|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
علم>اشخاص>ابن زهر
شماره مقاله : 7727 تعداد مشاهده : 304 تاریخ افزودن مقاله : 19/8/1389
|
ابن زهر. [ اِ ن ُ زُ ] (اِخ ) چند تن از دانشمندان خاندانی اندلسی بدین کنیت مشهورند، از نسل مردی موسوم بزهر ایادی عدنانی ، مهاجر باندلس و متوطن به اشبیلیه : 1 - ابوبکر محمدبن زُهر فقیه . معروف بفصاحت و کرم . او به 86 سالگی در سال 422 هَ .ق . بشهر طلبیره درگذشته است . 2 - ابومروان عبدالملک بن محمدبن مروان ،فرزند ابوبکر مزبور. او سفری بمشرق کرده و چندی به بغداد و مصر و قیروان ریاست اطبا داشته و سپس در دانیه مسکن گزیده و تا آخر عمر بدانجا بزیسته و نام او در اقطار اندُلس مشهور شده است . 3 - ابوالعلا زهربن عبدالملک بن زهر فرزند ابومروان مذکور. در طب و نیز در ادب و حدیث بارع و بدرباربنی عباد در اشبیلیه صاحب مکانتی شامخ بوده و پس از خلع معتمد عبادی چندی وزارت یوسف بن تاشفین مرابطی داشته است . ابوالعلا دانش طب از پدر خویش و هم ابوالعینا فراگرفته و در عمل نیز ماهر بوده است . گویند آنگاه که قانون ابن سینا را بمغرب بردند ابوالعلا را پسند نیامد و گفت جنبه ٔ عملی این کتاب ضعیف است . او راست : کتاب الخواص . کتاب الادویةالمفرده . کتاب الایضاح بشواهد الافتضاح . حل شکوک الرازی علی کتاب جالینوس . کتاب المجرّبات . مقالة فی الرّد علی ابی علی بن سینا. وفات او به سال 525 هَ .ق . بوده است . 4 - ابومروان عبدالملک بن زهر فرزند ابوالعلاء سابق الذکر. در دانش طب مشهور وکتب او مرجع اطبای قرون وسطی بوده . طب نزد پدر خویش خواند و ابن رشد دانش طب از او آموخت و او را پس ازجالینوس بزرگترین ِ اطبا میشمرد. ابن زهر بعلتی نامعلوم چندی گرفتار حبس بود. و سپس بدربار عبدالمؤمن موحدی مقام وزارت یافت و به سال 557 هَ .ق . در اشبیلیه به بیماری خراج ردّی بمرد. گور او در مقبره ٔ پدرش به اشبیلیه است . از کتب اوست : کتاب التیسیر فی المداوات و التدبیر، و آنرا برای ابن رشد نوشته و آن به زبان لاطینی ترجمه و طبع شده است . کتاب الاقتصاد فی اصلاح النفس و الاجساد، و آنرا بتقاضای امیر ابراهیم بن یوسف بن تاشفین تصنیف کرده . در مبحث کسر عظام از این کتاب گوید: «علم تشریح استخوان آسان است و طبیب را کافی است که یک بار آنرا بدقت ببیند و بجای خود قرار دهد». و از این کلام ظاهر میشود که اطبای مسلمین برخلاف ظاهر شرع استخوان اموات در دسترس خویش داشته اند. کتاب الاغذیه . مقالة فی علل الکلی . کتاب فی علة البرص و البهق . و چون کتب او بعبری ترجمه شده بعض نویسندگان مغرب بخطا او را یهودی گفته اند. او را در معالجات اقتراحاتی خاص است و در کشف و وصف پاره ای امراض مبتکر ومخترع است . در آخر عمر از اعمال جراحی و بالخاصه ازاخراج سنگ مثانه اجتناب میوزریده است . 5 - حافظ ابوبکر محمدبن عبدالملک معروف بحفید. مولد او به سال 504یا 507 هَ .ق . و وفات در سنه ٔ 595 بوده است . هرچند در هر دو دانش طب و ادب بارع بود لکن شهرت او در شعرو ادب بیش از طب است . او در دربار ابویعقوب یوسف المنصور و پس از او ابوعبداﷲ محمد الناصر حرمت و مکانت بسزا داشته چنانکه ابوزید عبدالرحمن ، وزیر ابویعقوب بر او رشک می برده و در آخر او و دخترخواهرش را که امراض زنانه و قابلگی میدانسته بزهر بکشته است . 6 - ابومحمد عبداﷲبن محمد (577-602 هَ .ق .). او نیز چون پدر و سایر اسلاف خویش شغل طبابت می ورزید و در دربار منصور ناصر موحدی مرتبتی بلند داشت . عاقبت او را بزهربکشتند و جسد او را از رباط باشبیلیه حمل و در گورستان خاندان او بیرون باب النصر بخاک سپردند. ابومحمد دو پسر داشت و هر دو طبیب بودند یکی از آن دو ابوالعلاء فقط به تتبع کتب جالینوس می پرداخت . (ابن خلکان ) (عیون الانباء) (کشف الظنون ) (تاریخ اطبای عرب لکلرک ).
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|