|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
الهیات و ادیان>آثار>توحید > آثار توحید در زندگی
شماره مقاله : 7808 تعداد مشاهده : 374 تاریخ افزودن مقاله : 20/8/1389
|
آثار توحيد در زندگي
به راستيكه توحيد خالص و پاكيزه از شرك و آلودگيهاي آن اگر در زندگي فردي و اجتماعي انسانها به انجام رسد، خوشايندترين نتايج و سودمندترين آثار را به همراه ميآورد.
از جمله آثار و نتايج توحيد :
الف) توحيد يعني آزادي انسان همه اشكال و نشانههاي شرك جز خفّت و خواري انسان چيزي به بار نميآورد. زيرا او را به خضوع و تسليم در برابر مخلوقات، بندگي اشياء و انسانهايي وا ميدارد كه قدرت آفرينش نداشته و خود آفريده شده هستند و حتي توانايي دفع ضرر يا كسب منفعتي براي خود را ندارد و مرگ و زندگي و زندهشدن آنها نيز از اختيارشان خارج است.
امّا واقعيت توحيد، آزادي انسان از تمام مظاهر بندگي است و او را فقط به بندگي خدايي ميكشاند كه او را خلقكرده و تعادل بخشيده. توحيد،آزاديِعقل انسان از خرافات و گمانهاي بيپايه است. توحيد آزادي درون انسان از تسليم و خضوع و ذلّت در برابر همهي ناشايستگان و آزادي انسان از تسلّط فرعونيان و خداوندان دروغين و خداگونههاست.
اين است كه در برابر دعوت همه پيامبران به طور عموم و در برابر دعوت پيامبر اسلام به طور خصوص، رهبران شرك و سرمداران طاغوتي جاهليّت ايستادهاند و با آن مبارزه كردهاند، زيرا آنان معني «لا إله إلاّ الله» را ميدانستند كه آزادي بشر و فرو انداختن ستمگران از تخت خدايي دروغين را در بردارد و پيشاني مؤمنين مخلص را بالا نگاه ميدارد. به گونهاي كه جز براي سجده پروردگار جهانيان به زير نميافتد.
ب) توحيد عامل ايجاد شخصيت مطلوب توحيد، انسان را در جهت تشكيل شخصيت مطلوب ياري ميدهد، شخصيتي كه داراي جهتگيري معيّن، هدفي واحد و مسيري مشخص است. شخصيت انسان موحد فقط يك خدا دارد كه در درون و بيرون فقط او را در نظر دارد و در خوشي و ناخوشي فقط او را صدا ميزند و در ريز و درشت زندگي براي رضاي او كار ميكند.
برخلاف مشرك كه خدايان مختلف، قلب او را تكّهتكّه كرده و هر گوشه از زندگي او وابسته به معبوداني شده است. گاهي به سوي خدا ميل ميكند و گاهي به سوي بتها، گاهي به سوي اين بت و گاهي به سوي آن بت ديگر.
به اين دليل است كه يوسف (ع) ميفرمايد :
{ يَا صَاحِبَي السِّجْنِ أأرْبَابٌ مُتفَرِّقُونَ خَيرٌ أمِ اللهُ الْوَاحِدُ القَهَّارُ } يوسف / 39
«اي دوستان زنداني من! آيا خدايان پراكنده بهترند يا خداي يگانه چيره»
خداوند نيز چنين مثال ميزند :
] ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً رَجُلاً فِيهِ شُرَكَاءُ مُتَشَاكِسُونَ وَ رَجُلاً سَلَمَاً لِرَجُلٍ هَلْ يَسْتَوِيانِ مَثَلاً [ زمر / 29
«خداوند مثالي زده است : مردي را كه برده شريكاني است كه پيوسته دربارهي او به مشاجره و منازعه مشغولند (و هركدام او را به كاري دستور ميدهد و او در ميان دستورهاي ضدّ و نقيص ايشان سرگردان و ويلان است) و مردي را كه تنها تسليم يك نفر است ( و تحت سرپرستي او خط و برنامهاش مشخص است) آيا اين دو برابرند؟»
انسان مؤمن مانند بندهاي است كه داراي يك آقا و سرور است كه ميداند كه چه چيز آقايش را خشنود و چه چيز او را خشمگين ميسازد، پس با راضيكردن او به آرامش و آسايش ميرسد. امّا شخص مشرك مانند بندهاي است كه داراي چند آقا و ارباب است، يكي از آنها او را به شرق و ديگري به غرب ميفرستد. يكي به راست و ديگري به چپ فرا ميخواند و او مانند كالاي چند شريك است كه با هم اختلاف دارند و او در ميان آنها پريشان و مضطرب و بيثبات و ناآرام است.
ج) توحيد، سرچشمهي آرامش دروني توحيد، درون انسان را پر از آرامش و اطمينان ميكند و موحِّد كاملاً از خوف و هراس حاكم بر اهل شرك دور است. زيرا به وسيلهي توحيد راههاي نفوذ ترس را كه مردم خود بر خود باز ميكنند، ميبندد. مانند ترس از نبود رزق و روزي، ترس از اجل، ترس بر خود، ترس بر اهل و فرزند، ترس از ساير انسانها، ترس از جنّيها، ترس از مرگ و ترس از زندگي پس از مرگ و …
امّا انسان مؤمن موحد، از چيزي و كسي جز خداوند نميترسد، به همين دليل به هنگام ترس مردم، ايمن، به هنگام نگراني آنها، آرام و به هنگام پريشاني آنان، او مطمئن و با ثبات است. قرآنكريم در همين رابطه داستان گفتگوي ابراهيم (ع) را با قوم مشركش كه او را از بتها و خدايان باطل خود ميترسانيدند، نقل ميكند كه با تعجّب و شگفتي از چنين اعتقادي به آنها ميگويد:
] وَ كَيفَ أخَافُ مَا أشْرَكْتُم وَ لا تَخَافُونَ إنَّكُم اشْرَكْتُم بالله مَا لَمْ يُنَزِّلْ به سُلْطَانَاً * فَأيُّ الْفَرِيقَينِ أحَقُّ بِالأمْنِ إنْ كُنتُم تَعْلَمُونَ [ انعام /81
«چگونه من از چيزي كه آن را شريك خدا ساختهايد، ميترسم؟ و حال آن كه شما از اين نميترسيد كه براي خداوند (جهانيان كه همهي كائنات دليل يگاني اوست) چيزي را شريك قرار دادهايد كه خداوند دليلي بر (حقانيت) آن براي شما نفرستاده است؟ پس كداميك از اين دو گروه (بتپرست) و خداپرست) شايستهتر به امن و امان (و نترسيدن از مجازات يزدان) است، اگر ميدانيد؟»
خداوند در ادامهي همين آيه مشخص ميسازد كه كدام يك از اين دو گروه لايقِ ترس و هراسند :
] الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبَسُوا إيْمَانَهُم بِظُلمٍ1 أولئكَ لَهُم الأمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ [ انعام /82
«كساني كه ايمان آورده باشند و ايمان خود را با شرك نياميخته باشند، امن و امان شايسته آنهاست و آنان راهيافتگان هستند.»
آرامش اين مؤمنان از درون آنان سرچشمه ميگيرد نه از پاسداري نگهبان و اين امنيّت آنان در دنياست، امّا امنيّت آنان در آخرت بيشتر و پايدارتر است، زيرا خود را براي خدا خالص كردهاند و توحيد آنان با شرك آميخته نيست.
اما بخاري از ابن مسعود (رض) نقل ميكند كه : «هنگام نزول آيهي «الذين آمنوا و لم يلبسوا ايمانهم بظلم» گفتيم : اي رسول خدا، همهي ما به خود ظلم ميكنيم. آيا شامل اين آيه خواهيم شد؟ پيامبر فرمود : «آن گونه نيست كه شما فكر ميكنيد. آيا نشنيدهايد كه لقمان به پسر خود ميگفت : «اي پسرم، براي خدا شريك مساز، زيرا شرك ظلم بزرگي است. سوره لقمان آيه 13» پس بدانيد كه معني «لم يلبسوا ايمانهم بظلم» اين است كه آنان دين خود را براي خدا خالـص كرده و با شرك، توحيدشان را آلوده نكردهاند.»
د) توحيد منبع اعتماد به نفس توحيد به شخص مسلمان نيروي دروني بسيار قوي ميبخشد، و اين بدين خاطر است كه درون او را لبريز از اميد به خدا، اعتماد به او و توكل بر او ميسازد، او را به قضاي خدا خشنود و در آزمونهاي او صبور و از خلق و جهان بينياز ميسازد. توحيد چنان است كه مسلمان را همانند كوه استواري ميسازد كه حوادث ناگوار وي را به تزلزل نيانداخته و مصيبتهاي دردناك وي را به لزره نمياندازد و هر اندازه كه بلاي بيشتري بر او نازل شود يا سختي و مصيبت وي را در بر گيرد، باز هم از پناه بردن به مخلوقات خودداري كرده و به خالق محبوبش روي ميآورد. فقط از او ميخواهد، از او مدد ميجويد، بر او اعتماد ميكند و به ديگران اميدي براي دفع ضرر يا كسب خير ندارد و دستش را به نزد كسي جز خداوند دراز نميكند و نياز خود را با گريه و زاري و پشيماني فقط از او طلب ميكند.
و شعار پيامبر صلی الله علیه و سلم را كه به ابنعباس آموزش داد، را معيار خود قرار ميدهد كه فرمود : «اگر درخواستي داشتي، از خدا بخواه و اگر ياري خواستي از او طلب نما.» و آيهي زير هم راهنماي اوست :
] وَ إنْ يَمْسَسْكَ اللهُ بِضُرٍّ فَلا كَاشِفَ لَهُ إلاَّ هُوَ وَ إنْ يُرِدْكَ بِخَيرٍ فلا رادَّ لِفَضْلِهِ يُصِيبُ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ هُو الغَفُور الرَّحِيمُ [ يونس/107
اكنون به پاسخ هود (ع) مينگريم كه در برابر قومش كه او را از كيد و مكر بتها ميترساندند، اظهار داشت :
] إنِّي اُشْهِدُ اللهَ وَ اشْهَدُوا أنِّي بَرئٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ * مِنْ دُونِهِ فَكِيدُونِي جَمِيعَاً ثُمَّ لا تُنظِرُوِنِ * إنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَي اللهِ ربِّي و رَبِّكُم ما مِنْ دابَّةٍ إلاَّ هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا إنَّ رَبِّي عَلَي صِرَاطٍ مُستَقِيمٍ [ هود/ 56 ـ 54
«گفت : من خدا را گواه ميگيرم و شما هم گواهي دهيد (بر گفتارم) كه من از چيزهايي كه (بجز خدا) ميپرستيد، بيزار و بركنارم. بجز خدا (از هر چيز ميپرستيد، گريزان و بيزام. حال كه چنين است هرچه از دستتان ساخته است، كوتاهي مكنيد و) همگي به نيرنگ و چارهجوئيم بپردازيد و مهلتم ندهيد.»
گفتههاي هود (ع) نشان از منطقي قوي، اعتماد به نفس، ارادهي استوار، ايماني سستيناپذير و پويا دارد و روحي كه نه ضعف ميشناسد و نه ترس، زيرا قدرت خود را از توكل بر خدا به دست آورده است :
] وَ مَنْ يَتَوكَّلْ عَلَي اللهِ فَإنَّ الله عَزيزٌ حَكِيمٌ [ انفال / 49
«هركس به خدا پشت بندد (خدا او را بسنده است) زيرا مقتدر و تواناست و كارها را بجا و از روي فلسفه انجام ميدهد.»
هـ) توحيد اساس برادري و برابري اكنون كه توحيد اساس آزادي انسان و اعتراف به عزّت و كرامت او شمرده ميشود، بايد دانست كه اساس برادري و برابري انسانها نيز هست. زيرا اگر قرار باشد برخي از انسانها ارباب برخي ديگر باشند، برادري و برابري در ميان آنان ايجاد نخواهد شد.
امّا اگر همه به طور يكسان بندهي خدا باشند، اساس برادري و برابري شكل خواهد گرفت. به همين دليل است كه پيامبران در انتهاي دعوت پادشاهان و فرمانروايان كشورها چنين ميگفتند :
] تَعَالَوْا إلَي كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنَا و بَيْنَكُم ألاَّ نَعْبُدَ إلاَّ اللهَ وَ لا نُشرِكَ بِهِ شَيئَاً وَ لا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضَاً أرْبَابَاً مِنْ دُونِ اللهِ [ آلعمران / 64
«بيائيد به سوي سخن دادگرانهاي كه ميان ما و شما مشترك است (و همه آن را بر زبان ميرانيم ) كه جز خداي يگانه را نپرستيم و چيزي را شريك او نكنيم و برخي از ما برخي ديگر را به جاي خداوند يگانه به خدائي نپذيريم.»
يكي از دعاهاي پيامبر اسلام صلی الله علیه و سلم نيز كه در پايان نماز ميخواند، اين دعاي زيبا و ارزشمند است :
«اللّهُمَّ رَبُّنَا وَ رَبُّ كُلِّ شَيءٍ وَ مَليكِهِ، أنَا شَهِيدٌ أنَّكَ اللهُ وَحْدَكَ لا شريكَ لَكَ»
«اللُّهمَّ رَبُّنَا وَ رَبُّ كُلِّ شَيءٍ وَ مَليكِهِ، أنَا شَهيدٌ أنَّ مُحَمَّدَاً عَبْدُكَ وَ رَسُولُكَ»
«اللهمَّ رَبُّنَا وَ رَبُّ كُلِّ شَيءٍ وَ مَليكِهِ، أنَا شَهِيدٌ أنَّ العِبَادَ كُلُّهُم إخْوَةٌ»
«اي الله و اي پروردگار ما، اي پروردگار و مالك هر چيز، من گواهم كه تو خداي يگانه و بيشريكي.»
«اي الله و اي پروردگار ما، اي پروردگار و مالك هر چيز، من گواهم كه محمد بنده و فرستاده توست.»
«اي الله و اي پروردگار ما، اي پروردگار و مالك هر چيز، من گواهم كه همگي بندگان با هم برادرند.»
اين شهادتهاي سهگانه پيامبر صلی الله علیه و سلم با يكديگر در ارتباطند. برادري ميان انسانها بر دو شهادت اولي استوار است.
در شهادت اولي آمده است كه خداوند تعالي در الوهيت يكتاست، شريكي ندارد و تنهاست و جز او كسي شايسته خضوع و عبادت نيست. در شهادت دومي آمده است كه محمّد نيز بنده خدا و تبليغكننده دستورات اوست و همين امر هرگونه شبهه خدايي را از او نفي ميكند. در واقع محمّد صلی الله علیه و سلم نه خداست، نه پسر خدا و نه خداي سوميكه مسيحيان در مورد عيسي چنان فكر ميكنند.
حال با اثبات دو حقيقت و شهادت بيانشده، حقيقت سوم هم كه بيانگر برادري و برابري انسانهاست، ثابت ميشود. پس هيچگونه تبعيض نژادي و برتريرنگها و نسبتها وجود ندارد.
] إنَّ أكْرَمَكُمْ عِندَ اللهِ أتقَاكُم [ حجرات/13
پس : خدا تنها و بيشريك است. همهي انسانها از جمله محمد صلی الله علیه و سلم بندگان خدا هستند. پس با هم برابر و برادرند.
-------------------------------------------------------------------------------- 1ـ ظلم در اينجا يعني شرك.
به نقل از کتاب: حقيقت توحيد، تأليف شيخ يوسف القرضاوي
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|