Untitled Document
 
 
 
  2024 Nov 21

----

19/05/1446

----

1 آذر 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

پيامبر صلى الله عليه و سلم فرمودند: "و اتبع السيئة الحسنة تمحها"    (حديث صحيح)، يعنى:"و دنبال گناه (اكر مرتكب شدي) اعمال نيكو انجام بده آنرا پاك ميكند".

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

قرآن و حدیث>مسائل قرآنی و حدیث>محکم و متشابه

شماره مقاله : 8018              تعداد مشاهده : 337             تاریخ افزودن مقاله : 24/8/1389

معنای محکم و متشابه

مبحث اول
محکم و متشابه در لغت و در عموم آیات قرآن
بخاری و مسلم از عائشه رضی الله عنها روایت کرده‌اند که او گفت:
رسول الله صلی الله علیه و سلم این آیه را تلاوت نمود:
{ هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلا أُولُو الألْبَابِ (٧) }. (آل عمران / 7)
«اوست که کتاب (قرآن) را بر تو نازل کرده است، بخشی از آن، آیه‌های «محکمات» است (و معانی مشخص و اهداف روشنی دارند و) آن‌ها اصل و اساس این کتاب هستند، و بخشی از آن آیه‌های «متشابهات» است، (و معانی مبهمی دارند و احتمالات مختلفی در آن‌ها می‌رود) اما کسانی که در دل‌هایشان کژی است (و گریز از حق، زوایای وجودشآن‌را فراگرفته است) برای فتنه‌انگیزی و تأویل (نادرست) به دنبال متشابهات می‌افتند. در حالی که تأویل (درست) آن‌ها را جز خدا، کسی نمی‌داند. و راسخان (و ثابت قدمان) در دانش می‌گویند: ما به همه‌ي آن‌ها ایمان داریم (و در پرتو دانش می‌دانیم که محکمات و متشابهات) همه از سوی خدای ماست. و (این را) جز صاحبان عقل (سلیمی که از هوی و هوس فرمان نمی‌برند، نمی‌دانند و) متذکر نمی‌شوند».
عایشه رضی الله عنها گوید: رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود:
«إذا رأیتم الذین یتبعون ما تشابه منه فأولئک الذین سماهم الله فاحذروهم» وفي روايه‌ي: «فأولئک الذین عنی الله فاحذروهم».
«هرگاه کسانی را دیدید که آیات متشابه را دنبال می‌کنند، پس (بدانید که‌) آنان همآن‌هایی هستند که خداوند عزوجل  در قرآن نامشان‌را برده، لذا از آنان دوری کنید». و در روایت دیگری آمده است: «آنان افراد مورد نظر خداوند عزوجل  هستند، پس (سعی کنید که‌) از آنان دوری کنید».
«إن في أمتي قوماً يقرأون القرآن ينثرونه نثر الدقل يتأولونه على غير تأويله»
حافظ ابو یعلی از حذیفه رضی الله عنه  و او هم از پیامبر صلی الله علیه و سلم روایت می‌کند که فرمود: در میان امت من گروهی هستند که قرآن می‌خوانند و آن‌را مثل دانه و پوشال خرما پراکنده می‌سازند، قرآن ‌را به غیر تأویل درست، تأویل می‌کنند. چنانچه پروردگار فرموده:
{ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ }.
«برای فتنه‌انگیزی و تأویل (نادرست) به دنبال متشابهات می‌افتند».
ابن منظور در لسان العرب می‌گوید:
الحکم، الحکیم هر دو به معنای حاکم و قاضی هستند، حکیم فعیل به معنای فاعل است یا کسی که اشیاء را محکم می‌گرداند. در این صورت فعیل به معنای مُفعِِل خواهد بود. در وصف قرآن در حدیث آمده است که:
«و هو الذکر الحکیم» یعنی به نفع شما یا ضرر شما داور است، یا اين‌كه‌ کتابی است که در آن اختلاف و نگرانی وجود ندارد.
در حدیث ابن عباس رضی الله عنه آمده: (من سوره‌های مفصل قرآن‌را در زمان پیامبر می‌خواندم). منظورش سوره‌هایي مي‌باشد که چیزی از آن‌ها نسخ نشده است.
گفته می‌شود: محکم برای چیزی استعمال می‌شود که‌ متشابه نباشد، زیرا که خود، معنا را بیان کرده و نیازی به دیگری ندارد. عرب می‌گوید: «حکَمت»، «أحکمت» و «حکَّمت» به معنای آن‌را باز داشتم و برگرداندم... اصمعی می‌گوید: «اصل الحکومة» به معنای بازداشتن کسی از ظلم و ستم است. می‌گوید: «حَکَمة اللجام» نیز به همین معنا است چون چارپا را باز می‌دارد.
ماده‌ي شبه: الشِّبه، الشبَه و الشبیه: به معنای مثل و نمونه، و جمع آن‌ها اشباه است. از همین باب است عبارات: اشتبه علیَّ (امر بر من دو پهلو شد)، تشابه الشیئان (دو چیز با هم شباهت پیدا کردند). اشتبها: هر کدام از آن دو به صاحبش شباهت پيدا كردند. در قرآن نیز آمده:
﴿مُشْتَبِهًا وَغَيْرَ مُتَشَابِه﴾
یعنی: (گاه) شبيه به يكديگر، و (گاه) بى‏شباهت!
وقتی می‌گویند: المشتبهات من الأمور: یعنی مسایل مشکل و مبهم و همانند. در حدیث حذیفه: فتنه‌ای ذکر شده است با عنوان: (تشَبِّه مقبلة وتبين مدبرة) شمر می‌گوید: معنای این حدیث این است که اگر فتنه پیش آمد بر مردم دو رویه و مبهم می‌شود و مردم آن‌را بر صورت حق می‌بینند تا اين‌كه‌ وارد آن می‌شوند و دنباله‌رو چیزهایی از آن می‌شوند که برایشان حلال نیست. وقتی که فتنه از بین رفت و سپری شد، واقعیت امر آشکار می‌شود پس کسی که داخل آن فتنه شده می‌داند که بر راه اشتباه بوده است.
«الشبه» نیز بمعنای دو پهلو بودن و التباس است. «امور مشتبهة ومشَبِّهة» یعنی امورات نامعلومی که همدیگر را مشتبه می‌کنند. شبَّه علیه: یعنی کار را بر او قاطی كرد. در حدیث در وصف قرآن آمده است:
«آمنوا بمتشابهه واعملوا بمحکمه».
«به متشابه آن ایمان بیاورید و به محکم آن عمل نمایید».
متشابه: یعنی آنچه معنایش از لفظش گرفته‌ نشده‌ باشد و آن بر دو نوع است:
1)  در صوتی که به آیات محکم ارجاع داده شود، معنایش فهمیده می‌شود.
2)  هیچ راهی برای شناخت حقیقی آن وجود ندارد و شخص دنباله‌رو آن، قصدش فتنه بوده، زیرا امکان ندارد به معنایی دست یابد که روانش را تسکین دهد.
راغب اصفهانی در «مفردات الفاظ القرآن» می‌گوید: «محکم یعنی آنچه که از لحاظ لفظی و معنا، شبهه‌ای متعرض آن نمی‌شود. و متشابه یعنی آنچه که تفسیر کردنش به دلیل شباهت به غیر، یا از جهت لفظ یا از جهت معنا دشوار باشد. فقهاء می‌گویند: متشابه آن است که ظاهر آن از معنا و مقصودش خبر نمی‌دهد».
از مجموع این مطالب روشن می‌شود که معنای محکم پیرامون منع و محکم کاری است، لذا سخن یا لفظ محکم یعنی: گفتار یا لفظ متقنی است که در مشخص کردن معنا قابل اختلاف نیست و شبهه و نگرانی و دشواری بدان راه ندارد یا اين‌كه‌ معنایش با غیر در نمي‌آمیزد و همچنین منسوخ نیستند. بدین خاطر لفظ محکم را بر هر آنچه که به خودی خود واضح و در فهم معنایش بی‌نیاز از دیگر آیات باشد، اطلاق شده است.
این تعریف محکم است، اما بر خلاف آن، متشابه آن است که معنایش پیرامون دشواری و درهم آمیختن ناشی از تشابه بین چند امر مختلف می‌باشد که بدون ارجاع به غیر منظور آیات از ظواهر لفظ غیر قابل فهم است.
 
محکم... عام، مطلق و مقید
آیات محکم در قرآن عموماً به سه روش وارد شده‌اند: عام، مطلق و مقید.
عام؛ در این فرموده‌ي الله آمده است:
{ الر كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ (١) }. (هود / 1)
«کتابی است که آیات آن استحکام یافته، سپس از جانب حکیمی آگاه به روشنی بیان شده است».
طبق این آیه، آیات قرآن همگی محکم هستند بدین معنی که در صورتی که اگر آیات قرآن به همدیگر ارجاع داده شوند همگی به دلیل روشنیِ معنا، محکم خواهند بود، لذا به این اعتبار کتاب خدا کلاً محکم است.
این به لحاظ اجمال و کلیت بود. اما به لحاظ تخصیص و تفصیل، برخی از موارد محکم که‌ عام هستند چه‌ بسا به‌ طور مطلقی ذکر می‌شوند و در تبیین و بیان معنا و مقصود نیازمند توضیحات دیگر آیات نیستند و قسمتی از آیات هم برای فهم معنایش نیاز به آیات محکم مطلق دارد تا بدان ارجاع داده شود و معنایش معتبر شناخته شود این قسم از آیات محکم را محکم به قید می‌گویند.
اما آيات محکم به مطلقي در این فرموده‌ي الهی وارد شده که:
{ هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ }.(آل عمران / 7)
محکم در این آیه در مقابل متشابه قرار دارد، متشابهی که ظنی و محتمل چند معنا مي‌باشد یا اين‌كه‌ اصلاً راهی برای فهم معنایش وجود ندارد؛ و مرجع هر کدام از این دو قول در خصوص متشابه، یک اصل واحد است و آن متشابهی است که روشی برای درک معنایش وجود ندارد جز با ارجاع آن به سوی الله، پس اگر هر دو نوع (اخیر) را به خدا ارجاع دادیم منظور و مقصود هر دو روشن می‌شود و این در برابر محکم قرار دارد، چرا که محکم آن است که معنایش مشخص، قطعی، بدون ظن و بدون احتمال معانی مختلف باشد، در غیر این صورت معنای دیگری به خود می‌گیرد و این خلاف مراد آیه است.
گفتنی است که‌ آیه‌ی فوق، محکم را به عنوان مرجع و اصلی (ام الکتاب) معرفی کرده است كه همه‌ي آیات قرآن که متشابه یا حتی محکم و محتاج به غیر باشد، به این اصل بر می‌گردد، مقصود آن با این مرجع روشن می‌شود و اگر مرجع آیات نبود باید غیر محکم (متشابه) مرجع می‌بود در حالی که این باز خلاف مقصود آیه است.
اما محکم مقید در آیه‌ي شریفه‌ي 52 سوره‌ي حج بیان شده است:
{ وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلا نَبِيٍّ إِلا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (٥٢) }. (حج / 52)
«‏ ما پيش از تو رسولي و نبيي را نفرستاده‌ايم ، مگر اين كه هنگامي كه ( آن رسول يا نبي آيات و احكام خدا را براي مردم ) تلاوت كرده است اهريمن ( با ايجاد وساوس و اباطيل در دل شنوندگان سست ايمان ، و با پخش ياوه‌سرائي توسّط ذرّيّه و دارودسته خود ) در تلاوت او القاء ( شبهه ) نموده است ( و گاهي پيغمبران را شاعر ، و زماني ساحر ، و وقتي ناقل افسانه‌ها و خرافات پيشينيان جلوه‌گر ساخته است ) . امّا خداوند آنچه را كه شيطان القاء نموده است ( توسّط تبليغ و تبيين پيغمبران و دعوت و زحمت شبانه‌روزي پيروان ايشان در همه جا و همه آن ) از ميان برداشته است ( و شبهات و ترّهات اهريمنان انس و جان را از صفحه دل مردمان زدوده است ) و سپس آيات خود را ( در برابر سخنان ناروا و دلائل نابه‌جاي نيرنگ‌بازان بي‌مايه و دسيسه‌بازان بي‌پايه ) پايدار و استوار داشته است ، زيرا كه خدا بس آگاه ( از كردار و گفتار و پندار شيطان و شيطان صفتان بوده و همه كارهايش از روي فلسفه و ) داراي حكمت است ( و لذا اهريمن و پيروان او را هميشه مهلت داده است تا به دسايس و وساوس خود بپردازند )».
باید گفت که‌ خدوند عزوجل  به‌ آیه‌ إحکام و دقت بخشید بعد از این‌که‌ امکان داشت از طریق الفاظ کلی، یا مجمل و یا امثال آنها اشتباهاتی رخنه‌ کند، زیرا موارد ذکر شده‌ می‌توانستند به‌ عنوان منفذی برای شیاطین انس و جن قرار گیرند تا از طریق آن‌ها شبهات خود را القا نمایند، و نسخی که‌ خداوند عزوجل  برای آیه‌ استعمال کرده،‌ عبارت است از نسخ إمکان ورود معانی فاسدی که‌ شیطان می‌خواهد آن‌را به بطن آیه نفوذ دهد، چون آیه‌ قبل از نسخ در چنین معرضی قرار گرفته‌ بود، اما بعد از آن، دیگر به‌ محکمی تبدیل شده‌ که‌ فضایی برای نفوذ بدان یافت نمی‌شود، این در حالی است که‌ قبلا متشابه‌ بوده‌ است.
در نتیجه: آیات متشابه به وسیله‌ي غیر (محکم مقید) به محکم تبدیل می‌شوند و بدین‌گونه تمام آیات کتاب خدا از آیات محکم تشکیل می‌شود خواه با اطلاق یا با قید. و اشتباه و التباس در آیات قرآن نسبی و اضافی می‌باشد نه حقیقی، زیرا وقتی آیات متشابه را در کنار هم جمع کنیم اشتباهی باقی نمی‌ماند مگر اين‌كه‌ به سبب قصور یا کوتاهی، از طرف شخص اشتباه صورت گیرد.
لذا متشابه به طور مطلق در قرآن وجود ندارد، مگر اين‌كه‌ ما حروف مقطعه اوايل سوره‌ها را متشابه بدانیم که البته این در نظر من نه جزء محکم است و نه جزء متشابه، زیرا از حروف مبانی هستند نه از حروف معانی تا اين‌كه‌ در جستجوی یک معنا برای آن باشیم و سپس آن‌را مورد اختلاف قرار دهیم. معلوم است که حرف مفرد مانند (ب)، (ع)، (ش) ذاتاً دارای هیچ معنایی نیستند مادامی که با غیر خود همراه نشوند و به یک کلمه‌ي مفهوم تبدیل نگردند.
همه‌ي اینها (محکم، به معنای عام و مقیدش) رابطه‌ای با (محکم) ذکر شده در آیه‌ي آل عمران ندارد. به همین دلیل علماء روی تفسیر آن به معنای مطلق که قطعی الدلاله است، توافق دارند. مانند فرموده‌ي خداوند متعال:
{ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ }. (فتح / 29)
در دلالت بر پیامبری محمد صلی الله علیه و سلم ؛ اما این‌‌که‌ در خصوص تفسیر محکمات غیر از آن معنی را از او نقل کرده‌اند، مراد آن‌ها محکم به معنای عام و مقید می‌باشد و این چیزی است که در عموم قرآن وارد است غیر از آیه‌ای که گفته شده که رابطه‌ای با آیه‌ي محکم آل عمران ندارد»[1].


 
مبحث دوم
محکم و متشابه در آیه‌ي (سوره‌ي‌آل عمران)
ابو جعفر محمد بن جریر طبری در تفسیر این آیه می‌گوید:
«اما محکمات: اینها آیاتی هستند که بیان و تفصیل آن‌ها آمده و دلایل و اسناد آن ثابت شده است. به عنوان نمونه، اثبات ادله‌ای مانند حلال و حرام، جزاء و تهدید، ثواب و عقاب، امر و نهی، اخبار و مثل‌ها، پندها و عبرت‌ها و دیگر موارد این چنین.
سپس خداوند این محکمات را به عنوان اساس کتاب توصیف کرده است؛ به عبارت دیگر، این آیات، پایه قرآن هستند قرآنی که ستون دین و فرائض و حدود و دیگر مواردی می‌باشد که مردم از امور ديني بدان نیاز دارند، نیز در آنچه که مردم بدان امر شده‌اند در گذشته و آینده مثل: فرائض و....
خداوند عزوجل  به این خاطر آن‌ها را ام (مادر) قرآن نامید، زیرا برترین‌های قرآنند و جایگاهی دارند که اهل آن آیات، هنگام نیاز به آن روی می‌آورند. عرب نیز کسی را که جمع‌کننده‌ي برترین‌های چیزی باشد، مادر آن چیز می‌نامد. لذا پرچم قوم را -که سپاهیان دور آن جمع می‌‌شوند- مادری برای آن‌ها نامیده‌اند و همچنین مدبر بزرگ امورات یک روستا یا سرزمین، به‌ عنوان مادر آنجا قلمداد می‌شود.
اما متشابهات: معنایش این است که برخی آیات در تلاوت شبیه هم اما در معنا اختلاف دارند. همان گونه که می‌فرماید: ﴿وَأُتُوا بِهِ مُتَشَابِهًا﴾ یعنی: در نگاه و ظاهر شبیه به هم اما در طعم متفاوتند. چنانچه راجع به‌ نقل خبری در خصوص بنی اسرائیل، می‌فرماید که‌ آنان گفتند: ﴿إِنَّ الْبَقَرَ تَشَابَهَ عَلَيْنَا﴾ منظورشان این بود که در صفت بر ما مشتبه شده با وجود اين‌كه‌ انواعش مختلف باشد».
ابن کثیر در تفسیر آیه می‌فرماید:
«خداوند خبر می‌دهد که در قرآن آیات محکماتی وجود دارد که مادر و اساس قرآن هستند یعنی آیات روشن و واضح الدلاله‌ای که معنایشان بر کسی پوشیده نیست. در عین حال، دارای آیاتی است که معنای آن برای بیشتر مردم یا برخی از آنان مبهم و درهم([2]) آمیخته است.
پس اگر کسی برای فهم آیات متشابه‌ به‌ محکمات و آیات واضح و روشن مراجعه‌ نمود و محکمات را بر متشابهات مسلط گرداند، راه هدایت را یافته‌ و از گمراهی نجات پیدا کرده‌ است، در غیر این صورت به‌ عنوان گمراه قلمداد می‌شود، به همین دلیل خداوند فرموده ﴿هن أم الکتاب﴾ یعنی اصل کتاب است که در هنگام ابهام، آیات متشابه به آن ارجاع داده می‌شوند.
﴿وأخر متشابهات﴾ یعنی دلالتشان موافق با آیات محکم است و از جهت لفظ و ترکیب نه از جهت مقصود و مراد محتمل چیز دیگری هستند»([3]).
قرطبی در (الجامع لأحکام القرآن) در تفسیر این آیه می‌فرماید:
«متشابه در این آیه از باب احتمال دو معنی و اختلاط است: ﴿إِنَّ الْبَقَرَ تَشَابَهَ عَلَيْنَا﴾ یعنی: گاو بر ما مبهم شد و احتمال انواع مختلفی از گاو در آن وجود دارد. منظور از محکم در مقابل متشابه آن است که مفهومش پیچیده نباشد و فقط محتمل یک معنی باشد.
گفته شده است که: متشابه آن است که محتمل و در بردارنده وجوه مختلف است که اگر آن وجوه را بر یک وجه ارجاع دهیم، دیگر وجوه باطل شده و آیه متشابه به محکم تبدیل می‌گردد. لذا همواره محکم اصل و مرجعی است که فروع و متشابهات به آن بر می‌گردند. محمد بن جریر بن زبیر می‌گوید: محکمات آن‌هایی هستند که حجت پروردگار و مصونیت بندگان و دفع دشمنی‌ها در آن‌هاست و غیر قابل دگرگونی و تغییرند.
اما متشابهات دارای دگرگونی معنایی و تأویل هستند که خداوند عزوجل  بندگان‌ را با آن‌ها می‌آزماید. این بهترین اقوال در این رابطه است که مجاهد و ابن اسحاق و ابن عطیه آن‌را گفته‌اند.
از نحاس نقل شده است که: بهترین قولی که در مورد محکمات و متشابهات گفته شده است این است که محکمات از لحاظ معنا احتیاج به آیات دیگری ندارند؛ مانند
{ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ (٤)} ([4]) و{ وَإِنِّي لَغَفَّارٌ لِّمَن تَابَ وَآمَنَ}یا متشابهات مانند:
{ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا }([5]). که به فرموده‌ي خداوند بر می‌گردد:{ وَإِنِّي لَغَفَّارٌ لِّمَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحاً ثُمَّ اهْتَدَى} ([6]) و به فرموده‌ي خداوند:{ إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ }.([7]).
قرطبی می‌گوید: محکم اسم مفعول از احکم، و إحکام به معنی اتقان است، و شکی در این نیست که آنچه واضح المعنی است بدون اشکال و شک و شبهه مي‌باشد. و این به خاطر واضح بودن کلمات و مفردات آیه و محکم کاری در ترکیب آن است. و هرگاه یکی از این دو امر مشتبه و مختل شد، مشکل و تشابه به میدان می‌آید.
زمخشری در کشاف می‌گوید:
محکمات: عباراتش متین و استوار شده به اين‌كه‌ از احتمال وقوع چند معنا و اختلاف محفوظ است.
متشابهات: آیات مشتبه و محتمل چندین معنا.
هن أم الکتاب: یعنی اساس کتاب هستند که متشابهات بر آن حمل شده و بدان‌ها ارجاع داده می‌شود.
نسفی در تفسیرش چیزی اضافه نگفته فقط اين‌كه‌ عین عبارت زمخشری را تکرار کرده، سپس گفته:
{فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ}: به‌ متشابهاتی چنگ فرا می‌زنند که‌ احتمال دیدگاه مبتدع را در بر دارد و مطابق محکم نمی‌باشد، در حالی که‌ همان آیات متشابه‌ مطابق آیات محکمات، احتمال دیدگاه اهل حق نیز می‌باشد.
امام شاطبی در (الموافقات فی أصول الأحکام) (جلد 3 ص 56) می فرماید:
محکم بر دو قسم: عام و خاص اطلاق می‌شود.
خاص: آن است که مقصود از آن خلاف منسوخ است که همان عبارت علمای ناسخ و منسوخ است.
عام: آن است که مقصود از آن دلیل واضحی است که در بیان معنا بی‌نیاز از غیر مي‌باشد.
پس متشابه در صورت اطلاق اول بر آن، منسوخ خواهد بود و به اعتبار اطلاق دومی آن خواهد بود که معنایش از لفظش پدیدار نمی‌گردد خواه اين‌كه‌ معنایش با بحث و نظر درک شود یا نه.
عمده‌ي سخن مفسران درباره‌ي آیه‌ي{هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ } محور معنای دومی می‌چرخد، همچنین حدیث نقل شده‌ از پیامبر پیرامون متشابه و محکم نيز به معنای دوم مراجعه‌ داده‌ می‌شود، آنجا که‌ پیامبر فرمود:
«الحلال بين والحرام بين وبينهما أمور مشتبهات».
«حلال مشخص و حرام مشخص است و بین این دو امور آمیخته و متشابه هستند» «بیِّن» در لفظ حدیث بمعنای محکم است.
همچنان صاحب الموافقات در جلد 3 ص 65 می‌گوید: تشابه در قواعد کلی روی نمی‌دهد و تنها مربوط به دلایل جزئی است که آن نیز به دو دلیل مي‌باشد:
الف) با تتبع و استقراء معلوم می‌شود که این امر چنان است.
ب) چنانچه در اصول دین تشابه وارد مي‌شد، بیشتر شریعت باید متشابه می‌بود که این باطل است.
در همان کتاب ص 66 ادامه می‌دهد: منظور از اصول، قواعد عمومی است که در اصول دین یا اصول فقه یا سایر موارد کلی شریعت وارد شده‌اند، به همین خاطر قبول نمی‌کنیم که تشابه در آن‌ها واقع شود، بلکه در فروعات واقع می‌شود.
در جلد 1 ص 11 همان منبع قبلی آمده است که: همانا اصل - به هر تقدیر - ناچاراً باید دارای حکم قطعی باشد، زیرا اگر حکم آن ظنی باشد احتمالات مختلف را در برمی‌گیرد که نمونه‌ی این مورد اصلاً در دین ثابت نشده است.
آلوسی در روح المعانی می‌گوید: (محکمات) صفت آیات هستند یعنی روشن و ظاهر الدلاله و دارای عبارت‌های استوار و خالی از احتمال و تشابه. «هن أم الکتاب» یعنی پایه و اساس آن است. عرب نیز به هر چیزی که مرجع باشد، ام می‌گویند. (متشابهات) در واقع صفت برای محذوفی است یعنی (محتملات لمعان متشابهات) آیاتی که در بردارنده‌ي چند معنی باشد و این معناها از همدیگر تشخیص داده نشوند و معناهای آن‌ها تنها با دقت و تأمل دقیق فهم می‌شود.
عبدالرحمن بن ناصر سعدی در کتاب (تیسیر الکریم الرحمن فی تفسیر کلام المنان) می‌گوید: {مِنْهُ آَيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ} یعنی: آیات واضح الدلاله‌ای که شبهه و ایرادی در آن‌ها نیست. {هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ} یعنی: اصل کتابند که همه‌ي متشابهات بدان‌ها ارجاع داده می‌شود، و بیشتر آیات قرآن از همین قسمند. (و) از این آیات {وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ }یعنی: معنایش بر بسیاری از اذهان مشتبه می‌شود به این دلیل که دلالتشان بر معنا مجمل است، یا معنایی غیر از معنای اصلی به ذهن برخی متبادر می‌شود. نهایتاً در قرآن آیات روشن و واضحی برای هر کسی وجود دارد که بیشتر آیات دیگر بر آن رد می‌شود و آیات مشکل دیگری وجود دارد که معنایش بر گروهی از مردم پنهان است، پس واجب آن است که متشابه به محکم و خفی به جلی ارجاع داده شود.
سید قطب در «فی ظلال القرآن» در ذیل تفسیر این آیه می‌فرماید: بعد از آن، کسانی که در قلب‌هایشان کژی وجود دارد، کشف می‌شوند، همان‌هایی که حقائق پدیدار در آیات محکم الهی را رها کرده‌اند و دنباله‌رو نصوص تأویل بردار هستند تا اين‌كه‌ در پیرامون آن‌ها شبهات تازه بسازند.
دکتر عبدالکریم زیدان در کتاب (الوجیز فی أصول الفقه) می‌گوید:
محکم در لغت به معنای متقن و استوار است و در اصطلاح شرعی لفظی است که دلالتش بر خود به طور روشن و آشکاری و بیشتر از آنچه مفسر می‌گوید، آشکار باشد. طوری که قابل تأویل و نسخ نباشد، زیرا دلالت آن بر معنا به اندازه‌ای رسیده که احتمال تأویل را نفی می کند و نیز دلالت بر حکم اصلی دارد و ذاتاً تبدیل و تغییر نمی‌پذیرد.
درباره‌ي حکم محکم می‌گوید: هر آنچه که دلیل قطعی داشته باشد و از آن اراده‌ي معنای دیگری نشود و غیر قابل ابطال و نسخ باشد، عمل بدان واجب است[8].
دکتر قرضاوی در کتاب (کیف نتعامل مع القرآن العظیم) می‌گوید:
این آیه کریمه (آیه سوره‌ي آل عمران) آیات کتاب خدا را به دو قسمت تقسیم نموده است: یکی محکمات که اصل و اساس قرآن و اکثریت آن است، و دیگری متشابهات است.
منظور از محکم این است که به وضوح و روشني بر معنایش دلالت کند و از جانب لفظ و معنا در معرض شبهه قرار نگیرد، چنانچه راغب در مفرداتش آورده است.
و منظور از متشابه در قرآن: آن است که از جهت لفظ یا از جهت معنا به غیر خود شباهت دارد، به همين خاطر تفسیرش مشکل مي‌باشد. لذا گفته شده است: متشابه آن است که ظاهر معنایش مشخص نباشد یا اين‌كه‌ با ارجاع آن به آیات دیگر معنایش واضح می‌شود[9].
عبدالحمید محمود طهماز در تفسیر خود بنام (التوراة والإنجيل والقرآن في سورة آل عمران) می‌فرماید: {هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ }آیه‌ای است با معنای روشن، دلالت آشکار و عبارات متین و استوار و مصون از فراگیری چند معنا و همانند بودن. {هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ} یعنی اصل و عمود قرآن هستند و دیگر آیات در فهم معنا و هنگام التباس به آن‌ها ارجاع داده می‌شوند.
{وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ }در قرآن آیات دیگری وجود دارند که دلالتشان بر معنا موافق آیات محکم است و ممکن است از نظر لفظ و ترکیب نه‌ از نظر مراد احتمال معانی دیگری از آن بشود...
{فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ} (یعنی کسانی که در دل‌هایشان کژی است، تنها به آیات متشابه قرآن متمسک می‌شوند و خود را بدان آویزان می‌کنند، و آن‌ها را به آیات محکم بر نمی‌گردانند به خاطر این که می‌خواهند این آیات را طبق انگیزه‌های فاسدشان تحریف کنند و از عرضه‌ي این گونه آیات بر محکمات روی گردانند، زیرا که اباطیل و ساخته‌های آن‌ها را رد نموده و حجتی است بر علیه آنان؛ لذا تا زمانی که آیات متشابه محتمل چند معنا هستند کسی نمی‌تواند یک معنای قطعی از آن‌ها را بگیرد مگر اين‌كه‌ این دسته از آیات را به آیات محکم برگرداند. بدین جهت خدا می‌فرماید: {وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلا اللَّهُ }یعنی: مقصود حقیقی آیات متشابه چه به صورت مستقل یا اساسی را کسی جز خدا نمی‌داند. و دانایان در علم، آیات متشابه را به آیات محکم بر می‌گردانند و درباره‌ي تأویل آن‌ها بدون مراجعه به آیات محکم تلاش نمی‌کنند، و چنانچه در میان آیات محکم چیزی نیافتند که معنای مورد نظر متشابه را روشن کند در فرو رفتن بیش از حد در معنا خودداری کرده و می‌گویند: خداوند به مقصود و اسرار کتابش آگاه‌تر است.
سعید حوی در «الأساس فی التفسیر» می‌گوید:
{هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ }: یعنی او ذاتی است که قرآن ‌را بر پیامبرش  صلی الله علیه و سلم فرو فرستاده است که قسمتی از این قرآن، آیاتي دارای عبارات روشن و محکم و محفوظ از تخالط و تشابه هستند {هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ} یعنی: این آیات پایه و مغز قرآنند و متشابهات به آن‌ها برگردانده می‌شوند.
{وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ }یعنی: متشابهاتی که دلالتشان در بر دارنده‌ي چند معنای موافق با محکم است و احتمال دارد اندک تفاوت از جهت لفظ با هم داشته باشند نه از لحاظ معنا و مقصود. {فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ} کسانی که در قلب‌هایشان رویگردانی و انحراف از حق وجود دارد، آنان اهل بدعت و انحطاط هستند. {فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ}  به‌ متشابهاتی چنگ فرا می‌زنند که‌ احتمال دیدگاه مبتدع را در بر دارد و مطابق محکم نمی‌باشد، گفتنی است آنان از این‌رو بدان رویی می‌آورند، چون می‌توانند آن‌را به‌ مقاصد فاسد خود تحریف نمایند و مطابق آن تفسیر کنند، زیرا لفظ و عبارت احتمال مراد آنان را در بر دارد، اما در رابطه با محکم، آن‌ها بهره‌ای از آن ندارند، زیرا محکم عقيده‌ي آنان ‌را رد نموده و حجتی علیه آنان مي‌باشد.
هر فرقه‌ای از فرق اسلامی که گمراه گشته‌ و با گمراهی مواجه‌ شده‌، حتما به‌ نصوصی چنگ فرا زده‌ که‌ معنی آن‌را اشتباه تلقی نموده‌ و تأویل فاسد و غلطی را برای آن در نظر گرفته‌ است، بدین خاطر می‌توانیم بگوئیم: هر آنچه را که این فرقه ها بدان متوسل می‌شوند، از باب آیات متشابهات است.
در ادامه می‌گوید: اکنون از لابه‌لای آیاتی که در مورد متشابه بحث شد، می‌توانیم صفات و خصوصیات فرقه‌ي ناجیه و فرقه‌های ضاله را مشخص کنیم.
فرقه‌ي ناجیه از آیات محکم پیروی نموده و بدان‌ها عمل می‌کند، به متشابه ایمان می‌آورد و تسلیم آنچه در آن است می‌شود، البته برای فهم آن به آیات محکم مراجعه‌ می‌کند و برای آن معنایی را در نظر نمی‌گیرد که با معنای آیات محکم در تعارض باشد.
اما فرقه‌های گمراه، اولین خصوصیاتشان این است که آیات محکم را تأویل نموده و از آیات متشابه پیروی می‌کنند.
‌گویم: متشابه معنی دیگری نیز دارد که در واقع زیر مجموعه‌ي معنای اول است و آن این است که حقیقت معنای متشابه را کسی جز خدا نمی‌داند، زیرا آنچه که فقط خدا تأویلش را می‌داند برای ما در بردارنده یک یا چند معناست.
قرطبی از جابر بن عبدالله نقل می‌کند که: متشابه؛ هیچ کسی از هیچ راهی بدان علم ندارد و خداوند آن‌را به علم خود اختصاص داده نه بندگان، -بعضی گفتند-: مانند وقوع قیامت، خروج یأجوج و مأجوج و دجال و نزول حضرت عیسی علیه السلام  و مانند حروف مقطعه‌ي ابتدای سوره‌ها.
شیخ حسنین محمد مخلوف در مقدمه‌ي تفسیرش (صفوة البیان لمعانی القرآن) می‌گوید:
خطابی متشابه را بر دو نوع قرار داده است:
1)  اگر به اصل (محکم) برگردانده شود، معنایش فهمیده شود.
2)  هیچ راهی برای دست یافتن به کنه و حقیقت آن وجود ندارد.
حال دسته‌ای از متشابهات امکان آگاهی بر معنایشان وجود دارد و دسته‌ای دیگر، جز خدا کسی معنای آن‌را نمی‌داند.
من (حسنین مخلوف) می‌گویم: قسم دوم (متشابهات) خود به دو نوع دیگر قابل تقسیم است:
الف) آن‌هایی که علم و دانستن آن‌ها را خداوند تا مدت زمانی به خود مختص نموده، سپس هر کس را که بخواهد از بندگانش، به او الهام می‌کند مثل: خروج دجال و نزول عیسی علیه السلام  یا اعجاز علمی در قرآن مانند این فرموده خداوند:
{ مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ (١٩)بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لا يَبْغِيَانِ (٢٠)} (رحمن / 19ـ20)
« ‏ دو درياي ( مختلف شيرين و شور ، و گرم و سرد ) را در كنار هم روان كرده است و مجاور يكديگر قرار داده است . ‏‏ اما در ميان آن دو حاجز و مانعي است كه نمي‌گذارد يكي با ديگري بياميزد و سركشي كند».
علمای گذشته معانی متعددی را برای برزخ برگزیده بودند اما باز به حقیقت معنای آیه نرسیدند، لذا این آیه در گذشته متشابه بود تا اين‌كه‌ اکتشاف علمی در نیمه‌ي قرن بیستم پدید آمد و وجود یک مانع مادی نامرئی در بین هر دو دریا را ثابت کرد که هر کدام از این دو دریاها با حفظ ویژگی‌های خود بر همدیگر تجاوز نمی‌کنند. قبل از این اکتشاف، برزخ شامل چند معنا و لذا متشابه بود. اما اکنون این معانی همه کنار زده شده و تنها یک معنی از آن‌ها اراده می‌شود که آن‌را در بحث اکتشافات علمی دانشمندان ذکر کردیم.
جایز نیست که کسی از این گونه متشابهات پیروی کند و درباره‌ي معنای آن نظر قطعی دهد قبل از اين‌كه‌ خداوند از باب فضل و بزرگواری خود آن‌را بخاطر حفظ اصل دین کشف کند، زیرا تأویل و معنای آن‌را جز خداوند کسی نمی داند.
ب‌)             دسته‌ای از این متشابهات را تا روز قیامت، خداوند محصور به علم خود نموده و بدون وقوع یا مشاهده‌ي آن، راهی برای فهم معنایش نیست. مانند: زمان برپا شدن روز قیامت، هرگاه که اتفاق افتد علم بدان پیدا می‌شود، یا حقیقت معنای صراط و میزان و حوض کوثر و زمین محشر که ما معنای لغوی آن‌ها را می‌دانیم و تا زمانی که آن‌را مشاهده نکنیم نسبت به صفات و چگونگی آن‌ها بی‌خبریم. همچنين حقیقت اسماء و صفات الهی که خداوند آن‌را در انحصار علم خود قرار داده، لذا در زمان حاضر راهی برای شناخت آن‌ها وجود ندارد. از اين‌رو پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «لا أحصی ثناء علیک أنت کما أثنیت علی نفسک».
«آن گونه که تو ثنای خودت را می‌کنی من نمی‌توانم ثنای تو را بکنم».
ابو جعفر طوسی در کتابش (التبیان فی تفسیر القرآن) در ذیل تفسیر این آیه می‌گوید: محكم آن است كه بدون احتياج به هيچ قرينه‌اي كه همراه آن باشد، از ظاهرش مراد و منظور، روشن و معلوم باشد مانند آيه{ إِنَّ اللّهَ لاَ يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئاً }  « خداوند هيچ به مردم ستم نمي‌كند». زيرا كه فهم آن نياز به قرينه و دليلى ندارد. {هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ} یعنی: اساس قرآن که برای متشابهات و دیگر امور دین بدان استدلال می‌شود.
متشابه آن است كه بدون قرينه و دليل، مراد و مقصود از ظاهر آن معلوم نيست‏.
محمد حسین طباطبائی در کتاب «القرآن فی الاسلام»[10] می‌گوید:
محکم آن است که در دلالت بر معنا ثابت باشد طوری که معنای آن با معنای دیگری آمیخته نشود. متشابه در مقابل آن است[11].
باز می‌گوید: محکم آیاتی است که معنای مورد نظر آن‌ها روشن و غیر شبیه به معنای غیر مورد نظر است. لذا ایمان به این گونه آیات و عمل بدان‌ها واجب می‌شود. متشابه آیاتی هستند که معنی مورد نظر آن‌ها، معنای ظاهری‌شان نیست.
می‌گوید: در قرآن آیه‌ای وجود ندارد که برای ما امکان فهم معنایش نباشد، زیرا آیه یا محکم بدون واسطه است مانند خود آیات محکمات یا محکم با واسطه است مانند متشابهات.
محمد جواد مغنیه در (تفسیر الکاشف) می‌گوید:
آیات قرآن به اعتبار روشن یا خفی بودن معنا به دو نوع تقسیم می‌شوند: محکم و متشابه.
محکم: آن است نیاز به تفسیر ندارد و به طور واضح، قطعی و غیر قابل تأویل و تخصیص و نسخ، بر معنای مورد نظرش دلالت دارد. و برای کسانی که در دل‌هایشان بیماری است، فرصتی باقی نمی‌ماند تا با تأویلات و تحریفات خود در صدد بر انگیختن فتنه و گمراه‌سازی مردم برآیند.
متشابه در مقابل محکم است و خود دارای چند نوع است:
دسته‌ای از آن معنایش به طور خلاصه و کلی فهمیده می‌شود.
دسته‌ای دیگر، الفاظشان بر چیزی دلالت می‌کند که عقل از پذیرفتن آن امتناع می‌ورزد.
دسته‌ای دیگر نیز دلالت لفظشان بین دو معنا یا بیشتر می‌چرخد.
دسته‌ای هم حکم آن منسوخ هستند.
سخنان مفسرانی که به آن‌ها رجوع کردم خارج از آنچه در تفسیر این آیه ذکر کردم نیست. و البته نظریات در این زمینه بسیار است، و من نظریاتی را ذکر کردم که در بیان مقصود کافی هستند.
و خلاصه‌ی این گفتارها این است که در آیه‌ي 7 سوره‌ي آل عمران سخن از محکم مطلق به میان آمده یعنی: واضح و روشن و دارای دلالت صریح و قطعی، غیر قابل تأویل و تخصیص و نسخ باشد و در این آیه منظور از محکم، عموم محکمات نیست.
 
خلاصه معنای آیه
خلاصه‌ي کلام درباره‌ي آیه‌ي شریفه‌ي {هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ }یعنی: آیات روشن و واضحی که معنای آن بر کسی پوشیده نیست. {هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ} اساس و پایه‌ي قرآن و ستون دین و مرجع تمامی آیات متشابهات است.
{وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ }آیاتی در آن وجود دارد که معنای آن‌ها بر بسیاری از مردم یا بر بعضی از آنان گنگ و پوشیده است، ولی دلالت آن‌ها بر معنا موافق با محکمات است، و احتمال دارد که دلالت آن‌ها به چیزی دیگری از لحاظ لفظ و شکل ترکیب داشته باشند نه از جهت معنا و محتوا. در نتیجه کسی که این آیات را به آیات هویدا و روشن ارجاع داد و بمانند محکم در مورد متشابه حکم داد، هدایت یافته است. {فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ} اما کسانی که تمایل به انحراف از حق دارند {فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ }کار را بر عکس کرده و محکمات را رها می‌کنند و از متشابهات با معنایی که خودشان می‌خواهند (و در ظاهر احتمال آن معنا می‌رود) پیروی می‌کنند و از محکمات روی می‌گردانند. (تعطیل می‌کنند).
{ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ }راه را بر مردم می‌بندند و معنای حق را با باطل می‌پوشانند و هر آنچه از باطل را که قلب‌های منحرفشان می‌خواهند با استناد به متشابهات جلوه می‌دهند. باطلی که برخلاف حق است. آن حقی که خداوند در آیات محکمِ بسیاری آن‌را روشن کرده است. {وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ} آن معانی را بر آنچه که قلب‌های مریضان می‌خواهد، حمل می‌کنند اعم از معانی منحرف، تأویلات باطل همراه با کناره‌گیری از محکمات. {وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ }معنای قطعی و یقینی آن‌را بدور از محکمات کسی نمی‌داند{ إِلا اللَّهُ} بجز خدا. پس زمانی که آن‌را به خدا یعنی به آیات محکمات الهی برگردانند تأویل و معنایش فهمیده می‌شود[12].
{وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا}
(و راسخان و ثابت قدمان در دانش می‌گویند: ما به همه آنها ايمان داريم (و در پرتو دانش مي‌دانيم كه محكمات و متشابهات) همه از سوي خداي ما است).
پس قبل از مراجعه آیات متشابه به سوی خدا (آیات محکم خدا) از پیروی آن خودداری می‌کنند. و اگر چیزی از آیات خدایی بعد از عرضه بر محکمات، مبهم و مشکل باقی ماند، در رابطه با آن گلایه نمی‌کنند، بلکه به تمامی آنچه خداوند نازل کرده طبق مقصود خودش، ایمان می‌آورند. و البته تقصیر و کوتاهی در فهم آیات از جانب آن‌هاست نه از جانب آنچه که خدا نازل فرموده است {وَمَا يَذَّكَّرُ إِلا أُولُو الألْبَابِ}.
 
خلاصه‌ي گفتار
خلاصه‌ي این گفتار: آیات محکمات همان نص قرآنی و قطعی الدلاله‌اي است كه غیر قابل اختلاط یا گمان و شک و شبیه بودن معنا به معنای دیگري می‌باشند. بر همین اساس، آیات محکم (ام) و مرجع دیگر آیات برای توضیح و رفع اشکال هستند و برای فهم معنای آن نیازی به مراجعه‌ي آیات دیگر و روایات و نظریات ندارند. زیرا به خودی خود معلوم و اصطلاحاً به‌ عنوان تفسیر برای دیگری قرار می‌گیرند، یعنی غیر این آیات در فهم معنا به محکمات ارجاع داده می‌شوند در حالی كه خود محکمات به چیزی برگردانده نمی‌شوند. بنابراین، آیات محکمات تنها منبع و مصدر برای تأسیس اصول دین می‌باشند[13].
و آیات متشابه همانا نصوص قرآنی ظنی الدلاله هستند که در بردارنده‌ي بیش از یک معنا مي‌باشند و تکیه بر آن گونه آیات برای تأسیس اصول دین، راه و شیوه فرقه‌‌های گمراه است. و بزرگترین اصل و علامت تشخیص آنان مي‌باشد، زیرا ادله‌ي اصول مذهبشان نیازمند آیات محکم است و خود واضح و روشن نیستند.
 
 
مبحث تکمیلی
یک اشکال و توضیح آن
این امر براي برخی که در این موضوع بحث و بررسی می‌کنند گنگ و دو پهلو و مشتبه شده است، لذا خیال کرده‌اند بین علماء اختلافاتی در تفسیر محکم و متشابه که در آیه ذکر شده، وجود دارد. حتی برخی از آن‌ها وجوه اختلاف را تا 20 قول ذکر کرده‌اند، سپس به ترجیح بین آن‌ها پرداخته، حتی برخی را باطل قرار داده‌‌اند. مثلاً نظری را که می‌گوید محکم همان ناسخ و متشابه همان منسوخ است، باطل قرار داده‌اند. و حجتشان این است که آیات ناسخ از چند آیه تجاوز نمی‌کند و آیات منسوخ نیز در همین حدود است، در حالی‌که (آیه‌ي 7، آل عمران) کل قرآن‌را به دو دسته‌ي محکم و متشابه تقسیم می‌کند. و می‌گویند که بسیار بعید به نظر می‌رسد که این قول از عبدالله بن مسعود و عبدالله بن عباسy روايت شده باشد[14].
با این وجود، برای گفته‌ي‌ (کسانی که محکم و متشابه را ناسخ و منسوخ قرار داده‌اند) اصلی در قرآن وجود دارد:
{فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ }.  (حج / 52)
«پس خدا آنچه را که شیطان القا و وحی کرد محو می‌گردانید، سپس خدا آیات خود را استوار می‌ساخت و خداوند دانای حکیم است».
 
روش متقدمین در تفسیر
برای از بین بردن گمان قبلی می‌گویم:
اساس این گفته درماندگی از خواندن و بی‌خبری از روش و طریقه‌ي متقدمان در تفسیر می‌باشد، و آن اين‌كه‌ تفسیرِ لفظ به یکی از اجزا و یا معناهای آن است، یا اين‌كه‌ تفسیرشان برای مثال بر یکی از معناهای کلی آن لفظ تطابق داشت. چنانچه این فرموده خداوند متعال را تفسیر کرده‌اند:
{ وَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ (٢٠١) }  (بقره / 201)
«کسانی از آن‌ها می‌گویند: پروردگارا، در دنیا و آخرت به ما نیکی عطا فرما و ما را از عذاب آتش دور نگه‌دار».
می‌گویند: حسنه در این دنیا به معنای همسر صالح است. برخی از آن‌ها گفته‌اند: رزق حلال و فراوان است. و برخی دیگر گفته‌اند: فرزند صالح و... غیره. تردیدی نیست که این اقوال قسمتی از معنای حسنه هستند، یا به عبارتی، یکی از معانی آن هستند. و اگر متکلم طریقه تفسير آن‌را نداند این تعداد اقوال را اختلافاتی در تفسیر معنای لفظ قرار می‌دهد، و لذا می‌گوید: برخی مفسران این چنین گفته‌اند و برخی دیگر آن چنان. در حالی که معنای کلی همه‌ي اقوال یکی است. و این الفاظ متعدد نمونه یا جزئی از آن کلی هستند.
شیخ الإسلام ابن تیمیه در [مقدمة فی التفسیر / ج 5، ص 12] می‌فرماید:
«اختلاف بین سلف در تفسیر قرآن اندک است... و بیشتر اقوالی که به ظاهر اختلاف دارند مربوط به اختلاف تنوع است نه تضاد. و این به دو شیوه است:
1) اين‌كه‌ هر یک از مفسران منظور عبارت را با الفاظی غیر از الفاظ دیگري تعبیر می‌کنند، زیرا بر معنایی غیر از معنای دیگری در مسمی دلالت می‌کند ولی در هر حال مسمی یکی است».
شیخ الإسلام برای این قسم چند مثال می‌زند، بعنوان مثال: در جواب پرسش از «ذکر» در آیه‌ي:
{وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكاً وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى }(طه‌/‌124)
«هر کس از یاد من دل بگرداند، در واقع زندگی تنگ و سختی خواهد داشت و روز رستاخیز او را نابینا محشور می‌کنیم».
بعد از سخن طولانی می‌فرماید: «منظور این است که فهمیده شود که ذکر همان کلام نازل شده الهی، یا ذکر کردن او توسط بنده است، لذا مساویست اگر گفته شود: «ذکری»، «کتابی»، «کلامی»، «هدای» یا از این قبیل، زیرا مسمی یکی است».
3)          دسته‌ي دوم: یکی از جزئیات یا برخی از جزئیات یک اسم عام به عنوان مثال ذکر کرده‌اند نه برای تعریف مشخص و دقیق اسم عام (تسمیه‌ي جزء به اسم کل) به عنوان نمونه:
{ ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ وَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَيْرَاتِ } (فاطر / 32)
«سپس این کتاب را به آن بندگان خود که برگزیده بودیم به میراث دادیم، پس برخی از آن‌ها بر خود ستمکارند، و برخی از ایشان میانه‌رو، و برخی از آنان در کارهای نیک خدا پیشگامند».
معلوم است که «ظالم بر نفس» کسی است که واجبات را ضایع نموده و انجام‌دهنده‌ي محرمات است. و «مقتصد» کسی است واجبات را به جا آورده و ترک کننده‌ي محرمات است. «سابق» نیز در مفهوم مقتصد وجود دارد، یعنی کسانی که در نیکی‌ها و عبادات به خاطر نزدیکی به خدا سبقت جستند».
سپس شیخ الإسلام بیان می‌کند که هر کدام از مفسرین این معنی كلي را به شکلی از شكل‌ها یا جزئي از اجزای طاعات ذکر کرده‌اند. برخی نيز «سابق» را به کسی که در اول وقت نماز می‌گذارد، تفسیر کرده‌اند و «مقتصد» را به کسی که در اثنای وقت نماز می‌خواند و «ظالم بر نفس» کسی است که وقت عصر را تا زردی غروب به تأخیر می‌اندازد. در این میان عده‌ای «سابق» را به کسی که همراه زکات، صدقه می‌دهد، تفسیر کرده‌اند و «مقتصد» را به کسی که زکات می‌دهد و «ظالم بر نفس» را به خورنده‌ي ربا تعبیر کرده‌اند.
در پایان می‌فرماید: «این دو صنفی که در تنوع تفسیر ذکر کردیم یا به خاطر تنوع اسم‌ها و صفات است، یا بخاطر ذکر انواع مسمی و اقسام مختلف آن مانند تمثیلات. و این دو روش، شیوه‌ي غالب در تفسیر سلف بوده که گمان می‌شود مختلف هستند (در حالیکه چنین نیست)».
امام شاطبی در [موافقات 4/140ـ144] می‌فرماید:
از موارد خلاف یکی این است که‌ به‌ عنوان خلاف اعتبار نمی‌شود، که‌ این نیز دو نوع دارد:
اول – اقوال اشتباهی که مخالف با نصوص قطعی شریعت هستند.
دوم – اقوالی که در ظاهرشان خلاف است ولی در واقع این طور نیست. و این بیشتر در تفسیر کتاب و سنت می‌آید. مفسرانی یافت می‌شوند که معانی الفاظ قرآن ‌را به شیوه‌ها و الفاظ مختلفی در ظاهر، از سلف نقل کرده‌اند. وقتی که آن‌ها را از نظر بگذرانی برخورد تفاسیر بر سر یک معنا را می‌یابی. اگر امکان این باشد که بدون اين‌كه‌ خللی به هدف گوینده وارد شود، اقوال جمع شوند نقل اختلاف در خصوص آن صحیح نیست... و واجب است در مورد آن تحقیق شود، و نقل اختلاف در مسأله‌ای كه در واقع حاوی اختلاف نمی‌باشد، اشتباه است، همانگونه که نقل توافق در محل مورد اختلاف صحیح نیست.
شاطبی از اسبابی که شخص را در این خطا می‌اندازند، ده تا را نام برده است:
1)  اين‌كه در تفسیر آیه‌ای، چیزی را از پیامبر  صلی الله علیه و سلم یا یکی از صحابه یا غیره نقل کنند، اما روایت نقل شده‌ تنها شامل برخی از عبارت باشد، سپس مفسر مسایل دیگری را در تفسیر آیه‌ بیان می‌نماید و مفسران این دو را معنی جدا از هم می‌دانند لذا گمان می‌برند که اختلاف در آن است. همان‌گونه‌ که برای معنای لفظ «المن» نان نازک، زنجبیل، ترنج، نوشابه مخلوط با آب را نقل کرده‌اند که این لفظ در بر دارنده‌ي همه‌ي آن‌ها است، زیرا خداوند با آن نعمت بر آنان منت نهاده است. بنابر این، در حدیث آمده: «الكمأة من المن الذي أنزل الله على بني إسرائيل» «سماروغ از منت‌هایی است که خداوند با فرستادن آن برای بنی اسرائیل بر آن‌ها منت گذاشته است».
2)     چیزهایی را ذکر کنند که در معنا مترادف باشند طوری که همه تحت یک معنا درآیند. لذا تفسیر درباره‌ي آن یک قول می‌شود و گمان می‌کنند اگر خلاف لفظ نقل شود خلاف محض است. لذا در مورد «السلوی» گفته‌اند: پرنده‌ای است شبیه بلدرچین. یا گفته شده: پرنده‌ای سرخی که دارای فلان صفت است، یا پرنده‌ای در هند که بزرگتر از گنجشك خانگى است. مثال‌های این طوری به شرط اتفاق معنا نقلشان صحیح است.
3)     مفسری قولی را طبق تفسیر لغوی ذکر کرده باشد و دیگري طبق تفسیر معنوی. که هر دو تا با هم به یک حکم بر می‌گردند.
زیرا دیدگاه لغوی به اصل وضع بر می‌گردد و دیدگاه معنوی به بکارگیری معنا در استعمال. همچنان که در مورد این آیه گفته‌اند:
{ وَمَتَاعًا لِلْمُقْوِينَ })واقعه / 73(
یعنی: و منفعتى براى مسافران قرار داده‏ايم.‏ یا گفته‌اند: «المقوین» یعنی: کسانی که وارد سرزمین خشک و خالی (بی‌آب و علف) می‌شوند. یا{ تُصِيبُهُمْ بِمَا صَنَعُوا قَارِعَةٌ } (رعد /31) یعنی: آفتی که ناگهان بدان دچار می‌شوند. یا گفته شده: سریه‌ای از سرایای رسول الله صلی الله علیه و سلم . و چیزهایی از این قبیل.....
8) اختلاف در گرفتن معنای واحد. لذا گروهی آن‌را حمل بر مجاز نموده و گروهی بر حقیقت. در حالی که مطلوب و مقصود از هر دو یکی است. چنانچه در آیه‌ای مثل این آیه اختلافات بسیاری بدین شیوه بین مفسران روی داده است:
{ يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ }(روم / 19)
«زنده را از مرده خارج می‌گرداند و مرده را از زنده». عده‌ای از آن‌ها زندگی و مرگ را حمل بر حقیقت آن دو دانسته، و عده‌ای بر مجاز حمل کرده‌اند. اما اختلافی در واقع شدن معنای آن دو نیست...
10) اختلاف در تعبیر از معنی مورد نظر، در حالیکه معنی همه یکی است.
 
اتفاق در معنا و اختلاف در تعبیر
و به همین منوال است محکم و متشابهی که در قرآن آمده، و نیز آنچه از اختلاف اقوال علما بر معنای آن‌ها گفته شده است.
پس معنی کلی محکم این است که لفظ بدون نیاز به غیر، صریح بر معنایش دلالت کند. و متشابه لفظی است که احتمال دو یا چند معنی در آن برود و برای ترجیح بین معانی محتمله نیازمند مرجحی است.
بر این اساس، همه‌ي گفته‌های مفسرین یکی است هر چند که در تعبیر اختلاف داشته باشند. برخی از مفسرین این معنی کلی را توسط یکی از معناهای آن کلی تفسیر کرده‌اند، لذا گفته‌اند: محکم همان ناسخ است و متشابه همان منسوخ. یا محکم آن است که بدان عمل می‌شود و متشابه عمل به آن ترک شده است. این همان معنای ناسخ و منسوخ است اما با اختلاف عبارت. یا می‌گویند: محکمات یعنی آنچه که خدا در آن‌ها حلال و حرامش را به طور محکم بیان نموده است و متشابه یعنی آیاتی که با وجود اختلاف در لفظ از لحاظ معنا به هم شبیه‌اند. به عبارت دیگر، اختلاف الفاظ سبب تولید اختلاف در معنا می‌شود. یا می‌گویند: محکم یعنی آنچه معانی احکامش معقول است، و متشابه در مقابل آن است. یا محکم، سوره‌ي فاتحه یا سوره‌ي اخلاص است، زیرا جز توحید در آن‌ها چیزی نیست. اینها صرفاً از باب مثال آوردن هستند.
بقیه‌ي اقوال نیز به همان چیزهایی بر می‌گردد که ذکر کردیم، البته هر کدام از مفسرین با لفظ یا عبارتی غیر از عبارت دیگری تعبیر می‌کند.
سخن پیرامون محکم (ناسخ) و متشابه (منسوخ) نیز چنین است. لذا اگر منسوخ، ناسخش شناخته نشود، بدان عمل می‌شود، و عامل نسخ نيز تصور مي‌شود که منظور عمل به آن است، پس از این ناحیه متشابه است، زیرا در بین دو اعتبار مطلوب و متروک مردد است، لذا دو معنا را در بر می‌گیرد. در مقابل، ناسخ آیه‌ي محکمی است که شبهه‌ای در آن نیست، و بلکه شبهه‌ي بقای حکم منسوخ را نیز از بین می‌برد، لذا محکم اصل و مرجع آیات متشابه (منسوخ) است، و نسخ احکام و ناسخ همزمان مُحکِم و مُحکَم است. پس ناسخ یکی از افراد و اجزای محکم است و منسوخ یکی از شاخه‌های متشابه است. لذا تفسیر محکم و متشابه به این معنی، اختلافی را در تفسیر ایجاد نمی‌کند.
خداوند می‌فرماید:
{ وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلا نَبِيٍّ إِلا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (٥٢) } (حج / 52)
« ‏ ما پيش از تو رسولي و نبيي را نفرستاده‌ايم ، مگر اين كه هنگامي كه ( آن رسول يا نبي آيات و احكام خدا را براي مردم ) تلاوت كرده است اهريمن ( با ايجاد وساوس و اباطيل در دل شنوندگان سست ايمان ، و با پخش ياوه‌سرائي توسّط ذرّيّه و دارودسته خود ) در تلاوت او القاء ( شبهه ) نموده است ( و گاهي پيغمبران را شاعر ، و زماني ساحر ، و وقتي ناقل افسانه‌ها و خرافات پيشينيان جلوه‌گر ساخته است ) . امّا خداوند آنچه را كه شيطان القاء نموده است ( توسّط تبليغ و تبيين پيغمبران و دعوت و زحمت شبانه‌روزي پيروان ايشان در همه جا و همه آن ) از ميان برداشته است ( و شبهات و ترّهات اهريمنان انس و جان را از صفحه دل مردمان زدوده است ) و سپس آيات خود را ( در برابر سخنان ناروا و دلائل نابه‌جاي نيرنگ‌بازان بي‌مايه و دسيسه‌بازان بي‌پايه ) پايدار و استوار داشته است ، زيرا كه خدا بس آگاه ( از كردار و گفتار و پندار شيطان و شيطان صفتان بوده و همه كارهايش از روي فلسفه و ) داراي حكمت است ( و لذا اهريمن و پيروان او را هميشه مهلت داده است تا به دسايس و وساوس خود بپردازند )».
خداوند عزوجل  ازاله آنچه که شیطان القا می‌کند از قبیل شبهه‌ي باطل و احتمالات پوچ را به عنوان ناسخ آن القائات شیطانی قرار داده است و همچنین آن‌را به‌ عنوان محکم کردن آیاتی قرار داده‌ که شیطان می‌خواهد میان آن‌ها نفوذ کند. و این بسان گفته‌ي مشرکین می‌ماند وقتی که این آیه را شنیدند:
{ إِنَّكُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنْتُمْ لَهَا وَارِدُونَ (٩٨) } (انبیاء / 98)
« ‏ ( اي كافران ستمگر ! ) شما و چيزهائي كه جز خدا مي‌پرستيد آتشگيره و هيزم دوزخ خواهيد بود . شما حتماً وارد آن مي‌گرديد».
گفتند: عیسی و ملائکه به جز خدا پرستش شدند، پس آن‌ها هیزم دوزخند!؟. و مادام که آن‌ها در جهنم هستند پس ما راضی هستیم که با آن‌ها باشیم. خداوند در پاسخ به آن‌ها فرموده است:
{ إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنَى أُولَئِكَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ (١٠١) }(انبیاء / 101)
« ‏ آنان كه ( به خاطر ايمان درست و انجام كارهاي خوب و پسنديده ) قبلاً بديشان وعده نيك داده‌ايم ، چنين كساني از دوزخ ( و عذاب آن ) دور نگاه داشته مي‌شوند».
پس خداوند آنچه را که شیطان به لابه‌لای این آیه نفوذ داده بود، به وسیله‌ي آیه‌ي محکم بعدی نسخ نمود.
 
رابطه‌ي آیه‌ سوره‌ي حج با آیه‌ سوره‌ي آل عمران:
آیه‌ای که از سوره‌ي حج بود و پیش از این بیان شد شبیه آیه‌ای سوره‌ي آل عمران است و آن‌را تفسیر می‌کند:
بعد از آیه‌ي 52 در سوره‌ي حج که ذکر شد این آیه می‌آید:
{ لِيَجْعَلَ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ فِتْنَةً لِلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ }(حج / 53)
« ‏ اين وسوسه‌هاي شيطاني ( و ايجاد مشكلات در راه دعوت آسماني توسّط مخالفان برنامه‌هاي يزداني ) بدان خاطر است كه خداوند مي‌خواهد آنها را آزمايش كساني سازد كه در دلهايشان بيماري ( نفاق ريشه دوانده ) است ، و آزمون كساني كند كه سنگين دل ( از كفر و ضلال ) هستند».
این آیه شبیه به آیه‌ي 7 آل عمران است:
 
{ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ }(آل عمران / 7)
فرموده‌ي:{ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ } در مقابل فرموده‌ي {مَا تَشَابَهَ مِنْهُ }قرار دارد.
فرموده‌ي:{ لِلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ } در برابر فرموده‌ي{ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ} است. فتنه در هر دو آیه به معنی (آزمایش) است.
سپس خداوند در آیه‌ي بعدی می‌فرماید:
{ وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَيُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِينَ آمَنُوا إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ (٥٤) } (حج / 54)
« ‏ و اين كه عالمان و آگاهان بدانند كه آنچه ( پيغمبران به مردم مي‌گويند ) حق بوده و از جانب پروردگار تو است ، پس بايد بدان ايمان بياورند تا دلهايشان بدان آرام گيرد و در برابرش تسليم و خاضع شود . قطعاً خداوند مؤمنان را به راه راست رهنمود مي‌نمايد ( و شبهه‌ها و وسوسه‌هاي شيطاني را در پرتو هدايت و وحي آسماني بديشان مي‌شناساند و حيران و سرگردانشان نمي‌گذارد )».
که این آیه مشابه بقیه‌ي آیه‌ي 7 در آل عمران می‌باشد.
{ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلا أُولُو الألْبَابِ } (آل عمران / 7) 
 
اختلاف تنوع
بدین گونه گفته‌ي برخی مفسرین روشن می‌شود که می گویند: «اهل تأویل در معنای این آیه اختلاف کرده‌اند»، البته مقصود اختلافی نیست که نتیجه‌ي تضاد و تناقض باشد – چنانچه برخی این طور برداشت کرده‌اند – بلکه منظور اختلاف لفظی است یا اختلاف تنوع – چنانچه گذشت –، چرا که می‌دانیم برخی از اقوال اصلاً ربطی به آیه ندارند مانند: اين‌كه‌ محکم آن است الفاظش تکرار نشده باشد و متشابه آن است که لفظ در آن تکرار شده است. پس چگونه اینها را معنای آیه قرار می‌دهند در حالی که آیه پیروی از متشابهات را انحراف و گمراهی قرار داده است. آیا پیروی از همه‌ي الفاظ تکراری‌اش کژی و گمراهی است؟!
کسی که تصور کند که منظور از اختلاف غیر این است دچار توهم و خیالبافی شده است و دلیل این توهم چنانچه گفتیم ناتوانی و بی‌خبری از شناخت روش ائمه سلف یا پیشینیان و عدم دقت نظر در گفته‌های آن‌ها و نیز گذشتن سطحی بدون تفکر از کنار آن‌ها بوده است.
 
محکم... مطلق و مقید
قبلاً این مطلب را گفتیم که محکم در قرآن به دو شیوه وارد شده است: مطلق و مقید. و گفتیم که محکم مطلق آن است که به هیچ وجهی اشتباه و التباس در آن نیست. و محکم مقید آن است که برای بیان معنا نیازمند دیگری است تا آن‌را محکم گرداند، و تشابه معانی آن‌را برطرف کند. بدین معنی، همه‌ي کتاب الهی محکم است چنانچه فرموده است:
{ الر كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ (١) } (هود / 1)
تقسیم‌بندیی که رازی برای الفاظ نموده، داخل این باب (محکم مطلق و محکم مقید) می‌شود، با توجه‌ به‌ این‌که‌ الفاظ را به شیوه‌های زیر تقسیم می‌کند:
نص: برای معنای واحدی وضع شده و احتمال معنی دیگری در آن نمی‌رود.
ظاهر: علاوه بر یک معنا، محتمل معنای دیگری است اما به احتمال راجح.
محکم: آن‌را به نص مربوط ساخته و هر دو را در کنار هم قرار داده‌ است
متشابه: احتمال معانی مرجوح یا متساوی در آن وجود دارد.
به نظر امام فخر رازی «نص» عبارت است از محکم مطلق. و «ظاهر» برابر است با محکم مقید، و هر دو محکم هستند، اما هر یک به اعتباری.
قول رازی به این گفته شوکانی شبیه است که می‌گوید: (محکم یعنی آیه‌ي واضح المعنایی که دلالتش بر معنا روشن باشد حال یا به اعتبار خود یا به اعتبار چیز دیگری. و متشابه آن است که معنایش واضح نیست یا دلالتش روشن نیست نه به اعتبار خودش و نه به اعتبار غیر خودش). شوکانی در اینجا درباره‌ي عموم معنای (محکم) سخن می‌گوید نه از خصوص محکم که در آیه‌ي آل عمران آمده است، زیرا محکم به اعتبار غیر نمی‌تواند (ام) واساس باشد در حالی که (ام) مرجع و اساس آن غیری است که به واسطه‌ي آن آیات متشابه، محکم و روشن می‌گردند. لذا این تعریف از محکم نمی‌تواند مقصود آیه باشد و مقصود آیه همان (ام) مرجع و اساس محکمات است.
و از دقت در فرموده خداوندی:
{ هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ }(آل عمران / 7)
فهمیده می‌شود که محکم این آیه به معنای محکم عام نیست، یعنی هم محکم مطلق و هم مقید، بلکه این آیه محکم را فقط به محکم مطلق اختصاص داده است، زیرا در مقابل متشابه استعمال شده است. پس محکمی که در این آیه آمده به معنای خاص است نه عام. بنابراین، صحیح نیست لفظ را از سیاق اصلی خود کنار نهیم و در خارج آیه قرار دهیم. سپس صرف نظر از مناسبات و سیاقات مختلف آیه، اقوال علمایی را بیاوریم که در زمینه‌ي عموم لفظ بحث کرده‌اند تا این اقوال عمومی را بر لفظ تطبیق دهیم در حالی که لفظ با سیاق خاص وارد شده است سپس آن‌را محتمل معانی عجیب و غریب گردانیم و این معانی را برای آیه قرار دهیم، بنابراین می‌گوییم: مقصود از لفظ در آیه همین است که گفتیم.
  
آیاتی که در اثبات اصول دین آمده‌اند به طور مطلق محکم هستند
استقراء و تحقیق کلی در کتاب خداوند برای ما مشخص می‌کند که آیاتی که مؤسس اصول دین است به طور مطلق محکم هستند یعنی قطعی الدلاله می‌باشند. و هر آنچه که متعلق به اصول دین است و از نوع محکم مقید است همه‌ي آن‌ها به آیات محکم مطلق بر می‌گردند. طوری كه یک آیه در قرآن یافت نمی‌شود که تمام آن متعلق به اصلی از اصول دین باشد ولی به آیات محکم مطلق برنگردد. در واقع هر اصلی از اصول دین متکی به آیات زیادی است که محکم مطلق هستند و امکان دارد که به سهولت آیات متشابه یا محکم مقید را به آن‌ها برگرداند.
اما آیاتی که مربوط به فروع هستند، دسته‌ای محکم مطلق و دسته‌ای محکم مقید هستند که دسته‌ي اخیر چند قسم دارد:
1) در قرآن مرجعی از آیات محکمِ مطلق دارند.
2) در سنت روایاتی هست که آن‌را محکم می‌گرداند.
3) به اجتهاد ارجاع داده می‌شود.
دسته‌ای دیگر همچنین متشابه باقی می‌مانند که نظرات علماء در مورد آن‌ها متفاوت است. بلکه برخی از فروع هستند که‌ اصلا در قرآن نامی از آن‌ها نیامده‌ است، زیرا اختلاف در فروعات مشروع و رواست، چون به طور عموم به فساد کشیده نمی‌شود، بر عکس اختلاف در اصول دین. به همین دلیل تمامی آیاتی که اصول دین بر آن‌ها بنیان شده است از هر لحاظ محکم مطلق و کامل هستند.


زیرنویسها:
[1]- بعبارت دیگر، محکم مقید در عموم قرآن همان متشابه در آیه سوره آل عمران است و محکم آیه آل عمران همان محکم مطلق در قرآن.
[2]- در آیات دیگری نیز همین معنی با عبارت‌های گوناگونی آمده است‌، مانند:{ قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنَا مَا هِيَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشَابَهَ عَلَيْنَا (٧٠) }(البقرة:70). و همچون:{أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكَاءَ خَلَقُوا كَخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ (١٦)(الرعد:16). و این‌که‌ خداوند علیه السلام راجع به‌ مسيح علیه السلام می‌فرماید: { وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلا اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ يَقِينًا (١٥٧)}(النساء:157).
[3]- ابن کثیر در توصیف رافضه‌ می‌گوید: آنان طایفه‌ای درمانده‌ و گروهی فاسد هستند که‌ به‌ متشابهات چنگ فرا می‌زنند و امور محکمی که‌ نزد ائمه‌ی اسلام ثابت شده‌ است، کنار می‌گزارند.
[4]- اخلاص / 4. يعني: «و هيچ كس همتاى او [نبوده‏] و نيست‏».
[5]- زمر / 53. يعني: «به راستى خداوند همه گناهان را مى‏بخشد».
[6]- طه / 82. يعني: «و من هر كه را توبه كند، و ايمان آورد، و عمل صالح انجام دهد، سپس هدايت شود، مى‏آمرزم!».
[7]- نساء / 48. يعني: «هر آئينه خدا نمى‏آمرزد او را شريك مقرر كرده شود».
[8]- الوجیز فی أصول الفقه، دکتر عبدالکریم زیدان، ص 349.
[9]- کیف نتعامل مع القرآن العظیم، دکتر یوسف قرضاوی، ص 267.
[10]- ترجمه احمد حسینی ص 34-35-37- دارالزهراء بیروت – لبنان.  
[12]- اینکه گفتیم که تأویل آن را جز خدا کسی نمی داند، در صورتی است که از محکمات کناره بگیریم و به معنای مورد نظر دست نیابیم. نه به این خاطر که مطلقاً قابل فهم نیستند. زیرا تأویلی که منحرفان خواستار آن هستند جز این نیست.
و چون تأویل متشابه اگر با محکم جمع می‌شود، معلوم خواهد شد، یعنی اگر به خدایی که غیر از او کسی تأویل آن را نمی‌داند برگردانده شود. باین معنی که به آیات محکمات او برگردانده شود تا معنی آن روشن گردد. چنانچه می‌فرماید:{ وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ }(شوری / 10) «و در هر چيزى كه در آن اختلاف پيدا كنيد، حكمش به خداوند احاله مى‏گردد». یا{ وَيَمْحُ اللَّهُ الْبَاطِلَ وَيُحِقُّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ }(شوری / 24) «و خداوند باطل را نابود می‌سازد و حق را با کلام خود محقق می‌گرداند». و همچنین در کتاب خدا چیزی یافت نمی‌شود که مطلقاً مجهول المعنی باشد و این با استقراء و عقل اثبات شده است چرا که اگر این طور باشد حکمتی در نزول این دسته آیات وجود ندارد. از طرفی این با نص صریح قرآن که به تدبر در آیات محکم و متشابه امر می‌کند، تناقض دارد مثلاً می‌فرماید:{ كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الألْبَابِ (٢٩) }(ص / 29) «کتابی است که به سوی تو فرو فرستادیم تا باشد در آیاتش تدبر کنید و صاحبان خرد با آن پند پذیرند». یا{ الر كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ (١) }(هود / 1) «کتابی است که آیات آن استحکام یافته، سپس از جانب حکیمی آگاه به روشنی بیان شده است». پس آیات قرآن همگی محکم و مفصل بوده و ابهامی ندارند. لذا هر آیه‌ای از آیات قرآن خواه یک قسمت یا عبارتی از آن امکان ندارد معنایش فهمیده نشود مگر حروف مقطعه که – چنانچه گذشت- از حروف مبانی هستند نه معانی. و درج نمودن آن به این موضوع درست نیست.
این همان چیزی است که‌ با سبب نزول آیه‌ موافق می‌باشد: زیرا نصارایی که‌ نزد رسول خد صلی الله علیه و سلم آمدند – یعنی همان هیئت قبیله‌ی نجران که‌ به‌ سبب آنان آیه‌ نازل شد- اصلا راجع به‌ مسایل پیچیده‌ و نامعلومی که‌ فقط خدا بدان آگاه باشد، با پیامبر صلی الله علیه و سلم بحث و گفتگو نکردند، بلکه‌ به‌ وسیله‌ی آیات متشابه و دارای معانی مشخص علیه‌ پیامبر صلی الله علیه و سلم استدلال نمودند، اما همان آیات، در صورتی که‌ از آیات محکمات دور گردانده‌ می‌شد، احتمال معانی باطل مورد نظر آنان را نیز در بر داشت، و در این حال کسی جز خدا نمی‌تواند معنی مورد نظر خداوند را درک نماید، اما اگر همان آیات به‌ محکمات برگردانده‌ شوند – که‌ معنی عملی بازگرداندن به‌ خدا نیز همین می‌باشد- معنی متشابهات نیز فهمیده‌ می‌شوند.
نصارای نجران متمسک به آیات متشابهی شدند که در قرآن در وصف عیسی مسیح علیه السلام آمده است مانند:{ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِّنْهُ }. گفتند: این خداست یا پسر خداست یا جزئی از اوست. در حالی‌که از این فرموده خداوند بی‌خبر بودند که درباره خلق آدم علیه السلام می‌فرماید:{ فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ (٢٩) } (حجر / 29) «پس وقتی که آن را درست کردم و از روح خود در آن دمیدم، پیش او به سجده درافتید». یا در جایی دیگر فرموده:{ إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ (٥٩) }(آل عمران / 59) «در واقع، مثل عیسی نزد خدا همچون مثل [خلقت] آدم است که او را از خاک آفرید سپس بدو گفت: باش، پس وجود یافت». و برای عقیده خود (تثلیث) به آیات متشابه قرآن که در آن الفاظ (إنا... نحن... أنزلنا) به کار رفته است، استدلال می‌کنند. و این آیه محکم را رها کرده‌اند:{ وَإِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ لا إِلَهَ إِلا هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ (١٦٣) }(بقره / 163) «و معبود شما، معبود یگآن‌های است که جزء او هیچ معبودی برحق نیست و اوست بخشندهء مهربان». یا می‌فرماید:{ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ }(اعراف / 59) «خدا را بپرستید که برای شما معبودی جز او نیست». و این الفاظ جمع وقتی به سوی خدا (یعنی محکمات کتاب خدا) ارجاع داده شود، معلوم می‌شود. در غیر این صورت جز خدا هیچ کس معنایش را به یقین نمی‌داند. برای همین می‌فرماید:{ {وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلا اللَّهُ } .
[13]- آنچه به روشنی معلوم می‌شود این است که خداوند در این آیه، محکم را در مقابل متشابه قرار داده است. بیایید با هم دوباره به آیه تأمل نماییم:{ هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ }.طوری‌که دانستیم که محور کلام مفسرین در بیان معنی متشابه این است که معنایش گنگ باشد یا محتمل چند معنی باشد یا اینکه راهی برای فهم محتوایش وجود ندارد. و دانستیم که محکم غیر این است. به عبارت دیگر، محکم معنایش معلوم، روشن و هویدا است. به همین دلیل خداوند آن را مرجعی برای فهم متشابهات قرار داده است. و اگر آیات محکم بسان متشابه در بر دارنده چند معنا می‌بودند، درست نبود که آن را مرجعی برای فهم متشابهات قرار داده می‌شد. به همین جهت، خداوند لفظ متشابه را به معنای ظنی و مبهم، و در مقابل محکم را به معنای یقینی و واضح به کار برده است، همان طور که می‌فرماید:{ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلا اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ يَقِينًا} (نساء / 157). یا می‌فرماید:{ قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنَا مَا هِيَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشَابَهَ عَلَيْنَا وَإِنَّا إِنْ شَاءَ اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ (٧٠) }(بقره / 70) ترجمه آیات در مطالب قبلی گذشت.
[14]- بعنوان نمونه بنگرید به کتاب: نظرات فی تفسیر آیات من القرآن الکریم بقلم دکتر محسن، عبدالحمید.


از کتاب:
استدلال هاي باطل شيعه  از قرآن و بيان بطلان آن،  مؤلف: دکتر طه حامد دلیمی
 
مصدر:
دائرة المعارف شبکه اسلامی
IslamWebPedia.Com
 



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

وهب بن منبه می‌گوید: یکی از پیامدهای پیروی از هواها و خواسته‌های نفسانی، علاقه‌ی وافر به دنیاست که از آن جمله، می‌توان محبت مال و ریاست را نام برد. محبت مال و ثروت و نیز جاه‌طلبی و برتری‌جویی، سبب بی‌پروایی نسبت به محارم الهی و حتی حلال پنداشتن آنها می‌گردد.[از کتاب: حسن مجتبی رضی الله عنه، علی محمد محمد الصلابی

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 23185
دیروز : 5614
بازدید کل: 8813344

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010