اسلام دین کامل است
الله جل جلاله میفرماید:{ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْأِسْلامَ دِيناً}[1]
"امروز برای شما دین شما را کامل کردم وبرشما نعمت خود را تکمیل نمودم و اسلام را بعـنوان دین خداپسند برای شما برگـزیدم".
وقت نزول این آیت
این آیـه درحجة الوداع شامگاه روزعـرفه (روزجمعه) درعـرفات برپیامبرص نازل گردید. ایشان بعد ازنزول آیت فـوق 81 شب درقید حیات باقی ماندند.[2]
توضیح چند مطلب:
1- الله متعال درآیۀ مذکور توضیح داده است که دین را تکمیل نموده وهرگزازآن چیزی راکم نمی کند، ونه به اضافه وافزایشی احتیاج دارد،ازین جهت الله متعال سلسلۀ پیامبران رابه فرستادن پیامبر ما محمد مصطفی صلی الله علیه وسلم خاتمه بخشید.
2- وهمچنین الله متعال درآیۀ مذکوربیان نموده است که اسلام رابعنوان دین پسندیده برای ما اختیارنموده، وازآن رضا یت وخشنودی خودرا اظهار داشته است.وباصراحت تام بیان داشته که بجز دین اسلام هیچ دین وآیينی راازهیچ کسی قبول نخواهد کرد؛ درمورد این مطلب الله متعال میفـرماید:{وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْأِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ }[3] "وکسیکه غیرازاسلام دینی دیگری رابرگزیندازاوپذیرفته نمیشود واودرآخرت از زیان کاران است". وهمچنین الله متعال فرموده:{ إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْأِسْلامُ }[4] (یقینا دین پسندیده نزدالله متعا ل همانا اسلام است).
3- تمام سعادت ونعمت های دارین(دنیا وآخرت) رابا تکمیل نمودن دین وبیان جمله احکام آن برما آرزانی نموده است.
بنابراین الله متعال میفـرماید:{وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي}"نعمت خود را برشما تمام کردم" پس این آیت دلیل صریح وواضح است که دین اسلام هرآنچیزی که انسان ها دردنیا وآخرت به آن نیاز دارند بطوردرست وکامل بیان نموده، وهیچ چیزی ازآنرا وانگذاشته است،ما ذیلا برای وضاحت این موضوع ده مسئلۀ بزرگ وعمده رابطور مثال ونمونه بيان ميكنيم كه مدار همه اموردنیوی واخروی که جهانیان به آن نیاز دارند ميباشد.
این مسائل عبارت اند از:
1- توحید.
2- وعظ.
3- فرق میان عمل نیک وغیرآن.
4- حکم کردن به غیرشریعـت اسلامی.
5- احوال توده ها درجامعۀ اسلامی.
6- اقتصاد.
7- سیاست.
8- مشکلات سیطرۀ کفاربرمسلمانها.
9- مشکلات ضعـف وناتوانی مسلمانها در مبارزه علیه کفار ازلحاظ تعداد و آلات جنگی.
10- مشکلات اختلاف دلها وافکار میان افراد جامعۀ اسلامی.
اکنون میخواهم حل وعلاج هـریک ازاین مشکلات را که قرآن کریم بیان نموده واضح نمائيم، ولی درآغاز به چند مسألۀ مهم اشاره میکنیم:
1- مسئلۀ اول: توحید:
با تحقیق وبررسی ازآیات قرآن کریم برمی آید که توحید برسه نوع است:
اول: توحید ربوبیت: [5]
یعنی یکتا ویگانه دانستن خداوند درآفرینش، اقرارواعتراف به این نوع توحید درفطرت وسرشت خردمندان نهاده شده است[مشرکان هم به این نوع توحید اقرارداشتند] چنانکه الله جل جلاله میفرماید:{وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ}[6]
" اگرازآنها سؤال کنی چه کسی ایشان را آفریده است؟ یقینا می گویند: الله [آفریده است].
وهمچنین میفرماید:{قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أَمَّنْ يَمْلِكُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَمَنْ يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَمَنْ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَفَلا تَتَّقُونَ}[7]
"بگوچه کسی شمارا ازآسمان وزمین روزی میدهد، یاکیست که مالک گوش وچشمها باشد،یاچه کسی زنده راازمرده،ومرده رااززنده بیرون می آورد؟یاچه کسی امور(کاینات) رامیگرداند؟ پس خواهند گفت که آن الله متعال است، پس بگوآیا نمی ترسید؟"
اما انکار کردن فرعـون وامثال آن از توحید ربوبیت ازروی ضد وعناد وتجاهل بود.[درحالیکه آنان دردلهایشان کاملا یقین وباوربرآن داشتند].
چنانکه الله جل جلاله میفرماید:{ وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَعُلُوّاً}[8]
"وانکار کردند[ معجزه ها را]از روی ستمگاری وتکبر، درحالیکه دل هایشان به آن یقـین داشت".
ونیزمیفرماید:{قَالَ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا أَنْزَلَ هَؤُلاءِ إِلَّا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ بَصَائِرَ}[9]
" گفت [موسی به فرعـون ] به تحقیق تودانسته ای که نفرستاده است این نشانه ها ومعجزه ها ودلائل روشن وواضح رامگرپروردگارآسمانها وزمین"
ازین جهت قرآن کریم این نوع توحید(توحید ربوبیت) رابصیغۀ استفهام انکاری بیان نموده است.
چنانکه الله جل جلاله میفرماید:{ أَفي اللَّهِ شَكٌّ }[10] "آیا درمورد وجود الله متعال شک وتردیدی است؟"
ونیزمیفرماید:{ قُلْ أَغَيْرَ اللَّهِ أَبْغِي رَبّاً وَهُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْءٍ }[11]"بگو:آیا[سزاوار است] پروردگاری جزالله متعال طلب کنم، وحال آنکه او پروردگارهمه چیزاست".
اما اقرارمشرکان به این نوع توحید برای شان سودی نبخشید[وآنها را درصف مسلمانها داخل نساخت] زیرا آنها الله جل جلاله رابه یکتائی عبادت وپرستش نکردند[بلکه درعبادت شان برای الله همتا وشریک مقررکردند، یعنی بعضی انواع عبادت مثل دعاء، طلب شفاعت، نذر،ذبح وغیره را برای غیرخدا تخصیص داده بودند].
چنانکه الله جل جلاله میفرماید:{وَمَايُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّاوَهُمْ مُشْرِكُونَ}
"وایمان نمی آورند اکثر آنان به الله مگر آینکه آنان [به نوعی] مشرک اند".
ونیزمیفرماید:{مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى[12]} "ما آنان راپرستش نمیکنیم مگربدان خاطر که ما را به الله نزدیک گردانند".
وهمچنین الله جل جلاله میفرماید:{ وَيَقُولُونَ هَؤُلاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِمَا لا يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَلا فِي الْأَرْضِ[13]} "ومیگویند(اینها میانجیهای ما درنزدالله اند،بگوآیا الله را خبر میدهید ازوجود چیزهای[بنام بتان وانبازها] که خداوند درآسمانها وزمین سراغی ازآنها ندارد".
نوع دوم: توحید الوهیت ویا توحید عبادت:
واین همان توحیدی است که بغرض اثبات وتبلیغ آن پیامبران مبعـوث گردیده اند؛ ودرمورد این توحید درمیان پیامبران وامت هایشان نبردها وجنگ ها صورت گرفت، ثمره ونتیجۀ این توحید همانا متحقق وثابت شدن معنی ومقصود " لاإله إلاّالله " است،[معنای لاإله إلاّالله ] بردواساس استوار است که همانا نفی واثبا ت است .
1- معنی"لاإله" نفی تمام انواع عبادت ازمعبودهای غیرخدا رادربردارد.
2- ومعنی"إلاّالله" یکتا ویگانه دانستن الله جل جلاله درتمام انواع عبادت بگونۀ که خود خداوند آنرامشروع قرارداده است می باشد.
واکثر آیات قرآن کریم درمورد همین نوع توحید نازل شده است. چنانکه الله متعال میفرماید:{وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ[14]}
"ویقینا درهرامتی پیامبری رافـرستادیم که عبادت کنید الله را (به یکتائی) ودوری کنید ازبتا ن". ونیز جل جلاله میفرماید:{وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ[15]} "هیچ پیامبری پیش ازتونفرستادیم مگرآنکه به او وحی میکردیم که هیچ معبودی برحقی غیر ازمن نیست، پس مراپرستش کنید".
وهم چنین جل جلاله میفرماید:{ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[16]}"پس هرکه منکر طاغوت شود(معبودان باطل) وایمان آورد به الله پس یقیناچنگ زده است بدست آویزمحکم که آنرا گسستن نیست،والله شنوای دانا است".
نوع سوم: توحید اسماء وصفات الله جل جلاله :
این نوع توحید نیز بردواصل واسا س استواراست، طوریکه الله جل جلاله خودش بیان نموده است.
اول: پاک ومنزه دانستن الله جل جلاله ازمشابهت مخلوقات.
دوم: ایمان داشتن ویقین کردن به تمام نام ها وصفاتی که الله متعال برای ذات خودش ثابت کرده ویا پیامبرش اورا توصیف نموده است، به نحویکه شایستۀ کمال وعظمت اوست.
وهویداست که هیچ کسی الله جل جلاله را بهترازخود ش توصیف کرده نمی تواند، وهم چنین ــ بعد ازالله متعال ــ کسی بهترازپیامبرص نمی تواند خدارا توصیف کند.
خداوند متعال درمورد ذات خودش میفرماید:{ قُلْ أَأَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ[17]}" آیا شما بهترمیدانید یا الله ؟" وازشأن رسولش خبرداده میفرماید:{وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى،إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى[18]}"ازروی هواوهوس سخن نمی گوید، آن نیست( قرآن) مگر وحی، که بسوی او فرستاده میشود". همچنان الله متعال درآیۀ ذیل مماثلت یا شبیه وهمانند بودن راازخود نفی کرده چنین میفرماید:{ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ[19]}
"هیچ چیزی شبیه وهمانندالله نیست" وبرای ذات خویش اثبات صفا ت را بطورحقیقت بیان نموده میفرماید:{وَهُوَالسَّمِيعُ الْبَصِيرُ[20]}"واوشنواودانا است". پس جزءاول آیت به عدم تعطیل وتحریف دراسماء وصفات خداوند متعال حکم میکند[وجزء دوم آیت به اثبات اسماء وصفات اوتعالی دلالت میکند]. پس ازآیۀ که بالا ذکرشدواضح وهویدا میگردد که اثبات اسماء وصفات خداوند، حقیقتا بدون تمثیل[مثل وهمانند ثابت کردن برای الله ] ونفی کردن مماثلت[مخلوق با خدا] بدون تعطیل – واجب وضروری است.
همچنان درقرآن کریم الله جل جلاله بیان نموده است که مخلوقات ازاحاطۀ ودانستن ذات وصفات اوتعالی عاجز هستند، چنانکه میفرماید:{يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْماً[21]} "آنچه راپیش روی آدمیان است- ازامرقیامت- وآنچه راپس ازآنان است- ازامردنیا- می داند،حال آنکه آنان به اواحاطۀ عملی ندارند"
مسئلۀ دوم: وعظ
[پنددادن ونصیحت کردن] همۀعلماء براین مسئله اتفاق نظردارند که الله جل جلاله هیچ واعظ، مراقب ونکوهش دهنده ای فرود نفرستاده است که بهتر و بزرگتر از موعظۀ علم، ومعرفت ودانستن اینکه خداوند جل جلاله مراقب احوال بندگان است باشد. به این معنی که شخص مسلمان درهرحال وشرائطی الله جل جلاله را برگفتاروکردارخود ناظرومراقب بداند[22].
ویقین نماید که الله جل جلاله برهمه کارهای آشکاروپنهان اوآگاه است،وهمه انسانهازیرنظارت اوتعالی قراردارند.
برای توضیح بیشتراین مسئله ونزدیک ساختن آن به اذها ن خوانندگان، علماء ضرب المثلی راذکرکرده اند که درروشنی آن امورغیرمحسوس به مرتبه محسوس قرار میگیرد، مثلا یک پادشاه خون آشام،مستبد، وستمگر، که شمشیرش ازخون انسان ها رنگین، وازتمامی امکانات برخوردارباشد، ودرعین وقت زن ودخترهایش درنزدش حضورداشته باشند، آیا ممکن است کسی ازحاضرین درموجودیت وی به حریم ودخترها یش دست درازی کند، ویا بسوی آنها نگاهی بدکند؟طبعا نه خیر، بلکه همۀ حاضرین را خوف وهراس درآغـوش کشیده وچشمانشان ازترس به زمین فرومی افتد، آرزوی همه این میباشد که از اذیت وعقـوبت پادشاه ظالم جان به سلامت برده ومحفوظ بمانند.
[شرح این مطلب] {وَلِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلَى} "برای الله مثال های خوب واعلی ثابت است" یقینا اوخدایکه علم، آگاهی، هیبت وپادشاهی حقیقی اش تمام جهان وجهانیان رافرا گیرمیباشد،وگرفت وانتقامش سخت تروقوی ترازآن پادشاه است[بلکه باید ازانصاف کاربگیریم زیرادرحقیقت میان قدرت الله جل جلاله وپادشاهان مجازی روی زمین هیچ مقایسه ومناسبتی وجود ندارد] پس پروردگاری که دارای چنین اوصاف باشکوه وباعظمت باشد سزاوارتراست که همیشه اورا پرستش وازاوهراس داشته باشیم.
مثال دوم: اگراهالی یک شهر ویامنطقه بدانند که امیرآن شهرویا منطقه ازتمام کرداروگفتار خورد وبزرگ آنها درشب وروز آگاهی پیدامیکند یقینا همۀ مردم شب روز رادرخوف وهراس سپری میکنند، وازتمام مخالفتهای قانونی واعمال زشت دست بردارخواهند شد.
[پس آن خدایی که ازتمام ذرّه های روی زمین وماهیان عمق دریا ومور های داخل زمین آگاهی دارد ومی بیند، چراانسان ها بویژه مامسلمانها ازمعصیت ونافرمانی الله جل جلاله دست نکشیم واطاعت وخداترسی رادرتمام امورزندگی مان پیشه قرارندهیم!].
هدف ازآفرینش مخلوقات
الله جل جلاله درقرآن کریم بیان نموده است که هـدف ازآفرینش مخلوقات همانا امتحان وآزمایش آنها است، چنانکه میفرماید:{وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً[23]}
"واوست آن ذاتیکه آسمانها وزمین رادرشش روزآفرید وعرش[خداوند] برآب قرارداشت[واین آفرینش بزرگ شگفت رابدین خاطرساخت] تا شمارابیازماید که کدام یک ازشماعمل نیکوترمیکند".
وهمچنین میفرماید:{الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَهُوَالْعَزِيزُ الْغَفُورُ}[24] "وهمان ذات(الله) مرگ وزندگی راآفرید تا شمارا بیازماید که عمل کدام تان بهترونیکو تراست واوغا لب وآمرزگاراست".
[الله متعال درآیۀ فوق اهمیت وارزش والای عمل صالح وشایسته را بیان نموده است]ازین جهت نفرمود « ایّکم اکثرعملا » یعنی عمل کدام یک ازشما بیشتراست بلکه فرمود:{ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً}یعنی عمل کدام یک ازشما بهترونیکوتراست.
واین دوآیه مراد ومقصد این قول الله جل جلاله را توضیح میدهد: {وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْأِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ[25]}"ونیافریده ام جن وانس رامگربرای اینکه مرا بپرستند".
وچون حکمت ازآفرینش انسانها وجنها آزماییش وامتحان بود جبریل علیه السلام به امرخداوند خواست تا طریق کامیابی را برای مردم بیان کند که چگونه درامتحان کامیاب شوند.
باری جبریل علیه السلام نزد پیامبرصلی الله علیه وسلم آمد [وجلوشان نشست]سپس درضمن سوالاتش ازپیامبرصلی الله علیه وسلم پرسید: مرا از[مرتبه]احسان خبرده؟ یعنی ازآن چیزیکه مخلوقات بخاطر آزماییش وامتحان درمورد آن آفریده شده اند. پیامبرصلی الله علیه وسلم برای جبریل پاسخ داده فرمودند:(هوأن تعبدالله کأنک تراه فإن لم تکن تراه فإنه یراک)[26]
"خداوند راطوری عبادت کنی که گویا تواورا می بینی،اگرتواورا نمی بینی پس یقین داشته باش که اوتعالی ترامیبیند".
بدین سبب هیچ صفحۀ ازقرآن را نمی بینید مگراینکه[نمونۀ] این واعظ بزرگی [قلبی]رادرمی یابید. چنانکه الله جل جلاله میفرماید:{وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْأِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ}و {مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ[27]}
"به راستی ماانسان راآفریده ایم ومیدانیم که نفس اوبه اوچه وسوسه می کند"|"هیچ سخنی رابه زبان درنمی آوردمگر این که اونگهبان حاضروناظری است(دوفرشته نگهبان)[28]"
وهمچنین فرمود:{وَمَا تَكُونُ فِي شَأْنٍ وَمَا تَتْلُو مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ وَلا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلَّا كُنَّا عَلَيْكُمْ شُهُوداً إِذْ تُفِيضُونَ فِيهِ وَمَا يَعْزُبُ عَنْ رَبِّكَ مِنْ مِثْقَالِ ذَرَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلا فِي السَّمَاءِ وَلا أَصْغَرَ مِنْ ذَلِكَ وَلا أَكْبَرَ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ[29]}. "ونمی باشی(ای پیامبر) درهیچ شغلی ونمی خوانی هیچ آیه ای ازقرآن راکه ازسوی باری تعالی آمده وشما(ای مؤمنان) هیچ عملی نمی کنیدمگراینکه ما برشما گواهیم آنگاه که بدان مبادرت می ورزید،وهم وزن ذره ای،نه درزمین ونه درآسمان ازپروردگارتوپنهان نیست،ونه کوچکترازآن ونه بزرگترچیزی نیست،مگراینکه درکتاب روشن(لوح محفوظ)نوشته شده است(پس چگونه ازاوپنهان میماند؟!)".
ونیز خداوند متعال میفرماید : {أَلا إِنَّهُمْ يَثْنُونَ صُدُورَهُمْ لِيَسْتَخْفُوا مِنْهُ أَلا حِينَ يَسْتَغْشُونَ ثِيَابَهُمْ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ.[30]} "آگاه باش- کافران- سینه های خودرا-ازپبامبر- می پیچند،[31]تاازاوپنهان شوند، آگاه باش آنگاه که آنها جامه های شان رابرسر میکشند،میداند[که خداوند]آنچه راپنهان میدارند وآنچه راآشکارمیکنند-هیچ سودی نمی برند- چراکه اودانای راز سینه هاست".
وهمچون آیات[حاضروناظربودن الله جل جلاله برهمۀ اعمال وحرکات انسان] درهمه مواضع قرآن کریم آمده است.
مسئلۀ سوم : فرق میان عمل نیک و غیرآن:
بدون شک قرآن کریم عمل نیک[وشروط قبولیت آنرا] بیان نموده است. عمل نیک وصالح آنست که درآن سه امور [وشروط] موجود باشد، و هرگاه یکی آن مختل ومفقود گردد پس آن عمل برای صاحبش درروز قیامت هیچ فایده ای نمیرساند.
شروط قبول عمل وعبادت:
شرط اول:عمل بنده باید باسنت پیامبرصلی الله علیه وسلم موافق باشد.[32]
زیراخداوند متعال میفرماید:{وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ[33]}
" وهرچه پیامبربه شما بدهد آنرا بگیرید وهرچه شمارا ازآن منع کند پس ازآن بازایستید وازالله بترسید بی گمان خداوندعقوبت سختی دارد".
ونیزالله جل جلاله میفرماید:{قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ[34]} "بگو[ای پیامبر] اگرشما الله را دوست میدارید پس ازمن پیروی کنید تا الله تعالی شما رادوست بدارد وگناهان تان را ببخشاید،وخداوند آمرزندۀ مهربان است".
ونیزالله جل جلاله میفرماید:{أَمْ لَهُمْ شُرَكَاءُ شَرَعُوا لَهُمْ مِنَ الدِّينِ مَا لَمْ يَأْذَنْ بِهِ اللَّهُ[35]}.
"یامگربرای آنان (کافران)شریکانی است که برایشان آنچه راخداوند بدان اجازه نداده-ازدین- مقررکرده اند".
وهمچنین خداوند میفرماید :{قُلْ آللَّهُ أَذِنَ لَكُمْ أَمْ عَلَى اللَّهِ تَفْتَرُونَ[36]}.
"بگو:[ای پیامبر] آیا الله تعالی به شما اجازه داده است [که کارهای خلاف شریعت میکنید] یا اینکه برالله دروغ می بندید".
شرط دوم: هرعملی که انسان[دردائره عبادت] انجام میدهد بایدخالص برای رضا وخشنودی الله متعال باشد، طوریکه الله جل جلاله خودش میفرماید:{وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ[37]}
" ودستور داده نشده اند آنها مگراینکه الله را پرستش کنند درحالیکه دین را برای اوخالص گردانیده وحنفا باشند- فقط به دین اسلام مایل باشند-".
وهمچنین میفرماید:{قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّينَ‘وَأُمِرْتُ لِأَنْ أَكُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِينَ,قُلْ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ‘قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصاً لَهُ دِينِي‘فَاعْبُدُوا مَا شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ[38]}
" بگو(ای محمد) همانا به من فرمان داده شده که الله را- درحالی که دین را برای اوخالص ساخته ام – بپرستم وبه من دستورداده شده است که نخستین مسلمانان «منقادبه اوامر الله متعال» باشم. بگو(ای محمد) اگرمن از اوامر پروردگارم سرکشی کنم ازعذاب روزبزرگ[قیامت]میترسم، بگو:الله را میپرستم درحالی که دینم رابرای اوخالص می گردانم، اماشماهرچه وهرکه رامیخواهید غیرازالله عبادت کنید".
شرط سوم: عمل باید مبتنی واستواربرعقیدۀ صحیح باشد، زیراعمل بمنزلۀ سقف،وعقیده بمنزلۀ پایه وستون است، چنانکه الله جل جلاله میفرماید:{وَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلا يَخَافُ ظُلْماً وَلاهَضْماً[39]}
"وهرکس کارهای شایسته کند درحا لیکه مؤمن باشد پس وی نه ازستمی میترسدونه ازنقصانی". خداوند متعال درآیات مذکوربرای قبولیت عمل انسان، ایمان[عقیدۀ صحیح] راشرط قرارداده است، اما درموردغیرمؤمن [کافر] میفرماید:{وَقَدِمْنَا إِلَى مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَنْثُوراً[40]}
"وبه هرگونه کاری که کرده اند می پردازیم سپس آن را- مانند ذرّه هاوغبار پراگنده ساختیم" [یعنی ایشان راازاجروپاداش آن محروم میکنیم، چرا که نداشتن ایمان موجب محوونابودی احسان وبی اعتبارشدن اعمال خوب انسان میگردد].
ونیزخداوند میفرماید:{أُولَئِكَ الَّذِينَ لَيْسَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ إِلَّا النَّارُ وَحَبِطَ مَا صَنَعُوا فِيهَا وَبَاطِلٌ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ[41]}
"آنان کسانی اند که درآخرت جزآتش دوزخ بهره وسهمی ندارند،وآنچه دردنیا انجام میدهند ضایع وهدرمیرود، وکارهای شان باطل وبیسود میگردد".
به این معنی درقرآن کریم آیات زیادی آمده است.
مسئلۀ چهارم: حاکم گردانیدن غیرشریعت اسلامی: [حکم وفیصله کردن به غیرشریعت اسلامی]
قرآن کریم صراحتا بیان نموده است که حاکم گردانیدن غیرشریعت اسلامی کفرصریح وآشکاروشرک ورزیدن به الله جل جلاله است .
هنگامیکه شیطان دردل های کفارمکه وسوسه انداخت تا از پیامبر صلی الله علیه وسلم درمورد حیوانات خود مرده سؤال کنند که آنها را چه کسی میرانده است؟ پیامبر صلی الله علیه وسلم درجواب فرمودند: «الله قتلها» یعنی آنرا [حیوان ] را الله جل جلاله میرانده است. سپس باری دیگری شیطان به آنها القاء کرد که به پیامبرصلی الله علیه وسلم بگویند: آنچه که شما بدست هایتان ذبح میکنید حلال است وآنچه را که الله تعالی بدست مبارکش ذبح میکند اوحرام است؟ پس شما[ العیاذ بالله ] ازخدابهتراید[42]، همان بود که الله جل جلاله آیۀ ذیل را فروفرستاد:{وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ[43]}
" یقینا شیطان ها به سوی دوستان خویش وسوسه القاء میکنند تا باشما خصومت کنند واگرفرمانبرداری ایشان راکنید بدون تردید شماهم مشرک هستید"
وداخل نشدن [فاء جزائیة] برجملۀ « إنّکم لمشرکون » قرینه ودلیل ظاهر است به مقدربودن لام قسم یعنی الله متعال دراین آیۀ کریمه سوگند یاد کرده هرکسیکه شیطان را درقانون گذاری ودرحلال شمردن میتة[خودمرده] اطاعت وفرمان برداری کند اومشرک است، واین شرک اکبراست که صاحبش رابه اجماع واتفاق مسلمانها ازملت اسلام خارج ساخته ودرروزقیامت چنین شخص را الله جل جلاله جزای مناسب میدهد. چنانکه الله جل جلاله میفرماید:{أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ - وَأَنِ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ}[44]
"ای فرزندان آدم! آیا به سوی شما حکم نفرستاده بودم که شیطان را پرستش نکنید، یقینا اوبرای شما دشمن آشکاراست، و- آیا به شما دستورنداده بودم- که مرا پرستش کنید این راه راست است"[45]
و نیز در مورد خلیلش ابراهیم علیه السلام میفرماید:{يَا أَبَتِ لا تَعْبُدِ الشَّيْطَانَ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِيّاً}[46]
"پدرجان! شیطان راعبادت مکن،هرآینه شیطان عصیانگرخدای رحمن است" یعنی درقانون گذاری ودرتجویزکفرونافرمانی الله جل جلاله ازشیطان پیروی مکن .
ونیزمیفرماید:{إِنْ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا إِنَاثاً وَإِنْ يَدْعُونَ إِلَّا شَيْطَاناً مَرِيداً}[47]
" مشرکان به جای خداجزبتهای مادینه رانمیپرستند، ونمی پرستند مگر شیطان متمرد وسرکش را" یعنی مقصود ازپرستش وپیروی شیطان: اطاعت وفرمانبرداری ازوی درقانون گذاری ودرتحلیل وتحریم است. ونیزخداوند جل جلاله میفرماید:{وَكَذَلِكَ زَيَّنَ لِكَثِيرٍ مِنَ الْمُشْرِكِينَ قَتْلَ أَوْلادِهِمْ شُرَكَاؤُهُمْ لِيُرْدُوهُمْ}[48]
"واینگونه شرکای ایشان درنظربسیاری ازآنان قتل اولاد شان را آراسته کرده است تا آنان را هلاک کنند". دراین آیت الله جل جلاله معبود وپیشوایان مشرکین رابنام شرکاء [یعنی شریک ] یاد کرده است بخاطریکه مشرک ها دراثراطاعت وپیروی ازآنها ــ اولاد شان را[مخصوصا دخترهارا] کشته وازحکم الله جل جلاله مخالفت وسرکشی کرده اند .
زمانی که عدی بن حاتم رضی الله عنه به اسلام مشرف شد [قبلا مسیحی بود] آیۀ ذیل را از پیامبرصلی الله علیه وسلم شنید: {اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَاباً مِنْ دُونِ اللَّهِ}[49] " آنها [اهل کتاب] پیشوایان مذهبی [علماء] و درویشان [زاهدان] شان را به جای خدا به پروردگاری وربوبیت گرفته اند". [عدی بن حاتم رضی الله عنه فرمود: ما که آنها را عبادت نمیکردیم!] پیامبرصلی الله علیه وسلم فرمودند: "آیا این چنین نبود که آنها نعمات حلال خداوند را حرام قرار میدادند و شما نیز آنرا حرام میپنداشتید، به همین ترتیب آنها چیزی حرام را حلال قرارمیدادند وشما هم قبول میکردید؟ عدی رضی الله عنه فرمود: آری این حقیقت است، ما آنگونه میکردیم. [50] پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: همین کارشما عبادت وپرستش آنان بوده است "[51]. ودرین مسئله هیچ شک نیست که اهل کتاب درقانون گذاری وحلال وحرام قراردادن، ازپیشوایان مذهبی وعلمای شان اطاعت وپیروی می کردند، چنانکه خداوند جل جلاله میفرماید: {أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلالاً بَعِيداً[52]}
"ای پیامبر! آیا ندیدی کسانی راکه گمان میکنند آنچه به سوی تونازل کرده شده وبه آنچه پیش ازتونازل کرده شده ایمان آورده اند میخواهند که داوری خویش رابه سوی طاغوت ببرند؟ حال آنکه به ایشان فرمان داده شده است که بدان کفرورزند وشیطان میخواهد که ایشان رابه گمراهی دورودرازی بکشاند"[دورازراه حق وحقیقت].
ونیزمیفرماید:{وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ}[53]
"وهرکه حکم نکند به آنچه الله متعال نازل کرده است، پس ایشان خودکافرانند" وهمچنین میفرماید:{أَفَغَيْرَ اللَّهِ أَبْتَغِي حَكَماً وَهُوَ الَّذِي أَنْزَلَ إِلَيْكُمُ الْكِتَابَ مُفَصَّلاً وَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ}[54]
" بگو:[ای پیامبر] آیا داوری وفیصله کننده ای به جزخدا طلب کنم؟ بااینکه اوست که این کتاب رابه سوی شما واضح شده فروفرستاد، وکسانیکه ایشان راکتاب داده ایم- اهل کتاب- میدانند که قرآن ازجانب پروردگارتو براستی فروفرستاده شده است پس ازتردیدکننده گان مباش".
ونیزخداوند جل جلاله میفرماید:{أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ}[55]
"آیا خواستارحکم جاهلیت اند؟ برای قومیکه یقین دارند داوری چه کسی ازالله بهتراست؟".
مسئلۀ پنجم: احوال مجتمع:
یقینا قرآن کریم باتعالیم روشن وزلال خود هرنوع نیازمندی وتشنگی مجتمع رارفع نموده، وراه کامیابی را برای مردم واضح وروشن ساخته است. اسلام مسؤول وزمامدار بزرگ رادستورمیدهد تا دربرابررعیت وافراد مجتمع برخورد خوب ونرم داشته باشد، چنانکه الله جل جلاله میفرماید: {وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ}[56]
"وبرای مؤمنانی که ازتوپیروی می کنند بال خودرافروگستر"(گرامی شان بداروازآنان درگذر). وهمچنین میفرماید:
{فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظّاً غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ}[57]
"پس بسبب رحمت ومهربانی ازجانب الله جل جلاله برای ایشان نرم شدی واگردرشت خوی وسخت دل میبودی ازدور وبرتو پراگنده میشدند پس ازایشان درگذر وبرایشان طلب آمرزش نما ودرکارها با آنان مشورت کن"
وهمچنین رعیت وافراد جامعه را دستورداده است که ازاطاعت حکام ومسؤولین امورمسلمانها دست نکشند. الله جل جلاله میفرماید:{يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوااللَّهَ وَأَطِيعُواالرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِمِنْكُمْ }[58]
"ای مؤمنان! الله رااطاعت کنیدوپیامبر رااطاعت کنیدومسؤولین اموری را که ازخودشماهستند اطاعت کنید". همچنین خداوند رئیس خانواده را دربرابر زن وفرزندانش مسؤول قرارداده واورا دستورمیدهد که مسؤولیت خودرا درقبال آنها اداء نماید. چنانکه میفرماید:{يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَاراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلائِكَةٌ غِلاظٌ شِدَادٌ لا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ}[59] "ای مؤمنان خویشتن واهل خانۀ خودرا ازآتش ودوزخی نگهدارید که هیزم آن انسانها وسنگها است برآن آتش فرشتگان درشت خوی سختگیر گمارده شده اند، ازالله جل جلاله درآنچه دستورشان داده است نافرمانی نمیکنند، وهرچه به آنان فرمان داده میشود انجام میدهند"
وهمچنین شما ببینید که قرآن کریم چگونه انسان رادرموردمجتمع کوچک [خانواده] متوجه نموده وآنرابه احتیا ط وهوشیاری متوجه میسازد ودستور میدهد که بعدازسعی وتلاش درموردتربیب واصلاح آنها، اگربه کاری نامناسبی مطلع شود بایدعفو ودرگذری راپیشه کند. چنانکه خداوند جل جلاله میفرماید: {يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ وَأَوْلادِكُمْ عَدُوّاً لَكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَإِنْ تَعْفُوا وَتَصْفَحُوا وَتَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}[60]
" ای مؤمنان! درحقیقت بعضی ازهمسران شما وفرزندان شما دشمن شمااند؛ پس ازایشان حذرکنید واگرعفوکنیدودرگذرید وبیامرزید پس هرآینه خدا آمرزگارمهربان است" وهمچنان افراد مجتمع را دستور میدهد که بایکدیگر معامله وبرخورد خوب واخلاق نیک داشته باشند. چنانکه الله جل جلاله میفرماید:{إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْأِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ[61] }
"یقینا خداوند به عدل ونیکوکاری وبخشش به خویشاوندان امرمیکند، وازبی حیائی وکارناپسند وتجاوزبازمیدارد، به شماپند میدهد تاباشدکه پند گیرید".
ونیز خداوند میفرماید:{ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلا تَجَسَّسُوا وَلا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتاً}[62]" ای مؤمنان! ازبسیاری ازگمانها بپرهیزیدهرآینه بعضی ازگمانها گناه است وتجسس نکنید وبعضی ازشما بعضی دیگرراغیبت نکند آیا کسی ازشما دوست دارد که گوشت برادرمرده اش راباشد بخورد؟"
وهمچنین میفرماید: {يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ يَكُونُوا خَيْراً مِنْهُمْ وَلا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ يَكُنَّ خَيْراً مِنْهُنَّ وَلا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَلا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْأِيمَانِ وَمَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}[63]
" ای مسلمانان!نباید قومی قوم دیگری را به ریشخندکند شایدآنها ازایشان بهتر باشند، ونباید زنانی زنان دیگررابه تمسخرگیرند شاید که آنان ازایشان بهترباشند،ودرمیان خویش عیب جویی نکنید وهمدیگررابه لقب های بد نخوانید،چه ناپسندیده است فسوق بعد ازایمان، وهرکه توبه نکرد پس آن گروه ایشانند ستمگاران".
وهمچنین خداوند میفرماید:{ وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلا تَعَاوَنُوا عَلَى الْأِثْمِ وَالْعُدْوَانِ }[64]" ویکدیگر رابرنیکوکاری وپرهیزگاری مدد کنید، وبرگناه وستم بایکدیگرهمکاری نکنید"[65] واین یک امرطبیعی است کسیکه درمیان مجتمع وتودۀ انسانها زندگی میکند ازدشمنی واذیت دشمنان انسی وجنی سالم نمی ماند، طوریکه شاعرمیگوید:
لیس یخلو المرء من ضد ولو حاول العزلة فی رأس الجبل
" هیچ انسان ازمخالفت دشمن سالم نمی ماند،اگرچه سعی نماید که برفرازکوه تنها زندگی کند" وچون هرفرد ازافراد بشربه معالجۀ این مرض وفاجعۀ بزرگ نیاز دارد ازین جهت الله جل جلاله علاج این مرض را درسه مواضع بیان نموده که علاج ودوای دشمنی وعداوت انسانها همانا اعراض وچشم پوشی از اذیت جانب مقابل وهمواره احسان ونیکی کردن به وی است. واما علاج وسوسۀ شیطان جنی پناه بردن به الله جل جلاله ازشرش میباشد.
موضع اول: الله جل جلاله میفرماید:{خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ}[66]
"عفو را پیشه کن و به کار پسندیده ونیک دستور بده، و از نادانان روی بگردان"
ودرمورد شیطان جنی میفرماید: {وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}[67]
"واگرازشیطان وسوسه ای به تو رسد به خدا پناه بر زیرا که او شنوای داناست".
موضع دوم: خداوند جل جلاله میفرماید:{ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَصِفُون}[68]
"بدی رابه شیوه ای که نیکوتر است دفع کن، ما به آنچه وصف میکنند داناتریم".
وهمچنین الله جل جلاله میفرماید:{وَقُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ وَأَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ}[69]
"وبگو[ای محمد]پروردگارا!من ازوسوسه های شیطان ها به توپناه میبرم، وای پروردگارم ازاینکه پیش من حاضرشوند به تو پناه می برم".
موضع سوم: خداوند جل جلاله با صراحت تام بیان داشته است که این علاج آسمانی تمام آن وسوسه ها وبیماری های شیطانی را ازبیخ وبن قطع میکند، ولی این علاج ربانی برای همۀ انسانها میسرنخواهد شد، بلکه برای آنانی داده خواهد شد که[ازصفت صبر وشکیبائی برخورداربوده] وصاحبان مقام رفیع ونصیب بزرگ نزد خدا جل جلاله هستند. چنانکه الله جل جلاله میفرماید:{وَلا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ ,وَمَا يُلَقَّاهَا إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا وَمَا يُلَقَّاهَا إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ }[70]
"نیکی وبدی یکسان نیست، (بدی بدکاررا)به شیوه ای که آن بهتراست دفع کن بناگاه کسی که میان توومیان اودشمنی است، گویی دوست صمیمی است، به این خوی وشیوه نایل نمیشود مگرکسانیکه دارای صبرواستقامت با شند،وبدان نمیرسدمگرکسانیکه بهرۀ بزرگی(ازخیروکسب سعادت)داشته باشند".
ودرجاهای متعددی قرآن کریم بیان نموده است که این نرمش وفروتنی مخصوص برای مسلمانها میبا شد نه برای کافران، چنانکه الله جل جلاله میفرماید: {فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ}[71]
" پس به زودی خداوند قومی را به عرصه می آورد که ایشان رادوست میدارد وآنان هم خدارا دوست میدارند، برمؤمنان متواضع اند وبرکافران درشت خوی اند".
ونیزالله جل جلاله میفرماید:{ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ}[72]
"محمد صلی الله علیه و سلم پیامبر خداست وآنانیکه با اویند بر کافران سختگیر، درمیان خود مهربان اند".
[نباید درهمه احوال ازسختی ویا ازنرمی کارگرفت، زیرابرای هریکی موقع مناسبی است] سختگیری درجای نرمی حماقت وسبک مغزیست، ونرمی درمحل سختی ناتوانی وتنبلیست، طوریکه شاعرگفته:
اذا قیل حلم قل فللحلم موضع وحلم الفتی فی غیرموضعه جهل
"چون ازبردباری سخن بزنند بگو که برای بردباری جای خاصی است، وبردباری وتحمل پذیری جوان درغیرمحلش نادانی است.
مسئلۀ ششم: مسئلۀ اقتصاد:
قرآن کریم اصول وقواعدی که مشتمل برهمه فروع وجزئیات اقتصاد است به خوبی بیان داشته است، و جمله مسائل اقتصاد زیر دو اصل و قاعدۀ بزرگ داخل است:-
1- دقت نظر و سنجش در کسب کردن مال.
2- حسن تصرف واند یشۀ صحیح درخرج نمودن اموال درجاها ی مشروع وبرای مستحقین آن.
شما ببنید که الله جل جلاله چگونه طریق وراه ها ی کسب مال را در روشنی اسباب ووسائلی که موافق باموازین اخلاق وکرامت انسانی وشریعت اسلام است باز نموده است، چنانکه میفرماید: {فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَاذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيراً لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ}[73]
"وچون نمازگزارده شد متفرق درزمین پراگنده شوید وازفضل خدا طلب کنید، وخدارابسیاریاد کنیدتا رستگار شوید".
ونیزالله جل جلاله میفرماید:{لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلاً مِنْ رَبِّكُمْ }[74]
"برشما گناهی نیست که درطلب روزی پروردگارخویش برآیید"
الله جل جلاله درانفاق وخرج کردن مال به اعتدال ومیانه روی امرنموده است، چنانکه میفرماید:{وَلا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً}[75]
"ودست خودرابرگردن خویش نبند[یعنی ازکمک به دیگران خود داری مکن وبخیل مبا ش] وبسیارهم گشاده دستی نکن[یعنی بذل وبخشش بی حساب مکن واسراف مورز] که آنگاه ملامت شده وحسرت زده برجای بنشینی".
ونیزخداوند جل جلاله میفرماید: {وَالَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَاماً}[76]
"و(بندگان رحمن)کسانی اندکه چون انفاق کنند، نه اسراف میکنند، ونه بخل می ورزند، وشیوۀ شان درمیان این دوحد(یعنی اسراف وبخل)وسط است" (میانه روی واعتدال را رعا یت میکنند).
وازمصرف نمودن اموال در راه حرام منع کرده میفرماید:{فَسَيُنْفِقُونَهَا ثُمَّ تَكُونُ عَلَيْهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ يُغْلَبُونَ [77]}
"پس زود باشد که آنراخرچ کنند، باز- فرجام- آن خرچ کردن حسرتی برایشان باشد، سپس مغلوب می شوند".
مسئلۀ هفتم: سیاست:
قرآن کریم اصول وقواعد سیاست رانیزبیان نموده است، وصورت های بارزآنرا را روشن ساخته، وراه های آنرا واضح نموده است.
کلمۀ سیاست مصدر - ساس یسوس- بمعنای تدبیروتنظیم امور دولت است که به دوبخش تقسیم میشود:
1- سیاست خارجی .
2- سیاست داخلی .
اما امورسیا ست خارجی بردو اصل واساس استواراست:
اصل اول: ایجاد یک قوت ونیروی کافی وبسنده برای نابودساختن دشمن تجاوزگر،چنانکه خداوند جل جلاله میفرماید :{وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ}[78]
"و-ای مسلمانان درمبارزه- هرچه درتوان دارید برای آنان ازقوه مهیاسازیدوازاسپان آماده سازید تابااین -آمادگی ها- دشمن خداودشمن خویش رابترسانید".
اصل دوم: تلاش درراه وحدت ویکپارچگی امت اسلامی بشکل درست وفراگیر،تا دراطراف این نیرو گرد آیند، چنانکه الله جل جلاله میفرماید:{وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَلا تَفَرَّقُوا}[79]
"وهمگی به ریسمان خدا چنگ بزنید، وپراگنده مشوید".
ونیزمیفرماید:{وَلا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ}[80]
"وبایکد یگراختلاف نکنید که دراین صورت سست وبزدل میشویدوشأ ن وشوکتتان ازبین میرود".
وهمچنین قرآن کریم مسائل صلح وآشتی باکفار،و وفا به عهد وپیمان شان را دروقت ضرورت بیان داشته است، الله جل جلاله میفرماید:{إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئاً وَلَمْ يُظَاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَداً فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ}[81]
"مگرآن مشرکانی که با آنان پیمان بسته اید وچیزی ازتعهدات خودرانسبت به شمافروگذارنکرده اند- نقض نکرده اند وعلیه شما هیچ کسی را یاری نداده اند پس پیمان ایشان را- تا پایان مدت زمانی که تعیین کرده اند- تمام کنید،چراکه خداوند پرهیزگاران رادوست میدارد".
ونیزمیفرماید:{وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيَانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَى سَوَاءٍ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْخَائِنِينَ}[82]
"واگرازگروهی بیم خیانت داری پس به سوی آنان -عهد ایشان را- به طوربرابربازگردان ".
ونیزمیفرماید:{وَأَذَانٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِأَنَّ اللَّهَ بَرِيءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ}[83]
"این اعلامی است ازسوی خداوپیامبرش به همۀ مردم درروزحج اکبر[84] که خدا،وپیامبرش نیزازمشرکان بیزاراند".
وهمچنین الله جل جلاله مسلمانان رادستورداده است که ازمکروحیلۀ کفاربرحذر ومحتاط باشند[زیراآنها استفاده جووهمیشه درانتظارفرصت ها میباشند تا برمسلمانها خساره وضربه واردکنند]چنانکه الله جل جلاله میفرماید:{ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَكُمْ فَانْفِرُوا ثُبَاتٍ أَوِ انْفِرُوا جَمِيعاً}[85]
"ای کسانیکه ایمان آورده اید – دربرابردشمن- برحذرباشید-وبرای مقابله بادشمن بپاخیزید- پس رهسپارشوید،دسته دسته بیرون روید یابطوردسته جمعی - بسوی جنگ روید".
ونیزمیفرماید:{ وَلْيَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَأَسْلِحَتَهُمْ وَدَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْتَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِكُمْ وَأَمْتِعَتِكُمْ فَيَمِيلُونَ عَلَيْكُمْ مَيْلَةً وَاحِدَةً}[86]
"وبایدکه بگیرنداحتیاط خودرا واسلحۀ خود رابرگیرند،کافران دوست دارندکه ازاسلحه وسازوبرگ خویش غافل شوید پس برشما یکباره حمله کنند".
و اما سیاست داخلی: به نکات ذیل خلاصه میشود:
ایجاد وگسترش امنیت، برقراری، ثبات واطمینان درمجتمع، ورفع ظلم وبی انصافی از رعیت، ورسانیدن حقوق به مستحقـین.
سیاست داخلی بر شش اصول وقواعد بزرگ استوار است:
اول: حفظ دین: که شریعت به حفظ ونگهداری آن امرنموده است {و ازجملۀ مسؤولیتهای حکومت اسلامی است. بلکه دررأس اولویت های حکومت اسلامی قراردارد} پیامبر گرامی صلی الله علیه وسلم میفرمایند: (من بدّل دینه فاقتلوه)[87]
"کسیکه دین خودرا ترک بکند پس اورا بکشید" وکشتن مرتد ما نع قوی ونکوهش شدیدی است برای دیگران از تبدیلی وترک دین اسلام.
دوم: حفظ نفس: بخاطرصیا نت وحفاظت نفسها، الله جل جلاله درقرآن کریم قصاص را مشروع قرارداده است. طوریکه میفرماید:{وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ} [88]"وای خردمندان! برای شمادرقصاص[مایۀ]زندگانی است باشدکه به تقواروی آورید".
ونیزمیفرماید:{يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى}[89]
"ای مسلمانان! برشمادرمورد کشتگا ن قصاص مقررشده است".
وهمچنین الله جل جلاله میفرماید:{وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانا}[90]
"وهرکه به ستم کشته شود پس بی گمان وارث وی راسلطه ای داده ایم".
سوم: حفظ عقـل: الله جل جلاله درقرآن مجید به حفـظ ونگهبانی عقـل تأکید ورزیده[بخاطرصیانت وحفاظت عقـل تناول ونوشیدن مواد مخدره وهر چیزی نشه آور راحرام قرارداده است] وبخاطرحفـظ عقـل، برنوشندۀچیزهای نشه آور،حد(عقوبت) را واجب قرارداده است.
چنانکه میفرماید:{ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ}[91]
"ای مسلمانان! جزاین نیست که شراب وقمارومعبودان باطل وتیرهای قرعه (فال) پلید است وازکردار شیطان است، پس ازآن دوری کنید باشدکه رستگار شوید".
وپیامبربزرگواراسلام محمدص فرموده اند:[کل مسکر حرام،ماأسکر کثیره فقلیله حرام][92]
"هرنشه آور- مست کننده- حرام است،آنچه که مقدارزیادش نشه آورد پس مقدارکمش نیزحرام است".
چهارم: صیانت نسب[نسلها]
بخاطرصیانت وسالم بودن نسب ونسل انسانها الله جل جلاله حدّ زنا رامشروع قرارداده است. چنانکه میفرماید: {الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ}[93]
"زن زنا کننده ومرد زنا کننده هریکی ازایشان را صد درّه [شلاق] بزنید".
پنجم: حفظ آبرو:
بخاطرحفظ ومصؤنیت آبرو وعزت انسان، الله جل جلاله درحق تهمت زننده هشتاد درّه رامشروع قرارداده است.چنانکه میفرماید:{وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً}[94]
"وکسانیکه به زنان پاکدامن نسبت زنا میدهند سپس چهارگواه[برصدق ادعای خود] نمی آورند، بدیشان هشتاد درّه[تازیانه]بزنید".
ششم: حفظ اموال:
برای حفـظ وصیا نت اموال مسلمین، الله جل جلاله قطع [بریدن] دست دزد را [هنگام متحقق شدن شرائط دزدی] مشروع گردانیده است. چنانکه میفرماید:{وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَاجَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالاً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ} [95]
"ومرد دزد وزن دزد؛ دستهایشان راببریدبه کیفرآنچه کرده اند،- این مجازات عبرت انگیز- از طرف خدااست،- پس برآن اندوهگین نباشید- وخداوندغا لب دانا[با حکمت] است".
پس ازآیات مذکور واضح وآشکارا گردید که فرمان برداری وپیروی ازاحکام قرآن ضامن تمامی سعادتها ومصالح ومنافع داخلی وخارجی برای مجمتع اسلامی است.
مسئلۀ هشتم: سیطره کفار بر مسلمانها:
چون صحابۀ کرام درجنگ احد به مصیبت روبرو شدند واین کاربرآنها دشوار وگران واقع شد، نزد پیامبر صلی الله علیه و سلم این سؤال را مطرح کردند که یا رسول الله چگونه قوم مشرک و کافر برما مسلط شد درحالیکه ما برحق وآنها برباطل اند؟ پس الله جل جلاله به سؤال صحابه کرام پاسخ وفتوای آسمانی[96]فرود آورد که تمام شبهات واستفهامات راازاذهان آنان زائل نمود.خداوند جل جلاله درین مورد میفرماید:{أَوَلَمَّا أَصَابَتْكُمْ مُصِيبَةٌ قَدْ أَصَبْتُمْ مِثْلَيْهَا قُلْتُمْ أَنَّى هَذَا قُلْ هُوَ مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِكُمْ}[97]
"آیاهنگامی که به شما مصیبتی رسید که دوبرابرآن را- درروزبدربردشمن- واردآورده بودید، گفتید این از کجاست؟ بگو: آن - شکست -از نزد خودتان است".
این مطلب راآیۀ دیگربیشترتوضیح میدهد، چنانکه میفرماید:{وَلَقَدْ صَدَقَكُمُ اللَّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُمْ بِإِذْنِهِ حَتَّى إِذَا فَشِلْتُمْ وَتَنَازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ وَعَصَيْتُمْ مِنْ بَعْدِ مَا أَرَاكُمْ مَا تُحِبُّونَ مِنْكُمْ مَنْ يُرِيدُ الدُّنْيَا وَمِنْكُمْ مَنْ يُرِيدُ الْآخِرَةَ ثُمَّ صَرَفَكُمْ عَنْهُمْ لِيَبْتَلِيَكُمْ ...}[98]
"و هرآینه راست کرد خدا درحق شما وعدۀ خود را، آنگاه به حکم خداکافران رامیکشتید، تاوقتیکه سست شدید ودرامر- پیامبر- با یکدیگربه نزاع پرداختید، ونافرمانی کردید بعدازآنکه عطا نمود به شما آنچه میخواستید،برخی ازشما دنیارامیخواست وبرخی ازشما آخرت رامیخواست، آنگاه شما را از ایشان باز گردانید تا شما را امتحان کند".
الله جل جلاله دراین فتوای آسمانی بیان نموده که یقینا انگیزۀ پیروزی وسیطرۀ کفار برشما ازطرف خود شما بوده که بسبب هراس واختلاف تان درترک سنگر ونافرمانی بعضی شما ازامرپیامبرص وحرص ورغبت شما درمتاع ناچیزدنیا بود. یعنی آن عده تیراندازانی که برتپۀ "رماة" بودند؛ وظیفۀ شان منع یورش کفار ازپشت سر برمسلمانها بود، چون مشرکان درابتدای جنگ شکست خورده فرار نمودند آنها سنگررا ترک کرده بخاطر مشارکت درجمع مال غنیمت پائین آمدند[99] [مشرکان ازعقب تپۀعین که فعلا بنام جبل رماة مشهوراست برمسلمانها یورش آوردند، ودرنتیجۀ نافرمانی امر پیامبر صلی الله علیه وسلم هفتاد تن ازصحابه شهید شدند که ازجمله سید الشهداء حمزه عموی پیامبر صلی الله علیه وسلم است ]
مسئلۀ نهم: ناتوانی مسلمانها در مقابله با کفار از لحاظ تعداد وآلات جنگی:
الله جل جلاله علاج وحل این معضله را بصورت واضح بیان نموده است که همانا صدق واخلاص است. اگرالله جل جلاله ازبنده هایش اخلاص وصدق راببیند،البته آنها رانصرت بخشیده درنتیجه دشمنان قوی ونیرومند رامقهور ومغلوب خواهند ساخت، وچون یاران پیامبرصلی الله علیه وسلم هنگامیکه درموقع بیعة الرضوان ازخود اخلاص وصداقت نشان دادند، درنتیجه این اخلاص،الله متعال آنهاراستود وبرایشان نصرت وپیروزی راوعده داد.چنانکه میفرماید: {لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمْ }[100]
"یقیناخداوندازمؤمنان راضی گردید هنگامی که درزیردرخت با توبیعت میکردند، وخداوند دانست آنچه را که دردلها یشان[ازصداقت وایمان واخلاص ووفاداری به اسلام] نهفته بود، لذااطمینان خاطربردل هایشان فرودآورد، وفتح نزدیکی به آنان پاداش داد".
وهمچنین خداوند جل جلاله فرمود:{وَأُخْرَى لَمْ تَقْدِرُوا عَلَيْهَا قَدْ أَحَاطَ اللَّهُ بِهَا}[101]"وفتوحات دیگری نیزوعده داده که هنوزبه آنهادست نیافته اید".
درآیۀ مذکورخداوند جل جلاله به کمال وضاحت بیان داشته که آنهابه این غنائم قادرنبودند ولکن فضل ورحمت خداوند متعال است که برای شان نیرووقدرت بخشید وآنهارادرمواقع مختلف به اخذ غنائم قادر وفائزگردانید، واین همانا نتیجۀ اخلاص وصداقت آنها بود؛ زیراالله متعال ازدلهای آنان آگاه بود.
همچنان کفاردرغزوۀ احزاب مسلمانها راازهمه جوانب محاصرۀ شدیدی کردند طوریکه خداوند دراین مورد میفرماید:{إِذْ جَاءُوكُمْ مِنْ فَوْقِكُمْ وَمِنْ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَإِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا}[102]
"[بیاد آرید] زمانی که دشمنان ازفرازتان وپائین تان به سراغ شماآمدند [ومدینه رامحاصره کردند] وزمانی را که چشمها[ازشدت دهشت] برگشت ودلها به گلوگاه رسید ونسبت به خداوند گمانهای میکردید". ویگانه راه نجات ازاین کمزوری وناتوانی ومحاصره، همانا اخلاص، صداقت وقوت ایمان به الله تعالی بود که درآیۀ ذیل خداوند یاد آورشده است:{ وَلَمَّا رَأى الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ قَالُوا هَذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَصَدَقَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَمَا زَادَهُمْ إِلَّا إِيمَاناً وَتَسْلِيماً}[103]
"وچون مسلمانان لشکرکافران رادیدندگفتند:این است آنچه خداوپیامبرش به ماوعده داده بودند،وخدا ورسول او راست گفتتند واین – ماجرا- درحق ایشان نیفزود مگرایمان وگردن نهادن را".
نتائج صداقت و اخلاص را الله جل جلاله درآیۀ ذیل نیز ذکرنموده است چنانکه میفرماید:{وَرَدَّ اللَّهُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِغَيْظِهِمْ لَمْ يَنَالُوا خَيْراً وَكَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ الْقِتَالَ وَكَانَ اللَّهُ قَوِيّاً عَزِيزاً ,وَأَنْزَلَ الَّذِينَ ظَاهَرُوهُمْ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِنْ صَيَاصِيهِمْ وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِيقاً تَقْتُلُونَ وَتَأْسِرُونَ فَرِيقاً,وَأَوْرَثَكُمْ أَرْضَهُمْ وَدِيَارَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ وَأَرْضاً لَمْ تَطَأُوهَا وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيراً} [104]
"وخداوند کافران رابه خشم بازگردانید هیچ خیرومنفعتی نیافتند، وخداوند مسلمانان را در کار جنگ کفایت کرد، وخداوند توانای غالب است وآنانی که این لشکرها را مدد کرده بودند از اهل کتاب ازقلعه هایشان فرودآورد [بنی قریظه] ودردلهای ایشان خوف افگند طائفۀ رامیکشتید وطائفۀ رااسیرمیگرفتید وعاقبت کار: زمین ایشان وخانه های ایشان ومال های ایشان رابه شما داد ونیزعاقبت کار:زمینی را به شما داد که بدان پای ننهاده بودید، خداوند برهمه چیزتواناـست".
واین نصرت وتأیید خداوندی عبارت ازنزول فرشتگان و وزیدن بادتند است واین چیزی بود که مسلمانها درمورد آن یقین داشتند. خداوند جل جلاله میفرماید:{يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَاءَتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحاً وَجُنُوداً لَمْ تَرَوْهَا وَكَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيراً}[105]
"ای مسلمانان نعمت خدارا برخویش یادآرید وقتیکه به سوی شمالشکرهاآمدند، پس برسرشان تندبادی ولشکرهای که آنهارا نمی دیدید فرستادیم، وخداوندبه آنچه میکردید بینابود".
آنچه که گذشت ازجملۀ دلائل وبراهین واضحی است که برصحت وبرحق بودن دین اسلام دلالت میکند که اگرگروه کم وضعیف ولی متمسک وپایبند به دین اسلام باشد،برگروه بزرگ وقوی کافران غالب خواهد شد. چنانکه خداوند فرموده:{كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ}[106]
"بساگروه اند ک غالب شد برگروه بسیار به ارادۀ خدا، وخداوندبا شکیبایان است".
ازین جهت الله جل جلاله جنگ بدررا که برصحت وحقانیت دین اسلام دلالت داشت درآیات ذیل نشانه وحجت آشکار و[فرقان ]یعنی فرق کننده میان حق وبا طل نامیده است، چنانکه میفرماید:{قَدْ كَانَ لَكُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتَا فِئَةٌ تُقَاتِلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَأُخْرَى كَافِرَةٌ}[107]
"به تحقیق برای شما نشانه دردو قومی است که[درمیدان جنگ بدر] باهم روبرو شدند دستۀ درراه خدامیجنگید[برای اعلاء کلمة الله وانتشار دین حق میرزمید] ودستۀ دیگرکافربود[درراه شیطان وهواء وهوس نبرد میکرد]".
ونیزمیفرماید:{إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}[108]
"اگرایمان آورده اید به خدا وبه آنچه بربندۀ خود نازل کردیم درروزی[109]که جدا شد حق از باطل، روزی که آن دوگروه[مؤمنان وکافران] باهم رویاروی شدند[وباهم جنگیدند]والله جل جلاله برهرچیزتوانا است".
ونیزخداوند میفرماید:{لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَيَحْيَى مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ وَإِنَّ اللَّهَ لَسَمِيعٌ عَلِيمٌ}[110]
"تا هلاک گردد کسیکه هلاک شدنی است بعد از قیام حجت، و زنده بماند کسیکه زنده ماندنی است بعد از قیام حجت، بیگمان الله شنوای داناست".
مراد روز بدر است طوریکه نظریۀ برخی ازمحقـقان است.
بدون تردید که غلبه وپیروزی دستۀ کم وضعیفی مؤمنان برجمعی کثیروقوی کافران دلیلی آشکار به برحق بودن آنهابوده ومددگارایشان یقینا الله جل جلاله است. چنانکه خداوند پیرامون این مطلب از واقعۀ جنگ بدرحکایت میفرماید:{وَلَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَأَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُون}[111]
"ویقیناخداوندشمارا دربدریاری کرد درحالی که شما ناتوان بودید پس ازخدا بترسید باشدکه شکرگزاری کنید".
وآن گروهی ازمسلمانان که الله جل جلاله به آنها وعدۀ نصرت وپیروزی داده بود، صفات ایشان رادرآیات ذیل بیان نموده وتوسط این اوصا ف آنهاراازدیگران ممتازوجداساخته است، طوریکه میفرماید:{وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ}[112]
"وقطعا خداکسی را که قصد نصرت وی کند نصرت می دهد زیراخداوند سخت قوی وغالب است".
وهمچنین میفرماید:{الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُور}[113]
"(آن مؤمنانی که خدابرایشان وعدۀ یاری وپیروزی داده است کسانی هستند که) هرگاه درزمین ایشان را قدرت بخشیم، نمازرا برپا میدارند وزکات را می پردازند وامربه معروف،ونهی ازمنکرمینمایند وسرانجام همۀ کارها به سوی خدابرمیگردد"[114]
راه های نجات ازناتوانی وضعف مسلمانها درمقابل کفارکه قبلا به آن اشاره شد یگانه راه حل درمقابل محاصرۀ عسکری دشمن است، اما درمورد نجات ازمحاصره وتحریم های اقتصادی دشمن علیه امت اسلامی، خداوند درسورۀ المنافقین به آن اشاره نموده میفرماید:{هُمُ الَّذِينَ يَقُولُونَ لا تُنْفِقُوا عَلَى مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى يَنْفَضُّوا وَلِلَّهِ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لا يَفْقَهُونَ}[115]
"آنان[منافقان] کسانی هستند که میگویند[یاران خودرا]: برآنانی که نزد رسول خداهستند[یعنی فقرای مهاجرین] خرچ نکنیدتاپراگنده شوند- ازپیرامون وی- وحا ل آنکه خزانه های آسمانها وزمین ازآن خداست، ولیکن منافقان نمی فهمند".
واین راه وروش[یعنی تشویق وترغیب مردم به انفاق نکردن به فقرای صحابه] که منافقان صدراسلام خواستندعلیه مسلمانها بکاربرند،عین تحریم اقتصادیی است که درعصرحاضر دشمنان اسلام برضدمسلمانان پیش می گیرند،الله جل جلاله درآیۀ ذیل به حل آن اشاره نموده است که همانا نیروی ایمان وصداقت ورجوع به سوی الله جل جلاله میباشد چنانکه میفرماید:{ولله خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لا يَفْقَهُونَ}
" گنجینه های آسمان وزمین ازآن خدا است ولیکن منافقان نمیدانند" زیرا کسیکه مالک خزانه های آسمان وزمین باشد،التجاء کنندگان وفرمانبرداران امرخویش راهیچ وقت ضایع وتنها نمی گزارد.
خداوند میفرماید: }وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً ,وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ}[116] "وهرکه ازخدابترسد وپرهیزگاری کند، خداوندراه نجات وخلاصی رابرای اوفراهم میسازد،وبه اوازجایی روزی میدهدکه هیچ تصورنمیکرد، هرکسی برخداوند توکل کند خدااوراکافی است". ونیزمیفرماید:{وَإِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شَاءَ إِنَّ اللَّهَ عَلِيم حَكِيمٌ}[117] "واگرازفقروتنگدستی میترسید پس خداوندشماراازفضل خود اگربخواهد توانگرخواهد ساخت هرآینه خداوند دانای حکیم است".
مسئلۀ دهم: مشکل اختلاف دلها:
الله جل جلاله در سورۀ حشر بیان کرده است که سبب اختلاف قلبها نبودن عقل وکم خردی است. طوریکه خداوند میفرماید:{تَحْسَبُهُمْ جَمِيعاً وَقُلُوبُهُمْ شَتَّى ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْقِلُونَ}[118]
"ایشان راهمه یکجامجتمع شده میپنداری درحالیکه دلهای شان پراگنده است". سپس الله جل جلاله علت این اختلاف را بیان نموده است{ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْقِلُونَ} -- یعنی این بسبب آنست که- ایشان قومی بی شعورهستند".
علاج ضعف عقلی وکم خردی همانا درپیروی ازنوروحی نهفته است. زیرا وحی [ قرآن وسنت پیامبرص] به سوی مصالحی راهنمود میکند که عقل انسانها ازآن قاصراست خداوند میفرماید:{أَوَمَنْ كَانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْكَافِرِينَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}[119]
"آیا کسیکه مرده بود وما اورا[با اعطای ایمان] زنده گردانیدیم ونوری به اوبخشیدیم که باآن درمیان مردم راه میرود همانند کسی است که صفتش این است که درتاریکی ها فرورفته است وازآن تاریکیها نمیتواند بیرون آیدبدین سان برای کافران کاروکردارشان آراسته شده است".
الله جل جلاله درآیۀ مذکور این مطلب را واضح ساخت که نورایمان [دلهای زنگ زده راصیقل نموده] وضمیرهای مرده را زنده ساخته وراه مستقیم رابرایش روشن میسازد تادرپرتو آن راه برود. چنانکه خداوند جل جلاله میفرماید:{اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّور}[120] "الله یاور وکارسازمؤمنان است، آنان راازتاریکیها به سوی نور[حق واطمینان] بیرون می آورد".
همچنین میفرماید:{أَفَمَنْ يَمْشِي مُكِبّاً عَلَى وَجْهِهِ أَهْدَى أَمَّنْ يَمْشِي سَوِيّاً عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ} [121]
"پس آیا آن کس که نگونسار راه میرود راهیاب تراست، یاکسیکه ایستاده ودرست درراه راست گام برمیدارد".
خلاصۀ این بحث:
به این ترتیب تمامی مصالح ومنافع انسان ها که نظام دنیا برآن میچرخد، در سه بخش خلاصه میشود:
اول: دفع مفاسد: یعنی: منع ودورنمودن مفسده ها وزیانهایکه درنزدعلمای اصول فقه به نام ضروریات پنجگانه[122]معروف است، ثمره وخلاصۀ آن همانا دفع کردن ضررازشش اصولی که قبلا [دربحث سیاست داخلی] ذکرنمودم،میباشد که عبارت اند:1- حفظ دین 2 - حفظ نفس 3 - حفظ عقل 4 - حفظ نسب 5- حفظ آبرو وارزشها 6- حفظ مال
دوم: جلب مصالح: یعنی [ فراهم ساختن وبدست آوردن منافع انسانها ] که نزد علماء بعنوان حاجیات معروف است که ازجمله میتوان بعض فروع ومسائلی که درتحت حاجیات داخل است نامبرد ازقبیل: بیوع یعنی خرید وفروش واجاره وعامۀ مصالح و[معاملات ] مشترک ومتبادل بین افراد وتوده های جامعه بوجه مشروع.
سوم: آراسته بودن به مکارم اخلاق:یعنی مزیّن شدن به اخلاق ستوده ورفتاروعمل نمودن به عادات نیک وحسنه که مخالف باشریعت نباشد، که نزدعلمای اصول بنام تحسینیات معروف است، وازجمله فروع وشاخه های جزویی که تحت این باب داخل میباشد ازقرارذیل اند:
1- خصلت های فطری: همچو: گذاشتن ریش، وکوتاه کردن شارب[موی های پشت لب بالا]
2- حرام دانستن چیزهای پلید وناپاک:[چیزهای که طبیعت انسان ازآن نفرت میکند] وانفاق وخرچ کردن به خویشاوندان فقیروبی مال. پس تمام مصالح ومنافع بشرکه دربالا ذکرشد به جزدین اسلام هیچ دین وآئینی دیگری درروی زمین نمیتواند بطور درست وحکیمانه آنرا محقق ساخته وحفظ نماید چنانکه الله جل جلاله میفرماید:{الرج كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ} [123]"الرا، کتابیست که آیات آن استوار ساخته شده سپس به تفصیل بیان شده است از جانب حکیمی آگاه".
" الف،لام،را[این قرآن] کتاب بزرگواری است که آیه های آن توسط الله جل جلاله منظم ومحکم گردیده است[لذاهیچ گونه تناقض وخللی بدان راه ندارد] ونیزآیات آن ازسوی الله جل جلاله شرح وبیان شده است که هم حکیم است وهم آگاه [وکارهایش ازروی علم وفرزانگی انجام میپذیرد".
زیرنویسها:
1- سورة مائدة: 3
2- بخاری کتاب الإیمان حدیث شماره[45]وصحیح مسلم کتاب التفسیر حدیث شماره [3017]
3- سورة آل عمران آیةَ 85
4- سورة آل عمران آیة 19
5- توحید ربوبیت عبارت است ازتوحید درافعال خداجل جلاله یعنی اعتقاد وباورداشتن به اینکه الله متعال آفرینندۀهـمۀمخلوقات است، واوست که تمام امور کائنات راتدبیروتنظیم میکند،ونظام هستی رامیچرخاند، واوتعالی روزی دهندۀ هرجنبنده وزنده جان است، وهیچ کسی درپادشاهی با اوتعالی شریک نیست، وازهرقسم کمبود وکوتاهی وعیب پاک ومنزه است (مترجم).
6- سورۀ الزخرف آیۀ 87
7- سورۀ یونس آیۀ 31
8- سورۀ النمل آیۀ 14
9- سورة الإسراء آية:102
10- سورۀ ابراهیم آیۀ 10
11- سورۀ الأنعام آیۀ 164
12- سورۀ زمر آیۀ 3
13- سورۀ یونس آیۀ 18
14- سورۀ النحل آیۀ 36
15- سورۀ الأنبیاء آیۀ25
16- سورۀ البقره آیۀ 256
17- البقرة:14
18- سورۀ النجم آیۀ 3و4
19- سورۀ الشوری آیۀ11
20- سورۀ الشوری آیۀ11
21- سورۀ طه آیۀ 110
22- "الله را طوری پرستش کن که گویا تو او را می بینی، واگر تو اورا نمی بینی پس یقین داشته باشی که اوترا می بیند "ودراین مورد ازبعض صالحین چند مصرع اشعار هم نقل شده است :
إذا ما خلوت الدهر یوما فلا تقـل خلوت ولکن قـل علیّ رقـیب
ولا تحسبـنّ الله یغـفـل ساعــــة ولا أن ما تخـفی عـلیه رقـیب
ألـم ترأن الیـوم أسرع ذاهــب وأن غــدا لـلـناظرین قـــریب
چون اگر تو احیانا خلوت وتنهائی را اختیار کنی پس مگو که من تنها شدم ولکن بگو که برمن مراقب وناظری وجود دارد. "
"والله متعال را برای یک لحظه هم غا فـل وبی خبرمپندار، ونه آنچه که تواز وی پنهان میکنی پوشیده میماند"
"آیانمی بینی که روزگارچطور به شتاب میگزرد،ویقینا فردا برای نظاره کننده گان قریب است".
23- سورۀ هود آیۀ 7
24- سورۀ الملک آیۀ 2
25- سورۀ الذاریات آیۀ 56
26- متفق علیه کتاب الإیمان ازأبی هریره رضی الله عنه
27- سورۀ ق آیۀ 16 ــ18
28- یعنی (کراما کاتبین).
29- سورۀ یونس آیۀ 61
30- سورۀ هود آیۀ 5
31- یعنی روی برمی گردانند.
32- بخاري درکتاب الصلح [2697] ومسلم درکتاب الأقضیة [1718] به روایت عائشة رضی الله عنها آورده است که نبی کریم علیه الصلاة والسلام فرموده اند:« من أحدث فی أمرنا هذاما لیس منه فهوردّ». "کسیکه دردین ماچیزی ایجاد کند که دردین ما نباشد - پس آن چیزنوپیدا- مردود وباطل است". ودرروایتی نزد مسلم آمده است: « من عمل عملا لیس علیه امرنا فهو ردّ » یعنی "کسیکه کاری را انجام دهـدکه برآن[جواز ومشروعیت] امروفرمان مانباشد پس - آن عمل- مردود است".
فائـده : این دوحدیث براین دلالت دارد که هرچیزنوپیدا دردین گمراهی بوده ومردود میباشد یعنی بدعت ونوآوری درعبادات واعتقادات حرام وناجائزاست. وکسیکه بدعت را به بدعت حسنه وسیّئه تقسیم میکند به خطا رفته وبه این فرمودۀ پیامبر صلی الله علیه وسلم مخالفـت کرده است«کل بدعة ضلالة» یعنی "هربدعت وچیزنو پیدا دردین گمراهی است". زیرا پیامبرصلی الله علیه وسلم همه انواع بدعتها راگمراهی شمرده است،درحالیکه چنین شخصی میگوید: همۀ بدعتها گمراهی نیست بلکه بعض انواع آن مستحسن وخوب است. نگاه : کتاب التوحید ازشیخ صالح الفوزان .
توجه: بیشترکسانیکه به اعمال بدعتی ورواج های خلاف شریعت مبتـلاهـستند به ذات وماهیت آن عمل نگاه میکنند، وچون عقـل ایشان درظاهر، آن عمل را مستحسن وخوب جلوه میدهد پس آنراکار ثواب می پندارند؛ وغوروفکر نمی کنند که آیا این عمل از پیامبرصلی الله علیه وسلم ویا صحابه کرام ثابت است یانه؟ این حقیقت راباید دانست که هرعملی بخاطرثواب انجام داده میشود باید ازپیامبرصلی الله علیه وسلم وصحابه کرام ثابت باشد درغیرآن، بدعت وگمراهی است. باید درنظرداشت اینکه درتحسین وتقبیح اعمال[یعنی کاری راخوب وبد پنداشتن] صرف عقـل کفایت نمیکند؛ زیراعبادات واعمالی که برآن ثواب مرتب میشود، توقیفی است واثبات امورتوقیفی به دلیل نقـلی نیازدارد، نه به تحسین عقـل ومزاج انسانها«مترجم» .
33- سورۀ الحشر آیۀ7
34- سورۀ آل عمران آیۀ 31
35- سورۀ الشوری آیۀ 21
36- سورۀ یونس آیۀ 59
37- سورۀ البیّنة آیۀ 5
38- سورۀ الزمر آیۀ 11- 15
39- سورۀ طه آیۀ 112
40- سورۀ الفرقان آیۀ 23
41- سورۀ هـود آیۀ 16
42- ابوداود کتاب الأضاحی ح [2818] وترمذی کتاب التفسیر ح [3069] ونسائی کتاب الضحایا ح [ 4437]
43- سورۀ الأنعام آیۀ 121
44- سورۀ یس آیۀ 60ــ61
45- باید دانست که یکی ازمقتضیات ایمان به الله تعالی وعبادت اوتعالی، منقاد شدن وگردن نهادن به حکم وی، وخشنودی ورضا به شریعتش ورجوع به کتابش وسنت پیامبرش صلی الله علیه وسلم دروقت وقوع اختلاف دراقـوال ودعواها وکشمکشهائیکه برسرخونها ومعاملات صورت میگیرد میباشد، زیراحکم وفرمان ازآن ذات واحد لاشریک است، پس برفرمانروایان وحاکمان واجب است که احکام خدارا نافذ وتطبیق کنند وبررعیت واجب است درهمه معاملات به قرآن وسنت رجوع کنند . کتاب التوحید صالح الفوزان
46- سورۀ مریم آیۀ 44
47- سورۀ النساء آیۀ 117
48- سورۀ الأنعام آیۀ 137
49- سورۀ التوبة آیۀ 31
50- یعنی عبادت صرف این نیست که به آنها رکوع وسجده صورت گیرد، بلکه قبول کردن امروحکم کسی درمقابل حکم الله ورسول عبادت اوست.
51- ترمذی کتاب تفسیرالقرآن شمارۀ حدیث [3095]
52- سورۀ النساء آیۀ 60
53- سورۀ المائده آیۀ 44
54- سورۀالأنعام آیۀ 114
55- سورۀ المائده آیۀ 50
56- سورۀ الشعراء آیۀ 215
57- سورۀ آل عمران آیۀ 159
58- سورۀ النساء آیۀ 59
59- سورۀ التحریم آیۀ 6
60- سورۀ التغابن آیۀ 14
61-- سورۀ النحل آیۀ 90
62- سورۀ الحجرات آیۀ 12
63- سورۀ الحجرات آیۀ 11
64- سورۀ المائدة آیۀ 2
65- ازآیات مذکور واضح میگردد که همه انسانها درآفرینش شان ازیک اصل وجوهراند، وکسی بردیگری برتری وفضیلتی ندارد مگربه تقوا، وهمه باهم برادراند، پس باید به کمک وهمکاری یکدیگربپردازند.
66- سورۀ الأعراف آیۀ 199
67- سورۀ الأعراف آیۀ 200
68- سورۀ المؤمنون آیۀ 96
69- سورۀ المؤمنون آیۀ 97- 98
70- سورۀ فصّلت آیۀ 34- 35
71- سورۀ المائده آیۀ 54
72- سورۀ الفتح آیۀ 29
73- سورۀ الجمعه آیۀ 10
74- سورۀ البقره آیۀ 198
75- سورۀ الإسراء آیۀ 29
76- سورۀ الفرقان آیۀ 67
77- سورۀ الأنفا ل آیۀ 36
78- سورۀ الأنفال آیۀ 60
79- سورۀ آل عمران آیۀ 103
80- سورۀ الأنفا ل آیۀ 46
81- سورۀ التوبه آیۀ 4
82- سورۀ الأنفا ل آیۀ 58
83- سورۀ التوبة آیۀ 3
84- مراد ازحج اکبرروزعید قـربان است که اکثر اعمال حج دراین روزانجام میگردد، نه اینکه روزعرفه، طوریکه اکثرعوام الناس گمان دارند که اگرروزعرفه وجمعه دریک روز جمع شود، حج اکبر است. این آیه یک سا ل قبل ازحج پیامبرصلی الله علیه وسلم نازل شده است«مترجم».
85- سورۀ النساء آیۀ 71
86- سورۀ النساء آیۀ 102
87- بخاری شمارۀ حدیث [3017]
88- سورۀ البقره آیۀ 179
89- سورۀ البقره آیۀ 178
90- سورۀ الإسراء آیۀ 33
91- سورۀ المائده آیۀ 90
92- ابن ماجه شمارۀ حدیث[ 3392] جزء اول حدیث را بخاری درکتاب المغازی باب بعث ابی موسی ومعاذ الی الیمن قبل حجة الوداع (5 108) ومسلم حدیث شمارۀ (2001) روایت کرده اند.
93- سورۀ النور آیۀ 2
94- سورۀ النور آیۀ 4
95- سورۀ المائده آیۀ 38
96- این اثررا ابن ابی حاتم درتفسیرخود ازحسن بصری روایت کرده است.
97- سورۀ آل عمران آیۀ 165
98- سورۀ آل عمران آیۀ1252
99- بخاری درکتا ب الجهاد باب ما یکره من التنازع والاختلاط فی الحرب وعقوبة من عصی (4 26) ازبراء بن عازب روایت کرده است .
100- سورۀ الفتح آیۀ 18
101- سورۀ الفتح آیۀ 21
102- سورۀ الأحزاب آیۀ 10
103- سورۀ الأحزاب آیۀ 22
104- سورۀ الأحزاب آیۀ 25-26- 27
105- سورۀ الأحزاب آیۀ 9
106- سورۀ البقره آیۀ 249
107- سورۀ آل عمران آیۀ 13
108- سورۀ الأنفا ل آیۀ 42
109- مراد روز بدر است که درسال دوم هجری درهـفـدهم ماه مبارک رمضان بوقوع پیوست .
110- سورۀ الأنفال آیۀ 42
111- سورۀ آل عمران آیۀ 123
112- سورۀ الحج آیۀ40
113- سورۀ الحج آیۀ 41
114- شاه ولی الله رحمه الله می نگارد:" درین آیت دلالت است برصحت خلافت خلفاء اربعه زیرا که ایشان ازمهاجرین اولین بودند، ومتمکن شدند درزمین، پس لازم آید که اقامت صلاة وایتاء زکات وامربه معروف ونهی ازمنکر ازایشان بظهوررسد وتمکین فی الارض چون به آن خصال جمع شود، همان است خلافت نیوّت" ترجمۀ فارسی قرآن کریم سورۀ حج آیۀ 41.
115- سورۀ المنافـقـین آیۀ 7
116- سورۀ الطلاق آیۀ 2-3
117- سورۀ التوبة آیۀ 28
118- سورۀ الحشر آیۀ 14
119- سورۀ الأنعام آیۀ 122
120- سورۀ البقرة آیۀ 257
121- سورۀ الملک آیۀ 22
122- مراد چیزیکه از فوت آن مصالح وامور امت مختل شده وقوامش ازبین میرود.
123- سورۀ هود آیۀ 1
از کتاب: اسلام دين كامل است، مؤلف: الشيخ محمد الأمين الشنقيطي، مترجم: ابوالعاصم التخاري