|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
الهیات و ادیان>مسائل و عقايد اسلامي>اهل سنت و جماعت > حقیقت شفاعت
شماره مقاله : 8123 تعداد مشاهده : 354 تاریخ افزودن مقاله : 4/9/1389
|
حقیقت شفاعت ما معتقدیم که مخلوقات جز الله یاور و پشتیبانی ندارند[1]. سرور و بهترین شفیعان محمد – صلی الله علیه و آله و سلم – است.[2] افراد غیر از پیامبر دربارة هیچ کس جز با اذن خدا شفاعت نمیکنند[3]. { مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلا بِإِذْنِهِ } کیست آنکه در پیشگاه او میانجیگری کند مگر با اجازه او؟) سوره بقره آیه 255.{ أَفَحَسِبَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنْ يَتَّخِذُوا عِبَادِي مِنْ دُونِي أَوْلِيَاءَ }(آیا کافران گمان میبرند که بجز من، بندگان مرا [اگر] سرور و سرپرست خود گیرند [و معبود و مسجود خویش دانند، بدیشان سود میرسانند؟])[4] سوره کهف آیه 102.{وَلا يَشْفَعُونَ إِلا لِمَنِ ارْتَضَى وَهُمْ مِنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ } [5] (و آنان هرگز برای کسی شفاعت نمیکنند مگر برای آن کسی که [بدانند] خدا از او خشنود است و [اجازة شفاعت او را داده است. به خاطر همین معرفت و آگاهی] همیشه از خوف [مقام کبریائی] خدا ترسان و هراسانند) سوره انبیاء آیه 28.[6] اگر چنین باشد پس در حقیقت همه شفاعت ها از آن پروردگار است و در این دنیا جز از خداوند – سبحانه و تعالی – طلب نمیشود[7]. و [جایز نیست پیامبرش – صلی الله علیه و آله و سلم – پیش او شفیع قرار داده شود][8]. پس برای جلب[9] خیر و دفع شر نمیتوان هیچ ولی و پیامبری را وسیله و واسطه میان پروردگار و مخلوقات[10] قرار داد و مقداری از حق خداوند – تعالی - [11] را به آنها اختصاص داد. زیرا حق الله – تعالی و تقدس – از نوع حق آنها نیست[12]. حق او عبارت است از عبادت کردن او با همه انواع آن که در کتابش و از زبان پیامبرش[13] آن را مقرر فرموده است. حق پیامبرانش – علیهم السلام – عبارت است از ایمان به آنها و آنچه [کتابی که] آوردهاند و دوستی و احترام گذاشتن به آنها و پیروی از نوری [کتابی] که با آنها نازل شده است. و تقدیم[14] آنها از نظر محبت بر جان، مال، اولاد و همه مردم نشانه صداقت در این امر پیروی از هدایت آنها و ایمان به آنچه آنها از سوی پروردگارشان آوردهاند، میباشد. خداوند میفرماید:{ قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ }[15]، همچنین از نشانههای پیروی راستین از پیامبران عبارت است از ایمان به معجزات آنها و اینکه آنها رسالتهای پروردگارشان را ابلاغ و امانت را ادا و امت را نصیحت کردهاند و محمد – صلی الله علیه و آله و سلم – خاتم پیامبران و بهترین آنهاست. و اینکه شفاعت آنها در کتاب خدا ثابت شده است[16] و آن پس از اذن خداوند از میان اهل توحید برای کسانی است که خداوند[17] از او راضی باشد. اما مقام محمودی که خداوند در کتابش از آن به بزرگی و عظمت[18] یاد کرده است؛ از آن پیامبر[19]، محمد - صلی الله علیه و آله و سلم - است[20]. همچنین حق اولیاتش دوست داشتن آنها و خشنودی از آنها و ایمان آوردن به کرامات آنهاست. نه اینکه آنها را بخوانند تا برای کسانی که آنها را میخوانند چیزی را برسانند که جز خداوند - تبارک[21] و تعالی – قادر به انجام آن نیست. یا از آنها بدیهایی را دور کنند که جز او – عزّ و جل – کسی قادر به دفع آن نیست[22]. زیرا این امر عبادتی است که مخصوص جلال خداوند – تعالی و تقدس - میباشد. این زمانی است که ولایت فردی تحقق پیدا کند[23] یا امید وجود آن برای فرد معینی وجود داشته باشد، همانند مشخص بودن پیروی از سنت[24] و عمل به تقوی در همه حالات و اقوالش، ولی در این زمان کسی ولی خواهد بود که تسبیحش طولانی، آستین گشاد، شلوارش کوتاه باشد و دستش را برای بوسیدن [آن توسط مردم] دراز کند و لباس مخصوصی بپوشد و طبلها و پرچمها گردآورد و اموال بندگان خدا را از روی ظلم و ادعا بخورد. و از سنت رسول خدا – صلی الله علیه و سلم – و احکام شرع او روی گردانی کند. فصل: [25] عمل به قرآن کریم پس ما [مردم را] فقط[26] به عمل به قرآن عظیم و ذکر حکیمی دعوت میکنیم که آن برای کسی که پند گیرد، و [در آن] اندیشه کند، و با چشم بصیرت در آن بنگرد و تفکر کند کافی است. بیتردید آن [قرآن] حجت خدا، پیمان، تهدید، وعده[27]، [امان و قدر][28] اوست. وهر کسی که با عمل به آنچه در آن است از آن پیروی کند[29]، هدایت او نورانی میشود[30] و خوشبختی او واضح میشود[31]. توحید قابل اجتهاد کردن نیست[32] و در آن هیچ تقلید و عنادی نیست. ما [کسی را] تکفیر نمیکنیم[33] مگر آنکه این امر را انکار کرده باشد در حالیکه ما او را نهی کرده باشیم. پس به توحیدی که خداوند نازل کرده است، حکم نکرده باشد[34] بلکه برخلاف آن چه شرک أکبر و غیر قابل بخشش است[35] و انواع آن را برمیشمریم حکم کرده[36] و آن را دین خود قرار داده است و آن را از روی عناد و ظلم (وسیله) نامیده است و ولایت مشرکین را پذیرفته و از آنها علیه ما حمایت کرده است[37]. همچنین کسی را تکفیر میکنیم که ارکان[38] دین را برپا نکرده و دعوت ما را انکار کرده [و از قبول آن سرباز زده و بر آن اصرار کرده است][39] و به آنها دستور داده است که با ما بجنگند[40]. تا ما را از دین خدا[41] [که آن را تعریف کردیم][42] به آنچه خود بدان معتقدند، از قبیل شرک به خداوند[43] و عمل به همة اعمالی که خدای بندگان از آن راضی وخشنود نیست بازگردانند:{وَيَأْبَى اللَّهُ إِلا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ }[44] (خداوند جز این نمیخواهد که نور خود را به کمال رساند (و پیوسته با پیروزی این آئین، آن را گستردهتر گرداند] هر چند که کافران دوست نداشته باشند) سورة توبه آیه 32. تنها حجتی که آنها علیه ما آوردهاند این است که «کسانی که آنها رامیخوانیم، شفیع و وسیله خواهند بود.» ما میگوییم آن دعاکنندگان و خوانندگان ذکر او [وسیله][45] و معتقدان[46] به زندگانی غایب خوانده شده و مردگان، هستند و حل مشکلات و گشایش غمها، شفا و درمان بیماران، افزایش روزی، به وجود آمدن آن از عدم، کمک به آنان علیه دشمنان در دریا و خشکی را از آنها میخواهند، که تنها به مسأله شفاعت و وسیله محدود نمیشود. [که این امر یکی از بزرگترین دشمنیها و اتهامات وارده بر ما از سوی کسانی است که با میجنگند، متهم به بدعت آوری میکنند و ما و پیروانمان را از یهود و نصاری بدتر میپندارند.][47] حقیقت گفته ما این است که: اگرچه [وجود] شفاعت در آخرت حقیقت دارد، اما چند نوع است که در جای خود ذکر میشود[48]، بلکه شفاعت شفیعان دیگر با توصیف و نه [تعیین] شخص ثابت شده است. بهجز شفاعت عظمی که برای همه مردم اهل آن موقف است و قصد آنان در آن وجود ندارد و توصیف[49] آن افراد - همانگونه که در صحیح بخاری آمده - عبارت است از: «کسی که در حالیکه هیچ شریکی برای خدا قرار نداده است، از دنیا برود.» در صحیح بخاری حدیث ابوهریره از پیامبر چنین روایت شده است که ایشان فرمودند: «لکلّ نبیّ دعوه مستجابه و إنّی خبأت دعوتی شفاعه لأمّتی و هی نائله منکم أن شاء الله من مات لایشرک اله شیءَ.»[50] (هر پیامبری دعوت اجابت شدهای دارد و من دعایم یعنی شفاعتم برای امتم را پنهان کردهام که ان شاء الله از میان شما شامل کسانی میشوند که بدون شرکورزی به خداوند از دنیا میرود.) همچنین حدیث شفاعت در طول[51] که أنس بن مالک آن را روایت کرده است و حدیث متفق علیه ذراع که راوی آن ابوهریره است[52] همگی بر صحت وصف دلالت دارند. اگر شفاعت به وسیله وصف باشد، پس مطلوب آن است که آن فرد از خداوند بخواهد و از او طلب کند[53] تا پیامبر درباره او شفاعت کند.[54] ادای حق بندگی نسبت به پروردگار بر هر مسلمانی واجب است که همه همت و عزم خود را در روی آوردن به پروردگار و توکل بر او و ادای حق بندگی برای خداوند – عزّ و جل – به کار گیرد تا زمانی که از دنیا میرود پیامبر برای او پیش خدا شفاعت کند[55]. برخلاف کسی که این امور را ترک و رها کند و اعمال خلاف آن در پیش گیرد، از قبیل: روی آوردن به غیر خدا از قبیل پیامبر – صلی الله علیه و آله و سلم – و غیره به وسیله توکل و امید بستن به آن در اموری که جز پیش خداوند انتظار وجود آنها نمیرود. و پناه بردن به غیر خداوند و طلب شفاعت[56] از او و اعتماد بر آن شفاعت کند. و از پیامبر – صلی الله علیه و سلم – یا دیگران طلب شفاعت کند. و آنچه وظیفه مخلوق است ترک نماید[57]. بیتردید این[58] افعال، همان کردار مشرکین و اعتقادات آنهاست. هیچ فتنهای در دنیا جز با این اعتقاد به وجود نیامده است[59]، [پس[60] آن فرد با ارادة تکوینی، بدبخت و دارای بد سرانجامی شده است[61]، زیرا اراده تکوینی اصل ایجاد مخلوقات است. اراده تکوینی اصل است[62]. پس کسی که شقاوت برای او نوشته شده باشد بیتردید جز برای آن آسان نمیشود[63] و فقط برای آن عمل میکند. خداوند میفرماید:{وَلا يَزَالُونَ مُخْتَلِفِينَ (١١٨)إِلا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَلِذَلِكَ خَلَقَهُمْ (١١٩)} (ولی [خدا مردمان را مختار و با اراده آفریده و] آنان همیشه [در همه چیز، حتی در گزینش دین و اصول عقائد آن] متفاوت خواهند ماند * مردمان بنا به اختلاف استعداد، در همه چیز حتی در دینی که خدا برای آنان فرستاده است متفاوت میمانند] مگر کسانی که خدا بدیشان رحم کرده باشد [و در پرتو لطف او بر احکام قطعی الدلالة آن که منوط به اجتهاد است، اختلاف داشته باشند] و خداوند برای همین [اختلاف و تحقق اراده و رحمت] ایشان را آفریده است.) سورة هود آیه 118 – 119 پس این همان اراده تکوینی است که با ارادة دینی که اصل ایجاد مخلوقات بر آن است[64] تضاد و تعارضی ندارد. با این وصف که همچنان دارای اختیار و قدرت ادراک اشیاء باقی میماند. کسی که چنین اوصافی داشته باشد، دچار آن شقاوت نمیشود. زیرا خداوند – تعالی – در ملک و حکومت هیچ شریکی ندارد. همچنین خداوند در شایستگی برای عبادت هیچ شریکی ندارد. بلکه آن شایستگی خاص اوست و جز جلال و عظمت او کسی لیاقت عبادت را ندارد. پس جز او هیچ خدایی نیست. او تنها و بدون شریک است].[65] به همین دلیل خداوند – جل و علا – دست همگان را از شفاعت – جز با اجازه خودش – کوتاه کرده است[66]. پس هیچ کسی حتی فرشتگان، پیامبران و دیگران جز با اذن او در پیشگاه او شفاعت نمیکنند[67]. زیرا کسی که در پیشگاه غیر او بدون اذن او شفاعت کند آن [غیر] بنا به تأثیرش در شفاعت، در حصول آن خواسته، شریک خداوند خواهد بود. به ویژه اگر بدون اذن او باشد و آن را وادار به انجام آنچه از آن خواسته بود بکند. از آنجا که[68] خداوند – تعالی – هیچ شریکی ندارد و هر کسی که غیر او را در یکی از امور یاری کند در حقیقت او را برای آن شفیع قرار داده است. و در مییابی که هیچ کسی به هیچ عنوان برای او شفاعت نخواهد کرد[69]...، به همین دلیل خداوند – عزّ و جل – فرموده است:{ قُلْ لِلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعًا } (بگو هر گونه میانجیگری از آن خدا است) سورة زمر آیه 44 و همچنین فرموده است:{ وَلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَى كَمَا خَلَقْنَاكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَتَرَكْتُمْ مَا خَوَّلْنَاكُمْ وَرَاءَ ظُهُورِكُمْ وَمَا نَرَى مَعَكُمْ شُفَعَاءَكُمُ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فِيكُمْ شُرَكَاءُ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَيْنَكُمْ وَضَلَّ عَنْكُمْ مَا كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ (٩٤)} ([روز رستاخیر پروردگار به مردم میفرماید: اکنون] شما تک و تنها [و به دور از خویشان و یاران و مال دنیا، حیات دوباره یافتهاید و برای حساب و کتاب، یکیک و لخت و عور] به سوی ما برگشتهاید: همانگونه که روز نخست شما را آفریدیم [و برهنه و عریان و بدون هیچگونه توشه و توان، به صحنه جهان گسیل داشیم] و هر چه به شما داده بودیم، از خود بجای گذاشتید [و دست خالی بدینجا آمدهاید] و میانجیگرانی را با شما نمیبینیم که گمان میبردید [در نزد خدا به یاریتان میشتابند و] آنان در خود [پرستش و عبادت] شما شریک [و سهیم با خدا] هستند! دیگر پیوند شما گسیخته است [و روابط خویشی و دوستی و پدری و فرزندی و فرمانبری و فرماندهی پاک بریده است و تمام پندارها و تکیهگاهها] و چیزهائیکه گمان میبردید [که کاری از آنها ساخته است] از [دید] شما گم و ناپدید گشته است.) سورة انعام آیه 94 [و طلب آن از غیر خداوند در این دنیا گمان دعم تعلق آن به اذن پروردگار و رضایت از کسی است که برای او شفاعت میشود][70]. خداوند تعالی میفرماید[71]:{ مَا لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلا شَفِيعٍ أَفَلا تَتَذَكَّرُونَ (٤)} (به جز خدا برای شما هیچ یاوری [که شما را از عذاب خدا برهاند] و هیچ شفیعی [که در پیش خدا – جز با اجازه خدا – برایتان شفاعت کند] وجود ندارد. آیا یادآور میشوید)؟ سورة سجده آیه 4. خداوند [همچنین] میفرماید:{ وَأَنْذِرْ بِهِ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَنْ يُحْشَرُوا إِلَى رَبِّهِمْ لَيْسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَلِيٌّ وَلا شَفِيعٌ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ (٥١)} (با آن [چیزهائی که در قرآن آمده است] کسانی را بترسان که [چون به جهان دیگر ایمان دارند، از هول و هراس رستاخیز بیمناک کند و] میترسند از اینکه در پیشگاه پروردگارشان [برای حساب و کتاب] گرد آورده میشوند. [آنجائی که در آن] برای آنان جز خدا یاور و میانجیگری [که بتواند ایشان را از عذاب دوزخ برهاند] وجود ندارد. آنان [را از آن روز بترسان، تا امروز که فرصت باقی است] شاید پرهیزگاری پیشه کنند [آن وقت به بهشت روند]) سورة انعام آیه 51. عبرت در قرآن به عموم لفظ است نه به خصوص سبب. زیرنویسها: [1]- در نسخه محقق چنین آمده است: (لیس للخلق من دون الله [من] ولی و لانصیر.) لفظ [من] از روی نسخههای (الف) و (ب) به متن اضافه شده است. [2]- درنسخه محقق چنین آمده است: (و سائر الشفعاء محمد صلی الله علیه و آله و سلم سیدهم و أفضلهم) اما در نسخه (ج) این عبارت بدین گونه نوشته شده است: (و جمیع الشفعاء سیدهم و أفضلهم محمد صلی الله علیه و آل و سلم.) [3]- در نسخه محقق آمده است: «فمن دونه لایشفعون فی أحد إلّا بإذنه» اما در نسخه (ب) و (ج) به صورت «لأحد إلّا بإذنه» آمده است. [4]- در متن عربی کتاب به جای سوره کهف، سوره بقره درج شده است. (مترجم) [5]- در نسخه (ج) دو آیه دیگر نیز ذکر شدهاند:{ قُلْ لِلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعًا } (بگو: هر گونه میانجیگری از آن خداست) سورة زمر آیه 44 و { وَكَمْ مِنْ مَلَكٍ فِي السَّمَاوَاتِ لا تُغْنِي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا }(چه بسیار فرشتگانی که در آسمانها هستند [با وجود عظمت و بزرگواریشان] شفاعت ایشان سود نمیبخشد و کاری نمیسازد.) نجم آیه 26. [6]- در متن عربی کتاب به جای انبیاء، سوره بقره درج شده است. (مترجم) [7]- در نسخه محقق عبارت (فلاتسأل فی هذه الدار إلامنه) آمده است. اما در نسخه (ب) به جای منه، عبارت (من الله) ذکر شده است. [8]- در نسخه (ج) عبارت بین دو کروشه ذکر نشده است. [9]- در متن محقق آمده است: (فی جلب الخیر ...) اما در نسخه (ج) به صورت (لجلب ...) آمده است. [10]- شیخ الاسلام ابن تیمیه – رحمه الله – میفرماید: «هر کسی که بین خود و خدا واسطههایی قرار دهد که بر آنها توکل میکند، آنها را میخواند و از آنها طلب میکند، بنا به اجماع [مسلمانان] کفر ورزیده است.» ابن مفلح در الفروع (6/165) و المرداوی در الانصاف (10/327) از او نقل کردهاند. نگا: مجموع الفتاوی: (1/124.) [11]- لفظ (تعالی) در نسخههای (الف)، (ب) و (ج) وجود ندارد. [12]- شوکانی – رحمه الله – میگوید: «کسی که معتقد باشد که [انسان] مرده یا زندهای به صورت مستقل یا به همراه خدا به او زیان یا نفع میرساند، یا او را بخواند یا به سوی او رو کند، یا در یکی از اموری که مخلوقات قادر به آن نیستند از آن کمک بخواهد، بیتردید، در توحید برای خدا خالص نبوده و او به تنهایی عادت نکرده است.» نگا: الدر النضید فی إخلاص کلمه التوحید (ص 69) ط: دار ابن خزیمه. [13]- ابن القیم رحمه الله میفرماید: حق الإله عباده بالأمر لا بهوی النفوس فذاک للشیطان من غیر إشراک به شیئا هما سبب النجاه فحبذا السببان لم ینج من غضب الإله و ناره إلّا الذی قامت به الأصلان و الناس بعد فمشرک بإلهه أو ذو ابتداع أو له الوصفان [14]- لفظ (تقدیم) از نسخه (ج) به متن افزوده شده است. [15]- (بگو: اگر خدا رادوست میدارید، از من پیروی کنید تا خدا شما را دوست بدارد) سورة آل عمران آیه 31. [16]- در متن نسخه محقق آمده است: (و إثبات شفاعتهم التی أثبت الله فی کتابه) اما در نسخه (ج) به جای لفظ أثبت، أثبتها آمده است. [17]- در این عبارت از نسخه محقق که از روی نسخه (ب) تصحیح شده است لفظ (الله) وارد شده است. اما در نسخههای (الف) و (ج)، لفظ (الله) وجود ندارد. [18]- در نسخه محقق چنین آمده است: (و اما المقام المحمود الذی ذکر الله فی کتابه مذکر بعظم شأنه ...)، اما در نسخه (الف)، (ب) و (ج) این عبارت چنین آمده است: (الذی ذکر الله فی کتابه و عظّم ... .) [19]- در نسخه محقق چنین آمده است: (... الذی ذکر الله فی کتابه مذکراً بعظم شأنه [فهو] لنبینا محمد صلی الله علیه و آله و سلم)، اما در نسخه اصل لفظ [فهو] وجود ندارد. [20]- میگویم که علما بر آنند که شفاعت عظمی همان مقام محمود است. نگا: تفسر ابن جریر طبری، (16/143)، التوحید لابن خزیمه (2/724) و شرح اصول اهل السنه لللالکلائی (6/112.) [21]- در نسخههای (الف)، (ب) و (ج) لفظ (تبارک) وجود ندارد. [22]- شیخ عبدالله بن محمد بن عبدالوهاب رحمه الله میگوید: «و لا ننکر کرامات الأولیاء و نعترف أنهم لهم بالحق و أنهم علی هدی من ربهم مهما ساروا علی الطریقه الشرعیه و القوانین المرعیه، إلّا أنهم لایستحقون شیئاً من أنواع العبادات لابعد الحیاه و لا حال الممات بل یطلب من أحدهم الدعاء فی حال حیاته، بل و من کل مسلم.» انظر الدرر السنیه. (1/128.) «کرامات اولیاء را انکار نمیکنیم و به حق برای آنها اعتراف میکنیم و هر گاه آنها را در راه شرعی و قوانین مراعت شده حرکت کردهاند آنها بر [طریق] هدایت از سوی پروردگارشان بودهاند. اما آنها چه در زمان حیات و چه پس از مرگ استحقاق تخصیص هیچ عبادتی را ندارند بلکه، [میتوان] از آنها در زمان حیاتشان طلب دعا کرد. این طلب نه تنها از آنها بلکه از هر مسلمانی رواست.» [23]- در نسخه محقق آمده است که (إذا تحققت الولایه أو رجیت شخص معین ...) اما در نسخه (ج) لفظ (أو) از این عبارت حذف شده است. [24]- در نسخه محقق آمده است که (رجیت لشخص معین کظهور اتباع سنه) اما در نسخه (ب): به جای (کظهور) لفظ (لظهور) ذکر شده است. [25]- این لفظ از نسخههای (الف) و (ب) به متن اضافه شده است. [26]- در نسخه محقق و نسخههای (ب) و (ج) لفظ (أنما) و در نسخه اصل «بما» آمده است. [27]- در نسخه محقق عبارت (و وعید و وعده) ولی در نسخههای (الف)، (ب) و (ج) عبارت «و وعده و وعید» آمده است. [28]- عبارت داخل کروشه در نسخه (ج) از قلم افتاده است. [29]- در نسخه اصل و نسخ (الف) این عبارت چنین آمده است: (و من اتبعه عالماً بما فیه جدجده ...) اما در نسخههای (ب) و (ج) به جای لفظ عالماً، عاملاً آمده است که آن را در نسخه محقق هم وارد کردیم. [30]- داخل کروشه در نسخه (ج) از قلم افتاده است. [31]- در نسخه (ج) پس از جمله فوق، این عبارت اضافه شده است: (و من خالفه و اتبع هواه فقد ضل ضلالاً مبیناً.) [32]- در متن نسخه محقق آمده است: (و التوحید لیس هو محل الاجتهاد ...) اما در نسخههای (الف) و (ب) چنین آمده است: (لیس هو ألّا محل ...) که اشتباه بودن آن بر همگان هویداست. [33]- این عبارت در نسخه محقق به صورت (و لم نکفر) و درنسخههای (ب) و (ج) (ولانکفر) آمده است. [34]- این عبارت در نسخه محقق به صورت (... یحکم) اما در نسخه (ج) به صورت (یعمل) آمده است. [35]- شیخ محمد بن عبدالوهاب – رحمه الله – میگوید: «وقولکم أنا نکفر المسلمین فإنا لم نکفر المسلمین بل ما کفّرنا إلّا المشرکین» سخن شما که ادعا میکنید ما مسلمانان را تکفیر میکنیم [صحیح نیست]، ما مسلمانان را تکفیر نمیکنیم بلکه فقط مشرکان را تکفیر نمودهایم. نگا: مؤلفات الشیخ: (5/189.) همچنین میگوید: «ما فقط کسانی را که، پس از تبیین حجت بر بطلان شرک در الوهیت پروردگار به او شرک میورزند تکفیر میکنیم، همچنین کسانی را که شرک را در نظر مردم خوب جلوه میدهند، یا شبهههای باطل مبنی بر مباح بودن آن مطرح میکنند و همچنین کسانی را که با شمشیر به دفاع از مظاهر شرک میپردازند و با منکرین آنها و کسانی که سعی در از بین بردن آنها دارند میجنگند، تکفیر میکنیم ...) نگا: الدرر السنیه لابن قاسم (10/128) – شیخ عبدالله بن محمد بن عبدالوهاب رحمه الله میگوید: «و ما فقط کسانی را که دعوت ما به سوی حق به آنها ابلاغ و حجت برای آنها آشکار شده باشد و همانند کسانی که امروزه با آنها میجنگیم همچنان بر غرور و عنادش اصرار بورزد، آنها بر این شرک پافشاری، از انجام واجبات خودداری میکنند و آشکارا گناهان کبیره و محرمات انجام میدهند.» امام سعود بن عبدالعزیز (متوفی 1229 ه.ق) در نامهاش به سلیمان باشا والی وقت عراق مینویسد: «ما میگوییم – الحمدلله – ما هیچ کسی از اهل قبله را به ناحق تکفیر نمیکنیم، بلکه ما آنها را فقط بر اساس کتاب خدا و سنت رسول و آنچه علمای امت محمدی که زبان راستین امت بر کفر بودن آن اجماع کردهاند مانند شریک قرار دادن برای پروردگار و عبادتهایی مانند دعا، نذر و ذبح، تنفر از دین ومعتقدان به آن و به تمسخر گرفتن آن تکفیر میکنیم، ولی ما افرادی که مرتکب گناهانی از قبیل زنا، سرقت، قتل نفس، شرب خمر، ظلم و مانند آن میشوند، چنانچه به خدا و پیامبرش ایمان داشته باشند تکفیر نمیکنیم. مگر آنکه آن گناه را حلال شمرده و مرتکب آن شوند ...» نگا: الدرر السنیه (1/315.) [36]- این عبارت در نسخه محقق به صورت (حکم) و در نسخه (ج) به صورت (عمل) آمده است. [37]- در نسخههای (ب) و (ج) (واو) و در نسخه اصل و نسخه الف به جای واو حرف (أو) آمده است. [38]- در نسخه محقق این عبارت چنین آمده است: (من لم یقم أرکان الدین ...) اما در نسخههای (ب) و (ج) چنین آمده است (لم یقم بأرکان الدین.) [39]- عبارت داخل کروشه در نسخههای (الف) و (ب) یافت نشد، و در نسخه (ج) به جای آن چنین آمده است: (و امتنع من قبول دعوتنا) [در حالیکه در نسخه محقق عبارت (فامتنع و أصر) ذکر شده است]. [40]- در نسخه محقق آمده است: (و أمرهم أن یبدؤونا) أما در نسخه اصل به جای این عبارت جمله (و هم الباء و ننا) و در نسخه ج (و أمر بقتالنا و رجاعنا) آمده است. [41]- در متن محقق آمده است: (لیرجعونا عن دین الله ...) اما در نسخه (ج) عبارت (عن دین الله الحق ...) یافت شد. [42]- عبارت داخل کروشه در نسخه وجود ندارد. [43]- در نسخه محقق آمده است: (إلی ما هم فیه و کانوا علیه من الشرک بالله) اما در نسخه (ج) به جای عبارت مذکور چنین آمده است (إلی ما هم علیه من الشرک.) [44]- در نسخههای (الف)، (ب) و (ج) به جای لفظ (الکافرون)، (المشرکون) آمده است. [45]- در نسخه محقق آمده است (نحن نقول هولاء الداعون الهاتفون بذکره المعتقدون فی الأحیاء الغائبین المدعوون و الأموات یطلبون ...) اما در نسخه (ج) چنین آمده است: (نحن نقول: إن هولاء الداعین الهاتفین بذکر الاموات و الاحیاء الغائبین ... .) [46]- در نسخه محقق آمده است: (المعتقدون فی الأحیاء الغائبین ...) که از روی نسخه (ب) اصلاح شده است اما در نسخه اصل و نسخه (الف) به جای فی، من آمده است. [47]- در نسخه (ج) عبارت داخل کروشه ذکر نشده است. [48]- نگا: شرح العقیده الطحاویه (ص 180 – 187) ط: جامعه الامام محمد بن سعود الاسلامیه، الطبعه الثالثه، 1405 ه. ق. [49]- در نسخه محقق چنین آمده است: (والوصف من مات لایشرک بالله شیئاً) که نسخههای (الف) و (ب) نیز چنین آمده است اما در نسخه اصل به جای (والوصف) عبارت (ولوصف ما) و در نسخه (ج) (فالوصف) آمده است. [50]- این حدیث در صحیح مسلم به شمار 338 آمده است، اما بخاری در صحیح خود آن را به شمارة 7474 آورده است با این تفاوت که در صحیح بخاری عبارت (فهی نائله ان شاء الله من مات من أمتی لایشرک بالله شیئاً) وجود ندارد. نگا: (الجمع بین الصحیحین) الامام عبدالحق الشبلی ص 271. [51]- صحیح بخاری حدیث شمار 7510 و صحیح مسلم حدیث شماره 326. [52]- صحیح بخاری حدیث شماره 4712 و صحیح مسلم حدیث شماره 327. [53]- در نسخه (ج) عبارت داخل کروشه یافت نشد. [54]- در نسخه محقق آمده است: (... أن یشفع فیه نبیه هوالمطلوب) اما در نسخ (ب) این عبارت به این صورت آمده است (یشفع الله فیه نبیّه) و در نسخه (ج) چنین آمده است: (شفع الله فیه نبیه.) [55]- در نسخه محقق آمده است: (استشفع لله فیه بنیه) اما در نسخه (الف) عبارت: (استشفع الله فیه بنیه) و در نسخه (ب) (یشفع الله فیه نبیه) و در نسخه ج (شفع الله فیه نبیه) آمده است. [56]- در نسخه محقق آمده است: (طالبها) اما در نسخه (ج) به جای آن، لفظ (طالباً لها) آمده است. [57]- در نسخه محقق آمده است: «تارکاً ماهو المطلوب المتعین علیه (المخلوق لأجله» اما در نسخه (ج) به جای عبارت داخل پرانتز چنین آمده است. (من إخلاص للعباده لله و طلب الشفاعه منه.) [58]- در نسخه محقق آمده است (فإن هذا ...) اما در نسخه (ج) به جای آن «فهذا» آمده است. [59]- در نسخه محقق عبارت (و لانشأت فتنه فی الوجود ...) اما در نسخه (ج) (و لم تنشأ ...) آمده است. [60]- از اینجا تا پایان کروشه در نسخه (ج) از قلم افتاده است. [61]- ابن تیمیه – رحمه الله – میگوید: (اراده تکوینی آن است که خداوند به صورت تقدیر و تکوین آن را اراده کرده، و حتمی الوقوع است و آن ارادهای که متعلق به خلق کردن است. و آن است که خداوند – سبحانه – میخواهد که فقط او انجام دهد. ارادة شرعی دینی ارادهای است که متعلق به امر است. بدین ترتیب که او از بندهاش میخواهد که عملی را انجام دهد که این امر همراه با محبت و رضایت است. ارادة تکوینی و تشریعی در فرد مطیع و فرمانبردار جمع میشوند اما در انسان عاصی فقط اراده تکوینی وجود دارد.) نگا: التنبیهات السنیه للرشید، (ص 67.) [62]- محمد رشید رضا در حاشیه این رساله در کتاب الهدیه السنیه نوشته سلیمان بن سحمان مینویسد: «در حاشیه اصل میگویم: در این کلام چیزی ساقط شده و دارای خلل است آنچه از این دو اصل دریافت میشود، قول شیخ الاسلام ابن تیمیه – رحمه الله - میباشد که فرمود: «در کتاب خداوند اراده بر دو گونه است؛ ارادهای که مربوط به امر کردن است و ارادهای که به خلق کردن مربوط است. ارادهای که موضوع آن امر کردن است، از بندگان انجام آنچه را خداوند امر کرده است میخواهد. اما ارادهای که موضوع آن خلق است، به خلق آنچه خداوند میخواهد انجام دهد میپردازد. ارادة امر کردن شامل محبت و رضایت میشود که همان ارادة دینی است. ارادة متعلق به خلق کردن همان مشیئت است که اراده تکوینی قدری است که شیخ آن را در منهاج السنه النبویه ذکر کرده است.» [63]- این عبارت در نسخه محقق که از روی نسخههای (الف) و (ب) تصحیح شده است آمده است: (فمن کتبت علیه الشقاوه فلایسر إلّا لها) – اما در نسخه اصل چنین آمده است: (فلاییسره لها.) [64]- محمد رشید رضا میگوید: «شاید قصد او علت غایی آفرینش مکلفین با استفاده از آیه {وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ} بوده است.» [65]- از اول کروشه تا اینجا از نسخه (ج) حذف شده است. [66]- در نسخه محقق آمده است: «ولهذا حم جلّ و علا ماده الشفاعه عن کل أحد بغیر إذنه إلا له وحده» اما در نسخه (ج) چنین آمده است: «... بغیر إذنه وحده.» [67]- در نسخه محقق آمده است: «فلاأحد یشفع عنده إلّا بإذنه»، اما در نسخه (ج) این عبارت به صورت: «فلایشفع أحد عنده إلّا بإذنه.» [68]- در نسخه محقق آمده است: «والله تعالی إذ لاشریک له بوجه من الوجوه ...» اما لفظ إذ در نسخههای (الف)، (ب)، (ج) از قلم افتاده است. [69]- [70]- در نسخه محقق داخل کروشه چنین آمده است: «و طلبها من غیر الله فی هذه الدار زعم بعدم تعلیقها بالإذن من الله و الرضا عن المشفوع له» اما همین عبارت در نسخه (ج) چنین آمده است: «فمن طلبها من غیر الله فقد زعم أنها مشروعه بغیر إذن الله و رضاه عن المشفوع له.» [71]- در نسخه محقق آمده است: (و قال تعالی) اما در نسخه (ج) به جای آن عبارت: (و الله یقول) آمده است. از کتاب: الوهیت در پرتو قرآن و سنت، تألیف: امام عبد العزیز بن محمد بن سعود رحمه الله (متوفی 1218 هـ)، تحقیق: عبدالله بن زید بن مسلم ال مسلم مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی IslamWebPedia.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|