|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
الهیات و ادیان>مسائل و عقايد اسلامي>اهل سنت و جماعت > موحد کیست؟
شماره مقاله : 8129 تعداد مشاهده : 318 تاریخ افزودن مقاله : 4/9/1389
|
موحد کیست؟ موحد کسی است که[1] قلب و زبان او خالصانه بر الوهیت شایسته عبادت خداوند متفق باشند. این عبادت در امور زیر تجلی پیدا میکند، محبت خداوند، بیم، امید به او، خواندن او، طلب کمک از او، توکل بر او، خواندن او منحصراً و به تنهایی دراموری که فقط وی قادر به فراهم آوردن یا دفع آنهاست[2] و دوستی و دشمنی به خاطر او[3] و اموری از این قبیل با در نظر گرفتن حق[4] خالق و مخلوقات مانند پیامبران و اولیاء و تشخیص و تمییز آن دو حق و این امر در قلب، شهادت، ذکر، شناخت، دوست داشتن، دوستی و اطاعت واجب است. این از تحقق یافتن [معنای کلمه شهاده][5] لا إله الا الله است. زیرا از نظر پیشینیان معنی کلمه (اله) آن چیزی است که قلبها، با عشقی [مانند محبت پروردگار][6]، تعظیم، بزرگداشت، فروتنی، [و امید بستن به آنچه فقط نزد خداست و ذبح قربانی برای او، آن][7] را میپرستند. خداوند تعالی میفرماید:{ وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ }(برخی از مردم هستند که غیر از خدا، خداگونههائی برمیگزینند و آنان را همچون خدا دوست میدارند، و کسانی که ایمان آوردهاند خدا را سخت دوست میدارند [و بالاتر از هر چیز بدو عشق میورزند]) (سوره بقره آیه 165) [پس محبت خداوند غیر از محبتی است که با خداست، و به کسی که او را مانند خداوند دوست داشتند، میگفتند][8]:{ تَاللَّهِ إِنْ كُنَّا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ (٩٧)إِذْ نُسَوِّيكُمْ بِرَبِّ الْعَالَمِينَ (٩٨)}(به خدا سوگند ما در گمراهی آشکاری بودهایم * آن زمان که ما شما [معبودان دروغین] را با پروردگار جهانیان [در عبادت و طاعت] برابر میدانستیم.) (سوره شعراء آیه 97 – 98.) آنها همان کسانی هستند که [مشرکان] آنها را در صفات و نه در ذات [و افعال][9] همسان میدانستند. همانطور که خداوند در آیات دربارة آنها حکایت میکند و شاهد خداوند است که جز او هیچ خدایی نیست. قلب و زبان گوینده [کلمه شهاده] الوهیت غیر او یعنی همه خلایق را نفی و الوهیت را برای کسی که شایستگی استحقاق آن را دارد که همان الله معبود حقیقی است ثابت میکند. [با این اعتقاد] از پروردگاری همه مخلوقات روی گردانی میکند و آنها را جز به آن اندازه که پروردگار امر فرموده است، تقدیس نمیکند و به عبادت پروردگار زمین و آسمانها روی میآورد و این امر شامل پیوند قلب با عبادت او، رفتار او با در نظر گرفتن خداوند، روی گردان از غیر او، میشود در علم[10]، قصد، شهادت، اراده، معرفت و محبت میان خالق و مخلوق فرق خواهد گذاشت. به گونهای که خداشناس، اهل ذکر، خواهد بود و خدا را خواهد شناخت و اینکه او – تعالی – با مخلوقات تفاوت دارد و در عبادت، افعال و صفاتش یگانه و یکتاست خواهد دانست. پس خداوند محبوب، یاور یگانه و تنها محل توکل خواهد بود. این مقام همان چیزی است که در آیه{ إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ (٥)} [11] مورد نظر است و همان ویژگیهای الوهیتی است که بندگان مؤمن پروردگار به آن برای او معتقدند، همچنان که رحمت او برای بندگان، هدایت آنها آفرینش آسمانها و زمین و آیاتی که در آنهاست جزو ویژگیهای ربوبیت او به حساب میآیند که مؤمنان، کافران، نیکوکاران و گناهکاران در مورد آن اتفاق دارند. حتی ابلیس (علیه اللعنه) [نیز] آن را پذیرفته است.{ قَالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ (٧٩)} (گفت: پروردگارا! [حال که چنین است پس تا روزی مرا مهلت بده و ممیران که مردمان دوباره زنده میگردند [و رستاخیز شروع میشود]) (سوره ص آیه 79) همچنین:{بِمَا أَغْوَيْتَنِي لأزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الأرْضِ وَلأغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ (٣٩)} (گفت: پروردگارا! به سبب اینکه [به خاطر این انسان] مرا گمراه ساختی [معاصی و اعمال زشت را] در زمین برایشان میآرایم و جملگی آنان را گمراه مینمایم.) (سوره حجر آیه 39) و دو آیه قبل و این گونه خطابها که در آن اعتراف میکند که [الله] پروردگار، خالق ومالک اوست و حکومت هر چیزی در دست اوست – تعالی و تقدس – اما [ابلیس] به سبب عناد و تکبر نسبت به حق و خرده گرفتن بر آن و این گمان که حقیقت در آن چیزی است که او ادعا میکند و میگوید، کفر ورزید. همچنین مشرکان اولیه ربوبیت خداوند – تعالی – را میدانستند و به آن اذعان میکردند. خداوند میفرماید:{ قُلْ لِمَنِ الأرْضُ وَمَنْ فِيهَا إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (٨٤)سَيَقُولُونَ لِلَّهِ(85)} (بگو: زمین و کسانی که در زمین هستند از آن کیستند، اگر دانا و فرزانهاید! * [براساس ندای فطرت، بداهت عقل] خواهند گفت: [همة کائنات، و از جمله زمین و ساکنان آن] از آن خدایند) (سوره مؤمنون آیه 84 – 85)[12]، { وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ } (هر گاه از آنان [که کسانی و یا بتهائی را شریک خدا میدانند] بپرسی چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است، و خورشید وماه را [برای منافع شما انسانها روان و] مسخر کرده است؟ قطعاً خواهند گفت: خدا!) (سوره عنکبوت آیه 61)،{ فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ (٦٥)} (هنگامی که [مشرکان] سوار کشتی میشوند [و ترس و نگرانی بدیشان دست میدهد] خالصانه و صادقانه خدای را به فریاد میخوانند [و غیر او را فراموش میگردانند]. سپس هنگامی که خدا آنان را نجات داد و سالم به خشکی رساند، باز ایشان شرک میورزند [و به شریکهائی برای خدا معتقد میشوند]) (سوره عنکبوت آیه 65)، [کسی که غیرخدا را بخواند مخلص نیست][13] خداوند همچنین میفرماید:{ قُلْ مَنْ بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ يُجِيرُ وَلا يُجَارُ عَلَيْهِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (٨٨)سَيَقُولُونَ لِلَّهِ (٨٩)} (بگو: آیا چه کسی فرماندهی بزرگ همه چیز را در دست دارد [و ملک فراخ کائنات و حکومت مطلقه بر موجودات، از آن او است؟] و او کسی است که پناه میدهد [هر که را بخواهد] و کسی را [نمیتوان] از [عذاب] او پناه داد، اگر فهمیده و آگاهید؟ * خواهند گفت: از آن خدا است.) (سوره مؤمنون آیه 88 و 89){ وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ إِبْرَاهِيمَ (٦٩)إِذْ قَالَ لأبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا تَعْبُدُونَ (٧٠)قَالُوا نَعْبُدُ أَصْنَامًا فَنَظَلُّ لَهَا عَاكِفِينَ (٧١)قَالَ هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ إِذْ تَدْعُونَ (٧٢)أَوْ يَنْفَعُونَكُمْ أَوْ يَضُرُّونَ (٧٣)قَالُوا بَلْ وَجَدْنَا آبَاءَنَا كَذَلِكَ يَفْعَلُونَ (٧٤)} ([ای پیغمبر]! سرگذشت ابراهیم را برای کافران بیان دار * هنگامی که به پدرش [آزر] و قوم [بت پرست] خود گفت: چه چیز را پرستش میکنید؟ [چیزهائی را که میپرستید، کی شایسته پرستش میباشند؟] * [مفتخرانه پاسخ دادند و] گفتند: بتهای بزرگی را میپرستیم و دائماً [به پرستش آنها میپردازیم و] بر عبادتشان ماندگار میمانیم * گفت: آیا هنگامی که آنها را به کمک میخوانید، صدای شما را میشنوند و نیازتان را برآورده میکنند؟ * یا سودی به شما میرسانند [اگر از آنها اطاعت کنید؟] و یا زیانی متوجه شما میسازند [اگر از آنها سرپیچی نمائید؟] * میگویند: [چیزی از این کارها را نمیتوانند بکنند] فقط ما پدران و نیاکان خود را دیدهایم که این چنین میکردند [و بتان را بگونه ما پرستش مینمودند و ما هم از کارشان تقلید میکنیم و بس. مگر میشود پدران و نیاکان ما در اشتباه بوده باشند؟]) (سوره شعراء آیات 69 إلی 74)[14] و در این باره در قرآن آیات بسیار فراوانی وجوددارد. امام احمد در مسندش و ترمذی از حدیث حصین بن منذر[15] روایت میکنند که رسول خدا – صلی الله علیه و سلم– فرمود: (ای حصین چند [خدا را] میپرستی؟) حصین جواب داد: هفت تا که شش تای آنها در زمین و یکی در آسمان است؛ پیامبر فرمود: (پس چه کسی به رغبت تو جواب میدهد؟) گفت: خدایی که در آسمان است. پیامبر – صلی الله علیه و سلم – به او گفت: (اسلام بیاور تا به تو کلماتی را یاد دهم که خداوند به وسیله آن به تو سود برساند.) [او] اسلام آورد. سپس [پیامبر] فرمود: (قل اللهم ألهمنی رشدی و قنی شر نفسی) (بگو خدایا رشد را به من الهام و مرا از شر خودم حفظ کن)[16] پس صرف شناخت ربوبیت پروردگار و اعتراف آنها به آن به آنها سودی نرساند و آنها را داخل در اسلام ننمود درحالیکه آنها برای خدا، خدایان دیگر به عنوان شریک قرار میدادند[17] که به سبب نزدیکی آنها به پروردگار و شفاعت برای آنان نزد او آنها را میخواندند. و بدین سبب در عبادت پروردگار و تعامل با او مشرک بودند به همین دلیل در تلبیهشان میگفتند: (لبیک[18] لا شریک لک إلّا شریکاً هو لک تملکه و ما ملک[19])[20] (فرمانبردار توأم، هیچ شریکی نداری جز یک شریک له از آن توست تو مالک او و همة ما یملک او هستی.) دعا مغز عبادت[21] و (اله) اسم معبود است. نعمان بن بشیر – رضی الله عنه – روایت میکند که پیامبر – صلی الله علیه و سلم – فرمود: (إن الدعاء هو العباده) دعا همان عبادت است[22]. در روایت دیگری آمده است: ([الدعاء] مخ العباده)[23] دعا مغز عبادت است. سپس پیامبر – صلی الله علیه و سلم – این آیه را خواند:{ وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ } (پروردگار شما میگوید: مرا به فریاد خوانید تا بپذیرم.) (آیه 60 سوره غافر)ابوداود و ترمذی این حدیث را روایت کردهاند که [ترمذی] گفته است: ([این] حدیث حسن و صحیح است) همچنین نسائی، ابن ماجه، امام احمد وابن ابی شیبه این حدیث را با این لفظ روایت کردهاند. این صفت[24] به معنای محصور بودن دعا در عبادت است و جز آن نیست زیرا یکی از صفات ضروری میباشد که مفهومی جز آنچه ذکر شد ندارد[25]. همچنانکه خداوند میفرماید:{ وَمَنْ يَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ لا بُرْهَانَ لَهُ بِهِ } (هر کس که با خدا، معبود دیگری را به فریاد خواند مسلماً هیچ دلیلی بر حقانیت آن نخواهد داشت) (سوره مؤمنون آیه 117) هر چیزی که خوانده میشود خداست و فرد دعا کننده چنین قصد کرده است که آنکه او را میخواند خدا باشد یا نه مشرکان اولیه آن را [خدا] میدانستهاند. پس خواندن خدای دیگر دلیلی ندارد.[26] [1]- در نسخه محقق که از روی نسخههای (الف)، (ب) و (ج) تصحیح شده است چنین آمده است: (الموحد من ...)، اما در نسخه اصل چنین آمده است: (الموحد إلّا من ...) به عقیده محقق شاید کلمه (لیس) در نسخه اصل از قلم افتاده است. نگا: الدرر السنیه لابن القاسم (2/82.) [2]- این عبارت درنسخه محقق که از روی نسخههای (ب) و (ج) تصحیح شده است چنین آمده است: (و حصر الدعاء بما لایقدر علی جلبه أو دفعه إلا الله وحده ...) اما در نسخه اصل این عبارت به این صورت آمده است: (... علیه وحده.) [3]- از ابن عباس – رضی الله عنه – روایت شده است: (من أحب فی الله و أبغض فی الله و والی فی الله، و عادی فی الله فإنّما تنال ولایه الله بذلک، و لن یجد عبد طعم الإیمان و إن کثرت صلاته و صومه، حتی یکون کذلک، و قد صارت عامه مؤاخاه الناس علی أمر الدنیا، و ذلک لایجدی علی أهله شیئاً.) (هر کسی که به خاطر خداوند دوست بدارد، به خاطر او خشمگین شود، به خاطر او دوستی و دشمنی کند، بیتردید با این امر به دوستی و ولایت پروردگار نائل میشود، بنده اگرچه نماز و روزهاش فراوان باشد اما تا زمانی که چنین نباشد طعم ایمان را نخواهند چشید. بیشتر [دوستی و] برادری مردم به خاطر امور دنیوی است که [این امور] به صاحبان آن هیچ سودی نمیرساند] شیخ عبدالرحمن بن حسن در حاشیه آخرین عبارت سخن ابن عباس مینویسد: (اگر در دوران ابن عباس که بهترین دوران بوده است، بلایا در این باره فراوان شده بودند، پس بعد از آن [دوران] بر شدت آن [بلایا] افزوده شده است و دوستی براساس شرک، بدعت، گناه و نافرمانی انجام میگرفته است) و آنچه را که پیامبر – صلی الله علیه و سلم – از آن خبر داده بود، روی داده است. پیامبر فرموده است: (بدأ الاسلام غریباً و سیعود کما بداً) اسلام غریبانه ظهور کرد، دوباره غریبانه باز خواهد گشت) نگا: فتح المجید شرح کتاب التوحید (2/567 – 596) تحقیق/ الولید آل فرمان. [4]- کلمه حق در نسخه (ب) از قلم افتاده است. [5]- عبارت داخل کروشه در نسخههای (ب) و (ج) وجود ندارد. در نسخه اصل این عبارت در حاشیه آورده شده است. [6]- عبارت داخل کروشه در نسخه (ج) وجود ندارد. [7]- در نسخه (ج) عبارت داخل کروشه وجود ندارد، به جای آن چنین آمده است. (و نحو ذلک مما لایکون إلّا الله.) [8]- عبارت بین دو کروشه در نسخه (ج) از قلم افتاده است. [9]- عبارت داخل کروشه در نسخه (ب) یافت نشد. [10]- در نسخه (ج) به جای کلمه (علمه) لفظ (عمله) آمده است. [11]- (تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میطلبیم) – (سوره فاتحه آیه 5.) [12]- در متن عربی کتاب شماره آیات (83 – 84) ذکر شده است، که در قرآن با خط عثمان طه شماره ایات (84 – 85) میباشد. (مترجم.) [13]- در نسخه محقق که از روی نسخه (ب) تصحیح شده است و معنی آن واضح تر است چنین آمده است (فمن دعا غیرالله تعالی لم یکن مخلصاً)، در نسخه (الف) در پاورقی و با لفظ (لعلّ) آمده است. در نسخه اصل این عبارت بدین گونه آورده شده است: (فمن ادعی دیناً و صرفه له اخلاصاً.) [14]- در متن عربی کتاب شماره آیات (74 – 87) ذکر شده است، که در قرآن با خط عثمان طه شماره آیات (69 – 74) میباشد. (مترجم.) [15]- در نسخه (ج) به جای (منذر) کلمه (عبید) آمده است. [16]- ترمذی (3483)، احمد (4/444)، صحیح ابن حبان (899)، حاکم (1923) حاکم دربارة این حدیث گفته است: به شرط صحیحین، صحیح است، اما آن را تخریج نکرده است. البانی آن را ضعیف دانسته است. نگا: ضعیف سنن ترمذی 690. [17]- در نسخه محقق چنین آمده است: (... مع جعلهم ...) اما در نسخه (ج) آمده است: (... لما جعلوا ... .) [18]- این کلمه در نسخه (الف) و (ج) از قلم افتاده است. [19]- درنسخه (ب) به جای (ما ملک) (مالک) آمده است. [20]- مسلم این روایت را به نقل از عبارت ابن عباس آورده است. [شماره 1185] [21]- در نسخه محقق آمده است: (الدعاء مخ العباده کما أن الإله اسم المعبود ...) اما در نسخه (ج) چنین آمده است: (و المقصود من الأدله السابقه و مما یأت أن یفهم القاری أن الدعاء هو العباده.) [22]- احمد در مسندش (18542)، أبو داوود (1479)، ترمذی (3372)، نسائی (11464) ابن ماجه (3827)، حاکم (1845) ابن حبان در صحیحش (890) و ابن أبی شیبه (9216)، آن را روایت کردهاند. ترمذی میگوید: این حدیث حسن و صحیح است. [23]- ترمذی (3371) و طبرانی در الأوسط (3196) آن را آوردهاند. [طبرانی] میگوید: فقط عبیدالله این حدیث را از ابان روایت کرده است که ابن لهیعه نیز به تنهایی آن را از عبیدالله نقل کرده است. البانی در ضعیف سنن ترمذی (669) آن را ضعیف دانسته است. [24]- در نسخه (ج) به جای کلمه (الصفه) لفظ (الصیغه) ذکر شده است. [25]- در نسخه محقق که از روی نسخه اصل تصحیح شده است چنین آمده است: (لیس لها مفهوم یخاف المنطوق ...) اما در نسخه (الف) و (ب) به جای کلمة (المنطوق) لفظ (المظهر) و درنسخه (ج) (الظاهر) آمده است. [26]- این عبارت در نسخه محقق چنین آمده است: (و لیس ثم دعاء الها آخر [لابرهان].) اما در نسخه (ب) به جای عبارت داخل کروشه،این عبارت آمده است: (لابرهان له) از کتاب: الوهیت در پرتو قرآن و سنت، تألیف: امام عبد العزیز بن محمد بن سعود رحمه الله (متوفی 1218 هـ)، تحقیق: عبدالله بن زید بن مسلم ال مسلم مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی IslamWebPedia.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|