|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>اشخاص>ام معبد عاتکه بنت خالد رضی الله عنها
شماره مقاله : 8507 تعداد مشاهده : 263 تاریخ افزودن مقاله : 25/9/1389
|
ام معبد، عاتکه (رضی الله عنها) دختر خالد وقتی رسولخدا صلی الله علیه و سلم به همراه یاران وفادارش راه هجرت پیش گرفت، مشرکان قریش به تعقیب او پرداختند تا او را دستگیر کنند. اما مهاجران مسلمان از شر آن معاندان بیرحم جان سالم بدر بردند و در محلی به نام «قُدَیْد» اتراق کردند. در آن جا زنی از قبیلهی خزاعه که او را ام معبد (رضی الله عنها) میخواندند، خیمهای برپا کرده بود و با پذیرایی از مسافران خسته و فروش موادغذایی به آنها امرار معاش میکرد. از قضا وقتی کاروان اسلام به آن جا رسید او تمام مواد غذایی اعم از گوشت، خرما و... را فروخته بود و چیزی در دسترس نداشت. رسولخدا صلی الله علیه و سلم نظری به اطراف خیمه افکند و متوجه شد که یک گوسفند در گوشهای از خیمه نشسته است. آن حضرت صلی الله علیه و سلم سوال کرد: آیا این گوسفند شیرده است؟ او پاسخ گفت : این گوسفند ضعیفتر از آن است که بتواند شیر بدهد. رسولخدا صلی الله علیه و سلم فرمود : با وجود این، اجازه میدهی او را بدوشم؟ او عرض کرد: اشکال ندارد اما چیزی عاید شما نخواهد شد. آن بزرگوار با دست مبارکش شروع به دوشیدن گوسفند نمود و دعایی را زمزمه میکرد. با عنایت رب العالمین پستانهای گوسفند پر از شیر شد و رسولخدا صلی الله علیه و سلم آن را دوشید. سپس ام معبد (رضی الله عنها) و تمام یارانش را از آن شیر نوشاند. و همهی آنها سیر شدند و حتی ظرفی پر از شیر نیز، باقی ماند. یاران رسولخدا صلی الله علیه و سلم خستگی را از تن بدر کردند و به همراه آن حضرت عازم سفر شدند. ام معبد (رضی الله عنها) همچنان شگفتزده بود که چطور ممکن است گوسفندی که چندی پیش قطرهای شیر در پستانهای آن یافت نمیشد، اکنون این همه شیر داشته باشد! او همچنان حیرتزده بود که شوهرش از راه رسید. او نیز، با دیدن شیر تعجب کرد و پرسید : این شیر را از کجا آوردهای؟ او گفت : مردی خوش قدم و مبارک به خانهی ما آمد. و با دستان پربرکت خود گوسفند ما را دوشید. گوسفند لاغر اندام که تا چندی پیش ذرهای شیر در پستانهایش یافت نمیشد، از آنچنان شیری برخوردار شد که تمام یاران او را سیر نمود و مقداری هم که میبینی، اضافه آمد. آنها خستگی از تن بدر کردند و عازم مقصد خویش شدند. ابو معبد با شنیدن این سخنان مشتاقانه از همسرش خواست تا آن حضرت صلی الله علیه و سلم را برایش توصیف کند. ام معبد (رضی الله عنها) گفت : او مردی نورانی و خوش سیما بود که قامتی از هر لحاظ متوسط داشت. نه آنقدر چاق بود که به تکلف افتد و نه خیلی لاغر و باریک اندام. او ابروهایی باریک و کشیده داشت و سیاهچشم بود. محاسن (ریش) او انبوه و پرپشت بود و گردنی بلند و کشیده داشت و از تناسب اندام برخوردار بود. در کلامش ابهتی بود و جدّی سخن میگفت و هنگام سکوت، شخصی باوقار و متین جلوه مینمود. سخنانش جذاب، شیرین و هماهنگ بود و کاملاً منطقی سخن میگفت. او دوستانی داشت که کاملاً مواظب او بودند و همواره دور او را احاطه می کردند. آنگاه که سخن میگفت، همهی آنها ساکت میشدند و اگر بدانها دستوری میداد، بیدرنگ اجرا میکردند. آن بزرگمرد اخلاقی نیکو داشت و خردمند (و حزماندیش) بود و... ابو معبد، به محض شنیدن این اوصاف پی برد که او همان گم شدهی اوست و به سرعت رفت تا به آن حضرت بپیوندد. به این ترتیب، ابو معبد و همسرش که شیفتهی رسولخدا صلی الله علیه و سلم بودند، به ایشان پیوستند و مفتخر به دین راستین الهی شدند.
از کتاب: اسوههای راستین برای زن مسلمان، تألیف: احمد الجدع، ترجمه: عبدالصمد مرتضوی، انتشارات ایلاف مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی IslamWebPedia.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|