|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>اشخاص>فارعه بنت ابوصلت ثقفیه رضی الله عنها
شماره مقاله : 8510 تعداد مشاهده : 584 تاریخ افزودن مقاله : 25/9/1389
|
فارعه (رضی الله عنها) دختر ابوصلت ثقفیه رسولخدا صلی الله علیه و سلم به فصاحت و بلاغت در کلام اهمیت خاصی می داد و میفرمود : «إن من الشعر لحکمة... و ان من البیان لسحرا» چه بسا شعری که پند و حکمت باشد و چه بسا سخنی که همچون جادو تأثیرگذار باشد. به همین خاطر، رسولخدا صلی الله علیه و سلم شاعرانی را که اشعار مفید و مشروع میسرودند، تشویق مینمود و از آنها میخواست تا برای او اشعار خویش را ارائه دهند. از آن جمله، شاعر مشهور عرب خنسا (رضی الله عنها) دختر عمرو بود که وقتی اسلام آورد، نزد رسولخدا صلی الله علیه و سلم آمد و چندی از ابیات خود را در محضر آن بزرگوار خواند. رسولخدا صلی الله علیه و سلم به تشویق او پرداخت و از او خواست تا ابیات بیشتری ارائه دهد و در همان حین که او اشعار را می خواند، رسول خدا صلی الله علیه و سلم او را تحسین مینمود. وقتی رسولخدا صلی الله علیه و سلم طایف را فتح کرد، مردم طایف یکی پس از دیگری خدمت آن حضرت صلی الله علیه و سلم میرفتند و مشتاقانه با آن حضرت بیعت میکردند. فارعه (رضی الله عنها) نیز، از جمله کسانی است که در همین برههی زمانی بیعت کرد. برادر او، امیه بن صلت ،شاعری مغرور بود و آن چنان فریفتهی اشعار خود شده بود که ادعای نبوت میکرد. با بعثت رسولخدا صلی الله علیه و سلم بساط او جمع شد و دیگر نمیتوانست ادعای پیامبری کند. به همین خاطر، قلبش مملو از کینه و حسد نسبت به اسلام و رسولخدا گردید و تا آخر عمر ایمان نیاورد. *** رسولخدا صلی الله علیه و سلم به افرادی که از پایگاه اجتماعی بالاتری برخوردار بودند،عنایت ویژهای مبذول میداشت. (و این روش تبلیغی آن حضرت بود که با این کار دل چنین افرادی را به دست میآورد و در نهایت آنها را به اسلام فرا میخواند.) فارعه (رضی الله عنها) از جایگاه ویژهای در نزد قومش برخوردار بود و به همین خاطر وقتی خدمت رسولخدا صلی الله علیه و سلم آمد، آن حضرت با گرمی از او استقبال کرد؛ سپس احوال برادرش امیه را از او پرسید. او عرض کرد : برادرم خدای را قبول داشت و بر دین حنیف بود. او در اشعار خود نیز از خداوند یاد میکرد اما دین اسلام را نپذیرفت و کافر از دنیا رفت. رسولخدا صلی الله علیه و سلم از او خواست تا ابیاتی را از شعرهای برادرش برای آن حضرت بخواند. او ابتدا ابیاتی از یکی از قصاید برادرش خواند : یوشک من فرّ من منیّته یوماً علی غرة یوافقها من لم یمت عبطة یمت هرما للموت کأس و المرء ذائقها یعنی : راهگریزی از مرگ وجود ندارد و به هرجا فرار کنی مرگ ناگهان به سراغت خواهد آمد. اگر در جوانی جان سالم بدر بردی در پیری مرگ به سراغت خواهد آمد. چرا که مرگ چیزی است که بالاخره همگان آن را خواهند چشید. سپس این ابیات را خواند : کل عیش و ان تطاول یوماً صائر مرة الی أن یزولا لیتنی کنت قبل ماقد بدالی فی قلال الجبال أرعی الوعولا یعنی: عیش و خوشی (دنیا) هر چند طولانی باشد، بالاخره زوالپذیر است و روزی به غم و اندوه تبدیل خواهد شد. ای کاش قبل از این که به این مسأله پی ببرم در همان کوهها چوپانی میکردم. (و به این خوشیهای صوری دل نمیبستم.) رسولخدا صلی الله علیه و سلم با شنیدن این ابیات فرمود : انگار که برادرت برخی از رهنمودهای مرا با زبان شعر بیان کرده است. سپس از او خواست تا به خواندن ابیات ادامه دهد . او ادامه داد: یوقف الناس للحساب جمیعاً فشقیٌ معذّبٌ و سعید یعنی : همگان برای حسابرسی اعمال خود در پیشگاه خداوندی حاضر میشوند. (و در آن جا سرانجام کارشان هویدا میشود.) گروهی گرفتار عذاب و بدبختی میشوند و گروهی به سعادت (و بهشت خداوندی) نایل میآیند. فارعه (رضی الله عنها) برای حسن ختام این ابیات را خواند : لک الحمد و النعماء و الفضل ربنا و لا شیء اعلی منک جداً و امجد ملیک علی عرش السماء مهیمن لعزته تعنوا الوجوه و تسجد یعنی: پروردگارا ، تو بزرگترینی و مرتبه و مقام تو از همه فراتر است. شکر و سپاس مر تراست که بخشنده و صاحب فضلی. (بار الهی) تو آن ذاتی هستی که از عرش آسمان، (بر خلق) فرمانروایی میکنی و به محافظت آنان میپردازی. (خداوندا،) تو آن ذاتی هستی که در برابر شوکت و عظمت تو همگان کرنش میکنند. رسولخدا صلی الله علیه و سلم فرمود : ای فارعه، اشعار برادرت حکایت از ایمان میکند اما او کافر از دنیا رفته است (و قلبا دین اسلام را نپذیرفته است). *** به طور کلی فارعه (رضی الله عنها) زنی آگاه و صاحب مقام بود که چندی از اشعار برادرش را حفظ کرده بود و آن را به محضر رسول خدا صلی الله علیه و سلم ارائه کرد. آن بزرگوار نیز، (نه تنها او را نهی نکرد بلکه) به تمام اشعارش گوش فرا داد و در نهایت او را تحسین نمود. امروزه با کمال تأسف، زنانی یافت میشوند که از محیط علمی و فرهنگی گریزانند و بدون هیج دلیل موثقی خود را از علوم مختلف محروم میسازند. چه خوب است که زنان مسلمان به فرهنگ و ادب روی آورند و حیات فرهنگ و ادب اسلامی را با اشعار و نثرهای سودمند خویش بیش از پیش سامان بخشند.
از کتاب: اسوههای راستین برای زن مسلمان، تألیف: احمد الجدع، ترجمه: عبدالصمد مرتضوی، انتشارات ایلاف مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی IslamWebPedia.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|