|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
الهیات و ادیان>مسائل و عقايد اسلامي>نماز > چرا نماز را به عربی می خوانند؟
شماره مقاله : 8614 تعداد مشاهده : 359 تاریخ افزودن مقاله : 18/11/1389
|
چرا نماز را به عربي مي خوانند؟
مقصود اصلي از نماز «عبادت و بندگي» خداوند متعال است، اگر چه در اين عبادت، راز و نياز بنده با خالق و رب خود نيز صورت ميپذيرد. و بندگي بايد بدان شکلي باشد که خالق و معبود دستور ميدهد و نه به آن شکلي که بنده ميپسندد، که چنين عبادتي، عبادت خود است نه پروردگار. شيطان نيز به خاطر همين نافرماني و اختراع و اجتهاد در چگونگي عبادت از مقام قرب الهي رانده و اهل عذاب و جهنم شد. او که منکر وجود خداوند نگرديده بود، بلکه به خدا گفت: من از آتش خلق شده ام در حاليکه آدم از خاک، پس خلقت من از آدم برتر است و کسي که افضل است بر کسي که مفضول است سجده نمي برد! پس تو اين عبادت سجده به آدم را از من بردار و من به گونهاي ديگر تو را عبادتي ميکنم که هيچ بندهاي نکرده باشد! اما خداوند نپذيرفت. چرا که آن ديگر عبادت خودش بود و نه عبادت خداوند. عبادت يعني اطاعت امر و نه فقط راز و نياز. پس شيطان با اين طرز برداشت و تفکر گمراه گشت و خداوند اين گمراهي را به تکبر و غرور شيطان نسبت داد: « إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِن طِينٍ * فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ * إِلَّا إِبْلِيسَ اسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنْ الْكَافِرِينَ * قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْعَالِينَ * قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ * قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ * وَإِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِي إِلَى يَوْمِ الدِّينِ» (ص 71-78) يعني: و به خاطر بياور هنگامى را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من بشرى را از گل مىآفرينم! هنگامى که آن را نظام بخشيدم و از روح خود در آن دميدم، براى او به سجده افتيد!» در آن هنگام همه فرشتگان سجده کردند، جز ابليس که تکبّر ورزيد و از کافران بود! گفت: «اى ابليس! چه چيز مانع تو شد که بر مخلوقى که با قدرت خود او را آفريدم سجده کنى؟! آيا تکبّر کردى يا از برترينها بودى؟! (برتر از اينکه فرمان سجود به تو داده شود!)» گفت: «من از او بهترم؛ مرا از آتش آفريدهاى و او را از گل!» فرمود: «از آسمانها (و صفوف ملائکه) خارج شو، که تو رانده درگاه منى! و مسلّماً لعنت من بر تو تا روز قيامت خواهد بود! پس به هيچ وجه به دنبال آن نباشيم که همه چيز و آن طور که ما ميخواهيم در قرآن کريم قيد شده باشد. چرا که اولاً وحي کلام خداوند است و نه کلام ما، و ما نميتوانيم به خداوند ديکته کنيم که چه بگويد و چگونه بگويد! بلکه آن خالق حکيم که هادي مخلوقات است، خود احسن الکلام را براي هدايت به کار ميبرد و به همين دليل قرآن کريم را به عربي فصيح نازل نمود و ما بايد به اين مسئله توجه داشته باشيم که در نماز اذکار و قران قرائت مي کنيم و قرآن و ادعيه ي ماثور با زبان عربي وارد شده اند، چنانکه الله تعالي مي فرمايد: « وَ کَذلِکَ أَنْزَلْناهُ حُکْماً عَرَبِيا وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِي وَ لا واقٍ». (الرعد – 37) و اين چنين حکم (قرآن) را به زبان عربى نازل کرديم و اگر پس از دانشى که به تو رسيده است، از پى خواستههاى (نفساني) آنان بروى، در برابر خدا کارساز و نگهدارندهاى نخواهى داشت. و در مورد چگونگي تلاوت قرآن کريم – که در نماز نيز تلاوت ميشود – ميفرمايد: ما براي تو ميخوانيم و تو همان خواندن را پيروي کن. «لَا تحُرِّکْ بِهِ لِسَانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ * إِنَّ عَلَينَا جَمْعَهُ وَ قُرْءَانَهُ * فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْءَانَهُ » (القيامه 16-18) به تعجيل زبان به خواندن قرآن مجنبان - که گردآوردن و خواندنش بر عهده ماست – پس چون قرائتش نموديم، تو آن قرائت را پيروى کن. خداوند قرآن را بنا به حکمت خويش به زبان عربي نازل فرمود و شايد يکي از حکمتهاي آن اين باشد که زبان عربي جزو کاملترين و پيشرفته ترين زبانهاست و از قواعد دستوري بسيار عالي برخوردار است و به اعتراف بسياري از زبانشناسان تنها زباني است که داراي نظم و انسجام و قواعد عاليه مي باشد. البته زبان عربي به خودي خود اعجازي ندارد و آنچه داراي اعجاز است، کلام خداست. بنا بر آنچه قرآن پژوهان در تبيين ابعاد اعجاز قرآن گفته اند، قوي ترين جنبه اعجاز قرآن، فصاحت و بلاغت و به طور کلي جنبه ادبيات خارق العاده اين کتاب شريف آسماني است. شايد بتوان برخي از کلمات زبان عربي را به نحو دقيق ترجمه کرد اما کلام خدا به دليل همين جنبه اعجازگونه اش صد در صد قابل انتقال به زبانهاي ديگر نيست از اينرو بهتر است که در کنار ترجمه ي قرآن، تفسير آن نيز مطالعه گردد تا فهم مخاطبان کامل گردد و يا آنکه تمامي مسلمانان به يادگيري اين زبان واحد مسلمين بپردازند. از سويي خواندن زبان به يک صورت معين آن را از دستبرد و تحريف و آميخته شدن به خرافات و مطالب بي اساس که بر اثر مداخله افراد غير وارد –هنگام ترجمه آن به زبانهاي ديگر –رخ مي دهد ،نگاه ميدارد و به اين وسيله روح اين عبادت اسلامي محفوظ تر مي ماند ؛منتها بر هر مسلماني لازم است به قدر تواناني خود با زبان ديني خود آشنا باشد وبداند با خداي خود چه مي گويد. بنابراين نمازي که شامل قرائت قرآن و اذکار و ادعيه ي ماثور از پيامبر صلي الله عليه وسلم است، جهت حفظ معنا و مفهوم اصلي آن و جهت پيروي از حکمت خداوندي بايد به همان زباني خوانده شود که شارع حکيم آنرا وضع کرده است. و نماز "عبادت " است و روح عبادت، "تسليم" در برابر خالق و پروردگارست، بنابراين کسي که به آيين اسلام گردن نهاده و خود را مسلمان مينامد ميبايست تسليم خواسته پروردگار باشد. انشاء نماز به زبان عربي خواست خداست و اگر بنده، خواست خود را بر خواست معبود ترجيح دهد در حقيقت خود را عبادت کرده نه معبود را. ممکن است بگوييد چرا خداوند چنين چيزي را خواسته است؟ پاسخ اين است که اراده خدا مبتني بر پاره اي حکمت ها و مصالح است، شايد برخي از اين حکمت ها براي ما روشن باشد و ممکن است پاره اي ديگر را ندانيم اما همين اندازه که به حکم صريح آيات قرآن پذيرفته ايم خدا حکيم است، کفايت مي کند چرا که مي دانيم حکيم هيچگاه کار لغو و بيهوده نمي کند. بنا براين بايد به آنچه خداوند اراده کرده است(قرائت نماز به زبان عربي) تن داده و تسليم رضاي معبود شويم تا به معناي حقيقي خدا را "عبادت" کرده باشيم. و نيز بايد بدانيم که براي شريعت اسلام، وحدت و يکپارچگي امت بسيار مهم و از اصول دين است و بدون شک واضح است که يکي از پارامترهاي وحدت و يکرنگي زبان واحدي (لااقل براي عبادات) است، چنانکه مي بينيم که بسياري از کشورهاي چند قومي (مانند هندوستان) براي ايجاد اتحاد در بين کشورشان، زبان واحدي (انگليسي) را بعنوان زبان رسمي کشور خود قرار داده اند. اسلام نيز در شبه جزيره ي عربستان ظهور کرد (به فتواي (4890) و (4826) مراجعه کنيد.) و خداوند متعال بنا به حکمت خود آن سرزمين را بعنوان اولين مکان نشر دين خود برگزيد، بنابراين شايسته است که زبان عربي هم زبان رسمي مسلمين باشد. توضيح بيشتر اينکه "وحدت" يکي از ارکان امت اسلامي است و آويختن به اين ريسمان و حبل متين، حقيقت اسلام را از گزند دشمنان و دين ستيزان حفظ مي کند. طبيعي است که خداوند براي تحقق اين آرمان تدابيري بينديشد که از جمله آنها، وجود زباني مشترك در ميان همه پيروان اسلام است. اين همان چيزي است که ما از آن تحت عنوان "حکمت هاي" عربي خواندن نماز ياد کرديم. يکرنگي برخي از عبادات چون حج، نماز و... براي تحقق همين هدف متعالي است. همه ساله صدها هزار مسلمان از نقاط مختلف جهان براي شرکت در کنگره عظيم حج، به مکه مشرف مي شوند، تصور کنيد اگر بنا باشد هر کس در نماز جماعت مسجدالحرام به زبان خودش نماز بخواند آنگاه آيا فلسفه حج که همان همزاد پنداري و وحدت بين المللي مسلمين است، تحقق مي يابد؟ آيا آنوقت چيزي بعنوان نماز جماعت به امامت يک نفر تصور مي شود، مثلا امام جماعت با زبان مالايي قرائت کند و مامومين هم به او گوش فرا دهند درحاليکه براي بيشتر آنها نامفهوم است، ولي اگر همگي يک زبان مشترک را بعنوان زبان رسمي انتخاب کنند، آنوقت است که با يادگيري آن زبان (حداقل فراگرفتن ترجمه ي الفاظ و آيات داخل نماز) يکرنگي و اتحاد بيشتري در صف نمازگزاران وجود خواهد داشت. ولي اگر قرار باشد که اين زبان رسمي وجود ند اشته باشد، پس ناچارا نماز جماعت هم بايد نباشد و هرکس در گوشه اي با زبان خود نماز بخواند، در حاليکه اين اتفاق در تضاد آشکار با يکي از ارکان اسلام که همان وحدت مسلمين است مي باشد، خداوند متعال مي فرمايد: « وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ وَاذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنتُمْ عَلَىَ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ» (آل عمران 103) يعني: و همگى به ريسمان خدا [قرآن و اسلام ]، چنگ زنيد ، و پراکنده نشويد! و نعمت (بزرگِ) خدا را بر خود، به ياد آريد که چگونه دشمن يکديگر بوديد، و او ميان دلهاى شما، الفت ايجاد کرد، و به برکتِ نعمتِ او، برادر شديد! و شما بر لبِ حفرهاى از آتش بوديد، خدا شما را از آن نجات داد؛ اين چنين، خداوند آيات خود را براى شما آشکار مىسازد؛ شايد پذيراى هدايت شويد. و گفتيم که زبان عربي به دليل غناي آن و جامع بودن قواعد دستوريش در بين تمامي زبانهاي دنيا و همچنين ظهور اسلام براي بار اول در بين مردمان عرب، حکم مي کند تا زبان عربي را بعنوان زبان رسمي (لااقل در عبادات) بپذيريم. و اين مردمان عرب بودند که با مجاهدتهاي خود اين دين جهاني را در انحصار خود نگذاشتند بلکه آنرا به ديگر ملل دنيا عرضه نمودند. کوتاه سخن اين که :همان طور که ميدانيم مساله توحيد و يگانگي ،در تمام اصول و فروع اسلام يک زير بناي اساسي محسوب مي گردد و نماز به سوي قبله واحد و در اوقات معين و به يک زبان مشخص ،نمونه اي از اين وحدت است . اگر به هنگام مراسم حج در مکه باشيم و نماز جماعتي را که صدها هزار نفر ازافراد و مليتهاي مختلف از سراسر جهان در آن شرکت مي جويند و همه با هم مي گويند «الله اکبر»...مشاهده کنيم ،آنگاه به عظمت و عمق اين دستور آشنا مي شويم که اگر هر يک ،اين جمله روح پرور يا اذکار نماز را به زبان محلي خود مي گفت چه هرج و مرج زشتي در آ ن روي مي داد. جالب است که مدعيان اقامهي نماز به فارسي (يا هر زبان ديگري)، نه تنها تا به حال خود حتي دو رکعت نماز به فارسي نخواندهاند، بلکه وقتي به سراغ يک نتيجهي علمي (مثل فيزيک و شيمي و ...) و حتي يک نظريهي تثبيت نشده و غير علمي (به ويژه در مباحث علوم انساني) ميروند، به دنبال کتابي به زبان اصلي و آن هم به قلم صاحب نظريه و يا مکتشف ميگردند و ميگويند ترجمه گويا نيست. اما وقتي نوبت به سخن خدا (قرآن) يا نماز ميرسد، دگر انديش، تنوع خواه، قرائت جديدي، نظريه پرداز و ... شده و اقامهي نماز به فارسي را پيشنهاد ميدهند! هدف اصلي از تبليغ اين گونه انحرافها، تحريف همهي اسلام است. همين افراد خواهند گفت: مگر هدف از روزه، سلامت بدن نيست؟ پس چه اصراري به انجام آن در ماه مبارک رمضان است؟ هر کس هر وقت که توانست 29 يا 30 روز روزه بگيرد! سپس خواهند گفت: مگر هدف از حج، عبادت خدا و طواف به دور محوري (کعبه) که نشانهي خدا باشد نيست؟ پس هر کس ميتواند در هر زمان و هر کجا سنگي بگذارد و به دورش بچرخد! ـ چنان چه بعضي از منحرفين و مبتدعان مذهب تشيع عدهاي را فريب داده بودند و براي انجام مناسک حج، آنها را به بياباني در کرج برده بود - و در آخر نيز به همان نظريه متحجرانهي صدها سال پيش ميرسند که: عبادت به جز خدمت خلق نيست/// به تسبيح و سجاده و دلق نيست! و در نهايت نتيجه ميگيرند که فرقي بين مسلم و کافر نيست و بدينسان به نفي و تکذيب دين ميپردازند. در حالي که عبادت، بندگي است و بندگي مستلزم «اطاعت» است. خدمت به خلق نيز اگر طبق امر خدا و براي خدا نباشد، عبادت نيست.
والله اعلم وصلي الله وسلم علي محمد وعلى آله وأصحابه والتابعين لهم بإحسان إلى يوم الدين سايت جامع فتاواي اهل سنت و جماعت IslamPP.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|