نقد و بررسی اناجیل پنجگانه مسیحیت
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی رسول الله و علی آله و اصحابه الی یوم الدین و اما بعد:
انجيل متي:
مسيحيان بر اين عقيدهاندکه اين انجيل را «متي» حواري يک تن از شاگردان دوازده گانه عيسي علیه السلام نوشته است. او قبلاً مأمور گمرک و مستخدم اداره ماليات نمک بود، به دعوت عيسي علیه السلام لبيک گفت، و بعد ازآن مشغول انجام امور دعوت گرديد تا آنکه در سال 70 ميلادي در اثر لت و کوب يکي از درباريان پادشاه حبشه در گذشت.
تاريخ تأليف اين انجيل:
شارحان ترجمه جهاني کتاب مقدس تاريخ تأليف اين انجيل را درميان سالهاي 80-90 ميلادي قلمداد نموده اند و افزوده اندکه: «نميتوان در اين خصوص به يقين کامل دست يافت» و آنها نيز بيان داشته اند که از طرزگفتار مؤلف انجيل متي ظاهر ميشود که ميان متي حواري، کارمند دفتر «کفر ناحوم» که مرقس و لوقا او را «لوي» مي نامند و يکي از دوازده تن حواري است، و مؤلف انجيل متي خيلي فاصله وجود دارد.( مقايسه اي ميان تورات و انجيل و قرآن.....ص 88.)
از توضيحات شارحان ترجمه جهاني کتاب مقدس-که خود مسحيي اند- دو امر بخوبي ظاهر ميشود:
1- تردد ايشان درباره اينکه مؤلف آيا همان متي حواري است و يا شخص ديگر که هم نام او بوده است.
2- تردد ايشان درباره زمان تأليف اين کتاب (انجيل متي).
لغت تأليف اين انجيل:
مسيحيان همگي بر اين اتفاق دارند که متي انجيل خود را به زبان عبراني و يا سرياني نگاشته است، چون او ميخواسته که يهوديان عبراني زبان را به مسيحيت دعوت بدهد، اما نسخه اي راکه متي بزبان عبراني و يا سرياني تأليف نموده بود اثري ازآن موجود نيست، و قديمي ترين نسخه اي اين انجيل به زبان يوناني ديده شده است، و در مورد اينکه چه کسي آنرا از عبراني به يوناني ترجمه نموده است اختلاف زياد وجود دارد.
بعضي ها گفته اندکه: انجيل متي را يوحنا حواري بزبان يوناني ترجمه نموده است، البته اينها هيچ نوع دليلي در دست ندارند. و بعضي ها براين نظر اند که «متي» خود انجيلش را به يوناني ترجمه کرده است.( محاضرات في النصرانية...ص: 40.»
نسبت اين انجيل به متي حواري نادرست است:
آنچه که مسيحيان در رابطه با منسوب نمودن اين انجيل بسوي «متي» حواري پيش ميکنند جز گمان و تخمين چيزي ديگري نيست، مسيحيان مي گويند که: يوسابيوس تاريخ نگار ميسحي از «بابياس» که در سال (130) ميلادي اسقف کليساي «هيرابولس» بوده، نقل نموده است که او گفته: «متي اقوال را به زبان عبراني نوشت» اما با چنين نقل نميتوان چيزي را ثابت نمود:
اول: اينکه «بابياس» خود شاهد صحنه نبود، بلکه او از ديگران شنيده و حکايت نموده است، و چنين حکايت که سندش مشخص نباشد هيچ نوع ارزش تاريخي ندارد.
دوم: «بابياس» را که ناقل اين قول است، «يوسابيوس» مورد طعن قرار داده و او را متهم به جعل اقوال و سوء فهم نامه هاي رسولان نموده است.
در اثبات اين چنين يک مسئله مهم استناد به قول يک شخص متهم جز بي هودگي و پوچي چيز ديگري نيست.
امر قابل ملاحظه ديگر در مورد انجيل مذکور اينست که مؤلف اين انجيل در نقل معلوماتش بيشتر به انجيل مرقس اعتماد دارد که مرقس شاگرد پطرس بود، به اين معنا که مرقس از جمله حواريون نبود، و محال است که يک حواري بزرگ که خود شاهد صحنه هاي زندگي عیسی علیه السلام باشد، اما معلوماتش را در باره مسيح از شخصي اخذ کند که او خود مسيح را نديده است.( محاضرات في النصرانية: ص 40.)
مسيحيان در اثبات اين انجيل با مشکلات جدي روبرو هستند وگذشت زمان غموض و پيچيدگي اين مشکلات را اضافه ميکند، و آن مشکلات قرار ذيل است:
1- در دست نداشتن اسنادي که به مؤلف منتهي گردد.
2- مجهول بودن زمان تأليف اين انجيل.
3- مجهول بودن شخصيت مؤلف.
4- فقدان نسخه اصلي اين انجيل.
5- مجهول الهویه بودن مترجم اين انجيل.
اينها همه مواردي هستند که تنها يکي آن کافي است تا صحت اين کتاب را زير سوال برد چه جائيکه همه اي اين علل دريک وقت در اين انجيل موجود اند.
انجيل مرقس:
انجيل مرقس از حيث ترتيب دومين انجيل مي باشد، و زمان تدوين اين انجيل را در ميان سالهاي 65 تا 70 ميلادي ذکر نموده اند.
مؤرخين نام مؤلف اين انجيل را «يوحنا» و لقبش را «مرقس» ذکر نموده اند، و او از جمله حواريون نيست.
مسيحيان بر اين عقيده اند که «مرقس» در وقت ظهور مسيح علیه السلام در بيت المقدس بوده و از سابقه دارترين کساني است که دعوت مسيح علیه السلام را پذيرفت.
معلومات در باره اين شخص خيلي ناچيز است. آنچه که در مورد او ذکر شده است فقط همين است که او خواهر زاده «برنابا» بوده و در سفري که «بولس» بخاطر تبشير برآمده بود او را همراهي ميکرد. او بعد از مدتي دو باره به بيت المقدس مراجعت کرده و پس از آن در شمال افريقا مشغول دعوت بسوي مسيحيت گرديد، و در همانجا بقتل رسيد. و نيز ذکر شده است که او منکر الوهيت مسيح علیه السلام بود.
انجيل منسوب به سوي «مرقس» به زبان يوناني نوشته شده است و شرح بعضي کلمات لاتيني دران نيز موجود است.( محاضرات في النصرانية: ص 42)
آيا مرقس واقعا مؤلف اين انجيل است؟
اين سؤالي است که تا هنوز جواب قناعت بخشي نداشته است. چون برخي از مسيحيان بر اين نظر اند که مؤلف اصلي اين انجيل «پطرس» حواري مي باشد، اما بخاطر منفعت دعوت بسوي مسيحيت، او انجيل خود را به «مرقس» منسوب کرد.
«دينس نينهام» يکي از دانشمندان مسيحي مي گويد: «در ميان اشخاصي که با مسيح رابطه داشتند، چنين شخصي که بنام مرقس باشد، و رابطه نزديک با او داشته باشد، و يا در کليساي اولي شهرت داشته باشد، تا هنوز شناخته نشده است. نمي توان ثابت ساخت که «مرقس» نويسنده انجيل، همان يوحنا (مرقس) مذکور در اعمال رسولان (فصل12، فقره 12،25) و يا او همان «مرقس» مذکور در رساله اول پطرس و يا رسائل ديگر بولس باشد».
او مي افزايد: «هنگامي که مي بينيم «مرقس» از شايع ترين نامها در کشور روم بوده آنگاه شک ما در باره شخصيت مؤلف اين انجيل قوي تر مي گردد».( مناظرة بين الإسلام والنصرانية: ص 38.)
دانشمند ديگر مسيحي بنام «کولمان» نيز مرقس را شاگرد عيسي علیه السلام نمي داند. او مي گويد: «گرچه در «عهد جديد» اشارات زياد به يک «يوحنا» ملقب به «مرقس» وجود دارد، اما اين عبارات ذکري از يک مصنف انجيل نمي کند و متن خود مرقس نيز ذکر از مصنف ندارد».
نويسنده ديگري به نام «آر. پ. رگه» ميگويد: «مرقس نويسنده کم ارزش و بيمقدارترين همه اي انجيل نويسان است».( نقل از کتاب: مقايسه اي ميان تورات، انجيل و قرآن ص: 92، 93.)
چنين است حال کتابي که مسيحيان عقيده دارند که تحت الهام الهي نوشته شده است.
انجيل لوقا:
انجيل لوقا از لحاظ ترتيب سومين انجيل است. مؤلف اين انجيل همانند دو مؤلف ديگر از جمله شاگردان عیسی علیه السلام نيست، بلکه او از شاگردان «بولس» و از نزديک ترين ياران او بود.
و گفته شده که او در انطاکيه چشم بجهان گشود، و بعضي ها گفته اند: که او رومي الأصل بوده در ايتاليا پرورش يافته است. و در باره ای حرفه اش گفته شده: که او طبيب بود. بعضي ها گفته اند: که او يک نقاش بود.( الأديان والفرق والمذاهب المعاصر: ص 45)
زبان و زمان تأليف اين انجيل:
لوقا کتاب خود را به زبان يوناني نگاشته است، و خواسته است تا از وقايع انجام شده بر طبق روايت شاهدان عيني، حکايتي بنگارد، چنانکه او خود تصريح نموده است. اما زمان تأليف اين انجيل را عده ميان سالهاي 58 تا 60 ميلادي گفته اند، و برخي بر اين عقيده اند که لوقا انجيل خود را در ميان سالهاي 80 تا 90 ميلادي نوشته است، انجيل لوقا در نقل معلومات، بيشتر بر انجيل متي و انجيل يوحنا اعتماد ميکند گرچه در مواضعي زيادي ميان لوقا و متي تناقضهاي وجود دارد.
موريس بوکاي ميگويد: «متي و لوقا نسبنامه هاي متفاوتي از عيسي علیه السلام ارائه ميدهند، و تناقض آنقدر شديد و دوري از حقيقت از نظر علمي، چندان زياد است که فصل ويژه به اين امر اختصاص داده مي شود».( مقايسه اي ميان تورات، انجيل وقرآن.. ص 97، و محاضرات في النصرانية ص 45)
اشکالاتي که متوجه اين انجيل است قرار ذيل است:
1- لوقا شاهد عيني وقايع عيسي علیه السلام نبوده است.
2- مجهول بودن شخصيت وي.
3- اختلاف در زمان تأليف اين انجيل.
4- تناقضهاي اين انجيل با انجيل متي.
انجيل يوحنا:
اين انجيل از لحاظ ترتيب آخرين اناجيل چهارگانه مي باشد، و بحثها و نظرها در باره مؤلف اين انجيل خيلي متفاوت است، چون برخي از مسيحيان بر اين عقيده اند که يکي از شاگردان عیسی علیه السلام مي باشد، و نامش «يوحنا پسر زيد صيادي» مي باشد. و بعضي ها او را از شاگردان مدرسه فلسفه در اسکندريه قلمداد کرده اند.( مناظرة بن الإسلام والمسيحية ص 44)
زمان ومکان تأليف اين انجيل:
مسيحيان در باره محل تأليف اين انجيل احتمالات زيادي را ذکر نموده اند، مثلا «فردريک گرانت» مي گويد: احتمال دارد که او کتاب خود را در انطاکيه و يا در افسس و يا در اسکندريه و ياهم در روما تأليف نموده باشد.( مناظره بين الإسلام والنصرانية: ص 44.)
اما تعيين زمان تأليف اين انجيل امري خيلي مشکل است، يکتن از دانشمندان مسيحي بنام «داکتر پوست» ميگويد: اين کتاب احتمالا ميان سالهاي 95، يا 96، يا 98 ميلادي تأليف شده باشد.
و «هورن» عالم ديگر مسيحي در مورد تأليف انجيل يوحنا مي نگارد: «يوحنا انجيل خود را در سال 68، يا 69، يا 70، يا 89 و يا 98 ميلادي تأليف کرده است.( محاضرات في النصرانية ص:49.)
نسبت اين انجيل به يوحنا صحت ندارد:
استاد رحمت الله کيرانوي (مؤلف بزرگترين کتاب در نقد مسيحيت) مي فرمايد: هيچ سندي وجود ندارد که نسبت اين کتاب را به يوحنا حواري ثابت سازد.
او مي افزايد: ما شواهد قاطعي در دست داريم که خلاف آنرا ثابت مي سازد.
نخست: در قرن دوم، هنگامي که نسبت اين انجيل بسوي يوحنا حواري مورد انکار قرار گرفت، دراين مورد از «آرينيوس» شاگرد «بوليکارب» که او شاگرد يوحنا حواري بود، پرسش بعمل آمد، آرينيوس در جواب گفت: من راجع به اينکه اين انجيل از تصنيف يوحناي حواري باشد از استاد خود چيزي نشنيده ام.
دوم: «استادلن» در کتاب خود نگاشته است که نويسنده انجيل يوحنا بدون شک يکي از شاگردان مدرسه اسکندريه مي باشد.
سوم: دانشمند ديگر مسيحي بنام «برتشنيدر» مي گويد: اين انجيل و هيچ يکي از رسائل منسوب به يوحنا از تأليف وي نيست، بلکه آنها از تأليف شخصي در اوايل قرن دوم مي باشد.
چهارم: فرقه «الوجين» يکي از فرقه هاي نصراني در قرن دوم ميلادي، صحت اين انجيل و صحت همه اي تصانيف يوحنا را انکار ميکردند.( اظهار الحق: 1/ 154-156.)
به همين اساس هنگامي که تزوير اين انجيل به استناد دلائل روشني که ارائه گرديد، برمسيحيان برملا شد، نويسندگان دائرة المعارف بريتانيا که جمعا 500 تن از علماي مسيحي بودند، در مورد اين انجيل چنين داوري کردند:
انجيل يوحنا بدون شک يک کتاب قلابي و ساختگي است که هدف مؤلف اش نشان دادن اختلاف ميان دو حواري يعني «متي» و «يوحنا» است. اين نويسنده جعل کار، در متن کتاب، ادعاء نموده است که «او همان حواري مي باشد که مسيح او را دوست داشت» وکليسا اين جمله را همانطوريکه هست، بدون چون و چرا پذيرفته براين جزم نمود که نويسنده اين انجيل همان يوحناي حواري است؛ ما بر حال آنهاي ترحم مي کنيم که به خاطر ربط دادن آن مرد فلسفي که اين کتاب را در قرن دوم تأليف نموده است، با يوحناي حواري بزرگوار، همه تلاش خود را بخرچ ميدهند، البته همه تلاش آنان بخاطر کورمالي هايشان بي هوده است.( دائرة المعارف برتانوي به نقل از: الأديان والفرق والمذاهب المعاصرة ص 46.)
انجيل يوحنا روي چه هدفي تأليف شد؟:
يکي از اسباب تأليف اين انجيل چنين بيان شده است که عقيده منتشر در ميان اکثريت مسيحيان آن زمان اين بود که مسيح «خدا» نيست بلکه او بشر و پيامبر خداست. وکساني که قائل به الوهيت مسيح بودند دليلي از اناجيل در دست نداشتند، لذا مؤلف اين انجيل که خود از حاملين عقيده الوهيت مسيح بود، با تأليف کتابش از يکسو خواسته است که عقيده مذکور درميان مردم رشد و نموکند، و از سوي ديگر دليلي باشد در دست آنانيکه به الوهيت مسيح قائل اند.
محمد ابو زهره دانشمند بزرگ مصري مي گويد:
اکثريت علماي مسيحي اجماع دارند که انجيل يوحنا به خاطر اثبات الوهيت مسيح نوشته شده است که يک مسئله مورد نزاع بوده است. چون در باره الوهيت مسيح در انجيل هاي سه گانه – متي، لوقا، و مرقس – نص صريحي بر الوهيت مسيح وجود ندارد.
او مي افزايد:
از ين واقعه دو امر دانسته مي شود:
اول: با وجود گذشت يک قرن، نصي بر الوهيت مسيح، در اناجيل سه گانه وجود نداشته است.
دوم: از تأليف انجيل يوحنا دانسته ميشود که انتشار نظريه الوهيت مسيح، بر تأليف اين انجيل سبقت داشته و اين انجيل به هدف تأييد آن مسئله نگاشته شده است.( محاضرات في النصرانية ص 49-50.)
اين بود حال کتابهاي که به عقيده مسيحيان تحت الهام الهي !! به رشته تحرير درآمده اند. اگر ما اين اناجيل را با ضعيفترين کتابي که توسط مسلمانان تأليف شده است مقايسه کنيم، فرق خيلي واضح مي بينيم. به همين اساس يکتن از علماي اسلامي ميگويد:
«وقايع تاريخي که طبري در تاريخ خود نقل نموده است، با همه اي ضعفش قويتر از کتاب مقدس نصاري است». و يقينا که قضيه همين طور است، چون وقايعي که طبري نقل ميکند ناقلين آن معلوم هستند، قطع نظر ازانکه ثقه باشند يا ضعيف، اما کتاب مقدس نصاري و حتي مؤلفان آن مجهول الحال هستند، چه رسد به وقايعي که درج اين کتاب (اناجيل و رسائل ملحق به آن) است. بويژه اينکه نصاري ادعاي ملهم بودن اين کتابها را دارند. و خداوند درباره ای ايشان مي فرمايد:
« فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ (» (سوره بقره: 79).
ترجمه: «پس واي بر کساني که مي نويسند کتاب را به دست هاي خود، باز ميگويند: اين از نزد الله است، تا بستانند (بدست آرند) به آن بهاي اندک را، پس واي بر آنها به سبب آنچه که نوشته است دستهايشان، و واي بر ايشان به سبب آنچه که کسب (پيشه) ميکنند».
بعد از نقد و بررسي اناجيل اربعه، مناسب مي بينم که يک نسخه ديگر انجيل را به خواننده معرفي کنم، که از مسيح و احوال و سخنان و دعوت، و ولادت او حکايت هاي دارد، ولي کليسا به رسميت اين انجيل معترف نيست، و آن عبارت است از انجيل «برنابا».
برنابا که بود؟:
اسم برنابا «يوسف» و ملقب به «ابن الوعظ» و از سکنه ای قبرس از قبيله لاوي بود.(اعمال رسولان، فصل4، فقره 36)
و بنا بر بعضي اقوال او برادر مادر «مرقس» نگارنده انجيل نيز هست. او از جمله شاگردان مسيح و از نخستين دعوت گران بسوي مسيحيت بود. او زندگي خود را وقف دعوت بسوي دين عیسی علیه السلام نموده بود. در سفر اعمال رسولان در اماکن متفرقه از او نام برده شده است. و همين برنابا بود که شاؤول يهودي را هنگامي که او ادعاي پذيرفتن دين مسيح را نمود، و شاگردان مسيح در باره او بدگمان بودند، به نزد شاگردان عیسی علیه السلام سفارش نمود.( اعمال رسولان، فصل 9، فقره 36)
و بعدا به اثر انحرافاتي که شاؤول – بولس – ايجاد نمود، ميان برنابا و شاؤول اختلافات روي داد.( نگاه: اعمال رسولان، فصل 15، فقره 36)
در سفر اعمال رسولان ذکر شده است که: «در آن زمان در کليساي انطاکيه عده ای انبياء و معلمين از قبيل برنابا و شمعون و... وجود داشتند».
از مجموعه اين نصوص دانسته مي شود که برنابا شخصيت معروف و مشهور و ازجمله قديسين در نزد مسيحيان بوده است. اما اينکه او ازجمله شاگردان دوازده گانه و صاحب انجيلي باشد که در آن
lor: black"> Unabh�ngigkeit und Autonomie sind Prinzipien, die die Verfassung auch dem Staatsanwalt
zuerkennt (Art. 107 und 112 Verf.). In Italien ist die Strafverfolgungspflicht normiert. Eben diese
Pflicht zur strafrechtlichen Verfolgung tr�gt dazu bei, nicht nur die Unabh�ngigkeit des
Staatsanwalts bei der Aus�bung seines Amtes, sondern auch die Gleichheit der B�rger vor dem
Strafgesetz zu gew�hrleisten. Hinzuzuf�gen ist, dass in Italien nicht nur die Richter, sondern auch
die Staatsanw�lte Mitglieder der Judikative sind. Sie werden im Zuge des gleichen Verfahrens
eingestellt und genie�en den gleichen Status.
Den Richtern wird zudem die Unabsetzbarkeit garantiert (Art. 107 Verf.). Die richterliche
Unabh�ngigkeit lie�e sich durch die M�glichkeit einer Freistellung vom Dienst oder eine
Versetzung an einen anderen Ort stark beeintr�chtigen. Um dies zu vermeiden schreibt die
Verfassung vor, dass die Suspendierung, die Freistellung und die Versetzung eines Richters allein
von der C.S.M. beschlossen werden kann und zwar nur mit seiner Zustimmung oder aber aus
Gr�nden, die vom Richtergesetz vorgesehen sind und mit den dort festgelegten Garantien.
Die Versetzung oder die Zuweisung anderer Aufgaben � die die Zustimmung des
گفته مي شود که نسخه ايتالوي اين انجيل اصلا در کتابخانه پاپ «سکتس» پنجم در قرن شانزدهم بود، و يکي از راهبان مسيحي بنام «فرامرينو» که بر رسائل «ايريانوس» مطلع شده بودکه درآن تقبيح آنچه بود که در رسائل بولس مذکور است، و «ايريانوس» تقبيح خود را در باره رسائل بولس از انجيل برنابا نقل نموده بود. آنگاه راهب مذکور در پي آن شد تا بر انجيل برنابا مطلع شود، براي نايل شدن به اين هدف او خود را به پاپ «سکتس» نزديک ساخت تا اينکه پاپ او را اجازه داد تا از کتابخانه پاپ ديدن کند. هنگام ديدار از کتابخانه پاپ، او براين نسخه مطلع شد، و بطور مخفي انجيل مذکور را در آستين خود از کتابخانه پاپ منتقل نمود. بعد از مطالعه اين انجيل راهب مذکور به اسلام پيوست.
اينکه مسيحيان ادعاء ميکنند انجيل منسوب به«برنابا» جعل شده است، کاملا يک ادعاي پوچ و بي اساس است که نه دستاويزي از تاريخ دارد و نه از عقل. برعکس، تاريخ بر وجود اناجيل زيادي شهادت ميدهد که کليسا قرائت و نظر درآن را ممنوع قرار داده بود.
دکتور سعاده مترجم انجيل مذکور به زبان عربي، ميگويد: «در تاريخ ذکر شده است هنگامي که پاپ گلاسيوس در سال 492 م بر مسند پاپائ نشست طي فرماني مطالعه و خواندن عده ای از کتابها را حرام و ممنوع قرار داد که از آن جمله انجيل برنابا بود.
مسئله ای قابل ملاحظه در انجيل مذکور دانش و آگاهي عجيب مؤلف به کتب عهد قديم (تورات و رسائل ملحق به آن) است که چنين آگاهي را در ميان نصاري کمتر ميتوان يافت البته به جز در چند نفرمحدودي که زندگي خود را در راه دين سپري نموده اند، و حتي در ميان متخصصين تورات چنين فردي نادر است که به اندازه مؤلف انجيل برنابا آگاهي و شناسائي داشته باشد.( مراجعه شود به کتاب: محاضرات في النصرانية ص 55، 56، 57)
به اين اساس چنين تأليف جز توسط حواري از شخص ديگري امکان ندارد.
انجيل برنابا در رويارويي با اناجيل چهارگانه:
هنگامي که انسان در انجيل برنابا دقيق شود، آنگاه راز مخالفت مسيحيان با اين انجيل را درک ميکند. چون انجيل مذکور مسائلي را که در مسيحيت حيثيت ستون و زير بناء دارد، ازهم مي پاشد، و از بنياد آنرا منهدم ميسازد. چنين امري را مسيحيان هيچگاه تحمل و برداشت ندارند. مسائل مذکور قرار ذيل است:
اول: انکار از الوهيت مسيح علیه السلام
برنابا مسيح را نه خدا ميداند و نه پسر خدا. چنانچه او در مقدمه انجيل خود اسبابي را که باعث تأليف اين انجيل شده است بر مي شمرد و ميگويد: «...آياتي را که شيطان در لباس تقوا وسيله گمراهي بسياري از افراد قرار داده که آنان تعليمات بسيار کفر آميز شديد را بشارت ميدهند، و مسيح را ابن الله مي خوانند، و ختنه نمودن را که امر الهي است ترک ميکنند، و هر نوع گوشت حرام را حلال قرار ميدهند، و «بولس» که من با بسيار تأسف و ناراحتي از وي نام مي برم، نيز شامل آن گروه شده است، و بخاطر او، حقيقتي را درک کرده و ميدانم مينويسيم».
«هنگاميکه رئيس کشيشان نزد عيسي آمد و از او پرسيد که مردم در باره تو تفرقه کرده اند، برخي ميگويند: که تو الله هستي، و برخي ديگر ميگويند: که تو فرزند خدا هستي، و برخي هم ميگويند: که تو پيامبر هستي، عيسي در جواب گفت: «اي رئيس کشيشان! تو چرا فتنه را خاموش نساختي و آيا توهم ديوانه شده بودي؟ آيا نبوات و شريعت خداوند فراموش شده بود؟! اي يهوديان، شيطان شما را گمراه ساخته است». و باز فرمود: من نزد آسمانها گواهي ميدهم، و هر موجودي را که در زمين هست گواه مي سازم که من از آنچه که مردم در باره من ميگويندکه من بزرگترين بشر هستم، بيزارم چراکه من بشري هستم که از زني پيدا شدم، و مورد پرسش خدا قرار ميگيرم، و مانند ساير انسانها زندگي ميکنم».
و در فصل 70 انجيل برنابا آمده است: «عيسي پرسيد: عقيده شما راجع به من چيست؟ پطرس گفت: تو مسيح پسر خدا هستي. آنگاه مسيح به خشم آمد، و پطرس را شديدا مورد نکوهش قرار داد و گفت: برو، و ازمن دور شو، زيرا تو شيطان هستي، و ميخواهي با من بدي کني».
دوم: تصريح بر ذبيح بودن اسماعيل:
فرزندي را که ابراهيم علیه السلام براي قرباني تقديم نموده بود، برنابا، برخلاف عقيده مسيحيان و يهوديان، اسماعيل علیه السلام را معرفي ميکند نه اسحاق علیه السلام را. برنابا درين مورد از عیسی علیه السلام نقل ميکند ايشان فرمودند: «من راستي را براي شما ميگويم که اگر شما در کلام جبرئيل علیه السلام دقيق شويد، به خباثت نويسنده گان و عالمان ما پي مي بريد. چون فرشته گفت: «اي ابراهيم! جهان به زودي خواهد دانست که الله تو را چقدر دوست دارد، اما جهان محبت تو را به الله چگونه ميداند؟ پس به خاطر اثبات محبتت براي الله بر تو لازم است تا امري بزرگي را انجام دهي. ابراهيم گفت: من آماده ام تا هر امري را که الله بخواهد انجام دهم، آنگاه خداوند به ابراهيم گفت: يگانه فرزندت را با خود بگير، و برکوه بالا شو، تا او را فداي من کني».
پس اسحاق چگونه يگانه فرزند شده ميتواند، زيرا هنگام ولادت اسحاق، اسماعيل هفت ساله بود.
سوم: بشارت صريح به نبوت محمد صلی الله علیه وسلم
و اينکه مراد از مسيح منتظر همانا محمد صلی الله علیه وسلم است نه عيسي علیه السلام.
دکتر سعاده مترجم انجيل برنابا به زبان عربي ميگويد: مسيح منتظري که تورات از وي سخن گفته است، او عیسی علیه السلام نيست بلکه محمد صلی الله علیه وسلم است. در انجيل برنابا از عیسی علیه السلام چنين نقل شده است: «آياتي را خداوند توسط من انجام ميدهد، ظاهر مي سازد که من آنچه که خداوند ميخواهد سخن ميزنم، و من خود را نظير آنکه از وي سخن ميزنند نمي پندارم، چون من اهليت آن را ندارم که تسمه هاي کفش رسول الله را که او را «مسيا» مي ناميد، و قبل از من آفريده شده است، باز کنم، او بعد از من کلام راستين را با خود خواهد آورد و دين او را نهايتي نيست».
همچنان در فصل 43، و 44 اين انجيل به نقل از عیسی علیه السلام بشارت صريح راجع به محمد صلی الله علیه وسلم مذکور است.
چهارم: انکار از صليب عيسي علیه السلام:
انجيل برنابا با الفاظ خيلي صريح بيان ميدارد که عیسی علیه السلام به دار آويخته نشده است، بلکه شبه او بر شخص ديگري انداخته شد، و همان شخص ثاني به دار آويخته شد.
او در اين باره ميگويد: «براستي ميگويم: که آواز يهودا و چهره او و قامت او با يسوع مسيح چنان شباهت داشت که (هنگام دستگيري او) شاگردان و مؤمنان گمان بردند که او عيسي است، به اين اساس بعضي از آنان به عقيده اينکه عیسی علیه السلام پيامبر دروغين بوده، از تعليمات او سر باز زدند، وگمان کردند آنچه را که او انجام ميداد به توسط جادو انجام ميداد، چون يسوع مسيح گفته بود، تا قرب نهايت عالم به او موت طاري نمي شود».
برنابا ادامه ميدهد و ميگويد: وقتيکه شاگردان ميسح دچار چنين اشتباهات شدند، مسيح از پروردگار خواست تا او را دوباره به زمين فرود آرد تا مادرش، و شاگردانش را ببيند، چنانچه بعد از سه روز او پائين شد.
او ميگويد: «او بسياري ازآنهاي را که به مرگ او عقيده داشتند ملامت نمود، و ايستاد شد و فرمود: آيا گمان ميکنيد که من مرده ام؟ قسم به خدا دروغ گويان هستيد، چون خدا تا پيشتر از فناي جهان بمن حيات بخشیده است، چنانچه قبلا براي شما گفتم، من به راستي ميگويم که: من نمرده ام، بلکه يهوداي خيانت کار مرده است، متوجه باشيد که شيطان با تمام توان خود ميکوشد تا شما را گمراه کند، اما شما در ميان همه اي بني اسرائيل و در جهان بصورت عموم گواهان من باشيد، براي همه اي چيزهاي که ديديد و شنيديد».( محاضرات في نصرانية ص: 59، 60، 61، و حقيقت النصرانية)
اگر «برنابا» از محمد صلی الله علیه وسلم به بطور صريح نام مي برد اين بر جعل بودن انجيل وي دليل شده نمي تواند، بخاطر اينکه از نبوت محمد صلی الله علیه وسلم در تورات ، انجيل و ديگرکتب آسماني، بطور صريح پيشگوئي مذکور است هرچند علماي يهود و نصاري از وجود چنين امري انکار ميورزند.
شيخ احمد ديدات در يکي از درسهايش ميگويد: «من قبل از آنکه راجع به پيشينگوئي تورات و انجيل در رابطه محمد ص علم داشته باشم، از يک عالم مسيحي پرسيدم: آيا اين امکان دارد که (کتاب مقدس) در رابطه با (روسيه) و اسرائيل پيشگوئي داشته باشد اما در رابطه با پيامبري که هزار مليون مسلمان از وي پيروي ميکنند حرفي هم بميان نيارد؟ عالم مسيحي در جواب گفت: که در کتاب مقدس راجع به (محمد صلی الله علیه وسلم ) چيزي وجود ندارد».
شيخ احمد ديدات ميگويد: «من بعدا پي بردم که (کتاب مقدس) صريحا از محمد صلی الله علیه وسلم نام برده است.
وصلی الله وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.
وآخر دعوانا أن الحمدلله رب العالیمن.
سایت مهتدین
Mohtadeen.Com