Untitled Document
 
 
 
  2024 Nov 21

----

19/05/1446

----

1 آذر 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

قَالَ النَّبِيُّ صلی الله علیه و سلم : مَنْ صَلَّى يُرَائِي فَقَدْ أَشْرَكَ وَمَنْ صَامَ يُرَائِي فَقَدْ أَشْرَكَ وَمَنْ تَصَدَّقَ يُرَائِي فَقَدْ أَشْرَكَ. (مسند احمد). «هر كسي رياكارانه نماز بخواند مرتکب شرک شده است و هرکس رياکارانه روزه بگيرد مرتكب شرك شده است و هركس رياكارانه صدقه دهد مرتكب شرك شده است».

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

تاریخ اسلام>اشخاص>خالد بن سعید بن العاص رضی الله عنه > اسلام آوردن وی

شماره مقاله : 8847              تعداد مشاهده : 680             تاریخ افزودن مقاله : 22/12/1389

پیامبر صلی الله علیه و سلم و دعوت نمودن خالد بن سعید بن العاص رضی الله عنه 

بیهقى از جعفر بن محمّد بن خالد بن زبیر از پدرش - و یا از محمّد بن عبداللَّه بن عمرو بن عثمان - روایت نموده، كه گفت: خالدبن سعید بن العاص در اسلام خیلى سابقه داشت و پیش از همه برادران خود اسلام آورده بود. ابتداى اسلامش چنین بود: وى در خواب دید كه دركناره آتشى ایستاده شده است... - در وصف وسعتش چنان مبالغه نمود كه خدا مى‏داند - در خواب مى‏بیند كه گویا پدرش او رادر آن آتش مى‏اندازد، و پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم را در حالى مى‏بیند كه از تهیگاه وى (جاى بستن ازار) گرفته تا در آتش نیفتد. از خواب خود با ترس و هراس برخاسته گفت: به خدا سوگند یاد مى‏كنم كه این خواب حق است. او با ابوبكر بن ابى قحافه رضی الله عنه برخورد و خواب خود را برایش بازگو كرد. ابوبكر رضی الله عنه به او گفت: برایت اراده خیر و خوبى شده است. این پیامبر خداست، از وى پیروى كن، و تو او را به زودى پیروى مى‏نمایى و با وى به اسلام مشرّف مى‏شوى، و اسلام، تو را از افتادن در آن آتش باز مى‏دارد، امّا پدرت در آن افتاده است (و از اهل آن آتش مى‏باشد)، وى پیامبر صلی الله علیه و سلم را در حالى ملاقات نمود كه در اجیاد[1] تشریف داشت. خالد پرسید، اى محمّد تو براى چه دعوت مى‏كنى؟ پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «من تو را به سوى خداوند واحد و لا شریك و این كه محمّد صلی الله علیه و سلم بنده و فرستاده اوست دعوت مى‏كنم و تو را فرا مى‏خوانم تا از عبادت سنگى كه نه مى‏شنود، نه ضرر مى‏رساند، نه مى‏بیند، نه نفع مى‏رساند و نه هم كسى را كه آن را عبادت نموده از كسى كه وى را عبادت نمى‏كند، مى‏شناسد، اجتناب و خوددارى كنى». خالد گفت: پس من گواهى مى‏دهم كه معبودى جز یك خدا وجود ندارد، و گواهى مى‏دهم كه تو رسول خدا هستى، و پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم به اسلام وى مسرور و شادمان گردید.
خالد مدّتى ناپدید گردید، و پدرش از موضوع اسلام آوردن او آگاه گردید، به این لحاظ دنبال وى كسى را فرستاد، و خالد آورده شد، پدرش او را شدیداً توبیخ و ملامت نموده و با چوبى كه در دست داشت او را مورد ضرب و شتم قرار داد تا این كه همان چوب را بر سرش شكستاند و گفت به خدا سوگند، دیگر به تو نان نمى‏دهم. حضرت خالد رضی الله عنه پاسخ داد، اگر تو به من نان ندهى خداوند (جل جلاله) آن قدر روزى و رزق مى‏دهد كه با آن زندگى كنم، و به سوى پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم برگشت و همیشه ملازمت پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم را مى‏نمود و با وى همراهى مى‏كرد.[2] این چنین در البدایه (32/3) آمده است.
این حدیث را حاكم در المستدرك (248/3) از طریق واقدى[3] از جعفربن محمّد بن خالد بن زبیر از محمّد بن عبداللَّه بن عمروبن عثمان روایت نموده... حدیث را متذكّر شده و در حدیث وى آمده: پدرش در جستجوى وى آن عده از فرزندانش را كه اسلام نیاورده بودند، با مولایش رافع همراه نمود، و آنها خالد را دریافته نزد پدرش - ابا اُحَیحزه - احضار نمودند پدرش او را توبیخ و ملامت نموده و با چوبى كه در دست داشت او را مورد ضرب و شتم قرار داد تا این كه آن چوب را بر شكستاند، بعد از آن پرسید: پیروى محمّد را نمودى، درحالى كه خودت مخالفت قومش را با وى و آن همه عیبى را كه در قبال خدایان آنها و پدران و گذشتگان شان با خود آورده است، مى‏بینى؟ خالد جواب داد: به خدا سوگند، وى راست گفته است و من پیروى وى را نموده‏ام، پدرش - ابواُحَیحَه - غضبناك شده و او را دشنام داده گفت: اى رذیل احمق هر جایى كه مى‏خواهى برو، به خدا سوگند، دیگر به تو نان نمى‏دهم. خالد فرمود: اگر تو به من ندادى، خداوند (جل جلاله) به من آن قدر رزق مى‏دهد كه با آن زندگى كنم. (به این صورت) خالد را بیرون ساخته و به پسران خود دستور داد: هیچ یكى از شما با وى صحبت ننماید. اگر صحبت كرد با وى همان عملى را انجام مى‏دهم كه با خالد انجام دادم. خالد پس ازین واقعه به طرف پیامبر صلی الله علیه و سلم برگشت و همیشه ملازمت او را نموده و با وى مى‏بود.[4]
ابن سعد (94/4) ازواقدى از جعفربن محمّد از محمّد بن عبداللَّه مانند این را به صورت طولانى‏ترى روایت نموده. و همچنین این را در الاستیعاب (401/1) از طریق واقدى ذكر نموده، و در آن افزوده است: و از نزد پدرش در نواحى مكّه ناپدید گردید، تا این كه اصحاب پیامبر صلی الله علیه و سلم به طرف سرزمین حبشه براى دومین بار هجرت كردند، و خالد اوّلین كسى بود كه به آن طرف هجرت نمود.
 و حاكم (349/3) همچنان از خالد بن سعید روایت نموده، كه سعید بن العاص بن امیه مریض گردید و گفت: اگر خداوند مرا از این مریضیم بلند نمود و شفا یافتم، خداى ابن ابى كَبْشَه[5] (بچه پدر قُوچ) در سرزمین مكّه ابداً دیگر عبادت نخواهد شد. خالدبن سعید در آن وقت فرمود: بار خدایا، دیگر وى را از جایش بلند مكن، و او با همان مریضیش مرد. این را بدین صورت ابن سعد نیز (95/4) روایت كرده است.


[1] نام جايى است در مكه.
[2] بیهقی در «الدلائل» (2/172-173). چاپ دار الریان.
[3] واقدی: وی محمد بن عمر واقدی است که متروک است. نگا: التقریب (2/194) در سند بیهقی واقدی وجود ندارد.
[4] بسیار ضعیف. حاکم (3/248) ، و ابن سعد در «الطبقات» (4/94) ، و ابن عبدالبر در «الاستیعاب» (1/401) ، در سند همه‌ی اینها واقدی که متروک است وجود دارد.
[5] ابى كبشه نام شوهر حليمه سعديه مادر رضاعى پيامبر خدا ص بود، و مشركين به عنوان استهزاء براى پيامبر خدا، ابن ابى كبشه مى‏گفتند. م.

از کتاب: حیات صحابه، مؤلّف علّامه شیخ محمّد یوسف كاندهلوى، مترجم: مجیب الرّحمن (رحیمى)، جلد اول، به همراه تحقیق احادیث کتاب توسط:محمد احمد عیسی (به همراه حکم بر احادیث بر اساس تخریجات علامه آلبانی)
 
مصدر:
دائرة المعارف شبکه اسلامی
IslamWebPedia.Com

 



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس : 447 ) : وبإسناد عن يونس بن عبد الأعلى قال : سمعت الشافعي يقول: «لو أن رجلاً تصوف أول النهار لا يأتي الظهر حتى يصير أحمق». وعنه أيضاً أنه قال : ما لزم أحد الصوفية أربعين يوماً فعاد عقله إليه أبداً». اهـ. امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" از امام شافعي رحمه الله نقل می کند که فرمود: « اگر كسي در اول روز صوفي شود هنوز ظهر آن روز نرسيده كه او احمق گشته است». و باز از او نقل کرده که فرمود: «هر كس چهل روز با صوفيان بنشيند هرگز عقلش به جا نمي ماند».

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 1364
دیروز : 5614
بازدید کل: 8791523

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010