Untitled Document
 
 
 
  2024 Nov 02

----

29/04/1446

----

12 آبان 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

پيامبر صلى الله عليه و سلم ميفرمايد:
«سِبَابُ الْمُسْلِمِ فُسُوقٌ وَقِتَالُهُ كُفْرٌ» (بخارى:48)
«فحش وناسزا گفتن به مسلمان، فسق است و جنگيدن با او، كفر مي باشد».

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

تاریخ اسلام>اشخاص>ضماد رضی الله عنه > اسلام آوردن ضماد رضی الله عنه

شماره مقاله : 8848              تعداد مشاهده : 800             تاریخ افزودن مقاله : 22/12/1389

پیامبر صلی الله علیه و سلم و دعوت نمودن ضِماد رضی الله عنه 

مسلم و بیهقى از ابن عبّاس (رضى‏اللَّه عنهما) روایت نموده‏اند كه گفت: ضِماد به مكّه آمد - وى مردى است از اَزدِشَنُوءَه - وى بعضى بادها را دم مى‏انداخت، و از بى عقلان و احمقان اهل مكّه شنید كه مى‏گفتند: محمّد صلی الله علیه و سلم دیوانه است، ضماد پرسید: این مرد در كجاست؟ شاید خداوند وى را به دست من شفا بدهد. وى مى‏افزاید با محمّد صلی الله علیه و سلم ملاقات نموده به او گفتم: من این بادها را دم مى‏اندازم، و خداوند كسى را كه بخواهد به دست من شفا مى‏دهد، پس عجله كن (كه تو را تداوى نمایم)، حضرت صلی الله علیه و سلم فرمود:
(اِنَّ الحَمْدَلِلَّهِ نَحْمَدُهُ وَ نَسْتَعِینُهُ، مَنْ یهْدِهِ‏اللَّهُ فَلَا مُضِلَّ لَهُ وَ مَنْ یضْلِلْ فَلَا هَادِىَ لَهُ، أَشْهَدُ أَنْ لَا اِلهَ اِلّااللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیك لَهُ).
«حمد و ستایش همه براى خداوند (جل جلاله) است، او را مى‏ستاییم و از وى كمك و استعانت مى‏جوییم، كسى را كه خداوند (جل جلاله) هدایت نماید، او را دیگر گمراه كننده‏اى نیست، و كسى را كه گمراه كند او را هدایت كننده‏اى نیست، گواهى مى‏دهم كه معبودى جز خداى واحد و لا شریك وجود ندارد». این را پیامبر صلی الله علیه و سلم سه مرتبه تكرار نمود، ضماد گفت: به خدا سوگند، من قول كاهنان، ساحران و شعرا را شنیده‏ام، ولى مثل این كلمات را نشنیدم. بیا دستت را بیاور تا همراهت بر اسلام بیعت نمایم. پیامبر صلی الله علیه و سلم همراهش بیعت نمود، و فرمود: این بیعت براى قوم تو نیز هست، ضماد پاسخ داد: آرى، براى قومم هم باشد، (و من آن را قبول دارم. مدّتى بعد) پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم ارتشى را فرستاد و آنها بر قوم ضماد عبور نمودند. امیر سریه براى افراد خود گفت: آیا ازین قوم چیزى را گرفته‏اید؟ مردى از میان آنها جواب داد: من از آنها یك مشك آب را با خود برداشته‏ام، امیر ارتش دستور داد: آن را دوباره مسترد كن، چون آنها قوم ضماد هستند. و در روایتى آمده: ضماد به او گفت: این كلماتت را برایم تكرار كن، چون آنها در نهایت درجه بلاغت قرار دارند.[1] این چنین در البدایه (36/3) آمده است.
این راهمچنان نسائى، بغوى و مُسَدَّد درمسند خود، چنان كه در الاِصابه (210/2) آمده، روایت نموده‏اند. و ابونُعَیم این حدیث را در دلائل النبوه (ص 77) از طریق واقدى روایت كرده كه: محمّد بن سَلِیط از پدرش از عبدالرحمن عَدَوِى برایم حدیث بیان نموده فرمود: ضماد چنین حكایت نمود: جهت اداى عمره وارد مكّه شدم، و در مجلسى نشستم كه در آن ابوجهل، عُتْبه بن ربیعه و اُمَیه بن خلف نیز اشتراك داشتند. ابوجهل گفت: این همان مردى است كه وحدت ما را از هم گسست: عقلهاى ما را سبك خوانده، و گذشته‏هاى ما را گمراه نامید، و بر خدایان ما عیب گرفت. امیه به دنبال صحبت وى افزود: این مرد بدون هیچ تردیدى دیوانه است. ضماد مى‏گوید: سخن وى در قلب من نشست و با خود گفتم: من مردى هستم كه باد زدگى‏ها را معالجه مى‏كنم، از آن مجلس برخاسته، و در طلب پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم بیرون رفتم، اتّفاقاً وى را در آن روز نیافتم، تا این كه فردا شد، چون فرداى آن روز آمدم او را در پشت مقام (ابراهیم علیه السلام) دریافتم كه نماز مى‏خواند. آنجا نشستم تا این كه از نماز خود فارغ گردید. به او گفتم: اى فرزند عبدالمطلب! او روى خود را به طرف من گردانیده پرسید: «چه مى‏خواهى؟»، گفتم: من مبتلایان به باد[2] را معالجه مى‏كنم اگر خواسته باشى تو را نیز مداوا مى‏نمایم، و تو این بیمارى خود را آنقدر بزرگ مپندار، من آنهایى را كه مریضى شان از مریضى تو خیلى شدیدتر بود معالجه نمودم و آنها بر اثر تداوى من تندرست شدند، و از قومت شنیدم كه در ارتباط تو خصلت‏هاى بدى را متذكّر مى‏شوند، چون سبك دانستن عقلهاى آنها، پراكنده ساختن جماعت شان، گمراه دانستن مردگان آنها، و بالاخره خرده‏گیرى و عیب‏جویى خدایان‏شان. با شنیدن این خرده‏گیرى‏هایت نسبت به آنها گفتم: این كار را جز آن كسى كه جن‏زده یا دیوانه باشد، دیگرى انجام نمى‏دهد. بعد (از اتمام صحبت‏هاى وى) پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم فرمود: (اَلْحَمْدُلِلهِ أحْمَدُهُ وَ أَسْتَعِینُهُ وَ أُؤْمِنُ بِهِ وَ أَتَوَكَّلُ عَلَیهِ، مَنْ یهْدِهِ‏اللَّهُ فلا مُضِلَّ لَهُ و مَنْ یضْلِلْهُ فَلَاَ هَاِدىَ لَهُ، وَ أَشْهَدُ اَنْ لَااِلهَ‏اِلاَّاللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیكَ لَهُ، وَ أَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّّدً عَبْدُهُ وَ رَسُوْلُه). ترجمه: «ستایش خاص براى خداوند (جل جلاله) است، او را مى‏ستایم و از وى كم و استعانت مى‏جویم، و بر وى ایمان آورده‏ام، و بر تو توكّل مى‏كنم، كسى را كه خداوند (جل جلاله) هدایت و راهنمایى كند او را گمراه كننده‏اى نیست، و كسى را كه خ‏داوند (جل جلاله) گمراه نماید، او را دیگر هدایت‏كننده‏اى نمى‏باشد، و من گواهى مى‏دهم كه معبودى جز خداى واحد و لا شریك وجود ندارد و گواهى مى‏دهم كه محمّد صلی الله علیه و سلم بنده و فرستاده اوست». ضماد مى‏گوید: كلامى را شنیدم كه بهتر از آن هرگز نشنیده بودم، از وى خواستم تا آن را برایم تكرار نماید، و پیامبر صلی الله علیه و سلم آن را دوباره برایم خواند، بعد از آن پرسیدم: تو به چه چیز دعوت مى‏كنى؟ پیامبر صلی الله علیه و سلم پاسخ داد: «به سوى این كه به خداوند واحد و لا شریك ایمان بیاورى، و بت‏ها را از گردنت بیرون اندازى، و گواهى بدهى كه من پیامر خدا هستم». به او گفتم: اگر من این كار را انجام دهم در بدل آن برایم چه پاداشى است؟ پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم فرمود: «براى تو جنّت است»، من آن گاه گفتم: گواهى مى‏دهم كه معبود بر حقى جز خداوند واحد و لا شریك وجود ندارد، و بت‏ها را از گردن خود كشیده و بیزاریم را از آنها اعلام مى‏كنم، و گواهى مى‏دهم كه تو بنده و پیامبر خدا هستى. بعد از آن مدّتى را با پیامبر صلی الله علیه و سلم سپرى نمودم، تا این كه سوره‏هاى زیادى از قرآن فرا گرفتم، سپس به سوى قوم خود باَگشتم.
عبداللَّه بن عبدالرحمن عدوى مى‏گوید: پیامبر صلی الله علیه و سلم سریه‏اى را تحت امارت على ابن ابى طالب رضی الله عنه روان نمود، و آنها بیست شتر را از جایى با خود برداشتند، به على بن ابى طالب رضی الله عنه خبر رسید كه این مردم از قوم ضماد رضی الله عنه هستند، در حال حضرت على رضی الله عنه هدایت داده فرمود: شترها را به آنان مسترد كنید، و شترها دوباره برگردانده شدند.[3]


[1] مسلم در کتاب فضائل (2473) و احمد (5/174-175) ، و ابن ماجه (1893) ، و نسائی (6/89).
[2] هدف ازين گفته وى نوعى از ديوانگى است كه بر اثر جن زدگى و يا بعضي تأثيرات چون بادهاى معمول و خلل‏هاى دماغى به وجود مى‏آيد.
[3] بسیار ضعیف. ابونعیم در «الدلائل» (77) ، در سند آن واقدی که متروک است وجود دارد.

از کتاب: حیات صحابه، مؤلّف علّامه شیخ محمّد یوسف كاندهلوى، مترجم: مجیب الرّحمن (رحیمى)، جلد اول، به همراه تحقیق احادیث کتاب توسط:محمد احمد عیسی (به همراه حکم بر احادیث بر اساس تخریجات علامه آلبانی)
 
مصدر:
دائرة المعارف شبکه اسلامی
IslamWebPedia.Com




 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

سلیمان تمیمی رحمه الله می گوید: اگر رخصت هر عالم یا اشتباه او را بگیری تمام بدی ها در تو جمع خواهد شد.

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 816
دیروز : 2583
بازدید کل: 8670060

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010