Untitled Document
 
 
 
  2024 Nov 21

----

19/05/1446

----

1 آذر 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

پيامبر صلى الله عليه و سلم فرموده است كه: "کل مسکر حرام، و ما أسکر کثيره فقليله حرام" (صحيح ابن ماجه : 2736)، يعنى: "هر مست كنده اى حرام هست، و هر چيزى كه مقدار زياد آن مست‌کننده باشد، مقدار اندک آن نيز حرام است". 

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

تاریخ اسلام>سیره نبوی>اصحاب فیل

شماره مقاله : 90              تعداد مشاهده : 294             تاریخ افزودن مقاله : 12/5/1388

این واقعه در قرآن و سنت به ثبت رسیده و تفاصیل آن در کتابهای سیرت و تاریخ آمده است و مفسران آن را در کتابهایشان ذکر کرده‌اند. خداوند در این مورد می‌فرماید: 
{ أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيلِ (1) أَلَمْ يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ فِي تَضْلِيلٍ (2) وَأَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْراً أَبَابِيلَ (3) تَرْمِيهِم بِحِجَارَةٍ مِّن سِجِّيلٍ (4) فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَّأْكُولٍ (5)} (فیل، 1-5)
«آیا ندیدید پروردگارت با صاحبان فیل چه کرد. مگر توطئة آنان را ناموفق نگردانید و بر آنان مرغان را دسته دسته فرستاد که آنان را با سنگهایی از گل خشکیده می‌زدند و آنان را مانند کاهی جویده شده قرار داد.»
 
اهمیت حادثة اصحاب فیل از دیدگاه پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم  
در زمان صلح حدیبیه وقتی پیامبر اکرم  صلي الله عليه و سلم  به قصد مکه خارج شد به دره‌ای رسید که از آن بر قریش فرود می‌آمد. در این هنگام، شتر پیامبر اکرم  صلي الله عليه و سلم  خوابید. مردم گفتند: «حَل، حَل» (کلمه‌ای است برای بلند کردن شتر). اما شتر بلند نشد. مردم گفتند: قصوا (نام شتر پیامبر) از رفتن، فرو مانده است پیامبر فرمود : قصواء از رفتن فرو نمانده است و چنین عادتی هم ندارد؛ بلکه همان کس که فیل ابرهه را از رفتن باز داشت، این شتر را نیز باز داشته است.
در کتاب السیرة النبویه ابوحاتم، در مورد واقعة اصحاب فیل چنین آمده است «پادشاهی حبشی بر یمن چیره شده بود که ابرهه نام داشت. او کلیسایی در «صنعا» ساخت و آن را (قلیس) نام نهاد و با ساختن این معبد قصد داشت تا حج گزاران عرب را به سوی آن معبد متوجه کند و سوگند خورد که به کعبه برود و آن را منهدم سازد. پادشاهی از پادشاهان حمیر به نام «ذو نفر» با افرادی از قومش به جنگ ابرهه رفت و با او جنگید، اما ابرهه او را شکست داد و دستگیر کرد. وقتی ذو نفر را نزد او بردند گفت: ای پادشاه! مرا مکش؛ زیرا زنده نگاه داشتن من برایت از کشتنم بهتر خواهد بود. بنابراین، ابرهه او را زنده گذاشت و به او اعتماد کرد، سپس ابرهه راه خود را به سوی کعبه ادامه داد تا اینکه به سرزمین خثعم نزدیک شد. نفیل بن حبیب خثعمی و افراد دیگری از قبیله‌های یمن که در اطراف او جمع شده بودند با ابرهه جنگیدند، ابرهه آنان را نیز شکست داد و نفیل را دستگیر کرد. نفیل به پادشاه گفت: من از نظر جغرافیایی سرزمین عربها را می‌شناسم، مرا نکش. ابرهه او را زنده گذاشت و نفیل همراه ابرهه حرکت کرد و او را راهنمایی می‌نمود تا اینکه به طائف رسیدند. در طائف مسعود بن معتب با مردانی از قبیله ثقیف نزد ابرهه آمدند و گفتند: ای پادشاه! ما بردگان تو هستیم و با تو مخالفتی نداریم و تو نیز با خدای ما (لات) کاری نداشته باش؛ چراکه تو به قصد تخریب خانه‌ای آمده‌ای که در مکه قرار دارد. ما نیز کسی را همراه تو می‌فرستیم که تو را به آن راهنمایی نماید بنابراین، غلامی از غلامان خود به نام ابو رغال را همراه ابرهه فرستاد. ابو رغال همراه آنها بیرون آمد تا اینکه به مغمس رسیدند. ابو رغال در آنجا در گذشت و او کسی است که قبرش سنگباران شد. ابرهه از مغمس مردی به نام اسود بن مقصود را پیشاپیش فرستاد. اهل حرم پیش او گرد آمدند و ابرهه در منطقة ارک دویست شتر از شتران عبدالمطلب را تصاحب کرده بود. سپس ابرهه، حناطه حمیری را به مکه فرستاد تا از این موضوع اطلاع پیدا کند که سردار و بزرگ آنها چه کسی هست و سپس از جانب ابرهه به او خبر دهد که من برای جنگ نیامده‌ام؛ بلکه آمده‌ام تا این بیت را منهدم کنم. حناطه به راه افتاد تا اینکه وارد مکه شد و عبدالمطلب بن هاشم را ملاقات نمود و گفت: پادشاه مرا فرستاده است تا تو را خبر بدهم که او برای جنگ با شما نیامده است؛ فقط می‌خواهد این بیت را منهدم کند و برگردد. عبدالمطلب گفت: ما با او جنگی نداریم و راه را به سوی کعبه باز می‌گزاریم. اگر خداوند به کارش کاری نداشت ما توانی در برابر او نداریم. حناطه حمیری گفت : همراه من بیا تا نزد پادشاه برویم. عبدالمطلب با او حرکت کرد تا اینکه به محل اردوی لشکر آمدند. «ذو نفر» دوست عبدالمطلب بود، او نزد ذو نفر آمد و گفت: ای ذونفر شما در آنچه برای ما پیش آمده است، مداخله نمی‌کنید؟ گفت فردی که در اسارت است و نمی‌داند که صبح یا شام کشته می‌شود، چه کاری از دستش ساخته است؟ اما فرمانروای لشکر فیل را می‌فرستم تا نزد پادشاه برایت سفارش نماید و جایگاه و مقام تو را نزد او بالا ببرد و کسی را به دنبال او فرستاد و گفت: این مرد، سردار قریش و صاحب چشمة مکه است که مردم را غذا و حیوانات را در کوهها خوراک می‌دهد. پادشاه، دویست شتر از شتران او را تصاحب کرده است، اگر از دستت کاری ساخته است برایش انجام ده. او نزد ابرهه رفت و گفت: ای پادشاه این مرد سردار قریش و صاحب چشمة مکه است. در آبادیها، مردم را و در بیابانها، حیوانات را غذا می‌دهد، اجازة ورود می‌خواهد و قصد جنگ ندارد. از آنجاکه عبدالمطلب مرد تنومند و خوش اندامی بود وقتی ابرهه او را دید، مورد احترام قرار داد و چون نمی‌پسندید که عبدالمطلب در کنارش بر تخت او بنشیند و نیز نمی‌پسندید که عبدالمطلب بر زمین بنشیند و او بر تخت باشد بنابراین، خود از تخت پایین آمد و همراه با عبدالمطلب بر زمین نشست. عبدالمطلب گفت: ای پادشاه! مال زیادی از مالهایم را گرفته‌ای، آن را به من باز گردان. پادشاه گفت: وقتی تو را دیدم ارزش و مقام تو برایم آشکار گردید و اکنون به تو علاقه‌ای ندارم؛ چراکه من آمده‌ام تا خانه‌ای را که دین تو و پدرانت می‌باشد، ویران کنم. تو درباره آن با من سخن نمی‌گویی و درباره دویست شتر خود با من سخن می‌گویی! عبدالمطلب گفت: من صاحب شتران خود هستم و برای این خانه نیز صاحب و پروردگاری است که از آن حفاظت می‌کند. ابرهه گفت : نمی‌تواند آن را از شر من حفاظت نماید. عبدالمطلب گفت: شما بدانید و او. ابرهه دستور داد شتران عبدالمطلب را به او بازگردانند. بعد از آن عبدالمطلب این جریان را به اطلاع قریش رساند و آنها را دستور داد تا در دره‌های اطراف پراکنده شوند. ابرهه در مغمس برای ورود به مکه آماده شده بود و لشکر خود را سامان داد و آماده نبرد کرد. فیل ابرهه را نیز نزد او آوردند و آنچه می‌خواست بر آن بار کرد، اما هنگامی که فیل را حرکت داد، فیل ایستاد و می‌خواست خودش را جمع کند و به زمین بخوابد با کلنگ به سرش زدند، اما بلند نشد سر خمیده کلنگ را زیر شاخها و زیر بغلش فرو بردند، اما بلند نشد؛ سپس آن را به سوی یمن برگرداندند، شروع به دویدن کرد. باز چهره او را به سوی حرم برگرداندند، ایستاد و به کوهی از کوهها گریخت. در آن اثنا خداوند پرندگانی از طرف دریا فرستاد. هر پرنده‌ای سه سنگ همراه داشت، دو سنگ در پاهایش و یک سنگ در منقارش، سنگها به اندازه دانه نخود و عدس بودند. چون بر فراز لشکر رسیدند، سنگها را بر آنان انداختند. این سنگ کوچک به هیچ کس نمی‌خورد مگر اینکه او را هلاک می‌کرد. البته سنگریزه‌ها به همة آنان، اصابت نکرد. در این مورد خداوند متعال فرموده است:
{ أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيلِ (1) أَلَمْ يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ فِي تَضْلِيلٍ (2) وَأَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْراً أَبَابِيلَ (3) تَرْمِيهِم بِحِجَارَةٍ مِّن سِجِّيلٍ (4) فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَّأْكُولٍ (5)}(فیل، 1-5)
خداوند، ابرهه را به بیماری شدیدی دچار ساخت. سپاهیان ابرهه در هنگام برگشت یکی یکی جان خود را از دست می‌دادند. انگشتان ابرهه می‌افتاد و به دنبال آن مدتی خون و چرک می‌آمد تا اینکه به یمن رسید و در میان کسانی از همراهانش که مانده بودند، به گونه‌ای حقارت آمیز در گذشت.[1]
ابن هشام به نقل از ابن اسحاق در سیرة خود چنین بیان می‌کند که عبدالمطلب به حلقة دروازة کعبه چسبید و با گروهی از قریش شروع به دعا کردند و از خداوند خواستند تا آنها را در برابر ابرهه و لشکرش یاری نماید. عبدالمطلب در حالی که حلقه دروازه کعبه را در دست گرفته بود می‌گفت:
خدایا! از هتک حرمت کعبه به دست بندگانت، جلوگیری کن. خدایا! لشکر آنان در محلی که تو مورد پرستش قرار می‌گیری، پیروز نگردد و اگر تو صلاح می‌دانی که قبلة ما به دست آنان بیفتد، پس هر چه صلاح می‌دانی انجام ده.
سپس حلقة دروازة کعبه را رها کرد و با دیگر افراد قریش به دره‌ها و شکافهای کوهها پناه بردند و در انتظار ورود ابرهه و حوادث بعد از آن ماندند.[2]
 
درسهایی از حادثه فیل
1- بیان شرافت کعبه: کعبه اولین خانه‌ای است که برای عبادت پروردگار بنا نهاده شده است و مشرکان عرب نیز آن را تعظیم می‌نمودند و مقدس می‌دانستند و هیچ چیزی را بر آن مقدم نمی‌شمردند. این جایگاه و اهمیت کعبه بیانگر آثار به جا مانده از آیین ابراهیم و اسماعیل علیهما السلام می‌باشد.
2- حسادت و کینه‌ورزی مسیحیان با مکه و عربها که این بیت را تعظیم می‌کردند. بنابراین، ابرهه خواست با ساختن کلیسای قلیس، عربها را از تعظیم کعبه منصرف نماید و با وجود اینکه او از شیوه‌های تشویق و ترساندن استفاده کرد، اما عربها امتناع ورزیدند و تنفر آنان به حدّی رسید که یکی از عربها با قضای حاجت در کلیسای قلیس، آن را آلوده کرد. رازی رحمه الله در تفسیر { أَلَمْ يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ فِي تَضْلِيلٍ} می‌گوید: کید یعنی اینکه انسان بخواهد مخفیانه به کسی دیگر زیانی برساند. اگر گفته شود: چرا کار ابرهه «کید» نامیده شده است، در صورتی که او به صراحت می‌گفت : می‌خواهد خانه کعبه را منهدم سازد؟ در جواب می‌گوییم : آنچه ابرهه خواستار انجام آن بود، بیشتر از آن چیزی بود که اظهار کرده بود؛ زیرا او با عربها، کینه داشت و از آنجا که عربها به کعبه احترام خاصی قائل بودند، لذا خواست با ساختن کلیسای قلیس، توجه اعراب را از مکه به یمن معطوف دارد.[3]
3- جان فدایی در راه مقدسات : پادشاهی از پادشاهان حمیر در مقابل لشکر ابرهه قیام کرد و این پادشاه اسیر شد. سپس نفیل ابن حبیب و دیگر قبیله‌هایی که از یمن همراه او بودند، با ابرهه جنگیدند، اما در برابر لشکر بزرگ ابرهه شکست خوردند و خونشان را در راه دفاع از مقدسات خود تقدیم کردند؛ چراکه دفاع از مقدسات و جان‌فدایی در راه آن، امری فطری در سرشت انسان است.
4- خائنان قوم تمام افرادی که ابرهه را در جریان رسیدن و خرابی کعبه، راهنمایی و مدد نمودند، در دنیا و آخرت مورد لعن و نفرین خدا و مردم قرار گرفتند و قبر یکی از این افراد به نام ابو رغال، نماد خیانت و مزدوری قرار گرفت و این مرد مورد نفرت مردم شد و هر کس از کنار قبر او می‌گذشت، بر آن سنگی می‌انداخت.
5- نبرد میان خدا و دشمنانش: در این گفته عبدالمطلب که «ما ابرهه و کعبه را می‌گذاریم اگر خداوند به او کاری نداشت سوگند به خدا که ما توانی در برابرش نداریم.» اثبات دقیق حقیقت نبرد میان خدا و دشمنان است بنابراین، هر چند نیروی دشمن و سپاهش قوی باشد، اما لحظه‌ای نمی‌تواند در مقابل قدرت خدا و عذاب الهی مقاومت کند؛ پس زندگی را خدا می‌بخشد و هر وقت که بخواهد آن را می‌ستاند.[4]
اسلمی رحمه الله به نقل از کاشانی رحمه الله می‌گوید: داستان اصحاب فیل معروف است و واقعه آنها به زمان پیامبر اکرم  صلي الله عليه و سلم  نزدیک بوده است و این یکی از نشانه‌های قدرت الهی و اثری از خشم خداوندی بر کسی است که به هتک حرم او مبادرت می‌ورزد.[5]
6- تعظیم مردم برای بیت الله و اهل آن : هر چند احترام و موقعیت و منزلت کعبه نزد عربها مشخص بود، امّا بعد از واقعة فیل و اثبات این موضوع به آنان که خداوند آن را از اینکه مورد بازیچة تباهکاران و دستخوش توطئه گران قرار گیرد[6]، بر اهمیت کعبه و قریش افزوده گردید و اعراب به این نتیجه رسیدند که: اینها دوست خدا هستند؛ چراکه خداوند به دفاع از آنها با دشمنانشان جنگید و آنها را نجات داد و این نشانه‌ای از نشانه‌های خداوند و مقدمه‌ای بود برای بعثت پیامبری که قرار بود از مکه مبعوث گردد و کعبه را از بتها پاک نماید و جایگاه و مقام واقعی آن را باز گرداند.[7]
7- داستان اصحاب فیل از نشانه‌های نبوت است: برخی از علما از جمله ماوردی معتقدند: حادثه اصحاب فیل از شواهد و نشانه‌های نبوت است. او می‌گوید: نشانه‌های پادشاهی خداوند و شواهد نبوت روشن و آشکار است و مبادی آن بیانگر و گواه عواقبش می‌باشد؛ زیرا دروغ با راستی و سخن خود ساخته با حق، یارای برابری ندارد. با نزدیک شدن زمان ولادت پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم   نشانه‌های عطر رسالتش به مشام می‌رسید و نشانه‌های برکت او پدیدار شد که از بزرگ‌ترین، مهم‌ترین و آشکارترین آنها واقعه اصحاب فیل بود. محمد در زمان واقعه فیل در شکم مادرش و در مکه بود و پنجاه روز بعد از واقعه فیل و بعد از مرگ پدرش در روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول به دنیا آمد. از دو جهت واقعه فیل از نشانه‌های نبوت او به شمار می‌رود: 
اول اینکه اگر لشکریان فیل پیروز می‌شدند، زنان و مردان را به کنیزی می‌گرفتند که در آن میان رسول الله و مادرش نیز به دست آنان می‌افتادند. بنابراین، خدا آنها را نابود کرد تا پیامبرش را از اسارت و بردگی نجات دهد.
دوم اینکه قریش از نظر اعتقادی نه خداپرست و نه اهل کتاب بودند تا بدین وسیله خداوند آنان را از شر دشمنی اصحاب فیل مصون دارد؛ بلکه بت‌پرست و زندیق بودند، اما چون خواست و ارادة خداوند بر این قرار گرفته بود که اسلام از آنجا ظهور کند، به وسیلة قصة اصحاب فیل بر مقام و موقعیت مکه و حرم و قریش افزوده گردید و مورد احترام و تعظیم همگان قرار گرفتند. آنان به عنوان پرده‌دار کعبه و خادمان حجاج، مقام و منزلت خاصی به دست آوردند و از اصحاب فیل داستانی عبرت آموز به جا ماند.[8]
ابن تیمیه رحمه الله می‌گوید: شکست ابرهه همزمان با ولادت پیامبر اکرم  صورت گرفت. از نظر اعتقادی کسانی که در جوار کعبه زندگی می‌کردند مشرکانی بت‌پرست بودند و ابرهه از نظر اعتقادی اهل کتاب و نصرانی بود و دین نصاری  بر شرک و بت‌پرستی ارجحیت داشت. بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که شکست ابرهه به خاطر همسایگان آن وقت کعبه نبود؛ بلکه به خاطر کعبه بود (که خداوند اصحاب فیل را هلاک کرد) یا به خاطر پیامبری بود که در آن سال در جوار کعبه به دنیا آمد یا به خاطر هر دو (کعبه و پیامبر) بود. شکست ابرهه به هر یک از این دو دلیل باشد، از نشانه‌های نبوت پیامبر اکرم  صلي الله عليه و سلم  محسوب می‌گردد.[9]
ابن کثیر رحمه الله در باب بیان واقعه اصحاب فیل می‌گوید: این واقعه نشانه و مقدمه‌ای برای مبعث پیامبر خدا بود؛ زیرا پیامبر اکرم  صلي الله عليه و سلم  طبق معروف‌ترین اقوال در آن سال به دنیا آمده است و زبان حال قدرت الهی به قریشیان می‌گوید: پیروزی شما بر حبشه به دلیل برتری شما نزد خداوند نبود؛ بلکه به خاطر این بود که از بیت عتیق محافظت شود که آن را با بعثت پیامبر امی و خاتم پیامبران مورد اکرام و بزرگداشت قرار خواهیم داد.[10]
8- محافظت خداوند از بیت عتیق: بدین صورت که خداوند برای اهل کتاب یعنی ابرهه و لشکریانش، انهدام بیت الله الحرام و چیره شدن بر آن را میسر نکرد و این در حالی بود که کعبه با شرک، آلوده و اسیر دست مشرکان بود. خداوند خواست که بیتش، از دست سلطه‌گران آزاد و از توطئه توطئه‌گران مصون بماند تا بستری مناسب برای رشد و پرورش آئین و عقیدة جدید باشد و هیچ قدرتی بر آن غالب نشود و هیچ طاغوتی در این سرزمین طغیان نکند و هیچ دینی بر این دین که قرار است بر سایر ادیان و بندگان چیره گردد، مسلط نگردد؛ چون دینی است که برای رهبری آمده است نه برای اینکه دنباله‌رو باشد و این تدبیر الهی برای خانه و دینش بود قبل از اینکه کسی بداند که پیامبر دین جدید، در آن سال متولد می‌شود.[11]
امروز ما با الهام از این واقعه، خود را در مقابل توطئه‌های فاسد و مکار صهیونیزم جهانی و مسیحیت که درصدد تخریب اماکن مقدس هستند و به آن چشم طمع دوخته‌اند، مطمئن می بینم که یقیناً نخواهند توانست، کاری پیش ببرند و این طمعهای فاجرانه و مکارانه در برنامه پوشیده و ناجوانمردانه‌ای که آرام نمی‌گیرند، ناموفق خواهند ماند؛ زیرا خداوندی که خانه‌اش را از اهل کتاب و بارگاهش را از وجود مشرکان حفاظت نمود، آن را و شهر پیامبرش را از توطئة توطئه‌گران و مکر مکاران محافظت خواهد نمود.[12]
9- قرار گرفتن این حادثه به عنوان مبدأ تاریخ برای عرب: آنچه برای اصحاب فیل رخ داد، عربها آن را تاریخ قرار دادند و می‌گفتند این کار در عام الفیل رخ داده است. فلانی در عام الفیل متولد شده و یا فلان کار چند سال بعد از عام الفیل انجام شده است و ... عام الفیل مصادف با سال 570 میلادی بود.[13]

به نقل از: الگوی هدایت (تحلیل وقایع زندگی پیامبر اکرم)، جلد اول، مؤلف : علی محمّد صلّابی، مترجم : هیئت علمی انتشارات حرمین. 

زيرنويس‌ها:

[1]- السیرة النبویه، ابی حاتم السبتی، ص 34، 39 – السیرة النبویه، ابن کثیر، ج 1، ص 30 – 37.
[2]- السیرة النبویه، ابن هشام، ج 1، ص 84 – 91.
[3]- تفسیر رازی، 32 – 94.
[4]- السیرة النبوی، ابی فارس، ص 112.
[5]- محاسن التفسیر، قاسمی، ج 17، ص 262.
[6]- السیرة النبویه، ابی فارس، ص 112.
[7]- السیرة النبویه، ندوی، ص 92.
[8]- اعلام النبوه، ماوردی، ص 185 – 189.
[9]- الجواب الصحیح، ج 4، ص 122
[10]- تفسیر ابن کثیر، ج 4، ص 548 – 549.
[11]- السیرة النبوی، ابی فارس، ص 113.
[12]- فی ظلال القرآن، ج 6، ص 3980.
[13]- السیرة النبوی، ندوی، ص 93.



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

از علي رضی الله عنه روايت است: «هر کس ‌يك وجب از جماعت مسلمانان فاصله گيرد، بي‌گمان از اسلام خارج شده ‌است»(مصنف ابن ابي شيبه 15/24 از مرسل، ابي طارق أزدي كه و رجال سند ثقه‌اند، خلافت ابي بكر /80.)

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 22713
دیروز : 5614
بازدید کل: 8812872

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010