|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>قبايل عرب>بنی عبس > دعوت آنان به اسلام
شماره مقاله : 9133 تعداد مشاهده : 343 تاریخ افزودن مقاله : 6/1/1390
|
عرضه عليه السلام الدعوة على بني عبس وأخرج أبو نعيم (ص 102) أيضاً من طريق الواقدي عن عبد الله بن وابصة العبسي عن أبيه عن جده قال: جاءنا رسول الله صلى الله عليه وسلم في منازلنا بمنى ــــ ونحن نازلون بالجَمْرة الأولى التي تلي مسجد الخَيْف وهو على راحلته مُرْدِفاً خلفه زيد بن حارثة ــــ فدعانا، فوالله ما استجبنا له ولا خير لنا، قال: وقد كنّا سمعنا به وبدعائه في الموسم، فوقف علينا يدعونا فلم نستجب له. وكان معنا مَيْسرة بن مسروق العبسي، فقال: أحلف بالله لو صدَّقنا هذا الرجل وحلمناه حتى نحُل به وسط رحالنا لكان الرأي، فأحلف بالله ليظهرنَّ أمره حتى يبلغ كلَّ مبلغ. فقال له القوم. دَعْنا عنك لا تعرِّضنا لما لا قِبَلَ لنا به، فطمع رسول الله صلى الله عليه وسلم في مَيْسرة فكلَّمه. فقال مَيْسرة: ما أحسن كلامك وأنوره ولكنَّ قومي يخالفونني، وإنَّا الرجل بقومه فإن لم يعضدوه فالعِداء أبعد. فانصرف رسول الله صلى الله عليه وسلم وخرج القوم صادرين إلى أهليهم. فقال لهم ميسرة: ميلوا بنا إلى فَدَك فإنَّ بها يهودَ نسائلهم عن هذا الرجل. فمالوا إلى يهود فأخرجوا سِفْراً لهم فوضعوه ثم درسوا ذكر رسول الله صلى الله عليه وسلم النبي الأمي العربي، يركب الجمل، ويجتزىء بالكِسْرة وليس بالطويل ولا بالقصير ولا بالجعد ولا بالسبط، في عينه حُمْرة، مُشَرَّب اللون. فإنْ كان هذا هو الذي دعاكم فأجيبوه وادخلوا في دينه، فإِنَّا نحسده فلا نتبعه، ولنا منه في مواطن بلاء عظيم ولا يبقى أحد من العرب إلا اتَّبعه أو قاتله، فكونوا ممّن يتّبعه. فقال مَيْسرة: يا قوم، إنّ هذا الأمر بيِّنٌ، قال القوم: نرجع إلى الموسم فنلقاه. فرجعوا إلى بلادهم وأبى ذلك عليهم رجالهم فلم يتبعه أحد منهم. فلما قدم رسول الله صلى الله عليه وسلم المدينة وحجَّ حِجّة الوداع لقيه مَيْسرة فعرفه. فقال يا رسول الله، والله ما زلبت حريصاً على اتِّباعك من يوم أنختَ بنا حتى كان ما كان، وأبى الله إلا ما ترى من تأخير إسلامي، وقد مات عامة النَّفر الذين كانوا معي فأين مدخلهم يا نبي الله؟ فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم «كل من مات على غير دين الإِسلام فهو في النار»، فقال: الحمد لله الذي أنقذني، فأسلم فحسن إسلامه، وكان له عند أبي بكر رضي الله عنه مكان. وذكره في البداية عن الواقدي بإسناده مثله.
پیامبر صلی الله علیه و سلم و دعوت نمودن بنى عبس ابونعیم (ص 102) همچنین از طریق واقدى از عبداللَّه بن وابصه عبسى از پدرش و او از پدربزرگش روایت نموده، كه گفت: پیامبر صلی الله علیه و سلم در اقامت گاههاى ما در منى آمد - و ما، در این موقع در جمره اولى كه نزدیك مسجد خیف واقع است، اقامت داشتیم، او در حالى سوار بر شترش آمد كه زید بن حارثه پشت سر وى سوار بود - و ما را به سوى اسلام دعوت نمود. به خدا سوگند، دعوت وى را نپذیرفتیم، و در ما آن گاه خیرى وجود نداشت، وى مىگوید: ما از وى و از دعوتش در «موسم» شنیده بودیم، او ما را دعوت كرد، ولى ما دعوتش را قبول ننمودیم، در این «موسم» میسره بن مسروق عبسى نیز با ما همراه بود، وى گفت، من به خدا سوگند یاد مىكنم، كه اگر این مرد را تصدیق نماییم و او را به دیار خود ببریم، این عمل نیكویى خواهد بود، و من به خدا سوگند یاد مىكنم، كه دین و كار وى غالب و پیروز شدنى است، و به همه جاها خواهد رسید. قوم در پاسخ گفتند: ما را بگذار و قرار باش، و به چیزى مكشان كه طاقت آن را نداشته باشیم. پیامبر صلی الله علیه و سلم در ارتباط بامیسره امیدوار شده و با وى صحبت نمود. میسره گفت: چقدر كلام خوب و منوّرى دارى! ولى قومم با من مخالفت مىكنند، و انسان وابسته به قوم خود است، كه اگر وى را یارى و مدد نكنند، توقع یارى و مدد از دشمنان نیز خیلى بعید است. پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم از آنجا منصرف شده و بیرون گردید، و قوم نیز به طرف اهالى خود حركت كردند، میسره به آنها گفت: بیایید به یهودیان ساكن فدك سرى بزنیم، و از آنها درباره اینمرد جستجو و تحقیق كنیم، آنها (با پذیرفتن درخواست وى) به طرف یهود رفتند. یهودیان كتابى را كه داشتند بیرون آورده، و آن را گذاشته بعد از آن به مطالعه بخش تذكّر پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم در آن پرداختند، (كه در توصیف پیامبر آخر زمان چنین آمده بود): نبى امى عربى، كه بر شتر سوار مىشود، و به معاش اندك كفایت مىكند، نه دراز است و نه كوتاه، نه موهاى خیلىها پیچیده و مجعد دارد، و نه هموار، و در چشمش سرخیست، و رنگ سفید و مخلوط به سرخى دارد. (یهودیان براى مان گفتند) اگر همین شخص كه صفاتش ذكر شد شما را دعوت نموده باشد، دعوت وى را قبول كنید، و به دین وى داخل شوید، امّا ما با وى حسد ورزیده به او ایمان نمىآوریم، و از طرف وى در بسا جاها براى ما مصیبتهاى بزرگى مىرسد، و هیچ كسى از عرب باقى نمىماند مگر این كه وى را پیروى مىكند و یا با وى مىجنگد. بنابراین شما از جمله كسانى باشید كه وى را پیروى مىنمایند. میسره گفت: اى قوم، این قضیه خیلى آشكار است، قومش گفتند: چون به موسم حج آینده بازگشتیم وى را ملاقات مىكنیم. به این صورت آنها به طرف دیار خود برگشتند، و مردان دیارشان این امر را از ایشان نپذیرفتند، و هیچ یكى از آنها پیروى پیامبر صلی الله علیه و سلم را نكرد، و چون پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم به مدینه تشریف آورد و حجهالوداع را به جاى آورد، میسره همراهش روبرو گردید و او را شناخت. عرض كرد اى پیامبر خدا، به خدا سوگند، من از همان روزى كه شترت را براى ما جهت دعوت خوابانیدى بر پیروى تو حریص هستم، تا این كه آنچه اتّفاق افتاد، افتاد، و خداوند نخواست تا آن وقت به اسلام مشرّف شوم، و قضا بر این رفت تا اسلام آوردنم به تأخیر افتد، و عامه كسانى كه با من بودند در گذشتند. اى پیامبر خدا این را به من بگو كه جایگاه آنها در كجاست؟ پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم در جواب فرمود: «هر كسى كه به غیر از دین اسلام مرده باشد، وى در آتش است». میسره گفت: ستایش خدایى راست كه مرا نجات داد. به این صورت اسلام آورده، و اسلامش ثابت و نیكو گردید، و در نزد ابوبكر رضی الله عنه از منزلت و جایگاه خوبى برخوردار بود. این روایت در البدایه (145/3) از واقدى و به اسناد وى به مانند این ذكر شده است.[1]
[1] بسیار ضعیف. ابونعیم در «الدلائل» (ص102) در اسناد آن واقدی که متروک است وجود دارد.
از کتاب: حیات صحابه، مؤلّف علّامه شیخ محمّد یوسف كاندهلوى، مترجم: مجیب الرّحمن (رحیمى)، جلد اول، به همراه تحقیق احادیث کتاب توسط:محمد احمد عیسی (به همراه حکم بر احادیث بر اساس تخریجات علامه آلبانی) مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی IslamWebPedia.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|