|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>قبايل عرب>بکر > دعوت آنان به اسلام
شماره مقاله : 9138 تعداد مشاهده : 372 تاریخ افزودن مقاله : 6/1/1390
|
عرضه عليه السلام الدعوة على بكر وأخرج الحافظ أبو نُعَيم عن العباس رضي الله عنه قال: قال لي رسول الله صلى الله عليه وسلم «لا أرى لي عندك ولا عند أخيك مَنَعَة، فهل أنت مخرجي إلى السوق غداً حتى نقرَّ في منازل قبائل الناس»، وكانت مجمع العرب. قال فقلت: هذه كِنْدة ولِفُّها وهي أفضل من يحج البيت من اليمن، وهذه منازل بكر بن وائل، وهذه منازل بني عامر بن صَعْصَعة، فاختر لنفسك؟ قال فبدأ بكِنْدة فأتاهم فقال: «مِمَّن القوم؟» قالوا: من أهل اليمن. قال: «من أيِّ اليمن؟» قالوا: من كِنْدة قال: «من أيِّ كِنْدة؟» قالوا: من بني عمرو بن معاوية، قال: «فهل لكم إلى خير؟» قالوا: وما هو؟ قال: «تشهدون أنْ لا إله إلا الله، وتقيمون الصلاة، وتؤمنون بما جاء من عند الله». قال عبد الله بن الأجلح: وحدَّثني أبي عن أشياخ قومه أنَّ كندة قالت له: إِن ظفرتَ تجعلْ لنا الملك من بعدك؟ فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم «إِنَّ الملك لله يجعله حيث يشاء». فقالوا: لا حاجة لنا فيما جئتنا به. وقال الكلبي: فقالوا: أجئتنا لتصدَّنا عن آلهتنا وننابذ العرب، إلحق بقومك فلا حاجة لنا بك. فانصرف من عندهم فأتى بكر بن وائل فقال: «مِمَّن القوم؟» قالوا: من بكر بن وائل. فقال: «من أيِّ بكر بن وائل؟» قالوا: من بني قيس بن ثعلبة. قال: «كيف العدد؟» قالوا: كثير مثل الثرى. قال: «فكيف المنعة؟» قالوا: لا مَنَعة، جاورنا فارس فنحن لا نمتنع منهم ولا نُجير عليهم. قال: «فتجعلون لله عليكم إنْ هو أبقاكم حتى تنزلوا منازلهم، وتستنكحوا نساءهم، وتستعبدوا أبناءهَم أنْ تسبِّحوا الله ثلاثاً وثلاثين، وتحمدوه ثلاثاً وثلاثين، وتكبِّروه أربعاً وثلاثين». قالوا: ومن أنت؟ قال: «أنا رسول الله». ثم انطلق فلمّا ولَّى عنهم قال الكلبي: وكان عمَّه أبو لهب يتبعه فيقول للناس: لا تقبلوا قوله، ثم مرَّ أبو لهب فقالوا: هل تعرف هذا الرجل؟ قال: نعم هذا في الذروة منا، فعن أيِّ شأنه تسألون؟ فأخبروه بما دعاهم إليه وقالوا: زعم أنه «رسول الله»، قال: ألا لا ترفعوا برأسه قولاً، فإنَّه مجنون يهذي من أُمِّ رأسه. قالوا: قد رأينا ذلك حين ذكر من أمر فارس ما ذكر. كذا في البداية .
پیامبر صلی الله علیه و سلم و دعوت نمودن بكر حافظ ابونُعیم از عبّاس رضی الله عنه روایت نموده كه مىگوید: پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم به من فرمود: «من در تو و در برادرت قوتى براى حمایت خود چنان كه لازم است نمىبینم، آیا مرا فردا به بازار مىبرى، تا در اقامتگاههاى قبایل مردم بیاییم؟»، و آن وقت مجمع بزرگى از عربها دور هم گرد مىآمدند. عبّاس رضی الله عنه مىگوید: گفتم: اینها قبیله كِنْده و كسانىاند كه در اطراف آنها گرد آمدهاند، و این قبیله از بهترین قبایل است كه از یمن به حج مىآید، و این اقامتگاههاى بكر بن وائل است، و این اقامتگاههاى بنى عامر بن صَعْصَعَه مىباشد، یكى از اینها را براى خود انتخاب كن. پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم از كِنْدَه شروع نمود و نزد آنها آمده پرسید: «شما از كدام قوم هستید؟» گفتند: از اهل یمن. پیامبر صلی الله علیه و سلم پرسید: «از كدام جاى یمن هستید؟» پاسخ دادند: از كنده، پیامبر صلی الله علیه و سلم پرسید: «از كدام گروه كنده هستید؟» گفتند: از بنى عمرو بن معاویه. پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «آیا خواهان خیر و نیكویى هستید؟» پرسیدند آن چیست؟ پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت: «گواهى بدهید كه معبودى جز یك خدا وجود ندارد، نماز را برپا كنید، و به آنچه از طرف خداوند آمده است ایمان بیاورید». عبداللَّه بن اجلح میگوید: پدرم از بزرگان قوم خود برایم بیان نمود كه: كنده به پیامبر صلی الله علیه و سلم گفتند: اگر تو كامیاب شدى حكومت و پادشاهى را پس از خودت براى ما مىسپارى؟ پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم در پاسخ به آنها فرمود: «پادشاهى و حكومت از آن خداوند است هر جایى كه خودش بخواهد آن را قرار مىدهد». آنها بعد از شنیدن این جواب گفتند: ما به آن چه كه تو آوردهاى ضرورت و نیازى نداریم. كلبى مىگوید: آنها در جواب پیامبر صلی الله علیه و سلم گفتند: آیا تو براى این آمدهاى تا ما را از خدایان مان باز دارى، و با عربها دشمنى و اختلاف كنیم؟ برو به قوم خود ملحق شو كه ما به تو هیچ ضرورتى نداریم. پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم از نزد آنها برگشت، و نزد بكر بن وائل آمده پرسید: «شما كدام قوم هستید؟» گفتند: از بكر بن وائل. پیامبر صلی الله علیه و سلم پرسید: «از كدام گروه بكربن وائل؟» پاسخ دادند: از بنى قیس بن ثَعْلَبَه. پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «تعدادتان چه قدر است؟» گفتند: در عدد مانند ریگ هستیم. پیامبر صلی الله علیه و سلم پرسید: «قدرت حمایت و پشتیبانى (تان از دیگران) چطور است؟» گفتند: ما این قدرت را نداریم، چون در همجوارى فارس زندگى مىكنیم، ما نمىتوانیم از آنها حمایت نكنیم و نمىتوانیم علیه آنها كسى را پناه دهیم. پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «آیا این حق را از خداوند بر خود لازم مىگردانید كه اگر شما را باقى گذاشت، و در جاها و منازل آنها سكونت نمودید، و زنهاى شان را به نكاح گرفتید، و فرزندانشان را غلام خود گردانیدید، كه خداوند را سى و سه مرتبه سبحاناللَّه بگویید، سى و سه بار الحمدللَّه و سى و چهار باراللَّه اكبر». آنها پرسیدند: تو كیستى؟ گفت: «من پیامبر خدا هستم». و بعد از آن حركت نمود، چون از نزد آنها دور شد، كلبى مىگوید: عمویش ابولهب به دنبال وى بود و او را تعقیب نموده به مردم مىگفت: قول و گفته وى را قبول نكنید. ابولهب بر آنها مىگذشت، از او پرسیدند: آیا این مرد را مىشناسى؟ گفت: بلى، او بلندترین ماست، در چه ارتباط و از كدام كار وى مىپرسید؟ آنها وى را از آنچه پیامبر صلی الله علیه و سلم ایشان را به طرف آن فراخوانده بود باخبر نموده گفتند: وى ادّعا مىكند كه پیامبر خداست. ابولهب گفت: آگاه باشید، كه به گفته وى باور نكنید، چون او دیوانه است، و هر چه به ذهنش مىرسد آن را مىگوید. پاسخ دادند: آرى، ما این را وقتى كه چیزهایى درباره فارس گفت، دانستیم (كه وى دیوانه است).[1] این چنین در البدایه (140/3) آمده است.
[1] بسیار ضعیف. ابونعیم، و همچنین در «البدایة» (3/140). در سند آن کلبی وجود دارد که متهم به دروغ است.
از کتاب: حیات صحابه، مؤلّف علّامه شیخ محمّد یوسف كاندهلوى، مترجم: مجیب الرّحمن (رحیمى)، جلد اول، به همراه تحقیق احادیث کتاب توسط:محمد احمد عیسی (به همراه حکم بر احادیث بر اساس تخریجات علامه آلبانی) مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی IslamWebPedia.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|