Untitled Document
 
 
 
  2024 Nov 21

----

19/05/1446

----

1 آذر 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

 پيامبر صلى الله عليه و سلم در حديثى فرموده است كه:" إذا ذكر أصحابي فأمسكوا" يعنى: "اگر ياران من ياد شوند پس نگه داريد (يعنى در مورد اختلافات و منازعاتشان سخن نگوييد) (حديث صحيح - سلسلة احاديث صحيح شيخ البانى).

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

قرآن و حدیث>تفسیر قرآن>سوره آل عمران > تفسیر سوره آل عمران از تفسیر راستین ترجمه تیسیر الکریم الرحمن

شماره مقاله : 9204              تعداد مشاهده : 322             تاریخ افزودن مقاله : 14/1/1390

تفسیر سوره آل عمران


مدنی و 200 آیه است.
بسم الله الرحمن الرحیم
آیه ی 6-1:
الم ، اللّهُ لا إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّوم ، الف . لام . میم جز «الله» معبود بر حق دیگری نیست. زنده و پایدار و پابرجا است.
نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَأَنزَلَ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ، کتاب را بر تو به حق نازل کرد، تصدیق کننده کتابهایی است که پیش از آن بوده اند.
مِن قَبْلُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَأَنزَلَ الْفُرْقَانَ إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِآيَاتِ اللّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَاللّهُ عَزِيزٌ ذُو انتِقَامٍ، و قبل از آن تورات و انجیل را برای هدایت مردم فرو فرستاد، و فرقان را نازل کرد، بی گمان کسانی که به آیات خدا کفر ورزیدند آنان عذابی سخت در پیش دارند، و خداوند توانا و انتقام گیرنده است.
إِنَّ اللّهَ لاَ يَخْفَىَ عَلَيْهِ شَيْءٌ فِي الأَرْضِ وَلاَ فِي السَّمَاء، بی گمان هیچ چیزی در آسمان و در زمین بر خداوند پنهان نمی ماند.
هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي الأَرْحَامِ كَيْفَ يَشَاء لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ، اوست که شما را در رحم ها هر طور که بخواهد شکل می دهد، هیچ معبود به حقی جز  او نیست، و او عزیز و حکیم است.
« الم» از حروفی است که معنی آن را جز خداوند کسی نمی داند. خداوند متعال خبر می دهد که او « الحَیُّ» دارای حیات کامل است، « القَیُّومُ» و قایم به ذات خویش است و در پایبندگی و ماندگاری نیازی به دیگران ندارد و احوال دینی و دنیوی و تقدیری آفریدگانش را سامان می بخشد. او بر پیامبرش محمد (ص) کتابی را که مشتمل بر حق است و شکی در آن نیست فرو فرستاده است. « مُصَدِّقاً لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ» که کتابهای پیش از خود را تصدیق می کند. یعنی موید مطالبی است که کتابهای پیشین آمده و با آنها مطابق است. نیز موید پیامبرانی است که آن کتابها را آورده اند. و همچنین خداوند « وَأَنزَلَ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ» تورات و انجیل را نازل کرده است. « مِن قَبلُ» پیش از این کتاب، « هُدَیَ لِلَّناسِ» و خداوند رسالت خویش را با بعثت حضرت محمد (ص) و کتاب بزرگش که مردم بوسیله آن از گمراهی ها هدایت می شوند کامل گردانده و آن را به پایان رسانید. و خداوند بوسیله کتابش مردم را از نادانی ها نجات داد و حق را از باطل جدا ساخت، و سعادت را از بدبختی و راه راست را از جهنم جدا نمود . پس کسانی که به قرآن ایمان آوردند و هدایت شدند به خبر فراوانی دست یافتند، و در دنیا و آخرت سزاوار پاداش خداوند می باشند.« إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِآيَاتِ اللّهِ» و کسانی که به آیات خداوند که آن را در  کتابش و بر زبان پیامبرش بیان نموده است کفر ورزیدند، « لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَاللّهُ عَزِيزٌ ذُو انتِقَامٍ» به عذاب سختی دچار خواهند شد، و خداوند تواناست و از کسی که از او فرمان نبرد انتقام می گیرد. و چیزی که پایندگی و ماندگاری خداوند متعال را کامل تر می گرداند این است که علم و دانش او تمامی هستی را احاطه کرده است.
 « يَخْفَىَ عَلَيْهِ شَيْءٌ فِي الأَرْضِ وَلاَ فِي السَّمَاء» هیچ چیزی در آسمان و زمین و حتی آنچه در شکم زنان باردار است بر او پوشیده نمی ماند.
پس اوست « الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي الأَرْحَامِ كَيْفَ يَشَاء» که شما را در شکم های مادرانتان آن گونه که بخواهد، در قالب مرد یا زن، کامل یا ناقص شکل می بخشد و شما در مراحل مختلف آفرینش و طبق حکمت شگفت انگیز خود از مرحله ای به مرحله ای دیگر منتقل می کند. پس هرکس با بندگانش چنین  کند، و اینگونه به احوال آنها نظر نماید و یک لحظه از آنها غافل نماند؛ از همان زمانیکه آنان را به وجود می آورد تا زمانی که آنان را می میراند، شریکی  ندارد و یکتا و تنهاست. پس مشخص است که جز او کسی سزاوار عبادت نیست.
«  لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ» جز او معبود بر حقی نیست، توانا و با حکمت است و با قدرت خویش بر خلایث چیره است، و بالاتر از آن است که به نقصی متصف باشد و مذمت شود. « الحَکِیم» و در آفریدن آفریدگانش و در تشریع و قانون گذاری اش با حکمت است.
آیه ی 8-7:هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ ، او ذاتی است که کتاب را بر تو نازل کرد، و بخشی از آن آیات محکمی هستند که معانی آن واضح و روشن است و آنها اصل کتاب هستند. و بخشی از آن «متشابهات» هستند که احتمال معانی دیگری هم دارند، و اما کسانی که در دلهایشان انحراف است برای فتنه انگیزی و تاویل نادرست آن، به دنبال متشابهات می روند، و تاویل آن را جز خدا کسی نمی داند، و راسخان در علم می گویند: « به آن ایمان آورده ایم، همه از جانب پروردگار ماست» و جز خردمندان پند نمی پذیرند.
« رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنتَ الْوَهَّابُ» پروردگار را پس از اینکه ما را هدایت کرده ای دلهای ما را منحصر مگردان، و از جانب خود به  ما رحمتی ببخش، بی گمان ت و بخشایشگری.
خداوند متعال از عظمت و شکوه و کمال تصرف خویش خبر می دهد و اینکه او یگانه است، واین کتاب بزرگ را که در هدایت و بلاغت و اعجاز و  اصلاح مردم نظیری نداشته و نخواهد داشت، نازل  کرده است، کتابی که شامل آیات محکم است و معانی آن واضح و روشن بوده و یا چیزی مشتبه نمی شود. و بخشی از آن متشابه بوده و معانی مختلفی را در بر دارد و با نگاه صرف به این متشابهات نمی توان یکی از این دو معنی محتمل را تعیین نمود، مگر اینکه این آیات متشابه را بر آیات محکم عرضه نماییم و از آنها مدد بجوییم.
پس کسانی که در دلهایشان بیماری و انحراف و کژی است، به خاطر اهداف پلیدی که دارند از متشابهات پیروی می کنند و برای اثبات گفتارها و عقاید باطل و آرای نادرست خود، و به منظور فتنه انگیزی و تحریف کتاب خدا، و تاویل آن طبق مذاهب خود، به آن استدلال می کنند، در نتیجه هم گمراه می شوند، و هم دیگران را گمراه می کنند. و اما کسانی که دارای علم راسخ هستند و علم و یقین به دلهایشان رسیده ، و درخت عمل و معارف آنان ببار نشسته است، می دانند که تمام قرآن از جانب خداست، و  همه آن اعم از محکم و متشابه حق است، و تناقض و اختلافی در آن وجود ندارد.
پس چون می دانند معانی محکمات بی نهایت صریح و روشن است، متشابه را که جاهلان و کسانی که علم و معرفت  ناقصی دارند و در آن دچار حیرت می شوند، بر آیه محکم بر می گردانند، پس معانی همه محکم و روشن گشته و می گویند: « آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ» ما بدان ایمان آوردیم چون محکم و متشابه هر دو از جانب پروردگار ماست. و جز کسانی که دارای عقل درستی هستند، متذکر نمی شوند و به امور مفید و علوم نافع دست نمی یابند.
این بیانگر آن است که این کار از نشانه های خردمندان است، و دنبال کردن آیات متشابه از صفات کسانی است که افکارشان غلط و عقلهایشان پوپ و اهدافشان نادرست است.
« وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللّهُ» اگر منظور از «تاویل» شناختن سرانجام کارها است باید بر « إِلاَّ اللّهُ» وقف کرد، زیرا با این مفهوم تنها خداست که تاول را می داند. و اگر منظور از «تاویل» تفسیر و دانستن معنی سخن باشد، عطف کردن بهتر است ، و این ستایشی برای راسخان در علم است، که آنها می دانند چگونه نصوص کتاب و سنت و محکم و متشابه را در جایش قرار دهند.
و چون در اینجا مردم به منحرف و مهتدی تقسیم می شوند، از خداوند خواستند که آنها را بر ایمان ثابت قدم بگرداند. پس گفتند: « رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا» پروردگارا! دلهای ما را از حق بسوی باطل منحرف مگردان، « بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً» بعد از اینکه ما را هدایت نمودی، و از رحمت خود به ما ببخش، رحمتی که با آن احوال ما را سر و سامان دهی، « إِنَّكَ أَنتَ الْوَهَّابُ» و تو دارای بخشش زیادی هستی.
این آیه ما را رهنمود می کند که در مورد متشابهات چه راهی را در پیش بگیریم. و خداوند بیان کرده است که راسخان در علم از خداوند می خواهند که دلهایشان را منحرف نگرداند. و در آیاتی دیگر از اسبابی که بوسیله آن دلهای اهل انحراف منحرف می شود خبر داده و بیان فرموده است که انحراف آنها به سبب کارهایی است که خود انجام می دهند: « فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُم» وقتی منحرف شدند خداوند دلهای آنان را منحرف کرد. « ثُمَّ انَصَرفُوا صَرَفَ الّلهُ قُلُوبَهُم» سپس بازگشتند و روی برتافتند پس خداوند دلهایشان را برگرداند. « وَنُقَلِّبُ أَفئِدَتَهُم وَأَبصَرَهُم کَماَ لَم یُومِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةِ» و دلها و چشمهایشان را بر می گردانیم آنگونه که نخستین بار به آن ایمان نیاوردند. پس هرگاه بنده از پروردگارش روی برگرداند، و دشمنش را به دوستی بگیرد، و حق رامشاهده کند و از آن روی برتابد، و باطل را ببیند و آن را انتخاب کند ،خداوند او را به آنچه برای خود برگزیده است واگذار می کند و دلش را به سزای انحرافش منحرف می نماید. و خداوند بر او ستم نکرده، بلکه او بر خودش ستم کرده است، پس او کسی را جز نفس امر کننده به بدی ملامت نکند.
آیه ی 9:
رَبَّنَا إِنَّكَ جَامِعُ النَّاسِ لِيَوْمٍ لاَّ رَيْبَ فِيهِ إِنَّ اللّهَ لاَ يُخْلِفُ الْمِيعَادَ، پروردگارا! تو مردم را در روزی که هیچ شکی در آن نیست جمع خواهی کرد، بی گمان خداوند خلاف وعده نمی کند.
این است پایان بخش سخن راسخان در علم، و آن  اعتراف به رستاخیز و سزا و جزا است و اینکه وعده خداوند حتما تحقق خواهد یافت. ایمان به آخرت باعث می شود تا انسان عمل شایسته انجام دهد، و خود را برای آن آماده کند، زیرا ایمان به زنده شدنِ پس از مرگ و اعتقاد به سزا و جزا، اساس اصلاح دلها و زیر بنای «رغبت» علاقه مندی به کار خیر و « رهبت» ترس و پرهیز از کار بد می باشد؛ رغبت و رهبتی که زیر بنای همه ی کارهای نیک می باشند.
آیه ی 11-10:
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَن تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُم مِّنَ اللّهِ شَيْئًا وَأُولَـئِكَ هُمْ وَقُودُ النَّار، بی گمان کسانی که کفر ورزیده اند، مالها و  فرزندانشان هرگز آنان را از عذاب خدا نجات نخواهد داد، و آنان افروزینه و سوخت آتش اند.
كَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا فَأَخَذَهُمُ اللّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَاللّهُ شَدِيدُ الْعِقَابِ، مانند رفتار و کردار آل فرعون و کسانی که پیش از آنها بودند، آیات ما را تکذیب کردند، پس خداوند آنها را به سبب گناهانشان گرفت، و خداوند سخت  کیفر  است.
خداوند از روز قیامت یاد کرد و بیان نمود تمام کسانی که به خدا کفر ورزیده ، و پیامبران خدا را دروغگو نامیده اند حتما باید وارد جهنم شوند، و مالها و فرزندانشان نمی تواند آنها را از عذاب خدا نجات دهد، و آنها در دنیا به سزا و عقوبتی گرفتار می شوند که فرعون و سایر امت هایی که آیات خدا را تکذیب کردند بدان گرفتار شدند: « فَأَخَذَهُمُ اللّهُ بِذُنُوبِهِمْ» پس زنهار که سزای خدا را ساده انگارید، چرا که کفر و تکذیب در نظرتان آسان جلوه گر خواهد شد.
آیه ی 13-12:
قُل لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ سَتُغْلَبُونَ وَتُحْشَرُونَ إِلَى جَهَنَّمَ وَبِئْسَ الْمِهَادُ ، به کافران بگو: « شما شکست خواهید خورد و به سوی جهنم حشر خواهید شد و بد جایگاهی است.»
قَدْ كَانَ لَكُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتَا فِئَةٌ تُقَاتِلُ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَأُخْرَى كَافِرَةٌ يَرَوْنَهُم مِّثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ وَاللّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَن يَشَاء إِنَّ فِي ذَلِكَ لَعِبْرَةً لَّأُوْلِي الأَبْصَارِ ، قطعا برای شما نشانی بود در رویارویی دو گروه، گروهی در راه خدا می جنگید، و گروهی دیگر کافر بودند، که مومنان را با چشمهای خود دو برابر می دیدند، و خداوند با یاری خود هرکس را که بخواهد تایید می کند، همانا در آن عبرتی است برای صاحبان بینش.
این مژده ای است برای مومنان و تهدیدی است برای کافران، چرا که آنها باید در این دنیا شکست بخورند، و همان طور که خداوند خبر داد این امر به تحقق پیوست و کافران چنان شکستی خورده اند که نظیری ندارد.
و آنچه در بدر اتفاق افتاد نشانه ای از صداقت پیامبر و حقانیت او، و بطلان وانحراف راه دشمنانش بود. دو گروه با یکدیگر روبرو شدن گروه مومنان سیصد و اندی نفر بودند، و گروه کافران نزدیک  به هزار نفر، و از آمادگی خوبی برخوردار بودند و ساز و کار جنگی را نیز د رحد وفور در اختیار داشتند. خداوند مومنان را با یاری خویش تایید و کمک نمود و آنها به یاری خدا کافران را شکست دادند، پس در این عبرتی برای صاحبان بینش است. و این جنگ بدر همان حقی بود که به رویارویی باطل رفت و آن را از بین برد، و اگر جنگ بدر یکی از مصادیق حق نبود ، طبق اسباب و علل مادی قضیه برعکس می شد.
آیه ی 15-14:
زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاء وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ ، برای مردم دوستی شهوت آراسته شده است از قبیل زنان و فرزندان و ثروت های هنگفت، از طلا و نقره و اسب های نشان دار، و چهارپایان و کشتزار، این کالای زندگی دنیاست؛ و سرانجام نیک در پیشگاه خداوند است.
قُلْ أَؤُنَبِّئُكُم بِخَيْرٍ مِّن ذَلِكُمْ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَأَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ، بگو: « آیا شما را به بهتر از این آگاه سازم؟ برای کسانی که پرهیزگاری پیشه کرده اند، نزد پروردگارشان باغهایی است که از زیر آن جویها روان است، آنان در آن جاودانه هستند، و همسرانی پاکیزه و خشنودی خداوند را دارند، و خداوند به بندگان بیناست.»
خداوند در این دو آیه از حالتِ مردمی خبر می دهد که دنیا را در آخرت ترجیح می دهند و تفاوت بین دنیا و آخرت را بیان کرده است، پس خبر داده که این چیزها برای مردم زیبا جلوه کرده و به آن چشم دوخته و بدان دل بسته اند و دل را در گرو لذایذ آن گذاشته اند. هر گروه از مردم به یکی از این چیزها علاقمند است و آنرا بزرگترین هدف و  اندیشه خود قرار داده است، هرچند که تمام این خواستنی ها کالایی اندک بوده و در مدت کوتاهی از بین می رود. خلاصه مطلب اینکه : « مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ» همه اینها  کالای اندک دنیا هستند و سرانجام نیک نزد خداوند است.
سپس خداوند خبر داد کسانی که از وی می ترسند و بندگی او را انجام می دهند چیزهایی بهتری به آنان می رسد، و انواع خ وبی ها، و نعماتِ جاودانی که هیچ چشمی نظیر آن را ندیده و هیچ گوشی آن را نشنیده و به دل هیچ انسانی خطور نکرده است به آنان خواهد رسید، و خشنودی خداوند را که بزرگترین پاکیزه ای دارند که از هر آسیب و نقصی پاک هستند، اخلاقشان زیبا و اندامهایشان کامل است. زیرا نفی چیزی مستلزم ضد آن است، پس پاک قرار دادن آنها از آفات، مستلزم موصوف بودنشان به کمالات است. « وَاللّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ» پس هرکس را یاری میدهد تا به آنچه که برای آن آفریده شده است، برسد. بنابراین اهل سعادت را توفیق می دهد تا از این دنیای فانی برای دنیای جاودان توشه بر گیرند، و انجام اعمال صالح را برای آنان میسر می گرداند، تا از این دنیا به اندازه آنچه که آنان را بر عبادت و طاعت خدا یاری می کند، استفاده کنند.
اما اهل شقاوت و بدبختی را توفیق می دهد تا کارهایی را انجام دهند که شقاوت و بدبختی اخروی آنان را مسجل تر گرداند، و کاری خواهد کرد که به زندگی دنیا راضی شوند، و به آن اطمینان پیدا نمایند، و آن را جایگاه همیشگی خویش قرار دهند.
آیه ی 17-16:
الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا إِنَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ، کسانی که می گویند: « پروردگارا! ما ایمان آورده ایم ، پس گناهان ما را بیامرز و ما را از عذاب آتش دور بدار.»
الصَّابِرِينَ وَالصَّادِقِينَ وَالْقَانِتِينَ وَالْمُنفِقِينَ وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالأَسْحَار، اینانند صبر کنندگان و راستگویان و مداومان بر طاعت خداوند و انفاق کنندگان و آمرزش طلبان در سحرگاهان.
راسخان در علم و کسانی که اهل علم و ایمان هستند، با ایمان خودشان به پروردگارشان متوسل می شوند، تا گناهانشان را بیامرزد، و آنها را از عذاب جهنم نجات دهد. ایمان و عمل صالح وسیله ای است که خداوند دوست دارد بنده با استفاده از آن به پروردگارش متوسل شود، تا از نعمت هایش را از طریق دادن پاداش و دور کردن عذاب بر وی کامل بگرداند.
سپس خداوند آنان را به زیباترین صفات توصیف نمود؛ آنان را به «صبر» متصف گرداند؛ صبری که عبارت است از باز داشتن نفس بر آنچه که خداوند آن را دوست دارد، و در این کار رضایت و خشنودی او را طلب کند. پس آنان بر طاعت خداوند صبر می نمایند و بر عدم ارتکاب معاصی او صبر می کنند، و نیز بر تحمل تقدیرات دردناک خداوند صبر پیشه می نمایند. و آنان را به صفت «راستگویی» متصف نمود، که به معنی درست بودن ظاهر و باطن، و داشتن تصمیم راستین برای در پیش گرفتن راه راست است.
و آنها را به « قنوت» متصف کرد، که به معنی مداومت بر طاعت خدا، همراه با فروتنی و خشوع است. نیز آنان را به «صرف اموال در راههای خیر» توصیف نمود، چرا که مالهایشان را در راه خیر و به فقرا و نیازمندان انفاق می کنند. و آنان را به طلب مغفرت به ویژه در سحرگاه توصیف نمود، چرا که آنان نماز را تا وقت سحر طولانی نموده، سپس از خدا آمرزش می طلبند.
آیه ی 18:
شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ وَالْمَلاَئِكَةُ وَأُوْلُواْ الْعِلْمِ قَآئِمَاً بِالْقِسْطِ لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ، خداوند گواهی می دهد که هیچ معبود بر حقی جز او نیست، و نیز گواهی می دهد که او دادگری می کند، و فرشتگان و اهل علیم نیز گواهی می دهند که هیچ معبود بر حقی جز او نیست و او عزیز و حکیم است.
این بزرگترین گواهی است که خداوند بزرگ و ملائکه و اهل علم بر بزرگترین موضوع می دهند، و آن یگانگی خداوند و دادگری اوست، و این گواهی دادن، تمام شریعت و احکام جزایی را در بر می گیرد. زیرا اصل و اساس شریعت و دین، توحید خداوند در پرستش و عبودیت و اعتراف به یگانگی او در صفات، و عظمت و بزرگی، و عزت و قدرت و شکوه، و نیکی و مهربانی، و احسان و زیبایی اوست.
اقرار به اینکه او کمال مطلق است و هیچ یک از آفریدگان خدا نمی تواند چیزی را از آن در یابد، یا آن را احاطه کند، یا به آن برسد، و یا بتواند ستایش واقعی او را انجام دهد. و عبادت ها و معاملات و توابع آن، و امر و نهی الهی همه عدل و داد هستند، هیچ ستم و ظلمی در آن وجود ندارد، بلکه سرشار از حکمت و دقت است، و پاداشی که بر اعمال صالح و اعمال بد می دهد، همه انصاف و عدل است. « قُل أَیَّ شَی ءٍ أَکبَرُ شَهَدَةَ قُلِ اللَّهُ » بگو: « کدام چیز گواه بزرگتری است؟» بگو:« خدا» . پس هیچ شکی در توحید خدا، و دین و جزای  او نیست و این موضوع از بزرگترین حقایق و روشن ترین آن است، و خداوند دلایلی بر آن آورده است که انکارناپذیر است و امکان سرشماری آن وجود ندارد.
در این آیه به فضیلت علم و علما اشاره شده است، زیرا خداوند به طور ویژه از آنان سخن به میان آورده، و از دیگر مردم نام نبرده است،و گوای دادن علما را همراه با گواهی دادن خود و ملائکه ذکر کرده است، و گواهی دادن آنها را از بزرگترین دلایل توحید  خداوند، دین و اثبات آخرت وسزا و جزای او قرار داده ، و  اینکه پذیرفتن این شهادت منصفانه و صادقانه بر مکلفین واجب است. در ضمن از علما به عنوان افراد عادل نام برده، و اینکه مردم پیرو، وآنها پیشوا و مقتدا هستند، و این فضیلت و شرافتی است که نمی توان آن را با چیز دیگری سنجید.
آیه ی 19:
إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوْتُواْ الْكِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللّهِ فَإِنَّ اللّهِ سَرِيعُ الْحِسَابِ ، همانا دین در پیشگاه خداوند اسلام است، و کسانی که کتاب را داده شده اند، اختلاف نکردند مگر پس از آگاهی یافتن، آن هم به سبب خوی سرکشی که میان آنان وجود داشت، و هرکه به آیات خدا کفر بورزد همانا خداوند زود شمار است.
خداوند متعال خبر می دهد« إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ» دینی که جز آن دینی دیگر اعتبار ندارد، و دینی جز ان پذیرفته نمی شود، دین اسلام است. « الإِ سلَمُ» اسلام یعنی تسلیم شدن در برابر خدای یگانه، و این که انسان در ظاهر و باطن، در برابر آنچه خداوند بر زبان پیامبرانش مشروع نموده است، تسلیم شود: « وَمَنِ یَبتَغَ غَیرَ الإسلَمٍ دِینَاَ فَلَن یُقبَلَ مِنهُ وَهُوَ فِی الأَخِرَةِ مِنَ الخَسِرِینَ» و هرکس دینی غیر از اسلام طلب کند، از او پذیرفته نمی شود، و او در آخرت از زیانکاران است.
پس هرکس دینی غیر از اسلام  بزگریند در حقیقت از خداوند فرمان نبرده است، چون راهی را که خداوند توسط پیامبرانش مشروع نموده، در پیش نگرفته است. سپس خداوند متعال خبر داده است که اهل کتاب این را می دانند. و آنها با یکدیگر اختلاف کردند، سپس از روی سرکشی و تمرّد، منحرف شدند، وگرنه آنها آگاهی و دانشی را که مقتضی عدم اختلاف و گرویدن به دین حقیقی بود، دارا بودند، سپس وقتی که حضرت محمد (ص) پیش آنها آمد، او را به خوبی شناختند، اما حسادت، و سرکشی ، و کفر ورزیدن به آیات خدا آنان را از پیروی کردن از حق بازداشت. « وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللّهِ فَإِنَّ اللّهِ سَرِيعُ الْحِسَابِ» و هرکس به آیات خدا کفر ورزد، بداند که خداوند زود شمار است ، یعنی منتظر باشند که قیامت خواهد آمد و خداوند آنان را به سبب آنچه می کردند، مجازات خواهد کرد.
آیه ی 20:
فَإنْ حَآجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلّهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ وَقُل لِّلَّذِينَ أُوْتُواْ الْكِتَابَ وَالأُمِّيِّينَ أَأَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُواْ فَقَدِ اهْتَدَواْ وَّإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلاَغُ وَاللّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ، اگر با تو به  داوری  برخيزند بگوی  : من  و پيروانم  در دين  خويش  به  خدا، اخلاص  ورزيديم   به  اهل  کتاب  و مشرکان  بگو : آيا شما هم  به  خدا اخلاص   ورزيده  ايد ? اگر اخلاص  ورزيده  اند پس  هدايت  يافته  اند و اگر رويگردان   شده اند ، بر تو تبليغ  است  و بس  ، و خدا بندگان  را می  بيند.
پس از آنکه خداوند بیان فرمود که دین حقیقی نزد او اسلام است، و تصریح نمود که اهل کتاب با پیامبر (ص ) مجادله کردند، و حجت بر آنها اقامه شد، اما آنها با آن مخالفت کردند، به پیامبر دستور داد که آشکارا بگوید ظاهر و باطن خویش را تسلیم خدا نموده است، و کسانی نیز که از او پیروی کرده اند، چنین هستند. و به او دستور داد تا به همه مردم ، اعم از اهل کتاب، و بی سوادان عرب ، و غیره که کتابی نداشتند، بگوید: اگر شما تسلیم شدید و اسلام آورید پس آن گاه بر راه راست و هدایت و حق خواهید بود، و اگر روی برتافتید، پس حساب شما با خداست، و چیزی جز ابلاغ و رساندن پیام بر من نیست، و من پیام خدا را به شما رسانده و حجت را بر شما اقامه نموده ام.
آیه ی 22-21:
إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَيَقْتُلُونَ الِّذِينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ ، کسانی  را که  به  آيات  خدا ايمان  نمی  آورند ، و پيامبران  را به  ناحق  می   کشند و مردمی  را که  از روی  عدل  فرمان  می  دهند می  کشند ، به  عذابی  دردآور  بشارت  ده.
أُولَـئِكَ الَّذِينَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَمَا لَهُم مِّن نَّاصِرِينَ، اينان  در دنيا و آخرت  تباه  شده  است  و هيچ  ياوری  ندارند.
کسانی که به آیات خدا کفر ورزیده و پیامبران را که بزرگترین حق را بر گردن مردم دارند و پیشوایان هدایت هستند و مردم را  به دادگری فرمان می دهند، و همه ادیان و عقل ها بر این اتفاق نظر دارند، تکذیب نموده و بزرگترین جنایت را در حق آنان مرتکب می شوند ایشان حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ» اعمالشان در دنیا و آخرت تباه شده و سزاوار عذابی دردناک هستند و یار و مددکاری نخواهند داشت که آنها را از عذاب خدا نجات دهد.
آیه ی 25-23:
أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوْتُواْ نَصِيبًا مِّنَ الْكِتَابِ يُدْعَوْنَ إِلَى كِتَابِ اللّهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ يَتَوَلَّى فَرِيقٌ مِّنْهُمْ وَهُم مُّعْرِضُونَ ، آيا آنان  را نديدی  که  از کتاب  بهره  ای  يافته  بودند ، چون  دعوت  شدند، تاکتاب  خدا در باره  آنها حکم  کند گروهی  از ايشان  بازگشتند و اعراض   کردند؟
ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَيَّامًا مَّعْدُودَاتٍ وَغَرَّهُمْ فِي دِينِهِم مَّا كَانُواْ يَفْتَرُونَ، و اين  بدان  سبب  بود که  می  گفتند : آتش  جز چند روزی  ما را عذاب  نخواهدکرد  و اين  دروغ  که  بر خود بسته  بودند در دين  خود فريبشان  داد.
فَكَيْفَ إِذَا جَمَعْنَاهُمْ لِيَوْمٍ لاَّ رَيْبَ فِيهِ وَوُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ وَهُمْ لاَ يُظْلَمُونَ، حالشان  چگونه  خواهد بود در آن  روز بی  ترديد ، وقتی  که  همه  را گرد آوريم ،، تا پاداش  عمل  هر کس  داده  شود ، بی  آنکه  بر کسی  ستمی  رود.
 آیا از آنهایی که « أُوْتُواْ نَصِيبًا مِّنَ الْكِتَابِ» بهره ای از کتاب داده شده اند به شگفت نمی افتی؟! « يُدْعَوْنَ إِلَى كِتَابِ اللّهِ» که چون به سوی کتاب خدا فرا خوانده شوند تا میانشان حکم کند کتابی که آنچه را خداوند بر پیامبرانش نازل کرده است، تصدیق می نماید، « ثُمَّ يَتَوَلَّى فَرِيقٌ مِّنْهُمْ وَهُم مُّعْرِضُونَ» سپس گروهی از آنان از پیروی کردن از حق سرپیچی می کنند، و روی بر می گردانند.
انگار سوال شده که چه چیزی باعث روی گردانی آنان شده است؟ در حالی که آنها به پیروی کردناز حق سزاوارتر بودند، و حقیقت آنچه را محمد(ص) آورده بود بهتر می دانستند؟ سپس خداوند برای این کار آنها دو علت بیان نمود:
احساس امنیت کردن، و گواهی و دروغین آنها برای خود مبنی بر نجات یافتن، و  اینکه آتش جز چند روزی به آنها نمی رسد. آنها آن چند روز را برحسب هوی و هوس فاسد خود معین کرده بودند، گویا تدبیر جهان و فرمانروایی هستی در دست آنهاست، زیرا می گفتند: « لَن یَدخُلَ الجَنَّةَ إِلَّا مَن کَانَ هُوداً أَو نَصَرَی» هرگز به بهشت نمی رود مگر کسی که یهودی یا نصرانی باشد. و معلوم است که اینها آرزوهایی است که از نظر شرع و عقل باطل اند.
و علت دوم این است که آنها وقتی آیات خدا را تکذیب کردند، و بر خدا افترا بستند، شیطان زشتی کارشان را برای آنها زیبا جلوه داد، و فریب خوردند، و شیطان چنان به آنها نمایاند که کارشان حق است، و این سزای روی گردانی آنان از حق است. پس در روز قیامت حالت آنها چگونه خواهد بود آنگاه که خداوند آنها را جمع می کند و مطابق با اعمالی که انجام داده اند آنان را سزا و جزای کامل می دهد، و عدالت الهی در مورد بندگان به اجرا در می آید؟! زیرا به سبب اعمال زشتی که انجام داده اند به عذابی سخت گرفتار می شوند، و از خیر و پاداشی عظیم محروم می مانند. « وَمَا رَبُّکَ بِظَلَّمِ لّلعَبِِیدِ» و پروردگارت بر بندگان ستم نمی کند.
آیه ی 27-26:
قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَن تَشَاء وَتَنزِعُ الْمُلْكَ مِمَّن تَشَاء وَتُعِزُّ مَن تَشَاء وَتُذِلُّ مَن تَشَاء بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ، بگو : بار خدايا ، تويی  دارنده  ملک   به  هر که  بخواهی  ملک  می  دهی  و  ازهر که  بخواهی  ملک  می  ستانی   هر کس  را که  بخواهی  عزت  می  دهی  و هر  کس را که  بخواهی  ذلت  می  دهی  همه  نيکيها به  دست  توست  و تو بر هر  کاری  توانايی.
تُولِجُ اللَّيْلَ فِي الْنَّهَارِ وَتُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَتُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَتُخْرِجُ الَمَيَّتَ مِنَ الْحَيِّ وَتَرْزُقُ مَن تَشَاء بِغَيْرِ حِسَابٍ ، از شب  می  کاهی  و به  روز می  افزايی  و از روز می  کاهی  و به  شب  می   افزايی  زنده  را از مرده  بيرون  می  آوری  و مرده  را از زنده   و به  هر که   بخواهی  بی  حساب  روزی  می  دهی.
خداوند در اساس به پیامبرش دستور می دهد و به تبع ایشان به دیگران نیز فرمان می دهد که اعلام کند پروردگارش در تدبیر جهان بالا و پایین یگانه است، و او سزاوار فرمانروایی مطلق و تصرف تام است، و  او هرکس را که بخواهد به پادشاهی می رساند. و از هرکس که بخواهد عزت می دهد و هرکس را که بخواهد خوار می گرداند. پس این طور نیست که جریان امور طبق آرزوها و خواست های اهل کتاب و دیگران پیش برود، بلکه دستور و فرمان و تدبیر امور از آن خداست، و کسی نیست که بتواند در تدبیر هستی با او مخالفت کند، و یا در تقدیر الهی، خدا را یاری دهد.
و همانطور که او روزها را بین مردم می گرداند، یک روز به سود گروهی است، و روزی دیگر به زیا گروهی، زمان و دوران را نیز می چرخاند و در آن تصرف می کند. « بِیَدِکَ الخَیرُ» خیر و خوبی همه از جانب تو است، و نیکی ها و خوبی ها را جز خداوند کسی نمی آورد و اما شر و بدی نه در صفت و نه در اسم ، و نه در فعل به خدا نسبت داده نمی شود، بلکه این امر در دایره قضا و قدر الهی جای می گیرد.
پس خوبی و بدی همه در قضا و قدر داخل است، و در پادشاهی او جز آنچه که خود خواسته است چیزی رخ نمی دهد. اما بدی و شر به او نسبت داده نمی شود. بنابراین گفته نمی شود: « بیدک الخیر و الشر» خیر و شر به دست تو است، بلکه گفته می شود: « بِیَدِکَ الخَیرُ» همان طور که خدا و پیامبرش گفته اند . اما اینکه بعضی از مفسرین گفته اند: همچنین شر نیز به دست خداست، این خیال و وهم محض است، چرا که آنها گمان برده اند چنانچه گفته شود فقط خیر در دست اوست، با قضا و تقدیر فراگیر الهی مخالف است، از این روی چنین گفته اند. اما جوابش همان چیزی است که به طور مشروح بیان داشتیم.
« وَتُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ»  شب را به روز و روز را به شب در می آوری، این را به جای آن و آن را به جای این قرار می دهی، بر شب می افزایی و از روز کم می کنی، تا با این کارها منافع بندگان تامین شود. و زنده را از مرده پدید می آورد، همان طور که کشتزارها و درختان گوناگون را از بذر آن می رویاند، و مومن را از کافر پدید می آورد و مرده را از زنده بیرون می کند، همانطور که دانه ها و هسته ها و کشتزارها را از درختان بیرون می آورد، و تخم مرغ بی جان را از مرغ زنده بیرون می آورد. پس او ذاتی است که چیزهای متضاد را از یکدیگر بیرون می آورد. در حالی که همه عناصر تسلیم او هستند. « وَتَرْزُقُ مَن تَشَاء بِغَيْرِ حِسَابٍ » خداوند در آیه ای دیگر، اسبابی را که بوسیله آن روزی وی به انسان می رسد، بیان کرده و فرموده است: « وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجعَل لَّهُ مَخرجَاَ ، وَیَرزُقهُ مِن حَیثُ لَا یَحتَسِبُ» و هرکس از خدا بترسد، خداوند برای او راهی می گشاید و از جایی او را روزی می دهد که گمانش را نمی برد. « وَمَن یَتَوَکَّل عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسبُهُ» و هرکس که بر خدا توکل کند خداوند او را کافی است. پس بر بندگان لازم است که روزی را مگر از خدا طلب نکنند، و برای بدست آوردن روزی ،در پی اسبابی باشند که خداوند آنرا آسان و جایز قرار داده است.
آیه ی 28:
لاَّ يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاء مِن دُوْنِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللّهِ فِي شَيْءٍ إِلاَّ أَن تَتَّقُواْ مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللّهِ الْمَصِيرُ ، نبايد مؤمنان  ، کافران  را به  جای  مؤمنان  به  دوستی  برگزينند  پس  هر، که چنين  کند او را با خدا رابطه  ای  نيست   مگر اينکه  از آنها بيمناک   باشيد و خدا شما را از خودش  می  ترساند که  بازگشت  به  سوی  اوست.
در اینجا خداوند مومان را بر حذر داشته است که مومنان را رها نکنند و به جای آنها، کافران را به دوستی نگیرند، زیرا مومنان، دوستان یکدیگرند و خداوند هم سرپرست و ولّی آنان است. « وَمَن یَفعَلَ ذَلِکَ» و هرکس کافران را به دوستی بگیرد، « فَلَيْسَ مِنَ اللّهِ فِي شَيْءٍ» او از خداوند مبّرا است و خداوند نیز از او مبَّرا می باشد. همانطور که فرموده است: « وَمَن یَتَولَّهُم مِنّکُم فَإِنَّهُ مِنهُم» و هرکس از شما که کافران را به دوستی بگیرد، او از آنهاست. « إِلاَّ أَن تَتَّقُواْ مِنْهُمْ تُقَاةً» مگر اینکه در اظهار دشمنی با کافران، از جان خود ترسید، پس در این حالت برای شما جایز است که با آنها به طور مسالمت آمیز رفتار کنید، و با آنها بسازید، و نباید از ته دل آنان را دوست داشته باشید و کمکشان کنید.
« وَيُحَذِّرُكُمُ اللّهُ نَفْسَهُ» و از او بترسید  وترس از خداوند را بر ترس از بندگان مقدم بدارید، زیرا کارهای بندگان در دست اوست، و او پیشانی آنها را گرفته و همه به سوی او باز می گردند، پس به کسی که ترس حقوق الهی را مقدم داشته و به او امیدوار بوده باشد، پاداش فراوان می دهد، و کافران و کسانی را که آنها را به دوستی گرفته اند، با عذاب هلاکت بار مجازات می نماید.
آیه ی 30-29:
قُلْ إِن تُخْفُواْ مَا فِي صُدُورِكُمْ أَوْ تُبْدُوهُ يَعْلَمْهُ اللّهُ وَيَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأرْضِ وَاللّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ، بگو : هر چه  در دل  داريد ، چه  پنهانش  کنيد و چه  آشکارش  سازيد ، خدا  به آن  آگاه  است   او هر چه  را که  در آسمانها و زمين  است  می  داند و بر  هرکاری  تواناست.
يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُّحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِن سُوَءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَهَا وَبَيْنَهُ أَمَدًا بَعِيدًا وَيُحَذِّرُكُمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَاللّهُ رَؤُوفُ بِالْعِبَادِ ، روزی  که  هر کس  کارهای  نيک  و کارهای  بد خود را در برابر خود حاضر بيند،، آرزو کند که  ای  کاش  ميان  او و کردار بدش  فاصله  ای  بزرگ  بود  خداوندشما را از خودش  می  ترساند  و خدا به  بندگانش  مهربان  است.
خداوند متعال خبر می دهد که علم او آنچه را که در سینه هاست احاطه نموده است، خواه بندگان آن را پنهان کنند و خواه آن را آشکار نمایند. و همان طور که علم او هر آن چیزی را که در آسمان ها و زمین می باشد در بر گرفته است، پس هیچ کس بر او پنهان نمی ماند. علم او همه چیز را احاطه کرده است و او بزرگ، و بر هر چیزی تواناست، و هیچ موجودی نمی تواند از خواست او سرباز زند.
به دنبال آنکه خداوند عظمت خویش و گستردگی اوصافش را برای مردم بیان فرمود تا برای آنان انگیزه ای باشد که در هر حال او را مراقب خویش بدانند، انگیزه ای دیگر برای مراقب دانستن خداوند و ترس از او را بیان کرد، و آن این است که همه آنها به سوی او باز می گردند، و در آن وقت کارهای خوب و بد خود را حاضر می بینند، پس در این هنگام به خوبی هایی که برای خود پیش فرستاده اند رشک می برند. بدکاران وقتی آنچه که اعمال خود را حاضر می بینند حسرت می خورند، و دوست دارند که بین آنها و کارهای بدشان فاصله دوری بود.
بنابراین وقتی بنده دانست که به سوی پروردگارش بر می گردد و پس از این زندگی پر رنج و مشقت باید پروردگارش را ملاقات نماید، و دسترنج و تلاش خود را ببیند، این امر باعث می شود تا مواظب باشد، و از کارهایی که باعث رسوایی و عذابش می گردد، بپرهیزد، و با انجام کارهای شایسته که خوشبختی و پاداش را به دنبال دارند، آمادگی پیدا کند. بنابراین خداوند متعال فرمود:« وَ یُحَذّرِکُمُ اللَّهُ نَفسَهُ» و خداوند با نشان دادن اوصاف و عظمت خویش، و کمال دادگری و شدت عذابش، شما را از کیفر خود برحذر می دارد. و با وجود اینکه عذاب سختی دارد، او مهربان است. از جمله مهربانی و رحمت او این است که بندگان را از سرکشی و فساد برحذر داشته است، آنجا که خداوند متعال وقتی عقوبت ها را بیان می کند، می فرماید: « ذَلِکَ یُخَوفُ اللَّهُ بِهِ عِباَدَهُ یَعِبَادِ فَاَتَّقُونِ» خداوند با آن بندگانش را می ترساند، ای بندگانم! از من بهراسید.
پس مهربانی و رحمت خدا برای بندگان سبب شده است راههایی را که بوسیله آن خوبی ها را در می یابند، برای آنان آسان و هموار گردد. و مهربانی و رحمت او نسبت به آنها باعث می شود راه هایی را که به کارهای زشت منتهی می شوند در پیش نگیرند.
از خداوند خواستاریم که احسان و نیکی خود را بر ما تمام کند و ما را بر پیمودن راه مستقیم یاری دهد، و از پیمودن راههایی که آدمی را به دوزخ می کشاند، مصون دارد.
آیه ی 31:
قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ، بگو : اگر خدا را دوست  می  داريد از من  پيروی  کنيد تا او نيز شما را  دوست  بدارد و گناهانتان  را بيامرزد ، که  آمرزنده  و مهربان  است.
این آیه معیاری است برای بازشناسی کسی که واقعا خدا را دوست دارد از کسی که فقط ادعای دوست داشتن خدا را دارد.
پس علامت محبت خدا، پیروی کردن از محمد (ص) است، چرا که خداوند پیروی از او و از آنچه که مردم را به سویش فرا می خواند، راهی به سوی محبت و خشنودی خویش قرار داده است. پس محبت و خشنودی و پاداش خدا جز در پرتو تصدیق کتاب و سنت، و فرمان بردن از دستورات کتاب و سنت و پرهیز از آن چ هین دو مصدر تشریع از آن نهی کرده اند به دست نمی آید.
پس هرکس که چنین کند خداوند او را دوست دارد، و به او پاداش می دهد، و گناهانش را می آمرزد، و عیب هایش را می پوشاند. در اینجا شاید این سوال به ذهن برسد که حقیقت اتبّاع و پیروی از پیامبر چگونه است؟ پس خداوند این سوال را چنین جواب می دهد:
آیه ی 32:
قُلْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ فإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ الْكَافِرِينَ ، بگو : از خدا و رسولش  فرمان  ببريد  پس  اگر رويگردان  شدند ، بدانند  که او، کافران  را دوست  ندارد.
« قُلْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ» بگو: با فرمان بردن از دستور خدا و پرهیز از منهیات، و تصدیق اخبار (اخباری که از ناحیه ی خدا و رسولش رسیده است) از خدا و پیامبرش پیروی کنید. « فإِن تَوَلَّوْاْ» پس اگر روی برتافتند ، این عمل، کفر است. و خداوند « لاَ يُحِبُّ الْكَافِرِينَ» کافران را دوست ندارد.
آیه ی 37-33:
إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ، خدا آدم  و نوح  و خاندان  ابراهيم  و خاندان  عمران  را بر جهانيان  برتری  داد.
ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ، فرزندانی  بودند ، برخی  از نسل  برخی  ديگر پديد آمده   و خدا شنوا و  داناست.
إِذْ قَالَتِ امْرَأَةُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ مَا فِي بَطْنِي مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّي إِنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ، و زن  عمران  گفت  : ای  پروردگار من  ، نذر کردم  که  آنچه  در شکم  دارم  از  کار اينجهانی  آزاد و تنها در خدمت  تو باشد  اين  نذر را از من  بپذير که   تو شنوا و دانايی.
فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُهَا أُنثَى وَاللّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَلَيْسَ الذَّكَرُ كَالأُنثَى وَإِنِّي سَمَّيْتُهَا مَرْيَمَ وِإِنِّي أُعِيذُهَا بِكَ وَذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ ، چون  فرزند خويش  بزاد ، گفت  : ای  پروردگار من  ، اين  که  زاييده  ام ، دختراست  و خدا به  آنچه  زاييده  بود داناتر است  و پسر چون  دختر نيست   او رامريم  نام  نهادم   او و فرزندانش  را از شيطان  رجيم  در پناه  تو می   آورم.
فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا وَكَفَّلَهَا زَكَرِيَّا كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِندَهَا رِزْقاً قَالَ يَا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هَـذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ إنَّ اللّهَ يَرْزُقُ مَن يَشَاء بِغَيْرِ حِسَابٍ ، پس  پروردگارش  آن  دختر را به  نيکی  از او بپذيرفت   و به  وجهی   پسنديده پرورشش  داد و زکريا را به  سرپرستی  او گماشت   و هر وقت  که   زکريا به  محراب  نزد او می  رفت  ، پيش  او خوردنی  می  يافت   می  گفت  :  ای  مريم  ، اينها برای  تو از کجا می  رسد  مريم  می  گفت  : از جانب  خدا ،  زيرا او هر کس  را که  بخواهد بی  حساب  روزی  می دهد.
آیه ی 59-61:
إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِندَ اللّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثِمَّ قَالَ لَهُ كُن فَيَكُونُ ، مثل  عيسی  در نزد خدا ، چون  مثل  آدم  است  که  او را از خاک  بيافريد و  به او، گفت  : موجود شو  پس  موجود شد.
الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَلاَ تَكُن مِّن الْمُمْتَرِينَ ، اين  سخن  حق  از جانب  پروردگار تو است   از ترديد کنندگان  مباش.
فَمَنْ حَآجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءكُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءكُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةُ اللّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ ، از آن  پس  که  به  آگاهی  رسيده  ای  ، هر کس  که  در باره  او با تو مجادله   کند ، بگو : بياييد تا حاضر آوريم  ، ما فرزندان  خود را و شما فرزندان   خود را ، ما زنان  خود را و شما زنان  خود را ، ما خود و شما خود آنگاه   دعا وتضرع  کنيم  و لعنت  خدا را بر دروغگويان  بفرستيم.
سپس داستان و خبر راستین عیسی و مریم را بیان کرد، و تصریح نمود او بنده ایست که خدا بر وی تفضیل نموده، و هرکس گمان برد چیزی از خدایی در او وجود دارد، به راستی که بر خدا دروغ بسته و همه پیامبران و عیسی (ع) را تکذیب کرده است. پس کسانی که عیسی را معبود قرار داده اند دچار شبهه باطلی شده اند، و اگر این شبهه، صحیح بود، آدم از عیسی سزاوارتر بود، زیرا آدم بدون پدر و مادر آفریده شد، و با این وجود همه انسان ها اتفاق دارند که او بنده ای از بندگان خدا است. پس ادعای خدا بودن عیسی چون که بدون پدر آفریده شده است باطل ترین و پوچ ترین ادعاست.
و این حق است و شکی در آن نیست، زیرا عیسی در مورد خودش گفته است: « مَا قُلتُ لَهُم إِلَّا مَآ أَمَرتَنِی بِهِ أَنِ اعبُدُوا اللَّهَ رَبّیِ وَرَبَّکُم» جز آنچه مرا به آن فرمان داده بودی چیزی به آنها نگفتم؛ خدا را بپرستید که پروردگار من و شماست.
گروهی از نصارای نجران نزد پیامبر (ص) آمدند و پس از آنکه پیامبر (ص) دلایل قاطعی مبنی بر این که عیسی بنده خدا و پیامبرش است، ارائه کرد آنها همچنان برگمان و عقیده باطل خود سرسختانه پافشاری می کردند، چرا که گمان می بردند او معبود است.
کار آنها و پیامبر به جایی کشید که خداوند پیامبر را  دستور داد تا با آنان مباهله کند، زیرا حق برای آنان روشن گردید، اما عناد و تعصب، آنها را از پذیرفتن حق بازداشت. پس پیامبر (ص) آنان را به مباهله دعوت کرد و گفت: من و خانواده ام و فرزندانم حاضر می شویم، و شما هم همراه با خانواده و فرزندانتان  حاضر شوید، سپس دعا می کنیم که خداوند نفرین و لعنت و عذابش را بر دروغگویان فرو فرستد. نصارا با یکدیگر مشورت کردند که آیا دعوت او را بپذیریم یا نه، بالاخره اتفاق کردند که خواسته او را اجابت نکنند، چون آنها می دانستند که او پیامبر بر حق خداست ، و اگر با وی مباهله کنند خودشان و فرزندان وخانواده هایشان هلاک می شوند، بنابراین با پیامبر صلح کردند و به او جزیه پرداختند و از او خواستند تا آنها را به حالت خودشان رها کند، و کاری با آنها نداشته باشد.
پیامبر خواسته آنها را پذیرفت و آنان را در تنگنا قرار داد، زیرا هدف که روشن شدن حق بود حاصل شد و عناد و مخالفت آنها روشن گردید، چرا که از مباهله امتناع  کردند. و  این دلیلی است بر اینکه آنها ستمکار بودند.
آیه ی 63-62:
إِنَّ هَـذَا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ وَمَا مِنْ إِلَـهٍ إِلاَّ اللّهُ وَإِنَّ اللّهَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ، مانا اين  داستانی  است  راست  و درست   جز الله  هيچ  خدايی  نيست   او  خدايی ، پيروزمند و حکيم  است.
فَإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّ اللّهَ عَلِيمٌ بِالْمُفْسِدِينَ ، اگر رويگردان  شوند ، خداوند مفسدان  را می  شناسد.
بنابراین چنانچه حق برایشان روشن گردید اما از آن روی گردانی نمودند، و از گمراهیشان برنگشتند، بدان که آنان فساد کار هستند، و خداوند از حالشان با خبر است. بهمین جهت خداوند فرمود: « إِنَّ هَـذَا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ» ، به راستی که این داستان واقعی است و هیچ شکی در آن نیست، « وَإِنَّ اللّهَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ» و همانان خداوند توناست و بر هر چیزی غالب است و تمام هستی در برابر قدرت و عظمت وی سر تسلیم فرود آورده است، و با حکمت است و هرچیزی را در جای خودش قرار می دهد.
آیه ی 64:
قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَى كَلَمَةٍ سَوَاء بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَلاَ نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلاَ يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُولُواْ اشْهَدُواْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ ، بگو : ای  اهل  کتاب  ، بياييد از آن  کلمه  ای  که  پذيرفته  ما و شماست   پيروی ، کنيم  : آنکه  جز خدای  را نپرستيم  و هيچ  چيز را شريک  او نسازيم  و  بعضی  از ما بعضی  ديگر را سوای  خدا به  پرستش  نگيرد  اگر آنان  رويگردان   شدند بگو : شاهد باشيد که  ما مسلمان  هستيم.
پیامبر (ص) در نامه هایش به پادشاهان ِ اهل کتاب این آیه را می نوشت، و گاهی آن را در رکعت اول نماز سنت صبح می خواند: « قُولُوا ءَامَنَّاَ بِاللَّهِ» و در رکعت دوم سنت نماز صبح نیز آن را می خواند، چون این آیه مشتمل بر دعوت به سوی دینی است که پیامبران بر آن اتفاق دارند، و توحید  الوهیت و پرستش خدای یگانه را در بردارد، خدایی که شریکی ندارد و انسانها و دیگر آفریدگان از ویژگیهای ربوبیت و صفات الوهیت برخوردار نمی باشند. پس اگر اهل کتاب و دیگران این را پذیرفتند به راستی که هدایت یافته اند.
« فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُولُواْ اشْهَدُواْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ» و اگر روی برتابند، بگو: گواه باشید که ما منقاد خدا هستیم. مانند « قُل یَأَیُّهَا الکَفِرُونَ»
آیه ی 68-65:
يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تُحَآجُّونَ فِي إِبْرَاهِيمَ وَمَا أُنزِلَتِ التَّورَاةُ وَالإنجِيلُ إِلاَّ مِن بَعْدِهِ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ ، ای  اهل  کتاب  ، چرا در باره  ابراهيم  مجادله  می  کنيد ، در حالی  که   تورات و انجيل  بعد از او نازل  شده  است  مگر نمی  انديشيد ?
هَاأَنتُمْ هَؤُلاء حَاجَجْتُمْ فِيمَا لَكُم بِهِ عِلمٌ فَلِمَ تُحَآجُّونَ فِيمَا لَيْسَ لَكُم بِهِ عِلْمٌ وَاللّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ ، هان  ای  اهل  کتاب  ، گرفتم  که  در آنچه  بدان  علم  داريد مجادله  تان  روا باشد ، چرا در آنچه  بدان  علم  نداريد مجادله  می  کنيد ? در حالی  که  خدا می  داند و شما نمی  دانيد.
مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلاَ نَصْرَانِيًّا وَلَكِن كَانَ حَنِيفًا مُّسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ، ابراهيم  نه  يهودی  بود نه  نصرانی  ، بلکه  حنيفی  مسلمان  بود  و از، مشرکان نبود.
إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهَـذَا النَّبِيُّ وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَاللّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ ، نزديک  ترين  کسان  به  ابراهيم  همانا پيروان  او و اين  پيامبر و مؤمنان   هستند  و خدا ياور مؤمنان  است.
همه ادیان اعم از یهود و نصارا و مشرکین و همچنین مسلمانها ادعا می کردند که بر آیین ابراهیم هستند. خداوند خبر داد که سزاوارترین و نزدیکترین مردم  به ابراهیم، محمد (ص) و پیروانش، و پیروان ابراهیم خلیل هستند که پیش از محمد و یارانش زیسته اند. اما ابراهیم از یهود و نصارا و مشرکین و دوستی آنان بیزار و مبرا است، چون دین ابراهیم دین یکتاپرستی است، و سرشار از عفو و گذشت و سهولت ، که براساس آن باید به همه پیامبران و همه  کتابها ایمان داشت، و این از ویژگی مسلمین است.
یهود و نصارا ادعا می کردند که آنها بر آیین ابراهیم هستند، در حالیکه یهودیت و نصرانیتی که بر آن هستند بعد از ابراهیم خلیل بوجود آمد، پس چگونه در این مسئله مجادله می کنند، مسئله ای که دروغ و افترای آنها به وضوح در آن مشاهده می شود؟ فرض کن آنها در چیزی که بدان علم داشتند مجادله کردند، پس چگونه در این حالت مجادله می نمایند، زیرا در این جا قبل از اینکه به باطل بودن و پوچ بودن سخنشان توجه شود، فاسد بودن ادعایشان اثبات می گردد.
و این آیه دلیلی است بر اینکه برای انسان جایز نیست درباره چیزی که نمی داند سخن بگوید یا در مورد آن مجادله کند.
« وَاللَّهُ وَلِیُّ المُومِنِینَ» پس هر اندازه ایمان آدمی قوی باشد، خداوند با لطف خویش او را سرپرستی می نماید، و او را بر انجام کار خوب توفیق می دهد، و از سختی دور می نماید.
آیه ی 74-69:
وَدَّت طَّآئِفَةٌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يُضِلُّونَكُمْ وَمَا يُضِلُّونَ إِلاَّ أَنفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ ، طايفه  ای  از اهل  کتاب  دوست  دارند که  شما را گمراه  کنند و حال  آنکه   نمی دانند که  جز خود را گمراه  نمی  کنند.
يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللّهِ وَأَنتُمْ تَشْهَدُونَ ، ای  اهل  کتاب  ، با آنکه  خود به  آيات  خدا شهادت  می  دهيد ، چرا  انکارشان می  کنيد .
يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ ، ای  اهل  کتاب  ، با آنکه  از حقيقت  آگاهيد ، چرا حق  را به  باطل  می   آميزيدو، حقيقت  را کتمان  می  کنيد.
وَقَالَت طَّآئِفَةٌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ آمِنُواْ بِالَّذِيَ أُنزِلَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُواْ وَجْهَ النَّهَارِ وَاكْفُرُواْ آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ ، طايفه  ای  از اهل  کتاب  گفتند : در اول  روز به  آنچه  بر مؤمنان  نازل  شده   است  ايمان  بياوريد و در آخر روز انکارش  کنيد ، تا مگر از اعتقاد خويش   بازگردند.
وَلاَ تُؤْمِنُواْ إِلاَّ لِمَن تَبِعَ دِينَكُمْ قُلْ إِنَّ الْهُدَى هُدَى اللّهِ أَن يُؤْتَى أَحَدٌ مِّثْلَ مَا أُوتِيتُمْ أَوْ يُحَآجُّوكُمْ عِندَ رَبِّكُمْ قُلْ إِنَّ الْفَضْلَ بِيَدِ اللّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاء وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ، و گفتند : جز پيروان  دين  خود را تصديق  مکنيد  بگو : هدايت  ، هدايت ، خدايی  است   و اگر گويند که  به  ديگران  همان  چيزهايی  ارزانی  شود که  به  شماارزانی  شده  است  ، يا اگر گويند که  فردا در نزد پروردگارتان  با شما  به  حجت  می  ايستند بگو : فضيلت  به  دست  خداست  ، به  هر که  خواهد آن  را  عطا می کند ، که  او بخشاينده  و داناست.
يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَن يَشَاء وَاللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ ، هر که  را بخواهد خاص  رحمت  خود می  کند و خدا صاحب  کرمی  است  بس  بزرگ.
این از جمله احسان و نیکی های خداوند نسبت به این امت است که آنها را از مکر و توطئه اهل کتاب آگاه نموده و به آنها خبر داده است که اهل کتاب بنا بر علاقه شدید آنها به گمراه کردن مومنان کارهای زشتِ گوناگونی انجام می دهند.
پس گروهی از اهل کتاب گفتند: « آمِنُواْ بِالَّذِيَ أُنزِلَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُواْ وَجْهَ النَّهَار» به آنچه بر مومنان نازل شده، در آغاز روز ایمان بیاورید، و در پایان روز از دینشان برگردید، زیرا وقتی آنها ببینند که شما از دینشان برگشته اید، در حالیکه آنها معتقدند که شما علم و دانش دارید، در دین خود شک می کنند، و با خود می گویند اگر آنها در دین چیزی ناپسند و مخالف با کتابهای گذشته نمی دیدند، از آن بر نمی گشتند.
این مکر و نقشه آنهاست، و خداوند هرکس را که بخواهد هدایت می کند، و بخشش به دست اوست، و آن را به هرکس که بخواهد اختصاص می دهد. پس ای امت اسلام! خداوند چیزهایی را به شما اختصاص داده که به دیگران اختصاص نداده است.
این حیله  گران ندانستند که دین خدا حق است، و هرگاه حقیقت آن در دلها جای بگیرد جز ایمان و یقین چیزی را نمی افزاید، و شبهه پراکنی و ایجاد تردید، سبب می شود که فرد متدین به دینش بیشتر تمسّک جوید و ستایش خدا را به جای آورد. « أَن يُؤْتَى أَحَدٌ مِّثْلَ مَا أُوتِيتُمْ أَوْ يُحَآجُّوكُمْ عِندَ رَبِّكُمْ» چیزی که آنها را به انجام این کارهای زشت وادار کرد، حسد و سرکشی و ترس از محکوم شدن بود، همانطور که خداوند متعال فرموده است: « وَدَّ کَثیِرُ مِن أَهلِ الکِتَبِ لَو یَردُونَکُم مِن بَعدِ إِیَمانِکُم کُفَّاراً حَسَدَا مِن عِندِ أَنفُسِهِم مِن بَعدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الحَقُّ » بسیاری از اهل کتاب پس از آنکه حق برایشان آشکار شد از روی حسدی که در وجودشان بود، آرزو کردند که شما را بعد از ایمانتان کافر گردانند.
آیه ی 77-75:
وَمِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِن تَأْمَنْهُ بِقِنطَارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَمِنْهُم مَّنْ إِن تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لاَّ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلاَّ مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَآئِمًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَيَقُولُونَ عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ ، از ميان  اهل  کتاب  کسی  است  که  اگر او را امين  شمری  و قنطاری  به  او، بسپاری  آن  را به  تو باز می  گرداند ، و از ايشان  کسی  است  که  اگر امينش   شمری و ديناری  به  او بسپاری  جز به  تقاضا و مطالبت  آن  را باز نگرداند  زيرا می  گويد : راه  اعتراض  مردم  مکه  بر ما بسته  است  و کس  ما را ملامت   نکند اينان  خود می  دانند که  به  خدا دروغ  می  بندند.
بَلَى مَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ وَاتَّقَى فَإِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ ، آری  هر کس  که  به  عهد خويش  وفا کند و پرهيزگار باشد ، خدا پرهيزگاران   را دوست  می  دارد.
إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللّهِ وَأَيْمَانِهِمْ ثَمَنًا قَلِيلاً أُوْلَـئِكَ لاَ خَلاَقَ لَهُمْ فِي الآخِرَةِ وَلاَ يُكَلِّمُهُمُ اللّهُ وَلاَ يَنظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلاَ يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ، کسانی  که  عهد خدا و سوگندهای  خود را به  بهايی  اندک  می  فروشند در  آخرت نصيبی  ندارند و خدا در روز قيامت  نه  با آنان  سخن  می  گويد و نه  به   آنان  می  نگرد و نه  آنان  را پاکيزه  می  سازد  و برايشان  عذابی  دردآور  است.
خداوند از اهل کتاب خبر می دهد که گروهی از  آنان امانتدار هستند، و اگر مبلغ هنگفتی را به طور امانت به آنها بسپاری آن را به تو بر می گردانند، و گروهی از آنها خائن هستند، و در کمترین چیزی که به طور امانت به آنها بدهی خیانت می کنند، و آنها با وجود این خیانت زشت، عذر و بهانه های پوچ می آورند، و می گویند: « لَیسَ عَلَینَا فِی الأُمِیّنَ سَبِیلُ» اگر به «امیین» بی سوادان خیانت کنیم و مالهایشان را مباح بدانیم بر ما گناهی نیست، چون آنها حرمتی ندارند. خداوند متعال می گوید: « وَيَقُولُونَ عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ»  و آنها به شدت گناهکار خواهند بود. پس دو کار زشت را مرتکب شده اند؛ یکی خیانت و تحقیر اعراب، و دیگری دروغ بستن به خدا، در حالی که آنها زشتی و قبح کار خود را می دانند، پس اینان مانند کسانی نیستند که از روی نادانی و گمراهی چنین می کنند.
سپس خداوند متعال فرمود: « بَلَی» آن طور نیست که آنها می گویند، بلکه « مَن أَوفَیِ بِعَهدِهِ وَاتَّقَی» هرکس به حقوق الهی و آفریدگانش وفا کند، این فرد پرهیزگار است، و خداوند او را دوست می دارد. یعنی هرکس برخلاف این عمل کند، و به پیمانی که بین او و مردم است وفا ننماید، و پرهیزگار نباشد، خداوند او را کیفر میدهد و او را بر این کار به شدت مجازات می کند. کسانی که دنیا را به بهای دین می خرند، و کالای اندک دنیا را انتخاب می کنند و با قسم های دروغین و عهدشکنی، دنیا را به دست می آورند، « وَلاَ يُكَلِّمُهُمُ اللّهُ وَلاَ يَنظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلاَ يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ» خداوند با ایشان سخن نمی گوید، و روز قیامت به آنها نمی نگرد، و آنها را پاک نمی سازد، و برای آنان عذابی دردناک است.
یعنی خش خدا، و کیفر الهی بر آنان واجب و مقرر گشته، و آنها از پاداش الهی محروم شده، و از تزکیه الهی بی نصیب می مانند، و در روز قیامت در حالی که مرتکب جنایت و گناهان بزرگ شده اند، در پیشگاه خدا حاضر می شوند.
آیه ی 78:
وَإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقًا يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُم بِالْكِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتَابِ وَمَا هُوَ مِنَ الْكِتَابِ وَيَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ وَمَا هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ وَيَقُولُونَ عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ ، و از ميان  ايشان  گروهی  هستند که  به  شيوه  کتاب  خدا سخن  می  گويند ، تا، پنداريد که  آنچه  می  گويند از کتاب  خداست  ، در حالی  که  از کتاب  خدا  نيست  و می  گويند که  از جانب  خدا آمده  و حال  آنکه  از جانب  خدا نيامده   است  و خود می  دانند که  بر خدا دروغ  می  بندند.
گروهی از اهل کتاب، کتاب خدا را تحریف می کنند، « يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُم بِالْكِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتَابِ» و این تحریف لفظی و تحریف معنوی را شامل می شود. سپس آنها گمان می برند که این تحریف زشت بخشی از کتاب است، و آنها دروغ می گویند، و به صراحت به خدا دروغ نسبت می دهند، و آنها به سرنوشت و به سرانجام بد خود واقفند.
آیه ی 80-79:
مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُؤْتِيَهُ اللّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُواْ عِبَادًا لِّي مِن دُونِ اللّهِ وَلَـكِن كُونُواْ رَبَّانِيِّينَ بِمَا كُنتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتَابَ وَبِمَا كُنتُمْ تَدْرُسُونَ ، نسزد هيچ  بشری  را که  خدا به  او کتاب  و حکمت  و نبوت  داده  باشد ،  آنگاه به ، مردم  بگويد که  بندگان  من  باشيد نه  بندگان  خدا  و حال  آنکه   پيامبران می  گويند : همچنان  که  از کتاب  خدا می  آموزيد و در آن  می  خوانيد  ، پرستندگان  خدا باشيد.
وَلاَ يَأْمُرَكُمْ أَن تَتَّخِذُواْ الْمَلاَئِكَةَ وَالنِّبِيِّيْنَ أَرْبَابًا أَيَأْمُرُكُم بِالْكُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنتُم مُّسْلِمُونَ ، و نيز به  شما نمی  فرمايند که  فرشتگان  و پيامبران  را خدايان  پنداريد  آيا پس  از آنکه  اسلام  آورده  ايد شما را به  کفر فرمان  می  دهند ?
قطعا امکان ندارد، و محال است انسانی که خداوند وحی و کتاب و نبوت را به وی داده و حکم شرعی را به او بخشیده است ، و مردم را به پرستش خدا فرا خواند، و به پرستش پیامبران و فرشتگان و قرار دادن آنها به جای خود دستور دهد، چون این کفر است، زیرا او با اسلام مبعوث شده است که از هر جهت با کفر منافی است، پس چگونه او به ضد آن دستور می دهد؟ این غیر ممکن است، زیرا حالتی که او بر آن قرار دارد، و فضیلت ها و ویژگی هایی که خداوند به او ارزانی داشته است، مقتضی عبودت و بندگی و فروتنی کامل برای خدای یگانه و قهار می باشد.
و این پاسخی است به گروه نصرانی های اعزامی از نجران، چرا که فریب خوردگی و تکبر آنان به جایی رسید که گفتند: ای محمد ! آیا ما را دستور می دهی تا تو را عبادت کنیم؟ این در حالی بود که خداوند آنها را دستور داده بود که خدا را بپرستند، و از او پیروی  کنند. پس خداوند باری تعالی آنچه را که بر زبان آوردند منتفی کرد و فرمود: پوچ بودن سخن آنها و امثال آنان در این مورد آشکار است.
آیه ی 82-81:
وَإِذْ أَخَذَ اللّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّيْنَ لَمَا آتَيْتُكُم مِّن كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءكُمْ رَسُولٌ مُّصَدِّقٌ لِّمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِكُمْ إِصْرِي قَالُواْ أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُواْ وَأَنَاْ مَعَكُم مِّنَ الشَّاهِدِينَ ، و خدا از پيامبران  پيمان  گرفت  که  شما را کتاب  و حکمت  داده  ام  ، به ، پيامبری  که  آيين  شما را تصديق  می  کند و به  رسالت  نزد شما می  آيد بگرويد وياری  اش  کنيد  گفت  : آيا اقرار کرديد و عهد مرا پذيرفتيد ? گفتند :  اقرار کرديم   گفت  :پس  شهادت  دهيد و من  نيز با شما از شاهدانم.
فَمَن تَوَلَّى بَعْدَ ذَلِكَ فَأُوْلَـئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ، و هر که  از آن  پس  سرپيچی  کند از فاسقان  است.
در این جا خداوند خبر می دهد که به سبب کتاب و حکمتی که به پیامبران ارزانی نموده است کتاب و حکمت که مقتضی آن بود که به نحو احسن و به طور کامل و تمام حق خدا را به جای آورند، از آنان پیمان گرفته است اگر پیامبری نزد آنها آمد و تصدیق کننده چیزی بود که آنها با خود دارند، از قبیل توحید، حق، دادگری، و اصولی که ادیان بر آن اتفاق دارند، باید به او ایمان بیاورند و وی را یاری دهند.
پس آان بر  این امر اقرار و اعتراف نمودند، و خداوند آنها را گواه قرار داد، و بر آنها گواه شد. و کسانی را که با این پیمان مخالفت ورزند، شدیدا مورد تهدید قرار داد.
و این یک امر فراگیر بین پیامبران است ، چرا که راه همه یکی  است، و همه بر آن  اتفاق دارند، و بر آن پیمان بسته اند. و به طور کلی از هریک از آنان پیمان گرفته شده تا به محمد (ص) ایمان بیاورند، و او را یاری  کنند. و هرکس ادعا کند که از پیروان آنهاست، بداند که دین محمد (ص) دین آنهاست، و خداوند از آنان پیمان گرفته است که به دین وی ایمان بیاورند و آنان نیز به صحت آن اقرار و اعتراف کرده اند.
پس کسی که گمان برد پیرو یکی از آن پیامبران است، سپس از بیرون کردن از محمد روی برگرداند، او فاسق و از طاعت الهی بیرون رفته است، و پیامبری را که او گمان می برد پیروش می باشد، تکذیب کرده، و با راه او مخالفت ورزیده است.
واین اقامه حجت بر آن دسته از اهل کتاب و صاحبان ادیان سماوی است که به محمد (ص) ایمان نیاورده اند، زیرا آنها نمی توانند به پیامبرانی که گمان می برند پیروشان هستند، ایمان داشته باشند، مگر اینکه به پیشوا و خاتم پیامبران (ص) ایمان بیاورند.
آیه ی 85-83:
أَفَغَيْرَ دِينِ اللّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ ، آيا دينی  جز دين  خدا می  جويند ، حال  آنکه  آنچه  در آسمانها و زمين  است   خواه  و ناخواه  تسليم  فرمان  او هستند و به  نزد او بازشان  می  گردانند ?
قُلْ آمَنَّا بِاللّهِ وَمَا أُنزِلَ عَلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَقَ وَيَعْقُوبَ وَالأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَالنَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ، بگو : به  خدا و آنچه  بر ما و بر ابراهيم  و اسماعيل  و اسحاق  و يعقوب  و، فرزندان  او و نيز آنچه  بر موسی  و عيسی  و پيامبران  ديگر از جانب   پروردگارشان  نازل  شده  است  ، ايمان  آورديم   ميان  هيچ  يک  از ايشان  فرقی   نمی  نهيم و همه  تسليم  اراده  او هستيم.
وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلاَمِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ، و هر کس  که  دينی  جز اسلام  اختيار کند از او پذيرفته  نخواهد شد و در  آخرت  از زيانديدگان  خواهد بود.
در سوره بقره گذشت که این اصول، اصول ایمانی هستند و خداوند امت اسلام را به رعایت و عمل به آن دستور داده است، و همه کتابها و پیامبران بر آن اتفاق نموده اند، و هدف اساسی بعثت تمام پیامبران بوده است، و این که فرایضی بوده اند که به هر احدی روی آورده است. و اسلام حقیقی همین است، و هرکس غیر از آن بجوید عملش مردود است و دینی ندارد که بدان تکیه و اعتماد شود. پس کسی که نسبت به اسلام بی علاقه گردد کجا می رود ؟ یا دانشمندان و دیرنشینان و صلیب را می پرستد؟ یا وجود پروردگار جهانیان را انکار می کند؟ یا به ادیان باطلی که ساخته و پرداخته شیطان هستند ، روی می آورد؟ و همه اینها در آخرت از زیانکاران هستند.
آیه ی 89-86:
كَيْفَ يَهْدِي اللّهُ قَوْمًا كَفَرُواْ بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُواْ أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ، چگونه  خدا هدايت  کند قومی  را که  نخست  ايمان  آوردند و به  حقانيت ، رسول شهادت  دادند و دلايل  و آيات  روشن  را مشاهده  کردند ، سپس  کافر شدند  ? خدا ستمکاران  را هدايت  نمی  کند.
أُوْلَـئِكَ جَزَآؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللّهِ وَالْمَلآئِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ ، جزايشان  اين  است  که  لعنت  خدا و فرشتگان  و همه  مردم  بر آنان  است.
خَالِدِينَ فِيهَا لاَ يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلاَ هُمْ يُنظَرُونَ ، جاويد در جهنم  بمانند و از عذابشان  کاسته  نشود و مهلتشان  ندهند.
إِلاَّ الَّذِينَ تَابُواْ مِن بَعْدِ ذَلِكَ وَأَصْلَحُواْ فَإِنَّ الله غَفُورٌ رَّحِيمٌ ، مگر آنان  که  از آن  پس  توبه  کنند و به  صلاح  آيند ، زيرا خدا آمرزنده  و، مهربان  است.
کاملا بعید است خداوند قومی را هدایت کند که ایمان آورند و گواهی دادند پیامبر بر حق است، سپس مرتد شدن و به عقب بازگشتند و پیمان خود را شکستند ، چون آنها حق را شناختند، اما آنرا دور انداختند. و هرکس که اینگونه باشد، خداوند به پاس عمل زشت اش قلبش را واژگون و دگرگون می نماید، زیرا او حق را شناخته و آن را ترک گفته، و باطل را شناخته و آن را انتخاب کرده است، پس خداوند او را رها می کند و خداوند کسی یا چیزی را ولّی و سرپرست او قرار می دهد که او آن را ولّی و سرپرست خود قرار داده بود.
« عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللّهِ وَالْمَلآئِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ» نفرین خدا و فرشتگان و تمام مردم بر اینهاست و در نفرین و عذاب جاودانه هستند.
« لاَ يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلاَ هُمْ يُنظَرُونَ» وقتی که فرمان خدا سررسد، به آنان مهلت داده نمی شود، چون خداوند آنها را به اندازه ای عمر داده است که هرکس بخواهد می تواند از آن پند بگیرد، و بیم دهنده نیز پیش آنها آمده است.
سپس خداوند متعال کسانی را که از کفر و گناهشان توبه کرده و عیب های خود را اصلاح نموده اند، از این وعید و تهدید استثنا کرد. پس خداوند گناهان گذشته آنان را می بخشد و از کردار پیشین آنها چشم پوشی می کند.
آیه ی 91-90:
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بَعْدَ إِيمَانِهِمْ ثُمَّ ازْدَادُواْ كُفْرًا لَّن تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ وَأُوْلَـئِكَ هُمُ الضَّآلُّونَ، توبه  کسانی  که
پس  از ايمان  آوردن  کافر شدند و بر کفر خود افزودند ،  پذيرفته  نخواهد شد  اينان  گمراهانند.
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَمَاتُواْ وَهُمْ كُفَّارٌ فَلَن يُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِم مِّلْءُ الأرْضِ ذَهَبًا وَلَوِ افْتَدَى بِهِ أُوْلَـئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ وَمَا لَهُم مِّن نَّاصِرِينَ ، آنان  که  کافر شدند و کافر مردند ، اگر بخواهند به  اندازه  همه  زمين  طلا  دهند و خويشتن  را از عذاب  باز خرند ، از آنها پذيرفته  نخواهد شد  برايشان عذابی  دردناک  است  و هيچ  ياوری  ندارند.
اما کسی که کفر بورزد،  برکفرش اصرار نماید، و به آن بیافزاید، و بر کفرش بمیرد، از راه هدایت  منحرف شده، و راه شقاوت و بدبختی را در پیش گرفته، و به سبب این کار سزاوار عذاب دردناک است، و کسی نیست که وی را یاری کند، و از عذاب خدا نجات دهد، و اگر زمین را پر از طلا کند و آن را فدیه بدهد، به وی سودی نمی بخشد. پناه می بریم به خدا از کفر و از فروع آن!
آیه ی 92:
لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَيْءٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِيمٌ ، نيکی  را در نخواهيد يافت  تا آنگاه  که  از آنچه  دوست  می  داريد انفاق   کنيد، و هر چه  انفاق  می  کنيد خدا بدان  آگاه  است.
هرگز به نیکی نمی رسید، «بّر» یا نیکی نامی است که هر خیر و عمل خوبی را در بر می گیرد، و آن راهی است که آدمی را به بهشت می رساند، و راه رسیدن به بهشت را در پیش نمی گیرد مگر اینکه از آنچه دوست دارید و از بهترین و پاکیزه ترین مالهایتان در راه خدا انفاق کنید، زیرا بخشیدن مالی که انسان آن را دوست دارد یکی از بزرگترین دلایلِ سخاوتمندی و بخشایشگری و داشتن مکارم اخلاق و مهربانی و نرمی طبع است. و یکی از بهترین دلایلِ دوست داشتن خدا و ترجیح دادن دوستی وی بر دوستی مال و ثروت است که سرشت انسان به شدت به آن وابسته است. پس هرکس محبت خدا را ترجیح دهد به قله کمال رسیده است. و همچنین هرکس از پاکیزه ها انفاق کند، و با بندگان خدا نیکوکاری نماید، خداوند با او نیکی می نماید و او را بر انجام دادن کارها و برخورداری از اخلاق و فضایلی موفّق می گرداند که بدون این حالت به دست نمی آید.
همچنین کسی که نفقه را اینگونه بدهد دیگر اعمال صالح و شایسته را به طریق اولی انجام می دهد و به طریق اولی از اخلاق حسنه برخوردار خواهد شد. و بخشیدن از چیزهای خوب، کاملترین حالت انفاق است. پس هر اندازه بنده در راه خدا ببخشد، کم یا زیاد، خوب یا نامرغوب، آن را می داند، و هر انفاق کننده ای را برحسب عملش پاداش می دهد، و در دنیا جای آن مال را پر می کند و در آخرت او را در بهشت جای می دهد.
آیه ی 95-93:
كُلُّ الطَّعَامِ كَانَ حِـلاًّ لِّبَنِي إِسْرَائِيلَ إِلاَّ مَا حَرَّمَ إِسْرَائِيلُ عَلَى نَفْسِهِ مِن قَبْلِ أَن تُنَزَّلَ التَّوْرَاةُ قُلْ فَأْتُواْ بِالتَّوْرَاةِ فَاتْلُوهَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ، همه  طعامها بر بنی  اسرائيل  حلال  بود ، مگر آنها که  پيش  از نزول  تورات   ،اسرائيل  بر خود حرام  کرده  بود بگو : اگر راست  می  گوييد تورات  را  بياوريد و بخوانيد.
فَمَنِ افْتَرَىَ عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ مِن بَعْدِ ذَلِكَ فَأُوْلَـئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ ، از آن  پس  هر که  بر خدا دروغ  بندد از ستمکاران  است.
قُلْ صَدَقَ اللّهُ فَاتَّبِعُواْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ، بگو : خدا راست ، می  گويد  آيين  حنيف  ابراهيم  را پيروی  کنيد و او از  مشرکان  نبود.
از جمله ایراداتی که یهودیان نسبت به رسالت عیسی و محمد (ص) مطرح می کردند این بود که گمان می بردند نسخ، چیز باطلی است، و ممکن نیست پیامبری دستوری بیاورد که با دستور پیامبر قبلی مخالف باشد. خداوند آنها را از طریق مطرح کردن موضوعی که خود به آن آگاهی داشتند تکذیب کرد، زیرا آنها اعتراف می کردند که همه غذاها قبل از نازل شدن تورات برای بنی اسرییل حلال بود به جز چیزهای اندکی که یعقوب علیه السلام به خاطر بیماری اش بر خود حرام کرده بود.
و انگهی در تورات امور حرام شده ی بسیاری وجود دارد که نسخ شده اند؛ امور حرام شده ای که در گذشته حلال بوده اند. پس اگر ین مطلب را انکار می کنند به  آنها بگو: « فَأْتُواْ بِالتَّوْرَاةِ فَاتْلُوهَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ» اگر گمان می برید نسخی وجود ندارد و حرام کردن و حلال کردنی در میان نیست، پس تورات را بیاورید و بخوانید اگر راست می گویید. و  این قوی ترین دلیل است، و آن عبارت است از این که چیزی به عنوان دلیل برای کسی آورده شود که خود بدان معترف  است و آن را انکار نمی کند. پس چنانچه آن انسان حق را گردن نهاد و تسلیم آن شد حرفی نیست، و اگر از تسلیم شدن در برابر آن امتناع ورزد، پس از آنکه حق برایش روشن شد نقدی از آن به عمل نیاورد، دروغ و افترا و ستم و بطلان راهی که بر آن قرار دارد روشن می شود. و یهودیان چنین بودند.
« قُل صَدَقَ اللَّهُ » بگو: « خداوند در همه آنچه که گفته است، راست فرموده، و سخن چه کسی از سخن خداوند راست تر است؟!» خداوند در این آیات دلایلی بر صحت و درستی رسالت محمد (ص) و دعوت او، و باطل بودن ادعای منحرفان و کسانی از اهل کتاب که پیامبر خدا را تکذیب کردند، و دعوتش را رد نمودند ارائه کرده است. پس خداوند در این مورد راست گفته است، و بندگانش را با ارائه دلایل  و حجت هایی که کوهها در برابر آن از هم می پاشند و متفکران در برابر آن سرخم می کنند، قانع کرده است.
پس هیچ راهی نمانده است جز اینکه همه مردم از آیین ابراهیم که آیین توحید و یگانه دانستن خداست تبعیت کنند و تمام فرستادگان الهی و همه کتابهایی را خدا نازل کرده است تصدیق نمایند، و از ادیان باطل و منحرف روی بگردانند، زیرا ابراهیم از هر آن چیزی که با توحید مخال بود، روی گردان بود، و از شرک و مشرکین بیزاری می جست.
آیه ی 97-96:
إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِّلْعَالَمِينَ، نخستين  خانه  ای  که  برای  مردم  بنا شده  همان  است  که  در مکه  است   خانه   ای  که  جهانيان  را سبب  برکت  و هدايت  است.
فِيهِ آيَاتٌ بَيِّـنَاتٌ مَّقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَمَن دَخَلَهُ كَانَ آمِنًا وَلِلّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ الله غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ ، در آنجاست  آيات  روشن  و مقام  ابراهيم   و هر که  بدان  داخل  شود ايمن   است ، برای  خدا ، حج  آن  خانه  بر کسانی  که  قدرت  رفتن  به  آن  را داشته   باشندواجب  است  و هر که  راه  کفر پيش  گيرد ، بداند که  خدا از جهانيان   بی  نياز است.
 پروردگار متعال از عظمت خانه اش خبر داده و می فرماید: کعبه نخستین خانه ایست که خداوند جهت عبادت و ذکر خود در زمین بنا نهاده، و در آن انواع برکت ها و هدایت ها قرار داده است، خانه ای که منافع و مصالح گوناگونی برای جهانیان در بردارد، و در آن بخشش فراوان الهی و نشانه های روشنی است، و یادآور مقام ابراهیم خلیل و اعمالی است که او در حج مقام ابراهیم خلیل و اعمالی است که او در حج انجام داده است. خانه کعبه همچنین یادآور خاطرات سرور و رهبر پیامبران محمد (ص) است. این خانه، حرمِ امن الهی است که هر کس وارد آن شود خداوند برایش مقدر می گرداند که در امنیت و آسایش باشد، و از نظر شرع و دین نیز مومن به حساب آید.
و چون خانه کعبه از فضایل و برکات فراوانی برخوردار است که بطور خلاصه ذکر گردید، خداوند حج، و زیارت آن را بر کسانی که توانایی رفتن به آن جا را دارند واجب  گردانیده است. توانایی آن است که آدمی برای رسیدن به آن دیار وسیله سواریِ مناسبی داشته باشد، و بتواند توشه راه را تهیه نماید. بنابراین جمله « مَنِ استَطَاعَ إِلَیه سَبِیلَاَ» همه وسایل سواری جدید و آنچه در آینده پدید خواهد آمد را در بر می گیرد.و این از معجزات قرآن است که احکامِ آن برای هر زمان و مکانی تناسب دارد، و مسلما بدون احکام قرآن رسیدن به نیکی و درستی کامل ممکن نیست، پس هرکس به این فریضه ارجند حج یقین پیدا کرد و آنرا انجام داد، از مومنان هدایت یافته است، و هرکس به آن کفر بورزد، و حج خانه خدا را انجام ندهد، از دین خارج می باشد. وهرکس کفر بورزد همانا خداوند از جهانیان بی نیاز است.
آیه ی 101-98:
قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللّهِ وَاللّهُ شَهِيدٌ عَلَى مَا تَعْمَلُونَ ، بگو : ای  اهل  کتاب  ، چرا آيات  خدا را انکار می  کنيد ? خدا ناظر بر  اعمال  شماست.
قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللّهِ مَنْ آمَنَ تَبْغُونَهَا عِوَجًا وَأَنتُمْ شُهَدَاء وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ، بگو : ای  اهل  کتاب  ، به  چه  سبب  آنها را که  ايمان  آورده  اند از راه   خدا باز می  داريد و می  خواهيد که  به  راه  کج  روند  و شما خود به  زشتی  کار  خويش  آگاهيد و خدا نيز از آنچه  می  کنيد غافل  نيست.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوَاْ إِن تُطِيعُواْ فَرِيقًا مِّنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ يَرُدُّوكُم بَعْدَ إِيمَانِكُمْ كَافِرِينَ، ای  کسانی  که  ايمان  آورده  ايد ، اگر از گروهی  از اهل  کتاب  اطاعت  کنيد  ،شما را از ايمانتان  به  کفر باز می  گردانند.
وَكَيْفَ تَكْفُرُونَ وَأَنتُمْ تُتْلَى عَلَيْكُمْ آيَاتُ اللّهِ وَفِيكُمْ رَسُولُهُ وَمَن يَعْتَصِم بِاللّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ، چگونه  کافر می  شويد در حالی  که  آيات  خدا را بر شما می  خوانند ، و، رسول او در ميان  شماست   و هر که  به  خدا تمسک  جويد به  راه  راست  هدايت   شده است.
 در آیات گذشته خداوند متعال بر اهل کتاب دلایل اقامه کرد، هرچند که آنها پیامبر (ص) را مانند فرزندانشان می شناختند، و در این آیات مخالفان را به سبب کفر ورزیدنشان به آیات خدا و بازداشتن مردم از راه وی ، سرزنش و توبیخ نموده است، چون توده اهل کتاب پیرو علمایشان هستند، و خداوند حالات آنها را می داند و آنان را بر این عمل مجازات خواهند نمود.
پس از آنکه خداوند متعال دلایل را بر اهل کتاب اقامه کرد، و آنها را به سبب کفر و سرسختی شان توبیخ و سرزنش نمود، بندگان مومن را بر حذر داشت که فریب آنان را نخورند، و برای آنها بیان نمود که این دسته از اهل  کتاب به شدت در پی آنند که به شما زیان برسانند، و شما را پس از ایمان آوردنتان به سوی  کفر بگردانند.
اما شما ای گروه مومنان ! الحمد لله خداوندا پس از آنکه نعمت دین را به شمار ارزانی نمود و نشانه ها و محاسن و مناقب و فضائل آن را مشاهده کردید، پیامبری را در میانتان مبعوث کرد که شما رابه تمام آنچه به نفعتان است راهنمایی کرد، و در سایه رحمت خدا به ریسمان الهی که همان دینش است چنگ زدید. پس اکنون بعد از برخورداری از این همه عنایت خدا محال است کافران بتوانند شما را از دینتان برگردانند، زیرا دینی که بر این اصول و پایه های ثابت و  استوار و انوار درخشان بنا نهاده شده است دلها به سوی آن پر می کشند و از آن دل نمی کنند و بندگان را به بهترین اهداف و آرمان ها می رساند. « وَمَن یَعتَصِم بِاللَّهِ» و هرکس بر خداوند توکل کند و به او پناه ببرد، « فَقَد هُدِیَ إِلَی صِرَطٍ مُّستَقیِمِ» همانا به راه راست هدایت یافته است. در این آیه انسان ها تشویق شده اند که به دین خدا جنگ بزنند، و اینکه دین خدا تنها راهی است که آدمی را به امنیت و آسایش  و هدایت می رساند.
آیه ی 105-102:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ ، ای  کسانی  که  ايمان  آورده  ايد ، آنچنان  که  شايسته  ترس  از خداست  از او بترسيد و جز در مسلمانی  نميريد.
وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ وَاذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنتُمْ عَلَىَ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ ، همگان  دست  در ريسمان  خدا زنيد و پراکنده  مشويد و از نعمتی  که  خدا بر، شما ارزانی  داشته  است  ياد کنيد : آن  هنگام  که  دشمن  يکديگر بوديد و او دلهايتان  را به  هم  مهربان  ساخت  و به  لطف  او برادر شديد  و بر لبه   پرتگاهی از آتش  بوديد ، خدا شما را از آن  برهانيد  خدا آيات  خود را  برای  شما اينچنين  بيان  می  کند ، شايد هدايت  يابيد.
وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَأُوْلَـئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ، بايد که  از ميان  شما گروهی  باشند که  به  خير دعوت  کنند و امر به  معروف و  نهی  از منکر کنند  اينان  رستگارانند.
وَلاَ تَكُونُواْ كَالَّذِينَ تَفَرَّقُواْ وَاخْتَلَفُواْ مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَأُوْلَـئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ، همانند آن  کسان  مباشيد که  پس  از آنکه  آيات  روشن  خدا بر آنها آشکار شد،، پراکنده  گشتند و با يکديگر اختلاف  ورزيدند ، البته  برای  اينان  عذابی   بزرگ  خواهد بود.
خداوند در این آیات بندگان مومنش را برانگیخته است تا شکر نعمت های او را به جای آورند، و به طور شایسته از او بترسند، و از وی اطاعت کنند و نافرمانی اش را ترک کرده و مخلصانه عمل کنند و دین خود را بر پای دارند و به ریسمانی که خداوند به سوی آنها فروهشته است چنگ بزنند، و خداوند این ریسمان را رابط بین خود و بندگانش قرار داده و آن ریسمان دین و کتاب خداست.
همچنین پروردگار جل جلاله در این آیات مسلمانان را تشویق می کند که بر دین او اجتماع کنند و از تفرق و پراکندگی بپرهیزند و تا آخرین لحظات زندگی این روند را ادامه دهند. سپس آنان را یادآور می شود که قبل از مسلمان شدن دشمنان سرسخت یکدیگر بودند و در تشتّت و چند دستگی بسر می برند، اما خداوند به برکت اسلام آنها را در کنار هم جمع نمود و بین آنان انس و الف ایجاد کرد، به گونه ای که تبدیل به برادران صمیمی یکدیگر شده اند. این در حالی بود که قبلا بر لبه پرتگاه و دهانه آتشی بزرگ قرار داشتند، اما خداوند آنان را نجات داد و راه سعادت و خوشبختی راهنمون شد. « کَذِلَک یُبَیّنَ اللَّهُ لَکُم ءَایَتِهِ لَعَلَّکُم تَهتَدُونَ» این چنین خداوند آیات خود را برای شما تبیین می کند تا شاید راه بیاید، به گونه ای که شکر نعمات وی را به جای آورید و به ریسمان وی چنگ زنید. سپس پروردگار مومنان را دستور می دهد که این حالات را به حد کمال برسانند، و به آنان دستور داده است که قوی ترین اسباب و بهترین ملزومات را فراهم کنند که به وسیله بتوانند دین خدا را برپا دارند، به نحوی که گروهی از آنان حتما باید این کفایت و شایستگی را در خویش بوجود بیاورند. « یَدعُونَ إِلَی الخَیرِ» خیر و نیکی همانا دین و اصول و فروع آن و احکام مربوط به آن است. « وَیَأمُرُونَ بِالمَعرُوفِ» و امر به معروف کنند، و معروف هر آن چیزی است که خوبی آن از نظر شرع و عقل شناخته شده است، « وَیَنهَونَ عِنِ المُنکِر» و از منکر بازدارند، و آن همان است که زشتی آن از نظر شرح و عقل دانسته شده است، « وَأُولَئِکَ هُمُ المُفلِحُونَ» و ایشانند که به تمام خواسته های خود دست یافته و از هر امر ناگواری نجات می یابند. و اهل علم و تعلیم و متصدیان وعظ و تبلیغ، و مسئولینی که مردم را به خواندن نماز و پرداختن زکات، و انجام قوانین دین واداشته و آنها را از منکرات باز می دارند مشمول این حکم می گرداند. پس هرکسی مردم را به صورت عام و یا خاص به کار خیر فرا بخواند و کسی یا عده ای را نصیحت کند مشمول حکم این آیه کریمه می باشد.
سپس خداوند آنها را از در پیش گرفتن راه تفرقه و تشتت بر حذر داشت، راه کسانی که دین و نشانه های روشن پیش آنها آمد، که می بایست آن را گردن نهند و متحد شوند، اما متفرق شوند، و اختلاف کردند، و به گروههای مختلفی تقسیم شدند، و این کار از روی نادانی نبود، بلکه عده ای از روی آگاهی و تعمّد بر عده ای دیگر تجاوز کردند. بنابراین فرمود: « وَأُولَئِکَ  لَهُم عَذَابُ عَظِیمُ» و برای آنان عذاب بزرگی است.
آیه ی 107-106:
يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَتَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذِينَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَكْفَرْتُم بَعْدَ إِيمَانِكُمْ فَذُوقُواْ الْعَذَابَ بِمَا كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ ، آن  روز که  گروهی  سپيد روی  و گروهی  سيه  روی  شوند به  آنان  که  سيه  روی   شده اند می  گويند : آيا شما پس  از ايمان  آوردنتان  کافر شديد  به  سبب  کافرشدنتان  بچشيد عذاب  خدا را.
وَأَمَّا الَّذِينَ ابْيَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفِي رَحْمَةِ اللّهِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ، اما آنان  که  سپيد روی  شده  اند ، همواره  غرق  در رحمت  پروردگار باشند.
سپس به زمان فرا رسیدن این عذاب بزرگ اشاره کرده و می فرماید: « َوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَتَسْوَدُّ وُجُوهٌ» خداوند از تفاوت درجه سعادت و شقاوت مردم در روز قیامت خبر داده و می فرماید چهره سعادتمندان سفید می گردد، آنانی که به خدا ایمان آورده و پیامبرانش را تصدیق کردند و از فرمان خدا اطاعت نموده و از آنچه پروردگار نهی کرده بود پرهیز می کنند. و خداوند متعال آنها را به بهشت وارد می کند و انواع نعمت ها را بر آنان سرازیر می گرداند و برای همیشه در آن خواهند بود.
و چهره اهل شقاوت سیاه می گردد، همان کسانی که پیامبرش را تکذیب کردند و از فرمان او سرپیچی نمودند، و در دین خود به چندین گروه تقسیم شدند. آنان مورد سرزنش قرار گرفته و به آنها گرفته می شود: « أَکَفرتُم بَعدَ إِیمَنِکُم » آیا کفر را برایمان ترجیح دادید؟! « فَذُوقُوا العَذَابَ بِمَا کُنتُم تَکفُروُنَ» پس بچشید عذاب را به سبب کفر ورزیدنتان.
آیه ی 108:
تِلْكَ آيَاتُ اللّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقِّ وَمَا اللّهُ يُرِيدُ ظُلْمًا لِّلْعَالَمِينَ ، اينها آيات  خداست  که  به  حق  بر تو فرو می  خوانيم   و خدا به  مردم   جهان ستم  روا نمی  دارد.
خداوند سبحان خویشتن را بر آن می ستاید که آیاتش را برای پیامبر تبیین کرده و بوسیله آن حق را از باطل جدا می نماید، و دوستان خدا را دشمنان او مشخص می گرداند، و برای دوستان  خود پاداش نیک آماده نموده و برای دشمنانش عذابی شدید تدارک دیده است، که این مقتضای فضل و دادگری و حکمت خداست. او به بندگانش ستم نکرده و از ثواب اعمالشان نکاسته است، و کسی را بدون گناه و یا به خاطر گناه کسی دیگر عذاب نمی دهد.
آیه ی 109:
وَلِلّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ وَإِلَى اللّهِ تُرْجَعُ الأُمُورُ ، از آن  خداست  هر چه  در آسمانها و زمين  است  و کارها بدو باز می  گردد.
وقتی خداوند بیان کرد که فرمان و قانون گذاری از آن اوست، نیز بیان فرمود که فرمانروایی کامل و تصرف و پادشاهی از آن اوست، بنابراین فرمود: « وَلِلّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ وَإِلَى اللّهِ تُرْجَعُ الأُمُورُ» پس نیکوکاران را در مقابل نیکی شان پاداش می دهد و بدکاران را به سبب نافرمانی شان مجازات می کند. خداوند احکام سه گانه اش را در بسیاری جاهان با هم مطرح می کند تا برای بندگانش بیان کند که او فرمانروایی مطلق است، پس احکام تقدیری و شرعی و احکام جزائی از آن  اوست، و دیگر آفریدگان مغلوب و محکوم اند و قدرت و  توانایی و اختیاری ندارند. پس او در دنیا و آخرت میان بندگانش حکم و داوری می نماید.
آیه ی 111-110:
كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَّهُم مِّنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ ، شما بهترين  امتی  هستيد از ميان  مردم  پديد آمده  ، که  امر به  معروف  و نهی از منکر می  کنيد و به  خدا ايمان  داريد  اگر اهل  کتاب  نيز ايمان   بياورند برايشان  بهتر است   بعضی  از ايشان  مؤمنند ولی  بيشترين   تبهکارانند.
لَن يَضُرُّوكُمْ إِلاَّ أَذًى وَإِن يُقَاتِلُوكُمْ يُوَلُّوكُمُ الأَدُبَارَ ثُمَّ لاَ يُنصَرُونَ، به  شما جز اندک  آزار ، ديگر آسيبی  نرسانند  اگر کارزار کنند پشت   کنندو، به  هزيمت  روند و پيروز نگردند.
این بیان اسباب برتری امت اسلام است، چرا که امت اسلام با این اسباب از دیگر امت ها متمایز بوده و از سایر امت ها بالاترند، و آنها از نظر خیرخواهی و دعوت مردم به سوی خیر و نیکی و تعلیم و راهنمایی، و امر به معروف و نهی از منکر بهترین مردمانند و برای رسیدن دیگران به حد کمال و تحقق منافع آنان بسیار تلاش می کنند، و به خدا ایمان دارند و مسئولیتی را که این عقیده و باور بر آنان واجب می گرداند به نحو احسن انجام می دهند. و اگر اهل کتاب مانند شما ایمان می آورند هدایت می شدند و برای آنها بهتر خواهد بود، اما جز تعداد اندکی از اهل کتاب ایمان نیاورده و بیشتر آنان فاسقند چرا که از اطاعت خدا و پیامبرش بیرون رفته و با مومنان مبارزه می کنند، و تمام توان خود را برای زیان رساندن به مومنان بکار می گیرند، اما آنها نمی توانند به مومنانی زیانی برسانند جز اینکه مقداری آنها را با زبان اذیت کنند.
و اگر با مومنان بجنگند، به آنها پشت کرده و فرار می کنند، سپس یاری نمی شوند و پیروز نمی گردند. و آنچه که خدا از آن خبر داده بود پیش آمد و آنها وقتی با مسلمین جنگیدند به آنها پشت کرده و گریختند و خداوند مسلمین را بر آنها پیروز گردانید.
آیه ی 112:
ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ مَا ثُقِفُواْ إِلاَّ بِحَبْلٍ مِّنْ اللّهِ وَحَبْلٍ مِّنَ النَّاسِ وَبَآؤُوا بِغَضَبٍ مِّنَ اللّهِ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الْمَسْكَنَةُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُواْ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللّهِ وَيَقْتُلُونَ الأَنبِيَاء بِغَيْرِ حَقٍّ ذَلِكَ بِمَا عَصَوا وَّكَانُواْ يَعْتَدُونَ ، هر جا که  باشند مهر خواری  بر آنها زده  شده  است  ، مگر آنکه  در امان  خداو  در امان  مردم  باشند  و سزاوار خشم  خدا شده  اند و مهر بدبختی  بر آنها  نهاده  اند ، زيرا به  آيات  خدا کافر شدند و پيامبران  را به  ناحق  کشتند  واين  بدان  سبب  بود که  عصيان  ورزيدند و تجاوز کردند.
در اینجا خداوند از حالت یهودیان خبر می دهد که مهر ذلت بر آنان زده شده است، وهر کجا که باشند هراس دارند و می ترسند و هیچ چیزی امنیت آنها را تامین نمی کند مگر اینکه به پیمانها و معاهداتی که با دیگران منعقد می کنند پایبند باشند و در برابر احکام اسلام سر خم کنند، و جزیه بپردازند.
«وَحَبلِ مِنَّ النَّاسِ » یعنی امنیت آنها تامین نمی شود مگر وقتی که تحت سرپرستی و نظارت دیگران باشند، همان طور که در گذشته های دور و نزدیک حالشان اینگونه بوده است. و آنان در این سال های اخیر که توانسته اند به طور موقت حکومتی را در فلسطین ایجاد کنند در سایه ی کمک قدرت های بزرگ و تمهیداتی بوده که آنها برایشان فراهم کرده اند، چرا که آنها بودند راه را برای یهودیان هموار کردند. « وَبَأءُ وبِغَضَبِ مِنّ الّلهِ» و خداوند بر آنها خشم گرفته و آنان را با ذلت و بینوایی و بدبختی مجازات نموده است، و سبب آن این است که آنها به آیات کفر ورزیدند، و پیامبران را به ناحق کشتند. یعنی آنها پیامبران را از روی جهل و نادانی نمی کشتند، بلکه از روی سرکشی و عناد به قتل آنان مبادرت می ورزیدند. « بِمَا عَصَوا وَّکَانُوا یَعتَدُونَ» این سزای شدید و گوناگونی که دامان آنان را می گیرد به خاطر سرکشی و تجاوزشان می باشد به خاطر سرکشی و تجاوزشان می باشد، پس خداوند به آنها ستم نکرده و آنها را بدون گناه مجازات ننموده است بلکه آنچه خداوند بر سر آنها آورده به خاطر سرکشی و دشمنانگی و کفر و تکذیب پیامبران و جنایت های فجیع شان بوده است.
آیه ی 115-113:
لَيْسُواْ سَوَاء مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ أُمَّةٌ قَآئِمَةٌ يَتْلُونَ آيَاتِ اللّهِ آنَاء اللَّيْلِ وَهُمْ يَسْجُدُونَ ، اهل  کتاب  همه  يکسان  نيستند  گروهی  به  طاعت  خدا ايستاده  اند و آيات   خدا، را در دل  شب  تلاوت  می  کنند و سجده  به  جای  می  آورند.
يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَأُوْلَـئِكَ مِنَ الصَّالِحِينَ ، و به  خدا و روز رستاخيز ايمان  دارند و امر به  معروف  و نهی  از منکر می   کنند و در کارهای  نيک  شتاب  می  ورزند و از جمله  صالحانند.
وَمَا يَفْعَلُواْ مِنْ خَيْرٍ فَلَن يُكْفَرُوْهُ وَاللّهُ عَلِيمٌ بِالْمُتَّقِينَ ، و هر کار نيک  که  کنند ناديده  انگاشته  نشود ، زيرا خدا به  پرهيزگاران   آگاه  است.
پس از آنکه  خداوند متعال از منحرفین اهل کتاب سخن به میان آورد، حالت آن دسته از آنان را که بر راه راست استوار مانده اند بیان کرد و  فرمود: گروهی از آنان بر اصول و فروع دین پابرجا هستند: « يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ» به خدا و روز قیامت ایمان دارند و امر به معروف می کنند؛ و معروف همه خوبیها را در بر می گیرد. و از منکر باز می دارند، و منکر همه بدیها را شامل می شود. همانطور که خداوند متعال فرموده است: « وَمِنَ قَومِ مُوسَی أَمَّةُ یَهدُونَ بِالحَقّ ِ وَبِهِ یَعدِلُونَ» و گروهی از قوم موسی به حق راهنمایی می کنند و به حق داوری می نمایند. « یُسَرِعُونَ فِی الخَیرَت» شتاب کردن برای انجام کارهای خوب یک رتبه بالاتر از انجام دادن آن است، یعنی به اضافه اینکه کار خوب انجام می دهند، برای انجام آن می شتابند. پس آنها به انجام کار خوب، و شتاب در انجام آن، و کامل کردن آن با ادا نمودن واجبات و مستحباتش، توصیف شده ا ند.
سپس خداوند متعال بیان کرد که هرآنچه از کار خوب انجام داده اند، هرجا باشد، کم باشد یا زیاد خداوند آن را می پذیرد، به شرطی که ناشی از ایمان و اخلاص باشد، « فَلَن یُکفَرُوهُ» و کارهای شایسته ای که مخلصانه انجام داده اند، رد نشده و به هدر نمی رود. « وَاللَّهُ عَلِیمُ بِالمَتَّقِینَ» و خداوند به پرهیزگاران داناست. پرهیزگاران کسانی اند که کارهای خوب انجام داده و آنچه را که خداوند حرام کرده است به منظور نیل به رضا و پاداش الهی ترک می کنند.
آیه ی 117-116:
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَن تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُم مِّنَ اللّهِ شَيْئًا وَأُوْلَـئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ، کافران  را اموال  و اولادشان  هيچ  از عذاب  خدا نرهاند و جاودانه  در جهنم ، باشند.
مَثَلُ مَا يُنفِقُونَ فِي هِـذِهِ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَثَلِ رِيحٍ فِيهَا صِرٌّ أَصَابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُواْ أَنفُسَهُمْ فَأَهْلَكَتْهُ وَمَا ظَلَمَهُمُ اللّهُ وَلَـكِنْ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ ، آنچه  اينان  در اين  جهان  انفاق  می  کنند ، همانند آن  است  که  تندبادی   سردبر کشتزار قومی  بر خويش  ستم  کرده  بوزد ، و آن  کشته  را نابود سازد خدا بر آنها ستم  روا نداشت   آنان  خود بر خود ستم  کردند.
خداوند متعال بیان کرد که کافران و کسانی که به آیات وی کفر ورزیدند و پیامبرانش را تکذیب کردند، هیچ نجات دهنده ای آنها را از عذاب خدا نجات نمی دهد، و هیچ چیزی به آنان سودی نمی بخشد، و هیچ شفاعت کننده ای در نزد خدا برای آنها شفاعت نمی کند، و فرزندان و مالهایشان که برای مقابله با سختی ها تهیه و آماده کرده بودند به آنان سودی نمی رساند، و بخشش هایی که در دنیا برای یاری کردن باطل صرف می کردند، نابود خواهد شد. و مثال بخشش های آنها « کَمَثَلِ رِیحٍ» مانند کشتزاری است که باد سختی به آن اصابت کرده باشد، « فِیهَا صِرُّ» بادی که در آن سرمای شدید یا آتش سوزان است و آن کشتزار را نابود می سازد، و این به سبب ستم آنهاست. پس خداوند بر آنها ستم نکرده و آنها را بدون گناه مجازات ننموده است، بلکه خود بر خویشتن ستم کردند. و این مانند فرموده الهی است که می فرماید: « إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا یُنفِقُونَ أَموَلَهُم لِیَصُدُّوا عَن سَبِیلِ اللَّهِ فَسَینُفقُونَهَا ثُمَّ تَکُونُ عَلَیهِم حَسرَةً ثُمَّ یُغلَبُونَ وَالَّذِینَ کَفَرُوا إِلی جَهَنَّمَ یُحشَرُونَ» بی گمان کسانی که کفر ورزیدند مالهایشان را خرج می کنند تا مردم را از راه خدا بازدارند، آنها مالهایشان را خرج می کنند سپس مایه حسرتشان می گردد، و سپس شکست می خورند.
آیه ی 119-118:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ بِطَانَةً مِّن دُونِكُمْ لاَ يَأْلُونَكُمْ خَبَالاً وَدُّواْ مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاء مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الآيَاتِ إِن كُنتُمْ تَعْقِلُونَ ، ای  کسانی  که  ايمان  آورده  ايد ، دوست  همرازی  جز از همکيشان  خود مگيريد، ،که  ديگران  از هيچ  فسادی  در حق  شما کوتاهی  نمی  کنند و خواستار رنج  و  مشقت  شمايند  و کينه  توزی  از گفتارشان  آشکار است  و آن  کينه  که  در دل   دارندبيشتر است  از آنچه  به  زبان  می  آورند  آيات  را برايتان  آشکار  ساختيم  اگر به  عقل  دريابيد.
هَاأَنتُمْ أُوْلاء تُحِبُّونَهُمْ وَلاَ يُحِبُّونَكُمْ وَتُؤْمِنُونَ بِالْكِتَابِ كُلِّهِ وَإِذَا لَقُوكُمْ قَالُواْ آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْاْ عَضُّواْ عَلَيْكُمُ الأَنَامِلَ مِنَ الْغَيْظِ قُلْ مُوتُواْ بِغَيْظِكُمْ إِنَّ اللّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ، آگاه  باشيد که  شما آنان  را دوست  می  داريد و حال  آنکه  آنها شما را، دوست ندارند  شما به  همه  اين  کتاب  ايمان  آورده  ايد  چون  شما را  ببينند گويند : ما هم  ايمان  آورده  ايم   و چون  خلوت  کنند ، از غايت   کينه  ای  که  به شما دارند سر انگشت  خويش  به  دندان  گزند  بگو : در کينه   خويش  بميريد، هر آينه  خدا از دلتان  آگاه  است.
خداوند در اینجا بندگانش را از اینکه کافران را به دوستی بگیرند و آنها را محرم را از دوست ویژه خود قرار دهند، به گونه ای که اسرار خود را با آنان در میان بگذارند و مسایل خصوصی مومنان را به آنها بگویند، بر حذر داشته، و برای آنان تبیین کرده است که باید از محرم قرار دادن کافران دوری بجویند، چرا که آنها از هیچ شر و فساد و زیانی در حق شما کوتاهی نمی کنند و دشمنی از لحن کلامشان آشکار است، و دشمنی و کینه ای که در دل دارند از سخن و کارهایشان بزرگتر است، پس اگر شما فهم و عقل دارید خداوند حقیقت امر را برایتان  توضیح داده است.
چرا شما آنان را دوست دارید و آنها را محرم خود قرار می دهید؟ در حالی که انحراف بزرگ آنها را در دین و در مقابل نیکوکاری تان می دانید. شما بر ادیان پیامبران قرار دادی، و به هر پیامبری که خدا فرستاده و به هر کاری که خداوند نازل فرموده است ایمان دارید، و آنها به بزرگترین کتاب و شریفت ترین پیامبر کفر می ورزند، و در مقابل محبت و مهربانی ای که شما به آنها دارید، کوچکترین محبتی به شما نمی کنند، پس چگونه آنها را دوست دارید در حالی که آنها شما را دوست ندارند و  فقط به ظاهر، و به صورت منافقانه با شما سازش می کنند؟ و هرگاه با شما روبرو شوند، می گویند: ایمان آورده ایم، و هرگاه با هم خلوت کنند از شدت خشم و دشمنیِ شما و دینتان، انگشتان خود را گاز می گیرند.
خداوند متعال فرمود: « قُلْ مُوتُواْ بِغَيْظِكُمْ» به زودی عزت و قدرت اسلام و ذلت کفر را شما را ناراحت کرده است، خواهید دید و از خشم می میرد و شما هرگز شفای این بیماری و ناراحتی را با آنچه که در پی آن هستید نخواهید یافت. « إِنَّ اللّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ» بنابراین آنچه را که در دل کفار و منافقین بود برای بندگان مومن خود بیان کرد.
آیه ی 120:
إِن تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِن تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُواْ بِهَا وَإِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ لاَ يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا إِنَّ اللّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ ، اگر خيری  به  شما رسد اندوهگين  شوند و اگر به  مصيبتی  گرفتار آييد  شادمان گردند  اگر شکيبايی  ورزيد و پرهيزگاری  کنيد از مکرشان  به  شما  زيانی  نرسد، که  خدا بر هر کاری  که  می  کنند احاطه  دارد.
« إِن تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ» هرگاه قدرت و پیروزی و تندرستی به شما برسد، ناراحت می شوند، « وَإِن تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ» و اگر دشمن بر شما پیروز گردد و یا برخی مشکلات دنیوی برایتان پیش بیاید، « يَفْرَحُواْ بِهَا» خوشحال می شوند، و این صفت دشمنی است که دشمنی او شدید است.
وقتی خداوند شدت دشمنی آنها و صفت های زشت آنان را بیان کرد، بندگان مومنش را به بردباری و پایبندی به تقوا و پرهیزگاری دستور داد و بیان کرد که هرگاه آنها این کارها را انجام دهند مگر دشمنانشان به آنها هیچ زیانی نمی رساند، زیرا خداوند دشمنان دین و کارها و توطئه هایشان را احاطه نموده است. و خداوند به شما وعده داده که اگر پرهیزگار باشید آنها هیچ ضرری به شما نمی رسانند، و در این شک نداشته باشید.
آیه ی 123-121:
وَإِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِكَ تُبَوِّىءُ الْمُؤْمِنِينَ مَقَاعِدَ لِلْقِتَالِ وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ، و بامدادان  از ميان  کسان  خويش  بيرون  آمدی  ، تا مؤمنان  را در آن  جايها  که  می  بايست  بجنگند بگماری  ، و خدا شنوا و داناست.
إِذْ هَمَّت طَّآئِفَتَانِ مِنكُمْ أَن تَفْشَلاَ وَاللّهُ وَلِيُّهُمَا وَعَلَى اللّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ، دو گروه  از شما آهنگ  آن  کردند که  در جنگ  سستی  ورزند و خدا ياورشان  شد،، پس  مؤمنان  بايد که  بر خدای  توکل  کنند.
وَلَقَدْ نَصَرَكُمُ اللّهُ بِبَدْرٍ وَأَنتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ، هر آينه  خدا شما را در بدر ياری  کرد و حال  آنکه  ناتوان  بوديد  پس  ،  ازخدای  بترسيد ، باشد که  سپاسگزار شويد.
« وَإِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِكَ تُبَوِّىءُ الْمُؤْمِنِينَ مَقَاعِدَ لِلْقِتَالِ» این جریان در روز جنگ احد اتفاق افتاد، آنگاه که مشرکین به نزدیک احد رسیدند، و پیامبر (ص) همراه با مومنان بیرون رفت و برای هر یک از آنان جایگاهی تعیین کرد و آنها را در سنگرهایشان مستقر نمود، و به طور عجیبی آنها را آرایش داد، و این بر مهارت کامل او در فنون سیاسی و جنگی دلالت می نماید. همانطور که او (ص) در همه موارد و در هر چیزی به بهترین صورت عمل می کرد.
« وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» و خداوند شنوا و داناست و هیچ چیزی از کارهایتان بر او پنهان نمی ماند. « إِذْ هَمَّت طَّآئِفَتَانِ مِنكُمْ أَن تَفْشَلاَ» آن گاه که دو طائفه از میان شما خواستند سستی ورزند، و آن دو طائفه بنو سلمه و بنو حارثه بودند، اما خداوند متعال لطف و توجه و  توفیق خویش را شامل حالِ آنان گرداند و آنها را از این رخوت و سستی در آورد. « وَعَلَى اللّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ» و مومنان باید بر خدا توکل کنند، زیرا وقتی بر او توکل نمایند خداوند آنها را کفایت نموده، و آنها را یاری می کند، و آنان را از در افتادن در آنچه که به دین و دنیایشان زیان می رساند محافظت می نماید. این آیه و آیه هایی از این قبیل مبین آن هستند که توکل واجب است و اینکه توکل بنده برحسب مقدار و اندازه ی ایمانش می باشد. توکل یعنی اینکه بنده در به دست آوردن منافع خود و دفع کردن چیزهایی که به او زیان می رساند، به پروردگارش تکیه نماید، پس وقتی که حالت آنها را در جنگ اُحُد و مشکلی که برای آنان پیش آمد بیان کرد، آنان را به یاری و کمک و نعمت خویش در جنگ بدر یادآوری نمود، تا سپاسگزار پروردگارشان باشند، و خاطرات روز بدر ای مصیبت را بر آنها آسان نماید. بنابراین فرمود: « وَلَقَدْ نَصَرَكُمُ اللّهُ بِبَدْرٍ وَأَنتُمْ أَذِلَّةٌ» و خداوند شما را در بدر پیروز گرداند در حالی که ناچیز و در تعداد و ساز و برگ نظامی اندک بودید. تعداد مسلمانان در جنگ بدر حدود سیصد و سیزده نفر بود، و به اندازه کافی وسیله سواری نداشتند و اسلحه هایشان کهنه و فرسوده بود و دشمنانشان نزدیک به هزار نفر بوده و با اسلحه زیاد به جنگ آنها آمده بودند. « فَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» پس، از خدا بترسید باشد که سپاس وی را به جا آورید که یاری خویش را به شما ارزانی داشت.
آیه ی 126- 124:
إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِينَ أَلَن يَكْفِيكُمْ أَن يُمِدَّكُمْ رَبُّكُم بِثَلاَثَةِ آلاَفٍ مِّنَ الْمَلآئِكَةِ مُنزَلِينَ ، آنگاه  که  به  مؤمنان  می  گفتی  که  اگر خدا سه  هزار فرشته  به  ياريتان  فرو فرستد ، آيا شما را کافی  نخواهد بود ?
بَلَى إِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ وَيَأْتُوكُم مِّن فَوْرِهِمْ هَـذَا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُم بِخَمْسَةِ آلافٍ مِّنَ الْمَلآئِكَةِ مُسَوِّمِينَ ، بلی  ، اگر پايداری  کنيد و پرهيزگار باشيد چون  دشمنان  تاخت  آورند ،، خدابا پنج  هزار از فرشتگان  صاحب  علامت  شما را ياری  کند.
وَمَا جَعَلَهُ اللّهُ إِلاَّ بُشْرَى لَكُمْ وَلِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُكُم بِهِ وَمَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِندِ اللّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ ، و خداوند اين  کار را جز برای  شادمانی  و دلگرمی  شما نکرد  و نيست   ياريی مگر از سوی  خدای  پيروزمند و دانا .
« إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِينَ» آنگاه که به مومنان مژده می دادی تا باعث اطمینان و آرامش آنها گردد، و می گفتی: « إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِينَ أَلَن يَكْفِيكُمْ أَن يُمِدَّكُمْ رَبُّكُم بِثَلاَثَةِ آلاَفٍ مِّنَ الْمَلآئِكَةِ مُنزَلِينَ بَلَى إِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ وَيَأْتُوكُم مِّن فَوْرِهِمْ هَـذَا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُم بِخَمْسَةِ آلافٍ مِّنَ الْمَلآئِكَةِ مُسَوِّمِينَ» آیا شما را بس نیست که پروردگارتان شما را با سه هزار فرشته فرود آمده یاری کند؟ آری! اگر صبر کنید و پرهیزگاری نمایید، و با همین شیوه بر شما بتازند و بر شما حمله ور شوند خداوند با پنج هزار فرشته که نشان شجاعت را دارند، شما را یاری خواهد کرد.
در ای جا اختلاف وجود دارد که آیا در این کمک رساندن به مومنان، فرشتگان به طور مستقیم جنگیده اند، یا اینکه خداوند این مژده را فقط برای پابرجایی بندگان مومن، و انداختن ترس در دلهای مشرکین داده است؟ آن طور که بسیاری از مفسرین چنین گفته اند. این گفته خداوند دلالت می نماید که شقّ دوم قضیه به حقیقت نزدیک تر  است: « وَمَا جَعَلَهُ اللّهُ إِلاَّ بُشْرَى لَكُمْ وَلِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُكُم بِهِ وَمَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِندِ اللّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ» در این آیه به این مطلب اشاره شده است که نباید بنده بر اسباب اعتماد کند. بلکه تکیه و  اعتماد او باید به خدا باشد. و اسباب و فراهم شدن آن، باعث اطمینان قلب و پابرجا بودن بر کار خیر می شود.
آیه ی 127:
لِيَقْطَعَ طَرَفًا مِّنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْ يَكْبِتَهُمْ فَيَنقَلِبُواْ خَآئِبِينَ ، تا گروهی  از کافران  را هلاک  کند ، يا خوار گرداند آنگاه  نوميد  بازگردند.
خداوند بندگان مومنش را یاری می کند تا گروهی از کافران را نابود نماید، و یا آنها با خشم و کینه ای که در دل دارند، نا امیدانه و در حالی که هیچ خوبی به دست نیاورده اند برگردند، همانطور که خداوند متعال آنها را در روز خندق که با قدرت و عصبانیت آمده بودند خشمگین ساخت و ناکام باز گرداند.
آیه ی 129-128:
وَلِلّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ يَغْفِرُ لِمَن يَشَاء وَيُعَذِّبُ مَن يَشَاء وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ، يا ايشان  را به  توبه  وادارد يا آن  ستمکاران  را عذاب  کند و تو را در، اين کارها دستی  نيست.
وَلِلّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ يَغْفِرُ لِمَن يَشَاء وَيُعَذِّبُ مَن يَشَاء وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ، از آن  خداست  هر چه  در آسمانها و زمين  است   هر که  را بخواهد می  آمرزدو  هر که  را بخواهد عذاب  می  کند ، و خدا آمرزنده  و مهربان  است.
وقتی که پیامبر (ص) در جنگ احد زخمی شد و رباعیه ی مبارکش شکست و سرش زخمی شد، فرمود: « چگونه قومی رستگار می شوند که صورت پیامبرشان را زخمی کردند و رباعیه ی او را شکستند؟» پس خداوند این آیه را نازل کرد و بیان فرمود که همه امور در دست خداست و پیامبر (ص) اختیاری ندارد، و چیزی در دست او نیست، چون پیامبر بنده ای از بندگان خدا است و همه تحت بندگی پروردگارشان می باشند، و تدبیر خداوند آنها را به چرخش در می آورد.
و ای پیامبر! کسانی که علیه آنها دعا کردی، و یا رستگاری و هدایتشان را بعید می دانستی، اگر خداوند بخواهد تا در اسلام داخل شوند. و خداوند چنین کرد ، زیرا بیشتر آنها را هدایت نمود، پس مسلمان شدند. و اگر بخواهد آنها را عذاب می دهد، زیرا آنان ستمگرند و سزاوار عقوبت و عذاب الهی هستند.
خداوند متعال خبر می دهد که او در جهان هستی تصرف می نماید و توبه هرکس را که بخواهد می پذیرد و او را می آمرزد، و هرکس را که بخواهد خوار و رسوا می نماید و او را عذاب می دهد. « وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» یکی از صفات لازمه او کمال آمرزگاری و مهربانی است که در آفرینش و فرمانروایی اش تجلی می یابد، پس توبه کنندگان را می بخشد و هرکس که موجبات رحمت وی را فراهم کند، مشمول رحمت خویش قرار می دهد. خداوند متعال فرمود: « وَأَطِیعُوااللَّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلََّکُم تُرحَمُونَ» و از خدا و از رسول او  اطاعت کنید، تا مورد رحمت قرار گیرید.
آیه ی 133-130:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَأْكُلُواْ الرِّبَا أَضْعَافًا مُّضَاعَفَةً وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ، ای  کسانی  که  ايمان  آورده  ايد ، ربا مخوريد به  افزودنهای  پی  در پی   و ازخدای  بترسيد تا رستگار شويد.
وَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِي أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ، و بترسيد از آتشی  که  برای  کافران  مهيا شده  است.
وَأَطِيعُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ، و از خدا و رسول  اطاعت  کنيد تا مگر بر شما رحمت  آرند.
در مقدمه این تفسیر گذشت که شایسته است بنده اوامر و نواهی خدا را در رابطه با خود و دیگران رعایت کند، و هرگاه خداوند او را به فرمانی دستور داد نخست بر او واجب است حدود و اندازه آن را بداند، و آنچه را که خداوند به آن دستور داده است بشناسد تا بتواند آن فرمان را انجام دهد و از آن اطاعت کند. پس هرگاه آن را دانست و شناخت تلاش می کند که آن را انجام دهد و برای عملی کردن آن در خود و دیگران به میزان آنچه که توانایی دارد، از خداوند استعانت می طلبد. و نیز هرگاه خداوند از کاری نهی کرد، بنده باید حدود و میزان آن را بداند و آنچه را که مشمومل آن نهی می گردد بداند، سپس برای ترک آن تلاش نماید و از خداوند یاری بجوید. و شایسته است این رویه در همه اوامر و نواهی خداوند رعایت شود.
این آیات دستورات و آداب زیبایی را در بردارند که خداوند به آن دستور داده و مسلمانان را بر انجام آن تشویق نموده ، و پاداش انجام دهندگان آن را بیان کرده است. در این آیات خداوند از چیزهایی نهی کرده، و مسلمانان را تشویق نموده تا آنها را ترک کنند. شاید حکمتِ آوردن این آیات در اثنای ذکر داستان جنگ احد این باشد که خداوند بندگان مومن خویش را وعده داده است که اگر بردباری نمایند و پرهیزگاری کنند، آنان را بر دشمنانشان پیروز می گرداند و آنان را خوار و رسوا می کند، همان طور که فرموده است: « وَإِن تَصبِروُا وَتَتَّقُوا لَا یَضُرُّکُم کَیدُهُم شَیئاً ..» و اگر بردبار باشید و پرهیزگاری کنید، مکر آنان به شما هیچ زیانی نمی رساند. سپس گفت: « بَلَی إین تَصبُروا وَتَتَّقُوا وَیَأتُوکُم مِنّ فَورِهِم هَذَا یُمددِکُم رَبُکُم » اری! اگر بردباری کنید و پرهیزگاری نمایید، و هم اکنون بر شما حمله ور شوند، پروردگارتان شما را یاری می کند.
انگار مردم به شناختن آداب و رسوم پرهیزگاری که باعث پیروزی و رستگاری و سعادت می گردد، علاقمند شده اند، پس خداوند در این آیات مهم ترین ویژگیهای پرهیزگاری را بیان کرد. خداوند سه بار کلمه «تقوی» را ذکر نمود؛ یک بار به طور مطلق: « أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ» و دوبار بصورت مقید: « وَاتَّقُواللَّه» و « وَاتَقُوا النَّارَ» و این بیانگر آن است که هرگاه عبد مومن از این ویژگیها برخوردار گردد، قطعا از دیگر خصایل و شمایل پرهیزگاری نیز بهره مند خواهد شد.
پس خداوند متعال هر جا از قرآن که می فرماید: « یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا» ای مومنان چنان کنید، یا چنین نکنید، بر این دلالت می نماید که ایمان، سبب اطاعت از فرمان و دستور، و انگیزه پرهیز از نهی است، زیرا ایمان به  معنی تصدیق کامل چیزی می باشد که تصدیق آن واجب است و مستلزم اعمال جوارح و اعضا است.
پس خداوند آنها را از خوردن چندین برابر ربا نهی کرده است، که اهل جاهلیت به آن عادت کرده بودند، و کسانی که به دستورات شرع توجه نمی کردند، هرگاه زمان سر رسید وام فرا می رسید و فرد بدهکار تنگدست بود، و چیزی از او بدست نمی آمد، به او می گفتند: یا بدهی و وام را پرداخت کن، و یا  اینکه به تو وقت بیشتری می دهیم و باید بدهی بیشتری پرداخت کنی. پس فرد فقیر مجبور می شد که زیر بار بدهی بیشتر برود، و  او را با اضافه کردن مبلغی بر بدهی قبلی اش از پیش خود می راندند. و اینگونه بدهکار چندین برابر وام پرداخت می کرد بدون اینکه فایده ای از آن ببرد.
« أَضعَفَاَ مَّضَعَفَةَ» بیانگر اوج زشتی و قباحت رباخواری، و بیان حکمت حرام بودن آن می باشد. نیز خداوند می خواهد مردم را از حکمت حرام بودن ربا آگاه سازد، و اینکه در ربا ظلم و اجحاف است، به همین دلیل آن را منع کرده است. زیرا خداوند واجب گردانیده تا به بدهکاران تنگدست مهلت داده شود، و بر وامی که بر گردن آنهاست افزوه نشود.
پس ملزم کردن مدیون و بدهکار به پرداخت بیشتر، ستمی دو چندان است، بنابراین مومن پرهیزگار باید ربا را ترک کند و  نباید به آن نزدیک شود، زیرا ترک کردن ربا از مقتضیات پرهیزگاری است و باید ترک کرد که رستگاری در سایه پرهیزگاری حاصل می شود. بنابراین فرمود: « وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ، وَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِي أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ» و از خدا بترسید تا رستگار شوید. و از آتشی بترسید که برای کافران آماده شده است . یعنی با ترک کردن چیزهایی که سبب داخل شدن به آتش جهنم می گردد، از قبیل کفر و گناهان گوناگون، از آن آتش بپرهیزید. زیرا همه گناهان به ویژه گناهان بزرگ، آدمی را به وادی کفر می کشانند، چرا که گناهان از خصلت و عادت های کافران بوده، و خداوند آتش جهنم را برای کافران آماده نموده است. پس ترک گناه آدمی را از آتش جهنم نجات می دهد و از خشم خداوند جبار مصون می دارد.
و انجام کارهای خیر، و اطاعت از فرامین الهی باعث خشنودی خداوند بخشنده و داخل شدن به بهشت و به دست آوردن رحمت پروردگار متعال می گردد. بنابراین  فرمود: « وَأَطِيعُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ» و با انجام دستورات و فرامین و پرهیز از نواهی، از خدا و پیامبرش اطاعت کنید، « لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ» پس اطاعت از خدا و پیامبر یکی از اسباب حاصل شدن رحمت الهی است: همانطور که خداوند متعال فرموده است: « وَرَحمتَیِ وَسِعَت کُلَّ شَیءِ فَمَسأَکتُبُها لِلَّذینَ یَتَّقُونَ وَیُوتُونَ الزَّکَوةَ» و رحمت من همه چیز را فرا گرفته است و آن را برای کسانی که پرهیزگاری پیشه می کنند و زکات می پردازند، مقرر می دارم.
آیه ی 136-133:
وَسَارِعُواْ إِلَى مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ ، بر يکديگر پيشی  گيريد برای  آمرزش  پروردگار خويش  و رسيدن  به  آن  بهشت   که ، پهنايش  به  قدر همه  آسمانها و زمين  است  و برای  پرهيزگاران  مهيا شده   است.
الَّذِينَ يُنفِقُونَ فِي السَّرَّاء وَالضَّرَّاء وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ ، آن  کسان  که  در توانگری  و تنگدستی  انفاق  می  کنند و خشم  خويش  فرو می   خورند و از خطای  مردم  در می  گذرند  خدا نيکوکاران  را دوست  دارد.
وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُواْ أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُواْ اللّهَ فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ وَمَن يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللّهُ وَلَمْ يُصِرُّواْ عَلَى مَا فَعَلُواْ وَهُمْ يَعْلَمُونَ ، و آن  کسان  که  چون  مرتکب  کاری  زشت  شوند يا به  خود ستمی  کنند ، خدا را، ياد می  کنند و برای  گناهان  خويش  آمرزش  می  خواهند و کيست  جز خدا که   گناهان  را بيامرزد ? و چون  به  زشتی  گناه  آگاهند در آنچه  می  کردند پای   نفشرند.
أُوْلَـئِكَ جَزَآؤُهُم مَّغْفِرَةٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَجَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ، پاداش  اينان  آمرزش  پروردگارشان  است  و نيز بهشتهايی  که  در آن  نهرها  جاری  است  در آنجا جاويدانند و چه  نيکو است  پاداش  نيکوکاران.
سپس خداوند به آنها دستور می دهد تا به سوی آمرزش وی و برخورداری از بهشت او که فقط پهنای آن به اندازه وسعت آسمانها و زمین است ، چه رسد به طول آن، بشتابند که خداوند آن را برای پرهیزگاران آماده نموده است.پس پرهیزگاران اهل بهشت اند و پرهیزگاری و تقوا انسان را به بهشت می رساند.
سپس خداوند پرهیزگاران و کارهایشان را توصیف نمود و فرمود: « الَّذِينَ يُنفِقُونَ فِي السَّرَّاء وَالضَّرَّاء» آنهایی که در حال تنگدستی و توانگری بخشش می کنند؛ اگر توانگر و ثروتمند باشند زیاد بخشش می نمایند، و اگر تنگدست باشند هیچ چیزی از کار خوب را دست کم نمی گیرند، گرچه کم باشد. « وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ» و هرگاه دیگران آنان را اذیت کنند، و به خشم آیند، به مقتضای طبیعت انسانی عمل نمی کنند، بلکه آنچه از خشم و ناراحتی که در دل دارند، فرو می برند، و در برابر کسی که نسبت به آنها بدی کرده است بردباری می نمایند. « وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ» و عفو کنندگانِ مردم ، که شامل گذشت از هرکسی است که با سخن یا عمل نسبت به آنان بدی کرده است. و بخشیدن و گذشت کردن از فرو خوردن خشم بالاتر است، زیرا بخشیدن به معنی مواخذه نکردن و چشم پوشی از فردی است که بدی می کند، و این کار را کسی انجام می دهد که به اخلاق زیبا آراسته باشد، و خویشتن را از اخلاق زشت پاکسازی کرده باشد. چنین کسی با خدا معامله کرده است چون او نسبت به بندگان خدا مهربان و نیکوکار است، و نمی خواهد برای آنان بدی پیش بیاید، و خدا هم از او گذشت می نماید، و پاداش او بر پروردگار بزرگوار است نه بر بنده فقیر. همانطور که خداوند فرموده است: « فَمَن عَفَا وَأَصلَحَ فَأَجرُهُ ، عَلَی اللَّهِ» یعنی هرکس گذشت نماید و اصلاح کند، پاداش او بر خداست.
سپس به بیان حالتی پرداخت که از دیگر حالات بهتر و بالاتر و بزرگتر است، و آن احسان و نیکوکاری است ، پس فرمود: « وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ» و خداوند نیکوکاران را دوست دارد. احسان و نیکوکاری بر دو نوع است: احسان در پرستش آفریننده، و احسان به مخلوق. پیامبر (ص) احسان در عبادت را این گونه تفسیر نموده است: « أَن تَعبُدَ الله کَأنَّکَ تَرَاهُ فَإن لَم تَکُن تَرَاهُ فَإنَّهُ یَرَاک» احسان یعنی اینکه خداوند را طوری عبادت کنی که گویا او را می بینی، و اگر تو او را نمی بینی همانا او ترا می بیند.
و اما احسان به مخلوق، یعنی رساندن فایده دینی و دنیوی به آنها و دور کردن زیان و بدی دینی و دنیوی از آنان. پس این، شامل امر به معروف و نهی از منکر و تعلیم جاهل و نادان، و وعظ و نصیحت افراد غافل، و خیرخواهی برای عموم و خصوص، و تلاش برای اتحاد، و وحدت کلمه مردم، و دادن صدقات و بخشش های واجب  و مستحب به آنها می شود.
همچنانکه شامل بخشش به مردم و اذیت نکردن آنها، و تحمل اذیت و آزار آنان نیز می شود. همان طور که خداوند پرهیزگاران را در این آیات به این ویژگی ها توصیف نموده است، پس هرکس این کارها را انجام دهد به راستی که او حقوق خدا و حق بندگانش را ادا  کرده است.
سپس خداوند متعال عذر خواهی بندگان پرهیزگارش را از پروردگارش به خاطر عنایت و گناهانی که مرتکب شده اند بیان کرده و می فرماید: « وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُواْ أَنْفُسَهُمْ» و اگر اعمال و گناه کبیره از آنها سر بزند و یا مرتکب گناهان کوچک شوند، توبه کرده و از خدا آمرزش می طلبند، و پروردگارشان، و آنچه گناهکاران به آن تهدید شده اند، و آنچه پرهیزگاران بدان نوید داده شده اند را یاد می کنند.
پس، از او می خواهند که گناهانشان را بیامرزد و عیب هایشان را بپوشاند. چرا که از گناه دست کشیده و از آن پشیمان شده اند. بنابراین فرمود: « وَلَمْ يُصِرُّواْ عَلَى مَا فَعَلُواْ وَهُمْ يَعْلَمُونَ» و با علم و آگاهی بر زشتی و قباحت گناه بر آن اصرار و پافشاری نمی کنند.
کسانی که دارای این صفات هستند، « جَزَآؤُهُم مَّغْفِرَةٌ مِّن رَّبِّهِمْ» پاداششان آمرزش پروردگارشان است، و هر چیزی را که انسان از آن دوری می جوید از آنان دور می کند. « وَجَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ» و باغهایی که رودها از زیر درختان آن روان است، و در آن نعمتِ پایدار و شکوفایی و خرّمی و نشاط، و خیر و شادمانی و قصر و منزل های زیبا و عالی و درختان پرمیوه است، و جویهای آب زلال در اطراف این مسکن های زیبا و پاک روان است.« خَالِدِينَ فِيهَا» و در آن جاودان هستند، از آن بیرون کرده نمی شوند، و نمی خواهند آن را عوض کنند، و نعمت هایی که در آن است تغییر می یابد.
« وَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ» و چه خوب است پاداش اهل عمل که برای خدا عمل کمی انجام دادند و مزد و پاداش زیادی گرفتند. همچنانکه در مَثَل آمده است « قوم جوانمرد هنگام صبح مرد شریف را می ستایند، و عامل به هنگام پاداش، مزدش را کامل و فراوان می یابد». و این آیات از جمله دلایل اهل سنت و جماعت هستند مبنی بر اینکه اعمال، بخشی از ایمان می باشند، دلالت این آیات بر این مطلب، با آیه ای که در سوره حدید است کامل می گردد: « وَسَابِقُوا إِلَی مَغفِرَة مِنّ رَّبَکُم وَجَنَّة عَرضُها کَعرضِ السَّمَاءِ وَالأَرضِ أُعِدَّت لِلَّذِینَ ءَامَنُوا بِاللَّهِ وُرُسُلِهِ» بشتابید به سوی آمرزش پروردگارتان و بهشتی که پهنای آن مانند پهنای آسمان و زمین است، و برای کسانی که به خدا و پیامبر ایمان آورده اند آماده شده است.
پس در آنجا جز ایمان آوردن به خدا و به پیامبرانش چیزی دیگر را بیان نکرده است. و در اینجا فرمود: « أُعدَّت لِلمُتَّقِین» برای پرهیزگاران آماده شده است. سپس پرهیزگاران را با این اعمال و اوصاف بدنی و مالی توصیف نمود. و این بیانگر آن است پرهیزگارانی که دارای این صفت ها هستند، ایشان مومنانند.
آیه ی 138-137:
قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِكُمْ سُنَنٌ فَسِيرُواْ فِي الأَرْضِ فَانْظُرُواْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذَّبِينَ ، پيش  از شما سنتهايی  بوده  است  ، پس  بر روی  زمين  بگرديد و بنگريد که ، پايان  کار آنها که  پيامبران  را به  دروغگويی  نسبت  می  دادند چه  بوده  است.
هَـذَا بَيَانٌ لِّلنَّاسِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةٌ لِّلْمُتَّقِينَ ، اين  برای  مردم  دليلی  روشن  و برای  پرهيزگاران  راهنما و اندرزی  است.
سپس خداوند متعال فرمود: « قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِكُمْ سُنَنٌ» در این آیه کریمه و آیات پس از آن که در رابطه با جنگ احد نازل شده اند، خداوند بندگان مومنش را دلجویی داده، و به آنها خبر می دهد که پیش از آنها نسلها و امت هایی بوده که مورد آزمایش قرار گرفته اند، و افراد مومن آن امت ها از طریق جنگ با کافران آزمایش شده اند، و در کشمکش و پیکار با کافران گاهی پیروز شده و گاهی شکست می خوردند، و در پایان کار به ضرر و شکست تکذیب کنندگان انجامید، و خداوند آنها را با پیروز گرداندن پیامبر و پیروانش خوار و رسوا گرداند. « فَسِيرُواْ فِي الأَرْضِ» پس  با جسم و دلهایتان در زمین با انواع عقوبت های دنیوی عذاب داده شده است، سرزمین هایشان نابود گردیده، و دچار زیان و خسارت فاحشی شده، و قدرت و حکمت آنها از دست رفته، و افتخار و تکبر و سرکشی ایشان نابود شده است. آیا این بزرگترین دلیل و گواه بر صداقت و راست بودن آنچه پیامبران آورده اند، نیست؟
و حکمت الهی چنین است که بندگان خود را آزمایش نماید تا دروغگو و راستگو را مشخص کند. بنابراین فرمود: « هَـذَا بَيَانٌ لِّلنَّاسِ» این مطالبی که در رابطه با عاقبت و آخرت ستمکاران گذشت نشانه آشکاری است که حق را از باطل، و اهل سعادت را از اهل شقاوت جدا می سازد. و اشاره ایست به آنچه خداوند تکذیب کنندگان را به آن گرفتار نمود. « وَهُدًى وَمَوْعِظَةٌ لِّلْمُتَّقِينَ» زیرا این پرهیزگاران هستند که از آیات بهره می برند، و آیات خدا آنها را به راه رشد و هدایت راهنمایی می کند و از آن پند و اندرز می گیرند، و آنها را از راه فساد و تباهی باز می دارد. اما برای دیگر مردم بیان روشنگری است از جانب خدا که بوسیله آن، حجّت را بر آنان تمام می کند تا هرکس که هلاک می شود از روی دلیل هلاک گردد. و احتمال دارد که « هَذا بَیَانُ لِلَّناسِ» اشاره به قرآن بزرگ باشد که حاوی پند و حکمت است، و اینکه قرآن به طور عموم برای مردم روشنگر است است، و به طور ویژه مایه هدایت و پند و موعظه پرهیزگاران است، و هر دو معنی درست است.
آیه ی 143-139:
وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ، سستی  مکنيد و اندوهگين  مباشيد ، زيرا اگر ايمان  آورده  باشيد شما برتری   خواهيد جست.
إِن يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِّثْلُهُ وَتِلْكَ الأيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ وَيَتَّخِذَ مِنكُمْ شُهَدَاء وَاللّهُ لاَ يُحِبُّ الظَّالِمِينَ ، اگر بر شما زخمی  رسيد ، به  آن  قوم  نيز همچنان  زخمی  رسيده  است   و اين  روزگار است  که  هر دم  آن  را به  مراد کسی  می  گردانيم  ، تا خدا کسانی  را که ايمان  آورده  اند بشناسد و از شما گواهان  گيرد  و خدا ستمکاران  را دوست ندارد
وَلِيُمَحِّصَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ وَيَمْحَقَ الْكَافِرِينَ ، و تا مؤمنان  را پاکيزه  گرداند و کافران  را نابود سازد.
أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَعْلَمِ اللّهُ الَّذِينَ جَاهَدُواْ مِنكُمْ وَيَعْلَمَ الصَّابِرِينَ ، آيا می ، پنداريد که  به  بهشت  خواهيد رفت  و حال  آنکه  هنوز برای  خدا  معلوم نشده  است  که  از ميان  شما چه  کسانی  جهاد می  کنند و چه  کسانی   پايداری  می ورزند ?
وَلَقَدْ كُنتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِن قَبْلِ أَن تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَأَيْتُمُوهُ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ ، پيش  از آنکه  مرگتان  فرا رسد تمنای  مرگ  می  کرديد ، اينک  مرگ  را  ديديد و در آن  می  نگريد.
خداوند مومنان را تشویق نموده و اراده های آنان را تقویت کرده و همت هایشان را برانگیخته و می فرماید: « وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا» و به خاطر مصیبتی که برایتان پیش آمد و بلا و آزمایشی که به آن دچار شدید، سست و زبون نشوید، و جسم هایتان ضعیف نگردد، و دلهایتان اندوهگین نشود زیرا غم و اندوه ِ قلبی و سستی و ضعف جسمی مصیبتی دیگر بر شماست، و باعث تقویت روحیه دشمنانتان می شود. بلکه دلهایتان را تقویت کنید، و بردبار باشید و غم به دلهایتان راه ندهید و  برای پیکار با دشمن، محکم و آماده باشید. و خداوند بیان کرد که شایسته نیست غم بخورند و امید داشتن به یاری و پاداش وی از دشمن برترند، پس مومن پرهیزگاری که چشم به پاداش دنیوی و اخروی خدا دوخته است، شایسته نیست غمگین گردد و ضعیف شود. بنابراین خداوند متعال فرمود: « وَأَنتُمُ الأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ» .
سپس آنها را به خاطر شکستگی که خورده بودند دلجویی داد و حکمت های بزرگی که بر این شکست مترتب گردید، بیان داشت و فرمود: «  إِن يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِّثْلُهُ» پس شما و آنان در زخمی شدن  برابر هستید، ولی شما امید به رحم و لطف خداوند دارید، که آنها آن را ندارند. همانطور که خداوند متعال فرمود: « إن تَکُونُوا تَألَمُونَ فَإِنَّهُم یَألَمُونَ کَمَا تَألَمُونَ وَترَجُونَ مِنَ اللَّهِ مَا لَا یَرجُونَ» اگر شما زخمی می شوید، آنها هم همان طور که شما دردمند می گردید، دردمند می شوند، و شما به خدا امیدی دارید که آنها ندارند.
یکی از حکمت های شکست این است که خداوند پیروزی و سربلندی و سرای دنیا را هم به  کافر می بخشد و هم به مومن، و هم به نیکوکار می دهد، و هم به فاسق ، پس خداوند این روزها را میان مردم دست به دست می گرداند . یک روز به نفع گروهی می چرخد، و روز دیگر به نفع گروهی دیگر، زیرا زندگی این دنیا به پایان می رسد، به خلاف جهان آخرت که فقط برای کسانی است که ایمان آورده اند. « وَلِيَعْلَمَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ» و نیز یکی از حکمت های شکست مومن، و مورد آزمایش قرار گرفتن آنها این است که مومن و منافق مشخص گردند، زیرا اگر هموار مومنان در همه واقعه ها و جنگ ها پیروز شوند، افرادی  وارد اسلام می گردند که قلبا آنرا نمی خواهند، پس اگر در بعضی جنگها آزمایش و شکستی پیش بیاید، مومن حقیقی که در خوشی و تنگدستی و توانگری به اسلام علاقمند است، مشخص می شود و نیز کسی که چنین نیست مشخص می گردد. « وَيَتَّخِذَ مِنكُمْ شُهَدَاء» این نیز یکی از حکمت های شکست در جنگ است، زیرا شهادت در پیشگاه خداوند بالاترین مقام و مرتبه است، و راهی برای رسیدن به شهادت نیست مگر اینکه اسباب آن فراهم شود. پس این رحمت خداست نسبت به بندگان مومنش که اسبابی را برای آنان مقدّر ساخت که نفس آدمی آن را خوش نمی دارد، تا آنان را به منازل عالی و نعمت های ماندگار و جاویدان که به آن علاقمندند برساند.
« وَاللّهُ لاَ يُحِبُّ الظَّالِمِينَ» و خداوند ستمکاران را دوست ندارد. کسانی که بر خود ستم کردند، و در راه خدا نجنگیدند، و در خانه هایشان نشستند. گویا این اشاره ای است به ذم و نکوهش منافقین، و اینکه آنان در نزد خدای متعال مبغوض اند، و به همین سبب آنها را از جنگیدن در راه خویش بازداشت. « وَلَو أَرَادُوا الخُروُجَ لَأَعَدُّوا لَهُ ، عُدَّةَ وَلَکن کَرِهَ اللَّهِ انبِعَاثَهُم فَثَبطَّهُم وَقِیلَ اقعُدُوا مَعَ القَعدِینَ» و اگر می خواستند برای جنگ بیرون بروند ، ساز و برگ جنگ را آماده می کردند، لیکن خداوند بیرون آمدن آنان را  به منظور رفتن به جنگ دوست نداشت، و آنان را از این کار بازداشت و به آنان گفت شد: « همراه با بازنشستگان بنشینید».
« وَلِيُمَحِّصَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ» و این نیز از حکمت های شکست خوردن مومنان است، که خداوند بدین وسیله آنان را از عیب ها و گناهانشان پاک می نماید. این بیانگر آن است که شهادت و پیکار در راه خدا، کفاره گناهان است،و گناهان و عیب ها را دور می نماید. و نیز خداوند مومنان را از منافقان جدا نموده وصف مومنان را از صف آنها متمایز می گرداند. و یکی از حکمت های شسکت خوردن مومنان این است که خداوند کافران را تباه می سازد. یعنی سبب تباهی و ریشه کن شدن آنها می شود و آنها را در همین دنیا به عقاب خویش گرفتار می کند.
زیرا کافران وقتی پیروز شوند ،فساد و تباهی می کنند، و بر سرکشی خود می افزایند و سزاوار می گردند که عذاب و سزایشان زود فرا رسد. و این به خاطر رحمت خداوند نسبت به بندگان مومنش است.
سپس خداوند متعال فرمود: « أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَعْلَمِ اللّهُ الَّذِينَ جَاهَدُواْ مِنكُمْ وَيَعْلَمَ الصَّابِرِينَ» این استفهام انکاری است، یعنی گمان نبرید، و به خاطرتان نیاید که شما بدون مشقت و تحمل سختی در راه خدا و طلب خشنودی او وارد بهشت شوید. بهشت بالاترین خواسته مومن بوده، و برترین چیزی است که علاقمندان برای به دست آوردن با یکدیگر به رقابت می پردازند. و هر اندازه خواسته بزرگتر  باشد، وسیله و کاری که انسان را به آن می رساند بزرگتر خواهد بود.
پس به آسایش نمی توان رسید مگر با ترک راحتی، و نعمتی را نمی توان دریافت مگر با ترک نعمت.
اما ناراحتی های دنیا که در راه خدا به بنده می رسد، هنگامی که نفس به آنها عادت کرد و سرانجام آن را دانست، این ناراحتی ها در نزد صاحبان بصیرت به بخششی تبدیل می شوند که از رویارویی با آن ها خوشحال می شوند و هیچ اهمیتی به آنها نمی دهند، و این فضل خداست که به هرکس بخواهد، می دهد.
سپس خداوند آنها را به سبب آرزویی که در دل داشتند و در پی رسیدن به آن بودند، و در این رهگذر بی صبری نمودند سرزنش کرد، و فرمود: « وَلَقَدْ كُنتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِن قَبْلِ أَن تَلْقَوْهُ» زیرا بسیاری از اصحاب (ص) همان کسانی که نتوانسته بودند در جنگ بدر شرکت کنند ، آرزو داشتند خداوند آنها را در صحنه جنگی حاضر  کند، تا تلاش خود را مبذول دارند.
خداوند متعال به آنها فرمود: « فَقَدْ رَأَيْتُمُوهُ» و آنچه را که آرزو کرده بودید با چشمهایتان دیدید، « وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ» پس چرا  بردباری نکردید؟ زیرا این حالت خوب نیست، به ویژه برای کسی که آن را تمنا کرده، و آنچه را آرزو کرده ، حاصل شده است، بلکه بر او لازم است تا آنچه را که در توان دارد در این مورد صرف نماید.
و این آیه دلیلی است بر این که آرزوی شهادت مکروه نیست، زیرا خداوند آنها را به خاطر آرزویی که کرده بودند ملامت ننمود و برآنان اعتراض نکرد، بلکه به خاطر جامه عمل نپوشاندن به آرزویشان بر آنها اعتراض  کرد. و الله اعلم.
آیه ی 145-144:
وَمَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَن يَنقَلِبْ عَلَىَ عَقِبَيْهِ فَلَن يَضُرَّ اللّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللّهُ الشَّاكِرِينَ ، جز اين  نيست  که  محمد پيامبری  است  که  پيش  از او پيامبرانی  ديگر بوده ، اند  آيا اگر بميرد يا کشته  شود ، شما به  آيين  پيشين  خود باز می  گرديد ،هر کس  که  بازگردد هيچ  زيانی  به  خدا نخواهد رسانيد  خدا سپاسگزاران  را  پاداش  خواهد داد.
وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلاَّ بِإِذْنِ الله كِتَابًا مُّؤَجَّلاً وَمَن يُرِدْ ثَوَابَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَن يُرِدْ ثَوَابَ الآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْهَا وَسَنَجْزِي الشَّاكِرِينَ ، هيچ  کس  جز به  فرمان  خدا نمی  ميرد  مدت  مکتوب  است   هر کس  خواهان   ثواب  اينجهانی  باشد به  او می  دهيم  و هر کس  خواهان  ثواب  آنهانی  باشد به او می  دهيم  و شاکران  را پاداش  خواهيم  داد.
سپس خداوند متعال فرمود: « وَمَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ» نیست محمد (ص) مگر پیغمبری که پیغمبرانی دیگر پیش از او بوده و رفته اند. یعنی پیامبر تازه ای نیست، بلکه از نوع همان پیامبرانی است که پیش از او بوده، و موظف به رساندن پیام پروردگار و اجرای دستورات او بوده اند. و آنان برای همیشه زنده نیستند، و برای امتثال  فرمان خدا و عمل به دستورات وی زنده بودن آنها شرط نیست، بلکه بر امت ها واجب است که در هر وقت و هر حال پروردگارشان را بپرستند. « أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ» پس آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، آنچه را که او پیش شما آورده است از قبیل: ایمان یا جهاد و یا دیگر دستورات را ترک کرده و به عقب برگردید؟!  خداوند متعال فرمود: « وَمَن يَنقَلِبْ عَلَىَ عَقِبَيْهِ فَلَن يَضُرَّ اللّهَ شَيْئًا» و هرکس به عقب برگردد هیچ ضرری به خدا نمی رساند. بلکه به خودش زیان می رساند، چرا که خداوند از آنها بی نیاز است، و دینش را پایدار می نماید، و بندگان مومن خویش را قدرت و عزت می بخشد.
پس از آنکه خداوند آنهایی را که بهعقب برگشتند، سرزنش نمود، کسانی را مورد ستایش قرار داد که در کنار پیامبر پا برجا ماندن و پایداری نمودند و  فرمان پروردگار را اطاعت کردند، و فرمود: « وَسَيَجْزِي اللّهُ الشَّاكِرِينَ» و سپاسگزاران را پاداش خواهد داد. و شکر و سپاسگزاری انجام نمی پذیرد مگر اینکه انسان در هر حال خداوند را بندگی نماید.
در این آیه کریمه خداوند بندگانش را راهنمایی می نماید که نباید از دست دادن رئیس و رهبر، ایمانشان یا بعضی از لوازمات آن را متزلزل کند هر چند که رئیس و رهبر، بزرگ باشد.
چرا که در هر امری از امور دین، گروهی کفایت و شایستگی آن را دارند که ریاست و راهنمایی دیگران را به عهده بگیرند، و هرگاه یکی از آنان از میان رفت، کسی دیگر در جای او قرار بگیرد.
و  باید توده مومنان برحسب توانایی که دارند هدفشان اقامه دین خدا و دفاع از آن و جهاد در راه آن باشد، و نباید به خاطر فرمانده خود بجنگند، به گونه ای که اگر فرمانده از بین رفت آنها هم از عمل به وظایف خویش باز بمانند، زیرا در این صورت کارهایشان سامان نمی یابد. و نیز این آیه بزرگترین دلیل بر فضیلت ابوبکر صدیق رضی الله عنه و یارانش است که پس از پیامبر (ص) با مرتدین جنگیدند، و آنان سرور شکر گذارانند.
سپس خداوند متعال خبر می دهد که همه مردم زندگی شان به اَجل هایشان وابسته  است، و در زمان فرا رسیدن مرگ، به فرمان خدا و تقدیر و قضای الهی می  میرند، پس هرکس که مقدر شده باشد  بمیرد، می میرد ، گرچه سببی در کار نباشد، و هرکس که خداوند بخواهد در کار نباشد، اگر همه اسباب مرگ ، او را فرا گیرند، قبل از رسیدن اجلش زیانی به او نمی رسد، زیرا خداوند زنده ماندن او را برای مدت معینی مقدر نموده است: « إِذا جَاءَ أَجَلُهُم فَلَا یَستَخرِوُنَ سَاعَةَ وَلَا یَستقدِمُونَ» چون اجل آنها  فرا رسد، یک لحظه پس و پیش نمی افتند. سپس خداوند متعال خبر داد که او پاداش دنیا و آخرت را به هر کس که بخواهد می بخشد ، و فرمود: « وَمَن يُرِدْ ثَوَابَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَن يُرِدْ ثَوَابَ الآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْهَا» و هرکس که پاداش این دنیا را بخواهد به او از آن می دهیم، و هرکس پاداش آن دنیا را بخواهد، از آن به او می دهیم. خداوند متعال می فرماید: « کُلَّا نُّمِدُ هَوُلَاءِ وَهَوُلاءِ مِن عَطَاءِ رَبِکَ وَمَا کَانَ عَطَاءِ رَبِکَ مَحظُوراً ، انظُر کَیفَ فَضَّلنَا بَعضَهُم عَلَی بَعضٍ وَللاخِرة أَکبَرُ دَرَجتِ وَأَکبَرُ تَفضِیلاً » از عطاء و فضل پروردگارت به هر دو دسته از مومنان و کافران می دهیم، و عطاء و فضل پروردگارت هیچ گاه بر هیچ کس ممنوع نبوده است. نگاه کن و بیاندیش چگونه برخی را بر برخی دیگر تفضیل می دهیم، همانا درجه و فضل آخرت از هر چیز بزرگتر و والاتر است.
« وَسَنَجْزِي الشَّاكِرِينَ» و پاداش آنها را بیان نکرد، تا بر زیادی و بزرگی آن دلالت نماید، و دانسته شودکه پاداش به اندازه شکر و سپاس است؛ اگر شکر کم باشد پاداش هم کم بوده، و اگر زیاد و خوب باشد، پاداش هم زیاد خواهد بود.
آیه ی 148-146:
وَكَأَيِّن مِّن نَّبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُواْ لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَمَا ضَعُفُواْ وَمَا اسْتَكَانُواْ وَاللّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ ، چه  بسا پيامبرانی  که  خدادوستان  بسيار همراه  آنان  به  جنگ  رفتند  و در، راه  خدا ، هر چه  به  آنها رسيد ، سستی  نکردند و ناتوان  نشدند و سر فرود نياوردند و خدا شکيبايان  را دوست  دارد.
وَمَا كَانَ قَوْلَهُمْ إِلاَّ أَن قَالُواْ ربَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسْرَافَنَا فِي أَمْرِنَا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ، سخنشان  جز اين  نبود که  می  گفتند : ای  پروردگار ما ، گناهان  ما را و  زياده  رويهای  ما را در کارها بيامرز و ما را ثابت  قدم  گردان  و در برابر  کافران  ياری  کن.
فَآتَاهُمُ اللّهُ ثَوَابَ الدُّنْيَا وَحُسْنَ ثَوَابِ الآخِرَةِ وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ  ، خدا پاداش  اينجهانی  و پاداش  نيک  آنجهانی  را به  ايشان  ارزانی  داشت   و او نيکوکاران  را دوست  دارد.
خداوند در این آیات مومنان را دلجویی می دهد، و مردم را بر می انگیزد تا به آنها اقتدا نموده و مانند آنان عمل نمایند. و بیان می نماید که این روند در گذشته های دور نیز بوده و همواره سنت الهی بر آن جاری بوده است: « وَكَأَيِّن مِّن نَّبِيٍّ» و چه بسیار پیامبرانی بوده اند که « قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ» گروه های زیادی از پیروانشان که انبیا آنا را بر ایمان وعمل صالح تربیت کرده بودند، همراه آنان پیکار کردند و زخمی گشتند و کشته شدند. « فَمَا وَهَنُواْ لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَمَا ضَعُفُواْ وَمَا اسْتَكَانُواْ» و دلهایشان ضعیف نشد و بدنهایشان سست نگردید و در برابر دشمن ذلیل نشدند و کرنش نکردند، بلکه پایداری نموده و با شجاعت و روحیه بالایی جنگیدند.
« وَاللّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ» و خداوند  بردباران و شکیبایان را دوست دارد. سپس سخن و یاری خواستن آنها را از پروردگارشان بیان کرد و فرمود: « وَمَا كَانَ قَوْلَهُمْ إِلاَّ أَن قَالُواْ» پس سخن آنها در این مواقع سخت و دشوار جز این نبود که گفتند: « ربَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسْرَافَنَا فِي أَمْرِنَا» پروردگارا! گناهان و اسراف ما را بیامرز. اسراف یعنی گذشتن از حد، زیاده روی کردن و پا گذاشتن در حریم احرام. و آنان می دانستند که گناه و  اسراف بزرگترین عمل شکست و بدبختی است، ودوری کردن از این دو، از عوامل پیروزی است. پس، از پروردگارشان خواستند تا گناه و زیاده روی آنها را بیامرزد.
سپس آنها به بردباری و تلاشی که مبذول داشته بودند، اعتماد نکردند، بلکه بر خدا توکل نمودند، و از او خواستند که گامهایشان را در هنگام برخورد با دشمن ثابت و استوار نماید، و آنان را بر دشمنان پیروز گرداند، پس آنها صبر نموده و توبه و استغفار کردند و از پروردگارشان یاری خواستند. به  همین جهت خداوند آنها را یاری کرد، و فرجام نیک را در دنیا و آخرت نصیب آنان گردانید. بنابراین فرمود: « فَآتَاهُمُ اللّهُ ثَوَابَ الدُّنْيَا» و خداوند پاداش دنیا از قبیل پیروزی و به دست آوردن غنیمت را به آنها داد، « وَحُسْنَ ثَوَابِ الآخِرَةِ» و بهترین پاداش ِ آخرت را به آنان داد. و آن به دست آوردن خشنودی پروردگار و نعمت پایدار بهشت است که از همه رنجها و ناراحتی ها به دور است. و این بدان سبب است که آنها اعمال نیک انجام دادند و خداوند بهترین پاداش را به آنها داد، بنابراین فرمود: « وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ » و خداوند نیکوکاران را که در عبادت خدا  احسان می کنند، و با بندگان خدا به نیکی رفتار می نمایند، دوست می دارد. و ازجمله احسان و نیکوکاری این است که در هنگام جهاد با دشمنان ، دشمنان در این عصر و زمانه نیز همانند این مومنان رفتار کنند.
آیه ی 151-149:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوَاْ إِن تُطِيعُواْ الَّذِينَ كَفَرُواْ يَرُدُّوكُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ فَتَنقَلِبُواْ خَاسِرِينَ ، ای  کسانی  که  ايمان  آورده  ايد ، اگر از کافران  پيروی  کنيد ، شما را به ، آيين  پيشين  بر می  گردانند ، پس  زيانديده  باز می  گرديد.
بَلِ اللّهُ مَوْلاَكُمْ وَهُوَ خَيْرُ النَّاصِرِينَ ، نه  ، ياری  کننده  شما خداوند است  که  بهترين  ياری  کنندگان  است.
سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُواْ الرُّعْبَ بِمَا أَشْرَكُواْ بِاللّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَمَأْوَاهُمُ النَّارُ وَبِئْسَ مَثْوَى الظَّالِمِينَ ، در دل  کافران  هراسی  خواهيم  افکند  زيرا چيزی  را که  از آسمان  برای  آن ، حجتی  نفرستاده  است  ، شريک  خدا گرفتند  جای  آنان  جهنم  است  که  برای   ستمکاران  مکان  بدی  است.
در اینجا خداوند مومنان را از اینکه از کافران و منافقان و مشرکان اطاعت نمایند، نهی کرده است، زیرا اگر مومنان از آنها اطاعت نمایند، کافران آنان را به کفر که سرانجام آن ناکامی و زیان است باز می گردانند. سپس خداوند خبر داد که یاور و مددکار مومنان است، و به آنها مژده داد که با مهربانی و لطف خویش کارهای آنها را سامان می بخشد و آنها را از انواع آفت ها و بدیها محافظت می کند. ضمنا در این آیه مومنان تشویق شده اند، تا فقط خدا را یاور و مددکار خویش بدانند، و هیچ کس دیگر را یاور و پشتیبان خود نگیرند. از جمله یاوری و مددکاری خداوند برای مومنان این است که او در دل دشمنانشان رعب و وحشت می اندازد، و آنها را از رسیدن به بسیاری از اهدافشان باز می دارد. و خداوند چنین کرد، آنگاه که مشرکین از جنگ احد بازگشتند و با یکدیگر مشورت کردند و گفتند: چگونه برگردیم در حالیکه افرادی از آنها را کشته و آنان را شکست داده ایم اما هنوز آنها را به طور کلی ریشه کن نکرده و از پای در نیاورده ایم؟
پس از مشورت ، خواستند به این کار اقدام کنند، ولی خداوند در دلهایشان ترس بزرگی انداخت و آنان ناکام برگشتند. و شکی نیست که این از بزرگترین پیروزی ها است، زیرا پیش تر گذشت که خداوند مومنان را به دو گروه یاری می نماید؛ یا گروهی از کافران را از بین می برد، یا آنها را سرکوب می نماید و ناکام بر می گردند. و این از بخش دوم به  حساب می آید.
سپس سببی را که موجب ترس و وحشت کافران می گردد، بیان نمود، و فرمود: « بِمَا أَشْرَكُواْ بِاللّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا» آن به سبب همتایان و بت هایی است که با خدا شریک گرفته اند، کاری که برحسب خواست و آرزوهای باطلشان انجام دادهاند، بدون اینکه دلیل و حجتی داشته باشند، و از یاوری خداوند محروم می مانند.
به همین جهت مشرک از مومن می ترسد و تکیه گاه محکمی ندارد، و هنگام رویارویی با سختی و مشکلات پناهگاهی نخواهد داشت، و حالت او در دنیا چنین است. اما در آخرت حالتشان سخت تر و بدتر است، بنابراین فرمود: « وَمَأْوَاهُمُ النَّارُ» و مکان و محلی که آنها در آن جای می گیرند آتش است که راهی برای بیرون رفتن از آن ندارند، و به سبب ستم و عداوتی که در آن فرو رفته بودند، به آشتی در می آیند که برای همیشه در آن می مانند. « وَبِئْسَ مَثْوَى الظَّالِمِينَ » و جایگاه ستمکاران چه بد جایگاهی است!
آیه ی 152:
وَلَقَدْ صَدَقَكُمُ اللّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُم بِإِذْنِهِ حَتَّى إِذَا فَشِلْتُمْ وَتَنَازَعْتُمْ فِي الأَمْرِ وَعَصَيْتُم مِّن بَعْدِ مَا أَرَاكُم مَّا تُحِبُّونَ مِنكُم مَّن يُرِيدُ الدُّنْيَا وَمِنكُم مَّن يُرِيدُ الآخِرَةَ ثُمَّ صَرَفَكُمْ عَنْهُمْ لِيَبْتَلِيَكُمْ وَلَقَدْ عَفَا عَنكُمْ وَاللّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ، خدا به  وعده  ای  که  با شما نهاده  بود وفا کرد ، آنگاه  که  به  اذن  او، دشمن را می  کشتيد  و چون  غنيمتی  را که  هوای  آن  را در سر داشتيد به  شما  نشان  داد ، سستی  کرديد و در آن  امر به  منازعه  پرداختيد و عصيان  ورزيديد بعضی خواستار دنيا شديد و بعضی  خواستار آخرت   سپس  تا شما را به  بلايی   مبتلا کند به  هزيمت  واداشت   اينک  شما را ببخشود که  او را به  مؤمنان   بخشايشی است.
« وَلَقَدْ صَدَقَكُمُ اللّهُ وَعْدَهُ» و خداوند وعده پیروزی را که به شما داده بود به آن وفا نمود، و شما را بر کافران پیروز و مسلط گرداند، و به کشتن آنها مبادرت نمودید، اما در پایان ، خود سبب شکست خویش گردیدید و کمکی  برای دشمنان خود شدید. پس وقتی سست و ناتوان گشتید، « وَتَنَازَعْتُمْ فِي الأَمْرِ» و در امر جنگ کشمکش کردید و دستور و فرمان خدا را که به ائتلاف و هم آهنگی دستور می دهد ترک کرده، و اختلاف نمودید؛ یکی می گفت: در جای خودمان که پیامبر (ص) ما را در آن قرار داده است، می مانیم،و یکی می گفت: جای ما دیگر اینجا نیست، دشمن شکست خورده و خطری باقی نمانده است. پس شما از پیامبر اطاعت نکردید و دستورش را ترک گفتید، « مِّن بَعْدِ مَا أَرَاكُم مَّا تُحِبُّونَ» پس از اینکه خداوند آنچه را دوست داشتید، که عبارت از شکست دشمنانتان بود به شما نشان داد، زیرا وظیفه کسی که خداوند او را به اهداف و آرزوهایش نایل گردانده از وظیفه دیگران بزرگتر و بیشتر است، پس وظیفه شما به ویژه در این حالت و در همه احوال فرمان بردن از دستور خدا و پیامبرش است.« مِنكُم مَّن يُرِيدُ الدُّنْيَا» دسته ای از شما دنیا را می خواستند، که سبب به وجود آمدن آن  فاجعه دردناک گردید. « وَمِنكُم مَّن يُرِيدُ الآخِرَةَ» و دسته ای شما خواستار آخرت بودند، و آنها کسانی بودند که دستور پیامبر را اجرا کرده و در جایی که پیامبر دستور داده بود، ماندند . « ثُمَّ صَرَفَكُمْ عَنْهُمْ» و پس از اینکه این کارها از شما سر زد، خداوند چهره هایتان را از آنها بازگرداند و نوبت به دشمنان رسید تا خداوند شما را بیازماید، و امتحانتان کند، و مومن از کافر، و فرمان بردار از سرپیچی کننده مشخص گردد. و تا بوسیله این مصیبت، خداوند از اشتباهی که از شما سرزده بود، در گذرد. بنابراین فرمود: « وَلَقَدْ عَفَا عَنكُمْ وَاللّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ» و خداوند از شما صرف نظر کرد ، و دارای بخشش بزرگی بر مومنان است، چراکه اسلام را به آنها ارزانی داشت و آنها را به آیین و احکام خویش هدایت کرد، و  بدیهای آنان را عفو نمود و به خاطر مصیبت هایی که به آنها رسید به آنان پاداش داد. و از جمله منت های خداوند بر مومنان این است که هیچ خیر و مصیبتی بر آنان وارد نمی شود مگر  اینکه به خیر و نفع آنها خواهد بود. اگر خوشی به آنان دست دهد خدا را بر آن شکر نموده، پس پاداش شکرگذاران را به آنان می دهد، و اگر ناخوشی به آنها دست دهد صبر می کنند. و خداوند پاداش صبر کنندگان را به آنها می دهد.
آیه ی 154-153:
إِذْ تُصْعِدُونَ وَلاَ تَلْوُونَ عَلَى أحَدٍ وَالرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ فِي أُخْرَاكُمْ فَأَثَابَكُمْ غُمَّاً بِغَمٍّ لِّكَيْلاَ تَحْزَنُواْ عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلاَ مَا أَصَابَكُمْ وَاللّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ، آنگاه  که  می  گريختيد و به  کس  نمی  نگريستيد و پيامبر شما را از پشت   سرفرا می  خواند  پس  به  پاداش  ، غمی  بر غم  شما افزود  اکنون  اندوه   آنچه را که  از دست  داده  ايد ، يا رنجی  را که  به  شما رسيده  است  ، مخوريد  خدا به  هر کاری  که  می  کنيد آگاه  است.
ثُمَّ أَنزَلَ عَلَيْكُم مِّن بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُّعَاسًا يَغْشَى طَآئِفَةً مِّنكُمْ وَطَآئِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ يَقُولُونَ هَل لَّنَا مِنَ الأَمْرِ مِن شَيْءٍ قُلْ إِنَّ الأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ يُخْفُونَ فِي أَنفُسِهِم مَّا لاَ يُبْدُونَ لَكَ يَقُولُونَ لَوْ كَانَ لَنَا مِنَ الأَمْرِ شَيْءٌ مَّا قُتِلْنَا هَاهُنَا قُل لَّوْ كُنتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ وَلِيَبْتَلِيَ اللّهُ مَا فِي صُدُورِكُمْ وَلِيُمَحَّصَ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ، آنگاه  ، پس  از آن  اندوه  ، خدا به  شما ايمنی  ارزانی  داشت  ، چنان  که ، گروهی  را خواب  آرام  فرو گرفت   اما گروهی  ديگر که  چون  مردم  عصر جاهلی   به  خدا گمانی  باطل  داشتند ، هنوز دستخوش  اندوه  خويش  بودند و می  گفتند  : آياهرگز کار به  دست  ما خواهد افتاد ? بگو : همه  کارها به  دست  خداست   آنان  در دل  خود چيزی  را پنهان  می  دارند که  نمی  خواهند برای  تو آشکارش   سازند  می  گويند : اگر ما را اختياری  بود اينجا کشته  نمی  شديم   بگو :  اگر در خانه  های  خود هم  می  بوديد ، کسانی  که  کشته  شدن  بر آنها مقرر شده   است  از خانه  به  قتلگاهشان  بيرون  می  رفتند  خدا آنچه  را که  در سينه   داريد می  آزمايد و دلهايتان  را پاک  می  گرداند و خدا به  آنچه  در دلهاست   آگاه  است.
خداوند حالت آنها را به هنگام شکست خوردنشان در جنگ بیان می دارد و آنان را به خاطر آن مورد عتاب قرار می دهد. پس فرمود: « إِذْ تُصْعِدُونَ» هنگامی که در حال گریختن بودید، « وَلاَ تَلْوُونَ عَلَى أحَدٍ» و هیچ یک از شما به دیگر توجهی نمی کرد، و هریک از شما جز به فرار و نجات خود نمی اندیشید. در حالی که خطر بزرگ بر شما نبود، زیرا شما نزدیکترین مردم به دشمنان و در خط مقدم جنگ نبودید، « وَالرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ فِي أُخْرَاكُمْ» و پیامبر از پشت سر شما را صدا می زد که « ای بندگان خدا! به سوی من بیایید» ، و شما به او توجه نکردید، و به سوی او برنگشتید. پس فرار، خود موجب سرزنش است، و صدا زدن پیامبر و اینکه می بایست او را بر خود مقدم دارید، اما به او پاسخ ندادید و به طرف وی نرفتید، سبب سرزنش بزرگتری است. « فَأَثنَکُم» پس شما را در مقابل کارتان مجازات کرد، « عَمَّا بِغَمِ» یعنی غمی بر غمتان افزود، غمی به سبب از دست دادن پیروزی و غنیمت، و غمی به سبب شکست خوردنتان و غمی دیگر که همه غمها را از یاد شما برد، و آن این بود که خبر کشته شدن محمد (ص) را شنیدید.
اما خداوند به سبب لطف ومهربانی و عنایتی که نسبت به بندگان خویش دارد، همه این چیزها را مایه خیر بندگان مومن خود گردانید، پس فرمود: « لِّكَيْلاَ تَحْزَنُواْ عَلَى مَا فَاتَكُمْ» تا بر آنچه که از دست داده اید از قبیل پیروزی، غمگین نگردید.
« وَلاَ مَا أَصَابَكُمْ» و به خاطر کشته و زخمی شدن و شکستی که به آن دچار شدید محزون نگردید، و آن زمانی بود که برایتان محقق شد پیامبر (ص) کشته نشده است، پس همه این مصیبت ها برایتان آسان گردید، و از زنده بودن پیامبر (ص) که تسلی بخش هر مصیبت و مشکلی بود، شادمان شدید.
خداوند در مشکلات و مصیبت ها اسرار و حکمت های عجیبی قرار داده است. و همه این  امور از روی دانش و کمال آگاهی خداوند نسبت به کارها و ظاهر و باطن شما انجام می شود، بنابراین فرمود: « وَاللّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ» و خداوند به آنچه می کنید آگاه است. و احتمال دارد که معنی « لِّكَيْلاَ تَحْزَنُواْ عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلاَ مَا أَصَابَكُمْ» این باشد که خداوند این غم و مصیبت را برای شما پیش آورد تا پابرجا و استوار بمانید و به هنگام مشکلات بردباری و صبر را تمرین کنید، و تحمل دشواریها برایتان آسان شود.
« ثُمَّ أَنزَلَ عَلَيْكُم مِّن بَعْدِ الْغَمِّ» و پس ازغمی که به شما رسیده بود، « أَمَنَةً نُّعَاسًا يَغْشَى طَآئِفَةً مِّنكُمْ» آرامشی را بر شما نازل کرد به گونه ای که خواب سبکی گروهی از شما را فرا گرفت.
و شکی نیست که این رحمت خدا و احسان او نسبت به آنها بود، و باعث تثبیت دلهایشان و اطمینان بیشتر آنان گردید، زیرا کسی که می ترسد، خواب و چرت اورا فرا نمی گیرد، چون او در دل ترس دارد، پس وقتی ترس از دل او دور شد، می تواند بخوابد و چرت بزند. و گروهی که خداوند بوسیله خواب سبک بر آنها انعام نمود مومنان بودند؛ کسانی که جز اقامه دین خدا و به دست آوردن خشنودی پروردگار و پیامبرش و مصلحت برادران مسلمانشان هدف دیگری نداشتند و اما گروه دیگر کسانی بودند که « قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنفُسُهُمْ» فقط به فکر خودشان بودند، و به خاطر اینکه منافق بودند یا به سبب اینکه ایمانشان ضعیف بود، به فکر کسی دیگر نبودند، بنابراین چرت و خواب سبک که دیگران را فرا گرفته بود به آنها نرسید « يَقُولُونَ هَل لَّنَا مِنَ الأَمْرِ مِن شَيْءٍ» این استفهام انکاری است. پس معنی آن چنین است: ما از پیروزی بهره ای نداریم . پس نسبت به پروردگار و آیین و پیامبرش گمان بد بردند، و تصور کردند که خداوند پیامبر را یاری نمی دهد. و این شکست کار وی را فیصله میدهد، و دین خدا را به کلی نابود می سازد. خداوند متعال در جواب آنان فرمود: « قُلْ إِنَّ الأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ» «امر» شامل امر تقدیری و امر شرعی می شود. پس هرچیزی حسب قضا و تقدیر الهی انجام می شود. و سرانجام خداوند پیروزی را نصیب دوستان خود و کسانی که از او اطاعت می کنند ، می گرداند، گرچه برای آنها مشکلاتی پیش بیاید.
« يُخْفُونَ فِي أَنفُسِهِم مَّا لاَ يُبْدُونَ لَكَ» منافقان در دل خود چیزهایی را پنهان می دارند که آنرا برای تو آشکار نمی کنند؛ سپس خداوند چیزی را که آنها پنهان می داشتند، بیان کرد و فرمود: « يَقُولُونَ لَوْ كَانَ لَنَا مِنَ الأَمْرِ شَيْءٌ» می گویند: اگر با ما در این امر رایزنی و مشورتی می شد، « مَّا قُتِلْنَا هَاهُنَا» در اینجا کشته نمی شدیم.
و این انکار و اعتراضی است از جانب آنها که به مثابه تکذیب تقدیر الهی و تخطئه کردن رای پیامبر (ص) و رای یارانش می باشد، چرا که آنان پیامبر و یارانش را ساده لوح می انگاشتند و خود را بهتر و شایسته تر می دانستند. خداوند آنها را چنین جواب داد: « قُل لَّوْ كُنتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ» بگو: اگر در خانه هایتان هم بودید که کشته شدن در خانه بعید به نظر می رسد، « لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ» آنهایی که کشته شدن بر آنها مقدر شده بود به محل کشته شدن خود بیرون می آمدند، پس اسباب هرچند بزرگ باشند زمانی می توانند به انسان سودی برسانند که قضا و تقدیر الهی با آن مخالف نباشد. پس هرگاه تقدیر با اسباب مخالف ورزد اسباب هیچ سودی نمی رسانند، زیرا آنچه را خداوند در رابطه با مرگ و زندگی در لوح محفوظ نوشته است باید اجرا شود. « وَلِيَبْتَلِيَ اللّهُ مَا فِي صُدُورِكُمْ» و تا خداوند آنچه را از نفاق یا ضعف ایمان در سینه هایتان دارید، بیازماید. « وَلِيُمَحَّصَ مَا فِي قُلُوبِكُمْ» و تا دلهایتان را از وسوسه های شیطان و صفت های ناپسندی که در آن اثر گذاشته است خالص و پاک گرداند.
« وَاللّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ» و خداوند به آنچه در سینه هاست آگاه است. یعنی آنچه را که سینه ها پنهن کرده اند، می داند. پس علم و حکمت او اقتضا می نماید اسبابی را مقدر کند که امور پنهان سینه ها، و رازها را بوسیله آن آشکار نماید.
آیه ی 155:
إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْاْ مِنكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطَانُ بِبَعْضِ مَا كَسَبُواْ وَلَقَدْ عَفَا اللّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ ، از ميان  شما آنان  که  در روز مقابله  آن  دو گروه  بگريختند ، به  سبب   پاره ای  از اعمالشان  شيطان  آنها را به  خطا افکنده  بود  اينک  خداوند  عفوشان  کرد که  او آمرزنده  و بردبار است.
خداوند متعال از حالت کسانی که در جنگ احد شکست خوردند و از آنچه که باعث فرارشان شد خبر داده و می فرماید: شیطان آنان را فریب داد و به سبب ارتکاب برخی از گناهان بر آنان مسلط گردید. پس آنها بودند که وسوسه های شیطانی را در دلهای خود جای دادند و با ارتکاب گناه، به شیطان قدرت فعالیت دادند، زیرا گناهان محل ورود شیطان هستند، پس اگر آنان به اطاعت پروردگارشان چنگ می زدند شیطان بر آنها تسلط و قدرتی نمی داشت. خداوند متعال فرموده است: « إِنَّ عِبَادِی لَیسَ لَکَ عَلَیهِم سُلطنُ » همانا تو بر بندگانم قدرت و حاکمیتی نداری.
سپس خداوند خبر داد که پس از اینکه مرتکب کارهای زشت شدند آنها را عفو نمود، و اگر آنها را مواخذه می کرد می بایست آنان را از پای در آورده و ریشه کن سازد.
« إِنَّ اللَّهَ غَفُور» بدون شک خداوند گناهکاران را می آمرزد و به آنها توفیق می دهد که توبه کنند و آمرزش بطلبند، و مشکلاتی را که برایشان پیش می آورد کفاره گناهانشان می گرداند.« حَلِیمُ» و خداوند بردبار است، و در عذا دادن کسی که از فرمانش سرپیچی می کند، شتاب نمی ورزد، بلکه به او فرصت می دهد، و وی را به بازگشت به سوی خود و روی آوردن به او فرا می خواند، سپس اگر توبه کند و برگردد،  توبه اش را می پذیرد، و خداوند او را به مقامی می رساند که گویا اصلا گناهی انجام نداده، و عیبی از او سر نزده است. پس خداوند را بر نیکی و احسانش سپاسگزاریم.
آیه ی 158-156:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَكُونُواْ كَالَّذِينَ كَفَرُواْ وَقَالُواْ لإِخْوَانِهِمْ إِذَا ضَرَبُواْ فِي الأَرْضِ أَوْ كَانُواْ غُزًّى لَّوْ كَانُواْ عِندَنَا مَا مَاتُواْ وَمَا قُتِلُواْ لِيَجْعَلَ اللّهُ ذَلِكَ حَسْرَةً فِي قُلُوبِهِمْ وَاللّهُ يُحْيِـي وَيُمِيتُ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ، ای  کسانی  که  ايمان  آورده  ايد ، همانند آن  کافران  مباشيد که  در باره ، برادران  خود که  به  سفر يا به  جنگ  رفته  بودند ، می  گفتند : اگر نزد ما مانده بودند نمی  مردند يا کشته  نمی  شدند  خدا اين  پندار را چون  حسرتی  در  دل  آنها نهاد  و خداست  که  زنده  می  کند و می  ميراند و اوست  که  اعمال   شما رامی  بيند.
وَلَئِن قُتِلْتُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللّهِ وَرَحْمَةٌ خَيْرٌ مِّمَّا يَجْمَعُونَ ، اگر در راه  خدا کشته  شويد يا بميريد ، آمرزش  و رحمت  خدا از آنچه  در  اين  جهان  گرد می  آوريد بهتر است.
وَلَئِن مُّتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لإِلَى الله تُحْشَرُونَ ، و اگر بميريد يا کشته  شويد هر آينه  در پيشگاه  خداوند محشور می  شويد.
خداوند بندگان مومن خود را برحذر می دارد از اینکه همانند کافران و منافقان باشند؛ آنانی که  به پروردگار و تقدیر و قضای الهی ایمان ندارند. همچنین بندگان مومن خویش را از تشابه با کافران در هر چیزی نهی می کند، و در این مورد خاص نیز مومنان را برحذر می دارد که همچون کافران نباشند و برادران دینی یا نسبی خود را « إِذَا ضَرَبُواْ فِي الأَرْضِ» هنگامی که برای تجارت سفر کنند، « أَوْ كَانُواْ غُزًّى» یا اینکه به جنگ و جهاد بروند، سپس کشته شوند، یا بمیرند، سرزنش نکنند و همچون منافقان به مخالفت با قضا و تقدیر الهی بر نخواسته و نگویند: « لَّوْ كَانُواْ عِندَنَا مَا مَاتُواْ وَمَا قُتِلُواْ» اگر آنها پیش ما بودند کشته نشده و نمی مردند. و این دروغی است که بر زبان می آوردند، زیرا خداوند متعال فرموده است: « قُل لَّوْ كُنتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ» بگو: اگر در خانه هایتان هم بودید، آنانی که تقدیر شده بود کشته شوند، به محل کشته شدن خود بیرون می آمدند. اما این تکذیب جز اینکه خداوند سخن و عقیده آنان را حسرتی در دلهایشان قرار دهد. و مصیبت و رنج آنها را بیشتر گرداند، سود دیگری برای آنان نداشت.
و اما مومنان می دانند که این کارها با تقدیر الهی انجام می شود پس ایمان می آورند وتسلیم می شوند و  خداوند دلهایشان را هدایت و  استوار می گرداند. و به سبب داشتن چنین عقیده ای ، مصیبت پیش آمده را برای آنها آسان می گرداند. خداوند در رد سخن آنها فرمود: « وَاللّهُ يُحْيِـي وَيُمِيتُ» تنها خداوند است که زنده می کند و می میراند، پس دوری و پرهیز و احتیاط ، انسان را از چیزی که خداوند مقدر نموده است نجات نمی دهد. « وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ» و خداوند به آنچه انجام می دهید بینا است، و شما را به سبب کارهایتان و به سبب تکذیب تقدیر الهی مجازات خواهد کرد.
سپس خداوند متعال خبر داد که کشته شدن با مردن در راه خدا نقص و کاستی نبوده، و نباید از آن دوری شود، بلکه مشتاقان رضوان الهی یابند برای کشته شدن و مردن در راه خدا با یکدیگر به رقابت بپردازنند و از یکدیگر پیشی بگیرند چون آن سببی است که انسان را به آمرزش و عذر و رحمت الهی می رساند و آمرزش و رحمت الهی از تمامی دنیایی که اهل دنیا در پی آنند بهتر است و مردم به هر صورتی که بمیرند، کشته شوند، بازگشت و سرانجام آنان به سوی خدا است، و او هریک را طبق عملش مجازات می کند. پس هیچ راه گریزی جز به سوی خدا وجود ندارد، و هیچ چیزی مردم را جز چنگ زدن به ریسمان الهی نجات نمی دهد.
آیه ی 159:
وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ ، به  سبب  رحمت  خداست  که  تو با آنها اينچنين  خوشخوی  و مهربان  هستی   اگرتند خو و سخت  دل  می  بودی  از گرد تو پراکنده  می  شدند  پس  بر آنها  ببخشای  و برايشان  آمرزش  بخواه  و در کارها با ايشان  مشورت  کن  و چون  قصد  کاری کنی  بر خدای  توکل  کن  ، که  خدا توکل  کنندگان  را دوست  دارد.
یعنی به سبب رحمتی که خداوند نسبت به تو و یارانت دارد، بر تو احسان کرد که با آنها نرم و مهربان باشی، و با اخلاق نیکو و خوب با آنان برخورد نمایی، تا پیرامون تو جمع شوند، و ترا دوست داشته  و از دستوراتت پیروی کنند.« وَلَوْ كُنتَ فَظًّا» و اگر درشت خو و بداخلاق، « غَلِيظَ الْقَلْبِ» و سنگدل بودی « لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ» از اطراف تو متفرق می شدند، زیرا هر کس درشت خو و سنگدل باشد کسی پیرامون وی نمی ماند.
پس اخلاق خوب ِ رهبر، مردم را به سوی دین خدا جذب می نماید، و آنها را به دین خدا علاقمند می سازد. در ضمن دارنده اخلاق خوب مورد ستایش قرار می گیرد و پاداش خالص به او می رسد.
و اخلاق بدِ رهبر دینی، مردم را از دین گریزان می کند و دین رانزد آنها منفور و زشت می نمایاند. در ضمن دارنده اخلاق بد مورد نکوهش قرار گرفته و کیفر خاصی به او می رسد، زیرا وقتی خداوند به پیامبر معصوم چنین می فرماید، پس حالت دیگران چگونه خواهد بود؟!
آیا از واجب ترین واجبات و مهم ترین امور این نیست که به اخلاق خوب پیامبر اقتدا کیم؟ و با مردم آن گونه که پیامبر (ص) با نرمی و خوش اخلاقی رفتار می کرد، رفتار نماییم، تا با این کار از دستور خدا فرمان برده باشیم، و نیز بندگان خدا را به سوی دین خدا جذب کنیم؟! سپس خداوند متعال به او دستور داد که از تقصیرات آنان در حق وی درگذرد، و برای تقصیراتی که آنان در حق خدا دارند برایشان استغفار کند و با اینکار عفو و احسان را با هم جمع نماید.
« فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ» پس، از آنان درگذر و برایشان طلب آمرزش کن، « وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ» و در کارهایی که نیاز به رایزنی و مشورت و تلقیح فکر و نظر دارد، با آنها مشورت کن، زیرا رایزنی و مشورت فواید و مصلحت های دینی و دنیوی بی شماری در بردارد که در زیر به چند نمونه از آن اشاره می شود:
1- مشورت از عبادت هایی است که بوسیله آن بنده به خدا نزدیک می گردد.
2- مشورت باعث تسکین خاطر شده، و اندوهی را که هنگام پیش آمدن مصیبت در دلها قرار می گیرد دور می نماید، زیرا کسی که سرپرستی و کار مردم را در دست دارد، هرگاه اهل رای و نظرار جمع کند، و در مورد حادثه و واقعه ای با آنها به مشورت و رایزنی بپردازد، مردم او را دوست داشته و به وی اطمینان خواهند کرد، و می دانند که او حاکم و سرپرست خودکامه و مستبدی نیست، بلکه به منافع کلّی و فراگیر می اندیشد. پس آن وقت مردم آخرین توان و تلاش خود را برای پیروی کردن از او به کار می گیرند، چون می دانند این حاکم برای مصلحت و منافع عموم مردم تلاش می کنند. به خلاف کسی که چنین نیست، که مردم او را دوست نداشته و از وی اطاعت نخواهند کرد، و اگر از وی فرمان برند به طور کامل از او فرمان نخواهند برد.
3- مشورت و رایزنی باعث رشد و بالندگی افکار می گردد، زیرا وقتی که افکار و اندیشه ها در امری بکار روند، رشد کرده و به شکوفایی می رسند.
4- از طریق مشورت و رایزنی رای و نظر درست و صحیح حاصل می شود، و کسی که مشورت می کند، کمتر در کارش دچار اشتباه می گردد، و اگر چنانچه اشتباه کند یا به هدفش دست نیابد، قابل ملامت و سرزنش نخواهد بود پس وقتی خدا به پیامبرش (ص) می فرماید: « وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ» با آنان رایزنی و مشورت کن در حالی که عقل و دانش پیامبر از همه مردم کاملتر و بیشتر است، و رای او بهتری رای است، پس دیگران چگونه باید باشند؟!
سپس خداوند متعال فرمود: « فَإِذَا عَزَمْتَ» و هرگاه بعد از مشورت و رایزنی در کاری که نیاز به مشورت و رایزنی در کاری که نیاز به مشورت دارد، تصمیم به انجام آن گرفتی، « فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ» بر قدرت الهی اعتماد، و توکل کن، نه بر توانایی و حکمت و قدرت خود.
« إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ» همانا خداوند کسانی را که بر او توکل می نمایند و به وی پناه می برند دوست دارد.
آیه ی 160:
إِن يَنصُرْكُمُ اللّهُ فَلاَ غَالِبَ لَكُمْ وَإِن يَخْذُلْكُمْ فَمَن ذَا الَّذِي يَنصُرُكُم مِّن بَعْدِهِ وَعَلَى اللّهِ فَلْيَتَوَكِّلِ الْمُؤْمِنُونَ ، اگر خدا شما را ياری  کند ، هيچ  کس  بر شما غلبه  نخواهد کرد  و اگر، شمارا خوار دارد ، چه  کسی  از آن  پس  ياريتان  خواهد کرد ? پس  مؤمنان   بايد که بر خدای  توکل  کنند.
یعنی چنانچه خداوند با یاری و کمک خویش شما را کمک نماید، « فَلاَ غَالِبَ لَكُمْ» اگر تمام مردم روی زمین با تمام لشکر و اسلحه های خود جمع شوند، بر شما چیزه نخواهند شد، زیرا هیچ چیزی بر خداوند چیره نمی شود، و او بر بندگان چیره است و پیشانی آنها را گرفته است، پس هیچ جنبده ای حرکت نمی کند مگر به فرمان خدا، و هیچ جنبده ای ساکن نمی شود مگر به اذن و فرمان خدا. « وَإِن يَخْذُلْكُمْ» و اگر شما را خوار گرداند، و شما رابه حال خودتان رها کند، « فَمَن ذَا الَّذِي يَنصُرُكُم مِّن بَعْدِهِ» پس کیست که پس از او شما را یاری دهد؟ و بناچار آن گاه خوار می شوید، و شکست می خورید، گرچه تمام مردم شما را یاری دهند و کمک نمایند.
در ضمن خداوند متعال دستور می دهد که وی کمک بطلبند و بر او توکل کنند نه بر قدرت خویش . بنابراین فرمود: « وَعَلَى اللّهِ فَلْيَتَوَكِّلِ الْمُؤْمِنُونَ» معمول بر عامل مقدم شده که مفید حصر است. یعنی فقط بر خدا توکل کنید نه بر کسی دیگر، زیرا تنها او یاور و مددکار است، پس توکل و تکیه کردن بر خدا عین توحید و یکتاپرستی است، و مقصود با آن حاصل خواهد شد. و توکل بر غیر خدا شرک است و سودی نمی بخشد، بلکه زیان آور می باشد. در این آیه دستور داده شده که تنها به خداتوکل نمود و توکل بنده برحسب ایمان اوست و هر اندازه ایمانش قوی باشد به همان اندازه بیشتر بر خدا توکل می کند.
آیه ی 161:
وَمَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَن يَغُلَّ وَمَن يَغْلُلْ يَأْتِ بِمَا غَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ وَهُمْ لاَ يُظْلَمُونَ ، هيچ  پيامبری  را شايسته  نيست  که  خيانت  کند و هر که  به  چيزی  خيانت  کند،  آن  را در روز قيامت  با خود آورد  سپس  جزای  عمل  هر کس  به  تمامی   داده خواهد شد و بر کسی  ستمی  نرود.
«غلول» یعنی خیانت در غنیمت و پنهان کردن چیزی از آن و خیانت در هر چیزی که در اختیار انسان است، و اجماع بر این است که خیانت در غنیمت و در آنچه که در اختیار انسان قرار دارد، حرام واز گناهان کبیره می باشد. همان طور که این آیه و دیگر نصوص بر آن دلالت می نمایند. پس خداوند متعال خبر داد که برای هیچ پیامبری شایسته و سزاوار نیست در مال غنیمت خیانت کند زیرا خیانت در غنیمت همان طور که دانستید از بزرگترین گناهان و بدترین عیوب است.
و خداوند پیامبرانش را از آن و هر آنچه که انسان آلوده و معیوب و متهم کند، مصون و محفوظ نموده و آنان را از نظر اخلاق، برترین افراد جهان و پاک ترین و خوب ترین آنها قرار داده و آنان را از هرگونه عیب پاک گردانیده است. و آنان را فرودگان رسالت خویش و معدن فرزانگی و حکمت الهی قرار داده است: « اللَّهُ أَعلَمُ حَیثُ یَجعَلُ رِسَالَتَهُ» خداوند بهتر می داند که رسالت خویش را در کجا قرار بدهد. پس اگر بنده فقط یکی از آنها را بشناسد، یقین حاصل می کند که آنان از هر عیب و کار زشتی پاک و مبّرا هستند، و نیازی نیست که بر پوچ بودن سخنانی که دشمنان پیامبران در مورد آنان گفته اند دلیل اقامه کنیم، زیرا هرکس که پیامبر بودن آنها را بپذیرد همه آنچه که اهل باطل درباره آنان می گویند دفع می شود. بنابراین کلمه ای را به کار  برد که مفهومش چنین است: سر زدن چنین کاری از پیامبرای غیرممکن و محال است. پس فرمود: « وَمَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَن يَغُلَّ» یعنی کسانی که خداوند آنها را پیامبری و رسالت برگزیده است امکان ندارد خیانت کنند.
سپس کسی را که در مال غنیمت خیانت می کند مورد تهدید قرار داده و می فرماید: « وَمَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَن يَغُلَّ » یعنی کسانی که خداوند آنها را برای پیامبری و رسالت برگزیده است امکان ندارد خیانت کنند.
سپس کسی را که در مال غنیمت خیانت می کند مورد تهدید قرار داده و می فرماید: « وَمَن یَغلُل یِاتٍ بِمَا غَلَّ یَومَ القِیمَةِ» و کسی که در مال غنیمت خیانت کند، روز قیامت آنچه را که در آن خیانت کرده است، می آورد در حالی که آن را بر دوش خود حمل می کند، خواه چیزی که در آن خیانت کرده است حیوان باشد، یا کالا یا چیزی دیگر.
و به سبب آن در روز قیامت عذاب داده می شود. « ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ» سپس هر خیانتکار و دیگران، پاداش و سزایشان را به اندازه عملشان و به طور کامل دریافت می کنند. « وَهُمْ لاَ يُظْلَمُونُ» یعنی چیزی بر گناهانشان افزوده نمی شود، و چیزی از حسناتشان کاسته نمی شود، یعنی بنگر به نیکویی « احتزار» در این آیه ی کریمه!
پس از آنکه سزای خیانت کننده در مال غنیمت را بیان کرد، و فرمود: در روز قیامت آنچه را که به خیانت برده است، با خود می آورد، بیان کرد که سزای او به طور کامل داده می شود، و اگر فقط می فرمود: « فقط سزای خیانت کننده در مال غنیمت به طور کامل به او داده می شود»، این شک و گمان به ذهن خطور می کرد که کسان دیگری که متصدی دیگر اموال و داراییها هستند ، شاید سزا یا پاداششان به طور کامل داده نشود، بنابراین برای دفع این وهم و گمان کلمه ای آورد که شامل خیانت در مال غنیمت، و دیگر گناهان باشد و همه را به طور عام و فراگیر در  برگیرد.
آیه ی 163- 162:
أَفَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَ اللّهِ كَمَن بَاء بِسَخْطٍ مِّنَ اللّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ ، آيا آن  کس  که  به  راه  خشنودی  خدا می  رود ، همانند کسی  است  که  موجب   خشم او می  شود و مکان  او جهنم  ، آن  سرانجام  بد است  ?
هُمْ دَرَجَاتٌ عِندَ اللّهِ واللّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ ، اين  دو گروه  را نزد خدا درجاتی  است  گوناگون  و او به  کارهايشان  آگاه   است .
پروردگار متعال خبر می دهد کسی که هدفش خشنودی خداست و کارهایی را انجام می دهد که خشنودی وی را در پی دارد، هرگز مانند کسی نیست که مرتکب گناه می شود و پروردگارش را خشمگین می کند، و نزد خدا و بندگان  او برابر نخواهند بود: « أَفَمَن کَانَ مُومِنَا کَمَن کَانَ فَاسِقَاَ لَّا یَستَوُنَ» آیا کسی که مومن است مانند کسی است که فاسق می باشد؟ نه، برابر نیستند. بنابراین فرمود: « هُمْ دَرَجَاتٌ عِندَ اللّهِ» یعنی هریک از آنها در نزد پروردگار دارای مقام و جایگاه متفاوتی هستند، و برحسب تفاوت اعمالشان مقام و مرتبه آنها نیز متفاوت است ، پس کسانی که به دنبال خشنودی خدا هستند، برای رسیدن به مقامهای بلند و جایگاههای والا و کاخ های عالی بهشت تلاش می نمایند، و خداوند به اندازه اعمالشان از بخشش و کرم خویش به آنان می بخشد، و کسانی که نارضایتی و خشم خدا را بر می انگیزند، به نالترین و پایین ترین جایگاههای جهنم سقوط می کنند، و خداوند کارهایشان را می بیند و هیچ چیزی از کارهایشان بر او پنهان نمی ماند، بلکه خداوند آن را دانسته و در لوح محفوظ ثبت نموده و فرشتگان بزرگوار و امانتدار خویش را موظف کرده است تا آن را بنویسند و ثبت و ضبط نمایند.
آیه ی 164:
لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ ، خدا بر مؤمنان  انعام  فرمود ، آنگاه  که  از خودشان  به  ميان  خودشان ، پيامبری مبعوث  کرد تا آياتش  را بر آنها بخواند و پاکشان  سازد و کتاب  و حکمتشان  بياموزد ، هر چند از آن  پيش  در گمراهی  آشکاری  بودند.
منتّی که خداوند در این آیه بر بندگانش می نهد  بزرگترین نعمت ها و اساس همه برکات است، زیرا پروردگار با فرستادن پیامبر بزرگوار اسلام (ص) آنها را از گمراهی نجات داد و از هلاکت مصون داشت، پس فرمود: « لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ» همانا خداوند بر مومنان منت نهاد، چون پیامبری را از خودشان در میان آنان مبعوث کرد، که نسب و حال و زبان او را می دانستند، و از قوم و قبیله آنها بود و نسبت به آنها مهربان، و خیرخواه بود. « يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ» آیات خدا را بر آنها می خواند، و کلمات و معانی آن را به آنها می آموخت، « وَيُزَكِّيهِمْ» و آنان را از شرک و گناه و فرومایگی و سایر زشتی های اخلاقی پاک می گرداند.
« وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ» منظور از کتاب یا جنس کتاب می باشد که قرآن است، پس در این صورت « يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ» منظور از آیات نشانه های هستی است. و یا منظور از کتاب، نوشتن است، پس خداوند با آموختن کتاب و نوشتن، که علوم بوسیله نوشتن آموخته می شود بر آنها منت نهاد.
« َالْحِكْمَةَ» یعنی سنت، که مانند قرآن است. یا به معنی گذاشتن هر چیزی در جایگاهش و شناختن اسرار شریعت می باشد. پس پیامبر هم احکام را و هم آنچه را که بوسیله آن احکام اجرا می شود، و نیز آنچه را که بوسیله آن فواید و نتایج احکام بدست می آید به آنها می آموخت. پس آنها به سبب برخورداری از این ویژگی های بزرگ از تمام مردم برترند و در مقام علمای ربانی قرار می گیرند.
« وَإِن كَانُواْ مِن قَبْلُ» هرچند که قبل از بعثت این پیامبر، « لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ» در گمراهی آشکری به سر می برند، و راهی که آنها را به پروردگارشان می رساند، و آنچه را که آنان را پاکیزه و پاک می گرداند، نمی شناختند، بلکه هر آنچه را که جهالت و نادانی برای آنان زیبا جلوه می داد، انجام می دادند، گرچه این کار با عقل تمام جهانیان درست در نمی آمد و با آن مخالف بود.
آیه ی 168-165:
أَوَلَمَّا أَصَابَتْكُم مُّصِيبَةٌ قَدْ أَصَبْتُم مِّثْلَيْهَا قُلْتُمْ أَنَّى هَـذَا قُلْ هُوَ مِنْ عِندِ أَنْفُسِكُمْ إِنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ، و آيا هنگامی  که  آسيبی  به  شما رسيد که  شما خود دو چند آن  رسانده  بوديد  ،گفتيد : اين  آسيب  از کجا رسيد ? بگو : از جانب  خودتان   هر آينه  خدا  بر هر چيزی  تواناست.
وَمَا أَصَابَكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ فَبِإِذْنِ اللّهِ وَلِيَعْلَمَ الْمُؤْمِنِينَ ، آنچه  در روز برخورد آن  دو گروه  به  شما رسيد ، به  اذن  خدا بود ، تا، مؤمنان  را بشناسد .
وَلْيَعْلَمَ الَّذِينَ نَافَقُواْ وَقِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْاْ قَاتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَوِ ادْفَعُواْ قَالُواْ لَوْ نَعْلَمُ قِتَالاً لاَّتَّبَعْنَاكُمْ هُمْ لِلْكُفْرِ يَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلإِيمَانِ يَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِم مَّا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ وَاللّهُ أَعْلَمُ بِمَا يَكْتُمُونَ ، و آنان  را نيز که  نفاق  ورزيدند ، بشناسد  به  آنها گفته  می  شد :  بياييددر راه  خدا کارزار کنيد يا به  دفاع  پردازيد  می  گفتند : اگر يقين   داشتيم که  جنگی  در می  گيرد ، با شما می  آمديم   آنان  به  کفر نزديکترند تا  به  ايمان   به  زبان  چيزهايی  می  گويند که  به  دل  اعتقاد ندارند و خدا به   آنچه  دردل  نهفته  می  دارند آگاهتر است.
الَّذِينَ قَالُواْ لإِخْوَانِهِمْ وَقَعَدُواْ لَوْ أَطَاعُونَا مَا قُتِلُوا قُلْ فَادْرَؤُوا عَنْ أَنفُسِكُمُ الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ، به  آنان  که  از جنگ  باز ايستادند و در باره  برادران  خود گفتند که  اگر، سخن  ما را شنيده  بودند کشته  نمی  شدند ، بگو : اگر راست  می  گوييد مرگ را از خود برانيد.
 در این جا خداوند بندگان مومن خود را که جنگ احد به آن مصیبت گرفتار شدند و حدود هفتاد نفر از آنان کشته شد دلجویی داده و می فرماید: « قَدْ أَصَبْتُم» شما به مشرکان ضربه زدید، « مِّثْلَيْهَا» و دو برابر آنها را شکست دادید، شما هفتاد نفر از بزرگانشان را در جنگ بدر کشتید و هفتاد نفر را به اسارت گرفتید، پس باید مسئله برایتان آسان باشد، و مصیبت بر شما سبک گردد ، با اینکه شما و مشرکین یکسان نیستید، زیرا کشته شدگان شما در بهشت هستند و کشته شدگان آنها در جهنم.
« قُلْتُمْ أَنَّى هَـذَا» یعنی گفتید: از کجا این مصیبت به ما رسید، و ما چگونه شکست خوردیم؟ « قُلْ هُوَ مِنْ عِندِ أَنْفُسِكُمْ» بگو: آن از جانب خودتان است، و ناشی از کشمکش و اختلاف و نافرمانی شماست. و این اختلاف و کشمکش زمانی در میانتان بروز کرد که خداوند آنچه را دوست داشتید به شما نشان داد، پس خودتان را سرزنش و ملامت کنید و از اسباب هلاکت دوری جویید. « إِنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» همانا خداوند بر هر چیزی توانا است. پس ، از گمان بد نسبت به خدا بپرهیزید، زیرا او بر یاری کردنتان توانا است، اما در آزمودن  و گرفتار کردنتان به مصیبت، حکمت بزرگی دارد،« ذَلِکَ وَلَو یَشاءُ اللَّهُ لَانتَصَرَ مِنهُم وَلَکِن لِیبلُوا بَعضَکُم بِِبَعضِ» و اگر خدا می خواست از آنها انتقام می گرفت، ولی می خواهد برخی از شما را بوسیله برخی دیگر بیازماید.
سپس خبر داد آنچه از شکست و کشته شدن در روز رویارویی دو گروه مسلمین و مشرکین در احد به آنها رسید، و فرمان الهی را چیزی نمی تواند برگرداند و حتما باید به وقوع بپیوندد و امر تقدیری وقتی پیش آمد جز تسلیم شدن در برابر آن چاره ای نیست، و خداوند این کار را به خاطر حکمت و منافع بزرگی مقدر کرد تا مومن از منافق متمایز گردد. منافقانی که وقتی به جنگ دستور داده شدند« وَقِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْاْ قَاتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ» و به آنها گفته شد: در راه خدا و برای دفاع و حمایت از دین خدا و طلب خشنودی او بجنگید، « أَوِ ادْفَعُواْ» و اگر به خاطر خدا به دفاع بر نمی خیزید حداقل برای دفاع از حرمت خویش و شهرتان دفاع کنید، امتناع ورزیدند و عذر آوردند و « قَالُواْ لَوْ نَعْلَمُ قِتَالاً لاَّتَّبَعْنَاكُمْ» گفتند: اگر ما می دانستیم که  بین شما و آنها جنگی پیش می آید از شما پیروی می کردیم، در حالی که دروغ می گفتند، چراکه همه به یقین می دانستند این مشرکان به خاطر شکستی که از مومنان متحمل شده بودند به شدت نسبت به آنها خشمگین بوده و قلبی سرشار از خشم و نفرت نسبت به آنان داشتند و آنها اموال خود را صرف کردند، و آنچه از مردان جنگی و اسلحه که در توان داشتند جمع نموده و با لشکری بزرگ بر مومنان هجوم آوردند، پس کسانی که اینگونه باشند چگونه می توان تصور کرد بین آنها و مومنان جنگی روی نخواهد داد؟ به ویژه آنکه مسلمین از مدینه بیرون آمده و در مقابل آنان ظاهر شده بودند. این غیرممکن است، اما منافقان گمان بردند که با این عذر می توانند مومنان را فریب دهند، و بهانه آنها پذیرفت می شود.
خداوند متعال فرمود: « هُمْ لِلْكُفْرِ يَوْمَئِذٍ» آنا در آن حالت که همراه با مومنان برای جنگ بیرون نرفتند، « أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلإِيمَانِ يَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِم مَّا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ» به کفر نزدیکتر بودند تا به ایمان، زیرا با زبان چیزهای می گویند که در دلهایشان نیست. و این ویژگی منافقین است، که با سخن و عمل خود چیزی را نشان می دهند اما ضد آن را در دلهای خود پنهان می دارند. آنان می گفتند: « لَوْ نَعْلَمُ قِتَالاً لاَّتَّبَعْنَاكُمْ» اگر ما می دانستیم که جنگی پیش می آید از شما پیروی می کردیم.
یک قاعده کلی که از این آیه استنباط می شود این است که به هنگام مواجه شدن با دو فساد آنچه سبک تر و شرّش کمتر است انجام داده می شود تا فساد بزرگتر دفع گردد، و چنانچه نتوان مصلحت بزرگی را انجام داد باید مصلحت کوچکتر و کمتر را انجام داد. چرا که منافقان دستور داده شدند تا در راه دین بجنگند، پس اگر برای دین نیز بجنگند باید برای دفاع از فرزندان و خانواده ها و وطن خود بجنگند.« وَاللّهُ أَعْلَمُ بِمَا يَكْتُمُونَ» و خداوند به آنچه پنهان می کنند داناتر است، پس خداوند آن را برای بندگان مومن خویش آشکار نموده و منافقان را بر آن مجازات می نماید.
سپس خداوند متعال فرمود: « الَّذِينَ قَالُواْ لإِخْوَانِهِمْ وَقَعَدُواْ لَوْ أَطَاعُونَا مَا قُتِلُوا» منافقان هم به جهاد نرفتند، و هم اعتراض نموده و تقدیر و قضای الهی را تکذیب کردند و به برادرانشان گفتند : اگر آنها از ما اطاعت می کردند کشته نمی شدند. خداوند در رد آنها فرمود: « قُلْ فَادْرَؤُوا» بگو: پس دور نمایید و دفع کنید، « عَنْ أَنفُسِكُمُ الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ» مرگ را از خود اگر راست می گویید که اگر آنها از شما اطاعت می کردند کشته نمی شدند، چرا که نمی توانند مرگ را از خود دور کنند. و این آیات دلیلی است بر اینکه گاهی در مومن عادت کفر آمیز وجود دارد و گاهی عادت  ایمانی، و گاهی نیز یکی از این دو خصلت ها در وی قویتر است.
آیه ی 169-171:
وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ ، کسانی  را که  در راه  خدا کشته  شده  اند مرده  مپندار ، بلکه  زنده  اند و  نزدپروردگارشان  به  ايشان  روزی  می  دهند.
فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُواْ بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ، از فضيلتی  که  خدا نصيبشان  کرده  است  شادمانند  و به  آنها که  در پی   شان هستند و هنوز به  آنها نپيوسته  اند بشارت  می  دهند که  بيمی  بر آنها  نيست و اندوهگين  نشوند.
يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللّهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ ، آنان  را مژده  نعمت  و فضل  خدا می  دهند و خدا پاداش  مؤمنان  را تباه ، نمی کند.
در این آیات فضیلت و کرامت شهیدان، و بخشش و احسانی که خداوند به آنها ارزانی نموده، بیان شده و در ضمن از مومنان به خاطر کشته شدگانشان دلجویی و تسلیت بعمل آمده است، و بر جنگ در راه خدا و دفاع از خود و فدا کردن جانشان تشویق شده اند: « وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ» و کسانی را که در راه خدا کشته شده اند، یعنی در جهاد با دشمنان ، به قصد اعتلای دین خدا کشته شده اند، « أَموَتَا» مرده نپینداری، یعنی نباید تصور کنید که اینها مُردند و رفتند و ناپدید شدند و لذت دنیا و بهره مند شدن از رزق و برق آن را از دست دادند، زیرا کسانی که از جنگ می ترسند، و میلی به شهادت شدن ندارند، دائما در پی آنند که دنیا را از دست ندهند.
« بَل» بلکه آنان به بزرگترین پاداش دست یافته اند، پاداشی که انسانهای آزاده برای نیل به آن با یکدیگر به رقابت می پردازند.
پس آنها « أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ» در بهشت پیش پروردگارشان زنده هستند. و کلمه « عَندَ رَبِهِم» بیانگر آن است که مقام آنها بالاست و به پروردگارشان نزدیک اند. « یَرزَقُونَ» و از انواع نعمت ها برخوردارند، نعماتی که صفت و حالت آنها را کسی نمی داند، مگر خداوندی که نعمت ها را ارزانی داشته است.
با وجود این « فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِه» به آنچه خداوند از فضل و بخشش خود به آنها داده است شادمان هستند. و یا آن نعمتها چشمهانشان روش شده است، و شادمان و خوشحال هستند، چون آن نعمتها زیبا و فراوان و بسیار لذیذ و گوارا هستند، و چیزی که این لذایذ را مکّدر سازد، دامان آنان را نمی گیرد . پس خداوند نعمت بدنی و مادّی را با روزی دادن خداوند به آنان ارزانی نمود، و نعمت قلبی و روحی را با شاد شدنشان به فضل و بخشش خدا به آنان بخشید. پس نعمت و شادی مادی و معنوی به طور کامل به آنها داده شده است. « وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُواْ بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ» و یکدیگر را به رسیدن برادرانی که در پی آنانند و هنوز به آنها نپیوسته اند مژده داده و بشارت می دهند که آنها همان چیزی را خواهند یافت که ایشان یافته اند. مژده می دهند که « أَلاَّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ» خطر از آنها و از برادرانشان دور شده است، و این یک امر شادی آفرین و مسرّت بخش است. « يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللّهِ وَفَضْلٍ» و به مناسبت اینکه از بزرگترین نعمت و فضل و احسان پروردگار برخوردار شده اند به یکدیگر تبریک می گویند. « وَأَنَّ اللّهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ» و بی گمان خداوند پاداش مومنان را ضایع نمی کند، بلکه آن را پرورش می دهد، و از فضل خویش چنان بر آن می افزاید که با کوشش خود به آن اندازه دست نمی یابند. از مفاد این آیات وجود نعمت های برزخ ثابت می شود و اینکه شهیدان در بالاترین مکان در نزد پروردگارشان به سر می برند، و ارواح اهل خیر با یکدیگر روبرو می شوند و به دیدار یکدیگر می شتابند، و به یکدیگر مژده می دهند.
آیه ی 175-172:
الَّذِينَ اسْتَجَابُواْ لِلّهِ وَالرَّسُولِ مِن بَعْدِ مَآ أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِينَ أَحْسَنُواْ مِنْهُمْ وَاتَّقَواْ أَجْرٌ عَظِيمٌ ، از ميان  آن  کسان  که  پس  از زخم  خوردن  باز هم  فرمان  خدا و رسولش  را  اجابت  کردند ، آنان  که  نيکوکار باشند و از خدای  بترسند مزدی  بزرگ   دارند.
الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَاناً وَقَالُواْ حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ ، کسانی  که  مردم  گفتندشان  که  مردم  برای  جنگ  با شما گرد آمده  اند ، از آنها بترسيد ، و اين  سخن  بر ايمانشان  بيفزود و گفتند : خدا ما را بسنده   است و چه  نيکو ياوری  است.
فَانقَلَبُواْ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللّهِ وَفَضْلٍ لَّمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَاتَّبَعُواْ رِضْوَانَ اللّهِ وَاللّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ ، پس  از جنگ  بازگشتند ، در حالی  که  نعمت  و فضل  خدا را به  همراه  داشتندو، هيچ  آسيبی  به  آنها نرسيده  بود  اينان  به  راه  خشنودی  خدا رفتند و خدا را بخشايشی  عظيم  است.
إِنَّمَا ذَلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءهُ فَلاَ تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ، آن  شيطان  است  که  در دل  دوستان  خود بيم  می  افکند  اگر ايمان  آورده   ايداز آنها مترسيد ، از من  بترسيد.
هنگامی که پیامبر (ص) از احد به سوی مدینه بازگشت، و شنید که ابوسفیان و مشرکین تصمیم دارند به سوی مدینه هجوم بیاورند، اصحاب با زخمهایی که بر بدن داشتند بیرون آمده و حرکت کردند، تا ندای خدا و پیامبرش را اجابت کنند و به « حمراالاسد» رسیدند، و کسی آن جا پیش آنها آمد و گفت: « إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَكُمْ» مردم علیه شما جمع شده اند، و می خواهند شما را از پای درآورند ، و این بدان خاطر بود تا مسلمین را بترسانند، اما این خبر ایمانشان را به خدا و توکلشان را بیشتر کرد. « وَقَالُواْ حَسْبُنَا اللّهُ» و گفتند: خداوند برای ما به جای تمام آنچه که برایمان اهمیت دارد کافی است. « وَنِعْمَ الْوَكِيلُ» و بهترین یاور است؛ تدبیر بندگانش در دست اوست و منافع بندگانش را تامین می نماید. « فَاتَقَلبُوا» پس بازگشتند، « بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللّهِ وَفَضْلٍ لَّمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ» و به مشرکین خبر رسید که پیامبر و یارانش برای جنگ با شما بیرون آمده اند و کسانی که آن وقت در جنگ شرکت نکرده اند، پشیمان شده اند. پس خداوند ترس را در دل آنها انداخت، و به سوی مکه بازگشتند، و مومنان نیز با نعمت و بخششی از جانب خدا به سوی مدینه بازگشتند، چراکه خداوند در این حالت به آنها توفیق داد تا از شهر بیرون بروند و به خدا تکیه و توکل نمایند، سپس خداوند به آنها پاداش یک جنگ کامل را عنایت نمود، زیرا آنها با فرمان بردن از پروردگار و پرهیزگاری شان، سزاوار پاداشی بزرگ شدند.  « وَاتَّبَعُواْ رِضْوَانَ اللّهِ وَاللّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ» و آنان با نعمت و بخششی از جانب خدا برگشتند، و هیچ آسیبی به آنان نرسید و خوشنودی خداوند را به دست آوردند ، و خداوند دارای فضلی بزرگ است.
سپس خداوند متعال فرمود: « إِنَّمَا ذَلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءهُ» کسی که شما را از شر مشرکان ترساند و گفت: آنها علیه شما جمع شده اند، دعوتگری از دعوتگران شیطان بود که دوستان بی ایمان یا ضعیف الایمان خود را می ترساند.
« فَلاَ تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ» بنابراین از مشرکین و دوستان شیطان نترسید، زیرا آنها در دست خدا قرار دارند، و جز با تقدیر الهی تصرفی نمی کنند. بلکه از خدا بترسید، خداوندی که دوستانش را که از او می ترسند و دعوتش را اجابت می کنند، یاری می دهد.
در این آیه بیان شده است که انسان فقط باید از خدای یگانه بترسد، و ترس از خدا ، از لوازم ایمان است، پس هر اندازه که بنده ایمان داشته باشد، به همان اندازه از خدا می ترسد. ترس پسندیده همان است که بنده را از ارتکاب آنچه خدا حرام نموده است باز دارد.
آیه ی 177-176:
وَلاَ يَحْزُنكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَن يَضُرُّواْ اللّهَ شَيْئاً يُرِيدُ اللّهُ أَلاَّ يَجْعَلَ لَهُمْ حَظًّا فِي الآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ ، آنان  که  به  کفر می  شتابند تو را غمگين  نسازند  اينان  هيچ  زيانی  به ، خدانمی  رسانند  خدا می  خواهد آنها را در آخرت  بی  بهره  گرداند ، و برايشان عذابی  است بزرگ.
إِنَّ الَّذِينَ اشْتَرَوُاْ الْكُفْرَ بِالإِيمَانِ لَن يَضُرُّواْ اللّهَ شَيْئًا وَلهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ، هر آينه  آنان  که  ايمان  دادند و کفر خريدند ، هيچ  زيانی  به  خدا نمی   رسانند و برايشان  عذابی  دردناک  است.
پیامبر (ص) به مردم علاقمند بود، و برای هدایت آنها تلاش می نمود، و هرگاه هدایت نمی شدند غمگین می گردید، خداوند متعال فرمود: « وَلاَ يَحْزُنكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ» و کسانی که در کفر از یکدیگر پیشی می گیرند. تو را غمگین نکنند ، چرا که آنها شدیدا به کفر تمایل دارند و در آن از یکدیگر پیشی می گیرند، « إِنَّهُمْ لَن يَضُرُّواْ اللّهَ شَيْئاً» آنه هرگز هیچ زیانی به خدا نمی رسانند، پس خداوند دینش را یاری می کند و پیامبرش را تایید و کمک می نماید، و بدون آنان نیز امر و فرمان خویش را محقق می سازد. پس به آنان توجه مکن، جز این نیست که آنان با از دست دادن ِ ایمان در دنیا و به دست آوردن عذاب در روز آخرت در مسیر ضرر رساندن به خویشتن گام بر می دارند، آنان چون نزد خداوند ارزش و ارجی ندارند و از چشم او افتاده اند و نمی خواهد بهره ای از ثواب او را در آخرت داشته باشند آنان را رسوا نموده است، به همین جهت از سر عدالت و حکمت خویش آنان را توفیق نمی هد که به آنچه اولیا و دوستانش به آن رسیده اند به آن برسند، زیرا خداوند می داند که آنان راه هدایت را در پیش نمی گیرند، چرا که اخلاق آنان دچار فساد گشته و نیتّشان به پلیدی گراییده است.
سپس خبر داد کسانی که کفر را بر ایمان برگزیده، و به آن علاقمند شده اند و مانند کسی گشته اند که مال خود را برای خرید کالای مورد علاقه اش، صرف می کند، ایشان که این گونه به کفر علاقمند شده  اند، « لَن يَضُرُّواْ اللّهَ شَيْئًا » هرگز به خداوند زیانی نمی رسانند، بلکه زیان کارشان به خودشان بر می گردد.
« وَلهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ» و برای آنها عذابی دردناک است. چگونه به خدا زیان می رسانند در حالی که آنها به شدت به ایمان بی علاقه هستند و شدیدا به کفر گرایش دارند؟! پس خداوند از آنها بی نیاز است. و خداوند کسانی دیگر از بندگان نیکوکارش را برای دینش برانگیخته، و فرزانگانی از میان اهل عقل و خرد را برای آن آماده نموده است. خداوند متعال می فرماید: « قُل ءَامِنُوا بِهِ أَولَا تُومِنُوا إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا العِلمِ مِن قَبلِهِ ، إِذا یُتلی عَلَیهِم یَحزُِّونَ لِلأَذقَانِ سُجَّدَاَ » بگو: به خدا ایمان بیاورید یا نیاورید، به خدا زیانی نمی رسد، همانا کسانی که پیش از نزول آن دانش به آنها داده شده است، وقتی قرآن بر آنها خوانده شود به سجده می افتند.
آیه ی 178:
وَلاَ يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِّأَنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُواْ إِثْمًا وَلَهْمُ عَذَابٌ مُّهِينٌ ، کافران  مپندارند که  در مهلتی  که  به  آنها می  دهيم  خير آنهاست   به   آنها مهلت  می  دهيم  تا بيشتر به  گناهانشان  بيفزايند ، و برای  آنهاست   عذابی  خوار کننده .
کسانی که به پروردگارشان کفر ورزیده، و دین او را دور انداخته، و با پیامبرش مبارزه کرده اند، گمان نبرند مهلتی که به آنها داده ، و آنها را به این دنیا ریشه کن نکرده ایم بدان سبب است که آنها را دوست داریم، هرگز آن طور نیست که آنان گمان می برند، بلکه این مهلت به خاطر زیانی است که خداوند برای آنها می  خواهد، و این برای آن است تا بر عذاب و سزایشان افزوده گردد. بنابراین فرمود: « إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُواْ إِثْمًا وَلَهْمُ عَذَابٌ مُّهِينٌ» پس خداوند متعال به ستمگر مهلت می دهد تا سرکشی او بیشتر گردد، و ناسپاسی هایش انباشته شود، سپس خداوند او را قدرتمندانه و به شدت می گیرد. پس ستمکاران از مهلت خداوند بترسند، و گمان نبرند که از دست او در می روند.
آیه ی 179:
مَّا كَانَ اللّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَآ أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىَ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء فَآمِنُواْ بِاللّهِ وَرُسُلِهِ وَإِن تُؤْمِنُواْ وَتَتَّقُواْ فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ ، خدا بر آن  نيست  که  شما مؤمنان  را بدين  حال  که  اکنون  هستيد رها کند، می آزمايد تا ناپاک  را از پاک  جدا سازد  و خدا بر آن  نيست  که  شما را  ازغيب  بياگاهاند ، ولی  برخی  از پيامبرانش  را که  خود بخواهد بر می   گزيند پس  به  خدا و پيامبرانش  ايمان  بياوريد  و اگر ايمان  بياوريد و  پرهيزگاری  کنيد ، اجری  عظيم  يابيد.
یعنی حکمت الهی چنین نبوده است که مومنان را به این اختلاط و عدم تمییزی که شما بر آن هستید رها کند، بلکه خداوند ، پاک را از ناپاک و مومن را از منافق و راستگو را از دروغگو جدا می نماید. و نیز حکمت الهی چنین نبوده است که بندگانش را ازغیبی که می داند آگاه سازد، پس حکمت  او اقتضا نموده ا ست که بندگانش را با انواع امتحان و آزمایش بیازماید تا پاک و ناپاک از هم جدا شوند . پس خداوند پیامبرانش را فرستاد و دستور داد مردم از آنها اطاعت کنند، و فرمانشان را اجر نموده و به آنها ایمان آورند، و خداوند مردم را اگر ایمان بیاورند و پرهیزگار باشند به پاداش بزرگ نوید می دهد.
بنابراین مردم برحسب پیروی کردنشان از پیامبران بر دو نوعند؛ گروهی مطیع و فرمانبردار و مومن و مسلمانند، و گروهی نافرمان و منافق و کافرند. پس به آنان پاداش و سزا می دهد و براساس عدل و دادگری و فضل و حکمت خود به حساب و کتاب آفریدگانش می رسد.
آیه ی 180:
وَلاَ يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ هُوَ خَيْرًا لَّهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَّهُمْ سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُواْ بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلِلّهِ مِيرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ ، آنان  که  در نعمتی  که  خدا به آنها عطا کرده  است  بخل  می  ورزند ،  مپندارندکه  در بخل  ورزيدن  برايشان  خير است   نه  ، شر است   در روز  قيامت  آنچه را که  در بخشيدنش  بخل  می  ورزيدند چون  طوقی  به  گردنشان   خواهند آويخت  و از آن  خداست  ميراث  آسمانها و زمين  و او به  هر کاری   که  می  کنيد آگاه  است.
کسانی که بخل می ورزند و در بخشش آنچه خداوند از فضل خویش به آنها بخشیده است از قبیل مال، و مقام و دانش و سایر نعمت ها بخل ورزیده و آنرا نمی بخشند و بر بندگان انفاق نمی کنند، گمان نبرند که این امر به صلاح آنهاست، بلکه موجب زیان و بدی آنها در دین و دنیا و آخرتشان می گردد.
« سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُواْ بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» خداوند آن چیز را که بدان بخل ورزیده اند طوق گردنشان می گرداند، و با آن عذاب داده می شوند. همانطور که در حدیث صحیح آمده است: « إِنَّ البَخیلَ یُمَثَّلُ لَهُ مَالُهُ یَومَ القِیاَمة شُجَاعاً أقرَعَ لَهُ زَبِینَتاَنِ یَأخُذُ بِلهزِمَتِه یَقُولُ أَنَا مَالَکُ أنَا کَنزُک» همانان انسان بخیل دارایی و ثروتش را در روز قیامت به صورت ماری بزرگ که بر اثر کثرت سنّ و سمّ فراوانی که دارای موی سرش ریخته است می بیند و دارای دو شاخ است؛ و دو طرف دهان بخیل را گاز می گیرد و می گوید: « من مال تو هستم، من گنج تو هستم.»
و پیامبر این آیه را یکی از مصادیق این حدیث قرار داد. پس اینها گمان نبرند که بخل به آنها فایده می دهد، و افتخاری برای آنهاست، بلکه بخل بزرگترین زیان را به آنها می رساند و بزرگترین سبب برای عذابشان است.
« وَلِلّهِ مِيرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ» و خداوند متعال صاحب فرمانروایی و پادشاهی بزرگی است، و همه ملک و داراییها به سوی او بر می گردد، و بندگان در حالی از دنیا می روند که نه درهمی همراه دارند و نه دیناری و نه غیر این. خداوند متعال می فرماید: « إِنَّا نَحنُ نَرِثُ الأَرضَ وَمَن عَلَیهَا وَإِلَینا یُرجَعُونَ» ما وارث و مالک تمام زمین و آنچه بر آن است، می باشیم و همه به سوی ما باز می گردند.
بیاندیش که چگونه خداوند سبب ابتدایی و سبب نهایی را بیان کرد، تا بنده در آنچه خداوند به او بخشیده است بخل نورزد.
ابتدا خداوند خبر داد که آنچه نزد بنده و در دست اوست، بخششی است از جانب پروردگار، و نعمتی است از نعمت های او، و ملک بنده نیست، بلکه اگر فضل و احسان خدا نبود چیزی از آن به وی نمی رسید، پس بخل ورزیدن بنده، بخل ورزیدن و جلوگیری از رسیدنِ بخشش و احسان خدا به بندگان است ، چون احسان خداوند ایجاب می نماید با بندگانش احسان شود، همانطور که فرموده است: « وَأَحسِن کَمَا أَحسَنَ اللَّهُ إِلَیک» و نیکوکاری کن همان گونه که خداوند با تو احسان کرده است. پس هرکس به یقین بداند آنچه در دست اوست فضل و بخشش خداوند است، بخشش را منع نمی کند، چرا که به او زیانی نمی رساند، بلکه به قلب و مالش فایده می دهد، و ایمانش را می افزاید، و او را از آسیب و آفت ها محافظت می کند.
سپس بیان کرد همه آنچه در دست بنده هاست به سوی خدا بر می گردد، و خداوند آن را به ارث می برد، و او بهترین وارثان است. پس بخل ورزیدن به چیزی که همیشه با تو همراه نیست، و بالاخره آن را از دست خواهی داد، و به دست کسی دیگر می افتد، معنی ندارد.
سپس سبب جزائی را بیان کرد و فرمود: « وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ» و خداوند از کارهایتان آگاه است. آگاهی خداوند مستلزم آن است که بر کارهای خوب پاداش خوب بدهد، و بر کارهای بد سزا دهد. و کسی که ذرّه ای ایمان داشته باشد از انفاق و بخشیدن که موجب پاداش الهی ا ست، دریغ نمی ورزد، و به بخل که سبب عذاب اوست راضی نخواهد بود.
آیه ی 182-181:
لَّقَدْ سَمِعَ اللّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللّهَ فَقِيرٌ وَنَحْنُ أَغْنِيَاء سَنَكْتُبُ مَا قَالُواْ وَقَتْلَهُمُ الأَنبِيَاء بِغَيْرِ حَقٍّ وَنَقُولُ ذُوقُواْ عَذَابَ الْحَرِيقِ؛ هر آينه  خدا شنيد سخن  آن  کسان  را که  می  گفتند : خدا بينواست  و ما، توانگريم   گفتارشان  را و نيز اينکه  پيامبران  را به  ناحق  می  کشتند ،  خواهيم  نوشت  ، و گوييم  : بچشيد عذاب  آتش  سوزان  را.
ذَلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ وَأَنَّ اللّهَ لَيْسَ بِظَلاَّمٍ لِّلْعَبِيدِ ؛ اين  پاداش  اعمالی  است  که  پيشاپيش  به  جای  آورده  ايد و گرنه  خداوند  به بندگانش  ستم  روا نمی  دارد.
خداوند از سخنان این سرکشان خبر می دهد ، کسانی که زشت ترین و بدترین سخن را گفتند. پس خبر داد آنچه را گفتند خدا شنید، و آن را خواهد نوشت، و کار زشت آنها را که کشتن پیامبران  خیرخواه است، ثبت و ضبط کرده و به سبب این کارها سخت کیفرشان خواهد داد. و در جواب سخنشان، که می گفتند: فقیر و ما بی نیاز و توانگریم، به آنها گفته می شود: « ذُوقُواْ عَذَابَ الْحَرِيقِ» بچشید عذاب آتش سوزان را که بدن را می سوزاند و به دلها سرایت می کند. و عذابشان ناشی از ستم خدا بر آنها نیست، زیرا خداوند « لَيْسَ بِظَلاَّمٍ لِّلْعَبِيدِ» بر بندگان ستم نمی کند و او از این کار مبرا است، بلکه « ذَلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ» این کیفر به سبب زشتی هایی است که از پیش فرستاده اید و این کارها شما را سزاوار عذاب گرداند، و از پاداش محروم کرد. مفسرین گفته اند این آیه در مورد گروهی از یهودیان نازل شد که این چنین گفتند، واز جمله آنان « فنحاص بن عازوراء» از سران علمای یهود در مدینه بود. او وقتی این سخن الهی را شنید: « من ذَا الَّذِی یُقرِضُ اللَّهَ قَرضَاَ حَسَنَا» کیست که به خداوند قرض نیکو دهد، « وَأَقرِضُوا اللَّهَ قَرضَاَ حَسَنَاَ» و به خداوند قرض الحسنه بدهید. با تکبر و گستاخی گفت: خداوند فقیر است و ما توانگریم. پس خداوند از یهودیان سخن گفت و فرمود؛ کار زشتی که انجام می دهند چیز تازه ای نیست، بلکه در گذشته زشتی های دیگری مانند این را مرتکب شده اند، و آن « وَقَتْلَهُمُ الأَنبِيَاء بِغَيْرِ حَقٍّ» کشتن پیامبران است که کار بسیار بدی است، اما با وجود این بر انجام آن جرات کردند، و آنها پیامبران را از روی نادانی و گمراهی نکشتند، بلکه به سبب سرکشی و عناد، آنها را به قتل رساندند.
آیه ی 184-183:
الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللّهَ عَهِدَ إِلَيْنَا أَلاَّ نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّىَ يَأْتِيَنَا بِقُرْبَانٍ تَأْكُلُهُ النَّارُ قُلْ قَدْ جَاءكُمْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِي بِالْبَيِّنَاتِ وَبِالَّذِي قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ، کسانی  گفتند : ما را با خدا عهدی  است  که  به  هيچ  پيامبری  ايمان  نياوريم ،، مگر برای  ما قربانيی  بياورد که  آتش  آن  را بخورد  بگو : پيش  از من   پيامبرانی  با معجزه  ها و آنچه  که  اکنون  می  خواهيد آمده  اند ، اگر راست   می گوييد ، چرا آنها را کشتيد ?
فَإِن كَذَّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَ رُسُلٌ مِّن قَبْلِكَ جَآؤُوا بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَالْكِتَابِ الْمُنِيرِ ؛ اگر تو را تکذيب  کردند ، پيامبرانی  را هم  که  پيش  از تو با معجزه  ها  ونوشته  ها و کتاب  روشنگر آمده  بودند تکذيب  کرده  اند.
خداوند از حالت کسانی که به وی دروغ نسبت می دهند خبر می دهد، آنهایی که می گویند: « إِنَّ اللّهَ عَهِدَ إِلَيْنَا» بدون شک خداوند ما را سفارش نموده « أَلاَّ نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّىَ يَأْتِيَنَا بِقُرْبَانٍ تَأْكُلُهُ النَّارُ» که به هیچ پیامبری ایمان نیاوریم مگر اینکه او قربانیی بیاورد که آتش آن را بخورد، پس، هم به خدا دروغ نسبت دادند، و هم نشانه و معجزه پیامبران را در همین چیز منحصر کردند.
و این دروغ آشکاری است که می گویند: ما به هیچ پیامبری ایمان نمی آوریم مگر اینکه قربانیی بیاورد که آتش آن را بخورد. آنها می گفتند: هرگاه پیامبری این نشانه را نیاوَرَد به وی ایمان نمی آوریم، و با این کار از پروردگارمان اطاعت می کنیم و به پیمان او وفادار می مانیم. اما مسلّم است که آنها دروغگو بودند چرا که خداوند چنین تعهدی را از آنان نگرفته بود. هر پیامبری که از سوی خداوند فرستاده شده باشد بانشانه ها و دلایلی تایید شده و انسانهای زیادی به وی ایمان آورده اند، و خداوند نشانه پیامبران را فقط در آنچه آنها می گفتند منحصر نکرده است. با این وجود آنها دروغی بر زبان آوردند که خود به آن پایبند نبودند، و سخن باطلی را بر زبان آوردند، که خود به آن عمل نکردند. بنابراین ، خداوند پیامبرش را دستور داد که به آنها بگوید: « قُلْ قَدْ جَاءكُمْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِي بِالْبَيِّنَاتِ» بگو: پیامبرانی پیش از من با نشانه های روشنی که بر صداقت آنها دلالت می کرد پیش شما آمدند، « وَبِالَّذِي قُلْتُمْ» و نیز آنچه را شما گفتید، با خود آوردند، و قربانیی آوردند که آتش آن را خورد، « فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ» پس چرا آنها را کشتید اگر در این ادعایتان راستگو هستید؟ پس دروغ و عناد و تناقض آنها آشکار است.
سپس پیامبرش (ص) را دلجویی داد و فرمود: « فَإِن كَذَّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَ رُسُلٌ مِّن قَبْلِكَ» کفر ورزیدند، و تکذیب پیامبران خدا عادت و شیوه کفار است، و آنها بدین خاطر پیامبران را تکذیب نمی کنند که آنچه آورده اند  برای آنها قانع کننده نبوده و دلیل شان روشن نیست، بلکه « جَآؤُوا بِالْبَيِّنَاتِ» پیامبران با دلایل عقلی و نقلی روشن پیش آنها آمدند، « وَالزُّبُر» و با کتابهای نازل شده از آسمان که جز پیامبران کسی نمی تواند آن را بیاورد. «  وَالْكِتَابِ الْمُنِير» و با ک تابی که احکام شرعی را روشن می نماید و محاسن و زیبایی های عقلی احکام را بیان می نماید، و نیز اخبار راست و صحیح را برای آنها بازگو می کند.
 و چون کافران عادتشان اینگونه بوده است که به پیامبران ایمان نیاورند، کار آنها ترا غمگین نسازد، و به آنها توجه نکن.
آیه ی 185:
كُلُّ نَفْسٍ ذَآئِقَةُ الْمَوْتِ وَإِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَمَن زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَأُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ وَما الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلاَّ مَتَاعُ الْغُرُورِ ؛ همه  کس  مرگ  را می  چشد ، و به  تحقيق  در روز قيامت  مزد اعمال  شما را، به کمال  خواهند داد  و هر کس  را از آتش  دور سازند و به  بهشت  درآورند  به پيروزی  رسيده  است   و اين  زندگی  دنيا جز متاعی  فريبنده  نيست.
سپس خداوند متعال فرمود: « كُلُّ نَفْسٍ ذَآئِقَةُ الْمَوْتِ» در این آیه کریمه به این مطلب اشاره شده است که نباید به دنیا علاقه زیادی داشته باشیم، زیرا دنیا از بین می رود و باقی نمی ماند، و دنیا فریب و سرایی بیش نیست و با آراستگی ها و فریبندگی هایش انسان را فریب داده و مبتلا می کند. پس این دنیا از دست می رود، و آدمی به جهان آخرت منتقل می شود، و در جهان آخرت هر کس کار خوب و بدی انجام داده باشد، پاداش آن را به طور کامل می یابد.
« فَمَن زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ» پس هرکس از جهنم دور کرده باشد، « وَأُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ» و وارد بهشت گردانده شود، موفقیت بزرگی را به دست آورده است، زیرا از عذاب دردناک رهایی یافته و به بهشتی درآمده که در آن نعمت هایی است که نه چشمی مانند آن را دیده، و نه گوشی مانند آن را شنیده ، و نه به دل انسانی خطور کرده است. مفهوم این آیه است که هر کس از آتش جهنم دور نگردد و به بهشت داخل گردانده نشود، کامیاب و موفق نشده، بلکه به بدبختی همیشگی گرفتار و به عذاب همیشگی مبتلا گردیده است.
در این آیه اشاره لطیفی است به وجود نعمت و عذاب در دنیای برزخ، و اینکه مردم جزای بعضی از کارهایشان را در جهان برزخ خواهند دید، و نمونه هایی از کارهای گذشته شان به آنان نشان داده می شود. آنچه گفته شد از این بخش از آیه فهمیده می شود:« وَإِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» یعنی پاداش کامل اعمال را در روز قیامت دریافت خواهند نمود، اما علی الحساب پاداشی را در برزخ دریافت می نمایند، بلکه گاهی در دنیا بخشی از سزا و پاداش اعمالی را دریافت می کنند. خداوند متعال در این راستا می فرماید: « وَلَنُذِیقَنَّهُم مِّنَ الَعذَابِ الأَدنَی دُونَ العَذَابِ الأَکبَرِ» و قطعا غیر از آن عذاب بزرگتر، از عذاب این دنیا نیز به آنان می چشانیم.
آیه ی 186:
لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُواْ أَذًى كَثِيرًا وَإِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ فَإِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الأُمُورِ ، شما را به  مال  و جان  آزمايش  خواهند کرد  و از زبان  اهل  کتاب  و  مشرکان آزار فراوان  خواهيد شنيد اگر شکيبايی  کنيد و پرهيزگار باشيد  نشان  قدرت  اراده  شماست.
خداوند متعال مومنان را خطاب می کند، که آنها با دادن نفقه های واجب و مستحب از مالهایشان آزمایش خواهند شد، و باید مال خود را در راه خدا به مصرف برسانند، و نیز در جان هایشان آزمایش می شوند، چرا که تکلیف های دشوار بر دوش آنها گذاشته می شود. مانند: جهاد در راه خدا ، خسته و کشته شدن، به اسارت در آمدن، زخمی شدن، مبتلا گشتن به بیماری ، و یا بیمار شدن کسی که او را دوست دارند.
« وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُواْ أَذًى كَثِيرًا» و از کسانی که پیش از شما کتاب را داده شده اند، و از کافران اذیت و آزار فراوانی خواهید دید، به گونه ای که از شما و دینتان و کتاب و پیامبرتان عیب جویی می کنند.
اینکه خداوند بندگانش را از این امر آگاه می سازد چندین فایده وجود دارد:
1- حکمت الهی مقتضی آن است که مومن صادق و راستین از منافق دروغگو متمایز گردد.
2- خداوند متعال این کارها را برای آنان مقدر می نماید، چون صلاح بندگان را می خواهد، تا با این مشکلات مقامشان بالا رود، و یقینشان کامل گردد، و گناهانشان پوشیده شود، و ایمانشان افزوده گردد.
وقتی که خداوند آنها را از این امر آگاه ساخت، آنگونه که خداوند خبر داده پیش آمد، « قَالُوا هَذَا مَا وَعَدنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ، وَصَدَقَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَمَا زَادَهُم إِلَّا إِیمَنَاَ وَتسلِیمَاَ» مومنان گفتند: « این همان چیزی است که خداوند و پیامبرش به ما وعده داده بودند، و خدا و پیامبرش راست گفتند» ، و جز ایمان و تسلیم شدن چیزی دیگر به آنها نیفزود.
3- خداوند آنها را از این چیزها خبر داد تا محکم و استوار گردند، و هنگام پیش آمدن مصایب ثابت قدم و بردبار بوده، و  انتظار آمدن این چیزها را داشته باشند تا تحمل آن برایشان آسان گردد و بر آنان سنگینی نکند، و به صبر و پرهیزگاری پناه ببرند. بنابراین فرمود: « وَإِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ» و اگر صبر کنید و پرهیزگاری نمایید، یعنی اگر بر آزمایش و امتحانی که در مالها و جان هایتان برای شما پیش آمده است، و بر اذیت و آزار ستمگران صبر کنید، و پرهیزگار باشید و هدفتان جلب رضای خدا و نزدیکی جستن به او باشد، و از حد شرع تجاوز نکنید، و در جایی که نباید صبر نمود و باید از دشمنان خدا انتقام بگیرید، « فَإِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الأُمُورِ» چنین کارهایی نشانه داشتن عزم و اراده آهنین است و باید در آن رقابت صورت گیرد. و جز دارندگان اراده و همت های بلند به این مقام نمی رسند. همانطور که خداوند متعال فرموده است: « وَمَا یُلَقَّهَا إِلَّا الَّذیِنَ صَبَروُاُ وَمَا یُلَقَّئهَا إِلاَّ ذُو حَظٍّ عَظِیمِ» و به این مقام نمی رسند مگر کسانی که شکیبایی کرده اند، و آن را دریافت  نمی کند مگر کسی که دارای سهم و نصیبی بزرگ باشد.
آیه ی 188-187:
وَإِذَ أَخَذَ اللّهُ مِيثَاقَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلاَ تَكْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَرَاء ظُهُورِهِمْ وَاشْتَرَوْاْ بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً فَبِئْسَ مَا يَشْتَرُونَ ؛ خدا از اهل  کتاب  پيمان  گرفت  که  کتاب  خدا را برای  مردم  آشکار سازند، وپنهانش  مکنند ، ولی  آنها پس پشتش  افکندند و در مقابل  ، بهای  اندکی   گرفتند چه  بد معامله ای  کردند.
لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَفْرَحُونَ بِمَا أَتَواْ وَّيُحِبُّونَ أَن يُحْمَدُواْ بِمَا لَمْ يَفْعَلُواْ فَلاَ تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفَازَةٍ مِّنَ الْعَذَابِ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ، آنان  را که  از کارهايی  که  کرده  اند شادمان  شده  اند ، و دوست  دارند به   سبب  کارهای  ناکرده  خويش  هم  مورد ستايش  قرار گيرند ، مپندار که  در  پناهگاهی  دور از عذاب  خدا باشند  برايشان  عذابی  دردآور مهياست.
میثاق یعنی پیمان سنگین و محکم و موکّد که خداوند آن را از کسی که به او کتاب بخشیده و به وی علم آموخته، گرفت است تا آنچه را که مردم به آن نیاز دارند و خدا به او آموخته است، بیان دارد، و آن را از مردم پنهان نسازد، و بدان بخل نورزند، به ویژه وقتی که از او پرسیدند، و یا اینکه چیزی پیش آمد که ایجاب می کرد آن را تبیین کند. پس هرکسی که علمی دارد بر او واجب است علم خود را بیان دارد و حق را از باطل روشن گرداند.
پس توفیق یافتگان این وظیفه را به طور کامل انجام داده، و آنچه را خداوند به آنها آموخته بود در راستای طلب خشنودی خدا، و ابراز مهربانی نسبت به مردم آموختند تا مبادا دچار گناه کتمان علم گشته باشند.
اما کسانی که به آنها کتاب داده شده بود از قبیل؛ یهودیان و نصاری ، و کسانی که مانند آنها هستند، پیمان ها را پشت سر انداخته، و به آن توجه نکرده و حق را پنهان کرده و باطل را آشکار نمودند، و آنچه را که خدا حرام کرده بود مرتکب شده، و در ادای حقوق الهی و حقوق مردم ستمی کردند، و در برابر کتمان علم بهای اندکی بدست آوردند و آن ریاست و اموال ناچیزی بود که از زیردستان خود می گرفتند، زیردستانی که از خواست های آنها پیروی کرده و شهوات را بر حق مقدم می داشتند.
« فَبِئْسَ مَا يَشْتَرُونَ» پس بسیار بد است آنچه که می خرند، چون ناچیز ترین عوض و بدل است، و آنچه از آن روی برتافتند بزرگترین خواسته و مطلوب است و آن بیان حق است که سعادت همیشگی و مصالح دینی و دنیوی در آن نهفته است.
پس آنان کالای فرومایه و بی ارزش را برگزیدند و کالای گرانقدر و با ارزش را رها کردند، زیرا خواست هایشان زشت و بد بود، و خود نیز ذلیل و فرومایه بودند، و صلاحیتی بیش از این نداشتند.
سپس خداوند متعال فرمود: « لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَفْرَحُونَ بِمَا أَتَواْ» کسانی را که به کارهای زشت و سخنان و کردار باطلی که انجام می دهند، خوشحالی می شوند. « وَّيُحِبُّونَ أَن يُحْمَدُواْ بِمَا لَمْ يَفْعَلُواْ» و دوست دارند به سبب کارهای خوبی که انجام نداده، و سخن حقی که نگفته اند، ستایش شوند. پس آنان هم کار بد انجام می دهند، و هم سخن بد را بر زبان می آورند، و هم به آن خوشحال می شوند و هم دوست دارند به واسطه کار خوبی که انجام نداده اند مورد ستایش قرار گیرند. « فَلاَ تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفَازَةٍ مِّنَ الْعَذَابِ» گمان مبر که آنها از عذاب نجات یابند بلکه آنان سزاوار شدیدترین عذاب اند و به سوی آن بر می گردند.
 بنابراین فرمود: « وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ » و برای آنان عذابی دردناک است . و اهل کتاب در این آیه  کریمه داخل هستند که به علم و یقین خود شاد بودند، و از پیامبر فرمان نبردند، و بر این گمان بردند که در کردار و گفتار خود بر حق هستند. و همچنین هرکس که بدعت قولی یا عملی ایجاد کند، و به آن شادمان باشد، و مردم را به سوی آن دعوت نماید، و گمان بَرَد که برحق است و دیگران بر باطل اند، در این آیه داخل است.
و مفهوم آیه دلالت می نماید که هرکس دوست داشته باشد در مقابل کار خوبی که انجام داده، و به خاطر اینکه از حق پیروی کرده است مورد ستایش قرار گیرد، و هدفش ریا و شهرت طلبی نباشد، این عمل مذموم و ناپسند نیست، بلکه از کارهایی مطلوبی است که خداوند نیکوکارانِ در کردار و گفتار را بر آن پاداش می  دهد.
و خداوند بندگان خاص خود را بر این پاداش می دهد، چرا که خود، آن را از خدا خواسته اند. همانطور که ابراهیم علیه السلام فرمود: « وَاجعَل لِِی لِسَانَ صِدقِ فِی الأَخرِینَ » و برای من در میان آیندگان آوازه نیکو بگذار.
و فرمود: « سَلَمُ عَلَی نَُوحِ فِی العَلَمیِنَ، إِنَّا کَذَلِکَ نَجزَی المُحسِنِینَ» سلام بر نوح باد در میان جهانیان، همانا ما این چنین نیکوکاران را پاداش می دهیم. و بندگان خداوند رحمان گفته اند: « وَاجعَلنَا لِلمُتَّقِینَ إِمَاماً» بار خدایا! ما را پیشوای پرهیزگاران بگردان. و این از نعمت های باری متعال بر بندگانش و از منّت های او بر آنهاست که جای تشکر و قدردانی دارد.
آیه ی 189:
وَلِلّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاللّهُ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ؛ از آن  خداست  فرمانروايی  آسمانها و زمين  و خدا بر هر چيزی  تواناست.
او مالک آسمانها و زمین و آنچه در آسمانها و زمین است، می باشد، و خداوند با کمال قدرت و صنعتگری شگفت انگیز خود در آنها تصرف می نماید، پس هیچ کس چیزی را از او منع نمی کند و هیچ چیزی او را ناتوان نمی سازد.
آیه ی 194-190:
إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لآيَاتٍ لِّأُوْلِي الألْبَابِ؛ هر آينه  در آفرينش  آسمانها و زمين  و آمد و شد شب  و روز ، خردمندان  راعبرتهاست .
الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلاً سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ ؛ آنان  که  خدا را ايستاده  و نشسته  و به  پهلو خفته  ، ياد می  کنند و در  آفرينش  آسمانها و زمين  می  انديشند : ای  پروردگار ما ، اين  جهان  را به   بيهوده نيافريده  ای  ، تو منزهی  ، ما را از عذاب  آتش  بازدار.
رَبَّنَا إِنَّكَ مَن تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنصَارٍ ؛ ای  پروردگار ما ، هر کس  را که  به  آتش  افکنی  رسوايش  کرده  ای  و  ظالمان را، هيچ  ياوری  نيست.
رَّبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلإِيمَانِ أَنْ آمِنُواْ بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الأبْرَار؛ ای  پروردگار ما ، شنيديم  که  مناديی  به  ايمان  فرا می  خواند که  به   پروردگارتان  ايمان  بياوريد  و ما ايمان  آورديم   پس  ، ای  پروردگار ما  ، گناهان ما را بيامرز و بديهای  ما را از ما بزدای  و ما را با نيکان   بميران.
رَبَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدتَّنَا عَلَى رُسُلِكَ وَلاَ تُخْزِنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّكَ لاَ تُخْلِفُ الْمِيعَادَ ؛ ای  پروردگار ما ، عطا کن  به  ما آنچه  را که  به  زبان  پيامبرانت  به  ما  وعده  داده  ای  و ما را در روز قيامت  رسوا مکن  که  تو وعده  خويش  خلاف  نمی   کنی.
خداوند متعال می فرماید: « إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لآيَاتٍ لِّأُوْلِي الألْبَابِ» ودر ضمن بندگان را به اندیشیدن و فکر کردن در آفرینش آسمانها و زمین و تدبر در نشانه های آن برانگیخته است. و « آیات» را به « نکره» ذکر کرد، و این بیانگر کثرت و عمومیت نشانه هاست، زیرا در آسمان ها و زمین نشانه های عجیب و شگفت انگیزی وجود دارد، که نگاه کنندگان را حیران، و متفکران را قانع نموده و دلهای صادقان و راستگویان را جذب می نماید، و عقلهای روشن را بر کلیه ی مطالب الهی آگاه می سازد. اما برای هیچ مخلوقی ممکن نیست که تمام نشانه هایی را که در آسمانها و زمین وجود دارند، محصور و مشخص گرداند و یا بر برخی از آنها احاطه پیدا کند. و این بیانگر عظمت و گستردگی نظام هستی و سیطره نظم بر حرکت منظومه ها بوده و بر عظمت آفریننده و بزرگی فرمانروا و فراگیری قدر او، و آفرینش متقن و شگفت انگیز و ظرافت و حکمت خداوند دلالت می کند. منافعی که آسمانها و زمین، و رفت و آمد شب و روز برای مردم در بردارند، بیانگر گستردگی رحمت خدا و عمومِ بخشش و فراگیر بودن احسان اوست، که حتما باید شکرانه آن را بجا آورد، و شاکر آفریننده این همه نعمات بود و در راستای خشنودی وی تلاش کرد، و کسی دیگر را شریک او قرار نداد، چرا که نه برای خود، و نه برای کسی دیگر، نمی تواند به اندازه ذره ای کاری بکند. و  خداوند این آیات و نشانه ها را به خردمندان و  اهل اندیشه اختصاص داد، چرا که آنان از آن بهره می برند، و با چشم عقل به آن می نگرند نه با چشم سر.
سپس خردمندان را این چنین توصیف نمود: « الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللّهَ» آنهایی که در همه حال خدا را یاد می کنند، « قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ» ایستاده و نشسته و بر پهلوهایشان افتاده. این شامل تمام انواع ذکر اعم از ذکر قولی و قلبی می گردد، و نماز به صورت ایستاده نیز در آن داخل است، پس اگر به صورت نشسته بخواند و اگر نتوانست، آنرا به پهلو بخواند.
« وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ» و در آفرینش آسمانها و زمین می اندیشند تا از این طریق بر آنچه که به خاطرش آفریده شده اند استدلال نمایند. و این بیانگر آن است که تفکر عبادت است و یکی از ویژگی های اولیای خدا و عارفان می باشد. پس هرگاه در آن بیاندیشند در می یابند که خداوند آن را بیهوده نیافریده است. پس می گویند: « رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلاً سُبْحَانَكَ» پروردگارا! این را بیهوده نیافریده ای، پاک هستی از هر آنچه که شایست شکوه و بزرگیت نیست، آنها را به حق و برای حق آفریده ای، « فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» و ما را از کارهای بد مصون بدار و بر انجام کارهای شایسته توفیق ده، تا بدین وسیله از جهنم نجات یابیم. و این طلب کردن بهشت را در بردارد، زیرا وقتی خداوند آنها را از جهنم نجات دهد به بهشت می روند. اما از آن جا که ترس الهی دلهایشان را فرا گرفته، آنچه را که نزد آنها مهمتر است،از خدا خواستند.
« رَبَّنَا إِنَّكَ مَن تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ» پروردگارا! هرکس را که وارد جهنم کنی او را خوار نموده ای، چون او به خشم و ناخشنودی تو، و به ناخشنودی فرشتگان و دوستان خدا، و رسوایی که نجاتی از آن نیست، و نجات دهنده ای از آن وجود ندارد، گرفتار می آید.
بنابراین خداوند متعال فرمود: « وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنصَار» و ستمکاران را یاوری نیست که آنها را از عذاب خدا نجات دهد. و این دلالت می نماید که آنها به سبب ستم خودشان وارد جهنم شده اند.
« رَّبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلإِيمَانِ» پروردگارا! ما شنیدیم که دعوتگری به سوی ایمان فرا می خواند. و ندا کننده، محمد (ٌ) است که مردم را به ایمان آوردن فرا خوانده و آنها را بر ایمان و پایبندی به اصول و فروع آن تشویق می کرد. « فَئَامَنَّا» و ما بلافاصله او را اجابت کردیم، و به سویش شتافتیم. و این خبر دادن از نعمت خدا بر آنها، و شادمان گشتن به آن و متوسل شدن به ایمانشان است تا گناهانشان را بیامرزد، و بدی هایشان را بپوشاند، زیرا نیکی ها، بدی ها را از بین می برند، و خداوندی که به آنها ایمان را ارزانی نموده است، امنیت کامل را نیز به آنها خواهد بخشید. « وَتَوَفَّنَا مَعَ الأبْرَارِ» و ما را با نیکان بمیران. این دعا، خواستنِ توفیق الهی در انجام کار خیر و ترک کار بد است که بنده با آن از زمره نیکوکاران محسوب می گردد، و باید تا هنگام مرگ بر آن ثابت و پابرجا باشد.
وقتی که خداوند خردمندان را بر ایمان آوردن توفیق داد، از همین راه به او متوسل شدند تا نعمت خویش را بر آنها کامل گرداند، و از او خواستند تا به آنها پاداش ایمان را بدهد، و به وعده ای که بر زبان پیامبرانش به آنها داده است از قبیل پیروزی و چیرگی در دنیا و دستیابی به خشنودی خدا و بهشت او، وفا کند، زیرا خداوند متعال خلاف وعده نمی کند، پس خداوند دعایشان را اجابت می کند.
آیه ی 195:
َجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لاَ أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِّنكُم مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ فَالَّذِينَ هَاجَرُواْ وَأُخْرِجُواْ مِن دِيَارِهِمْ وَأُوذُواْ فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُواْ وَقُتِلُواْ لأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ ثَوَابًا مِّن عِندِ اللّهِ وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ ؛ پروردگارشان  دعايشان  را اجابت  فرمود که  : من  کار هيچ  مزدوری  را از شما،، چه  زن  و چه  مرد همه  از يکديگريد ناچيز نمی  سازم   پس  گناهان  کسانی  راکه  مهاجرت  کرده  اند و از خانه  هايشان  رانده  شده  اند و در راه  من  آزار ديده   اند و جنگيده  اند و کشته  شده  اند ، می  زدايم  و آنان  را در بهشتهايی  که در  آن  نهرها جاری  است  داخل  می  کنم   اين  پاداشی  است  از جانب  خدا و  پاداش  نيکو نزد خداست.
پس خداوند متعال فرمود: « فَاستَجابَ لَهُم رَبُّهُم» خداوند دعای آنها را پذیرفت؛ دعای عبادت و دعای به فریاد طلبیدن و فرمود: « أَنِّي لاَ أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِّنكُم مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى» پس همگی پاداش اعمال خود را به طور کامل دریافت خواهند کرد، « بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ» یعنی همه شما در پاداش و کیفر برابر هستید. « فَالَّذِينَ هَاجَرُواْ وَأُخْرِجُواْ مِن دِيَارِهِمْ وَأُوذُواْ فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُواْ وَقُتِلُواْ» پس آنهایی که ایمان و هجرت و جدایی از دوست داشتنی ها از قبیل وطن و مال و منال را برگزیدند و برای خشنودی خداوند جهاد کردند، « لأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ ثَوَابًا مِّن عِندِ اللّه» گناهانشان را می آمرزم، و آنها را وارد بهشت می کنم، بهشتی که رودها از زیر درختان آن روان است، این پاداشی است از جانب خداوند؛ خداوندی که در مقابل عملِ ناچیزِ بنده اش پاداش فراوان به او می دهد.
« وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ»  نزد خداوند پاداش خوب و نیکو هست، پاداشی که هیچ چشمی مانند آن را ندیده، و هیچ گوشی آن را نشنیده و به قلب هیچ انسانی خطور نکرده است. پس هرکس این پاداش را می خواهد به اندازه ی توان خویش آن را بوسیله طاعت و فرمانبرداری از خداوند و نزدیکی جستن به او، طلب کند.
آیه 198-196:
لاَ يَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذِينَ كَفَرُواْ فِي الْبِلاَدِ ؛ جولان  کافران  در شهرها تو را نفريبد.
مَتَاعٌ قَلِيلٌ ثُمَّ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمِهَادُ ؛ اين  برخورداری  اندکی  است   پی ، از آن  جايگاهشان  جهنم  است  و جهنم  بد  آرامگاهی  است.
لَكِنِ الَّذِينَ اتَّقَوْاْ رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا نُزُلاً مِّنْ عِندِ اللّهِ وَمَا عِندَ اللّهِ خَيْرٌ لِّلأَبْرَارِ ؛ اما برای  آنان  که  از پروردگارشان  می  ترسند ، بهشتهايی  است  که  در آن   نهرها جاری  است   همواره  در آنجا مهمان  خدا هستند  و آنچه  نزد خداست   برای نيکان  بهتر است.
منظور از این آیه این است کالای دنیا که کافران به دست می آورند، و خوشگذرانی و رفت و آمد آنها در شهرها در قالب تجارت و کسب، و لذت جویی و انواع افتخارات و پیروزیهایی که بعضی اوقات به دست می آورند، نباید مومنان را اندوهگین کند. و این آیه مسکن خاطر مومنان است ، چرا که خداوند می فرماید: همه این چیزها که به کافران می رسد، « مَتَعُ قَلِیلُ» کالای ناچیزی است، و باقی نخواهند ماند ، بلکه آنها کمی از آن بهره مند می شوند، و به سبب آن مدتی طولانی عذاب می بینند. این بالاترین حالتی است که کافر در آن قرار می گیرد، و سرانجام بسیار بدی در انتظار اوست. و اما کسانی که از پروردگارشان می ترسند و به او ایمان دارند، همراه با افتخار و نعمت های دنیا که به دست می آورند « لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا» برای آنان در اخرت باغهایی است که رودها از زیر درختانش روان است و آنها در آن جاودانه می مانند.
و سختی  و دشواری و بدبختی که در دنیا برای آنها پیش می آید، نسبت به نعمت پایدار بهشت و زندگی سالم و شاد و با طراواتی که در آخرت دارند ناچیز است. بنابراین خداوند متعال فرمود: « وَمَا عِندَ اللّهِ خَيْرٌ لِّلأَبْرَارِ» و آنها کسانی هستند که دل و گفتار و کردارشان نیک است پس خداوند مهربان از درِ احسان و نیکی خویش به آنها پاداش و بخششی بزرگ و رستگاریِ جاودان بخشید.
آیه ی 200-199:
وَإِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَمَن يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْكُمْ وَمَآ أُنزِلَ إِلَيْهِمْ خَاشِعِينَ لِلّهِ لاَ يَشْتَرُونَ بِآيَاتِ اللّهِ ثَمَنًا قَلِيلاً أُوْلَـئِكَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ إِنَّ اللّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ ؛ بعضی  از اهل  کتاب  به  خدا و کتابی  که  بر شما نازل  شده  و کتابی  که  بر، خودشان  نازل  شده  است  ايمان  دارند  مطيع  فرمان  خدايند  آيات  خدا را  به  بهای  اندک  نمی  فروشند  مزد ايشان  نزد پروردگارشان  است   هر آينه   خدا حسابها را زود خواهد رسيد.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اصْبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! بردباری کنید، و استقامت و پایداری ورزید، و مراقب باشید و از خدا بترسید تا رستگار شوید.
گروهی از اهل کتاب بر انجامِ کار خیر توفیق یافته و به خدا و به آنچه بر شما، و آنچه بر آنها نازل گشته است ایمان دارند و این ایمان سودبخش و مفید است.
اما عده ای از مردم به برخی از پیامبران و کتابها ایمان آورده، و به برخی دیگر کفر می ورزند. بنابراین چون گروه اول  عموما ایمانشان ایمان حقیقی است، به حال آنان مفید واقع می شود، پس پروردگار متعال ترس و تقوی و فروتنی در برابر عظمت خدا را که باعث فرمان بردن از دستورات و پرهیز کردن از منهیات، و زیر پا نگذاشتن حدود الهی است در آنها پدید آورد.
و اینان در حقیقت اهل کتاب و برخورداران از دانش وعلم هستند. همانطور که خداوند متعال فرموده است : « إنَّمَا یَخشَی اللَّهَ مِن عِبَادِهِ العُلَمَوُا» از میان بندگان فقط علما از خدا می ترسند . یکی از مصایدق ترس و خشیت آنها از خداوند این است که « لاَ يَشْتَرُونَ بِآيَاتِ اللّهِ ثَمَنًا قَلِيلاً» آیات خدا را به بهای اندک نمی فروشند، پس آنها دنیا را بر دین مقدم نمی دارند، همانطور که منحرفان ، همانهایی که آنچه را خداوند نازل کرده است پنهان می کنند، و آن را بر بهای اندک می فروشند ، چنین کردند.
اینها حقیقت امر را دانستند، و دریافتند که بزرگترین زیان آن است که انسان دنیای پست را بر دین ترجیح دهد، و در پی خواست ها کم ارزش باشد و حق را ترک گوید، که حق بزرگترین بهره و رستگاری در دنیا و آخرت است، پس ایشان حق را ترجیح داده، و آن را بیان کردند و مردم را به سوی آن دعوت نموده و از باطل پرهیز نمودند.
پس خداوند در مقابل آن به آنها پاداش داد، به این صورت که آنها را به برخورداری از پاداش فراوان و زیبا نوید داد، و آنها را به برخورداری از نعمت «قُرب» مژده داد و فرمود: همانا خدا سریع الحساب است . پس در آنچه به آنها وعده داده است دیر نمی کند ، زیرا آنچه که آمدنی است محقق و ثابت است، پس آن نزدیک می باشد.
سپس مومنان را بر انجام آنچه که آنها را به رستگاری و سعادت و موفقیت می رساند تشویق نمود. راهی که انسان را به سعادت و کامیابی می رساند صبر و بردباری است. صبر یعنی نگاه داشتن نفس بر چیزی که آن را نمی پسندد، از قبیل ترک کردن گناهان ، و بردباری در برابر مصیبت ها، و کارهایی که بر انسان سنگین و دشوار می آید. پس خداوند به آنها دستور داد تا در همه این چیزها صبر نمایند. « مصابره» یعنی همواره صابر بودن، و در برابر دشمنان مقاومت کردن. و «مرابطه» یعنی در جایی قرار گرفتن که بیم آن می رود دشمن از آن جا هجوم کند ، و اینکه آنها مراقب دشمنانشان باشند و دشمنان را از رسیدن به اهدافشان باز دارند، که از این طریق رستگار شده، و ثواب دین و دنیا را به دست می یابند. پس به جز صبر و استقامت و یکدیگر را به بردباری و شکیبایی توصیه نمودن و ایستادگی ورزیدن در برابر دشمن راهی برای رسیدن به رستگاری وجود ندارد. بنابراین هرکس رستگار شده، با برخورداری از این صفات به رستگاری رسیده است، وهیچ کس آن را از دست نداده است مگر به خاطر از دست دادن این امور، یا کوتاهی کردن در انجام برخی از آنها . والله الموفق و لا حول و لاقوة إلا باللّه.
تفسیر سوره آل عمران به پایان رسید.


 
تفسیر راستین (ترجمه تیسیر الکریم الرحمن)، تألیف:علامه شیخ عبدالرحمن بن ناصر السعدی «رحمه الله» متوفای 1376 هجری قمری (1334هجری شمسی)، ترجمه: محمد گل گمشادزهی
  
مصدر:
دائرة المعارف شبکه اسلامی
islamwebpedia.com



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

«کسی که علم و تقوا و تدبر نداشته باشد، ذره ای از حلاوت قرآن را درک نخواهد کرد». [زرکشی: البرهان 2/171].

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 8083
دیروز : 5614
بازدید کل: 8798242

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010