|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
قرآن و حدیث>تفسیر قرآن>سوره انعام > تفسیر سوره انعام از تفسیر راستین ترجمه تیسیر الکریم الرحمن
شماره مقاله : 9207 تعداد مشاهده : 290 تاریخ افزودن مقاله : 14/1/1390
|
تفسیر سوره انعام
مکی و 165 آیه است. بسم الله الرحمن الرحيم آیه ی 2-1: الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِرَبِّهِم يَعْدِلُونَ؛ ستايش از آن خداوندی است که آسمانها و، زمين را بيافريد و تاريکيها و روشنايی را پديدار کرد ، با اين همه ، کافران با پروردگار خويش ديگری را برابر می دارند. هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن طِينٍ ثُمَّ قَضَى أَجَلاً وَأَجَلٌ مُّسمًّى عِندَهُ ثُمَّ أَنتُمْ تَمْتَرُونَ؛ اوست که شما را از گل بيافريد و عمری مقرر کرد : مدتی در نزد او معين با، اين همه ، ترديد می ورزيد. خداوند خویشتن را به خاطر صفتهای کمال و عظمت و شکوه خود، و به طور ویژه صفتهایی که در این آیه ذکر شده است ، می ستاید. پس او خود را بر آفریدن آسمانها و زمین، که بر قدرت کامل و علم و رحمت واسع و گستردگی حکمت و یگانه بودن وی در آفرینش و تدبیر دلالت می نماید ستایش نمود، و خویشتن را به خاطر پدید آوردن روشنایی و تاریکی ها ستود. و این، تاریکی و روشنایی محسوس مانند شب و روز و خورشید و ماه، و نیز تاریکی و روشنایی معنوی از قبیل تاریکی جهالت و شک و شرک و گناه و غفلت، و نو علم و ایمان و یقین و طاعت را شامل می شود، و همه این موارد قاطعانه دلالت می نمایند که خداوند متعال سزاوار پرستش و عبادت خالص است. با وجود این همه دلیل و برهان روشن، « ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِرَبِّهِم يَعْدِلُونَ» کسانی که به پروردگارشان کفر ورزیده اند کسانی دیگر غیر از خدا را با وی در عبادت و کرنش وتعظیم برابر می دانند، با اینکه آنان در چیزی با خدا برابر نیستند، و آنها نیازمندانی ناتوانند و از هر جهت کمبود دارند. « هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن طِينٍ» خداوند ذاتی است که شما از گلِ آفریده است، چرا که ماده خلقت شما و پدرتان آدم علیه السلام از گِل بوده است. « ثُمَّ قَضَى أَجَلاً» سپس مدت و زمانی را برای اقامت شما در این دنیا معین کرد، تا در آن مدت بهره مند شوید و از آن استفاده کنید و بوسیله آنچه که به سوی پیامبرانش فرستاده می شود مورد امتحان و آزمایش قرار بگیرد.« لَیِبلُوَکُم أَیُّکُم أَحسَنُ عَمَلَاَ » تا شما را بیازماید که کدام یک از شما بهتر عمل می نماید. و شما را در این دنیا به اندازه ای عمر می دهد که آن اندازه کافی است برای هر آن کس که بخواهد در آن پند پذیرد.« وَأَجَلٌ مُّسمًّى عِندَهُ» و مدت معیّنی نزد اوست و آن دنیای آخرت است که بندگان از این دنیا به آن منتقل می شوند، پس خداوند آنان را طبق اعمال خوب و بدشان جزا و سزا می دهد.«ثُمَّ» سپس با وجود این بیان کامل و حجت قاطع، « أَنتُمْ تَمْتَرُونَ» شما در وعده خدا و وعید او، و وقوع روز قیامت شک و تردید به خود راه می دهید. و خداوند « ظلمات » را بدان جهت با صیغه جمع آورد که اقسام آن زیاد و راههای آن گوناگون است. اما نور و روشنایی را به صورت مفرد آورد، چون راهی که انسان را به خدا می رساند یکی است و تعدد در آن وجود ندارد، و آن راهی است که دانستن حق، و عمل کردن به آن را در بردارد. همانطور که خداوند متعال فرموده است:« وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِی مُّستَقِیمَاَ فَاتَّبِعُوهُ وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُم عَن سَبِیلِه» و این است راه راست من، پس ، از آن پیروی کنید و از راههای دیگر پیروی مکنید، که شما را از راه خدا دور می کند. آیه ی 3: وَهُوَ اللّهُ فِي السَّمَاوَاتِ وَفِي الأَرْضِ يَعْلَمُ سِرَّكُمْ وَجَهرَكُمْ وَيَعْلَمُ مَا تَكْسِبُونَ؛ در آسمانها و زمين ، اوست که خداوند است نهان و آشکارتان را می داندو از کردارتان آگاه است. او در آسمانها و زمین معبود است، پس اهل آسمانها و زمین اعم از فرشتگانِ مقرب وپیامبران و صدیقان و شهدا و صالحان، پروردگارشان را می پرستند، و در برابر عظمت و شکوه او فروتنی پیشه کرده، و در برابر قدرت و بزرگی او کرنش می کنند. و او پنهان و آشکارتان ، و آنچه را که به دست می آورید و انجام می دهید، می داند.پس، از نافرمانی او بپرهیزید و در انجام کارهایی که شما را به رحمت وی نزدیک می نماید شتاب ورزید و از هر عملی که شما را از رحمتش دور می کند بپرهیزید. آیه ی 6-4: وَمَا تَأْتِيهِم مِّنْ آيَةٍ مِّنْ آيَاتِ رَبِّهِمْ إِلاَّ كَانُواْ عَنْهَا مُعْرِضِينَ؛ و هيچ آيه ای از آيات پروردگارشان برايشان نازل نشد ، جز آنکه از آن رويگردان شدند. فَقَدْ كَذَّبُواْ بِالْحَقِّ لَمَّا جَاءهُمْ فَسَوْفَ يَأْتِيهِمْ أَنبَاء مَا كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِؤُونَ؛ چون سخن حق بر آنها عرضه شد ، تکذيبش کردند پس به زودی ، خبر چيزهايی که به ريشخندشان می گرفتند به آنها خواهد رسيد. أَلَمْ يَرَوْاْ كَمْ أَهْلَكْنَا مِن قَبْلِهِم مِّن قَرْنٍ مَّكَّنَّاهُمْ فِي الأَرْضِ مَا لَمْ نُمَكِّن لَّكُمْ وَأَرْسَلْنَا السَّمَاء عَلَيْهِم مِّدْرَارًا وَجَعَلْنَا الأَنْهَارَ تَجْرِي مِن تَحْتِهِمْ فَأَهْلَكْنَاهُم بِذُنُوبِهِمْ وَأَنْشَأْنَا مِن بَعْدِهِمْ قَرْنًا آخَرِينَ ؛ آيا نديده اند که پيش از آنها چه مردمی را هلاک کرده ايم ? مردمی که ، درزمين مکانتشان داده بوديم ، آنچنان مکانتی که به شما نداده ايم و برايشان از آسمان بارانهای پی در پی فرستاديم و رودها از زير پايشان روان ساختيم آنگاه به کيفر گناهانشان هلاکشان کرديم و پس از آنها مردمی ديگر پديد آورديم. خداوند از روی گردانی مشرکین و شدت تکذیب و دشمنی آنها و اینکه ذکر دلایل به آنان فایده نمی رساند مگر اینکه دچار عذاب و رنج شوند خبر داده و می فرماید:« وَمَا تَأْتِيهِم مِّنْ آيَةٍ مِّنْ آيَاتِ رَبِّهِمْ» و هیچ دلیل از دلایل پروردگارشان که قاطعانه بر حق دلالت می نماید و آنان را به پیروی و پذیرفتن آن فرا می خواند پیش آنان نمی آید، « إِلاَّ كَانُواْ عَنْهَا مُعْرِضِينَ» مگر اینکه از آنان روی بر می تابند، و به آن اعتنا نکرده و به آن گوش فرا نمی دهند، چرا که دلهایشان به چیزهایی دیگر تمایل دارد و به آن پشت کرده اند. « فَقَدْ كَذَّبُواْ بِالْحَقِّ لَمَّا جَاءهُمْ» آنا وقتی که حق نزدشان آمد آن را تکذیب کردند، حال آنکه می بایست از آن پیروی کنند، و سپاس خداوند را به جای بیاورند که شناخت حق را برای آنان آسان نمود، و آن را نزدشان روانه کرد. ولی آنان وارونه عمل کردند و سزاوار کیفر و عذاب سخت گردیدند. « فَسَوْفَ يَأْتِيهِمْ أَنبَاء مَا كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِؤُونَ» و اخبار آنچه را که به تمسخر می گرفتند به آنان خواهد رسید و در خواهند یافت که آن حق است، و خداوند دروغ و افترای آنها را روشن می نماید. آنان رستاخیز و بهشت و جهنم را به تمسخر می گرفتند . پس وقتی که روز قیامت فرا برسد به تکذیب کنندگان گفته می شود: « هَذِهِ الَّنارُ التَّیِ کُنتُم بِهَا تُکَذِبُونَ» این جهنمی است که آن را تکذیب می کردید. و خداوند متعال می فرماید:« وَأَقسَمُوا بِاللَّهِ جَهدَ أَیمَنِهم لَا یَبعَثُ اللهُ مَن یَمُوتُ بَلَی وَعدَاَ عَلَیهِ حَقَا وَلَکنَّ أَکثَرَالنَّاسِ لَا یَعلَمُونَ ، لِیُبَیّنَ لَهُمُ الَّذِی یَختَلِفُونَ فِیهِ وَلِیَعلَمَ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّهُم کَانُوا کَذِبینَ» و موکدا سوگند خوردند که خداوند کسی را که بمیرد بر نمی انگیزد، آری! وعده حقی است که خدا مردگان را زنده نماید، اما بیشتر مردم نمی دانند. تا آنچه را که در آن اختلاف می کردند برای آنها روشن بگرداند، و تا کافران بدانند که آنها دروغگو هستند. سپس به آنها فرمان می دهد تا از امتهای پیشین عبرت بگیرند و فرمود:« أَلَمْ يَرَوْاْ كَمْ أَهْلَكْنَا مِن قَبْلِهِم مِّن قَرْنٍ» آیا ندیده اند که پیش از آنها چه بسیار ملتهایی را هلاک کرده ایم؟ یعنی چقدر امتهای تکذیب کننده را یکی پس از دیگری هلاک نمودیم، و آنان را قبل از اینکه به هلاکت برسند مهلت دادیم، به طوری که « َّمكَّنَّاهُمْ فِي الأَرْضِ مَا لَمْ نُمَكِّن لَّكُمْ» به آنان قدرت و نعمت و اموال و فرزند و اسباب آسایش بخشیدیم، قدرت و نعمتی که به شما نداده ایم. « وَأَرْسَلْنَا السَّمَاء عَلَيْهِم مِّدْرَارًا وَجَعَلْنَا الأَنْهَارَ تَجْرِي مِن تَحْتِهِمْ» و پی در پی از آسمان برای آنان باران فرو فرستادیم و رودها را برای آنان روان ساختیم، تا کشتزارها و میوه جات را برای آنان به بار آورد، و از آن بهره مند شوند، و از آنچه که دوست دارند بخورند و استفاده کنند. پس شکر نعمت های خدا را به جای نیاوردند، بلکه به شهوت و هوی پرستی روی آوردند و لذتها آنان را به خود مشغول کرد. پس پیامبران با دلایل و معجزات نزدشان آمدند، ولی معجزات را تصدیق نکردند بلکه آن را رد کرده و تکذیب نمودند. « فَأَهْلَكْنَاهُم بِذُنُوبِهِمْ وَأَنْشَأْنَا مِن بَعْدِهِمْ قَرْنًا آخَرِينَ» پس آنان را به سبب گناهانشان هلاک ساختیم، و بعد از آن ملت دیگری پدید آوردیم. یعنی خداوند آنان را به خاطر گناهانشان هلاک نمود و پس از آنها ملتی دیگر پدید آورد. پس این سنت و شیوه الهی در مورد امتهای پیشین و پسین است، و شما باید از داستان کسانی که خداوند اخبارشان را برایتان بیان کرده است عبرت بگیرید. آیه ی 9-7: وَلَوْ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ كِتَابًا فِي قِرْطَاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْدِيهِمْ لَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَـذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِينٌ؛ حتی اگر کتابی نوشته بر روی کاغذ بر تو نازل می کرديم و آن را با دست خويش لمس می کردند ، باز هم آن کافران می گفتند که اين جز جادويی آشکارنيست. وَقَالُواْ لَوْلا أُنزِلَ عَلَيْهِ مَلَكٌ وَلَوْ أَنزَلْنَا مَلَكًا لَّقُضِيَ الأمْرُ ثُمَّ لاَ يُنظَرُونَ؛ و گفتند : چرا فرشته ای بر او نازل نشده است ? اگر فرشته ای می فرستاديم که کار به پايان می رسيد و به آنها هيچ مهلتی داده نمی شد. وَلَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَكًا لَّجَعَلْنَاهُ رَجُلاً وَلَلَبَسْنَا عَلَيْهِم مَّا يَلْبِسُونَ؛ و اگر آن پيامبر را از ميان فرشتگان برمی گزيديم باز هم او را به ، صورت مردی می فرستاديم و اين خلطو اشتباه که پديد آورده اند بر جای می نهاديم. خداوند در اینجا پیامبرش را از شدت کینه توزی و عناد کافران آگاه ساخته و خبر می دهد که تکذیب آنها نه به خاطر نقصان چیزی است که تو پیش آنان آورده ای، بلکه تکذیبشان از روی ستم و سرکشی است، و شما نمی توانی کاری برای آنان بکنید. پس فرمود:« وَلَوْ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ كِتَابًا فِي قِرْطَاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْدِيهِمْ لَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَـذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِينٌ» واگر مکتوبی، نوشته شده بر کاغذ بر تو نازل کنیم، و آن را با دستهایشان لمس کنند، و به آن یقین نمایند، کافران از روی ستم و تجاوز و خود بزرگ بینی می گویند: این جز جادوی آشکار نیست. پس چه دلیلی بزرگتر از این وجود دارد؟ اما آنها در مورد آن چنین سخن زشتی بر زبان می آورند، واگر کسی کوچکترین بهره ای از عقل داشته باشد آن را رد نمی کند. اما آنها از روی تکبر و خود بزرگ بینی آن را رد کردند. سپس از روی سرسختی و جهل و نادانی، « قَالُوا» گفتند:« لَوْلا أُنزِلَ عَلَيْهِ مَلَكٌ» چرا همراه با محمد فرشته ای فرستاده نشده است که او را در کارش یاری دهد؟ چون آنها گمان می بردند که محمد انسان است و رسالت خدا جز توسط فرشتگان ابلاغ نمی گردد. خداوند لطف و مهربانی اش را نسبت به بندگانش ابراز داشته و انسانهایی را از خود آنها به عنوان پیامبر نزدشان فرستاده است تا ایمان آوردنشان از روی آگاهی و بینش و ایمان به امور پنهان باشد. « وَلَوْ أَنزَلْنَا مَلَكًا» و اگر ما فرشته ای را به عنوان پیامبر می فرستادیم ایمانشان از شناخت حق نشات نمی گرفت، بلکه به خاطر مشاهدات عینیِ خود ایمان می آوردند، و چنین ایمانی چندان ارزش ندارد. این در صورتی است که ایمان می آوردند، و غالبا در این حالت نیز ایمان نمی آوردند. و اگر ایمان نمی آوردند،« لَّقُضِيَ الأمْرُ» کار ایشان تمام می شد، و در این دنیا نابود می شدند، و به آنان مهلت داده نمی شد، چون این سنت خدا در مورد کسانی است که دلایل و معجزاتی را می خواهند و خداوند آن را برایشان می آورد ولی آنها بدان ایمان نمی آورند. پس فرستادن پیامبری از نسل آدم به سوی آنان همراه با دلایل روشن ، و مهلت دادن کافران و تکذیب کنندگان ، برای آنان بهتر و مفیدتر است. بنابراین درخواست آنها مبنی بر آمدن فرشته، بد درخواستی است اگر بدانند. با وجود این اگر فرشته ای فرستاده می شد، نمی توانستند چیزی از او فرا بگیرند، و طاقت و تحمل آن را نداشتند.« وَلَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَكًا لَّجَعَلْنَاهُ رَجُلاً» و اگر او را فرشته قرار می دادیم، باز او را به شکل انسان در می آوردیم. چون حکمت خدا جز این را اقتضا نمی کند. « وَلَلَبَسْنَا عَلَيْهِم مَّا يَلْبِسُونَ» و آنان را در اشتباهی که قبلا در ان به سر می بردند، قرار می دادیم، و مسئله بر آنها مشتبه می شد. و این بدان خاطر است که مسئله را بر خود مشتبه کردند، زیرا آنها دستور کار را بر این اساس گذاشتند که درآن شبهه است و حقی در میان نیست. پس وقتی که حق نزدشان آمد باعث هدایتشان نگردید، این در حالی است که دیگران بوسیله آن هدایت شدند. و گناه بر عهده خودشان است، چرا که دروازه هدایت را به روی خود بستند و پنجره های گمراهی را به روی خود گشودند. آیه ی11-10: وَلَقَدِ اسْتُهْزِىءَ بِرُسُلٍ مِّن قَبْلِكَ فَحَاقَ بِالَّذِينَ سَخِرُواْ مِنْهُم مَّا كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِؤُونَ؛ پيامبرانی را هم که پيش از تو بودند مسخره می کردند پس مسخره کنندگان را عذابی که به ريشخندش می گرفتند فروگرفت. قُلْ سِيرُواْ فِي الأَرْضِ ثُمَّ انظُرُواْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ؛ بگو : در روی زمين بگرديد و بنگريد که پايان کار تکذيب کنندگان چگونه بوده است. خداوند متعال با دلجویی دادن پیامبرش، در حالی که او را به بردباری دستور می دهد و دشمنانش را تهدید می کند، می فرماید:« وَلَقَدِ اسْتُهْزِىءَ بِرُسُلٍ مِّن قَبْلِكَ» و پیامبرانی پیش از تو مورد تمسخر قرار گرفتند، و زمانی که با دلایل آشکار نزد امت هایشان آمدند ، آنها را دروغگو نامیدند، و پیامدشان را به باد تمسخر گرفتند. پس خداوند آنها را به سبب کفر و تکذیبشان هلاک کرد و کاملترین بهره از عذاب را برای آنان فراهم آورد.« فَحَاقَ بِالَّذِينَ سَخِرُواْ مِنْهُم مَّا كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِؤُونَ» پس آنچه را که ریشخند می کردند گریبان ریشخندکنندگان را گرفت. پس ای تکذیب کنندگان! بپرهیزید از اینکه تکذیب خود را ادامه دهید، و آنگاه بلایی که به آنان رسید به شما نیز می رسد.« قُلْ سِيرُواْ فِي الأَرْضِ ثُمَّ انظُرُواْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ» اگر شما در این مورد شک و تردید دارید، پس در زمین به سیر و سیاحت بپردازید، و بنگرید که عاقبت و سرانجام تکذیب کنندگان چگونه بوده است؟ آنان را نمی یابید مگر قومی هلاک شده و ملت هایی که در میان رنج ها و مصیبت ها تلف شده، و خانه هایشان از سکنه خالی و ویران گشته و شادی و سرور آنها از بین رفته است. پادشاه جبار آنها را نابود کرده و سرگذشت آنان مایه عبرت خردمندان و صاحبان بینش شده است. این گردش که به آن امر شده گردش سلوک دلها و جسم ها است، چرا که از آن عبرت و اندرز پدید می آید. اما نگاه کردنِ صرف بدون عبرت گرفتن فایده ای ندارد. آیه ی 12: قُل لِّمَن مَّا فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ قُل لِلّهِ كَتَبَ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لاَ رَيْبَ فِيهِ الَّذِينَ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ فَهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ ؛ بگو : از آن کيست آنچه در آسمانها و زمين است ? بگو : از آن خداست ، بخشايش را بر خود مقرر داشته ، همه شما را در روز قيامت که در آن ترديدی نيست گرد می آورد آنان که به زيان خويش کار کرده اند ، ايمان نمی آورند. خداوند متعال به پیامبرش (ص) می فرماید: «قُل» به مشرکین بگو به گونه ای که برایشان روشن نمایید، و آنان را بر توحید ملزم سازی : « لِّمَن مَّا فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ» آنچه در آسمانها و زمین است از آن ِ کیست؟ یعنی چه کسی آن را آفریده و مالک آن است و در آن تصرف می نماید؟ « قُل» به آنان بگو: « لِلَّهِ» از آن خدا است، و مشرکین به آن اقرار کرده و آن را انکار نمی کنند، پس چرا اعتراف می کنند که تنها خدا فرمانروا است، و تنها او به تدبیر جهان می پردازد، اما به توحید او در الویت اعتراف نمی کردند؟! « كَتَبَ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ» جهان بالا و پائین تحت فرمانروایی و تدبیر اوست و رحمت و احسان خویش را بر آنان گسترانده و رحمت و منت او آنها را در برگرفته است. او بر خود مقرر نموده است که رحمتش بر خشمش غالب آید، و نزد او بخشیدن از محروم کردن پسندیده تر است و خداوند برای همه بندگان در های رحمت را گشوده است به شرطی که آنان به سبب گناهانشان درهای رحمت را به روی خود نبندند، و آنان را به سوی رحمت خویش فرا خوانده است مادامی که گناهان و عیب هایشان مانع رحمت الهی نشود. « لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لاَ رَيْبَ فِيهِ» بدون شک شما را در روز قیامت که هیچ شکی در وقوع آن نیست گرد می آورد، و این سوگندی است از جانب خدا و او راستگوترین خبردهندگانِ است. خداوند دلایل و حجت هایی را بر آمدن قیامت اقامه نموده است که آمدن آن را یقینی می سازد، اما ستمگران همواره بر عناد و لجاجت خویش افزوده و قدرت خداوند را مبنی بر زنده کردن مردم پس از مرگ انکار کرده و در نافرمانی او فرو رفته، و بر کفر ورزیدن جرات می نمایند. پس دنیا و آخرتشان را ضایع و تباه ساخته اند. بنابراین فرمود:« الَّذِينَ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ فَهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ» آنان که خویشتن را تباه کرده اند ایمان نمی آورند. آیه ی 20-13: وَلَهُ مَا سَكَنَ فِي اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ؛ از آن اوست هر چه در شب و روز جای دارد و اوست شنوا و دانا. قُلْ أَغَيْرَ اللّهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَهُوَ يُطْعِمُ وَلاَ يُطْعَمُ قُلْ إِنِّيَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكَينَ ؛ بگو : آيا ديگری جز خدا را به دوستی گيرم که آفريننده آسمانها و زمين ، است و می خوراند و به طعامش نياز نيست ? بگو : هر آينه من مامور شده ام که نخستين کسی باشم که تسليم امر خدا شده باشد پس ، از مشرکان مباش. قُلْ إِنِّيَ أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ؛ بگو : از عذاب آن روز بزرگ می ترسم اگر از پروردگارم فرمان نبرم. مَّن يُصْرَفْ عَنْهُ يَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمَهُ وَذَلِكَ الْفَوْزُ الْمُبِينُ؛ در آن روز ، عذاب را از هر که بگردانند مورد رحمت خدا واقع شده است ،و اين کاميابی آشکاری است. وَإِن يَمْسَسْكَ اللّهُ بِضُرٍّ فَلاَ كَاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَإِن يَمْسَسْكَ بِخَيْرٍ فَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدُيرٌ؛ اگر خدا به تو محنتی برساند ، هيچ کس جز او دفعش نتواند کرد ، و اگر به تو خيری برساند بر هر کاری تواناست. وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ؛ اوست قاهری بالاتر از همه بندگان خويش و دانا و آگاه است. قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهَادةً قُلِ اللّهِ شَهِيدٌ بِيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لأُنذِرَكُم بِهِ وَمَن بَلَغَ أَئِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللّهِ آلِهَةً أُخْرَى قُل لاَّ أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَـهٌ وَاحِدٌ وَإِنَّنِي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ ؛ بگو : شهادت چه کسی از هر شهادتی بزرگ تر است ? بگو : خدا ميان من وشما، شهادت می دهد و اين قرآن بر من وحی شده است تا شما را و هر کس راکه به او برسد بيم دهد آيا شهادت می دهيد که با الله خدايان ديگری هم هستند ? بگو : من شهادت نمی دهم بگو : جز اين نيست که او خدايی است يکتا و از آنچه با او شريک می سازيد بيزارم. الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءهُمُ الَّذِينَ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ فَهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ؛ اهل کتاب او را چنان می شناسند که فرزندان خود را ، اينان که به خود زيان می رسانيدند ايمان نمی آورند. بدان که این سوره کریمه با ارائه دلایل عقلی و نقلی، توحید خدا را اثبات می نماید، و بیشترِ سوره در مورد توحید و مجادله با کسانی است که به خدا شرک ورزیده و پیامبرش را تکذیب کرده اند . پس خداوند در این آیات آنچه را که به وسیله آن هدایت روشن می گردد، و شرک از بین می رود بیان کرده است. بنابراین فرمود:« لَهُ» از آن خداوند متعال است، « مَا سَكَنَ فِي اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ» همه مخلوقات، و آنچه که در شب و روز قرار دارد. از انسان و جن و فرشته گرفته تا حیوانات و جمادات. پس همه اینها آفریدگانی هستند که خدا در آنها تصرف می کند، و بندگانی هستند که در برابر پروردگار بزرگشان مسّخر و تسلیم می باشند؛ خداوندی که مسلط و فرمانرواست. پس آیا از دیدگاه عقل و نقل درست است که یکی از این مملوک ها که نمی تواند سودی ببخشد و زیانی برساند پرستش شود؟ و بندگی خالصانه آفریننده ای که مدبر و مالک و ضارّ و نافع است ترک گردد؟! هرگز، چرا که عقل سالم و سرشت پاک، آدمی را به اخلاص در عبادت، و محبت و ترس و امید پروردگار جهانیان فرا می خواند. « السَّمِيعُ» شنواست و همه صداها را علی رغم اختلاف زبان ها و تنّوع نیازها می شنود. « العَیِمُ» به آنچه شده و آنچه خواهد شد و آنچه که هنوز نشده است آگاه و داناست و بر امور آشکار و پنهان اطلاع دارد. «قُل» به کسانی که به خدا شریک می ورزند، بگو:« أَغَيْرَ اللّهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا» آیا جز خدا کسی از این مخلوقات ناتوان را به یاوری بگیرم؟ نه ، هرگز چنین کاری نمی کنم، چون او آفریننده آسمان ها و زمین و مدّبر آنهاست. « وَهُوَ يُطْعِمُ وَلاَ يُطْعَمُ» و او روزی دهنده همه آفریدگان است، بدون اینکه خود به آنها نیاز داشته باشد. پس چطور شایسته است که غیر از خداوند آفریننده و روزی دهنده بی نیاز و ستوده، کسی دیگر را به یاوری بگیرم؟! « قُلْ إِنِّيَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ» بگو: من فرمان داده شده ام تا نخستین کسی باشم که تسلیم خدا شده و از او فرمان برده است، زیرا من در اطاعت کردن از دستورات پروردگارم از دیگران سزاوارترم. « وَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكَينَ» واز مشرکین مباش. یعنی از اینکه از مشرکان باشم نهی شده ام، و از پذیرش عقیده آنها، و از همنشینی با آنان نهی شده ام، پس این واجب ترین واجبات من است. « قُلْ إِنِّيَ أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ» بگو: من اگر نافرمانی پروردگارم را بکنم از عذاب روزی بزرگ می ترسم، زیرا نافرمانی خدا و ارتکاب شرک باعث همیشه ماندن در جهنم و ناخشنودی خداوند جبّار می گردد. و آن روز، روزی است که عذاب و کیفر آن سنگین و وحشتناک است، و هر کس در آن روز، عذاب خدا از وی دور شود به او رحم شده است، و هرکس در آن روز نجات پیدا کند پیروز و رستگار واقعی است. و کسی که در آن روز نجات نیابد بدبخت و زیانمند است. و از جمله دلایل یگانگی خدا وتوحید وی این است که او در برطرف کردن زیان و رنج، و پدید آوردن خوبی و شادی یگانه است. بنابراین فرمود:« وَإِن يَمْسَسْكَ اللّهُ بِضُرٍّ» و اگر خداوند زیانی از قبیل فقر یا بیماری و یا سختی و تنگدستی یا غم و اندوه و امثال آن را به تو برساند، « فَلاَ كَاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَإِن يَمْسَسْكَ بِخَيْرٍ فَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدُيرٌ» جز او هیچ کسی آن را برطرف نمی کند، و اگر خیری به تو برساند پس او بر هر چیزی تواناست. بنابراین چون تنها او فایده دهنده و زیان رساننده است، همونیز سزاوار پرستش و الوهیت است. « وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ» و او بر بندگانش چیره است. پس هیچ کس از آنان تصرفی نمی کند، و هیچ حرکت کننده ای حرکتی انجام نمی دهد، و هیچ ساکنی آرام نمی گیرد مگر با خواست و اراده او و پادشاهان و فرمانروایان نمی توانند از حیطه فرمانروایی و پادشاهی او بیرون روند، بلکه همه تحت تدبیر الهی و سلطه او می باشند، پس چون او چیره است و دیگران همه تحت سلطه او قرار دارند، همو شایسته و سزاوار عبادت است.« وَهُوَ الْحَكِيمُ» و او در فرمان و نهی ، و پاداشی که می دهد، و مجازاتی که می نماید، و در آنچه آفریده و مقدر نموده است با حکمت است. « الْخَبِيرُ» و بر آنچه که در دلها است، و بر امور پوشیده مطلع و آگاه است. و اینها همه از دلایل توحید و یگانگی او می باشند. «قُل» به آنان بگو آنگاه که هدایت را برایشان روشن کردیم و راهها را برای آنان توضیح دادیم « أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهَادةً» چه چیزی از شهادت دادن بر این اصل بزرگ و استوار بزرگ تر است؟ « قُلِ اللهُ» بگو: گواهی خدا بالاتر و بزرگتر است.پس او « شَهِيدٌ بِيْنِي وَبَيْنَكُمْ» میان من و شما گواه است، و هیچ گواهی و شهادتی بزرگتر از گواهی او وجود ندارد، و او با اقرار و فعل خود بر صداقت من گواهی می دهد، و بر آنچه که برایتان می گویم، اقرار می کند. همانگونه که خداوند متعال فرموده است:« وَلَو تَقَولَّ عَلَینَا بَعضَ الأَقاَویِل، لَأَخَذنَا مِنهُ بِالیَمینِ، ثُمَّ لَقَطَعنَا مِنهُ الوَتیِنَ» و اگر محمد (ص) بر ما دروغ ببندد و از خود چیزهایی غیر واقعی بگوید، با دست راست خود او را می گیریم سپس شاهرگ گردنش را قطع می کنیم. پس خداوند با حکمت و توانا است، و از حکمت و توانایی او بعید است فردی را تایید کند که به او دروغ نسبت داده ، و ادعا می کند خدا او را فرستاده است، حال آنکه او را نفرستاده است. و ادعا می کند که خداوند او را به فراخواندن مردم فرمان داده است، حال آنکه او را فرمان نداده است. و ادعا کند که خداوند ریختن خون و گرفتن مال و زنان کسانی را که با او مخالفت می ورزند برایش جایز قرار داده است ، و خداوند او را با اقرار خویش و در عمل تصدیق می نماید، پس برای اثبات آنچه که می گوید او را با معجزات و دلایل آشکار تایید نموده، و یاری می دهد، و هر کس را که با او مخالفت کند و دشمنی ورزد خوار می گرداند. پس چه گواهی بالاتر از این گواهی است؟! « وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لأُنذِرَكُم بِهِ وَمَن بَلَغَ» و این قرآن به خاطر مصلحت و منفعت شما به من وحی شده است تا به وسیله « ترغیب» و «ترهیب» و بیان پاداش کردار و گفتارهای ظاهری و باطنی و یا عذاب شدیدی که بر اعمال بد مترتب می شود، شما را برحذر دارم. پس ای مخاطبان قرآن! و ای کسانی که تا روز قیامت قرآن به شما می رسد! در این قرآن چیزهایی وجود دارد که شما با آن بر حذر داشته می شوید. زیرا در این قرآن هرآنچه که مورد نیاز باشد بیان شده است. پس از آنکه خداوند گواهی خود را بیان کرد که بزرگترین گواهی بر توحید است، فرمود: ای پیامبر! به مخالفان رسالت خدا، و تکذیب کنندگان پیامبران بگو:« أَئِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللّهِ آلِهَةً أُخْرَى قُل لاَّ أَشْهَدُ» آیا شما گواهی می دهید که معبودانی دیگر در کنار پروردگار جهانیان وجود دارند؟ بگو: من گواهی نمی دهم . یعنی اگر گواهی دادند، تو با آنها گواهی مده. پس راست ترین و برترین گواهی را که گواهی پروردگار جهانیان بر توحید خداوند است و با دلایل قاطع و حجت های روشن تایید شده است، با گواهی مشرکان مقایسه کن؛ آنهایی که عقل و دین و آرا و اخلاقشان فاسد شده و عقلا و اندیشمندان را به ریشخند و تمسخر گرفته اند. بدون شک گواهی آنان با سرشت و فطرتشان مخالف بوده، و گفته هایشان در خصوص اینکه همراه با خدا معبودان دیگری وجود دارد متضاد و دارای تناقض است، و کوچکترین دلیلی بر گرفته خود ندارند. پس شما اگر خود می ورزیدید یکی از این دو گواهی را برای خود انتخاب کنید. و ما برای خود آن گواهی را انتخاب می کنیم که خداوند برای پیامبرش انتخاب نموده، و ما را به پیروی از آن دستور داده است، پس فرمود:« قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَـهٌ وَاحِدٌ» بگو: بدون شک او معبود یگانه و تنها و یکتا است، و کسی جز او سزاوار بندگی، و پرستش نیست، همانطور که او در آفرینش و تدبیرِ امور یگانه است. « وَإِنَّنِي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ» و من از بتها و همتایان و هر آنچه که شریک او قرار داده شود، بیزارم. بنابراین توحید حقیقی به معنی اثبات الوهیت برای خدا و نفی آن از غیر او می باشد. پس از آنکه خداوند متعال گواهی خود و گواهی پیامبرش را بر توحید بیان نمود،و گواهی مشرکان را که ناشی از ناآگاهی و بی خردی آنان بود ذکر کرد، بیان داشت که اهل کتاب از قبیل یهودیان و نصارا، « َیعْرِفُونَهُ» درستی و صحت توحید را می شناسد، « كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءهُمُ» همان طور که فرزندانشان را می شناسند. آنان به هیچ صورت شکی در صحت آن ندارند، همان طور که در شناخت فرزندانشان دچار اشتباه و تردید نمی شوند، به ویژه پسران که اغلب با پدرانشان هستند. و احتمال دارد که ضمیر به پیامبر برگردد. یعنی اهل کتاب در صحت رسالت او دچار اشتباه نمی شوند، و شکی در آن ندارند، چون در کتابهایشان به رسالت پیامبر (ص) مژده داده شده، و صفتهایی که نزد آنها است بر او منطبق بوده، و برکسی دیگر جز او انطباق پیدا نمی کند. و هر دو معنی لازم و ملزوم یکدیگرند. « الَّذِينَ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ» کسانی که خویشتن را ضایع و تباه کردند. و آنچه را که برای آنان آفریده شده بودند از قبیل ایمان و توحید ضایع کردند، و خود را از فضل پادشاه بزرگوار محروم گرداندند، « فَهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ» آنان ایمان نمی آورند. و چون ایمان نمی آورند زیان و خسران فراوانی دامنگیرشان خواهد شد. آیه ی 21: وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ إِنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ؛ چه کسی است ستمکارتر از آنکه به خدا دروغ می بندد يا آيات او را دروغ می ، انگارد ? هر آينه ستمکاران را رستگاری نيست. هیچ ستم و عنادی بزرگتر از ستم کسی نیست که یکی از این دو صفت را داشته باشد ؛ پس اگر هر دوصفت در فردی موجود باشد چگونه خواهد شد؟! کسی که هم به خدا دروغ نسبت دهد، و هم آیات و دلایل او را که پیامبران آورده اند تکذیب کند! چنین فردی ستمگرترین مردم است، و ستمگر هرگز رستگار نمی شود. این آیه شامل حال تمام کسانی می شود که به خدا دروغ نسبت داده و ادعا می کنند خداوند شریک و یاوری شایسته پرستش دارد. یا برای خدا همسر و فرزندی قرار می دهند. و هرکس حقی را که پیامبران یا جانشینان آنان آورده اند، تکذیب نماید مشمو ل حکم این آیه است. آیه ی 24-22: وَيَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِينَ أَشْرَكُواْ أَيْنَ شُرَكَآؤُكُمُ الَّذِينَ كُنتُمْ تَزْعُمُونَ؛ روزی همه را گرد آوريم ، سپس به آنها که شرک آورده اند بگوييم : آن کسان که می پنداشتيد که شريکان خدايند اکنون کجايند ? ثُمَّ لَمْ تَكُن فِتْنَتُهُمْ إِلاَّ أَن قَالُواْ وَاللّهِ رَبِّنَا مَا كُنَّا مُشْرِكِينَ؛ عذری که می آورند جز اين نيست که می گويند : به خدا سوگند که پروردگارماست ، ما مشرک نبوده ايم. انظُرْ كَيْفَ كَذَبُواْ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَفْتَرُونَ؛ بنگر که چگونه بر خود دروغ بستند و آن دروغها که ساخته بودند ناچيز گرديد. خداوند متعا ل از سرانجام مشرکین در روز قیامت خبر می دهد و اینکه آنها مواخذه و محاکمه شده و سرزنش می شوند. پس به آنها گفته می شود:« أَيْنَ شُرَكَآؤُكُمُ الَّذِينَ كُنتُمْ تَزْعُمُونَ» کجایند انبازهایی که ادعا می کردید شریک خداوند هستند؟ یعنی خداوند هیچ شریکی نداشته، و آنها فقط ادعا می کردند شریکی دارد، و به او دروغ نسبت می دادند. « ثُمَّ لَمْ تَكُن فِتْنَتُهُمْ» وقتی که با این سوال مورد آزمایش و امتحان قرار می گیرند، پاسخ آنها جز انکار شرکشان، چیز دیگری نیست، و سوگند می خورند که مشرک نبوده اند. « اُنظُر» با تعجب به آنها و حالتشان بنگر، « كَيْفَ كَذَبُواْ عَلَى أَنفُسِهِمْ» که چگونه با خود دروغ می گویند، دروغی که آنا را دچار زیان کرد و به آنان نهایت ضرر را رسانید، « وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَفْتَرُونَ» و شرکایی که ادعا می کردند شریک خدا هستند از آنان گم شد. و خداوند از این ادعا و یاوه گویی ها پاک است. آیه ی 25: وَمِنْهُم مَّن يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَن يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِن يَرَوْاْ كُلَّ آيَةٍ لاَّ يُؤْمِنُواْ بِهَا حَتَّى إِذَا جَآؤُوكَ يُجَادِلُونَكَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَذَآ إِلاَّ أَسَاطِيرُ الأَوَّلِينَ ؛ بعضی از آنها به سخن تو گوش می دهند ولی ما بر دلهايشان پرده ها، افکنده ايم تا آن را درنيابند و گوشهايشان را سنگين کرده ايم و هر معجزه ای را که بنگرند بدان ايمان نمی آورند و چون نزد تو آيند ، با تو به مجادله پردازند کافران می گويند که اينها چيزی جز اساطير پيشينيان نيست. برخی از این مشرکان در بعضی اوقات و بنا به دلایلی به سخنان شما گوش فرا می دهند ، اما نه بدان جهت که از شما پیروی کنند، بنابراین از این کار بهره ای نمی برند، چون اراده خیر ندارند. « وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً» و بر دلهایشان پوشش و پرده هایی قرار داده ایم تا سخن خدا را نفهمند، پس کلام خود را از امثال اینان مصون و در امان داشت. « وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا» و در گوشهایشان سنگینی قرار داده ایم، پس آنچه را که به آنان فایده برساند، نمی شنوند. « وَإِن يَرَوْاْ كُلَّ آيَةٍ لاَّ يُؤْمِنُواْ بِهَا» و اگر هر آیه ای را ببینند به آن ایمان نمی آورند، و این بیانگر نهایت ستم و کینه توزی آنان است. چرا که دلایل روشنی را که بر حق دلالت می نماید نمی پذیرند، بلکه در امر باطل مجادله می کنند، تا حق را با آن درهم بشکنند. بنابراین فرمود:« حَتَّى إِذَا جَآؤُوكَ يُجَادِلُونَكَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَذَآ إِلاَّ أَسَاطِيرُ الأَوَّلِينَ» تا آنجا وقتی که پیش تو می آیند با تو به مجادله می پردازند کسانی که کفر ورزیده اند می گویند: این جز افسانه ها نخستین نیست. یعنی کپی کتابهای نوشته شده گذشتگان بوده، و از جانب خدا و پیامبرانش نیست. و این ناشی از کفرشان بود، و گرنه چگونه این کتاب که حاوی اخبار گذشتگان و آیندگان و حقایقی است که پیامبران آورده اند و شامل حق و عدالت و دادگری کامل است افسانه پیشینیان است؟! آیه ی 26: وَهُمْ يَنْهَوْنَ عَنْهُ وَيَنْأَوْنَ عَنْهُ وَإِن يُهْلِكُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ؛ اينان مردم را از پيامبر باز می دارند و خود از او کناره می جويند و حال آنکه نمی دانند که تنها خويشتن را به هلاکت می رسانند. مشرکان که برای خدا شریک قرار داده و پیامبرانشان را تکذیب می کنند، هم خودشان گمراهند و هم دیگران را گمراه کرده و از پیروی کردن از حق باز می دارند. مردم را از آن برحذر می دارند و خودشان نیز از آن دوری می گزینند. و آنها با این کارشان نه به خدا زیانی می رسانند، و نه بندگان مومن خدا. آیه ی 29-27: وَلَوْ تَرَىَ إِذْ وُقِفُواْ عَلَى النَّارِ فَقَالُواْ يَا لَيْتَنَا نُرَدُّ وَلاَ نُكَذِّبَ بِآيَاتِ رَبِّنَا وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ؛ اگر آنها را در آن روز که در آتشند بنگری ، می گويند : ای کاش ما را بازگردانند تا آيات پروردگارمان را تکذيب نکنيم و از مؤمنان باشيم. بَلْ بَدَا لَهُم مَّا كَانُواْ يُخْفُونَ مِن قَبْلُ وَلَوْ رُدُّواْ لَعَادُواْ لِمَا نُهُواْ عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ؛ نه ، آنچه را که از اين پيش پوشيده می داشتند اکنون برايشان آشکار شده ،، اگر آنها را به دنيا بازگردانند ، باز هم به همان کارها که منعشان کرده بودند باز می گردند اينان دروغگويانند. وَقَالُواْ إِنْ هِيَ إِلاَّ حَيَاتُنَا الدُّنْيَا وَمَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ؛ و گفتند : جز اين زندگی دنيوی ما هيچ نيست و ما ديگر بار زنده نخواهيم شد. خداوند متعال از حالت مشرکین و حاضر کردن آنها در کنار جهنّم خبر داده و می فرماید:« وَلَوْ تَرَىَ إِذْ وُقِفُواْ عَلَى النَّارِ» و اگر آنها را در کنار جهنم مشاهده کنی، آنگاه که نگاه داشته شده اند تا توبیخ و سرزنش شوند، مساله ای هولناک و حالتی وحشتناک را خواهی دید. و آنها را می بینی که به کفر و فسق خود اعتراف کرده و آرزو می کنند که ای کاش به دنیا برگردانده شوند! « فَقَالُواْ يَا لَيْتَنَا نُرَدُّ وَلاَ نُكَذِّبَ بِآيَاتِ رَبِّنَا وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ بَلْ بَدَا لَهُم مَّا كَانُواْ يُخْفُونَ مِن قَبْلُ» پس می گویند: کاش به دنیا برگردانده می شدیم، و آیات پروردگارمان را تکذیب نمی کردیم، و از مومنان می شدیم. و هر آنچه آنان از پیش پنهان می کردند برایشان آشکار می شود، زیرا آنها در دنیا می دانستند دروغگو هستند اما این مطالب را در وجود خود پنهان می کردند. و در بسیاری اوقات مکنونات دلشان آشکار می گردید اما اهداف فاسدی که داشتند آنان را باز می داشت و دلهایشان را از خیر منصرف می کرد. و آنها در آرزویی که می کنند دروغ می گویند. و هدف آنان از این خیال پردازی و آرزوی پوچ این است که عذاب را از خویشتن دور نمایند.« إِنْ هِيَ إِلاَّ حَيَاتُنَا الدُّنْيَا» زندگی ما فقط همین زندگی دنیا است. یعنی حقیقت و هدف از پدید آمدن ما جز زندگی دنیا چیزی دیگر نیست. « وَمَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ» و ما بر انگیخته نشده و زنده نمی گردیم. آیه ی 30: وَلَوْ تَرَى إِذْ وُقِفُواْ عَلَى رَبِّهِمْ قَالَ أَلَيْسَ هَذَا بِالْحَقِّ قَالُواْ بَلَى وَرَبِّنَا قَالَ فَذُوقُواْ العَذَابَ بِمَا كُنتُمْ تَكْفُرُونَ؛ و اگر ببينی آن هنگام را که در برابر پروردگارشان ايستاده اند ، خدا می گويد : آيا اين به حق نبود ? گويند : آری ، سوگند به پروردگارمان گويد: به کيفر آنکه کافر بوده ايد عذاب خدا را بچشيد. « وَلَوْ تَرَى» و اگر کافران را ببینی، « إِذْ وُقِفُواْ عَلَى رَبِّهِمْ» آن گاه که در پیشگاه پروردگارشان نگاه داشته می شوند، وحشت بزرگی را خواهی دید. « قَالَ» خداوند در حالی که آنان را سرزنش و توبیخ می کند، می فرماید:« أَلَيْسَ هَذَا» آیا عذابی که می بینید، « بِالْحَقِّ» حق و حقیقت نیست؟ « قَالُواْ بَلَى وَرَبِّنَا» می گویند: بله! سوگند به پروردگارمان که حق است. پس آنان در جایی اقرار و اعتراف می کنند که به آنان سودی نمی بخشد. آیه ی 31: قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِلِقَاء اللّهِ حَتَّى إِذَا جَاءتْهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً قَالُواْ يَا حَسْرَتَنَا عَلَى مَا فَرَّطْنَا فِيهَا وَهُمْ يَحْمِلُونَ أَوْزَارَهُمْ عَلَى ظُهُورِهِمْ أَلاَ سَاء مَا يَزِرُونَ ؛ زيان کردند آنهايی که ديدار با خدا را دروغ پنداشتند و چون قيامت ، به ناگهان فرا رسد ، گويند : ای حسرتا بر ما به خاطر تقصيری که کرديم اينان بار گناهانشان را بر پشت می کشند هان ، چه بد باری را بر دوش می کشند. کسی که لقای خدا را دروغ انگارد، از تمام خیر و خوبیها محروم می گردد. پس این تکذیب باعث می شود تا بر ارتکاب محرّمات، و آنچه که انسان را هلاک می کند جرات کند. « حَتَّى إِذَا جَاءتْهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً» تا اینکه قیامت، آنان را فرا می گیرد در حالیکه آنها زشت ترین حالت را دارند، پس بی نهایت اظهار ندامت و پشیمانی می کنند. « قَالُواْ يَا حَسْرَتَنَا عَلَى مَا فَرَّطْنَا فِيهَا» و می گویند: افسوس و دریغا که در دنیا کوتاهی کردیم. اما وقتِ این حسرت و تاسف گذشته است. « وَهُمْ يَحْمِلُونَ أَوْزَارَهُمْ عَلَى ظُهُورِهِمْ أَلاَ سَاء مَا يَزِرُونَ» و آنان گناهانشان را بر دوش خود می کشند. هان چه بد است آنچه بر دوش می کشند! زیرا بار گناهانشان بر دوش آنها سنگینی می کند، و نمی توانند از زیر بار آن شانه خالی کنند تا نجات یابند. بنابر این برای همیشه در جهنم باقی می مانند، و مستحق آنند که همیشه در خشم پروردگار بسر ببرند. آیه ی 32: وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلاَّ لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَلَلدَّارُ الآخِرَةُ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ؛ و زندگی دنيا چيزی جز بازيچه و لهو نيست و پرهيزگاران را سرای آخرت بهتر است آيا به عقل نمی يابيد ? این حقیقتِ دنیا و آخرت است، دنیا عبارت است از سرای لعب و لهوِ جسمی و قلبی؛ قلب ها شیفته آن می شوند و نفس آدمی به آن می گراید و به آن مشغول می شود، و آن چنان که کودک به پستان مادر علاقمند است، انسان نیز به ه مان اندازه در دنیا و زخارف آن می گراید. اما آخرت« خَيْرٌ لِّلَّذِينَ يَتَّقُونَ» از حیث ذات و صفات و بقا و دوام برای پرهیزگاران بهتر است، و در آنجا هر آنچه که نفس بدان میل کند و چشم ها از آن لذت ببرند اعم از نعمت های قلبی و روحی و سرور و شادی فراوان وجود دارد. اما این نعمت ها برای هرکسی نیست ، بلکه فقط برای پرهیزگاران است؛ کسانی که دستورات خدا را انجام می دهند، و آنچه را از آن نهی کرده است ترک می نمایند. « أَفَلاَ تَعْقِلُونَ» آیا عقل ندارید که با آن درک بکنید که باید کدام دنیا را انتخاب کرد و ترجیح داد؟! آیه ی 35-33: قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لاَ يُكَذِّبُونَكَ وَلَكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآيَاتِ اللّهِ يَجْحَدُونَ؛ می دانيم که سخنشان تو را اندوهگين می سازد ، ولی اينان تنها تو را تکذيب نمی کنند ، بلکه اين ستمکاران سخن خدا را انکار می کنند. وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِكَ فَصَبَرُواْ عَلَى مَا كُذِّبُواْ وَأُوذُواْ حَتَّى أَتَاهُمْ نَصْرُنَا وَلاَ مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِ اللّهِ وَلَقدْ جَاءكَ مِن نَّبَإِ الْمُرْسَلِينَ ؛ پيامبرانی را هم که پيش از تو بودند تکذيب کردند ولی آنها بر آن تکذيب ، و آزار صبر کردند تا پيروزی ما فرا رسيدشان و سخنان خدا را تغيير دهنده ای نيست و هر آينه پاره ای از اخبار پيامبران بر تو نازل شده است. وَإِن كَانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْرَاضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَن تَبْتَغِيَ نَفَقًا فِي الأَرْضِ أَوْ سُلَّمًا فِي السَّمَاء فَتَأْتِيَهُم بِآيَةٍ وَلَوْ شَاء اللّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَى فَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِينَ ؛ اگر اعراض کردن آنها بر تو گران است ، خواهی نقبی در زمين بجوی يا نردبانی بر آسمان بنه تا معجزه ای برايشان بياوری اگر خدا بخواهد ، همه رابه راه راست برد پس ، از نادانان مباش. ما می دانیم آنچه که تکذیب کنندگان در مورد تو می گویند شما را ناراحت و غمگین می سازد. اما شما را به شکیبایی دستور می دهیم تا به مقام های عالی و بلند و حالات گرانبها دست یابی، پس گمان مبر که گفته آنها در مورد تو از روی اشتباه بوده است، « فَإِنَّهُمْ لاَ يُكَذِّبُونَكَ» آنان در حقیقت تو را تکذب نمی کنند، چون راستگویی شما و نشست و برخاست و همه ی حالات شما را می دانند، تا جایی که قبل از بعثت، شما را امین می نامیدند. « وَلَكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآيَاتِ اللّهِ يَجْحَدُونَ» بلکه ستمگران آیات خدا را انکار می کنند. آنان دلایل و آیات خدا را که در دست تو قرار دارد تکذیب می کنند.« وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِكَ فَصَبَرُواْ عَلَى مَا كُذِّبُواْ وَأُوذُواْ حَتَّى أَتَاهُمْ نَصْرُنَا» و همانا پیامبرانی پیش از تو تکذیب شدند، ولی بر آنچه تکذیب شدند شکیبایی کردند، و اذیت و آزار چشیدند تا اینکه یاری ما آنان را دریافت. پس تو هم صبر کن، همانطور که آنان صبر کردند، تا پیروز و موفقّ شدی، همانطور که آنان موفق و پیروز شدند.« وَلَقدْ جَاءكَ مِن نَّبَإِ الْمُرْسَلِينَ» و مسلمّا از اخبار و سرگذشت پیامبران چیزی به تو رسیده است که خاطرات را آرامش دهد و دلت را اطمینان بخشد. « وَإِن كَانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْرَاضُهُمْ» و اگر به خاطر اصراری که بر ایمان آوردنِ آنان داری، روی گردانی آنان از قرآن بر تو دشوار می آید، پس کوشش خود را مبذول بدار، ولی هرگز نمی توانی کسی را هدایت کنی که خداوند هدایت شدن او را نخواسته است. « فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَن تَبْتَغِيَ نَفَقًا فِي الأَرْضِ أَوْ سُلَّمًا فِي السَّمَاء فَتَأْتِيَهُم بِآيَةٍ» بنابراین اگر می توانی تونلی در زمین ایجاد کن، یا نردبانی به سوی آسمان بگذار و برایشان دلیل بیاور. یعنی اگر می توانی چنین کن، اما این کار نیز برایشان فایده ای نخواهد داشت. و خداوند در اینجا آرزو و اُمید پیامبر (ص) را مبنی بر هدایت امثال این مخالفان و معاندان قطع می نماید. « وَلَوْ شَاء اللّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَى» واگر خداوند می خواست قطعا آنها را بر هدایت گرد می آورد، اما حکمت خداوند متعال مقتضی است که آنان بر گمراهی باقی بمانند. « فَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِينَ» پس، زنهار از نادانان مباش! کسانی که حقایق امور را می دانند و آن را وارونه نشان می دهند. آیه ی 37-36: إِنَّمَا يَسْتَجِيبُ الَّذِينَ يَسْمَعُونَ وَالْمَوْتَى يَبْعَثُهُمُ اللّهُ ثُمَّ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ؛ هر آينه تنها آنان که می شنوند می پذيرند و مردگان را خدا زنده می ، کندو سپس همه به نزد او بازگردانده می شوند. وَقَالُواْ لَوْلاَ نُزِّلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ قُلْ إِنَّ اللّهَ قَادِرٌ عَلَى أَن يُنَزِّلٍ آيَةً وَلَـكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ؛ و گفتند : چرا معجزه ای از پروردگارش بر او نازل نشده ? بگو : خدا قادراست که معجزه ای فرو فرستد ولی بيشترينشان نمی دانند. خداوند متعال به پیامبرش (ص) می فرماید: « إِنَّمَا يَسْتَجِيبُ الَّذِينَ يَسْمَعُونَ» دعوت تو را کسی می پذیرد، و رسالت تو را کسانی لبیک می گویند، و از امر و نهی تو فرمان می برند که آنچه را به آنان سود می دهد با دلهایشان بشنوند، و آنان ، خردمندان و صاحبان شنوایی اند. و منظور از شنیدن در اینجا شنیدن و پذیرش قلبی است، وگرنه نیکوکار و بدکار در گوش کردنِ صرف برابرند. پس همه مکلفین با شنیدن آیات خدا بر آنان اتمام حجت شده، و برای آنان عذری در عدم پذیرش باقی نمانده است. « وَالْمَوْتَى يَبْعَثُهُمُ اللّهُ ثُمَّ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ» و مردگان را خدا بر می انگیزد سپس به سوی او بازگردانده می شوند. احتمال دارد که معنی « وَالْمَوْتَى» نقطه مقابل معنای مذکورِ « إِنَّمَا يَسْتَجِيبُ الَّذِينَ يَسْمَعُونَ» باشد . یعنی کسانی دعوت تو را می پذیرند که دلهایشان زنده است، و اما کسانی که دلهایشان مرده است و سعادت خود را نمی دانند، و آنچه را که سبب نجاتشان است احساس نمی کنند، دعوت تو را نمی پذیرند و از تو فرمان نمی برند. و میعادگاه آنان روز قیامت است که خداوند آنان را زنده می کند و سپس به سوی او باز می گردند. و احتما ل دارد که ظاهرا آیه مدنظر باشد و خداوند می خواهد بر مساله معاد تاکید نماید که او مردگان را در روز قیامت بر خواهد انگیخت و آنان را از آنچه که می کرده اند آگاه می سازد. و این متضمن تشویق برای اجابت فراخوانی خدا و پیامبر، و ترساندن از عدمِ اجابت خدا و پیامبر است.« وَقَالُوا» و تکذیب کنندگان از روی سرسختی و کینه توزی گفتند:« لَوْلاَ نُزِّلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ» چرا دلیل و معجزه ای از دلایلی که آنها با عقل های فاسد و نظرهای باطل خود درخواست می کردند بر او نازل نمی گردد؟ همچنانکه گفتند:« وَقَالُوا لَن نُّومِنَ لَکَ حَتَّی تَفجُرَ لَنَا مِنَ الأَرضِ یَنبوعَا، أَو تَکُونَ لَکَ جَنَّةُ مِنّ نَّخیِِلِ وَعِنِبِ فَتُفَجِّرَ الأَنهَرَ خِلَلَها تَفجِیراَ، أَو تُسقِطَ الَّمَاءَ کَمَا زَعَمتَ عَلَینَا کِسَفَا أَو تَآتِیَ بِاللهِ وَالمَلَئِکَةِ قَبِیلَا....» و گفتند: « تا از زمین چشمه ای برای ما نجوشانی، هرگز به شما ایمان نمی آوریم. یا باید برای تو باغی از درختان خرما و انگور باشد و آشکارا از میان آنها جویبارها روان سازی، یا چنانکه ادعا می کنی، آسمان را پاره پاره بر ما فرود اندازی، یا خدا و فرشتگان را در برابر ما حاضر آوری...» «قُل» در پاسخ آنان بگو:« إِنَّ اللّهَ قَادِرٌ عَلَى أَن يُنَزِّلٍ آيَةً» خداوند توانا است که هر دلیلی را نازل نماید. پس بدون شک او بر انجام این کارها توانا است. چگونه می توان در قدرت او شک کرد در صورتی که همه هستی تسلیم قدرت او بوده، و در برابر فرمانروایی و پادشاهی او رام شده است؟ « وَلَـكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ» اما بیشترشان نمی دانند. پس آنان به سبب نادانیشان دلایلی را می خواهند که برای آنان بد است، زیرا اگر آن دلایل پیش آنها بیاید و به آن ایمان نیاورند بدون درنگ عذاب خدا آنها را درخواهد گرفت، و این سنت خدا است، و سنت خدا هرگز دگرگون نمی شود. با این وجود اگر منظورشان آیه هایی باشد که حق را برای آنان بیان دارد، و راه را برایشان روشن سازد، محمد (ص) هر آیه قاطع و حجت روشنی را که مبین حق و حقیقت است برای آنان آورده است، طوری که آدمی می تواند بر هر مسئله ای از مسائل دین چندین دلیل عقلی و نقلی بیاورد، به صورتی که کوچکترین شک و تردیدی در دل باقی نماند. پس با برکت است خداوندی که پیامبرش را با هدایت و دین حق فرستاده، واو را با دلایل روشن یاری کرده است ، تا هرکس که هلاک می شود از روی دلیل هلاک گردد، و هرکس که زنده می ماند از روی دلیل زنده باشد. و خداوند شنوا و دانا است. آیه ی 38: وَمَا مِن دَآبَّةٍ فِي الأَرْضِ وَلاَ طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثَالُكُم مَّا فَرَّطْنَا فِي الكِتَابِ مِن شَيْءٍ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ ؛ هيچ جنبنده ای در روی زمين نيست و هيچ پرنده ای با بالهای خود در هوا نمی پرد مگر آنکه چون شما امتهايی هستند ما در اين کتاب هيچ چيزی را فروگذار نکرده ايم و سپس همه را در نزد پروردگارشان گرد می آورند. همه حیواناتِ زمین و آسمان از قبیل چهارپایان و حیوانات وحشی و پرندگان، گروههایی مانند شما هستند، و هریک را آفریده ایم، همانطور که شما را آفریده ایم، و به آنان روزی می دهیم همانطور که به شما روزی می دهیم، و مشیّت و قدرت ما بر آنان جاری است، همانطور که مشیّت و قدرت ما در شما نافذ و جاری است. « مَّا فَرَّطْنَا فِي الكِتَابِ مِن شَيْءٍ» و هیچ چیزی را در «لوح محفوظ» فراموش نکرده، و از آن غافل نمانده ایم ، بلکه هرچیز کوچک و بزرگی را آن گونه که هست در « لوح محفوظ» ثبت و ضبط کرده ایم. پس همه حوادث طبق تقدیر خدا به وقوع می پیوندند. و از این آیه استنباط می شود که کتاب اول لوح محفوظ همه کاینات و هستی را در برگرفته، و این یکی از مراحل قضا و تقدیر الهی است، زیرا قضا و تقدیر چهار مرحله دارد؛ علم و آگاهی فراگیر خدا به همه اشیاء ، کتاب خداوند که همه موجودات را در بر گرفته است، خواست و قدرت فراگیر خداوند که در هر چیزی نافذ و جاری است، و آفرینش همه آفریدگان و مخلوقات حتی کارهای بندگان از سوی خدا . و احتمال دارد که منظور از کتاب، قرآن باشد و در این صورت این آیه را همانند آیه « وَنَزَّلنَا عَلَیکَ الکِتَبَ تبیَنَا لِّکُلِ شَیءِ» معنی می کنیم . یعنی کتاب را بر تو نازل نمودیم که هرچیزی را بیان می دارد. « ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ » سپس همه گروهها و امت ها جمع گردانده شده و در روز قیامت در نزد خدا و در آن جایگاه بزرگ و وحشتناک گرد آورده می شوند. پس خداوند آنان را طبق عدالت و احسان خویش سزا و جزا داده و اهل آسمان و زمین او را به خاطر حکمش ستایش می کنند. آیه ی 39: وَالَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا صُمٌّ وَبُكْمٌ فِي الظُّلُمَاتِ مَن يَشَإِ اللّهُ يُضْلِلْهُ وَمَن يَشَأْ يَجْعَلْهُ عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ؛ آنان که آيات ما را تکذيب کرده اند کرانند و لالانند و در تاريکيهايند، خدا هر که را خواهد گمراه کند و هر که را خواهد به راه راست اندازد. این بیان حالت کسانی است که آیات خدا و پیامبرانش را تکذیب می کنند، و دروازه هدایت را به روی خود می بندند. و آنان « صُّمُُ» نسبت به شنیدن حق کر هستند، « وَبُکُمُ» و نسبت به اظهار حق لالند،پس آنان جز یاوه و باطل را به زبان نمی آورند « فِي الظُّلُمَاتِ» و در تاریکی های جهالت و کفر و ستم و مخالفت و گناهان غوطه ورند. و این بدان معنی است که خداوند آنها را گمراه کرده است، زیرا « مَن يَشَإِ اللّهُ يُضْلِلْهُ وَمَن يَشَأْ يَجْعَلْهُ عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ» هرکس را که خداوند بخواهد هدایت می کند و بر راه راست قرار می دهد، چون تنها خداوند برحسب فضل و حکمتش هدایت می نماید و گمراه می سازد. آیه ی 41-40: قُلْ أَرَأَيْتُكُم إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُ اللّهِ أَوْ أَتَتْكُمُ السَّاعَةُ أَغَيْرَ اللّهِ تَدْعُونَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ؛ بگو : چه می بينيد که اگر بر شما عذاب خدا فرود آيد يا قيامت در رسد اگر راست می گوييد باز هم جز خدا را می خوانيد ? بَلْ إِيَّاهُ تَدْعُونَ فَيَكْشِفُ مَا تَدْعُونَ إِلَيْهِ إِنْ شَاء وَتَنسَوْنَ مَا تُشْرِكُونَ؛ نه ، تنها او را می خوانيد و اگر بخواهد آنچه را که بدان دعوت می کنيداز ميان می برد و شما شريکی را که برای او ساخته ايد از ياد می بريد. خداوند متعال به پیامبرش می فرماید:« قُل» به کسانی که برای خدا شریک قرار داده و کس دیگری را با او برابر می دانند، بگو:« أَرَأَيْتُكُم إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُ اللّهِ أَوْ أَتَتْكُمُ السَّاعَةُ أَغَيْرَ اللّهِ تَدْعُونَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ» به من بگویید: اگر عذاب خدا یا قیامت شما را در یابد آیا غیر از خدا را به فریاد می خوانید اگر شما راستگویید؟ یعنی زمانی که این دشواری و سختی ها و مصایب شما را دریابد که هرکس شدیدا در صدد آن است آن را از خود دور کند، پس آیا معبودان و بتهایتان را برای دور ساختن آن فرا می خوانید؟ یا اینکه پروردگارتان ، آن پادشاه حق و آشکار را به یاری می طلبید؟! « بَلْ إِيَّاهُ تَدْعُونَ» بلکه تنها او را می خوانید، و اگر بخواهد هرچیزی را دور می سازد که وی را برای دور ساختنش به فریاد می طلبید، و آنچه را که شریک خدا قرار می دادید فراموش می کنید. پس رابطه شما با انبازهایتان در سختی ها اینگونه است، و آنها را فراموش می کنید، زیرا می دانید که آنها نمی توانند زیان و فایده ای برسانند، و مالک مرگ و زندگی و گردآوردن نیستند. اما خدا را می خوانید، چون می دانید او ضارّ و نافع است، و او دعای هر درمانده ای را اجابت می کند، پس چرا در هنگام خوشی و راحتی به خدا شریک ورزیده و برای او شریکانی قرار می دهید؟ آیا شما هیچ سند عقلی یا نقلی مبنی بر صحت این کار دارید، یا بر خدا دروغ می بندید؟ آیه ی 45-42: وَلَقَدْ أَرْسَلنَآ إِلَى أُمَمٍ مِّن قَبْلِكَ فَأَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ؛ هر آينه بر امتهايی که پيش از تو بودند پيامبرانی فرستاديم و آنان را، به سختيها و آفتها دچار کرديم تا مگر زاری کنند. فَلَوْلا إِذْ جَاءهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُواْ وَلَـكِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ؛ پس چرا هنگامی که عذاب ما به آنها رسيد زاری نکردند ? زيرا دلهايشان را قساوت فرا گرفته و شيطان اعمالشان را در نظرشان آراسته بود. فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُكِّرُواْ بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُواْ بِمَا أُوتُواْ أَخَذْنَاهُم بَغْتَةً فَإِذَا هُم مُّبْلِسُونَ؛ چون همه اندرزهايی را که به آنها داده شده بود فراموش کردند ، همه درهارا به رويشان گشوديم تا از آنچه يافته بودند شادمان گشتند ، پس به ناگاه فرو گرفتيمشان و همگان نوميد گرديدند. فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُواْ وَالْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ؛ پس سپاس پروردگار جهانيان را که ريشه ستمکاران برکنده شد. خداوند متعال می فرماید:« وَلَقَدْ أَرْسَلنَآ إِلَى أُمَمٍ مِّن قَبْلِكَ» و به سوی امتهای قبل از تو، پیامبرانی را فرستادیم، پس آنان پیامبران ما را تکذیر کردند و آیات ما را انکار نمودند، « فَأَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء» و آنان را به فقر و بیماری و آفت و مصیبت گرفتار نمودیم، و این ناشی از رحمت ما نسبت به آنان بود. « لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ» تا شاید به درگاه ما فروتنی و زاری کنند، و به هنگام سختی ها به ما پناه آورند. « فَلَوْلا إِذْ جَاءهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُواْ وَلَـكِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ» اما چرا وقتی که عذاب ما گرفتار شدند زاری و فروتنی نکردند، و دلهایشان سخت شد؟ یعنی دلهایشان تبدیل به سنگ شد، و برای پذیرش حق نرم نگردید. « وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ» و شیطان آنچه را که می کردند برای آنان آراست، پس گمان بردند که آنچه که آنان بر آن هستند دین حقیقی است. پس در برهه ای از زمان از باطل بهره مند شدند و شیطان عقلهایشان را به بازی گرفت. « فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُكِّرُواْ بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ» پس وقتی آنچه را که به آن پند داده شده بودند فراموش کردند، درهای هر چیزی را به روی آنان گشودیم. یعنی دروازه نعمتهای دنیا و لذت های آن و آنچه را که سبب غفلت می شود به روی آنان گشودیم. « حَتَّى إِذَا فَرِحُواْ بِمَا أُوتُواْ أَخَذْنَاهُم بَغْتَةً فَإِذَا هُم مُّبْلِسُونَ» تا اینکه بدانچه دستور شده بودند شا د و خوشحال شدند، و ما ناگهان آنان را گرفتیم، پس ناگهان نا امید و سرگشته شدند. یعنی از هرچیزی مایوس شدند، و این سخت ترین نوع عذاب است که ناگهان، و در حالی که در آرامش هستند گرفته شوند، تا مجازاتشان سخت تر و مصیبتشان بزرگتر گردد. « فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُواْ» و بوسیله عذاب، قوم ستمگر ریشه کن شدند، و هیچ سبب و علتی را برای رهایی خود نیافتند. « وَالْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» و ستایش مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است که قضا و تقدیرش بر هلاکت تکذیب کنندگان جاری شد، زیرا با این کار آیات و دلایل او، و اکرام و بزرگداشت دوستانش، و اهانت او به دشمنانش، و راست بودن آنچه که پیامبرانش آورده اند روشن می گردد. آیه ی 47-46: قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَخَذَ اللّهُ سَمْعَكُمْ وَأَبْصَارَكُمْ وَخَتَمَ عَلَى قُلُوبِكُم مَّنْ إِلَـهٌ غَيْرُ اللّهِ يَأْتِيكُم بِهِ انظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الآيَاتِ ثُمَّ هُمْ يَصْدِفُونَ ؛ بگو : آيا، می دانيد که اگر الله گوش و چشمان شما را بازستاند و بر دلهايتان مهر نهد چه خدايی جز الله آنها را به شما باز می گرداند ? بنگر که آيات خدا را چگونه به شيوه های گوناگون بيان می کنيم باز هم روی بر می تابند. قُلْ أَرَأَيْتَكُمْ إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُ اللّهِ بَغْتَةً أَوْ جَهْرَةً هَلْ يُهْلَكُ إِلاَّ الْقَوْمُ الظَّالِمُونَ؛ بگو : چه می بينيد ، اگر عذاب خدا به ناگاه يا آشکارا بر شما فرود آيد، آيا جز ستمکاران هلاک می شوند ? خداوند متعال خبر می دهد که همانطور که در آفریدن و تدبیر امور یگانه است، در وحدانیت و مبعود بودن نیز یگانه است. پس فرمود:« قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَخَذَ اللّهُ سَمْعَكُمْ وَأَبْصَارَكُمْ وَخَتَمَ عَلَى قُلُوبِكُم» آیا معبودی جز الله هست که آن را به شما باز پس دهد؟ پس وقتی غیر از خدا کسی آن را به شما بر نمی گرداند چرا همراه با وی کسی را پرستش می کنید که بر هیچ چیزی توانایی ندارد، مگر اینکه خدا آن را بخواهد؟ و این از دلایل توحید وبطلان شرک است، بنابر این فرمود:« انظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الآيَاتِ» بنگر که چگونه آیات را به شیوه های گوناگون بیان می کنیم و آن را به صورت های مختلف می آوریم، تا حق روشن شود، و راه مجرمان روشن گردد. « ثُمَّ هُم» سپس آنان با وجود این بیان کامل، « یَصدِفُونَ» از آیات و دلایل خدا روی می گردانند و به آن پشت می کنند. « قُل أَرَءَیتَکُم» بگو: مرا خبر دهید که ، « إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُ اللّهِ بَغْتَةً أَوْ جَهْرَةً» اگر عذاب خدا ناگهان یا آشکارا شما را فرا گیرد. یعنی ناگهان عذاب خدا بیاید، یا زمانی آن فرا رسد که قبلا مقدماتی به چشم بخورد که بیانگر آن باشد عذاب خدا در راه است. « هَلْ يُهْلَكُ إِلاَّ الْقَوْمُ الظَّالِمُونَ» آیا جز قوم ستمکار کسی هلاک می شود؟ زیرا آنان به سبب ستم و مخالفتشان مسبّبان اصلی عذاب بر خودشان شدند، پس بپرهیزید از اینکه بر ستم و ظلم ماندگار شوید، زیرا ستم، هلاکت همیشگی و شقاوت و بدبختی جاودانگی است. آیه ی 49-48: وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلاَّ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ فَمَنْ آمَنَ وَأَصْلَحَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ؛ ما پيامبران را جز برای مژده دادن يا بيم کردن نفرستاده ايم پس هر کس ، که ايمان آورد و کار شايسته کند ، بيمناک و محزون نمی شود. وَالَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا يَمَسُّهُمُ الْعَذَابُ بِمَا كَانُواْ يَفْسُقُونَ؛ و به کسانی که آيات ما را تکذيب کرده اند ، به کيفر نافرمانيشان ، عذاب خواهد رسيد. خداوند چکیده آنچه را که پیامبران را بدان مبعوث کرده است بیان می دارد، و آن مژده رساندن و بیم دادن است. و این «بشارت» و « انذار» مستلزم بیان مبَّشر پیامبران و مبَّشر که عدم خوف و حزن یا بهشت می باشد. همچنانکه مستلزم بیان اعمالی است که هرگاه بنده آن را انجام دهد مژده به او می رسد. و نیز مستلزم بیان «منذِر» پیامبران و نیز « منَذر به » که خوف و حزن یا جهنم می باشد. و هم مستلزم ذکر اعمالی است که هرکس آن را انجام دهد بیم و خطر او را فرا خواهد گرفت. اما مردم برحسب پذیرش دعوت پیامبران و عدم پذیرش آن به دو نوع تقسیم می شوند: « فَمَنْ آمَنَ وَأَصْلَحَ»هرکس به خدا و فرشتگان و کتابها و پیامبران روز قیامت ایمان بیاورد و ایمان و اعمال و نیت خود را اصلاح نماید، « فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ» پس آنان از آنچه که با آن روبرو خواهند شد ترسی ندارند. « وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ» و بر آنچه که در گذشته از دست داده اند اندوهگین نمی شوند. « وَالَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا يَمَسُّهُمُ الْعَذَابُ » و کسانی که آیات ما را تکذیب می کنند، عذاب به آنان می رسد و آن را می چشند، « بِمَا كَانُواْ يَفْسُقُونَ» به سبب فسقی که می کردند. آیه ی 50: قُل لاَّ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَآئِنُ اللّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلاَ تَتَفَكَّرُونَ ؛ بگو : به شما نمی گويم که خزاين خدا نزد من است و علم غيب هم نمی دانم ، و نمی گويم که فرشته ای هستم تنها از چيزی پيروی می کنم که بر من نازل شده است بگو : آيا نابينا و بينا يکسانند ? چرا نمی انديشيد ? خداوند متعال به پیامبرش (ص) می فرماید: به کسانی که پیشنهاد می کنند تا دلایل و معجزات را بیاوری یا به شما می گویند: ما را دعوت می کنی تا همراه با خدا تو را نیز پرستش کنیم، بگو:« لاَّ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَآئِنُ اللّهِ» به شما نمی گویم که کلیدهای روزی و رحمت خدا در دست من است. « وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ» و غیب نمی دانم، چرا که اینها نزد خدا هستند. پس او ذاتی است که : «مَّا یَفتَحِ اللَّهُ للنَّاسِ مِن رَّحمَةِ فَلَا مُمسِکَ لَهَا وَمَا یُمسِکُ فَلَا مُرسِلَ لَهُ مِن بَعدِهِ» هر دروازه رحمتی را که برای مردم بگشاید کسی نمی تواند آن را ببندد و آنچه را که مسدود سازد کسی نمی تواند آن را بگشاید. و تنها او به آشکار و پنهان آگاه است.« فَلَا یُظهِرُ عَلَی غَیبِهِ أَحَدَا، إِلَّا مّنِ ارتَضَی مِن رَّسُولِ» پس هیچ کس را بر غیب خود آگاه نمی سازد، مگر پیامبری که خدا بر گزیند و از وی راضی باشد. « وَلا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ» و به شما نمی گویم که من فرشته ای قوی و نیرومند هستم و در هر چیزی تصرف می کنم، پس من بالاتر از مقامی که خداوند مرا در آن قرار داده است ادعا نمی کنم. « إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ» این است که هدف و مقصد من. بنابراین پیروی نمی کنم جز از چیزی که به سوی من وحی شده است ، بنابراین خودم به آن عمل می کنم و همه مردم را به پیروی از آن فرا می خوانم. پس وقتی مقام و جایگاه من شناخته شد چرا چیزی از من می خواهند که من آن را ادعا نمی کنم؟ و آیا انسان جز آنچه دارد و در توانایی او است بر چیزی دیگر ملزم می گردد؟ من شما را به سوی چیزی فرا می خوانم که بر من وحی می شود، پس چرا شما مرا در تنگنا قرار می دهید تا برای خود غیر از جایگاه و مقامی که دارم ادعا کنم؟ و ایا این جز ستم و مخالفت و سرکشی از جانب شما چیز دیگری است؟ به منظوربیان تفاوت کسی که دعوت خدا را پذیرفته و تسلیم وحی شده است، با کسی که چنین نیست، بگو:« قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلاَ تَتَفَكَّرُونَ» آیا کور و بینا برابرند ؟ آیا فکر نمی کنید؟ باشد که هر چیزی را در جایگاه آن قرار دهید، و چیزی را انتخاب کنید که رجحان و اولویت دارد. آیه ی 55-51: وَأَنذِرْ بِهِ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَن يُحْشَرُواْ إِلَى رَبِّهِمْ لَيْسَ لَهُم مِّن دُونِهِ وَلِيٌّ وَلاَ شَفِيعٌ لَّعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ؛ آگاه ساز به اين کتاب ، کسانی را که از گرد آمدن بر آستان پروردگارشان هراسناکند ، که ايشان را جز او هيچ ياوری و شفيعی نيست باشد که پرهيزگاری پيشه کنند. وَلاَ تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ مَا عَلَيْكَ مِنْ حِسَابِهِم مِّن شَيْءٍ وَمَا مِنْ حِسَابِكَ عَلَيْهِم مِّن شَيْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ ؛ کسانی را که هر بامداد و شبانگاه پروردگار خويش را می خوانند و خواستارخشنودی او هستند ، طرد مکن نه چيزی از حساب آنها بر عهده توست و نه چيزی از حساب تو بر عهده ايشان اگر آنها را طرد کنی ، در زمره ستمکاران درآيی. وَكَذَلِكَ فَتَنَّا بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لِّيَقُولواْ أَهَـؤُلاء مَنَّ اللّهُ عَلَيْهِم مِّن بَيْنِنَا أَلَيْسَ اللّهُ بِأَعْلَمَ بِالشَّاكِرِينَ؛ همچنين بعضی را به بعضی آزموديم تا بگويند : آيا از ميان ما اينان ، بودند که خدا به آنها نعمت داد ? آيا خدا به سپاسگزاران داناتر نيست ? وَإِذَا جَاءكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِنَا فَقُلْ سَلاَمٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَن عَمِلَ مِنكُمْ سُوءًا بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِن بَعْدِهِ وَأَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ؛ چون ايمان آوردگان به آيات ما نزد تو آمدند ، بگو : سلام بر شما ، خدا بر خويش مقرر کرده که شما را رحمت کند ، زيرا هر کس از شما که از روی نادانی کاری بد کند ، آنگاه توبه کند و نيکوکار شود ، بداند که خدا آمرزنده و مهربان است. وَكَذَلِكَ نفَصِّلُ الآيَاتِ وَلِتَسْتَبِينَ سَبِيلُ الْمُجْرِمِينَ؛ و اين چنين آيات را به تفصيل بيان می کنيم ، تا راه و رسم مجرمان ، آشکارگردد. این قرآن بیم دهنده همه مردم است اما کسانی از آن بهره می برند، « الَّذِينَ يَخَافُونَ أَن يُحْشَرُواْ إِلَى رَبِّهِمْ» که می ترسند در نزد پروردگارشان گرد آورده شوند، پس آنان به منتقل شدن از این دنیا به دنیای آخرت یقین دارند، بنابر این آنچه را که به آنان فایده می رساند با خود بر می گیرند، و آنچه را که به آنان زیان می رساند رها می کنند. « لَيْسَ لَهُم مِّن دُونِهِ» آنان جز خدا، « وَلِيٌّ وَلاَ شَفِيعٌ» هیچ یاور و شفاعت کننده ای ندارند. کسی را ندارند که یاورشان باشد، و آنچه را که می خواهند برای آنان فراهم نماید، و امر ناگوار را از آنان دور کند. و کسی را ندارند که برای آنها شفاعت نماید، چون مردم اختیاری ندارند و کاری از دستشان ساخته نیست. « لَّعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ» باشد که با پیروی از دستورات خدا و پرهیز از منهیات او، پرهیزگار شوند، زیرا بیم دادن موجب پرهیزگاری و یکی از اسباب آن است. « وَلاَ تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ» و اهل عبادت و اخلاص را به خاطر همنشینی با دیگران از خود مران؛ آنهایی که همواره پروردگارشان را از طریقِ انجام دادن عبادت هایی در قالب ذکر و نماز و غیره، و از طریق فراخواندن و حاجت طلبیدن از او در بامدادان و شامگاهان فرا می خوانند و با این عمل خود رضایت و خشنودی او را طلب می کنند و این کارها را خالصانه برای او انجام می دهند. پس اینان سزاوار رانده شدن و روی گرداندن نیستند، بلکه با آنان دوستی کن، و به خود نزدیک نما، چون ایشان برگزیدگان مردم هستند، گرچه فقیرند، اما در حقیقت ایشان با عزّت و بزرگوار هستند هرچند که نزد مردم خوار و فقیر باشند. « مَا عَلَيْكَ مِنْ حِسَابِهِم مِّن شَيْءٍ وَمَا مِنْ حِسَابِكَ عَلَيْهِم مِّن شَيْءٍ» از حساب آنان چیزی بر تو نیست، و از حساب تو نیز چیزی بر آنان نیست . هریک حسابش جدا است و کار نیک و بدش برای او است. « فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ» اگر آنان را طرد کنی از ستمکاران خواهی بود. پیامبر (ص) به شدت این دستور را اطاعت نمود، و از آن فرمان برد، بنابراین هرگاه مومنان فقیر می نشستند با آنان می نشست، و با آنان به خوبی رفتار می نمود، و با آنها نرمی می کرد، و اخلاقش با آنها نیکو بود، و آنان را به خود نزدیک می کرد، حتی بیشتر همنشینان او (ص) از این گروه بودند . سبب نزول این آیات این بود که مردمانی از قریش و از افراد خشن و گستاخ عرب به پیامبر (ص) گفتند: اگر می خواهی ما ایمان بیاوریم و از تو پیروی کنیم، فلان و فلان را که فقیر و بینوا هستند طرد کن، زیرا خجالت می کشیم اعراب ما را در حالی ببینند که با این فقرا همنشین هستیم. و از آنجا که پیامبر خیلی دوست داشت آنها مسلمان شوند و از او پیروی کنند به قلبش خطور کرد که چنین کند ، بنابراین خداوند با این آیات او را مورد سرزنش قرار داد. « وَكَذَلِكَ فَتَنَّا بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لِّيَقُولواْ أَهَـؤُلاء مَنَّ اللّهُ عَلَيْهِم مِّن بَيْنِنَا» این آزمایش خدا برای بندگانش است، که برخی را ثروتمند و برخی را فقیر، و برخی را شرافتمند و برخی را کم ارزش قرار داده است. پس وقتی که خداوند ایمان را به فقیر و کم ارزش ارزانی دارد، این آزمایشی است برای توانگر و شرافتمند، بنابراین اگر توانگر در پی حق و پیروی کردن از آن باشد، ایمان می آورد و تسلیم می شود، و مشارکت کسانی که از نظر ثروت و شرافت در سطح پایین تری قرار دارند او را از ایمان آوردن و مسلمان شدن باز نمی دارد. و اگر صادقانه به دنبال حق نباشد مشارکت افرادی که از نظر ثروت و شرافت در سطح پایین تری قرار دارند مانع تبعیت او از حق خواهد شد. پس با تحقیر کسانی که آنان را از خود پایین تر می دیدند، گفتند:« أَهَـؤُلاء مَنَّ اللّهُ عَلَيْهِم مِّن بَيْنِنَا» آیا از میان ما خدا بر اینها منّت نهاده است؟ پس این مطلب آنان را از اتّباع حق باز داشت، به خاطر اینکه خرد و فهم نداشتند. پس خداوند در جواب گفتار آنان که متضمن اعتراض بر خداوند به خاطر هدایت آن گروه و عدم هدایت آنان بود، فرمود:« أَلَيْسَ اللّهُ بِأَعْلَمَ بِالشَّاكِرِينَ» آیا خداوند سپاسگزاران را بهتر نمی شناسد؛ کسانی که قدر نعمتهای خدا را دانسته و به آن اعتراف می کنند، و به پاس نعمت هایی که از آن برخوردارند کارهای شایسته انجام می دهند؟! بنابراین خداوند فضل و کرم خود را به آنان داد، و آنان را که شاکر نیستند محروم کرد، به درستی که خداوند حکیم است و فضل خود را به کسی عطا نمی کند که شایسته آن نباشد، همچنین فضل خود را به این معترضان که دارای چنین اوصافی هستند، نمی دهد. به خلاف فقرا و دیگرانی که خداوند منت ایمان را بر آنان نهاد، چرا که آنا شکرگزارند. و هنگامی که خداوند پیامبرش را از طرد کردن مومنانِ خدا ترس و پرهیزگار نهی کرد، ایشان را دستور داد که با تحریم و احترام و بزرگداشت با آنان روبرو شود و فرمود:« وَإِذَا جَاءكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِنَا فَقُلْ سَلاَمٌ عَلَيْكُمْ» و هرگاه کسانی پیش تو آمدند که به آیات ما ایمان دارند، بگو: سلام بر شما . یعنی هرگاه مومنان پیش تو آمدند به آنان سلام کن و خوش آمد بگو، و آنان را به رحمت خدا و گستردگی بخشش و احسان او که عزم و اراده آنان را فعال می نماید، مژده بده، و ایشان را به در پیش گرفتن هر راهی که آنها را به آن هدف می رساند تشویق کن. و آنان را از پایداری بر گناهان بترسان، و به توبه کردن از گناهان دستور بده، تا آمرزش پروردگار و بخشش او را دریابند. بنابراین فرمود:« كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَن عَمِلَ مِنكُمْ سُوءًا بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِن بَعْدِهِ وَأَصْلَحَ» پروردگارتان رحمت را بر خویشتن واجب نموده است، و هرکس از شما از روی نادانی کار بدی را انجام دهد، سپس توبه نماید و به اصلاح بپردازد. پس باید همراه با ترک گناهان و دست کشیدن و پشیمان شدن از آنها، به اصلاح عمل بپردازد و آنچه را که خدا واجب نموده است ادا نماید، و ظاهر و باطن اعمال فاسد خود را اصلاح کند، پس وقتی همه این امور یافت شدند، « فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» همانان او آمرزنده و مهربان است . یعنی به همان اندازه که آنان دستورات او را انجام می دهند از آمرزش و عفو خود بر آنان نازل می کند. « وَكَذَلِكَ نفَصِّلُ الآيَاتِ» و این چنین آیات را توضیح می دهیم و آن را بیان می کنیم، و هدایت را از گمراهی و راه را از بیراهه جدا می سازیم تا راه یافتگان راه یابند و حق روشن گردد. « وَلِتَسْتَبِينَ سَبِيلُ الْمُجْرِمِينَ» و تا راه مجرمان که انسان را به ناخشنودی و عذاب خدا می رساند مشخص گردد، زیرا وقتی که راه مجرمان روشن شود می توان از آن پرهیز نمود. و اگر مشتبه باشد، این هدف بزرگ به دست نخواهد آمد. آیه ی 58-56: قُلْ إِنِّي نُهِيتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ قُل لاَّ أَتَّبِعُ أَهْوَاءكُمْ قَدْ ضَلَلْتُ إِذًا وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُهْتَدِينَ؛ بگو : مرا منع کرده اند که آن خدايانی را که جز الله می خوانيد پرستش کنم بگو : از هوسهای شما متابعت نمی کنم تا مبادا گمراه شوم و از هدايت يافتگان نباشم. قُلْ إِنِّي عَلَى بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّي وَكَذَّبْتُم بِهِ مَا عِندِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ؛ بگو : من از پروردگارم دليلی روشن دارم و شما آن دليل را دروغ می ، خوانيد آنچه بدين شتاب می طلبيد به دست من نيست حکم تنها حکم خداست حقيقت را بيان می کند و او بهترين داوران است. قُل لَّوْ أَنَّ عِندِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ لَقُضِيَ الأَمْرُ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَاللّهُ أَعْلَمُ بِالظَّالِمِينَ؛ بگو : اگر آنچه را که بدين شتاب می طلبيد به دست من بود ، ميان من و شما کار به پايان می رسيد ، زيرا خدا به ستمکاران داناتر است. خداوند متعال به پیامبرش (ص) می فرماید: «قُل» به مشرکانی که همراه با خدا، معبودان دیگری را می خوانند ، بگو:« إِنِّي نُهِيتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ» همانا من نهی شده ام کسانی را غیر از خدا که به فریاد می طلبید، بپرستم، از قبیل همتایان و بتان که مالک سود و زیان و مرگ زندگی نیستند، زیرا این عقیده باطل است، و شما در این زمینه جز پیروی از هوای نفس دلیل و حجّتی ندارید، که پیروی از آن بزرگترین عامل گمراهی است. بنابراین فرمود:« قُل لاَّ أَتَّبِعُ أَهْوَاءكُمْ قَدْ ضَلَلْتُ إِذًا وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُهْتَدِينَ» بگو: از خواستها و امیالتان پیروی نمی کنم، و اگر از خواستهایتان پیروی کنم آن وقت گمراه شده، و به هیچ صورتی از راه یافتگان نخواهم بود. و اما توحید و اخلاصی که من بر آن هستم، حق است و از دلایل قاطعی برخوردار می باشد، و « إِنِّي عَلَى بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّي» من بر یقینِ روشن هستم و به صحت آن باور دارم، و بر باطل بودن غیرِ آن معتقدم. این گواهی قاطع پیامبر است، و شک و تردیدی را نمی پذیرد، و او بطور مطلق در میان خلایق عادل ترین گواه است. پس مومنان شهادت دادن پیامبر را تصدیق نمودند، و برحسب آنچه که خداوند به آنان ارزانی نموده بود صحت و صدق آن برایشان روشن گردید. « وَ» ولی شما این مشرکان! « کَذَّبتُم» آن را تکذیب کردید، و این شایسته شما نیست، اگر شما به تکذیب خود ادامه دهید پس بدانید که قطعا عذاب سختی بر شما فرود خواهد آمد، و عذاب نزد خدا است و او کسی است که هر وقت و هرگونه بخواهد عذاب را بر شما نازل می کند. و اگر شما در وقوع عذاب شتاب ورزید، چنین چیزی در دست من نیست. « إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلّهِ» حکم و فرمان جز در دست خدا نیست. پس همان طور که حکم شرعی را صادر می نماید و امر و نهی می کند، برحسب حکمت خویش فرمان و حکم جزایی را نیز صادر می کند. پس به طور مطلق نباید بر حکم او اعتراض نمود، و خداوند راه را روشن نموده و حق را برای بندگانش تعریف کرده و برای آنها عذری باقی نگذاشته است، تا هرکس که هلاک می شود از روی دلیل هلاک گردد، و هرکس که نجات می یابد از روی دلیل نجات یابد. « وَهُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ» و او بهترین جدا کنندگان است که در دینا و آخرت میان بندگانش داوری می نماید، به گونه ای که کسی که علیه او قضاوت شده و حق به او داده نشده است او را به خاطر این داوری ستایش می نماید. «قُل» به کسانی که از روی نادانی و عناد و ستم برای وقوع عذاب شتاب می ورزند، بگو:« لَّوْ أَنَّ عِندِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ لَقُضِيَ الأَمْرُ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ» اگر آنچه که شما بر وقوع آن شتاب می ورزید در دست من بود، کار من و شما تمام می شد. اگر عذاب آوردم، و در این میان سود و منفعتی به شما نمی رسید. اما کار در دست خداوند بردبار و شکیباست؛ خداوندی که گناهکاران از فرمان او سرمی پیچند، و جرات کنندگان بر نافرمانی او جرات می کنند، اما او از آنها در می گذرد، و به آنها رزق و روزی می دهد، ونعمت های ظاهری و باطنی خود را به سوی آنان سرازیر می نماید.« وَاللّهُ أَعْلَمُ بِالظَّالِمِينَ» و خداوند نسبت به ستمگران آگاه است. چیزی از احوال آنان بر او پوشیده نیست، پس آنان را مهلت می دهد اما آنان را مورد اهمال و فراموشی قرار نمی دهد. آیه ی 59: وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ ؛ کليدهای غيب نزد اوست جز او کسی را از غيب آگاهی نيست هر چه را که در خشکی و درياست می داند هيچ برگی از درختی نمی افتد مگر آنکه از آن آگاه است و هيچ دانه ای در تاريکيهای زمين و هيچ تری و خشکی نيست جز آنکه در کتاب مبين آمده است. این آیه یکی از بزرگترین آیاتی است که علم فراگیر الهی را به طور مشروح بیان داشته، و تصریح می کند که علم او همه خفایا و نهانها و امور غیبی را در بر می گیرد، و هرکس از آفریدگانش را که بخواهد از آن امور غیبی آگاه می سازد. و بسیاری از امور غیب را از فرشتگان مقرب و پیامبران پنهان داشته، و آنان را بدان آگاه نکرده است، تا چه رسد به اینکه کس دیگری از جهانیان را از آن با خبر نماید. و او به حیوانات و درختان و ریگها و سنگریزه ها و خاکهایی که در بیابانها و صحراها می باشد آگاه است. از آنچه که در دریاها وجود دارد از قبیل حیوانات، معادن، و سایر موجودات زنده ای که آب آنرا فرا گرفته، آگاه است.« وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ» و هیچ برگی از درختان خشکی و دریا و درختان آبادیها و بیابان ها و دنیا و آخرت فرو نمی افتد مگر اینکه خداوند به آن آگاه است. « وَلاَ حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الأَرْضِ» و هیچ دانه ای از دانه میوه ها و کشتزارها و بذری که مردم می کارد و دانه گیاهان بیابانی که از آن انواع گیاهان می رویند، و در تاریکی های زمین قرار دارند، نیست، مگر اینکه خداوند از آن خبر دارد. « وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ» و هیچ ترو خشکی وجود ندارد که خداوند از آن خبر نداشته باشد، و این عموم بعد از خصوص است، « إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ» مگر اینکه در لوح محفوظ ثبت و ضبط شده است. بعضی از این امور، عقل و عقلا را در حیرت می اندازد، و درک و خاطر هوشیاران را سرگشته می کند. پس این بر عظمت پروردگار و گستردگی صفاتش دلالت می نماید . نیز بیانگر آن است که اگر مردمِ اول و آخر جمع شوند تا برخی از صفات او را احاطه نمایند توان این کار را نخواهند داشت. پس با برکت است پروردگار بزرگ و گشایشگر و دانا و ستوده و بزرگوار و حاضر و ناظر و احاطه کننده. و بزرگ است خدایی که هیچ کس نمی تواند ستایش او را بیان کند، بلکه او آن گونه است که خودش خویشتن را ستوده است، و بالاتر از آن است که بندگانش بتوانند وی را آن گونه که شایسته اوست ستایش نمایند. پس این آیه بر دانش و آگاهی فراگیر خدا که همه چیز را فرا گرفته است، نیز برکتاب او لوح المحفوظ که تمام حوادث را در برگرفته است، دلالت می کند. آیه ی 62-60: وَهُوَ الَّذِي يَتَوَفَّاكُم بِاللَّيْلِ وَيَعْلَمُ مَا جَرَحْتُم بِالنَّهَارِ ثُمَّ يَبْعَثُكُمْ فِيهِ لِيُقْضَى أَجَلٌ مُّسَمًّى ثُمَّ إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ ثُمَّ يُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ؛ و اوست که شما را شب هنگام می ميراند و هر چه در روز کرده ايد می داند،، آنگاه بامدادان شما را زنده می سازد تا آن هنگام که مدت معين عمرتان به پايان رسد سپس بازگشتتان به نزد اوست و شما را از آنچه کرده ايد آگاه می کند. وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَيُرْسِلُ عَلَيْكُم حَفَظَةً حَتَّىَ إِذَا جَاء أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لاَ يُفَرِّطُونَ؛ اوست قاهری فراتر از بندگانش نگهبانانی بر شما می گمارد ، تا چون يکی از شما را مرگ فرا رسد فرستادگان ما بی هيچ کوتاهی و گذشتی جان او بگيرند. ثُمَّ رُدُّواْ إِلَى اللّهِ مَوْلاَهُمُ الْحَقِّ أَلاَ لَهُ الْحُكْمُ وَهُوَ أَسْرَعُ الْحَاسِبِينَ؛ سپس به نزد خدا ، مولای حقيقی خويش بازگردانيده شوند بدان که حکم ، حکم اوست و او سريع ترين حسابگران است. تمام این آیات در رابطه با اثبات الوهیت خدا و استدلال علیه مشرکین بوده ، و بیانگر آن است که خداوند متعال سزاوار محبت و تعظیم و بزرگداشت و اکرام است. پس خداوند خبر داد که تنها او به امور بندگانش در بیداری و خوابشان می پردازد و او روح آنان را در شب می گیرد، پس حرکات آنان آرام می گیرد و جسم هایشان استراحت می کند، سپس آنان را از خواب بر می انگیزد، تا برای به دست آوردن منافع دینی و دنیوی خود به فعالیت و تلاش بپردازند. و هموکارهایی را که در روز انجام می دهند، می داند، سپس خداوند همواره به آنان می پردازد تا اینکه مدت زندگیشان را تمام کنند، پس طبق این تدبیر، مدتِ مشخص شده به پایان می رسد، و آن دوران زندگی است. پس از آن دوران دیگری شروع می شود، و آن زنده شدن پس از مرگ است. بنابر این فرمود:« ثُمَّ إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ» سپس بازگشت شما به سوی اوست، نه به سوی کسی دیگر. « ثُمَّ يُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ» سپس شما را به آنچه از خیر و شر که انجام می دادید آگاه می سازد. « وَهُوَ» و خداوند متعال، « الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ» بر بندگانش چیره و غالب است. و اراده فراگیر و مشیّت و خواست عام او بر آنان جاری می گردد. پس هیچ کاری به دست آنان صورت نمی گیرد و هیچ کاری در دست آنان نیست، و حرکت نمی کنند، و آرام نمی گیرند مگر به فرمان او. با وجود این فرشتگانی مراقب بر بندگان گماشته است تا از آنان محافظت کنند و آنچه را که انجام می دهند ثبت و ضبط نمایند، « وَإِنَّ عَلَیکُم لَحفِظینَ، کِرَامَا کَتِبینَ ، یَعلَمُونَ مَا تَفعَلُونَ» و همانا بر شما مراقبانی گماشته شده اند؛ نویسندگان بزرگواری که آنچه می کنید، می دانند، « عَنِ الیَمینِ وَعَنِ الشِمَالِ قَعیدُ ، مَّا یَلفِظُ مِن قَولِ إِلَّا لَدَیهِ رَقیبُ عَتِیدُُ» از چپ و راست نشسته اند، انسان هیچ سخنی را بر زبان نمی آورد مگر اینکه نزد او مراقبی آماده است و آن را می نویسد . پس این ، مراقب خدا از آنان در حال زندگی است. « حَتَّىَ إِذَا جَاء أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا» تا اینکه زمان مرگ شما فرا رسد، آنگاه که فرشتگان ما، که مسوول گرفتن جان و قبض روح هستند، جان او را می گیرند، « وَهُمْ لاَ يُفَرِّطُونَ» و آنان در این کار کوتای نمی ورزند؛ پس یک لحظه را بر زمانی که خدا مقدر نموده است نمی افزایند، و لحظه ای از آن کم نمی کنند، و این کار را طبق تقدیر و فرمان الهی انجام می دهند.« ثُمّ» و بعد از مرگ، و زندگی برزخ، و خیر و شری که در آن هست، « رُدُّواْ إِلَى اللّهِ مَوْلاَهُمُ الْحَقِّ» به سوی خدا که سرور حقیقیشان است برگردانده می شوند. به سوی خدایی بر می گردند که با حکمت و تقدیر خویش آنها را سرپرستی نموده، و مشیّت خود را بر آنان جاری کرده است. سپس با امر و نهی خود آنها را سرپرستی نموده و پیامبرانش را به سوی آنها فرستاده و کتابها را بر آنان نازل نموده است. پس به سوی او برگردانده می شوند تا به سزا و جزای آنها حکم نماید و به خاطر خوبی هایی که انجام داده اند آنان را پاداش بدهد، و آنها را بر بدیها و زشتی هایی که مرتکب شده اند مجازات کند. « أَلاَ لَهُ الْحُكْمُ» هان! فرمان و داوری از آنِ اوست؛ معبودی یگانه که هیچ شریکی ندارد.« وَهُوَ أَسْرَعُ الْحَاسِبِينَ» و او سریعترینِ حسابگران است، زیرا خدا بسیار آگاه است ، و اعمال آنها را در لوح المحفوظ ثبت نموده، و فرشتگانش تمامی حرکات و سکنات آنان را در نامه اعمال و کتابی که در دستشان است ثبت کرده اند. پس تنها خدا می آفریند و به تدبیر امور می پردازد، و او در آفریدن و تدبیر یگانه، و بر بندگانش چیره است ، و همه حالاتشان را زیر نظر دارد، و حکم و داوریِ تقدیری و شرعی و جزائی از آن اوست. پس چرا مشرکین از ذاتی که دارای چنین صفاتی است روی می گردانند و به عبادت کسی روی می آورند که هیچ کاری در دست او نیست، و به اندازه ذرّه ای سود و نفع نمی رساند، و قدرت و اراده ای ندارد؟! سوگند به خدا اگر بردباریِ خداوند و گذشت و رحمت وی را نسبت به خویش می دانستند به شناخت وی روی آورده و شیفته و سرگشته او می شدند. حال آنکه به شرک و ناسپاسی روی آورده و با خدا مبارزه می کنند، و به خود جرات می دهند که شکوه و عظمت پروردگار را نادیده بگیرند و به وی دروغ نسبت دهند، این در حالی است که پروردگار، آنان را روزی می دهد. تمام این بدبختی ها بدان جهت است که تسلیم شیطان شده اند، و این کار جز رسوایی و زیان چیز دیگری به دنبال ندارد. اما آنها قومی نادان هستند. آیه ی 64-63: قُلْ مَن يُنَجِّيكُم مِّن ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعاً وَخُفْيَةً لَّئِنْ أَنجَانَا مِنْ هَـذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ؛ بگو : چه کسی شما را از وحشتهای خشکی و دريا می رهاند ? او را به زاری ودر نهان می خوانيد که اگر از اين مهلکه رهايی يابيم ، ما نيز از سپاسگزاران خواهيم بود. قُلِ اللّهُ يُنَجِّيكُم مِّنْهَا وَمِن كُلِّ كَرْبٍ ثُمَّ أَنتُمْ تُشْرِكُونَ؛ بگو : خداست که شما را از آن مهلکه و از هر اندوهی می رهاند ، باز هم بدو شرک می آوريد. « قُل» به کسانی که برای خدا شریک قرار می دهند و معبودان دیگری را با او می خوانند، و توحید ربوبیت را می پذیرند و توحید الوهیت را انکار می کنند، بگو:« مَن يُنَجِّيكُم مِّن ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ» چه کسی شما را از سختی ها و مشقت های خشکی و دریا نجات می دهد؟ و آن گاه که چاره سازی و چاره اندیشی برایتان سخت و مشکل می شود خداوند را با فروتنی می خوانید و پیوسته حاجات خود را از او می طلبید، و در حالی که شما در آن موقعیت قرار دارید، می گویید:« لَّئِنْ أَنجَانَا مِنْ هَـذِهِ» اگر خداوند ما را از این سختی که در آن افتاده ایم نجات بدهد، « لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ» قطعا از سپاس گزارانی خواهیم بود که به نعمت او اعتراف می کنند، و آن را در مسیر طاعت پروردگارشان به کار می برند، نه در راه گناه و معصیت. « قُلِ اللّهُ يُنَجِّيكُم مِّنْهَا وَمِن كُلِّ كَرْبٍ» بگو: خداوند شما را از این سختی، و از همه مشکلات نجات می دهد، « ثُمَّ أَنتُمْ تُشْرِكُونَ» سپس شما شرک می ورزید، و به آنچه که گفتید وفا نمی کنید، و نعمتی را که خداوند به شما داده است فراموش می کنید. پس چه دلیلی آشکارتر از این بر باطل بودن و صحت توحید وجود دارد؟! آیه ی 67-65: قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَى أَن يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذَابًا مِّن فَوْقِكُمْ أَوْ مِن تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعاً وَيُذِيقَ بَعْضَكُم بَأْسَ بَعْضٍ انظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الآيَاتِ لَعَلَّهُمْ يَفْقَهُونَ ؛ بگو : او قادر بر آن هست که از فراز سرتان يا از زير پاهايتان عذابی ، برشما بفرستد ، يا شما را گروه گروه در هم افکند و خشم و کين گروهی را به گروه ديگر بچشاند بنگر که آيات را چگونه گوناگون بيان می کنيم باشدکه به فهم دريابند. وَكَذَّبَ بِهِ قَوْمُكَ وَهُوَ الْحَقُّ قُل لَّسْتُ عَلَيْكُم بِوَكِيلٍ؛ قوم تو قرآن را دروغ می شمردند در حالی که سخنی است بر حق بگو : من کارساز شما نيستم. لِّكُلِّ نَبَإٍ مُّسْتَقَرٌّ وَسَوْفَ تَعْلَمُونَ؛ به زودی خواهيد دانست که برای هر خبری زمانی معين است. خداوند متعال بر فرستادن عذاب از تمامی جهات به سوی شما توانا است. « مِّن فَوْقِكُمْ أَوْ مِن تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعاً» از بالای سرتان یا از زیر پاهایتان و یا اینکه شما را در هم بیامیزد، « وَيُذِيقَ بَعْضَكُم بَأْسَ بَعْضٍ» و شما را دسته دسته نماید، و به فتنه مبتلا سازد و برخی، برخی دیگر را بکشد، و او بر همه این کارها توانا است. پس، از انجام گناه بپرهیزید زیرا عذابی شما را فرا خواهد گرفت که نابودتان می کند. و او بر این کار توانا است، اما از رحمت الهی است که عذاب را از این امت دور نموده و از بالا سنگباران و رجم نمی شوند، و عذاب را از زیر پاهایشان بسوی آنان نمی فرستد و در زمین فرو برده نمی شوند. اما برخی را مجازات نموده و آنان را به جان هم انداخته و یکدیگر را می کشند. و برخی را بر برخی دیگر مسلط گردانده، و این سزا و مجازات دنیاست که اهل بصیرت آن را می بینند، و عالمان آن را احساس می کنند. « انظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الآيَاتِ» بنگر که چگونه آیات را به صورتهای گوناگون و شیوه های مختلف که همه بر حق دلالت می کنند بیان می داریم! « لَعَلَّهُمْ يَفْقَهُونَ» شاید هدف از آفرینش خود، و حقایق شرعی و مفاهیم الهی را بفهمند. « وَكَذَّبَ بِهِ قَوْمُكَ وَهُوَ الْحَقُّ» و قوم تو قرآن را تکذیب نمودند، حال آنکه قرآن حق است و هیچ شکی در آن نیست، و هیچ تردیدی به آن راه ندارد، « قُل لَّسْتُ عَلَيْكُم بِوَكِيلٍ» بگو: من مراقب و نگهبان اعمالتان نیستم، و من شما را بر آن مجازات نمی کنم، من تنها بیم دهنده و مبلغ هستم. « لِّكُلِّ نَبَإٍ مُّسْتَقَرٌّ» برای هر خبری زمان مقرری است که در آن وقت به وقوع می پیوندد، زمانی که پس و پیش نمی شود. « وَسَوْفَ تَعْلَمُونَ» و به زودی خواهید دانست که چه عذابی به شما وعده داده شده است! آیه ی 69-68: وَإِذَا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آيَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُواْ فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَإِمَّا يُنسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلاَ تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ؛ و چون ببينی که در آيات ما از روی عناد گفت و گو می کنند از آنها رويگردان شو تا به سخنی جز آن پردازند و اگر شيطان تو را به فراموشی افکند، چون به يادت آمد با آن مردم ستمکاره منشين. وَمَا عَلَى الَّذِينَ يَتَّقُونَ مِنْ حِسَابِهِم مِّن شَيْءٍ وَلَـكِن ذِكْرَى لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ؛ کسانی که پرهيزگاری پيشه کرده اند به گناه کافران بازخواست نخواهند شد،، ولی بايد آنان را پند دهند باشد که پرهيزگار شوند. منظور از فروتن در آیات خدا سخنی است که با حق مخالف باشد از قبیل تحسین گفتارهای باطل و فراخوان به سوی آن، و ستایش اهل آن، و روی گردانی از حق و طعنه زدن به ن و عیب جویی از اهل حق. و خداوند در اصل پیامبر را دستور داده و به دنبال او امتش را نیز دستور داده است که هرگاه کسی را دیدند به طریق مذکور به طعنه زدن به آیات خدا می پردازد، باید از چنین کسانی روی گردانی کنند، و در مجالس کسانی بنشینند که به عیب جویی از آیات خدا می پردازند، و در باطل فرو می روند، و این کار را ادامه می دهند، تا اینکه بحث عوض شود و به سخنی دیگر بپردازند. پس هرگاه به مسائل دیگری پرداختند، نهی مذکور از بین می رود. بنابراین اگر مصلحتی در کار باشد حضور در چنین مجالسی جایز است، و اگر مصلحتی در کار نباشد حضور در آن مفید نبوده و به نشستن در آن دستور داده نشده است. و مذمت و نکوهشِ فرو رفتن در باطل و پرداختن به آن در واقع به معنی مدح و تمجید پژوهش و بحث و مناظره است. سپس فرمود:« وَإِمَّا يُنسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ» و اگر شیطان تو را به فراموشی در انداخت، و از روی فراموشی و غفلت با آنها نشستی. « فَلاَ تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ» بعد از یادآوران، دیگر با قوم ستمکار منشین. قوم ستمکار قومی هستند که از روی باطل به آیات می پردازند، و یا سخن حرامی را بر زبان می آورند، و یا کار حرامی را انجام می دهند. پس نشستن و حضور در مکان و مجلسی که در آن منکری انجام می شود و انسان نمی تواند آن را از بین ببرد، حرام است. این نهی و تحریم متوّجه کسی است که با آنها بنشیند و پرهیزگاری نداشته باشد، به این صورت که در سخن یا کار حرام با آنها مشارکت نماید و یا سکوت اختیار کرده و اعتراض و انکار نکند.پس اگر پرهیزگاری، و ترس از خدا را پیشه سازد به این صورت که آنها را به خیر دستور دهد و از شر و سخنی که از آنان سر می زند باز دارد، و به دنبال آن منکر از بین رود یا کمتر شود، بر چنین فردی گناهی نیست، و اشکالی ندارد که با آنان بنشیند، بنابر این فرمود:« وَمَا عَلَى الَّذِينَ يَتَّقُونَ مِنْ حِسَابِهِم مِّن شَيْءٍ وَلَـكِن ذِكْرَى لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ» و بر کسانی که پرهیزگاری می کنند از حساب آنان چیزی بر آنها نیست، اما باید آنان را تذکر و پند دهند تا شاید بپرهیزند . این آیه بیانگر آن است که پنددهنده باید سخنی را به کار گیرد که به حاصل شدن تقوا بیانجامد، و هرگاه پند و اندرز به شر و بدیِ بیشتر منجر شود ترک آن واجب است، زیرا هرگاه پند و اندرز با مقصود و هدف متعارض باشد، ترک آن مقصود است. آیه ی 70: وَذَرِ الَّذِينَ اتَّخَذُواْ دِينَهُمْ لَعِبًا وَلَهْوًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَذَكِّرْ بِهِ أَن تُبْسَلَ نَفْسٌ بِمَا كَسَبَتْ لَيْسَ لَهَا مِن دُونِ اللّهِ وَلِيٌّ وَلاَ شَفِيعٌ وَإِن تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ لاَّ يُؤْخَذْ مِنْهَا أُوْلَـئِكَ الَّذِينَ أُبْسِلُواْ بِمَا كَسَبُواْ لَهُمْ شَرَابٌ مِّنْ حَمِيمٍ وَعَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُواْ يَكْفُرُونَ ؛ و واگذار آن کسانی را که دين خويش بازيچه و لهو گرفته اند و زندگانی ، دنيا فريبشان داد و به قرآن به يادشان بياور که بر کيفر اعمال خويش در جهنم محبوس خواهند ماند جز خدا دادرس و شفيعی ندارند و اگر برای رهايی خويش هر گونه فديه دهند پذيرفته نخواهد شد اينان به عقوبت اعمال خود در جهنم محبوسند و به کيفر آنکه کافر شده اند برايشان شرابی از آب جوشان و عذابی دردآور مهيا شده است. آنچه از بندگان خواسته شده این است که دین را خالصانه برای خدا انجام دهند، به این صورت که تنها او را بپرستند، و تمام توان خود را برای جلب خشنودی و رضایت او مبذول دارند. و این کار مستلزم آن است که قلب را متوجه خدا نمود، و به طور جدی در این مسیر گام برداشتف و مخلصانه برای رضای خدا به پیش رفت و ریا و شهوت طلبی را کنار گذاشت. این است دین حقیقی. اما هرکس ادعا ک ند که او بر حق است و از دین و پرهیزگاری برخوردار است. در حالی که دینش را به بازیچه و سرگرمی گرفته است؛ به گونه ای که ، و قلب او از محبت خدا و شناخت او غافل شده، و به هر آنچه که به وی زیان می رساند روی آورده و در باطل خویش فرو رفته است و با جسم و بدن خود در آن به سرگرمی می پردازد، زیرا هرگاه کار و تلاشش برای غیر خدا انجام گیرد، بازیچه و سرگرمی است. خداوند دستور داده است که چنین فردی را ترک کنیم و از او بپرهیزیم و فریب وی را نخوریم ، و مراقب کارهایش باشیم و نباید موانع و مشکلات او، ما را از آنچه که آدمی را به خدا نزدیک می گرداند، باز دارد. « وَذَكِّرْ بِهِ» و به وسیله این قرآن آنچه را که بر بندگان فایده می رساند اندرز بده، آنان را به خواندن قرآن و تبعیّت ِاز آن دستور بده، و به صورت مشروح برایشان بیان کن، و آن را برایشان نیکو جلوه بده و اوصاف و ویژگیهای زیبای آن را برایشان بیان کن، و از آنچه که به ضرر بندگان است نهی کن، و آن را به صورت مبسوط برایشان بیان نما و صفت های زشتِ منهیات را برای آنان بیان کن به گونه ای که انسان به ترک آن رغبت پیدا کند. و همه این مطالب بدان خاطر است تا کسی به سبب آنچه انجام داده است هلاک نشود. یعنی قبل از اینکه بنده مرتکب گناه شود، و بر خداوندی که خفایا را می داند جرات کند، و به این کار نادرست و زشت ادامه دهد، وی را پند و اندرز بده، تا باز آید و از کارش دست بکشد. « لَيْسَ لَهَا مِن دُونِ اللّهِ وَلِيٌّ وَلاَ شَفِيعٌ» قبل از اینکه گناهانش او را احاطه نماید، آن گاه هیچ کس به او سودی نمی رساند، و هیچ خویشاوند و دوستی جز خدا او را یاری و سرپرستی نکرده و هیچ شفاعت کننده ای برای او شفاعت نمی کند.« وَإِن تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ» واگر هرگونه فدیه ای بپردازد گرچه پُرِ زمین طلا باشد ، « لاَّ يُؤْخَذْ مِنْهَا» از او پذیرفته نمی شود و فایده ای برای وی نخواهد داشت. « أُوْلَـئِكَ» ایشان که دارای صفات مذکورند، « الَّذِينَ أُبْسِلُواْ» کسانی اند که هلاک شده و از خیر ناامید گشته اند، و این « بِمَا كَسَبُواْ لَهُمْ شَرَابٌ مِّنْ حَمِيمٍ» به سبب کارهایی است که انجام داده اند . برای آنان شرابی است که بی نهایت داغ و گرم است و چهره هایشان را می سوزاند و روده هایشان را تکّه تکّه می کند. « وَعَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُواْ يَكْفُرُونَ » و به سبب کفری که می ورزیدند برای آنان عذابی دردناک است. آیه ی 73-71: قُلْ أَنَدْعُو مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ يَنفَعُنَا وَلاَ يَضُرُّنَا وَنُرَدُّ عَلَى أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَانَا اللّهُ كَالَّذِي اسْتَهْوَتْهُ الشَّيَاطِينُ فِي الأَرْضِ حَيْرَانَ لَهُ أَصْحَابٌ يَدْعُونَهُ إِلَى الْهُدَى ائْتِنَا قُلْ إِنَّ هُدَى اللّهِ هُوَ الْهُدَىَ وَأُمِرْنَا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ ؛ بگو : آيا سوای الله کسی را بخوانيم که نه ما را سود می دهد و نه زيان ، می رساند ? و آيا پس از آنکه خدا ما را هدايت کرده است ، همانند آن کس که شيطان گمراهش ساخته و حيران بر روی زمين رهايش کرده ، از دين بازگرديم ? او را يارانی است که به هدايت ندايش می دهند که نزد ما بازگردد بگو : هدايتی که از سوی خدا باشد ، هدايت واقعی است و به ما فرمان رسيده که در برابر پروردگار جهانيان تسليم شويم. وَأَنْ أَقِيمُواْ الصَّلاةَ وَاتَّقُوهُ وَهُوَ الَّذِيَ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ؛ و نماز بخوانيد و از او بترسيد اوست آنکه همگان نزدش محشور می شويد. وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ بِالْحَقِّ وَيَوْمَ يَقُولُ كُن فَيَكُونُ قَوْلُهُ الْحَقُّ وَلَهُ الْمُلْكُ يَوْمَ يُنفَخُ فِي الصُّوَرِ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ ؛ و اوست آنکه آسمانها و زمين را بيافريد و روزی که بگويد : موجود شو ،پس موجود می شود گفتار او حق است و در آن روز که در صور بدمند فرمانروايی از آن اوست نهان و آشکار را می داند و او حکيم و آگاه است. «قُل» ای پیامبر! به کسانی که خدا شرک می ورزند و غیرِ او را به فریاد می خوانند، و شما را به دینشان دعوت می کنند، و اوصاف معبودانشان را برای تو بیان می کنند، اوصافی که عاقل با آگاهی یافتن از آن باز می آید، زیرا هرگاه انسان خردمند به طور سطحی در مذهب مشرکان نظر اندازد به باطل بودن آن یقین حاصل می نماید، و برای بطلان آن نیازی به اقامه دلیل آن ندارد، پس به چنین کسانی بگو:« أَنَدْعُو مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ يَنفَعُنَا وَلاَ يَضُرُّنَا» آیا غیر از خدا کسی را بخوانیم که سود و زیانی به ما نمی رساند؟ این صفت شامل تمامی کسانی است که غیر خدا را می پرستند، چون آنچه جز خدا پرستش می شود، سود و زیانی نمی رساند، و کاری در دست او نیست، بلکه همه کارها در دست خداست. « وَنُرَدُّ عَلَى أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَانَا اللّهُ» و آیا بعد از اینکه خداوند ما را هدایت کرد به گمراهی بازگردیم؟ و از هدایت و رشد به انحراف برگردیم؟ و از راهی که انسان را به باغهای بهشت می رساند به راهی برگردیم که آدمی را به عذاب دردناک جهنم می رساند؟! پس این حالتی است که انسانِ خردمند آن را نمی پسندد. و کسی که دارای این حالت است، « كَالَّذِي اسْتَهْوَتْهُ الشَّيَاطِينُ فِي الأَرْضِ» بسان کسی است که شیاطین او را گمراه نموده و از راه و برنامه و هدفش منحرف کرده است. « حَيْرَانَ لَهُ أَصْحَابٌ يَدْعُونَهُ إِلَى الْهُدَى» سرگشته و حیران است؛ دوستانی دارد که او را به سوی هدایت فرا می خوانند، اما شیطان ها او را به زشتی و انحراف دعوت می کنند، و او میان این دو دعوتگر حیران مانده است. و همه مردم چنین حالتی را دارند جز کسانی که خداوند آنها را در امان قرار داده است، به درستی که آنان کشش ها و انگیزه هایی متعارض در خود می یابند؛ کشش و جاذبه های شیطانی و انگیزه و محرک های رحمانی . انگیزه های خیری که در وجود چنین کسانی یافت می شود عبارتند از انگیزه ی رسالت، عقل صحیح و فطرت سالم. « يَدْعُونَهُ إِلَى الْهُدَى» او را به سوی هدایت و صعود به بالاترین مقام فرا می خوانند. از طرفی نیز انگیزه های شیطانی در درون آدمی وجود دارد، و هرکس شیوه شیطان را در پیش گیرد و از نفس سرکش پیروی کند گمراه شده و به پایین ترین جایگاه و « اسفل السافلین» سقوط می کند. برخی از مردم در همه با اغلب کارهایشان از انگیزه های رحمانی بهره برده و راه هدایت را در پیش می گیرند، و برخی از مردم برعکس این هستند. و برخی هستند که هر دو نوع انگیزه در آنها وجود دارد، و این دو انگیزه در وجود آنان با یکدیگر متعارض و مخالف اند. و در اینجا اهل سعادت از اهل شقاوت باز شناخته می شوند. « قُلْ إِنَّ هُدَى اللّهِ هُوَ الْهُدَىَ» بگو: هدایت خدا هدایت واقعی است. هدایت همان است که خداوند بر زبان پیامبرش بیان نموده، و دیگر راهها به گمراهی و نابودی و هلاکت می انجامند. « وَأُمِرْنَا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ» و فرمان داده شده ایم تا از پروردگار جهانیان فرمان بریم؛ تسلیم یگانگی و اوامر و نواهی او باشیم، و به بندگی وی در آییم. همانا این برترین نعمتی است که خداوند به بندگانی ارزانی نموده است، و کاملترین تربیتی است که خداوند آنها را از آن بهره مند کرده است. « وَأَنْ أَقِيمُواْ الصَّلاةَ» و دستور داده شده ایم که نماز را همراه با ارکان و شرایط و سنت هایش و آنچه آن را تکمیل می نماید، برپا داریم.« وَاتَّقُوهُ» و با انجام آنچه خداوند بدان دستور داده ، و با پرهیز از منهیّاتش از او بترسد. « وَهُوَ الَّذِيَ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ» و او خدایی است که به سویش محشور خواهید شد، و در روز قیامت در پیشگاه او جمه می شوید و شما را طبق اعمال خوب و بدتان پاداش می دهد. « وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ بِالْحَقِّ» و او خدایی است که آسمانها و زمین را به حق آفریده است تا بندگان را فرمان دهد وآنان را نهی کند، و به آنان پاداش و کیفر بدهد. « وَيَوْمَ يَقُولُ كُن فَيَكُونُ قَوْلُهُ الْحَقُّ» و روزی که می فرماید: «باش» پس می شود ، سخن او حق است، و هیچ شک و تردیدی در آن نیست، و او چیزِ بیهوده ای را نمی گوید، « وَلَهُ الْمُلْكُ يَوْمَ يُنفَخُ فِي الصُّوَرِ» و روزی که در صور دمیده می شود پادشاهی از آن اوست، یعنی در روز قیامت. به طور ویژه فرمود: پادشاهی قیامت از آن اوست با اینکه او صاحب و فرمانروای هر چیزی است ، زیرا در روز قیامت همه مالکیت ها لغو شده و از بین می رود، پس پادشاهی و ملوکیت جز برای خداوند قهار و یکتا باقی نخواهد ماند. « عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ» آگاه و عالم به پنهان و آشکار می باشد، و او با حکمت و آگاه است؛ ذاتی که دارای رحمت کامل و نعمت فراوان و احسان بزرگ است و علم و آگاهی او تمام خفایا و اسرا را در بر گرفته است، و هیچ خدا و پروردگاری جز او نیست. آیه ی 83-74: وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لأَبِيهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَامًا آلِهَةً إِنِّي أَرَاكَ وَقَوْمَكَ فِي ضَلاَلٍ مُّبِينٍ؛ و ابراهيم پدرش آزر را گفت : آيا بتان را به خدايی می گيری ? تو و قومت ، را به آشکارا در گمراهی می بينم. وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ؛ بدين سان به ابراهيم ملکوت آسمانها و زمين را نشان داديم تا از اهل يقين گردد. فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَـذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لا أُحِبُّ الآفِلِينَ ؛ چون شب او را فرو گرفت ، ستاره ای ديد گفت : اين است پروردگار من چون فرو شد ، گفت : فرو شوندگان را دوست ندارم. فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَـذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِن لَّمْ يَهْدِنِي رَبِّي لأكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ؛ آنگاه ماه را ديد که طلوع می کند گفت : اين است پروردگار من چون فرو، شد ، گفت : اگر پروردگار من مرا راه ننمايد ، از گمراهان خواهم بود. فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَـذَا رَبِّي هَـذَآ أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ؛ و چون خورشيد را ديد که طلوع می کند ، گفت : اين است پروردگار من ، اين بزرگ تر است و چون فرو شد ، گفت : ای قوم من ، من از آنچه شريک خدايش می دانيد بيزارم .. إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ؛ من از روی اخلاص روی به سوی کسی آوردم که آسمانها و زمين را آفريده است ، و من از مشرکان نيستم. وَحَآجَّهُ قَوْمُهُ قَالَ أَتُحَاجُّونِّي فِي اللّهِ وَقَدْ هَدَانِ وَلاَ أَخَافُ مَا تُشْرِكُونَ بِهِ إِلاَّ أَن يَشَاء رَبِّي شَيْئًا وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا أَفَلاَ تَتَذَكَّرُونَ ؛ و قومش با او به ستيزه برخاستند گفت : آيا در باره الله با من ستيزه می ، کنيد ، و حال آنکه او مرا هدايت کرده است ? من از آن چيزی که شريک او می انگاريد ، نمی ترسم مگر آنکه پروردگار من چيزی را بخواهد علم پروردگار من همه چيز را در بر گرفته است آيا پند نمی گيريد ? وَكَيْفَ أَخَافُ مَا أَشْرَكْتُمْ وَلاَ تَخَافُونَ أَنَّكُمْ أَشْرَكْتُم بِاللّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالأَمْنِ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ ؛ چرا از آن چيزی که شريک خدايش ساخته ايد بترسم در حالی که شما چيزهايی را که هيچ دليلی در باره آنها نازل نکرده است می پرستيد و بيمی به دل راه نمی دهيد ? اگر می دانيد بگوييد که کدام يک از اين دو گروه به ايمنی سزاوارترند ? الَّذِينَ آمَنُواْ وَلَمْ يَلْبِسُواْ إِيمَانَهُم بِظُلْمٍ أُوْلَـئِكَ لَهُمُ الأَمْنُ وَهُم مُّهْتَدُونَ؛ کسانی که ايمان آورده اند و ايمان را به شرک نمی آلايند ، ايمنی از آن ، ايشان است و ايشان هدايت يافتگانند. وَتِلْكَ حُجَّتُنَا آتَيْنَاهَا إِبْرَاهِيمَ عَلَى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَّن نَّشَاء إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ؛ اين برهان ما بود ، که آن را به ابراهيم تلقين کرديم در برابر قومش هر که را بخواهيم به درجاتی بالا می بريم هر آينه پروردگار تو حکيم و داناست. خداوند متعال می فرماید: «وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لأَبِيهِ آزَرَ» داستان ابراهیم علیه السلام را به یادآور، و او را ستایش کن، و به پاس اینکه به توحید فرا خواند و از شرک نهی کرد او را گرامی بدار، آنگاه که به پدرش آذر گفت: « أَتَتَّخِذُ أَصْنَامًا آلِهَةً» آیا بتهایی را عبادت می کنی که فایده ای نمی رسانند و زیانی نمی دهند و هیچ کاری در دست آنان نیست؟!« إِنِّي أَرَاكَ وَقَوْمَكَ فِي ضَلاَلٍ مُّبِينٍ» من تو و قومت را در گمراهی آشکاری می بینم، زیرا کسانی را عبادت می کنید که سزاوار کوچکترین عبادتی نیستند، و عبادت آفریننده و روزی دهنده و مدبّرتان را ترک کرده اید. « وَكَذَلِكَ» و همچنین زمانی که ابراهیم را به توحید و دعوت به سوی آن توفیق دادیم، « نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ» ملکوت بزرگ آسمانها و زمین را به او نشان دادیم. و با بینش و بصیرت خود دلایل قاطع و روشنی را که در آسمانها و زمین وجود دارد مشاهده نمود.« وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ» و تا از یقین کنندگان باشد، زیرا برحسب دلایلی که مشاهده می کنند یقین و علم کامل برای او به دست می آید. « فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ» وقتی که شب، سیاهی خود را بر و او گستراند و سیاهی شب وی را در بر گرفت، « رَأَى كَوْكَبًا» ستاره ای را دید. شاید آن ستاره یکی از ستاره های روشن و درخشان بوده، چون به طور ویژه ذکر شده است، و این دلالت می نماید که از دیگر ستاره ها نور بیشتری داشته است. بنا براین برخی گفته اند این ستاره زهره بوده است. « قَالَ هَـذَا رَبِّي» از باب تنازل با خصم گفت: این پروردگار من است، « فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِن لَّمْ يَهْدِنِي رَبِّي لأكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ» وقتی که ماه غروب کرد، گفت: اگر پروردگارم مرا راهنمایی نکند همانا از گمراهان خواهم شد. پس نهایت نیازمندی به سوی پروردگارش را اظهار نموده ، و به یقین دانست که اگر خدا او را هدایت نکند هیچ هدایت کننده ای برای وی وجود ندارد، و اگر خدا او را بر طاعت خود یاری نکند یاوری نخواهد داشت. « فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَـذَا رَبِّي هَـذَآ أَكْبَرُ» وقتی که خورشیدن را در حال طلوع دید، گفت: این پروردگار من است، این بزرگتر است. یعنی از ستاره و ماه بزرگتر است. « فَلَمَّا أَفَلَتْ» وقتی که خورشید غروب کرد، در این هنگام هدایت محقق شد و انحراف و سرگشتگی از بین رفت. « قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ» گفت: ای قوم من! من از آنچه که برای خدا شریک قرار می دهید، بیزارم، زیرا دلیل راستین و روشن بر باطل بودن آن به وجود آمد. « إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ» همانا من رویم را به سوی خدایی ن موده ام که آسمانها و زمین را آفریده است . رویم را تنها به خدای یکتا نموده، و به او روی آورده، و از غیر او روی گرداندم. « وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ» و من از مشرکان نیستم . پس ابراهیم از شرک بیزاری جست، و به توحید یقین حاصل کرد، و بر آن دلیل اقامه نمود. و آنچه را که در رابطه با تفسیر این آیات بیان کردیم همان درست و صحیح است. و بحث، بحث مناظره ابراهیم با قومش است که در آن باطل بودن الوهیت اجرام آسمانی و دیگر اشیا بیان گردیده است. و اما کسی که می گوید: ابراهیم در کودکی اش چنین می پنداشته است دلیلی بر صحت گفته خود ندارد. « وَحَآجَّهُ قَوْمُهُ قَالَ أَتُحَاجُّونِّي فِي اللّهِ وَقَدْ هَدَانِ» و قومش با او در مجادله پرداختند، گفت: آیا درباره خدا با من مجادله می کنید حال آنکه مرا هدایت کرده است؟ مجادله کردن با کسی که هدایت برای او روشن نشده است چه فایده ای دارد؟ اما کسی که خداوند او را هدایت کرده، و به بالاترین مقام یقین رسیده است، او خودش مردم را به آنچه بر آن است دعوت می کند. « وَلاَ أَخَافُ مَا تُشْرِكُونَ بِهِ» و از آنچه که شریک خدا می سازید، نمی ترسم، زیرا آنها نمی دانند هیچ سود و زیانی به من برسانند. « إِلاَّ أَن يَشَاء رَبِّي شَيْئًا وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا أَفَلاَ تَتَذَكَّرُونَ» مگر آنچه پروردگارم بخواهد، علم پروردگارم هر چیزی را در بر گرفته است، آیا یاد آور نمی شوید؟ آن گاه خواهید دانست که او تنها معبودی است که سزاوار و شایسته عبودیت و بندگی است. « وَكَيْفَ أَخَافُ مَا أَشْرَكْتُمْ» و چگونه از آنچه که شما شریک خدا می سازید، می ترسم در صورتی که ناتوان است و نمی تواند فایده ای برساند؟« وَلاَ تَخَافُونَ أَنَّكُمْ أَشْرَكْتُم بِاللّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا» و شما از اینکه چیزهایی را شریک خدا قرار داده و بر صحت آن دلیلی نازل نکرده است ترسی به دل راه نمی دهید؟ شما دلیلی جز پیروی از هوی و خواستهای خود ندارید. « فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالأَمْنِ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ » پس کدامیک از ما دو گروه به امنیت سزاوارتر است اگر می دانید؟ خداوند متعال در حالی که هر دو گروه را از هم جدا می سازد، می فرماید:« الَّذِينَ آمَنُواْ وَلَمْ يَلْبِسُواْ إِيمَانَهُم بِظُلْمٍ» کسانی که ایمان آورده و خود را به شرک نیالوده باشند، « أُوْلَـئِكَ لَهُمُ الأَمْنُ وَهُم مُّهْتَدُونَ» امنیت از هراس و وحشت، و از عذاب و بدبختی، و هدایت شدن به راه راست ایشان را سزد. پس اگر ایمانشان را به طور مطلق با هیچ ظلمی نیامیخته باشند، نه با شرک و نه با دیگر گناهان ، به امنیت و هدایت کامل دست می یابند. و اگر ایمانشان را فقط به شرک آلوده نکرده باشند، اما گناهان دیگری را انجام داده باشند، اصل هدایت و امنیت را در می یابند، گرچه هدایت و امنیت کامل را از دست می دهند. و مفهوم آیه کریمه این است که کسانی که از این دو ویژگی برخوردار نباشند، هدایت و امنیتی را به دست نیاورده، و بهره آنان گمراهی و بدبختی است. وقتی که خداوند متعال دلایل قاطعی را برای ابراهیم علیه السلام ارائه نمود، فرمود:« وَتِلْكَ حُجَّتُنَا آتَيْنَاهَا إِبْرَاهِيمَ عَلَى قَوْمِهِ» و این بود دلیل ما که به ابراهیم دادیم تا علیه قومش به کار گیرد. یعنی با این دلایل بر قومش چیره شد و به وسیله این دلایل آنان را در مجادله شکست داد. « نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَّن نَّشَاء» درجات هرکس را که بخواهیم بلند می کنیم، همان طور که درجات ابراهیم علیه السلام را در دنیا و آخرت بلند کردیم، زیرا خداوند بوسیله علم، صاحب علم را بر بندگانش برتری می دهد. به ویژه عالمی که به علم خود عمل نماید، و علم را به دیگران بیاموزد، چنین کسی را برحسب حالتش پیشوای مردم قرار می دهد؛ مردم به کارهایش چشم می دوزند و از او پیروی می کنند، و از نور او برای خود روشنایی کسب می نمایند. خداوند متعال می فرماید:« یَرفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ ءَامَنُوا مِنکُم وَالَّذِینَ أُوتُوا العِلمَ دَرَجَتِ» خداوند درجات م ومنان و اهل علم را بالا می برد. « إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ» همانا پروردگار تو با حکمت و دانا است. پس علم و حکمت را جز در جایی که شایسته آن دو است قرار نمی دهد، و او به این محل آگاه تر است. آیه ی 90-84: وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَقَ وَيَعْقُوبَ كُلاًّ هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِن قَبْلُ وَمِن ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ ؛ و به او اسحاق و يعقوب را بخشيديم و همگی را هدايت کرديم و نوح را پيش ، از اين هدايت کرده بوديم و از فرزندان ابراهيم داود و سليمان و ايوب و يوسف و موسی و هارون را هدايت کرديم و نيکوکاران را اين گونه جزادهيم. وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى وَعِيسَى وَإِلْيَاسَ كُلٌّ مِّنَ الصَّالِحِينَ؛ و زکريا و يحيی و عيسی و الياس ، که همه از صالحان بودند. وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلاًّ فضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ؛ و اسماعيل و اليسع و يونس و لوط ، که همه را بر جهانيان برتری نهاديم. وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ؛ و از پدرانشان و فرزندانشان و برادرانشان بعضی را هدايت کرديم ، و ايشان را برگزيديم و به راه راست راه نموديم. ذَلِكَ هُدَى اللّهِ يَهْدِي بِهِ مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَلَوْ أَشْرَكُواْ لَحَبِطَ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ؛ اين است هدايت خدا هر که را از بندگانش خواهد بدان هدايت می کند واگر، شرک هم آورده بودند اعمالی را که انجام داده بودند نابود می گرديد. أُوْلَـئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ فَإِن يَكْفُرْ بِهَا هَـؤُلاء فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَّيْسُواْ بِهَا بِكَافِرِينَ؛ اينان کسانی هستند که به آنها کتاب و فرمان و نبوت داده ايم اگر اين قوم بدان ايمان نياورند قوم ديگری را بر آن گمارده ايم که انکارش نمی کنند. أُوْلَـئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُل لاَّ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ؛ اينان کسانی هستند که خدا هدايتشان کرده است ، پس به روش ايشان اقتداکن بگو : هيچ پاداشی از شما نمی طلبم ، اين کتاب جز اندرزی برای مردم جهان نيست. وقتی که خداوند از بنده و خلیل خود ابراهیم علیه السلام و از علم و شکیبایی و دعوت در راه خدا را که به او ارزانی داشته بود، سخن به میان آورد، ذکر نمود که خداوند چه نژاد صالح و نسل پاکیزه ای به او عطا کرد و وی را بدان وسیله اکرام نمود، و اینکه خداوند برگزیدگان خلق را از نسل او قرار داده است. و از این فضیلت عظیم و کرامت بی نظیر که شبیه و مانندی برای آن نیست. پس فرمود:« وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَقَ وَيَعْقُوبَ» و به ابراهیم اسحاق و یعقوب را دادیم. یعقوب فرزند اسحاق بودکه اسرائیل هم نام داشت. یعقوب پدر ملتی است که خداوند آن را بر جهانیان برتری داده بود. « کُلّاً» هرکدام از این دو را « هَدَینَا» در علم و عمل به راه راست هدایت کردیم. « وَنُوحًا هَدَيْنَا مِن قَبْلُ» و نوح را پیشتر هدایت کردیم، و هدایت او بالاترین نوع هدایت است که جز تعدادی از مردم در جهان به آن دست نیافته اند، و آنان پیامبران اولوالعزم هستند که نوح یکی از آنها است. « وَمِن ذُرِّيَّتِهِ» و احتمال دارد که ضمیر در کلمه « ذُرّیَِّتِهِ» به نوح برگردد، چون نوح نزدیکترین اسم به ضمیر است، و چون خداوند همراه با کسانی که نام برده لوط را نیز ذکر کرده است که از فرزندان نوح می باشد نه از فرزندان ابراهیم ، زیرا لوط برادر زاده ابراهیم است. و احتمال دارد که ضمیر به ابراهیم برگردد، چون سیاق جمله برای تمجید از ابراهیم است. و لوط گرچه از نسل ابراهیم نیست اما از جمله کسانی است که به دست ابراهیم ایمان آورد. پس فضیلیتی که به دست ابراهیم ایمان آورد. پس فضیلتی که از طریق ایمان آوردن لوط به دست ابراهیم عاید حضرت خلیل می گردد بزرگتر و ارزشمندتر از آن فضیلتی است که لوط تنها فرزند او باشد نه چیز دیگری. « َداوُودَ وَسُلَيْمَانَ» داود و پسرش سلیمان، « وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ» و ایوب، و یوسف پسر یعقوب، « وَمُوسَى وَهَارُونَ» و فرزندان عمران، « وَکَذِلِکَ» و همانگونه که نسل ابراهیم خلیل علیه السلام را به دلیل اینکه پروردگارش را به بهترین شیوه عبادت کرده بود و به نحو احسن به مردم سود رسانده بود، هدایت و اصلاح نمودیم، « نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ» همانگونه نیز نیکوکاران را پاداش می دهیم و از آنان نام نیک و نسل صالح برجای می گذاریم. « وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى» و زکریا و یحیی که پسرش بود، « وَعِيسَى» و عیسی پسر مریم، « وَإِلْيَاسَ كُلٌّ مِّنَ الصَّالِحِينَ» و الیاس، که همگی از صالحان و شایستگان بوه و اخلاق و اعمال و علوم شایسته ای داشته و رهبر و پیشوای صالحان بودند. « وَإِسْمَاعِيلَ» و اسماعیل پسر ابراهیم ، پدر ملت عرب که برترین ملتها است، و پدر برترین فرزندان آدمی یعنی محمد (ص) « َيُونُسَ» و یونس فرزند متی، « وَلُوطًا» و لوط فرزند هاران، برادر ابراهیم، « وَكُلاًّ» و هریک از این انبیاء و پیامبران را، « فضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ» بر جهانیان برتری دادیم. و معیار برخورداری از درجات و رتبه های برتر چهار چیز است که خداونده بیان نموده است:« وَمَن یُطِعِ اللَّهَ والرَّسُولَ فَأُولَئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنعَمَ اللَّهُ عَلَیهِم مِّنَ النَّبِیِئّنَ وَالصِّدِیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّلِحِینَ» و هرکس از خدا و پیامبرش پیروی نماید، پس او با کسانی خواهد بود که خداوند بر آنها انعام کرده است، از پیامبران و صدیقان و شهیدان و صالحان. پس ایشان در بالاترین رتبه قرار دارند، و این دسته از پیامبران به طور مطلق برترین پیامبران هستند. زیرا پیامبرانی که خداوند سرگذشت آنها را در قرآن بیان کرده است بدون شک از پیامبرانی که خداوند سرگذشت آنان را بیان نکرده است، برترند. « وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ» و از برادران و نسل ایشان عده ای را هدایت کردیم، « وَاجْتَبَيْنَاهُمْ» و آنان را برگزیدیم، « وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ» و آنان را به راه راست هدایت کردیم، « ذَلِکَ» این هدایت، « هُدَى اللّهِ» هدایت خدا است که هدایتی جز آن وجود ندارد. « يَهْدِي بِهِ مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ» هرکس از بندگانش را که بخواهد بدان هدایت می نماید، پس هدایت را از او طلب کنید، زیرا اگر خداوند شما را هدایت نکند هدایت کننده ای نخواهید داشت. و افراد مذکور از جمله کسانی هستند که خداوند هدایت آنان را خواسته است. « وَلَوْ أَشْرَكُواْ» و اگر فرضا شرک می ورزیدند، « لَحَبِطَ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ» هر آنچه را که کرده بودند از دستشان می رفت. زیرا شرک، عمل را نابود و ضایع می گرداند، و باعث خلودِ در جهنم می شود. پس وقتی که این برگزیدگان اگر شرک بورزند که هرگز چنین نمی شود و از آنان بعید است اعمالشان هدر و ضایع گردد، دیگران به طریق اولی اعمالشان ضایع خواهد شد. « أُوْلَـئِكَ» این افراد مذکور، « الَّذِينَ هَدَى اللّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ» کسانی اند که خداوند آنان را هدایت کرده است، پس به هدایت ایشان اقتدا کن. پس ای پیامبر بزرگوار! به دنبال این پیامبران برگزیده حرکت و از آئین آنان پیروی کن. و پیامبر (ص) از این دستور اطاعت نمود، و به هدایت پیامبران پیش از خود راه یافت و هر کمالی را که در آنان بود در خود جمع کرد، پس برتری و ویژگی هایی در وی جمع شد که از همه جهانیان بالاتر رفت، و سردار پیامبران و پیشوای پرهیزگاران گردید. درود و رحمت بی کران خدا بر او و همه ی پیامبران باد. و از این رهگذر برخی از اصحاب استدلال کرده اند که پیامبر (ص) از همه پیامبران برتر است. «قُل» به کسانی که از دعوت تو روی گردانده اند، بگو:« لاَّ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا» به خاطر دعوتم از شما مزد و پاداشی نمی طلبم که آن را به عنوان پاداش به من بدهید، زیرا این کار سبب امتناع شما می شود، بلکه مزد من بر خدا است. « إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ» نیست این قرآن جز پندی برای جهانیان ، تا آنچه را که به آنان فایده می دهد از آن یاد گیرند، و آن را انجام دهند، و آنچه را که به زیان آنها است از آن یاد بگیرند، و آن را ترک کنند، و بوسیله آن پروردگارشان را با اسما و صفاتش بشناسند. و اخلاق خوب و پسندیده و راههایی که انسان را بدان می رساند، بشناسند و اخلاق زشت و راههایی را که به آن می انجامد یاد گیرند و از آن دوری جویند. پس چون قرآن برای جهانیان پند است، بزرگترین نعمتی است که خداوند با آن بر جهانیان انعام نموده اند. پس جهانیان باید آن را بپذیرند، و سپاس خدا را به خاطر آن به جای آورند. آیه ی 91: وَمَا قَدَرُواْ اللّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُواْ مَا أَنزَلَ اللّهُ عَلَى بَشَرٍ مِّن شَيْءٍ قُلْ مَنْ أَنزَلَ الْكِتَابَ الَّذِي جَاء بِهِ مُوسَى نُورًا وَهُدًى لِّلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِيسَ تُبْدُونَهَا وَتُخْفُونَ كَثِيرًا وَعُلِّمْتُم مَّا لَمْ تَعْلَمُواْ أَنتُمْ وَلاَ آبَاؤُكُمْ قُلِ اللّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ ؛ وقتی که می گويند که خدا بر هيچ انسانی چيزی نازل نکرده است ، خدا را، آنچنان که در خور اوست نشناخته اند بگو : کتابی را که موسی برای روشنايی و هدايت مردم آورد ، چه کسی بر او نازل کرده بود ? آن را بر کاغذها نوشتيد ، پاره ای از آن را آشکار می سازيد ولی بيشترين را پنهان می داريد به شما چيزها آموختند که از اين پيش نه شما می دانستيد و نه پدرانتان می دانستند بگو : آن الله است آنگاه رهايشان ساز تا همچنان به انکارخويش دلخوش باشند. در این آیه خداوند کسانی از یهودیان و مشرکان را که رسالت را نفی کرده و ادعا می کردند خداوند بر هیچ انسانی چیزی فرو نفرستاده است، تقبیح نموده و مورد سرزنش قرار می دهد. پس هرکس این سخن را گفته است به گونه لازم قدر و شان خدا را نشناخته و عظمت وی را آنگونه که شایسته است درک نکرده است. چون این امر به منزله طعنه زدن و عیب گرفتن از حکمت اوست، و چنین فردی ادعا می کند که خداوند بندگانش را بیهوده رها کرده، و به آنها امر نمی کند، و آنان را نهی نمی نماید. این عملِ آنان در واقع انکارِ بزرگترین نعمتی است که خداوند به بندگان ارزانی داشته است، و آن رسالت و پیامی است که بندگان برای رسیدن به سعادت و کرامت و رستگاری، راهی جز آن ندارند، پس چه طعنه ای بزرگتر از این است؟! «قُل» به آنان بگو و ایشان را با حقیقتی که به آن اقرار می نمایند وادار ساز که به فساد گفتار خود اقرار کنند ، بگو:« مَنْ أَنزَلَ الْكِتَابَ الَّذِي جَاء بِهِ مُوسَى» چه کسی کتابی را نازل کرده که موسی آورده است، و آن تورات بزرگ است؟ « نُورَا» که در تاریکی های جهالت نور است، « وَهُدًى لِّلنَّاسِ» و هدایتی است در گمراهی، و مردم را در علم و عمل به راه راست هدایت می نماید. و آن کتابی است که یاد و خاطره اش دلها را پر کرده است. تا جایی که آن را روی صفحه های کاغذ می نوشتند، و آنگونه که می خواستند در آن تصرف و دستکاری می کردند. پس آنچه با خواست هایشان مخالف بود پنهان می داشتند، و آنچه پنهان می کردند خیلی زیاد بود. « وَعُلِّمْتُم» و به سبب این کتاب بزرگوار علومی به شما آموخته شده است. « مَّا لَمْ تَعْلَمُواْ أَنتُمْ وَلاَ آبَاؤُكُمْ» که نه شما و نه پدرانتان آن را نمی دانستید. پس وقتی که از آنان بپرسی:« کتابی را که دارای این ویژگی است چه کسی فرو فرستاده است»؟ این پرسش را پاسخ بده، و « قُلِ اللّهُ» بگو: خدا، که آن را نازل کرده است . پس آنگاه حق به روشنی خورشید روشن می گردد، و حجت بر آنان اقامه می شود، «ثُمَّ» و هرگاه آنان را اینگونه ملزم ساختی « ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ» آنها را بگذار تا در باطلشان فرو روند، و به بازی سرگرم شوند. آنها را بگذار تا در باطل خود فرو روند، و به چیزهایی بی فایده سرگرم و مشغول شوند، تا آن روزی را که وعده داده شده اند ملاقات کنند. آیه ی 92: وَهَـذَا كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ مُّصَدِّقُ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَلِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَهُمْ عَلَى صَلاَتِهِمْ يُحَافِظُونَ ؛ اين است کتابی مبارک که نازل کرده ايم ، تصديق کننده چيزی است که پيش ، از آن نازل شده است تا با آن مردم ام القری و مردم اطرافش را بيم دهی کسانی که به روز قيامت ايمان دارند به آن نيز ايمان دارند اينان مراقب نمازهای خويشند. «وَهَذَا» و این قرآن به « أَنزَلْنَاهُ» آن را به سوی تو نازل کرده ایم « مُبَارَكٌ» دارای خیر و برکت فراوان است، خیر و برکت آن زیاد و گسترده است. « مُّصَدِّقُ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ» و با کتابهای گذشته موافق است و بر راستی آنها گواه می باشد. « وَلِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا» و نیز آن را فرو فرستاده ایم تا اهل مکه و کسانی را که در اطراف مکه و شهرهای شبه جزیره و سایر شهرهای دنیا زندگی می ک نند از عقوبت و کیفر خدا بترسانی و آنان را از آنچه که موجب عقوبت و کیفر خدا می شود برحذر داری. « وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ يُؤْمِنُونَ بِهِ» و کسانی که به روز آخرت ایمان دارند به این قرآن ایمان می آورند، چون وقتی که ترس در دل جای گیرد جوارح و اعضا نیز تسلیم خداوند می شوند. « وَهُمْ عَلَى صَلاَتِهِمْ يُحَافِظُونَ» و آنان بر نماز خود مداومت می کنند و ارکان و حدود و شروط و آداب و مکمّلات آن را حفظ می نمایند . خداوند همه ما را از زمره آنان بگرداند! آیه ی 94-93: وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ كَذِبًا أَوْ قَالَ أُوْحِيَ إِلَيَّ وَلَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْءٌ وَمَن قَالَ سَأُنزِلُ مِثْلَ مَا أَنَزلَ اللّهُ وَلَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ فِي غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلآئِكَةُ بَاسِطُواْ أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُواْ أَنفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَكُنتُمْ عَنْ آيَاتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ ؛ کيست ستمکارتر از آن کس که به خدا دروغ بست يا گفت که به من وحی شده و، حال آنکه به او هيچ چيز وحی نشده بودو آن کس که گفت : من نيز همانندآياتی که خدا نازل کرده است ، نازل خواهم کرد ? اگر ببينی آنگاه که اين ستمکاران در سکرات مرگ گرفتارند و ملائکه بر آنها دست گشوده اند که :جان خويش بيرون کنيد ، امروز شما را به عذابی خوارکننده عذاب می کنند ،و اين به کيفر آن است که در باره خدا به ناحق سخن می گفتيد و از آيات او سرپيچی می کرديد. وَلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَى كَمَا خَلَقْنَاكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَتَرَكْتُم مَّا خَوَّلْنَاكُمْ وَرَاء ظُهُورِكُمْ وَمَا نَرَى مَعَكُمْ شُفَعَاءكُمُ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فِيكُمْ شُرَكَاء لَقَد تَّقَطَّعَ بَيْنَكُمْ وَضَلَّ عَنكُم مَّا كُنتُمْ تَزْعُمُونَ ؛ هر آينه ، تنها تنها ، آن سان که در آغاز شما را بيافريديم ، نزد ما آمده ايد در حالی که هر چه را که ارزانيتان داشته بوديم پشت سر نهاده ايد وهيچ يک از شفيعانتان را که می پنداشتيد با شما شريکند همراهتان نمی بينيم از هم بريده شده ايد و پندار خود را گمگشته يافته ايد. خداوند متعال می فرماید: هیچ کس ستمگرتر و مجرم تر از کسی نیست که به خدا دروغ ببندد. به این صورت که به خداوند دروغ یا فرمانی نسبت دهد که او از آن مبّرا و پاک است. و توصیف چنین کسی به ستمگرترین ِ مردم مبتنی بر این است که دروغ پردازی وی و تحریف نمودن اصول و فروع ادیان و نسبت دادن آن به خدا جزوِ بزرگترین انواع فساد است. ادعای دروغین نبوت و اینکه خدا بر او وحی می نماید، نیز در این مقوله داخل است. چون او در ضمن اینکه به خدا دروغ نسبت می دهد و بر عظمت و پادشاهی وی گستاخی می نماید، مردم را نیز وادار می کند تا از وی پیروی کنند، و به خاطر این کار با مردم می جنگند، و خون و مال مخالفانش را مباح و جایز می داند. و کسانی که ادعای نبوت کرده اند مانند: « مسیلمه کذّاب» و «اسود عنسی» و « مختار» و دیگر کسانی که چنین ادعایی را داشته اند، در این آیه داخل هستند. « وَمَن قَالَ سَأُنزِلُ مِثْلَ مَا أَنَزلَ اللّهُ» و کیست ستمگرتر از کسی که ادعا ک ند می تواند کاری را بکند که خداوند آن را انجام می دهد؟! و همچون خداوند می تواند احکامی را صادر و همانند او قوانینی را مشروع کند؟! و هرکس که ادعا کند می تواند به مبارزه با قرآن بپردازد، و مانند قرآن را بیاورد در این داخل است. و چه ستمی بزرگتر از ادعای کسی است که خودش نیازمند و ناتوان، و از هر جهت ناقص است، اما ادعا کند که با خداوندِ نیرومند و توانگر که در ذات و اسماء و صفات دارای کمال مطلق می باشد برابر است؟! خداوند پس از آنکه ستمگران را مذّمت نمود، عقوبت و سزایی را که به هنگام احتضار و در روز قیامت برای آنان آماده کرده است ، بیان کرد و فرمود:« وَلَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ فِي غَمَرَاتِ الْمَوْتِ» و اگر ستمگران را در حالت وحشتناک و فجیع مرگ مشاهده کنی، وضعیت ترسناکی را که قابل توصیح نیست، خواهی دید. « وَالْمَلآئِكَةُ بَاسِطُواْ أَيْدِيهِمْ» آنگاه که فرشتگان دست هایشان را برای عذاب دادنِ این ستمگران به سوی آنها دراز می کنند، و به هنگام نزع روحشان و امتناع ورزیدن ارواح از بیرون آمدن از اجساد، به آنها می گویند:« أَخْرِجُواْ أَنفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ» جان خود را از بدنتان بیرون کنید، امروز عذاب خوار کننده ای می بینید. عذابی سخت می بینید که شما را خوار و ذلیل می گرداند. و سزا از نوع عمل است. پس این عذاب، « بِمَا كُنتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللّهِ غَيْرَ الْحَقِّ» به سبب دروغی است که بر خدا بستید، و رسالت حقیقی پیامبران را رد کردید. « وَكُنتُمْ عَنْ آيَاتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ» و در مقابل آیات خدا استکبار ورزیدید، و تسلیم فرمان و احکامِ او نشدید . این آیه مبیّن عذاب برزخ و نعمت آن است. چون این خطاب و عذاب زمانی به آنان روی می آورد که در حالت احتضار و در آستانه مرگ و در چند قدمی آن قرار دارند. نیز این آیه بیانگر آن است که روح، جسمی است وارد بدن شده،و بیرون می رود و مورد خطاب قرار می گیرد. پس این است حال آنان در برزخ، و اما در روز قیامت درمانده و تنها، بدون اهل و مال وارد میدان محشر می شوند؛ نه فرزندانی به همراه دارند، و نه لشکر و یاورانی! تک و تنها به ملاقات خداوند می روند، همانگونه که خداوند آنها را روز نخست عاری و خالی از هر چیز آفرید. زیرا تمامی دارایی و ممتلکات بعد از آفریده شدن و با اخذ اسباب به دست می آید. ولی در این روز همه چیزهایی که آدمی در دنیا داشته است از او جدا می شود، جز عمل صالح، و عمل بد که اساس سرای آخرت بوده و زندگی اخروی بر این دو اساس نشات می گیرد، و خوبی و زشتی، و شادی و ناراحتی، و عذاب و نعمت دنیای آخرت زاده اعمال است. پس، فقط اعمال فایده می دهد یا زیان می رساند، انسان را ناراحت می کند، یا او را شاد می گرداند، و خانواده و فرزندان و مال و یاوران عوارض و صفات زایل، و حالاتی گذرا بیش نیستند. بنابراین فرمود:« وَلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَى كَمَا خَلَقْنَاكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَتَرَكْتُم مَّا خَوَّلْنَاكُمْ وَرَاء ظُهُورِكُمْ» و مشا تنها پیش ما آمده اید، همانگونه که روز نخست شما را آفریدیم. و آنچه را که به شما بخشیدیم و بر شما انعام کردیم پشت سر خود بر جای گذاشتید، و سودی را به شما نمی رساند، « وَمَا نَرَى مَعَكُمْ شُفَعَاءكُمُ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فِيكُمْ شُرَكَاء» و از میانجیگران و شفاعت کنندگان کسی را با شما نمی بینم؛ کسانی که ادعا می کردید شریک خدا هستند. مشرکان برای خدا شریک می گیرند و همراه با خدا، فرشتگان و پیامبران و صالحان و دیگران را عبادت می کنند. حال آنکه همه آنها مخلوق خدا هستند. و برای این مخلوقات بهره ای قرار می دهد و آنان را در عبادت هایشان شریک می گردانند. و این ادعا، ستمی است که مرتکب می شوند، زیرا همه بندگان خدا هستند، و خداوند مالک آنها است، و فقط او سزاوار پرستش است. پس شرک ورزیدن آنها در عبادت، و پرستش برخی از بندگان، قرار دادن آن بندگان به جای خداوند آفریننده و مالک است. بنابراین در روز قیامت سرزنش شده و به آنها گفته می شود:« وَمَا نَرَى مَعَكُمْ شُفَعَاءكُمُ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فِيكُمْ شُرَكَاء لَقَد تَّقَطَّعَ بَيْنَكُمْ» پیوند میانجیگری و شفاعتی که بین شما و مشرکان بود از هم گسیخته است. پس هیچ فایده ای به شما نمی رسانند. « وَضَلَّ عَنكُم مَّا كُنتُمْ تَزْعُمُونَ» و فایده و امنیت و خوشبختی و نجاتی که ادعا می کردید ، و شیطان آن را برایتان می آراست، و در دلهایتان زیبا و خوب جلوه می داد، و بر زبانتان جاری می ساخت از دست شما رفته است. شما فریبِ خیال باطلی را خورده بودید که حقیقتی نداشت، زیرا ثابت و آشکار شد که خود و خانواده و مالهایتان را تباه کرده اید. آیه ی 98-95: إِنَّ اللّهَ فَالِقُ الْحَبِّ وَالنَّوَى يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَمُخْرِجُ الْمَيِّتِ مِنَ الْحَيِّ ذَلِكُمُ اللّهُ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ؛ خداست که دانه و هسته را می شکافد ، و زنده را از مرده بيرون می آورد و، مرده را از زنده بيرون می آورد اين است خدای يکتا پس ، از کجا بازمی گردانندتان ? فَالِقُ الإِصْبَاحِ وَجَعَلَ اللَّيْلَ سَكَنًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ حُسْبَانًا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ؛ شکوفنده صبحگاهان است و شب را برای آرامش قرار داد و خورشيد و ماه را برای حساب کردن اوقات اين است تقدير خدای پيروزمند دانا. وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُواْ بِهَا فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ قَدْ فَصَّلْنَا الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ؛ اوست خدايی که ستارگان را پديد آورد تا به آنها در تاريکيهای خشکی و، ودريا ، راه خويش را بيابيد آيات را برای آنان که می دانند به تفصيل بيان کرده ايم. وَهُوَ الَّذِيَ أَنشَأَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ قَدْ فَصَّلْنَا الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَفْقَهُونَ؛ و اوست خداوندی که شما را از يک تن بيافريد سپس شما را قرارگاهی است و وديعت جايی است آيات را برای آنان که می فهمند ، به تفصيل بيان کرده ايم. خداوند از کمال و عظمت و فرمانروایی و اقتدار و گستردگی رحمت و بخشندگی عام خود، و از شدت عنایت خویش به آفریده هایش خبر داده ومی فرماید:« إِنَّ اللّهَ فَالِقُ الْحَبِّ وَالنَّوَى» خداوند شکافنده دانه و هسته است. این، همه دانه هایی را که مردم می کارند و دانه هایی را که آنان نمی کارند پراکنده می سازد شامل می شود. پس او دانه و حبوبات را از کشتزارها و گیاهانی که دارای انواع و اشکال و منافع مختلف هستند بیرون می آورد. همچنانکه از درخت خرما و میوه و دیگر درختان، هسته بیرون می آورد. که انسان ها و چهارپایان و حیوانات از آن استفاده می برند. و از دانه و هسته های شکافته شده بهره مند شده و در آن می چرند، و از آن برای خود، روزی و بهره هایی که خداوند در آن قرار داده است، می برند. و خداوند از احسان و بخشش خود چیزهایی به آنان نشان می دهد که عقلها را متحیر و دانشمندان را سرگشته می نماید. و از آفرینش شگفت انگیز و حکمت فائقه اش چیزهایی را به آنان نشان می دهد که از این طریق او را می شناسند و او را یگانه می دانند و در می یابند که او حق است و پرستش غیر او باطل می باشد. « يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَمُخْرِجُ الْمَيِّتِ» زنده را از مرده بیرون می آورد، همان طور که از منی، موجودِ زنده ای را پدید می آورد، و از تخم مرغ جوجه بیرون می آورد، و از دانه و هسته ، کشتزار و درخت می رویاند. « وَمُخْرِجُ الْمَيِّتِ مِنَ الْحَيِّ» و مرده را از زنده بیرون می آورد. مرده چیزی است که رشد و یا روح ندارد. همان طور که از درختان و کشترازها هسته و دانه بیرون می آورد، و از پرنده، تخم مرغ خارج می کند. « ذَلِكُمُ» کسی که چنین کرده و این چیزها را تنها آفریده و به تدبیر آن پرداخته است. « اللَّهُ» خداند، پروردگار شما است. او پروردگار همه جهانیان است، وهمه باید او را بپرستند. و اوست که همه جهانیان را با نعمت هایش پرورش داده، و به وسیله کرم و بخشش خویش تغذیه نموده است. « فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ» پس چگونه منحرف می شوید، و چگونه از پرستش خدایی که اینگونه است امتناع می ورزید؟ و چرا به عبادت کسی می پردازید که نمی تواند برای خود سود و زیانی بیاورد، و مالک مرگ و زندگی و حشر و نشری نیست؟! پس از آنکه خداوند متعال از ماده ی تشکیل دهنده ی روزی ها سخن به میان آورد، به خاطر تهیه مساکن و همه آنچه که بندگان از نور و تاریکی به آن نیاز دارند، و منافع و مصالحی که نور و تاریکی به دنبال دارند، بر آنان منت نهاد و فرمود:« فَالِقُ الإِصْبَاحِ» همانطور که او شکافنده دانه و هسته است، همچنین او ظلمت و تاریکی شب سیاه را که تمامی زمین را با سیاهی خود می پوشاند، بوسیله روشنایی صبح و سپیده دم آرام آرام می شکافد تا اینکه تاریکی به طور کامل از میان می رود، و روشنی و نورِ فراگیر که مردم در تهیه و تامین مصالح و منافع دینی و دنیوی خود از آن استفاده می کنند جای آن را می گیرد. و از آنجا که مردم به آرامش و استراحت نیاز دارند، و استراحت جز با پایان یافتن روشنائی روز کامل نمی گردد، « وَجَعَلَ اللَّيْلَ سَكَنًا» خداوند شب را مایه آرامش قرار داده، و انسانها در طی شب در خانه های خود به خواب فرو رفته و استراحت می کنند، و چهارپایان در جایگاه خود و پرندگان در لانه هایشان استراحت می نمایند. سپس خداوند شب را بوسیله روشنایی دور می کند و دوباره روز می شود، و این روند تا روز قیامت ادامه خواهد داشت. « وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ حُسْبَانًا» و خداوند متعال خورشید و ماه را بوسیله حساب قرار داده است تا با استفاده از خورشید و ماه وقت و زمان شناخته شود، و اوقات عبادات و مدت های معاملات و اوقات سپری شده دانسته شود، به گونه ای که اگر خورشید و ماه نبود و یکی پس از دیگری نمی آمدند و طلوع و غروبشان نبود، عموم مردم این اوقات را نمی دانستند، و در دانستن آن مشترک نمی بودند. مگر افراد اندکی از مردم، آن هم پس از کوشش و تلاش فراوان، و در این رهگذر منافع ومصالح ضروری زیادی از دست می رفت. « ذَلِکَ» این سنجش، « تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ» اندازه گیری و سنجش خداوند چیره و دانا است، که همه مخلوقات تسلیم او هستند و فروتن و رام شده به فرمان او حرکت می کنند، طوری که از محور و مداری که خدا برای هریک مشخص نموده است فراتر نمی روند و از آن پس و پیش نمی شوند، « اَلعَلِیمِ» خدایی که علم و آگاهی او ظاهر و باطن و اول و آخر را احاطه نموده است از جمله دلایل عقلی مبنی بر احاطه و فراگیری علم خدا، مسخّر کردن این مخلوقات و قرار دادن آن بر مقدار و نظامی بی نظیر و شگفت انگیز است، که همه عقلها در زیبایی و سازگار بودن آن با حکمت و منافع آدمی درمانده اند. « وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُواْ بِهَا فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ» و او خدایی است که ستارگان را برای شما آفریده است تا به وسیله آن در تاریکی های خشکی و دریا راه بیایید. وقتی که راهها بر آدمی مشتبه شود، و راهرو حیران گردد که کدام راه را در پیش بگیرد، آنگاه به وسیله ستارگان جهت و راه خود را مشخص می نماید. پس خداوند ستارگان را وسیله ای جهت رهنمود شدن مردم به راهی قرار داده است که به خاطر منافع و تجارت و سفرشان به پیمودن آن نیاز دارند. برخی از ستارگان همواره دیده می شوند و از جای خود حرکت نمی کنند، و برخی همیشه در حرکت اند و اهل فن حرکت آن را می شناسند و به وسیله آن جهت ها و اوقات را تشخیص می دهند. این آیه و امثال آن بر مشروعیت آموختن دانش«ستاره شناسی» دلالت می نماید، زیرا راهیابی و یافتن مسیرها به صورت کامل جز از طریق آشنایی با چگونگی حرکت ستارگان امکان پذیر نیست. « قَدْ فَصَّلْنَا الآيَاتِ» همانا ما دلایل را بیان نموده و توضیح داده ایم و هر جنس و نوعی را از دیگری جدا ساخته ایم، به گونه ای که دلایل و نشانه های خدا آشکار و هویدا گشته اند. « لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ» برای اهل علم و شناخت ، زیرا آنها هستند که مورد خطاب قرار می گیرند و از آنها پاسخ خواسته می شود. به خلاف جاهلان و نادانان که از آیات خدا و علمی که پیامبران آورده اند روی گردانی می کنند، زیرا که تبیین و توضیح فایده ای به آنها نمی رساند، و تفصیل و تشریح، شبهه ای را از آنان دورنکرده و مشکلی را از آنان برطرف نمی سازد. « وَهُوَ الَّذِيَ أَنشَأَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ» و او خدایی است که شما را از یک شخص که آدم علیه السلام است آفرید، و نژاد انسان را که دنیا را پرکرده است از وی پدید آورد، انسانی که همواره رشد می کند و از اخلاق و آفرینش و ویژگیهای آن چنان متفاوتی برخوردار است که قابل توصیف و ضبط و ثبت نیست. و خداوند برای آنها قرارگاهی قرار داده است که باید به سوی آن حرکت کنند، و آن سرای آخرت است که سرایی غیر از آن وجود ندارد. پس سرای آخرت سرایی است که مردم برای سکونت گزیدن در آن آفریده شده اند و در دنیا پدید آورده شده اند ، تا برای تحصیل اسباب زندگی اخروی تلاش نمایند، زیرا زندگی قیامت براساس زندگی دنیا پدید می آید و به وسیله آن آباد یا ویران می گردد. خداوند آنها را در پشت پدران و شکم مادرانشان به ودیعت نهاد، سپس آنان را به سرای دنیا آورد، سپس به جهان برزخ می برد، و در همه این مراحل انسان همچون مهمان و مسافری است که ثبات و استقراری را برای خویش نمی بیند، و همواره از مرحله ای به مرحله ای دیگر منتقل می شود، تا اینکه به سرایی می رسد که محل استقرار وی است. این دنیا گذرگاه و محلی است که انسان بطور موقت، مدتی در آن زندگی می کند.« قَدْ فَصَّلْنَا الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَفْقَهُونَ» ما آیات را برای قومی که آیات خدا را می فهمند و دلایل و نشانه هایش را درک می کنند، بیان کرده ایم. آیه ی 99: وَهُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَخْرَجْنَا بِهِ نَبَاتَ كُلِّ شَيْءٍ فَأَخْرَجْنَا مِنْهُ خَضِرًا نُّخْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُّتَرَاكِبًا وَمِنَ النَّخْلِ مِن طَلْعِهَا قِنْوَانٌ دَانِيَةٌ وَجَنَّاتٍ مِّنْ أَعْنَابٍ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُشْتَبِهًا وَغَيْرَ مُتَشَابِهٍ انظُرُواْ إِلِى ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَيَنْعِهِ إِنَّ فِي ذَلِكُمْ لآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ؛ اوست خدايی که از آسمان باران فرستاد و بدان باران هر گونه نباتی را، رويانيديم ، و از آن نبات ساقه ای سبز و از آن دانه هايی بر يکديگر چيده ونيز از جوانه های نخل خوشه هايی سر فرو هشته پديد آورديم ، و نيز بستانهايی از تاکها و زيتون و انار ، همانند و ناهمانند به ميوه هايش آنگاه که پديد می آيند و آنگاه که می رسند بنگريد که در آنها عبرتهاست برای آنان که ايمان می آورند. این بزرگترین نعمت خدا است که انسانها و دیگر مخلوقات به شدت به آن نیازمندند. خداوند به هنگام نیازِ مردم از آسمانها آبی پی در پی فرو می فرستد، و به وسیله آن هر چیزی را که انسانها و چهارپایان می خورند، می رویاند. پس آفریدگان و مخلوقات از فضل خدا برخوردار شده و از روزی و احسان او فراخی و راحتی می یابند. و قحطی و خشکسالی از آنان دور می شود. پس دلها شاد می گردد ، و چهره ها روشن و تازه می شوند، و رحمت خدای بخشنده و مهربان برای بندگان حاصل می شود و از آن استفاده می کنند، و این ایجاب می نماید تا بندگان تلاش خود را در به جای آوردن شکر و پرستش و رجوع به سوی کسی که نعمت ها را به سوی آنان سرازیر نموده است مبذول دارند. وقتی که به طور عام آنچه را با آب روید از قبیل درختان و گیاهان بیان کرد، به طور خاص نیز به ذکر کشتزار و نخل پرداخت، زیرا فایده آنها بسیار زیاد است، و خوراک بیشتر مردم از این طریق تامین می شود،پس فرمود:« فَأَخْرَجْنَا مِنْهُ خَضِرًا» و به وسیله آب، گیاهان سبز را رویاندیم، « نُّخْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُّتَرَاكِبًا» و از آن گیاه سبز دانه هایی که روی هم انباشته اند از قبیل گندم و جو و ذرّت و برنج و غیره را بر می آوریم. توصیف انباشته بودن برای دانه بیانگر آن است که دانه های آن زیاد است، و همه از یک دانه سرچشمه می گیرند و با یکدیگر مخلوط نمی شوند و جدا جدا هستند. و نیز اشاره به فراوانی محصول و فرآورده های آن است، و اینکه بذر باقی می ماند و مقدار زیادی برای خوردن وذخیره کردن نیز در دسترس می باشد. « وَمِنَ النَّخْلِ مِن طَلْعِهَا» و خداوند از شکوفه درخت خرما خوشه هایی را بیرون می آورد. « طلع» به معنی شکوفه خرما است که هنوز خوشه از آن بیرون نیامده است. « قِنْوَانٌ دَانِيَةٌ» خوشه های نزدیک به هم و در دسترس که به راحتی در دسترس می باشند. طوری که استفاده از میوه درخت خرما مشکل نیست، هرچند که درخت خرما بلند است، چون در آن فرورفتگی و دسته هایی است که بالا رفتن از آن را آسان می گرداند.« وَجَنَّاتٍ مِّنْ أَعْنَابٍ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ» و خداوند به وسیله آب، باغهای انگور و زیتون و انار پدید آورده است. اینها درختان پرفایده و موثّر در سود رسانی به مردم هستند ، بنا براین پس از اینکه خداوند به طور عام از درختان و گیاهان نام برد، اینها را به طور ویژه بیان کرد. « مُشْتَبِهًا وَغَيْرَ مُتَشَابِهٍ» احتمال دارد که به انار و زیتون برگردد، چرا که انار و زیتون درخت و برگشان مانند یکدیگر و همگون است، اما در میوه با یکدیگر فرق کرده و تشابهی با یکدیگر ندارند. و احتمال دارد که به سایر درختان و میوه ها بر گردد، یعنی اینکه برخی از درختان و میوه ها با برخی دیگر مشابهت دارند، و در بعضی از صفات و ویژگیهایشان با یکدیگر همگونی و مشابهت ندارند. و بندگان از همه استفاده می برند و از آنها می خورند و لذت می برند و به عنوان قوت و غذا از آنها استفاده می کنند، و پند و اندرز می آموزند. بنابراین خداوند دستورداده است تا آدمی به آن بنگرد و از آن پند پذیرد، پس فرمود:« انظُرُواْ» با تدبّر و اندیشه بنگرید، « إِلِى ثَمَرِهِ» به میوه همه درختان به ویژه درخت خرما، آنگاه که میوه می دهد، « وَيَنْعِهِ» و به آن بنگرید آنگاه که میوه اش می رسد، زیرا در این، درست و عبرت و نشانه هایی دال بر رحمت خدا و گستردگی احسان و بخشش، و کمال اعتنا وتوجه وی به بندگانش. ولی هرکس درس نمی گیرد و نمی اندیشد، و مقصود را درک نمی کند، بنابراین خداوند بهره بردن از این نشانه ها را به مومنان اختصاص داد و فرمود:« إِنَّ فِي ذَلِكُمْ لآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ» همانا در این ، نشانه هایی است برای قومی که ایمان می آورند. زیرا ایمانی که مومنان با خود دارند آنان را وادار می کند که به مقتضای آن عمل کنند. و از جمله مقتضا و لوازم ایمان تفکر و اندیشیدن در نشانه های خدا و دیگر مواردی که عقل و سرشت و شریعت بر آن دلالت می نماید. آیه ی 104-100: وَجَعَلُواْ لِلّهِ شُرَكَاء الْجِنَّ وَخَلَقَهُمْ وَخَرَقُواْ لَهُ بَنِينَ وَبَنَاتٍ بِغَيْرِ عِلْمٍ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يَصِفُونَ؛ برای خدا شريکانی از جن قرار دادند و حال آنکه جن را خدا آفريده است و بی هيچ دانشی ، به دروغ دخترانی و پسرانی برای او تصور کرده اند او منزه است و فراتر است از آنچه وصفش می کنند. بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ أَنَّى يَكُونُ لَهُ وَلَدٌ وَلَمْ تَكُن لَّهُ صَاحِبَةٌ وَخَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ وهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ؛ پديد آورنده آسمانها و زمين است چگونه او را فرزندی باشد ، و حال آنکه او را همسری نيست هر چيزی را او آفريده است و به هر چيزی داناست. ذَلِكُمُ اللّهُ رَبُّكُمْ لا إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ فَاعْبُدُوهُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ؛ اين است خدای يکتا که پروردگار شماست خدايی جز او نيست آفريننده هر، چيزی است پس او را بپرستيد که نگهبان هر چيزی است. لاَّ تُدْرِكُهُ الأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ؛ چشمها او را نمی بينند و او بينندگان را می بيند دقيق و آگاه است. قَدْ جَاءكُم بَصَآئِرُ مِن رَّبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِيَ فَعَلَيْهَا وَمَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ؛ پروردگارتان به شما ادراک داده است هر که از روی بصيرت می نگرد به سود اوست و هر که چشم بصيرت بر هم نهد به زيان اوست و من نگهدارنده شما نيستم. خداوند متعال خبر می دهد با وجود این که بر بندگانش احسان نموده و خود را با نشانه ها و دلایل روشن و حجت های واضح شناسانده است، اما مشرکین اعم از قریش و دیگران، شریکانی از جن و فرشتگان که آفریده های خدا هستند و چیزی از ویژگی های ربوبیت و الوهیت در آنها نیست برای او قرار داده، و آنها را به فریاد خوانده و می پرستند. پس، آنها را شرکای کسی قرار داده اند که آفرینش و امر در دست او است، و سایر نعمت ها را ارزانی نموده، و همه سختی ها و رنجها را دور می نماید. همچنین مشرکین از روی نادانی و به دروغ پسران و دخترانی را برای خدا تراشیده اند. و کیست ستمگرتر از کسی که بدون علم و آگاهی درباره خدا چیزی بگوید؟ و زشت ترین نقص و کمبودی را که خداوند از آن پاک و مبّرا است به دروغ به او نسبت دهد؟! بنابراین خداوند خویشتن را از آنچه مشرکین به دروغ به او نسبت می دادند، تبرئه نمود و فرمود:« سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يَصِفُونَ» پاک است خداوند از آنچه که او را بدان توصیف می کنند، زیرا او به هر کمالی متصف و از هر نقص و آفت و عیبی پاک و منّزه است. « بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ » پدید آورنده و آفریننده آسمانها و زمین است. و آفرینش آنها را به خوبی و بدون اینکه از قبل نمونه ای داشته باشند، به بهترین صورت آفریده است، که خردمندان نمی توانند مانند آن را پیشنهاد کنند، و در آفرینش آسمانها و زمین هیچ شریک و وزیری ندارد. « أَنَّى يَكُونُ لَهُ وَلَدٌ وَلَمْ تَكُن لَّهُ صَاحِبَةٌ» چگونه ممکن است برای خدا فرزندی باشد، در حالی که او خدای برتر و بی نیاز است؟ و او کسی است که فرزند و همسری ندارد، و از مخلوقاتش بی نیاز است و همه مخلوقات در تمامی حالات خود به او نیازمندند. و فرزند باید از جنس پدرش باشد، و خداوند آفریننده هرچیزی است و هیچکدام از مخلوقات به هیچ صورتی با خدا مشابهت ندارند. وقتی که بیان داشت هر موجودی آفریده او است ، بیان کرد که علم و آگاهی او همه اشیا را فرا گرفته است، پس فرمود:« وهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ» و او به هر چیزی دانا است، ذکر «علم» پس از « خلق» به مثابه ارائه دلیل عقلی است بر ثبوت علوم او. این دلیل عقلی عبارت است از مخلوقات و نظام کامل و متقن جهان آفرینش. جهان هستی بر گستردگی علم آفریننده و کمال حکمت او دلالت می نماید. همان طور که خداوند متعال فرموده است :« أَلَا یَعلَمُ مَن خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِیفُ الخَبِیرُ» آیا کسی که آفریننده است و مردمان را آفریده است، حال و وضع آنان را نمی داند حال آنکه او لطیف و آگاه و بسیار باریک بین است؟! و در جای دیگری نیز می فرماید:« وَهُوَ الخَلَّقُ العَلِیمُ» و او آفریننده دانا است؛ خدایی که همه چیز را آفریده و اندازه گیری نموده است. « ذَلِكُمُ اللّهُ رَبُّكُمْ» این است خدا پروردگار شما؛ معبودی که شایسته است از صمیم قلب او را دوست بداریدو در برابر او سر مذلت بر خاک نهاد، همه جهان آفرینش را با نعمت خویش پرورش داده و انواع رنجها و سختی ها را از انسانها دور کرده است. « لا إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ فَاعْبُدُوهُ» هیچ معبود بر حقی جز او نیست، آفریننده هر چیزی است ، پس او را بپرستید. وقتی ثابت شد که او معبود بر حق است و جز او معبود حقیقی دیگری وجود ندارد، همه عبادتها را خالصانه برای او انجام دهید، و هدفتان از انجام آن فقط رضای وی باشد. زیرا آنچه از مردم خواسته شده همین است و برای همین هدف آفریده شده اند.« وَ مَا خَلَقتُ الجِنَّ وَالِا إِلَّا لِیَعبُدُونِ» و جن و انسان را نیافریده ام مگر برای اینکه مرا عبادت کنند. « وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ» و هر چیزی تحت وکالت و سرپرستی او قرار دارد ، همه را آفریده و به اصلاح و تدبیر شئون آنها می پردازد. و مشخص است کاری که در آن تصرف می شود، درستی و کامل بودن و انتظام کامل آن برحسب حالت کسی است که به وکالت و سرپرستی آن کار می پردازد. و وکالت خداوند بر کارها مانند وکالت مردم نیست، زیرا وکالت مردم، نیابی است و وکیل تابع موکل خود است. اما وکالت و سرپرستی خداوند باری تعالی از جانب خودش است و متضّمن کمال علم و حسن تدبیر و نیکوکاری و دادگری است. پس امکان ندارد که هیچ کسی بتواند از کار خداوند ایراد بگیرد و در صنعت و آفرینش وی خلل و نقصی مشاهده کند و در تدبیر و مدیریت او کمبودی بیابد. و از جمله وکالت خداوند این است که تبیین دینش را به عهده گرفته و آن را از هر تغییر و تحریفی حفظ کرده است. نیز حفاظت از مومنان و مصون داشتن آنها را از آنچه که ایمان و دینشان را از بین می برد بر عهده گرفته است. « لاَّ تُدْرِكُهُ الأَبْصَارُ» به خاطر عظمت و کمالش چشم ها او را احاطه نمی کنند گرچه در آخرت او را می بینند و با نگاه کردن به چهره بزرگوار خدا شاد می شوند. پس نفی احاطه و «ادراک» ، دیدن را نفی نمی کند بلکه به طریق مفهوم، دیدن را ثابت می نماید. زیرا نفی ادراک که دقیقترین صفت رویت است دال بر ثبوت رویت و دیدن است، زیرا اگر منظورش نفی دیدن بود، می فرمود: لا تراه الأَبصَارُ، چشم ها او را نمی بینند. و یا عبارتی شبیه این را می آورد. پس دانسته شد که در این آیه دلیلی بر صحّت مذهب کسانی وجود ندارد که رویت پروردگارشان را در آخرت نفی می کنند، بلکه این آیه کاملا مخالف عقیده و گفتار آنها است. « وَهُوَ يُدْرِكُ الأَبْصَارَ» و او خدایی است که علم و آگاهی اش پنهان و آشکار را احاطه نموده، و شنوایی او تمام اصوات آشکار و پوشیده را در برگرفته است و بینایی او همه دیدنی های کوچک و بزرگ را در برگرفته است. « وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِير» و او خدایی است که دانش و آگاهی اش دقیق است تا جایی که امور پنهان و پوشیده را در می یابد. و از جمله لطف و مهربانی او این است که بنده را به سوی مصالح دینش سوق می دهد و او را به مصالح و مقاصد خیر می رساند، و به سعادت و جاودانگی خیر می رساند، و به سعادت و جاودانگی و رستگاری همیشگی نایل می گرداند، به گونه ای که خود تصور آن را نداشته است. تا جایی که خداوند کارهایی را برای او مقدر می نماید که بنده آن را نمی پسندد، و از آن دردمند می شود، و از خداوند می خواهد که آن را از وی دور کند، اما خداوند می داند که دین بنده اش با آن درست تر می شود، و کمال و رشدش به آن منوط است. پس پاک است خدایی که به امور دقیق و پنهان آشنا است، و بسیار آگاه و لطیف و نسبت به مومنان مهربان است. « قَدْ جَاءكُم بَصَآئِرُ مِن رَّبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِيَ فَعَلَيْهَا وَمَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ» بدون شک دلایل روشنی از جانب پروردگارتان پیش شما آمده است، پس هرکس به دیده بصیرت بنگرد به سود او، و هرکس کور شود به زیان خودش است، و من مراقب و مسئول شما نیستم. وقتی که خداوند دلایل روشن و واضحی را بر صحت مطالب و اهداف راستین دین بیان کرد، توجه بندگان را به این نکته معطوف ساخت که هدایت و عدم هدایت آنان به نفع یا ضرر خودشان است، پس فرمود:« قَدْ جَاءكُم بَصَآئِرُ مِن رَّبِّكُمْ» نشانه ها و دلایلی که حق را بیان می دارد به نزد شما آمده است، که به خاطر فصاحت و بیان روشن آن و در برگرفتن معانی مهم و حقایق زیبا، همچون خورشید فروزان بر قلب و چشم ها می درخشند. چون این آیات از جانب پروردگار آمده اند؛ پروردگاری که آفریده هایش را با انواع نعمت های آشکار و پنهان که بزرگترین و برترین آن روشن کردن آیات و توضیح امور مشکل است، پرورش داده است.« فَمَنْ أَبْصَرَ» پس هرکس در پرتو این آیات ببیند و به مقتضای آن عمل نماید، « فَلِنَفْسِهِ» به نفع خودش است، زیرا خداوند بی نیاز و ستوده است. « وَمَنْ عَمِيَ» و هرکس کور شود، به این صورت که قدرت دیدن را داشته باشد اما چشمانش را ببندد، و از منکرات و معاصی بازداشته شود اما باز نیاید، و حق برای او بیان شود اما از آن فرمان نبرد و تسلیم آن نشود، و سرخم نکند، پس زیان کوری اش به خودش بر می گردد. « وَمَا أَنَاْ» و من پیامبر ، « عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ» همیشه محافظ و مراقب اعمالتان نیستم، بلکه فقط بر من رساندنِ آشکار واجب است، و من وظیفه ام را انجام داده ام، و این کار را کرده ام، و آنچه را که خداوند به سوی من فرستاده است، رسانده ام. پس وظیفه من همین است و مسئولیت بیشتری ندارم. آیه ی 108-105: وَكَذَلِكَ نُصَرِّفُ الآيَاتِ وَلِيَقُولُواْ دَرَسْتَ وَلِنُبَيِّنَهُ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ؛ آيات خدا را اينچنين گونه گون بيان می کنيم ، تا مباد که بگويند که ، ازکس درس گرفته ای و ما اين آيات را برای اهل دانش بيان می کنيم. اتَّبِعْ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ لا إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ؛ از هر چه از جانب پروردگارت بر تو وحی شده است پيروی کن هيچ خدايی جز او نيست و از مشرکان روی برتاب. وَلَوْ شَاء اللّهُ مَا أَشْرَكُواْ وَمَا جَعَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا وَمَا أَنتَ عَلَيْهِم بِوَكِيلٍ؛ اگر خدا می خواست ، آنان شرک نمی آوردند ، و ما تو را نگهبانشان نساخته ايم و تو کارسازشان نيستی. وَلاَ تَسُبُّواْ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَيَسُبُّواْ اللّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذَلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِم مَّرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُم بِمَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ ؛ چيزهايی را که آنان به جای الله می خوانند ، دشنام مدهيد که آنان نيز، بی هيچ دانشی ، از روی کينه توزی به الله دشنام دهند اينچنين عمل هر قومی را در چشمشان آراسته ايم پس بازگشت همگان به پروردگارشان است و اوهمه را از کارهايی که کرده اند آگاه می سازد. خداوند تبارک و تعالی مومنان را از کاری که در اصل جایز، و بلکه مشروع و مطلوب بوده است نهی می کند، و آن عبارت از دشنام دادن به خدایان مشرکانی است که بت هایی دروغین را به خدایی گرفته اند. مسلمانان با اهانت و دشنام دادن به خدایان آنان درصدد آن بودند که به خدا نزدیکی جویند. اما از آنجا که این دشنام دادن راهی برای دشنام دادن مشرکان به پروردگار جهانیان می شود، و باید ذات عظیم او از هر عیب و آسیب و دشنام و زشتی منزه دانسته شود، خداوند از دشنام دادن به خدایان مشرکین نهی کرد، چون آنها به خاطر دینشان به جوش می آیند، و برای آن تعصب می ورزند، زیرا خداوند برای هر امتی عملشان را آراسته و زیبا نموده است، و آن را خوب و زیبا می بینند، و به هر راهی از آن دفاع می کنند. به گونه ای که اگر مسلمانان خدایانشان را دشنام دهند، آنها به خداوند پروردگار جهانیان که عظمت و شکوه او در دلهای نیکوکاران و بدکاران ریشه دوانده است، دشنام می دهند . اما در روز قیامت بازگشت همه مردم به سوی خدا است، و همه بر خدا عرضه شده، و اعمالشان پیش او آورده می شود. پس آنان را به خوب و بدی که کرده اند آگاه می سازد. و در این آیه کریمه دلیلی بر صحت این قاعده شرعی وجود دارد:« وسایل، با کار و اهداف ارزیابی می شوند، و اینکه وسیله و راهِ به سوی حرام گرچه در اصل جایز و روا باشد اما مادامی که به شرّ منتهی شود حرام می باشد. » آیه ی 111-109: وَأَقْسَمُواْ بِاللّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لَئِن جَاءتْهُمْ آيَةٌ لَّيُؤْمِنُنَّ بِهَا قُلْ إِنَّمَا الآيَاتُ عِندَ اللّهِ وَمَا يُشْعِرُكُمْ أَنَّهَا إِذَا جَاءتْ لاَ يُؤْمِنُونَ ؛ تا آنجا که توانستند ، به سخت ترين قسمها ، به خدا سوگند ياد کردند که اگر معجزه ای برايشان نازل شود بدان ايمان آورند بگو : همه معجزه ها نزد خداست و شما از کجا می دانيد که اگر معجزه ای نازل شود ايمان نمی آورند ? وَنُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَأَبْصَارَهُمْ كَمَا لَمْ يُؤْمِنُواْ بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَنَذَرُهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ؛ و همچنان که در آغاز به آن ايمان نياوردند ، اين بار نيز در دلها و ديدگانشان تصرف می کنيم و آنان را سرگردان در طغيانشان رها می سازيم. وَلَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَيْهِمُ الْمَلآئِكَةَ وَكَلَّمَهُمُ الْمَوْتَى وَحَشَرْنَا عَلَيْهِمْ كُلَّ شَيْءٍ قُبُلاً مَّا كَانُواْ لِيُؤْمِنُواْ إِلاَّ أَن يَشَاء اللّهُ وَلَـكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ؛ و اگر ما فرشتگان را بر آنها نازل کرده بوديم و مردگان با ايشان سخن ، می گفتند و هر چيزی را دسته دسته نزد آنان گرد می آورديم ، باز هم ايمان نمی آوردند ، مگر اينکه خدا بخواهد و ليک بيشترشان جاهلند. مشرکانی که پیامبر محمد (ص) را تکذیب می کردند با محکم ترین سوگندهایشان به خدا سوگند خوردند. « جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ» یعنی با همه تاب و توان سوگند خوردند و آن را موّکد کردند. ن لَئِن جَاءتْهُمْ آيَةٌ» که اگر معجزه و دلیلی پیش آنها بیاید که بر راستی محمد (ص) دلالت نماید، « لَّيُؤْمِنُنَّ بِهَا» حتما به آن ایمان خواهند آورد. و هدف آنان از این سخن هدایت نبود، بلکه هدفشان دفع اعتراضی بود که به آنان وارد می شد، و می خواستند چیزهایی را که پیامبر آورده بود رد کنند. زیرا خداوند پیامبرش (ص) را با آیات روشن و دلایل واضح تایید نمود، و چنانچه مشرکان این حقیقت را مورد عنایت قرار می دادند کوچکترین شبهه و اشکالی در صحت آن باقی نمی ماند. و آنان بعد از آنکه آیات و دلایل قاطعی را مشاهده کردند، باز از پیامبر خواستند که دلایل دیگری بیاورد و این جز سرسختی و لجاجت چیز دیگری نیست، و نباید به آن پاسخ داد، بلکه گاه پاسخ ندادن به آن بهتر است. زیرا سنت خدا در میان بندگانش به این شیوه جاری شده است؛ آنانی که از پیامبران درخواست کردند معجزات دلایلی را ارائه کنند، وقتی که دلیل و معجزات نزدشان آمد و به آن ایمان نیاوردند خداوند فورا آنها را عذاب داد. بنابراین فرمود:« قُلْ إِنَّمَا الآيَاتُ عِندَ اللّهِ» بگو: مجازات فقط پیش خداست، خداست که هرگاه بخواهد آن را می فرستد، و هرگاه بخواهد آن را نمی فرستد، و از آن جلوگیری می کند، و من در این رابطه اختیاری ندارم. پس درخواست شما از من مبنی بر اینکه معجزه بیاورم، ظلم است، و در اختیار من نیست. شما فقط می توانید توضیح بیشتری را در رابطه با آنچه که آورده ام طلب کنید، و به آن ایمان بیاورید. و این توضیح از جانب من حاصل شد، با وجود این نیز اگر مجازات به سوی آنان روانه شود معلوم نیست که ایمان می آورند یا نه. بنابراین فرمود:« وَمَا يُشْعِرُكُمْ أَنَّهَا إِذَا جَاءتْ لاَ يُؤْمِنُونَ » و شما ای مومنان! چه می دانید که اگر معجزات برای ایشان آورده شود ایمان بیاورند؟ « وَنُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَأَبْصَارَهُمْ كَمَا لَمْ يُؤْمِنُواْ بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَنَذَرُهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ» و چنانچه نخستین بار دعوتگر پیش آنها بیاید و حجت بر آنان اقامه شود، و ایمان نیاورند، با دگرگون کردن دلها و ایجاد مانع میان آنها و ایمان، و توفیق ندادنشان برای در پیش گرفتن راه راست، آنان را مجازات می کنیم. و این ناشی از عدل خدا وحکمت او نسبت به بندگانش است، زیرا آنان بندگانی هستند که بر خود جنایت کرده اند، و خداوند دروازه رحمت خویش را به روی آنها گشوده است، اما آنها وارد نمی شوند، و راه را برایشان روشن کرده، اما آن را در پیش نمی گیرند. پس، از توفیق الهی محروم شدند، و این با حالاتشان مناسب است. آنها ایمان را فقط به خواست و اراده خودشان معلق کرده بودند، و به خدا اعتماد و توکل نداشتند و این بزرگترین اشتباه آنان محسوب می شود، زیرا اگر معجزات بزرگی نیز از قبیل اینکه فرشتگان نزد آنها بیایند، و بر صدق رسالت پیامبر گواهی بدهند، و مردگان با آنان سخن بگویند، و به زنده شدن پس از مرگ گواهی دهند، « وَحَشَرْنَا عَلَيْهِمْ كُلَّ شَيْءٍ قُبُلاً» و هر چیزی را آشکارا و در برابر آنها گرد آوریم تا با آنها سخن بگویند، و آنها را به طور مستقیم مشاهده کنند، و بر صدق آنچه پیامبر آورده است گواهی دهند، باز هم اگر خداوند نخواهد ایمان نمی آورند، ولی بیشترشان نادانند. به همین جهت ایمان خود را مشروط به آمدن و آشکار شدن معجزات کرده اند. اما ع قل و دانش حکم می کند که هدفِ بنده پیروی کردن از حق باشد و آن را با در پیش گر فتن راههای که خدا بیان کرده است بجوید و به آن عمل نماید، و در راستای پیروی کردن از اوامر خدا از وی کمک بخواهد، و به توانایی و حرکت خود اعتماد ننماید، و دلایل و معجزاتی را که فایده ای برای وی در بر ندارد طلب نکند. آیه ی 113-112: وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نِبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الإِنسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاء رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ ؛ و همچنين برای هر پيامبری دشمنانی از شياطين انس و جن قرار داديم برای ، فريب يکديگر ، سخنان آراسته القا می کنند اگر پروردگارت می خواست ، چنين نمی کردند پس با افترايی که می زنند رهايشان ساز ، وَلِتَصْغَى إِلَيْهِ أَفْئِدَةُ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ وَلِيَرْضَوْهُ وَلِيَقْتَرِفُواْ مَا هُم مُّقْتَرِفُونَ؛ تا آنان که به قيامت ايمان ندارند گوش دل را بدان سپارند و پسندشان افتد و هر چه در خورشان هست انجام دهند. خداوند متعال پیامبرش (ص) را دلجویی داده و می فرماید: همچنانکه دشمنانی را برای تو قرار داده ایم که دعوتت را رد کرده و با تو مبارزه می نمایند، و نسبت به تو حسادت می ورزند، این سنت ما است که برای هر پیامبری که وی را به سوی مردم فرستاده ایم دشمنانی از انس و جن قرار داده ایم، که برخلاف آنچه آنان آورده اند بپاخاسته اند.« يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا» برخی از آنان کار باطلی را که به سوی آن دعوت می کنند، برای برخی دیگر می آرایند، و سخنان آراسته را به آنان القا می کنند، و آن را به بهترین صورت درمی آورند تا بی خردان فریب آن را بخورند، و نادانانی که حقایق را نمی فهمند و مفاهیم را درک نمی کنند، از آن فرمان برند. این عبارت و کلام آراسته شده و بی اساس و فریبکارانه، مورد پسند آنها واقع می شود، و از آن خشنود می گردند، در نتیجه حق را باطل، و باطل را حق می دانند. بنابراین فرمود:« وَلِتَصْغَى إِلَيْهِ» و تا به این خسن فریبنده و به ظاهر زیبا، تمایل پیدا کند، « أَفْئِدَةُ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ» دلهای کسانی که به روز قیامت ایمان ندارند، چون ایمان نداشتن به روز قیامت و بی بهره بودن از عقل و خرد، آنان را بر این امر وامی دارد. « وَلِيَرْضَوْهُ» و تا آن را بپسندند. یعنی بعد از اینکه به آن تمایل پیدا کردند از آن خشنود می شوند . پس نخست به آن گرایش و تمایل پیدا کرده و این کلمات آراسته شده و به ظاهر زیبا را می شنوند و از آن خشنود شده و آن را می پسندند، و در دلهایشان زیبا جلوه می کند وتبدیل به عقیده ای ریشه دار و یکی از ویژگیهای آنها می گردد. در نتیجه مرتکب کردار و گفتارهایی زشت می شوند. یعنی کردار و رفتار دروغینی انجام می دهند که زاده این عقیده زشت است. پس این است حالت فریب خوردگانی که از انسانهای سرکش و شیطان صفت، و جن ها پیروی کرده و دعوتشان را می پذیرند. و اما کسانی که به روز قیامت ایمان دارند، و دارای خرد و اندیشه کامل و متین هستند، فریب این لفّاظی ها و کلمات و جملات بی اساس را نمی خورند و در چنگال این فریب کاری ها نمی افتند. بلکه به شناخت حقایق روی آورده و به مفاهیمی می نگرند که به سوی آن فراخوانده می شوند. پس اگر آن مفاهیم حق باشد آن را می پذیرند، و تسلیم آن می شوند، گرچه م فاهیم با کلمات و عبارت های ناقص و غیره کامل ادا شود. و اگر آن مفاهیم باطل باشد، آن را بر پیشانی منادی اش هرکه باشد کوبیده و آن را رد می کنند، گرچه این مفاهیم در لباسی زیبا و فریبنده تر از ابریشم عرض اندام کند. یکی از حکمت های الهی در اینکه برای پیامبران، دشمنان و برای باطل یاورانی قرار داده است که به سوی آن دعوت می کنند، این است که بندگانش را مورد آزمایش و امتحان قرار دهد، و راستگو از دروغگو، و عاقل از نادان، و بینا از کور متمایز گردد. و از جمله حکمت های او در این مورد بیان و توضیح حق است، زیرا وقتی که باطل با حق به نبرد بپردازد و در برابر آن مقاومت کند، حق روشن و واضح می شود، و دلایل حق و شواهدی که بر راستی و حقیقت حق، و باطل بودن باطل دلالت می نمایند روشن می گردند، و این چیزی است که رقابت کنندگان در آن به رقابت می پردازند. آیه ی 115-114: أَفَغَيْرَ اللّهِ أَبْتَغِي حَكَمًا وَهُوَ الَّذِي أَنَزَلَ إِلَيْكُمُ الْكِتَابَ مُفَصَّلاً وَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِّن رَّبِّكَ بِالْحَقِّ فَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ ؛ آيا داور ديگری جز خدا طلب کنم و حال آنکه اوست که اين کتاب روشن رابر شما نازل کرده است ? و اهل کتاب می دانند که به حق از جانب پروردگارت نازل شده است پس ، از شک آورندگان مباش. وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلاً لاَّ مُبَدِّلِ لِكَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ؛ و کلام پروردگار تو در راستی و عدالت به حد کمال است هيچ کس نيست که ، يارای دگرگون کردن سخن او را داشته باشد و اوست شنوا و دانا. ای پیامبر! بگو: « أَفَغَيْرَ اللّهِ أَبْتَغِي حَكَمًا» آیا غیر از خدا قاضی و حاکمی برگیرم که برای داوری پیش او بروم، و به اوامر و نواهی او پایبند باشم؟ همانا هر آنچه غیر از خدا است محکوم است، و حاکم نیست، و داوری و تدبیر مردم مشتمل بر نقص و کمبود می باشد. قاضی و داور، خداوند یگانه ایست که یکتاست، و شریکی ندارد، و آفرینش و امر در دست اوست. « وَهُوَ الَّذِي أَنَزَلَ إِلَيْكُمُ الْكِتَابَ مُفَصَّلاً» و اوست که کتاب را به صورت مشروح و مفصّل بر شما نازل کرد. یعنی حلال و حرام و احکام شرع و اصول و فروع دین را در آن توضیح داده است، و هیچ بیان و توضیحی روشنتر از آن ، و هیچ دلیلی بالاتر از آن وجود ندارد، و هیچ حکم و فرمانی زیباتر از حکم وی نیست، و هیچ سخنی راست تر از سخن وی وجود ندارد. چون احکامش در بردارنده حکمت رحمت است. و پیروان کتاب های گذشته از قبیل یهودیان و نصارا به این اعتراف می کنند، « يَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِّن رَّبِّكَ بِالْحَقِّ» و می دانند که آن از جانب پروردگارت و به حق نازل شده است. به همین جهت اخباری که در کتاب های یهود و نصارا در این زمینه آمده است متفق می باشد. « فَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ» بنابراین هرگز در این زمینه شک نکن و از شک کنندگان مباش. سپس مفصّل و مشروح بودن آن را بیان کرد و فرمود:« وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلاً» و سخنان و فرمان پروردگارت صادقانه و دادگرانه انجام پذیرفت. یعنی در اخبار و سخن هایش صادق و در امر و نهی اش دادگر است. پس راست تر از اخبار خداوند که در این کتاب عزیز آمده است، و دادگرانه تر از اوامر و نواهی وی وجود ندارد. « لاَّ مُبَدِّلِ لِكَلِمَاتِهِ» و هیچ دگرگون کننده ای برای سخ نانش نیست، چون آن را محافظت نموده و در بالاترین حد راستی و در اوج حقانیت قرار داده است، پس تغییر دادن آن ممکن نیست، و نمی توان سخنانی زیباتر از آن را پیشنهاد کرد. « وَهُوَ السَّمِيعُ» و او همه صداها را علی رغم اختلاف زبانها و تنوع نیازها می شنود. « الْعَلِيمُ» و دانا و آگاه است، و دانش و آگاهی او درونها و برونها، پنهان و آشکار و گذشته و آینده را در بر گرفته است. آیه ی 117-116: وَإِن تُطِعْ أَكْثَرَ مَن فِي الأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَن سَبِيلِ اللّهِ إِن يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُونَ؛ اگر از اکثريتی که در اين سرزمينند پيروی کنی ، تو را از راه خدا گمراه سازند زيرا جز از پی گمان نمی روند و جز به دروغ سخن نمی گويند. إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ مَن يَضِلُّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ؛ پروردگار تو به کسانی که از راه وی دور می گردند آگاه تر است و هدايت يافتگان را بهتر می شناسد. خداوند، پیامبرش محمد (ص) را از پیروی کردن از بیشتر مردم بازداشته و می فرماید: « وَإِن تُطِعْ أَكْثَرَ مَن فِي الأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَن سَبِيلِ اللّهِ» و اگر از بیشتر کسانی که در زمین هستند پیروی کنی، ترا از راه خدا منحرف می سازند، زیرا بیشتر آنها در ادیان و اعمال و علومشان به بیراهه رفته اند؛ دینشان فاسد ، و اعمالشان پیرو خواست هایشان است، و در دانش و علوم خود تحقیق نمی کنند، و آگاهی و علوم آنها انسان را به راه راست نمی رساند. بلکه از گمان خویش پیروی می کنند، گمانی که آدمی را به حق نمی رساند و از حق بی نیاز نمی کند. و از روی ظن و تخمین در مورد خدا مطلب پوچ و بی اساس می گویند، و هر کس اینگونه باشد شایسته است که خداوند بندگانش را از او برحذر دارد، و حالاتشان را برای آنها توصیف کند، زیرا این موضوع گرچه خطاب به پیامبر (ص) است اما امتش نیز در سایر احکامی که به آن حضرت اختصاص ندارد، پیرو او هستند. و خداوند از همه راستگوتر است، و « هُوَ أَعْلَمُ مَن يَضِلُّ عَن سَبِيلِهِ» و می داند چه کسانی از راه او منحرف می شوند، و او راه یافتگان و هدایت شدگان را بهتر می شناسد. پس بر شما مومنان واجب است تا اندرزها و اوامر و نواهی خدا را پیروی کنید، چون او مصالح و منافع شما را بهتر می داند، و از خودتان نسبت به شما مهربانتر است. این آیه دلالت می نماید که برای اثبات حقانیت حق، به کثرت پیروان آن استناد نمی شود، و کم بودن افرادی که راهی را در پیش گرفته اند دلیل بر آن نیست که آنها بر حق نیستند، بلکه واقعیت بر خلاف این است زیرا اهل حق تعدادشان اندک و ارزش و پاداششان نزد خدا بزرگ است. بلکه باید حق و باطل را از راههایی که انسان را بدان می رسانند، شناخت. آیه ی 119-118: فَكُلُواْ مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللّهِ عَلَيْهِ إِن كُنتُمْ بِآيَاتِهِ مُؤْمِنِينَ؛ اگر به آيات خدا ايمان داريد از ذبحی که نام خدا بر آن ياد شده است بخوريد. وَمَا لَكُمْ أَلاَّ تَأْكُلُواْ مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللّهِ عَلَيْهِ وَقَدْ فَصَّلَ لَكُم مَّا حَرَّمَ عَلَيْكُمْ إِلاَّ مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَيْهِ وَإِنَّ كَثِيرًا لَّيُضِلُّونَ بِأَهْوَائِهِم بِغَيْرِ عِلْمٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُعْتَدِينَ ؛ چرا از آنچه نام خدا بر آن ياد شده است نمی خوريد و خدا چيزهايی را، که بر شما حرام شده است به تفصيل بيان کرده است ، مگر آنگاه که ناچار گرديد ? بسياری بی هيچ دانشی ديگران را گمراه پندارهای خود کنند هر آينه پروردگار تو به متجاوزان از حد داناتر است. خداوند متعال بندگان مومنش را به مقتضای ایمانشان فرمان می دهد که اگر مومن هستند باید گوشت حلال چهارپایان و دیگر حیوانات را بخورند؛ حیواناتی که هنگام سربریدن، نام خدا بر آن برده شده است. و به حلال بودن آن اعتقاد دارد. و نباید مانند اهل جاهلیت عمل کنند، که از جانب خودشان بسیاری از چیزهای حلال را حرام ساخته بودند، و این ناشی از گمراهی آنان بود و شیطان هایشان آنان را بدان سو برده بودند. پس خداوند بیان داشت که نشان و علامت مومنان، مخالفت با اهل جاهلیت است، و نباید در این عادات زشت که تغییر شریعت خدا را در بردارد مانند آنان باشند، و از خوردن آنچه که نام خدا بر آن برده شده است امتناع کنند. زیرا خداوند برای بندگانش آنچه را که بر آنان حرام است توضیح داده است، پس، از ترس اینکه مبادا در حرام گرفتار شوند هیچ اشکال و شبهه ای که ایجاب کند از خوردن برخی از چیزهای حلال امتناع ورزند، برایشان باقی نمانده است. و آیه شریفه دلالت می نماید که اصل در هرچیزی، و به ویژه در خوراکی ها جایز بودن است، و هرگاه شریعت چیزی را حرام نکند آن چیز حلال است. پس آنچه که خداوند در مورد آن سکوت کرده است، حلال می باشد، زیرا خداوند حرام را به طور مشروح بیان کرده، و آنچه را که بیان نکرده است، حرام نیست. با وجود این حرامی که خداوند آن را بیان کرده و توضیح داده است ، به هنگام ضرورت و ناچاری و گرسنگی مباح و جایز نموده است، همان طور که فرموده است:« حُرِمَّت عَلَیکُمُ الَمیتَهُ وَالدَّمُ وَلَحمُ الخِنزِیرِ» گوشت مردار، و خون، و گوشت خوک بر شما حرام شده است. در آخر می گوید:« فَمَن اضطُرَّ فِی مَخمَصَةِ غَیرَ مُتَجَانِفِ لِّاثمِ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورُ رَّحِیمُُ» اما هرکس در حالت گرسنگی بدون اینکه به گناه متمایل باشد به خوردن محرّمات ناچار شود، خداوند بخشنده و مهربان است. سپس خداوند پیامبر و مومنان را از بسیاری از مردم برحذر داشت و فرمود:« وَإِنَّ كَثِيرًا لَّيُضِلُّونَ بِأَهْوَائِهِم» و همانا بسیاری از مردم با هوی و هوس خود مردم را گمراه می سازند، « بِغَيْرِ عِلْمٍ» بدون علم و دلیل. پس بنده باید از امثال اینها پرهیز کند، و علامت چنین افرادی همانطور که خدا برای بندگانش توصیف نموده است این است که دعوتشان مبتنی بر دلیلی نیست و حجت شرعی ندارند، بلکه مبتنی بر شبهه هایی برخاسته از خواستهای فاسد و نظرات باطلشان است. پس ایشان به شریعت و آئین الهی و بندگان خدا تجاوز کرده اند، و خداوند متجاوزان را دوست نمی دارد. به خلاف هدایت کنندگانِ راه یافته، چرا که آنها به سوی حق فرا می خوانند، و دعوت خود را با دلایل عقلی و نقلی تایید می کنند، و در دعوتشان جز به دنبال خشنودی خداوند و نزدیک شدن به او نیستند. آیه ی 120: وَذَرُواْ ظَاهِرَ الإِثْمِ وَبَاطِنَهُ إِنَّ الَّذِينَ يَكْسِبُونَ الإِثْمَ سَيُجْزَوْنَ بِمَا كَانُواْ يَقْتَرِفُونَ ؛ و گناه را ، چه آشکار باشد و چه پنهان ، ترک گوييد آنان که مرتکب گناه می شوند ، به سزای اعمال خود خواهند رسيد. منظور از «اثم» همه گناهانی است که بنده را گناهکار ساخته و در ورطه گناه و حرج می اندازد، از قبیل چیزهایی که به حقوق خدا و حقوق بندگانش مربوط می شود. پس خداوند بندگانش را از ارتکاب گناه آشکار و پنهان نهی کرده است؛ گناهانی که مربوط به بدن و اعضای انسان هستند، و گناهانی که مربوط به قلب او می باشند. و بنده به طور کامل نمی تواند گناهان آشکار و پنهان را ترک نماید مگر اینکه گناه را بشناسد. پس، شناخت گناهان قلبی و بدنی بر هر مکلفی واجب است. و بسیاری از گناهان بر بسیاری از مردم پوشیده هستند، بویژه گناهان قلب، مانند تکبر، خودپسندی، ریا و امثال آن. تا جایی که بسیاری از این گناهان در مردم وجود دارد اما آن را احساس نمی کنند، و این به خاطر روی گرداندن از علم و بینش است. سپس خداوند متعال خبر داد کسانی که مرتکب گناهان آشکار و پنهان می شوند به زودی برحسب ارتکاب گناه و به اندازه گناهانشان کم باشد یا زیاد، کیفر و عذاب داده می شوند، و این کیفر و سزا گاه در آخرت داده می شود و گاه در دنیا. و مجازات دنیا گناهان اخروی را سبک می نماید. آیه ی 121: وَلاَ تَأْكُلُواْ مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللّهِ عَلَيْهِ وَإِنَّهُ لَفِسْقٌ وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَآئِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ ؛ از ذبحی که نام خدا بر آن ياد نشده است مخوريد که خود نافرمانی است و، شياطين به دوستان خود القا می کنند که با شما مجادله کنند ، اگر از ايشان پيروی کنيد از مشرکانيد. در این آیه از خوردن گوشت حیوانی نهی شده است که هنگام ذبح نام غیر خدا بر آن برده شده است، مانند حیوانی که برای بتها و خدایان مشرکین ذبح می شود، زیرا این نوع حیوانات برای غیر خدا سربریده شده اند، و در قرآن به طور ویژه به حرمت آن تصریح شده است. و حیوانی که هنگام ذبح بر آن نام خدا برده نشده اما برای خدا ذبح شده است مانند قربانی ها و یا حیوانی که به منظور خوردن گوشتش ذبح می شود اگر ذبح کننده به طور عمد و قصد اسم خدا را نبرده است نزد بسیاری از علما این ذبح حرام است و در مورد فوق داخل می باشد. و فراموشکار که از روی فراموشی اسم خدا را نبرده است از این قاعده کلی بیرون می باشد، به دلیل نصوص دیگری که بر رفع اشکال از فرد فراموش کار دلالت می نمایند. و حیواناتی که بدون ذبح می میرند در این آیه داخل اند، زیرا آنها حیواناتی هستند که اسم خدا بر آنها برده نشده است. و خ داوند به طور ویژه بر حرام بودن آن تصریح نموده و فرموده است:« « حُرِّمَت عَلَیکُم المَیتَةُ» و حیوان مردار بر شما حرام شده است. و شاید سبب نازل شدن این آیه عام بودن آیه ی « وَلاَ تَأْكُلُواْ» باشد، به دلیل اینکه خداوند فرموده است:« وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَآئِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ» و همانا شیطان ها به دوستانشان القا می کنند تا با شما از روی جهل به مجادله بپردازند. زیرا مشرکین وقتی که شنیدند خدا و پیامبرش مردار را حرام، و حیوان ذبح شده را حلال کرده اند، در حالیکه آنها مردار را حلال می دانستند، از روی مخالفت با خدا و پیامبر و در قالب مجادله، و بدون دلیل و برهان گفتند: آیا آنچه را که خودتان می کشید، می خورید ولی آنچه را که خدا کشته است نمی خورید؟ منظورشان حیوان مردار بود. و این نظری فاسد است که مبتنی بر هیچ دلیل و حجتی نمی باشد بلکه مبتنی بر آرا و افکار پوچشان است، آرا و افکاری که اگر حق از آن پیروی می کرد آسمانها و زمین و تمام کسانی که در آنها هستند منهدم شده و از بین می رفت. پس هلاک و نابود باد کسانی که عقل خود را بر شریعت و احکام خدا که تمام منافع عام و خاص بشریت را تضمین می کند مقدم می دارند. و این از آنها بعید نیست، این نظرات فاسد از القاءات دوستان شیطانی آنان است که می خواهند مردم را از دیشنان گمراه کنند، و آنها را فرا می خوانند تا از اهل دوزخ شوند. « وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ» شما مشرک خواهید بود، چون آنها را دوستان خود گرفته اید، و در آنچه که آنان با مسلمین مفارقه و جدایی پیدا کردند موافقت نمودید، به همین خاطر روش شما همان روش آنان است. این آیه شریفه دلالت می نماید که کشف و الهامات صوفی ها و امثال آنان که زیاد به وقوع می پیوندد، حقانیت آن تا زمانی که بر کتاب خدا و سنت پیامبر عرضه نشود تایید و تصدیق نمی گردد. پس اگر کتاب و سنت آن را مقبول دانست ، پذیرفته می شود. و اگر با کتاب و سنت تضاد داشت، رد می گردد. و اگر مشخص نبود، در آن توقف می شود؛ نه تصدیق می شود ونه تکذیب. زیرا وحی و الهام از جانب شیطان هم انجام می شود، و باید بین وحی و الهام شیطان ووحی و الهام خدا فرق گذاشت، و هریک را از دیگری تشخیص داد. و به خاطر فرق نگذاشتن بین این دو اشتباه و گمراهی های بی شماری به وجود آمده که جز خدا کسی آن را نمی داند. آیه ی 124-122: أَوَ مَن كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَن مَّثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِّنْهَا كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْكَافِرِينَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ ؛ آيا آن کس که مرده بود و ما زنده اش ساختيم و نوری فراراهش داشتيم تابدان در ميان مردم راه خود را بيابد ، همانند کسی است که به تاريکی گرفتار است و راه بيرون شدن را نمی داند ? اعمال کافران ، در نظرشان اينچنين آراسته گرديده است. وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ أَكَابِرَ مُجَرِمِيهَا لِيَمْكُرُواْ فِيهَا وَمَا يَمْكُرُونَ إِلاَّ بِأَنفُسِهِمْ وَمَا يَشْعُرُونَ؛ و بدين سان در هر قريه ای مجرمانشان را بزرگانشان قرار داديم تا در، آنجامکر کنند ، ولی نمی دانند که جز با خود مکر نمی ورزند. وَإِذَا جَاءتْهُمْ آيَةٌ قَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتَى مِثْلَ مَا أُوتِيَ رُسُلُ اللّهِ اللّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُواْ صَغَارٌ عِندَ اللّهِ وَعَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا كَانُواْ يَمْكُرُونَ ؛ چون آيه ای بر آنها نازل شد ، گفتند که ما ايمان نمی آوريم تا آنگاه که هر چه به پيامبران خدا داده شده به ما نيز داده شود بگو : خدا داناتر است که رسالت خود را در کجا قرار دهد به زودی به مجرمان به کيفر مکری که می ورزيده اند از جانب خدا خواری و عذابی شديد خواهد رسيد. خداوند متعال می فرماید:« أَوَ مَن كَانَ» آیا کسی که پیش از اینکه خدا او را هدایت نماید، « مَيْتًا» مرده ای بود، و در تاریکی های کفر و جهل و گناهان فرو رفته بود، « فَأَحْيَيْنَاهُ» پس ما او را به وسیله نور علم و ایمان و طاعت زنده گرداندیم و او در پرتو این روشنایی میان مردم راه می رود، و کارهایش را می بیند و راه را از چاه تشخیص می دهد، و خیر و خوبی را می شناسد و آن را ترجیح می دهد ، و تلاش می کند خیر و خوبی را در وجود خود و دیگران پیاده نماید، و بدی را می شناسد و از آن متنفر است و برای ترک و دور کردن آن از خود و دیگران تلاش می کند، آیا چنین کسی با فردی که در تاریکی جهل و گمراهی و کفر و گناه بسر می برد، برابر است؟ « لَيْسَ بِخَارِجٍ مِّنْهَا» و نمی تواند از این تاریکی ها بیرون رود، به گونه ای که راهها بر او تاریک شده و اندوه وغم و بدبختی وی را فرا گرفته است. پس خداوند عقل ها را به وسیله ی چیزی که آن را درک می کنند و آن را می شناسند آگاه ساخته است که این دو برابر نیستند، همانطور که شب و روز، نور و ظلمت و زنده و مرده برابر نیستند. سوالی که در اینجا به ذهن می رسد این است : چگونه کسی که بویی از عقل و خرد داشته باشد ترجیح می دهد که اینگونه باشد، و در میان تاریکی ها حیران و سرگشته بماند؟پاسخ این است که « زُيِّنَ لِلْكَافِرِينَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ» برای کافران آنچه را انجام می دهند آراسته شده است. پس همواره شیطان کارهایش را برای آنان خوب و نیکو نشان می دهد، و آن را در دلهایشان می آراید به گونه ای که کارهایشان را خوب و حق می پندارند، و این حالت تبدیل به باور و عقیده ای در قالب هایشان گشته و به صورت ویژگی ریشه دار آنان در می آید. بنابراین به زشتیها و بدیهایی که بر آن قرار دارند خشنود می گردند. کسانی که در تاریکی ها سرگشته و حیران، و در باطل متردد هستند ، همه با هم برابر نیستند. برخی از آنها رهبران و فرماندهانی هستند که از آنها پیروی می شود، و برخی تابع و پیرو هستند که بر آنها ریاست می شود. گروه ا ول کسانی هستند که بر بدترین حالت ها قرار دارند. بنابراین فرمود:« وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ أَكَابِرَ مُجَرِمِيهَا» و بدین گونه در هر شهری سردمداران مجرمش را می گماریم. یعنی روسا و سردمدارانی که جنایت آنها بزرگ و سرکشی شان شدید است. « لِيَمْكُرُواْ فِيهَا» تا در آنجا با فریب کاری و دعوت به سوی راه شیطان و مبارزه با پیامبر و پیروانشان بوسیله گفتار و کردار، به نیرنگ بپردازند. و همانا فریب و دسیسه شان به خودشان برمی گردد، چون آنها مکر و نیرنگ می کنند ، و خداوند نیز مکر می کند، و او بهترینِ مکرکنندگان است. همچنین خداوند، بزرگان و پیشوایان هدایت را فراهم می سازد تا با این مجرمان مبارزه کنند و سخنانشان را به آنها برگردانند. با آنان در راه خدا جهاد می نمایند، و راههایی را که انسان را به این هدف متعالی می رساند در پیش می گیرند، و خداوند آنها را یاری می ک ند، و رای و فکرشان را تصحیح می نماید، و قدمهایشان را استوار می گرداند. یک روز به نفع آنان است، و یک روز به نفع دشمنانشان، اما در نهایت پیروز و چیره می شوند و عاقبت از آن پرهیزگاران است. علت اینکه سردمداران مجرم بر باطل خود پابرچا مانده، و پیام حقی را که پیامبران آورده اند رد می کنند، حسادت و سرکشی آنها است، پس گفتند:« لَن نُّؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتَى مِثْلَ مَا أُوتِيَ رُسُلُ اللّهِ» ما هرگز ایمان نمی آوریم مگر اینکه همانند آنچه به پیامبران خدا داده شده است از قبیلنبوت و رسالت، به ما نیز داده شود. و این سخن بیانگر اعتراض آنان به خدا، و تکبر ورزیدن آنان بر حق است، حقی که خداوند آن را توسط پیامبرانش نازل کرده و قبضه کردن فضل و احسان خدا است. پس خداوند اعتراض فاسدشان را رد نمود و خبر داد که آنان شایسته برخورداری از هیچ نوع خیر و خوبی نیستند، آنان هیچ خصلت خوبی ندارند که از بندگان صالح خدا محسوب شوند، تا چه رسد به اینکه پیامبر باشند. پس فرمود:« اللّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ» خداوند بهتر می داند که رسالت خویش را به عهده کسی بگذارد که صلاحیت دارد، و مسئولیت آن را به دوش می کشد، و او بههر اخلاق زیبایی متصف، و از هر زشتی پاک است ، و خداوند بر اساس حکمت خویش هر صفت والا و برتری را به او بخشیده است. و هرکس که چنین نباشد خداوند برترین و بهترین بخشش خود را به او واگذار نمی کند، چرا که لیاقت آن را ندارد، و اهل آن نیست. و این آیه دلیلی بر کمال حکمت خداوند متعال است، چون او گرچه مهربان و دارای بخشش گسترده و نیکی و احسان فراوان است، اما با حکمت است و بخشش خود را جز به اهل آن نمی دهد. سپس خداوند مجرمان را تهدید کرد و فرمود:« سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُواْ صَغَارٌ عِندَ اللّهِ» به زودی از سوی خدا خواری و رسوایی به مجرمان خواهد رسید. یعنی دچار اهانت و ذلت می شوند، و همانطور که در برابر حق تکبر کردند خداوند آنها را خوار و ذلیل می گرداند.« وَعَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا كَانُواْ يَمْكُرُونَ» وعذاب سختی به سبب نیرنگی که می کردند بدانان می رسد. یعنی عذابی که به آنها می رسد به سبب نیرنگشان است، و ستمی از جانب خداوند متعال بر آنها نیست. آیه ی 125: فَمَن يُرِدِ اللّهُ أَن يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلإِسْلاَمِ وَمَن يُرِدْ أَن يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَاء كَذَلِكَ يَجْعَلُ اللّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ ؛ هر کس را که خدا خواهد که هدايت کند دلش را برای اسلام می گشايد ، و هر، کس را که خواهد گمراه کند قلبش را چنان فرو می بندد که گويی می خواهدکه به آسمان فرا رود بدين سان خدا به آنهايی که ايمان نمی آورند پليدی می نهد. خداوند متعال در حالی که علایم و نشانه های خوشبختی و هدایت، و بدبختی و گمراهی را برای بندگانش بیان می دارد، می فرماید: هرکس سینه اش برای پذیرش اسلام گشاد شد، یعنی سینه و درونش وسیع و باز شد، و به نور ایمان روشن گردید و با روشنایی یقین زنده گشت و آرامش یافت؛ خوبی را دوست داشت، و انجام دادن خیر و نیکی را زیبا یافت و از آن لذت برد و آن را دشوار ندانست، همانا این نشانه آن است که خداوند او را هدایت کرده و توفیقِ در پیش گرفتن درست ترین راه را به او ارزانی نموده است. و علامت کسی که خداوند می خواهد او را گمراه سازد این است که سینه اش را تنگ می گرداند. یعنی آن را در نهایت تنگی قرار می دهد، به گونه ای که در آن جایی برای ایمان و یقین یافت نمی شود، و در شبهات و شهوات فرو رفته، و خیری به او نمی رسد. و قلبش برای انجام کار خیر باز نمی گردد، و سینه اش آنگونه به تنگی و تپش می افتد که گویا به آسمانها بالا می رود، و به زور او را به این کار وادار می کنند، اما راهی برای رفتن به آسمان نمی یابد. و این بدان سبب است که آنها ایمان ندارند. پس این امر باعث شده است که خداوند پلیدی و عذاب را بر آنها قرار دهد؛ چون آنها دروازه رحمت و نیکوکاری را به روی خود بسته اند. و این ترازویی است که در آن ظلم و ستمی وجود ندارد ، و راهی است که تغییر نمی کند. پس همانا هرکس ببخشد، و بدهد، و از خدا بترسد، و پرهیزگاری نماید، وآیین نیک را تصدیق کند، به زودی راه آسانی را در پیش پای او می گذاریم و آن را برایش آسان می گردانیم. و هرکس بخل ورزد، و خود را از خدا بی نیاز بداند، و آیین نیک را تکذیب کند، به زودی راه سختی را به او خواهیم نمود. آیه ی 127-126: وَهَـذَا صِرَاطُ رَبِّكَ مُسْتَقِيمًا قَدْ فَصَّلْنَا الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ؛ اينست راه راست پروردگارت ما آيات را برای مردمی که پند ميگيرند به تفصيل بيان کرده ايم. لَهُمْ دَارُ السَّلاَمِ عِندَ رَبِّهِمْ وَهُوَ وَلِيُّهُمْ بِمَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ؛ برای آنها در نزد پروردگارشان ، خانه آرامش است و به پاداش کارهايی که ، می کنند ، خدا دوستشان دارد. « مُسْتَقِيمًا» یعنی راه میانه و راهی که انسان را به خدا و سرای کرامت می رساند؛ راهی که احکام آن بیان گشته، و قوانین آن توضیح داده شده و خیر از شر جدا گردانده شده است. « قَدْ فَصَّلْنَا الآيَاتِ» بی گمان آیات را توضیح و تفصیل داده ایم، اما این توضیح و بیان برای هرکسی نیست، بلکه « لِقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ» برای قومی است که پند می پذیرند. آنها کسانی اند که شناخت و آگاهی حاصل کرده، و از آگاهی و دانش خود بهره برده اند، و خداوند برای آنان پاداش فراوان و زیبا تهیه نموده است، بنابراین فرمود:« لَهُمْ دَارُ السَّلاَمِ عِندَ رَبِّهِمْ» بدیشان از سوی پروردگارشان دارالسلام داده می شود. و بهشت «دارالسلام» نامیده شده است، چون از هر عیب و هر آسیب و کدورت و غم و اندوه و دیگر ناگواری ها، سالم و پاک است. آنچه از این مطلب لازم می آید این است که نعمت های آن از بهترین کیفیت برخوردار می باشند؛ طوری که توصیف کنندگان نمی توانند آن را توصیف کنند، و آرزو کنندگان هیچ نعمت روحی و قلبی و بدنی بهتر و برتر از آن را آرزو نمی کنند. و برای آنها در بهشت هر آن چیزی است که دل می خواهد و چشم از دیدن آن لذت می برد، و آنها برای همیشه در آن جا باقی می مانند. « وَهُوَ وَلِيُّهُمْ» و او یاورشان است، و به تدبیر امور و تربیت آنها می پردازد، و در همه کارهایشان نسبت به آنها مهربان است، و آنان را بر طاعت و عبادتش یاری می نماید، و اسباب و راههای رسیدن به محبت خویش را برای آنها آسان و هموار می کند. و خداوند آنها را به سبب اعمال و کارهای شایسته شان و آنچه که پیشاپیش فرستاده اند و هدفشان از آن خشنودی مولایشان بوده است، به دوستی گرفته، و یاور آنها شده است. به خلاف کسی که از سرور و نفس خود پیروی کرده است. زیرا شیطان را بر او مسلط گردانده و یاور او شده، و او را به دوستی گرفته و دین و دنیایش را خراب و فاسد کرده است. آیه ی 135-128: وَيَوْمَ يِحْشُرُهُمْ جَمِيعًا يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَكْثَرْتُم مِّنَ الإِنسِ وَقَالَ أَوْلِيَآؤُهُم مِّنَ الإِنسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ وَبَلَغْنَا أَجَلَنَا الَّذِيَ أَجَّلْتَ لَنَا قَالَ النَّارُ مَثْوَاكُمْ خَالِدِينَ فِيهَا إِلاَّ مَا شَاء اللّهُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَليمٌ ؛ و روزی که همگان را گرد آورد و گويد : ای گروه جنيان ، شما بسياری از آدميان را پيرو خويش ساختيد يارانشان از ميان آدميان گويند : ای پروردگار ما ، ما از يکديگر بهره مند می شديم و به پايان زمانی که برای زيستن ماقرار داده بودی رسيديم گويد : جايگاه شما آتش است ، جاودانه در آنجاخواهيد بود ، مگر آنچه خدا بخواهد هر آينه پروردگار تو حکيم و داناست. وَكَذَلِكَ نُوَلِّي بَعْضَ الظَّالِمِينَ بَعْضًا بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ؛ و بدين سان ستمکاران را به کيفر کارهايی که می کردند بر يکديگر مسلط، می سازيم. يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالإِنسِ أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِّنكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي وَيُنذِرُونَكُمْ لِقَاء يَوْمِكُمْ هَـذَا قَالُواْ شَهِدْنَا عَلَى أَنفُسِنَا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَشَهِدُواْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُواْ كَافِرِينَ ؛ ای گروه جنيان و آدميان ، آيا بر شما پيامبرانی از خودتان فرستاده نشده تا آيات مرا برايتان بخوانند و شما را از ديدار چنين روزی بترسانند ? گويند : ما به زيان خويش گواهی می دهيم زندگی دنيايی آنان را بفريفت وبه زيان خود گواهی دادند ، که از کافران بودند. ذَلِكَ أَن لَّمْ يَكُن رَّبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا غَافِلُونَ؛ و اين بدان سبب است که پروردگار تو مردم هيچ قريه ای را که بی خبر بودند از روی ستم هلاک نمی کرد. وَلِكُلٍّ دَرَجَاتٌ مِّمَّا عَمِلُواْ وَمَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ؛ برای هر يک برابر اعمالی که انجام داده اند درجاتی است ، که ، پروردگارتو از آنچه می کنند غافل نيست. وَرَبُّكَ الْغَنِيُّ ذُو الرَّحْمَةِ إِن يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَيَسْتَخْلِفْ مِن بَعْدِكُم مَّا يَشَاء كَمَآ أَنشَأَكُم مِّن ذُرِّيَّةِ قَوْمٍ آخَرِينَ ؛ و پروردگار تو بی نياز و مهربان است و همچنان که شما را از نسل مردمان ديگر بيافريده است ، اگر بخواهد ، شما را می برد و پس از شما ، هر چه را که بخواهد ، جانشينتان می سازد. إِنَّ مَا تُوعَدُونَ لآتٍ وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ؛ هر چه به شما وعده داده اند خواهد آمد و شما راه راه گريزی نيست. قُلْ يَا قَوْمِ اعْمَلُواْ عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن تَكُونُ لَهُ عَاقِبَةُ الدِّارِ إِنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ؛ بگو : ای قوم من ، هر چه از دستتان بر می آيد بکنيد که من نيز می کنم ، ،به زودی خواهيد دانست که پايان اين زندگی به سود که خواهد بود ، هر آينه ستمکاران رستگار نمی شوند. خداوند متعال می فرماید:« وَيَوْمَ يِحْشُرُهُمْ جَمِيعًا» و روزی که همه آنها را گرد می آورد. یعنی تمام ثقلین؛ انسان و جن را گرد می آورد، کسانی که خود گمراه شده، و کسانی از آنان که دیگران را گمراه کرده اند. پس خداوند جنّیان را که انسان را گمراه کرده و شر و بدی را برایش آراسته و به سوی گناه کشانده اند، سرزنش کرده و به آنها می فرماید:« يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَكْثَرْتُم مِّنَ الإِنسِ» ای گروه جنیّان! شما انسانهای زیادی را گمراه ساخته و آنها را از راه خدا باز داشته اید. پس چگونه اقدام به ارتکاب اموری کردید که من حرام نموده ام؟ و چگونه به خود جرات مخالفت با پیامبرانم را دادید، و برای مبارزه با خدا و بازداشتن بندگان خدا از راه او و آوردنشان به راه جهنم بپاخاستید؟! پس امروز نفرین و عذاب من بر شما مقرر و واجب گشته است. و به اندازه کفرتان و بر حسب گمراه کردنتان، بر عذاب شما خواهم افزود، و شما عذری ندارید که آن را مستمسک قرار دهید و پناهگاهی ندارید که به آن پناه ببرید، و شفاعت کننده ای ندارید که برایتان شفاعت کند، و دعای شما شنیده نمی شود.عذاب و رسوایی و وبالی که در آن روز بر آنان فرود می آید بسیار شدید و سنگین است، به همین جهت خداوند هیچ مستمسک و عذری را برای آنان ذکر نکرد. و اما دوستانشان از انسانها، عذرِ غیر مقبول و غیر موجهی را بهانه کرده و می گویند:« رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ» پروردگارا! هریک از ما انسانها و جن ها از دیگری بهره برده ایم. پس جن از اطاعت انسان و عبادت و تعظیم و پناه بردنش به وی بهره برده است. و انسان نیز از طریق به دست آوردن اهداف خود و رسیدن به بعضی از امیال که جن برایش برآورده کرده بهره مند شده است. پس انسان، جن را می پرستد، و جن نیز خدماتی را به او ارائه می دهد، و بعضی از نیازهای دنیوی اش را تامین می کند. یعنی دوستانی که از میان آدمیان برگرفته بودند می گویند: گناهانیاز ما سر زده است و دیگر نمی توان آنها را جبران نمود. « وَبَلَغْنَا أَجَلَنَا الَّذِيَ أَجَّلْتَ لَنَا» و به م یعاد و خط پایانی که برایمان مقرر نموده بودی، رسیدیم. یعنی به محل و جایی رسیده ایم که در آنجا به سبب اعمال مجازات می شویم، پس اکنون هرآنچه که می خواهی با ما بکن، و هر طور که می خواهی حکم نما، چرا که دلیلی نداریم و عذر را برای ما باقی نمانده است. صاحب امر تویی و داوری و حکم فقط از آنِ تو است. در سخن آنها نوعی فروتنی و نرمی به چشم می خورد، اما دیگر چه سود! بنابراین خداوند در مورد آنها دادگرانه حکم کرده و « قَالَ النَّارُ مَثْوَاكُمْ خَالِدِينَ فِيهَا» می فرماید: آتش جهنم جایگاهتان است و برای همیشه در آن می مانید. و از آنجا که این حکم به مقتضای حکمت و علم خدا است، آیه را اینگونه به پایان رسانید: « إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَليمٌ» همانا پروردگارت با حکمت و دانا است. پس همان طور که علم و آگاهی او همه چیز را در برگرفته، حکمت او نیز همه اشیاء را در بر گرفته است. « وَكَذَلِكَ نُوَلِّي بَعْضَ الظَّالِمِينَ بَعْضًا بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ» و همچنانکه یاغیان جن و تسلط آنان را بر دوستان انسی خودشان حاکم نموده ایم که گمراهشان کنند و پیمان دوستی و اتحاد را به سبب تلاش و سعی شان در ایجاد این حاکمیت و دوستی و اتحاد در میانشان منعقد کرده ایم، به همان شیوه یکی از سنت های ما این است که برای هر ستمگری، یاوری همانند او قرار دهیم که او را به سوی بدی می کشاند، و بر انجام گناه و معاصی تحریک می کند، و او را نسبت به خیر بی علاقه می نماید. و این از عقوبتهای بزرگ خدا است که دارای اثری زشت و خطرناک است . و گناه بر عهده ستمگر است، زیرا اوست که زیان را بر خود وارد ساخته و بر خود جنایت کرده است. « وَمَا ربُّکَ بِظَلَّمِ لِّلعَبِیدِ » و پروردگارت بر بندگان ستم نمی کند. از این روی هرگاه بندگان ستم و فساد کنند، و حقوقی را که خداوند بر آنها واجب گردانده است، انجام ندهند، خداوند ستمگرانی را بر آنها مسلط می گرداند که بدترین عذاب را به آنها می رسانند، و از روی ظلم و ستم ، چندین برابر حقوق خدا و بندگانش را که ضایع کرده اند از آنها می گیرند، بدون اینکه برای عذاب و ظلمی که از سوی آن ستمگران به آنان می رسد هیچ پاداشی در روز قیامت به آنان داده شود. همانطور که بندگان اگر صالح و درستکار باشند، خداوند مسوولین و سران آنها را صالح، و آنها را پیشوایان رهبران دادگر و عادل می گرداند، نه سردمداران ستمگر و ظالم. سپس همه کسانی از جن و انس را که از حق روی گردانده، و آن را رد کرده اند سرزنش نموده، و اشتباه آنان را بیان می نماید، پس بدان اعتراف می کنند، بنابراین فرمود:« يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالإِنسِ أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِّنكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي» ای گروه جن و انس! آیا پیامبرانی از شما نیامدند که آیات واضح و روشن ما را که در آن امر و نهی، خیر و شر و وعد و وعید به صورت مشروح بازگو شده است برای شما بازگو کنند؟« وَيُنذِرُونَكُمْ لِقَاء يَوْمِكُمْ هَـذَا» و شما را از رسیدنتان به این روز برحذر دارند؟ و طریقه نجات یافتن از این روز را به شما بیاموزند؟ و به شما بیاموزند که رستگاری و موفقیت در پیروی کردن از دستورات خدا و پرهیز از آنچه او نهی کرده است، می باشد؟ و به شما بیاموزند که بدبختی و زیان در ضایع کردن دستورات و نواهی خدا است؟ پس آنان اعتراف کرده، « قَالُواْ شَهِدْنَا عَلَى أَنفُسِنَا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا» و می گویند: آری، ما علیه خود گواهی می دهیم. و زندگی دنیا و زیبایی ها و زخارف و نعمت های آن آنان را فریب داد، و به آن آرامش پیدا کردند و از آن راضی و خشنود شدند و آنان را از یاد آخرت مشغول داشت. « وَشَهِدُواْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُواْ كَافِرِينَ» و آنان علیه خود گواهی می دهند که کافر بودیم. پس حجت خدا بر آنان اقامه شده، و در این هنگام هرکس و حتی خودشان می دانند که خداوند در مورد آنها به عدالت رفتار می نماید. پس به آنان می فرماید:« ادخُلُوا فِی أُمَمِِ قَد خَلَت مِن قَبلِکُم مِّن َ الجِنِّ وَالإِنسِ» در میان امتهایی از جن و انس، که پیش از شما بوده اند، وارد آتش شوید. آنان نیز همانند شما عمل کردند، و همچنانکه آنها از بهره خود برخوردار شدند، شما هم از بهره خویش بهره مند می شوید. آنان در باطل فرو رفتند، همچنانکه شما هم در باطل فرو رفتید، « إِنَّهُم کَانُوا خَسِریِنَ » همانا گذشتگان و آیندگان آنا جن و انس از زیان دیدگان بودند، و چه زیانی بزرگتر از خسارت و از دست دادن بهشت هایی پر از نعمت و محروم شدن از همسایگیِ اکرم الاکرمین؟! اما آنان هرچند که در این زیان مشترک هستند اما در مقدار آن تفاوت عظیمی با هم دارند. « وَلِكُلٍّ» و برای هریک از آنها، « دَرَجَاتٌ مِّمَّا عَمِلُواْ» برحسب اعمالشان درجاتی هست، و بدی و گناه کم، مانند بدی زیاد، محسوب نمی شود. نه تابع و پیرو چون متبوع و پیروی شده است، و نه با فرمانبر چون رئیس برخورد می شود. همانطور که میان اهل بهشت گرچه همه در سود بردن و رستگاری و وارد شدن مشترک اند فرق هایی وجود دارد که جز خدا کسی آن را نمی داند، با اینکه همه آنان به آنچه مولایشان بدانان بخشیده است خشنودند. پس ، از خداوند متعال می خواهیم که ما را از اهل فردوس اعلی که آن را برای بندگان مقرب و برگزیدگان خویش و منتخبان و دوستان خود تهیه نموده است، بگرداند.« وَمَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ» و پروردگارت از آنچه می کنند بی خبر نیست، پس هریک را برحسب نیّت و عملش مجازات می نماید. و خداوند از آنجا که نسبت به بندگان مهربان است و مصالح آنها را می خواهد، آنها را به انجام اعمال صالح و کارهای شایسته دستور داده ،و از کارهای بد نهی کرده است، و گرنه ذات خداوند از همه مخلوقات بی نیاز است، پس طاعت فرمانبرداران به او سودی نمی رساند. همانطور که نافرمانی گناهکاران به او زیانی نمی رساند. « إِن يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ» اگر بخ واهد شما را هلاک نموده واز میان می برد، « وَيَسْتَخْلِفْ مِن بَعْدِكُم مَّا يَشَاء كَمَآ أَنشَأَكُم مِّن ذُرِّيَّةِ قَوْمٍ آخَرِينَ» و هرکس را که بخواهد پس از شما جایگزین تان می کند، همان طور که شما را از نسل و دودمان قومی دیگر پدید آورده است. پس وقتی شما دانستید که حتما باید از این دنیا منتقل شوید، همان طور که کسان دیگری غیر از شما منتقل شده اند، و دانستید که از این دنیا می روید و کوچ می کنید و آن را برای کسانی که بعد از شما می آیند، می گذارید، همان طور که کسانی که پیش از شما بوده اند از دنیا رفته و آن را برای شما به جا گذاشته اند ، پس چرا دنیا را محل استقرار و آرامش و وطن خویش گردنیده اید، و فراموش کرده اید که دنیا گذرگاهی است نه محل استقرار؟! و فراموش کرده اید که پیش روی شما سرا و جهانی است که همه نعمتها را در بردارد و از هر آفت و نقصی بدور است؟ و آن جهانی است که مردمان نخستین و آخرین برای آن تلاش می کنند، و گذشتگان و آیندگان به سوی آن کوچ خواهند کرد، که هرگاه به آن برسند، در آن جا برای همیشه می مانند و اقامت همیشگی در آن خواهند داشت. و آن جهان هدف و غایتی است که هدفی بالاتر و رای آن وجود ندارد، و مطلوبی است که هر هدف و امر مطلوبی در آن پایان می پذیرد، و آنقدر مورد علاقه خردمندان است که هرچیز دیگری را فدای آن می کنند. سوگند به خدا در آنجا چیزهایی است که انسان ها در پی آنند و چشم از دیدن آن لذت می برد، و رقابت کنندگان در آن به رقابت می پردازند، چیزهایی از قبیل لذت ارواح و زیادی و فراوانی شادیها، و نعمت های جسم و دل، و نزدیک شدن به خدایی که همه غیبها و پنهانی ها را می داند. همه اینها در آنجا وجود دارد. چه همت و اراده بالایی است همتی که در پی این خوبی ها می باشد! و چه خسارتمند است کسی که به بهره ای پست راضی شده است! و چقدر پست و پایین است همّت کسی که معامله زیان بار را برگزیده است! پس آن کس که دچار روی گردانی و غفلت شده است نباید رسیدن سریع به این منزل و سرا را بعید بداند، زیرا« إِنَّ مَا تُوعَدُونَ لآتٍ وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ» همانا آنچه به شما وعده داده می شود خواهد آمد، و شما نمی توانید خدا را درمانده و ناتوان نمایید، و از عذاب او فرار کنید، زیرا پیشانی هایتان در دست خدا است و شما تحت تدبیر و تصرف او قرار دارید. «قُل» ای پیامبر! وقتی که قوم خود را به سوی خدا دعوت کردی و سرانجامی که در انتظار آنهاست برایشان بیان نمودی، و آنان از تسلیم شدن در برابر دستور خدا امتناع ورزیدند، و از امیالشان پیروی کردندو به شرک خود ادامه دادند ، به آنان بگو:« يَا قَوْمِ اعْمَلُواْ عَلَى مَكَانَتِكُمْ» ای قوم من! بر حالتی که هستید و آن را برای خود پسندیده اید، بمانید وهمانطور عمل کنید، « إِنِّي عَامِلٌ» من هم طبق دستور خدا عمل می کنیم و تابع خشنودی پروردگارم هستم. « فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن تَكُونُ لَهُ عَاقِبَةُ الدِّارِ» به زودی خواهید دانست که سرانجام نیک از آن چه کسی خواهد بود، به نفع من می شود یا به نفع شما؟! و این انصاف بزرگی است، چرا که خداوند ، هم از اعمال و هم از انجام دهندگان آن سخن به میان آورده و سزا و جزا را پیش روی بینندگان قرار داده، و از صراحت گویی پرهیز کرده است، چرا که اشاره و تلویح صریحتر و روشنتر است. و دانسته شد که عاقبت و سرانجام نیک در دنیا و آخرت از آن پرهیزگاران است. و عاقبت و سرانجام نیک از آن مومنان است و هرکس که از آنچه پیامبران آورده اند روی گردانی نماید سر انجامش بد خواهد بود. بنابراین فرمود:« إِنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ» و ستمگران رستگار نمی شوند. پس هر ستمگری گرچه در دنیا از تمام بهره ها برخوردار باشد، در نهایت نابود و مضمحل می گردد:« إنَّ الله لَیُملِی لِلظَّالِم حَتَّی إذاَ أَخَذَهُ لَم یُفلِتُه» همانا خداوند به ستمگر مهلت می دهد، اما ناگهان او را می گیرد و رهایش نمی کند. آیه ی 140-136: وَجَعَلُواْ لِلّهِ مِمِّا ذَرَأَ مِنَ الْحَرْثِ وَالأَنْعَامِ نَصِيبًا فَقَالُواْ هَـذَا لِلّهِ بِزَعْمِهِمْ وَهَـذَا لِشُرَكَآئِنَا فَمَا كَانَ لِشُرَكَآئِهِمْ فَلاَ يَصِلُ إِلَى اللّهِ وَمَا كَانَ لِلّهِ فَهُوَ يَصِلُ إِلَى شُرَكَآئِهِمْ سَاء مَا يَحْكُمُونَ ؛ برای خدا از کشته ها و چارپايانی که آفريده است نصيبی معين کردند و، به خيال خود گفتند که اين از آن خداست و اين از آن بتان ماست پس آنچه از آن بتانشان بود به خدا نمی رسيد ، و آنچه از آن خدا بود به بتانشان می رسيد به گونه ای بد داوری می کردند. وَكَذَلِكَ زَيَّنَ لِكَثِيرٍ مِّنَ الْمُشْرِكِينَ قَتْلَ أَوْلاَدِهِمْ شُرَكَآؤُهُمْ لِيُرْدُوهُمْ وَلِيَلْبِسُواْ عَلَيْهِمْ دِينَهُمْ وَلَوْ شَاء اللّهُ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ ؛ همچنين ، کاهنان ، کشتن فرزند را در نظر بسياری از مشرکان بياراستند تاهلاکشان کنند و در باره دينشان به شک و اشتباهشان افکنند اگر خدا می خواست چنين نمی کردند پس با دروغی که می بافند رهايشان ساز. وَقَالُواْ هَـذِهِ أَنْعَامٌ وَحَرْثٌ حِجْرٌ لاَّ يَطْعَمُهَا إِلاَّ مَن نّشَاء بِزَعْمِهِمْ وَأَنْعَامٌ حُرِّمَتْ ظُهُورُهَا وَأَنْعَامٌ لاَّ يَذْكُرُونَ اسْمَ اللّهِ عَلَيْهَا افْتِرَاء عَلَيْهِ سَيَجْزِيهِم بِمَا كَانُواْ يَفْتَرُونَ ؛ از روی پندار گفتند : اينها چارپايان و کشتزاران ممنوع است هيچ کس جز، آنکه ما بخواهيم ، نبايد از آنها بخورد و اينها چارپايانی است که سوار شدنشان حرام است و اينها چارپايانی است که نام خدا را بر آنها ياد نکنند به خدا افترا می بندند و به زودی به کيفر افترايی که می بسته اندجزايشان را خواهد داد. وَقَالُواْ مَا فِي بُطُونِ هَـذِهِ الأَنْعَامِ خَالِصَةٌ لِّذُكُورِنَا وَمُحَرَّمٌ عَلَى أَزْوَاجِنَا وَإِن يَكُن مَّيْتَةً فَهُمْ فِيهِ شُرَكَاء سَيَجْزِيهِمْ وَصْفَهُمْ إِنَّهُ حِكِيمٌ عَلِيمٌ ؛ و گفتند : آنچه در شکم اين چارپايان است برای مردان ما حلال و برای ، زنانمان حرام است ، و اگر مردار باشد زن و مرد در آن شريکند خدا به سبب اين گفتار مجازاتشان خواهد کرد هر آينه او حکيم و داناست. قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ قَتَلُواْ أَوْلاَدَهُمْ سَفَهًا بِغَيْرِ عِلْمٍ وَحَرَّمُواْ مَا رَزَقَهُمُ اللّهُ افْتِرَاء عَلَى اللّهِ قَدْ ضَلُّواْ وَمَا كَانُواْ مُهْتَدِينَ؛ زيان کردند کسانی که به سفاهت بی هيچ حجتی فرزندان خود را کشتند و به خدا دروغ بستند و آنچه را به ايشان روزی داده بود حرام کردند اينان گمراه شده اند و راه هدايت را نيافته اند. خداوند متعال از بی خردی و نادانی و سبک مغزی و جهالت عمیق مشرکانی که پیامب ر (ص) را تکذیب می کردند خبر میدهد. و خداوند تبارک و تعالی پاره ای از خرافات هایشان را برمی شمارد تا گمراهیشان را یادآور شود، و مردم از آن بپرهیزند. مخالفت این بی خردان با حقی که پیامبر (ص) آورده است نقص و عیبی را متوجّه حقاّنیت پیام و رسالت رسول اکرم نمی سازد، زیرا آنها شایستگی آن را ندارند که در مقابل حق بایستند. پس خداوند از جمله خرافات آنان به این نکته اشاره کرد که آنها « جَعَلُواْ لِلّهِ مِمِّا ذَرَأَ مِنَ الْحَرْثِ وَالأَنْعَامِ نَصِيبًا» برای خداوند از کشتزار و چهارپایانی که آفریده است بهره ای قرار دادند، و سهمی از آن برای بتهایشان در نظر گرفتند. در حالی که خداوند این چیزها را برای بندگانش آفریده و آن را روزی آنان قرار داده است . پس آنان دو امر ممنوع را در کنار هم قرار دادند، بلکه سه چیز را که باید از آن پرهیز شود با هم انجام دادند: یکی اینکه بر خدا منت نهادند که برای او سهمی قرار داده اند، و بر این اعتقاد و باور بودند که این کار احسانی است نسبت به خدا. و یکی اینکه بت هایشان را که به آنها روزی نداده و هیچ چیزی را برای آنان به وجود نیاورده بودند دراین امر شریک گردانیدند. و موضوع سوم حکم و داوری ستمگرانه آنهاست که به آنچه سهم خدا بود توجه نکرده و به آن اهمیتی نمی دادند، اما اگر همان سهم به بت ها می رسید و برای بت ها قرار می دادند به آن توجه می کردند، و از آن پاسداری می نمودند، و چیزی از آن به خدا نمی دادند. زیرا هرگاه از کشتزارها و میوه ها و حیواناتی که خداوند برای آنان آفریده بود چیزی به دست می آوردند، آن را به دو بخش تقسیم کرده و می گفتند:« این به گفته و گمان آنها از آن خداست.» و خداوند جز چیزی که خالصانه برای او باشد نمی پذیرد، و عمل کسی را که به او شرک بورزد قبول نمی کند. و بخش دیگر را که سهمیه شرکا اعم از بت ها و شریکان قرار می دادند.پس اگر چیزی از آنچه که سهم خدا قرار داده بودند با آنچه که برای غیر خدا در نظر گرفته بودند مخلوط می شد، به آن توجهی نکرده و می گفتند:خداوند از آن بی نیاز است، و آن را باز نمی گرداندند. و اگر چیزی از آنچه برای خداهایشان قرار داده بودند با آنچه برای خدا مقرر کرده بودند مخلوط می شد، آن را به سر جایش برگردانده، و می گفتند: بت ها فقیرند و باید سهم آنان برگردانده شود. پس آیا حکمی بدتر از این هست؟ و آیا حکمی ستمگرانه تر از این هست؟! زیرا از آنچه که برای مخلوق قرار داده بودند حمایت می کردند تا جایی که آن گونه از حق خدا محافظت نمی کردند. و احتمال دارد که تاویل آیه کریمه آن گونه باشد که در حدیث صحیح از پیامبر (ص) ثابت شده است که از خداوند نقل می کند:« أَنَا أغنَی الشُّرَکَاءِ عِنِ الشَّرکِ ، مَن أشرَکَ مَعِیَ شَیئَا تَرکُتُه وَشِرکَهُ» من از هر نوع مشارکت و غیر آن بی نیازم، و هرکس که به نیت من و غیر من کاری را انجام دهد، یعنی برایم در هر کاری شریک قایل شود، آن را از او نمی پذیرد، بلکه آن را به آن غیر واگذار می کنم. معنی آیه این است که آنچه آنها برای بت هایشان قرار داده و بوسیله آن به بت های خود نزدیکی جسته اند، تقرب و عبادتی خالصانه برای غیر خداست، وچیزی از آن به خدا تعلق نمی گیرد. و آنچه راکه به گمان خود برای غیر خدا در نظر گرفته بودند به خدا نمی رسد، چون آن شرک است؛ بلکه سهم شرکا و همتایان است، چون خداوند از آن بی نیاز است و عملی را که در آن یکی از آفریدگانش شریک قرار داده شود، نمی پذیرد. یکی از موارد بی خردی و گمراهی مشرکین این است که شرکا یعنی سران و شیاطین آنها کشتن فرزندان را برای بسیاری از مشرکین زیبا جلوه می دادند. وکشتن فرزندان، به صورت زنده بگور کردن بود، و آنان پسران را از ترس فقر و ناداری، و دختران را از ترس آلوده شدن به عار و ننگ زنده به گور می کردند. و این فریب و خدعه شیاطین بود. شیطان هایی که می خواستند آنها را هلاک سازند، و دینشان را بر آنان مشتبه گردانند، پس کارهایی را انجام دادند که در نهایتِ زشتی و قبح قرار داشت. و همواره شرکایشان کارهایشان را برای آنان زیبا جلوه می دادند، تا جایی که آن را خوب، و عادت پسندیده به حساب می آوردند. و اگر خداوند می خواست آنها را باز دارد و مانع کشته شدن فرزندانشان شود، چنین نمی کردند. اما حکمت او اقتضا نمود تا آنها را با کارهایشان رها کند، و مانعی میان آنان و کارهایشان قرار ندهد، تا بیشتر در گناه فرو روند، و به آنها مهلت بدهد. بنابراین فرمود:« فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ» پس آنها را با دروغ و افترایشان رها کن، و بر آنان اندوهگین مباش، زیرا آنها هیچ زیانی به خدا نمی رسانند. یکی دیگر از مصادیق بی خبری آنان این است که چهارپایانی را که خداوند برای آنها حلال نموده و آن را مایه روزی و رحمت آنان قرار داده تا از بدعتها و سخنهایی عجیب و غریبی در مورد آنها تراشیده اند. پس آنان در مورد برخی از چهارپایان و کشتزارها می گویند:« هَـذِهِ أَنْعَامٌ وَحَرْثٌ حِجْرٌ» اینها چهارپایان و کشتزارهای ممنوع و حرامی هستند که « لاَّ يَطْعَمُهَا إِلاَّ مَن نّشَاء» جایز نیست کسی از آن بخورد، مگر کسی که ما بخواهیم، و یا کسی که ما او را به صفت خاصی متصّف نموده باشیم. البته همه این بحث ها را از پیش خود ساخته بودند و جز زغم و گمان آنها چیز دیگری نبودند و جز امیال و خواست و نظر فاسدشان سند و حجتی بر این مواردِ مزعوم ندارند. و چهارپایانی وجود داشت که از هر جهت حرام قرار داده نشده بودند، بلکه آنان فقط سوار شدن، و بار بردن با آنها را حرام قرار دادند، و پشت آن حیوانات را از سواری و بار حفاظت کردند، و آن را حام می نامیدند. و چهارپایانی بود که هنگام ذبح نام خدا را بر آن نمی بردند، بلک نام بت ها و آنچه غیر از خدا می پرستیدند بر آنها می بردند و این کارها را به خدا نسبت می دادند، و آنها در این امر، دروغگو و فاسق بودند. « سَيَجْزِيهِم بِمَا كَانُواْ يَفْتَرُونَ» پس به زودی آنها را به سبب دروغی که بر خدا می بستند، از قبیل قرار دادن شریک برای خدا، و حرام کردن خوردنی هایی که منافع فراوانی در بردارند، مجازات خواهد کرد. و از جمله آرا و نظرات بی ارزش آنها این است که آنان جنینِ برخی از چهارپایان را بر زنان نه بر مردان حرام کرده و می گفتند :« مَا فِي بُطُونِ هَـذِهِ الأَنْعَامِ خَالِصَةٌ لِّذُكُورِنَا» آنچه در شکم این چهارپایان است ویژه مردان ماست. یعنی برای مردان حلال است و زنان با مردان در آن مشارکت ندارند. « وَمُحَرَّمٌ عَلَى أَزْوَاجِنَا» و بر زنان ما حرام است، این زمانی بود که جنینِ حیوان، زنده به دنیا بیاید، و اگر جنینِ حیوان به صورت مرده متولد شود آنها هم در آن شریک هستند. یعنی جنین مرده هم برای مردان و هم برای زنان حلال است. « سَيَجْزِيهِمْ وَصْفَهُمْ» پس به زودی خداوند کیفر توصیفشان را خواهد داد، زیرا آنچه را خدا حلال کرده است حرام کردند، و حرام وی را حلال نمودند. پس با شریعت خدا مخالفت ورزیده و حریم آن را شکستند، و این را به خدا نسبت دادند.« إِنَّهُ حِكِيمٌ» خداوند در این که به آنان مهلت داده، و آنها را بر گمراه شدن توانایی داده ، با حکم است. « عَلِیمُُ» و به حال آنان آگاه است؛، هیچ چیزی بر او پوشیده نیست و خداوند به آنان و به دروغی که به او نسبت داده واز جانب خود آن را می سازند آگاه است، با این حال از آنها در می گذرد و به آنان روزی می دهد. سپس زیانکاری و بی خردی آنها را بیان نموده و می فرماید:« قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ قَتَلُواْ أَوْلاَدَهُمْ سَفَهًا بِغَيْرِ عِلْمٍ» همانا کسانی که فرزندانشان را از روی سفاهت و نادانی کشتند، دین و فرزندان و عقل خویش را از دست داده، و در سفاهت و بی خردی و سرگشتگی و گمراهی دست و پا می زنند. « وَحَرَّمُواْ مَا رَزَقَهُمُ اللّهُ» و آنچه را خدا برایشان روزی داده است حرام کردند. یعنی آنچه را که خداوند رحمتی برای آنها قرار داده، و آن را روزی آنها گردانده است، بر خود حرام کردند؛ پس آنها کرامت و بخشش پروردگارشان را رد نمودند . به این هم اکتفا نکردند، بلکه آن را حرام توصیف نمودند، در حالی که از حلال ترین حلالها بود. و همه اینها، « افْتِرَاء عَلَى اللّهِ» دروغ بستن بر خداست، و هر مخالف و ناسپاسی این دروغها را می بافد. « قَدْ ضَلُّواْ وَمَا كَانُواْ مُهْتَدِينَ» به راستی که بسی گمراه گشتند و در هیچ کدام از کارهایشان راهیان نشدند. آیه ی 141: وَهُوَ الَّذِي أَنشَأَ جَنَّاتٍ مَّعْرُوشَاتٍ وَغَيْرَ مَعْرُوشَاتٍ وَالنَّخْلَ وَالزَّرْعَ مُخْتَلِفًا أُكُلُهُ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُتَشَابِهًا وَغَيْرَ مُتَشَابِهٍ كُلُواْ مِن ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَآتُواْ حَقَّهُ يَوْمَ حَصَادِهِ وَلاَ تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ ؛ و اوست که باغهايی آفريد نيازمند به داربست و بی نياز از داربست ،، ودرخت خرما و کشتزار ، با طعمهای گوناگون ، و زيتون و انار ، همانند ، درعين حال ناهمانند چون ثمره آوردند از آنها بخوريد و در روز درو حق آن را نيز بپردازيد و اسراف مکنيد که خدا اسرافکاران را دوست ندارد. وقتی خداوند تصرف مشرکین را در بسیاری از امور حلال از قبیل کشتزارها و چهارپایان ذکر نمود، نعمت هایی را که به آنها ارزانی داشته بود برشمرد، و وظیفه آنها را در مورد کشتزارها و حیوانات بیان داشت، و فرمود:« وَهُوَ الَّذِي أَنشَأَ جَنَّاتٍ» و او خدایی است که باغهایی را آفریده است که درختان گوناگون و گیاهان مختلفی در آن وجود دارد. « مَّعْرُوشَاتٍ وَغَيْرَ مَعْرُوشَاتٍ» برای برخی از این باغها پایه درست شده، و درختانشان بر آن پایه ها به هر سو شکوفه داده و پخش می شوند، و این پایه ها درختان را در بلند شدن از زمین کمک می نمایند. و برخی پایه ندارند و بر ساقه خود سبز می شوند، یا بر روی زمین پهن می گردند. و این یادآور فراوانی منافع این باغها است، و خداوند بندگان را آموخته است که چگونه آن درختان را بالا ببرند و آن را رشد بدهند. « وَالنَّخْلَ وَالزَّرْعَ مُخْتَلِفًا أُكُلُهُ» و خداوند متعال درخت خرما و کشتزار را آفریده، که میوه های آن مختلف است. همه از یک خاک سر برآورده، و با یک آب آبیاری می شوند، اما خداوند متعال برخی را در خوردن بر برخی دیگر تفضیل داده است. سپس خداوند درخت خرما و کشتزار را با انواع مختلی که دارد به طور ویژه بیان کرد، زیرا منافع آنها فراوان است، و روزیِ و خوراک بیشتر مردم از این دو نوع تهیه می شود. « وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُتَشَابِهًا» و خداوند متعال درخت زیتون و انار را پدید آورده که درختشان با یکدیگر همگون است، « وَغَيْرَ مُتَشَابِهٍ» و در میوه و طعم با یکدیگر متفاوتند. در اینجا شاید این سوال به ذهن برسد که خداوند این باغها و آنچه را که بر آن عطف شده است برای چه چیزی آفریده است؟ پس خداوند خبر داد که آن را به خاطر تامین منافع بندگان پدید آورده است، بنابراین فرمود:« كُلُواْ مِن ثَمَرِهِ» از میوه و محصول نخل و کشتزار بخورید، « إِذَا أَثْمَرَ» وقتی که محصول داد، « وَآتُواْ حَقَّهُ يَوْمَ حَصَادِهِ» و حق کشتزار را که ذکات است، و در شریعت دارای نصاب های معین است، در روز درو کردن آن بپردازید. خداوند آنها را دستور داد تا زکات آن را روز درو کردن کشتزار به منزله سپری شدن سال است. زیرا در زمان درو مستمندان بدان چشم می دوزند. نیز هنگام درو کردن ، دادن زکات برای صاحب کشتزار آسان است ،و کسی که در صدد دادن زکات است، در آن هنگام به خوبی می داند چکار کند. نیز کسی که از پرداختن آن امتناع می کند برای مردم معلوم و آشکار می گردد. « وَلاَ تُسْرِفُواْ» و اسراف نکنید، این نهی شامل اسراف و زیاده روی در خوردن می شود. و اسراف یعنی از حد معمول تجاوز کردن، و اینکه صاحب کشتزار نباید طوری آن را بخورد که به زکات زیان وارد نماید، و اسراف و زیاده روی روی در بیرون کردن زکاتِ کشتزار به این صورت است که بیشتر از اندازه ای که بر او واجب است به عنوان زکات بپردازد، و با پرداخت بیش از حد، به خود و خانواده و طلبکارانش زیان وارد کند. پس همه اینها اسراف است و خداوند از آن نهی کرده و آن را نمی پسندد ، بلکه خداوند از آن متنفر است و آدمی به خاطر آن مورد نفرت او قرار می گیرد و این آیه دلیلی است بر واجب بودن زکات در حبوبات و میوه ها از قبیل خرما و انگور، و این که لازم نیست یکسال بر آن بگذرد، بلکه سالِ آن هنگام درو شدن آن در کشتزارها، و چیدن خرمای نخل است. و اگر چند سال این محصولات پیش بنده بماند زکات در آن تکرار نمی شود، و مادامی که برای تجارت نباشد، چرا که خداوند جز به هنگام درو کردن و چیدن آن به بیرون کردن زکات دستور نداده است. و اگر حبوبات و میوه قبل از درو شدن یا چیدن به آفتی دچار شود بدون اینکه صاحب کشتزار یا میوه کوتاهی کرده باشد، ضامن آن نمی شود. و خوردن از خرما و کشتزار قبل از بیرون کردن زکات آن جایز است. و این زکات محسوب نمی شود، بلکه زکات از مالی بیرون کرده می شود که پس از خوردن باقی می ماند. و پیامبر (ص) محاسب و تخمین زننده ای را برای محصولات مردم می فرستاد تا مقدار محصولاتشان را تخمین بزند، و او را دستور می داد تا یک سوم یا یک چهارم را برای صاحبان آن به منظور خوردن و غیره در نظر بگیرد تا خودشان و دیگران از آن بخورند. آیه ی 144-142: وَمِنَ الأَنْعَامِ حَمُولَةً وَفَرْشًا كُلُواْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ؛ و نيز ، چارپايانی که بار می برند يا در خور بار برداشتن نيستند از هرچه خدا به شما روزی داده است بخوريد و از شيطان پيروی مکنيد که او دشمن آشکار شماست. ثَمَانِيَةَ أَزْوَاجٍ مِّنَ الضَّأْنِ اثْنَيْنِ وَمِنَ الْمَعْزِ اثْنَيْنِ قُلْ آلذَّكَرَيْنِ حَرَّمَ أَمِ الأُنثَيَيْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ أَرْحَامُ الأُنثَيَيْنِ نَبِّؤُونِي بِعِلْمٍ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ؛ هشت لنگه : از گوسفند ، نر و ماده و از بز ، نر و ماده بگو : آيا، آن دو نر را حرام کرده است يا آن دو ماده را يا آنچه را در شکم مادگان است ? اگر راست می گوييد از روی علم به من خبر دهيد. وَمِنَ الإِبْلِ اثْنَيْنِ وَمِنَ الْبَقَرِ اثْنَيْنِ قُلْ آلذَّكَرَيْنِ حَرَّمَ أَمِ الأُنثَيَيْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ أَرْحَامُ الأُنثَيَيْنِ أَمْ كُنتُمْ شُهَدَاء إِذْ وَصَّاكُمُ اللّهُ بِهَـذَا فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ كَذِبًا لِيُضِلَّ النَّاسَ بِغَيْرِ عِلْمٍ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ؛ و از شتر نر و ماده و از گاو نر و ماده ، بگو : آيا آن دو نر را حرام ، کرده است يا آن دو ماده را يا آنچه را که در شکم مادگان است ? آيا آن هنگام که خدا چنين فرمان می داد شما آنجا بوديد ? پس چه کسی ستمکاتر از آن کسی است که به خدا دروغ می بندد تا از روی بی خبری مردم را گمراه کند ?هر آينه خدا ستمکاران را هدايت نمی کند. « وَمِنَ الأَنْعَامِ حَمُولَةً وَفَرْشًا» و از چهارپایان، حیواناتی را که باربرند و حیواناتی را که کوچک هستند پدید آورده است. برخی از حیوانات بار می برند و بر آنها سوار می شوید، و برخی به سبب اینکه کوچکند، برای سوار شدن و باربری صلاحیت ندارند، مانند بچه شترها و امثال آن، و به این حیوانات فرش گفته می شود. پس حیوانات از جهت سواری و باربری به این دو نوع تقسیم می شوند، اما از جهت خوردن، همه خوردنی هستند، و از همه استفاده می شود. بنابراین فرمود:« كُلُواْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ» بخورید از روزی ای که خدا به شما داده است، و از گامهای شیطان پیروی نکنید، یعنی از راهها و کارهای شیطان پیروی نکنید، که از جمله آن این است که برخی از آنچه خدا به شما روزی داده است حرام کنید. « إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ» چرا که او برایتان دشمنی آشکار است. پس شما را جز به آنچه که به زیانتان است و باعث شقاوت و بدبختی همیشگی تان می شود دستور نمی دهد. حیواناتی را که خدا به بندگانش ارزانی نموده و آنها را حلال و پاکیزه قرار داده به صورت مشروح بیان کرده و فرموده است:« ثَمَانِيَةَ أَزْوَاجٍ مِّنَ الضَّأْنِ اثْنَيْنِ» هشت جفت اند، از گوسفند دو تا نر و ماده، « وَمِنَ الْمَعْزِ اثْنَيْنِ» و از بز دو تا آفریده است، پس شدند چهار تا، و همه در آنچه که خدا حلال کرده است داخل اند، و میان آنها فرقی نیست. پس به این سخت گیران و کسانی که چیزهایی از آن را حرام قرار داده و چیزهایی را حرام قرار ن می دهند، یا برخی از آن را بر زنان حرام می کنند و همان قسمت را برای مردان حلال می دانند، در قالبی الزام آور به آنان بگو: بین آنچه آنها جایز قرار داده و میان آنچه حرام کرده اند فرقی وجود ندارد. « آلذَّكَرَيْنِ» بگو: آیا خداوند گوسفندان و بزهای نر را ، « حَرَّمَ» حرام کرده است؟ زیرا شما این را به طور عام و فراگیر نمی گویید.« أَمِ الأُنثَيَيْنِ» یا گوسفندان و بزهای ماده را ؟ این سخن شما نیست، چرا که شما نمی گویید از این دو نوع تنها حیوانات نر یا تنها حیوانات ماده حرام اند. آنچه که باقی می ماند این است که اگر در شکم ماده ها جنین نر یا جنین ماده باشد، و یا در شکمشان جنین نامعلومی باشد. پس فرمود:« أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ أَرْحَامُ الأُنثَيَيْنِ» یا آنچه را میش ماده یا بز ماده در شکم داشته باشد حرام می دانید، و از نظر شما فرقی نمی کند که آنچه در شکم دارند نر باشد یا ماده؟ شما این گفته را نیز نمی گویید. پس وقتی که هیچ یک از این سه گفته متعلق به شما نیست که تمام حالت های حیوانات در این اقسام منحصر است، به چه راهی می روید؟! و چه می گویید؟! « نَبِّؤُونِي بِعِلْمٍ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ » مرا از روی آگاهی و دانش با خبر سازید اگر در گفتار و ادعایتان راست می گویید. و مشخص است که آنها نمی توانند جز یکی از این سه گفته را بگویند، زیرا غیر از این سه مورد در عقل نمی گنجد، و آنها یکی از این سه گفته مذکور را نمی گویند، بلکه می گویند: برخی از چهارپایان که آنها از سوی خود اصطلاحاتی برایشان گذاشته اند بر زنان حرام هستند. و یا گفته هایی از این قبیل، که بدون شک م صدر و منبع آن جهل مرکب و عقل های منحرف و آرای فاسد می باشد، و خداوند بر صحت آن دلیلی نازل نکرده است و آنان نیز بر راستی اش دلیل و حجتی ارائه نکرده اند. سپس مطلب فوق را در مورد شتر و گوسفند نیز تکرار کرد. و پس از آنکه باطل بودن گفته ی آنان را بیان کرد، طوری با آنها سخن گفت که راهی جز پیروی از شریعت خدا برای آنان باقی نگذاشت:« أَمْ كُنتُمْ شُهَدَاء إِذْ وَصَّاكُمُ اللّهُ بِهَـذَا» یعنی شما ادعایی بیش ندارید و هیچ دلیلی برای اثبات صدق و صحت آن ندارید، جز اینکه از سرِ هوی و هوس بگویید:« خداوند ما را به این سفارش نموده و به ما وحی کرده است، همانطور که بر پیامبرش وحی فرستاده است، و پیامی که خداوند به ما وحی کرده است با آنچه پیامبران، مردم را به سوی آن دعوت می کنند و کتابها بر آن نازل شده اند مخالف است.» و این دروغ و افترایی است که همه آن را می دانند، بنابراین فرمود:« فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ كَذِبًا لِيُضِلَّ النَّاسَ بِغَيْرِ عِلْمٍ» پس کیست ستمگرتر از کسی که بر خدا دروغ ببندد تا مردم را بدون علم و آگاهی گمراه سازد؟ یعنی هدف وی از دروغ گفتن و نسبت دادن دروغ به خدا، گمراه نمودن بندگان خدا از راه وی است. و برای توجیه عمل خود دلیل و حجتی از عقل و شرع ندارد. « إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ » همانا خداوند قوم ستمگر را هدایت نمی کند؛ کسانی که جز ظلم و ستم و دروغ بستن بر خدا بلد نیستند، و چیزی دیگر را نمی خواهند. آیه ی 146-145: قُل لاَّ أَجِدُ فِي مَا أُوْحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلاَّ أَن يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَّسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ؛ بگو : در ميان آنچه بر من وحی شده است چيزی را که خوردن آن حرام باشد، نمی يابم ، جز مردار يا خون ريخته يا گوشت خوک که پليد است يا حيوانی که در کشتنش مرتکب نافرمانی شوند و جز با گفتن نام الله ذبحش کنند هرگاه کسی ناچار به خوردن گردد بی آنکه سرکشی کند و از حد بگذرد ، بداند که خدا آمرزنده و مهربان است. وَعَلَى الَّذِينَ هَادُواْ حَرَّمْنَا كُلَّ ذِي ظُفُرٍ وَمِنَ الْبَقَرِ وَالْغَنَمِ حَرَّمْنَا عَلَيْهِمْ شُحُومَهُمَا إِلاَّ مَا حَمَلَتْ ظُهُورُهُمَا أَوِ الْحَوَايَا أَوْ مَا اخْتَلَطَ بِعَظْمٍ ذَلِكَ جَزَيْنَاهُم بِبَغْيِهِمْ وِإِنَّا لَصَادِقُونَ ؛ و بر يهود حرام کرديم هر حيوان صاحب ناخنی را و از گاو و گوسفند پيه آن دو را جز آنچه بر پشت آنهاست يا بر چرب روده آنهاست يا به استخوانشان چسبيده باشد به سبب ستمکاريشان اينچنين کيفرشان داديم ، و ما راستگويانيم. وقتی خداوند مشرکین را به خاطر آن که حلال را حرام کردند و آن را به خدا نسبت دادند، مذّمت کرد، و گفته هایشان را باطل شمرد، پیامبرش را دستور داد تا آنچه را که خدا بر مردم حرام نموده است برایشان بیان کند، تا بدانند هر چیزی که خارج از آن دایره باشد حلال است. و هرکس حرام بودن آن را به خدا نسبت دهد دروغگو است، و یاوه می گوید، چون تحریم جز از طرف خدا و بر زبان پیامبرش انجام نمی گیرد. و خدا به پیامبرش فرموده است:« قُل لاَّ أَجِدُ فِي مَا أُوْحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ» بگو: در آنچه به من وحی شده است بر هیچ خورنده ای چیزی را نمی یابم که خوردنش حرام باشد. البته در اینجا از موضوع تحریم و عدم تحریم، استفاده ی از این چیزها در غیر مساله ی «خوردن» بحث نشده است، بلکه فقط به موضوع تحریم و عدم تحریم در مساله ی خوردن پرداخته شده است. « إِلاَّ أَن يَكُونَ مَيْتَةً» مگر مردار، و آن حیوانی است که بدون ذبح شرعی مرده باشد، چنین حیوانی حلال نیست. همان طور که خداوند متعال فرموده است:« حُرِّمَت عَلَیکُمُ المَیتَةُ وَالدَّمُ وَلَحمُ الخِنزِیرِ» حیوان مردار و خون و گوشت خوک بر شما حرام شده است. « أَوْ دَمًا مَّسْفُوحًا» یا خون جاری، و آن خونی است که از حیوانی که ذبح می شود بیرون می آید، و ماندنِ آن در بدن حیوان، به کسی که آن را بخورد آسیب می رساند، اما وقتی از جسم بیرون بیاید زیانِ خوردنِ گوشت برطرف می شود. و مفهوم کلام، آن است خونی که بعد از ذبح در گوشت و رگها باقی می ماند حلال و پاک است. « أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ» یا گوشت خوک. همه موارد سه گانه پلید، آلوده و مضر است. و خداوند نسبت به شما مهربان است و به خاطر اینکه شما را از نزدیک شدن به آلودگی ها و ناپاکی ها دور نماید آنها را حرام نموده است. « أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللّهِ بِهِ» یا اینکه حیوان سربریده شده برای غیر خدا، ذبح شده باشد. پس این از جمله امور فسق آور است. فسق یعنی بیرون رفتن از دایره اطاعت خدا به سوی نافرمانی او « فَمَنِ اضْطُرَّ» با وجود این، هرکس به ناچار خوردن این چیزهایی حرام باشد، یعنی نیاز و ضرورت او را به خوردن چیزی از آن وادار کند، به این صورت که چیزی نداشته باشد و از تلف شدن خودش بترسد. « غَيْرَ بَاغٍ» و در غیر حالت اضطرار خواهان خوردن آن نباشد. « وَلاَ عَادٍ» و از حد نگذرد، و بیش از نیاز نخورد، « فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» بدون شک پروردگارت آمرزنده و مهربان است. پس هرکس دارای چنین حالتی باشد خداوند او را می آمرزد. علما در مورد حصر مذکور در این آیه اختلاف دارند، هرچند که امور حرام دیگری هست که در این آیه ذکر نشده است، مانند خوردن گوشت درندگان و پرندگانی که دارای چنگال هستند، و امثال آن. پس برخی از علما گفته اند: این آیه قبل از تحریم موارد دیگری که در این آیه ذکر نشده اند نازل شده است. به همین جهت حصر مذکور در این آیه با تحریمی که پس از آن وارد شده است مخالفتی ندارد، چون در آن وقت پیامبر آن را در آنچه به او وحی شده نیافته بود. و برخی گفته اند: این آیه سایر چیزهایی را که حرام هستند در بر می گیرد؛ برخی را به صراحت در برگرفته، و برخی را از طریق مفهوم و عمومِ علت شامل می شود. زیرا خداوند علت حرمت خوردن مردار، خون و گوشت خوک، یا فقط گوشت خوک را این گونه بیان کرده است: « فَإِنَّهُ رِجْسٌ» که آن پلید است، و این صفتی است که شامل هر چیز حرامی می شود. زیرا چیزهای حرام همه پلید و ناپاک اند، و آن را به خاطر حفاظت از بندگانش و صیانت از کرامتشان حرام کرده است. و مشروح و تفاصیل اشیاء پلید و حرام ، از سنت گرفته می شود، زیرا سنت، قرآن را تفسیر و هدف و منظور آن را بیان می کند. پس وقتی خداوند از میان خوراکی ها جز آنچه را که ذکر شد حرام نکرده است و منبع تحریم جز شریعت خدا چیزی نمی تواند باشد این دلالت می نماید که مشرکین؛ آن کسانی که روزیِ خدا را حرام کردند، بر خدا دروغ بسته و از طرف خود چیزهایی را به دروغ به او نسبت دادند. و اگر خداوند در این آیه خوک را ذکر نکرده بود به احتمال قوی می توانستیم بگوییم عبادت و سیاق آیه در رابطه با نقض گفته های گذشته مشرکین در رابطه با تحریم چهارپایان می باشد؛ مشرکینی که حلالِ خدا را برحسب آنچه نفسشان برای آنها زیبا جلوه داده بود، تحریم می کردند، در حالی که در میان چهارپایان چیزی جز آن چه در آیه ذکر شده است حرام نیست، و آن عبارت است از مردار و آنچه که با یاد غیر خدا ذبح شده است.اما سایر موارد حلال می باشند. و شاید ذکر خوک در اینجا بنا براین احتمال به همین مناسبت باشد که برخی از جاهلان خوک را در زمره چهارپایان قرار داده و آن را نوعی گوسفند می پندارند. و آن را مانند چهارپایان پرورش داده و حلال می دانند، و بین آن و چهارپایان فرقی نمی گذارند. پس همه چیزهایی که بر این امت حرام شده است به خاطر پاک کردن آنان از پلیدی و صیانت از کرامت آنهاست. اما آنچه بر اهل کتاب حرام شده است، برخی پاکیزه است ولی بر آنها حرام است، و این بخاطر کیفر و سزای آنها بوده است، بنابراین فرمود: « وَعَلَى الَّذِينَ هَادُواْ حَرَّمْنَا كُلَّ ذِي ظُفُرٍ» و هر حیوانا ناخنداری مانند شتر و امثال آن را بر یهودیان حرام کردیم. « وَمِنَ الْبَقَرِ وَالْغَنَمِ حَرَّمْنَا عَلَيْهِمْ» و از گاو و گوسفند برخی از اجزای آن را بر آنان حرام کردیم که عبارت است از « شُحُومَهُمَا» پیه و چربیِ گاو و گوسفند . و تمام پیه ها و چربیهای آن حرام نیست، بلکه پیه و چربیِ دمبه و آن لایه ی نازکی از پیه که شکمبه و امعا را فرا گرفته است حرام می باشد. بنابراین چربی حلال آن را استثنا کرد و فرمود:« إِلاَّ مَا حَمَلَتْ ظُهُورُهُمَا أَوِ الْحَوَايَا» جز آنچه که بر پشت آنها قرار دارد و یا آن چربی که با روده ها آغشته است. « أَوْ مَا اخْتَلَطَ بِعَظْمٍ» یا آن بخش از چربی که با استخوان آمیخته باشد. « ذَلِکَ» این تحریم بر یهودیان، « جَزَيْنَاهُم بِبَغْيِهِمْ» به سبب ستم و تجاوزشان بر حقوق خدا و بندگان خدا بود، و خداوند این چیزها را بر آنان حرام نمود، تا آنها را بدین وسیله کیفر و عقوبت دهد. « وِإِنَّا لَصَادِقُونَ» و هر آینه ما در هر آنچه می گوییم انجام می دهیم و حکم می کنیم راستگو و راستکار هستیم. و چه کسی از خدا راستگوتر است، و چه کسی بهتر از خدا داوری می کند برای قومی که یقین دارند! آیه ی 147: فَإِن كَذَّبُوكَ فَقُل رَّبُّكُمْ ذُو رَحْمَةٍ وَاسِعَةٍ وَلاَ يُرَدُّ بَأْسُهُ عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ؛ اگر تو را تکذيب کردند ، بگو : پروردگار شما صاحب رحمتی گسترده است ،و، خشم و عذابش از مجرمان بازداشته نخواهد شد. اگر مشرکان تو را تکذیب کردند، در آن حالت نیز آنها را با تشویق وترهیب به سوی دین فرا بخوان، و به آنا خبر بده که خداوند، « ذُو رَحْمَةٍ وَاسِعَةٍ» دارای رحمت گسترده و فراگیری است که همه مخلوقات را در بر می گیرد. پس با فراهم کردن اسباب برخورداری از رحمت، به سوی رحمت او بشتابید، که اساس آن تصدیق محمد (ص) در آنچه که آورده است می باشد . « وَلاَ يُرَدُّ بَأْسُهُ عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ» و عذاب او از قوم مجرم دور نمی شود؛ کسانی که جرم و گناهشان زیاد است. پس ، بپرهیزید از گناهانی که انسان را به عذاب خدا می رسانند، که بزرگترین آنها تکذیب محمد (ص) است. آیه ی 149-148: سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُواْ لَوْ شَاء اللّهُ مَا أَشْرَكْنَا وَلاَ آبَاؤُنَا وَلاَ حَرَّمْنَا مِن شَيْءٍ كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم حَتَّى ذَاقُواْ بَأْسَنَا قُلْ هَلْ عِندَكُم مِّنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا إِن تَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ أَنتُمْ إَلاَّ تَخْرُصُونَ ؛ مشرکان خواهند گفت : اگر خدا می خواست ، ما و پدرانمان مشرک نمی شديم و، چيزی را حرام نمی کرديم همچنين کسانی که پيش از آنها بودند پيامبران را تکذيب کردند و خشم و عذاب ما را چشيدند بگو : اگر شما را دانشی هست آن را برای ما آشکار سازيد ولی شما ، تنها ، از گمان خويش پيروی می کنيد و گزافه گويانی بيش نيستيد. قُلْ فَلِلّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ فَلَوْ شَاء لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ؛ بگو : خاص خداست دليل محکم و رسا ، اگر می خواست همه شما را هدايت می کرد. خداوند خبر می دهد که مشرکان برای موّجه جلوه دادن شرک، و حرام کردن حلال خدا، تقدیر و قضای الهی را بهانه کرده و مشیّت و خواست خداوند را که هر خیر و شرّی را فرا گرفته است دلیل قرار داده، و از این راه خود را از سرزنش و ملامت نفس نجات می دهند. و چیزی را بر زبان آورند که خداوند خبر داده بود به زودی آن را خواهند گفت. همانطور که در آیه ای دیگر فرموده است:« وَقَالَ الذَّیِنَ أَشرَکُوا لَو شَآءَ اللَّه مَا عَبَدنَا مِن دُونِهِ مِن شَیءِ » و کسانی که شرک ورزیده اند، گفتند: « اگر خداوند می خواست ما جز او چیزی را نمی پرستیدیم.» پس خداوند متعال خبر داد که امت های تکذیب کننده همواره به وسیله این دلیل پوچ دعوت پیامبران را رد می کردند، اما این دلیل برای آنان سودی نداشت و خداوند آنها را هلاک ساخت و عذاب خود را به آنان بچشاند. پس اگر این ، دلیل ستمی بود، عذاب را از آنان دور می کرد و عذاب بر آن فرود نمی آمد، چون خداوند عذاب خود را جز بر کسی که سزاوار آن است فرود نمی آورد. بنابراین دانسته شد که این دلیل از چند جهت فاسد و ناکار آمد است: 1- خداوند بیان کرده است که اگر این، دلیلِ درستی بود عذاب بر آنان فرود نمی آمد. 2- دلیل باید بر علم و برهان مبتنی باشد، اما اگر دلیل فقط مستند به گمان و تخمین باشد، آدمی را به حق نمی رساند، و آن دلیلی باطل است. بنابراین فرمود:« قُلْ هَلْ عِندَكُم مِّنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا» بگو: « آیا دانشی نزد شما هست که آن را برای ما بیرون آورید؟» پس اگر آنان علم و دانشی داشتند در حالی که سر سخت ترین دشمن بودند البته آن را اظهار می کردند . پس وقتی که علم و دانش خود را بیرون نیاورند معلوم می شود آنان علم و دانشی ندارند. « إِن تَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ أَنتُمْ إَلاَّ تَخْرُصُونَ» شما جز از گمان پیروی نکرده، و فقط از روی گمان و تخمین کار می کنید. و هرکس دلیلش را براساس گمان و تخمین بنا کند، او بر باطل بوده و زیانکار است. پس چگونه است اگر کسی دلیلش را بر تجاوز و سرکشی و شرّ و فساد بنا نهد؟! 3- خداوند دارای حجت و دلیل رساست و برای هیچ کسی عذری باقی نمی گذارد ، و حجت خدا حجتی است که پیامبران و کتاب های الهی و آثار نبوی و عقول صحیح و سرشت های مستقیم و اخلاق درست بر آن اتفاق کرده اند . پس معلوم است هرچیزی که با این دلیل قطعی مخالفت کند باطل است ، چون نقیض حق جز باطل چیزی دیگر نیست. 4- خداوند به هر مخلوقی قدرت و اراده ی داده است که به وسیله آن می تواند کاری را که بدان مکلف شده است انجام دهد. و خداوند بر هیچ کسی کاری را واجب نکرده است که بر انجام آن قادر نباشد، و بر هیچ کسی چیزی را حرام نکرده است که قدرت ترک کردن آن را نداشته باشد. پس، بهانه قرار دادن تقدیر الهی واقعا ظلم محض و عناد و کینه توزی خالص است. 5- خداوند بندگان را بر انجام کارهایشان مجبور نکرده، بلکه کارهایشان را تابع اختیارشان قرار داده است، بنابراین اگر بخواهند انجام می دهند، و اگر بخواهند دست نگاه می دارند. و این امری است قابل مشاهده ، و هیچ کسی آنرا انکار نمی کند مگر کسی که تکبر ورزیده و امور محسوس را انکار کند. زیرا هر فردی فرق حرکت اختیاری و حرکت اجباری را میداند، گرچه همه درخواست خدا داخل ا ند، و تحت اراده او قرار دارند. 6- کسانی که در ارتکاب گناهان به قضا و تقدیر الهی استدلال می کنند دچار تناقض هستند، زیرا آنها نمی توانند در همه جا این را قبول داشته باشند، بلکه اگر کسی نسبت به آنها بدی روا دارد و آنها را بزند یا مالشان را بگیرد یا امثال آن، و بگوید:« تقدیر و قضا اینگونه بوده است»، این استدلال را نمی پذیرند و به شدت از این استدلال خشمگین می شوند. بسی جای تعجی است که چگونه ارتکاب نافرمانی و ناخشنودی های خدا را تقدیر او به حساب آورده، اما به هیچ کسی اجازه نمی دهند آنها را ناراضی و ناخشنود بگرداند و تقدیر خدا را بهانه کند؟! 7- بهانه قرار دادن قضا و تقدیر، مقصود و هدف نبوده و آنها می دانند که آن دلیلی نیست. بلکه هدف از این بهانه رد کردن حق است. آنها حق را مانند مرد شروری می پندارند که بر آنها هجوم می آورد، پس آن را با هر کلام و سخنی که بر دلشان خطور کند هرچند که به خطا و نادرستی آن اعتقاد هم داشته باشند از خود دور می کنند. آیه ی 150: قُلْ هَلُمَّ شُهَدَاءكُمُ الَّذِينَ يَشْهَدُونَ أَنَّ اللّهَ حَرَّمَ هَـذَا فَإِن شَهِدُواْ فَلاَ تَشْهَدْ مَعَهُمْ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاء الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا وَالَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ وَهُم بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ ؛ بگو : گواهانتان را که گواهی می دهند که خدا اين يا آن را حرام کرده است بياوريد پس اگر گواهی دادند تو با آنان گواهی مده ، و از خواسته های آنان که آيات ما را تکذيب کرده اند و به آخرت ايمان ندارند و کسانی را با پروردگارشان برابر می دارند ، پيروی مکن. به کسانی که حلال خدا را حرام می کنند و آن را به خدا نسبت می دهند، بگو: گواهانتان را بیاورید تا گواهی دهند که خداوند این را حرام کرده است، پس وقتی این سخن به آنها گفته شد آنان میان دو راه قرار می گیرند؛ یا گواه و شاهدی را نمی آورند، پس آن وقت ادعایشان باطل و پوچ خواهد بود، و یا اینکه کسی را می آورند که براین امر گواهی دهد، و امکان ندارد که کسی بر این چیز گواهی دهد، مگر آدم دروغگو وتهمت زن و گناه پیشه که شهادت و گواهی او مورد قبول نیست. اما افراد عادل هرگز بر آن گواهی نمی دهند. بنابراین در حالی که پیامبر و پیروانش را از این شهادت و گواهی دادن نهی می کند، می فرماید:« فَإِن شَهِدُواْ فَلاَ تَشْهَدْ مَعَهُمْ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاء الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا وَالَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ وَهُم بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ » پس اگر گواهی دادند، با آنان گواهی مده، و از هوی و هوس کسانی پیروی مکن که آیات ما را تکذیب می کنند، و از کسانی پیروی مکن که به روز قیامت ایمان نمی آورند، و از آنها که برای پروردگارشان شریک می گیرند. یعنی بت ها و همتایان را شریک خدا می سازند و با او برابر و مساوی قرار می دهند. و چون روز قیامت را انکار کرده و خدا را یگانه نمی دانستند، هوی و هوسشان با عقیده شان همسو شد و در شرک و تکذیب فرو رفتند. پس شایسته است که خداوند بنده برگزیده اش را از پیروی کردن از خواست و هوای نفس باز دارد و او را از گواهی دادن با پیروان هوی و هوس نهی کند. و دانسته شد که حرام کردن حلالِ خدا، از هوی و هوسِ گمراه کننده آنان سرچشمه می گیرد. آیه ی 153-151: قُلْ تَعَالَوْاْ أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلاَّ تُشْرِكُواْ بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَلاَ تَقْتُلُواْ أَوْلاَدَكُم مِّنْ إمْلاَقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ وَلاَ تَقْرَبُواْ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ؛ بگو : بياييد تا آنچه را که پروردگارتان بر شما حرام کرده است ، برايتان بخوانم اينکه به خدا شرک مياوريد و به پدر و مادر نيکی کنيد و ازبيم درويشی فرزندان خود را مکشيد ما به شما و ايشان روزی می دهيم و به کارهای زشت چه پنهان و چه آشکارا نزديک مشويد و کسی را که خدا کشتنش را حرام کرده است مگر به حق مکشيد اينهاست آنچه خدا شما را بدان سفارش می کند ، باشد که به عقل دريابيد. وَلاَ تَقْرَبُواْ مَالَ الْيَتِيمِ إِلاَّ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُواْ الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لاَ نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُواْ وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللّهِ أَوْفُواْ ذَلِكُمْ وَصَّاكُم بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ ؛ به مال يتيم نزديک مشويد مگر به نيکوترين وجهی که به صلاح او باشد تا، به سن بلوغ رسد و پيمانه و وزن را از روی عدل تمام کنيد ما به کسی جز به اندازه توانش تکليف نمی کنيم و هر گاه سخن گوييد عادلانه گوييد هر چند در باره خويشاوندان باشد و به عهد خدا وفا کنيد اينهاست آنچه خدا شما را بدان سفارش می کند ، باشد که پند گيريد. وَأَنَّ هَـذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلاَ تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَن سَبِيلِهِ ذَلِكُمْ وَصَّاكُم بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ؛ و اين است راه راست من از آن پيروی کنيد و به راههای گوناگون مرويدکه ، شما را از راه خدا پراکنده می سازد اينهاست آنچه خدا شما را بدان سفارش می کند ، شايد پرهيزگار شويد. خداوند متعال به پیامبرش(ص) می فرماید: «قُل» به کسانی که حلال خدا را حرام می کنند، بگو:« تَعَالَوْاْ أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ» بیایید آنچه را پروردگارتان بر شما حرام نموده است برایتان بیان کنم. یعنی آنچه را که خداوند به طور عام حرام نموده است برایتان می خوانم، که همه محرمات از قبیل خوردنی ها و نوشیدنی ها و گفتار و کردارها را در بر می گیرد. « أَلاَّ تُشْرِكُواْ بِهِ شَيْئًا» اینکه هیچ چیز زیاد و کمی را شریک او نسازید. و حقیقت شرک ورزیدن به خدا این است که مخلوق، مانند خدا پرستش، و یا مانند خدا تعظیم شود، یا یکی از ویژگیهای ربوبیت و الوهیت به او اختصاص داده شود. و وقتی که بنده تمام انواع شرک را ترک کند موحدّ و یکتاپرست می شود و در همه حالاتش مخلص خدا می گردد. بنابراین حق خدا بر بندگان است که او را بپرستند و چیزی را شریک ا و نسازند. سپس به بیان مهم ترین حق پس از حق خود پرداخت و فرمود:« وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا» و با پدر و مادر نیکی کنید، یعنی با سخنان خوب و کارهای زیبا و پسندیده با آنها نیکی کنید. پس هر سخن یا کاری که به وسیله آن به پدر و مادر سودی برسد یا باعث خوشحالی آنها شود از جمله نیکوکاری و احسان است. و هرگاه احسان و نیکوکاری با پدر و مادر صورت پذیرد عقوق و نافرمانی آنان منتفی می گردد. « وَلاَ تَقْتُلُواْ أَوْلاَدَكُم مِّنْ إمْلاَقٍ» و دختر و پسرانتان را از ترس فقر و تنگدستی مکشید. یعنی به سبب فقر و اینکه برای تامین روزی آنها در تنگنا قرار نگیرید آنها را نکشید، ان گونه که این شیوه و رسم در میان مردمان سنگدل و ستمگرِ دوران جاهلیت وجود داشت. پس وقتی که آنها در این حالت از کشتن فرزندانشان نهی شده اند به طریق اولی از کشتنِ بدون دلیلِ آنان و از کشتنِ فرزندان دیگران نهی می شوند.« نَّحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ» ما شما و ایشان را روزی می دهیم . ما روزی همه را به عهده گرفته ایم، پس شما کسانی نیستید که فرزندانتان را روزی دهید، بلکه نمی توانید خودتان را هم روزی بدهید. پس به خاطر روزی فرزندان هیچ فشاری بر شما نیست. « وَلاَ تَقْرَبُواْ الْفَوَاحِشَ» و به گناهان بزرگ و بسیار زشت نزدیک نشوید. « مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ» به گناهی نزدیک نشوید که به ظاهر آدمی بستگی دارد، نیز به گناهانی نزدیک نشوید که به باطن و قلب و درون انسان مربوط است. و نهی کردن از نزدیک شدن به گناهان و زشتی ها ، از نهی کردن از انجام دادن آن بلیغ تر و رساتر است، زیرا نهی از نزدیک شدن به گناه شامل نهی از ارتکاب مقدمات گناه و وسائلی است که انسان را بدان می رساند. « وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللّهُ» و انسانی را نکشید که خدا کشتن وی را حرام نموده است. و آن مسلمان است ، خواه مرد باشد یا زن، کوچک باشد یا بزرگ، نیکوکار باشد یا فاسق، کافری که به وسیله عهد و پیمان جان او در مصونیت قرار گرفته است. « إِلاَّ بِالْحَقِّ» مگر به حق، مانند زناکاری که متاهل باشد، و یا کسی که دیگری را کشته است، و یا کسی که دینش را رها کرده و از جماعت مسلمین بیرون رفته باشد. « ذَلِکُم» این چیزهای ذکر شده، « وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ» اموری است که خداوند شما را بدان سفارش کرده است، باشد که سفارش خدا را بفهمید، سپس آن را به خاطر بسپارید و آن را رعایت کرده و انجام بدهید.این آیه دلالت می نماید که بنده به هر اندازه از عقل و شعور برخوردار باشد به همان اندازه دستورات خدا را انجام می دهد. « وَلاَ تَقْرَبُواْ مَالَ الْيَتِيمِ» و به مال یتیم نزدیک نشوید به این صورت که آن را بخورید، و یا آنرا به نفع خودتان عوض کنید، یا بدون سبب آن را بردارید. « إِلاَّ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» مگر به صورتی که اموال آنها سامان و بهبود یابد، و آنها از این طریق فایده ببرند. پس این دلالت می نماید که نزدیک شدن به اموال یتیم و تصرف کردن در آن به صورتی که یتیم زیان ببیند و یا به صورتی که نه فایده ای در بردارد و نه ضرری، جایز نیست. « حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ» تا اینکه یتیم به حالت رشد خود برسد و شیوه تصرف را بداند، پس وقتی که به رشد و کمال خود رسید، آن وقت مالش به او داده می شود، و او طبق نظر خودش در آن تصرف می نماید. و این دلالت می نماید که یتیم قبل از اینکه به مرحله رشد و بلوغ برسد از تصرف در مالش منع می شود، و سرپرست او به نحو احسن در مالش تصرف می نماید، و این ممنوعیتِ از تصرف ، با رسیدن یتیم به حد کمال و رشد به پایان می رسد. « وَأَوْفُواْ الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ» و پیمانه و ترازو را با دادگری و به صورت تمام و کمال بپیمایید. پس وقتی شما در این مورد تلاش کردید، « لاَ نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا» ما هیچ کس را جز به اندازه توانش مکلف نمی سازیم. به اندازه ای که می تواند و در تنگنا قرار نمی گیرد. پس هر کس به کامل کردن پیمانه و وزن علاقمند باشد، و در این راه از هیچ تلاشی دریغ نورزد سپس در این مورد از او کوتاهی سربزند، اما به سبب زیاده روی یا کوتاهی او نبوده و خود بدان واقف نباشد؛ پس خداوند آمرزنده ومهربان است و علمای اصولی با استفاده از این آیه استدلال کرده اند که خداوند هیچ کس را به آنچه که نمی تواند مکلف نمی سازد، و هرکس از خداوند در آنچه بدان دستور داده است، بترسد و در انجام دستوری که در توان اوست پرهیزگار باشد فراتر از این بر او گناهی نیست. « وَإِذَا قُلْتُمْ» و هرگاه سخنی گفتید که با آن میان مردم قضاوت نمودید و با آن در رابطه با گفته ها و حالات مردم سخن گفتید، « َفاعْدِلُواْ» در سخن خود دادگری کنید و عدالت و راستگویی را در مورد کسانی که دوست دارید و کسانی که آنها را نمی پسندید، رعایت نمایید، و انصاف داشته باشید، و آنچه را که باید بگویید پنهان نکنید، زیرا ستم ورزیدن در سخن گفتن درباره ی کسی که سخنان کسی که او را دوست ندارید، ظلم و حرام می باشد. و هرگاه عالم علیه گفتارهای اهل بدعت سخن گوید، بر او واجب است که به هر صاحب حقی، حقش را بدهد، و حق و باطل را بیان نماید، و باید در این زمینه دوری و نزدیکی گفتار اهل بدعت به حق را بسنجد. و فقها گفته اند:« بر قاضی واجب است که در نگاه و سخنش میان دو طرف دعوی دادگری کند.» « وَبِعَهْدِ اللّهِ أَوْفُواْ» و به پیمان خدا وفا کنید. و این شامل عهدی است که خداوند با بندگان بسته است،که حقوق الهی را انجام دهند، و به آن وفا کنند. نیز شامل پیمانی است که میام مردم بسته می شود. وفا کردن به همه پیمانها واجب، و شکستن آن و اخلال در آن حرام است. « ذَلِکُم» احکامی که ذکر شد، « وَصَّاكُم بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ » خداوند شما را بدان سفارش نموده است تا پند بگیرید، و سفارش خدا را آن گونه که شایسته است انجام دهید، و حکمت و احکام آن را در یابید. پس از آن که خداوند بسیاری از دستورات بزرگ و آیین و قوانین مهم را بیان کرد، به این موضوع و آنچه که از آن عام و فراگیرتر است اشاره نمود و فرمود:« وَأَنَّ هَـذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا» این احکام وامثال آن که خداوند در کتابش بیان کرده و آن را برای بندگانش توضیح داده، راه خداوند است که انسان را به او و به سرای کرامت و بخشش وی می رساند، و آن راهی است میانه و آسان و کوتاه. « فَاتَّبِعُوهُ» پس، از آن پیروی کنید تا به رستگاری و موفقیت دست یابید و به آرزوها و شادیها برسید. « وَلاَ تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ» و از راههای مخالف با این راه پیروی نکنید، « فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَن سَبِيلِهِ» که شما را از راه گمراه و منحرف ساخته، و به چپ و راست متمایل گردانده، و پراکنده می کند. و آنگاه که از راه راست منحرف شدید، جز راهی که انسان را به جهنم می رساند وجود ندارد. « ذَلِكُمْ وَصَّاكُم بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» اینها چیزهایی هستند که خداوند شما را بدان سفارش نموده تا پرهیزگار شوید. زیرا اگر آنچه را که خدا بیان کرده است انجام دهید و آن را بیاموزید و بدان عمل کنید از پرهیزگاران و از بندگان رستگار خدا می شوید. و راه را به صورت «مفرد» بیان کرد و به خود نسبت داد و فرمود:« وَأَنَّ هَـذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا» و این است راه راستِ من، چون آن تنها راهی است که انسان را به خدا می رساند، و خداوند کسانی را که راه او را در پیش گرفته اند یاری می نماید. آیه ی 157-154: ثُمَّ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ تَمَامًا عَلَى الَّذِيَ أَحْسَنَ وَتَفْصِيلاً لِّكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً لَّعَلَّهُم بِلِقَاء رَبِّهِمْ يُؤْمِنُونَ؛ سپس به موسی کتاب داديم تا بر کسی که نيکوکار بوده است نعمت را تمام کنيم و برای بيان هر چيزی و نيز برای راهنمايی و رحمت باشد که به ديدار پروردگارشان ايمان بياورند. وَهَـذَا كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ فَاتَّبِعُوهُ وَاتَّقُواْ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ؛ اين کتابی است مبارک آن را نازل کرده ايم پس ، از آن پيروی کنيدو پرهيزگار باشيد ، باشد که مورد رحمت قرار گيريد. أَن تَقُولُواْ إِنَّمَا أُنزِلَ الْكِتَابُ عَلَى طَآئِفَتَيْنِ مِن قَبْلِنَا وَإِن كُنَّا عَن دِرَاسَتِهِمْ لَغَافِلِينَ؛ تا نگوييد که تنها بر دو طايفه ای که پيش از ما بودند کتاب نازل شده ، وما از آموختن آنها غافل بوده ايم. أَوْ تَقُولُواْ لَوْ أَنَّا أُنزِلَ عَلَيْنَا الْكِتَابُ لَكُنَّا أَهْدَى مِنْهُمْ فَقَدْ جَاءكُم بَيِّنَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن كَذَّبَ بِآيَاتِ اللّهِ وَصَدَفَ عَنْهَا سَنَجْزِي الَّذِينَ يَصْدِفُونَ عَنْ آيَاتِنَا سُوءَ الْعَذَابِ بِمَا كَانُواْ يَصْدِفُونَ ؛ يا نگوييد که اگر بر ما نيز کتاب نازل می شد بهتر از آنان به راه هدايت می رفتيم بر شما نيز از جانب پروردگارتان دليل روشن و هدايت و رحمت فرا رسيد پس چه کسی ستمکارتر از آن کس است که آيات خدا را دروغ پنداشت و از آنها رويگردان شد ? به زودی کسانی را که از آيات ما رويگردان شده اند به سبب اين اعراضشان به عذابی بد کيفر خواهيم داد. «ثُمَّ» سپس. منظور از «ثُمَّ» در اینجا ترتیب زمانی نیست، زیرا زمان موسی پیش از آن بوده است که پیامبر (ص) قرآن را تلاوت کند و آن را ابلاغ نماید، بلکه منظور از «ثُمَّ» ترتیب اخباری است. پس خداوند خبر داد که او به موسی، « الکِتَبَ» کتاب تورات را داده است، « تَمَامَاً» تا مایه اتمام و اکمال نعمت و احسان خدا باشد، « عَلَى الَّذِيَ أَحْسَنَ» برکسانی از امت موسی که نیکی کرده اند. پس خداوند بر نیکوکاران امت موسی با دادن نعمت های بی کران احسان نمود. که از جمله آن نعمتها، و از تمام و کمال آن نعمت ها نازل کردن تورات بر آنان بود، پس با نازل شدن تورات نعمت خدا بر آنها کامل گردید، و شکر و سپاس آن بر آنها واجب گردید. « وَتَفْصِيلاً لِّكُلِّ شَيْءٍ» و تا هر چیزی از حرام و حلال و امر ونهی و عقاید و امثال آن را که بدان نیاز داشتند بیان نماییم. « وَهُدَیَ» یعنی آنان را به سوی خیر و خوبی هدایت نماید، و اصول و فروع شر را به آنان نشان دهد. « وَرَحمَةَ» و رحمتی باشد که به وسیله آن سعادت و رحمت و خیر فراوان را بدست آورند. « لَّعَلَّهُم» تا شاید آنان به سبب اینکه کتاب و دلایل را بر آنها فرو فرستادیم، « بِلِقَاء رَبِّهِمْ يُؤْمِنُونَ» به ملاقات پروردگارشان ایمان بیاورند، زیرا تورات مشتمل بر دلایل قطعیِ اثباتِ رستاخیز و زنده شدن پس از مرگ و جزا، و مشتمل بر چیزهایی بود که موجب ایمان به ملاقات پروردگار و آماده شدن برای آن روز بود. «وَهَذَا» و این قرآن بزرگ و یادآوری خداوند حکیم، « كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ» کتابی است مبارک که ما فرو فرستاده ایم. در آن خیر فراوان و علم زیاد نهفته است. قرآن کتابی است که سایر علوم و دانش ها از آن گرفته می شود، و مصدر تمامی خیرات و برکات است. پس هیچ خیر خوبی وجود ندارد مگر اینکه قرآن به آن دستور داده و بر انجام آن تشویق کرده است. و هر حکمت و مصلحتی که انسان را بر انجام آن تحریک نماید بیان کرده است . و هیچ شر و بدی وجود ندارد مگر اینکه قرآن از آن نهی کرده و آدمی را از آن برحذر داشته، و اسبابی را که انسان را از انجام آن باز می دارد، بیان داشته و سرانجام وخیم آن را ذکر کرده است. « فَاتَّبِعُوهُ» پس، از دستورات و منهیات قرآن پیروی کنید و اصول و فروع دینتان را براساس قرآن بنا نهید. « وَاتَّقُوا» و از خداوند بترسید، و اینکه با دستوری از دستورهایش مخالفت بورزید. «لَعَلَّکُم» باشد که اگر از آن پیروی کنید، « ُترْحَمُونَ» مورد رحمت او قرار گیرد. پس مهمترین راه برای دست یابی به رحمت خدا پیروی کردن از این کتاب است که باید آن را بیاموزیم و بدان عمل کنیم. « أَن تَقُولُواْ إِنَّمَا أُنزِلَ الْكِتَابُ عَلَى طَآئِفَتَيْنِ مِن قَبْلِنَا» این کتابِ با برکت را به سوی شما فرو فرستادیم تا دلیلی نداشته باشید، و این را فرو فرستادیم تا مبادا بگویید:« کتاب آسمانی پیش از ما تنها بر دو گروه یعنی یهودیان و نصارا نازل شده است.» « وَإِن كُنَّا عَن دِرَاسَتِهِمْ لَغَافِلِينَ» و اینکه بگویید: « کتابی بر ما نازل نشده است، و ما به کتابهایی که بر گروههای پیش از ما ناز ل نموده ای علم و شناختی نداشتیم.» از این رو کتابی به سوی شما فرستادیم که هیچ کتابی جامع تر و واضح تر و روشن تر از آن از آسمان نازل نشده است. « أَوْ تَقُولُواْ لَوْ أَنَّا أُنزِلَ عَلَيْنَا الْكِتَابُ لَكُنَّا أَهْدَى مِنْهُمْ» و یا اینکه بگویید:« اگر کتاب بر ما نازل می شد ما از آنها راه یافته تر بودیم.» یعنی تا عذر نیاورید که اصل و اساس هدایت به شما نرسیده است، یا عدم کامل بودن آن را بهانه نکنید. پس به وسیله کتابتان اساس هدایت و کمال به شما رسیده است. بنابراین فرمود:« فَقَدْ جَاءكُم بَيِّنَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ» به راستی که دلیل روشنی از جانب پروردگارتان نزد شما آمده است. و « بَیِنّةُُ» اسم جنس است و هر آنچه که حق را بیان دارد در آن داخل است. « وَهُدَیَ» و راهنمایی و رهنمودی است برای تشخیص گمراهی. « وَرَحمَةُ» و موجب سعادت دین و دنیای شما می باشد. پس بر شما واجب است که در برابر احکام آن تسلیم شوید و به اخبارش ایمان بیاورید. و هرکس بدان اعتنایی نکند و آن را تکذیب نماید، ستمگرترین ستمگران است. بنابراین فرمود: « فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن كَذَّبَ بِآيَاتِ اللّهِ وَصَدَفَ عَنْهَا» پس کیست ستمگرتر از آن کس که آیات خدا را تکذیب کند و از آن روی بگرداند؟! « سَنَجْزِي الَّذِينَ يَصْدِفُونَ عَنْ آيَاتِنَا سُوءَ الْعَذَابِ» به زودی کسانی را که از آیات ما روی گردانی می کنند به سبب این عملشان به عذابی دچار می کنیم که صاحبش را غمگین می سازد و بسیار بر او گران می آید.« بِمَا كَانُواْ يَصْدِفُونَ» به سبب اینکه هم خودشان روی می گرداندند، و هم دیگران را روی گردان می کردند، و این سزای کار بدشان است.« وَمَا رَبُّکَ بِظَلَّمِ لِّلعِبیدِ» و پروردگارت بر بندگان هیچ ستمی روا نمی دارد. و این آیات بیانگر آنند که علم و دانش قرآن بزرگترین و با برکت ترین و گسترده ترین علوم است، و هدایت شدن به راه راست به وسیله علم قرآن بدست می آید؛ هدایت کاملی که آدمی را از گمان و تخمین اهل کلام، و افکار و خیالات اهل فلسفه و علوم گذشتگان و آیندگان بی نیاز می کند. ومعروف آن است که کتاب جز بر یه ود و نصارا نازل نشده است ، پس هنگامی که گفته شود: « اهل کتاب» مقصود یهود و نصاری است ، و سایر گروهها از قبیل آتش پرستان و دیگران در آن داخل نیستند. از این آیات به نظر می آید که مردمان دوره جاهلی قبل از نازل شدن قرآن، بر جهالت شدیدی قرار داشتند و از آنچه که در نزد اهل کتاب بود غافل بودند. آیه ی 158: هَلْ يَنظُرُونَ إِلاَّ أَن تَأْتِيهُمُ الْمَلآئِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لاَ يَنفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرًا قُلِ انتَظِرُواْ إِنَّا مُنتَظِرُونَ ؛ آيا انتظاری جز آن دارند که فرشتگان نزدشان بيايند ? يا پروردگارت ?، يانشانه ای از نشانه های خدا بر آنها ظاهر شود ? روزی که برخی نشانه های خدا آشکار شود ، ايمان کسی که پيش از آن ايمان نياورده يا به هنگام ايمان کار نيکی انجام نداده است ، برای او سودی نخواهد داشت بگو : چشم به راه باشيد ، ما نيز چشم به راهيم. خداوند متعال می فرماید: آیا کسانی که به ستم و مخالفت و کینه توزیشان ادامه می دهند جز این انتظار می کشند، « أَن تَأْتِيهُمُ» که مقدمات عذاب و مقدمات قیامت پیش آنها بیاید؟ به این صورت که ، « الْمَلآئِكَةُ» فرشتگان برای گرفتن جانها و قبض ارواحشان پیش آنها بیایند. و چون به این حالت برسند نه ایمان به آنان سودی می بخشد، و نه کارهای شایسته ای که انجام داده اند. « أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ» یا اینکه پروردگارت برای فیصله دادن میان بندگان، و پاداش دادن به نیکوکاران و مجازات بدکاران بیاید؟« أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ» روزی که پاره ای از نشانه های خارق العاده پروردگارت می آید و با آمدن آن دانسته می شود که قیامت نزدیک شده و قیامت فرا رسیده است، « لاَ يَنفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرًا» یعنی هنگامی که پاره ای از نشانه های خدا پدید آید اگر کافر در آن هنگام ایمان بیاورد، ایمان آوردنش به او فایده ای نمی دهد، و مومنی که پیش تر کوتاهی ورزیده است، چنانچه در آن هنگام بر کار خوب بیفزاید به او سودی نمی رسد. بلکه ایمانی که قبل از آن هنگام داشته است به او فایده می دهد. و خوبی که قبل از آمدن این نشانه ها با او بوده است به وی سود می رساند. و حکمت در این مورد آشکار است ، زیرا ایمانی فایده می رساند که به غیب و از روی اختیار و انتخاب بنده باشد. اما وقتی نشانه ها یافت شوند آن وقت مسئله قیامت آشکار می گردد و ایمان آوردن در این هنگام به سان ایمان اضطراری و ضروی می ماند. و مانند ایمان آوردن کسی است که غرق می شود، یا در آتش می سوزد، و امثال آن. و چون مرگ را می بیند از آنچه که در آن قرار دارد دست می کشد. همان طور که خداوند متعال فرموده است:« فَلَمَّا رَأَوا بَأسَنَا قَالُوا ءَامَّنَا بِاللَّهِ وَحدَهُ وَکفَرنَا بِمَا کُنَّابِهِ مُشرِکیِنَ ، فَلَم یَکُ یَنفَعُهُم إِیمَنُهُم لَمَّا رَأَوا بَأسَنَا سُنَّتَ اللهِ الَّتِی قَدخَلَت فِی عِبَادِهِ» وقتی عذاب ما را دیدند، گفتند:« تنها به خدا ایمان آوردیم و به آنچه با خدا شریک می گرفتیم کافر شدیم» ، پس وقتی عذاب ما را دیدند ایمان آوردنشان به آنان سودی نداد، و این سنت خداست که از دیرباز درباره بندگانش چنین جاری شده است . و احادیث صحیح زیادی از پیامبر (ص) ثابت شده است که منظور از « پاره ای از نشانه ها» را طلوع خورشید از مغرب باقی می کند، و اینکه وقتی مردم آنرا می بینند ایمان می آورند، و ایمانشان به آنان سودی نمی رساند، و در این هنگام دروازه توبه بسته می شود. و از آنجا که این هشداری بود قابل انتظار برای کسانی که پیامبر (ص) را تکذیب می کردند و منتظر بودند تا پیامبر (ص) و پیروانش به مصیبت های روزگار و دشواری ها گرفتار شوند، فرمود: قُلِ انتَظِرُواْ إِنَّا مُنتَظِرُونَ» بگو: انتظار بکشید ما هم منتظر هستیم. پس خواهید دانست که کدام یک از ما به امنیت و آسایش سزوارتر است. واین آیه دلیلی بر صحت مذهب اهل سنت و جماعت است که افعال اختیاری مانند استوا، پایین آمدن، و آمدن را برای خدا ثابت می کنند، که خدا چنین صفت هایی را داراست، بدون اینکه او را در این صفات با مخلوق تشبیه کنند. و در کتاب و سنت از این موارد زیاد یافت می شود. نیز بیانگر آن است که از جمله علامت های قیامت طلوع خورشید از سمت مغرب است . و اینکه خداوند حکیم است و عادت و سنت الهی بر آن است که ایمان زمانی فایده دهد که از روی اختیار و انتخاب باشد نه اینکه اضطراری و از روی ناچاری باشد. همانطور که قبلا بیان شد. نیز آیه به این مطلب اشاره می کند که انسان خیر و نیکی را در سایه ایمانش به دست می آورد. پس عبادت و نیکی و پرهیزگاری که بنده ایمان داشته باشد. بنابراین هرگاه قلب از ایمان خالی باشد، چیزی از ای کارها به او فایده نمی دهد. آیه ی 160-159: إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُواْ دِينَهُمْ وَكَانُواْ شِيَعًا لَّسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيْءٍ إِنَّمَا أَمْرُهُمْ إِلَى اللّهِ ثُمَّ يُنَبِّئُهُم بِمَا كَانُواْ يَفْعَلُونَ؛ تو را با آنها که دين خويش فرقه فرقه کردند و دسته دسته شدند ، کاری ، نيست کار آنها با خداست و خدا آنان را به کارهايی که می کردند آگاه می سازد. مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَن جَاء بِالسَّيِّئَةِ فَلاَ يُجْزَى إِلاَّ مِثْلَهَا وَهُمْ لاَ يُظْلَمُونَ؛ هر کس کار نيکی انجام دهد ده برابر به او پاداش دهند ، و هر که کار بدی انجام دهد تنها همانند آن کيفر بيند ، تا ستمی بر آنها نرفته باشد. خداوند به کسانی که دینشان را پراکنده ساختند هشدار می دهد. یعنی آن را تکه تکه می کردند و در آن دچار پراکندگی و تفرقه شدند و هریک برای خودش اسم و رسمی قرار داد، و بر خود نامی نهاد که آدمی را در دینش فایده ای نمی رساند و ایمانش با آن کامل نمی گردد، مانند یهودیت و نصرانیت و مجوسیت، که بخشی از شریعت را اخذ کرده اند و آن را دین خویش قرار داده اند، و بخشی دیگر را رها کرده اند ، یا اینکه چیزی را اخذ کرده اند، و آنچه را که مهم تر است رها نموده اند، آن گونه که اهل اختلاف از قبیل اهل بدعت و گمراهی و کسانی که امت را دچار تفرقه می کنند چنین میباشند. و آیه دلالت می نماید که دین به اتحاد و ائتلاف دستور می دهد و از تفرقه و اختلافِ اهل دین نهی می کند. نیز دین از اختلاف در سایر مسائل اصولی و فروعی نهی می نماید. و خداوند پیامبرش را دستور می دهد که از کسانی که دینشان را پراکنده و متفرق کردند بیزاری بجوید، پس فرمود:« لَّسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيْءٍ» تو از آنان نیستی و آنان از تو نیستند، چون آنان با تو مخالفت ورزیده اند. « إِنَّمَا أَمْرُهُمْ إِلَى اللّهِ» همانا کارشان با خداست و به سوی او باز می گردند، و آنها را طبق اعمالشان مجازات خواهد کرد. « ثُمَّ يُنَبِّئُهُم بِمَا كَانُواْ يَفْعَلُونَ» سپس آنها را از آنچه که می کردند با خبر می کند. سپس کیفیت و چگونگی پاداش را بیان کرد و فرمود:« مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ» هرکس نیکی انجام دهد، خواه با زبان باشد یا با کردار، آشکار باشد یا پنهان، مربوط به حق خدا باشد یا به حق خلق خدا، « فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا» به او ده برابر آن پاداش داده می شود، و این کمترین مقدار پاداش است. « وَمَن جَاء بِالسَّيِّئَةِ فَلاَ يُجْزَى إِلاَّ مِثْلَهَا» و هرکس کار بد انجام دهد جز به اندازه آن کیفر داده نمی شود. و این از کمال عدالت و احسان خداست، و خداوند به اندازه ذره ای ستم نمی کند . بنابراین فرمود:« وَهُمْ لاَ يُظْلَمُونَ» و بر آنان ستم نمی شود. آیه ی 165-161: قُلْ إِنَّنِي هَدَانِي رَبِّي إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ دِينًا قِيَمًا مِّلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ؛ بگو : پروردگار من مرا به راه راست هدايت کرده است ، به دينی همواره استوار ، دين حنيف ابراهيم و او از مشرکان نبود. قُلْ إِنَّ صَلاَتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ؛ بگو : نماز من و قربانی من و زندگی من و مرگ من برای خدا آن پروردگار جهانيان است. لاَ شَرِيكَ لَهُ وَبِذَلِكَ أُمِرْتُ وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ؛ او را شريکی نيست به من چنين امر شده است ، و من از نخستين مسلمانانم . قُلْ أَغَيْرَ اللّهِ أَبْغِي رَبًّا وَهُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْءٍ وَلاَ تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ إِلاَّ عَلَيْهَا وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى ثُمَّ إِلَى رَبِّكُم مَّرْجِعُكُمْ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ ؛ بگو : آيا جز الله ، پروردگاری جويم ? او پروردگار هر چيزی است و هر کس تنها کيفر کار خويش را می بيند و کسی بار گناه ديگری را بر دوش نمی کشد سپس بازگشت همه شما به نزد پروردگارتان است و او شما را به آن چيزهايی که در آن اختلاف می ورزيديد آگاه می کند. وَهُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلاَئِفَ الأَرْضِ وَرَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِّيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ إِنَّ رَبَّكَ سَرِيعُ الْعِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ ؛ اوست خدايی که شما را خليفگان زمين کرد ، و بعضی را بر بعض ديگر به درجاتی برتری داد ، تا شما را در چيزی که عطايتان کرده است بيازمايد هرآينه پروردگارت زود کيفر می دهد و او آمرزنده و مهربان است. خداوند متعال پیامبرش (ص) را دستور می دهد که از هدایت و رهنمود شدن به راه راست و دین میانه، که عقاید مفید و کارهای شایسته و فرمان به هر خوبی و نهی از هر زشتی را در بردارد، و خود بر آن قرار دارد، سخن به میان آورد. دینی که پیامبران بر آن بوده اند، به ویژه خلیل خدا ابراهیم علیه الصلاة و السلام اما حقگویان و پدر پیامبرانی که پس از او مبعوث شده اند، و آن دین راستین است، که از آیین منحرف یهودیان و نصارا و مشرکین به دور است. و این یک امر عام و کلی است، سپس شریف ترین عبادت ها به طور خاص بیان کرد و فرمود:« قُلْ إِنَّ صَلاَتِي وَنُسُكِي» بگو: « نماز من و قربانی من». و این به خاطر شرافت و فضیلت این دو عبادت است. و به خاطر این است که این دو عبادت بیانگر محبت خداوند متعال و اخلاص دین برای او، و نزدیک جستن به وی با قلب و زبان و جوارح، و قربانی کردن و مبذول داشتن مالی است که انسان آن را دوست دارد. بذل و بخشش مال در راه کسی که بنده او را از مالش بیشتر دوست دارد و آن خداوند متعال است. و هرکس در نماز و قربانی کردنش مخلص باشد، در سایر کارها و گفته هایش نیز مخلص است. « وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي» و آنچه که در حیات و زندگی ام انجام می دهم، و آنچه که خداوند متعال برای من در دنیای پس از مرگ مقدر می نماید، همه اینها، « لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» برای خداوندی است که پروردگار جهانیان می باشد. « لاَ شَرِيكَ لَهُ» او در عبادت شریکی ندارد، همان طور که در پادشاهی و تدبیر امور نیز شریکی ندارد، و ابراز این اخلاص از جانب من پدیده ای تازه و نوظهور نیست که از خود بوجود آورده باشم بلکه « وَبِذَلِكَ أُمِرْتُ» بدان امر شده ام؛ امری حتمی و قطعی و از عاقبت بد به دور نمی مانم جز به پیروی از آن. « وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ» و من اولین مسلمان در میان این امت هستم.« قُلْ أَغَيْرَ اللّهِ» بگو: آیا غیر از خدا، یکی از مخلوقات را، « أَبْغِي رَبًّا» به عنوان پروردگار برگیرم؟ یعنی آیا این شایسته است و برای من جایز است که غیر از خدا را مربی و مدبر بگیرم، حال آنکه خداوند پروردگار هرچیزی است؟ پس مردم و مخلوقات همه تحت ربوبیت او، و تسلیم دستور او هستند. بنابراین باید خدا را به پروردگاری بگیریم، و به آن راضی باشیم، و خود را به هیچ یک از آفریدگان فقیر و ناتوان وابسته نکنیم. سپس با بیان پاداش و جزا ، مردمان را تشویق و برحذر داشت و فرمود:« وَلاَ تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ» و هیچ کس خیر و شری به دست نمی آورد، « إِلاَّ عَلَيْهَا» مگر برای خودش. همان طور که خداوند متعال فرموده است:« مَّن عَمِلَ صَلِحَا َ فَلِنَفسِهِ وَمَن أَسَاءَ فَعَلَیهَا» هرکس کار شایسته ای انجام دهد به نفع خودش است، و هرکس کار بد کند به زیان خودش است. « وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى» و هیچ کس بار گناه دیگران را به دوش نمی گیرد، بلکه گناه هرکسی برگردن خودش است. و اگر کسی عامل گمراهی کسی دیگر باشد گناه واسطه شدن بر او خواهد بود، بدون اینکه از بار گناه کسی که دست به ارتکاب گناه زده است چیزی کاسته شود. « ثُمَّ إِلَى رَبِّكُم مَّرْجِعُكُمْ» سپس در روز قیامت به سوی پروردگارتان باز می گردید، « فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ» و شما را از آنچه در آن اختلاف می کردید با خبر می کند. یعنی شما را از هر کار خوب و بدی که انجام داده اید آگاه می سازد، و شما را طبق آن به کاملترین صورت سزا و جزا می دهد. « وَهُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلاَئِفَ الأَرْضِ» و او خدایی ا ست که شما را جانشینان زمین قرار داده است. به گونه ای که برخی از شما جانشین برخی دیگر می شوید. و خداوند شما را در زمین جانشین قرار داده است و همه آنچه را که در زمین است برایتان مسخّر و رام کرده است و شما را آزمایش می کند تا بنگرد که چگونه کار می کنید. « وَرَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ» و برخی از شما را در قدرت و سلامتی و روزی و ترکیب آفرینش و اخلاق بر برخی دیگر درجاتی بالا برده و برتری داده است. « لِّيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ» تا شما را در آنچه به شما داده است بیازماید. پس اعمالتان متفاوت است. « إِنَّ رَبَّكَ سَرِيعُ الْعِقَابِ» همانا پروردگارت کسی را که از او نافرمانی کند و آیاتش را تکذیب کند، زود عقاب می دهد، « وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ» و همانا او نسبت به کسی که به وی ایمان بیاورد و عمل صالح انجام دهد و از گناهان کبیره« هلاک کننده» توبه نماید آمرزنده و مهربان است. پایان تفسیر سوره ی انعام
تفسیر راستین (ترجمه تیسیر الکریم الرحمن)، تألیف:علامه شیخ عبدالرحمن بن ناصر السعدی «رحمه الله» متوفای 1376 هجری قمری (1334هجری شمسی)، ترجمه: محمد گل گمشادزهی مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی islamwebpedia.com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|