|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
قرآن و حدیث>تفسیر قرآن>سوره انفال > تفسیر سوره انفال از تفسیر راستین ترجمه تیسیر الکریم الرحمن
شماره مقاله : 9209 تعداد مشاهده : 300 تاریخ افزودن مقاله : 14/1/1390
|
تفسیر سوره ی انفال
مدنی و 75 آیه است. بسم الله الرحمن الرحيم آیه ی 4-1: يَسْأَلُونَكَ عَنِ الأَنفَالِ قُلِ الأَنفَالُ لِلّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُواْ اللّهَ وَأَصْلِحُواْ ذَاتَ بِيْنِكُمْ وَأَطِيعُواْ اللّهَ وَرَسُولَهُ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ؛ تو را از غنايم جنگی می پرسند ، بگو :، غنايم جنگی متعلق به خدا و پيامبراست پس اگر از مؤمنان هستيد ، از خدای بترسيد و با يکديگر به آشتی زيست کنيد و از خدا و پيامبرش فرمان بريد. إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ؛ مؤمنان کسانی هستند که چون نام خدا برده شود خوف بر دلهاشان چيره گرددو، چون آيات خدا بر آنان خوانده شود ايمانشان افزون گردد و بر پروردگارشان توکل می کنند. الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ؛ همان کسان که نماز می گزارند و از آنچه روزيشان داده ايم انفاق می کنند. أُوْلَـئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَّهُمْ دَرَجَاتٌ عِندَ رَبِّهِمْ وَمَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ؛ اينان مؤمنان حقيقی هستند در نزد پروردگارشان صاحب درجاتند و مغفرت و رزقی نيکو. انفال غنایمی است که خداوند از اموال کافران نصیب این امت می گرداند، و این آیات در مورد داستان جنگ بدر و اولین غنیمت بزرگی که از اموال مشرکان نصیب مسلمانان گردید، نازل شد، پس میان بعضی از مسلمانان در مورد آن اختلاف افتاد، بنابراین در مورد آن از پیامبر (ص) پرسیدند، پس خداوند این آیات را نازل کرد: « يَسْأَلُونَكَ عَنِ الأَنفَالِ» ای پیامبر! از تو درباره غنایم جنگی می پرسند؛ چگونه و بر چه کسانی تقسیم می شود؟ « قُل» به آنان بگو:« الأَنفَالُ لِلّهِ وَالرَّسُولِ» غنایم جنگی از آن خدا و پیامبر است، و آن را هر کجا که بخواهند، می گذارند، و شما نمی توانید نسبت به حکم خدا و پیامبرش اعتراض بکنید، بلکه بر شما لازم است که حکم و داوری خدا و پیامبرش را گردن نهید و به آن خشنود، و تسلیم فرمان آنان باشید. و این در فرموده الهی داخل است که می فرماید:« فَاتَّقُواْ اللّهَ» با اطاعت کردن از دستورات خدا و پرهیز کردن از نواهی او، از خدا بترسید، و پرهیزگاری پیشه کنید، « وَأَصْلِحُواْ ذَاتَ بِيْنِكُمْ» و اختلاف و قطع رابطه و پشت کردن به یکدیگر را که در میان شما است با دوستی و ارتباط برقرار نمودن با یکدیگر اصلاح کنید. پس، از این طریق متحد می شوید، و دشمنی و اختلاف و کشمکشی که به سبب قطع رابطه میان شما به وجود آمده است از بین می رود. و نیک رفتاری با آنان و گذشت از بد رفتارانشان از مصادیق «اصلاح ذات البین» است. و از این طریق بسیاری از کینه ها و قهرها از بین می رود. و فرمانی که همه این مسایل را در بر می گیرد فرموده الهی است که می فرماید:« وَأَطِيعُواْ اللّهَ وَرَسُولَهُ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ » و از خدا و پیامبرش اطاعت کنید اگر شما مومنان هستید. زیرا ایمان آوردن، مردم را به اطاعت از خدا و پیامبرش فرا می خواند، همان طور کسی که از خدا و پیامبرش اطاعت نکند، مومن به حساب نمی آید، و هرکس که به طور ناقص از فرمان خدا و پیامبر اطاعت کند، ایمانش ناقص است. و از آنجا که ایمان بر دو نوع است: ایمان کامل که ستایش و تمجید خدا و موفقیت و رستگاری کامل را به دنبال دارد، و ایمانی که در مرتبه ای پایین تر قرار دارد، ایمان کامل را بیان کرد و فرمود:« إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ» همانا مومنان. الف و لام برای استغراق است و تمام مسائل مربوط به ایمان را در بر می گیرد. « الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ» کسانی هستند که وقتی خدا یاد شود، دلهایشان می هراسد، پس ترس از خداوند باعث می شود تا از آنچه پروردگار حرام نموده است دست بردارند، زیرا بزرگترین علامت ترس از خدا این است که آدمی را از گناه باز دارد.« وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا» و هنگامی که آیات خدا بر آنان خوانده شود بر ایمانشان بیفزاید، و این بدان جهت است که آنان به آن گوش فرا می دهند و در آن می اندیشند، و به هنگام تلاوت آن حضور قلب دارند. پس در این هنگام ایمانشان افزوده می شود، زیرا اندیشیدن از اعمال قلب است و این امر باعث می شود معانی و مفاهیمی را که نمی دانستند برایشان روشن شود، و آنچه را که فراموش کرده اند به یاد آورند، و دلهایشان به خیر و نیکی علاقمند شود، و به کرامت و بخشش پروردگارشان مشتاق و راغب گردند و از عقوبت او بهراسند، و از گناه و منکرات باز آیند، و همه اینها باعث می شود تا بر ایمانشان افزوده شود. « وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ» یعنی برای جلب منافع و دور شدن زیان های دینی و دنیوی شان بر پروردگار خویش که هیچ شریکی ندارد تکیه می نمایند. و به وی اعتماد کامل دارند که این کارها را برای آنان انجام خواهد داد. توکل سبب موفقیت در هر کاری است، پس هیچ کاری جز با توکل انجام نمی شود و کامل نمی گردد. « الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ» کسانی که نمازهای فرض و نفل را همراه با اعمال ظاهری و باطنی از قبیل حضور قلب در نماز که روح و مغز نماز است برپا می دارند. « وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ» و از آنچه که به ایشان روزی داده ایم انفاق می کنند. انفاقاتی که بر آنان واجب است، از قبیل زکات و کفاره ها و مخارج زنان و خویشاوندان و بردگان را می پردازند، و انفاق و بخشش هایی را نیز که مستحب است مانند دادن صدقات انجام می دهند. « أُوْلَـئِكَ» کسانی که به این اوصاف متصف هستند، « هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا» مومنان واقعی و حقیقی هستند، چون آنها اسلام و ایمان و اعمال باطنی و ظاهری و علم و عمل و ادای حقوق خدا و بندگانش را دارند. و خداوند اعمال قلبی را مقدم نمود، چون اعمال قلبی اصل و اساس اعمال جوارح ، و بهتر از آن است. از اینجا چنین نتیجه می گیریم که ایمان زیاد وکم می شود؛ سپ با انجام دادن طاعات و عبادات بر آن افزوده می گردد، و با انجام دادن گناه و معصیت کم می شود. و شایسته است که بنده به ایمانش رسیدگی نماید و زمینه رشد و شکوفایی آن را فراهم سازد. و مهم ترین چیزی که باعث رشد و ترقی ایمان می گردد اندیشیدن در کتاب خدا و فکر کردن در معانی آن است. سپس خداوند پاداش مومنان واقعی را بیان کرد و فرمود:« لَّهُمْ دَرَجَاتٌ عِندَ رَبِّهِمْ» آنان برحسب علو اعمالشان دارای مقام و درجات عالی می باشند. « وَمَغفِرَةُ» و دارای آمرزش گناهانشان، « وَرِزقُ کَرِیمُ» و روزی پاک هستند. روزی پاک همان چیزی است که خداوند در بهشت برای آنان آماده کرده و هیچ چشمی آن را ندیده و هیچ گوشی آن را نشنیده و به قلب هیچ انسانی خطور نکرده است. و این بیانگر آن است که هرکس در ایمان و اعتقادش به مقام این مومنان نرسد، هرچند به بهشت هم راه یابد از بخشش کامل خداوند که به آنان ارزانی داشته است برخوردار نخواهد شد. آیه ی 8-5: كَمَا أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِن بَيْتِكَ بِالْحَقِّ وَإِنَّ فَرِيقاً مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ لَكَارِهُونَ؛ آنچنان بود که پروردگارت تو را از خانه ات به حق بيرون آورد ، حال آنکه گروهی از مؤمنان ناخشنود بودند. يُجَادِلُونَكَ فِي الْحَقِّ بَعْدَمَا تَبَيَّنَ كَأَنَّمَا يُسَاقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَهُمْ يَنظُرُونَ؛ با آنکه حقيقت بر آنها آشکار شده در باره آن با تو مجادله می کنند ،، چنان قدم بر می دارند که گويی می بينند که آنها را به سوی مرگ می برند. وَإِذْ يَعِدُكُمُ اللّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتِيْنِ أَنَّهَا لَكُمْ وَتَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذَاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ وَيُرِيدُ اللّهُ أَن يُحِقَّ الحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَيَقْطَعَ دَابِرَ الْكَافِرِينَ ؛ و به يادآر آنگاه را که خدا به شما وعده داد که يکی از آن دو گروه به دست شما افتد و دوست داشتيد که آن گروه که عاری از قدرت است ، به دست شما افتد ، حال آنکه خدا می خواست با سخنان خويش حق را بر جای خود نشاند و ريشه کافران را قطع کند. لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ؛ تا حق را ثابت و باطل را ناچيز گرداند ، هر چند گناهکاران ناخشنود باشند. خداوند متعال پیش از بیان این غزوه مبارک و بزرگ، صفت هایی را بیان کرد که مومنان باید از آن برخوردار باشند، زیرا هرکس به آن صفات متصف گردد وضعیت او سامان یافته، و اعمال او اصلاح می گردد، که یکی از بزرگترین آن جهاد در راه خداست. پس همان طور که ایمانشان ایمان حقیقی بود و پاداششان نیز پاداش حقیقی است که خداوند به آنان وعده داده است. به همان شیوه خداوند پیامبرش (ص) را از خانه اش بیرون آورد تا با مشرکین در بدر روبرو شود، و اصلا به ذهن مومنان نمی رسید که در این بیرون رفتنشان میان آنان و دشمنشان جنگی رخ دهد. پس وقتی که برای آنان روشن شد که جنگ به وقوع خواهد پیوست، برخی از مومنان با پیامبر در این مورد مجادله نمودند، و رویارویی با دشمن را نپسندیدند، گویی به سوی مرگ رانده می شوند و ایشان به آن نگاه می کنند. حال آنکه شایسته نبود اینگونه موضعگیری کنند، به خصوص پس از اینکه برای آنان روشن گردید که بیرون رفتن آنان حق بوده و خداوند به آن فرمان داده، و آن را پسندیده است. پس در چنین موضوعی، مجالی برای جدال و بحث نیست، زیرا مجادله جایز است که حق مشتبه و مسئله مبهم باشد. اما وقتی که موضوع واضح وروشن گردید، جز تن دادن و تسلیم شدن راهی وجود ندارد. این در حالی است که بسیاری از مومنان به مجادله و بحث نپرداختند، و روبرو شدن با دشمن را ناپسند ندانستند، و کسانی که خداوند آنها را سرزنش نمود به شدت برای جهاد با کفار سرتسلیم فرود آوردند، و خداوند آنان را ثابت قدم و استوار گرداند، و برای آنان اسبابی فراهم نمود که با آن دلهایشان اطمینان یافت، که برخی از آن اسباب بیان خواهد شد. در اصل آنان به این منظور بیرون رفتند تا به کاروان بزرگ قریش که « ابوسفیان بن حرب» آن را به شام برده بود حمله ور شوند. وقتی که شنیدند کاروان از شام برگشته است ،پیامبر (ص) اعلام حرکت نمود، پس حدود سیصد و ده نف در رکات پیامبر حرکت نمودند. هفتاد شتر همراه آنان بود که به نوبت سوار می شدند، و کالاهایشان را بر این شترها حمل می نمودند. قریش از جریان آگاه شد، و برای دفاع از کاروان خود سپاهی زیاد همراه با اسلحه و تجهیزات فراوان و اسبان و مردان جنگی که شمارشان نزدیک به هزار نفر بود، فراهم نمود، و به سوی بدر حرکت کردند. پس خداوند به مومنان وعده پیروزی بر یکی از دو دسته را داد ؛ یا بر کاروان پیروز می شوند، یا بر لشکر جنگی. پس مومنان دوست داشتند با کاروان روبرو شوند، چون فقیر و محتاج بودند، و کاروان نیرو و قدرت چندانی نداشت، اما خداوند برخلاف آنچه آنها دوست داشتند، اراده کرد و چیزی دیگر والاتر و بلندتر از آنچه که دوست داشتند، برای آنان اراده کرد. خداوند خواست تا آنها بر لشکر جنگی پیروز شوند که بزرگان و سران قریش در آن بودند، « وَيُرِيدُ اللّهُ أَن يُحِقَّ الحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ» و خداوند می خواست تا حق را با سخنانش آشکار و استوار بگرداند، و اهل حق را پیروز نماید. « وَيَقْطَعَ دَابِرَ الْكَافِرِينَ» و اهل باطل را ریشه کن و نابود کند، و در زمینه یاری کردن حق و هدایت از آن، چیزی را به بندگانش نشان بدهد که به ذهنشان خطور نکرده بود. « لِيُحِقَّ الْحَقَّ» تا حق را به وسیله شواهد و دلایلی که بر صحت راستی آن دلالت می نماید، آشکار گرداند، « وَيُبْطِلَ الْبَاطِلَ» و باطل را به وسیله دلایل و شواهدی که بر باطل بودن آن اقامه می گردد، باطل و نابود نماید. « وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ» گرچه مجرمان نپسندند، خداوند به آنان توجهی نمی نماید. آیه ی 14-9: إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجَابَ لَكُمْ أَنِّي مُمِدُّكُم بِأَلْفٍ مِّنَ الْمَلآئِكَةِ مُرْدِفِينَ؛ و آنگاه که از پروردگارتان ياری خواستيد و خدا بپذيرفت که من با هزار، فرشته که از پی يکديگر می آيند ياريتان می کنم. وَمَا جَعَلَهُ اللّهُ إِلاَّ بُشْرَى وَلِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُكُمْ وَمَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِندِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ؛ و آن کار را خدا جز برای شادمانی شما نکرد و تا دلهايتان بدان آرام گيرد و ياری تنها از سوی خداست که او پيروزمند و حکيم است. إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِّنْهُ وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُم مِّن السَّمَاء مَاء لِّيُطَهِّرَكُم بِهِ وَيُذْهِبَ عَنكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ وَلِيَرْبِطَ عَلَى قُلُوبِكُمْ وَيُثَبِّتَ بِهِ الأَقْدَامَ ؛ و به يادآر آنگاه را که خدا چنان ايمنيتان داده بود که خوابی سبک شما، را فرو گرفت و از آسمان برايتان بارانی باريد تا شست و شويتان دهد و وسوسه شيطان را از شما دور کند و دلهاتان را قوی گرداند و قدمهاتان را استوار سازد. إِذْ يُوحِي رَبُّكَ إِلَى الْمَلآئِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُواْ الَّذِينَ آمَنُواْ سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُواْ الرَّعْبَ فَاضْرِبُواْ فَوْقَ الأَعْنَاقِ وَاضْرِبُواْ مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ ؛ و آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان وحی کرد : من با شمايم شما مؤمنان را به پايداری واداريد من در دلهای کافران بيم خواهم افکند بر گردنهايشان بزنيد و انگشتانشان را قطع کنيد. ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ شَآقُّواْ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَمَن يُشَاقِقِ اللّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ؛ زيرا با خدا و پيامبرش به مخالفت برخاستند و هر که با خدا و پيامبرش ، مخالفت ورزد ، بداند که عقوبت خدا سخت است. ذَلِكُمْ فَذُوقُوهُ وَأَنَّ لِلْكَافِرِينَ عَذَابَ النَّارِ؛ عقوبت را بچشيد ، و عذاب آتش از آن کافران است. نعمت خدا را بر خود یاد کنید آنگاه که زمانِ رویارویی شما با دشمنتان نزدیک شد، و از پروردگارتان طلب کردید تا شما را کمک کند، « فَاسْتَجَابَ لَكُمْ» پس خواسته شما را اجابت کرد، و به چند روش شما را یاری داد: یکی اینکه « بِأَلْفٍ مِّنَ الْمَلآئِكَةِ مُرْدِفِينَ» با هزار فرشته پیاپی به شما کمک کرد. « وَمَا جَعَلَهُ اللّهُ» و خداوند فرستادن فرشتگان را، « إِلاَّ بُشْرَى» تنها مژده ای برای شما گرداند تا بدان خوشحال شوید، « وَلِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُكُمْ» و تا دلهایتان آرام گیرد، پس پیروزی و کمک در دست خداست و به فراوانی لشکر و تجهیزات نیست . « إِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ» همانا خداوند تواناست؛ هیچ کس او را شکست نمی دهد، بلکه او قهار است، و کسانی را که در تعداد افراد و تجهیزات بسیار زیاد بودند خوار و ذلیل گردانید. « حَکِیمُ» با حکمت است، و امور را به اسباب آن منوط نموده، و هرچیزی را در جای خود قرار داده است. از جمله کمک خدا به شما و اجابت دعایتان این بود که خواب سبکی بر شما افکند، « إِذْ يُغَشِّيكُمُ» که شما را پوشاند و ترس و هراسی را که در دلهایتان بود از بین برد، و « أَمَنَةَ» و مایه امنیت شما شد، و علامت پیروزی و آسایش خاطر گردید. و از آن جمله این که از آسمان بر شما بارانی بباراند تا شما را از ناپاکی و آلودگی پاک بگرداند. و تا شما را از وسوسه های شیطان و پلیدی آن پاک نماید.« وَلِيَرْبِطَ عَلَى قُلُوبِكُمْ» یعنی و تا دلهایتان را استوار بگرداند، چرا که استواری قلب مبنای استواری بدن است، « وَيُثَبِّتَ بِهِ الأَقْدَامَ» و گام هایتان را بدان استوار و محکم بگرداند. به درستی که زمین نرم و تُرد بود، و هنگامی که باران بر آن نازل شد سفت و محکم گردید و موجبات استواری گام ها را فراهم کرد. و از آن جمله این بود که خداوند به فرشتگان وحی کرد، « أَنِّي مَعَكُمْ» که کمک و تایید و یاری من با شما است، « فَثَبِّتُواْ الَّذِينَ آمَنُواْ» پس ثبات را در دلهای مومنان بیاندازید، و شجاعت ، و جرات بر دشمنان را به آنان القا کنید، و آنان را بر جهاد در راه خدا و فضیلت آن راهنمایی و تشویق نمایید. « سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُواْ الرَّعْبَ» به زودی در دل کافران ترس خواهم انداخت، به گونه ای که همچون بزرگترین نیرو و لشگر بر آنان بتازد. زیرا بزرگترین نیرو و لشگر بر آنان بتازد. زیرا خداوند وقتی که مومنان را ثابت قدم می گرداند و در دلهای کافران ترس بیاندازد، نمی توانند مقاومت کنند، و خداوند مومنان را بر آنها غالب و چیره می نماید. « فَاضْرِبُواْ فَوْقَ الأَعْنَاقِ» پس گردنهایشان را بزنید. « وَاضْرِبُواْ مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ» و تمامی مفاصل آن را بزنید. این یا خطاب به فرشتگان است که خداوند به آنها وحی کرد مومنان را تقویت کنند، پس این مبین آن است که فرشتگان خودشان به طور مستقیم در جنگ بدر جنگیده اند، و یا خطاب به مومنان است که خداوند آنها را تحریک می نماید و به آنان می آموزد که چگونه با مشرکان بجنگند و می آموزد که چگونه با مشرکان بجنگند و به آنان رحم نکنند. « ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ شَآقُّواْ اللّهَ وَرَسُولَهُ» این بدان سبب است که آنها با خدا و پیامبرش مخالفت کردند، و دشمنی ورزیدند. « وَمَن يُشَاقِقِ اللّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ» و هرکس با خدا و پیامبرش ستیز کند پس همانا خداوند سخت کیفر است. و از جمله کیفر و عذاب او این است که دوستانش را بر دشمنانش مسلّط و چیره می گرداند، و دشمنانش را به دست دوستانش به کشتن میدهد. « ذَلِکُم» این عذاب مذکور را « فَذُوقُوهُ» بچشید، ای کسانی که با خدا و پیامبرش مبارزه می کنید! و این عذاب شما در دنیاست. « وَأَنَّ لِلْكَافِرِينَ عَذَابَ النَّارِ» و برای کافرن عذاب جهنم نیز خواهد بود. در این داستان مواردی از نشانه های بزرگ خداوند نهفته است که دلالت می نماید آنچه محمد (ص) آورده است حق می باشد. یکی اینکه خداوند به آنها وعده داد و به وعده اش وفا نمود. و یکی اینکه خداوند متعال فرمود:« قَد کَانَ لَکُم ءَایَةُ فِی فِئَتَینِ التَقَتَا فِئَةُ تُقَتِلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَأُخرَی کَافِرةُ یَرَونَهُم مِّثلَیهِم رَأیَ العَینِ» قطعا در برخورد میان دو گروه، برای شما نشانه ای بود؛ گروهی در راه خدا می جنگیدند و گروهی دیگر کافر بودند که آنان مومنان را به چشم سر، دو برابر خود می دیدند. و دیگر اینکه، زمانی که مومنان از خدا کمک خواستند، خداوند دعای آنها را پذیرفت. و این بیانگر اعتنا و توجه خداوند به بندگان مومن، و فراهم کردن اسبابی است که به وسیله آن ایمانشان پابرجا و قدم هایشان استوار گردید، و بدی و وسوسه های شیطانی را از آنان دور کرد. و از جمله الطاف خداوند نسبت به بندگانش این بود که اطاعت خویش را به وسیله ی اسباب داخلی و خارجی بر آنان آسان نمود. آیه ی 16-15: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُواْ زَحْفاً فَلاَ تُوَلُّوهُمُ الأَدْبَارَ؛ ای کسانی که ايمان آورده ايد ، چون کافران را حمله ور ديديد به هزيمت پشت مکنيد . وَمَن يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلاَّ مُتَحَرِّفاً لِّقِتَالٍ أَوْ مُتَحَيِّزاً إِلَى فِئَةٍ فَقَدْ بَاء بِغَضَبٍ مِّنَ اللّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ؛ جز آنها که برای ساز و برگ نبرد باز می گردند يا آنها که به ياری گروهی ديگر می روند ، هر کس که پشت به دشمن کند مورد خشم خدا قرار می گيرد وجايگاه او جهنم است ، و جهنم بد جايگاهی است. خداوند متعال بندگان مومنش را به داشتن شجاعت و جسارت ایمانی و قوت در برپا داشتن فرمان او، و تلاش برای جلب اسباب تقویت دلها و بدن ها فرمان داده است ، و آنان را از فرار کردن به هنگام رویارویی با دشمن نهی کرده و می فرماید:« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُواْ زَحْفاً»ای کسانی که ایمان آورده اید! زمانی که در جبهه جنگ با انبوه مردان جنگی روبرو شدید، « فَلاَ تُوَلُّوهُمُ الأَدْبَارَ» پس به آنان پشت نکنید، بلکه در پیکار با آنها ثابت قدم باشید، و در برابر سختی های این کار شکیبایی ورزید ، زیرا این امر باعث نصرت و پیروزی در دین خدا و قوت قلبهای مومنان و ترس و وحشت کافران می شود. « وَمَن يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلاَّ مُتَحَرِّفاً لِّقِتَالٍ أَوْ مُتَحَيِّزاً إِلَى فِئَةٍ فَقَدْ بَاء» و هرکس در آن روز به آنان پشت نماید مگر به منظور تغییر تاکتیک جنگی یا پیوستن به دسته ای دیگر از همرزمانش به خشم خدا گرفتار می شود، و جایگاه او جهنم است ، و چه بد سرنوشتی است جهنم! این دلالت می نماید که فرار کردن در مقابل دشمن به هنگام روبرو شدن و یورش بردن بدون عذر یکی از گناهان کبیره است. احادیث صحیحی نیز در این مورد وارد شده است . در اینجا برای چنین اشخاصی به صراحت تهدید شدیدی بیان شده است. و مفهوم آیه این است کسی که به قصد جنگ این سو و آن سو برود تا بهتر بتواند بجنگد و بیشتر به دشمن ضربه بزند اشکالی ندارد، چون او به قصد فرار به دشمن پشت نکرده است، بلکه به خاطر این به دشمن پشت نموده تا بر آن پیروز بگردد، و یا از جایی دیگر یورش ببرد و دشمن را غافلگیر کند. و یا اینکه بخواهد او را فریب دهد، دیگر تاکتیک هایی که جنگجویان از آن استفاده می کنند. نیز پشت کردن به دشمن به منظور پیوستن به دسته ای دیگر از همرزمان و یاری کردن آنان جایز است. اگر آن دسته در لشکر وی بود پس روشن است، و اگر دسته ای که او می خواهد به آن بپیوندد درغیر از محل معرکه بود، مانند اینکه مسلمین در برابر کافران شکست بخورند، و به شهری از شهرهای مسلمین پناه ببرند، و یا به سپاهی دیگر از سپاه مسلمانان پناه ببرند، روایات و آثاری از صحابه وارد شده است که دلالت می نماید این کار جایز است. شاید این موضوع مقید گردد به وسیله ی اینکه مسلمین گناهی برند عقب نشینی و شکست برای آنان بهتر است ، و باعث می شود آنان باقی بمانند و کشته نشوند. اما اگر گمان برند که چنانچه در برابر کافران مقاومت نمایند پیروز می شوند، پس در این حالت فرار کردن جایز نیست، چون از چنین فراری نهی شده است. و این آیه مطلق است و در آخر سوره مقید بودن آن به وسیله ی عدد بیان خواهد شد. آیه ی 19-17: فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَـكِنَّ اللّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَـكِنَّ اللّهَ رَمَى وَلِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلاء حَسَناً إِنَّ اللّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ؛ شما آنان را نمی کشتيد ، خدا بود که آنها را می کشت و آنگاه که تير می ، انداختی ، تو تير نمی انداختی ، خدا بود که تير می انداخت ، تا به مؤمنان نعمتی کرامند ارزانی دارد هر آينه خدا شنوا و داناست. ذَلِكُمْ وَأَنَّ اللّهَ مُوهِنُ كَيْدِ الْكَافِرِينَ؛ اينچنين بود و خدا سست کننده حيله کافران است. إِن تَسْتَفْتِحُواْ فَقَدْ جَاءكُمُ الْفَتْحُ وَإِن تَنتَهُواْ فَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَإِن تَعُودُواْ نَعُدْ وَلَن تُغْنِيَ عَنكُمْ فِئَتُكُمْ شَيْئًا وَلَوْ كَثُرَتْ وَأَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُؤْمِنِينَ ؛ اگر پيروزی خواهيد پيروزيتان فراز آمد ، و اگر از کفر باز ايستيد، برايتان بهتر است ، و اگر بازگرديد بازمی گرديم ، و سپاه شما هر چند فراوان باشد برايتان سودی نخواهد داشت که خدا با مؤمنان است. خداوند متعال می فرماید: هنگامی که مشرکین در جنگ بدر شکست خوردند و مسلمین آنها را کشتند « فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ» شما با قدرت خود آنها را نکشتید، « وَلَـكِنَّ اللّهَ قَتَلَهُمْ» بلکه خدا آنها را کشت و شما را به وسیله آنچه که پیشتر ذکر شد یاری کرد و « وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَـكِنَّ اللّهَ رَمَى» و نیانداختی آنگاه که انداختی، بلکه خدا انداخت. پیامبر(ص) در بحبوحه جنگ داخل سایبان رفت، و شروع به دعا کردن نمود، و از خداوند خواست که او را یاری دهد. سپس از سایبان بیرون رفت، و مشتی خاک برداشت و آن را به طرف مشرکین پرتاب کرد، و خداوند آن را به چهره مشرکین پرتاب کرد و خداوند آن را به چهره مشرکین کوبید، پس هیچ کسی از مشرکین باقی نماند مگر اینکه مقداری از آن خاک به چهره و بینی و دهانش برخورد کرد، و در این هنگام شوکت آنها شکسته شد، و ضعف و سستی در آنان آشکار گردید، پس شکست خوردند.خداوند متعال به پیامبرش می فرماید: وقتی که خاک را پرتاب نمودی خودت آن را به چشم آنان نرساندی، بلکه ما آن خاک را با قدرت خودمان به آنان رساندیم. « وَلِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلاء حَسَناً» یعنی خداوند می تواند مومنان را بر کافران پیروز بگرداند بدون اینکه مومنان خود دست به پیکار بزنند، ولی خداوند خواست آنان را بیازماید و به وسیله جهاد به بالاترین درجات و مقامات برساند ، و به آنان پاداشی نیک و فراوان ببخشد. « إِنَّ اللّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ » همانا خداوند شنوای داناست؛ آنچه را که بنده پنهان می نماید و آنچه را که آشکار می کند، می شنود، و به نیت خوب و بدی که در قلب دارد آگاه است . پس اموری را طبق علم و حکمت خویش و براساس مصلحت بندگانش برای آنان مقدر می نماید، و هرکس را طبق نیت و عملش سزا و جزا می دهد. «ذَلِکُم» این پیروزی از جانب خدا بود که به شما رسید، « وَأَنَّ اللّهَ مُوهِنُ كَيْدِ الْكَافِرِينَ» و خداوند هر مکر و کیدی را که آنان علیه السلام و مسلمین به کار ببرند خنثی می گرداند، و مکرشان را به خودشان بر می گرداند. « إِن تَسْتَفْتِحُواْ» شما ای مشرکین! اگر از خدا می طلبید که عذاب خود را بر ستمگران متجاوز فرود بیاورد، « فَقَدْ جَاءكُمُ الْفَتْحُ» اینک در خواست شما را جابت نموده است؛ آن گاه که خداوند عذابی از جانب خود بر شما فرود آورد که کیفری برای شما بود، و درس عبرتی برای پرهیزگاران، « وَإِن تَنتَهُواْ» و اگر از درخواست نزول عذاب بر ستمگران دست بردارید، « فَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ» پس آن برایتان بهتر است، زیرا چه بسا خداوند به شما مهلت بدهد و شما را زود به عذاب گرفتار نکند« وَإِن تَعُودُواْ» و اگر مجددا طلب کنید که عذاب بر ستمگران نازل شود، و دوباره با حزب مومن خدا به جنگ بپردازید، « نَعُد» ما هم مجددا آنان را بر شما پیروز می گردانیم. « وَلَن تُغْنِيَ عَنكُمْ فِئَتُكُمْ» و گروهتان، و یاران و مددکارانتان؛ کسانی که با تکیه و اعتماد بر آنها می جنگید، و مبارزه می کنید هرچند که زیاد باشند، نمی توانند چیزی را از شما دور بکنند. « وَأَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُؤْمِنِينَ» و هرکس که خدا با او باشد پیروز است، گرچه ناتوان باشد، و سازوکار چندانی هم نداشته باشد. و همراهی خدا که خداوند خبر داده است بدین وسیله مومنان را یاری می نماید برحسب کارهایی است که آنان از اعمال ایمانی انجام می دهند. پس هرگاه در برهه ای از زمان دشمن بر مومنان پیروز شود، این فقط بر اثر کوتاهی مومنان وانجام ندادن فرائض و مقتضیات ایمان است، وگرنه چنانچه آنان آنچه را که خدا دستور داده است انجام دهند، هرگز پرچم آنها بر زمین نخواهد افتاد، و شکست نخواهند خورد، و دشمن بر آنان پیروز نخواهد شد. آیه ی 23-20: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَلاَ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنتُمْ تَسْمَعُونَ؛ ای کسانی که ايمان آورده ايد ، از خدا و پيامبرش اطاعت کنيد و در حالی که سخن او را می شنويد از او روی بر مگردانيد. وَلاَ تَكُونُواْ كَالَّذِينَ قَالُوا سَمِعْنَا وَهُمْ لاَ يَسْمَعُونَ؛ و از آنان مباشيد که گفتند که شنيديم ، در حالی که نمی شنوند. إِنَّ شَرَّ الدَّوَابَّ عِندَ اللّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لاَ يَعْقِلُونَ؛ بدترين جانوران در نزد خدا اين کران و لالان هستند که در نمی يابند. وَلَوْ عَلِمَ اللّهُ فِيهِمْ خَيْرًا لَّأسْمَعَهُمْ وَلَوْ أَسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّواْ وَّهُم مُّعْرِضُونَ؛ و اگر خدا خيری در آنان می يافت شنوايشان می ساخت ، و اگر هم آنان ، راشنوا ساخته بود باز هم بر می گشتند و رويگردان می شدند. پس از آنکه خداوند متعال خبر داد که او با مومنان است، آنان را فرمان داد تا به مقتضای ایمانی عمل نمایند که به وسیله ی آن به معیت و همراهی خداوند دست می یابند. پس فرمود:« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَرَسُولَهُ» ای مومنان! با پیروی کردن از دستورات خدا و پیامبرش و پرهیز کردن از منهیاتشان، از آنان اطاعت کنید، و فرمان ببرید. « وَلاَ تَوَلَّوْا عَنْهُ» و از اطاعت خدا و پیامبرش روی نگردانید، « وَأَنتُمْ تَسْمَعُونَ» در حالی که کتاب خدا و اوامر و نصیحت های خدا را می شنوید، پس روی گرداندن شما در این حالت از زشت ترین کارهاست. « وَلاَ تَكُونُواْ كَالَّذِينَ قَالُوا سَمِعْنَا وَهُمْ لاَ يَسْمَعُونَ» و مانند کسانی نباشید که گفتند: شنیدیم، حال آن که آنان نمی شنوند. یعنی فقط به ادعای خالی اکتفا نکنید، زیرا خداوند و پیامبرانش چنین چیزی را نمی پسندند. پس ایمان با آرزو کردن و خودآرایی به دست نمی آید، بلکه ایمان چیزی است که باید در دلها جای گیرد و اعمال آن را تصدیق نماید. خداوند متعال می فرماید:« إِنَّ شَرَّ الدَّوَابَّ عِندَ اللّهِ» همانا بدترین جنبندگان نزد خدا کسانی هستند که آیات و تهدیدات به آنان فایده ای نمی رساند، « الصُّمُّ» آنان کسانی هستند که در مقابل شنیدن حق کرند، « البُکمُ» و از گفتن حق گنگ و لال هستند. « الَّذِينَ لاَ يَعْقِلُونَ» کسانی که آنچه را به آنان فایده می دهد، نمی دانند، و آنچه را که به زیانشان است بر می گزینند. پس اینها نزد خداوند بدترین جنبدگان هستند ، چون چشم و گوش و قلب به آنها داده است تا آن را در راه اطاعت از پروردگار به کار بگیرند، اما آن را در نافرمانی خدا بکار گرفته ، و به سبب آن خیر فراوانی را از دست داده اند، زیرا آنها در موقعیتی قرار داشتند که می توانستند از بهترین مخلوقات باشند، اما این راه را در پیش نگرفتند، و این را برای خود انتخاب کردند که از زمره بدترین مردم باشند. و منظور از شنوایی که خداوند آن را از آنها نفی کرده است شنیدن معنوی است که در قلب اثر می کند . و اما در رابطه با شنیدن حجت، همانا حجت خدا با شنیدن آیات وی بر آنان اقامه شده است ، و خداوند چون می دانست در آنها خیری نیست که شایسته شنیدن آیات باشند، آنان را از شنیدن سودمند محروم گرداند. « وَلَوْ عَلِمَ اللّهُ فِيهِمْ خَيْرًا لَّأسْمَعَهُمْ وَلَوْ أَسْمَعَهُمْ» و اگر خداوند در آنان خیری را سراغ داشت، حتما آنان را می شنواند، و اگر فرضا آنان را شنوا می گرداند، « لَتَولَّوا» حتما از اطاعت کردن روی می گرداندند، « وَّهُم مُّعْرِضُونَ» در حالی که پشت می کنند، و به هیچ صورت به حق توجهی نمی نمایند. و این بیانگر آن است که خداوند خیر و ایمان را جز از کسی که خیری در او نیست دریغ نمی دارد؛ همان کسی که ایمان در وی تاثیر نمی گذارد، و نتیجه ای به بار نمی آورد. و ستایش و حکمت از آن ِ خداوند متعال است. آیه ی 25-24: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اسْتَجِيبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُم لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ ؛ ای کسانی که ايمان آورده ايد ، چون خدا و پيامبرش شما را به چيزی فرا خوانند که زندگيتان می بخشد دعوتشان را اجابت کنيد و بدانيد که خدا ميان آدمی و قلبش حايل است و همه به پيشگاه او گرد آورده شويد. وَاتَّقُواْ فِتْنَةً لاَّ تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُواْ مِنكُمْ خَآصَّةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ؛ و بترسيد از فتنه ای که تنها ستمکارانتان را در بر نخواهد گرفت و بدانيد که خدا به سختی عقوبت می کند. خداوند متعال بندگان مومن خویش را به آنچه که ایمان از آنان می خواهد فرمان میدهد، و آن اجابت کردن خدا و پیامبر است. یعنی تسلیم شدن در برابر آنچه که آنان بدان دستور داده شده اند، و شتافتن به سوی انجام فرمان آنان، و دعوت نمودن به سوی آن، و پرهیز کردن از آنچه آنان از آن نهی کرده اند، و نیز بازداشتن دیگران از ارتکاب خلاف امر آنان. « إِذَا دَعَاكُم لِمَا يُحْيِيكُمْ» وقتی شما را به سوی چیزی فرا خواندند که به شما زندگی می بخشد . صفت « حیات بخشی» ملازم و همراه تمامی دستوراتی است که خداوند و پیامبرش مردم را به سوی آن فراخوانده اند. نیز این بخش از آیه بیانگر فایده و حکمت دستورات آنان است. زیرا حیات قلب و روح در عبودیت و بندگی خداوند متعال و انجام دادن اوامر خدا و پیامبرش است. سپس مردم را از عدم پذیرش فرمان خدا و پیامبر برحذر داشت و فرمود:« وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ» و بدانید که خداوند بین شخص و قلبش حائل می گردد. پس بپرهیزید از اینکه فرمان خدا را در همان بار نخست که نزد شما می آید رد کنید، چون اگر آن را رد کنید و سپس بخواهید آن را انجام دهید خداوند شما را از آن دور می دارد، و دلهایتان دگرگون می شود. زیرا خداوند بین شخص و قلبش حایل می شود، و دلها را به هر سو که بخواهد می گرداند، پس بنده همیشه باید این دعا را بخواند:« یا مُقَلِبَ القُلُوبِ ثَبَت قَلبِی عَلِی دِِینِک ، یَا مُصَرِّفَ القُلُوبِ اِصرفِ قَلبیِ إلِی طاَعَتِکَ» ای گرداننده دلها! دلم را بر دین خودت استوار و ثابت بگردان. ای گرداننده دلها! دلم را به سوی اطاعت خویش بگردان. « وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ »و بدانید که شما در روز قیامت که هیچ شکی در وقوع آن نیست در پیشگاه او گرد آورده می شوید، پس نیکوکار را به خاطر کار نیکش پاداش می دهد، و گناه کار را به خاطر سرپیچی از فرمانش سزا می دهد. « وَاتَّقُواْ فِتْنَةً لاَّ تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُواْ مِنكُمْ خَآصَّةً» و از فتنه و بلایی بترسید که فقط به ستمکاران نمی رسد، بلکه دامان ستمگر و غیر ستمگر را می گیرد، و این زمانی است که ظلم و ستم رواج پیدا کند، و کسی درصدد تغییر آن برنیاید، پس در این صورت عذاب خدا انجام دهنده و غیر او را در بر می گیرد. ولی در صورتی که از منکر نهی شود، و اهل شر و فساد قلع و قمع گردند، و به آنان اجازه داده نشود که به گناه و ستم بپردازند، آدمی از این تهدید شدید در امان خواهد ماند. « وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ» و بدانید خداوند کسی را که خود را در معرض ناخشنودی او قرار دهد، و از خشنودی وی دوری کند، سخت کیفر می دهد. آیه ی 26: وَاذْكُرُواْ إِذْ أَنتُمْ قَلِيلٌ مُّسْتَضْعَفُونَ فِي الأَرْضِ تَخَافُونَ أَن يَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ فَآوَاكُمْ وَأَيَّدَكُم بِنَصْرِهِ وَرَزَقَكُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ؛ و به ياد آوريد آن هنگام را که اندک بوديد و در شمار زبون شدگان اين ، سرزمين ، بيم آن داشتيد که مردم شما را از ميان بردارند و خدا پناهتان دادو ياری کرد و پيروز گردانيد و از چيزهای پاکيزه روزی داد ، باشد که سپاس گوييد. خداوند بر بندگانش منت می گذار که آنان را پس از ضعف و ناتوانی پیروز گردانید، و بعد از اینکه اندک بودند آنان را افزون نمود و پس از اینکه فقیر بودند آنان را ثروتمند ساخت و می فرماید:« وَاذْكُرُواْ إِذْ أَنتُمْ قَلِيلٌ مُّسْتَضْعَفُونَ فِي الأَرْضِ» و به یاد آورید آن گاه که شما در زمین اندک و مستضعف بودید، و تحت حکومت و سلطه دیگران قرار داشتید، و ناتوان بودید. « تَخَافُونَ أَن يَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ» و می ترسیدید که مردم شما را بربایند، « فَآوَاكُمْ وَأَيَّدَكُم بِنَصْرِهِ وَرَزَقَكُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ» پس شما را پناه داد و با یاری خویش شما را نیرو بخشید، و از چیزهای پاکیزه به شما روزی داد. پس شهر و دیاری را برایتان دست و پا نمود که در آن پناه گرفتید و از دشمنانتان انتقام گرفت، و آنان را شکست داد، و مالهایشان را به غنیمت بردید، و بدین وسیله توانگر شدید. « لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» تا شکر خداوند را بر لطف بزرگ و احسان کامل او به جای آورید؛ او را عبادت کنید و چیزی را شریک وی نسازید. آیه ی 28-27: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَخُونُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُواْ أَمَانَاتِكُمْ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ؛ ای کسانی که ايمان آورده ايد ، می دانيد که نبايد به خدا و پيامبر خيانت کنيد و در امانت خيانت ورزيد. وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلاَدُكُمْ فِتْنَةٌ وَأَنَّ اللّهَ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ؛ بدانيد که داراييها و فرزندان وسيله آزمايش شمايند و پاداش بزرگ در نزد، خداست. خداوند متعال بندگان مومنش را دستور می دهد که به اوامر و نواهی او پایبند باشند. پروردگار متعال این امانت را در مرحله اول بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه نمود، اما از تحمل آن ابا ورزیدند، و از آن دوری جسته و ترسیدند. اما انسان آن را به دوش گرفت، همانا او ستمگر و نادان است. پس هرکس امانت را ادا نماید از جانب خدا مستحق پاداش فراوان می باشد، و هرکس آن را ادا ننماید و در آن خیانت کند، مستحق کیفر سخت و مهلک می باشد، زیرا او به خدا و پیامبر و امانتش خیانت ورزیده، و از ارزش خود کاسته است، چون او خودش را به بدترین و زشت ترین صفت و عادت که خیانت است متصف کرده ، و امانتداری را که کاملترین صفت می باشد از دست داده است . و از آنجا که بنده به وسیله اموال و فرزندانش مورد آزمایش قرار می گیرد و ممکن است محبت اموال و فرزندان او را وادار نماید تا هوای نفس را بر ادای امانت مقدم بدارد،خداوند خبر داد که اموال و فرزندان وسیله آزمایش هستند، و با آن بندگانش را مورد آزمایش قرار می دهد. و اموال و فرزندان امانت هستند، و در آینده به کسی داده می شوند که آنها را عطا کرده است، و او همان خداوند است. و به سوی کسی برگردانده می شوند که آنها را به صورت امانت به ما داده است، و او نیز همان خداوند است.« وَأَنَّ اللّهَ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ» و پاداش بزرگ نزد خداوند است، پس اگر شما عقل و فکر داشته باشید فضل و بخشش بزرگ او را بر لذتی کوچک و فانی ترجیح نمی دهید، زیرا عاقل اهل مقایسه و سنجش است، و آن چیز را که بهتر و مفیدتر است ترجیح می دهد. آیه ی 29: يِا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إَن تَتَّقُواْ اللّهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَاناً وَيُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ؛ ای کسانی که ايمان آورده ايد ، اگر از خدا بترسيد ميان شما و کافران فرقهايی نهد و گناهانتان را بزدايد و شما را بيامرزد ، که صاحب فضل و کرمی بزرگ است. پرهیزگاری بنده و ترس او از پروردگارش نشانه سعادت و علامت رستگاری او است، و خداوند خوبی های فراوانی را در دنیا و آخرت برای پرهیزگاران قرار داده است. پس در اینجا بیان کرد که هرکس پرهیزگاری نماید و از خدا بترسد، چهارچیز را به دست می آورد که هر یک از این چیزها از دنیا و آنچه که در آن هست بهتر می باشد: اول: فرقان، و آن دانش و هدایتی است که صاحبش به وسیله آن، هدایت را از گمراهی، و حق را از باطل و حلال را از حرام و اهل سعادت را از اهل شقاوت تشخیص می دهد. دوم و سوم: زدودن و آمرزش گناهان است. و اگر هریک از این دو مور به تنهایی ذکر شود شامل دیگری نیز می گردد. و اگر با هم ذکر شوند اول مخصوص گناهان صغیره، و دوّمی مخصوص گناهان کبیره می باشد. چهارم: پاداش بزرگ و ثواب فراوان برای کسی است که از خدا بترسد و خشنودی وی را بر هوای نفس ترجیح دهد. « وَاللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ» و خداوند دارای فضل و بخشش بزرگ است. آیه ی 30: وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُواْ لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللّهُ وَاللّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ؛ و آن هنگام را به يادآور که کافران در باره تو مکری کردند تا در بندت افکنند يا بکشندت يا از شهر بيرون سازند آنان مکر کردند و خدا نيز مکرکرد و خدا بهترين مکر کنندگان است. ای پیامبر! نعمت خدا را که به تو ارزانی نمود به یادآور، « وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُواْ» آنگاه که کافران درباره تو مکر ورزیدند، و دسیسه چیدند، و در «دارالندوه» مشورت کردند که با پیامبر چه کار کنند، یا او را نزد خود زندانی کنند و به بند بکشند، و یا او را بکشند و به گمان خود از شر دعوت او راحت گردند، و یا اینکه او را بیرون نمایند و از سرزمین خود آواره سازند. پس هریک از آنان رای و نظری را که مناسب می دید، ابراز کرد، و سرانجام همگی بر نظر بدترینشان ابوجهل لعنه الله موافقت کردند و آن این که از تمامی قبیله های قریش جوانی انتخاب کنند و به او شمشیر تیزی بدهند و همه افراد یکباره بر او هجوم بیاورند، و او را بکشند تا خون او میان قبایل تقسیم شود، و آنگاه بنی هاشم به گرفتن دیه به او راضی می شوند، و نمی توانند با تمام قریش مقابله کنند. پس شب هنگام در کمین پیامبر نشستند تا هرگاه از رختخوابش بیدار شد او را به قتل برسانند. وحی از آسمان نازل شد و پیامبر (ص) به سوی آنها بیرون آمد و به طرف آنان خاک پاشید، و بیرون رفت و خداوند چشم هایشان را کور کرد، و او را ندیدند تا اینکه احساس کردند او دیر کرده و بیرون نمی آید، ناگهان کسی آمد و گفت: خداوند شما را ناکام کند! و محمد بیرون آمد، و به سوی شما خاک پاشید. پس هریک خاک ها را از سر و صورت خود پاک نمود. و خداوند پیامبرش را از شر آنان نجات داد و به وی اجازه هجرت به مدینه را داد. پس او به سوی مدینه هجرت کرد و خداوند او را با یاران مهاجر و انصارش یاری نمود، و روز به روز بر قدرت وی افزود تا اینکه مکه را با قدرت فتح نمود، و بر اهل آن پیروز شد، و اهل مکه در برابر او سر تسلیم فرود آوردند، و تحت فرمان او قرار گرفتند. حال اینکه پنهانی و در حالی که بر خویشتن بیمناک بود از آنجا بیرون رفته بود. پس پاک است خداوندی که نسبت به بندگانش لطف دارد؛ خداوندی که هیچ کس نمی تواند او را شکست دهد. آیه ی 34-31: وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا قَالُواْ قَدْ سَمِعْنَا لَوْ نَشَاء لَقُلْنَا مِثْلَ هَـذَا إِنْ هَـذَا إِلاَّ أَسَاطِيرُ الأوَّلِينَ؛ چون آيات ما بر آنها خوانده شد ، گفتند : شنيديم و اگر بخواهيم همانند، آن می گوييم ، اين چيزی جز افسانه های پيشينيان نيست. وَإِذْ قَالُواْ اللَّهُمَّ إِن كَانَ هَـذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِندِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنَا حِجَارَةً مِّنَ السَّمَاء أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ؛ و آن هنگام را که گفتند : بار خدايا ، اگر اين که از جانب تو آمده حق است ، بر ما از آسمان بارانی از سنگ ببار يا عذاب دردآوری بر ما بفرست. وَمَا كَانَ اللّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِيهِمْ وَمَا كَانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ؛ تا آنگاه که تو در ميانشان هستی خدا عذابشان نکند و تا آنگاه که از خدا آمرزش می طلبند ، نيز خدا عذابشان نخواهد کرد. وَمَا لَهُمْ أَلاَّ يُعَذِّبَهُمُ اللّهُ وَهُمْ يَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَمَا كَانُواْ أَوْلِيَاءهُ إِنْ أَوْلِيَآؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُونَ وَلَـكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ ؛ چرا خدا عذابشان نکند ، حال آنکه مردم را از مسجدالحرام باز می دارند، وصاحبان آن نيستند ? صاحبان آن تنها پرهيزگارانند ولی بيشترينشان نمی دانند. خداوند متعال در بیان کینه توزی و عناد کسانی که پیامبر (ص) را تکذیب می کردند، می فرماید: « وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا» و چون آیات ما که بر صدق رسالت محمد دلالت می نماید، بر آنان خوانده شود، « قَالُواْ قَدْ سَمِعْنَا لَوْ نَشَاء لَقُلْنَا مِثْلَ هَـذَا إِنْ هَـذَا إِلاَّ أَسَاطِيرُ الأوَّلِينَ» گویند: شنیدیم، اگر می خواستیم ، قطعا ما هم مثل این را می گفتیم، این چیزی جز افسانه های پیشینیان نیست. و این از عناد و ستمگری آنها بود چرا که قبلا خداوند آنها را به مبارزه طلبیده بود تا سوره ای مانند قرآن را بیاورند، و در این راستا از هرکسی کمک بطلبند، اما نتوانستند این کار را بکنند و ناتوانی آنها آشکار گردید. پس اینکه گفتند:« اگر بخواهیم ما هم می توانیم مانند این قرآن را بگوییم» فقط یک ادعا است، و واقعیت آن را تکذیب کرد، و معلوم گردید که او(ص) بی سواد است و نمی تواند بخواند و بنویسد، و به جایی نرفته بود تا اخبار گذشتگان را بخواند، اما با این وجود، این کتاب ارزشمند را آورد که باطل از هیچ طرفی به آن راه نمی یابد، و از جانب خداوند حکیم وستوده فرستاده شده است. « وَإِذْ قَالُواْ اللَّهُمَّ إِن كَانَ هَـذَا» و به یادآور آن گاه که گفتند: بار خدایا! اگر آنچه که محمد مردم را به سوی آن فرا می خواند، « هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِندِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنَا حِجَارَةً مِّنَ السَّمَاء أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ» حق است، و از جانب تو است، پس، سنگهایی از آسمان بر ما بباران، یا ما را به عذاب دردناکی گرفتار ساز. این را در حالی گفتند که آنان به طور قطع به باطل خویش اعتقاد داشتند. و از گفتن سخن شایسته ناآگاه بودند. و اگر آنان آنگاه که چنان دلایلی واهی و غیر حقیقی برای خود دست و پا کرده بودند که به طور قطع و یقین بر باطل خود پافشاری کنند به کسی که با آنان مناظره می کرد و مدعی آن بود که حق با وی است، می گفتند:« اگر این حق است از جانب تو، پس ما را به سوی آن راهنمایی کن». اگر آن زمان این را می گفتند برایشان بهتر بود و از شدت ستم آنان می کاست. پس وقتی که گفتند:« اللَّهُمَّ إِن كَانَ هَـذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِندِكَ» به محض گفتن این سخن معلوم شد که آنها بیخرد و احمق و نادان و ستمگر هستند. زیرا اگر خداوند عذاب را در این دنیا بر آنان فرود می آورد هیچ کس را از آنها باقی نمی گذاشت، اما خداوند متعال به خاطر حضور پیامبر (ص) در میان آنها، عذاب را از آنان دور کرد، و فرمود:« وَمَا كَانَ اللّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِيهِمْ» و خداوند تا تو در میانشان هستی آنان را عذاب نمی دهد، پس وجود پیامبر (ص) آنها را از عذاب بیمه کرد. آنان با وجود اینکه این سخن را می گفتند و آن را در ملا عام بیان می کردند، اما به قبح و زشتی آن واقف بودند و می ترسیدند که گرفتار عذاب شوند. بنابراین از خداوند متعال طلب آمرزش کردند. به همین جهت خداوند متعال فرمود:« وَمَا كَانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ» و نیز در حالی که ایشان آمرزش می خواهند خداوند آنها را عذاب نمی نماید. این در حالی است که اسباب عذاب آنان فراهم شده بود، اما « استغفار آنان» مانع حلول عذاب خدا بر آنان گردید. سپس فرمود:« وَمَا لَهُمْ أَلاَّ يُعَذِّبَهُمُ اللّهُ» چرا خداوند آنها را عذاب ندهد؟ یعنی چه چیزی آنها را از عذاب دور می نماید حال آنکه آنها کاری را که موجب عذاب است انجام دادند، و آن بازداشتن مردم از مسجدالحرام است؟! به خصوص اینکه آنها پیامبر (ص) و یارانش را که به مسجد الحرام اولی تر بودند از ورود به آن بازداشتند. بنابراین فرمود:« وَمَا كَانُواْ أَوْلِيَاءهُ» و مشرکین به مسجدالحرام اولی تر نیستند. احتمال دارد که ضمیر به «الله» برگردد، در این صورت معنی آیه چنین می شود: آنها هرگز دوستان خدا نمی باشند. و احتمال دارد ضمیر به «مسجدالحرام» برگردد، و در این صورت معنی آن چنین می شود، آنان از دیگران به مسجدالحرام اولی تر نیستند. « إِنْ أَوْلِيَآؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُونَ» اولی ترین به آن فقط پرهیزگارانند، و آنها کسانی هستند که به خدا و پیامبرش ایمان آورده، و خدا را یگانه دانسته، و تنها او را عبادت کرده، و دین را برای او خالص گرداندند. « وَلَـكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لاَ يَعْلَمُون» ولی بیشترشان نمی دانند، بنابراین چیزی را برای خود ادعا کرده اند که دیگران از آنان بدان اولی ترند. آیه ی 35: وَمَا كَانَ صَلاَتُهُمْ عِندَ الْبَيْتِ إِلاَّ مُكَاء وَتَصْدِيَةً فَذُوقُواْ الْعَذَابَ بِمَا كُنتُمْ تَكْفُرُونَ؛ و دعايشان در نزد خانه کعبه جز صفير کشيدن و دست زدن هيچ نبود پس به پاداش انکارتان عذاب را بچشيد. خداوند خانه اش را قرار داده است تا دینش در آن اقامه شود و در آن عبادت خالصانه برای وی انجام گیرد. پس مومنان کسانی هستند که به این کار مبادرت می ورزند . اما مشرکان که مردم را از آمدن به مسجدالحرام باز می دارند، و نمازشان « إِلاَّ مُكَاء وَتَصْدِيَةً» جز سوت کشیدن و کف زدن چیز دیگری نیست، و این کارِ جاهلان بی خرد است؛ کسانی که عظمت خدا در دلهایشان نیست، و او را تعظیم نکرده و حقوق وی را ادا نمی کنند و هیچ احترامی نسبت به برترین و شریفترین سرزمین در دلشان وجود ندارد. آری! نمازی که در کعبه می خوانند اینگونه است، پس بقیه عبادتهایشان چگونه خواهد بود؟! پس بر چه اساسی آنان از مومنان برترند که در نمازشان فروتنند و از اشتغال به کارهای پوچ دوری می کنند. و دیگر صفات نیکو و کارهای درستی که خداوند آنها را بدان متصف نموده و از آن برخوردار هستند؟! به همین جهت خداوند آنها را وارث بیت الحرام گرداند، و آنان را بر آن مسلّط گرداند. و پس از اینکه آنها را در بیت الحرام مسلط گرداند، فرمود:« یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا إِنَّما المُشرِکُونَ نَجَسُ فَلَا یَقرَبُوا المَسجِدَ الحَرامَ بَعدَ عَامِهِم هَذا» ای مومنان! همانا مشرکان پلیدند، پس نباید بعد از این سال نزدیک مسجدالحرام شوند. و اینجا فرمود:« فَذُوقُواْ الْعَذَابَ بِمَا كُنتُمْ تَكْفُرُونَ» پس بچشید عذاب را به سبب کیفری که می ورزیدید. آیه ی 37-36: إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ لِيَصُدُّواْ عَن سَبِيلِ اللّهِ فَسَيُنفِقُونَهَا ثُمَّ تَكُونُ عَلَيْهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ يُغْلَبُونَ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ إِلَى جَهَنَّمَ يُحْشَرُونَ ؛ کافران اموالشان را خرج می کنند تا مردم را از راه خدا بازدارند، اموالشان را خرج خواهند کرد و حسرت خواهند برد ، سپس مغلوب می شوند و کافران را در جهنم گرد می آورند. لِيَمِيزَ اللّهُ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَيَجْعَلَ الْخَبِيثَ بَعْضَهُ عَلَىَ بَعْضٍ فَيَرْكُمَهُ جَمِيعاً فَيَجْعَلَهُ فِي جَهَنَّمَ أُوْلَـئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ؛ تا خدا ناپاک را از پاک باز نماياند و ناپاکان را بر هم نهد آنگاه همه را گرد کند و به جهنم افکند اينان زيانکارانند. خداوند متعال دشمنی مشرکین و مکر و دسیسه و مبارزه آنان با خدا و پیامبرش، و تلاششان برای خاموش کردن نور خدا را بیان نموده و می فرماید: وبالِ مکر و دسیسه شان به آنان برخواهد گشت، و مکر بد جز به اهل آن بر نمی گردد: « إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ لِيَصُدُّواْ عَن سَبِيلِ اللّهِ» اموال خود را خرج می کنند تا حق را نابود کنند، و باطل را یاری نمایند، و توحید خدا ابطال شود، و بت پرستی برپا گردد. « فَسَيُنفِقُونَهَا» و اموال خود را خرج خواهند کرد، و به خاطر تمسک و چنگ زدنشان به باطل و شدت نفرتشان از حق این انفاق برایشان سهل و آسان است. اما به زودی بر آنان « حَسرَةَ» مایه ندامت و رسوایی و ذلت آنان خواهد شد و از دست می رود، و در آخرت به سخت ترین عذاب گرفتار می شوند. بنابراین فرمود:« وَالَّذِينَ كَفَرُواْ إِلَى جَهَنَّمَ يُحْشَرُونَ» و کافران در روز آخرت به سوی جهنم محشور می شوند تا عذاب آن را بچشند، چون جهنم سرای ناپاکی ها و ناپاکان است، و خداوند می خواهد ناپاک را از پاک معلوم بدارد، وهریک را جدا نماید، و اعمال و اموال اشخاص ناپاک را در جایگاه ویژه ای در یکدیگر انباشته کند؛ « فَیَرکُمَهُ جِمِیعَاَ فَیَجعَلَهُ فِی جَهَنَّمَ أُولَئِکَ هُمُ الخَسِرُونَ» پس همگی را روی هم انباشته می کند و به دوزخشان می اندازد. و اینانند زیانکاران واقعی؛ کسانی که در روز قیامت خود و خانواده شان را از دست می دهند. هان! این زیان آشکار است. آیه ی 40-38: قُل لِلَّذِينَ كَفَرُواْ إِن يَنتَهُواْ يُغَفَرْ لَهُم مَّا قَدْ سَلَفَ وَإِنْ يَعُودُواْ فَقَدْ مَضَتْ سُنَّةُ الأَوَّلِينِ؛ به کافران بگوی که اگر دست بردارند گناهان کذشته آنها آمرزيده شود و، اگر باز گردند ، دانند که با پيشينيان چه رفتاری شده است. وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلّه فَإِنِ انتَهَوْاْ فَإِنَّ اللّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ بَصِيرٌ؛ با آنان نبرد کنيد تا ديگر فتنه ای نباشد و دين همه دين خدا گردد پس اگر باز ايستادند ، خدا کردارشان را می بيند. وَإِن تَوَلَّوْاْ فَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَوْلاَكُمْ نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ؛ و اگر سر باز زدند ، بدانيد که خدا مولای شماست ، او مولا و ياری دهنده ای نيکو است. این ناشی از لطف خدا نسبت به بندگانش است که کفر ورزیدن بندگان و استمرارشان در عناد و مخالفت ، او را منع نمی کند که آنها را به راه هدایت فرا بخواند، و از گمراهی و نابودی باز بدارد. پس فرمود:« قُل لِلَّذِينَ كَفَرُواْ إِن يَنتَهُواْ» به کافران بگو: اگر با تسلیم شدن در مقابل خداوند یکتا و بی شریک از کفرشان دست بردارند، « يُغَفَرْ لَهُم مَّا قَدْ سَلَفَ» جنایت های گذشته شان را می آمرزد، « وَإِنْ يَعُودُواْ» و اگر به کفر و مخالفت و عنادشان برگردند، « فَقَدْ مَضَتْ سُنَّةُ الأَوَّلِينِ» همانا سنّت و قانون خدا در مورد پیشینیان گذشته است، که سنّت خدا هلاک ساختن ملت ها و امت هایی است که حق را تکذیب کرده اند. پس آنان منتظر عذابی باشند که بر مخالفان فرود آمده است ، و اخبار استهزا و تمسخرشان به آنان خواهد رسید. این خطاب خدا به کسانی است که حق را تکذیب کرده اند. و اما خطاب او به مومنان در خصوص نحوه معامله و رفتار با کافران چنین است:« وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ» و با آنان پیکار کنید و بجنگید تا هیچ شرکی، و بازداشتن از راه خدا باقی نماند، و آنان تسلیم احکام اسلام شوند. « وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلّه» و دین یکسره از آنِ خدا گردد. پس منظور از جنگ و جهاد با دشمنانِ دین همین است که شر آنها از اسلام کم شود، و از دین خدا حمایت به عمل آید، دینی که همه ی هستی بدان جهت آفریده شده است تا آن بر همه ی ادیان برتر و بالاتر باشد. « فَإِنِ انتَهَوْاْ» و اگر از ستمی که بر آن قرار دارند باز آمدند و دست برداشتند، « فَإِنَّ اللّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ بَصِير» پس خداوند به آنچه می کنند بیناست، و هیچ چیزِ پوشیده ای بر او پنهان نمی ماند. « وَإِن تَوَلَّوْاْ» و اگر از فرمان خدا روی برتافتند و در تباهی شتاب ورزیدند، « فَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَوْلاَكُمْ نِعْمَ الْمَوْلَى» پس بدانید که خداوند یاور و سرپرست شما است، و او بهترین یاور است، و بندگان مومنش را سرپرستی می نماید، و منافعشان را به آنان می رساند، و مصالح دینی و دینوی شان را برای آنان آسان و فراهم می گرداند. « وَنِعْمَ النَّصِيرُ» و بهترین یاور است؛ آنان را یاری می نماید، و مکر فاسقان و هجوم اشرار را بر آنان دفع می کنند. و هرکس که خدا یاور و سرپرست وی باشد بر او ترسی نیست. و هرکس که خداوند با او مخالف باشد هیچ قدرتی ندارد و به جایی نخواهد رسید. آیه ی 42-41: وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَيْءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِن كُنتُمْ آمَنتُمْ بِاللّهِ وَمَا أَنزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ؛ و اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز فرقان که دو گروه به هم ، رسيدندنازل کرده ايم ايمان آورده ايد ، بدانيد که هر گاه چيزی به غنيمت گرفتيدخمس آن از آن خدا و پيامبر و خويشاوندان و يتيمان و مسکينان و در راه ماندگان است و خدا به هر چيز تواناست. إِذْ أَنتُم بِالْعُدْوَةِ الدُّنْيَا وَهُم بِالْعُدْوَةِ الْقُصْوَى وَالرَّكْبُ أَسْفَلَ مِنكُمْ وَلَوْ تَوَاعَدتَّمْ لاَخْتَلَفْتُمْ فِي الْمِيعَادِ وَلَـكِن لِّيَقْضِيَ اللّهُ أَمْراً كَانَ مَفْعُولاً لِّيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَن بَيِّنَةٍ وَيَحْيَى مَنْ حَيَّ عَن بَيِّنَةٍ وَإِنَّ اللّهَ لَسَمِيعٌ عَلِيمٌ ؛ شما در کرانه نزديک تر بيابان بوديد و آنها در کرانه دورتر بودند و، آن قافله در مکانی فروتر از شما بود اگر شما با يکديگر زمان جنگ را تعيين می کرديد باز هم از آن تخلف می ورزيديد تا کاری که خدا مقرر کرده است واقع شود ، تا هر که هلاک می شود به دليلی هلاک شود و هر که زنده می ماندبه دليلی زنده ماند هر آينه خدا شنوا و داناست. خداوند متعال می فرماید:« وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَيْءٍ» و ای فاتحان! بدانید! آنچه از اموال کافران که به حق و با زور به غنیمت گرفتید، کم باشد یا زیاد، « فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ» یک پنجم آن از آن خدا و باقیمانده آن از آن شما است. چون خداوند غنیمت را به آنها نسبت داده و یک پنجمش را از آن بیرون نموده است. پس این دلالت می نماید که باقیمانده یک پنجم مال آنهاست، و طبق شیوه پیامبر (ص) تقسیم می شود؛ پیاده یک سهم دارد، و سواره دو سهم؛ سهم خودش و سهم اسبش. اما یک پنجم خدا نیز به پنج قسمت تقسیم می گردد؛ یک سهم از آن خدا و پیامبرش است، و در مصالح عمومی مسلمین صرف می گردد، بدون اینکه مصلحتی خاص تعیین شود، چون خداوند آن را برای خود و پیامبرش قرار داده است، و خدا و پیامبرش از آن بی نیاز هستند، پس دانسته شد که از آنِ بندگان خداست، و خداوند برای مصرف آن جای خاصی را تعیین نکرده است. بنابراین محل مصرف آن مصالح عمومی است. و سهم دوم از مصرف آن مصالح عمومی است. و سهم دوم از خمس خدا و رسول، برای خویشاوندان است، و آنها خویشاوندان پیامبر(ص) از بنی هاشم وبنی المطلب هستند. و خداوند آن را به خویشاوندان نسبت داده، و این بیانگر آن است که علت تعلق گرفتن فقط خویشاوندی است، پس خویشاوندِ ثروتمند و فقیر، و مرد و زن در آن برابر هستند، و به همه تعلق می گیرد. و سهم سومِ خمس، مال یتیمان است، و آنها کسانی اند که پدرانشان را از دست داده اند، در حالی که کوچک هستند، خداوند یک پنجم خمس را برای آنان قرار داده، و این ناشی از مهربانی خدا نسبت به آنها است، چون آنان از تهیه مصالح و منافع خود ناتوان اند و کسی را که به کارهای آنان و امور زندگی شان بپردازد از دست داده اند. و چهارمین سهم خمس از آنِ مستمندان است ، یعنی نیازمندان و فقیران، چه کوچک باشند و چه بزرگ، مرد باشد یا زن. و پنجمین سهم خمس برای مسافر و درمانده در راه است؛ آن که مسافر است، و در شهری دیگر مانده است. برخی از مفسرین می گویند: یک پنجم غنیمت که متعلق به خدا و رسولش است به افرادی خارج از این گروهها داده نمی شود. و لازم نیست که به همه به یک اندازه داده شود، و همه برابر باشند، بلکه طبق مصلحت و صلاحیت به هریک داده می شود، و این بهترین روش است. خداوند دادن خمس به گونه شایسته را شرطِ داشتن ایمان قرار داد، و فرمود:« إِن كُنتُمْ آمَنتُمْ بِاللّهِ وَمَا أَنزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ» اگر شما به خدا و آنچه که در روز جدایی بر بنده خود نازل کرده ایم ایمان دارید. و منظور از روز جدایی، روز بدر است که خداوند حق را از باطل جدا نمود، و حق را آشکار و پیروز گردانید، و باطل را نابود کرد. « يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ» آن روز که دو گروه روبرو شدند؛ گروه مسلمین و گروه کافران. یعنی اگر شما به خدا و حقی که پروردگار در روز جدایی بر پیامبرش نازل نمود، ایمان دارید، روزی که در آن نشانه ها و دلایل زیادی بر حقانیت آنچه که پیامبر آورده است هویدا گشت، « وَاللّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» و خداوند بر هر چیزی تواناست؛ قادر و شکست ناپذیراست. « إِذْ أَنتُم بِالْعُدْوَةِ الدُّنْيَا» آن گاه که شما در دامنه نزدیک دره به سمت مدینه بودید، « وَهُم بِالْعُدْوَةِ الْقُصْوَى» و آنها در دامنه بالای دره مستقر بودند، و همگی شما در یک دره جمع شده بودید. « وَالرَّكْبُ» و کاروانی که شما در طلب آن بیرون رفته بودید و خداوند غیر آن را برایتان اراده کرده بود، « أَسْفَلَ مِنكُمْ» پایین تر از شما و به طرف ساحل دریا بود. « وَلَوْ تَوَاعَدتَّمْ» و اگر شما و آنان با این ویژگی و با این حال با یکدیگر وعده گذاشته بودید، « لاَخْتَلَفْتُمْ فِي الْمِيعَادِ» شما خلاف وعده می نمودید. یعنی حتما پس و پیش می کردید، و یا منزلگاه دیگری می گرفتید، و دیگر چیزهایی که برای شما یا برای آنها پیش می آمد که شما یا آنها را از وعده گاه باز می داشت. « وَلَکِن» ولی خداوند شما را بر این صورت و حالت گرد آورد، « لِّيَقْضِيَ اللّهُ أَمْراً كَانَ مَفْعُولاً» تا خداوند کاری را تحقق بخشد که انجام یافتنی بود. یعنی در ازل مقدر شده بود و باید به وقوع می پیوست. « لِّيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَن بَيِّنَةٍ» تا کسی که نابود می شود از روی دلیل نابود می شود. یعنی تا دلیل و حجتی بر مخالف باشد، و کفر را با علم و بینش انتخاب نماید، و به بطلان خویش یقین حاصل شود و برای او عذری پیش خدا باقی نماند، « وَيَحْيَى مَنْ حَيَّ عَن بَيِّنَةٍ» و کسی که باید زنده بماند از روی دلیل زنده بماند. یعنی بر بینش و یقین مومن افزوده شود، چرا که خداوند به هر دو گروه دلایلی نشان داد که مایه پند و اندرز خردمندان است. « وَإِنَّ اللّهَ لَسَمِيعٌ عَلِيمٌ» و خداوند شنوا است و همه صداها را علی رغم اختلاف زبانها و با توجه به گوناگون بودن نیازها می شنود. « عَلِیمُ» و آشکار و برونها و ضمیر و رازها و پنهان و آشکار را می داند. آیه ی 44-43: إِذْ يُرِيكَهُمُ اللّهُ فِي مَنَامِكَ قَلِيلاً وَلَوْ أَرَاكَهُمْ كَثِيرًا لَّفَشِلْتُمْ وَلَتَنَازَعْتُمْ فِي الأَمْرِ وَلَـكِنَّ اللّهَ سَلَّمَ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ؛ در خواب ، خدا شمارشان را به تو اندک نشان داد اگر شمار آنها را بسيار، نشان داده بود ، از ترس ناتوان می شديد و در تصميم به جنگ به مناقشه بر می خاستيد ، ولی خداوند شما را از دشمنان در امان داشت ، که او به آنچه در دلهاست آگاه است. وَإِذْ يُرِيكُمُوهُمْ إِذِ الْتَقَيْتُمْ فِي أَعْيُنِكُمْ قَلِيلاً وَيُقَلِّلُكُمْ فِي أَعْيُنِهِمْ لِيَقْضِيَ اللّهُ أَمْرًا كَانَ مَفْعُولاً وَإِلَى اللّهِ تُرْجَعُ الاُمُورُ ؛ و آنگاه که چون به هم رسيديد آنان را در چشم شما اندک نمود و شما را نيز در چشم آنان اندک تا آن کار که مقرر داشته بود واقع گردد و همه کارها به خدا بر می گردد. خداوند مشرکین را در خواب به پیامبرش اندک نشان داد پیامبر یارانش را مژده داد که تعداد مشرکان کم و ناچیز است، پس دلهایشان آرامش یافت و استوار گردید. « وَلَوْ أَرَاكَهُمْ كَثِيرًا» و اگر خداوند آنها را به تو بسیار می نمایاند، و به تو و یارانت خبر می داد که تعدادشان زیاد است، « لَّفَشِلْتُمْ وَلَتَنَازَعْتُمْ فِي الأَمْرِ» سست می شدید، و درباره این کار اختلاف می نمودید؛ برخی معتقد می شدید که نباید به جنگ اقدام کرد، و برخی دیگر خلاف این را ابراز می داشتید. و اختلاف و کشمکش باعث سست شدن عزم و ارده می گردد .« وَلَـكِنَّ اللّهَ سَلَّمَ» ولی خداوند نسبت به شما لطف نمود. « إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ» بی گمان او به راز دل ها داناست. خداوند به ثبات و آشفتگی و راستی و دروغ دلها داناست. و خداوند از دلهایتان چیزی را دریافت و آن سبب شد تا نسبت به شما لطف و احسان بورزد، و خواب پیامبرش را راست و محقق گرداند. پس خداوند دشمن رادر چشمان مومنان کم نشان داد، و شما مومنان را نیز در نظر کافران کم جلوه داد، به گونه ای که هریک از دو گروه، گروه دیگر را اندک می پنداشت تا دو گروه بر همدیگر حمله ور شوند. « لِيَقْضِيَ اللّهُ أَمْرًا كَانَ مَفْعُولاً» تا خداوند کاری را که انجام یافتنی بود به انجام برساند، و آن پیروزی مسلمین، و شکست و رسوایی کافران ، و کشته شدن رهبران آنان، و سران گمراهشان بود، به گونه ای که هیچ یک از افراد نامدار آنها باقی نماند. تا پس از آن اطاعت کردنشان آسان گردد، هرگاه که به سوی اسلام فرا خوانده شدند پس این نیز لطفی نسبت به بازماندگان بود، کسانی که خداوند با ارزانی کردن اسلام بر آنها منّت نهاد. « وَإِلَى اللّهِ تُرْجَعُ الاُمُورُ » و همه امور و خلائق به سوی خدا برگردانده می شوند. پس خداوند، پاک را از ناپاک جدا می نماید، و در میان مردم با داوری عادلانه خویش که هیچ ستم و ظلمی در آن نیست داوری می کند. آیه ی 49-45: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا لَقِيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُواْ وَاذْكُرُواْ اللّهَ كَثِيرًا لَّعَلَّكُمْ تُفْلَحُونَ؛ ای کسانی که ايمان آورده ايد ، اگر به فوجی از دشمن برخورديد پايداری کنيد و خدا را فراوان ياد کنيد ، باشد که پيروز شويد. وَأَطِيعُواْ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَلاَ تَنَازَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِرُواْ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ؛ از خدا و پيامبرش اطاعت کنيد و با يکديگر به نزاع بر مخيزيد که ، ناتوان شويد و مهابت و قوت شما برود صبر پيشه گيريد که خدا همراه صابران است. وَلاَ تَكُونُواْ كَالَّذِينَ خَرَجُواْ مِن دِيَارِهِم بَطَرًا وَرِئَاء النَّاسِ وَيَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللّهِ وَاللّهُ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ؛ همانند آن کسان مباشيد که سر مست غرور و برای خودنمايی از ديار خويش بيرون آمدند و ديگران را از راه خدا بازداشتند و خدا به هر کاری که می کنند احاطه دارد. وَإِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ وَقَالَ لاَ غَالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَإِنِّي جَارٌ لَّكُمْ فَلَمَّا تَرَاءتِ الْفِئَتَانِ نَكَصَ عَلَى عَقِبَيْهِ وَقَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِّنكُمْ إِنِّي أَرَى مَا لاَ تَرَوْنَ إِنِّيَ أَخَافُ اللّهَ وَاللّهُ شَدِيدُ الْعِقَابِ ؛ شيطان کردارشان را در نظرشان بياراست و گفت : امروز از مردم کسی بر شما، پيروز نمی شود و من پناه شمايم ولی چون دو فوج رو به رو شدند او بازگشت و گفت : من از شما بيزارم ، که چيزهايی می بينم که شما نمی بينيد ،من از خدا می ترسم که او به سختی عقوبت می کند. إِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ غَرَّ هَـؤُلاء دِينُهُمْ وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ فَإِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ؛ منافقان و آن کسان که در دل بيماريی دارند گفتند : اينان را دينشان بفريفته است و هر کس که به خدا توکل کند او را پيروزمند و حکيم خواهد يافت. خداوند متعال می فرماید:« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا لَقِيتُمْ فِئَةً» ای مومنان! هرگاه با گروهی از کفار که با شما می جنگند روبرو شدید، « فَاثْبُتُواْ» در جنگِ با آنان پایدار و ثابت قدم باشید، و صبر و شکیبایی پیشه کنید، و بر این طاعت بزرگ که سرانجام آن عزت و پیروزی است مقاوم باشید، و از ذکر و یاد خدا یاری بجویید. « لَّعَلَّكُمْ تُفْلَحُونَ» تا رستگار شوید. یعنی تا پیروزی بر دشمنان را به دست آورید. پس صبر و شکیبایی و پایداری و یاد خدا از بزرگترین اسباب و عوامل پیروزی است. « وَأَطِيعُواْ اللّهَ وَرَسُولَهُ» و از خدا و پیامبرش اطاعت کنید و آنچه را که بدان دنبال دستور خدا حرکت نمایید. « وَلاَ تَنَازَعُواْ» و کشمکش نکنید، کشمکش و اختلافی که باعث پراکنده شدن دلها می گردد، « فَتَفْشَلُواْ» پس آن گاه سست و بزدل می شوید. « وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ» و شکوه و هیبت شما از بین می رود. یعنی اراده هایتان سست می شود، و قدرت و نیرویتان تحلیل می رود، وعده پیروزی که به شما داده شده است مبنی بر این که اگر از خدا و پیامبرش اطاعت کنید پیروز می شوید از شما دور می گردد.« وَاصْبِرُواْ» و بر اطاعت خدا شکیبا باشید. « إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ» همانا یاری و کمک خدا با شکیبایان است. پس در برابر پروردگارتان فروتن و خاضع باشید. « وَلاَ تَكُونُواْ كَالَّذِينَ خَرَجُواْ مِن دِيَارِهِم بَطَرًا وَرِئَاء النَّاسِ وَيَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللّهِ» و مانند کسانی نباشید که از روی غرور و سرکشی و به منظور خودنمایی و تظاهر از سرزمینشان بیرون آمدند، و مردمان را از راه خدا باز داشتند. یعنی هدف و منظوری که برایش بیرون آمده بودند باز داشتن مردم از راه خدا بود. و آنها با سرمستی و غرور، سرزمینشان را ترک کرده بودند، تا مردم آنها را ببینند، و آنها پیش مردم تکبر ورزند. و هدفشان این بود که هرکس را که راه راست در پیش گیرد، از راه خدا باز دارند. « وَاللّهُ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ» و خداوند به آنچه می کنند آگاه است، و به آن احاطه دارد. بنابراین شما را از اهداف آنان آگاه ساخت ، و شما را برحذر داشت که مانند آنها باشید، و شما را برحذر داشت که مانند آنها باشید، زیرا خداوند آنها را به شدت مجازات خواهد کرد، پس باید هدف شما از بیرون رفتنتان رضای خداوند متعال و اعتلای دین او، و بازداشتن از راهی باشد که انسان را به ناخشنودی و کیفر خدا می رساند. و باید هدفتان کشاندن مردم به سوی راه خدا باشد که به باغهای بهشت منتهی می شود. « وَإِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ» و به یاد آورید آن گاه که شیطان کارهایشان را برای آنان آراسته و مزین ساخت، و آن را در دلهایشان زیبا و خوب جلوه داد و آنان را فریب داد. « وَقَالَ لاَ غَالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاسِ» و گفت: امروز هیچ کس نمی تواند بر شما پیروز شود، زیرا شما دارای تعداد و شمار فراوانی بوده، و دارای تجهیزاتی هستید که با داشتن چنین تعداد سرباز و ساز و کار جنگی، محمد (ص) و یارانش نمی توانند در برابر شما مقاومت کنند. « وَإِنِّي جَارٌ لَّكُمْ» و من هم پیمان و یاور شما هستم، و شما را از یوش آنا مصون می دارم. ابلیس در شکل «سراقه بن مالک بن جعشم مدلجی» خود را به قریش نشان داد. و قریش از بنی مدلج به خاطر دشمنی و عداوتی که میان آنها بود می ترسیدند. پس شیطان به آنها گفت: من یاور شما هستم، بنابراین قریش اطمینان یافتند و خشمگین و عصبانی به سوی جنگ آمدند.« فَلَمَّا تَرَاءتِ الْفِئَتَانِ» وقتی که هر دو گروه؛ مسلمانان و کافران روبرو شدند، شیطان ، جبرئیل (ع) را دید که فرشتگان را پخش می نماید ، پس به شدت ترسید، « نَكَصَ عَلَى عَقِبَيْهِ» و به عقب برگشت و فرار کرد، « وَقَالَ» و به کسانی که فریبشان داده بود، گفت:« إِنِّي بَرِيءٌ مِّنكُمْ إِنِّي أَرَى مَا لاَ تَرَوْنَ» من از شما بیزارم، من فرشتگان را می بینم که هیچ کس نمی تواند آنها را بکشد، « إِنِّيَ أَخَافُ اللّهَ» من می ترسم که خدا در دنیا مرا سزا دهد، « وَاللّهُ شَدِيدُ الْعِقَابِ »و خداوند سخت کیفر است. و احتمال دارد که شیطان در دلهایشان رخنه کرده و به آنان وسوسه کرده باشد که امروز هیچ کس نمی تواند بر آنان پیروز شود و او یاور آنهاست. و وقتی که آنها را به جایگاهشان وارد کرد، از آنها جدا شد و برگشت و از آنان بیزاری جست. همانطور که خداوند متعال فرموده است:« کَمَثَلِ الشَّیطَنِ إِذ قَالَ لِلإِنسَنِ اکفُر فَلَمَّا کَفَرَ قَالَ إِنّی ِ بَرِی ُ مِّنکَ إِنَّی ِ أَخَافُ اللهَ رَبَّ العَلَمِینَ، فَکَانَ عَقِبَتَهُمَآ أَنَّهُما فِی النَّارِ خَلِدَینِ فیِهَا وَذَلِکَ جَزَوُا الظَّلِمِنَ» مانند شیطان آنگاه که به انسان گفت: کفر بورز» ، و هنگامی که انسان کفر ورزید شیطان گفت: « من از تو بیزارم، من از خداوندی که پروردگار جهانیان است، می ترسم.» پس سرانجام هر دوی آنان این شد که آ« دو در آتش جهنم برای همیشه می مانند و این سزای ستمگران است. « ِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ » وقتی که افراد ضعیف الایمانی که در دلهایشان شک و تردید بود به مومنانی که علی رغم تعداد اندکشان به جهاد با مشرکین اقدام نمودند، می گفتند:« غَرَّ هَـؤُلاء دِينُهُمْ» یعنی دینی که آنها بر آنها هستند آنان را به این ورطه کشانده است، که توانایی رهایی از آن را ندارند. آنها با تحقیر و بی عقل شمردن مومنان چنین می گفتند، حال آنکه سوگند به خدا آنان سوگند کم خرد و کم درایت بودند، زیرا ایمان باعث می شود که صاحب ایمان کارهای آن چنان بزرگی را انجام دهند، چون مومن بر خدا توکل می نماید، و می داند که هیچ نیرو و توان و استطاعتی برای هیچ احدی نیست جز از ناحیه ی خدا. و اگر همه مردم جمع شوند تا به اندازه ذره ای به او فایده برسانند به او فایده نخواهند رساند مگر به مقداری که خداوند برای او نوشته است. و اگر همه جمع شوند تا به وی ضرری برسانند ، ضرری به او نمی رسانند مگر به آن اندازه که خداوند برای او نوشته است. و مومن می داند که او برحق است، و خداوند در همه آنچه که مقدر نموده است با حکمت و مهربان می باشد. پس مومن دراقدامات خود به قدرت و تعداد زیاد طرفِ مقابل توجه نمی کند، بلکه او به پروردگارش اعتماد دارد، و قلبش به یاد او آرامش یافته است. و آشفته و ترسو نخواهد بود. بنابراین فرمود:« وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ فَإِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ» و هرکس بر خداوند توکل نماید پس همانا خداوند توانا است، و هیچ نیرویی نمی تواند او را شکست دهد. « حَكِيمٌ» و در آنچه مقدر و اجرا نموده است با حکمت می باشد. آیه ی 52-50: وَلَوْ تَرَى إِذْ يَتَوَفَّى الَّذِينَ كَفَرُواْ الْمَلآئِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ وَذُوقُواْ عَذَابَ الْحَرِيقِ؛ اگر ببينی آن زمان را که فرشتگان جان کافران می ستانند ، و به صورت و، پشتشان می زنند و می گويند : عذاب سوزان را بچشيد . ذَلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ وَأَنَّ اللّهَ لَيْسَ بِظَلاَّمٍ لِّلْعَبِيدِ؛ اين به کيفر اعمالی بود که پيش از اين کرده بوديد و خدا به بندگانش ستم روا نمی دارد. كَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَفَرُواْ بِآيَاتِ اللّهِ فَأَخَذَهُمُ اللّهُ بِذُنُوبِهِمْ إِنَّ اللّهَ قَوِيٌّ شَدِيدُ الْعِقَابِ؛ و اين به شيوه خاندان فرعون بود و کسانی که پيش از آنها بودند آنها به آيات خدا کافر شدند پس خدا آنها را به کيفر گناهانشان مؤاخده کرد ،که خدا نيرومند و سخت عقوبت است. خداوند متعال می فرماید: اگر کسانی را ببینی که به آیات خدا کفر ورزیده اند، آنگاه که فرشتگانِ مامورِ قبض ارواحشان جانشان را می گیرند، در حالی که اضطراب به شدت آنها را فرا گرفته و دچار اندوه و پریشانی بزرگی شده اند، « الْمَلآئِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ» و فرشتگان بر سر و صورت و پشتشان می زنند، و به آنها می گویند: روحتان را بیرون آورید، حال آنکه جان و روحشان امتناع می ورزد و از خارج شدن ابا می کند، چون عذاب دردناکی را پیش رو دارند، بنابراین فرمود:« وَذُوقُواْ عَذَابَ الْحَرِيقِ» عذاب سخت و سوزان را بچشید. و پروردگارتان در اینکه شما را به این عذاب گرفتار نموده هیچ ظلم و ستمی را مرتکب نشده است، چرا که این عذاب به خاطر گناهانی است که انجام داده، و از پیش فرستاده اید، و چنین نتیجه ای را به دنبال داشته است. و این سنت و قانون خدا در مورد پیشینیان و آیندگان است. شیوه و سنت خدا در مورد تکذیب کنندگان این است که آنان را به سبب گناهانشان هلاک گرداند. « كَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ» مانند شیوه فرعونیان و دیگر امت های تکذیب کننده که پیش از آنان بودند، « كَفَرُواْ بِآيَاتِ اللّهِ فَأَخَذَهُمُ اللّهُ» به آیات خدا کفر ورزیدند، پس خداوند آنها را کیفر داد، « بِذُنُوبِهِمْ إِنَّ اللّهَ قَوِيٌّ شَدِيدُ الْعِقَابِ» به سبب گناهانشان، همانا خداوند قوی و سخت کیفر است. و هرکس را که بخواهد بگیرد او نمی تواند خداوند را ناتوان نماید. « مَّا مِن دَابَّةِ إِلَّا هُوَ ءَاخِذُ بِنَاصِیَتِهَآ» هیچ جانوری وجود ندارد مگر اینکه خداوند پیشانیش را می گیرد. آیه ی 54-53: ذَلِكَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّرًا نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ وَأَنَّ اللّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ؛ زيرا خدا نعمتی را که به قومی ارزانی داشته است ، دگرگون نسازد ، تا، آن قوم خود دگرگون شوند و خدا شنوا و داناست. كَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَذَّبُواْ بآيَاتِ رَبِّهِمْ فَأَهْلَكْنَاهُم بِذُنُوبِهِمْ وَأَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَونَ وَكُلٌّ كَانُواْ ظَالِمِينَ؛ و اين به شيوه خاندان فرعون بود و کسانی که پيش از آنها بودند آنها آيات پروردگارشان را تکذيب کردند و ما به کيفر گناهانشان هلاکشان کرديم وخاندان فرعون را غرقه ساختيم ، زيرا همه ستمکار بودند. « ذَلِكَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّرًا نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ» عذابی را که خداوند بر امت های تکذیب کننده فرود آورد، و نعمت هایی راکه از آنان دور نمود به خاطر گناه و تغییر دادن حالات خودشان بود، چرا که خداوند هیچ نعمتی را از نعمت های دینی و دنیوی که به گروهی داده است تغییر نمی دهد. بلکه آن نعمت ها را باقی می گذارد، و از آن بر آنان می افزاید اگر بیشتر شکر او را به جای آورند. « حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ» مگر اینکه آنان حال خود را تغییر دهند. یعنی حالت آنها را اطاعت کردن به انجام دادن گناه مبذول نمایند، و در مقابل نعمت ناسپاسی کنند. پس آنگاه خداوند نعمت را از آنها می گیر و آن را به نقمت تبدیل می کند،همانطور که آنها حالت خود را تغییر دادند، و در این رابطه حکمت از آن خدا است ،و او نسبت به بندگانش عدالت و احسان دارد، چرا که آنان را تنها به سبب ستمشان معاقبه کرده است، و اینکه دل های بندگان مطیعش را به سوی خود جذب نموده است و این به سبب آن است که اگر از فرمان او اطاعت نکنند آنان را به سزای اعمالشان می رساند. « وَأَنَّ اللّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» و خداوند شنوای دانا است؛ همه آنچه را که گویندگان بر زبان می آورند ، خواه آهسته بگویند و خواه تند و آشکارا ، می شنود. و همه آنچه را دلها در خود دارند، می داند، پس به مقتضای علم و مشیّت خدا، افکار و اندیشه هایی بر بندگانش جاری می شود. « كَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ» همچون شیوه فرعون و قومش، « وَالَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَذَّبُواْ بآيَاتِ رَبِّهِمْ» و کسانی که پیش از آنها بودند، وقتی که آیات پروردگارشان را بدانگاه که به نزدشان آمد تکذیب کردند، « فَأَهْلَكْنَاهُم بِذُنُوبِهِمْ» پس هریک از آنان را برحسب جنایتشان هلاک کردیم. « وَأَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَونَ وَكُلٌّ كَانُواْ ظَالِمِينَ» و فرعونیان را غرق نمودیم، و هریک از هلاک شوندگان و عذاب داده شدگان بر خود ستم کردند و برای هلاکت خود تلاش نمودند. و خداوند بر آنها ستم نکرد و بدون ارتکاب جرم و جنایت آنها را مواخذه ننمود. پس مخاطبان باید بپرهیزند ازاینکه در ستم کردن با آنها مشابهت اختیار کنند، و مانند آنها بر خود ستم نمایند، که آنگاه خداوند عذابی را را که بر آن فاسقان فرود آورد بر آنان هم فرود می آورد. آیه ی 57-55: إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللّهِ الَّذِينَ كَفَرُواْ فَهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ؛ هر آينه بدترين جنبندگان در نزد خدا آنهايند که کافر شده اند و ايمان نمی آورند. الَّذِينَ عَاهَدتَّ مِنْهُمْ ثُمَّ يَنقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ وَهُمْ لاَ يَتَّقُونَ؛ کسانی که تو از آنان پيمان گرفتی ، سپس پياپی پيمان خويش را می شکنندو، هيچ پروا نمی کنند. فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِي الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِم مَّنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ؛ پس اگر آنها را در جنگ بيابی پراکنده شان ساز تا پيروانشان نيز پراکنده شوند ، باشد که عبرت گيرند. « إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللّهِ الَّذِينَ كَفَرُواْ فَهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ» بی گمان کسانی که سه خصلت کفر ورزیدن، ایمان نیاوردن و خیانت کردن را دارا باشند، به گونه ای که به هیچ عهد و پیمانی پایبند نباشند، آنها نزد خدا بدترین جنبندگان هستند، و از الاغ و سگ و دیگر حیوانات بدترند، زیرا هیچ خیری در آنها وجود ندارد، و فقط می توان از آنها انتظار شر و بدی را داشت. پس اینها باید نابود گردند تا بیماری شان به دیگران سرایت نکند. بنابراین فرمود:« فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِي الْحَرْبِ» پس اگر آنها را در حالت جنگ یافتی، و عهد وپیمانی نداشتند، « فَشَرِّدْ بِهِم مَّنْ خَلْفَهُمْ» آنها را در هم بکوب و عذابی به آنان بچشان که برای کسانی که پشت سرشان می آیند مایه عبرت باشند، « لَعَلَّهُمْ» تا شاید کسانی که پشت سر آنان می آیند، « يَذَّكَّرُونَ» از آنچه که بر سر آنها آمده است، پند بگیرند، تا آنچه که بر سر آنها آمده است بر سرشان نیاید. و این یکی از فوائد مجازات و حدودی است که در پی گناهان انجام می گیرد، چرا که مجازات و حدود سبب باز آمدن دیگران می شود. همچنانکه سبب می شود کسی که گناه انجام داده است آن را تکرار نکند، و از آن دوری جوید. و مقید کردن این عقوبت و سزا به زمان جنگ دلالت می نماید که کافر گرچه خیانت کار و عهدشکن باشد اگر عهد و پیمانی بست، جایز نیست به او خیانت کرد و عهدش را شکست. آیه ی 58: وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِن قَوْمٍ خِيَانَةً فَانبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَى سَوَاء إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ الخَائِنِينَ؛ اگر می دانی که گروهی در پيمان خيانت می ورزند ، به آنان اعلام کن که همانند خودشان عمل خواهی کرد زيرا خدا خائنان را دوست ندارد. اگر میان تو و میان قومی بر جنگ نکردن عهد و پیمانی بود، و ترسیدی که خیانت کنند، به این صورت که از قراین و حالات آنها به نظر می رسید که خیانت کنند، بدون اینکه به صراحت خیانتی از آنها سر بزند، « فَانبِذْ إِلَيْهِمْ» پیمان آنها را به سوی آنان بیانداز و لغو کن. و به آنها خبر بده که بین تو و آنها پیمانی نیست. « عَلَى سَوَاء» تا آگاهی تو و آنان به اقتضای پیمان برابر شود. یعنی تا همگی بدانید که دیگر پیمانی در کار نیست. و برای تو جایز نیست که به آنها خیانت کنی یا کاری را انجام دهی که برحسب پیمان نباید آن را انجام دهی، تا وقتی که آنها را به ملغی بودن پیمان آگاه کنی.« إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ الخَائِنِينَ» بیگمان خداوند خیانت کاران را دوست ندارد، و به شدت از آنها متنفر است، پس باید دلایل روشنی باشد که شما را از خیانت کردن تبرئه نماید. این آیه دلالت می نماید که هرگاه خیانت آنان ثابت گردد نیازی نیست که پیمانشان به آنها برگردانده شود، و مطلع گردند که پیمان لغو شده است، چون لغو شدن پیمان بر آنها پوشیده نیست، نیز لغو کردن پیمان در چنین حالتی فایده ای ندارد، و چون فرموده است:« عَلَى سَوَاء» به گونه ای که همه در آگاهی از نقص عهد برابر شوند، و در اینجا خیانت و عهدشکنی آنها برای همه معلوم است. نیز مفهوم آیه دلالت می نماید که اگر بیم خیانت از آنها نباشد به این صورت که کاری از آنها به چشم نخورد که بر عهدشکنی و خیانت دلالت نماید، در این صورت لغو کردن پیمان جایز نیست، بلکه باید تا مدت عهد و پیمان به پایان می رسد به آن وفا کرد. آیه ی 59: وَلاَ يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ سَبَقُواْ إِنَّهُمْ لاَ يُعْجِزُونَ؛ آنان که کافر شده اند نپندارند که جسته اند ، زيرا خدا را ناتوان نمی سازند. کسانی که به پروردگارشان کفر ورزیده و آیات او را تکذیب می کنند، گمان نبرند که آنها از خدا پیشی گرفته ، و از دست او در رفته اند، زیرا آنها نمی توانند خداوند را درمانده و ناتوان کنند، و خداوند در کمین آنها است اما بنا بر حکمتِ خویش به آنها مهلت داده و عذاب خود را فورا بر آنان نازل نمی کند. از جمله حکمت الهی در این زمینه این است که بندگان مومن خویش را آزمایش می کند تا با انجام طاعت و آنچه که موجب خشنودی وی می گردد توشه هایی برای خود برگیرند، و به مقام های بلند و عالی برسند، و به اخلاق و صفت هایی متصف شوند که جز به این طریق نمی توانند به آن مقام رفیع دست یابند. بنابراین به بندگان مومنش فرمود: آیه ی 60: وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِن دُونِهِمْ لاَ تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ يَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَيْءٍ فِي سَبِيلِ اللّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنتُمْ لاَ تُظْلَمُونَ ؛ و تا آنجا که می توانيد نيرو و اسبان سواری آماده کنيد تا دشمنان خدا، ودشمنان خود و جز آنها که شما نمی شناسيد و خدا می شناسد را بترسانيد وآنچه را که در راه خدا هزينه می کنيد به تمامی به شما بازگردانده شود و به شما ستم نشود. « وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ» و برای مبارزه با دشمنان کافرتان که در راستای نابودی شما و باطل کردن دینتان تلاش می کنند، آنچه از نیروی عقلی و بدنی و انواع تسلیحات و غیره که در توان دارید و شما را در جنگ با آنها کمک کند، مهیا سازید. پس صنایعی که در آن انواع تسلیحات و وسایل جنگی از قبیل توپ و مسلسل و تفنگ و هواپیماهای جنگی و ماشین های زرهی و کشتی و دژ و خندق و وسایل دفاعی ساخته می شود، و اتخاذ سیاستی که به وسیله آن مسلمین پیشرفت نموده و شر دشمنان از آنها دور می شود، و آموختن تیراندازی و تمرین شجاعت و مدیریت در آن داخل است. بنابراین پیامبر (ص) فرمود:« ألَا إنَّ القُوَّة الرَّمِی » آگاه باشید که بی گمان نیرو و توان در تیراندازی است. و از آن جمله آماده کردن و تهیه سواری هایی است که هنگام جنگ مورد نیاز هستند. بنابراین فرمود: « وَمِن رِّبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّكُمْ» و آماده ساختن اسبها که با آن دشمنان خدا و دشمنانتان را بترسانید. و این علت یعنی ترساندن دشمنان ، در آن زمان در اسب وجود داشته، و حکم بر علت خود مبتنی است و هرگاه علت وجود داشته باشد حکم نیز خواهد بود. پس اگر چیزی وجود داشت که بیش از اسب به وسیله آن دشمن ترسانده شود مانند تانک و زره پوش و هواپیما و هلیکوپتر که برای جنگ ساخته شده اند و رعب بیشتری را در دل دشمن ایجاد می کنند، باید با تهیه کردن آن آمادگی کسب کرد و برای به دست آوردن آن تلاش نمود. اگر آن ادوات و وسایل جز با یاد گرفتن صنایع مورد نظر به دست نیاید واجب است آن صنایع را یاد گرفت. زیرا « آنچه که واجب جز با آن تکمیل نمی شود واجب است.» « تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّكُمْ» دشمنان خدا و دشمنان خود را با آن بترسانید؛ کسانی که می دانید دشمنان شما هستند. « وَآخَرِينَ مِن دُونِهِمْ لاَ تَعْلَمُونَهُمُ» و کسانی دیگر غیر از آنها را بترسانید که شما آنها را نمی شناسید، کسانی که از این به بعد با شما خواهند جنگید، « اللّهُ يَعْلَمُهُمْ» و خداوند آنها را می شناسد. بنابراین مومنان را دستور داده است تا برای پیکار با کفار آمادگی داشته باشند، و بزرگترین چیزی که مسلمین را در جنگ با آنها یاری می نماید بخشش مال در راه جهاد با کفار است. بنابراین خداوند با تشویق بر این کار فرمود:« وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَيْءٍ فِي سَبِيلِ اللّهِ» و آنچه را که در راه خدا خرج کنید، کم باشد یا زیاد، « يُوَفَّ إِلَيْكُمْ» پاداش آن در روز قیامت چندین برابر به شما داده می شود، تا جایی که پاداش انفاق در راه خدا هفتاد برابر و بیش از آن داده می شود. « وَأَنتُمْ لاَ تُظْلَمُونَ» و چیزی از اجر و ثواب آن از شما کاسته نمی شود. آیه ی 64-61: وَإِن جَنَحُواْ لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ؛ و اگر به صلح گرايند ، تو نيز به صلح گرای و بر خدا توکل کن که اوست شنوا و دانا. وَإِن يُرِيدُواْ أَن يَخْدَعُوكَ فَإِنَّ حَسْبَكَ اللّهُ هُوَ الَّذِيَ أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ؛ و اگر خواستند که تو را بفريبند ، خدا برای تو کافی است اوست که تورا، به ياری خويش و ياری مؤمنان تاييد کرده است. وَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنفَقْتَ مَا فِي الأَرْضِ جَمِيعاً مَّا أَلَّفَتْ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَـكِنَّ اللّهَ أَلَّفَ بَيْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ؛ دلهايشان را به يکديگر مهربان ساخت اگر تو همه آنچه را که در روی زمين است انفاق می کردی ، دلهای ايشان را به يکديگر مهربان نمی ساختی ولی خدا دلهايشان را به يکديگر مهربان ساخت که او پيروزمند و حکيم است. يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَسْبُكَ اللّهُ وَمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ؛ ای پيامبر ، خدا و مؤمنانی که از تو پيروی می کنند تو را بسند. خداوند متعال می فرماید: « وَإِن جَنَحُواْ لِلسَّلْمِ» و اگر کافرانی که با شما می جنگند به صلح و ترک جنگ گرایش پیدا کردند، « فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ» تو نیز با توکل بر پروردگارت خواسته آنها را بپذیر، زیرا در این کار فواید زیادی است. از جمله اینکه طلب عافیت و سلامتی در هر وقت و مکانی امر مطلوبی است، پس وقتی که آنها خود به این کار مبادرت کردند، به طریق اولی باید خواسته آنها را پذیرفت. و اینکه صلح باعث تمرکز فکر و استراحت نیروهایتان می شود، و می توانید برای زمان مناسب آمادگی بیشتر پیدا کنید. نیز اینکه وقتی صلح کردید و در امان باشید شدید و هریک از شما توانست عقیده دیگری را بشناسد، بدون شک اسلام رشد و ترقی خواهد کرد و چیزی بر او بالاتر قرار نمی گیرد. و هرکس که دارای عقل و بینش باشد اگر انصاف داشته باشد باید اسلام را بر دیگر ادیان ترجیح دهد، زیرا اوامر و نواهی اسلام زیبا و مفید است، و رفتار خوبی را برای تعامل با مردم ارایه می دهد. اسلام می گوید با مردم به عدالت رفتار کنید. در آئین اسلام و پیروان آن زیاد می شوند، و این صلح کمکی برای مسلمین علیه کفار خواهد بود. از صلح هیچ ضرر و زیانی متوجه اسلام و مسلمانان نمی گردد، مگر اینکه هدف کافران از صلح کردن فریب دادن مسلمین و به دست آوردن فرصت باشد. پس خداوند خبر داد که خدعه و نیرنگ کافران را از آنان دور می کند و ضرر و فریب به خودشان بر می گردد. پس فرمود:« وَإِن يُرِيدُواْ أَن يَخْدَعُوكَ فَإِنَّ حَسْبَكَ اللّهُ» و اگر بخواهند تو را فریب دهند، خداوند تو را کافی است، و تو را در برابر اذیت و آزار آنان کفایت می کند، و خداوند مصالح تو را تامین می نماید، و پیش تر نیز خداوند تو را پشتیبانی و یاری کرده است، و این امر باید موجب اطمینان و آرامش قلبت گردد. « هُوَ الَّذِيَ أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ» و او خدایی است که تو را با یاری خویشتن و توسط مومنان توان و نیرو بخشید. یعنی تو را با کمک آسمانی یاری نمود، و آن یاری خداست که هیچ چیزی نمی تواند در برابر آن مقاومت نماید. و تو را به وسیله مومنان یاری کرد و آنان را برای یاری کردن تو بر انگیخت. « وَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنفَقْتَ مَا فِي الأَرْضِ جَمِيعاً» اگر بعد از آن نفرت و تفرقه سختی که در آن قرار داشتند، همه طلا و نقره و تمامی آنچه را که در زمین است برای برقرار کردن الفت میان آنان خرج می کردی، « َّما أَلَّفَتْ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ» نمی توانستی میان دلهایشان الفت بیاندازی، چون کسی جز خدا نمی تواند دلها را تغییر دهد. « وَلَـكِنَّ اللّهَ أَلَّفَ بَيْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ» ولی خداوند میان دلهایشان انس و الفت برقرار کرد، همانا او توانا و حکیم است. یکی از مصادیق قدرت و توانایی او این است که میان دلهایشان الفت برقرار نمود، و دلهایشان را بعد از پراکندگی و دوری از همدیگر جمع و به یکدیگر نزدیک نمود:« وَاذکُرُوا نِعمَتَ اللَّهِ عَلَیکُم إِذ کُنتُم أَعدَآء فَأَلَّفَ بَینَ قُلُوبِکُم فَأَصبَحتُم بِنِعمَتِهِ إِخوَنَاَ وَکُنتُم عَلَی شَفَا حُفرَةِ مِّن النَّارِ فَأَنقَذَکُم مِّنهَا» و نعمت خدا را بر خود یاد کنید، آنگاه که دشمن همدیگر بودید، پس خداوند میان دلهایتان الفت برقرار کرد، و به نعمت خدا برادر شدید، و شما در کناره پرتگاهی از آتش بودید، پس شما را از آن نجات داد. سپس خداوند متعال فرمود:« يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَسْبُكَ اللّهُ» ای پیامبر! خدا تو را کافی است، « وَمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ» و نیز خداوند برای مومنانی که از تو پیروی می کنند کافی است. این وعده خدا برای بندگان مومنش می باشد که از پیامبر دوری می کنند؛ آنان را در مقابل دشمنانشان کفایت و حمایت می کند. پس هرگاه ایمان آوردن و پیروی و اطاعت کردن آنان محقق باشد، خداوند آنها را در کلیه امور دین و دنیا حمایت و یاری می کند، در غیر این صورت کفایت و حمایتی در کار نخواهد بود. آیه ی 66-65: يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ إِن يَكُن مِّنكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُواْ مِئَتَيْنِ وَإِن يَكُن مِّنكُم مِّئَةٌ يَغْلِبُواْ أَلْفًا مِّنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ يَفْقَهُونَ ؛ ای پيامبر ، مؤمنان را به جنگ برانگيز اگر از شما بيست تن باشند و در، جنگ پايداری کنند ، بر دويست تن غلبه خواهند يافت و اگر صد تن باشند ، بر هزار تن از کافران پيروز می شوند زيرا آنان مردمی عاری از فهمند. الآنَ خَفَّفَ اللّهُ عَنكُمْ وَعَلِمَ أَنَّ فِيكُمْ ضَعْفًا فَإِن يَكُن مِّنكُم مِّئَةٌ صَابِرَةٌ يَغْلِبُواْ مِئَتَيْنِ وَإِن يَكُن مِّنكُمْ أَلْفٌ يَغْلِبُواْ أَلْفَيْنِ بِإِذْنِ اللّهِ وَاللّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ ؛ اکنون خدا بار از دوشتان برداشت و از ناتوانيتان آگاه شد اگر از شماصد، تن باشند و در جنگ پای فشرند ، بر دويست تن پيروز می شوند و اگر از شما هزار تن باشند ، به ياری خدا بر دو هزار تن پيروز می شوند و خدابا آنهاست که پايداری می کنند. خداوند متعال به پیامبر (ص) می فرماید: « يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ» ای پیامبر! مومنان را به جهاد برانگیز. یعنی به هر طریقی که اراده آنان را تقویت می نماید و همت هایشان را فعال می کند، آنان را تحریک کن، از قبیل تشویق برای جهاد و مبارزه و رویارویی یا دشمنان، و ترساندن از ضد آن، و بیان فضیلت و شجاعت و شکیبایی و خیر و برکاتی که جهاد در دنیا و آخرت به دنبال دارد، و بیان ضرر بزدلی، و اینکه ترسویی از اخلاق پست و زشت است، و از دین و جوانمردی می کاهد، و اینکه مومنان به داشتن روحیه شجاعت و دلاوری بر دیگران اولویت دارند. « إن تَکُونُوا تَألَمُونَ فَإِنَّهُم یَألَمُونَ کَمَا تَأَلَمُون و تَرجُونَ مِنَ اللَّهِ مَا لَا یَرجُونَ» اگر شما درد و رنج می کشید بدانید که قطعا آنها هم درد می کشند، همچنانکه شما دردمند هستید، حال آنکه شما اجر و ثوابی را از خداوند انتظار دارید که آنان به برخورداری از آن امیدی ندارند. « إِن يَكُن مِّنكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُواْ مِئَتَيْنِ وَإِن يَكُن مِّنكُم مِّئَةٌ يَغْلِبُواْ أَلْفًا مِّنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ» اگر از میان شما مومنان بیست نفر صابر و شکیبا باشند بر دویست نفر چیره می گردند، و اگر از میان شما صد نفر شکیبا باشند بر هزار نفر از کافران پیروز می شوند، یک نفر مسلمان در برابر ده نفر کافر. « بِأَنَّهُمْ» و این بدین خاطر است که کافران « قَوْمٌ لاَّ يَفْقَهُونَ» گروهی نادان هستند. یعنی آنها نمی دانند که خداوند چه چیزهایی را برای مجاهدان آماده نموده است، پس آنان به خاطر دست یابی به منصب و مقام عالی، و تباهی و فساد می جنگند، اما هدف شما از جنگ اعتلای کلمه الله و نصرت دینش، و دست آوردن رستگاری بزرگ نزد خداوند است، و همه اینها انگیزه هایی برای شجاعت و شکیبایی و شتافتن به جبهه های جنگ می باشد. سپس خداوند این حکم را بر بندگانش سبک نمود وفرمود:« الآنَ خَفَّفَ اللّهُ عَنكُمْ وَعَلِمَ أَنَّ فِيكُمْ ضَعْفًا» اکنون خداوند برای شما تخفیف قایل شد و دانست که در شما ضعفی است ، بنابراین رحمت و حکمت الهی اقتضا نمود تا در مورد شما تخفیف قایل شود. « يَكُن مِّنكُم مِّئَةٌ صَابِرَةٌ يَغْلِبُواْ مِئَتَيْنِ وَإِن يَكُن مِّنكُمْ أَلْفٌ يَغْلِبُواْ أَلْفَيْنِ بِإِذْنِ اللّهِ وَاللّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ » پس اگر از میان شما صد نفر شکیبا باشند، بر دویست نفر چیره می گردند، و اگر از میان شما هزار نفر شکیبا باشند به اذن و یاری خدا بر دو هزار نفر چیره می گردند، و خداوند با کمک و تائیدات خود با شکیبایان است. صورت آیات خبر می دهد که مومنان وقتی به این تعداد مشخص برسند بر آن تعداد مشخص از کافران پیروز می شوند، و خداوند بر آنها منت می نهد که شجاعد و ایمان را در نهاد آنان قرار داده است. اما معنی آیه و حقیقت آن دستور است و خداوند در ابتدای کار مومنان را دستور داده که جایز نیست یک نفر از آنها در مقابل ده نفر از کافران، و ده نفر از آنان در مقابل صد نفر کافر، و صد نفر مومن در برابر هزار نفر کافر فرار کنند. سپس خداوند این حکم را تخفیف داد، به گونه ای که اگر کفار دو برابر مسلمانان بودند، برای مسلمانان جایز نیست که به هنگام رویارویی با آنان فرار کنند. اما اگر کافران از دو برابر مسلمین بیشتر بودند، برای مسلمین جایز است که فرار کنند. اما در اینجا دو مساله پیش می آید: یکی اینکه آیه به صورت خبر آمده است، و اصل در خبر این است که به معنی خبر، و منظور از آن منت گذاردن و خبر دادن از واقعیت این امر باشد. دوم این که این تعداد مقید شده اند به اینکه شکیبا باشند، به این صورت که بر شکیبایی تمرین کرده باشند. و مفهوم آیه چنین است که اگر شکیبا نباشند فرار کردن برای آنها جایز است گرچه تعداد کافران از دو برابر آنها کمتر باشد، اما این زمانی جایز است که گمان غالب مسلمانان بر این باشد که شکست می خورند و زیان می بینند. پاسخ اشکال اول این است که فرموده الهی « الآنَ خَفَّفَ اللّهُ عَنكُمْ» اکنون خداوند برای شما تخفیف قایل شد دلیل بر این است که این دستور لازم است، و یک امر ِ وجوبی و قطعی است، سپس خداوند آن را تا آن تعداد کاهش داد، پس مشخص است که یک دستور است گرچه در قالب خبر آمده باشد. و گفته می شود آمد جمله به صورت خبر نکته زیبایی را در بردارد که اگر با صیغه امر بیان می شد این نکته در آن یافت نمی گردید، و آن تقویت قلوب مومنان و مژده پیروزی بر کافران می باشد. پاسخ اشکال دوم نیز این است که منظور از مقید کردن به «شکیبایی» عبارت است از اینکه خداوند مومنان را بر شکیبایی و صبر تحریک و تشویق نموده، و اینکه آنان باید اسباب و عوامل شکیبایی را فراهم کنند. پس هرگاه اسباب صبر را فراهم نمودند اسباب ایمانی و مادّی بشارتگر آن خواهند بود آنچه خداوند متعال مبنی بر پیروزی این تعداد اندک از آن خبر داده است، محقق خواهد شد. آیه ی 69-67: مَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَن يَكُونَ لَهُ أَسْرَى حَتَّى يُثْخِنَ فِي الأَرْضِ تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيَا وَاللّهُ يُرِيدُ الآخِرَةَ وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ؛ برای هيچ پيامبری نسزد که اسيران داشته باشد تا که در روی زمين کشتار بسيار کند شما متاع اينجهانی را می خواهيد و خدا آخرت را می خواهد و او پيروزمند و حکيم است. لَّوْلاَ كِتَابٌ مِّنَ اللّهِ سَبَقَ لَمَسَّكُمْ فِيمَا أَخَذْتُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ؛ اگر پيش از اين از جانب خدا حکمی نشده بود ، به سبب آنچه گرفته بوديدعذابی بزرگ به شما می رسيد. فَكُلُواْ مِمَّا غَنِمْتُمْ حَلاَلاً طَيِّبًا وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ؛ از آنچه به غنيمت گرفته ايد که حلال است و پاکيزه ، بخوريد و از خدابترسيد هر آينه خدا آمرزنده و مهربان است. در اینجا خداوند پیامبر و مومنان را سرزنش می نماید، که چرا در جنگ بدر وقتی که مشرکان را اسیر کردند، آنها را به خاطر فدیه گرفتن زنده نگاه داشتند؟ این در حالی است که رای امیر المومنین عمر بن خطاب این بود که باید کشته شوند و ریشه کن گردند. پس خداوند متعال فرمود:« مَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَن يَكُونَ لَهُ أَسْرَى حَتَّى يُثْخِنَ فِي الأَرْضِ» پیامبری که با کفار می جنگد؛ کفاری که می خواهند نور خدا را خاموش نمایند، و برای از بین بردن دین او و تمامی کسانی که خدا را می پرستند تلاش می نمایند، برای چنین پیامبری شایسته نیست که به هنگام اسیر نمودن آنان، آنها را به خاطر فدیه گرفتن آزاد کند. نباید از چنین کفاری که به اسارت در آمده اند، فدیه قبول کرد، و باید از بین برده شوند، و شر آنها کم گردد، پس تا وقتی که کافران دارای شر و قدرت باشند بهتر است که آنها را به اسارت در نیاورد، بلکه در همان میدان جنگ به قتل رساند. پس وقتی که پیامبر آنها را در هم کوبید و آنها را کشت و مسلمین پیروز شدند، و شر مشرکین از بین رفت، و نابود شدند، در این هنگام اشکالی ندارد که به اسارت گرفته شده و نگاه داشته شوند. خداوند متعال می فرماید:« تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيَا» شما با گرفتن فدیه و زنده نگاه داشتن آنها کالا و متاع دنیا را می خواهید. یعنی این کار مصلحتی برای دینتان ندارد. « وَاللّهُ يُرِيدُ الآخِرَةَ» و خداوند با قدرت و بخشیدن به دینش و یاری کردن دوستانش، و بالاتر قرار دادن سخن آنها بر دیگران، آخرت را می خواهد، پس به چیزی دستور می دهد که شما را به مقامات رفیع آن می رساند. « وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ» و خداوند دارای قدرت و توانایی کامل است، و اگر می خواست بدون جنگ کافران را شکست دهد چنین می کرد، اما او حکیم است و برخی از شما را به وسیله برخی دیگر می آزماید. « لَّوْلاَ كِتَابٌ مِّنَ اللّهِ سَبَقَ» اگر از جانب خدا حکمی که قضا و قدر او بر آن رفته است مبنی بر حلال بودن غنیمت ها نبود، و عذاب را از شما دور نمی کرد، « لَمَسَّكُمْ فِيمَا أَخَذْتُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ» قطعا در آنچه گرفتید عذابی بزرگ به شما می رسد. و در حدیث آمده است: « لَو نَزَلَ عَذَابُ یَوم بَدرٍ مَا نَجَا مِنهُ إلَّا عُمرَ» اگر عذابِ روز بدر فرو فرستاده می شد ، جز عمر هیچ کس نجات نمی یافت. « فَكُلُواْ مِمَّا غَنِمْتُمْ حَلاَلاً طَيِّبًا» پس، از آنچه به غنیمت گرفته اید حلال و پاکیزه بخورید. و این از لطف خدا نسبت به این امت است که غنایم را برای آن حلال کرده است، در حالی که برای هیچ امتی پیش از آنان حلال نبوده است .« وَاتَّقُواْ اللّهَ» و درهمه کارهایتان به منظور ادای سپاسِ نعمت های خدا، از خدا بترسید و پرهیزگاری را پیشه خود سازید. « إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ » بی گمان خداوند آمرزنده است و گناهان هرکس را که به سوی او باز گردد، می آمرزد. نیز گناهان هرکس که چیزی را شریک وی نسازد، می آمرزد. « رَّحیِمُ» و نسبت به شما مهربان است، زیرا غنایم را برایتان حلال و پاکیز قرار داد. آیه ی 71-70: يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّمَن فِي أَيْدِيكُم مِّنَ الأَسْرَى إِن يَعْلَمِ اللّهُ فِي قُلُوبِكُمْ خَيْرًا يُؤْتِكُمْ خَيْرًا مِّمَّا أُخِذَ مِنكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ؛ ای پيامبر ، به اسيرانی که در دست شما هستند بگو : اگر خدا در، دلهايتان نشان ايمان ببيند ، بهتر از آنچه از شما گرفته اند ارزانيتان خواهد داشت و می آمرزدتان ، و خدا آمرزنده و مهربان است. وَإِن يُرِيدُواْ خِيَانَتَكَ فَقَدْ خَانُواْ اللّهَ مِن قَبْلُ فَأَمْكَنَ مِنْهُمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ؛ اگر قصد خيانت به تو را داشته باشند ، پيش از اين به خدا خيانت ورزيده اند و خدا تو را بر آنها نصرت داده است که دانا و حکيم است. این دو آیه نیز در مورد اسیران جنگ بدر نازل شده است، یکی از این اسیران عباس، عموی پیامبر(ص) بود. وقتی از او خواستند که فدیه بدهد ادعا کرد که قبل از این مسلمان بوده است، اما فدیه را از او ساقط نکردند. خداوند به خاطر تسکین دل او و کسانی که مانند وی بودند این آیه را نازل فرمود:« يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّمَن فِي أَيْدِيكُم مِّنَ الأَسْرَى إِن يَعْلَمِ اللّهُ فِي قُلُوبِكُمْ خَيْرًا يُؤْتِكُمْ خَيْرًا مِّمَّا أُخِذَ مِنكُمْ» ای پیامبر! به اسیرانی که در دست شما هستند، بگو: اگر خداوند خیری در دلهایتان سراغ یابد بهتر از مالی که از شما گرفته شده است به شما خواهد داد، و از فضل خویش خیر فراوانی را برایتان فراهم می نماید. « وَيَغْفِرْ لَكُمْ» و گناهانتان را می آمرزد و شما را وارد بهشت می نماید، و خداوند آمرزنده مهربان است. خداوند در خصوص عباس و دیگران به وعده اش وفا نمود، چرا که پس از آن، عباس مال فراوانی را به دست آورد. یک روز مال فراوانی پیش پیامبر(ص) آورده شد، و عباس نیز در آن هنگام حاضر بود، پس پیامبر به او دستور داد به اندازه ای که می تواند از آن مال بردارد، و برای خود ببرد، عباس نیز به اندازه ای برداشت که نزدیک بود نتواند آن را حمل کند. « وَإِن يُرِيدُواْ خِيَانَتَكَ» و اگر تلاش نمایند با شما جنگ کنند و پیمان را بشکنند و به تو خیانت نمایند، « فَقَدْ خَانُواْ اللّهَ مِن قَبْلُ فَأَمْكَنَ مِنْهُمْ» آنان پیش از این به خدا خیانت کرده اند، پس شما را بر آنان پیروز گردانید. بنابراین باید از خیانتِ به تو بپرهیزند، زیرا خداوند متعال بر آنان قدرت دارد و آنها تحت اختیار و تصرف او هستند. « وَاللّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ» و خداوند به همه چیز دانا و آگاه است و هر چیزی را در جایش قرار می دهد. از جمله دانایی و حکمت او این است که این احکام ارزشمند و زیبا را برایتان مشروع نموده، و چنانچه اسیران بخواهند نسبت به شما خیانتی روا بدارند شما را از شر آنان مصون می دارد. آیه ی 72: إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالَّذِينَ آوَواْ وَّنَصَرُواْ أُوْلَـئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَلَمْ يُهَاجِرُواْ مَا لَكُم مِّن وَلاَيَتِهِم مِّن شَيْءٍ حَتَّى يُهَاجِرُواْ وَإِنِ اسْتَنصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ إِلاَّ عَلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُم مِّيثَاقٌ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ؛ آنان که ايمان آورده اند و مهاجرت کرده اند و با مال و جان خويش در راه ، خدا جهاد کرده اند و آنان که به مهاجران جای داده و ياريشان کرده اند ،خويشاوندان يکديگرند و آنان که ايمان آورده اند و مهاجرت نکرده اند خويشاوندان شما نيستند تا آنگاه که مهاجرت کنند ولی اگر شما را به ياری طلبيدند بايد به ياريشان برخيزيد مگر آنکه بر ضد آن گروهی باشد که ميان شما و ايشان پيمانی بسته شده باشد و خدا به کارهايی که می کنيد بيناست. این آیه منشور پیمان دوستی و محبت مومنان با یکدیگر است. خداوند این پیمان را بین مهاجرین که ایمان آوردند، و در راه خدا هجرت نمودند، و دیارشان را به خاطر جهاد در راه خدا ترک کردند، و بین انصار که پیامبر خدا(ص) و یارانش را پناه دادند و آنان را در سرزمین خود با مال و جانشان یاری کردند منعقد نمود. پس این دو گروه یاران و دوستان یکدیگرند، زیرا به خاطر کامل بودن ایمانشان مکمل همدیگر هستند. « وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَلَمْ يُهَاجِرُواْ مَا لَكُم مِّن وَلاَيَتِهِم مِّن شَيْءٍ حَتَّى يُهَاجِرُواْ» و کسانی که ایمان آوردند و هجرت نکردند، شما هیچ ولایتی در برابر آنان ندارید، مگر اینکه هجرت کنند، زیرا زمانی که به شدت به آنها نیاز داشتید حمایت و ولایتشان را قطع کردند، پس چون هجرت نکردند، مومنان ولایتی در برابر آنها ندارند. « وَإِنِ اسْتَنصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ» ولی اگر آنان در امر دین از شما یاری خواستند، یعنی برای جنگ با کسانی که با آنها می جنگند از شما یاری طلبیدند، « فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ» پس یاری کردن آنها و جنگیدن در کنار آنان بر شما واجب است. و اگر به خاطر اهدافی غیر دینی با کسانی دیگر جنگیدند، یاری کردن آنها بر شما واجب نیست. « إِلاَّ عَلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُم مِّيثَاقٌ» مگر علیه قومی که میان شما و آنها پیمانی وجود دارد. یعنی پیمانی برای نجنگیدن دارید، پس اگر مومنانی که جدا شده اند و هجرت نکرده اند، خواستند با آنها بجنگند، به خاطر پیمانی که میان شما و آنان است آنها را یاری نکنید. « وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ» و خداوند به آنچه می کنید بیناست و حالتی را که بر آن هستید، می داند، پس احکامی را برایتان مشروع می نماید که شایسته شما است. آیه ی 73: وَالَّذينَ كَفَرُواْ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ إِلاَّ تَفْعَلُوهُ تَكُن فِتْنَةٌ فِي الأَرْضِ وَفَسَادٌ كَبِيرٌ؛ کافران نيز خويشاوندان يکديگرند اگر مراعات آن نکنيد فتنه و فسادی ، بزرگ در اين سرزمين پديد خواهد آمد. پس از آنکه خداوند پیمان دوستی را میان مومنان بست، خبر داد که برخی از کافران دوستان برخی دیگرند، چون کفر همه را دور جمع می نماید، پس با کافران جز کافری مانند آنها دوستی نمی نماید، « إِلاَّ تَفْعَلُوهُ» اگر شما با مومنان دوستی نکنید و با کافران دشمنی نورزید، به این صورت که با همه دوستی کنید، یا با همه دشمنی ورزید، یا کافران را به دوستی بگیرید و با مومنان دشمنی کنید، « تَكُن فِتْنَةٌ فِي الأَرْضِ وَفَسَادٌ كَبِيرُ» فتنه و فساد بزرگی در زمین برپا می گردد، زیرا بر اثر آن شر فراوانی به وجود می آید، از قبیل اختلاط حق با باطل، و اختلاط مومن با کافر، و انجام نگرفتن بسیاری از عبادتهای بزرگ، مانند جهاد و هجرت و دیگر اهداف شریعت که اگر مومنان یکدیگر را به دوستی نگیرند تمامی این مصایب به وجود خواهد آمد. آیه ی 75-74: وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالَّذِينَ آوَواْ وَّنَصَرُواْ أُولَـئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَّهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ ؛ آنان که ايمان آورده اند و مهاجرت کرده اند و در راه خدا جهاد کرده اندو آنان که جايشان داده اند و ياريشان کرده اند ، به حقيقت مؤمنانند ، آمرزش و روزی نيکو از آن آنهاست. وَالَّذِينَ آمَنُواْ مِن بَعْدُ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ مَعَكُمْ فَأُوْلَـئِكَ مِنكُمْ وَأُوْلُواْ الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ؛ و کسانی که بعدا ايمان آورده اند و مهاجرت کرده اند و همراه شما جهاد کرده اند ، از شما هستند به حکم کتاب خدا ، خويشاوندان به يکديگر سزاوارترند و خدا بر هر چيزی داناست. آیات گذشته در مورد پیمان دوستی بین مهاجر و انصار بود، و این آیات در مورد بیان ستایش و پاداش آنهاست. پس فرمود:« وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالَّذِينَ آوَواْ وَّنَصَرُواْ أُولَـئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا» و کسانی که ایمان آوردند و هجرت کردند و در راه خدا جهاد نمودند، و کسانی که به مهاجرین جای دادند و آنان را یاری کردند، اینها به راستی مومن اند، چون صداقت و راستی ِ ایمانشان را با هجرت و یاری نمودن و دوست داشتن یکدیگر، و جهاد با دشمنان کافر و منافقشان نشان دادند. « لَّهُم مَّغْفِرَةٌ» برای آنان از جانب خدا آمرزش است، و بدی ها و گناهانشان محو می گردد، و لغزشهایشان از بین می رود. «وَ» برای آنان، « َرِزْقٌ كَرِيمٌ » و در باغهای بهشت خیر فراوانی از جانب پروردگار بزرگوار به آنان می رسد. و ممکن است پیشی از پاداش آخرت ، در دنیا نیز به آنان پاداشی برسد که شادمان شوند، و چشم هایشان روشن گردد، و دلهایشان با آن آرامش یابد، « وَالَّذِينَ آمَنُواْ مِن بَعْدُ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ مَعَكُمْ» و همچنین کسانی که بعد از مهاجرین و انصار می آیند و به خوبی از آنان پیروی کرده، و ایمان آورده و هجرت نموده، و در راه خدا جهاد می کنند، « فَأُوْلَـئِكَ مِنكُمْ» پس ایشان از شما هستند؛ آنچه برای شماست به آنان هم می رسد، و آنچه که به ضرر شما است به ضرر آنان نیز می باشد. پس این دوستی ایمانی که در اول اسلام بود اثر و نقشی بسیار بزرگ داشت تا جایی که پیامبر(ص) بین مهاجرین و انصار علاوه بر برادری عام ایمانی، به طور خاص نیز پیمان برادری برقرار کرد، و هریک ر ا برادر دیگری قرار داد تا جایی که بر اثر این برادری از یکدیگر ارث بردند. پس خداوند این آیه نازل نمود:« وَأُوْلُواْ الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللّهِ» و خویشاوندان در کتاب خدا از دیگر مومنان به همدیگر سزاوارترند، پس جز عصبه ها و کسانی که دارای سهمی از ترکه هستند کسی دیگر از میّت ارث نمی برد. بنابراین اگر عصبات و کسانی که دارای سهم هستند، موجود نبودند، نزدیکترین خویشاوندان از مرده ارث می برند. همان طور که عموم آیه کریمه دلالت می نماید:« فِي كِتَابِ اللّهِ» در حکم و شریعت و قانون خدا، « إِنَّ اللّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ»بی گمان خداوند به هر چیزی دانا، و بر هر چیزی تواناست. از جمله مصادیق آگاهی خداوند این است که به اوضاعتان آگاه است و آنچه را از احکام و شرایع دینی که مناسب احوالتان است بر شما جاری می کند. پایان تفسیر سوره ی أنفال
تفسیر راستین (ترجمه تیسیر الکریم الرحمن)، تألیف:علامه شیخ عبدالرحمن بن ناصر السعدی «رحمه الله» متوفای 1376 هجری قمری (1334هجری شمسی)، ترجمه: محمد گل گمشادزهی مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی islamwebpedia.com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|