Untitled Document
 
 
 
  2024 Nov 21

----

19/05/1446

----

1 آذر 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

پيامبر صلى الله عليه و سلم كه فرمودند:

"لا تصاحب إلا مؤمنا، ولايأکل طعامک إلا تقي" (صحيح – ابن ماجة 7341)،

يعنى: "تنها با مؤمن دوستي کن و کسي بجز انسان متقي از غذاي شما نخورد".

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

قرآن و حدیث>تفسیر قرآن>سوره لقمان > تفسیر سوره لقمان از تفسیر راستین ترجمه تیسیر الکریم الرحمن

شماره مقاله : 9215              تعداد مشاهده : 333             تاریخ افزودن مقاله : 14/1/1390

تفسیر سوره ی لقمان


مکی و 34 آیه است
بسم الله الرحمن الرحيم
آیه ی 5 – 11 :
الم الف، لام، میم.
تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْحَكِيمِ این آیه های کتاب حکمت آمیز است.
هُدًى وَرَحْمَةً لِّلْمُحْسِنِينَ هدایت و رحمتی است برای نیکوکاران.
الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُم بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ کسانی که نماز را بر پای می دارند و زکات می پردازند و آنان به آخرت یقین دارند.
أُوْلَئِكَ عَلَى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ اینان از ]سوی[ پروردگارشان از هدایت برخوردار هستند و ایشان قطعاً رستگارند.
خداوند به اهمیّت و عظمت آیات قرآن اشاره نموده و می فرماید آیات آن پرمحتوا و استوار هستند و از سوی خداوند با حکمت و دانا آمده اند. و از جملۀ استواری و حکمت آمیز بودن آن می توان به موارد ذیل اشاره کرد :
1 – آیات قرآن با مختصرترین و شیواترین کلمات آمده اند و بر بزرگترین و بهترین معانی و مفاهیم دلالت می نمایند.
2 – آیات قرآن از تغییر و تحریف و کم شدن و افزون گشت مصون و محفوظ می باشند.
3 – همۀ اخباری که در مورد گذشتگان یا آیندگان در آن آمده و امور غیبی که از آن خبر داده است مطابق با واقعیت است و هیج کتابی از کتاب های الهی با آن مخالفت نکرده و هیچ پیامبری مخالف آن را نیاورده است. و هیچ دانش محسوس یا معقول صحیحی نبوده و نخواهد بود که با آنچه قرآن آورده است تناقض داشته باشد.
4 – هر آنچه که آیات قرآن به آن دستور می دهند مصلحت محض است، یا منفعت و مصلحت آن بیشتر است. و از هیچ چیزی نهی نکرده اند مگر اینکه فساد محض است یا فساد آن بیشتر است. و در بسیاری مواقع آیات قرآنی به چیزی فرمان می دهند و حکمت و فایدۀ آن را نیز بیان می کنند و از چیزی نهی می کنند و زیان آن را هم بیان می دارند.
5 – آیات قرآن هم به ترغیب و تشویق پرداخته اند و هم بیم داده اند، و موعظه ای رسا هستند که افراد فرهیخته به وسیلۀ آن اصلاح می شوند.
6 – آیات تکراری قرآن از قبیل قصه ها و احکام و امثال آن با هم موافق اند و تناقض و تضادی در آن ها نیست، و هر اندازه فرد هوشمند بیشتر در آن تدبر نماید و در آن بیاندیشد از هم آهنگی و همسانی آن حیرت زده می گردد و یقین پیدا خواهد کرد که این قرآن از سوی خداوند حکیم و ستوده نازل شده است.
با اینکه خداوند حکیم است و به هر اخلاق پسندیده ای فرا می خواند و از هر اخلاق زشتی نهی می کند، اما بیشتر مردم از رهنمود شدن با قرآن محروم هستند و از ایمان آوردن به آن و عمل کردن به احکام آن رویگردان می باشند، مگر کسی که خداوند به او توفیق دهد و وی را از شر شیطان مصون بدارد، و آنها کسانی هستند که عبادت پروردگارشان را به خوبی انجام می دهند و با بندگان او نیکی می کنند.
قرآن برای نیکوکاران مایۀ هدایت است و آنها را به راه راست هدایت می نماید و آنان را از راه جهنم دور می گرداند. وَ رَحمَهً و برایشان رحمتی است که به وسیلۀ آن به سعادت هر دو جهان و خیر فراوان و پاداش زیاد و شادی بیکران دست می یابند، و گمراهی و بدبختی از آنها دور می شود.
سپس نیکوکاران را چنین توصیف کرد که آنها دارای علم و آگاهی کامل هستند، و آن یقینی است که موجب عمل و ترس از عذاب خدا می شود، از این رو آنها از گناهان دوری می نمایند. و آنها را به عمل و انجام کارهای شایسته توصیف کرد و از میان همۀ اعمال دو عمل برتر را به طور ویژه بیان نمود و فرمود : یُقِیمُونَ الصَّلَوهَ نماز را بر پای می دارند که مشتمل بر اخلاص و مناجات با خدا و پرستش خداوند با قلب و زبان و اعضاء است و آدمی را بر انجام سایر کارها کمک می کند.
وَ یُؤتُونَ الزَّکَوهَ و زکات را می پردازند. کسی که زکات را می پردازد از صفت های زشت پاک می گرد دو به برادر مسلمانش فایده می رساند و نیاز او را بر طرف می نماید و با دادن زکات روشن می شود که محبت خدا را بر محبت مال ترجیح می دهد. پس مالی را که دوست دارد در راستای طلب آنچه که از مال بیشتر دوست دارد و آن طلب خشنودی خداست، بیرون می کند و به نیازمندان می دهد.
أولَئِکَ عَلَی هُدًی مِّن رَّبِّهّم نیکوکاران که هم علم دارند و هم عمل می کنند بر هدایت بزرگی قرار دارند و این هدایت از سوی پروردگارشان به آنها رسیده است، پروردگاری که همواره آنها را با نعمت هایش پرورش می دهد و عذاب را از آنها دور می نماید. هدایتی که خداوند آنها را از آن برخوردار نموده از جمله تربیت ویژه خداوند است که دوستانش را بر آن تربیت می نماید و این برترین نوع تربیت است.
وَ أولَئِکَ هُمُ المُفلِحُونَ و ایشان رستگارند و خشنودی پروردگار و پاداش دنیوی و اخروی خود را دریافته اند و از خشم و عذاب خدا در امان مانده اند، چون آنها راه رستگاری را در پیش گرفته اند، که برای رسیدن به موفقیت جز آن راهی وجود ندارد.
آیه ی 9 – 6 :
وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَن سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّخِذَهَا هُزُوًا أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ و در میان مردم کسانی هستند که خریدار سخنان بیهوده اند تا بدون هیچ دانشی ]مردم را[ از راه خداوند گمراه سازند و آن را به مسخره گیرند. آنان عذاب خوار کننده ای دارند.
وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا وَلَّى مُسْتَكْبِرًا كَأَن لَّمْ يَسْمَعْهَا كَأَنَّ فِي أُذُنَيْهِ وَقْرًا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ و چون آیات ما بر او خوانده شود تکبرکنان روی بر می گرداند، گویی که آن را نشنیده است، انگار در گوش هایش سنگینی است، پس او را به عذاب دردناکی مژده بده.
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ جَنَّاتُ النَّعِيمِ بی گمان کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند باغهای پر نعمت بهشت از آن ایشان است.
خَالِدِينَ فِيهَا وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ جاودانه در آن خواهند ماند، این وعدۀ راستین خداست، و او قدرتمند و با حمکت است.
هنگامی که خداوند از کسانی یاد کرد که به وسیلۀ قرآن هدایت شده اند و به آن روی آورده اند، به ذکر کسانی پرداخت که از قرآن روی گردانیده و از آن بهره ای نبرده اند، و بیان فرمود که سزای چنین اشخاصی را اینگونه مقرّر کرده که آنها به جای پذیرش قرآن هر سخن باطلی را بپذیرند، پس ارزشمندترین سخنان و بهترین گفتار را ترک نموده و به جای آن به فرومایه ترین و قبیح ترین گفتار روی بیاورند.
بنابراین فرمود : وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَشتَرِی و از میان مردم کسی هست که خریدار سخنان بیهوده می باشد، و او فردی محروم و خوار و ذلیل است. و خریدار سخنان بیهوده یعنی کسی که آن سخنان را انتخاب می کند و به آن علاقه مند است، مانند خریداری که به کالایی علاقه مند است و در مقابل آن پول می دهد. لَهوَ الحَدِیثِ سخنانی که دل ها را غافل می نماید و آنها را از رسیدن به بزرگترین خواسته باز می دارد. پس هر سخن حرام و بیهوده و پوچ و گفته هایی که آدمی را به سوی کفر و گناه تشویق می کند و سخنان کسانی که حق را نمی پذیرند و به وسیلۀ باطل به مجادلۀ حق بر می خیزند تا آن را درهم بشکنند. غیبت و سخن چینی و دروغ و ناسزا و موسیقی و چیزهایی که برای دین و دنیا فایده ای ندارد در این داخل است. این نوع از مردم به جای سخنان مفید و هدایتگر، سخنان یاوه و بیهوده را بر می گزینند. لِیُضِلَّ عَن سَبِیلِ اللهِ بِغَیرِ عِلمٍ تا جاهلانه و پس از آن که خودشان گمراه شدن مردم را نیز از راه خدا گمراه کنند، زیرا گمراه کردن ناشی از گمراه شدن است، و آنان با گمراه کردن مردم و آوردن آنها به سوی این سخن، از سخن مفید و کار سودمند و حق روشن و راه راست باز می دارند. و تا وقتی که هدایت و حقیقتی را که آیات خدا در بر گیرنده ی آن است، مورد انتقاد قرار ندهند و آن را به باد تمسخر نگیرند و پیام رسان را نیز مورد تمسخر قرار ندهند نمی توانند این کار را انجام دهند.
پس وقتی که باطل را ستایش می کنند و مردم را به سوی آن تشویق می نمایند و حق را مورد انتقاد قرار می دهند و حق و اهل حق را به باد تمسخر می گیرند جاهلان را گمراه می سازند و با سخنانی که به آنان القات می نمایند آنها را فریب می دهند، چون جاهلان، گمراهی را تشخیص نمی دهند و حقیقت را نمی دانند. أولَئِکَ لَهُم عَذَابٌ مُّهِینٌ آنان به کیفر گمراهی و مسخره کردن آیات خدا و تکذیب حق عذاب خوار کننده ای دارند.
بنابراین فرمود : وَ إذَا تُتلَی عَلَیهِ ءَایَتُنَا وَلَّی مُستَکبِراً و هنگامی که آیات ما بر او خوانده شود تا ایمان بیاورد و تسلیم آن گردد مستکبرانه روی بر می گرداند و آن را نمی پذیرد و در دل او هیچ اثری بر جای نمی گذارد بلکه به آن پشت می کند، کَأن لَّم یَسمَعهَا انگار آنها را نشنیده است، کَأنَّ فِی أُذُنَیهِ وَ قراً گویا در گوش هایش سنگینی است و گوش هایش کر هستند و صدا را نمی شنوند. پس چنین کسی راهی برای هدایتش وجود ندارد. فَبَشِّرهُ بِعَذابٍ ألِیمٍ و او را به عذاب دردناکی مژده بده؛ مژده ای که دل او را غمگین و چهره اش را زشت و سیاه می نماید. او را به عذابی مژده بده که قلب و بدنش را به درد می آورد و کسی اندازۀ آن عذاب را نمی داند. این مژده برای بدکاران است! چه مژده ی نامبارکی می باشد!
و اما مژدۀ نیکوکاران این است که فرمود : إنَّ الَّذِینَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّلِحَتِ کسانی که با ایمان آوردن، عبادت باطنی را انجام می دهند و با اسلام و عمل صالح عبادت ظاهری را ادا می کنند، لَهُم جَنَّتُ النَّعِیِم آنها را مژده باد به پاداش کارهایی که کرده اند بهشت پر نعمت از آن ایشان است.
خَلِدِینَ فَیهَا در باغ های پر نعمت بهشت که روح و جسم از نعمت های آن برخوردار می گردد جاودانه خواهند ماند. وَعدَ اللهِ حَقّاً این وعدۀ راستین خداست و امکان ندارد که خلاف آن عمل شود و تغییر و تبدیلی در آن راه ندارد. وَ هُوَ العَزِیزُ الحَکِیمُ و او بسیار توانمند و بسیار با حکمت است. از جمله توانمندی و حکمت او این است که عده ای را موفق گردانده و عده ای را به حال خویش واگذارده است. و این ناشی از علم و حکمتی است که در خصوص آنان دارد، و این علم و حکمت مقتضی آن است که حال آنان اینگونه باشد.
آیه ی 11 – 10 :
خَلَقَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا وَأَلْقَى فِي الْأَرْضِ رَوَاسِيَ أَن تَمِيدَ بِكُمْ وَبَثَّ فِيهَا مِن كُلِّ دَابَّةٍ وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ
آسمان ها را بدون ستون هایی که آنها را ببینید آفریده است و در زمین کوه های استواری را افکنده تا زمین شما را نلرزاند و در آن انواع جنبندگان را پخش و پراکنده کرده است. و از آسمان آبی نازل کردیم آنگاه در زمین هر گونه ای ارزشمند را رویاندیم.
هَذَا خَلْقُ اللَّهِ فَأَرُونِي مَاذَا خَلَقَ الَّذِينَ مِن دُونِهِ بَلِ الظَّالِمُونَ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ این آفرینش خداوند است، شما به من نشان دهید که غیر او چه چیزی را آفریده اند؟ بلکه ستمگران در گمراهی آشکاری هستند.
خداوند برخی از آثار و قدرت خویش و شگفتی هایی از حکمت خود و نعمت هایی که از آثار رحمت او هستند برای بندگانش بیان داشته و می فرماید : خَلَقَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا آسمان های هفتگانه را با وجود گستردگی و ضخامت و بزرگی و ارتفاع زیادشان بدون ستون هایی که آنها را ببینید آفریده است، و اگر ستونی داشتند دیده می شدند بلکه بدون ستون و با قدرت خدا محکم و برقرار گشته اند. وَألقَی فِی الأرضِ رَوَسِیَ أن تَمِیدَ بِکُم و کوه های بزرگی را در گوشه هما و دل زمین قرار داده تا زمین شما را نلرزاند، پس اگر کوه های محکم و قوی نبود زمین به لرزه می افتاد و ساکنان آن تکان می خوردند.
وَبَثَّ فِیهَا مِن کِلِّ دَأبَّهٍ و در زمین پهناور انواع چهارپایانی را که منافع انسان را تأمین می کنند پخش و پراکنده ساخته است. و خداوند این جانوران را در زمین پخش نموده است و آن ها به روزی و خوراک نیاز دارند بنابراین از آسمان آب با برکتی فرو فرستاد، فَأنبَتنَا فِیهَا مِن کُلِّ زَوجٍ کَرِیمٍ پس در زمین به وسیلۀ باران اقسام گوناگونی از گیاهان ارزشمند و زیبا و مفید رویانده ایم که جانوران از آن تغذیه می نمایند.
هَذَا خَلقُ اللهِ روزی دادن به جانداران کار خداست و جهان بالا و پایین و حیوانات و جمادات آفریده های خداوند یگانه هستند و همه این را قبول دارند حتی مشرکین هم می پذیرند. که اینها را خدا آفریده است. فَأرُونِی مَاذَا خَلَقَ الَّذِینَ مِن دُونِهِ پس به من نشان دهید آنهایی را که شریک خدا قرار داده و به فریاد می خوانید و پرستش می کنید چه چیزی را آفریده اند؟! چرا که شما آنها را مانند خدا پرستش می کنید پس باید آنها هم مانند خدا آفریده هایی داشته باشند و آنان را روزی بدهند. پس اگر آنها چنین توانایی را دارند به من نشان دهید تا صحت ادعایتان مبنی بر این که سزاوار پرستش می باشند مشخص گردد. و معلوم است که آنها نمی توانند چیزی را نشان دهند که آفریدۀ معبودانشان باشد چون آنها اقرار می نمایند که همۀ موجودات آفریدۀ خدا هستند. پس ثابت شد که آنها از ارائه ی دلیلی که ثابت کند معبودانشان سزاوار عبادت هستند عاجز و ناتوان می باشند. بلکه آنها از روی نادانی و به علت جهالت و گمراهی به پرستش معبودان باطل خود می پردازند. بنابراین فرمود :
بَلِ الظَّلِمُونَ فِی ضَلَلٍ مُّبِینٍ بلکه ستمگران در گمراهی آشکار و روشنی به سر می برند، چون چیزهایی را پرستش می نمایند که نمی توانند به کسی سود و زیانی برسانند و مرگ و زندگی و رستاخیز در دست آنها نیست، و آنان به خاطر بی خردی پرستش خداوند آفریننده و روزی دهنده را که مالک همه چیز است ترک کرده اند.
 
آیه ی 19 – 12 :
وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَمَن يَشْكُرْ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ و به راستی که به لقمان فرزانگی بخشیدیم ]و به او فرمان دادیم[ که خدا را سپاسگزاری کن و هر کس ]خدا را[ سپاس گزارد به سود خویش سپاسگزاری می کند و هر کس ناسپاسی کند ]بداند که[ خداوند بی نیاز ستوده است.
وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ و ]به یاد آور[ زمانی را که لقمان در حالی که پسرش را اندرز می داد به او گفت : «پسر جان! به خداوند شرک نورز. به راستی که شرک ستمی بزرگ است».
وَوَصَّيْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَى وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِي عَامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لِي وَلِوَالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ و به انسان دربارۀ پدر و مادرش سفارش کرده ایم، مادرش با ضعف روز افزون او را آبستن بوده است. و باز گرفتنش از شیر طی دو سال است.
]انسان را سفارش نموده ایم[ که شکرگزار من و پدر و مادرت باش که بازگشت ]همه[ به سوی من است.
وَإِن جَاهَدَاكَ عَلى أَن تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا وَصَاحِبْهُمَا فِي الدُّنْيَا مَعْرُوفًا وَاتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنَابَ إِلَيَّ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ و اگر تو را بر آن داشتند که چیزی را شریک من قرار دهی که کمترین آگاهی از آن نداری، از آنان اطاعت مکن، و در دنیا به خوبی با آنان رفتار کن، و از راه کسی پیروی کن که به سوی من رو کرده است، سپس بازگشتتان به سوی من است آنگاه شما را از آنچه می کردید آگاه خواهم ساخت.
يَا بُنَيَّ إِنَّهَا إِن تَكُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ فَتَكُن فِي صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّمَاوَاتِ أَوْ فِي الْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ پسر جان! اگر آن به اندازۀ سنگینی دانه ای از سپندان باشد و در دل سنگی یا در آسمان ها و یا در میان زمین باشد خدا آن را حاضر می آورد، بی گمان خداوند باریک بین و آگاه است.
يَا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنكَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ ای فرزندم! نماز را بر پای دار و به کار نیک دستور بده و از کار بد باز دار و در برابر آنچه به تو می رسد شکیبا باش که این از کارهای سترگ است.
وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ و با تکبر از مردم روی مگردان و در زمین خرامان راه مرو، بی گمان خداوند هیچ متکبر فخر فروشی را دوست ندارد.
وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِن صَوْتِكَ إِنَّ أَنكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ و در راه رفتنت میانه روی ]را پیشه[ کن و از صدایت بکاه، ]بدان که[ بدترین صداها، صدای خران است.
خداوند خبر می دهد که او به بندۀ خوب خودش لقمان فرزانگی و حکمت بخشید. حکمت و فرزانگی یعنی دانستن حق به آن صورت که هست و پی بردن به حکمت و اسرار آن. ممکن است انسان عالم و دانشمند باشد اما حکیم نباشد، چرا که حکمت مستلزم علم و عمل است. بنابراین حکمت را به علم مفید و عمل صالح تفسیر کرده اند. وقتی خداوند این منت و احسان بزرگ را به لقمان عطا نمود به او فرمان داد تا در برابر آنچه خدا به او داده است شکر گزار باشد تا آن نعمت را برکت دهد و از فضل خویش بر آن بیافزاید. و خداوند خبر داد که شکر و سپاس سپاسگزاران به سود آدمی است، و هر کس ناسپاسی کند زیان آن به خودش بر می گردد، و خداوند به او نیازی ندارد، و او تعالی در مورد دستوری که در رابطه با مخالفان خودش صادر می نماید ستوده است.
پس بی نیازی و غنای او جزو صفات ذاتی ایشان می باشد. نیز ستوده بودن او در صفات کمالش و ستوده بودنش در صنعت زیبایش جزو صفات ذاتی ایشان می باشد. و هر کدام از این دو صفت ]بی نیازی و ستوده بودن[ صفت کمال هستند. و قرار گرفتن این دو صفت در کنار هم بر کمال او می افزاید.
مفسرین در این مورد اختلاف نموده اند که آیا لقمان پیامبر بوده یا فردی صالح و شایسته؟ و خداوند در مورد او فقط همین را فرموده که به او حکمت داده است، و برخی از چیزهایی را که به عنوان پند به فرزندش گفته است بیان نموده که نشانگر فرزانگی و حکمت او می باشد. پس اصول و قواعد بزرگ حکمت را ذکر نموده و می فرماید : وَ إذا قَالَ لُقمَنُ لِآبنِهِ وَ هُوَ یَعِظُهُ و آنگاه که لقمان پسرش را پند داد. پند و موعظه یعنی امر و نهی که با تشویق و بیم همراه باشد.
پس لقمان پسرش را به توحید و یگانه پرستی امر نمود و از شرک نهی کرد و علت آن را برایش چنین بیان نمود : إنَّ الشِّرکَ لَظُلمٌ عَظِیمٌ همانا شرک ستمی بزرگ است. و دلیل اینکه شرک ستمی بزرگ می باشد این است که هیچ چیزی بدتر و زشت تر از کسی نیست که مخلوق آفریده شده از خاک را با خداوند جهانیان برابر قرار دهد. و کسی را که هیچ اختیاری ندارد با کسی برابر سازد که اختیار همه چیز در دست اوست. و موجود ناقص و نیازمندی را که از همه جهت نیازمند است با پروردگار کامل که از هر جهت بی نیاز است برابر گرداند. و کسی را که نمی تواند به اندازۀ یک ذره نعمتی به کسی ببخشد با کسی برابر قرار دهد که همۀ نعمت های دینی و دنیوی و جسمی و روحی را او بخشیده، و اوست که بدی را دور می نماید. پس آیا بزرگتر از این ستمی وجود دارد؟! و آیا ستمی بزرگتر از این هست که آدمی وجود شریف خود را در خوارترین و بدترین مقام ها و مراحل قرار دهد، و چیزی را عبادت کند که کوچکترین ارزشی ندارد؟! حال آنکه خداوند انسان را آفریده است تا او را عبادت کند. پس چنین فردی واقعاً بر خود ستم بزرگی روا داشته است.
وقتی خداوند دستور داد که حق او به جای آورده شود، یعنی برای او شریکی قرار داده نشود؛ امری که از لوازمات توحید است، به ادای حقوق پدر و مادر دستور داد و فرمود : انسان را سفارش نموده ایم و روز قیامت او را در این مورد خواهیم پرسید که آیا به این سفارش عمل نموده است یا نه؟ پس او را سفارش کرده ایم تا با پدر و مادرش نیکی کند، و به او گفته ایم که با انجام بندگی و به جای آوردن حقوق من شکرگزار من باشد، و از نعمت هایم در مسیر ارتکاب گناهان کمک نگیرد. و نیز با پدر و مادرش نیکی کند و با آنان مهربانانه سخن بگوید و در برابر آنها فروتن باشد و به آنان احترام بگذارد و کارهای آنها را انجام بدهد و از هر گونه بدی نسبت به آنها بپرهیزد و با گفتار و کردار خود آنها را ناراحت نکند. انسان را به این سفارش کرده و به او خبر داده ایم که إلَیَّ المَصِیرُ بازگشت همه به سوی من است.
یعنی به زودی ای انسان! به نزد کسی خواهی رفت که تو را به این سفارش نموده و به انجام و ادای این حقوق مکلف کرده است. و او از تو خواهد پرسید که آیا این وظایف را انجام داده ای یا نه، که اگر انجام داده باشی به تو کیفر و عذاب هلاک کننده و دردناک خواهد داد.
سپس سببی را ذکر کرد که موجب نیکی کردن با والدین است. و آن سبب در مادر موجود است ؛ حَمَلَتهُ أمُّهُ وَهنًا عَلَی وَهنٍ مادرش به او حامله می گردد و هر دم به ضعف و سستی تازه ای دچار می شود و پی در پی با سختی ها مواجه می گردد.
از وقتی که فرزند در شکم مادر قرار می گیرد مادر هر دم بیمار و بی حال و ناتوان می گردد، و حالتش دگرگون می شود، سپس بعداز مدت ها تحمل دردهای شدید فرزند را به دنیا می آورد.
وَ فِصَلُهُ فِی عَامَینِ و پایان دوران شیر خوارگی فرزند دو سال است، و در طی این مدت همواره در آغوش و تحت سرپرستی مادر قرار دارد و به او شیر می دهد. آیا مادری که این همه سختی را برای فرزندش تحمل نموده و به شدت او را دوست می دارد، نباید به فرزندش تأکید و سفارش شود که کاملاً با او نیکی کند؟!
« وَإِن جَاهَدَاكَ عَلى أَن تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا» و اگر پدر و مادرت تلاش و کوشش کردند که چیزی را که به حقیقت آن دانشی نداری شریک من قرار دهی از آنان پیروی مکن. و گمان مبر که اطاعت از آنها در این کار از زمره احسان و نیکوکاری با آنهاست، چون حق خدا بر حق هر کسی مقدم است«  ونباید از مخلوق در کاری که نافرمانی خالق محسوب می گردد اطاعت شود». و نفرمود:« و چنانچه سعی  کردند که چیزی را شریک من گردانی که علم و دانشی به آن نداری آنان را طرد کن». بلکه فرمود:« فَلَا تُطِعْهُمَا» از آنان در امر شریک قرار دادن پیروی مکن، اما نیکی کردن با آنان باید  ادامه یابد، به همین جهت فرمود:« وَصَاحِبْهُمَا فِي الدُّنْيَا مَعْرُوفًا» و با آنها در دنیا به خوبی رفتار کن، ولی در کفر و گناه از آنها پیروی مکن. « وَاتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنَابَ إِلَيَّ» و از راه کسانی پیروی کن که رو به من نموده اند، و آنها کسانی هستند که به خدا و ملائکه و کتاب ها و پیامبران خدا ایمان دارند، و تسلیم پروردگارشان می باشند، و به سوی او بازگشته و  توبه می کنند. و پیروی از راه آنها این است که آدمی به سوی خدا توبه کند همان طور که آنها به سوی خدا بازگشته ا ند. و انابت به سوی خدا یعنی همسو کردن انگیزه و  اراده قلب با خواست خدا و تلاش در راستای آنچه که خدا را خشنود می نماید و انسان را به او نزدیک می کند.
« ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ» سپس همه شما، چه  کسانی که اطاعت خدا کرده اند و چه آنهایی که نافرمانی او را کرده اند و چه آنهایی که به سوی او بازگشته و  توبه نموده اند و چه آنهایی که این کار را نکرده اند به سوی من باز می گردید، آنگاه شما را از آنچه که می کردید خبر می دهم، و تو را ای فرزند! به خاطر ایمانت پاداش میدهم. و پدر ومادرت را اگر کافر باشند به سبب کفرشان کیفر می دهم، و هریک را طبق کار خیر و شری که انجام داده اند مجازات خواهم کرد، و هیچ چیزی از اعمالشان بر خداوند پوشیده نمی ماند.
« يَا بُنَيَّ إِنَّهَا إِن تَكُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ فَتَكُن فِي صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّمَاوَاتِ أَوْ فِي الْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّهُ» ای پسر عزیزم! اگر آن به اندازه دانه سپندان که کوچکترین چیز است باشد و در دل سنگی یادر آسمان ها یا در زمین یا در هر کجا باشد خداوند آن را می آورد، زیرا علم او واسع و قدرت و توانایی اش بدون عیب و نقص است. به همین جهت فرمود:« إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ » زیرا خداوند باریک بین و آگاه است و از درون اشیا و اسرار آن و از پوشیدگی های صحرا و دریا آگاه است. منطور این است که انسان همواره باید خدا را مدنظر داشته باشد و او را مراقب خویش بداند و تا جایی که می تواند از  او فرمانبرداری نماید. خداوند در اینجا آدمی را از عمل زشت هرچند که کم باشد برحذر می دارد.
از آن جا که نماز بزرگترین عبادت بدنی است به انجام آن تشویق نمود و فرمود:« يَا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ» ای فرزندم! نماز را برپای دار « وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنكَرِ» و به کار نیک دستور بده و از کار بد بازدار. و این مستلزم آن است که انسان باید کار خوب را بشناسد تا نهی کند. همچنین این امر مستلزم آن است که انسان باید کار خوب را بشناسد تا به آن دستور دهد و منکر را نیز بشناسد تا از آن نهی کند. همچنین این امر مستلزم امر نمودن به چیزی است که امر به معروف و نهی از منکر بدون آن تکمیل نمی شود، و این همان نرمی و بردباری است. و به درستی که خداوند متعال به این موضوع تصریح نموده و می فرماید:« وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَكَ» و در برابر مشکلاتی که به تو می رسد شکیبا باش. نیز این امر مستلزم آن است کسی که امر به معروف و نهی از منکر می کند باید خودش کار خوب را انجام دهد و از کار بد باز آید. و این مستلزم آن است که با انجام کار خوب و ترک کار بد خویشتن را به حد کمال برساند ودیگران را نیز با امر و نهی خود به حد کمال برساند. و از آنجا که هرگاه کسی امر به معروف و  نهی از منکر کند حتما به مشکلاتی گرفتار خواهد شد، و امر و نهی بر انسان ها دشوار می آید ، او را فرمان داد تا بر این امر شکیبایی ورزد و فرمود: در برابر مشکلات مصیبت هایی که به تو می رسد شکیبا باش. « إِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ» آنچه لقمان فرزندش را به آن پند داد از کارهای مهم و اساسی است که باید بر آن عزم را جزم کرد و بر آن ثبات ورزید. و کسی می تواند این کارها را بکند که دارای اراده محکم و قوی باشد.
« وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ» و با تکبر و خود بزرگ بینی از مردم روی مگردان. « وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا» و در روی زمین با خودپسندی و افتخار به نعمت هایی که خدا به تو داده است در حالی که نعمت دهنده را فراموش کرده ای راه مرو. « إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ» چرا که بی گمان خداوند هیچ متکبر و خودستا و فخرفروشی را دوست ندارد.
« وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ» و با فروتنی و تواضع راه برو، و با تکبر و خودپسندی راه  مرو، و نیز خود را به  هنگام راه رفتن به مُردگی و بی جانی مزن. « وَاغْضُضْ مِن صَوْتِكَ» و به خاطر رعایت ادب در پیشگاه خدا ، نیز به جهت رعایت ادب در پیشگاه مردم صدایت را پایین بیاور. « إِنَّ أَنكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ» چرا که زشت  ترین و بدترین صداها، صدای خران است. پس اگر صدای بلند فایده و منفعتی داشت مخصوص خرها نبود، که خود نیز می دانی صدای بلند خر زشت و ناپسند است.
و  این وصیت ها و سفارشاتی که لقمان به فرزندش کرد اساس هر حکمتی است و منافع و آداب بسیاری را در بر دارد که همگی آن ذکر نشده اند. و هر وصیت نیکی که به انجام  اموری دستور دهد یا از انجام اموری باز دارد می توان آن را در لابلای نصایح لقمان یافت و این با آنچه که در رابطه با تفسیر حکمت بیان نمودیم کاملا مطابقت دارد، که حکمت یعنی دانستن احکام و حکمت و مناسبت های آن. لقمان پسرش را به اصل دین یعنی توحید فرمان داد و از شرک نهی کرد و علت ترک کردن شرک را برایش بیان نمود.
فرزندش را به نیکی کردن با پدر و مادر دستور داد و دلایل  نیکی با پدر و مادر را نیز برای او بیان نمود. و پسرش را به سپاسگزاری از خدا وتشکر و قدردانی از پدر و مادر فرمان داد، سپس متذکر شد که اگر آنها به گناه و معصیت خدا دستور دادند نباید از آنان اطاعت نمود. با وجود این فرزند باید با آنها به نیکی رفتار کند.
و به فرزند توصیه کرد که همواره خدا را مدنظرداشته باشد و او را از حاضر شدن در بارگاه خدا بیم داد و به او گفت: خداوند تمامی خوبی ها و بدی های کوچک و بزرگ را حاضر می آورد. و فرزند را از تکبر و فخرفروشی نهی نمود و به او فرمان داد تا فروتن و متواضع باشد. و به او دستور داد در هنگام سخن گفتن صدایش را پایین بیاورد.
و او را فرمان داد که امر به معروف و نهی از منکر نماید، و وی را به بردباری و نماز که این دو هرکاری را آسان می کنند توصیه کرد. همان طور که خداوند متعال می فرماید:« وَاستَعِینُوا بِالصَّبرِ والصَّلَوةِ» و از صبر و نماز کمک بگیرید. پس کسی که چنین توصیه هایی را نموده است حتما دارای حکمت و فرزانگی بسیار می باشد. بنابراین یکی از منت و نیکی های خداوند بر لقمان و سایر بندگان این است که چیزهایی از حکمت لقمان را برای آنها حکایت کرده است تا الگوی نیکی برای آنان باشد.
آیه ی 21-20
أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً وَمِنَ النَّاسِ مَن يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا كِتَابٍ مُّنِيرٍ ؛ آيا نديده  ايد که  خدا هر چه  را که  در آسمانها و زمين  است  رام  شما، کرده است  و نعمتهای  خود را چه  آشکار و چه  پنهان  به  تمامی  بر شما ارزانی  داشته ? و پاره  ای  از مردم  بی  هيچ  دانشی  يا راهنمايی  و کتاب  روشنی  ، در باره خدا جدال  می  کنند.
وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءنَا أَوَلَوْ كَانَ الشَّيْطَانُ يَدْعُوهُمْ إِلَى عَذَابِ السَّعِيرِ؛ و چون  به  آنها بگويند : از آنچه  خدا نازل  کرده  است  متابعت  کنيد ،  گويند : نه  ، ما از آيينی  که  پدران  خود را بر آن  يافته  ايم  متابعت  می   کنيم  اگر چه  شيطان  به  عذاب  آتششان  فرا خوانده  باشد.
خداوند با بیان نعمت هایش بر بندگان منت می گذارد و آنها را به شکرگذاری و عدم منفعت فرا می خواند. پس می فرماید:« أَلَمْ تَرَوْا» آیا با چشم ها و دل هایتان مشاهده نکرده اید، « أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ» که خداوند آنچه را در آسمان هاست از قبیل ماه و خورشید و ستارگان همه را در جهت سود و نفع بندگان مسخر کرده است، و حیوانات و درختان و کشتزارها و رودها و معدن ها و امثال آن را که در زمین هستند به نفع بندگن و برای آنها رام گردانیده است؟! همانگونه که می فرماید:« هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُم مَّا فِی الأَرضِ جَمیعَاَ» او خداوند است که همه آنچه را در زمین است برایتان آفریده است. « وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً» و نعمت های ظاهری و باطنی که ما انسان ها بخشی از آنها را نمی بینیم فراوان به ما داده است؛ نعمت دنیا و نعمت دین ، به دست آوردن منافع و دور شدن زیانها! پس وظیفه شماست که با دوست داشتن نعمت دهنده و کرنش و فروتنی برای او و با کمک گرفتن از نعمت هایش در راستای اطاعت از او، و کمک نگرفتن از آنها در مسیر نافرمانی وی، سپاس او را به جای آورید. « وَمِنَ النَّاسِ مَن» اما با وجود این همه  نعمت، برخی از مردم سپاس نعمت هایش را به جای نمی آورند بلکه ناسپاسی می کنند و به کسی که نعمت ها را به ما داده است کفر می ورزند و حقی را که خداوند کتاب هایش را با آن نازل فرموده و پیامبرانش را به همراه آن فرستاده است انکار می نمایند. بنابراین « يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا كِتَابٍ مُّنِيرٍ» بدون هیچ دانشی و هدایت و کتاب روشنگری درباره خدا به مجادله و ستیز می پردازند. یعنی از باطل دفاع می کنند تا حق را درهم بشکنند، و دستوری را که پیامبر از جانب خدا آورده است مبنی بر این که فقط خدا را پرستش کنید رد نمایند.
مجادله آنان بدون بینش و علم است، و از روی دانش مجادله نمی کنند تا به آنها اجازه سخن داده شود، نیز براساس هدایت مجادله نمی کنند که در این هدایت به هدایت یافتگان اقتدا کرده باشند. پس جدال و ستیز آنان نه پایه عقلی دارد و نه براساس منقولات و آنچه که در کتاب ها آمده است استوار می باشد، و نه از روی اقتدا به هدایت یافتگان است ، بلکه مجادله چنین کسانی درباره خدا براساس تقلید از پدران گمراهشان است.
بنابراین فرمود:« وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ» و هنگامی که به آنان گفته شود از آنچه خداوند بر پیامبرانش نازل فرموده است پیروی کنید، چون آن حق است و با دلایل آشکاری آن را برایتان روشن گردانده است، « قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءنَا» مخالفت کرده و می گویند: بلکه از چیزی پیروی می کنیم که پدران و نیاکان خود را بر آن یافته ایم، بنابراین آنچه را که پدران و نیاکان خود را بر آن یافته ایم به خاطر گفته هیچ کسی رها نمی کنیم.
خداوند در رد استدلال آنها و پدرانشان فرمود:« أَوَلَوْ كَانَ الشَّيْطَانُ يَدْعُوهُمْ إِلَى عَذَابِ السَّعِيرِ» مگر چنین نبوده است که شیطان پدران آنها را به سوی آتش دوزخ فرا خواند و آنان دعوت شیطان را پذیرفتند و به دنبال او حرکت کردند، و از زمره شاگردان شیطان شدند و سرگردانی بر آنها چیره شد؟! پس آیا باید از آنها پیروی کرد و راه آنان را در پیش گرفت، یا اینکه گمراهی پدرانشان باید آنها را از در پیش گرفتن راه آنان برحذر دارد؟! و شیطان آنان و پدرانشان را بدین خاطر دعوت نمی کند که آنان را دوست بدارد، بلکه از روی دشمنی و فریبکاری دعوتشان می کند و در حقیقت پیروان شیطان دشمنان او هستند که مغلوب او گشته و شیطان بر آنها مسلط شده است و از اینکه آنها به سبب پذیرفتن دعوت  او مستحق عذاب جهنم گردیده اند شادمان است.
آیه ی 24-22:
وَمَن يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى وَإِلَى اللَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ؛ هر که  روی  خويش  به  خدا کند و نيکوکار باشد هر آينه  به  دستگيره ، استواری چنگ  زده  است  ، و پايان  همه  کارها به  سوی  خداست.
وَمَن كَفَرَ فَلَا يَحْزُنكَ كُفْرُهُ إِلَيْنَا مَرْجِعُهُمْ فَنُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ؛ آن  کسان  که  کافر شده  اند کفرشان  تو را غمگين  نسازد  بازگشتشان  نزد  ماست   پس  به  کارهايی  که  کرده  اند آگاهشان  می  کنيم   زيرا خدا به  آنچه   در دلها می  گذرد آگاه  است.
نُمَتِّعُهُمْ قَلِيلًا ثُمَّ نَضْطَرُّهُمْ إِلَى عَذَابٍ غَلِيظٍ؛ اندکی  کاميابشان  می  سازيم  ، سپس  به  بيچارگی  به  عذاب  سختشان  می  کشانيم.
« وَمَن يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ» و هرکس برای خداوند کرنش و فروتنی نماید، و با انجام دستورات الهی مطیع او باشد و دین و عبادت را خالصانه برای او انجام دهد، « وَهُوَ مُحْسِنٌ» در حالی که در آن فروتنی و مطیع بودن، نیکوکار باشد، یعنی عمل او مشروع بوده و در آن از سنت پیامبر پیروی کرده باشد. به عبارتی دیگر هرکس با انجام همه عبادت ها منقاد و مطیع خدا گردد، در حالی که در انجام دادن این عبادت ها نیکوکار باشد، یعنی چنان خداوند را پرستش نماید که گویا او را می بیند و اگر او را نمی بیند خداوند وی را می بیند . یا می توان گفت: هرکس با ادای حقوق خدا منقاد و مطیع  او باشد، در حالی که با بندگان به نیکی رفتار می نماید و حقوق آنها را به جای می آورد. و همه  این معانی متلازم یکدیگرند و فرق چندانی با هم ندارند، زیرا خلاصه همه آنها این است که فرد باید تمامی دستورات دین را به صورت کامل و به صورتی که پذیرفته می شود انجام دهد .پس هرکس چنین کرد، مسلمان و مطیع خدا گشته است، و « اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى» به دستاویز محکمی چنگ زده است؛ دستاویزی که هرکس به آن چنگ زند نجات می یابد، و از نابودی و هلاکت در امان خواهد بود، و به هر خیر و خوبی دست می یازد.
و هرکس روی به خدای نیاورد و یا نیکوکار نباشد، به دستاویر سست و ضعیفی چنگ زده است. از این روی چیزی جز هلاکت و نابودی در پیش نخواهد داشت. « وَإِلَى اللَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ» و سرانجام کارها به سوی خداست، پس خداوند در میان بندگانش حکم می نماید و آنها را بر حسب اعمالشان مجازات خواهد کرد. بنابراین بندگان باید برای آن روز آمادگی پیدا کنند.
« وَمَن كَفَرَ فَلَا يَحْزُنكَ كُفْرُهُ» و هرکس که کافر شود کفر او تو را غمگین نسازد، چرا که وظیفه دعوت و رساندن آن به گوش مردم بر عهده تو است، و آن را به نحو احسن انجام داده ای. پس بعد از این اگر کسی هدایت نشود خداوند پاداش تو را می دهد و به خاطر هدایت نیافتن مردم جایی برای غمگین شدن وجود ندارد، چون اگر فردی که کافر می شود خیری در او بود خداوند او را هدایت می کرد. و نیز از این غمگین مباش که آنها بر دشمنی ورزیدن با تو جرات می کنند و به ستیز با  تو بر می خیزند و به کفر و گمراهی خود ادامه می دهند. نیز از این ناراحت مباش که عذاب خدا فورا آنها را فرا نمی گیرد، زیرا « إِلَيْنَا مَرْجِعُهُمْ فَنُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا» بازگشت آنان به سوی ما است و ما آنها را از کفر و دشمنی شان و تلاشی که برای خاموش کردن نور خدا انجام داده اند و اذیت و آزاری که به پیامبران رسانده اند آگاه می سازیم. « إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ» بی گمان خداوند به راز دل ها آگاه است؛ رازهایی که به زبان آورده نشده اند، پس آنچه که آشکار و پیداست چگونه خواهد بود؟!
« نُمَتِّعُهُمْ قَلِيلًا» آنان را اندکی در دنیا بهره مند می سازیم تا گناهشان بیشتر گردد و عذابشان کاملتر شود، « ثُمَّ نَضْطَرُّهُمْ إِلَى عَذَابٍ غَلِيظٍ» سپس آنها را به تحمل عذابی بزرگ و سخت وادار می کنیم؛ عذابی که بس بزرگ و شدید و دردناک است.
آیه ی 28-25:
وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ؛ اگر از آنها بپرسی  : چه  کسی  آسمانها و زمين  را آفريده  است  ? خواهند  گفت ، : خدا  بگو : سپاس  خدا را  بلکه  بيشترشان  نادانند.
لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ؛ از آن  خداست  آنچه  در آسمانها و زمين  است  و خدا بی  نياز و ستودنی  است.
وَلَوْ أَنَّمَا فِي الْأَرْضِ مِن شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِن بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَّا نَفِدَتْ كَلِمَاتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ؛ و اگر همه  درختان  روی  زمين  قلم  شوند و دريا مرکب  و هفت  دريای  ديگر  به مددش  بيايد ، سخنان  خدا پايان  نمی  يابد  و خدا پيروزمند و حکيم  است.
مَّا خَلْقُكُمْ وَلَا بَعْثُكُمْ إِلَّا كَنَفْسٍ وَاحِدَةٍ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ؛ آفرينش  همه  شما و باز زنده  کردنتان  تنها همانند زنده  کردن  يک  تن  است   هر آينه  خدا شنوا و بيناست.
« وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ»  و اگر از این مشرکین که حق را تکذیب کرده اند بپرسی آسمان ها و زمین را چه کسی آفریده است؟ خواهند دانست که بت هایی آنها چیزی را نیافریده اند، « لَيَقُولُنَّ اللَّهُ» و می گویند خداوند به تنهایی آسمان و زمین را آفریده است. « قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ» پس به طریقه ی الزام آور، و با استدلال به آنچه که بدان اعتراف و اقرار کرده اند، انکار و عدم پذیرش آنان را محکوم بگردان، و به آنها بگو: ستایش خدایی را که  نور را آشکار نمود و خودتان را علیه خویشتن به اعتراف واداشت. پس اگر آنها این حقیقت را می دانستند، یقین می کردند که فقط باید خداوندِ برحق و یگانه را پرستش نمود. « بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ» ولی بیشترشان نمی دانند، بنابراین چیزهای دیگری را از سر شک و تردید نه از روی بینش و آگاهی شریک خدا قرار داده اند.
سپس این دو آیه را به عنوان نمونه ای از گستردگی صفت های خداوند بیان کرد تا بندگانش را به شناخت و محبت خویش و یگانه پرستی و اخلاص فرا بخواند. پس فراگیر بودن فرمانروایی اش را بیان کرد و فرمود همه آنچه که در آسمان ها و زمین است و تمامی جهان بالا و پایین قلمرو پادشاهی و فرمانروایی خداست و با دستورات تقدیری و فرمان های شرعی و جزایی خویش بر آن حکمرانی می کند. و همه بندگان اویند و تحت تدبیر و مسخر او هستند، و کوچکترین چیزی از فرمانروایی در دست آنها نیست، و خداوند توانگر بی نیاز است، پس به آنچه که آفریده هایش بدان نیاز دارند نیازی ندارد. « مَآ أُرِیدُ مِنهُم مِّن رِزّقِ وَمَآ أُرِیدُ أَن یُطِیعُونِ» من از آنها روی نمی طلبم و نمی خواهم مرا خوراک و روزی بدهند. و عمل پیامبران و صدیقان و شهیدان و صالحان کوچکترین فایده ای به خدا نمی رساند، بلکه عملشان به خودشان فایده می رساند، و خداوند از آنها و از اعمالشان بی نیاز است. و از مصادیق توانگری و بی نیازی اش این است که آنان را در دنیا و آخرتشان بی نیاز کرده است.
سپس خداوند از گستردگی حمد و ستایش خود خبر داد و فرمود: حمد و ستایش او از لوازم ذاتش است و او از همه جهات ستوده می باشد، پس او در ذات و صفاتش ستوده است و به خاطر هر صفتی از صفاتش سزاوار کاملترین ستایش می باشد، چون صفت های او سرشار از عظمت و بزرگی هستند . و به خاطر همه آنچه که آفریده و  انجام داده و بر همه آنچه بدان دستور داده و یا از آن نهی کرده است ستایش می شود. نیز به خاطر همه آنچه که در رابطه با بندگانش به اجرا درآورده و به خاطر آنچه که در میان بندگانش در دنیا و آخرت حکم وداوری می نماید مورد ستایش است.
سپس خداوند از گستردگی سخن و عظمت گفته هایش خبر داد و این عظمت را چنان شرح داد که کاملا در قلب ها اثر می گذارد و به دل می نشیند و عقل ها را حیران می گرداند و خردمندان و ارباب بینش را به سیر و سلوک در راه شناخت آن وامی دارد. پس فرمود:« وَلَوْ أَنَّمَا فِي الْأَرْضِ مِن شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِن بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ» و اگر همه درختانی که روی زمین هستند قلم شوند و دریا جوهر گردد و هفت دریا به این دریا اضافه شوند، این قلم ها شکسته می شوند و از بین می روند، و دریاهایی شکسته می شوند و از بین می روند، و دریاهایی که مرکب و جوهر گردیده ا ند تمام می شوند، اما سخنان خدا پایان نمی پذیرند. و این مبالغه نیست که حقیقت نداشته باشد بلکه خداوند می داند که عقل ها را احاطه و درک کامل صفت هایش قاصرند، و می داند شناخت بندگان نسبت به خدایشان بهترین نعمتی است که پروردگار به آنها داده و بزرگترین فضیلتی است که بندگان به دست آورده اند، اما بندگان به صورت کامل آن را دریافت همه اش را هم نمی توان رها کرد، از این رو خداوند بندگانش را آگاه ساخت تا دل هایشان روشن گردد واز آنچه که بدان رسیده اند به آنچه که به آن دست نیافته اند استدلال کنند، و همان چیزی را بگویند که برترین آنها و کسی که آگاهی اش از همه نسبت به پروردگار بیشتر بود گفته است: « نمی توانیم تو را کاملا ستایش کنیم، تو آن گونه هستی که خودت را ستایش کرده ای». وگرنه مسئله از این نیز فراتر می باشد، و این مثال فقط برای نزدیک کردن مفهومی است که فهم و ذهن آدمی به آن نمی رسد، وگرنه حتی چنانچه درختان چندین برابر شوند و دریاها چندین برابر مخلوق و آفریده هستند، ولی نمی توان تصور کرد که کلام خدا تمام شود، بلکه دلیل شرعی و عقلی ما را راهنمایی می کند که کلام خدا تمام شدنی نیست و پایانی ندارد. پس همه چیز تمام می شود جز  خداوند و صفاتش. « وَأَنَّ إِلَی رَبِّکَ المُنتَهَی» و همانا پایان همه چیز به سوی پروردگارت است. و هرگاه عقل، حقیقت اول و آخر بودن خدا را تصور کند، و هرچه را از زمان های گذشته درذهن فرض نماید خداوند قبل از آن بوده است، و هرچه را از زمان های آینده در ذهن فرض کند خداوند بعد از آن نیز وجود دارد و پایانی ندارد، و خداوند در همه اوقات فرمان می دهد و سخن می گوید و هر طور که بخواهد عمل می کند، و هرگاه کاری را بخواهد هیچ چیزی نمی تواند مانع گفته ها و کارهایش شود، هرگاه عقل این را تصور نماید می داند مثالی که خداوند برای سخن خود زده است برای این است تا بندگان چیزی از آن را دریابند وگرنه مسئله از این هم بالاتر و بزرگتر می باشد.
سپس خداوند بزرگی قدرت و کمال فرزانگی و حکمت خویش را بیان کرد و فرمود:« إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ» همانا خداوند توانمند است و همه توانمندی از آن اوست، و هیچ قدرتی در جهان بالا و پایین وجود ندارد مگر اینکه از جانب اوست، و او با قدرت خویش همه آفریده ها را مقهور و مغلوب گردانیده و در آنها تصرف نموده است و به تدبیر امور آنها می پردازد. و با حکمت خویش آفریده ها را آفریده و آن را با حکمت آغاز نموده است و هدف و مقصود از آن را نیز سراسر حکمت قرار داده است،  همچنین امر و نهی او از سر حکمت به وجود آمده است و هدفی که از آن مدنظر بوده است حکمت می باشد. پس او در آفرینش و فرمانش دارای حکمت می باشد.
سپس خداوند عظمت قدرت و کمال آن را بیان نمود، و اینکه عقل نمی تواند آن عظمت و قدرت را تصور نماید، پس فرمود:« مَّا خَلْقُكُمْ وَلَا بَعْثُكُمْ إِلَّا كَنَفْسٍ وَاحِدَةٍ» آفرینش شما و برانگیختنتان جز مانند آفرینش و برانگیختن یک تن نیست. آفرینش همه مردم با اینکه زیادند و زنده کردن آنها در یک چشم به هم زدن پس از مردنشان و بعد از این که از هم پاشیده شدند مانند آفرینش یک تن است! بنابراین بعید دانستن رستاخیز و زنده شدن پس از مرگ، و سزا و جزا دادن به خاطر اعمال، دلیلی جز جهل و ناآگاهی از عظمت و قدرت خدا  ندارد. سپس این را بیان نمود که شنوایی او همه شنیدنی ها را احاطه دارد، و بینایی اش همه دیدنی ها را می بیند. و فرمود:« إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ» همانا خداوند شنوای بیناست.
آیه ی 30-29:
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى وَأَنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ ؛ آيا نديده  ای  که  خدا از شب  می  کاهد و به  روز می  افزايد و از روز می ، کاهد و به  شب  می  افزايد و آفتاب  و ماه  را رام  خود ساخت  که  هر يک  تا  زمانی  معين  در حرکت  است  ? و خدا به  کارهايی  که  می  کنيد آگاه  است.
ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِن دُونِهِ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ؛ اين  بدان  سبب  است  که  خدای  يکتا حق  است  و هر چه  به  جز او می  خوانند  باطل  است  و خداست  بلند مرتبه  و بزرگوار.
در اینجا نیز بیان شده که او به تنهایی به تصرف و تدبیر امور می پردازد و با گستردگیِ تصرفش شب را در روز و روز را در شب داخل می گرداند، پس هرگاه یکی وارد شود دیگری بیرون می رود. و او خورشید و ماه را مسخّر گردانیده است و ماه و خورشید با تدبیر و نظام خاصی در حرکت اند و از زمانی که خداوند آنها را آفریده است در نظم آنها خللی به وجود نیامده است، و خداوند اینها را مسخر نموده تا به وسیله آن منافع و مصالح دینی و دنیوی بندگان به دست آید و مایه عبرت و سبب بهره مندی آنها گردند.
« كُلٌّ يَجْرِي إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى» هرکدام از آن دو تا مدتی معین در حرکت و جریان است، و هرگاه آن مدت معین فرا رسید، جریان و حرکت آنها قطع می گردد و نیرو و انرژی آنها از کار می افتد، و این در روز قیامت اتفاق می افتد؛ آنگاه که خورشید درهم پیچیده می شود و ماه گرفته می شود، و دنیا به انتها می رسد، و قیامت آغاز می گردد، « وَأَنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ» و خداوند از خیر و شری که انجام می دهید با خبر است و هیچ چیزی بر او پوشیده نیست و شما را بر این اعمال سزا و جزا خواهد داد؛ فرمانبرداران را پاداش و گناهکاران را کیفر می دهد.
« ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ » آنچه از عظمت و صفات خداوند بیان شده بیانگر آن است که خداوند در ذات و صفاتش حق است و دین و پیامبران و وعده و وعید و عبادتش حق است. « وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِن دُونِهِ الْبَاطِلُ» و آنچه که به جای او می پرستند و به فریاد می خوانند در ذات و صفاتشان باطل اند، و اگر خداوند آنها را به وجود نمی آورد به وجود نمی آمدند، و اگر کمک  خداوند نبود باقی نمی ماندند. پس چون آنها باطل اند پرستش آنها باطل تر و پوچ تر می باشد. « وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِيُّ» و ذات خداوند برتر و بالاتر از همه مخلوقاتش است و صفات او نیز از همه مخلوقات بالاتر است و صفت  مخلوقات با صفات خداوند قابل مقایسه نیست و او بر تمام آفریده ها چیره و غالب است. « الکَبیرُ» بزرگ است و در ذات و صفاتش دارای کبریا و عظمت است و او در دل اهل آسمان و زمین بزرگ جلوه می کند.
آیه ی 32-31:
أَلَمْ تَرَ أَنَّ الْفُلْكَ تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِنِعْمَتِ اللَّهِ لِيُرِيَكُم مِّنْ آيَاتِهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ؛ آيا نديده  ای  که  کشتی  به  نعمت  خدا در دريا روان  می  شود تا خدا پاره ، ای از آيات  قدرت  خود را به  شما بنماياند ? در اين  ، برای  مردم  شکيبای  سپاسگزار عبرتهاست.
وَإِذَا غَشِيَهُم مَّوْجٌ كَالظُّلَلِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ فَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا كُلُّ خَتَّارٍ كَفُورٍ ؛ و چون  موجهای  عظيم  همانند ابرها آنها را فرو پوشد ، خدا را از روی   اخلاص در دين  بخوانند و چون  نجاتشان  دهد و به  خشکی  برد ، برخی  به  عهد  خويش  وفاکنند  و جز غداران  کافر نعمت  ، آيات  ما را انکار نکنند.
آیا آثار قدرت و رحمت و توجه خداوند به بندگانش را ندیده ای که دریا را مسخر نموده است تا کشتی ها به فرمان تقدیری خدا و لطف و احسان او در دریا به حرکت درآیند؟!« لِيُرِيَكُم مِّنْ آيَاتِهِ» تا برخی از نشانه های خود را به شما بنمایاند و از آن استفاده کنید و پند بگیرید. « إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُور» بی گمان در این کار عبرتی است برای هر شکیبای سپاسگزاری؛ کسانی که از نشانه ها استفاده می  برند و بر سختی ها شکیبا هستند ، و به هنگام شادمانی و آسایش سپاسگزارند، و بر طاعت خداوند صابرند و خود را از گناه باز می دارند و به هنگام رنج هایی که خداوند مقدر نموده است و در برابر نعمت های دینی و دنیوی که خداوند به آنان بخشیده است شکرگزارند.
خداوند حالت مردم را به هنگام سفر در دریا و آن گاه که موج هایی همچون کوه آنان را فرا می گیرد بیان می دارد، که آنها در این هنگام خالصانه خداوند را به فریاد می خوانند. « فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ» ولی هنگامی که آنان را نجات دهد و سالم به خشکی برساند به دوگروه تقسیم می شوند:« فَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ» برخی از ایشان میانه رو هستند، یعنی به صورت کامل شکر خدا را به جای نمی آورند بلکه گناهکار نیز هستند و بر خود ستم می کنند. و برخی از ایشان نعمت خدا را شکر نمی گزارند و آن را انکار می کنند. بنابراین  فرمود:« وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا كُلُّ خَتَّارٍ» و هیچ کس جز خیانتکار ِ ناسپاس آیات ما را انکار نمی کند. و از جمله عهدشکنی اش این است که او با پروردگارش پیمان بست که اگر ما را از دریا و سختی آن نجات دهد از شکرگذاران خواهیم بود. پس این گروه عهدشکنی کردند و به آن وفا ننمودند. با وجود این، آنان « کَفُورِ» پس آیا نباید اینان که خداوند آنها را از این سختی ها نجات داده است کاملا شکر نعمت های خدا را بگزارند؟!
آیه ی 33:
يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ وَاخْشَوْا يَوْمًا لَّا يَجْزِي وَالِدٌ عَن وَلَدِهِ وَلَا مَوْلُودٌ هُوَ جَازٍ عَن وَالِدِهِ شَيْئًا إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَلَا يَغُرَّنَّكُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ ؛ ای  مردم  ، از پروردگارتان  بترسيد و از روزی  که  هيچ  پدری  کيفر فرزند را، به  عهده  نگيرد و هيچ  فرزندی  کيفر پدر را عهده  دار نشود پروا کنيد  وعده   خدا حق  است   زندگی  دنيا فريبتان  ندهد و نيز شيطان  فريبکار به  کرم  خدا  مغرورتان  نسازد.
خداوند مردم را به پرهیزگاری و ترس از خدا فرمان می دهد. پرهیزگاری یعنی انجام دستورات خدا و ترک آنچه خداوند از آن نهی کرده است. و مردم را متوجه می نماید که از روز سخت و قیامت که هرکس در آن روز فقط به فکر خودش می باشد بترسند:« وَاخْشَوْا يَوْمًا لَّا يَجْزِي وَالِدٌ عَن وَلَدِهِ وَلَا مَوْلُودٌ هُوَ جَازٍ عَن وَالِدِهِ شَيْئًا» و بترسید از روزی که هیچ پدری کار فرزندش را کفایت نکند و هیچ فرزندی نیز یافت نمی شود که بتواند چیزی از کار پدرش را کفایت کند.فرزندش نمی تواند به نیکی های پدرش بیفزاید و یا از بدی هایش بکاهد، و همچنین پدر نمی تواند چنین کاری بکند، بلکه هربنده ای سزای عملش را به طور کامل خواهد دید. پس از اندیشیدن به این روز هولناک بنده را تقویت می نماید و ترس از خدا و پرهیزگاری را برای او آسان می گرداند. و این رحمت و مهربانی  خدا نسبت به بندگان است که آنها را به تقوای الهی فرمان می دهد، که تقوا مایه سعادت آنهاست ، و خداوند به آنها وعده می دهد که در مقابل تقوا و پرهیزگاری به آنان پاداش خواهد داد. و آنها را از کیفر آخرت می ترساند و با ذکر موعظه ها از عذاب باز می دارد. پس تو را سپاس ای پروردگار جهانیان!« إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ» بی گمان وعده خدا حق است و در آن شک نکنید و جزکار تصدیق کنندگان را در پیش نگیرید. بنابراین فرمود:« فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا»زندگی دنیا و زینت و زیبایی هایش و فتنه ها و رنج هایی که در آن هست شما را نفریبد! « وَلَا يَغُرَّنَّكُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ» و شیطان فریبکار شما را نسبت به خدا فریب ندهد؛ شیطانی که همواره انسان را گول می زند و در همه اوقات به فکر فریب او است.
خداوند بر بندگانش حقی دارد و میعادی را برایشان مقرر نموده است که در آن روز آنها را طبق اعمالشان سزا و جزا خواهد داد، و از آنها می پرسد که آیا حق او را ادا کرده اند یا در ادای آن کوتاهی ورزیده اند؟! و این چیزی است که انسان باید به آن توجه داشته باشد و همواره آن را نصب العین خود قرار دهد، و سرمایه خویش بپندارد. و بزرگترین مانعی که انسان را از ادای حقوق  الهی باز می دارد وسوسه های دنیای فتنه انگیز و شیطان است که در دل انسان وسوسه می اندازند. پس خداوند بندگانش را بازدشته از این که دنیا آنها را فریب دهد یا شیطان فریبکار آنها را نسبت به خداوند مغرور کند. « یَعدِهُمُ وَیُمَنِّیهِم وَمَا یَعدِهُمُ الشیَّطَنُ إِلَّا غُرُورَا» به آنان وعده می دهد و آرزومندشان می کند و شیطان جز فریب به آنان وعده ای نمی دهد.
 آیه ی 34:
إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ ؛ خداست  که  می  داند که  قيامت  چه  وقت  می  آيد  اوست  که  باران  می  باراندو از آنچه  در رحمهاست  آگاه  است   و هيچ  کس  نمی  داند که  فردا چه   چيز به  دست  خواهد آورد و کسی  نمی  داند که  در کدام  زمين  خواهد مرد  خدا  داناو آگاه  است.
ثابت گردید که علم و آگاهی خداوند پیدا و پنهان را احاطه کرده است و گاهی اوقات خداوند بندگانش را بر بسیاری از امور غیبی آگاه می نماید. و این پنج چیز اموری هستند که هیچ مخلوقی به آنها آگاه نیست. پس هیچ پیامبر و فرشته مقربی این چیزها را نمی داند چه رسد به دیگران. پس فرمود:« إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ» یعنی فقط خداوند می داند که چه زمانی قیامت فرا می رسد. همان گونه که می فرماید:« یَسئَلُونَک عَن السَّاعَةِ أَیَّانَ مُرسَهَا قُل إِنَّما عِلمُهَا عِندَ رَبّی ِ لَا یُجَلِّیهَا لِوَقتِهَا إِلَّا هُوَ ثَقُلَت فِی السَّمَوَتِ وَالأَرضِ لَا تَأتِیکُم إِلَّا بشغتَةَ» از تو درباره قیامت می پرسند که چه زمانی واقع می شود؟ بگو: « علم آن فقط نزد پروردگارم است. جز او کسی آن را به موقع خود آشکار نمی گرداند. این رخداد بر آسمان ها و زمین گران تمام می شود . جز ناگهان به  نزد شما نمی آید.»
« وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ» و تنها اوست که باران را می باراند و فقط او می داند که چه زمانی باران می بارد. « وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ» و می داند آنچه را که در شکم مادران است، چون اوست که آن را در شکم آنها آفریده، و او می داند فرزندی که در شکم است پسر است یا دختر. بنابراین فرشته ای مسئول رحم هاست و از پروردگارش می پرسد که آیا این پسر است یا دختر؟ پس خداوند آنچه را که می خواهد حکم می نماید و انجام می دهد. « وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا» و هیچ کس نمی داند فردا چه به دست می آورد و نمی داند که چه چیز دنیوی و دینی فرا چنگ می آورد. « وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ» و هیچ کس نمی داند که در کدام سرزمین می میرد، بلکه فقط خداوند است که از همه این چیزها آگاهی دارد. وقتی این چیزها را به طور ویژه بیان کرد که آگاهی از این امور مختص  خداوند است ، نیز فرمود: آگاهی و علم او همه چیز را احاطه  کرده است، پس فرمود:« إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ» بی گمان خداوند دانای آگاه است، و آگاهی و علم او امور ظاهر و آشکار و پنهان و ناپیدا را احاطه کرده است. و از جمله حکمت کامل او این است که علم و آگاهی از این پنج چیز را از بندگان پنهان داشته است، چون در اینها مصلحت هایی است که هرکس در آن بیاندیشد بر او پوشیده نخواهد بود.
پایان تفسیر سوره لقمان

تفسیر راستین (ترجمه تیسیر الکریم الرحمن)، تألیف:علامه شیخ عبدالرحمن بن ناصر السعدی «رحمه الله» متوفای 1376 هجری قمری (1334هجری شمسی)، ترجمه: محمد گل گمشادزهی
 
مصدر:
دائرة المعارف شبکه اسلامی
islamwebpedia.com



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

يكي از نشانه هاي قبول شدن نماز دوري از گناه ميباشد، و بر اين اساس حسن بصري گفته است: "من لم تنهه صلاته عن الفحشاء و المنكر لم يزدد من الله الا بعدا"، يعني: "كسي كه نماز او را از فحشاء و منكر باز ندارد، از آن نماز جز دوري از خداوند چيز ديگري نصيبش نميشود". (سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت/ IslamPP.Com)

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 21345
دیروز : 5614
بازدید کل: 8811504

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010