|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
قرآن و حدیث>تفسیر قرآن>سوره اسراء > تفسیر سوره اسراء از تفسیر راستین ترجمه تیسیر الکریم الرحمن
شماره مقاله : 9221 تعداد مشاهده : 336 تاریخ افزودن مقاله : 14/1/1390
|
تفسیر سوره اسراء
بسم الله الرحمن الرحيم آیه ی 1: سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ البَصِيرُ پاک و منزه است آن (خدایی) که بندۀ خود را در شبی از مسجد الحرام به مسجد الاقصی برد که در پیرامونش برکت نهاده ایم، تا برخی از نشانه های خود را بدور بنمایانیم، بی گمان اوست که شنوای بیناست. خداوند متعال در این آیه پاکی و بزرگی ذات پاکش را بیان می دارد؛ خدایی که کارهای بسیار بزرگ را انجام می دهد و نعمتهای بزرگ از آن اوست. از جمله نعمتهای او یکی این است که (أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى ) در شبی، بنده و پیامبرش محمد را از مسجد الحرام که به طور مطلق بزرگترین و شریفترین مسجد است به مسجد الاقصی برد که یکی از سه مساجد فاضلی است که دارای فضیلت ویژه می باشند و جایگاه بسیاری از پیامبران می باشد. پس خداوند در یک شب پیامبرش را تا مسافت دوری برد، و در همان شب او را به جایش برگرداند، و از نشانه ها و آیات خود چیزهایی را به او نشان داد که هدایت و بصیرت و ثبات خرد او را بیشتر گردانید. و این بیانگر توجه و لطف خداوند نسبت به او بود، چرا که هۀ کارهایش را آسان نمود و نعمتهایی را به او ارزانی دارد که به وسیلۀ آن نعمتها مقامش از مقام تمامی گذشتگان و آیندگان برتر شد. از ظاهر آیه چنین بر می آید که اسرا در اول شب بوده و از مسجد الحرام شروع شده است. اما در روایت صحیح ثابت شده که پیامبر از خانۀ ام هانی به اسرا رفته است. فضیلت مجسد الحرام شامل تمامی منطقه ی حرم می شود، پس همچنانکه پاداش عبادت در داخل مسجد مضاعف است، در سایر منطقه ی حرم نیز پاداش مضاعف دارد. نیز از ظاهر آیه بر می آید که پیامبر با روح و جسد به اسرا رفته است، وگرنه نشانه ای بزرگ و فضیلتی عظیم به حساب نمی آمد. احادیث فراوانی از پیامبر در مورد اسرا ثابت شده، که آنچه را در این سفر دیده بود به طور مشروح بیان می نماید. ایشان طبق این احادیث ابتدا به بیت المقدس برده شد، سپس از آنجا به آسمانها عروج کرد تا اینکه به بالای آسمانها رسید، و بهشت و جهنم و پیامبران را با مراتب مختلفی که دارند مشاهده نمود، و پنجاه نماز بر او فرض شد. سپس او به اشاره و پیشنهاد موسی چندین بار به پروردگارش مراجعه نمود تا اینکه نمازها در پنج فرض خلاسه شدند،ولی با پاداش همان پنجاه نماز. و در این شب پیامبر و امتش به افتخاراتی نایل آمدند که مقدار و اندازۀ آن را فقط خدا می داند. خداوند در سه جا پیامبرش را به صفت بندگی متصف می سازد و از او به عنوان «عبد» نام می برد: اول در مقام اسرا، دوم در مقام نازل کردن قرآن بر وی، سوم در مقام مبارزه مطلبی با کافران تا همانند این قرآن را بیاورند، چون او به خاطر بندگی پروردگارش به ا ین مقامهای بزرگ نایل شد. (الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ) مسجد الاقصی ، جایی است که اطرافش را مبارک گردانده ایم. یعنی با رویش درختان زیاد و جاری ساختن نهرها و پیدایش آبادانی، به آنجا برکت داده ایم. و از جمله برکت الهی برتر قرار دادن مسجد الاقصی بر دیگر مساجد به جز مسجد الحرام و مسجد النبی است و نیز از جملۀ برکتهایی که خداوند به مسجد الاقصی داده این است که در روایات از مسلمانان خواسته شده تا برای عبادت و نماز خواندن در مسجد الاقصی به سوی آن درخت سفر بر بندد ، و خداوند آن را به عنوان جایگاه بسیاری از پیامبران اختصاص داده است. آیه ی 8-2: وَآتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَجَعَلْنَاهُ هُدًى لِّبَنِي إِسْرَائِيلَ أَلاَّ تَتَّخِذُواْ مِن دُونِي وَكِيلاً و به موسی کتاب دادیم و آن را مآیه ی هدایت بنی اسرائیل گردانیدیم که جز من کار سازی نگیرد. ذُرِّيَّةَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ كَانَ عَبْدًا شَكُورًا ای فرزندان کسانی که آنها را با نوح سوار کشتی کرده ایم، به راستی که و بنده ای سپاسگزار بود. وَقَضَيْنَا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ فِي الْكِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيرًا و در کتاب (= تورات) به بنی اسراییل اعلام کردیم که «دوبار در سرزمین تباهی می ورزید و با سرکشی بزرگی سر به طغیان بر خواهید داشت» فَإِذَا جَاء وَعْدُ أُولاهُمَا بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَادًا لَّنَا أُوْلِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجَاسُواْ خِلاَلَ الدِّيَارِ وَكَانَ وَعْدًا مَّفْعُولاً پس چون وعدل نخستین آن دو فرا رسد، بندگان بس پیکارگر خود را بر شما انگیخته می دارم، پس خا نه ها را تفتیش می کنند، و این وعده، انجام پذیرفتنی است. ثُمَّ رَدَدْنَا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَأَمْدَدْنَاكُم بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَجَعَلْنَاكُمْ أَكْثَرَ نَفِيرًا سپس شما را بر آنان چیره گردانیدیم و با اموال و فرزندان یاریتان دادیم و تعداد نفراتتان را افزونتر گردانیدیم. إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا فَإِذَا جَاء وَعْدُ الآخِرَةِ لِيَسُوؤُواْ وُجُوهَكُمْ وَلِيَدْخُلُواْ الْمَسْجِدَ كَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِيُتَبِّرُواْ مَا عَلَوْاْ تَتْبِيرًا اگر نیکی کنید برای خودتان نیکی می کنید، و اگر بدی کنید به خودتان بدی می کنید، پس چون وعدۀ دیگر فرا رسد (باز بندگانمان را می فرستیم) تا شما را بد حال سازند و وارد مسجد شوند چنان که بار نخست بدان داخل شدند و بر هر که هر چه دست یابند بکشند و درهم کوبند. عَسَى رَبُّكُمْ أَن يَرْحَمَكُمْ وَإِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْكَافِرِينَ حَصِيرًا امید است پروردگارتان به شما رحم کند، و اگر برگردید ما هم بر می گردیم و جهنم را زندانی برای کافران ساخته ایم. در بسیاری جاها خداوند نبوت محمد علیه السلام و نبوت موسی علیه الصلاه و السلام و کتاب و شریعت او دو پیامبر را با هم مقایسه می نماید، چون کتابهای این دو پیامبر بهترین کتاب، و شریعت آنان کاملترین شریعت می باشند، و نبوت این دو پیامبر برترین نبوت است، و بیشترین مومنان پیروان این دو پیامبر می باشند . بنابراین در این جا فرمود: (وَآتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ ) و به موسی کتاب تورات را دادیم، (وَجَعَلْنَاهُ هُدًى لِّبَنِي إِسْرَائِيلَ) و آن را مآیه ی هدایت بنی اسرائیل گردانیدیم که با است،اده از آن در تاریکی های جهالت به سوی آگاهی بر حق راه می یابند و هدایت می شوند (أَلاَّ تَتَّخِذُواْ مِن دُونِي وَكِيلاً ) و به آنان گفتیم که جز من کار سازی نگیرد. و به همین هدف کتاب را به سوی آنها فرو فرستادیم تا تنها خدا را بپرستند، و به سوی او باز گردند و تنها او را وکیل و کارساز و مدبر خویش در امر دین و دنیای خود قرار دهند، و به کسی دیگر غیر از او که نمی تواند کاری بکند و به آنها سودی برساند دست به دامان نشوند. (ذُرِّيَّةَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ) ای فرزندان کسانی که ما بر آنها منت گذاردییم و همراه نوح آنان را سوار کشتی نموده ایم، (إِنَّهُ كَانَ عَبْدًا شَكُورًا ) به راستی که او (= نوح) بنده ای سپاسگذار بود. در اینجا خداوند نوح را می ستاید، چون او شکر خدا را به جای آورد و شکر گذاری متصف بود و خداوند فرزندان او را تشویق می نماید که در شکر گذاری از او پیروی کنند و وی را پیشوای خود قرار دهند، و نعمتهایی را که خداوند به آنان ارزانی نموده است، یاد کنند، چرا که آنها را باقی گذارد و خلیفه ی زمین قرار داد، و دیگران را غرق نمود. (وَقَضَيْنَا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ) و بنی اسرائیل را در کتابشان با خبر ساختیم و به آنان وعده نمودیم که دوباره در زمین تباهی و فساد ارتکاب گناهان، و ناسپاسی نعمت های خدا، و سرکشی و برتری جویی و تکبر ورزیدن از آنها سر خواهد زد، و چون یک بار تباهی و سرکشی از آنان سر زد خداوند دشمنان را بر آنها مسلط گرداند و از آنان انتقام گرفت و خداوند با این عمل، آنها را ترساند و بر حذر داشت تا شاید بر گردند و پند پذیرند (فَإِذَا جَاء وَعْدُ أُولاهُمَا) و هنگامی که نخستین آن دوبار فساد فرا رسد و فساد کنند، (بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَادًا لَّنَا) بر حسب تقدیر و مبر مبنای قانون ما در جهان هستی و به علت مجازات فسادتان بندگانی قدرتمند را بر شما مسلط می کنیم (أُوْلِي بَأْسٍ شَدِيدٍ ) بندگانی بس پیکار گر را به که دارای شحجاعت و لشکر فراوان و اسلحه و سازو کار نظامی هستند بر شما مسلط و غالب می گردانیم ؛ شما را می کشند و فرزندانتان را به اسارت می گیرند و اموالتان را غارت می نمایند. (فَجَاسُواْ خِلاَلَ الدِّيَارِ) آنها خانه ها را تفتیش و هر جایی را جستجو می نمایند، و حرمت خانه ها را هتک کرده و وارد مسجد الحرام می شوند و در آن فساد و تباهی می ورزند . (وَكَانَ وَعْدًا مَّفْعُولاً ) و این وعده انجام پذیرفتنی است و حتماً به وقوع می پیوندد، چون علتش در آنها وجود دارد. مفسرین در تعیین کسانی که مسلط می شوند اختلاف نموده اند، اما همه در این اتفاق دارند که گروهی کافر و اهل عراق، یا شبه جزیرۀ عربستان یا جایی دیگر (از همین نواحی) هستند . و هنگامی که گناهان به کثرت در میان بنی اسرائیل رواج یافت و بسیاری از دستورات شریعت خود را ترک نمودن و در زمین فساد و سرکشی کردند خداوند کافران را بر آنها مسلط نمود. (ثُمَّ رَدَدْنَا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ) سپس شما را بر کسانی که بر شما مسلط شده بودند چیره گرداندیم و آنها را از سرزمین خود بیرون راندید. (وَأَمْدَدْنَاكُم بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ) و با اموال و فرزندان یاریتان دادیم. یعنی روزیهایتان را زیاد نمودیم و تعدادتان را افزون گرداندیم و شما را از آنها قویتر و قدرتمندتر نمودیم. (وَجَعَلْنَاكُمْ أَكْثَرَ نَفِيرًا) و تعداد نفراتتان شما را از آنها بیشتر نمودیم. و این به خاطر نیکوکاری و تسلیم شدن شما به درگاه خداوند و فروتنی تان بود. (إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِكُمْ) اگر نیکی کنید برای خودتان نیکی می کنید، چرا که فایده اش ب خود شما بر می گردد، حتی در دنیا نیز همانطور که مشاهده نمودید بر اثر نیکوکاری بر دشمانتان پیروز شدید. (وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا )و اگر بدی کنید به خودتان بدی می کنید،و زیان آن به خودتان بر می گردد، همانطور که خداوند به شما نشان داد، آنگاه که بدی کردید و دشمنانتان را بر شما مسلط گرداند. (فَإِذَا جَاء وَعْدُ الآخِرَةِ ) و چون وعدۀ دیگر فرا رسد یعنی هنگامی که برای بار دوم فساد کنید، دشمنان را (دگربار) بر شما مسلط می کنیم (لِيَسُوؤُواْ وُجُوهَكُمْ وَلِيَدْخُلُواْ الْمَسْجِدَ كَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ) و تا وارد مسجد الاقصی شوند چنان که بار نخست بدان داخل شدند (وَلِيُتَبِّرُواْ مَا عَلَوْاْ تَتْبِيرًا) و تا بر هر چه چیره گردند آن را یکسره نابود و تخریب کنند، ÷پچس خانه ها و مساجد و کشتزارهایتان خراب و ویران نماید. (عَسَى رَبُّكُمْ أَن يَرْحَمَكُمْ) امید است پروردگارتان به شما رحم کند و شما را بر آنها پیروز بگرداند. خداوند به آنها رحم کرد و حکومت و قدرت را به آنان داد. و آنها را تهدید نمود که اگر دست به ارتکاب گناه بزنید، (وَإِنْ عُدتُّمْ )و به تباهکاری و فساد کردن باز گردید، (عُدْنَا)ما هم به مجازات و کیفر رساندن شما بر میگردیم و بنی اسرائیل به فساد و تباهکاری بازگشتند بنابراین پیامبرش محمد علیه السلام و الصلاه ، را بر آنها مسلط نمود و خداوند به خاطر فساد کردن از آنها انتقام گرفت، و این سزای دنیاست. و عذابی که نزد خداوند برای آنهاست بزرگتر و سخت تر است. بنابراین فرمود: (وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْكَافِرِينَ حَصِيرًا) و جهنم را زندانی برای کافران گردانده ایم که وارد آن می شوند و در آن برای همیشه باقی می مانند و هرگز از آن بیرون نمی شند واین هشداری است برای مسلمانان که از ارتکاب گناه بپرهیزند تا به آنچه بنی اسرائیل بدان گرفتار شدند دچار نشوند؛ زیرا سنت و قانون خداوند یکی است و دگرگون نمی شود. و هر کس در مسلط شدن و چیره گشتی کافران و ستمگران بر مسلمین تأمل کند، می داند که کافران و ستمگران به خاطر گناهانی که مسلمانان مرتکب شده اند و بر آنان مسلط شده ان و این انتقام بدیهای است که مرتکب شده اند و هرگاه به قران و سنت پیامبرش عمل نمایند خداوند به آنها در زمین قدرت می دهد و آنان را بر دشمنانشان پیروز می گرداند. آیه ی 10-9: إِنَّ هَـذَا الْقُرْآنَ يِهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَيُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا كَبِيرًا همانا این قرآن را به راهی هدایت می کند که آن استوارتر است و به مومنانی که کارهای شایسته و پسندیده می کنند مژده می دهد که آنان پاداشی بزرگ دارند. وأَنَّ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا (و نیز خبر می هد) کسانی که به آخرت ایمان نمی آورند برایشان عذاب دردناکی آماده کرده یم. خداوند متعال از شرافت و عظمت قرآن خبر می دهد که ، (يِهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ) آدمی را به استوارترین و برترین و مستقیم ترین عقاید و اعمال و اخلاق هدایت می کند، پس هر کس به آنچه قرآن به سوی آن فرا می خواند عمل نماید د ر همۀ کارها کاملترین و هدایت شده ترین و استوارترین مردمان خواهد بود. (وَيُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ ) و به مومنانی که کارهای شایسته و پسندیده از قبیل واجبات و مستحبات انجام می دهند مژده می دهد که، (أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا كَبِيرًا ) آنان پاداش بزرگی دارند، پاداشی که خداوند آن را در بهشت برایشان تهیه نموده و حالت و کیفیت آن را کسی جز خداوند نمی داند. (وأَنَّ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا) و به مومنان مژده می دهد کسانی که به قیامت ایمان نمی آورند عذاب دردناکی خواهند داشت. پس قرآن مشتمل بر بشارت و بیم دادن است، و اسبابی که به وسیلۀ آن مژده به دست می اید در قرآن بیان شده و آن ایمان و عمل صالح است، و آنچه که به سبب آن انسان سزاوار بیم و تهدید می گردد کارهای منافی ایمان و عمل صالح می باشد. آیه ی 11: وَيَدْعُ الإِنسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءهُ بِالْخَيْرِ وَكَانَ الإِنسَانُ عَجُولاً و انسان دعای شر می کند، همانگونه که دعای خیر می کند، و انسان شتابکار است. و این به خاطر جهالت و نادانی انسان و شتابگری وی است که به هنگام خشم، علیه خود و فرزندان و مالش دعای بد می کند، همان گونه که برای کارهای خوب شتاب دست به دعا بر می دارد، اما خداوند به لطف خویش دعای خیر او را می پذیرد و دعای بد او را نمی پذیرد. (ولو یعجل الله للناس الشر استعجالهم بالخیر لقضی الیهم اجلهم) و اگر خداوند شر و بدی را زود بر انسان فرود می آورد آنگونه که انسانها برای آمدن خیر شتابزده هستند، وقت و مدتشان تمام می شد. آیه ی 12: وَجَعَلْنَا اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ آيَتَيْنِ فَمَحَوْنَا آيَةَ اللَّيْلِ وَجَعَلْنَا آيَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُواْ فَضْلاً مِّن رَّبِّكُمْ وَلِتَعْلَمُواْ عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ وَكُلَّ شَيْءٍ فَصَّلْنَاهُ تَفْصِيلاً و شب و روز را دو نشانه قرار داده ایم، و نشانۀ شب را ناپیدا ساختیم و نشانه روز را روشن گردانیدیم تا از فضل پروردگارتان بهره مند گردید، و تا شمار سالها و حساب را بدانید، و هما هر چیزی را به تفصیل بیان نموده ایم . خداوند متعال می فرماید: (وَجَعَلْنَا اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ آيَتَيْنِ ) و شب و روز را دو نشانه قرار داده ایم، که بر کمال قدرت خدا گستردگی رحمت او دلالت نموده و دال بر این هستند که عبادت جز برای خدا شایستۀ کسی نیست (فَمَحَوْنَا آيَةَ اللَّيْلِ) و نشانۀ شب را ناپیدا ساختیم. یعنی آن را تاریک نمودیم تا مردمان در شب بیاسایند و آرام بگیرند. (وَجَعَلْنَا آيَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً ) و نشانه روز را روشن گردانیدیم، (لِتَبْتَغُواْ فَضْلاً مِّن رَّبِّكُمْ) تا از فضل پروردگارتان بهره مند گردید، و به زندگی و کارها وتجارت ها و سفرهایتان بپردازید، (وَلِتَعْلَمُواْ عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ ) و در پرتو پیاپی آمدن شب ها و روزها و منازل مختلفی که ماه می پیماید شمار سالها و حساب را بدانید، و منافع وامور زندگی خود را بر مبنای آن قرار دهید. (وَكُلَّ شَيْءٍ فَصَّلْنَاهُ تَفْصِيلاً ) و ما هر چیزی را به تفصیل بیان نموده ایم . یعنی آیات را به شیوه های مخلتف بیان کرده ایم .تا هر حکمی مشخص شود، و حق از باطل روشن گردد. همانطور که خداوند متعال فرموده است. (ما فرطنا فی الکتاب من شی) ما در این کتاب در رابطه با بیان هیچ چیزی کوتاهی نکرده ایم. آیه ی 14-13: وَكُلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَآئِرَهُ فِي عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَابًا يَلْقَاهُ مَنشُورًا و ما اعمال هر کسی را به گردنش آویخته ایم و روز قیامت کتابی را برای وی بیرون می آوریم که آن را بازگشوده ببیند. اقْرَأْ كَتَابَكَ كَفَى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا (در آن روز به او گفته می شود) : کارنامۀ خود را بخوان، کافی است که خود امروز حسابگر خویشتن باشی. و دراین جا خداوند از کمال دادگری خویش خبر می دهد واینکه نامۀ اعمال هر کسی به گردنش آویخته می شوند. یعنی خیر و شری که انجام داده است خداوند آن را همراه او قرار می دهد، و از او به کسی دیگر سرایت نمی کند و اندازه به خاطر کار و عمل کسی دیگر مورد محاسبه قرار نمی گیرد، و کسی دیگر نیز به خاطر عمل او محاسبه نمی شود (وَنُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَابًا يَلْقَاهُ مَنشُورًا) و روز قیامت کتابی را برای وی بیرون می آوریم که آن را باز گشوده می بیند و خیر و شر و اعمال کوچک و بزرگ او در آن وجود دارد، و به وی گفته می شود. (اقْرَأْ كَتَابَكَ كَفَى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا (کارنامۀ خود را بخوان، کافی است که خود امروز حسابگر خویشتن باشی. و این بزرگترین دادگری و انصاف است که به بنده گفته شود: خود حسابگر خویشتن باش تا آنچه را که سبب مجازات او می شود بداند. آیه ی 15: مَّنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدي لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً و هر کس که راه یابد به سود خودش راه می یابد، و هر کس گمراه شود به زیان خودش گمراه می شود، و هیچ کس بار گناه دیگری را به دوش نمی کشد، و ما عذاب نخواهیم داد مگر اینکه پیامبری را بفرستیم. یعنی هدایت هر کسی به سود خودش می باشد و گمراهی هر کسی به زیان خودش است و هیچ کس بار گناه کسی دیگر را به دوش نمی کشد، و به اندازۀ ذره ای از شر و بدی را نمی تواند از او دور نماید. و خداوند عادل ترین عادلان است . هیچ کس راعذاب نمی دهد تا وقتی که به وسیلۀ پیامیری بر او اقامۀ حجت شود، سپس آن حجت را نپذیرد و اما هر کس که از حجت پیروی نماید یا اینکه حجت بر او اقامه نشده باشد، خداوند متعال او را عذاب نمی دهد واز این آیه استدلال شده است کسانی که در برهه ای زیسته اند که پیامبری در آن مدت مبعوث نشده «اهل فتره» ، و کودکان مشرکین که در کودکی کرده اند، خداوند آنان را عذاب نمی دهد، چرا که پیامبری به سوی آنها فرستاده نشده است و خداوند از ظلم و ستم پاک و مبرا است. آیه ی 17-16: وَإِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُواْ فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا و چون بخواهیم (مردمان) شهری را هلاک کنیم خوشگذرانان و سرکشان آن شهر را وامی داریم تا در آن به فسق و فجور بپردازند، پس فرمان (عذاب) بر آن (شهر) محقق می شود و سخت آن (شهر) را نابود سازیم. وَكَمْ أَهْلَكْنَا مِنَ الْقُرُونِ مِن بَعْدِ نُوحٍ وَكَفَى بِرَبِّكَ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِيرًَا بَصِيرًا و چه نسلها را پس از نوح هلاک و نابود گردانده ایم، و کافی است که پروردگارت از گناهان بندگانش آگاه و نسبت بدانها بیناست. خداوند متعال خبر می دهد که هرگاه بخواهد شهری از شهرهای ستمگران را نابود و هلاک نماید و به وسیلۀ عذاب آن را ریشه کن کند سرنوشت خوشگذرانان و سرکشان آن جا را چنین رقم می زند که در آن به فسق و فجور بپردازند و سرکشی آنان شدت یابد، (فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ ) و فرمان و نوع عذاب بر آنها واجب قطعی گردد؛ فرمانی که رد شدنی نیست. (فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا ) و سخت آن را نابود می سازیم. و در هم می کوبیم. ملت های زیادی بعد از قوم نوح زیسته اند مانند قوم عاد و ثمود و لوط و دیگر کسانی که آنگاه سرکشی آنان شدت یافت و ناسپاسی و کفرشان فزونی گرفت خداوند به وسیله ی عذاب بزرگ خود آنان را مجازات نمود و نابود گرداند (وَكَفَى بِرَبِّكَ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِيرًَا بَصِيرًا) و کافی است که پروردگارت از گناهان بندگانش آگاه و نسبت بدانها بیناست. پس بندگان بیم این را ندارند که خداوند بر آنها ستم کند و یا اینکه آنها را به خاطر کاری که نکرده اند مجازات نماید. آیه ی 21-18: مَّن كَانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا مَا نَشَاء لِمَن نُّرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلاهَا مَذْمُومًا مَّدْحُورًا هر کس که (دنیای) زودگذر را بخواهد، در آن هر چه را بخواهیم زود به او می دهیم، سپس جهنم را برایش مقرر می داریم که در آن (آتش به صورت) خوار و رانده شده در می اید. وَمَنْ أَرَادَ الآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْيَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ كَانَ سَعْيُهُم مَّشْكُورًا و هر کس که آخرت را بخواهد و برای آن تلاش سزاوار انجام دهد در حالی که مومن است . این چنین کسانی کوشش و تلاششان مورد سپاس و تقدیر قرار می گیرد. كُلاًّ نُّمِدُّ هَـؤُلاء وَهَـؤُلاء مِنْ عَطَاء رَبِّكَ وَمَا كَانَ عَطَاء رَبِّكَ مَحْظُورًا و (پیاپی) به هر یک از اینان و آنان از بخشش پروردگارت می دهیم، و بخشایش پروردگارت (از هیچ کس ) منع نگشته است. انظُرْ كَيْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَلَلآخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجَاتٍ وَأَكْبَرُ تَفْضِيلاً بنگر که چگونه برخی را بر برخی دیگر برتری داده ایم، و بی گمان در جات آخرت به مراتب افزونتر و بزرگتر است. خداوند متعال خبر می دهد که (مَّن كَانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ) هر کس دنیای زودگذر را بخواهد، برای آن تلاش نماید و آغاز و پایان خلقت را به فراموشی بسپارد، از بهره ها و کالاهای دنیا آنچه را که خداوند می خواهد از آنچه که در «لوح محفوظ» برایش مقدور نموده است هر چه زودتر به او می دهد، اما کالای دنیا فایده ای برای آدمی ندارد و ماندگار نیست (جَهَنَّمَ يَصْلاهَا مَذْمُومًا مَّدْحُورًا ) سپس در جهان آخرت جهنم را برای او مقرر می دارد و بهرۀ او می سازد، و در حالی که رسوا و رانده شده و از جانب خداو مخلوقش مورد نکوهش است و از رحمت الهی دور است به آن در می آید و خداوند او را رسوا می سازد و عذاب می دهد. (وَمَنْ أَرَادَ الآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْيَهَا) و هر کس آخرت را بخواهد و برای آن تلاش شایسته انجام دهد، تلاشی که کتابهای آسمانی و احادیث نبوی به آن فرا خوانده اند، و به اندازۀ توانش برای رسیدن به آن عمل نماید، (وَهُوَ مُؤْمِنٌ ) این چنین کسانی تلاششان بی اجر نمی ماند. یعنی تلاش آنها مورد قبول واقع می گردد، و رشد داده می شود، و برایشان ذخیره می گردد، و پاداش و ثواب آنها در نزد پروردگارشان خاهد بود. با این وجود آنان بهرۀ خویش را از دنیا هم از دست نمی دهند و خداوند (بهرۀ دنیوی را نیز) به هر یک از آنان می دهد، چون دنیا (نیز) بخشش و احسان خداوند است . (وَمَا كَانَ عَطَاء رَبِّكَ مَحْظُورًا و بخشایش پروردگارت هرگز از کسی منع نگشته است، بلکه تمام خلق از سر فضل واحسان خداوند از آن بهره مند می شوند . (انظُرْ كَيْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ) بنگر که چگونه در دنیا برخی از مردم را بر برخی دیگر به وسیلۀ فراوانی و کمی روزی و دارایی تنگدستی و علم و جهل و عقل و بی خردی و دیگر چیزهایی که خداوند به وسیلۀ آن برخی از بندگانش را بر برخی دیگر برتری داده است، برتری داده ایم، (وَلَلآخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجَاتٍ وَأَكْبَرُ تَفْضِيلاً ) و آخرت دارای بزرگتر و برتری است و نعمت ها و لذایذ دنیا به هیچ صورت با نعمت های آخرت قابل مقایسه نیستند و کسانی که در کاخ های بلند و لذت های متنوع و شادی ها و خوبی های فراوان قرار دارند، با کسانی که در آتش سوزان جهنم می غلتد و عذاب دردناکی دارند و خداوند از آنها خشنود نیست خیلی تفاوت دارند، بی تفاوتی که هیچ کس نمی تواند آنرا محاسبه نماید. آیه 22: لاَّ تَجْعَل مَعَ اللّهِ إِلَـهًا آخَرَ فَتَقْعُدَ مَذْمُومًا مَّخْذُولاً با خداوند معبود دیگری قرار مده تا نکوهش شده (و) بی یاور بنشینی. این چنین معتقد مباش که یکی از مخلوق ها سزاور چیزی از عبادت است و هیچ کدام از مخلوقات را با خداوند شریک مگردان، زیرا چنین چیزی سبب مذمت و رسوایی می گردد و خداوند و فرشتگان و پیامبرانش از شرک نهی کرده اند و عمل شرکت به شدت مورد نکوهش قرار گرفته است و برای شرک نمهای زشت و صفت های زشتی قرار داده اند، و فردی که دست به شرک می زند زشت ترین مخلوق می با شد، و به اندازه ای که رابطه اش را با خداوند قطع نموده است در امر دین و دنیای خود رسوا می گردد. پس هر کس که دست به دامان غیر خدا شود او بی یاور است و به همان چیزی سپرده می شود که دست به دامان آن شده است. و هیچ مخلوقی نمی تواند دیگران را سودی ببخشد مگر اینکه خداوند بخواهد. و هر کس معبودی دیگر با خداوند شریک بگرداند مورد نکوهش قرار می گیرد و خوار و رسوا می شود و هر کس خداوند را یکی بداند و دین و عبادت را تنها برای او انجام دهد و فقط به وی روی آورد، چنین فردی مورد ستایش است و در همۀ حالات یاری می شود آیه ی 24-23: وَقَضَى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِندَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلاَهُمَا فَلاَ تَقُل لَّهُمَآ أُفٍّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلاً كَرِيمًا و پروردگارت فرمان داده است که جز او را مپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید. اگر یکی از آنها یا هر دوی ایشان در نزد تو به سن پیری رسیدند، به آنان «اف» مگو، و بر سر ایشان فریاد مزن و محترمانه با آن دو سخن بگو. وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا و از روی مهربانی بال فروتنی را برای آنان بگستران و بگو: «پروردگار!به آنان رحم کن همانگونه که آنان در کوچکی مرا تربیت و بزرگ نمودند». وقتی که خداوند از شرک نهی کرد به توحید و یکتاپرستی نیز دستور داد و فرمود: (وَقَضَى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ ) و پروردگارت در قالب فرمان دینی و شرعی حکم نمود که کسی از اهل زمین و آسمانها را، خواه زنده باشند یا مرده نپرستید، (إِلاَّ إِيَّاهُ)مگر او یعنی تنها را و را بپرستید ، چون یگانه و یکتا و بی نیاز است و دارای تمام صفت های کمال می باشد، و از هر صفتی، بزرگترین و برترین آنرا داراست، به صورتی که هیچ کدام از مخلوقاتش در آن صفت با او مشابهتی ندارند. اوست که نعمت های ظاهری و باطنی را داده و همۀ آفت ها را دور می نماید . آفریننده و روزی دهنده است و تنها اوست که به تدبیر تمام امور می پردازد. پس او همۀ این کارها را تنها انجام می دهد و کسی دیگر با او مشارکتی ندارد. سپس خداوند بعد از بیان حق خویش، به بیان حق پدر ومادر پرداخت و فرمود: (وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا)و با انواع نیکی ها به پدر و مادر نیکی کنید و گفتار و کردارتان با آنها نیکو باشد. چون پدر و مادر سبب به وجود آمدن آدمی هستند، و نسبت به فرزند محبت فراوان دارند، که این امور ایفای حق آنها را واجب می کند، و اینکه با آنها به نیکی رفتار شود. (إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِندَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلاَهُمَا)و هر گاه پدر ومادر به سن پیری رسیدند، که انرژی و قدرت انسان در این سن ضعیف می شود و نیازمند مهربانی و نیکی می شوند، (فَلاَ تَقُل لَّهُمَآ أُفٍّ) حتی اف به آنان مگو، و کلمۀ «اف» پایین ترین مراتب اذیت و آزار است. یعنی کوچکترین آزاری به آنها نرسانید. (وَلاَ تَنْهَرْهُمَا) و با سخنان محترمانه با آن و سخن بگو و در سخن گفتن با آنها کلماتی را بر زبان بیاور که آن کلمات را دوست می دارند . و مودبانه و با مهربانی با پدر و مادر سخن بگوی، و سخنان نرم بگوی که دل آنان را شاد کند و به آنان آرامش بخشد. و این با توجه به حالت ها و عادت ها وزمان ها فرق می نماید. (وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ) و از روی مهربانی، بال فروتنی برای آنان بگستران. یعنی با چشمداشت ثواب و پاداش آخرت، در برابر آنها فروتن باش، نه به خاطر ترس از آنها یا به خاطر امید داشتن به ثروت و دارایی آنان ، و دیگر اهدافی که انسان به خاطر آن پاداش آخرت را از دست می دهد (وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا ) و در مقابل ایکه تو را در کودکی تربیت نموده و بزرگ کرده اند، آنها را مرده یا زنده دعا کن تا مورد مرحمت خدا قرار بگیرد. از این آیه چنین فهمیده می شود که هر اندازه پدر و مادر در امر تربیت فرزندان بیشتر بکوشند حقشان بیشتر است. و همچنین غیر از پدر ومادر نیز که انسان را به صورت شایسته در امور دین یا دنیا تربیت نمایند بر آدمی حق دارند. آیه ی 25: رَّبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا فِي نُفُوسِكُمْ إِن تَكُونُواْ صَالِحِينَ فَإِنَّهُ كَانَ لِلأَوَّابِينَ غَفُورًا پروردگارتان به آنچه در دلهایتان است آگاه است اگر نیکوکار باشید، بدانید که او در حق توبه کاران همیشه بخشنده است. پروردگارتان به خوبی و بدیی که آن را در دل پنهان می دارید آگاه است و او به چسم ها و مالیتان نمی نگرد، بلکه به اعمال و دلهایتان و خیر و شری که در آن است نگاه می کند. (إِن تَكُونُواْ صَالِحِينَ) اگر افراد شایسته و بایسته ای باشید، به این صورت که اراده و اهداف شما بر محور خشنودی خداوند دور بزند و به آنچه که شما را به او نزدیک می نماید علاقه مند باشید و اهداف غیر خدایی در دلهایتان نباشد، (فَإِنَّهُ كَانَ لِلأَوَّابِينَ غَفُورًا ) او برای کسانی که در همۀ اوقات به سوی او باز می گردند آمرزنده است. پس هر کس که خداوند از قلبش اطلاع یافت و دانست که در آن چیزی جز اثابت و بازگشت به سوی خدا و محبت او و محبت آنچه که وی را به خدا نزدیک می نماید وجود ندارد، چنین کسی گرچه در بعضی اوقات به اقتضای سرشت اسنان گناهانی از او سر بزند اما خداوند او را می آمرزد و اشتباهات گذرا و عارضی وی را می بخشاید . آیه 30-26: وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلاَ تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا و حق خویشاوند و بینوا و در راه مانده را بپردازد و به هیچ وجه اسراف مکن. إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُواْ إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا بی گمان تبذیر کنندگان برادران شیاطین هستند، و شیطان پروردگارش را ناسپاس بود. وَإِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغَاء رَحْمَةٍ مِّن رَّبِّكَ تَرْجُوهَا فَقُل لَّهُمْ قَوْلاً مَّيْسُورًا و اگر از آنان به خاطر طلب رحمت پروردگارت که بدان امید داری، رویگردان می شوی، پس با آنان سخنی نرم بگوی. وَلاَ تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلاَ تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا و دست خود را بر گردنت بسته مدار و به تمامی آن را گشاده مساز که آن گاه ملامت زده (و) درمانده بنشینی . إِنَّ رَبَّكَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاء وَيَقْدِرُ إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِيرًا بَصِيرًا بی گمان پروردگارت روزی را بار یهر کس که بخواهد فراخ و گسترده می نماید و روزی هر کس را که بخواهد کم و تنگ می گرداند، چرا که خدا به بندگانش آگاه و بیناست. خداوند متعال می فرماید: (وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ ) و به خویشاوند حقش را بده، یعنی نیکی و احسان واجب و سنت را در حق او انجام بده، و این حق با تفاوت حالات خویشاوندان و نیاز و عدم نیاز آنان فرق می نماید. (وَالْمِسْكِينَ) و حق بینوا اعم از زکات و غیره به او بده تا بیتوانیی اش برطرف شود. (وَابْنَ السَّبِيلِ) و حق فرد در راه مانده را بپرداز. (وَلاَ تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا) و تبذیرمکن. یعنی به همۀ نیازمندان طوری بدهد که خودش ضرر نکند، و از اندازۀ مناسب بیشتر نباشد، زیرا چنین کاری تبذیر و باد دستی است که خداوند از آن نهی کرده و فرموده است. (إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُواْ إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ) بی گمان باد دستان برادران شیطان جز به خصلت های زشت دعوت نمی دهد، پس انسان را به بخل دعوت می کند، و هرگاه انسان از او سرپیچی نماید او را به اسراف و باد دستی و ولخرجی فرا می خواند. و خداوند متعال به منصافه ترین و میانه روانه ترین کارها دعوت می کند و انسان را به خاطر آن می ستاید. همانطور که در مورد بندگان رحمن فرموده است: (والذین اذا انفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا و کان بین ذلک قواما) و کسانی که وقتی انفاق نمایند اسراف نمی کنند و بخل نیز نمی ورزند و میان این دو حالت پایدار هستند . و در اینجا فرمود: (وَلاَ تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ) و دست خود را بر گردنت بسته مدار و این کنآیه از شدت بخل است. (وَلاَ تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ ) و به تمامی آن را گشاده مساز، که آن گاه در آنچه که شایسته نیست، و افزون از اندازۀ لازم انفاق می کنی. (فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا ) و آن گاه ملامت زده و درمانده خواهی بود. یعنی به خاطر کاری که کرده ای ملامت شده، و دست خالی می مانی؛ نه مالی در دست داری و نه به خاطر از دست دادن مال مورد ستایش قرار می گیری. دستوری که در اینجا در رابطه با انفاق به خویشاوندان داده شده در صورتی است که انسان توانایی ان را داشته باشد، اما اگر مالی نداشت یا خرج خودش سنگین و مشکل بود خداوند متعال دستور داده است که در آن صورت خویشاوندان و غیره را به صورت زیبایی پاسخ بدهد. پس فرمود: (وَإِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغَاء رَحْمَةٍ مِّن رَّبِّكَ تَرْجُوهَا) و اگر از بخشیدن و دادن به آنها روی بگردانی و آن را برای وقتی دیگر و به امید اینکه خداوند به تو توانایی بخشش را بدهد، به تأخیر بیاندازی، (فَقُل لَّهُمْ قَوْلاً مَّيْسُورًا ) به نرمی و مهربانی با آنان سخنی بگوی. و به آنان وعده بده که در فرصت مناسب و چنانچه امکان کمک فراهم شود آنان را کمک خواهی کرد، و از اینکه در حال حاضر نمی توانی کمکشان بنمایی از آنان عذر خواهی کن تا با آسایش خاطر از پیش تو بروند. همانطور که خداوند متعال فرموده است: (قول معروف و مغفره خیر من صدقه یتبعها اذی) سخن نیکو و بخشش، از صدقه ای که به دنبال آن منت گذاردن فرد مورد اذیت قرار می گیرد بهتر است ، و این نیز از لطف خداوند نسبت به بندگان می باشد که به آنها دستور داده است تا منتظر رحمت و رزق و روزی وی باشند، زیرا انتظار چنین چیزی عبادت است و همچنین وعده دادن به بینوایان و خویشاوندان مبنی بر این که به آنها صدقه خواهد داد، عبادت است، چون اراده کردن انجام کار نیک نیز نیکی به حساب می آید. بنابراین شایسته است که انسان آنچه از کار خیر که در توانایی اوست انجام دهد، و آنچه را که نمی تواند انجام دهد نیت انجام دادنش را داشته باشد تا به او پاداش برسد، چه بسا خداوند به خاطر انتظار و امید وی آن کار را برایش آسان بگرداند. سپس خداوند متعال فرمود: (إِنَّ رَبَّكَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاء وَيَقْدِرُ) بی گمان پروردگارت روزی را برای هر کس که بخواهد فراخ و گسترده می نماید و روزی هر کس را که بخواهد کم و تنگ می گرداند، و این عین حکمت الهی است. (إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِيرًا بَصِيرًا ) چرا که خدا به بندگانش آگاه و بیناست. پس آنچه که به صلاح بندگان است به آنها می دهد و به لطف و احسان خود به تدبیر امور آنها می پردازد . آیه ی 31: وَلاَ تَقْتُلُواْ أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِيَّاكُم إنَّ قَتْلَهُمْ كَانَ خِطْءًا كَبِيرًا و فرزندانتان را از ترسی فقر و تنگدستی نکشید، ما به آنان و (به) شما روزی می دهیم، به راستی که کشتن آنان گناه بزرگی است. و این بیانگر رحمت الهی نسبت به بندگان می باشد، چرا کهاو از پدر و مادر نسبت به بنده مهربان تر است، پس پدر و مادر را از کشتن فرزندانشان به خاطر ترس فقر و تنگدستی نهی نموده، و روزی همه را بر عهده گرفته، و خبر داده که کشتن فرزندان گناه بزرگی است یعنی از بزرگترین گناهان کبیره می باشد، چون کسی که به خود جرأت می دهد و کودکان بی گناه را به قتل می رساند هیچ مهر و شفقتی در دل ندارد. آیه ی 32: وَلاَ تَقْرَبُواْ الزِّنَى إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاء سَبِيلاً و به زنا نزدیک نشوید، که زنا گناه بسیار زشت، و بد راهی است. نهی از نزدیک شدن به زنا از نیه از انجام زنا بلیغ تر است، چون این نهی شامل نهی از تمام مقدمات و انگیزه های زناست. زیرا «هر کس در کنار و اطراف مزرعه و محل قرق شده بچرخد، به زودی در آن می افتد» ، به ویژه این که در بسیاری از نفسها انگیزۀ بسیار قوی برای انجام این کار وجود دارد. و خداوند زنا را چنین توصیف نموده است: (كَانَ فَاحِشَةً) زنا گناه بسیار زشتی است که از دیدگاه عقل و شریعت و سرشت زشت خوانده می شود، چون زنا شکستن حرمت حق خدا و حق زن و حق خانواده و همسر و از هم پاشیدن کانون خانواده و اختلاط نسبت و نژادها و دیگر مفاسد را در بر دارد. ( وَسَاء سَبِيلاً( و راه کسی که بر ارتکاب این گناه بزرگ جرأت نموده است بسیار راه بدی می باشد. آیه ی33: وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللّهُ إِلاَّ بِالحَقِّ وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا فَلاَ يُسْرِف فِّي الْقَتْلِ إِنَّهُ كَانَ مَنْصُورًا و کسی را نکشید که خداوند کشتن او را حرام کرده است مگر به حق، و هر کس که از روی ستم کشته شود برای صاحب خون او قدرتی مقرر داشته ایم، ولی او نباید در کشتن زیاده روی نماید، بی گمان و یاری شونده است. (وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ ) و کسی را نکشید. و این شامل هر نفسی است که خداوند کشتن آن را حرام نموده است، خاه کوچک باشد یا بزرگ، زن باشد یا مرد، برده باشد یا آزاد، مسلمان باشد یا کافری که پیمان دارد، (إِلاَّ بِالحَقِّ ) مگر در برابر حقی ، م انند کشتن نفس در برابر نفس، و کشتن کسی که ازدواج کرده اما مرتکب زنا شده است، و یا مانند کشتن کسی که مرتد گشته و به آیین کفر در آمده است. و یا مانند کشتن انسان تجاوزگر در حالت انجام دادن تجاوزش، به شرطی که به جز قتل وی هیچ راه دیگری برای دفع تجاوز او وجود نداشته باشد. (وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا) و هر کس مظلومانه و به ناحق کشته شود برای صاحب خونش که نزدیک ترین وارثان و فامیل هایش می باشد حجت و دلیل آشکاری برای قصاص نمودن قاتل قرار داده ایم. نیز تسلطی تقدیری مبنی بر کشتن قاتل به او داده ایم. و این قصاص زمانی است که شرایط آن فراهم شود، مانند قاتلی که از روز قصد و تجاوز کسی را بکشد، و وجود کفائت در میان قاتل و مقتول. (فَلاَ يُسْرِف فِّي الْقَتْلِ) و ولی نبایددر کشتن زایده روی و از حد تجاوز نماید، مانند اینکه گوش و بینی قاتل را ببرد یا او را با چیزی به قتل برساند که وی مقتول را با آن وسیله نکشته است، و یا اینکه کسی دیگر غیر از قاتل را بکشد. (إِنَّهُ كَانَ مَنْصُورًا ) بی گمان او یاری شونده است. و این آیه بیانگر آن است که حق کشتن از آن ولی است. بنابراین از قاتل قصاص گرفته نمی شود مگر به اجازۀ ولی خون، و اگر صاحب خداوند ولی مقتول را برای قصاص گرفتن از قاتل و کسی که او را کمک کرده است یاری می نماید تا قاتل را بکشد. آیه ی 34 وَلاَ تَقْرَبُواْ مَالَ الْيَتِيمِ إِلاَّ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُواْ بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْؤُولاً و به مال یتیم نزدیک نشوند مگر به شیوه ای که نیکوتر است، تا اینکه (یتیم) به (دوران) رشدش برسد، و به عهد و پیمان خود وفا کنید، چرا که از پیمان سوال خواهد شد. این لطف و رحمت خدا نسبت به یتیمی است که پدرش را از دست داده، و کوچک است و هنوز مصلحت خودش را تشخیص نمی دهد. خداوند به اولیای یتیم دستور داده است تا او و مالش را حفاظت نمایند، و به اصلاح آن بپردازند. و با نیت بد به مال یتیم نزدیک نشوند، و در آن تصرف نکنند. (إِلاَّ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ ) مگر به شیوه ای که آن بهتر است، مانند اینکه با مال یتیم تجارت نمایند و آن را در معرض خطر قرار ندهند و بکوشند تا مالش رشد کند و زیاد شود، و این حالت باید ادامه یابد تا اینکه (يَبْلُغَ أَشُدَّهُ ) یتیم به سن بلوغ و دوران عقل و رشد برسد، وچون او سن رشد خود رسید دیگر کسی سرپرست او نیست و خودش سرپرست خود می باشد ومالش به او برگردانده می شود. هان گونه که خداوند متعال فرموده است (فان انستم مهنم رشدا فادفعوا الیهم اموالهم) پس اگر احساس کردید که آنها به سن رشد رسیده اند مالهایشان را به آنان بدهید، (وَأَوْفُواْ بِالْعَهْدِ ) و به عهد و پیمانی که با خدا و مردم بسته اید وفاد کنید. (إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْؤُولاً)به درستی که شما از وفای به پیمان پرسیده می شوید . پس اگر به آن وفا کنید پاداش بزرگی دارید و اگر به پیمان خود وفا نکنید گناه بزرگی بر شماست. آیه ی 35: وَأَوْفُوا الْكَيْلَ إِذا كِلْتُمْ وَزِنُواْ بِالقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً و هنگامی که پیمانه می کنید آن را به تمام و کمال پیمانه کنید و با ترازوی درست وزن نمایید که این کار سرانجام نیکوتر و بهتری دارد. در اینجا به دادگری و به تمام و کمال دادن پیمانه ها و وزن ها دستور داده شده است، و اینکه بدون کم و کاست پیمانه ها و وزن ها باید داده شوند. و از هر نوع تقلب در قیمت یا کالا یا معامله نهی شده و به خیر خواهی و صداقت در آن دستور داده شده است. (ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً ) این کار بهتر است و سرانجام نیکوتری دارد، و از این راه، بنده از عقوبت خدا در امان می ماند و این کار باعث برکت می شود. آیه ی 36: وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولـئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً پی چیزی مرو که به آن آگاهی نداری، بی گمان گوش و چشم و دل هر یک مورد سوال واقع خواهند شد. و از آنچه که به آن آگاهی نداری پیروی مکن، بلکه در همۀ گفتار و کردارت تحقیق کن، و گمان مبر که هر چه از روی ناآگاهی بگویی یا انجام دهی اشکالی بدان وارد نیست، (إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولـئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً ) همانان گوش و چشم و دل هر یک اینها مورد بازخواست واقع خواهند شد. پس بنده ای در رابطه با آنچه گفته و انجام داده است باید پاسخگو باشد، و از وی پرسیده می شود که اعضا و جوارحی را که خداوند برای عبادت آفریده در چه راهی به کار گرفته است، باید پاسخی برای این پرسش الهی آماده نماید، و این جواب جز با بکارگیری اعضا و جوارح در پرستش خداوند نمی پسندد مقبول نخواهد شد. آیه ی 39-37: وَلاَ تَمْشِ فِي الأَرْضِ مَرَحًا إِنَّكَ لَن تَخْرِقَ الأَرْضَ وَلَن تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولاً و خرامان در زمین راه مرو، چرا که تو نمی توانی زمین را بشکافی و به بلندای کوهها برسی. كُلُّ ذَلِكَ كَانَ سَيٍّئُهُ عِنْدَ رَبِّكَ مَكْرُوهًا همۀ اینها، بدیهایش نزد پروردگارت ناپسند است. ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ وَلاَ تَجْعَلْ مَعَ اللّهِ إِلَهًا آخَرَ فَتُلْقَى فِي جَهَنَّمَ مَلُومًا مَّدْحُورًا این (سفارشات) از امور حکمت آمیزی است که پروردگارت به تو وحی کرده است، و با خداوند معبودی دیگر قرار مده که سرزنش شده و مطرود به جهنم افکنده خواهی شد. خداوند متعال می فرماید: (وَلاَ تَمْشِ فِي الأَرْضِ مَرَحًا) و در روی زمین متکبرانه و مغرورانه راه مرو، و در برابر حق خود را بزرگ مپندار و با دیدۀ تحقیر به مردم منگر. (إِنَّكَ لَن تَخْرِقَ الأَرْضَ وَلَن تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولاً ) چرا که تو با این کارت نمی توانی زمین را بشکافی، و نمی توانی از نظر عظمت و والایی به بلندای کوهها برسی، بلکه با اینکار نزد خدا خوار و بی ارزش می شوی، و ینز مورد نفرت مردم قرار می گیرد، و نزد آنان خوار و بی ارزش خواهی شد. و با تکبر ورزیدن، در حقیقت بدترین روش اخلاقی و زشت ترین خوی را به خود می گیری و بدون اینکه بتوانی به برخی از اهداف خود دست یابی. (كُلُّ ذَلِكَ ) همۀ امور مذکوری که خداوند در آیات گذشته از آنها نهی نمود از قبیل: (وَلاَ تَجْعَلْ مَعَ اللّهِ إِلَهًا آخَرَ) و با خداوند معبودی دیگر قرار مده، و نهی از نافرمانی پدر و مادر، و آنچه که بعد از آن بیان شد، همۀ این کارها (كَانَ سَيٍّئُهُ عِنْدَ رَبِّكَ مَكْرُوهًا) و به زیان کسانی است که آن را انجام می دهند و خداوند این کارها را نمی پسندد. (ذَلِكَ ) احکام بزرگی که بیان نمودیم و آن را توضیح دادیم، (مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ( از امور حکمت آمیزی است که پروردگارت به تو وحی نموده است، زیرا حکمت یعنی فرمان دادن به کارهای خوب و اخلاق شایسته، و نهی نمودن از زشتی های اخلاقی و کارهای بد، و کارهایی که در این آیات ذکر شدند سرشار از حکمت عالی و فضایلی هستند که پروردگار جهانیان آن را به سرور پیامبران در شرفت ترین کتاب خود وحی نموده است تا بهترین امت را بدان دستور دهد، پس اینها حکمت هستند و هر کس که حکمت بدو داده شود خیر فراوانی بدو داده شده است. سپس با نهی کردن از پرستش غیر خداوند آیه را به پایان رساند. همانطور که این امور را با همین مطلب آغاز کرده بود، پس فرمود: (وَلاَ تَجْعَلْ مَعَ اللّهِ إِلَهًا آخَرَ فَتُلْقَى فِي جَهَنَّمَ) و با خداوند معبودی دیگر قرار مده که در جهنم افکنده می شوی و برای همیشه در آن باقی می مانی، زیار هر کس برای خداوند شریک بگیرد، خداوند بهشت را بر او حرام نموده،و جایگاهش آتش جهنم است. (مَلُومًا مَّدْحُورًا) یعنی چنانچه چیزی را شریک خدا سازی مورد سرزنش قرار گرفته و لعنت و نفرین و نکوهش خدا و فرشتگان و تمام مردم برتوست و به جهنم افکنده می شوی. آیه ی 40: أَفَأَصْفَاكُمْ رَبُّكُم بِالْبَنِينَ وَاتَّخَذَ مِنَ الْمَلآئِكَةِ إِنَاثًا إِنَّكُمْ لَتَقُولُونَ قَوْلاً عَظِيمًا آیا پروردگارتان شما را به داشتن پسران اختصاص داده و خود از فرشتگان دخترانی را برگرفته است؟ واقعاً شما سخن بسیار بزرگی بیان می دارید. این، انکار و اعتراض شدیدی است بر کسی که گمان می برد برخی از آفریده های خداوند دختران او هستند. بنابراین فرمود: (أَفَأَصْفَاكُمْ رَبُّكُم بِالْبَنِينَ) آیا بهرۀ کامل را به شما داده و پسران را ویژه شما قرار داده است، و برای خودش از فرشتگان دخترانی برگرفته است؟ چون آنها گمان می بردند که فرشتگان دختران خداوند هستند. (إِنَاثًا إِنَّكُمْ لَتَقُولُونَ قَوْلاً عَظِيمًا ) واقعاً شما سخن بسیار بزرگی می گویید که بزرگترین جسارت در حق خداوند است، چرا که شما فرزند را به او نسبت دادید، که داشتن فرزند متضمن نیازمند ی خدا به فرزند و بی نیاز بودن برخی مخلوقات از اوست، و شما به آن بهره ای که از دیدگاهتان ناقص تر و بی ارزش تر است که دختران می باشند برای خداوند حکم نمودید، و در همان حال ادعا کردید که خداوند پسرها را به شما اختصاص داده است. پس خداوند بسی برتر و والاتر است از آنچه ستمگران می گویند. آیه ی 44-41: وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِي هَـذَا الْقُرْآنِ لِيَذَّكَّرُواْ وَمَا يَزِيدُهُمْ إِلاَّ نُفُورًا و به راستی در این قرآن (حق را به روشهای) گوناگون بیان کردیم تا پند بگیرند (ولی) جز بر نفرت و گریزشان نمی افزاید. قُل لَّوْ كَانَ مَعَهُ آلِهَةٌ كَمَا يَقُولُونَ إِذًا لاَّبْتَغَوْاْ إِلَى ذِي الْعَرْشِ سَبِيلاً بگو: «اگر با او چنان که می گویند خدایانی بودند، آنگاه هر یک به سوی صاحب عرش راهی می جستند». سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يَقُولُونَ عُلُوًّا كَبِيرًا خداوند از آنچه آنان می گویند (بسیار منزه و) خیلی والاتر و بالاتر است. تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالأَرْضُ وَمَن فِيهِنَّ وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدَهِ وَلَـكِن لاَّ تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا آسمانهای هفت گانه و زمین و کسانی که در آنها هستند او را به پاکی یاد می کنند و هیچ موجودی نیست مگر اینکه حمد وثنای وی می گوید ولی شما تسبیح آنها را نمی فهمید، بی گمان او بردبار و آمرزنده است. خداوند متعال خبر می دهد که در قرآن به طرق و فنون مختلف حق را بیان داشته است. یعنی به صورت گوناگون احکام را بیان نموده و آن را روشن کرده، و دلایل و حجت های زیادی بر آنچه که مردم را به سوی آن فراخوانده ، آورده، و موعظه و پند ارائه داده است و تا آنچه را که به سود آنهاست بپذیرند. و همان راه را در پیش بگیرند و آنچه را که به زیانشان است بشناسند، و آن را ترک گویند. اما بیشتر مردم از آیات خدا گریزانند، چرا که از حق نفرت دارند و باطلی را که بر آن قرار دارند دوست می دارند. به همین جهت برای آن تعصب شان می دهند، و جز گریز از آیات الهی راهی دیگر را انتخاب ننمودید، و به آیات الهی گوش ندادند و به آن توجه نکردند. و بزرگترین موضوعی که به شیوه های مختلف بیان شده و برای اثبات ان دلیل آورده شده است توحید است که اصل و اساس همۀ اصول می باشد. و خداوند به یکتاپرستی و توحید دستور داده و از ضد آن نهی نموده است، و دلایل عقلی و نقلی زیادی را بر این مطلب اقامه کرده است؛ طوری که اگر کسی به برخی از این دلایل گوش فرا بدهد کوچکترین شک و تردیدی در قلب او برای پذیرش توحید باقی نمی ماند. و از جمله دلایل توحید، این دلیل عقلی است که آن را در اینجا بیان نموده است: (قُل لَّوْ كَانَ مَعَهُ آلِهَةٌ كَمَا يَقُولُونَ) به مشرکان که همراه با خداوند معبودی دیگر قرار می دهند، بگو: اگر بر حسب گمان و دروغ آنها مبعودانی با خداوند بودند، (إِذًا لاَّبْتَغَوْاْ إِلَى ذِي الْعَرْشِ سَبِيلاً ) آنگاه راهی به سوی خدا به وسیلۀ پرستش او و بازگشت به سوی او و تقرب جستن به او می جستند، پس چگونه بنده ای که به شدت نیازمند عبادت پروردگارش می باشد معبودی دیگر با خداوند قرار می دهد؟ آیا این جز بزرگترین ستم و بی خردی چیزی دیگر است؟ بر اساس این معنا این آیه، مانند فرمودۀ الهی است که می فرماید: (اولئک الذین یدعون یبتغون الی ربهم الوسیه آیهم اقرب) پیامبران و صالحان و فرشتگانی که ایشان به فریاد می خوانند، برای نزدیک شدن به خدا با یکدیگر رقابت می نمایند و آنچه از کارهای شایسته که انسان را به خدا نزدیک می کند و توانایی انجام آن را دارند، انجام می دهند. و مانند اینکه فرموده است: (و یوم یحشرهم و ما یعبدون من دون الله فیقول ء انتم اضللتم عبادی هولاء ام هم ضلوا السبیل، قالوا سبحنک ما کان ینبغی لنا ان نتخذ من دونک من اولیاء ) و روزی که آنها و آنچه را که به جای خدا می پرستیدند گرد می آورد و می گوید: «آیا شما این بندگانم را گمراه کردید یا خود راه را گم کردند؟» می گویند: «خداوندا تو پاکی! هیچ احدی را نسزد که ما را به غیر از تو پرستش کند، چرا که ما بندگان تو هستیم و نیازمندان به سوی (لطف و کرم) تو. و احتمال دارد که معنی این آیه این گونه باشد: (قُل لَّوْ كَانَ مَعَهُ آلِهَةٌ كَمَا يَقُولُونَ إِذًا لاَّبْتَغَوْاْ إِلَى ذِي الْعَرْشِ سَبِيلاً) بگو: اگر با او آن چنان که می گویند خدایانی بود در این صورت حتماً درصدد بر می آمدند که بر خداوند صاحب عرش چیره شوند و راهی برای شکست دادن خداوند می جستند و در پی غلبه بر پروردگار متعال می شدند، پس یا بر او چیره می شدند یا نه، و چنانچه غالب می شدند، ربوبیت و الوهیت از آن کسی می شد که پیروز می گردید. اما آنها می دانند و اقرار می کنند معبودانشان که به جای خدا می خوانند، شکست خورده و مغلوب اند و هیچ اختیاری ندارند، پس با این وجود چرا آنها را به خدایی گرفته اند؟ و این مانند فرمودۀ خداوند است که می فرماید: (ما اتخذالله من ولد و مان کان معه من اله اذا لذهب کل اله بما خلق و لعلا بعضهم علی بعض) خداوند هیچ فرزندی را برنگرفته است و خدایی با او وجود ندارد، زیرا اگر چنین بود هر خدایی آنچه را که آفریده است، می برد و برخی از خدایان بر برخی دیگر چیره می شدند. (سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى) پاک و منزه است خداوند (عَمَّا يَقُولُونَ ) از شرک و قرار دادن همتایایی برای او، (عُلُوًّا كَبِيرًا ) و بسیار بالا و برتر است، پس جایگاه او بلند است و کبریایی او با شکوه است و نمی توان خدایانی را همتای او قرار داده، و هر کس چنین بگوید به گمراهی آشکار مبتلا گشته و ستم بزرگی مرتکب شده است. به راستی که مخلوقات بزرگ در برابر عظمت او بس حقیراند و در برابر شکوه و بزرگی اش اسمانهای هفت گانه و آنچه در آنهاست و زمین های هفت گانه و آنچه در آنهاست بس کوچک و ناچیزند (والارض جمیعاً قبضته یوم القیمه و السموات مطلویت بیمینه) و تمام زمین در روز قیامت در قبضۀ اوست و آسمانها به دست راست او در هم پیجیده می شوند، و جهان بالا و پایین برای بقا هستی خود نیازمند اوست و این نیاز هیچ زمانی از آنها برطرف نمی شود و همیشه نیازمند خدا هستند و این نیازمندی، همه جانبه است چرا کهدر آفرینش و رزق و روزی و تدبیر نیازمند او هستند، پس ناچارند او را بپرستند و دوست بدارند به هنگام ناملایمات به او پناه ببرند. (تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالأَرْضُ وَمَن فِيهِنَّ وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدَهِ) آسمانهای هفتگانه و زمین و تمام جانداران و درختان و گیاهان و جمادات و مردگانی که در این میان قرار دارند همگی با زبان «حال» و «قال» خداوند را به پاکی یاد می کنند. (وَلَـكِن لاَّ تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ( اما شما تسبیح آنها را نمی فهمید. یعنی شما نحوۀ تسبیح دیگر مخلوقاتی که همزبانتان نیستند را نمی دانید، بلکه خداوند که آگاه به پنهانی هاست و به همه چیز احاطه دارد شیوۀ تسبیح آنان را می داند. (إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا ) بی گمان او بردبار آمرزنده است؛ کسانی را که در مورد او سخن باطلی می گویند که نزدیک است از زشتی آن آسمانها تکه و پاره گردند و کوهها از بیخ برکنده شوندف در این دنیا و با شتاب به عذاب گرفتار نمی کند، بلکه به آنان مهلت داده و به آنها نعمت ارزانی داشته و به آنان روزی و سلامتی عنایت فرموده و آنان را به درگاهش فراخوانده است تا از این گناه بزرگ توبه نمایند، تاپاداش بزرگ و فراوان به آنان بدهد و گناهانشان را بیامرزد. پس اگر شیکبایی و آمرزش او نبود آسمانها بر زمین می افتادند و خداوند هیچ جنبده ای را روی زمین باقی نمی گذاشت. آیه ی 48-45: وَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرآنَ جَعَلْنَا بَيْنَكَ وَبَيْنَ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ حِجَابًا مَّسْتُورًا و هنگامی که قرآن را می خوانی میان تو و آنان که به قیامت ایمان نمی آورند پرده ای پوشیده قرار می دهیم. وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَن يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِذَا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِي الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْاْ عَلَى أَدْبَارِهِمْ نُفُورًا و بر دلهایشان پوشش هایی قرار می دهیم تا آن (= قرآن) را نفهمند و در گوشهای آنان سنگینی ایجاد می کنیم و هنگامی که پروردگارت را در قرآن به یگانگی یاد می کنی با نفرت پشت کرده وبر می گردند نَّحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَسْتَمِعُونَ بِهِ إِذْ يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَ وَإِذْ هُمْ نَجْوَى إِذْ يَقُولُ الظَّالِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلاَّ رَجُلاً مَّسْحُورًا ما بهتر می دانیم که آنان به چه منظوری به سمنان تو گوش فرا می دهند، هنگامی که پای سخنانت می نشینند و هنگامی که با هم در گوشی صحبت می کنند، آن زمان که ستمکاران می گویند: «جز از مرد جادو زده ای پیروی نمی کنید». انظُرْ كَيْفَ ضَرَبُواْ لَكَ الأَمْثَالَ فَضَلُّواْ فَلاَ يَسْتَطِيعْونَ سَبِيلاً بنگر چگونه برای تو مثلها می زنند، پس گمراه شدند و نمی توانند راهی پیدا کنند. خداوند متعال از کیفر کسانی خبر می دهد که حق را تکذیب نموده و آن را رد کرده و از روی بر می تابند، و این که میان آنها و ایمان آوردنشان مانع ایجاد می کند، پس فرمود: (وَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرآنَ ) و هنگامی که قرآن را می خوانی که در آن موعظه و پند و هدایت و ایمان و خیر و دانش فراوان موجود است (جَعَلْنَا بَيْنَكَ وَبَيْنَ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ حِجَابًا مَّسْتُورًا ) میان تو و آنان که به قیامت ایمان نمی آورند پرده ای پوشیده قرار می دهیم. به گونه ای که آنها را از فهمیدن حقیقت قرآن باز می دارد و آنان را از درک حقایق، و از تسلیم شدن در برابر خیری که آنان را به سویش فرا می خواند باز می دارد. (وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً) و بر دلهای آنان پرده و پوشش هایی قرار می دهیم که بر اثر آن قرآن را نمی فهمند، بلکه فقط آن را می شنوند، و حجت بر آنها اقامه می شود (وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا) و در گوشهایشان سنگینی ایجاد می کنیم. یعنی آنها را کر می کنیم تا آن را نشنوند، (وَإِذَا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِي الْقُرْآنِ وَحْدَهُ ) و هگامی که پروردگارت را در قرآن به یگانگی یاد کنی و به یگانگی او دعوت دهی و آنان را از شرکت ورزیدن به وی باز داری، (وَلَّوْاْ عَلَى أَدْبَارِهِمْ نُفُورًا ) از بس که توحید را نمی پسندند و باطلی را بر آن هستند دوست دارند، با نفرت پشت کرده و می گریزند . همانطور که خداوند متعال فرموده است: (و اذ ذکر الله وحده اشمازت قلوب الذین لا یومنون بالاخره و اذا ذکر الذین من دونه، اذا هم یستبشرون) و هرگاه تنها خداوند یاد شود، آنان که به آخرت ایمان ندارند ناراحت و متنفر می شوند، و هنگامی که خدایان پنداری ایشان نام برده شوند شاد می گردند. (نَّحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَسْتَمِعُونَ بِهِ) ما آنها را از بهره مند شدن از قرآن به هنگام شنیدن آن باز می داریم، چرا که می دانیم اهداف بدی دارند و می خواهند دستاویزی برای طعنه زدن، و عیب جویی از قرآن به دست آورند. و گوش فرا دادن آنها به خاطر این نیست که رهنمون شوند و حق را بپذیرند، بلکه آنها تصمیم گرفته اند که از قرآن پیروی نکنند. و هر کس که چنین باشد گوش فرادادنش به قرآن سودی به او نمی بخشد. بنابراین فرمود: (إِذْ يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَ وَإِذْ هُمْ نَجْوَى) هنگامی که پای سخنانت می نشینند و هنگامی که با هم در گوشی صحبت می کنند، (إِذْ يَقُولُ الظَّالِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلاَّ رَجُلاً مَّسْحُورًا ) آن زمان که ستمکاران با هم در گوشی صحبت می کنند و می گویند : «جز از مرد جادوزده ای پیروی نمی کنید». پس وقتی چنین ستمگرانه با خود در گوشی صحبت می نمایند و ادعا می کنند که پیامبر جادوزده است قطعاً آنان تصمیم دارند که به سخنانش بها ندهند، چرا که از دیدگاه آنان پیامبر یاوه گو است و خودش نمی داند که چه می گوید. خداوند متعال می فرماید: (انظُرْ كَيْفَ ضَرَبُواْ لَكَ الأَمْثَالَ ) با تعجب بنگر که چه مثلهایی برای تو می زنند، که از حقیقت بسی دور است، (فَضَلُّواْ ) آنها در زدن این مثلها به بیراهه رفته اند، یا زدن این مثلها سبب گمراهی آنان شده است.چون آنها کار خود را بر اساس این مثلهای فاسد و پوچ قرار داده اند، و مسلم است هر چیزی را که بر امری فاسد استوار باشد نیز از اساس فاسد و تباه می باشد (فَلاَ يَسْتَطِيعْونَ سَبِيلاً) پس نمی توانند راهی (به سوی حق و هدایت) پیدا کنند. یعنی به هیچ سویی راهیاب نمی شوند، بلکه به گمراهی محض و ستم خالص گرفتار می آیند. آیه ی 52-49: وَقَالُواْ أَئِذَا كُنَّا عِظَامًا وَرُفَاتًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقًا جَدِيدًا و گفتند: «آیا هنگامی که ما (تبدیل به) استخوانها و تکه های خشکیده شدیم ، آیا دیگر بار به آفرینش نوینی برانگیخته خواهیم شد» قُل كُونُواْ حِجَارَةً أَوْ حَدِيدًا بگو: «سنگ یا آهن باشید» أَوْ خَلْقًا مِّمَّا يَكْبُرُ فِي صُدُورِكُمْ فَسَيَقُولُونَ مَن يُعِيدُنَا قُلِ الَّذِي فَطَرَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَسَيُنْغِضُونَ إِلَيْكَ رُؤُوسَهُمْ وَيَقُولُونَ مَتَى هُوَ قُلْ عَسَى أَن يَكُونَ قَرِيبًا یا اینکه آفریدۀ دیگری باشید که در نظرتان بزرگ می نماید، خواهند گفت: « چه کسی ما را باز می گرداند؟ » بگو: «همان خدایی که نخستین بار شما را آفرید». پس سرهایتان را به سویت تکان داده و می گوید: «آن کی خواهد بود؟» بگو:«شاید که نزدیک باشد. يَوْمَ يَدْعُوكُمْ فَتَسْتَجِيبُونَ بِحَمْدِهِ وَتَظُنُّونَ إِن لَّبِثْتُمْ إِلاَّ قَلِيلاً روزی که شما را فرا می خواند، پس در حالی که او را ستایش می کنید، پاسخش می دهید، و گمان می برید که جز مدت اندکی ماندگار نبوده اید. خداوند از سخن آنانی که منکر رستاخیز و زنده شدن پس از مرگ هستند، و آن را تکذیب می کنند، خبر می دهد که می گویند: (أَئِذَا كُنَّا عِظَامًا وَرُفَاتًا) آیا هنگامی که ما تبدیل به استخوانها و تکه های خشکیده شدیم ، (أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقًا جَدِيدًا ) آیا دوباره آفرینش تازه ای خواهیم یافت و برانگیخته خواهیم شد؟ یعنی چنین نمی شود . و این کار به گمان آنها غیر ممکن بود. پس آنان به شدت گرفتار جهالت و نادانی شده و پیامبر خدا را تکذیب کرده و آیات الهی را انکار نموده و قدرت آفرینندۀ آسمانها و زمین را با قدرت ضعیف و ناتوان خود مقایسه نمودند. و هنگامی که دیدند آنها توانایی چنین کاری را ندارند قدرت خدا را نیز چنین انگاشتند. پاک است خداوندی که خلقی از آفریده هایش را که خود را خردمند و اهل عقل می پندارد و نمونه ای برای ندانستن آشکارترین و روشن ترین چیز (= قیامت) و آنچه دلایلش از همه چیز واضح تر و بالاتر است قرار داده است، تا به بندگانش نشان دهند که دو راه بیشتر وجود ندارد؛ یا اینکه توفیق و مدد خدا یاور انسان باشد، و یا اینکه هلاک و گمراه شود. (ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذهدیتنا و هب لنا من لدنک رحمه انک انت الوهاب) پرورگارا پس از اینکه ما را هدایت نمودی دلهای ما را منحرف مگردان و از جانب خویش رحمتی به ما ببخشای، بی گمان فقط تو بخشنده ای . بنابراین خداوند به پیامبرش علیه السلام و الصلاه دستور داد تا به کسانی که زنده شدن پس از مرگ را انکار می کنند و یا آن را بعید می دانند، بگوید: (قُل كُونُواْ حِجَارَةً أَوْ حَدِيدًا أَوْ خَلْقًا مِّمَّا يَكْبُرُ فِي صُدُورِكُمْ )بگو: «سنگ یا آهن باشید یاغیر از این دو ، چیز دیگری باشید که در نظرتان از اینها سخت تر و بزرگتر است» تا – به گمان خود از اینکه قدرت الهی شما را دریابد و ارادۀ خداوند در مورد شما اجرا شود، در امان بمانید . شما هر طور که باشید و به هر کیفیتی دربیابید نمی توانید خدا را ناتوان کنید؛ نه در زندگی دنیا و نه پس از مرگ نمی توانید چاره ای بیاندیشید، پس تدبیر و تصرف را برای کسی بگذارید که بر هر چیز و هر کاری تواناست و هر چیزی را احاطه نموده است، (فَسَيَقُولُونَ ) وقتی که دلایلی بر زنده شدن پس از مرگ برای آنها اقدامه شود، می گویند: (مَن يُعِيدُنَا قُلِ الَّذِي فَطَرَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ ) چه کسی ما را باز می گرداند؟ » بگو: خدایی که نخستین بار شما را آفرید، آنگاه که چیزی نبودید، پس همان کس شما را دوباره خواهد آفرید. (کما بدانا اول خلق نعیده) همانطور که نخستین بار جان آفریدیم دوباره آن را باز می آفرینیم. (فَسَيُنْغِضُونَ إِلَيْكَ رُؤُوسَهُمْ) پس سرهایتان را به علامت تعجب و انکار و نپذیرفتن سخنانت تکان می دهند، (وَيَقُولُونَ مَتَى هُوَ ) و می گویند: وقت زنده شدن پس از مرگ که تو آن را نزدیک می پنداری کی هست؟ در حقیقت این نشانۀ بی خردی آنهاست، چرا که قدرت خداوند را باور نکرده و می گویند: چنین چیزی امکان ندارد، و آنها اصل زنده شدن را پس از مرگ را قبول ندارند. (قُلْ عَسَى أَن يَكُونَ قَرِيبًا) بگو: شاید نزدیک باشد و در تعیین زمان آن فایده ای نیست، بلکه آنچه فایده دارد و مدار موفقیت است پذیرش زنده شدن پس از مرگ و تایید و اثبات آن است و هر آنچه که می آید نزدیک است. (يَوْمَ يَدْعُوكُمْ ) روزی که خداوند شما را برای رستاخیز و حشر فرا می خواند، و در صور دمیده می شود، (فَتَسْتَجِيبُونَ بِحَمْدِهِ ) و شما با حمد و سپاس پاسخ می گویید، یعنی تسلیم فرمان او می شوید و از فرمانش سرپیچی نمی کنید. (بِحَمْدِهِ ) یعنی خداوند بر کلیۀ کارهایش مورد ستایش قرار می گیرد، و روز محشر که انسانها را گرد می آورد، آنها را سزا و جزا می دهد و بر این کار هم ستایش می شود. (وَتَظُنُّونَ إِن لَّبِثْتُمْ إِلاَّ قَلِيلاً) و از بس که رستاخیز به سرعت خواهد آمد و نعمت هایی که در آن قرار داشته اید سریع پایان می یابند، چنان احساس می کنید که گویا اصلاً در چنین ناز و نعمتی نبوده اید. پس این همان روزی است که شما را بر آن داشت بگویید: (مَتَى هُوَ) آن کی خواهد بود؟ و در هنگام تحقق آن روز به شدت پشیمان می شوند، و به آنها گفته می شود (هذا الذی کنتم به تکذبون) این همان روزی است که شما آن را تکذیب می کردید. آیه ی 55-53: وَقُل لِّعِبَادِي يَقُولُواْ الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنزَغُ بَيْنَهُمْ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلإِنْسَانِ عَدُوًّا مُّبِينًا و به بندگانم بگو: «سخنی را بگویند که بهتر است». بی گمان شیطان در میان ایشان فساد و تباهی راه می اندازد، به راستی که شیطان برای انسان دشمنی آشکار است. رَّبُّكُمْ أَعْلَمُ بِكُمْ إِن يَشَأْ يَرْحَمْكُمْ أَوْ إِن يَشَأْ يُعَذِّبْكُمْ وَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ وَكِيلاً پروردگارتان از حال شما آگاه تر است، اگر (خدا) بخواهد شما را مشمول رحمت خود قرار می هد، و اگر (خدا) بخواهد شما را عذاب می دهد، و تو را نگهبان بر آنان نفرستاده ایم وَرَبُّكَ أَعْلَمُ بِمَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلَى بَعْضٍ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا و پروردگارت به حال هر آنچه که در آسمانها و زمین است آگاه تر است ، ما برخی از پیامبران را بر برخی دیگر برتری دادیم و داود زبور را بخشیدیم. و این مبین لطف خداوند به بندگانش است که آنها را به زیباترین اخلاق و اعمال و گفتارهایی که باعث خوشبختی دنیا و آخرت آنان است دستور می دهد . پس فرمود: (وَقُل لِّعِبَادِي يَقُولُواْ الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ) و به بندگانم بگو: سخنی را بگویند که آن بهتر است و این دستور به هر سخنی است که انسان را به خدا نزدیک می نماید، از قبیل خواندن قرآن، ذکر ، آموزش علم، امر به معروف و نهی از منکر و گفتار نیک و مهربانی با مردم بر حسب جایگاه انسانها. پس به همۀ این موارددستور داده شده است. و اینکه هرگاه دو کار خوب وجود داشت، چنانچه آدمی نتواند هر دو کار خوب را انجام دهد، آن را برگزیند که خوب تر است. و گفتار زیبا و نیک باعث توسعه و ترویج اخلاق زیبا و عمل صالح می شود، زیرا هر کس بتواند زبانش را کنترل نماید او می تواند تمام کارهایش را کنترل نماید. (إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنزَغُ بَيْنَهُمْ) . بی گمان شیطان در میان ایشان فساد و تباهی راه می اندازد، ینی چیزهایی را در میان بندگان اشاعه می دهد که دین و دنیایشان را به فساد و تباهی بکشد. و علاج این مشکل در این است که بندگان در تلفظ به سخنان نازیبا و ناشایستی که شیطان آنها را به سویش فرا می خواند، از وی پیروی نکنند. نیز باید با یکدیگر به نرمی و خوبی رفتار کنند تا شر شیطانی که میان آنها فساد و تباهی به راه می اندازد از بین برود، و ناکام شود، زیرا شیطان دشمن واقعی آنهاست، و باید با او مبارزه کنند، چون آنها فرا می خواند (لیکونوا من اصحب السعیر) تا از اهل جهنم شوند و چنانچه شیطان میان آنها اختلاف و فساد به وجود آورد و برای ایجاد دشمنی میان آنها تلاش نماید باید قاطعانه برای مبارزه ومخالفت با دشمن خود بکوشند، و نفس های سرکش خود را که شیطان از راه آن وارد می شود اطاعت می نمایند و کارشان سامان می یابد و هدایت می شوند. (رَّبُّكُمْ أَعْلَمُ بِكُمْ ) پروردگارتان از خودتان به حال شما آگاه تر است، بنابراین جز آنچه که خیر است برایتان نمی خواهند، و جز به آنچه که به مصلحت و فایدۀ شما است دستور نمی دهد، و چه بسا شما چیزی را می خواهید در حالی که خیری در آن نیست. (إِن يَشَأْ يَرْحَمْكُمْ أَوْ إِن يَشَأْ يُعَذِّبْكُمْ ) اگر بخواهد شما را مشمول رحمت خود قرار می هد، و هر کس را که بخواهد توفیق می دهد که اسباب برخورداری از رحمت الهی را بدست آورد، و هر کس را که بخواهد خوار می گرداند و او را از فراهم نمودن اسباب رحمت الهی باز می دارد، و سزاوار عذاب می گردد. (وَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ وَكِيلاً ) و تو را نگهبان بر آنان نفرستاده ایم که به تدبیر امورشان بپردازی و آنها را مجازات کنی، بلکه نگهبان و مراقب، خداوند است، و تو مبلغ، و راهنمای به سوی راه راست هستی. (وَرَبُّكَ أَعْلَمُ بِمَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ ) خداوند به حال تمام خلایقی که در آسمانها و زمین هستند آگاه تر است ، پس به هر یک از آنان آنچه را که سزاوارش است و حکمت الهی آن را اقتضا می کند می بخشد و بخری را بر برخی دیگر برتری می دهد، همانطور که برخی از پیامبران را در فضایل و ویژگیهایی از قبیل اوصاف پسندیده و اخلاق و کارهای شایسته و پیروی زیاد از خداوند، نازل شدن کتابهایی که شامل احکام شرعی و عقاید پسندیده اند، بر برخی از آنان برتری داده است، و همۀ امور از منت های الهی بر آنهاست. هر چند که همه در اینکه از جانب خداوند بر آنها وحی می شود، مشترک اند، همانطور که زبور را بر داود نازل کرد. پس مادامی که خداوند متعال برخی از پیامبران را بر برخی دیگر برتری دادیم و به برخی از آنان کتاب داده است. پس پرا کسانی که محمد علیه السلام و الصلاه را تکذیب می کنند، آنچه را که خداوند بر او نازل نموده و نبوت و کتابی را که به وسیلۀ آن خداوند وی را برتری داده است انکار می کنند؟ آیه ی 57-56: قُلِ ادْعُواْ الَّذِينَ زَعَمْتُم مِّن دُونِهِ فَلاَ يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنكُمْ وَلاَ تَحْوِيلاً بگو: «کسانی را که به جز خدا می پندارید، فراخوانید». پس نه می توانند بلایی را از شما برطرف کنند و نه (می توانند آن را) دگرگون سازند. أُولَـئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَيَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحْذُورًا پیامبران و صالحانی که آنان به فریاد می خوانند ، برای تقرب جستن به پروردگارشان، آنچه از کارهای شایسته که انسان را به خدا نزدیک می کند، انجام می دهند و به رحمت خدا امیدوارند و از عذاب او می ترسند، بی گمان باید از عذاب پروردگارت بر حذر بود. خداوند متعال می فرماید: (قُلِ) ای پیامبر! به مشرکانی که جز خدا همتایایی را برای وی گرفته اند و آنها را می پرستند همانطور که خدا را پرستش می کنند، و همانطور که خدا را می خوانند آنها را نیز می خوانند، بگو: اگر آنچه باور دارید درست است و راست می گویید: (ادْعُواْ الَّذِينَ زَعَمْتُم مِّن دُونِهِ ) کسانی را که به جز خدا معبود می پندارید، فرابخوانید. و بنگرید آیا سودی به شما می رسانند، یا می تانید زیانی را از شما دور نمایند؟ (فَلاَ يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنكُمْ ) اما خواهید دید که نه توانایی دفع زبانی از قبیل بیماری یا فقر یا سختی امثال آن را از شما دارند، (وَلاَ تَحْوِيلاً ) و نه می توانند آن را دگرگون سازند و از شخصی به شخصی دیگر منتقل نمایند، و نه توانایی کاستن از شدت اندوه و درد را دارند. پس وقتی که معبودان شما چنین هستند، چرا به جای خدا آنها را می خوانید؟ آنها نمی توانند کاری بکنند و فایده ای به شما برسانند، پس چنین چیزهایی را به خدایی گرفتن، نشانۀ بی عقلی و بی خردی است. و جای بسی تعجب است که آدمی چنین تفکری پوچ و سخیف را از پدران گمراه خود به ارث ببرد و آن را درست و مفید بپندارد، و اخلاص در عبادت را برای خداوند یگانه و یکتا که همۀ نعمت های ظاهری و باطنی را به ما داده است، بی خردی و امری شگفت انگیز انگارد، همانطور که مشرکان گفتند: (اجعل الا لهه الها ودا ان هذا لشی عجاب)آیا همۀ معبودان را یک معبود قرار داده است؟ بی گمان این چیز عجیبی است. سپس خداوند خبر داد کسانی را که به جای خدا عبادت می کنند، به کاری مشغول اند و از آنها بی خبراند، زیرا برای نزدیک شدن به خدا وسیله می چویند و به او نیازمند هستند پس فرمود: (أُولَـئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ ) پیامبران و صالحان و فرشتگانی که ایشان به فریاد می خوانند ، (يَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ ) برای نزدیک شدن به خدا با یکدیگر رقابت می نمایند و آنچه از کارهای شایسته که انسان را به خدا نزدیک می کند، و توانایی انجام آن را می دهند، (وَيَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُ) و به رحمت خدا امیدوارند و از عذاب او می ترسند، بنابراین از چیزی که (آدمی را) به عذاب می رساند پرهیز می نمایند. (إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحْذُورًا ) بی گمان باید خویشتن را از عذاب پروردگارت دور بر حذر داشت، و از موجبات عذاب وی پرهیز کرد. و این امور سه گانه؛ ترس و امید و محبت که خداوند مقربان درگاهش را بدان متصف نمود اساس و بنیان هر خیری هستند و هر کس این سه ویژگی را به طور کامل داشته باشد فواید و برکات فراوانی نصیب او می شود. و هرگاه دل از این سه چیز خالی شد خوبیها از آن درخت بر بسته و بدیها آنرا احاطه می نماید. و علامت محبت چیزی است که خداوند ذکر نموده است: به وی نزدیک می کند، بکوشد، و تلاش نامید در همۀ اعمال و کارهایش اخلاص داشته باشد، و ازاین طریق به خدا تقرب جوید، و در مسیر بندگی، با دیگر بندگان به رقابت بپردازد. پس هر کس ادعا کند که راه محبت خداوند چیزی غیر از این است، دروغ می گوید. آیه ی 58: وَإِن مَّن قَرْيَةٍ إِلاَّ نَحْنُ مُهْلِكُوهَا قَبْلَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوهَا عَذَابًا شَدِيدًا كَانَ ذَلِك فِي الْكِتَابِ مَسْطُورًا و هیچ شهری نیست (که ساکنانش ستمکار باشند) مگر اینکه ما پیش از روز قیامت نابودش می گردانیم، یا آن را به عذاب سختی گرفتار می نماییم . این در کتاب نگاشته شده است. یعنی هیچ شهری از شهرهایی که پیامبران را تکذیب کرده اند وجود ندارد مگر اینکه حتماً باید گرفتار نابودی یا عذاب سختی شود، و این چیزی است که خداوند در لوح محفوظ ثبت نموده، و حکمی قطعی است و باید انجام شود. پس تکذیب کنندگان باید هر چه زودتر به سوی خدا باز گردند و پیامبرانش را تصدیق نمایند قبل ازاینکه فرمان عذاب، آنها را فرا بگیرد. آیه ی 60-59 وَمَا مَنَعَنَا أَن نُّرْسِلَ بِالآيَاتِ إِلاَّ أَن كَذَّبَ بِهَا الأَوَّلُونَ وَآتَيْنَا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُواْ بِهَا وَمَا نُرْسِلُ بِالآيَاتِ إِلاَّ تَخْوِيفًا و چیزی ما را از فرستادن معجزات بازنداشت مگر اینکه گذشتگان آن را تکذیب کردند، و به ثمود ماده شتر دادیم که نشانه ای روشن بود، پس به آن ستم رو داشتند و ما معجزات را جز برای بیم دادن نمی فرستیم. وَإِذْ قُلْنَا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلاَّ فِتْنَةً لِّلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي القُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلاَّ طُغْيَانًا كَبِيرًا و به یاد آر آنگاه که به تو گفتیم: «بی گمان پروردگارت به مردم احاطۀ کامل دارد. و رویا و خوابی را که به تو نشان دادیم، و درخت نفرین شده در قرآن را جز (مایۀ) آزمایش برای مردم قرار ندادیم، ما ایشان را بیم می دهیم، ولی جز سرکشی وعصیان فراوان چیزی بر آنان نمی افزاید. خداوند متعال از رحمت گستردۀ خوش خبر می دهد، و این که معجزاتی را که تکذیب کننگان پیشنهاد می کردند نفرستاده است، و می فرماید چیزی او را از فرستادن آن معجزات درخواستی بازنداشت مگر اینکه خداوند نمی پسندد آنها آن را تکذیب کنند، زیرا وقتی معجزات را تکذیب کنند بلافاصله آنها را شکنجه می دهد و بدون درنگ، عذاب، آنان را فرا خواهد گرفت . همانطور که خداوند با پشتیبانی که معجزات را تکذیب کردند چنین رفتار نمود. یکی از معجزات بزرگی که خداوند فرستاد، معجزه ای بود که برای قوم ثمود فرستاد و آن ماده شتری بزرگ و شگفت انگیزی بود که تمام قبیلۀ ثمود روزی که آن شتر برای نوشیدن آب به چشمه ی آنان می رفت، آنان به خاطر ارج نهادن به آن به سرچشمه نمی رفتند و از آن آب نمی آوردند. ولی با این وجود آن را تکذیب کردند، و در نتیجه به عذابی که خداوند در کتابش برای ما تعریف نموده است گرفتار شدند. و اینها هم چنانچه معجزات بزرگی نیز به نزدشان می امد، ایمان نمی آورند، زیرا دلیل ایمان نیاوردشان این نبود که آنچه پیامبر آورده است پوشیده و پنهان، و حق و باطل بودنش بر آنان مشتبه می باشد، بلکه پیامبر با دلایل زیادی پیش آنها آمده که بر صحت آنچه آورده است دلالت می نماید؛ دلایلی که موجب هدایت کسی است که خواهان هدایت باشد. طبعاًٌ معجزات و نشانه های دیگر نیز مانند همین نشانه ها و دلایل هستند که آنها حتماًٌ با آن همان رفتاری را در پیش خواهند گرفت که با دیگر دلایل در پیش گرفتند، پس دراین حالت فرو نفرستادن معجزات برایشان بهتر و مفیدتر است . (وَمَا نُرْسِلُ بِالآيَاتِ إِلاَّ تَخْوِيفًا) و هدف از فرستادن معجزات این نیست که انگیزه و سبب ایمان آوردن باشد، زیرا ایمان بدون مشاهدۀ نشانه و معجزه محقق نمی شود، بلکه هدف از فرستادن نشانه ها و معجزات [دراین مورد مخصوص] ترساندن و بیم دادن است، تا آنها از آنچه که بر آن هستند باز آیند. (وَإِذْ قُلْنَا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ) و به یاد آر آنگاه که به تو گفتیم: پروردگارت با آگاهی و قدرت خویش مردم را از هر جهت در احاطه دارد. آنها پناهی ندارند که به آن پناه ببرند و این برای کسی که عقل دارد کافی است تا از آنچه که خداوند نمی پسندد ، باز آید (وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلاَّ فِتْنَةً لِّلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي القُرْآنِ) بیشتر مفسرین بر این باورند که منظور شب اسرا است . یعنی ما دیدای را که در شب معراج برای تو میسر و ممکن کردیم، و [نیز] درخت نفرین شده (زقوم) که در ته دوزخ می روید و در قرآن ذکر شده است، را جز وسیلۀ آزمایش مردم قرار نداده ایم. این دو چیز مایۀ فتنۀ مردم قرار گرفتند تا جیای که کافران بر کفر خود پافشاری کردند و شر آنان بیشتر شد، و برخی از افرادی که ایمانشان ضعیف بود از ایمان خود برگشتند، زیرا اموری که پیامبر آنها را خبر داده بود مبنی بر این که در یک شب از مسجد الاقصی به سوی آسمانها رفته است، حسب ظاهر و با توجه به امکانات مادی غیر ممکن بود. و نیز پیامبر از وجود درختی خبر داده بود که در اعماق جهنم می روید، این نیز از چیزهای خلاف عادت بود و باعث شد تا آنها پیامبر را تکذیب کنند. پس چطور بود اگر آیات و امور خارق العادۀ بزرگ را مشاهده می کردند؟ آیا [در چنین شرایطی] نیاوردن معجزات بهتر نیست؟ البته که بهتر است ، زیرا آوردن معجزات بزرگ سبب می شود که شر و بدی آنان بشتر شود. بنابراین خداوند بر آنها رحم نمود و معجزات بزرگ را برای آنها نیاورد. و از اینجا می توان دریافت که عدم تصریح به چیزهای بزرگ در قرآن و سنت که در زمان های اخیر پدیدار شده است، بسی بهتر است، زیرا ممکن بود که مردم آن زمان چنین چیزهایی را نپذیرند، و این باعث می شد تا دلهای برخی از مومنان دچار تردید شود و نیز مانعی می شد تا کسانی که اسلام نیاورده اند آنها را از ورود به اسلام باز دارد و از اسلام گریزان شوند . خداوند کلمات عام و فراگیری را بیان نموده که تمام آنچه را که رخ می دهد دربر می گیرد. (وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلاَّ طُغْيَانًا كَبِيرًا) و ما آنها را با نشانه ها و معجزات بیم می هیم ولی این ترساندن و بیم دادن جز سرکشی عصیان فراوان چیزی بر آنان نمی افزاید. و این بیانگر آن است که آنان بی نهایت به شر منصف بودند و آن را دوست می داشتند، و بی نهایت از حق متنفر بودند و به آن پایبند نبودند. آیه ی 65-61 وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلآئِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إَلاَّ إِبْلِيسَ قَالَ أَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِينًا و به یادآور وقتی که به فرشتگان گفتیم: «برای آدم سجده برید» آنگاه همه سجده بردند مگر ابلیس، گفت: «آیا برای کسی سجده کنم که او را از گل آفریده ای». قَالَ أَرَأَيْتَكَ هَـذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَيَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إَلاَّ قَلِيلاً [شیطان] گفت: «به من بگو: آیا این همان کسی است که او را بر من ترجیح داده و گراهی داشته ای؟ » [این جای بسی تعجب است] اگر مرا تا روز قیامت مهلت دهی همگی فرزندان او را جز اندکی نابود می گردانم. قَالَ اذْهَبْ فَمَن تَبِعَكَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزَآؤُكُمْ جَزَاء مَّوْفُورًا [خداوند فرمود]: «برو، هر کس از آنان از تو پیروی کند، سزای همۀ شما جهنم است که سزایی فراوا و تمام است» وَاست،زِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَأَجْلِبْ عَلَيْهِم بِخَيْلِكَ وَرَجِلِكَ وَشَارِكْهُمْ فِي الأَمْوَالِ وَالأَوْلادِ وَعِدْهُمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلاَّ غُرُورًا و هرکس از آنان را که می توانی با آوای خویش تحریک کن و لشکر سواره و پیاده را بر سرشتان بتازان و در اموال و فرزندان با آنان شریک شو و آنان را وعده بده، و وعدۀ شیطان به مردم جز نیرنگ و قریب نیست . إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ وَكَفَى بِرَبِّكَ وَكِيلاً بی گمان تو را بر بندگانم سلطه ای نیست و همین کافی است که پروردگارت حافظ و حمایتگر است. خداوند متعال بندگانش را به دشمنی شدید شیطان و تلاش او برای گمراه کردنشان آگاه ساخته و می فرماید: وقتی که خداوند آدم را آفرید شیطان از سر تکبر و عناد از سجده کردن برای او امتناع ورزید و با تکبر گفت: (أَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِينًا ) آیا برای کسی سجده کنم که او را از گل آفریده ای؟ و شیطان گمان می برد که به دلیل اینکه او از آتش آفریده شده است از آدم بهتر است . و پیشتر بطلان این قیاس از چند جهت بیان شد. پس وقتی برای شیطان روشن شد که خداوند آدم را بر او برتری داده است، خطاب به خداوند گفت: (أَرَأَيْتَكَ هَـذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَيَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إَلاَّ قَلِيلاً) به من بگو: آیا این همان کسی است که او را بر من ترجیح داده و گراهی داشته ای؟ جای تعجب است اگر مرا تا روز قیامت زنده بداری فرزندان او را آنان را نابود می کنم و گمراهشان خواهم کرد. مگر تعداد اندکی از آنان. شیطان پلید دانست که حتماً از میان فرزندان او کسانی خواهند بود که با وی دشمنی می ورزند و از فرمانش سرپیچی می کنند. خداوند هب شیطان فرمود: (اذْهَبْ فَمَن تَبِعَكَ مِنْهُمْ) برو، هر کس از آنان از تو پیروی کند، و تو را بر پروردگار و کار ساز حقیقی اش ترجیح دهد، (فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزَآؤُكُمْ جَزَاء مَّوْفُورًا) بی گمان سزای همۀ شما جهنم است که برایتان آماده شده است و سزای اعمالتان را در آن به طور کامل خواهید دید. سپس خداند شیطان را دستور داد [این دستور یک دستور تقدیری است نه شرعی] تا برای گمراه کردن بندگان هر چه می تواند انجام بدهد، و فرمود (وَاست،زِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ) و هرکس از آنان را که می توانی با ندای خود از راه بدر کن و بترسان و خوار بگردان. و در این هر دعوت دهنده ای به سوی گناه داخل است. (وَأَجْلِبْ عَلَيْهِم بِخَيْلِكَ وَرَجِلِكَ) و لشکر سواره و پیاده را بر سرشان بشوران و بتازان. و در این راه هر پیاده و سواری که به سوی معصیت و نافرمانی خدا [در حرکت است] داخل می باشد، و کسی که برای انجام گناه ، پیاده در حرکت است یا سوار است و پیش می رود، از لشکر یا پیاده یا سوارۀ شیطان است. و منظور این است که خداوند بندگان را با این دشمن آشکار مورد آزمایش قرار می دهد، و دشمنی که با سخنان و کارهایش آنان را به نافرمانی خدا فرا می خواند (وَشَارِكْهُمْ فِي الأَمْوَالِ وَالأَوْلادِ ) و در اموال و فرزندان با آنان شریک شو و این شامل هر گناهی است که متعلق به فرزندان و اموالشان می شود، از قبیل ندادن زکات و کفاره و عدم پرداخت حقوق واجب و عدم تربیت فرزندان بر کار خیر، و ترک شر، و گرفتن مال دیگران به ناحق، یا قراردادن و خرج کردن آن در جایی که حق آن نیست، یا ثروت اندوزی از راههای نامشروع و شغلهای نادرست. همۀ موارد مذکور در این باب داخل اند. بسیاری از مفسران گفته اند: اگر هنگام خوردن غذا و آب و هنگام آمیزش با همسر اسم خدا برده نشود شیطان در اموال و فرزندان آدمی مشارکت می جوید. هر گا ه در این کارها اسم خدا را نبرد شیطان با و شریک می شود و همانطور که در حدیث آمده است. (وَعِدْهُمْ ) و به آنان وعده بده، وعده هایی که به ظاهر آراسته و فریبنده اند، اما حقیقتی ندارند. بنابراین فرمود: (وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلاَّ غُرُورًا ) و شیطان به آنان جز فریب وعده نمی دهد. یعنی و عده های باطل و نابود شدنی به آنان می دهد، مانند اینکه گناهان و عقاید فاسد را برایشان زیبا جلوه می دهد و به آنان و عده می دهد که اگر این کارها را بکنند پاداش خواهند داشت، چون آنها گمان می برند که بر حق هستند. و خداوند متعال فرموده است: (الشیطان یعدکم الفقر و یامرکم بالفحشا و الله یعدکم مغفره منه و فضلا) شیطان شما را به فقر و تنگدستی تهدید می کند، و شما را به زشتی ها فرمان می دهد و خداوند به شما وعدۀ آمرزش از جانب خود و وعدۀ فضل (و بخشش می دهد. و چون خداوند از آنچه شیطان می خواهد با بندگان انجام دهدف خبر داد، چیزی را که به وسیلۀ آن می توان از فتنۀ شیطان در امان بود و آن همان بندگی خدا و ایمان آوردن و توکل بر اوست ، بیان نمود فرمود: (إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ) بی گمان تو هیچ تسلطی بر بندگانم نداری، بلکه چنانچه عبودت و بندگی او را انجام دهند خداوند هر شری را از آنها دور می نماید ، و آنان را ازشیطان رانده شده در امان می دارد، و پشتیبان آنان خواهد بود (وَكَفَى بِرَبِّكَ وَكِيلاً ) و کافی است که پروردگارت حافظ و پشتیبان (آنان) است، او کسی را حفاظت و پشتیبانی می نماید که بر وی توکل کند و آنچه را که خداوند او را به انجام آن دستور داده است، انجام دهد. آیه ی 69-66: رَّبُّكُمُ الَّذِي يُزْجِي لَكُمُ الْفُلْكَ فِي الْبَحْرِ لِتَبْتَغُواْ مِن فَضْلِهِ إِنَّهُ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا پروردگارتان آن [خدایی] است که کشتیها را در دریا برایتان روان می کند تا از فضل او بجویید، بی گمان او [نسبت] به شما مهربان است. وَإِذَا مَسَّكُمُ الْضُّرُّ فِي الْبَحْرِ ضَلَّ مَن تَدْعُونَ إِلاَّ إِيَّاهُ فَلَمَّا نَجَّاكُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ وَكَانَ الإِنْسَانُ كَفُورًا و هنگامی که در دریا سختی ها به شما رسد، جز خدا همۀ کسانی که به فریاد می خوانید از نظرتان ناپدید می گردند، اما وقتی که [خدا] شما را برهاند و به خشکی برساند روی می گردانید و انسان [یک موجود بسیار] ناسپاس است. أَفَأَمِنتُمْ أَن يَخْسِفَ بِكُمْ جَانِبَ الْبَرِّ أَوْ يُرْسِلَ عَلَيْكُمْ حَاصِبًا ثُمَّ لاَ تَجِدُواْ لَكُمْ وَكِيلاً آیا ایمن شده اید از اینکه شما را در گوشه ای از خشکی در زمین فرو ببرد، یا طوفانی بر شما بفرستد که شما را سنگباران کند؟ آن گاه برای خود کارسازی نمی یابید. أَمْ أَمِنتُمْ أَن يُعِيدَكُمْ فِيهِ تَارَةً أُخْرَى فَيُرْسِلَ عَلَيْكُمْ قَاصِفا مِّنَ الرِّيحِ فَيُغْرِقَكُم بِمَا كَفَرْتُمْ ثُمَّ لاَ تَجِدُواْ لَكُمْ عَلَيْنَا بِهِ تَبِيعًا آیا ایمن شده اید از اینکه شما را به دریا بازگرداند، آن گاه تند بادی بر شما بفرستد، سپس به سبب آنکه کفر ورزیده اید شما را غرق نماید؟ آنگاه در این خصوص [و] در برابر ما [برای خود] بازخواست کننده ای نیابید. خداوند نعمت خود را بر بندگانش یادآور می شود که کشتیها را برایشان مسخر کرده، و به آنها الهام نموده که چگونه کشتی بسازند، و دریای خروشان و پر تلاطم را برایشان مسخر نموده که کشتی ها در آن حرکت می نمایند، تا بندگان با سوار شدن بر آن و حمل کالاهای تجاری خود بر آن، و حمل کالاهای تجارتی خود بر آن، بهره مند شوند، و این رحمت و مهربانی خداونددر حق بندگانش است ، و او همواره نسبت به بندگان مهربان بوده و هر چه به سودشان است به آنها می دهد. و از جمله رحمت های الهی دال بر این که تنها او معبود حقیقی است نه آنچه غیر از او معبود خوانده می شوند، این است که هرگاه سختی و ناراحتی در دریا به آنها برسد و گرفتار طوفانها و امواج شوند و از نابودی و هلاک شدن بترسند، مرده ها و زنده هایی را که در حالت آسایش و راحتی به فریاد می خواندند از نظرشان ناپدید می گردد، و انگار هیچ زمانی آنها را به کمک و فریاد نخوانده اند. چون می دانند که آنها ضعیف اند و توانایی دور ساختن هیچ مشکل و سختی را ندارند. و اینجاست که آفرینندۀ آسمانها و زمین را که همه مخلوقات در سختی ها از او یاری می جویند به فریاد می خوانند، و خالصانه به درگاه اقدسش به نیایش و دعا می پردزاند ، و در محضرش خاشع و فروتن می شوند. اما وقتی سختی را از آنها دور نماید و آنان را از غرق شدن نجات دهد، و به خشکی برسان، خدا را پیش تر به فریاد خوانده بودند، فراموش می کنند و با او کسی را که شریک می سازند که هیچ فایده ای را نمی رساند، و هیچ ضرری را دفع نمی کند، و کسی را محروم نمی گرداند. بنابراین از یگانه پرستی و اخلاص در عبادت و دعا برای پروردگارشان اعراض نموده و روی بر می تابند. و این بر اثر جهالت انسان و ناسپاسی اوست، زیرا انسان شکر نعمت ها را نمی گذارد. مگر کسی که خداوند او را هدایت نموده و به وی عقل سلیم عطا کرده، او را به راه راست رهنمود کرده است . پس چنین فردی می داند کسی که سختی ا را دور می نماید و آدمی را از وحشت ها و امور هولناک نجات می دهد خداست که سزاوار آن است تنها پرستش شود، و در سختی و آسایش و در فراخنا و تنگناف هر عبادتی فقط برای او انجام شود. اما هر کس که خوار شود و سرنوشت خود را به عقل ناتوان خو بسپارد، در هنگام سختی و شداید جز به مصلحت و منفعت و نجات خود نمی اندیشد، بنابراین وقتی که نجات یافت و مشقت و سختی از او دور شد به سبب جهالت و نادانی گمان می برد که خداوند نتوانسته او را مجازات نماید . و عقوبت دنیوی شرک به ذهن او خطور نمی کند، گذشته از اینکه به عواقب وخیم آن در قیامت بیاندیشد. بنابراین خداوند آنها را متذکر شد و فرمود: (أَفَأَمِنتُمْ أَن يَخْسِفَ بِكُمْ جَانِبَ الْبَرِّ أَوْ يُرْسِلَ عَلَيْكُمْ حَاصِبًا) آیا ایمن شده اید از اینکه شما را در کناره ای از خشکی در زمین فرو ببرد، یا طوفانی بر شما بفرستد که شما را سنگباران کند؟ یعنی خداوند بر هر چیز و هر کاری تواناست، اگر بخواهد عذابی از بالای سرتان فرود می آورد و شما را سنگباران خواهد کرد و آن عذابی است که آنها را هلاک و نابود می سازد. بنابراین گمان نکنید که نابودی و هلاک شدن جز در دریا در جایی دیگر صورت نمی گیرد. و اگر چنین گمان برید، پس ایمن نیستید از اینکه (أَمْ أَمِنتُمْ أَن يُعِيدَكُمْ فِيهِ تَارَةً أُخْرَى فَيُرْسِلَ عَلَيْكُمْ قَاصِفا مِّنَ الرِّيحِ) شما را به دریا بازگرداند، آن گاه تند باد در هم شکننده ای بر شما بفرستد، (فَيُغْرِقَكُم بِمَا كَفَرْتُمْ ثُمَّ لاَ تَجِدُواْ لَكُمْ عَلَيْنَا بِهِ تَبِيعًا ) و به سبب آنکه کفر ورزیده اید شما را غرق نماید؟ و کسی را نیابید که در برابر این کار، ما را تعقیب و مورد پیگرد قرار دهد، زیرا خداوند به اندازۀ ذره ای بر شما ستم نکرده است . آیه ی 70: وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلاً و به راستی فرزند آدم را گرامی داشته، و آنان را در خشکی و دریا حمل کرده، و از پاکیزه ها به آنان روزی عطا نموده و بر بسیاری از آفریدگان خویش کاملاً برتریشان داده ایم. و این بیانگر کرم و احسان الهی بر بندگان است که نمی توان مقدار وا ندازه ی آن حساب کرد. چرا که خداوند بندگانش را به صورتهای گوناگون مورد تکریم قرار داده، پس آنان را با علم و عقل و فرستادن پیامبران و کتابها گرامی داشته، و از آنان اولیا و برگزیدگانی قرار داده، و نعمت های ظاهری و باطنی را به آنها بخشیده است. (وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ ) و آنها را در خشکی بر مرکب هایی از قبیل شتر و قاطر و الاغ و ماشین های سواری حمل نمود ایم (وَالْبَحْرِ( و در دریا با کشتی ها آنها را حمل نموده ایم، (وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ ) و خوردنی ها و نوشیدنی ها و پوشاک و همسران پاکیزه ای را روزیشان نموده ایم، و هیچ چیز پاکیزه ای نیست که به آن نیاز داشته باشند مگر اینکه خداوند به آنها ارزانی نموده، و آنان را بدان گرامی داشته، و تهیۀ آن را برایشان آسان کرده است . (وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلاً ) و بر بسیاری از آفریدگان خویش کاملاً برتریشان داده ایم.یعنی با فضیلت هایی که به آنان اختصاص داده آنها را برتری داده است، به گونه ای که دیگر مخلوقات آن خصوصیت ها را ندارند . پس آیا سپاس کسی را که نعمت ها را به سویشان سرازی نموده و رنج ها را از آنان دور نموه به جای می آورند؟ آنها را از خالق و عطاء کنندۀ نعمت ها مشغول دارد، و با مشغول شدن به نعمت ها و خوشیها از عبادت پروردگارشان غافل شوند، و از نعمت ها در مسیر نافرمانی خدا است،اده نمایند آیه ی 72-71: يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُوْلَـئِكَ يَقْرَؤُونَ كِتَابَهُمْ وَلاَ يُظْلَمُونَ فَتِيلاً روزی فرا خواهد رسید که هر گروهی را با پیشوایشان فرا می خوانیم، آنگاه هر کس نامۀ اعمالش به دست راستش داده شود، آنان نامۀ اعمالشان را می خوانند و کمترین ستمی نمی بینند. وَمَن كَانَ فِي هَـذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِي الآخِرَةِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِيلاً و هر کس در این دنیا کور باشد، او در آخرت نیز کور و گمراه تر است . خداوند از حالت مردم در روز قیامت خبر داده و می فرماید: هر گروه از مردم را در حالی فرا می خواند که پیشوا و راهنمایشان همراه آنهاست، و آنان پیامبران و جانشینان هستند، پس هر امتی در حالی چیش می روند که پیامبرشان ، همان که آنها را در دنیا به سوی خیر دعوت می کرد، حاضر می گردد. و اعمالشان بر کتابی که پیامبر مردم را به سوی آن دعوت می کرد عرضه می شود تا معلوم گردد که کارها و اعمال آنان با کتاب وی موافق است یا نه؟ و بر این اساس به دو گروه تقسیم می شوند: (فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ) پس هر کس نامۀ اعمالش به دست راستش داده شود، چون از پیشوای خود که به راه را ست هدایت می نمود پیروی کرده و با پیروی از کتابهایش هدایت یافته اس نیکی هایش زیاد و بدیهایش کم می گردد (فَأُوْلَـئِكَ يَقْرَؤُونَ كِتَابَهُمْ ) و ایشان به سبب آنچه در نامۀ اعمال خود می بینند شاد می شوند و با شادی و سرور آنرا می خوانند (وَلاَ يُظْلَمُونَ فَتِيلاً ) و به اندازۀ رشته نازکی که در شکاف هستۀ خرما قرار دارد ستم نمی بینند. یعنی به اندازه ذره ای ستم نمی بیند. (وَمَن كَانَ فِي هَـذِهِ أَعْمَى) و هر کس در این دنیا از دیدن حق کور باشد، و آن را نپذیرد و از آن پیروی نکند و راه گمراهی را در پیش گیرد، (فَهُوَ فِي الآخِرَةِ أَعْمَى ) پس او در آخرت از حرکت در راه بهشت بازمانده و کور خواهد شد. همانطور که در دنیا آن را در پیش نگرفته است (وَأَضَلُّ سَبِيلاً ) و گمراه تر است ، زیرا جزا از نوع عمل است و آدمی هر طور رفتار نماید به همان صورت سزا و جزا می بیند. و این آیه دلیلی است بر ای که هر امتی به دین و کتابش فراخوانده می شود که آیا به آن عمل کرده است یا نه؟ و دلیلی است بر این که مردم بر اساس شریعت پیامبری که ب هپیروی از او امر نشده اند مورد بازخواست قرار نمی گیرند، و خداوند هیچ کس را عذاب نمی دهد مگر اینکه حجت بر او اقامه شود و او با حجت به مخالفت بر خیزد. و نیز در این آیه می فرماید: نامۀ اعمال اهل خیر و نیکوکاران به دست راستشان داده می شود و شادی بزرگی به آنها دست می دهد. و برعکس ، بدکاران از بس که اندوهگین و ناراحت اند، نمی توانند نامۀ اعمالشان را بخوانند. آیه ی 77-73: وَإِن كَادُواْ لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لاَّتَّخَذُوكَ خَلِيلاً و نزدیک بود که تورا از آنچه به سویت وحی کرده ایم منصرف گردانند تا غیر ان را به دروغ به مان سبت بدهی و آنگاه تو را به دوستی گیرند. وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدتَّ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلاً و اگر ما تو را استوار و پا برجا نمی داشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی. إِذاً لَّأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَيَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَكَ عَلَيْنَا نَصِيرًا آنگاه عذاب دنیا و عذاب آخرت را چندین برابر به تو می چشانیم و برای خود در برابر ما یاری نمی یافتی وَإِن كَادُواْ لَيَسْتَفِزُّونَكَ مِنَ الأَرْضِ لِيُخْرِجوكَ مِنْهَا وَإِذًا لاَّ يَلْبَثُونَ خِلافَكَ إِلاَّ قَلِيلاً و به راستی نزدیک بود که تو را از آن سرزمین بلغزانند تا تو را از ان بیرون کنند دراین صورت بعد از تو جز مدت کوتاهی نمی ماندند. سُنَّةَ مَن قَدْ أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِن رُّسُلِنَا وَلاَ تَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحْوِيلاً این سنت خدا در مورد به هلاکت رساندن مردمانی است که پیامبرشان را از میانشان بیرون می کنند، و در روش و شیوۀ ما تغییر و تبدیلی نخواهی دید. خداوند متعال منت خویش را بر پیامبرش محمد علیه السلام بیان می دارد که او را از دشمنانی که برای ضربه زدن به وی و منصرف گرداندنش از هر راهی وارد شدند، حفاظت نمود. پس فرمود: (وَإِن كَادُواْ لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ) و دست به انجام کاری زدند که از عاقبت وخیم آن غافل بودند، آنان توطئه کردند تا یغر از آنچه بر تو نازل نموده ایم به خدا نسبت دهی، و آنگاه آنچه را ک میل و خواست آنهاست به میان آوری و آنچه را که خداوند بر تو نازل نموده است رها کنی. (وَإِذًا) و اگر آنچه را که دوست دارند، انجام دهی (لاَّتَّخَذُوكَ خَلِيلاً ) آنگاه تو را دوست خود قرار می دهند و از همۀ دوستانشان نزد آنها عزیزتر خواهی بود، چرا که خداوند خوبیهای اخلاقی و آداب نیکو را به تو عنایت نموده که باعث می شود دور و نزدیک و دوست و دشمن تو را دوست بدارند. اما بدان که آنها با تو دشمنی نکرده و طرح دشمنی را با تو نریخته اند، مگر به خاطر حقی که آورده ای، و آنها با شخص خودت دشمنی ندارند، همانطور که خداوند متعال فرموده است: (قد نعلم انه لیحزنک الذی یقولون فانهم لا یکذبونک ولکن الظلمین بایت لله یجحدون) قطعاً ما می دانیم که آنچه آنها می گویند تو را اندوهگین می سازد، آنان تورا تکذیب نمی کنند، بلکه ستمگران آیات خدا را انکار می نمایند. (وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاكَ ) و با وجود این، اگر ما تو را بر حق استوار و پابرجا نمی داشتیم، ونعمت عدم اجابت فراخوانی آنها را بر تو نمی دادیم، (لَقَدْ كِدتَّ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلاً ) از بس که برای هدایت آنان راه حل های فراونی ارائه می کردی، و از بس که دوست داشتنی آنها هدایت شوند، نزدیک بود به آنان گرایش پید کنی. اما اگر به سوی آنان گرایش یابی و خواستۀ آنها را بر آورده سازی، (لَّأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَيَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ) تو را به عذابی چند برابر، در دنیا و آخرت گرفتار می سازیم، و این به خاطر کمال نعمتی است که خداوند به تو داده، و نیز به خاطر کمال معرفتی است که شما از آن برخوردار می باشید. (ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَكَ عَلَيْنَا نَصِيرًا) سپس برای خود در برابر ما یاری نمی یافتی که تو را از عذاب خدا نجات دهد، اما خداوند تو را از اسباب شر مصون و در امان نگاه داشت، و تو را پابرجا و استوار نمود، و بر راه راست هدایت کرد، و به هیچ صورت به سوی آنان گرایش نیافتی. و به هیچ صورت به سوی آنان گرایش نیافتی. پس خداوند بزرگترین بخشش و نعمت خویش را به تمام و کمال به تو داده است. (وَإِن كَادُواْ لَيَسْتَفِزُّونَكَ مِنَ الأَرْضِ لِيُخْرِجوكَ مِنْهَا) و به راستی نزدیک بود تو را از آن سرزمین برکنند تا تو را از ان بیرون نمایند. یعنی به خاطر نفرتی که از جایگاه تو در میان خود داشتند نزدیک بود تو را از آن سرزمین بیرون کنند و از آن آواره ات نمایند و اگر چنین می کردند بعد از تو جز مدت کوتاهی باقی نمی ماندند، و عذاب خدا آنها را فرا می گرفت. همانطور که سنت و شیوۀ الهی در میان همۀ ملت ها این گونه بوده و هرگز تغییر نمی یابد. و هر امتی که پیامبرش را تکذیب نموده و او را از سرزمین خود بیرون کرده اند خداوند فوراً آنها را به عذاب گرفتار کرده است. وقتی کفار مکه علیه پیامبر اسلام توطئه کردند و او را بیرون نمودند، مدت کوتاهی نگذشت که خداوند عذاب خویش را در جنگ بدر بر آنها نازل نمود و سردارانشان کشته شدند و قدرت آنان از هم پاشید. این آیات مبین آنند که بنده به شدت به خداوند نیازمند است تا او را استوار و پابرجا بدارد، و باید همواره از خداوند بخواهد که او را بر ایمان استوار گرداند، و به هر راهی که انسان را پابر جایی می رساند متوسل شود، زیرا پیامبر علیه السلام در حالی که کاملترین بنده بود، خداوند به او فرمود: (وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدتَّ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلاً ) و اگر ما تو را پا برجا و استوار نمی داشتیم نزدیک بود اندکی به سوی آنان گرایش پیدا کنی. پس دیگران چگونه خواهند بود؟ و خداوند در اینجا نعمت خویش را بر پیامبرش یادآور می شود، و اینکه او را از شر مصون داشته است. این دلالت می نماید که خداوند دوست بدارد بندگانش به هنگام وجود اسباب شر و بدی بیشتر نعمات او را به یادآورند و با این کار خود را از شر مصون دارند، و همواره بر ایمان پابرجاو استوار باشند. نیز آیه به این مطلب اشاره می نماید که بر حسب بلندی مقام بنده و نعمت هایی که خداوند به وی ارزانی داشته است، گناهش بزرگتر و جرمش چندین برابر محسوب می گردد؛ آنگاه که کاری انجام دهد که به خاطر آن مورد نکوهش قرار گیرد، چون خداوند به پیامبرش تذکر داده است که اگر چنین کند که او هرگز چنین نخواهد کرد. (إِذاً لَّأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَيَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَكَ عَلَيْنَا نَصِيرًا ) آنگاه عذاب دنیا و عذاب آخرت را چندین برابر به تو می چشانیم و برای خود در برابر ما یاری نمی یابی. و نیز آیه می فرماید: هرگاه خداوند بخواهد ملتی را هلاک و نابود نماید، جرم آن چندین برابر می شود و سزاوار عذاب الهی شده و عذاب بر آن واقع می گردد. همانطور که سنت و شیوه الهی در میان امت های پیشین نیز همین بوده است. و وقتی پیامبرشان را بیرون کردند آنها را به عذاب گرفتار نمود. آیه ی 81-78: أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودًا به هنگام زوال آفتاب تا تاریکی شب نماز را برپای دارد و نماز صبح را بخوان، بی گمان نماز صبح [توسط فرشتگان] بازدید می گردد. وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسَى أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَّحْمُودًا و در پاسی از شب برخیز و نماز تهجد بخوان، این یک فرضیۀ اضافی برای توست، باشد که پروردگارت تو را به مقامی پسندیده برساند. وَقُل رَّبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِّي مِن لَّدُنكَ سُلْطَانًا نَّصِيرًا و بگو: «پروردگارا! مرا به طور پسندیده در [هر کاری] ارد کن و به نحو پسندیده از آن بیرون آور، و از جانب خود قدرتی به من عطا فرما که یار و مددکار م باشد وَقُلْ جَاء الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا و بگو: «حق آمد و باطل از میان رفت و نابود گشت» بی گمان باطل همیشه از میان رفتنی و نابود شدنی است. خداوند به پیامبرش محمد علیه السلام دستور می دهد تا نماز را به صورت ظاهری و باطنی و به طور کامل و در اوقات آن بر پا بدارد، (لِدُلُوكِ الشَّمْسِ) به هنگام زوال آفتاب به سوی افق غربی که نماز ظهر و عصر را شامل می گردد. (إِلَى غَسَقِ اللَّيْلِ ) تا تاریکی شب نماز که نماز مغرب و عشا را دربر می گیرد. (وَقُرْآنَ الْفَجْرِ) و نماز صبح را نیز بخوان، نماز صبح قرآن نامیده شده است، چون قرائت در نماز صبح از دیگر نمازها طولانی تر است ، نیز خواندن نماز صبح فضیلت بیشتری دارد، چرا که خداوند شاهد آن است و فرشتگان شب و روز در آن حضور دارند. و در این آیه اوقات پنجگانۀ نمازهای فرض بیان شده ، نیز بیان شده است نمازهایی که در این اوقات قرار دارند فرض می باشند، چون به انجام آن دستور داده شده است . نیز آیه به این مطلب اشاره می نماید که شرط صحت نماز فرا رسیدن زمان آن است و «فرا رسیدن زمان»، سبب وجوب نماز می باشد، زیرا خداوند دستور داده است که نماز در این اوقات بر پا شود، و در صورت عذر می توان ظهر و عصر را جمع نمود، و نیز مغرب و عشا را جمع کرد، زیرا خداوند تمام ظهر و عصر را با هم ذکر کرده است، نیز وقت مغرب و عشا را با هم ذکر نموده است. نیز آیه به فضیلت نماز صبح و فضیلت خواندن قرآن به صورت طولانی در آن اشاره نموده و اینکه قرائت قرآن رکن نماز است، چون هرگاه عبادت با بخشی از اجزای خود نامگذاری شود دلالت می نماید که آن بخش فرض است. (وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ ) و به غیر از نماز مغرب و عشا در سایر اوقات شب نماز بخون تا نماز شب بر مقام تو بیافزاید، به خلاف دیگران که نماز شب کفارۀ گناهانشان است. و احتمال دارد که معنی اش این باشد که نمازهای پنجگانه بر تو و بر مومنان فرض هستند ، به خلاف نماز شب که فقط بر تو فرض می باشد، و چون تو پیش خداوند دارای ارزش والاتری هستی وظیفه ات را از دیگران بیشتر نموده است تا پاداشت نیز بیشتر شود و از این طریق به مقام ستوده و پسندیده ای برسی. و آن مقامی است که پیشینیان و پسینیان ، تو را بر آن مقام خواهند ستود و آن مقام شفاعت بزرگ است. آنگاه که مردم از آدم می خواهند تا برای آنان شفاعت کند، سپس از نوح، سپس ابراهیم، سپس از موسی، سپس از عیسی می خواهند تا برای آنها شفاعت کنند، اما همه عذر می آورند و خود را عقب می کشند، تا اینکه مردم از سرور آدمیزادگان می خواهند به نزد خداوند شفاعت نماید تا خداوند آنها را از وحشت و هراس روز محشر نجات دهد و بر آنان رحم نماید. آنگاه محمد علیه السلام پیش پروردگارش شفاعت می نماید، و خداوند او را به عنوان شفیع پذیرفته، او او را در جایگاه و مقامی قرار می دهد که پیشینیان و پسینیان به او رشک می برند، و با پذیرش شفاعت حضرت محمد علیه السلام بر همۀ مردم منت خواهد نمود. (وَقُل رَّبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ) یعنی تمام وارد شدن ها و همۀ بیرون آمدن های مرا در مسیر طاعت، و آنچه که می پسندی قرار بده، و آغاز کارها و ورود به آن و خروج از آن را همراه با اخلاص و مطابق دستور خود قرار بده. (وَاجْعَل لِّي مِن لَّدُنكَ سُلْطَانًا نَّصِيرًا ) وحجتی آشکار و دلیلی قاطع بر همۀ آنچه که انجام می دهم و تمامی آنچه ترک می کنم به من عطا بفرما. و این بالاترین حالتی استکه خداوند بنده را در آن قرار می دهد، به گونه ای که همۀ حالات او تبدیل به خیر و خوبی می شود، و همۀ کارها و حالاتش وی را به پروردگارش نزدیک می نماید، و بر هر کار و حالتی دلیلی اشکار دارد. و این بیانگر آن است که آدمی در چنین ح التی به مقام علم مفید و عمل صالح نایل می آید. (وَقُلْ جَاء الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ) و بگو: حق آمد و باطل از میان رفت و نابود گشت. حق همان چیزی است که خداوند به پیامبرش محمد علیه السلام وحی نمود، و او را دستور داد تا اعلام کند که به راستی حق آمد و هیچ چیزی توان مقابلۀ با آن را ندارد و باطل متلاشی و نابود خواهد گشت. (إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا) بی گمان باطل همیشه از میان رفتنی و نابود شدنی است. و این صفت همیشگی باطل است، اما گاهی باطل دارای قدرت و پیشرفت می شود، و آن زمانی است که حق با آن مقابله نکند، اما به هنگام فرا رسیدن حق، باطل از هم می پاشد و نابود می شود و حرکتی نخواهد داشت، بنابراین باطل جز در زمانها و مکانهایی که خالی از دانش به آیات الهی و دلایل اوست، رواج پیدا نمی کند. آیه ی 82: وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ وَلاَ يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إَلاَّ خَسَارًا و از قرآن آنچه را که مایۀ بهبودی و رحمت مومنان است فرو می فرستیم، ولی بر ستمگران جز زیان و خسارت نمی افزاید. قرآن مشتمل بر شفا و رحمت است، ولی برای هر کس مایۀ شفا و رحمت نیست، بلکه برای کسانی سبب شفا و ر حمت است که به آن ایمان دارند و آیاتش را تصدیق می نمایند، و به آن عمل می کنند. اما کسانی که با عدم تصدیق قرآن و عمل نکردن به آن به خود ستم ورزیده اند. آیات قرآن جز زیان به آنها چیزی نمی افزاید. زیرا به وسیلۀ قرآن حجت بر آنان اقامه می شود و شفایی که قرآن در بر دراد این است که دلها را از شبهات و جهالت و آرای فاسد، و انحراف و اهداف زشت و پاکسازی می کند، زیرا قرآن مشتمل بر عمل یقینی است که هر شبهه و جهلی به وسیلۀ آن از میان می رود، و شامل موعظه و اندرز است و هرگونه شهوت پرستی را با فرمان الهی مخالف باشد از میان می برد، و جسم ها را نیز از دردها و بیماریهای مختلف شفا می بخشد. قرآن رحمت است زیرا آدمی را به اتخاذ اسباب رحمت و سعادت دنیوی و اخروی تشویق می نماید. به طوری که هرگاه بنده آنها را انجام دهد به سعادت همیشگی وپاداش نیک در دنیا و آخرت دست می یابد. آیه ی 83: وَإِذَآ أَنْعَمْنَا عَلَى الإِنسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَى بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ كَانَ يَؤُوسًا و چون به انسان نعمت عطا کنیم، روی گردان شده و خویشتن را کنار می کشد و تکبر می ورزد، و چون سختی به او برسد مایوس و ناامید می شود. طبیعت و سرشت انسان چنین می باشد، مگر کسی که خداوند او را هدایت کرده باشد. زیرا انسان هنگامی که خداوند به او نعمت دهد شاد می شود، و به خود می بالد و تکبر می ورزد ، و از پروردگارش رویگردان می شود، و شکر او را به جای نمی آورد و او را یاد نمی کند. (وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ كَانَ يَؤُوسًا( و چون شر و بلا گریبانگیرش شود و تنگدستی و بیماری او را فرا بگیرد، از هر خیر و خوبی ناامید می شود و گمان می برد حالتی که او در آن قرار دارد همیشگی است. و اما کسی که خداوند او را هدایت نموده است هنگامی که پروردگار به او نعمت دهد در مقابل وی فروتنی می نماید، و شکر نعمتش را به جای می آورد. و هنگامی که سختی به او برسد ناله و زاری سر داده، و از خداوند عافیت وبهبودی می طلبد و امیدوار است که خداوند آنچه را که او را بدان گرفتار کرده است از وی دور نماید، و با این کار بلا و مصیبت بر وی آسان می گردد. آیه ی 84: قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَى سَبِيلاً بگو: «هر کس به روش خودش کار می کند، و پروردگارتان بهتر می داند که چه کسی راهیانه تر است». (قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ) یعنی هر کس متناسب با حالات و وضعیت خود کار می کند، پس اگر از برگزیدگان نیکوکار باشد جز عمل برای پروردگار جهانیان چیزی را انجام نمی دهد، و اگر از رسوا شده گان باشد جز برای مردم کاری را انجام نمی دهد و هیچ چیز مورد پسندش نخواهد بود. مگر آنچه که با اهداف و خواسته هایش مطابق باشد. (فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَى سَبِيلاً ) و پروردگارتان بهتر می داند که چه کسی راهش درست تر است، پس هر کس را صلاحیت و شایستگی هدایت داشته باشد، هدایت می نماید، و هر کس را که شایستگی هدایت نداشته باشد خوار می گرداند. آیه ی 85: وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً و از تو دربارۀ روح می پرسند، بگو: «روح چیزی است که تنها پروردگار من از آن آگاه است ، و از دانش جز اندکی به شما داده نشده است» این آیه به کسانی را که سوال می کنند و هدفشان لجاجت و به بن بست رساندن طرف است، از این کار باز می دارد، چرا که آنان مسایل مهم را نمی پرسند، بلکه از «روح» سوال می کنند که از امور پنهان است و هیچ کس نمی تواند صفت و کیفیت آن را درست بیان کند، زیرا دانشی که بندگان از آن برخوردارند دارای کمبود و نقص می باشد بنابراین خداوند پیامبرش را فرمان داد که پاسخ آنها را اینگونه بدهد: (قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي ) بگو: روح از جملۀ مخلوقات پروردگارم می باشد که به آن دستور داده پدیده بیاید و آن پدید آمده است. پس، پرسش از آن فایدۀ زیادی ندارد، با اینکه شما چیزهایی زیادی غیر از آن را نمی دانید. و این آیه دلیلی است بر اینکه هرگاه کسی از چنین مسایلی مورد سوال واقع شد از پاسخ دادن به آن رویگردان شود، و سوال کننده را به چیزی راهنمایی کند که به آن نیاز دارد و به سود اوست. آیه ی 87-86: وَلَئِن شِئْنَا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَكَ بِهِ عَلَيْنَا وَكِيلاً و اگر ما بخواهیم آنچه را که به تو وحی کرده ایم از میان بر میداریم، آن گاه کسی را نخواهی یافت که در این رابطه علیه ما از تو دفاع کند. إِلاَّ رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ إِنَّ فَضْلَهُ كَانَ عَلَيْكَ كَبِيرًا مگر رحمتی از سوی پروردگارت [به دادت برسد] بی گمان فضل او در حق تو همواره بسیار است. خداوند متعال خبر می دهد که قرآن و وحی که بر پیامبرش فرو فرستاده، رحمتی از جانب خدا بر او و بندگان خداست. و این بزرگترین نعمت الهی بر پیامبر است و فضل و کرم خداوند در حق پیامبر بزرگ است و نمی توان اندازۀ آن را بیان کرد. پس خداوندی که این نعمت را از سر فضل خویش به تود داده است، می تواند آن را از میان بردارد، آن گاه کسی را نمی یابد که آن را برگرداند. و وکیلی را نیز نخواهی یافت که در این رابطه با خداوند سخن بگوید. پس باید به این نعمت شاد و خوشحال بود و تکذیب کنندگان، و مسخره کردن گمراهان نباید تو را اندوهگین کند، زیرا تو بزرگترین حجت را به آنها ارائه نمودی، اما آن را نپذیرفتند، و چون نزد خداوند ارزشی ندارند، خداوند آنان را خواب نموده است. آیه ی 88: قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن يَأْتُواْ بِمِثْلِ هَـذَا الْقُرْآنِ لاَ يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا بگو: «اگر انس و جن گرد آیند و متفق شوند بر اینکه مانند این قرآن را بیاورند هرگز نمی توانند مانند آنرا بیاورند ، هر چند برخی از ایشان پیشینیان و مددکار برخی دیگر شوند». این دلیلی قاطع و حجتی آشکار بر صحت و راست بودن چیزی است که پیامبر علیه السلام آورده است. زیرا خداوند همۀ انسانها و جن ها را به مبارزه طلبیده و از آنها خواسته است که مانند این قرآن را بیاورند، و خبر داده است که آنها نمی توانند مانند این قران را بیاورند، و اگر همه برای این کار همدیگر را کمک کنند بازتوانایی آوردن مانند قرآن را ندارند. و همانطور که خداوند خبر داده پیش آمده است، زیرا انگیزۀ رد کردن قرآن به طور کامل در وجود دشمنان قرآن و تکذیب کنندگان وجود داشت، و آنها نیز اهل زبان و اهل فصاحت و شیوایی بیان بوده و هستند، پس اگر کوچکترین چاره و توانی برای این کار داشتند، انجام می دادند، پس آنها خواسته یا ناخواسته به حقانیت قرآن یقین داشته و از مخالفت و مبارزۀ با آن درمانده اند. و چگونگی انسان که از خاک آفریده شده و از هر سو و نقص و کا ستی وی را احاطه کرده است، و هیچ علم و قدرت و اراده و مشیت و کلام کمالی جز از ناحیه ی پروردگارش ندارد، می تواند با سخنان پروردگار زمین و آسمان ها که بر تمام خفایا و نهان ها مطلع است و کمال و ستایش مطلق و مجد و سرافرازی عظیم از آن او می باشد مبارزه کند؟ سخنانی که هرگز تمام نمی شوند، هر چند که تمام دریاها تبدیل به مرکب، و تمام درختان تبدیل هب قلم شوند و کلمات خدا را بنویسند! چرا که در این صورت هم مرکب تمام می گردد و قلم ها نابود می شوند، ولی کلمات خدا هنوز به پایان نرسیده اند. پس همانطور که هیچ مخلوقی مانند خدا نیست، و در هیچ صفاتی همتایی ندارد، کلام او نیز جزو صفتهایش می باشد و هیچ کس نمی تواند در کلامش با او برابری بکند. پس هیچ چیزی در ذات و نام و صفات و کارهای خداوند مانند او نیست. هلاک باد کسی که کلام خالق را با کلام مخلوق اشتباه گرفته و گمان می برد قرآن را محمد به دروغ به خدا نسبت می دهد و آن را از جانب خود آورده است. آیه ی 96-89: وَلَقَدْ صَرَّفْنَا لِلنَّاسِ فِي هَـذَا الْقُرْآنِ مِن كُلِّ مَثَلٍ فَأَبَى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلاَّ كُفُورًا و به راستی که در این قرآن هر مثلی را برای مردم به شیوه های گوناگون بیان داشته ایم ولی بیشتر مردم جز انکار و ناسپاسی نپذیرند. وَقَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الأَرْضِ يَنبُوعًا و گفتند: «ما هرگز به تو ایمان نمی آوریم مگر اینکه از زمین چشمه ای را برای ما روان سازی». أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِّن نَّخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الأَنْهَارَ خِلالَهَا تَفْجِيرًا یا اینکه باغی از درختان خرما و انگور داشته باشی و رودبارها و جویبارهای فراوان در ان روان کنی أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاء كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفًا أَوْ تَأْتِيَ بِاللّهِ وَالْمَلآئِكَةِ قَبِيلاً یا اینکه آسمان را چنان که ادعا می کنی ت که تکه بر ما فرود آری، و یا خدا و فرشتگان را رویاروی ما آوری أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِّن زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِي السَّمَاء وَلَن نُّؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابًا نَّقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنتُ إَلاَّ بَشَرًا رَّسُولاً یا اینکه خانه ای از زر و زیور داشته باشی، و یا اینکه به سوی آسمان بالا روی، و به بالا رفتنت از آسمان هم ایمان نمی آوریم مگر اینکه کتابی همراه خود برای ما بیاوری که آن را بخوانیم. بگو:« پروردگارم پاک و منزه است! آیا من چیزی فراتر از بشری پیام آور هستم؟» وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَن يُؤْمِنُواْ إِذْ جَاءهُمُ الْهُدَى إِلاَّ أَن قَالُواْ أَبَعَثَ اللّهُ بَشَرًا رَّسُولاً و مردم را بازنداشت از آنکه ایمان آورند آنگاه که هدایت به سوی آنان آمد مگر آنکه گفتند: « آیا خداوند انسانی را که به عنوان پیامبر فرستاده است؟» قُل لَّوْ كَانَ فِي الأَرْضِ مَلآئِكَةٌ يَمْشُونَ مُطْمَئِنِّينَ لَنَزَّلْنَا عَلَيْهِم مِّنَ السَّمَاء مَلَكًا رَّسُولاً بگو: «اگر در زمین فرشتگانی بودند که آرام و آسوده راه می رفتند، ما از آسمان فرشته ای را به عنوان پیامبر به سویشان می فرستادیم». قُلْ كَفَى بِاللّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِيرًا بَصِيرًا بگو: «خداوند به عنوان گواه بین من و شما بس است، بی گمان او از حال بندگانش بسیار آگاه و بیناست». خداوند متعال می فرماید: (وَلَقَدْ صَرَّفْنَا لِلنَّاسِ فِي هَـذَا الْقُرْآنِ مِن كُلِّ مَثَلٍ ) و به تاکید مواعظ و مثلها را در قرآن به شیوه های گوناگون بیان داشته ایم و مفاهیمی را که بندگان به آن نیاز دارند بارها بیان کرده ایم تا آنها پند بپذیرند و باز آیند، اما جز تعداد اندکی از آنها که خداوند سعادت را برایشان رقم زده و با توفیق خود آنان را یاری کرده است، آن را نپذیرفتند. و بیشتر مرم جز ناسپاسی و کفران این نعمت، که از بزرگترین نعمت هاست نپذیرفتند، و از روی عناد و لجاجت معجزات و نشانه هایی غیر از آیات قرآن را از جانب خود پیشنهاد نمودند. پس آنها به پیامبر خدا که این قرآن را آورده و شامل هر دلیل و برهانی است، می گوید: (لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الأَرْضِ يَنبُوعًا) وما هرگز به تو ایمان نمی آوریم مگر اینکه از زمین چشمه ای را برای ما روان سازی. (أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِّن نَّخِيلٍ وَعِنَبٍ) یا اینکه باغی از درختان خرما و انگور داشته باشی تا به وسیلۀ آن از رفتن به بازارها و رفت آمد بی نیاز باشی.(أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاء كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفًا) یا اینکه آسمان را چنان که ادعا می کنی تکه تکه بر ما فرود آری(أَوْ تَأْتِيَ بِاللّهِ وَالْمَلآئِكَةِ قَبِيلاً ) ،یا اینکه خدا و فرشتگان را رویاروی ما بیاوری که آنها را ببینیم و به آنچه آوره ای گواهی بدهند. (أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِّن زُخْرُفٍ) و یا اینکه خانه ای زرنگار و منقوش به طلا داشته باشی، (أَوْ تَرْقَى فِي السَّمَاء) و یا به صورت طبیعی و محسوس به آسمان بالا بروی، (وَلَن نُّؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابًا نَّقْرَؤُهُ ) با این وجود، به بالا رفتنت ایمان نمی آوریم مگر اینکه همراه خود کتابی برای ما بیاوری که آن را بخوانیم. و از آنجا که این گفته ها از سر لجاجت و به قصد ناتوان کردن پیامبر، و سخنانی بی خردانه و ستمگرانه، و متضمن نپذیرفتن حق و بی ادبی در برابر خداوند بود، و با توجه به اینکه از این سخنها چنین بر می آید که پیامبر از جانب خویش معجزات را می آورد، خداوند به وی دستور داد تا خدا را پاک و منزه بدارد. پس فرمود، (قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي) بگو: پاک است پروردگارم و بسی برتر و بالاتر است از آنچه که شما می گویید. و پاک است خداوند از اینکه رمان ها و آیات او پیرو خواسته های فاسد و نظرهای گمراه شما باشد. (هَلْ كُنتُ إَلاَّ بَشَرًا رَّسُولاً) آیا من جز فرستاده ای از سوی خداوند برای هدایت مردمان هستم؟ من فقط فرستاد شده ام و چیز در دست من نیست. و عاملی که باعث شد بیشتر مردم ایمان نیاورند این بود که پیامبرانی که به سوی آنها فرستاده می شدند از خود آنها و انسان بودند و این رحمت الهی و لطف خداوندی در حق آنان بود که برای آنها انسانی از میان آنان فرستاده بود، زیرا اگر فرشتگان به میانشان می آمدند. نمی توانستند چیزی از آنان فرا بگیرند. (قُل لَّوْ كَانَ فِي الأَرْضِ مَلآئِكَةٌ يَمْشُونَ مُطْمَئِنِّينَ) بگو: اگر به جای انسان فرشتگانی مستقر بوند و همچون انسان ها در آن راه می رفتند و در روی زمین سکونت و اقامت می گزیندند و انسانها نیز می توانستند آنها را ببینند و از آنان بیاموزند. (لَنَزَّلْنَا عَلَيْهِم مِّنَ السَّمَاء مَلَكًا رَّسُولاً ) ما قطعاً از آسمان فرشته ای را به عنوان پیامبر به سویشان می فرستادیم تا بتوانند از او فرا بگیرند. (قُلْ كَفَى بِاللّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِيرًا بَصِيرًا) بگو: کافی است که خدا میان من و شما گواه باشد، او به بندگانش بسیار آگاه و بیناست. و از جمله گواهی خداوند برای پیامبرش این است ک او را با معجزات تأیید کرد و آیات را بر او نازل نمود، و او را برکسانی که با وی دشمنی کرده و او را از خانه و کاشانه اش بیرون رانده بودند پیروز گردانید. و چنانچه چیزی خلاف واقعیت را به خدا نسبت دهد بی گمان از او به سختی انتقام می گرفت، سپس رگ دلش را پاره می کرد، زیرا خداوند آگاه و بیناست و هیچ چیزی از احوال بندگان بر او پوشیده نمی ماند. آیه ی 100-97 وَمَن يَهْدِ اللّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَن يُضْلِلْ فَلَن تَجِدَ لَهُمْ أَوْلِيَاء مِن دُونِهِ وَنَحْشُرُهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى وُجُوهِهِمْ عُمْيًا وَبُكْمًا وَصُمًّا مَّأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ كُلَّمَا خَبَتْ زِدْنَاهُمْ سَعِيرًا و هر کس که خداوند هدایتش کند، راهیافته اوست، و هر کس را گمراه سازد به غیر از او برای آنان یاور و دوستانی نیابی. و روز قیامت آنان را کور و لال و کر به روی چهره اشان درافتاده بر می انگیزیم. جایگاهشان دوزخ است، هرگاه که زبانۀ آتش فروکش کند بر زبانۀ آتششان می افزاییم. ذَلِكَ جَزَآؤُهُم بِأَنَّهُمْ كَفَرُواْ بِآيَاتِنَا وَقَالُواْ أَئِذَا كُنَّا عِظَامًا وَرُفَاتًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقًا جَدِيدًا این است سزای آنان، بدان خاطر که به آیه های ما کفر ورزیده و گفتند: «آیا زمانی که [ما تبدیل به] استخوانهایی گشته و از هم پاشیده شدیم، آفرینش تازه ای پیدا کرده و برانگیخته می شویم». أَوَلَمْ يَرَوْاْ أَنَّ اللّهَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ قَادِرٌ عَلَى أَن يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ وَجَعَلَ لَهُمْ أَجَلاً لاَّ رَيْبَ فِيهِ فَأَبَى الظَّالِمُونَ إَلاَّ كُفُورًا آیا نمی نگرند خدایی که آسمانها و زمین را آفریده است (همو) تواناست که مانند ایشان را بیافریند؟ و برای آنان میعادی مقرر کرده است که شکی در آن نیست، اما ستمگران جز کفر و انکار را پذیرا نمی باشند. قُل لَّوْ أَنتُمْ تَمْلِكُونَ خَزَآئِنَ رَحْمَةِ رَبِّي إِذًا لَّأَمْسَكْتُمْ خَشْيَةَ الإِنفَاقِ وَكَانَ الإنسَانُ قَتُورًا بگو: «اگر شما مالک گنجینه های بخشایش پروردگار بودید باز هم از ترس فقر، بخل می ورزیدید، و انسان بسیار بخیل است. خداوند متعال خبر می دهد که تنها او را هدایت می نماید و تنها اوست که گمراه می نماید، پس هر کس را که هدایت نماید او را توفیق می دهد و راه هدایت وی را آسان کرده و از گمراهی دور می دارد. پس در حقیقت این خداوند است که هدایت می نماید، و هر کس را که گمراه کند او را خوار می گرداند و به حال خودش رها می سازد. پس جز خدا هیچ هدایت کننده ای برای او نیست و یاور مددکاری ندارد که وی را از عذاب او نجات دهد؛ آنگاه که خداوند آنها را بر چهره یشان، کور و کر و لال حشر نماید. پس آنها نمی بینند و حرف نمی زنند و کر هستند و نمی شوند. (مَّأْوَاهُمْ ) جایگاه آنان (جَهَنَّمُ) جهنم است که سراسر اندوه و غم و عذاب است. ( كُلَّمَا خَبَتْ ) هرگاه که زبانه آتش فرو کش کند و بخواهد خاموش شود. (زِدْنَاهُمْ سَعِيرًا) به وسیله ی آنان بر زبانه ی آتش می افزاییم و عذاب از آنها کاسته نمی شود؛ نه کارشان به پایان می رسد تا بمیرند و نه از عذابشان کاسته می گردد. و خداوند بر آنها ستم نکرده، بلکه آنان را به سبب کفر ورزیدن به آیات الهی و انکار رستخیز که پیامبران از آن خبر داده و کتابها از آن سخن گفته اند، و به خاطر اینکه خداوند را ناتوان دانستند و قدرتش را انکار کردند، مجازات می نماید. (وَقَالُواْ أَئِذَا كُنَّا عِظَامًا وَرُفَاتًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقًا جَدِيدًا) آنان گفتند: زمانی که ما تبدیل به استخوانهایی گشتیم و از هم پاشیده شدیم، آفرینش تازه ای پیدا می کنیم و برانگیخته می شویم.؟ یعنی چنین چیزی که محقق نخواهد شد، چون از دیدگاه فاسد آنان تحقق چنین چیزی بعید است. (أَوَلَمْ يَرَوْاْ أَنَّ اللّهَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ) تواناست که مانند ایشان را بیافریند؟ آری ! او بر کار تواناست. (وَجَعَلَ لَهُمْ أَجَلاً لاَّ رَيْبَ فِيهِ) و خداوند بر آنان میعادی مقرر کرده است که شکی در آن نیست، و اگر خدا می خواست، ناگهان آن را می آورد. و با اینکه خداوند دلایل و حجت هایی را برای رستاخیز و زنده شدن پس از مرگ به آنان ارائه اده است اما (فَأَبَى الظَّالِمُونَ إَلاَّ كُفُورًا ) ستمگران از روی ستم و افترا جز کفر از در انکار در نمی آیند. (قُل لَّوْ أَنتُمْ تَمْلِكُونَ خَزَآئِنَ رَحْمَةِ رَبِّي ) بگو: اگر شما مالک گنجینه های نعمت پروردگارم که تمام شدنی نیست بودید (إِذًا لَّأَمْسَكْتُمْ خَشْيَةَ الإِنفَاقِ ) باز هم از ترس اینکه مبادا آنچه می بخشد تمام شود، بخل می ورزیدید، با اینکه تمام شدن گنجینه های نعمت الهی محال است، اما انسان طبعاٌ موجود بخیلی است. آیه ی 104-101: وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى تِسْعَ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ فَاسْأَلْ بَنِي إِسْرَائِيلَ إِذْ جَاءهُمْ فَقَالَ لَهُ فِرْعَونُ إِنِّي لَأَظُنُّكَ يَا مُوسَى مَسْحُورًا و به راستی موسی را نه معجزه آشکار دادیم. پس، از بنی اسرائیل بپرس بدانگاه که موسی به سویشان آمد و فرعون به او گفت: «ای موسی ! من می پندارم». قَالَ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا أَنزَلَ هَـؤُلاء إِلاَّ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ بَصَآئِرَ وَإِنِّي لَأَظُنُّكَ يَا فِرْعَونُ مَثْبُورًا [موسی به فرعون] گفت: «تو که [خوب] می دانی این معجزه های روشنی بخش را جز پروردگار آسمانها و زمین نفرستاده است، و من تو را ای فرعون! نابود شدنی می پندارم». فَأَرَادَ أَن يَسْتَفِزَّهُم مِّنَ الأَرْضِ فَأَغْرَقْنَاهُ وَمَن مَّعَهُ جَمِيعًا پس [فرعون] خواست که آنان را از سرزمین [مصر] بیرون براند، و ما او و کسانی را که با وی بودند همگی غرق نمودیم . وَقُلْنَا مِن بَعْدِهِ لِبَنِي إِسْرَائِيلَ اسْكُنُواْ الأَرْضَ فَإِذَا جَاء وَعْدُ الآخِرَةِ جِئْنَا بِكُمْ لَفِيفًا و پس از او به بنی اسرائیل گفتیم: «در آن سرزمین سکوت جویید، آنگاه چون وعدۀ آخرت فرا رسد همۀ شما را با همدیگر خواهیم آورد. ای پیامبری که با معجزات و نشانه های [ی قرآن] مورد تایید قرار گرفته ای! تو اولین پیامبری نیستی که مردم وی را تکذیب کرده اند . بلکه پیش از تو موسی کلیم را به سوی فرعون و قومش فرستادیم و به او (تِسْعَ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ ) نه معجزه روشن و آشکار دادیم که یکی از آن معجزات برای کسی که هدفش پیروی از حق باشد، کافی بود، مانند معجزۀ اژدها و عصا و طوفان و ملخ و شپش و قورباغه و خون و دست درخشان، و شکافته شدن دریا. و اگر چیزی از اینها تردید دارید از بنی اسرائیل بپرس، (إِذْ جَاءهُمْ فَقَالَ لَهُ فِرْعَونُ)وقتی که موسی به سویشان آمد و با وجود این همه مجعزات فرعون به او گفت: (إِنِّي لَأَظُنُّكَ يَا مُوسَى مَسْحُورًا) ای موسی ! من تو را جادو زده می بینم. (قَالَ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا أَنزَلَ هَـؤُلاء إِلاَّ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ بَصَآئِرَ) موسی به فرعون گفت: تو که خوب می دانی این معجزه های روشنی بخش را جز پروردگار آسمانها و زمین نفرستاده است، پس آنچه را که می گویی دور از حقیقت است، و به خاطر فریب دادن قومت و توهین به آنها چنین می گویی، (وَإِنِّي لَأَظُنُّكَ يَا فِرْعَونُ مَثْبُورًا ) و من تو را ای فرعون! نابود شدنی می پندارم؛ به عذاب گرفتار خواهی شد و هلاک می شوی و هلاکت و مذمت و نفرین بدرقۀ راه توست. (فَأَرَادَ أَن يَسْتَفِزَّهُم مِّنَ الأَرْضِ فَأَغْرَقْنَاهُ وَمَن مَّعَهُ جَمِيعًا) پس فرعون خواست که موسی و پیروانش را از سرزمین مصر بیرون نماید، و آواره شان کند، پس او و همگی کسانی را که همراهش بودند غرق نمودیم، و بنی اسرائیل را وارث سرزمین و دیارشان کردیم. بنابراین فرمود: (وَقُلْنَا مِن بَعْدِهِ لِبَنِي إِسْرَائِيلَ اسْكُنُواْ الأَرْضَ فَإِذَا جَاء وَعْدُ الآخِرَةِ جِئْنَا بِكُمْ لَفِيفًا) پس از آنکه فرعون را غرق کردیم به بنی اسرائیل گفتیم: در سرزمین مقدسی که به شما وعده داده شده است سکوت گزینید و هنگامی که وعده آخرت فرا رسد همۀ شما را در پای حساب و کتاب حاضر می گردانیم تا به هر کس طبق عملش سزا و جزا بدهیم. آیه ی 105: وَبِالْحَقِّ أَنزَلْنَاهُ وَبِالْحَقِّ نَزَلَ وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلاَّ مُبَشِّرًا وَنَذِيرًا و آن (= قرآن) را به حق فرو فرستادیم و به حق فرود آمده است، و تو را جز نویدرسان و بیم دهنده نفرستادیم. ما قرآن را به حق نازل کردیم تا بندگان را امر و نهی نماید. و پاداش و سزایشان را بیان کند، (وَبِالْحَقِّ أَنزَلْنَاهُ) و به راستی، و در حالی که از هر شیطان رانده شه ای محفوظ مانده، نازل شده است. (وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلاَّ مُبَشِّرًا وَنَذِيرًا ) و تو را جز نوید دهنده و ترساننده نفرستاده ایم، تا هر کس را که از خداوند پیروی می نماید به پاداش دنیا و آخرت نوید دهی، و هر کس را که از خداوند سرپیچی می کند، از عذاب دنیا و آخرت بر حذر داری. و از این مطلب، بیان چیزی لازم می آید که به وسیلۀ آن مژده و بیم داده می شود. آیه ی 109- 106: وَقُرْآناً فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُكْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنزِيلاً و قرآن را جزء جزء فرو فرستادیم تا آن را با درنگ بر مردم بخوانی، و آن را کم کم و بهره بهره فرستاده ایم. قُلْ آمِنُواْ بِهِ أَوْ لاَ تُؤْمِنُواْ إِنَّ الَّذِينَ أُوتُواْ الْعِلْمَ مِن قَبْلِهِ إِذَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلأَذْقَانِ سُجَّدًا بگو: «به قرآن ایمان بیاورید، یا ایمان نیاورید [باکی نیست]، همانا کسانی که پیش از نازل شدن قرآن دانش و آگاهی بدیشان داده شده است هنگامی که قرآن بر آنان خوانده می شود سجده کنان بر چهره می افتند». وَيَقُولُونَ سُبْحَانَ رَبِّنَا إِن كَانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولاً و می گویند: «پروردگارمان پاکی و منزه است! به راستی وعدۀ پروردگارمان انجام شدنی است. وَيَخِرُّونَ لِلأَذْقَانِ يَبْكُونَ وَيَزِيدُهُمْ خُشُوعًا و بر چهره ها فرو می افتند، و می گویند، و بر تواضع آنان می افزاید. این قرآن را بخش بخش فرستادیم تا حق و باطل و هدایت و گمراهی را از یکدیگر جدا نماید، (لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُكْثٍ) تا با درنگ آن را بر مردم بخوانی و د ر آن بیاندیشند و در معانی آن تأمل کنند و علوم ودانشهای آن را استخراج نمایند. (وَنَزَّلْنَاهُ تَنزِيلاً ) و آن را کم کم و به تدریج و در مدت بیست و سه سال نازل نمودیم. (ولا یاتونک بمثل الا جئنک بالحق و احسن تقسیرا و برای تو ای محمد علیه السلام حجت و شبهه ای نمی آورند مگر اینکه جواب آنرا به حق برایت آورده و تفسیر بهتری [از آن] ارائه می دهیم. و هرگاه روشن شد که قرآن حق است و هیچ شک و تردیدی در آن نیست، پس (قُلْ آمِنُواْ بِهِ أَوْ لاَ تُؤْمِنُواْ) به کسانی که قرآن را تکذیب نموده و از آن روی می گردانند، بگو: به قرآن ایمان بیاورید، یا ایمان نیاورید خداوند به شما نیازی نداردف و اگر ایمان نیاورید هیچ زیانی به خداوند نمی رسانید، بلکه زیان آن به خودتان بر می گردد، زیرا خداوند بندگانی دیگر غیر از شما را دارد که او را می پرستند، و آنها کسانی هستند که خداوند دانش مفید را به آنها داده است. (إِذَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلأَذْقَانِ سُجَّدًا) هنگامی که قرآن بر آنان خوانده شود سجده کنان بر چهره می افتند. یعنی بیش از حد از قرآن متأثر می شوند و در برابر خدا کرنش می کنند. (وَيَقُولُونَ سُبْحَانَ رَبِّنَا) و می گویند: پاک و منزه است پروردگارمان از چیزهایی که مشرکان به او نسبت می دهند، و از چیزهایی که شایستۀ شکوه او نیست . (إِن كَانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولاً) به راستی که وعدۀ پروردگارمان در خصوص تحقق روز رستاخیز و جزای اعمال، انجام شدنی است و خلاف آن نخواهد شد، و تردیدی در وقوع آنچه او وعده داده است وجود ندارد. (وَيَخِرُّونَ لِلأَذْقَانِ يَبْكُونَ وَيَزِيدُهُمْ خُشُوعًا) و بر چهره هایشان به سجده می افتند، و می گویند، و قرآن بر تواضع آنان می افزاید. مانند کسانی از اهل کتاب که ایمان آوردند، همچون عبدالله بن سلام و دیگر کسانی که در زمان پیامبر یا بعد از او ایمان آوردند. آیه ی 111-110 قُلِ ادْعُواْ اللّهَ أَوِ ادْعُواْ الرَّحْمَـنَ أَيًّا مَّا تَدْعُواْ فَلَهُ الأَسْمَاء الْحُسْنَى وَلاَ تَجْهَرْ بِصَلاَتِكَ وَلاَ تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلاً بگو: «خداوند را بخوانید یا رحمن را بخوانید، خدا را به هر کدام از نامهایش بخوانید او دارای نامهای زیباست، و نمازت را با صدای بلند مخوان و آن را آهسته نیز مخوان، بلکه میان آن دو راهی پیش گیر. وَقُلِ الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَم يَكُن لَّهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَلَمْ يَكُن لَّهُ وَلِيٌّ مِّنَ الذُّلَّ وَكَبِّرْهُ تَكْبِيرًا و بگو: «ستایش خداوندی را سزاست که فرزندی بر نگرفته، و در فرمانروایی او را هیچ شریکی نیست، و یاوری از سر ناتوانی نداشته است، بنابراین او را چنان که سزاوار است به بزرگی یاد کن. خداوند متعال به بندگانش می فرماید: (ادْعُواْ اللّهَ أَوِ ادْعُواْ الرَّحْمَـنَ ) خدا را بخوانید یا رحمن را، فرقی نمی کند. (أَيًّا مَّا تَدْعُواْ فَلَهُ الأَسْمَاء الْحُسْنَى) خدا را به هر کدام از اسمای حسنی بخوانید مانعی ندارد. یعنی همۀ نامهای او نیکوست، بنابراین از فراخواندن به هیچ یک از نامهایش نهی نکرده است، و با هر اسمی از اسمهایش او را بخوانید هدف برآورده می شود و آنچه شایسته است این است که در هر خواسته ای با اسمی خوانده شود که با آن خواسته مناسبت دارد. (وَلاَ تَجْهَرْ بِصَلاَتِكَ وَلاَ تُخَافِتْ بِهَا) و در نماز، قرائت را بلند مخوان و آن را نیز آ]سته مخوان. چون اگر با صدای بلند خوانده شود، مشرکانی که آن را تکذیب می نمایند، وقتی آن را بشنوند به آن ناسزا می گویند، و کسی را که آنرا آورده است نیز دشمنامی می دهند، و اگر آهسته نیز خوانده شود کسی که می خواند به آن گوش کند نمی تواند خوب گوش فرا دهد. (وَابْتَغِ بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلاً) بلکه راهی میان قرائت بلند و آهسته در پیش بگیر، واعتدال و میانه روی را رعایت کن. (وَقُلِ الْحَمْدُ لِلّهِ ) و بگو: ستایش خداوندی را سزاست که از هر لحاظ دارای کمال و مجد و ستایش است و از هر آفت و نقصی پاک است. (الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَم يَكُن لَّهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ ) خدایی که فرزندی بر نگرفته، و در فرمانروایی او را هیچ شریکی نیست، بلکه تمام پادشاهی و فرمانروایی از آن خداوند یکتا و قهار است، پس جهان بالا و پایین همه در اختیار اوست، و هیچ کس دارای کوچکترین بهره ای از فرمانروایی نمی باشد. (وَلَمْ يَكُن لَّهُ وَلِيٌّ مِّنَ الذُّلَّ) و هیچ کدام از آفریده هایش را به دوستی نمی گیرد تا او را کمک و یاری نماید. بلکه او بی نیاز و پسندیده است . او خدایی است که به هیچ یک از مخلوقات نیاز ندارد، نه در زمین و نه در آسمان ، ولی از سر احسان و منت مومنان را دوست می دارد و آنها را از تاریکی ها به سوی روشنایی بیرونمی آورد. (الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمت الی النور) (وَكَبِّرْهُ تَكْبِيرًا ) بنابراین با بیان صفت های بزرگش و ورد زبان دادن نا مهای زیبایش و ستودن او به خاطر کارهای حکیمانه اش و تعظیم و پرستش وی و شریک قرار ندادن برای او اخلاص در عبادت، او را به بزرگی یاد کن .
تفسیر راستین (ترجمه تیسیر الکریم الرحمن)، تألیف:علامه شیخ عبدالرحمن بن ناصر السعدی «رحمه الله» متوفای 1376 هجری قمری (1334هجری شمسی)، ترجمه: محمد گل گمشادزهی مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی islamwebpedia.com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|