Untitled Document
 
 
 
  2024 Nov 21

----

19/05/1446

----

1 آذر 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

أنس بن مالك رضی الله عنه از پيامبر صلى الله عليه وسلّم روايت مى كند كه فرمودند: ((ثَلاَثٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ وَجَدَ حَلاَوَةَ الإِيمَانِ أَنْ يَكُونَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِمَّا سِوَاهُمَا، وَأَنْ يُحِبَّ الْمَرْءَ لاَ يُحِبُّهُ إِلاَّ لِلَّهِ، وَأَنْ يَكْرَهَ أَنْ يَعُودَ فِي الْكُفْرِ كَمَا يَكْرَهُ أَنْ يُقْذَفَ فِي النَّارِ)). متفق عليه، البخاري في الإيمان رقم (16) و مسلم في الإيمان رقم (43).
كسي كه اين سه خصلت را داشته باشد، شيريني ايمان را مى چشد، يكي اينكه: خدا و رسولش را از همه بيشتر دوست داشته باشد، دوم اينكه: محبتش با هر كس، بخاطر خوشنودي خدا باشد. سوم اينكه: برگشتن به سوي كفر، برايش مانند رفتن در آتش، ناگوار باشد.

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

قرآن و حدیث>تفسیر قرآن>سوره یس > تفسیر سوره یس از تفسیر راستین ترجمه تیسیر الکریم الرحمن

شماره مقاله : 9248              تعداد مشاهده : 388             تاریخ افزودن مقاله : 14/1/1390

تفسیر سوره ی یس


مکی و 83 آیه است.
بسم الله الرحمن الرحیم
آیه ی 12-1:
یس؛ یا ، سین.
وَالْقُرْآنِ الْحَكِیمِ؛ سوگند به  قرآن  حکمت  آمیز .
إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ ؛ که  تو از پیامبران  هستی .
عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ؛ بر راهی  راست.
تَنزِیلَ الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ؛ قرآن  از جانب  آن  پیروزمند مهربان  ، نازل  شده.
لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أُنذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ؛ تا مردمی  را بیم  دهی  که  پدرانشان  بیم  داده  نشدند و در بی  خبری  بودند.
لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلَى أَكْثَرِهِمْ فَهُمْ لَا یؤْمِنُونَ؛ وعده  خدا در باره  بیشترشان  تحقق  یافته  و ایمان  نمی  آورند.
إِنَّا جَعَلْنَا فِی أَعْنَاقِهِمْ أَغْلاَلاً فَهِی إِلَى الأَذْقَانِ فَهُم مُّقْمَحُونَ؛ و ما بر گردنهایشان  تا زنخها غلها نهادیم  ، چنان  که  سرهایشان  به  بالاست و  پایین  آوردن  نتوانند.
وَجَعَلْنَا مِن بَینِ أَیدِیهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَینَاهُمْ فَهُمْ لاَ یبْصِرُونَ؛ در برابرشان  دیواری  کشیدیم  و در پشت  سرشان  دیواری   و بر چشمانشان ، نیزپرده  ای  افکندیم  تا نتوانند دید.
وَسَوَاء عَلَیهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ یؤْمِنُونَ؛ تفاوتشان  نکند ، چه  آنها را بترسانی  و چه  نترسانی  ، ایمان  نمی  آورند.
إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَخَشِی الرَّحْمَن بِالْغَیبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَأَجْرٍ كَرِیمٍ؛ تنها ، تو کسی  را بیم  می  دهی  که  از قرآن  پیروی  کند و از خدای  رحمان  در  نهان  بترسد  چنین  کس  را به  آمرزش  و مزد کرامند مژده  بده.
إِنَّا نَحْنُ نُحْیی الْمَوْتَى وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَكُلَّ شَیءٍ أحْصَینَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ؛ ما مردگان  را زنده  می  کنیم   و هر کاری  را که  پیش  از این  کرده  اند و  هراثری  را که  پدید آورده  اند ، می  نویسیم  و هر چیزی  را در کتاب  مبین  شمارکرده  ایم.
در اینجا خداوند به قرآن حکیم سوگند می خورد، قرآنی که صفت آن حکیم بودن است. و حکمت یعنی گذاشتن هرچیزی در جای مناسبش، و قرار دادن امر ونهی در جای مناسب آن. پس احکام شرعی و جزائی قرآن همه دارای حکمت می باشند. و از حکمت قرآن این است که هم حکم مساله را بیان می کند و هم حکمت آن را بیان می دارد . پس عقل ها را از مناسبت ها و اوصافی که مقتضی ترتّب حکم برآن می باشند آگاه می سازد.
« إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ» چیزی که به آن سوگند خورده شده است رسالت محّمد (ص) است. یعنی تو ای محمّد! از زمره ی پیامبران هستی، و تو اوّلین و تازه ترین پیامبر نمی باشی. و نیز اصول دینی که پیامبران آورده اند تو هم آورده  ای. و هرکس در حالات و  اوصاف پیامبران تامّل کند و فرق پیامبران را با دیگران بداند خواهد دانست که تو از پیامبران برگزیده هستی، چون دارای صفاتی کامل و  اخلاقی نیکو می باشی. و پوشیده نیست که آنچه به آن سوگند یاد شده حکیم بودن قرآن است و آنچه برای آن سوگند یاد شده رسالت محمّد(ص) است و این دو با یکدیگر مرتبط می باشند. و اگر برای اثبات رسالت پیامبر دلیل و گواهی جز این قرآن نبود که سرشار از حکمت است، همین به عنوان دلیل و شاهد بر صدق رسالت او کافی بود، بلکه قرآن قوی ترین دلیل بر رسالت پیامبر است. پس همه ی دلایل قرآن دلیل هایی برای اثبت رسالت محّمد (ص) هستند.
سپس از بزرگ ترین صفت های پیامبر(ص) که بر رسالت او دلالت می نماید خبر داد و آن  این است که او « عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ» بر راه راست قرار دارد؛ راهی که میانه است و انسان را به خدا و به سرای بهشت می رساند. و این راه راست مشتمل بر کارهای شایسته می باشد که قلب و بدن و دنیا و آخرت را اصلاح می  کند.  و مشتمل بر اخلاق فاضله ای است که نفس را تزکیه می نماید و دل را پاک می گرداند و پاداش را می افزاید. پس قرار داشتن بر این راه راست صفت پیامبر(ص) است و صفت دینی است که آن را آورده است.
پس در شکوه و بزرگی این قرآن کریم بیاندیش که چگونه با شریف ترین سوگند بر بزرگترین چیزی که برای اثبات آن قسم یاد می شود سوگند یاد کرده است. و فقط خبر دادن خداوند از مرسَل بودن پیامبر کافی بود، اما خداوند دلایل واضح و حجّت های روشنی در اینجا برای اثبات صحت آنچه بر آن قسم خورده که رسالت پیامبرش می باشد بیان کرده و ما را بدان گوشزد نموده و برای درپیش گرفتن آن راه، ما را راهنمایی  کرده است.
و این راه راست را، « تَنزِیلَ الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ» خداوند چیره و  مهربان فرو فرستاده است . پس اوست که کتابش را فرو فرستاده تا آنها را به او برساند. او این راه و کتاب را با قدرت خویش از هر نوع تغییر و تحریف حفاظت کرده، و با این کار بر بندگانش رحم نموده؛ رحمتی که همواره شامل حال آنهاست تا اینکه آنان را به سرای رحمت خدا می رساند. بنابراین آیه را با این دو اسم بزرگوار« الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ» به پایان رساند. وقتی خداوند بر رسالت پیامبر سوگند یاد کرد و برای اثبات آن دلایلی را ارائه داد، نیاز به رسالت و ضرورت آن را بیان نمود و فرمود:« لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أُنذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ» تا قومی را بیم دهی که پدرانشان بیم داده نشده اند. و آنها عرب های بی سواد هستند که کتاب و پیامبری نداشته اند و جهالت آنها را فرا گرفته و گمراهی آنان را در خود فرو برده است. پس خداوند پیامبری از خودشان را به سوی آنها فرستاد تا آنان را تزکیه نماید و کتاب و حکمت را به آنها بیاموزد، گرچه قبل از آن در گمراهی آشکاری بودند. پس عرب های بی سواد و هر بی سواد دیگری را بیم می دهد و اهل کتاب را یادآور می شود تا آنچه را که در کتاب هایشان آمده به یادآورند. پس پیامبر برای عرب ها نعمتی ویژه و برای دیگران نیز به طور عام رحمت و برکت است.
کسانی که برای بیم دادنشان مبعوث گشته ای بعد از آن که آنها را هشدار دادی به دو گروه تقسیم می شوند؛ گروهی آنچه را که تو آورده بودی رد کردند و بیم دادن را نپذیرفتند. و آنها کسانی هستند که خداوند در موردشان فرموده است:« لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلَى أَكْثَرِهِمْ فَهُمْ لَا یؤْمِنُونَ» تقدیر و مشیت خدا در مورد آنها تحقق یافته است و آنها همواره در کفر و شرک خود باقی می مانند و وعده ی کیفر بر آنها تحقق یافته  است، زیرا بعد از آن که حق بر آنها عرضه شد آن را نپذیرفتند، پس در این وقت، به کیفر نپذیرفتن حق بر دل هایشان مهر زده شد.
سپس موانعی را که مانع رسیدن ایمان به دلهایشان می شود بیان کرد و فرمود:« إِنَّا جَعَلْنَا فِی أَعْنَاقِهِمْ أَغْلاَلاً » ما به گردنهایشان طوق هایی افکنده ایم و این طوق ها بزرگ هستند، « إِلَى الأَذْقَانِ» که تا چانه هایشان می رسد و سرهایشان رو به بالا نگاه می دارند. « فَهُم مُّقْمَحُونَ» پس آنها از شدّت و سختی زنجیرهایی که بر گردن هایشان است سرهایشان را رو به بالا نگاه داشته اند و نمی توانند آن را پایین آورند.
« وَجَعَلْنَا مِن بَینِ أَیدِیهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا» و در پیش روی ایشان و در پشت سرشان مانعی قرار داده ایم که آنها را از ایمان باز می دارد. « فَأَغْشَینَاهُمْ فَهُمْ لاَ یبْصِرُونَ» و بدین وسیله جلو چشمانشان را گرفته ایم پس آنها نمی بینند و جهالت و بدبختی، آنان را از هر جهت فرا گرفته است پس بیم دادن در مورد آنها مفید واقع نمی گردد.
« وَسَوَاء عَلَیهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ یؤْمِنُونَ» و چه آنانی را بترسانی و چه ایشان را نترسانی برایشان یکسان است و ایمان نمی آورند. و چگونه کسی ایمان می آورد که بر قلبش مهر زده شده و حق را باطل دیده و باطل را حق می بیند؟! و قسم دوّم کسانی هستند که بیم دادن در آنها تاثیر نموده  است و خداوند در مورد آنان چنین می فرماید:« إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ» بیم دادن تو فقط به کسانی فایده می دهد. و کسانی از نصیحت تو پند می پذیرند که هدفشان این است از حق و از آنچه بدان تذکر داده شده اند پیروی کنند. « وَخَشِی الرَّحْمَن بِالْغَیبِ» و از خداوند رحمان در نهان می ترسند. یعنی هرکس به این دو صفت متصف باشد ، با نیتی نیکو در طالب حق باشد و از خداوند بترسد از رسالت  تو بهره مند می شود و با تعلیم تو تزکیه می یابد. و هرکس به این دو امر توفیق یافت، « فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَأَجْرٍ كَرِیمٍ» به او مژده بده که آمرزیده می شوند و پاداشی ارزشمند می گیرد و کارهای شایسته و نیت نیکش دریافت می شود.
« إِنَّا نَحْنُ نُحْیی الْمَوْتَى» بدون شک ما مردگان را پس از مرگشان زنده میگردانیم تا به خاطر کارهایی که کرده اند به آنان سزا وجزا بدهیم. « وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا» و کارهای نیک و بدی را که پیشاپیش فرستاده اند می نویسیم، و آن اعمالی است که در حال حیات و زندگی شان انجام داده اند. « وَآثَارَهُمْ» و آنچه برجای نهاده اند، و آن آثار خیر و شری که آنها در دوران حیات خویش و بعد از مرگشان سبب به وجود آمدن آن بوده اند، و کارهایی که به سبب گفته ها و کردارها و حالات آنان پدید آمده است ، و هر کار خیری که مردم به سبب تعلیم و آموزش آنان یا نصیحت و یا به سبب امر به معروف و نهی از منکرشان انجام داده اند، و یا علمی که آن را به دانش آموزان آموخته و یا در کتاب هایی آن را برجای گذاشته اند که در دوران حیات آنان یا بعد از  مردنشان از آن استفاده می شود، و یا کار خیری که انجام داده اند از قبیل نماز یا زکات یا صدقه و احسان، و یا کسی دیگر آنان را سرمشق خویش قرار داده و به انجام این اعمال مبادرت می ورزد، یا  مسجدی ساخته اند و یا جایی درست  کرده اند که مردم از آن استفاده می برند، و امثال این، همه از آثار آنان هستند و پاداش آن برایشان نوشته می شود. و همچنین عمل شرّ این گونه است. بنابراین «هرکس در اسلام شیوه و روشی نیکو بنیاد نهد پاداش آن و پاداش کسی که تا قیامت به آن عمل نماید به او می رسد. و هرکس در اسلام سنّت و روشی بد پایه گذاری  کند گناهش بر اوست و گناه کسانی که تا قیامت به آن عمل نمایند نیز بر اوست». و این بیانگر بلندی مقام دعوت نمودن مردم به راه خدا و هدایت  کردن آنان با هر وسیله و طریق ممکن می باشد . نیز بیانگر پایین بودن مقام کسی است که به سوی شر دعوت می کند و در راه آن گام برمی دارد. چنین فردی فرومایه ترینِ مردم می باشد و گناه و جرم او از همه بیشتر است. « وَكُلَّ شَیءٍ أحْصَینَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ» و همه چیز و همه ی اعمال و نیّت ها را در کتابی که اساس و مرجع همه ی کتاب هایی است که در دست فرشتگانند برشمرده ایم، و آن کتاب لوح محفوظ است.
آیه ی 30-13:
وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلاً أَصْحَابَ الْقَرْیةِ إِذْ جَاءهَا الْمُرْسَلُونَ؛ داستان  مردم  آن  قریه  را برایشان  بیاور ، آنگاه  که  رسولان  بدان  جا آمدند.
إِذْ أَرْسَلْنَا إِلَیهِمُ اثْنَینِ فَكَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ فَقَالُوا إِنَّا إِلَیكُم مُّرْسَلُونَ؛ نخست  دو تن  را به  نزدشان  فرستادیم  و تکذیبشان  کردند ، پس  با سومی  نیروشان  دادیم  و گفتند : ما را برای  هدایت  شما فرستاده  اند.
قَالُوا مَا أَنتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُنَا وَمَا أَنزَلَ الرَّحْمن مِن شَیءٍ إِنْ أَنتُمْ إِلاَّ تَكْذِبُونَ؛ داستان  مردم  آن  قریه  را برایشان  بیاور ، آنگاه  که  رسولان  بدان  جا آمدند.
قَالُوا رَبُّنَا یعْلَمُ إِنَّا إِلَیكُمْ لَمُرْسَلُونَ؛ نخست  دو تن  را به  نزدشان  فرستادیم  و تکذیبشان  کردند ، پس  با سومی  نیروشان  دادیم  و گفتند : ما را برای  هدایت  شما فرستاده  اند.
وَمَا عَلَینَا إِلاَّ الْبَلاَغُ الْمُبِینُ؛ گفتند : شما انسانهایی  همانند ما هستید و خدای  رحمان  هیچ  چیز نفرستاده   است  و شما جز دروغ  نمی  گویید.
قَالُوا إِنَّا تَطَیرْنَا بِكُمْ لَئِن لَّمْ تَنتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَلَیمَسَّنَّكُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِیمٌ؛ گفتند : پروردگار ما می  داند که  ما به  سوی  شما فرستاده  شده  ایم.
قَالُوا طَائِرُكُمْ مَعَكُمْ أَئِن ذُكِّرْتُم بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونَ؛ و بر عهده  ما جز پیام  رسانیدن  آشکارا هیچ  نیست.
وَجَاء مِنْ أَقْصَى الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یسْعَى قَالَ یا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ؛ گفتند : ما شما را به  فال  بد گرفته  ایم   اگر بس  نکنید سنگسارتان   خواهیم ، کرد و شما را از ما شکنجه  ای  سخت  خواهد رسید.
اتَّبِعُوا مَن لاَّ یسْأَلُكُمْ أَجْرًا وَهُم مُّهْتَدُونَ؛ گفتند : شومی  شما ، با خود شماست   آیا اگر اندرزتان  دهند چنین  می   گویید ? نه  ، مردمی  گزافکار هستید.
وَمَا لِی لاَ أَعْبُدُ الَّذِی فَطَرَنِی وَإِلَیهِ تُرْجَعُونَ؛ مردی  از دوردست  شهر دوان  دوان  آمد و گفت  : ای  قوم  من  ، از این  رسولان  پیروی  کنید.
أَأَتَّخِذُ مِن دُونِهِ آلِهَةً إِن یرِدْنِ الرَّحْمَن بِضُرٍّ لاَّ تُغْنِ عَنِّی شَفَاعَتُهُمْ شَیئًا وَلاَ ینقِذُونِ؛ از کسانی  که  از شما هیچ  مزدی  نمی  طلبند ، و خود مردمی  هدایت  یافته  اند،  پیروی  کنید.
إِنِّی إِذًا لَّفِی ضَلاَلٍ مُّبِینٍ؛ چرا خدایی  را که  مرا آفریده  و به  نزد او بازگردانده  می  شوید ، نپرستم
إِنِّی آمَنتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ؛ آیا سوای  او خدایانی  را اختیار کنم  ، که  اگر خدای  رحمان  بخواهد به  من  زیانی  برساند ، شفاعتشان  مرا هیچ  سود نکند و مرا رهایی  نبخشند ?
قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ یا لَیتَ قَوْمِی یعْلَمُونَ؛ و در این  هنگام  من  در گمراهی  آشکار باشم.
بِمَا غَفَرَ لِی رَبِّی وَجَعَلَنِی مِنَ الْمُكْرَمِینَ؛ من  به  پروردگارتان  ایمان  آوردم   سخن  مرا بشنوید.
وَمَا أَنزَلْنَا عَلَى قَوْمِهِ مِن بَعْدِهِ مِنْ جُندٍ مِّنَ السَّمَاء وَمَا كُنَّا مُنزِلِینَ؛ گفته  شد : به  بهشت  در آی   گفت  : ای  کاش  قوم  من  می  دانستند.
إِن كَانَتْ إِلاَّ صَیحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ؛ که  پروردگار من  مرا بیامرزید و در زمره  گرامی  شدگان  در آورد.
یا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا یأْتِیهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ كَانُوا بِهِ یسْتَهْزِؤُون؛ و از آن  پس  بر سر قوم  او هیچ  لشکری  از آسمان  فرو نفرستادیم   و ما، فروفرستنده  نبودیم.
برای کسانی که رسالت تو را تکذیب می کنند و دعوتت را نمی پذیرند مثالی بزن که از آن عبرت بگیرند و برایشان اگر موفق به کسب خیر شوند موعظه و پندی باشد. و این مثال: ساکنان قریه می باشد و آنچه برای آنها به سبب تکذیب پیامبران خدا پیش آمد و به کیفر و عذاب خدا گرفتار شدند. و اگر ذکر نام این آبادی مهم بود و فایده ای دربرداشت خداوند آن را مشخص می کرد؛ پس چنانچه درصدد مشخصّ نمودن این آبادی باشیم خود را به تکلّف انداخته و بدون آگاهی سخن گفته ایم. بنابراین هرگاه کسی در این زمینه سخن بگوید حرف بیهوده زده است. و طریق دست آن است که به حقایق بپردازیم و از آنچه فایده ای ندارد پرهیز کنیم. و به این صورت انسان تزکیه می شود و عملش افزون میگردد. و فرد جاهل گمان می برد که علم و دانش او با ذکر اقوالی که دلیلی بر صحّت آن نیست اضافه می گردد. اما اینها علم را اضافه نمی کند و فایده ای جز تشویق ذهن و عادت کردن به امور مشکوک در برندارد. و شاهد و منظور در این مطلب آن است که خداوند این آبادی را مثالی برای مخاطبان بیان نموده است: « إِذْ جَاءهَا الْمُرْسَلُونَ» آن گاه که فرستادگان خدا به سوی آنان آمدند و آنها را به عبادت خدای یکتا و یگانه پرستی فرمان دادند و از شرک و گناهان نهی کردند.
« إِذْ أَرْسَلْنَا إِلَیهِمُ اثْنَینِ فَكَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ» آن گاه که دو نفر از فرستادگان خود را به سوی آنها فرستادیم پس آن دو را تکذیب کردند، سپس ما آنها را با فرد سومی تقویت نمودیم، و آنها سه پیامبر شدند و این به خاطر آن بود که خداوند به اهالی آن شهر توجّه خاصّی داشت و می خواست با پی در پی فرستادن پیامبرانش به سوی آنها بر آنان اقامه ی حجت نماید. « فَقَالُوا» پس فرستادگان به آنها گفتند:« إِنَّا إِلَیكُم مُّرْسَلُون» ما به سوی شما فرستاده شده ایم. آنها جوابی به آنان دادند که این پاسخ همواره میان کسانی که دعوت پیامبران را نپذیرفته اند مشهور بوده است:
« قَالُوا مَا أَنتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُنَا» در پاسخ به پیامبران گفتند: شما جز انسان هایی همچون ما نیستید، پس چه چیزی شما را بر ما برتری داده و شما را ویژه گردانیده و چنین منزلتی را به ما نداده است؟ پیامبران به امّت هایشان گفتند:«  إِن نَّحنُ إِلَّا بَشَرُ مِّثلُکُم وَلَکِنَّ اللَّهَ یَمُنُّ عَلَی مَن یَشَآءُ مِن عِبَادِهِ» ما جز انسان هایی همانند شما نیستیم ولی خداوند برهرکس از بندگانش که بخواهد منّت می گذارد.« وَمَا أَنزَلَ الرَّحْمن مِن شَیءٍ» و خداوند مهربان چیزی فرو نفرستاده است. یعنی رسالت را به طور کّلی انکار کردند، سپس رسالت  کسانی را نیز که آنها را مورد خطاب قرار می دادند تکذیب کردند و گفتند: « إِنْ أَنتُمْ إِلاَّ تَكْذِبُون» شما جز دروغ نمی گوئید.
پس این سه پیامبر گفتند:« رَبُّنَا یعْلَمُ إِنَّا إِلَیكُمْ لَمُرْسَلُون» پروردگارمان می داند که ما به سوی شما فرستاده شده ایم، و اگر ما دروغگو باشیم خداوند ما را رسوا می سازد و فورا ما را به عذاب گرفتار خواهد کرد.
« وَمَا عَلَینَا إِلاَّ الْبَلاَغُ الْمُبِینُ» آنچه وظیفه ی ماست فقط رساندن آشکار است، که با آن امور مطلوب کاملا واضح می گردد. و غیر از این معجزاتی که پیشنهاد می شود یا اینکه عذاب زودتر آورده شده در اختیار ما نیست. تنها وظیفه ی ما رساندن است و ما آن را انجام داده ایم و برایتان بیان کرده ایم. پس اگر شما هدایت شوید این سعادت و توفیق شماست و اگر گمراه گردید ما اختیاری نداریم.
اهالی آن شهر به پیامبرانشان گفتند:« إِنَّا تَطَیرْنَا بِكُمْ» از آمدن شما و ارتباط برقرار کردنتان با ما چیزی جز شرّ و بدی ندیدیم . و این شگفت ترین چیز است که کسی بزرگترین نعمتی را که خداوند بر بندگان انعام می کند و نیاز بندگان به این نعمت از هر نیاز دیگری مقدم تر است برای آنان بیاورد، به او بگویند: بدترین شرّ را آورده ای و جز شرّ بر ما نیافزوده ای، و او را به شگون و فال بد بگیرند. ولی توفیق نیافتن  انسان کاری می کند که دشمنش با او آن کار را نمی کند. سپس آن سه پیامبر را تهدید کردند و گفتند:« لَئِن لَّمْ تَنتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُمْ» اگر دست برندارید شما را به بدترین صورت خواهیم کشت. یعنی سنگسارتان خواهیم کرد. « وَلَیمَسَّنَّكُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِیمٌ» و از سوی ما به شما عذابی دردناک خواهید رسید.
پیامبرانشان به آنها گفتند:« طَائِرُكُمْ مَعَكُمْ» شومی  خودتان با خودتان همراه است، و آن شرک و شرّی بود که بر آن بودند. و این سبب پیش آمدن عذاب و ناخوشی و از بین رفتن نعمات و برکات است. « أَئِن ذُكِّرْتُم» آیا به سبب اینکه ما شما را به چیزی پند می دهیم که صلاح شما در آن می باشد و موجب سعادتمندی شماست به ما چنین می گوئید؟ « بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونَ» بلکه حقیقت آن است که شما گروهی متجاوزید و سخن گزاف می گویید. پس دعوت دادن پیامبران چیزی جز گریز و  استکبار بر آنها نیافزود.
« وَجَاء مِنْ أَقْصَى الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یسْعَى» و از دورترین نقطه آن شهر مردی شتابان آمد، چون به نصیحت  کردن قومش علاقمند بود. او وقتی آنچه را که پیامبران بدان دعوت می دادند شنید و به آن ایمان آورد و از پاسخی که قومش در جواب پیامبران گفته بودند آگاهی یافت به سوی قوم خود آمد و گفت:« یا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ» ای قوم من! از پیامبران پیروی کنید. پس آنها را به پیروی کردن از فرستادگان خدا فرمان داد و در این باره آنها را نصیحت  کرد و بر صحّت و رسالت پیامبران گواهی داد. سپس در تایید آنچه به آن شهادت داده و به آن فرا خوانده بود، گفت:« اتَّبِعُوا مَن لاَّ یسْأَلُكُمْ أَجْرًا» از کسانی پیروی کنید که شما را نصیحت می کنند و فایده ی آن به شما بر می گردد، و هدف آنها از نصیحت کردنتان به چنگ آوردن اموالتان نیست و مزد دعوت و نصیحت خود را از شما نمی خواهند.
پس کسی که چنین است باید از او پیروی کرد، ولی احتمالا کسی بگوید: او دعوت می کند و مزدی هم نمی گیرد اما برحق نیست، پس این توهم را دفع کرد و گفت:« وَهُم مُّهْتَدُونَ» و آنها راه یافته اند، چون آنان تنها به چیزی فرا می خوانند که عقل به خوب بودن آن گواهی می دهد، و تنها از چیزی نهی می کنند که عقل به زشت و قبیح بودن آن گواهی می دهد.
قومش نصیحت او را نپذیرفتند و او را به خاطر پیروی از پیامبران و یگانه پرستی سرزنش کردند پس او گفت:« وَمَا لِی لاَ أَعْبُدُ الَّذِی فَطَرَنِی وَإِلَیهِ تُرْجَعُون» چه چیزی مرا از پرستش خدایی که سزاوار بندگی است باز می دارد، و چرا خدا را پرستش نکنم در حالی که او مرا آفریده و روزی داده است و همه ی خلق به سوی او باز می گردند و آنها را طبق کارهایشان سزا و جزا خواهد داد؟ پس کسی که آفرینش و روزی دادن و حکم نمودن در میان بندگان در دنیا و آخرت به دست او می باشد، سزاوار است تا پرستش شود و تمجید و تعریف گردد، نه کسی که هیچ سود و زیانی در اختیار او نیست و بخشیدن و محروم کردن و مرگ و زندگی در دست او نیست. بنابراین فرمود:« أَأَتَّخِذُ مِن دُونِهِ آلِهَةً إِن یرِدْنِ الرَّحْمَن بِضُرٍّ لاَّ تُغْنِ عَنِّی شَفَاعَتُهُمْ شَیئًا» آیا غیر از الله معبودهایی را پرستش کنم که اگر خداوند مهربان بخواهد به من زیانی برساند شفاعت و میانجیگری ایشان هیچ چیزی را از من دور نخواهد کرد، چون هیچ کس پیش خداوند جز با اجازه ی او نمی تواند شفاعت کند. پس شفاعت آنان هیچ چیزی را از من دور نخواهد کرد. « وَلاَ ینقِذُون» و مرا از زیانی که خداوند بخواهد به من برساند نجات نخواهد داد.
« إِنِّی إِذًا» اگر چنین معبودانی را پرستش کنم آن گاه من، « لَّفِی ضَلاَلٍ مُّبِینٍ إِنِّی آمَنتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ» در گمراهی آشکاری خواهم بود. همانا من به پروردگار شما ایمان آورده ام، پس بشنوید. در این سخن، هم آنها را نصیحت کرده و هم به رسالت پیامبران و راه یافتن آنها گواهی داده و خ بر داده است که فقط باید خداوند به تنهایی بندگی و پرستش شود. و دلایل این امر را بیان نموده و این را ذکر کرده که عبادتِ غیرخداوند باطل است، و دلایل آن را نیز ذکر نموده و خبر داده که هرکس غیر از خداوند را پرستش کند گمراه است. سپس ایمان خود را آشکارا بیان کرد، هرچند که به شدّت از آنها می ترسید که او را بکشند.
وقتی که این مطلب را بیان نمود و گفت من به پروردگارتان ایمان آورده ام و قومش این سخن را شنیدند، او را کشتند. « قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ یا لَیتَ قَوْمِی یعْلَمُونَ» فورا به او گفته شد: وارد بهشت شو، او با خبر دادن از رسیدن به آنچه که در برابر توحید و یگانه پرستی به آن رسیده بود، و با لحنی خیرخواهانه برای قومش بعد از مرگش آن چنان که در دوران زندگی نیز خیرخواه آنها بود گفت : ای کاش قوم من می دانستند، « بِمَا غَفَرَ لِی رَبِّی » که چگونه پروردگارم مرا بخشید و انواع کیفرها را از من دور کرد! « وَجَعَلَنِی مِنَ الْمُكْرَمِینَ» و مرا با بهره مند نمودن از انواع پاداش ها و شادی ها از زمره ی گرامیان قرار داد، یعنی اگر آنها می دانستند بر شرک خودشان باقی نمی ماندند.
خداوند در مورد سزا و کیفر قوم او فرمود:« وَمَا أَنزَلْنَا عَلَى قَوْمِهِ مِن بَعْدِهِ مِنْ جُندٍ مِّنَ السَّمَاء» ما نیازی نداشتیم که در کیفر دادن آنها تکلّف کنیم و از آسمان برای نابودی آنان لشکری را بفرستیم. « وَمَا كُنَّا مُنزِلِینَ» و ما فرو نفرستادیم، چون به این کار نیازی نبود و توانایی خداوند بسیار گسترده می باشد و انسان بسیار ضعیف و ناتوان است، و اگر کمترین چیزی از عذاب خدا به انسان ها برسد برای نابودی آنان کفایت می کند.
« إِن كَانَتْ إِلاَّ صَیحَةً وَاحِدَةً» کیفر و عذاب آنها جز یک صدا نبود که یکی از فرشتگان خدا سر داد، « فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ» و ناگهان آنها در اثر این صدا همه خاموش شدند و دل هایشان در درونشان پاره پاره گشت و  این صدا آنان را مضطرب ساخت و خاموش نمود ؛ به گونه ای که نه صدایی داشتند و نه حرکتی. در حالی که پیش تر سرکشی و استکباری شدید از خود نشان می دادند و با شریف ترین انسان ها روبرو شدند و بر آنها طغیان کردند و با آنان مبارزه نمودند. خداوند با ترحّم بر حال بندگان می فرماید:« یا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا یأْتِیهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ كَانُوا بِهِ یسْتَهْزِؤُون» انسانها چقدر بدبخت هستند و چقدر کینه توز و چقدر جاهل اند که چنین حالتی دارند و این گونه با پیامبران برخورد می کنند که سبب هرنوع بدبختی و هر عذاب و شکنجه ای است!
آیه ی 32-31:
أَلَمْ یرَوْا كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّنْ الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَیهِمْ لاَ یرْجِعُونَ؛  آیا ندیده  اند که  چه  مردمی  را پیش  از آنها هلاک  کرده  ایم  که  دیگر به   نزدشان  باز نمی  گردند.
وَإِن كُلٌّ لَّمَّا جَمِیعٌ لَّدَینَا مُحْضَرُونَ؛ و کس  نماند مگر آنکه  نزد ما حاضرش  آرند.
خداوند متعال می فرماید آیا اینها نیندیشیده اند و از کسانی که پیش از اینها بوده و پیامبران را تکذیب کرده اند عبرت نگرفته اند که خداوند آنها را هلاک کرد و کیفر خویش را بر آنها فرو آورد و همه ی آنها نابود شدند و به دنیا بازنگشتند و هرگز به دنیا باز نخواهند گشت؟ و خداوند به همه آفرینشی تازه خواهد داد و آنها را پس از مرگشان زنده خواهد کرد و پیش خداوند حاضر خواهند شد تا با حکم دادگرانه ی خویش میان آنها قضاوت و داوری نماید؛ خداوند که به اندازه ی ذرّه ای ستم نمی کند، « وَإِن تَکُ حَسَنَةَ یُضَعِفهَا وَیُوتِ مِن لَّدُنهُ أَجراَ عَظِیمَاَ » و اگر نیکی باشد خداوند آن را چند برابر می نماید و از جانب خویش پاداشی بزرگ می دهد.
آیه ی 36-33:
وَآیةٌ لَّهُمُ الْأَرْضُ الْمَیتَةُ أَحْیینَاهَا وَأَخْرَجْنَا مِنْهَا حَبًّا فَمِنْهُ یأْكُلُونَ؛ نشانه  عبرتی  است  برایشان ، زمین  مرده  که  زنده  اش  ساختیم  و از آن  دانه   ای که  از آن  می  خورند بیرون  آوردیم.
وَجَعَلْنَا فِیهَا جَنَّاتٍ مِن نَّخِیلٍ وَأَعْنَابٍ وَفَجَّرْنَا فِیهَا مِنْ الْعُیونِ؛ و در آن  باغهایی  از نخلها و تاکها پدید آوردیم  و چشمه  ها روان  ساختیم .
لِیأْكُلُوا مِن ثَمَرِهِ وَمَا عَمِلَتْهُ أَیدِیهِمْ أَفَلَا یشْكُرُونَ؛ تا از ثمرات  آن  و دسترنج  خویش  بخورند  چرا سپاس  نمی  گویند ?
سُبْحَانَ الَّذِی خَلَقَ الْأَزْوَاجَ كُلَّهَا مِمَّا تُنبِتُ الْأَرْضُ وَمِنْ أَنفُسِهِمْ وَمِمَّا لَا یعْلَمُونَ؛ منزه  است  آن  خدایی  که  همه  جفتها را بیافرید ، چه  از آنچه  زمین  می ، رویاند و چه  از نفسهایشان  و چه  آن  چیزهایی  که  نمی  شناسند.
« وَآیةٌ لَّهُمُ الْأَرْضُ الْمَیتَةُ أَحْیینَاهَا» و نشانه ای برای آنان از قدرت خدا برای اثبات رستاخیز و حضور در نزد خداوند تا بر کارهایی که کرده اند جزا و سزا ببینند، زمین مرده است که خداوند بر آن باران فرو می فرستد، وپس از پژمرده شدنش آن را زنده و خرّم می گرداند. « وَأَخْرَجْنَا مِنْهَا حَبًّا فَمِنْهُ یأْكُلُونَ» و از آن دانه هایی بیرون آوردیم، از همه ی انواع کشتزارها و از همه انواع گیاهان که چهارپایانشان از آن می خورند، « وَجَعَلْنَا فِیهَا» و در این مرده، « جَنَّاتٍ مِن نَّخِیلٍ وَأَعْنَابٍ» باغ هایی قرار دادیم که در آن درختان زیادی است، به خصوص درختان خرما و  انگور که بهترین درخت ها هستند. « وَفَجَّرْنَا فِیهَا مِنْ الْعُیونِ» و در زمین چشمه سارانی روان ساختیم. در زمین درختان خرما و  انگور را  قرار داده ایم، « لِیأْكُلُوا مِن ثَمَرِهِ» تا از میوه آن بخورند و از آن لذّت ببرند و از آن برای درست کردن خورش استفاده نمایند، « وَمَا عَمِلَتْهُ أَیدِیهِمْ» حال آن که این میوه ها را دست های آنان درست نکرده است و آنها برای پدید آمدن آن کاری نکرده اند بلکه خداوند آن را ساخته است؛ خداوندی که دادگرترین داوران است و بهترین روزی دهنده می باشد. و نیز این میوه ها را خداوند طوری درست  کرده که نیازی به پختن و غیره ندارند ، بلکه از درختان چیده شده و خورده می شوند.« أَفَلَا یشْكُرُونَ» آیا سپاس خدایی را نمی گزارند که این نعمت ها را به سوی آنان روانه کرده است و از جود و احسان خویش چیزهای فراوانی به آنها داده است که امور دین و دنیای آنها را بهبود می بخشد؟! آیا خدایی که زمین را پس از مردنش زنده گردانیده و در آن کشتزارها ودرختان  رویانیده و از زمین خشک  چشمه سارانی روان ساخته است؛ توانایی ندارد که مردگان را زنده نماید؟ آری! او بر هر چیزی تواناست.
« سُبْحَانَ الَّذِی خَلَقَ الْأَزْوَاجَ كُلَّهَا» پاک است خداوندی که همه ی گونه ها را آفریده است؛ « مِمَّا تُنبِتُ الْأَرْضُ» انواع گونه ها که بر شمردن آن دشوار است، از قبیل آنچه از زمین می روید، « وَمِنْ أَنفُسِهِمْ» و از جنس خود انسان ها که آنها را به دو صورت نر و ماده آفریده و میان آفرینش و اخلاق هریک و اوصاف ظاهری و باطنی آنها تفاوت ها قرار داده است. « وَمِمَّا لَا یعْلَمُون» و از مخلوقاتی که خداوند آفریده و علم و آگاهی ما به آنها احاطه ندارد، و مخلوقاتی که هنوز آفریده نشده اند. پس پاک و منزه است خداوند از اینکه شریکی داشته باشد یا پشتیبان و یاور و وزیر یا همسر و فرزند و همتایی داشته باشد، یا چیزی او را درمانده و ناتوان سازد.
آیه ی 40-37:
وَآیةٌ لَّهُمْ اللَّیلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهَارَ فَإِذَا هُم مُّظْلِمُونَ؛ شب  نیز برایشان  عبرتی  دیگر است  که  روز را از آن  بر می  کشیم  و همه  در  تاریکی  فرو می  روند.
وَالشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذَلِكَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ؛ و آفتاب  به  سوی  قرارگاه  خویش  روان  است   این  فرمان  خدای  پیروزمند و داناست.
وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِیمِ؛ و برای  ماه  منزلهایی  مقدر کردیم  تا همانند شاخه  خشک  خرما باریک  شود.
لَا الشَّمْسُ ینبَغِی لَهَا أَن تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّیلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَكُلٌّ فِی فَلَكٍ یسْبَحُونَ؛ آفتاب  را نسزد که  به  ماه  رسد و شب  را نسزد که  بر روز پیشی  گیرد  و همه  در فلکی  شناورند.
« وَآیةٌ لَّهُمْ» و نشانه ای بر نفوذ و مشّیت خدا و کمال قدرت او و نشانه ای بر این که خداوند مردگان را پس از مرگشان زنده می نماید، « اللَّیلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهَارَ» شب است که این روشنایی بزرگ را که تمام زمین فرا گرفته است از آن دور می کنیم و آن را به تاریکی تبدیل می نماییم،  و شب را در جای روز قرار می دهیم، « فَإِذَا هُم مُّظْلِمُونَ» پس ناگهان تاریکی آنها را فرا می گیرد.
و همچنین ظلمتی را که آنها را فرا گرفته است دور می کنیم و خورشید را بر می آوریم که همه جا را روشن می کند و مردم به دنبال زندگی و منافع خویش به هر سو پراکنده می شوند. بنابراین فرمود: « وَالشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا» و خورشید همواره در مسیری که قرارگاهش است و خداوند برایش مقّدر و معیّن نموده است حرکت می کند و از آن فراتر نمی رود و کمتر از آن نیز نمی رود و خودش اختیاری ندارد و نمی تواند از قدرت خداوند سرپیچی کند.
« ذَلِكَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ » این تقدیر خداوند تواناست که این مخلوقات را با بهترین نظام و کامل ترین تدبیر راه اندازی کرده  است. « الْعَلِیمِ» خدایی دانا است و خورشید را از روی آگاهی و علم خویش در راستای تامین منافع دینی و دنیوی بندگانش قرار داده است. « وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ» و برای ماه منزلگاه هایی تعیین کرده ایم که هرشب در یکی از آنها قرار می گیرد ، « حَتَّى عَادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِیمِ» تا این که بسیار کوچک می شود و مانند خوشه ی خشکیده خرما، کوچک و قوسی شکل می گردد سپس بر نور آن اضافه می شود تا اینکه نورش کامل می گردد و روشنایی ، آن را فرا می گیرد.
« وَكُلٌّ» و هریک از ماه و خورشید و شب و روز را خداوند با تقدیر و اندازه گیری خود اندازه گیری کرده است که از آن فراتر نمی روند، و هریک از جدول زمانی خاصی برخوردار است، به گونه ای که هرگاه یکی آمد دیگری می رود. بنابراین فرمود:« لَا الشَّمْسُ ینبَغِی لَهَا أَن تُدْرِكَ الْقَمَرَ» نه خورشید را سزد که ماه را در یابد و در جدول زمانی آن که شب است با آن جمع گردد، پس امکان ندارد که خورشید در شب وجود داشته باشد، « وَلَا اللَّیلُ سَابِقُ النَّهَارِ» و نه شب می تواند از روز جلو بیافتند و قبل از تمام شدن جدول زمانی آن وارد قلمرو آن گردد، « وَكُلٌّ فِی فَلَكٍ یسْبَحُون» و هریک از خورشید و ماه و ستارگان در مداری شناورند. یعنی همواره در حرکت اند. پس همه ی اینها دلیلی آشکار و حجّتی درخشان بر عظمت آفریننده و عظمت اوصاف اوست، به خصوص صفت قدرت و حکمت و علم وی که در اینجا به آنها اشاره شده است و امور مذکور بیشتر از این سه صفت سرچشمه گرفته اند.
آیه ی 50-41:
وَآیةٌ لَّهُمْ أَنَّا حَمَلْنَا ذُرِّیتَهُمْ فِی الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ؛ عبرتی  دیگر برای  آنها آنکه  نیاکانشان  را در آن  کشتی  انباشته  شده  سوار، کردیم.
وَخَلَقْنَا لَهُم مِّن مِّثْلِهِ مَا یرْكَبُونَ؛ برایشان  همانند کشتی  چیزی  آفریدیم  که  بر آن  سوار شوند.
وَإِن نَّشَأْ نُغْرِقْهُمْ فَلَا صَرِیخَ لَهُمْ وَلَا هُمْ ینقَذُونَ؛ و اگر می  خواستیم  همه  را غرقه  می  ساختیم  و آنها را هیچ  فریاد رسی  نبود  ورهایی  نمی  یافتند.
إِلَّا رَحْمَةً مِّنَّا وَمَتَاعًا إِلَى حِینٍ؛ جز به  رحمت  ما و برخورداری  تا هنگام  مرگ.
وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّقُوا مَا بَینَ أَیدِیكُمْ وَمَا خَلْفَكُمْ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ؛ و آنگاه  که  به  ایشان  گفته  شود که  از آنچه  در پیش  روی  دارید یا پشت   سرمی  گذارید بترسید ، شاید بر شما رحمت  آرند ، روی  بگردانند.
وَمَا تَأْتِیهِم مِّنْ آیةٍ مِّنْ آیاتِ رَبِّهِمْ إِلَّا كَانُوا عَنْهَا مُعْرِضِینَ؛ و هیچ  آیه  ای  از آیات  پروردگارشان  برایشان  نازل  نشود جز آنکه  از آن ، اعراض  کنند.
وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ أَنفِقُوا مِمَّا رَزَقَكُمْ اللَّهُ قَالَ الَّذِینَ كَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنُطْعِمُ مَن لَّوْ یشَاء اللَّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا فِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ ؛ و چون  گفته  شود که  از آنچه  خدا روزیتان  کرده  است  انفاق  کنید ، کافران   به  مؤمنان  گویند : آیا کسانی  را طعام  دهیم  که  اگر خدا می  خواست  خود آنهارا طعام  می  داد ? شما در گمراهی  آشکار هستید.
وَیقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِن كُنتُمْ صَادِقِینَ؛ و می  گویند : اگر راست  می  گویید ، این  وعده  کی  خواهد بود ?
مَا ینظُرُونَ إِلَّا صَیحَةً وَاحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَهُمْ یخِصِّمُونَ؛ اینان  انتظار یک  بانگ  سهمناک  را می  برند ، تا بدان  هنگام  که  سرگرم   ستیزه  هستند فرو گیردشان .
فَلَا یسْتَطِیعُونَ تَوْصِیةً وَلَا إِلَى أَهْلِهِمْ یرْجِعُونَ؛ آنچنان  که  یارای  وصیتی  نداشته  باشند و نتوانند نزد کسان  خویش  بازگردند.
دلیل و نشانه ای دیگر بر این که خداوند به تنهایی معبود به حق می باشد، این است که نعمت ها را بخشیده و بلاها را دور گردانده است. از جمله نعمت های او  این است که :« أَنَّا حَمَلْنَا ذُرِّیتَهُمْ» بسیای از مفسران می گویند: منظور از « ُذرِّیتَهُمْ» پدران آنان است. پس بنا بر این قول معنای آیه چنین خواهد بود: .... ما پدرانشان را در کشتی مملو از ایشان و کالاهایشان حمل کردیم.« وَخَلَقْنَا لَهُم مِّن مِّثْلِهِ مَا یرْكَبُونَ» و برای کسانی که بعد از پدرانشان آمده اند همسان این کشتی، یعنی همسان جنس این کشتی چیزهایی را آفریده ایم، که بر آنها سوار می شوند. پس خداوند نعمت خویش را بر پدران بیان داشت که آنها را بر کشتی ها حمل نمود، چرا که اعطای نعمت به آنها  به مثابه ی نعمت دادن به فرزندانشان است. این از مشکل ترین موارد  تفسیر برای من است. این از مشکل ترین موارد تفسیر برای من است. این از مشکل ترین موارد تفسیر برای من است. زیرا بسیاری از مفسران همانطور که ذکر شد بیان کرده اند که منظور از ذریه در اینجا پدران هستند، در صورتی که در قرآن جایی وجود ندارد که ذریه به معنی پدران آمده باشد. بلکه این نوعی ایهام است که سخن را از موضوع خارج می  کند و خارج کردن سخن از موضوع چیزی است که کلام پروردگار جهانیان آن را نمی پذیرد، چرا که  خداوند می خواهد مطالب را برای بندگانش روشن نماید.
احتمالی دیگر بهتر از این وجود دارد و آن این که منظور از ذریه جنس است. یعنی منظور از ذریه خود آنان می باشد، چرا که آنها خود از ذریه آدم می باشند. اما این معنی را آیه بعدی:« وَخَلَقْنَا لَهُم مِّن مِّثْلِهِ مَا یرْكَبُونَ» نقض می کند در حالی که اگر گفته شود معنی آیه این است که برای این  مخاطبان همانند این کشتی انواع کشتی ها را آفریده ایم که بر آنها سوار می شوند ، چون از حیث معنی تکراری روی می دهد که فصاحت و شیواگویی قرآن آن را نمی پذیرد.
و اگر منظور از «  وَخَلَقْنَا لَهُم مِّن مِّثْلِهِ مَا یرْكَبُونَ» شتر باشد، که شترها کشتی خشکی هستند معنی درست و واضح می گردد. اما اگر این معنی مراد باشد مشکل به نوعی باقی می ماند که در سخن نوعی تشویش وجود دارد. و اگر چنین معنایی را مدّ نظر داشت می فرمود:و آیة لهم أنا حملناهم فی الفلک المشحون ، و خلقنا لهم من مثله ما یرکبون» پس اگر در آیه ی اول بفرماید:« حَمَلْنَا ذُرِّیتَهُمْ» و منظور از ذریه خود آنان باشد، یعنی خود آنان را حمل نمودیم و در آیه ی دوم که آن هم بر حمل دلالت می کند بفرماید:« حملناهم یعنی آنان را بر شتر حمل نمودیم در این حالت معنی روشن و واضح نخواهد بود، تا گفته نشود که ضمیر «هُمّ» در آیه ی دوم به « ذریه» برمیگردد. آنگاه معنی دو آیه چنین خواهد بود: و نشانه ای دیگر برای آنان این است که ما آنان را بر کشتی مملو از سرنشین و کالا حمل نمودیم. نیز برای آنان همانند کشتی چیزی یا چیزهایی را درست کرده ایم که بر آن سوار می شوند. منظور از این چیز شتر است. خداوند حقیقت امر را بهتر می داند.
وقتی که به اینجا رسیدم معنی دیگری به نظرم رسید که از مراد الهی دور نیست، و آن این که هرکس عظمت کتاب خداوند و بیانات کامل و شامل آن را در رابطه با امور حاضر و گذشته و آینده درک کند در می یابد که قرآن بالاترین و کامل ترین حالات معنی و مفهوم را بیان می نماید و معلوم است که  کشتی ها از نشانه های خدا و نعمت هایش بر بندگان می باشند و از زمانی که خداوند صنعت کشتی سازی را به بندگان آموخته تا روز قیامت مردم از این نعمت بهره مند می شوند. و این هنر قبلا وجود داشت و تا زمانی کسانی که مخاطب قرآن قرار گرفتند ادامه یافت. پس زمانی که خداوند آنها را با قرآن مورد خطاب قرار داد و حالت کشتی را بیان نمود و خداوند می دانست که بزرگترین  نشانه های کشتی در زمان های بعدی نه زمانی که آنان در آن بسر می برند خواهد بود؛ آن گاه که خداوند ساختن کشتی های بادبانی و بخاری، و هواپیماها به انسان می آموزد که مانند پرندگان در فضا شناورند، و سواری هایی که در خشکی از آنها استفاده می شود که این نشانه های بزرگ جز در زمان ذرّیه مخاطبان قرآن پدید  نمی آیند بالاترین انواع نشانه هایش را در این کتاب گوشزد نمود و فرمود:« وَآیةٌ لَّهُمْ أَنَّا حَمَلْنَا ذُرِّیتَهُمْ فِی الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ» و نشانه ای است برای آنان که ما ذریه ی آنان را در کشتی مملو از ایشان و کالاهایشان حمل می کنیم.
پس خداوند آنها را بر کشتی ها سوار نمود و با دانشی که به آنان آموخت آنها را از غرق شدن نجات داد. بنابراین نعمت خود را بر آنا یادآور شد، و این که آنها را از غرق شدن نجات داد، با این که می  توانست آنان را غرق نماید. پس فرمود:« وَإِن نَّشَأْ نُغْرِقْهُمْ فَلَا صَرِیخَ لَهُمْ» و اگر بخواهیم آنان را غرق کنیم هیچ کسی نیست که به فریادشان برسد و آنها را بر سختی و مصایبی که دچارش شده اند یاری نماید و مشقت را از آنان دور کند. « وَلَا هُمْ ینقَذُونَ» و نه از آنچه که در آن هستند نجات داده می شوند.
« إِلَّا رَحْمَةً مِّنَّا وَمَتَاعًا إِلَى حِینٍ» مگر این که رحمت ما به دادشان برسد و آنها را غرق نکنیم و مورد لطف قرار دهیم و تا مدتی بهره مندشان سازیم، تا شاید برگردند و یا  کوتاهی هایی را که از آنها صادر شده است جبران سازند. « وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّقُوا مَا بَینَ أَیدِیكُمْ وَمَا خَلْفَكُمْ» و هنگامی که به آنان گفته شود از احوال برزخ و قیامت و از عقوبت های دنیوی بترسید، « لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ» تا به شما رحم شود. از آن روی می گردانند و به آن توجهّی نمی کنند، گرچه نشانه های فراوانی به نزد آنها بیایید. بنابراین فرمود:« وَمَا تَأْتِیهِم مِّنْ آیةٍ مِّنْ آیاتِ رَبِّهِمْ إِلَّا كَانُوا عَنْهَا مُعْرِضِینَ » در نسبت دادن نشانه ها به پروردگارشان دلیلی بر کامل بودن و واضح بودن نشانه هاست، چون هیچ چیزی از نشانه های خدا بزرگ تر و روشن تر نیست. و از جمله تربیت الهی برای بندگانش این است که نشانه هایی به آنها داده که آنها را در دین و دنیایشان سودمند خواهد کرد.
« وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ أَنفِقُوا مِمَّا رَزَقَكُمْ اللَّهُ» و  هنگامی که به آنان  گفته شود از رزقی که خداوند به شما ارزانی نموده است و اگر بخواهد آن را از شما می ستاند انفاق کنید، « قَالَ الَّذِینَ كَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا» کافران در حالی که با حق مخالفت می ورزند، با استناد به تقدیر و خواست الهی به مومنان می گویند:« أَنُطْعِمُ مَن لَّوْ یشَاء اللَّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا فِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ »آیا به کسی خوراک بدهیم که اگر خدا می خواست به او خوراک می داد؟! شما مومنان جز در گمراهی آشکاری نیستید، چرا که ما را به چنین کاری فرمان می دهید. و این از جمله چیزهایی است که نشانه ی جهالت بزرگ آنهاست، یا این که آنها خود را به نادانی می زدند، زیرا هیچ زمان فرد گناهکار نباید مشّیت و خواست خداوند را برای گناهکاری خویش بهانه کند، گرچه هرچه خدا بخواهد همان می شود، و هرچه خدا نخواهد نمی شود. اما خداوند متعال به بندگان قدرت داده و به آنها چنان توانایی بخشیده است که فرمان الهی را انجام دهند و از آنچه نهی ک رده است بپرهیزند. پس هرگاه بندگان آنچه را که خداوند به انجام آن دستور داده است ترک کنند این کارشان از روی اختیار بوده و اجبار و  اکرهی در کار نیست.
« وَیقُولُونَ» و در حالت تکذیب و شتاب ورزیدن می گویند: « مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِن كُنتُمْ صَادِقِینَ» وعده آمدن قیامت کی خواهد بود اگر راست می گویید؟! خداوند متعال فرمود: این را دور ندانید، چون نزدیک است، « مَا ینظُرُونَ إِلَّا صَیحَةً وَاحِدَةً» انتظار نمی کشند مگر صدایی را و آن صدای دمیدن صور است. « تَأْخُذُهُمْ» که آنها را فرا می گیرد، « وَهُمْ یخِصِّمُونَ» در حالی که آنها از آن غافل اند و در حالی که مشغول گفتگو و جر و بحث با یکدیگرند آمدن چنین چیزی به ذهن آنها خطور نمی کند، چرا که جرو بحث معمولا در زمان غفلت و بی خبری صورت می گیرد.
وقتی این صدای مرگبار آنها را فرا بگیرد به هیچ ملّتی مهلت داده نمی شود، « فَلَا یسْتَطِیعُونَ تَوْصِیةً» پس نمی توانند کوچکترین وصیّتی بکنند، « وَلَا إِلَى أَهْلِهِمْ یرْجِعُونَ» و نه به سوی خانواده شان باز می گردند.
آیه ی 54-51:
وَنُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذَا هُم مِّنَ الْأَجْدَاثِ إِلَى رَبِّهِمْ ینسِلُونَ؛ و در صور دمیده  شود و آنان  از قبرها بیرون  آیند و شتابان  به  سوی ، پروردگارشان  روند.
قَالُوا یا وَیلَنَا مَن بَعَثَنَا مِن مَّرْقَدِنَا هَذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَنُ وَصَدَقَ الْمُرْسَلُونَ؛ می  گویند : وای  بر ما ، چه  کسی  ما را از خوابگاههایمان  برانگیخت  ?  این همان  وعده  خدای  رحمان  است  و پیامبران  راست  گفته  بودند.
إِن كَانَتْ إِلَّا صَیحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ جَمِیعٌ لَّدَینَا مُحْضَرُونَ؛ جز یک  بانگ  سهمناک  نخواهد بود ، که  همه  نزد ما حاضر می  آیند.
فَالْیوْمَ لَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیئًا وَلَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ؛ آن  روز به  کس  ستم  نمی  شود  و جز همانند کاری  که  کرده  اید پاداش  نمی   بینید.
دراولین مرحله ی دمیدن در صور، مردم آشفته می شوند و می میرند. و این دمیده شدن که در این آیه ها بدان اشاره شده است همان است که برای زنده شدن پس از مرگ و رستاخیز انجام می گیرد، پس وقتی که در صور دمیده می شود آنها از گورها و قبرها بیرون می آیند و شتابان به سوی پروردگارشان برای حضور در پیشگاه او می روند و نمی توانند درنگ کنند.
و در این حالت تکذیب  کنندگان ناراحت می شوند و اظهار ندامت و تاسف نموده و می گویند:« یا وَیلَنَا مَن بَعَثَنَا مِن مَّرْقَدِنَا» چه کسی ما را از خوابمان در قبرها برانگیخته است؟ چون در بعضی از احادیث آمده است که اهل قبرها اندکی پیش از دمیده شدن در صور، به خواب می روند. وقتی آنها چنین می گویند، به آنان پاسخ داده شده و گفته می شود:« هَذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَنُ وَصَدَقَ الْمُرْسَلُون» این همان چیزی است که خداوند و پیامبران شما را به آن وعده داده بودند ، پس راستگویی پیامبران آشکار گردیده و با چشم خود آن را مشاهده می کنید.
چنین  گمان مبر که ذکر «رحمان» در اینجا فقط برای این است که از وعده اش خبر می دهد، بلکه برای این است که خداوند در این روز بزرگ، مهربان است، و مردمان چیزهایی از رحمت و مهربانی اش مشاهده خواهند کرد که کسی گمان آن را نمی برد. هم چنانکه در جاهای دیگری نیز می فرماید:« المُلکُ یَومَئِذِ الحَقُّ لِلَّرَحمَنِ » فرمانروایی حقیقی در این روز از آن خداوند مهربان است، « وَخَشَعَتِ الأَصوَاتُ لِلَّرَّحمَنِ» و صداها در برابر خداوند مهربان آرامند.
« إِن كَانَتْ إِلَّا صَیحَةً وَاحِدَةً» رستاخیز و برانگیختن از قبرها جز صدایی نمی باشد که اسرافیل در صور می دمد و آن گاه جسدهای مرده زنده می شوند.« فَإِذَا هُمْ جَمِیعٌ لَّدَینَا مُحْضَرُونَ» آن گاه  همه ی پیشینیان و پسینیان و انسان ها و جن ها همه در نزد ما گرد آورده می شوند تا بر کارهایشان محاسبه گردند.
« فَالْیوْمَ لَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیئًا» پس امروز به هیچ کس کمترین ستمی نمی گردد و از نیکی هایش کاسته نمی شود و به بدی هایش افزوده نمی گردد. « وَلَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ» و جز خدای کارهای خوب وبدی که می کرده اید به شما داده نمی شود. پس هرکس در کارنامه ی خویش خیری یافت باید خدا را ستایش کند، و هرکس غیر از خوبی چیزی دیگر یافت جز خودش کسی را ملامت نکند.
آیه ی 58-55:
إِنَّ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ الْیوْمَ فِی شُغُلٍ فَاكِهُونَ؛ بهشتیان  آن  روز به  شادمانی  مشغول  باشند.
هُمْ وَأَزْوَاجُهُمْ فِی ظِلَالٍ عَلَى الْأَرَائِكِ مُتَّكِؤُونَ؛ آنها و همسرانشان  در سایه ، ها بر تختها تکیه  زده  اند.
لَهُمْ فِیهَا فَاكِهَةٌ وَلَهُم مَّا یدَّعُونَ؛ در آنجا هر میوه  و هر چیز دیگر که  بخواهند فراهم  است.
سَلَامٌ قَوْلًا مِن رَّبٍّ رَّحِیمٍ؛ و سلامی  که  سخن  پروردگار مهربان  است.
وقتی خداوند بیان کرد که به هیچ کس جزایی جز آنچه کرده است داده نمی شود ، جزای هر دو گروه را بیان کرد و ابتدا پاداش و جزای اهل بهشت را بیان نمود و خبر داد که آنها در آن روز « فِی شُغُلٍ فَاكِهُونَ» سرگرم شادمانی هستند و لذّت میبرند و همه ی آنچه که انسان دوست دارد و چشم ها از دیدن آن لذّت می برند و آرزوکنندگان آرزویش می نمایند به آنها خواهد رسید.
و از جمله چیزهایی که به آنها می رسد دیدار با دوشیزگان زیباست. همان طور که خداوند متعال می فرماید:« هُمْ وَأَزْوَاجُهُمْ» آنان و  همسرانشان از حورهای بهشتی که چهره و بدنی زیبا و اخلاقی خوب دارند، « فِی ظِلَالٍ عَلَى الْأَرَائِكِ مُتَّكِؤُون» در سایه  هایی بر تخت ها تکیه زده اند. یعنی بر تخت هایی که با پرده ها و پارچه های آراسته شده اند تکیه می زنند؛ تکیه ای که نشانگر کمال راحتی و آرامش و لذّت است.
« لَهُمْ فِیهَا فَاكِهَةٌ»  برای آنان در بهشت میوه های لذّت بخش و فراوانی است از قبیل انگور و انجیر و  انار و غیره. « وَلَهُم مَّا یدَّعُونَ» و آنچه که بخواهند و آرزو کنند به آنها خواهد رسید.
« سَلَامٌ قَوْلًا مِن رَّبٍّ رَّحِیمٍ» و بر آنان نیز از جانب پروردگار مهربان اسلام گفته می شود. در اینجا این مطلب ثابت می شود که خداوند متعال با اهل بهشت سخن می گوید و بر آنها سلام می کند، و آن را با « قَوْلًا» تاکید کرده است. پس وقتی خداوند مهربان به آنها سلام می کند سلامتی کامل از هر جهت به آنها می رسد و تهنیت و درودی به آنها می رسد که بالاتر از آن نیست و هیچ نعمتی همانند آن وجود ندارد. چه فکر می کنید در مورد سلام و درود پادشاه پادشاهان، پروردگار بزرگ مهربان و بخشنده که اهل بهشت را سلام می کند؛ کسانی که خشنودی خود را از آنها اعلام داشته و هرگز از آنها ناخشنود نمی گردد. اگر خداوند چنین مقدر و مقرر نمی نمود که آنها نمیرند و دل هایشان از شادی از جای برکنده نشود، قطعا به  هنگامی که خداوند بر آنها سلامی می گفت؛ از فرط شادی می مردند، یا دل  هایشان از جای کنده می شد. امیدوارم که پروردگارمان ما را از این نعمت محروم نکند و از نگاه کردن به چهره بزرگوارش بهره مندتان سازد.
آیه ی 67-59:
وَامْتَازُوا الْیوْمَ أَیهَا الْمُجْرِمُونَ؛ ای  گناهکاران  ، امروز کناری  گیرید.
أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیكُمْ یا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ؛ ای  فرزندان  آدم  ، آیا با شما پیمان  نبستم  که  شیطان  را نپرستید زیرا  دشمن آشکار شماست  ?
وَأَنْ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ؛ و مرا بپرستید ، که  راه  راست  این  است  ?
وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنكُمْ جِبِلًّا كَثِیرًا أَفَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ؛ بسیاری  از شما را گمراه  کرد، مگر به  عقل  در نمی  یافتید ?
هَذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی كُنتُمْ تُوعَدُونَ؛ این  است  آن  جهنمی  که  به  شما وعده  داده  بودند.
اصْلَوْهَا الْیوْمَ بِمَا كُنتُمْ تَكْفُرُونَ؛ به  سزای  کفرتان  اینک  در آن  داخل  شوید.
الْیوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُكَلِّمُنَا أَیدِیهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا كَانُوا یكْسِبُونَ؛ امروز بر دهانهایشان  مهر می  نهیم   و دستهایشان  با ما سخن  خواهند گفت   وپاهایشان  شهادت  خواهند داد که  چه  می  کرده  اند.
وَلَوْ نَشَاء لَطَمَسْنَا عَلَى أَعْینِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّرَاطَ فَأَنَّى یبْصِرُونَ؛ اگر بخواهیم  ، چشمانشان  را کور می  کنیم   پس  شتابان  آهنگ  صراط کنند  اما، کجا را توانند دید ?
وَلَوْ نَشَاء لَمَسَخْنَاهُمْ عَلَى مَكَانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطَاعُوا مُضِیا وَلَا یرْجِعُونَ؛ و اگر بخواهیم  ، آنها را بر جایشان  مسخ  کنیم  ، که  نه  توان  آن  داشته   باشند که  به  پیش  قدم  بردارند و نه  باز پس  گردند.
وقتی خداوند پاداش پرهیزگاران را بیان کرد سزای گناهکاران را نیز ذکر کرد و فرمود:« وَامْتَازُوا الْیوْمَ أَیهَا الْمُجْرِمُونَ» در روز قیامت به گناهکاران گفته می شود: از مومنان جدا شوید، تا آنها را سرزنش کند و در حضور همه ی خلائق و قبل از آن که آنها را وارد جهّنم سازد توبیخشان نماید، « َلَمْ أَعْهَدْ إِلَیكُمْ یا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیطَانَ» مگر به شما فرمان ندادم و بر زبان پیامبران شما را توصیه نکردم که ای فرزندان آدم! از شیطان اطاعت مکنید؟ و در این توبیخ، توبیخ به خاطر انواع کفر و گناهان نهفته است، چون همه ی انواع کفر و گناهان اطاعت از شیطان و عبادت او  محسوب می شود. « إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِین» چرا که او دشمن آشکار شماست. پس شما را از پرستش شیطان به شدّت برحذر داشتم و شما را از اطاعت او ترساندم، و خبر دادم که او شما را به چه چیزی فرا می خواند. « وَأَنْ اعْبُدُونِی» و شما را فرمان دادم که با اطاعت از دستورات  من و ترک آنچه از آن نهی کرده ام مرا بپرستید. « هَذاَ» عبادت و پرستش و اطاعت از من و سرپیچی از شیطان « صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ» همان صراط مستقیم است پس دانش های مربوط به راه راست و اعمال آن در این دو چیز یعنی اطاعت از خدا و پیروی نکردن از شیطان خلاصه می گردد.
ولی شما به عهد من پایبند نماندید و به سفارش و توصیه ی من عمل نکردید بلکه دشمن را که شیطان است به دوستی گرفتید، شیطانی که « أَضَلَّ مِنكُمْ جِبِلًّا كَثِیرًا» گروه های زیادی را از شما گمراه ساخت، « أَفَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ» آیا عقل نداشتید که شما را فرمان دهد تا پروردگارتان و کارساز حقیقی تان را به دوستی بگیرید و شما را از دوستی کردن با سرسخت ترین دشمنانتان باز دارد؟ اگر عقل و خرد درستی داشتید چنین نمی کردید.
پس هرگاه از شیطان پیروی کردید و با خداوند مهربان دشمنی ورزیدید و  دیدار الهی را تکذیب کردید و آمدن قیامت که سرای سزا و جزاست را رد نمودید و نپذیرفتید، و سخن عذاب بر شما محقق گشت، « هَذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی كُنتُمْ تُوعَدُونَ» این  همان جهّنمی است که به شما وعده داده می شد و آن را تکذیب می کردید. پس اینکه آن را با چشم خود آشکارا مشاهده کنید؛ جهنّمی که دل ها از دیدن آن مضطرب گشته و چشم ها از هول و وحشت ، از حدقه بیرون می آیند.
سپس جریان آنان را اینگونه به پایان می رساند که دستور می دهد  تا وارد جهّنم شوند و به آنها گفته می شود:« اصْلَوْهَا الْیوْمَ بِمَا كُنتُمْ تَكْفُرُونَ» وارد جهّنم شوید و در آن بسوزید، به صورتی که گرما و سوزش آن از هر سو شما را احاطه نموده و به همه جانتان سرایت می کند. و این بدان سبب است که شما به آیات خدا کفر می ورزیدید و پیامبران خدا را تکذیب می کردید.
خداوند در بیان حالت زشت و اسفبار آنها در سرای بدبختی و شقاوت می گوید:« الْیوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ» امروز بر دهانهایشان مهر می نهیم. یعنی آنها را گنگ و لال می کنیم؛ پس آنان سخن نمی گویند و نمی توانند کارهایی را که کرده اند از قبیل کفر و تکذیب انکار کنند.« وَتُكَلِّمُنَا أَیدِیهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا كَانُوا یكْسِبُونَ» و دستانشان با ما سخن می گویند و پاهایشان گواهی می دهند. یعنی اعضای بدنشان در رابطه با کارهایی که انجام داده اند علیه آنها  گواهی می دهند. و اعضای آنها را خداوند به سخن می آورد؛ خداوندی که هر چیزی را به سخن می آورد.
« وَلَوْ نَشَاء لَطَمَسْنَا عَلَى أَعْینِهِمْ» و اگر بخواهیم کورشان می نمائیم . یعنی همان طور که قدرت سخن گفتن را از آنها سلب می کنیم بینایی اشان را هم از آنها می گیریم. « فَاسْتَبَقُوا الصِّرَاطَ» پس شتابان به سوی راه می روند، « صراط» راه رسیدن به بهشت است. « فَأَنَّى یبْصِرُونَ» اما چگونه می توانند ببینند در حالی که چشم هایشان کور گشته است؟!
« وَلَوْ نَشَاء لَمَسَخْنَاهُمْ عَلَى مَكَانَتِهِمْ» و اگر بخواهیم آنان را بر جایگاهشان مسخ می کنیم. یعنی حرکتشان را از آنها می گیریم. « فَمَا اسْتَطَاعُوا مُضِیا وَلَا یرْجِعُونَ» پس نمی توانند به جلو بروند و نمی توانند به عقب برگردند تا از عذاب جهنّم دور شوند. یعنی  عذاب بر کافران قطعی شده و راه گریزی از آن ندارند. و در اینجا آتش جهّنم آشکار گردیده و هیچ کس راه نجاتی ندارد مگر این که از روی صراط عبور کند، و عبور کردن از روی پل صراط فقط برای مومنان ممکن است و فقط آنها می توانند از آن بگذرند، که آنها به وسیله نورشان می روند. اما خداوند هیچ تعهدی ندارد که اینها را از جهّنم نجات بدهد. پس اگر بخواهد چشم هایشان را کور می گرداند و  توان حرکت را از آن ها سلب می کند، پس آنها اگر به سوی صراط بشتابند آن را نمی یابند و اگر خداوند بخواهد حرکت را از آنها می گیرد پس  نمی توانند به عقب و جلو بروند . منظور این  است که آنها از پل صراط عبور نمی کنند و در نتیجه نجات نمی یابند.
آیه ی 68:                               
 وَمَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِی الْخَلْقِ أَفَلَا یعْقِلُونَ؛ هر که  را عمر دراز دهیم  ، در آفرینش  دگرگونش  کنیم   چرا تعقل  نمی  کنید?
خداوند متعال می فرماید« وَمَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِی الْخَلْقِ» و هرکس از انسان ها را که عمر طولانی بدهیم خلقت او را دگرگون می سازیم، یعنی او را به حالت آغاز آفرینش که دارای توانایی جسمی و ضعف عقلی بود بر می گردانیم. « أَفَلَا یعْقِلُونَ» آیا خرد نمی ورزند و نمی فهمند که انسان از هر جهت ناقص است، تا به عقل بیایند و عقلشان را در راه اطاعت از پروردگارشان به کار بگیرند؟!
آیه ی 70-69:
وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا ینبَغِی لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُّبِینٌ؛ به  او شعر نیاموخته  ایم  و شعر در خور او نیست   آنچه  به  او آموخته   ایم جز اندرز و قرآنی  روشنگر نیست.
لِینذِرَ مَن كَانَ حَیا وَیحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكَافِرِینَ؛ تا مؤمنان  را بیم  دهد و سخن  حق  بر کافران  ثابت  شود.
 خداوند متعال پیامبرش محمد(ص) را از تهمتی که  مشرکان او را بدان متهم می کردند مبنی بر این که او شاعر است و آنچه آورده است شعر می باشد، منّزه و پاک داشته و می فرماید:« وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا ینبَغِی لَهُ» ما به او شعر نیاموخته ایم و سزاوار این نیست که شاعر باشد. یعنی این محال و غیرممکن است که او یک شاعر باشد، چون وی هدایت یافته و راهیاب است، و شاعران گمراهند و گمراهان و سرگشتگان از آنها پیروی می کنند.
و خداوند همه ی شبهاتی را که گمراهان دستاویز خود قرار داده بودند از پیامبرش دور نمود. بنابراین خداوند او را بی سواد گذاشت طوری که  خواندن و  نوشتن بلد نبود، و خبر داد که به او شعر نیاموخته و شعر و شاعری سزاوار او نیست.« إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ» آنچه که او آورده پندی است که خردمندان از آن پند می پذیرند، و همه ی مطالب دینی را از آن فرا می گیرند. و این قرآن همه را به کامل ترین صورت دربردارد و آنچه را که خداوند در سرشتشان به ودیعه نهاده در  خصوص امر به نیکی و  نهی از زشتی به عقل ها یادآوری می کند« وَقُرْآنٌ مُّبِینٌ» و قرآنی است روشنگر، یعنی بیان کننده ی چیزهایی است که  نیاز به تبیین دارند. و بدان خاطر معمول را حذف کرد تا بر این دلالت نماید که قرآن همه ی حق و حقایق را با تمام دلایل تفصیلی و اجمالی آن بیان می دارد و باطل و دلایل بطلان آن را روشن می کند. و خداوند قرآن را این گونه بر پیامبرش نازل کرده است.
« لِینذِرَ مَن كَانَ حَیا» تا هرکس را که زنده دل و آگاه باشد بیم دهد؛ زیرا کسی که زنده دل و بیدار است به قرآن توّجه می نماید، و دانش های فراوانی از قرآن می آموزد و به آن عمل می کند. و قرآن برای دل همانند باران برای زمینی خوب و حاصلخیز است.« وَیحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكَافِرِینَ» و تا وعده ی عذاب بر کافران مسّلم گردد، چون به وسیله قرآن حجّت خدا بر آنها اقامه گردیده و کوچکترین دلیل و  عذر و شبهه ای برایشان باقی نمانده است.
آیه ی 73-71:
أَوَلَمْ یرَوْا أَنَّا خَلَقْنَا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَیدِینَا أَنْعَامًا فَهُمْ لَهَا مَالِكُونَ؛ آیا ندیده  اند که  به  ید قدرت  خویش  برایشان  چارپایان  را آفریدیم  و  اکنون ، مالکشان  هستند ?
وَذَلَّلْنَاهَا لَهُمْ فَمِنْهَا رَكُوبُهُمْ وَمِنْهَا یأْكُلُونَ؛ و آنها را رامشان  کردیم   بر بعضی  سوار می  شوند و از گوشت  بعضی  می   خورند.
وَلَهُمْ فِیهَا مَنَافِعُ وَمَشَارِبُ أَفَلَا یشْكُرُونَ؛ و از آنها سود می  برند و از شیرشان  می  آشامند  چرا سپاس  نمی  گویند ?
خداوند متعال به بندگان فرمان می دهد تا به چیزهایی از قبیل چهارپایان نظر کنند که برایشان رام و ذلیل ساخته و آنها را مالکشان گردانده است، به  گونه ای که هرطور بخواهند کاملا تحت امر آنان هستند و منافع بسیار فراوانی را در آنان برایشان قرار داده است به گونه ای که بارها و کالاهایشان را حمل می کنند و از جایی به جای دیگر می برند. و از گوشت چهارپایان می خورند و لباس های گرمی از آنها تهیه نموده و از پشم و موی آنها کالاهایی درست می کنند و تا مدتّی معّین از آن  استفاده می نمایند، و مایه ی زینت و زیبایی آنها هستند، و دیگر منافعی که دارند و دیده می شوند.« أَفَلَا یشْكُرُونَ» پس آیا خداوند را سپاس نمی گزارند؟ خداوندی که این نعمت ها را به آنان داده است، و آیا او را مخلصانه نمی پرستند البّته که آنها باید از این نعمت ها غافلانه و بدون عبرت گرفتن و  اندیشیدن استفاده نکنند.
آیه ی 75-74:
وَاتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لَعَلَّهُمْ ینصَرُون؛ و به  جای  الله  خدایانی  اختیار کردند ، بدان  امید که  یاریشان  کنند.
لَا یسْتَطِیعُونَ نَصْرَهُمْ وَهُمْ لَهُمْ جُندٌ مُّحْضَرُون؛ آنها را یارای  آن  نیست  که  به  یاریشان  برخیزند ، ولی  اینان  همانند  سپاهی به  خدمتشان  آماده  اند.
این بیانگر پوچ و باطل بودن معبودان مشرکین است؛  معبودانی که به جای خدا آنها را به خدایی گرفته اند و امید دارند که این معبودان باطل آنها را یاری نمایند و برایشان در نزد خداوند شفاعت و میانجیگری کنند. زیرا این معبودان در نهایت ناتوانی هستند ، « لَا یسْتَطِیعُونَ نَصْرَهُمْ» به گونه ای که نمی توانند آنها را یاری کنند و  نمی  توانند خودشان را نیز یاری نمایند، پس وقتی نمی توانند خودشان را یاری نمایند چگونه آنها را یاری خواهند کرد؟ حال آن که یاری کردن دو شرط دارد؛ یکی توانستن و قدرت داشتن و دوم بعد از وجود قدرت اراده کردن است؛ به این معنی که آیا اراده ی کمک کردن به چنین کسانی را دارند که آنان را پرستش کرده اند یا نه؟ پس توانایی نداشتن برای یاری کردن، هر دو مورد را نفی می کند.« وَهُمْ لَهُمْ جُندٌ مُّحْضَرُون» و همه در عذاب گرد آورده می شوند و از یکدیگر اظهار تنّفر و بیزاری می کنند . پس چرا در دنیا از عبادت معبودان باطل بیزای نجستند و  عبادت را خالصانه برای خدایی انجام ندادند که فرمانروایی و سود و زیان و دادن و ندادن در دست اوست و او کارساز یاری گر است؟
آیه ی 76:
فَلَا یحْزُنكَ قَوْلُهُمْ إِنَّا نَعْلَمُ مَا یسِرُّونَ وَمَا یعْلِنُونَ؛ سخنشان  تو را اندوهگین  نسازد  ما هر چه  را پنهان  می  دارند یا آشکار، می سازند می  دانیم.
ای پیامبر! سخن تکذیب کنندگان تو را غمگین نکند. منظور از سخن، گفته ایست که سیاق بر آن دلالت می نماید و آن هر قولی است که با آن به عیب جویی از پیامبر و یا چیزی که آورده است می پرداختند. یعنی قلب خود را به غم خوردن برای آنها مشغول نکن، « إِنَّا نَعْلَمُ مَا یسِرُّونَ وَمَا یعْلِنُونَ» چرا که ما می دانیم آنچه را نهان می دارند و آنچه را آشکار می سازند. پس طبق آگاهی و خبری که از آنها داریم آنان را مجازات خواهیم کرد و گفته ی آنها هیچ زیانی به تو نمی رساند.
آیه ی 83-77:
أَوَلَمْ یرَ الْإِنسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن نُّطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِیمٌ مُّبِینٌ؛ آیا آدمی  که  اکنون  خصمی  آشکار است  ، نمی  داند که  او را از نطفه  ای   آفریده  ایم  ?
وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِی خَلْقَهُ قَالَ مَنْ یحْیی الْعِظَامَ وَهِی رَمِیمٌ؛ در حالی  که  آفرینش  خود را از یاد برده  است  ، برای  ما مثل  می  زند که   چه کسی  این  استخوانهای  پوسیده  را زنده  می  کند ?
قُلْ یحْییهَا الَّذِی أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ؛ بگو : کسی  آنها را زنده  می  کند که  در آغاز بیافریده  است  ، و او به  هر آفرینشی  داناست.
الَّذِی جَعَلَ لَكُم مِّنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ نَارًا فَإِذَا أَنتُم مِّنْهُ تُوقِدُونَ؛ آن  خدایی  که  از درخت  سبز برایتان  آتش  پدید آورد و شما از آن  آتش  می ، افروزید.
أَوَلَیسَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ یخْلُقَ مِثْلَهُم بَلَى وَهُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِیمُ، آیا کسی  که  آسمانها و زمین  را آفریده  است  نمی  تواند همانندشان  را  بیافریند ? آری  می  تواند ، که  او آفریننده  ای  داناست.
إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیئًا أَنْ یقُولَ لَهُ كُنْ فَیكُونُ؛ چون  بخواهد چیزی  را بیافریند ، فرمانش  این  است  که  می  گوید : موجود شو،  پس  موجود می  شود.
فَسُبْحَانَ الَّذِی بِیدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَیءٍ وَإِلَیهِ تُرْجَعُونَ؛ منزه  است  آن  خدایی  که  ملکوت  هر چیزی  به  دست  اوست  و همه  به  سوی  او بازگردانده  می  شوید.
در  این آیات کریمه شبهه ای که از سوی منکران زنده شدن پس از مرگ مطرح شده، به کامل ترین و بهترین وجه پاسخ داده شده است . پس خداوند متعال فرمود:« أَوَلَمْ یرَ الْإِنسَانُ» آیا  انسانی که منکر رستاخیز است یا در آن شک دارد به چیزی نیندیشیده که او را به یقین می رساند که زنده شدن پس از مرگ حتما انفاق خواهد افتاد؟ و آن این است که « أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن نُّطْفَةٍ» ما ابتدا او را از نطقه ای آفریده ایم سپس و به تدریج مراحل مختلفی را پشت سر نهاده و تغییر شکل می دهد تا اینکه بزرگ و جوان شده و عقل او کامل می گردد. « فَإِذَا هُوَ خَصِیمٌ مُّبِینٌ» و بعد از آن که او ابتدا از نطفه ای آفریده شده بناگه ستیزه جویی آشکار می شود. پس او باید به تفاوت این دو حالت بنگرد و بداند کسی که او را از نیستی به هستی آورده به طریق اولی تواناست که او را پس از آن که متلاشی و از هم پاشیده شد دوباره بیافریند.
« وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا» و برای ما مثلی زد که برای هیچ کس شایسته نیست این مثل را بیاورد. و این مثال عبارت است از مقایسه ی قدرت و  توانایی آفریننده با قدرت مخلوق، و این که چنان که چیزی از قدرت و توانِ مخلوق خارج باشد از قدرت و  توان خالق نیز خارج است. پس این مثال را توضیح داد و فرمود:« قَالَ مَنْ یحْیی الْعِظَامَ وَهِی رَمِیمٌ» این انسان گفت: آیا کسی هست که این استخوانهای پوسیده و فرسوده را زنده  کند؟ استفهام انکاری است . یعنی هیچ کس این استخوانها را پس از آن که خشکیده و فرسوده شدند و از هم پاشیده گشته زنده نمی کند. منظور این انسان ملحد از طرح کردن این شبهه و مَثَل این بود که زنده  کردن استخوان های پوسیده، بی نهایت بعید است و از قدرت بشر خارج می باشد، و این سخن که از این انسان صادر شد ناشی از غفلت او و فراموش نمودن آفرینش نخستین وی بود. و اگر به آفرینش خود بنگرد و این که پس از نیستی به سرای هستی پا نهاده است، چنین مثالی را نمی زند.
چیزی را که این انسان ملحد بعید می دانست خداوند پاسخی شفابخش به آن داد و فرمود:« قُلْ یحْییهَا الَّذِی أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ» بگو: خدایی آنها را زنده می گرداند که نخستین بار آنها را آفریده است. و هرکس به محض اینکه این را تصوّر نماید به یقین می داند کسی که اوّلین بار اینها را آفریده است می تواند بار دوم نیز آنها را بیافریند، و این برایش آسان تر است. « وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ» و او به هر آفرینشی داناست. این دومین دلیل که جزوِ صفات بزرگ خداوند متعال است بر زنده نمودن مردگان پس از مرگ می باشد. و آن این که علم خداوند همه ی مخلوقات را در همه ی حالات و اوقات احاطه کرده و می داند زمین چه قدر از اجساد مردگان را کم می کند، و چقدر را باقی می گذارد. و او دانای پیدا و پنهان است . پس هرگاه بنده به این علم و دانایی بزرگ یقین حاصل کند خواهد دانست که علم و آگاهی خداوند بسیار بزرگ تر از زنده کردن مردگان از قبرهایشان می باشد.
سپس بیان فرمود:« الَّذِی جَعَلَ لَكُم مِّنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ نَارًا فَإِذَا أَنتُم مِّنْهُ تُوقِدُونَ» پس وقتی آتش خشک از درخت سبز که در نهایت تری است بیرون می آی با اینکه آتش و تری و رطوبت با هم در تضادند و به شدّت مخالف یکدیگرند، بیرون کردم مردگان از قبرهایشان نیز این گونه است.
سپس دلیل چهارم را بیان کرد و فرمود:« أَوَلَیسَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ یخْلُقَ مِثْلَهُم » آیا خدایی که آسمان ها و زمین را با آن گستردگی و بزرگی آفریده است قدرت آن را ندارد که آنها را به گونه خودشان دوباره بیافریند؟ « بَلَی» آری! و بر این کار تواناست، چون آفرینش آسمانها و زمین از آفرینش مردم بسیار بزرگتر است. « وَهُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِیمُ» و او آفرینش گری است دانشمند. این پنجمین دلیل است بر زنده کردن مردگان پس از مرگ، زیرا خداوند متعال آفریننده ای است که همه ی مخلوقات گذشته و آینده و کوچک و بزرگ اثری از آثار خلقت و قدرت او می باشند، و هر مخلوقی را بخواهد بیافریند نمی تواند سرپیچی کند.
پس دوباره زنده کردند مردگان یکی از آثار خلقت اوست. بنابراین فرمود:« إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیئًا» نکرده در سیاق شرط است پس هر چیزی را در بر می گیرد. یعنی خداوند هر چیزی را که بخواهد بشود کار او تنها این است که « أَنْ یقُولَ لَهُ كُنْ فَیكُونُ» خطاب بدان بگوید بشو، پس فورا آن چیز بدون هیچ سرپیچی موجود می شود. « فَسُبْحَانَ الَّذِی بِیدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَیءٍ» و این دلیل ششم است، پس خداوند متعال پادشاه و مالک هرچیزی است و همه ی آنچه در جهان بالا و در جهان پایین وجود دارد در ملکیت اوست، و همه بنده و مسخّر و  تحت تدبیر او هستند، و اودر میانشان با تقدیرهای حکیمانه و احکام شرعی و جزایی خویش تصّرف می  نماید. بنابراین زنده کردن اینها پس از مردنشان برای این که فرمان جزا را در میان آنها نافذ گردند، از کمال فرمانروایی اوست. بنابراین فرمود:« وَإِلَیهِ تُرْجَعُونَ» و بدون هیچ شک و تردیدی به سوی او بازگردانده می شوید و هیچ تردیدی در این نیست چون دلایل قاطع و حجّت های روشن در این باره به تواتر آمده اند. پس با برکت است خداوندی که در سخن خود هدایت و شفا و  نور نهاده  است.
پایان تفسیر سوره ی یس

تفسیر راستین (ترجمه تیسیر الکریم الرحمن)، تألیف:علامه شیخ عبدالرحمن بن ناصر السعدی «رحمه الله» متوفای 1376 هجری قمری (1334هجری شمسی)، ترجمه: محمد گل گمشادزهی
 
مصدر:
دائرة المعارف شبکه اسلامی
islamwebpedia.com
 




 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

 از محمّد بن حنيفه فرزند حضرت علی بن ابی طالب رضی الله عنه روايت است: به پدرم  گفتم: بعد از رسول الله صلی الله علیه و سلم چه كسي بهتر است؟ گفت: ابوبكر، گفتم: بعد از او؟ گفت: عمر و ترسيدم بگويد عثمان، گفتم: بعد از آن دو تو هستي؟ فرمود: من مردي از مسلمانان بيش نيستم. (بخاري)

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 9113
دیروز : 5614
بازدید کل: 8799272

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010