Untitled Document
 
 
 
  2024 Dec 03

----

01/06/1446

----

13 آذر 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده اند:[ إِذَا أَمَرْتُكُمْ بِأَمْرٍ فَأْتُوا مِنْهُ مَا اسْتَطَعْتُمْ]
«هرگاه شمارا به چیزی دستور دهم تا سر حد توان آن را انجام دهید»
مسلم(1337)

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

قرآن و حدیث>تفسیر قرآن>سوره غافر > تفسیر سوره غافر از تفسیر راستین ترجمه تیسیر الکریم الرحمن

شماره مقاله : 9252              تعداد مشاهده : 397             تاریخ افزودن مقاله : 14/1/1390

تفسیر سوره غافر


مکی و 85 آیه است.
بسم الله الرحمن الرحیم
آیه ی 3-1:
حم؛ حا ، میم
تَنزِیلُ الْكِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ؛ نزول  این  کتاب  از جانب ، خدای  پیروزمند داناست .
غَافِرِ الذَّنبِ وَقَابِلِ التَّوْبِ شَدِیدِ الْعِقَابِ ذِی الطَّوْلِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ إِلَیهِ الْمَصِیرُ؛ آمرزنده  گناه  ، پذیرنده  توبه  ، سخت  عقوبت  ، بخشنده   هیچ  خدایی  جز  اونیست ، بازگشت  همه  به  سوی  اوست.
خداوند متعال از کتاب بزرگش خبر می دهد و می فرماید: این کتاب از سوی او نازل شده است؛ خداوندی که معبود راستین است، چون دارای کمال می باشد و در کارهایش تنهاست. « الْعَزِیزِ» توانمند است و با توانایی اش بر هر مخلوقی چیره و غالب است. « العَلیِم» و به همه چیز آگاه و داناست. « غَافِرِ الذَّنبِ» آمرزنده گناه گناهکاران است. « وَقَابِلِ التَّوْبِ» و توبه توبه  کنندگان را می پذیرد. « شَدِیدِ الْعِقَابِ» هرکس که جرأت به انجام گناه نماید و از آن ت وبه نکند و  او را سخت کیفر می دهد . « ذِی الطَّوْلِ» صاحب فضل و احسانِ فراگیر است. خداوند از کمال خود چیزهایی را بیان کرد و این ایجاب می کند تا تنها او معبود باشد، معبودی که اعمال و طاعت ها فقط برای او انجام می شود. پس فرمود:« لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ إِلَیهِ الْمَصِیرُ» هیچ معبود به حقّی جز  او نیست، بازگشت به سوی اوست. وجه مناسب ذکر نزول قرآن از جانب خداوندی که به این صفت ها متصف می باشد این است که این اوصاف مستلزم همه معانیی است که قرآن در بر دارد. پس به درستی که قرآن یا از اسماء و صفات و افعال خدا خبر می دهد که این همان  اسماء و افعال و صفات خداست، و یا از مسایل پوشیده و مخفی گذشته و آینده خبر می دهد، که این جزو یاد دادنِ خداوندِ دانا برای بندگانش است، و یا از نعمت های بزرگ و برکات چشم گیر و فرمان هایی خبر می دهد که انسان را به آن نعمت ها می رساند، که « ذِی الطَّوْلِ» بر این مفهوم دلالت می کند. و یا از عذاب های سخت خدا و گناهانی که باعث کیفرهای سخت الهی می شوند سخن می گوید، و « شَدِیدِ الْعِقَابِ» بر این مطلب دلالت می نماید. و یا گناهکاران را به توبه و بازگشت و طلب آمرزش فرا می خواند که « غَافِرِ الذَّنبِ وَقَابِلِ التَّوْبِ شَدِیدِ الْعِقَابِ» بر آن دلالت می نماید. و یا از این خبر می دهد که خداوند  تنها معبود به حق است، و بر این مطلب دلایل عقلی و نقلی  اقامه می کند، و مردم را بر آن تشویق می نماید و از عبادت غیر خداوند  نهی می نماید و دلایل عقلی و نقلی بر فساد آن  اقامه می کند و مردمان را از آن برحذر می دارد ، که « لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ» بر آن  دلالت دارد. و یا از فرمان عادلانه ی جزایی خدا و پاداش نیکوکاران و کیفر گناهکاران را خبر می دهد.
آیه ی 6-4:
مَا یجَادِلُ فِی آیاتِ اللَّهِ إِلَّا الَّذِینَ كَفَرُوا فَلَا یغْرُرْكَ تَقَلُّبُهُمْ فِی الْبِلَادِ؛ جز کافران  در آیات  خدا جدال  نمی  کنند  پس  جولانشان  در شهرها تو را  نفریبد.
كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَالْأَحْزَابُ مِن بَعْدِهِمْ وَهَمَّتْ كُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِیأْخُذُوهُ وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِیدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَكَیفَ كَانَ عِقَابِ ؛ پیش  از ایشان  قوم  نوح  و گروههایی  که  بعد از ایشان  بودند پیامبرشان  را، تکذیب  کردند  و هر امتی  آهنگ  آن  کرد که  پیامبرش  را دستگیر کند ، و  به باطل  به  ستیزه  برخاست  تا حق  را از میان  بردارد  اما من  آنها را به   عقوبت  فرو گرفتم  و عقوبت  من  چه  سخت  بود.
وَكَذَلِكَ حَقَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ عَلَى الَّذِینَ كَفَرُوا أَنَّهُمْ أَصْحَابُ النَّارِ؛ بدین  سان  حکم  پروردگار تو بر کافران  محقق  شد که  اهل  جهنمند.
خداوند تبارک و تعالی خبر می دهد که « مَا یجَادِلُ فِی آیاتِ اللَّهِ إِلَّا الَّذِینَ كَفَرُوا»  هیچ کس جز کافران در مقابل آیات خدا به ستیز نمی ایستند. منظور از مجادله در اینجا رد نمودن آیات خدا و  مقابله کردن با آن به وسیله باطل است. پس این، کار کافران می باشد . اما مومنان در مقابل حق تسلیم می شوند تا به وسیله آن باطل را در هم بشکنند. ونباید  انسان به حالت دنیوی کسی فریب بخورد که خداوند به او در دنیا نعمت بخشیده است، و گمان برد که این دلیلی است بر این که خدا او را دوست دارد و او بر حق است. بنابراین فرمود:« فَلَا یغْرُرْكَ تَقَلُّبُهُمْ فِی الْبِلَادِ» آمد و رفت آنها در شهرها برای انجام دادن انواع تجارت ها تو را گول نزند، بلکه بر بنده لازم است که مردم را با معیار حق بسنجد، و به حقایق شرعی بنگرد و به وسیله آن مردم را بسنجد. و مردم را معیار حق نداند هم چنان که کسی که علم و عقل ندارد چنین می کند.
سپس کسی راکه با آیات خدا به مجادله می پردازد تا آن را باطل کند، تهدید کرد. همان طور که امتّ های پیشین از قبیل قوم نوح و عاد و گروه هایی که پس از آنان آمدند نیز چنین کردند؛ آنهایی که علیه حق بسیج شدند تا آن را باطل کنند، و بر باطل گرد آمدند تا آن را یاری نمایند. « وَهَمَّتْ كُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِیأْخُذُوهُ» و تحزّب، آنها را به جایی کشاند که هر امّتی آهنگ پیامبر خود را کرد تا او را به قتل برساند؛ پیامبرانی که رهبران اهل خیر بودند و حق با آنها بود؛ حقّی که هیچ شکّی در آن نبود، آنها خواستند پیامبران را به قتل برسانند و این سخت ترین چیزی بود که در حق پیامبران روا می داشتند. پس آیا بعد از این تجاوز و گمراهی و بدبختی جز عذاب بزرگ چیزی دیگر را انتظار می کشند! عذابی که از آن هرگز خارج نمی شوند؟! بنابراین در مورد کیفر دنیوی و اخروی آنها فرمود:« فَأَخَذْتُهُمْ» به سبب تکذیب و تجزّبشان آنها را گرفتار ساختیم. « فَكَیفَ كَانَ عِقَابِ» پس کیفر و عذاب من چگونه بود؟! آری! سخت ترین و بدترین کیفر بود، و آن فقط یک صدای مرگبار یا سنگ هایی بود که از آسمان بر آنها می بارید، و یا خداوند زمین را دستور داد که آنها را فرو ببرد  وبگیرد، و یا به دریا فرمان داد که غرقشان کند و ناگهان از پای درآمدند.
« وَكَذَلِكَ حَقَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ عَلَى الَّذِینَ كَفَرُوا» و همان گونه که فرمان و حکم پروردگارت بر کافرانِ امت های پیشین مبنی بر دوزخی بودن آنان تحقق یافت، به همان شیوه فرمان و حکم الهی مبنی بر گمراه شدن کسانی از قومت که کفر ورزیدند، تحقق یافت؛ فرمان و حکمی که دوزخی بودند آنان از آن نشأت گرفته است، بنابراین فرمود:« أَنَّهُمْ أَصْحَابُ النَّارِ» یعنی زیرا ایشان دوزخیانند.
آیه ی 9-7:
الَّذِینَ یحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ یسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَیؤْمِنُونَ بِهِ وَیسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَیءٍ رَّحْمَةً وَعِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِیلَكَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِیمِ ؛ آنان  که  عرش  را حمل  می  کنند و آنان  که  بر گرد آن  هستند به  ستایش  پروردگارشان  تسبیح  می  گویند و به  او ایمان  آورده  اند و از او برای   مؤمنان  آمرزش  می  خواهند : ای  پروردگار ما ، رحمت  و علم  تو همه  چیز را  فرا گرفته  است  پس  آنان  را که  توبه  کرده  اند و به  راه  تو آمده  اند  بیامرز و از عذاب  جهنم  نگه  دار.
رَبَّنَا وَأَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدتَّهُم وَمَن صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّیاتِهِمْ إِنَّكَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْحَكِیمُ؛ و ای  پروردگار ما ، آنان  را و هر که  صالح  باشد از پدران  و همسران  و، فرزندانشان  به  بهشتهای  جاویدانی  که  به  آنها وعده  داده  ای  داخل  کن  ، که   تو پیروزمند و حکیمی.
وَقِهِمُ السَّیئَاتِ وَمَن تَقِ السَّیئَاتِ یوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ؛ آنان  را از عقوبات  حفظ  کن  ، که  هر که  را در آن  روز از عقوبات  حفظ   کنی بر او رحمت  آورده  ای  و آن  کامیابی  بزرگی  است.
خداوند متعال از کمال لطف خویش نسبت به بندگان  مومنش و از اسبابی که برای سعادت آنها فراهم آورده و از توان آنها خارج است خبر می دهد، مانند طلب آمرزش کردن فرشتگان مقرب برای آنها و  این که آنان آنچه را که صلاح دین و آخرتشان در آن است برایشان از خدا می خواهند. در ضمن از شرافت حاملان عرش و آنهایی که پیرامون آن هستند و از نزدیک بودنشان به پروردگارشان و از کثرت عبادت آنها و خیرخواهی شان برای بندگان خدا چون که می دانند که خداوند این امور را دوست دارد خبر می دهد. پس فرمود:« الَّذِینَ یحْمِلُونَ الْعَرْشَ» آنان که عرش خداوند را حمل می کنند. عرش سقف همه آفریده ها و بزرگ ترین و گسترده ترین و زیباترین مخلوقات است و از همه به خداوند نزدیک تر است و آسمان ها و زمین و کرسی را فرا گرفته است.
و خداوند این فرشتگان را به حمل عرش برگماشته است و شکّی نیست که آنها از بزرگ ترین و قوی ترین فرشتگان می باشند. و انتخاب آنها از سوی خدا برای حمل عرش و مقدّم نمودن آنها در ذکر، و نزدیک بودنشان از خدا بر این دلالت می نماید که آنها برترین فرشتگان علیهم السلام هستند. خداوند متعال  فرمود:« وَیَحمِلُ عَرشَ رَبِّکَ فَوقَهُم یَومَئِذِ ثَمَنِیةُ» و در آن روز هشت فرشته عرش پروردگارت را بالای خود حمل می کنند.« وَمَنْ حَوْلَهُ یسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ» و فرشتگان مقربی که پیرامون عرش هستند به ستایش پروردگارشان مشغولند.
در اینجا آنها به علّت کثرت بندگی کردن خدا به ویژه محمد و تسبیحشان مورد ستایش قرار گرفته اند. و سایر عبادت ها در تسبیح و ستایش خداوند داخل هستند؛ چون تسبیح یعنی منزّه دانستن خدا و  این که بنده این  عبادت را برای کسی دیگر انجام نمی دهد. ذکر «سُبحَان َ اللهِ وَبِحَمدِهِ» در این داخل است و از جمله آن عبادت هاست. « وَیؤْمِنُونَ بِهِ وَیسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا» و به او ایمان دارند و برای مومنان آمرزش می خواهند. و این از جمله فواید ایمان و فضیلت های زیاد آن است که فرشتگان که به خداوند ایمان دارند و گناهی مرتکب نمی شوند برای مومنان طلب آمرزش می نمایند. پس مومن به سبب ایمانش از چنین فضیلت بزرگی برخوردار می گردد.  واز آن جا که آمرزش لوازمی دارد که جز با آن کامل نمی گردد غیر از آن چه که به بسیاری از اذهان خطور می کند مبنی بر این که طلب آمرزش نتیجه اش فقط بخشوده شدن گناهان است خداوند نحوه ی آمرزش خواستن را بیان کرد که جز با آن کامل نمی گردد. پس  فرمود:« رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَیءٍ رَّحْمَةً وَعِلْمًا» پروردگارا! دانش و مهربانی تو همه چیز را فرا گرفته و هیچ چیزی بر تو پوشیده نمی ماند و به اندازه ذرّه ای ، و نه کوچک تر از آن و نه بزرگ تر از آن در آسمان ها و زمین از نگاه تو پنهان نمی ماند، و رحمت تو همه چیز را فرا گرفته است. پس جهان بالا و پایین از رحمت الهی لبریز گشته و رحمت الهی آنها را فرا گرفته است و به سبب رحمت او بندگان به اینجا رسیده اند.« فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِیلَكَ» پس کسانی را که از شرک و گناهان توبه کرده اند و با پیروی از پیامبران و در پیش گرفتن راه توحید و اطاعت ، از تو تبّعیت کرده اند. بیامرز. « وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِیمِ» و آنان را از عذاب و از اسباب عذاب مصون بدار.
« رَبَّنَا وَأَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدتَّهُم وَمَن صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّیاتِهِمْ» پروردگارا! و آنان را به باغ های همیشه ماندگار بهشتی داخل گردان که بر زبان پیامبرانت به آنها وعده داده ای، نیز پدران و همسران و فرزندان و دوستانشان را که با ایمان و انجام د ادن کارهای شایسته سامان یافته اند، به این بهشت داخل گردان. « إِنَّكَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْحَكِیمُ» بی گمان  تو بر همه چیز چیره و غالب هستی، پس با عزّت و قدرت خویش گناهانشان را می آمرزی و ناگواری ها را از آنان دور می نمایی و آنها را به هر خیر و خوبی می رسانی. و دارای حکمت هستی و هر چیزی را در جایش  قرار می دهی. پس پروردگارا! ما از تو چیزی نمی خواهیم که حکمت تو خلاف آن را اقتضا می نماید، بلکه از جمله حکمت تو که بر زبان پیامبرانت از آن خبر داده ای و فضل تو آن را اقتضا  نموده آمرزش مومنان است.
« وَقِهِمُ السَّیئَاتِ» و آنها را از اعمال بد و سزای آن محافظت فرما. زیرا  کارهای زشت صاحبش را زشت می گرداند.« وَمَن تَقِ السَّیئَاتِ یوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ» و هرکس را در روز قیامت از بدی ها نگه داری همانا بر او رحم نموده ای، چون رحمت تو همواره شامل  حال بندگان است و گناهان و بدی های بندگان مانع از رحمت تو نمی شود، پس هرکس را از بدی ها حفظ کنی در حقیقت او را بر انجام نیکی و پاداش آن توفیق داده ای.« وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» و  این است کامیابی بزرگ.
یعنی برطرف شدن ناگواری به وسیله ی مصون ماندن از بدی ها، و به دست آوردن امور دوست داشتنی به وسیله ی به دست آوردن رحمت خدا  کامیابی بزرگ است که هیچ کامیابی همانند آن نیست، و رقابت  کنندگان در چیزی بهتر از آن نمی توانند به رقابت بپردازند. این دعای فرشتگان متضمن کمال شناخت آنها نسبت به پروردگارشان است و آنها یا اسماء حسنی به خدا متوسّل می شوند، اسمایی که خداوند دوست دارد بندگان با توسّل به آن دعا  کنند و نیز دوست دارد در تمامی دعاهایشان اسمی از اسماء الله به کار ببرند که با درخواستی که آنها از خداوند خواستند تا رحمت را بر آنها نازل گرداند و آنچه را که نفس انسانی اقتضا نماید از آنان دور کند ، انسانی که خداوند نقص آن را می داند وهمواره مایل به ارتکاب گناهان است.
و  امثال این مبادی و اسبابی که علم الهی بر آن محیط است. از این رو آنها به نام « الرحیم» و « العلیم» متوسّل می شوند. و دعای فرشتگان کمال ادب آنان نسبت به خداوند متعال است، زیرا به ربوبیت عام و خاص الهی نسبت به خودشان اعتراف می کنند، و این که آنها هیچ اختیاری ندارند و این که دعای آنان و درخواستشان از پروردگار درخواست فردی است که از هر جهت  نیازمند و محتاج است، و چیزی را بر پروردگارش تحمیل نمی نماید، بلکه  فقط از سر فضل و کرم و احسان او چیزی را از وی می طلبند. همچنین دعای فرشتگان متضمن آن است که آنان کاملا با پروردگارشان موافق هستند؛ اعمالی را دوست دارند که مورد پسند پروردگارشان است و آن  عبادت هایی است که انجام داده اند، و همانند کسانی تلاش کرده اند که خدا را دوست دارند و آنها مومنانی هستند که خداوند آنان را از میان بندگانش دوست دارد پس خداوند از دیگر  انسان های مکلّف به جز مومنانشان نفرت دارد، و فرشتگان چون مومنان را دوست دارند برای آنها نزد خدا دعا کرده و برای بهبود یافتن احوالشان می کوشند، چرا که دعا برای شخص روشنترین دلیل بر محبت آن فرد از سوی دعاگو است، چون او جز برای کسی که دوستش دارد دعا نمی کند.
توضیح و شرح دعای فرشتگان که خداوند بعد از « وَیسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا» بیان کرده است کیفیت تدبّر در کتاب خدا را در بر دارد که تدبّر فقط به معنی مشغول شدن به واژه ها نیست بلکه باید به معنی آنها فکر کرد، و وقتی آدمی آن را به طور درست فهمید با عقل خویش به آن مسئله بنگرد و به راه هایی که انسان را به آن می رساند و آنچه که جز با آن مطلوب کامل نمی گردد، فکر کند، و یقین داشته باشد که این مفهوم منظور الهی است، همان طور که در معنی کلمه یقین دارد که همین مراد خداست.
و آنچه باعث می شود تا او یقین پیدا کند که این مفهوم مورد نظر خدا است دو چیز است: یکی این که او بداند و یقین داشته باشد که این مفهوم از توابع معنی است و معنی کلمه بر آن متوقّف می باشد. دوم بداند که خداوند بر همه چیز آگاه است و بنده اش را فرمان داده تا در کتابش تدبّر نماید و بیندیشد. و یقین داشته باشد که خداوند آنچه را از این معانی بر می آید می داند و خداوند خیر داده که  کتابش هدایت و نور و بیانگر هر چیزی است، و شیواترین کلام و روشن ترین آن است. پس از این طریق بنده به دانش بزرگ و خیر فراوانی به همان اندازه که خداوند به او توفیق می دهد دست می یابد. و در این تفسیر مسایل زیادی از این نوع وجود دارد که خداوند به ما ارزانی نموده است. و در برخی از آیات مأخذ تفسیر برای کسی که درست نمی اندیشد نامعلوم و پنهان به نظر می آید که از خداوند می  خواهیم از خزانه های رحمت خویش درهایی به روی ما بگشاید تا سبب اصلاح  احوال ما و مسلمان ها شود. پس ما راهی جز این نداریم که دست به دامان کرم و فضل او شویم و به احسان او توسل جوییم، احسانی که ما همواره و در همه لحظات در آن غ وطه ور هستیم. و از  او می خواهیم که به لطف خویش ما را از شرّ نفس هایمان نجات بدهد؛ شرّی که مانعی است بر سر راه رسیدن به رحمت الهی. بی گمان او بزرگوار و بخشنده است و اسباب و مسبّبات را ارزانی می نماید. و آیه این مطلب را نیز دربردارد که همنشین از قبیل همسر و فرزند و دوست به سبب همنشینی اش با سعادتمندان خوشبخت می گردد و صرفِ ارتباط او سبب بهره مند شدن از خیری می گردد که خارج از  عمل و سبب عمل اوست. همان طور که فرشتگان برای مومنان دعا می کنند و برای پدران و همسران و فرزندان درستکارشان دعا می نمایند. و گفته می شود که همنشینی ِ صرف با اهل سعادت برای برخورداری از خیر کافی نیست، بلکه فرد باید خود دارای صلاح و خیر باشد، به دلیل اینکه می فرماید:« وَمَن صَلَحَ» پدران و همسران و فرزندان که صالح بودند بنابراین بهره مند شدن این همنشینان از خیر، نتیجه عملِ خودشان است. والله اعلم.
آیه ی 12-10:
إِنَّ الَّذِینَ كَفَرُوا ینَادَوْنَ لَمَقْتُ اللَّهِ أَكْبَرُ مِن مَّقْتِكُمْ أَنفُسَكُمْ إِذْ تُدْعَوْنَ إِلَى الْإِیمَانِ فَتَكْفُرُونَ؛ کافران  را ندا می  دهند که  دشمنی  خدا با شما از دشمنی  شما با خودتان  ،، آنگاه  که  به  ایمانتان  فرا می  خواندند و راه  کفر پیش  می  گرفتید ، بزرگ   تراست.
قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَینِ وَأَحْییتَنَا اثْنَتَینِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَى خُرُوجٍ مِّن سَبِیلٍ؛ می  گویند : ای  پروردگار ما ، ما را دوبار میرانیدی  و دوبار زنده  ساختی  وما به  گناهانمان  اعتراف  کرده  ایم   آیا بیرون  شدن  را راهی  هست  ?
ذَلِكُم بِأَنَّهُ إِذَا دُعِی اللَّهُ وَحْدَهُ كَفَرْتُمْ وَإِن یشْرَكْ بِهِ تُؤْمِنُوا فَالْحُكْمُ لِلَّهِ الْعَلِی الْكَبِیرِ؛ این  عذاب  بدان  سبب  است  که  چون  خدا را به  یکتایی  می  خواندند شما  انکارمی  کردید ، و اگر برای  او شریکی  قرار می  دادند شما به  آن  شریک   ایمان  می آوردید  پس  ، فرمان  ، فرمان  خدای  بلند مرتبه  بزرگ  است.
خداوند متعال از خواری و رسوایی ای که به کافران می رسد و از این که بازگشت به دنیا و بیرون رفتن از جهنم را می طلبند و این غیر ممکن است و از سرزنش کردن آنها خبر می دهد و می فرماید:« إِنَّ الَّذِینَ كَفَرُوا»بی گمان کسانی که کفر ورزیده اند. کفر را به طور مطلق بیان نمود تا همه انواع کفر را شامل شود از قبیل کفر ورزیدن به خدا یا به کتاب ها و یا به پیامبرانش یا به روز قیامت. کافران وقتی وارد جهنّم می شوند و اقرار می کنند که آنها به خاطر گناهانی که مرتکب شده اند سزاوار عذاب جهنّم هستند، در این وقت به شدت از خود نفرت دارند و بر خویشتن خشمگین هستند، پس در این هنگام صدا زده می شوند و به آنها گفته می شود :« لَمَقْتُ اللَّهِ» خدا بیش از این که خودتان بر خویشتن خشمگین هستید بر شما خشمگین است.
« إِذْ تُدْعَوْنَ إِلَى الْإِیمَانِ فَتَكْفُرُونَ» چرا که پیامبران و پیروانشان شما را به ایمان فرا خواندند ودلایل را برایشان اقامه نمودند و در پرتو آن حق روشن گردید، اما شما کفر ورزیدید و علاقه ای به ایمان نشان ندادید؛ ایمانی که خداوند شما را برای آن آفریده است. و از رحمت گسترده الهی بیرون رفتید، و خداوند بر شما خشم گرفت. « أَكْبَرُ مِن مَّقْتِكُمْ أَنفُسَكُمْ» پس خشم خداوند از خشم و دشمنی خودتان با خویشتن بزرگ تر و بیشتر است. یعنی  همواره بر شما خشمگین است و خداوند بزرگوار از شما خشنود است. پس امروز غضب و عذاب خدا شما را فرا گرفته است، حال آن که مومنان به خشنودی خداوند و پاداش الهی دست یافته اند.
آنان آرزوی بازگشت به دنیا را می کنند،« قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَینِ وَأَحْییتَنَا اثْنَتَینِ» و می گویند: پروردگارا! دو بار ما را میراندی. یا منظورشان مرگ اول و بین دو دمیدن صور است. یا منظورشان از مردن اول عدم و نیستی است که قبل از به دنیا آمدن در آن قرار داشتند، سپس خداوند آنها را پدید آورد و باز آنها را می میراند. « وَأَحْییتَنَا اثْنَتَینِ» و دو بار ما را زنده گرداندی؛ یکی زندگی دنیا و دیگری زندگی آخرت. « فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَى خُرُوجٍ مِّن سَبِیلٍ» به گناهان خود اعتراف کرده ایم، پس آیا راهی برای خارج شدن وجود دارد؟ یعنی حسرت می خورند و این را می گویند اما فایده ای ندارد و آنها به خاطر فراهم نکردن اسباب نجات سرزنش می شوند و به آنها گفته می شود:« ذَلِكُم بِأَنَّهُ إِذَا دُعِی اللَّهُ وَحْدَهُ » این کیفر به آن خاطر است که چون وقتی به توحید خدا و اخلاص عمل برای او دعوت می شدید و از شرک ورزیدن به او نهی می شوید، « كَفَرْتُمْ» کفر می ورزیدید و متنفر می ماندید، « وَإِن یشْرَكْ بِهِ تُؤْمِنُوا» و آنچه شما را در این جایگاه قرار داده آن است که ایمان را نمی پذیرفتید و کفر را راضی و خشنود می شدید، و آنچه را که مایه خیر و صلاح دنیا و آخرت است ناپسند می دانستید، و آنچه راکه سبب شقاوت و ذلت و خشم بود ترجیح می دادی و به آنچه که سبب رستگاری و کامیابی و موفقّیت بود تمایلی نشان نمی دادید. « وَإِن یَرَوا سَبیلَ الرُّشدِ لَا یَتَّخِذُوهُ سَبِیلَاَ وَإِن یَرَوا سَبِیلَ الغَیِّ یَتَّخِذُوهُ سَبِیلَاَ» و اگر راه هدایت را ببینند آن را به عنوان راه انتخاب نمی کنند، و اگر راه گمراهی را ببینند آن را به عنوان راه بر می گیرند. « فَالْحُكْمُ لِلَّهِ الْعَلِی» پس اینک داوری از آن خداوند والا و بزرگ است؛ خداوندی که از همه جهت دارای علوّ و بلندی مطلق است ؛ ذات او بلند و جایگه او بلند  است، و قدرتش نیز بسیار می باشد. و از علّو قدر و جایگاه او کمال عدالت اوست و او هر چیزی را در جایگاه خودش قرار می دهد و پرهیزگاران و فاسدان را برابر قرار نمی دهد.« الکَبیرِ» بزرگ است؛ خدایی که در نام ها و صفات و افعالش دارای کبریا و عظمت می باشد و از هر آفت و عیب و نقصی پاک و مبّرا است. پس وقتی که حکم از آن خداست، و حکم به همیشه ماندنِ شما کرده است، حکم او  تغییر و تبدیل نمی یابد.
آیه ی 17-13:
هُوَ الَّذِی یرِیكُمْ آیاتِهِ وَینَزِّلُ لَكُم مِّنَ السَّمَاء رِزْقًا وَمَا یتَذَكَّرُ إِلَّا مَن ینِیبُ؛ اوست  آن  که  آیات  خویش  را به  شما نشان  داد و برایتان  از آسمان  روزی ، فرستاد  تنها کسی  پند می  گیرد که  روی  به  خدا آورد.
فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ؛ پس  خدا را بخوانید ، در حالی  که  تنها برای  او در دین  اخلاص  می  ورزید  ،اگر چه  کافران  را ناخوش  آید.
رَفِیعُ الدَّرَجَاتِ ذُو الْعَرْشِ یلْقِی الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَن یشَاء مِنْ عِبَادِهِ لِینذِرَ یوْمَ التَّلَاقِ؛ فرا برنده  درجات  ، صاحب  عرش  که  بر هر یک  از بندگانش  که  بخواهد به   فرمان  خود وحی  می  فرستد تا مردم  را از روز قیامت  بترساند.
یوْمَ هُم بَارِزُونَ لَا یخْفَى عَلَى اللَّهِ مِنْهُمْ شَیءٌ لِّمَنِ الْمُلْكُ الْیوْمَ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ؛ آن  روز که  همگان  آشکار شوند  هیچ  چیز از آنها بر خدا پوشیده  نماند  درآن  روز فرمانروایی  از آن  کیست  ? از آن  خدای  یکتای  قهار.
الْیوْمَ تُجْزَى كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ لَا ظُلْمَ الْیوْمَ إِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ؛ آن  روز هر کس  را همانند عملش  جزا می  دهند و به  کس  ستمی  نمی  رود  خدازود، به  حسابها می  رسد.
خداوند متعال با تبیین حق از باطل از طریق نشان دادن نشانه های انفس و آفاق و نشانه های قرآنی به بندگانش که بر هر مطلوبی دلالت می نمایند و هدایت را از گمراهی مشخّص می کنند، طوری که برای کسی که در آن می اندیشد کوچکترین شکی در شناخت حقایق باقی نمی ماند نعمت های عظیمش را بر بندگانش یادآور می شود، و این از بزرگ ترین نعمت های خدا بر بندگانش می باشد که او حق را شفاف و روشن کرده و راه درست را مشخص نموده است. بلکه نشانه های گوناگونی را ارائه داده است، « لِیّهلِکَ مَن هَلَکَ عَن بَیِنَّةِ وَیَحیَی مَن حَیَّ عَن بَیِنّةِ» تا هرکس هلاک می شود از روی دلیل هلاک گردد، و هرکس زنده می ماند از روی دلیل زنده بماند. و هر اندازه مسائل بزرگ تر و مهم تر باشند دلایلی که بر آن دلالت می نمایند بیشتر و آسان تر هستند. به موضوع توحید نگاه  کنید، از آنجا که مسئله ی توحید بزرگ ترین  مسئله است دلایل عقلی و نقلی زیادی برای اثبات آن ارائه کرده و مثال ها زده است. بنابراین آن را در اینجا بیان کرد و جمله ای از دلایل آن را گوشزد نمود. پس فرمود:« فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ » بنابراین خداوند را بخوانید در حالی که دین و طاعت را خاص او کرده اید. وقتی بیان کرد که او نشانه هایش را به بندگانش نشان می دهد، نشانه بزرگی را گوشزد نمود. پس فرمود:« وَینَزِّلُ لَكُم مِّنَ السَّمَاء رِزْقًا» و از آسمان بارانی برای شما می باراند که با آن روزی داده می شوید و شما و چهارپایانتان زندگی می کنید. این دلالت می نماید که نعمت ها همه از جانب اوست. پس نعمت های دینی از جانب اوست و آن عبارت از تبیین مسایل دینی و ارائه دلایل آن و عمل به آن می باشد، و نعمت های دنیوی همان نعمت هایی هستند که از باران پدید می آیند و شهرها و بندگان با آن زنده می گردند، و این به صورت قاطعانه دلالت می نماید، که خداوند یکتا و معبود حقیقی است که طاعت و عبادت باید فقط برای او انجام شود، همان طور که تنها او نعمت دهنده است. « وَمَا یتَذَكَّرُ إِلَّا مَن ینِیبُ» و از آیات پند نمی پذیرید مگر کسی که با روی آوردن به محبت خدا و ترس از او و انجام دادن طاعت و زاری نمودن به سوی او، به طرف خدا برگردد. پس این فرد از نشانه ها بهره مند می شود و نشانه ها در حق او رحمت می گردند و بینش او با آن افزوده می شود.
و از آنجا که آدمی از نشانه ها پند می پذیرد و پند پذیرفتن باعث خالص نمودن عبادت و طاعت برای خدا می گردد موضوعی را که می خواهد به آن بپردازد و برآن مطلب، مترتّب شود با حرف «فا» که بر سببّیت دلالت می نماید، آغاز می کنند و می فرماید:« فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ» پس خدا را به ف ریاد بخوانید و عبادت و طاعت را خاص او کنید، و این هم شامل دعیا عبادت و هم شامل دعای خواست می شود. اخلاص یعنی این که در همه عبادت های واجب و مستحب فقط خدا مدنظر باشد. و در ادای حقوق خدا وحقوق بندگان خدا، هدف فقط خدا باشد. خلاصه ، آیه.
یعنی هدفتان از تمام چیزهایی که به عنوان دین انجام می دهید و با آن به خدا نزدیکی می جویید هدفتان فقط خدا باشد. « وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ» هرچند که کافران دوست نداشته باشند. بنابراین به آنها توجه نکنید و شما را از دینتان باز ندارند و سرزنش هیچ سرزنش کننده ای شما را از خدا دور نکند. کافران یگانه پرستی و انجام خالصانه عبادت و طاعت برای خدا را نمی پسندند و به شدّت از آن نفرت دارند، همان طور که خداوند متعال فرموده است:« وَإِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَحدَهُ اشمَأرَّت قُلُوبُ الَّذِینَ لَا یُومِنُونَ بِالأَخرِة وَإِذَا ذُکِر الَّذِینَ مِن دُونِهِ إِذَا هُم یَستَبشِروُنَ» و هرگاه خداوند به تنهایی یاد شود کسانی که به آخرت ایمان نمی آورند خشمگین و ناراحت می شوند و هرگاه کسانی غیر از خدا یاد شوند به ناگاه  آنان شاد و خوشحال می گردند.
سپس از جلال و کمال خودش سخن به  میان آورد که این اقتضا می نماید عبادت خالصانه برای  او انجام شود، پس فرمود:« رَفِیعُ الدَّرَجَاتِ ذُو الْعَرْشِ» خدایی که بلند و بلندتر است ، و بر بالای عرش است و عرش از آن اوست و دارای مراتب و مقامات بالاست؛ و به سبب این بلند بودن از مخلوقاتش تمایز پیدا کرده است و جایگاهش والا گشته است و صفاتش از عظمت و بزرگی برخوردار گشته است و ذاتش برتر و بالاتر است از این که بندگان جز با عمل پاک و مخلصانه به او نزدیکی جویند، و مقامات مخلصین به وسیله آن بالا می رود و اخلاص آنها را به خدا نزدیک می نماید و آنان را از خلق خدا برتر قرار می دهد. سپس نعمت رسالت و وحی را بر بندگانش ذکر نمود و فرمود:« یلْقِی الرُّوحَ» وحی را می فرستد که برای دل ها به منزله روح برای اجساد است . پس همانگونه که جسم بدون روح زنده نمی ماند و زندگی نمی کند، و روان و قلب نیز بدون روح وحی بهبود نمی یابد و کامیاب نمی گردد. پس خداوند متعال « یلْقِی الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَن یشَاء مِنْ عِبَادِهِ» وحی را که سود و مصلحت بندگان در آن نهفته است به فرمان خود برای هرکس از بندگانش که بخواهد نازل می کند و آنها پیامبران هستند که خداوند آنان را فضیلت داده و وحی خویش و دعوت کردن بندگانش را به آنان اختصاص داده است.
فایده ارسال پیامبران این است که بندگان سعادت دین و دنیا و آخرتشان را به دست آورند و از بدبختی و شقاوت در دین و دنیا و آخرت مصون بمانند. بنابراین فرمود:« لِینذِرَ یوْمَ التَّلَاقِ» تا کسی که وحی بر او القا می شود مردم را از روز رویارویی (قیامت) با آن وحی بترسانی و آنها را تشویق نمایند تا به وسیله اسبابی که باعث نجات می گردند خود را برای آن روز آماده نمایند، و آن روز را روز «رویا رویی» نامید، چون در آن روز خالق و مخلوق با همدیگر روبرو می شوند و مخلوق ها با همدیگر، و عمل کنندگان با اعمال و سزا و جزایشان رو به رو می شوند.
« یوْمَ هُم بَارِزُونَ » روزی که در یک میدان جمع می شوند و هیچ کجی و پستی در آن نیست و آنها روی زمین آشکار هستند و صدای فرا خواننده به همه آنان می رسد و همه در معرض دید قرار دارند. « لَا یخْفَى عَلَى اللَّهِ مِنْهُمْ شَیءٌ» نه آنها و نه چیزی از اعمالشان و نه سزا و جزا آن بر خداوند پنهان نمی ماند. « لِّمَنِ الْمُلْكُ الْیوْمَ» صاحب و فرمانروای این روز بزرگ کیست که پیشینیان و پسینیان و اهل آسمان ها و زمین را گرد آورده و شریکی در فرمانروایی ندارد؟ و هیچ سبب و وسیله ای در میان نمانده و جز اعمال نیک و بد چیزی باقی نمی ماند. « لِلَّهِ الْوَاحِدِ» فرمانروایی از آنِ  خداوند است که در ذات و اسما و صفات و کارهایش؛ یگانه است و او در هیچ چیزی از اینها به هیچ صورت شریکی ندارد. « القَهَّارِ» خداوندی که بر همه مخلوقات چیره و غالب است و مخلوقات در برابر او فروتن هستند خصوصا در آن روز که مردم در برابر پروردگار زنده همیشه پایدار سر تسلیم فرود آورده اند، در آن روز هیچ کس سخن نمی گوید مگر با اجازه خدا.
« الْیوْمَ تُجْزَى كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ» امروز هرکسی در برابر کار نیک وبدی که در دنیا کرده است کم باشد یا زیاد سزا و جزا داده می شود،« لَا ظُلْمَ الْیوْمَ» امروز بر هیچ کسی ستمی نمی شود تا بدی هایش بیشتر شود ، و یا از نیکی هایش کاسته شود، « إِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ» آن روز را دیر نپندارید ، چون آن روز خواهد آمد و هرآنچه که می آید نزدیک است . نیز  خداوند در روز قیامت به خاطر آن که علم او فراگیر است و قدرتش کامل می باشد زود از بندگانش حساب می گیرد.
آیه ی 20-18:
وَأَنذِرْهُمْ یوْمَ الْآزِفَةِ إِذِ الْقُلُوبُ لَدَى الْحَنَاجِرِ كَاظِمِینَ مَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ وَلَا شَفِیعٍ یطَاعُ؛ از روز قیامت  بترسانشان   آنگاه  که  دلها لبریز از وحشت  ، نزدیک   حنجره ها رسد  ستمکاران  را در آن  روز نه  خویشاوندی  باشد و نه  شفیعی  که   سخنش را بشنوند.
یعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْینِ وَمَا تُخْفِی الصُّدُورُ؛ نظرهای  دزدیده  را و هر چه  در دلها نهان  داشته  اند ، می  داند.
وَاللَّهُ یقْضِی بِالْحَقِّ وَالَّذِینَ یدْعُونَ مِن دُونِهِ لَا یقْضُونَ بِشَیءٍ إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ؛ خدا به  حق  داوری  می  کند  ولی  کسانی  که  سوای  او به  خدایی  می  خوانند، هیچ داوری  نتوانند ، زیرا خدا می  شنود و می  بیند.
خداوند متعال به پیامبرش محمد(ص) می فرماید:« وَأَنذِرْهُمْ یوْمَ الْآزِفَةِ» و آنان را از روز قیامت که نزدیک شده و زمان فرا رسیدن وحشت ها و زلزله ها و آشفتگی های آن نزدیک شده است، بترسان، « إِذِ الْقُلُوبُ لَدَى الْحَنَاجِرِ كَاظِمِینَ» یعنی دل هایشان از جا کنده شده و جای آن خالی مانده است و دل هایشان از ترس و اندوه به حنجره ها می رسد و چشم هایشان خیره شده است. « لَا یَتَکَّلُونَ إِلَّا مَن أَذِنَ لَهُ الرَّحمَنُ وَقَالَ صَوَابَا» سخن نمی گویند، مگر کسی که خداوند به او اجازه بدهد و او نیز سخن راست و درست بگوید. در برابر آن ترس شدید و اضطراب های هولناکی که در دل هایشان است خاموش و ساکت هستند.« مَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ» ستمگران در آن روز هیچ دوست و یاری ندارند، « وَلَا شَفِیعٍ یطَاعُ» و نه شفاعت کننده ای دارند که سخنش را بپذیرند. چون شفاعت کنندگان در مورد کسی که با شرک ورزیدن بر خود ستم کرده باشد شفاعت نمی کنند، و به فرض اگر شفاعت نمایند خداوند از این شفاعت راضی نمی شود، پس آن را قبول نمی کنند.
« یعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْینِ »  خداوند خیانت چشم ها را می داند. منظور از خیانت چشم ها آن نگاه دزدانه ای است که آدمی آن را از رفیق و همنشین پنهان می دارد. « وَمَا تُخْفِی الصُّدُورُ» و آنچه را که بنده برای کسی بیان نکرده است خداوند آن امر پنهان را نیز می داند. پس چیزهای آشکار را به طریق اولی می داند. « وَاللَّهُ یقْضِی بِالْحَقِّ» و خداوند به حق داوری می نماید، چون گفته او حق است و حکم شرعی و جزایی او حق است. و دانش او همه چیز را احاطه نموده و ثبت کرده است و او از ستمگری و نقص و سایر عیب ها پاک و منزّه است. و اوست که قضاوت تقدیری خود را می نماید که هرگاه چیزی را بخواهد پدید آید آن چیز به وجود می آید، و هرچه را که نخواهد ، به وجود نمی آید. و اوست که میان بندگان مومن و کافر خود در دنیا قضاوت می نماید و دوستانش را یاری می  کند. « وَالَّذِینَ یدْعُونَ مِن دُونِهِ لَا یقْضُونَ بِشَیءٍ» و هر آنچه ر ا که به جای خدا می پرستند به علت ناتوانی شان و این که خبر را نمی خواهند و توانایی انجام دادن آن را ندارند به چیزی حکم نمی کنند، « إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ» بی گمان خداوند همه صداها و همه زبان ها و همه نیازها را می شنود، و به آنچه که شده و به آنچه که می شود و به آنچه که دیده می شود و به آنچه که دیده نمی شود و به آنچه که بندگان می دانند و به آنچه که نمی دانند بیناست. قبل از این آیه فرمود:« وَأَنذِرْهُمْ یوْمَ الْآزِفَةِ»  و آنان را از روز نزدیک قیامت بترسان، سپس آن را با این اوصاف توصیف نمود که اقتضا می نماید برای آن روز بزرگ خود را آماده کرد. چون آیات هم  مشتمل بر ترساندن و هم مشتمل بر تشویق کردن هستند.
آیه ی 22-21:
أَوَ لَمْ یسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَینظُرُوا كَیفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ كَانُوا مِن قَبْلِهِمْ كَانُوا هُمْ أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَآثَارًا فِی الْأَرْضِ فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَمَا كَانَ لَهُم مِّنَ اللَّهِ مِن وَاقٍ ؛ آیا در زمین  سیر نمی  کنند تا بنگرند که  عاقبت  پیشینیانشان  چگونه  بوده   است  ? توانایی  آنها و آثاری  که  در روی  زمین  پدید آورده  بودند از اینان   بیش  بود  و خدا آنها را به  کیفر کفرشان  فرو گرفت  و از قهر خداوندشان   نگهدارنده  ای  نبود.
ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانَت تَّأْتِیهِمْ رُسُلُهُم بِالْبَینَاتِ فَكَفَرُوا فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ إِنَّهُ قَوِی شَدِیدُ الْعِقَابِ؛ این  بدان  سبب  بود که  پیامبرانشان  با دلایل  روشن  نزدشان  آمدند ، ولی ، انکار کردند ، و خدا هم  آنان  را فرو گرفت   و خدا نیرومند است  و به   سختی  عقوبت  می  کند.
خداوند متعال می فرماید:« أَوَ لَمْ یسِیرُوا فِی الْأَرْضِ» آیا با دل ها و جسم هایشان به قصد عبرت گرفتن و اندیشیدن در آثار در زمین به سیر و سیاحت نپرداخته اند، « فَینظُرُوا كَیفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ كَانُوا مِن قَبْلِهِمْ» تا بنگرند که سرانجام کسانی که پیش از اینان بوده اند به کجا کشیده است؟ آنهایی که تکذیب می کردند، پس خواهند دید که سرانجام آنها بدترین سرانجام و هلاکت و نابودی و رسوایی بوده است. « كَانُوا هُمْ أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَآثَارًا فِی الْأَرْضِ» آنان از آنها توانمندتر بودند و لشکریان بیشتر و ساز و برگ  اسلحه بیشتر و جسم های بزرگتری داشتند، و در زمین نشانه ها و آثار بیشتری داشتند. یعنی ساخت وساز بیشتری کرده و درختانِ بیشتری کاشته بودند. و قوت آثار بر قوت موثّر دلالت می نماید و این که آنها به وسیله آنچه درست کرده بودند می خواستند خود را حفاظت کنند. « فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ» امّا وقتی آنها بر گناهانشان اصرار ورزیدند و به آن ادامه دادند، خداوند آنها را به کیفر و عذاب خود گرفتار ساخت. « إِنَّهُ قَوِی شَدِیدُ الْعِقَابِ» بی گمان خداوند توانمند و سخت کیفر است. پس قدرت و توانمندی کافران نتوانست آنها را در برابر قدرت خدا حفاظت نماید بلکه قدرتمندترین همه امتّ ها قوم عاد بودند که گفتند:« مَن أَشّدُ مِنَّا قُوَّةَ» چه کسی قوّتش از ما بیشتر است. امّا خداوند به سوی آنها بادی فرستاد که نیروهایش را ضعیف کرد و آنان را کاملا نابود گرداند.
آیه ی 46-23:
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآیاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُّبِینٍ؛ ما موسی  را با آیات  خود و حجتی  آشکار فرستادیم .
إِلَى فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَقَارُونَ فَقَالُوا سَاحِرٌ كَذَّابٌ؛ به  سوی  فرعون  و هامان  و قارون   و گفتند که  او جادوگری  دروغگوست.
فَلَمَّا جَاءهُم بِالْحَقِّ مِنْ عِندِنَا قَالُوا اقْتُلُوا أَبْنَاء الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ وَاسْتَحْیوا نِسَاءهُمْ وَمَا كَیدُ الْكَافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلَالٍ؛ چون  دین  حق  را از جانب  ما بر آنها عرضه  داشت  ، گفتند : پسران  کسانی   راکه  به  او ایمان  آورده  اند بکشید و زنانشان  را زنده  بگذارید  و حیله   سازی  کافران  جز در طریق  تباهی  نباشد.
وَقَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِی أَقْتُلْ مُوسَى وَلْیدْعُ رَبَّهُ إِنِّی أَخَافُ أَن یبَدِّلَ دِینَكُمْ أَوْ أَن یظْهِرَ فِی الْأَرْضِ الْفَسَادَ؛ فرعون  گفت  : بگذارید موسی  را بکشم  و او خدای  خود را به  یاری  طلبد، می ترسم  دینتان  را دیگرگون  کند یا در این  سرزمین  فسادی  برانگیزد.
وَقَالَ مُوسَى إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَرَبِّكُم مِّن كُلِّ مُتَكَبِّرٍ لَّا یؤْمِنُ بِیوْمِ الْحِسَابِ؛ موسی  گفت  : من  به  پروردگار خود و پروردگار شما از هر متکبری  که  به   روزحساب  باور ندارد ، پناه  می  برم.
وَقَالَ رَجُلٌ مُّؤْمِنٌ مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ یكْتُمُ إِیمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَن یقُولَ رَبِّی اللَّهُ وَقَدْ جَاءكُم بِالْبَینَاتِ مِن رَّبِّكُمْ وَإِن یكُ كَاذِبًا فَعَلَیهِ كَذِبُهُ وَإِن یكُ صَادِقًا یصِبْكُم بَعْضُ الَّذِی یعِدُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا یهْدِی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ ؛ و مردی  مؤمن  از خاندان  فرعون  که  ایمانش  را پنهان  داشته  بود ، گفت  :  آیا، مردی  را که  می  گوید که  پروردگار من  خدای  یکتاست  و با دلیلهای  روشن   ازجانب  پروردگارتان  آمده  است  می  کشید ? اگر دروغ  می  گوید ، گناه   دروغش  برگردن  خود اوست  ، و اگر راست  می  گوید ، پاره  ای  از وعده  هایی   که  داده  است  به  شما خواهد رسید  هر آینه  خدا هیچ  گزافکار دروغگویی  را  هدایت  نمی کند.
یا قَوْمِ لَكُمُ الْمُلْكُ الْیوْمَ ظَاهِرِینَ فِی الْأَرْضِ فَمَن ینصُرُنَا مِن بَأْسِ اللَّهِ إِنْ جَاءنَا قَالَ فِرْعَوْنُ مَا أُرِیكُمْ إِلَّا مَا أَرَى وَمَا أَهْدِیكُمْ إِلَّا سَبِیلَ الرَّشَادِ ؛ ای  قوم  من  ، امروز فرمانروایی  از آن  شماست   بر این  سرزمین  غلبه  دارید، ولی  اگر عذاب  خدا بر سر ما آید چه  کسی  یاریمان  خواهد کرد ? فرعون  گفت :  شما را جز آنچه  خود مصلحت  دیده ام  راهی  ننمایم  و جز به  راه  صواب   راهنمایی  نکنم.
وَقَالَ الَّذِی آمَنَ یا قَوْمِ إِنِّی أَخَافُ عَلَیكُم مِّثْلَ یوْمِ الْأَحْزَابِ؛ آن  که  ایمان  آورده  بود ، گفت  : ای  قوم  من  ، بر شما از آنچه  بر سر آن  اقوام  دیگر آمده  است  بیمناکم.
مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِینَ مِن بَعْدِهِمْ وَمَا اللَّهُ یرِیدُ ظُلْمًا لِّلْعِبَادِ؛ همانند قوم  نوح  و عاد و ثمود و کسانی  که  از آن  پس  آمدند  حال  آنکه   خدابرای  بندگانش  خواستار ستم  نیست.
وَیا قَوْمِ إِنِّی أَخَافُ عَلَیكُمْ یوْمَ التَّنَادِ؛ ای  قوم  من  ، از آن  روز که  یکدیگر را به  فریاد بخوانید بر شما بیمناکم.
یوْمَ تُوَلُّونَ مُدْبِرِینَ مَا لَكُم مِّنَ اللَّهِ مِنْ عَاصِمٍ وَمَن یضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ؛ آن  روز که  همگی  پشت  کرده  باز می  گردید و هیچ  کس  شما را از عذاب  خدا  نگاه  نمی  دارد  و هر کس  که  خدا گمراهش  کند ، هیچ  راهنمایی  ندارد.
وَلَقَدْ جَاءكُمْ یوسُفُ مِن قَبْلُ بِالْبَینَاتِ فَمَا زِلْتُمْ فِی شَكٍّ مِّمَّا جَاءكُم بِهِ حَتَّى إِذَا هَلَكَ قُلْتُمْ لَن یبْعَثَ اللَّهُ مِن بَعْدِهِ رَسُولًا كَذَلِكَ یضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُّرْتَابٌ ؛ یوسف  پیش  از این  با دلایل  روشن  بر شما مبعوث  شد و شما از آنچه  آورده   بود، همچنان  در شک  می  بودید  چون  یوسف  بمرد گفتید : خدا پس  از او  دیگرپیامبری  نخواهد فرستاد  خدا گزافکار شک  آورنده  را این  گونه  گمراه   می  سازد ،.
الَّذِینَ یجَادِلُونَ فِی آیاتِ اللَّهِ بِغَیرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ وَعِندَ الَّذِینَ آمَنُوا كَذَلِكَ یطْبَعُ اللَّهُ عَلَى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ ؛ کسانی  که  بی  هیچ  حجتی  که  در دست  داشته  باشند در آیات  خدا جدال  می   کنند، کار آنان  نزد خدا و مؤمنان  سخت  ناپسند است   خدا بر دل  هر متکبر  جباری  اینچنین  مهر می  نهد.
وَقَالَ فِرْعَوْنُ یا هَامَانُ ابْنِ لِی صَرْحًا لَّعَلِّی أَبْلُغُ الْأَسْبَابَ؛ فرعون  گفت  : ای  هامان  ، برای  من  کوشک  بلندی  بساز ، شاید به  آن  درها  دست  یابم  :
أَسْبَابَ السَّمَاوَاتِ فَأَطَّلِعَ إِلَى إِلَهِ مُوسَى وَإِنِّی لَأَظُنُّهُ كَاذِبًا وَكَذَلِكَ زُینَ لِفِرْعَوْنَ سُوءُ عَمَلِهِ وَصُدَّ عَنِ السَّبِیلِ وَمَا كَیدُ فِرْعَوْنَ إِلَّا فِی تَبَابٍ ؛ درهای  آسمانها  و خدای  موسی  را ببینم  ، زیرا پندارم  که  دروغ  می  گوید  بدین  سان  کردار زشت  فرعون  در نظرش  آراسته  شد و او از راه  باز ماند و  چاره  جویی  او جز زیان  هیچ  نبود.
وَقَالَ الَّذِی آمَنَ یا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِكُمْ سَبِیلَ الرَّشَادِ؛ آن  مردی  که  ایمان  آورده  بود گفت  : ای  قوم  من  ، از پی  من  بیایید تا به ، راه  صواب  هدایتتان  کنم.
یا قَوْمِ إِنَّمَا هَذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا مَتَاعٌ وَإِنَّ الْآخِرَةَ هِی دَارُ الْقَرَارِ؛ ای  قوم  من  ، این  زندگی  دنیا اندک  مایه  تعیشی  است  و آخرت  سرای   بقاست.
مَنْ عَمِلَ سَیئَةً فَلَا یجْزَى إِلَّا مِثْلَهَا وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئِكَ یدْخُلُونَ الْجَنَّةَ یرْزَقُونَ فِیهَا بِغَیرِ حِسَابٍ ؛ هر کس  کار بدی  بکند جز همانند عملش  کیفر نیابد  و هر کس  از مرد و  زن که  مؤمن  باشد و عمل  صالحی  به  جای  آرد به  بهشت  داخل  شود و بی  حساب   روزی اش  دهند.
وَیا قَوْمِ مَا لِی أَدْعُوكُمْ إِلَى النَّجَاةِ وَتَدْعُونَنِی إِلَى النَّارِ؛ ای  قوم  من  ، چیست  که  من  شما را به  رهایی  می  خوانم  و شما مرا به  آتش   فرا، می  خوانید ?
تَدْعُونَنِی لِأَكْفُرَ بِاللَّهِ وَأُشْرِكَ بِهِ مَا لَیسَ لِی بِهِ عِلْمٌ وَأَنَا أَدْعُوكُمْ إِلَى الْعَزِیزِ الْغَفَّارِ؛ مرا دعوت  می  کنید که  به  خدا کافر شوم  و چیزی  را که  نمی  شناسم  شریک   اوقرار دهم  ، حال  آنکه  من  شما را به  خدای  پیروزمند آمرزنده  دعوت  می  کنم.
لَا جَرَمَ أَنَّمَا تَدْعُونَنِی إِلَیهِ لَیسَ لَهُ دَعْوَةٌ فِی الدُّنْیا وَلَا فِی الْآخِرَةِ وَأَنَّ مَرَدَّنَا إِلَى اللَّهِ وَأَنَّ الْمُسْرِفِینَ هُمْ أَصْحَابُ النَّارِ ؛ بی  شک  آنچه  شما مرا به  آن  دعوت  می  کنید یارای  آنش  نیست  که  در دنیا، وآخرت  کسی  را به  سوی  خود خواند ، حال  آنکه  بازگشت  ما به  سوی  خدای   یکتاست  ، و گزافکاران  در جهنم  باشند.
فَسَتَذْكُرُونَ مَا أَقُولُ لَكُمْ وَأُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ؛ زودا که  آنچه  را که  اکنون  می  گویم  به  یاد خواهید آورد  و من  کار  خویش به  خدا واگذار کردم  ، زیرا او بندگانش  را می  بیند.
فَوَقَاهُ اللَّهُ سَیئَاتِ مَا مَكَرُوا وَحَاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذَابِ؛ خدا او را از آسیب  مکری  که  برایش  اندیشیده  بودند ، نگه  داشت  و آن   عذاب  ناگوار خاندان  فرعون  را در میان  گرفت.
النَّارُ یعْرَضُونَ عَلَیهَا غُدُوًّا وَعَشِیا وَیوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ؛ آتش   هر صبح  و شام  بر آن  عرضه  شوند و روزی  که  قیامت  برپا شود ندا  دهند که  خاندان  فرعون  را به  سخت  ترین  عذابها در آورید.
سپس نمونه ای از حالات آنهایی که پیامبران را تکذیب کرده اند که فرعون و لشکریانش باشند بیان نمود و فرمود:« وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى» تا « أَشَدَّ العَذَابِ » یعنی موسی بن عمران را با نشانه های بزرگ خود که به طور قطع بر حقیقت آنچه پیامبران با آنها فرستاده شدند و بر باطل بودن شرکی که آنها بر آن قرار داشتند دلالت می کرد به سوی همکیشان این تکذیب کنندگان فرستادیم.« وَسُلْطَانٍ مُّبِینٍ» و با حجتی روشن که بر دل ها چیره می گردد و دل ها به آن یقین می کنند می فرستادیم، همانند تبدیل شدن عصای موسی به اژدها و دیگر معجزات آشکاری که خداوند موسی را به وسیله آنها تائید نمود.
« إِلَى فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَقَارُونَ» او به سوی فرعون و وزیرش هامان و قارون که از قوم موسی بود و به علّت ثروت خود علیه آنها دست به طغیان زده بود فرستاده شد. اینها به شدّت دعوت موسی را رد کردند و گفتند:« سَاحِرٌ كَذَّابٌ» او جادوگر دروغگویی است. « فَلَمَّا جَاءهُم بِالْحَقِّ مِنْ عِندِنَا» و هنگامی که موسی از جانب ما حق را برایشان رساند و خداوند  او را با معجزات آشکار که سبب یقین کامل می گردند تایید نمود آنها یقین  کامل نکردند و به ترک گفتن و روی گردانی اکتفا ننمودند و نیز به انکار آن و مخالفت با آن به وسیله باطل خود بسنده نکردند بلکه حالت زشت آنان به جایی رسید که « قَالُوا اقْتُلُوا أَبْنَاء الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ وَاسْتَحْیوا نِسَاءهُمْ» گفتند: پسران آنان را که همراه با  او  ایمان آورده اند بکشید، و زنانشان را زنده بگذارید، « وَمَا كَیدُ الْكَافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلَالٍ» و کافرانی که این توطئه را کردند و گمان بردند هرگاه پسران آنان را به قتل برسانند آنها قوی نخواهند بود و ایستادگی نخواهند کرد بلکه تحت بندگی و فرمانشان باقی خواهند  ماند؛ کید و نیرنگشان تباه و بی نتیجه بوده و جز گمراهی نخواهد بود، چون آنچه اراده کرده بودند برایشان تحقق نیافت بلکه  موضوع برعکس شد. و خداوند آنها را هلاک کرد و همه آنان را نابود و از میان برد. در این نکته تدّبر کن که زیاد در قرآن تکرار شده است و آن این که هرگاه داستان یا امر مشخّصی بیان شود و خداوند بخواهد در مورد آن قضیه معیّن حکم نماید، حکم را منحصر به آن قضیه نمی کند بلکه آن را به صورت کلی بیان می کند تا فراگیرتر باشد و قضیه ای نیز که سیاق کلام در مورد آن آورده شده در آن داخل گردد، و این توهم پیدا نشود که این حکم ویژه همین ماجرا است. بنابراین فرمود:« وَمَا کَیدُهُم إِلَّا فِی ضَلَالِ» نیرنگ آنها بی نتیجه بوده و جز گمراهی نخواهد بود، بلکه فرمود:« وَمَا كَیدُ الْكَافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلَالٍ» و نیرنگ کافران بی نتیجه بوده و جز گمراهی نخواهد بود.  فرعون با تکبّر و غرور و سرکشی به قوم بی خردش گفت:« ذَرُونِی أَقْتُلْ مُوسَى وَلْیدْعُ رَبَّهُ» بگذارید  من موسی را بکشم و او پروردگارش را به فریاد بخواند تا او را از دست من نجات دهد. یعنی او ادّعا می کرد که اگر رعایت خاطر قومش نبود موسی را می کشت، و نیز از این که موسی پروردگارش را به کمک بطلبد جلوگیری نمی کند. سپس انگیزه ای که او را وادار می نماید تا موسی را بکشد بیان کرد و گفت:این کار را به خاطر خیرخواهی قوم خود و از بین بردن فساد و شر از روی زمین انجام می دهد. پس گفت:« إِنِّی أَخَافُ أَن یبَدِّلَ دِینَكُمْ» من می ترسم که دین شما را تغییر دهد،« أَوْ أَن یظْهِرَ فِی الْأَرْضِ الْفَسَادَ» یا این که در این سرزمین فساد به پا کند. و این خود عجیب ترین چیز است که بدترین انسان مردم را نصیحت کند تا از بهترین انسان دوری کنند. این در حقیقت گول زدن و فریب دادن است که فقط در عقل کسانی جای می گیرد که خداوند در مورد آنها فرموده است:« فَاستَخَفَّ قَومَهُ فأَطاعُوهُ إِنَّهُم کَانُوا قَومَاَ فَسِقِینَ» پس قومش را سبکسر انگاشت و آنها از او اطاعت کردند، بی گمان آنها قومی فاسق و مجرم بودند.
« وَقَالَ مُوسَى إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَرَبِّكُم» وقتی فرعون آن سخن زشت را بر زبان آورد که سرکشی اش سبب شده بود تا چنان بگوید و از قدرت و  توان خود کمک گرفت، موسی از پروردگارش کمک خواست و فرمود: من به پروردگار خود و پروردگار شما پناه می برم، « مِّن كُلِّ مُتَكَبِّرٍ لَّا یؤْمِنُ بِیوْمِ الْحِسَابِ» از هر متکّبری که به روز قیامت ایمان نمی آورد . یعنی تکبّرش و ایمان نداشتن او به روز قیامت، او را به هر شر و فسادی وادار می کند. در این مطلب  فرعون و دیگران داخل هستند، همان طور که قبلا بیان شد.
خداوند موسی را از هر متکبری که به روز قیامت ایمان نداشت حفاظت کرد و اسبابی برای او فراهم نمود که به وسیله آن شر فرعون و اشراف دربار او از موسی دفع گردید. و از جمله اسباب، مرد مومن بود که از خاندان فرعون بود و سخن او پذیرفته می شد، به خصوص این که به ظاهر می گفت با آنها موافق است، و ایمانش را پنهان می کرد. پس غالبا چنین است که آنها مراعات حال او می کردند. و اگر در ظاهر با آنها  مخالفت ورزیدید چندان رعایتش نمی کردند. همان طور که خداوند پیامبرش محمد (ص) را به وسیله عمویش ابوطالب نزد قریش بزرگ و با آنها در دینشان موافق بود، و اگر او مسلمان بود این طور نمی توانست پیامبر را حفاظت  کند.
آن مردِ مومن رستگار و عاقل با تقبیح کار قومش و زشت خواندن تصمیمی که گرفته بودند گفت:« أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَن یقُولَ رَبِّی اللَّهُ» آیا مردی را می کشید که می گوید:« پروردگار من الله است؟ یعنی چگونه ریختن خون او را حلال می دانید  به جرم این که می گوید پروردگار من الله است ؟ حال آن که سخن او بی دلیل هم نیست. بنابراین فرمود:« وَقَدْ جَاءكُم بِالْبَینَاتِ مِن رَّبِّكُمْ» در حالی دلائل روشن و معجزات آشکاری را از جانب پروردگارتان برایتان آورده است. چون معجزه موسی نزد آنها چنان معروف بود که کوچک و بزرگ آن را می دانستند. پس چنین کسی را نباید کشت. پس چرا شما قبل از اقدام به این کار حقّی را که آورده است باطل نکردید، و برای رد نمودن برهان او برهان اقامه نکردید؟ سپس به  اندیشه فرو می رفتید که آیا اگر با حجّت و برهان بر وی غلبه یافتید کشتن او جایز است یا نه؟ اینک که حجت او غالب آمده است تا کشتن وی فاصله ی زیادی دارید. سپس دلیلی عقلی برای آنها ارائه داد که هر عاقلی به آن قانع می گردد. پس گفت:« وَإِن یكُ كَاذِبًا فَعَلَیهِ كَذِبُهُ وَإِن یكُ صَادِقًا یصِبْكُم بَعْضُ الَّذِی یعِدُكُمْ» یعنی موسی در دو حالت قرار دارد؛ یا در ادعّایش دروغ می گوید و یا راست می گوید. پس اگر دروغ گفته باشد زیان دروغش به خودش بر می گردد و به شما زیانی نمی رسد، چون شما از پذیرفتن سخن او امتناع ورزیده اید. و اگر راستگو باشد، در حالی که با معجزات آشکار نزدتان آمده و به شما خبر داده که اگر سخن او را قبول نکنید خداوند در دنیا و آخرت شما را عذاب می دهد پس حتما برخی از آنچه به شما وعده می دهد که عذاب دنیا است گریبانگیرتان خواهد شد.
این از خردمندی او و دفاع زیبای او از موسی بود که پاسخی ارائه داد که هیچ تشویشی در آن نبود و مسئله را میان  این دو حالت قرار داد و به هر تقدیر کشتن او را بی خردی و جهالت از جانب آنان تلّقی کرد. سپس آن مرد رضی الله عنه و أرضاء وغفر له و رحمه به بالاتر از این پرداخت و این که موسی به حق نزدیک است، و گفت:« إِنَّ اللَّهَ لَا یهْدِی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ» همانا خداوند کسی را که با ترک حق و روی آوردن به باطل از حد تجاوز کرده است و با نسبت دادن تجاوزهایش به خدا راه تعّدی را پیش گرفته است به راه راست هدایت نمی کند، و همانا دلیل او و آنچه بر صحت آن دلیل می آورد نادرست می باشد و خداوند به او  توفیق هدایت به راه راست را نمی  دهد. یعنی شما حقّی را که موسی به سوی آن دعوت می کند دیدید،  و معجزات آسمانی و دلایل عقلی که موسی به رهنمود خداوندی آن را ارائه داد مشاهده کردید، پس هرکس این راه را در پیش گیرد ممکن نیست که تجاوزکار و دروغگو باشد. و این دلیلی است بر کمال دانش و خرد و شناخت کامل وی نسبت به پروردگارش.
سپس قومش را برحذر دشت و آنها را نصیحت کرد  و از عذاب آخرت  ترساند و آنان را از فریب خوردن به فرمانروایی و حکومت ظاهری نهی کرد و گفت:« یا قَوْمِ لَكُمُ الْمُلْكُ الْیوْمَ ظَاهِرِینَ فِی الْأَرْضِ» ای قوم من! امروز در دنیا فرمانروایی در دست شماست، و بر رعیت و ملت خود پیروز و چیره اید؛ هر آنچه بخواهید بر آنها اجرا می کنید، فرض کنید آنچه که خواستید به دست آوردید و به اتمام رسید، که هرگز به اتمام نخواهد رسید، « فَمَن ینصُرُنَا مِن بَأْسِ اللَّهِ إِنْ جَاءنَا» پس اگر عذاب الهی دامنگیرمان شود چه کسی ما را یاری می دهد؟ این نشانه حسن دعوت کردن اوست که مسئله را میان خود و آنها مشترک قرار داد و گفت:« فَمَن ینصُرُنَا» چه کسی ما را یاری می دهد، و گفت:« إِنْ جَاءنَا» اگر به سراغ ما بیاید. تا آنها را متوّجه سازد که خیرخواهشان است، و همان طور که خیرخواه خودش نیز می باشد و آنچه برای خود دوست دارد و می پسندد برای آنها هم می پسندد. « قَالَ فِرْعَوْنُ مَا أُرِیكُمْ إِلَّا مَا أَرَى وَمَا أَهْدِیكُمْ إِلَّا سَبِیلَ الرَّشَادِ »  فرعون با مخالفت با او در این باره و با فریب دادن قوم خود از این که از موسی پیروی کنند، گفت: جز آنچه را که خود بدان معتقدم به شما پیشنهاد نمی کنم، و شما را جز به راه راست رهنمون نمی شوم. و در این سخن که گفت : « جز آنچه را که خود بدان معتقدم به شما پیشنهاد نمی کنم» راست گفت. اما فرعون به چه چیزی معتقد بود؟ او بر این باور بود که قومش را سبکسر و نادان قرار دهد تا از وی پیروی نمایند و ریاست خودش را برپا دارد. او معتقد بود که حق با او نیست، بلکه حق با موسی است، و در حالی که در آن یقین داشت آن را انکار کرد. و دروغ گفت در این سخنش که گفت:« وَمَا أَهْدِیكُمْ إِلَّا سَبِیلَ الرَّشَادِ» و شما را جز به راه رشد و راست رهنمون نمی شوم.
این وارونه کردن حق و حقیقت است. اگر او قومش را به پیروی کردن از خود  دستور می داد و می گفت: از کفر و گمراهی من پیروی کنید شرّش سبک تر بود، ولی آنها را دستور داد تا از ا و پیروی کنند و به دروغ می گفت که پیروی کردن از  او پیروی کردن از حق است، و پیروی نمودن از حق را پیروی کردن از باطل می دانست.
« وَقَالَ الَّذِی آمَنَ» و کسی که ایمان آورده بود در فواصل زمانی مختلفی قومش را دعوت می کرد و از هدایت شدن آنها ناامید نمی شد، آن طور که روش دعوتگران راه خداست و همواره و همیشه به سوی پروردگارشان دعوت می کنند و هیچ چیزی آنها را از این کار باز نمی دارد و سرکشی کسی که دعوتش می کنند آنها را از تکرار دعوت باز نمی دارد. پس به آنها گفت:« یا قَوْمِ إِنِّی أَخَافُ عَلَیكُم مِّثْلَ یوْمِ الْأَحْزَابِ» ای قوم من! می ترسم به عذابی گرفتار شوید که امتّ های تکذیب کننده بدان گرفتار شدند؛ همانهایی که به صورت حزب و گروه هایی بر مخالفت با پیامبران همدست شده بودند. سپس آن دسته ها و گروه ها را بیان کرد و گفت:« مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِینَ مِن بَعْدِهِمْ» همانند قومِ نوح و عاد و ثمود و کسانی که بعد از آنها آمدند و به کفر ورزیدن و تکذیب پیامبران عادت کرده بودند، و خداوند هم با شیوه خود به کیفر زودرس آنها در دنیا عذاب داد. « وَمَا اللَّهُ یرِیدُ ظُلْمًا لِّلْعِبَادِ» و خداوند نمی خواهد بر بندگان ستمی کند و آنها را بدون این که  گناهی کرده و جرمی مرتکب شده باشند عذاب بدهد.
وقتی آنها را از کیفرهای دنیوی ترساند آنان را از عذاب اخروی نیز برحذر داشت و فرمود:« وَیا قَوْمِ إِنِّی أَخَافُ عَلَیكُمْ یوْمَ التَّنَادِ
» ای قوم من! همانا من بر شما از روز قیامت و روزی که اهل بهشت، اهل جهنّم را صدا می زنند می ترسم، آنها صدا می زنند و می گویند:«أَن قَد وَجَدناَ مَا وَعَدنَا رَبُّنَا حَقَا» آنچه را پروردگارمان به ما وعده داده حق یافتیم، « وَنَادَی أَصحَبُ النَّارِ أَصحَبَ الجَنَّةِ أَنِ أَفیضُوا عَلَینَا مِنَ المَآءِ أَو مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُمَا عَلَی الکَفِرینَ» و اهل جهّنم بهشتیان را صدا می زنند که از آب یا از آنچه خداوند به شما روزی داده بر ما چیزی بریزید. می گویند: خداوند آن را بر کافران حرام کرده است. و هنگامی که دوزخیان مالک را صدا می زنند، « لِیَقضِ عَلَینَا رَبُّکَ  » که پروردگارت را بگو در مورد ما فیصله کند او می گوید:« إِنَّکُم مَّکِثُونَ» شما ماندگارید. و آن گاه که دوزخیان پروردگارشان را صدا می زنند و می گویند:« رَبَّنَآ أَخرِجنَا مِنهَا فَإِن عُدنَا فَإِنَّا ظَلِمُونَ» پروردگارا! ما را از جهنّم بیرون کن و اگر ما دوباره کارهای گذشته را انجام دهیم پس ما ستمکاریم. خداوند در پاسخ به آنها می فرماید:« اخسَئُوا فِیهَا وَلَا تُکَلِمُون» بتمرکید در جهنّم، و سخن مگوئید. و هنگامی که به مشرکان گفته می شود:« ادعُوا شُرَکَاء کُم فَدَعَوهُم فَلَم یَستَجیِبُوا لَهُم» شریکانتان را به فریاد بخوانید پس آنها را می خوانند. امّا پاداششان نمی دهند. آن مرد مومن رضی الله عنه آنان را از این روز ترسناک برحذر داشت و برایشان دلسوزی کرد که : اگر بر شرک خود باقی بمانند به این روز گرفتار می شوند، بنابراین گفت:« یوْمَ تُوَلُّونَ مُدْبِرِینَ» روزی که پشت کنان روی می گردانید و به سوی جهنّم برده می شوید، « مَا لَكُم مِّنَ اللَّهِ مِنْ عَاصِمٍ» شما در برابر خداوند هیچ نگه دارنده ای ندارید، نه خودتان قدرتی دارید که عذاب خدا را دفع کنید و نه کسی به جای خدا شما را یاری می کند. « یَومَ تُبلَی السَّرَآئِرُ، فَمَا لَهُ مع قُوَّةِ وَلَا نَاصِرِ» روزی که رازها آشکار می گردد، پس اینان هیچ قدرت و یاریگری ندارند. « وَمَن یضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ» و هرکس را که خدا گمراه سازد هیچ هدایتگری ندارد. چون  هدایت به دست خداوند متعال است و هرگاه بنده اش را از هدایت  محروم کند قطعا او می داند که این بنده به خاطر پلیدی اش شایسته هدایت نیست. و راهی برای هدایت او وجود ندارد.
« وَلَقَدْ جَاءكُمْ یوسُفُ مِن قَبْلُ بِالْبَینَاتِ» و همانا قبل از آمدن موسی، یوسف بن یعقوب با معجزات و نشانه هایی که بر راستگویی او دلالت می کرد به نزد شما آمد، و شما را به پرستش خدای یگانه که شریکی ندارد فرمان داد، « فَمَا زِلْتُمْ فِی شَكٍّ مِّمَّا جَاءكُم بِهِ» امّا شما در دوران حیات او درباره آنچه آورده بود پیوسته در شک و تردید بودید، « حَتَّى إِذَا هَلَكَ» تا این که وفات کرد، آن گاه شک و تردید و شرک ورزی تان بیشتر شد و « قُلْتُمْ لَن یبْعَثَ اللَّهُ مِن بَعْدِهِ رَسُولًا» گفتید: خداوند بعد از او پیغمبری را مبعوث نخواهد کرد. یعنی گمان باطلتان این بود که خداوند دیگر خداوند نیست، چون خداوند مخلوقات خود را بیهوده و بدون این که آنها را امر و نهی کند، رها نمی کند، بلکه پیامبرانشان را به سوی آنها می فرستد . و این گمان درباره خدا که پیامبری نخواهد فرستاد، گمانی است که از گمرای سرچشمه می گیرد. بنابراین فرمود:« كَذَلِكَ یضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُّرْتَابٌ» این چنین خداوند اشخاص متجاوز و متردّد را گمراه و سرگشته می سازد. و این صفت حقیقی آنها بود که موسی را از روی ستمگری و برتری جویی به آن متصف کرده بودند. پس آنها خودشان تجاوزکارانند که از حق تجاوز  کرده و به گمراهی روی آورده اند.
و آنها دروغگویانند چون این را به خدا نسبت داده و پیامبرش را تکذیب کردند. پس کسی که متجاوز و دروغگوست خداوند او را هدایت نمی کند و او را برای انجام خیر توفیق نمی دهد چون او حق را پس از آن که به وی رسید و آن را شناخت رد کرد. بنابراین سزایش این است که خداوند او را کیفر دهد به این صورت که او را از هدایت منع  کند. همانطور که خداوند متعال فرموده است:« فَلَمَّا زَاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُم » وقتی منحرف شدند خداوند دل هایشان را کج و منحرف ساخت. « وَنُقَلِّبُ أَفئِدَتَهُم وَأَبصَرَهُم کَمَا لَم یُومِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةِ وَنَذَرُهُم فِی طُغیَنِهِم یَعمَهُونَ» و دل ها و چشم هایشان را دگرگون می کنیم همان طور که اولین بار به آن  ایمان نیاوردند، و آنها را در گمراهی شان سرگشته رها می کنیم. « وَاللَّهُ لَا یَهدِی القَومَ الظَّلِمیَن» و خداوند قوم ستمکار را هدایت نمی کند. سپس صفت متجاوزِ شک کننده را بیان کرد و فرمود:« الَّذِینَ یجَادِلُونَ فِی آیاتِ اللَّهِ» کسانی که درباره آیات خدا که حق را از باطل جدا می کنند و همانند خورشید آشکارند و مجادله بر می خیزند و با وجود روشنی آن آیات تلاش می کنند تا آنها را دفع و باطل کنند، « بِغَیرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ» بدون این که دلیل و حجّتی داشته باشند. و این صفتِ همه کسانی است که در برابر آیات خدا به مجادله برمی خیزند، و محال است که دلیلی داشته باشند، چون هیچ چیزی در برابر حق نمی تواند قرار بگیرد.
پس ممکن نیست که حق به وسیله دلیلی شرعی یا عقلی مخالفت شود .« كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ وَعِندَ الَّذِینَ آمَنُوا» یعنی قولی که متضمن رد کردن حق با باطل است، نزد خداوند بر مومنان بسیار منفور و ناپسند است، و پر واضح است که صاحب این گفته منفورتر و ناپسندتر است، چون این گفته تکذیب حق و تصدیق باطل و نسبت دادن آن به خدا را دارد و خداوند به شدّت از این سخنان و از کسی که چنین حالتی دارد خشمگین می شود. نیز بندگان مومن خدا به تبعیت از پروردگارشان از این چیزها به شدّت ناراحت می شوند، و اینها بندگان برگزیده خدا هستند و ناخشنودی و نفرت آنها دلیل زشت بودن کسی است که آنها از او متنفرند:« كَذَلِكَ یطْبَعُ اللَّهُ عَلَى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ » همان طور که خداوند بر دل های خاندان فرعون مُهر نهاد، بر دل هر متکّبر سرکشی مهر می نهد؛ کسی که با نپذیرفتن حق و با تحقیر مردم بر آنها تکبر می ورزد و با کثرت ستمگری و تجاوزکاری اش سرکش و زورگویی روا می دارد.
« وَقَالَ فِرْعَوْنُ» و فرعون با مخالفت با موسی و تکذیب او در فراخوانی اش به اعتراف و اقرار به پروردگار جهانیان که بر بالای عرش است و بر همه ی مخلوقات بلند و مرتفع گردید، گفت:« یا هَامَانُ ابْنِ لِی صَرْحًا» ای هامان! ساختمانی عظیم و مرتفع برایم ساز. و منظورم از این کار این است که شاید بنگرم»« إِلَى إِلَهِ مُوسَى وَإِنِّی لَأَظُنُّهُ كَاذِبًا» به خدای موسی، هرچند که من او را در این ادّعایش مبنی بر این که ما پروردگاری داریم و این پروردگار بالای آسمانهاست و دروغگو می پندارم. امّا در واقع فرعون می خواست احتیاط نماید و مسئله را شخصا آزمایش کند و راست و غلط بودن سخن موسی را امتحان نماید.
و خداوند در بیان انگیزه او برای این سخن می فرماید:« وَكَذَلِكَ زُینَ لِفِرْعَوْنَ سُوءُ عَمَلِهِ» و این گونه برای فرعون بدی کارش آراسته شده بود، پس کار بد برای او آراسته و زیبا جلوه داده شده بود و شیطان همچنان آن را زیبا جلوه می داد و او را به آن فرا می خواند تا این که فرعون آن را خوب پنداشت و همانند کسانی که بر حق هستند درباره آن مناظره کرد در حالی که فرعون از بزرگ ترین فسادکاران بود. « وَصُدَّ عَنِ السَّبِیلِ» و به سبب باطلی که برای او زینت داده شده بود از راه حق بازداشته شد. « وَمَا كَیدُ فِرْعَوْنَ إِلَّا فِی تَبَابٍ» و نیرنگ فرعون که با آن می خواست « علیه حق توطئه نماید و این توّهم را برای مردم ایجاد کند که او بر حق است و موسی بر باطل» جز زیان و تباهی نتیجه ای نداشت و فایده ای جز بدبختی برای او در دنیا و آخرت به بار نیاورد.
« وَقَالَ الَّذِی آمَنَ یا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِكُمْ سَبِیلَ الرَّشَادِ» و کسی که  ایمان آورده بود با تکرار نصیحت گویی اش گفت: ای قوم من ! از من پیروی کنید تا شما را به راه راست هدایت  کنم، نه آن گونه که فرعون به شما می گوید، چرا که او شما را جز به گمراهی و فساد هدایت نمی کند.
« یا قَوْمِ إِنَّمَا هَذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا مَتَاعٌ» ای قوم من! زندگانی این دنیا کالای اندک است و تا مدّت اندکی از آن استفاده می شود. سپس از بین می رود و تمام می گردد. پس زندگانی دنیا شما را از هدفی که برای آن آفریده شده اید، نفریبد، « وَإِنَّ الْآخِرَةَ هِی دَارُ الْقَرَارِ» و آخرت برای پایدار و جاودانه است و محل اقامت و جایگاه استقرار می باشد. پس شما باید آن را ترجیح دهید و عملی را انجام دهید که شما را در آن سرا سعادتمند نماید.
« مَنْ عَمِلَ سَیئَةً فَلَا یجْزَى إِلَّا مِثْلَهَا» هرکس کار بدی از قبیل شرک، فسق یا هر گناه دیگری انجام دهد جز به مانند آن سزا داده نمی شود. یعنی جز با آنچه که او را ناراحت و غمگین می کند به اندازه ای که سزاوارش می باشد سزا داده نمی شود، چون جزای بدی بدی است.
« وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى» و هرکس کار شایسته ای انجا دهد اعم از اعمال قلبی و جوارح وگفته ها، خواه مرد باشد یا زن، « وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئِكَ یدْخُلُونَ الْجَنَّةَ یرْزَقُونَ فِیهَا بِغَیرِ حِسَابٍ » در حالی که او مومن است، پس ایشان وارد بهشت می شوند، و بی شمار روزی می یابند. یعنی بدون حساب و بی شمار پاداششان به آنها داده می شود بلکه خداوند به آنها به اندازه ای می دهد که اعمالشان به آن اندازه نمی رسد.
« وَیا قَوْمِ مَا لِی أَدْعُوكُمْ إِلَى النَّجَاةِ وَتَدْعُونَنِی إِلَى النَّارِ» و ای قوم من! چه خبر است؟! من با گفته هایم شما را به سوی نجات فرا می خوانم ولی شما با پیروی نکردن از پیامبر خدا موسی علیه السلام مرا به آتش دوزخ فرا می خوانید . سپس آن را تفسیر کرد و گفت:« تَدْعُونَنِی لِأَكْفُرَ بِاللَّهِ وَأُشْرِكَ بِهِ مَا لَیسَ لِی بِهِ عِلْمٌ» مرا فرا می خوانید تا به خداوند کافر شوم و چیزی را شریک او قرار دهم که نمی دانم آیا شایستگی آن را دارد که به جای خداوند کافر شوم و چیزی را شریک او قرار دهم که نمی دانم آیا شایستگی آن را دارد که به جای خداوند مورد پرستش قرار گیرد یا نه؟! و سخن گفتن ِ بدون علم درباره ی خدا جزو بزرگ ترین و زشت ترین گناهان است. « وَأَنَا أَدْعُوكُمْ إِلَى الْعَزِیزِ» در حالی که من شما را به سوی خداوند توانمند فرا می خوانم که همه قدرت در دست اوست و دیگران چیزی در اختیار ندارند. « الغَفَّرِ» خداوند آمرزگاری که هرگاه بندگان بر خود اسراف ورزند و به خود جرأت دهند تا او را خشنود نمایند، سپس توبه کنند و به سوی او باز گردند گناهان و بدی هایشان را می زداید و کیفرهای دنیوی و اخروی را که به سبب ارتکاب گناهان دامنگیر انسان می گردد از آنها دور می نماید.
« لَا جَرَمَ أَنَّمَا تَدْعُونَنِی إِلَیهِ لَیسَ لَهُ دَعْوَةٌ فِی الدُّنْیا وَلَا فِی الْآخِرَةِ» یقینا چیزهایی که شما مرا به آن فرا می خوانید سزاوار نیستند که به سوی آنها دعوت نمود و مردم را تشویق نمود که به آن پناه ببرند، نه در دنیا و نه در آخرت ، چون عاجز و ناقص هستند وهیچ سود و زیان و مرگ و زندگی و رستاخیزی را در اختیار ندارند. « وَأَنَّ مَرَدَّنَا إِلَى اللَّهِ وَأَنَّ الْمُسْرِفِینَ هُمْ أَصْحَابُ النَّارِ» و بازگشت ما به سوی خداست و او هرکس را طبق عملش مجازات خواهد کرد و  اسرافکاران که با جسارت در برابر پروردگارشان ، با نافرمانی و کفر ورزیدن به او بر خود اسراف کرده اند دوزخی، و همدم آتشند.
وقتی  آنها را نصیحت کرد و برحذر داشت و آنها از او اطاعت نکردند و با وی موافقت ننمودند، به آنان گفت:« فَسَتَذْكُرُونَ مَا أَقُولُ لَكُمْ» نصیحت مرا به زودی یاد خواهید کرد و به زودی زیان نپذیرفتن آن را خواهید دید، وقتی که عذاب شما را فرو می گیرد و از پاداش فراوان محروم می شوید. « وَأُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ» و کارم را به خدا می سپارم ، یعنی به او پناه می برم و همه کارهایم را به او می سپارم و سود و منفعت خود را از  او می طلبم و در دفع زیانی که از جانب شما یا از سوی دیگران به من می رسد به او روی می آورم.« إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ» بی گمان خداوند به حال بندگان بیناست؛ حالاتشان و آنچه را که سزاوار آن هستند می  داند. و حالت من و ناتوانی ام را می داند پس مرا از شما حفاظت خواهد کرد و در برابر شر شما مرا کفایت می نماید. و حالا شما را می داند پس شما جز با اراده و خواست او تصرف نمی کنید.
و اگر شما را بر من مسلط کند حکمت اوست واین امر از اراده و خواست او سرچشمه گرفته است. « فَوَقَاهُ اللَّهُ سَیئَاتِ مَا مَكَرُوا» یعنی خداوند نیرومند و قوی، آن مرد مومن و موفّق را از توطئه ی خطرناک و نیرنگی که  فرعون و خاندانش برای او چیده بودند و می خواستند او را بکشند، در امان داشت چون او سخنی به میان آورده که آنها را درمانده کرد. نیز آن مرد اظهار کرد که کاملا با موسی علیه السلام موافق است و  فرعونیان را به چیزی دعوت کرد که موسی آنها را به آن دعوت کرده بود. و  این چیزی بود که آنها تحمل آن را نداشتند، زیرا آنها قدرتمند بودند و این مرد آنها را خشمگین کرده بود. بنابراین خواستند علیه او توطئه کنند اما خداوند  او را از توطئه و نیرنگ بد آنها، مصون داشت و مکر و حیله اشان به خودشان بازگرداند.« وَحَاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذَابِ» و خاندان فرعون را عذاب سختی فرو گرفت و خداوند در یک صبحگاه همه آنان را از اول تا آخر غرق کرد.
« النَّارُ یعْرَضُونَ عَلَیهَا غُدُوًّا وَعَشِیا وَیوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ» در برزخ، آنان صبح و شام بر عذاب آتش دوزخ عرضه می شوند، و روزی که قیامت برپا می شود خداوند به فرشتگان دستور می دهد خاندان فرعون را به شدیدترین عذاب داخل گردانید و گرفتار سازید. این است عقوبات وحشتناک و هراس انگیز که دامنگیر تکذیب کنندگانِ پیامبر خدا و کسانی می شود که با دستور و  فرمان او مبارزه می کنند.
آیه ی 50-47:
وَإِذْ یتَحَاجُّونَ فِی النَّارِ فَیقُولُ الضُّعَفَاء لِلَّذِینَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعًا فَهَلْ أَنتُم مُّغْنُونَ عَنَّا نَصِیبًا مِّنَ النَّارِ؛ و آنگاه  در دورن  آتش  با یکدیگر به  مجادله  برخیزند و ناتوانان  به ، گردنکشان  گویند که  ما پیروان  شما بودیم  ، آیا می  توانید اندکی  از این   آتشی  که  نصیب  ما شده  است  بکاهید ?
قَالَ الَّذِینَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُلٌّ فِیهَا إِنَّ اللَّهَ قَدْ حَكَمَ بَینَ الْعِبَادِ؛ آنان  که  سرکشی  کرده  بودند می  گویند : همه  ما در آتشیم   و خداست  که   میان  بندگانش  داوری  کرده  است.
وَقَالَ الَّذِینَ فِی النَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَبَّكُمْ یخَفِّفْ عَنَّا یوْمًا مِّنَ الْعَذَابِ؛ و آنان  که  در آتشند به  نگهبانان  جهنم  می  گویند : از پروردگارتان   بخواهیدتا یک  روز از عذاب  ما بکاهد.
قَالُوا أَوَلَمْ تَكُ تَأْتِیكُمْ رُسُلُكُم بِالْبَینَاتِ قَالُوا بَلَى قَالُوا فَادْعُوا وَمَا دُعَاء الْكَافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلَالٍ؛ می  گویند : آیا پیامبرانتان  با دلایل  روشن  نزد شما نیامده  بودند ? می ، گویند : بلی   می  گویند : پس  دعا کنید  و دعای  کافران  جز آنکه  تباه   شود هیچ  نخواهد بود.
خداوند از مجادله دوزخیان و سرزنش همدیگر و کمک خواستن آنها از نگهبانان، و این که این کار فایده ای برای آنان ندارد، خبر می دهد. پس می فرماید:« وَإِذْ یتَحَاجُّونَ فِی النَّارِ» و آن گاه که در دوزخ پیروان، گمراه سازیِ سرانِ گمراه کننده را دلیل گمراهی خود بیان می  کنند، و سران از پیرون خود بیزاری می جویند؛ « فَیقُولُ الضُّعَفَاء لِلَّذِینَ اسْتَكْبَرُوا» پیروان و مقلّدان به سرانی که در برابر حق  استکبار ورزیدند و آنها را به سوی چیزی دعوت کردند که به خاطر آن تکبّر ورزیدند، می گویند:« إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعًا» ما پیرو شما بودیم؛ شما ما را گمراه کردید و شرک ورزیدن و شر را برای ما آراستید و زیبا جلوه دادید.« فَهَلْ أَنتُم مُّغْنُونَ عَنَّا نَصِیبًا مِّنَ النَّارِ» پس آیا می توانید بخشی اندک از عذاب آتش را از ما دور کنید و یا به جای ما پذیرای آن باشید؟!
« قَالَ الَّذِینَ اسْتَكْبَرُوا» مستکبران در حالی که ناتوانی خود را بیان می کنند و نفوذ حکم الهی را در مورد همه اعلام می دارند، می گویند:« إِنَّا كُلٌّ فِیهَا إِنَّ اللَّهَ قَدْ حَكَمَ بَینَ الْعِبَادِ» ما همگی در آتش دوزخ هستیم و خداوند میان بندگان داوری کرده است و برای هریک بهره ای از عذاب مقّرر نموده است؛ پس به آن نمی افزاید و از آن نمی کاهد، و آنچه که خداوند با حکمت خود حکم نموده است تغییر نمی یابد. « وَقَالَ الَّذِینَ فِی النَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ» و مستکبران و ناتوانان که در آتش هستند به ماموران جهنّم می گویند:« ادْعُوا رَبَّكُمْ یخَفِّفْ عَنَّا یوْمًا مِّنَ الْعَذَابِ» از پروردگارتان بخواهید که یک روز عذاب را از ما بردارد تا شاید کمی راحت شویم. « قَالُوا أَوَلَمْ تَكُ تَأْتِیكُمْ رُسُلُكُم بِالْبَینَاتِ» نگهبانان دوزخ با سرزنش و با بیان این که میانجی گری آنها فایده ای برایشان ندارد و درخواستشان سودی به آنها نمی رساند به آنان می گویند: آیا پیغمبران شما آیه های روشن و دلایل آشکاری را برای شما نیاوردند تا با آن حق و صراط مستقیم و آنچه که آنان را به خدا نزدیک می نماید و آنچه که او را از خدا دور می نماید تشخیص دهید؟! « قَالُوا بَلَى» می گویند: آری ! آنها با دلایل و نشانه های روشن به نزد ما آمدند و حجت رسای الهی بر ما اقامه شد ولی ما ستم کردیم و بعد از روشن شدن حق با آن مخالفت ورزیدیم.« قَالُوا فَادْعُوا» نگهبانان دوزخ با تبّری جستن از دعا کردن و شفاعت نمودن برای آنها به دوزخیان می گویند: شما خودتان درخواست کنید، ولی آیا دعای آنان کاری از پیش می برد؟ خداوند متعال می فرماید:« وَمَا دُعَاء الْكَافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلَالٍ» و دعای کافران جز تباهی نیست. یعنی پوچ و بیهوده است، چون کفر  همه اعمال را نابود می نماید و مانع اجابت و پذیرفته شدن دعا می گردد.
آیه ی 52-51:
إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَیوْمَ یقُومُ الْأَشْهَادُ؛ ما پیامبرانمان  و مؤمنان  را در زندگی  دنیا و در روز قیامت  که  شاهدان   برای  شهادت  برپای  می  ایستند ، یاری  می  کنیم.
یوْمَ لَا ینفَعُ الظَّالِمِینَ مَعْذِرَتُهُمْ وَلَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ؛ در روزی  که  ستمکاران  را پوزش  خواستن  سود ندهد و نصیب  آنها لعنت  است و  آن  سرای  بد.
وقتی کیفر خاندان فرعون را در دنیا و برزخ و روز قیامت بیان کرد و حالت زشت و هولناک دوزخیان را که از پیامبران خدا روی برتافته و با آنها مبارزه کرده اند ذکر نمود و فرمود:« إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا» ما پیغمبران خود و کسانی را که ایمان آورده اند، در زندگی دنیا با دلایل و برهان و کمک نمودن یاری می دهیم، « وَیوْمَ یقُومُ الْأَشْهَادُ» و در آخرت آنان و پیروانشان را با دادن پاداش یاری می کنیم. و هرکس را که با آنها سرستیز داشته است، به شدّت عذاب می دهیم. « یوْمَ لَا ینفَعُ الظَّالِمِینَ مَعْذِرَتُهُمْ وَلَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ» روزی که عذرخواهی ِ ستمگران به آنان سودی نمی بخشد و نفرین و سرای بد بهره آنان خواهد بود که اقامت کنندگان در آن، حال و روزی بد دارند.
آیه ی 55-53:
وَلَقَدْ آتَینَا مُوسَى الْهُدَى وَأَوْرَثْنَا بَنِی إِسْرَائِیلَ الْكِتَابَ؛ ما به  موسی  مرتبه  هدایت  دادیم  و آن  کتاب  را به  بنی  اسرائیل  میراث   دادیم ،
هُدًى وَذِكْرَى لِأُولِی الْأَلْبَابِ؛ کتابی  که  خود هدایت  است  و برای  خردمندان  اندرز.
فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِی وَالْإِبْكَارِ؛ صبر کن  که  وعده  خدا حق  است   برای  گناهت  آمرزش  بخواه  و هر شامگاه  و  بامداد ، به  ستایش  پروردگارت  تسبیح  بگوی.
وقتی آنچه را که برای موسی و فرعون اتفّاق افتاد و سرانجام  فرعون و لشکریانش را بیان کرد و حکم کلّی که فرعون و دوزخیان را شامل می شود ذکر  نمود، بیان داشت که او به موسی هدایت را عطا کرد. یعنی آیات و  دانشی راکه هدایت یافتگان به وسیله آن راهیاب می شوند به او بخشید. « وَأَوْرَثْنَا بَنِی إِسْرَائِیلَ الْكِتَابَ» و بنی اسرائیل را وارثان کتاب نمودیم. یعنی هر نسل کتاب تورات را از نسلی دیگر به ارث می برد. « هُدَی» و این کتاب مشتمل بر هدایت و رهنمود است که آن دانش احکام شرعی و غیره می باشد، « وَذِكْرَى لِأُولِی الْأَلْبَابِ» و اندرزگوی خردمندان است؛ به خیر تذکر می دهد و به آن تشویق می نماید و با ترساندن آدمی از شر و بدی، وی را از آن باز می دارد. اما اینها برای هرکس مفید نیست، بلکه فقط خردمندان از آن پند می پذیرند. « فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ» ای پیامبر! شکیبا باش همان طور که پیامبران اولوالعزم پیش از تو شکیبایی ورزیده اند. بی گمان وعده خدا حق است. یعنی شک یا دروغی در وعده خدا نیست، پس نباید شکیبایی ورزیدن برای تو سخت باشد، بلکه وعده الهی حق و هدایتِ خالص است، و شکیبایان باید بر آن صبر نمایند و صاحبان بینش در تمسک جستن به آن تلاش کنند. پس گفته خداوند:« إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ» از اسبابی است که انسان را بر شکیبائی ورزیدن بر طاعت خداوند و دوری کردن از آنچه خدا دوست ندارد بر می انگیزد. « وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ» و آمرزش گناهانت را بخواه زیرا گناه تو را؛ از به دست آوردن سعادت و توفیق باز می دارد. پس خداوند او را به صبر فرمان داد که به وسیله آن هر امر محبوبی به دست می آید. و به طلب آمرزش فرمان داد زیرا در راستای دفع چیزی که از آن باید پرهیز شود کارساز است. « وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِی وَالْإِبْكَارِ» و بامدادان و شامگاهان به سپاس و ستایش پروردگارت بپرداز. این دو وقت از بهترین اوقات هستند و او را در ذکرهای واجب و مستحبّی وجود دارند که در این دو وقت باید گفته شوند چون ذکر خدا موجب جلب یاری و مدد او بر هر کاری می شود.
آیه ی 56:
إِنَّ الَّذِینَ یجَادِلُونَ فِی آیاتِ اللَّهِ بِغَیرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ إِن فِی صُدُورِهِمْ إِلَّا كِبْرٌ مَّا هُم بِبَالِغِیهِ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ ؛ آنان  که  بی  هیچ  حجتی  که  از آسمان  آمده  باشد در باره  آیات  خدا مجادله ، می کنند ، در دلشان  جز خیال  پیروزی  نیست  ، ولی  به  آن  نخواهند رسید  پس   به  خدا پناه  ببر که  او شنوا و بیناست.
خداوند متعال خبر می دهد که هرکس در آیات او به مجادله بپردازد تا به وسیله باطل آن را ابطال گرداند بدون این که از سوی او دلیل و حجتی داشته باشد این کار از برتری جویی در حق و برکسانی که حق را آورده اند و در سینه هایشان است، سرچشمه می گیرد. آنها می خواهند با باطلی که با خود دارند برحق برتری جویند. پس قصد و مرادشان این است . اما آنها به  این هدف نمی رسند . این نص صریح و مژده ایست مبنی بر  این که هرکس با حق به ستیز و  مجادله برخیزد مغلوب خواهد شد، و هرکس در مقابل حق به برتری جویی بپردازد در نهایت خوار و ذلیل می شود. « فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ» پس به خدا پناه ببر. چنان نکرد که از چه چیزی به خدا پناه ببرد، چون منظور کلی است. یعنی از کبری که باعث برتری جویی بر حق می شود به خدا پناه ببر. و از شیطان های انسی و جنّی به خدا پناه ببر، و از همه شرها به خدا پناه ببر. « إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ » همانا که خداوند شنوای بیناست و همه صداها را با وجود تنّوع و اختلاف آن می شنود، و همه دیدنی ها را در هر محل و جا و زمانی که باشند، می بیند.
آیه ی 59-57:
لَخَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَكْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا یعْلَمُونَ؛ آفرینش  آسمان  و زمین  از آفرینش  مردم  بزرگ  تر است  ، ولی  بیشتر مردم   نمی  دانند.
وَمَا یسْتَوِی الْأَعْمَى وَالْبَصِیرُ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَلَا الْمُسِیءُ قَلِیلًا مَّا تَتَذَكَّرُونَ؛ نابینا و بینا برابر نیستند  نیز آنهایی  که  ایمان  آورده  اند و کارهای   شایسته  کرده  اند با زشتکاران  یکسان  نباشند  چه  اندک  پند می  پذیرید.
إِنَّ السَّاعَةَ لَآتِیةٌ لَّا رَیبَ فِیهَا وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا یؤْمِنُونَ؛ قیامت  می  آید و در آن  تردیدی  نیست  ، ولی  بیشتر مردم  ایمان  نمی  آورند،
خداوند متعال به آنچه که در عقل ها جای گرفته است خبر می دهد، و آن این که آفرینش آسمان ها و زمین با وجود بزرگی و گستردگی شان بزرگ تر و مهم تر است از آفریدن مردم ، چرا که آفرینش آسمان ها نسبت به آفرینش آسمان ها و زمین بسیار کوچک است. پس کسی که اجرام  بزرگ را آفرید و محکم نموده، بر زنده کردن مردگان پس از مردنشان به طریق اولی تواناست. و این یکی از دلایل عقلی زنده شدن پس از مرگ است که قاطعانه بر معاد دلالت می نماید و فرد عاقل به محض اینکه به این دلیل بنگرد، در می یابد که زنده شدن پس از مرگ که پیامبران از آن خبر داده اند، اتفاق خواهد افتاد، و این  استدلال شک و شبهه را نمی پذیرد. اما هرکسی در این حقیقت نمی اندیشد، بنابراین فرمود:« وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا یعْلَمُونَ» امّا با وجود این امور که باعث کمال تصدیق و یقین می گردند بیشتر مردم تصدیق نمی کنند و ایمان نمی آورند.
آیه ی 60:
وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِینَ یسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ؛ پروردگارتان  گفت  : بخوانید مرا تا شما را پاسخ  گویم   آنهایی  که  از پرستش  من  سرکشی  می  کنند زودا که  در عین  خواری  به  جهنم  در آیند.
این از لطف خداوند نسبت به بندگان و از نعمت های بزرگ الهی بر آنان است و آنها را به چیزی فرا می  خواند که صلاح دین و دنیایشان در آن است. و به آنان دستور داده  تا به بارگاهش دعا کنند؛ دعای عبادت و دعای خواستن و طلب کردن ، و به  آنان وعده داده که دعاهایشان را می پذیرد و هرکس که از روی تکّبر از دعا و فراخواندن او سر باز زند وی را تهدید کرده و فرموده است:« إِنَّ الَّذِینَ یسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ» همانا کسانی که خود را بزرگ تر از آن می دانند که مرا به فریاد بخوانند، در حالی که خوار و پست هستند وارد دوزخ می گردند و به سزای استکبارشان عذاب و اهانت آنها را  فرا می گیرد.
آیه ی 65-61:
اللَّهُ الَّذِی جَعَلَ لَكُمُ اللَّیلَ لِتَسْكُنُوا فِیهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِرًا إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا یشْكُرُونَ؛ خداست  آن  که  شب  را برایتان  پدید آورد تا در آن  بیارامید و روز را، روشنایی  بخشید  خدا فضل  خویش  به  مردم  ارزانی  می  دارد  ولی  بیشتر مردم  سپاسگزار نیستند.
ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ خَالِقُ كُلِّ شَیءٍ لَّا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ؛ این  است  خدای  یکتا پروردگار شما ، آفریدگار هر چیزی  خدایی  جز او  نیست   به  کجا از ایمان  روی  برمی  گردانید.
كَذَلِكَ یؤْفَكُ الَّذِینَ كَانُوا بِآیاتِ اللَّهِ یجْحَدُونَ؛ همچنین  ، آنان  که  آیات  خدا را انکار می  کنند ، از ایمان  روی  بر می   گردانند.
اللَّهُ الَّذِی جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ قَرَارًا وَالسَّمَاء بِنَاء وَصَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ وَرَزَقَكُم مِّنَ الطَّیبَاتِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَتَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ ؛ خداست  که  زمین  را قرارگاه  شما ساخت  و آسمان  را چون  بنایی  بیفراشت   وشما، را صورت  بخشید ، و صورتهایتان  را نیکو ساخت   و از چیزهای   پاکیزه  و خوش  روزیتان  داد  این  است  خدای  یکتا پروردگار شما  برتر و  بزرگواراست  خدا آن  پروردگار جهانیان.
هُوَ الْحَی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ؛ او زنده  است   خدایی  جز او نیست   او را بخوانید در حالی  که  دین  او  رابه  اخلاص  پذیرفته  باشید ، که  ستایش  از آن  خدایی  است  که  پروردگار جهانیان  است.
در این آیات  کریمه بیاندیش که بر گستردگی رحمت خدا و فضل و لطف فراوان او و وجوب شکرگزاری برای او دلالت دارند. نیز بر کمال قدرت و فرمانروایی بزرگ او دلالت می کنند، و این که او چیزی را آفریده و دارای حیات مطلق است و متصف بودن او به حمد؛ به خاطر هر صفت کاملی است که بدان متصف است، و همه کارهایش نیک می باشد. نیز بر این دلالت می نماید که او پروردگار همه هستی است و همه تدابیری که در جهان بالا و پایین و در گذشته و حال و آینده انجام می شود به دست خداست و هیچ کسی اختیاری نداشته و هیچ چیزی از قدرت را در دست ندارد. پس او خداوند معبودِ یگانه است و هیچ کسی غیر از او سزاوار چیزی از عبادت نیست، همان طور که هیچ کسی مستحق ربوبیّت نمی باشد. در نتیجه با انشیدن در این آیات دل ها از معرفت خدا و محبت او و توسل به او و امید داشتن به وی سرشار می گردد. و خداوند خلق را به خاطر این دو  امر معرفت و عبادت خدا آفریده و  این همان هدفی است که خداوند تحقق آن را از بندگانش خواسته  است.
این دو چیز انسان را به خوبی و موفقیت و صلاح و سعادت دنیوی و اخروی می رساند. و اینها بهترین بخشش های خداوند بزرگوار به بندگانش می باشد . و هرکس  این دو چیز را از دست بدهد هر خیری را از دست داده و هر شری او را فرا گرفته است. پس، از خداوند متعال می خواهیم که دل های ما را سرشار از محبت و معرفت خویش نماید و حرکت های باطنی و ظاهری ما را خالص برای خود و تابع فرمان خویش بگرداند که هیچ خواسته ای بر او بزرگ جلوه نمی کند و دادن هیچ چیزی برایش ناممکن نیست . پس فرموده خداوند که می فرماید:« اللَّهُ الَّذِی جَعَلَ لَكُمُ اللَّیلَ لِتَسْكُنُوا فِیهِ» یعنی خداوند به خاطر شما شب را تاریک قرار داده تا در آن بیارامید و از حرکت باز  ایستید، حرکاتی که اگر ادامه داشته باشد به شما زیان می رساند، بنابراین با آمدن شب به رختخواب هایشان می روید و خداوند خواب را بر شما می افکند که به وسیله آن قلب و بدن استراحت می کنند. خواب از نیازهای ضروری انسان است و بدون آن نمی توان به زندگی ادامه داد. نیز در شب هر دوستی در کنار دوستش آرام می گیرد و فکر و حواس جمع می شود و مشغولیت ها فروکش می کند. « وَالنَّهَارَ مُبْصِرًا» و خداوند روز را به وسیله خورشید که همواره در آسمان نورافشانی می کند روشن گردانده است.
پس در روز از رختخواب هایتان بلند می شوید و به کارهای دینی و دنیوی خود مشغول می شوید. یکی به ذکر و تلاوت و دیگری به نماز می پردازد و آن یکی به دنبال دانش و درس می رود و یکی به خرید و فروش می پردازد. یکی به بنّایی و یکی به آهنگری و دیگر صنعت ها مشغول می گردد. یکی به سفر در دریا و یا خشکی می پردازد و دیگری به کشاورزی می پردازد و یا به حیواناتش رسیدگی می نماید. « إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا یشْكُرُونَ» بی گمان خداوند نسبت به مردم فضل و لطف دارد ولی بیشتر مردمان نمی دانند. یعنی خداوند دارای فضل و لطف بزرگی بر مردم است که این نعمت ها را به آنان بخشیده و رنج ها را از آنان دور نموده است و این ایجاب می نماید تا شکر او را کاملا به جای آورند و ذکر او را انجام دهند.
« وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا یشْكُرُونَ» ولی بیشتر مردم به علّت ظلم و جهالت و نادانی شان سپاس نمی گزارند. « وَقَلیِلُ مِّن عِبَادِِی َ الشَّکُورُ» و بندگان شگرگزارم اندک هستند؛ آنهایی که به نعمت های پروردگارشان اقرار می کنند و در برابر نعمت های پروردگارشان اقرار می کنند و در برابر خداوند فروتنی می نمایند و او را دوست می دارند  و از نعمت های خداوند در راستای اطاعت و خشنودی پروردگارشان استفاده می نمایند. « ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ» خدایی که آن کارها را کرده پروردگار شما و آفریدگار همه هستی است. یعنی در الوّهیت و ربوبّیت یگانه است، زیرا این نعمت ها را او به تنهایی بخشیده و این ناشی از ربوبیت اوست. و الوهیت او ایجاب می کند تا شکرش گزارده شود. « خَالِقُ كُلِّ شَیءٍ» آفریننده همه چیز است. این تاکید ربوبّیت اوست .« لَّا إِلَهَ إِلَّا هُوَ» و این که هیچ معبود به حقی جز او نیست، تاکید بر این است که تنها خداوند سزاوار عبادت است، و شریکی ندارد. سپس با صراحت به عبادت خود فرمان داد و فرمود:« فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ» چگونه از عبادت او که شریکی ندارد برگردانده می شوید بعد از آن که دلیل و راه را برایتان روشن کرده است؟! « كَذَلِكَ یؤْفَكُ الَّذِینَ كَانُوا بِآیاتِ اللَّهِ یجْحَدُونَ» همانگونه که شما ای مشرکان از توحید و یکتاپرستی باز داشته شدید، به همان انکار نمودند، از آن بازداشته شدند. یعنی به سزای این که آیات خدا را انکار می کردند و  بر پیامبرانشان تجاوز می نمودند از توحید و اخلاص و یگانه پرستی برگردانده شدند. همان گونه که خداوند متعال فرموده است:« وَإِذَا مَآ أُنزِلَت سُورَةُ نَّظَرَ بَعضُهُم إِلَی بَعضِ هَل یَرَکُم مِّن أَحَدِ ثُمَّ أٌنصَرَفُوا صَرَف اللَّهُ قُلُوبَهُم بِأَنَّهُم قَومُ لَّا یَفقَهُونَ» و هرگاه سوره ای نازل شود به همدیگر نگاه می کنند و می گویند:آیا کسی شما را می بیند؟» . آن گاه بر می گردند، خداوند دل هایشان را از حق برگردانده است چون آنها قومی هستند که نمی فهمند.
« اللَّهُ الَّذِی جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ قَرَارًا» خداوند آن ذاتی است که زمین را جایگاه شما قرار داد و آن را ساکن و مهّیا گرداند به گونه ای که همه مصالح و منافعتان را تامین می کند. می توانید آن را بکاوید و شخم بزنید و در آن  نهال ودرخت بکارید و بر روی آن خانه بسازید و در آن سفر کنید و  اقامت ورزید. « وَالسَّمَاء بِنَاء» و آسمان را سقفی برای زمین که شما در آن هستید قرار داد. و خداوند در آسمان روشنایی ها و علامت هایی ستارگان را قرار داده که در تاریکی های خشکی و دریا به وسیله آن راهیاب می شود. « وَصَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ» و شما را شکل بخشید، و شکل هایتان را زیبا بیافرید در میان حیوانات هیچ موجود زنده ای شکل و صورت بهتری از انسان ندارد. همان طورکه خداوند متعال فرموده است:« لَقَد خَلَقنَا الإِنسَنَ  فِی أَحسَنِ تَقوِیمِ» همانا ما انسان را در بهترین شکل آفریدیم. اگر می خواهی زیبایی انسان و کمال حکمت خداوند را در آن ببینی به هر عضوی از اعضای آن بنگر. آیا به نظر می آید که اگر این عضو در جای عضو دیگر بود بهتر می شد؟ و به گرایش های قلبی انسان ها به یکدیگر بنگر آیا این امر را در غیر انسان ها مشاهده می کنی؟ و به عقل و ایمان و محبت و معرفت آدمی بنگر که خداوند به او اختصاص داده و از بهتری اخلاق ها هستند و با زیباترین صورت ها مناسب و سازگاری دارند. « وَرَزَقَكُم مِّنَ الطَّیبَاتِ» و از پاکیزه ها به شما روزی داد. این شامل هرچیز پاکیزه ای می باشد از قبیل خوردنی و نوشیدنی و همسر و لباس، و دیدنی ها و شنیدنی ها و دیگر چیزهای پاکیزه ای که خداوند برای بندگانش میسر و فراهم نموده و اسباب آن را در دسترس آنها قرار داده است. و آنها را از پلیدی هایی که به بدن و دل و دینشان زیان می رساند منع کرده است.« ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَتَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ » آن خدایی که به تدبیر امورتان پرداخته و این نعمت ها را به شما بخشیده الله پروردگار شما است. پس بالا و والا است و خیر و احسان او فراوان است. و بس خجسته است خداوند متعال که همه جهانیان را با نعمت هایش پرورش داده  است.
« هُوَ الْحَی» اوست زنده که دارای حیات کامل می باشد و حیات  او مستلزم صفاتی ذاتی است که حیات او جز با آن کامل نمی گردد مانند شنیدن و دیدن و  توانایی و علم و کلام و دیگر صفت های کمالش که مستلزم حیات اویند.« لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ» هیچ معبود به حقی جز  او نیست . « فَادْعُوهُ» او را بخوانید، و این شامل دعای خواستن و دعای عبادت می باشد. « مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ» در عبادت و دعایتان قصد و هدفتان فقط خداوند متعال باشد. و اخلاص چیز است که بدان فرمان داده شده است همان طور که خداوند متعال فرموده است:« وَمَآ أُمِرُوا إِلَّا لِیَعبُدوا اللَّهَ مُخلِصینَ لَهُ الدِّینُ حُنَفَآءَ» و به ایشان دستور داده نشده است جز این که مخلصانه و حق گرایانه خدای را بپرستند. « الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ» همه ستایش ها و تعریف هایی که با زبان انجام می شوند مانند ذکر و آنچه به صورت عملی انجام می گیرد از قبیل عبادت و پرستش مردم برای خدایشان، همه اینها سزاوار خداوند یگانه است که شریکی ندارد. چون  او در صفت ها یگانه است که شریکی ندارد . چون او در صفت ها و افعال و همه نعمت هایش کامل است.
آیه ی 68-66:
قُلْ إِنِّی نُهِیتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَمَّا جَاءنِی الْبَینَاتُ مِن رَّبِّی وَأُمِرْتُ أَنْ أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ؛ بگو : مرا نهی  کرده  اند که  چیزهایی  را که  سوای  خدا می  پرستید پرستش   کنم ، در حالی  که  از جانب  پروردگارم  برای  من  دلایلی  روشن  آمده  است   و  به  من  فرمان  داده  اند که  در برابر پروردگار جهانیان  تسلیم  باشم.
هُوَ الَّذِی خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ یخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ ثُمَّ لِتَكُونُوا شُیوخًا وَمِنكُم مَّن یتَوَفَّى مِن قَبْلُ وَلِتَبْلُغُوا أَجَلًا مُّسَمًّى وَلَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ؛ اوست  آن  خدایی  که  شما را از خاک  ، سپس  از نطفه  ، سپس  از لخته  خونی ، بیافریده  است   آنگاه  شما را که  کودکی  بودید از رحم  مادر آورد تا به  سن   جوانی  برسید و پیر شوید  بعضی  از شما پیش  از پیری  بمیرید و بعضی  به  آن   زمان  معین  می  رسید و شاید به  عقل  دریابید.
هُوَ الَّذِی یحْیی وَیمِیتُ فَإِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا یقُولُ لَهُ كُن فَیكُونُ؛ اوست  که  زنده  می  کند و می  میراند  و چون  اراده  چیزی  کند می  گویدش  :  موجود شو  پس  موجود می  شود.
وقتی که فرمان داد عبادت خالصانه برای خدای یگانه انجام شود، و ادلّه آن را بیان کرد ، به صورت صریح  از پرستش غیر خداوند نهی نمود. پس فرمود:« قُلْ إِنِّی نُهِیتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ» ای پیامبر! بگو: من از این که معبودهایی را به جز خدا بپرستم که شما آنها را به فریاد می  خوانید از قبیل بت ها و هر آنچه که به جای خداوند مورد پرستش قرار می گیرد نهی شده ام . و من در کار خودم شک ندارم بلکه بر یقین و بصیرت هستم . بنابراین فرمود:« لَمَّا جَاءنِی الْبَینَاتُ مِن رَّبِّی وَأُمِرْتُ أَنْ أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ» زیرا دلایل آشکاری از جانب پروردگارم به سوی من آمده و فرمان یافته ام که با قلب و زبان و اعضای بدنم فرمانبردار و تسلیم پروردگار باشم؛ به صورتی که قلب و زبان و اعضا و جوارح من مطیع و فرمانبردار او باشد. و این به طور مطلق بزرگ ترین چیزی است که به آن دستور داده شده است ، همان طور که نهی از عبادت غیر خدا بزرگ ترین چیزی است که از آن نهی شده  است. سپس با بیان اینکه خداوند خود خالق و تکامل گر آفرینش شماست، بر توحید و یکتاپرستی تاکید نمود. پس همان طور که او به تنهایی شما را آفریده است شما هم باید فقط او را بپرستید. بنابراین فرمود:« هُوَ الَّذِی خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ» او خدایی است که شما را از خاک آفرید که پدرتان آدم علیه السلام را از خاک آفریده است سپس شما را از نطفه  آفرید و این ابتدای آفرینش سایر انسان ها است که از شکم مادرشان شروع می شود و سپس با بیان ابتدای آفرینش به بقیه مراحل آفرینش از قبیل خون بسته، تکّه گوشت، پدید آمدن استخوان ها و دمیده شدن روح  اشاره کرد.« ثُمَّ یخْرِجُكُمْ طِفْلًا» این گونه مراحل آفرینش الهی را می گذرانید تا این که شما را به صورت نوزادی از شکم مادرانتان بیرون می آورد. « ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ» سپس شما را زنده نگه می دارد تا به کمال قوّت خود می رسید. یعنی به قوّت عقل و توانایی جسم و همه نیروهای ظاهری و باطنی می رسید.« ثُمَّ لِتَكُونُوا شُیوخًا وَمِنكُم مَّن یتَوَفَّى مِن قَبْلُ» سپس شما را زنده نگه می دارد تا بپر و فرتوت شوید، و برخی از شما قبل از این که به مرحله فرتوتی برسند می میرند. « وَلِتَبْلُغُوا أَجَلًا مُّسَمًّى» و تا با این مراحل مقدر شده به مدّت معیّنی برسید که در آن عمرهایتان به پایان می رسد، « وَلَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ» و امید است شما حالات خود را بفهمید و در آن بیاندیشید، آن گاه خواهید  دانست خدایی که شما را به این مراحل در می آورد دارای قدرت کامل است و او خدایی است که عبادت فقط برای او شایسته است و شما از هر جهت ناقص می باشید. « هُوَ الَّذِی یحْیی وَیمِیتُ» فقط او به تنهایی زنده می کند و می میراند ، پس هیچ کس با سبب یا بدون سبب جز با اجازه ی او نمی میرد. « وَمَا یُعَمَّرُ مِن مُّعَمَّر وَلَا یُنقَصُ مِّن عُمُرِه إِلَّا فِی کِتَابِ إِنَّ ذَلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسیِرُ» و هیچ عمر داده شونده ای عمر داده نمی شود و از عمرش کاسته نمی گردد مگر این که اینها در کتابی ثبت و ضبط است، بی گمان این برای خداوند آسان است.« فَإِذَا قَضَى أَمْرًا» هرگاه بخواهد کار بزرگ یا کوچکی انجام پذیرد، « فَإِنَّمَا یقُولُ لَهُ كُن فَیكُونُ» تنها به آن می گوید: باش، پس می شود. سخن او رد نمی گردد و کسی نمی تواند از آن جلوگیری کند، و نیازی به تکرار فرمان ندارد.
آیه ی 76-69:
أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ یجَادِلُونَ فِی آیاتِ اللَّهِ أَنَّى یصْرَفُونَ؛ آیا ندیده  ای  آنهایی  که  در آیات  خدا مجادله  می  کنند چگونه  منحرف  می ، شوند ?
الَّذِینَ كَذَّبُوا بِالْكِتَابِ وَبِمَا أَرْسَلْنَا بِهِ رُسُلَنَا فَسَوْفَ یعْلَمُونَ؛ کسانی  که  این  کتاب  را دروغ  می  انگارند و آنچه  را که  به  وسیله  پیامبران فرستاده  ایم  تکذیب  می  کنند ، به  زودی  خواهند دانست.
إِذِ الْأَغْلَالُ فِی أَعْنَاقِهِمْ وَالسَّلَاسِلُ یسْحَبُونَ؛ آنگاه  که  غلها را به  گردنشان  اندازند و با زنجیرها بکشندشان  ،
فِی الْحَمِیمِ ثُمَّ فِی النَّارِ یسْجَرُونَ؛ در آب  جوشان  ، سپس  در آتش  ، افروخته  شوند.
ثُمَّ قِیلَ لَهُمْ أَینَ مَا كُنتُمْ تُشْرِكُونَ؛ آنگاه  به  آنها گفته  شود : آن  شریکان  که  برای  خدا می  پنداشتید کجا هستند?
مِن دُونِ اللَّهِ قَالُوا ضَلُّوا عَنَّا بَل لَّمْ نَكُن نَّدْعُو مِن قَبْلُ شَیئًا كَذَلِكَ یضِلُّ اللَّهُ الْكَافِرِینَ؛ آنگاه  به  آنها گفته  شود : آن  شریکان  که  برای  خدا می  پنداشتید کجا هستند?
ذَلِكُم بِمَا كُنتُمْ تَفْرَحُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیرِ الْحَقِّ وَبِمَا كُنتُمْ تَمْرَحُونَ؛ می  گویند : آنها را از دست  داده  ایم  ، بلکه  پیش  از این  چیزی  را به ، خدایی  نمی  خوانده  ایم   خدا کافران  را بدین  سان  گمراه  می  کند.
ادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِینَ؛ این  بدان  سبب  است  که  به  ناحق  در زمین  شادمانی  می  کردید و به  ناز می   خرامیدید.
« أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ یجَادِلُونَ فِی آیاتِ اللَّهِ أَنَّى یصْرَفُونَ» آیا ننگریسته ای به کسانی که در آیات روشن الهی مجادله می کنند؟ یعنی از حالت زشت آنها باید  تعّجب کرد که آنها چگونه از آیات روشن الهی روی گردان می شوند؟ و بعد از این بیان کامل چه چیزی روی می آورند؟ آیا دیگر آیات روشنی می یابند که مخالف با آیات خدا باشد؟ نه سوگند به خدا چنین نیست! یا شبهاتی می یابند که با هوی و  امیال آنها مطابقت دارد و به وسیله آن بر باطل خود ماندگار می شوند؟ پس بد چیزی است آنچه که آنها به جای آیات الهی گرفته اند و بد عملی است کردار آنان، که کتاب های خدا را تکذیب کردند و از پیامبران که بهترین و راستگوترین و عاقل ترین مردم هستند روی گردان شدند. اینها سزایی جز آتش داغ جهنّم ندارند بنابراین خداوند آنها را تهدید نمود که به این  عذاب گرفتار خواهند شد. پس فرمود:« فَسَوْفَ یعْلَمُونَ؛ إِذِ الْأَغْلَالُ فِی أَعْنَاقِهِمْ وَالسَّلَاسِلُ یسْحَبُونَ؛ فِی الْحَمِیمِ ثُمَّ فِی النَّارِ یسْجَرُونَ» پس حقیقت را خواهند دانست وقتی که طوق ها و زنجیرها در گردنشان خواهد بود و نمی توانند هیچ حرکتی بکنند و آنها و شیاطینشان بدان بسته می شوند و در آب بسیار داغ کشیده می شوند سپس بر آتش تافته می گردند و شعله های سوزان آتش بر آنها افروخته می شود، سپس به خاطر ترک و دروغشان توبیخ می شوند.
ثُمَّ قِیلَ لَهُمْ أَینَ مَا كُنتُمْ تُشْرِكُونَ ؛ مِن دُونِ اللَّهِ» سپس به آنان گفته می شود انبازهایی که به جای خدا پرستش می نمودید کجا هستند؟ آیا به شما فایده ای رساندند یا پاره ای از عذاب را از شما دور ساختند؟« قَالُوا ضَلُّوا عَنَّا» می گویند: آنها از دید ما ناپدید و پنهان شدند و حاضر نشدند و اگر حاضر می شدند فایده ای نمی بخشیدند. پس آنها  انکار می کنند و می گویند:« بَل لَّمْ نَكُن نَّدْعُو مِن قَبْلُ شَیئًا»  بلکه هرگز پیش از این ما چیزی را به نیاش نمی خواندیم. احتمال دارد که منظورشان انکار باشد، و گمان می برند که این کار به آنها فایده می رساند. و احتمال دارد که منظورشان اعتراف به باطل بودن الوهیت چیزهایی باشد که عبادت می کرده اند، و اقرار می کنند که خداوند در حقیقت شریکی ندارد، بلکه اینها با پرستش چیزهایی که خدا نبوده اند گمراه و خطاکار گشته  اند. و این احتمال صحیح تر به نظر می آید.
« كَذَلِكَ یضِلُّ اللَّهُ الْكَافِرِینَ» نیز بر همین دلالت می نماید. یعنی  ضلالتی که آنها در دنیا بر آن بودند ضلالتی است که برای هرکس آشکار می باشد. حتی آنها خودشان در روز قیامت به باطل بودن آن اقرار و اعتراف می نمایند. و معنی گفته خداوند که فرموده است:« وَمَا یَتَّبِعُ الَّذِینَ یَدعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ شُرَکَاءَ إِن یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ» و کسانی که به جز خدا شریکانی می خوانند جز از گمان پیروی نمی کنند». برایشان روشن می گردد. و فرموده الهی نیز بر همین مفهوم دلالت می نماید که فرموده است:« وَیَومَ القِیَمَةِ یَکفُرُونَ بِشِرکِکُم» و در روز قیامت به شرکتان کفر می ورزند و آن را انکار می کنند. « وَمَن أَضَلُّ مِمَّن یَدعُوا مِن دُونِ اللَّهِ مَن لَّا یَسبِجِیبُ لَهُ إِلَی یَومِ القِِیَمَةِ» و چه کسی گمراه تر از کسی است که به جای خدا کسانی را به فریاد می خواند که در روز قیامت او را اجابت نمی کنند؟! و به دوزخیان گفته می شود:« ذَلِكُم بِمَا كُنتُمْ تَفْرَحُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیرِ الْحَقِّ وَبِمَا كُنتُمْ تَمْرَحُونَ » عذاب گوناگونی که بدان گرفتار شده اید بدان جهت است که در زمین به سبب باطلی که بر آن بودید و با دانشی که به وسیله آن با دانش پیامبران مخالفت ورزیدید شادی می کردید، و از روی تجاوز و دشمنی و ستم و گناه بر بندگان خدا تکبر  نموده و به خود می نازیدید.
همان طور که خداوند در آخر این سوره می فرماید:« فَلَمَّا جَآءَتهُم رُسُلُهُم بِالبَیِنَتِ فَرِحُوا بِمَا عِندَهُم مِّنَ العِلمِ» وقتی که پیامبرانشان با دلایل آشکار نزد آنها آمدند با دانشی که داشتند شادمانی کردند. و همان طور که قوم قارون به او گفتند:« لَا تَفرَح إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الفَرِحینَ» شادمان مباش که خداوند شادی کنندگان را دوست ندارد. این شادمانی مذموم است چرا که موجب عذاب و کیفر می شود. به خلاف شادی نیکو که خداوند در مورد آن فرموده است:« قُل بَفَضلِ اللَّهِ وَبِرَحمَتهِ فَبِذلِکَ فَلیَنفَرَحُوا» بگو: به فضل و لطف خدا باید خوشحال شوند. و آن شاد شدن به خاطر داشتن علم مفید و عمل صالح است.
« ادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ» هریک از شما به طبقه ای از طبقات جهنّم که مناس با عملتان می باشد وارد شوید، « خَالِدِینَ فِیهَا» و جاودانه در آن بمانید. هرگز آنها از آن بیرون نمی شوند، « فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِینَ»  جایگاه متکّبران چه بد جایگاهی است! جایگاهی که در آن خوار و ذلیل می شوند و زندانی می گردند و عذاب داده می شوند و در میان گرما و سوزش آن به سر می برند.
آیه ی 77:
فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَإِمَّا نُرِینَّكَ بَعْضَ الَّذِی نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّینَّكَ فَإِلَینَا یرْجَعُونَ؛ پس  صبر کن  ، البته  وعده  خدا راست  است   یا بعضی  از آن  چیزها را که  به آنها وعده  داده  ایم  به  تو نشان  می  دهیم  یا تو را بمیرانیم  و آنها به   نزدما باز گردانیده  شوند.
« فَاصبِر» ای پیامبر! بر دعوت کردن قوم خود و آزاری که از جانب آنها به تو می رسد شکیبا باش. و از ایمان خود بر شکیبایی ات کمک بخواه. « إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ» بی گمان وعده خداوند حق است و به زودی دینش را یاری خواهد کرد و آن را بالا می برد و پیامبرانش را در دنیا و آخرت یاری می دهد. نیز از این که عذاب بر دشمنان تو در دنیا و آخرت واقع خواهد شد کمک بگیر، بنابراین فرمود:« فَإِمَّا نُرِینَّكَ بَعْضَ الَّذِی نَعِدُهُمْ» پس اگر پاره ای از آنچه به آنها وعده می دهیم به تو نشان دهیم، این گونه خواهد بود، « أَوْ نَتَوَفَّینَّكَ فَإِلَینَا یرْجَعُونَ» یا اگر قبل از اینکه آن را مشاهده کنید تو را بمیرانیم. آنان به سوی ما بازگردانده می شوند و آنها را طبق اعمالشان مجازات خواهیم کرد. « وَلَا تَحسَبَنَّ اللَّهَ غَفِلاً عَمَّا یَعمَلُ الظَّلِمُونَ» پس گمان مبر که خداوند از آنچه ستمگران می کنند غافل  است.
آیه ی 78:
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلًا مِّن قَبْلِكَ مِنْهُم مَّن قَصَصْنَا عَلَیكَ وَمِنْهُم مَّن لَّمْ نَقْصُصْ عَلَیكَ وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَنْ یأْتِی بِآیةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ فَإِذَا جَاء أَمْرُ اللَّهِ قُضِی بِالْحَقِّ وَخَسِرَ هُنَالِكَ الْمُبْطِلُونَ ؛ پیش  از تو پیامبرانی  فرستاده  ایم   داستان  بعضی  را برایت  گفته  ایم  و، داستان  بعضی  را نگفته  ایم   و هیچ  پیامبری  را نرسد که  آیه  ای  بیاورد مگر  به  فرمان  خدا  و چون  فرمان  خدا در رسد به  حق  داوری  گردد و آنان  که  بر  باطل  بوده  اند آنجا زیان  خواهند دید.
سپس پیامبر را دلجویی داد و او را به وسیله سرگذشت برادران پیامبرش وادار به شکیبایی نمود و فرمود:« وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلًا» تا « الْمُبْطِلُونَ» یعنی پیامبران زیادی را پیش از تو به سوی اقوامشان فرستاده  ایم که آنها را دعوت کردند و در مقابل اذّیت و آزارشان صبر کردند. « مِنْهُم مَّن قَصَصْنَا عَلَیكَ وَمِنْهُم مَّن لَّمْ نَقْصُصْ عَلَیكَ» داستان بعضی ها را برایت بازگو نموده ایم و داستان برخی ها را برای تو بیان نکرده ایم. و همه پیامبران تحت تدبیر الهی بوده و از خود اختیاری نداشته اند، « وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَنْ یأْتِی بِآیةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ» و هیچ پیامبری از آن پیامبران حق نداشته است که معجزه و نشانه شنیدنی یا عقلی ارائه دهد مگر به فرمان و خواست خداوند پس این پیشنهادِ پیشنهاد کنندگان به پیامبران مبنی بر اینکه فلان نشانه و معجزه را ارائه دهند این ناشی از تکذیب و ستم و عناد پیشنهاد کنندگان است، بعد از اینکه خداوند پیامبران را به وسیله نشانه هایی دالّ بر راستگویی شان و صحت آنچه که آورده اند  تاکید نمود. « فَإِذَا جَاء أَمْرُ اللَّهِ» پس هرگاه فرمان خدا برای قضاوت و فیصله دادن میان پیامبران و دشمنانشان سر رسد، « قُضِی بِالْحَقِّ» میان آنها به حق داوری می شود و به نجات پیامبران و پیروانشان و هلاک شدن تکذیب  کنندگان حکم می گردد، حکمی که به جا و درست است. « وَخَسِرَ هُنَالِكَ الْمُبْطِلُونَ» و به هنگام قضاوت مذکور باطل گرایان زیان می بینند؛ کسانی که باطل گر ایی تبدیل به صفت آنها شده و علم و عمل و هدفی که دارند باطل گشته است. پس این مخاطبان بپرهیزند از این که باطل خود را ادامه دهند که آن گاه همانند ایشان زیانمند می گردند. هیچ خیری در اینها نیست و نه در کتاب های آسمانی نجات ایشان ثبت گردیده است.
آیه ی 81-79:
اللَّهُ الَّذِی جَعَلَ لَكُمُ الْأَنْعَامَ لِتَرْكَبُوا مِنْهَا وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ؛ خداست  که  چارپایان  را برایتان  آفرید تا بر بعضی  سوار شوید و از گوشت   بعضی  بخورید.
وَلَكُمْ فِیهَا مَنَافِعُ وَلِتَبْلُغُوا عَلَیهَا حَاجَةً فِی صُدُورِكُمْ وَعَلَیهَا وَعَلَى الْفُلْكِ تُحْمَلُونَ؛ و شما را در آن  منافعی  است  و می  توانید با آنها به  حاجاتی  که  در نظر، دارید برسید  و بر آنها و بر کشتیها سوار شوید.
وَیرِیكُمْ آیاتِهِ فَأَی آیاتِ اللَّهِ تُنكِرُونَ؛ آیات  خویش  را به  شما می  نمایاند  پس  کدام  یک  از آیات  خدا را  انکارمی  کنید ?
خداوند بر بندگانش منّت می نهد که برای آنها چهارپایانی سودمند و مفید آفریده است. از جمله فواید آنها یکی سوار شدن و حمل بار با آنهاست، و این که از گوشت آنها استفاده شده و شیرشان نوشیده می شود. و از فوایدشان گرمازایی و تهیه وسایلی از مواد پشم هایشان می باشد، و فواید دیگری هم دارند. « وَلَكُمْ فِیهَا مَنَافِعُ وَلِتَبْلُغُوا عَلَیهَا حَاجَةً فِی صُدُورِكُمْ» و تا با سوار شدن بر آنها به مقاصدی که در دل دارید برسید. از قبیل رسیدن به مناطق دور دست و به دست آورن سرور و شادی با رسیدن به آن جا. « وَعَلَیهَا وَعَلَى الْفُلْكِ تُحْمَلُونَ » و شما بر مرکب های خشکی و دریایی حمل می شوید. خداوندی که این چهارپایان و کشتی ها را برایتان مسخّر نمود، شما را بر آن حمل می نماید و اسبابی را فراهم آورده است که متمّم کار این مرکب ها است و آنها بدون این اسباب نمی توانند کارشان را به انجام برسانند.
« وَیرِیكُمْ آیاتِهِ» و خداوند آیات و نشانه هایش را که بر یگانگی و اسما و صفاتش دلالت می کنند به شما نشان می دهد. و این از بزرگ ترین نعمت های خداست که آیات آفاقی و انفسی و نعمت های آشکارش را به آنها نشان داده و برایشان برشمرده است تا آن را بشناسند و شکر آن را به جای آورند و خداوند را یاد نمایند. « فَأَی آیاتِ اللَّهِ تُنكِرُونَ» پس کدام یک از آیات خدا را انکار می کنید و به آن اقرار نمی نمائید؟! چرا که برایتان ثابت شده که همه نشانه ها و نعمت ها از جانب خداوند متعال هستند. پس نه تنها جایی برای انکار و روی گرداندن از آن باقی نمانده است، بلکه خردمندان باید تلاش خود را در راستای اطاعت از او، و بریدن از همه چیز و خدمت کردن به او مبذول دارند.
آیه ی 85-82:
أَفَلَمْ یسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَینظُرُوا كَیفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ كَانُوا أَكْثَرَ مِنْهُمْ وَأَشَدَّ قُوَّةً وَآثَارًا فِی الْأَرْضِ فَمَا أَغْنَى عَنْهُم مَّا كَانُوا یكْسِبُونَ ؛ آیا در زمین  سیر نمی  کنند تا بنگرند که  عاقبت  کسانی  که  پیش  از آنها، می زیسته  اند چگونه  بوده  است  ? مردمی  که  نیرویشان  بیشتر و آثارشان  در  روی زمین  فراوان  تر بود  پس  آن  چیزها که  به  دست  می  آورند سودشان   نبخشید.
فَلَمَّا جَاءتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَینَاتِ فَرِحُوا بِمَا عِندَهُم مِّنَ الْعِلْمِ وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُوا بِهِ یسْتَهْزِؤُون؛ چون  پیامبرانشان  با دلایل  روشن  به  سویشان  آمدند ، به  دانش  خود دلخوش   بودند تا آن  چیزی  که  مسخره  اش  می  کردند آنها را در میان  گرفت.
فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا قَالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَكَفَرْنَا بِمَا كُنَّا بِهِ مُشْرِكِینَ؛ و چون  عذاب  ما را دیدند ، گفتند : به  خدای  یکتا ایمان  آوردیم  و به  آن   چیزهایی  که  شریک  خدا قرار داده  بودیم  کافر شدیم.
فَلَمْ یكُ ینفَعُهُمْ إِیمَانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا سُنَّتَ اللَّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ فِی عِبَادِهِ وَخَسِرَ هُنَالِكَ الْكَافِرُونَ؛ اما بدان  هنگام  که  عذاب  ما را دیدند دیگر ایمانشان  برایشان  سودی   نبخشید این  سنت  خداست  در رفتار با بندگانش   و کافران  در آن  روز زیان  کردند.
خداوند متعال کسانی را که پیامبران را تکذیب می کنند تشویق می نماید تا با دل و جان در زمین به سیر و سیاحت بپردازند و از دانشمندان سوال کنند. « فَینظُرُوا» و با فکر اندیشه و استدلال بنگرند، نه این که از روی غفلت و بی توجّهی از کنار حقایق رد شوند. « كَیفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ» پس بنگرند که سرانجام امتّ های گذشته همچون عاد و ثمود و غیره که قبل از ایشان بوده اند چگونه بوده  است، کسانی که « كَانُوا أَكْثَرَ مِنْهُمْ وَأَشَدَّ قُوَّةً وَآثَارًا فِی الْأَرْضِ» از اینها نیرومندتر و دارای اموال و آثار بیشتری از قبیل ساختمان ها و دژهای محکم و در شکوفا و کشتزارهای فراوان در زمین بودند. « فَمَا أَغْنَى عَنْهُم مَّا كَانُوا یكْسِبُونَ» ولی چیزهایی که به دست آورده بودند ایشان را از عذاب خدا وقتی که فرمان الهی آنها را فرا گرفت نجات نداد. پس توانایی شان چیزی از عذاب را از آنها دور نکرد و نتوانستند مال هایشان را به عنوان بلاگردان خود بدهند و از عذاب نجات یابند، و نتوانستند در قلعه های خود پناه بگیرند.
سپس جنایت و جرم بزرگ آنها را بیان کرد و فرمود:« فَلَمَّا جَاءتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَینَاتِ» وقتی پیامبرانشان با دلایل آشکار از قبیل کتاب های الهی و معجزات خارق العاده و علم مفید و روشنگر و هدایت دهنده از گمراهی و رهنمود کننده به سوی حق به نزد آنها آمدند، « فَرِحُوا بِمَا عِندَهُم مِّنَ الْعِلْمِ»  با دانشی که داشتند و مخالف دین پیامبران بود خوشحال شدند. و معلوم است که شاد شدن آنها بر شدت خشنودی از آن و تمسّک آنها به آن دانش، و دشمنی ورزیدنشان با حقّی که پیامبران آورده بودند دلالت می نماید. نیز نشانگر آن است که آنها باطل خود را حق قرار داده بودند. و این عام است و شامل همه علومی می باشد که به وسیله آن با آنچه پیامبران آورده اند مخالفت ورزیده شود. و آنچه که سزاوار است بیش از دیگر علوم جزو این دانش ها شمرده شود فلسفه و منطق یونانی است که به وسیله آن به مقابله با بسیاری از آیات قرآنی پرداخته شده و از جایگاه آن در دلها کاشته شده است. و دلایل یقینی و قاطع قرآن به صورت دلایلی لفظی که مفید یقین نیست و عقل بی خردان و اهل باطل بر آن مقدّم داشته شده نشان داده شده است. این بزرگ ترین الحاد در آیات خدا و مخالفت با آن است. « وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُوا بِهِ یسْتَهْزِؤُون» و عذابی که آنها آن را به باد تمسخر می گرفتند آنان را فرو گرفت.
« فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا قَالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَكَفَرْنَا بِمَا كُنَّا بِهِ مُشْرِكِینَ» پس وقتی که عذاب ما را دیدند اعتراف کردند، اما اقرارشان به آنها سودی نرساند و گفتند : « به خدای یگانه ایمان آورده ایم و به بت ها و انبازهایی که به سبب آن مشرک به شمار می آمده ایم کفر ورزیده ایم و از هر علم و عملی که با پیامبران مخالف است بیزاری می جوییم.
« فَلَمْ یكُ ینفَعُهُمْ إِیمَانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا» اما ایمانشان به هنگام مشاهده عذاب سخت ما بدیشان سودی نرساند. « سُنَّتَ اللَّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ فِی عِبَادِهِ» این شیوه الهی است که درباره بندگانش جاری است مبنی بر این که وقتی عذاب و کیفر خدا بر تکذیب کنندگان فرود آید و آنان در این هنگام ایما بیاورند ایمانشان اعتباری  ندارد و آنها را از عذاب نجات نمی دهد. چون ایمانشان ایمان اضطراری است و مجبور شده اند، و ایمانی است که بر اثر مشاهده انجام گرفته است، و تنها ایمانی صاحب خود را نجات می دهد که ایمان اختیاریِ به غیب و قبل از مشاهده قرائت عذاب باشد. « وَخَسِرَ هُنَالِكَ الْكَافِرُونَ» و به هنگام نابود شدن و چشاندن  عذاب، کافران هنگام نابود شدن و چشاندن  عذاب، کافران در دنیا و آخرتشان زیانبار می گردند، و زیانمند شدن تنها در این دنیا کافی نیست بلکه باید به عذاب سخت و ابدی گرفتار آیند.
پایان تفسیر سوره غافر

تفسیر راستین (ترجمه تیسیر الکریم الرحمن)، تألیف:علامه شیخ عبدالرحمن بن ناصر السعدی «رحمه الله» متوفای 1376 هجری قمری (1334هجری شمسی)، ترجمه: محمد گل گمشادزهی
 
مصدر:
دائرة المعارف شبکه اسلامی
islamwebpedia.com



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

از عبد خبر روايت است: علي روش وضوء رسول‎الله  صلی الله علیه و سلم  را به ما‌ ياد داد. نوجواني بر روي دستهايش آب ريخت تا دستهايش را خوب شست، بعد از آن با دستش از ظرف آب، آب برداشت و دهان و بيني و صورتش را سه بار شست، سپس دستهايش را با آرنجهايش شست، سپس دستش را داخل مشك كرد و با دست ديگرش مشك را از زير فشرد و دستش را بيرون آورد و هر دو دست را به هم ماليد و با كف دو دست تمام سرش را‌ يك بار مسح كرد، سپس پاهايش را با دو قوزک شُست، سپس یک مشت آب برداشت و نوشيد و گفت: رسول ‎الله  به همين صورت وضوء می‌گرفت.(مسند احمد – الموسوعة الحدیثیة ش 876 صحيح... اسناد آن حسن است. )

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 1476
دیروز : 3590
بازدید کل: 8969233

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010