|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>مسائل تاریخ اسلام>قدس > قدس از ديدگاه اسلام
شماره مقاله : 937 تعداد مشاهده : 540 تاریخ افزودن مقاله : 15/7/1388
|
قدس از ديدگاه اسلام قدس از ديدگاه اسلام از جايگاه ديني قابل توجهي برخوردار است و تمام گروهها، مذاهب و رويکردهاي اسلامي بر اين امر اتفاق نظر دارند پس جاي هيچ شگفتي نيست اگر تمام مسلمانان دفاع از قدس، غيرت نسبت به آن، پاسداري از حريم و مقدساتش و قرباني کردن جان و مال در راه حمايت از آن و دفع متجاوزان را بر خود واجب بدانند. ممکن است مسلمانان، اعراب و فلسطينيها در موضعگيري خود نسبت به مسألهي صلح با اسرائيل و جايز بودن يا نبودنش و در صورت جايز بودن، موفق شدن يا نشدنش اختلافنظر داشته باشند. اما همهي آنها ـ مسلمانها و اعراب و فلسطينيها ـ در اسلامي و عربي بودن قدس، لزوم حفظ اين هويت و مسألهي مقاومت با تلاشهاي مذبوحانهي اسرائيل براي يهودي کردن آن و تغيير آثار و مسخ شخصيت تاريخياش و زدودن نشان عربي و اسلامي و مسيحي از چهرهي آن اختلاف ندارند. قدس از قداست اسلامي بزرگي برخوردار است که در قلوب مسلمانان و در حافظهي آنها نقش بسته است. قدس قبلهي اول مسلمانان، سرزمين اسرا و معراج، سومين شهر ديني بزرگ مسلمانان، سرزمين نبوتها و برکات و سرزمين دفاع و جهاد است. قدس قبلهي اول مسلمانان: اولين چيزي که مورد قدس در احساس و حافظهي مسلمانان و انديشهي ديني آنها نقش بسته است اين است که پيامبر (صلى الله عنه) و اصحاب از زمان واجب شدن نماز در شب اسرا و معراج، در سال دهم بعثت ـ سه سال قبل از هجرت ـ تا شانزده ماه بعد از هجرتشان رو به آن نماز ميخواندند؛ تا اين که خداوند دستور داد که به جانب کعبه يا مسجدالحرام رو کنند: « وَمِنْ حَيثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيثُ مَا کُنْتُمْ فَوَلُّواْ وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ: و از هر جا که بيرون رفتي رو به سوي مسجدالحرام کن و اي مؤمنان [به هنگام نماز] هر جا که بوديد رو به سوي آن کنيد» [بقره/ 150]. در مدينهي منوره نشانهي بارزي باقي مانده است که بر اين مسأله تأکيد دارد. آن اثر «مسجد ذوالقبلتين» است. مسجدي که مسلمانان در آن نمازي را اقامه کردند که قسمتي از آن رو به قدس و قسمت ديگرش رو به مکه بود. آن مسجد هم اکنون نيز پابرجاست و آن را تعمير کردهاند و مورد بازديد قرار گرفته و در آن نماز اقامه ميشود. يهوديها جنجالي را در مدينه دربارهي اين تغيير و تحول برپا کردند و قرآن در پاسخ آنها فرمود که جهتها همه از آنِ خدا هستند و اوست براي نمازگذار مشخص ميکند که کدام جهت قبله به حساب ميآيد: « سَيقُولُ السُّفَهَآءُ مِنَ النَّاسِ مَا وَلاَّهُمْ عَن قِبْلَتِهِمُ الَّتِي کَانُواْ عَلَيهَا قُل للَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ يهْدِي مَن يشَآءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ * وَکَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِّتَکُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى النَّاسِ وَيکُونَ الرَّسُولُ عَلَيکُمْ شَهِيداً وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي کُنتَ عَلَيهَآ إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَن يتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّن ينقَلِبُ عَلَى عَقِبَيهِ وَإِن کَانَتْ لَکَبِيرَةً إِلاَّ عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ وَمَا کَانَ اللَّهُ لِيضِيعَ إِيمَانَکُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَّحِيمٌ: و به زودي مردم کم خرد خواهند گفت: چه چيز آنان را از قبلهاي که بر آن بودند رويگردان کرد؟ بگو: مشرق و مغرب از آنِ خداست؛ هر که را خواهد به راه راست هدايت ميکند. و بدين گونه شما را امتي ميانه قرار داديم، تا بر مردم گواه باشيد و پيامبر بر شما گواه باشد و قبلهاي را که [چندي] بر آن بودي، مقرر نکرديم جز براي آن که کسي را که از پيامبر پيروي ميکند، از آن کس که از عقيدهي خود برميگردد باز شناسيم؛ هرچند [اين کار] جز بر کساني که خدا هدايت[شان] کرده سخت گران بود؛ و خدا بر آن نبود که ايمان شما را ضايع گرداند. زيرا خدا [نسبت] به مردم دلسوز و مهربان است» [بقره/ 142-143] آنها گفتند: نماز مسلمانان در آن سالها تباه و هدر گشته است چون رو به قبلهي درستي نبوده است. خداوند هم در جواب آنها فرمود: «و ما کان الله ليضيع ايمانکم: خداوند بر آن نبود که ايمان شما را ضايع گرداند» چرا؟ چون نمازي رو به قبلهاي درست و مورد رضايت خداوند بوده است. قدس سرزمين إسرا و معراج: دومين تصوير از قدس که در شعور مسلمانان نقش بسته است اين است که خداوند آن را پايان سفر زميني و آغاز سفر آسماني معراج پيامبر قرار داده است. خداوند اين گونه اراده فرمود که سفر زميني و شبانهي پيامبر از مکه و از مسجد الحرام آغاز شده و در مسجدالأقصي پايان يابد و اين مسأله هم بيهوده و تصادفي نبوده است. بلکه تدبير و حکمت خداوندي اين گونه اقتضا کرده است که خاتم رسولان و انبيا در آنجا با پيامبران گرامي ديدار کرده و نماز را به امامت براي آنها اقامه کند. اين موضوع هم به معناي انتقال رهبري ديني جهان از بنياسرائيل به امت، پيامبر و کتابي نو بود، يعني امتي جهاني و کتاب و پيامبري عالَمي، همچنان که خداوند فرموده است: « وَمَآ أَرْسَلْنَاکَ إِلاَّ رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ» [أنبياء/ 107] و يا « تَبَارَکَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيکُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيراً: والا مقام و جاويد کسي است که قرآن را بر بندهي خود نازل کرده است تا اين که جهانيان را بيم دهد» [فرقان/ 1.]قرآن ابتدا و انتهاي اين سفر را در اولين آيه از سورهاي که به نام سفر هم هست (إسراء) به صراحت بيان کرده است: « سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِي بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيهُ مِنْ آياتِنَآ ... : تسبيح خداي را سزاست که بندهي خود را در شبي از مسجدالحرام به مسجدالأقصي برد آنجا که دور و بر آن را پربرکت ساختهايم تا برخي از نشانههاي خود را بدو بنمايانيم» [أسراء/ 1]. اين آيه مسجدالحرام را با وجود برکات و بزرگيهايي که دارد به هيچ صفتي توصيف نکرده اما مسجدالاقصي را به وصف « الَّذِي بَارَکْنَا حَوْلَهُ » ستوده است. البته چيزي که پيرامونش مبارک است به طريق اَولي خودش هم مبارک است. داستان اسرا و معراج سرشار از رمزها و دلالتهايي است که نشان دهندهي اهميت اين مکان مبارک ميباشند. مکاني که جبرئيل، براق ـ موجود عجيبي که وسيله انتقال از مکه به قدس بوده است ـ را در آن بسته است. جبرئيل آن را به سنگ بسته است تا از سفر ديگرش از مسجدالاقصي يا قدس به آسمانها و به «سدرة المنتهي» برگردد. اين امر باعث شده است که خاطرات اين سفر با ديدن «صخره» و «حائط البراق» در ذهن مسلمانان تداعي شود. اگر قدس در اين سفر مورد توجه ويژهاي نبود معراج به طور مستقيم از مکه به آسمان هم ممکن بود همچنان که قرآن و احاديث هم به اين امر دلالت دارند. از نتايج سفر اسرا پيوند ميان آغاز و پايان سفر يعني مسجدالحرام و مسجدالاقصي بود. اين پيوند در ذهن، قلب و وجدان انسان مسلمان داراي تأثير و الهام ويژهاي است به گونهاي که قداست يکي از آن دو مسجد از قداست ديگري جدا نيست و هر کس در احترام به يکي از آنها کوتاهي کند ممکن است در مورد ديگري هم بدان مبتلا گردد. قدس سومين شهر مقدس: در اسلام قدس، سومين شهر مقدس به شمار ميآيد. اولين شهر مقدس مکه است که خداوند آن را به وجود مسجدالحرام مشرف نموده است. دومي مدينهي منوره است که مسجدالنبي در آن قرار داشته و مرقد پيامبر اسلام را هم در خود جاي داده است. سومي هم قدس يا بيتالمقدس است که خداوند آن را به وسيلهي مسجدالاقصي مورد تکريم قرار داده است. در اين باره متفقعليه از ابوهريره و ابوسعيد خدري (رضي الله عنه) روايت شده است که پيامبر فرموده است: «لا تشدّ الرحال إلاّ إلي ثلاثة مساجد: المسجد الحرامِ، والمسجد الأقصي، و مسجدي هذا: بار سفر جز به سوي سه مسجد بسته نميشود: مسجد الحرام، مسجد الاقصي و مسجد من. » اين که در کدام مسجد نماز گزارده شود تفاوتي از نظر پاداش ندارد و همهي مساجد از نظر پاداش يکسانند و تفاوتي با هم ندارند و براي مسلمان جايز نيست براي نمازگذاردن در هيچ مسجدي به آن سفر کند جز به اين سه مسجد. اين حديث به اسلوبِ حَصْر آمده است لذا نبايد هيچ مسجد ديگري با آنها قياس شود. قرآن اهميت مسجدالاقصي و برکت آن را قبل از درست کردن مسجدش و چند سال قبل از هجرت بيان کرده است. براي نمونه ميتوان حديثي که پيشتر ذکر شد نام برد يا از اين حديث که ميفرمايد: «الصلاة في المسجد الاقصي تعدل خمسمائة صلاة ماعدا المسجد الحرام و المسجد النبوي» يعني: «نماز در مسجدالاقصي برابر 500 نماز است البته جز در مسجدالحرام و مسجد نبوي» (متفق عليه) يا اين حديث که ابوذر روايت کرده است: «أن النبي سئل: أي المساجد بني في الارض أول: قال: المسجد الحرام ثم قيل: ثم أي؟ قال: المسجد الاقصي. يعني «از پيامبر سؤال شد: چه مسجدي براي اولين بار در زمين ساخته شده است؟ فرمود: مسجدالحرام. سپس پرسيده شد: بعد از آن چه؟ فرمود: مسجد الاقصي» (متفق عليه) در حالي که اسلام مسجدالاقصي را سومين مسجد بزرگ در اسلام قرار داده است و به تبع اين، قدس را هم به دو شهر بزرگ اسلام (مکه و مدينه) پيوند داده است؛ با اين کار خواسته است اصل مهمي از اصول خود را معين کند: اسلام براي ساختن آمده است نه براي ويران کردن و براي کامل کردن نازل شده نه براي درهم شکستن. قدس سرزمين نبوتهاست و مسلمانان به پيامبران و انبياء خداوند سزاوارترند همچنان که پيامبر به يهوديهاي مدينه فرمود: «نحن اولي بموسي منکم» يعني «ما از شما به موسي سزاوارتريم.» قدس سرزمين نبوتها و برکتها: قدس بخشي از سرزمين فلسطين بلکه نقطهي درخشان و نگين آن محسوب ميشود. خداوند اين سرزمين را پنج بار در قرآن وصف کرده است: 1- در آيهي اسراء و هنگام توصيف مسجدالاقصي: « الَّذِي بَارَکْنَا حَوْلَهُ » [أسرا/ 1] 2- هنگام صحبت کردن دربارهي سرگذشت ابراهيم خليل: « وَنَجَّينَاهُ وَلُوطاً إِلَى الأَرْضِ الَّتِي بَارَکْنَا فِيهَا لِلْعَالَمِينَ: و او و لوط را به سوي آن سرزميني که براي جهانيان در آن برکت نهاده بوديم، رهانيديم» [انبياء/ 71.] -3درداستان موسي آنجا که بعد از غرق کردن فرعون و سربازانش دربارهي بنياسرائيل فرموده است:« وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ کَانُواْ يسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا الَّتِي بَارَکْنَا فِيهَا وَتَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ الْحُسْنَى عَلَى بَنِي إِسْرَآئِيلَ بِمَا صَبَرُواْ ... : و ما همهي نواحي و جهات پرنعمت و برکت را به قوم مستضعف[بنياسرائيل] واگذار کرديم و وعدهي نيک پروردگارت بر بنياسراييل به خاطر صبري که نشان دادند تحقق يافت» [اعراف/ 137] -4در داستان سليمان و توصيف قدرت و پادشاهي که خداوند در اختيار او نهاده بود ـ مُلکي که براي هيچ کس بعد از او سزاوار نبود ـ از جمله اين قدرتها تسخير و در اختيار گرفتن باد بود: « وَلِسُلَيمَانَ الرِّيحَ عَاصِفَةً تَجْرِي بِأَمْرِهِ إِلَى الأَرْضِ الَّتِي بَارَکْنَا فِيهَا .... : ما باد تند را فرمانبردار سليمان کرده بوديم تا به فرمان وي به سوي سرزميني حرکت کند که پرخير و برکتش ساخته بوديم» [انبياء/ 81] -5 در داستان سبأ و توصيف امنيت و آسايشي که خداوند بر ايشان فراهم کرده بود: « وَجَعَلْنَا بَينَهُمْ وَبَينَ الْقُرَى الَّتِي بَارَکْنَا فِيهَا قُرًى ظَاهِرَةً وَقَدَّرْنَا فِيهَا السَّيرَ سِيرُواْ فِيهَا لَيالِي وَأَياماً آمِنِينَ: ميان آنان و شهرهاي ديگري که پرنعمت و برکتش کرده بوديم شهرکها و روستاهايي ساخته و پرداخته بوديم که نمايان بود و در ميان آنها فاصلههاي مناسب و نزديک به هم ترتيب داده بوديم [و بديشان پيام داديم که] شبها و روزها در آنجاها در امن و امان سبر و سفر کنند» [سبأ/ 18] اين سرزمينهايي که خداوند آنها را با برکت گردانيده است سرزمينهاي شام و فلسطين هستند. «آلوسي»، مفسر قرآن، در اين زمينه گفته است: «مراد از سرزمينهايي که بابرکت گردانده شدهآند يکي سرزمين شام است به خاطر درختان ميوهها و رفاهي که اهاليش از آن برخوردارند. از ابن عباس روايت شده است: که منظور سرزمين بيتالمقدس است. ابن عطيه گفته استک مفسران بر اين امر اتفاق نظر دارند» [1]. گروهي از مفسران قديم و جديد قرآن بر اين باورند که در اين فرمودهي خداوند: « وَٱلتِّينِ وَٱلزَّيتُونِ * وَطُورِ سِينِينَ * وَهَـٰذَا ٱلْبَلَدِ ٱلأَمِينِ » [تين/ 3-1] مراد از انجير و زيتون سرزميني است که در آن ميرويند و آن سرزمين هم بيتالمقدس است. ابن کثير گفته است: «بعضي از مفسران گفتهاند: «اينها سه مکاني هستند که خداوند در هر يک از آنها پيامبري از پيامبران اولوالعزم و داراي شريعت بزرگ را مبعوث کرده است. اولين محل، محل انجير و زيتون يعني «بيت المقدس» است که خداوند عيسي بن مريم (عليهما السلام) را در آن مبعوث کرده است. دومي «طور سينا» است که خداوند روي آن با موسي بن عمران سخن گفته است. سومي هم «مکه» يعني همان سرزمين امني است که هر کس وارد آن شود در امنيت است. پس با اين تفسير و تأويل اين سه قسمت [انجير و زيتون، طور سينين، بلد امين] با هم همآواز و هماهنگ ميشوند. پس در حالي که بلد امين به محل به وجود آمدن اسلام، رسالت محمد، و طور سينين به محل به وجود آمدن يهوديت يعني رسالت حضرت موسي، اشاره دارند، پس انجير و زيتون هم به رسالت عيسي اشاره ميکنند که در کنار بيتالمقدس به وجود آمد و در آنجا و در کوه زيتون موعظهي مشهورش را ايراد نمود[2.] سرزمين دفاع و جهاد: قدس، در نزد مسلمانان سرزمين جهاد و دفاع است. سخن قرآن دربارهي مسجد الاقصي و حديث پيامبر (صلى الله عليه وسلم) دربارهي فضل نماز در آن از جمله مژدههايي هستند به اين که اسلام قدس را فتح خواهد کرد و از آنِ مسلمانان خواهد شد و براي اقامهي نماز بار سفر به سوي آن خواهند بست و در آن براي خداوند نماز و عبادت خواهند کرد. قدس ـ که در آن زمان «ايليا» نام داشت ـ در زمان خليفهي دوم اسلام حضرت عمر بن خطاب (رضي الله عنه) فتح شد. «صفر ونيوس» اسقف اعظم قدس، گفت که کليد را تنها به دست خود خليفه خواهد داد نه به دست فرماندهاي از فرماندهانش. عمر در آن سفر تاريخي و شگفتانگيزش به سوي قدس به راه افتاد و با مسيحيان آنجا معاهدهي معروفش را منعقد کرد که در تاريخ به «العهد العمري» يا«العهدة العُمرية» معروف است. او در آن معاهده، امنيت معابد، عقايد، عبادتها و جانها و مالهايشان را تضمين کرد. تعدادي از فرماندهان مسلمان از جمله خالد بن وليد، عبدالرحمن بن عوف، عمرو بن عاص و معاويه ابن ابوسفيان اين سند را امضا کردهاند[3.] خداوند به پيامبر خبر داده است که دشمنان، اين سرزمين مقدس را اشغال کرده يا آن را به تجاوز و اشغال تهديد خواهند کرد. به همين سبب امتش را براي نگهباني از آن و جهاد براي دفاع از آن تشويق کرده است تا مبادا به دست دشمنان بيفتد. و هرگاه هم اين گونه مقدر شد که دست آنها بيفتد براي آزاديش جهاد کنند. همچنان که ميبينيم پيامبر از جنگي که ميان مسلمانان و يهوديها اتفاق خواهد افتاد خبر داده و فرموده است که پيروزي در نهايت از آنِ مسلمانان خواهد بود و تمام چيزها، حتي سنگها و درختان، در صف مسلمانان خواهند بود. مسلمانان را به مخفيگاه يهوديان راهنمايي خواهند کرد ـ چه با زبان حال چه با زبان گفتار[4] از ابو اُمامه باهلي روايت شده که پيامبر (صلى الله عليه وسلم) فرموده است: «لا تزال طائفة من امّتي علي الحق ظاهرين، لعدوّهم قاهرين لا يضرّهم من خالفهم إلاّ ما أصابهم من لأواء (أي أذي) حتي يأتي امر الله و هم علي ذلک قالوا و أين هم يا رسول الله؟ قال: ببيت المقدس و أکناف بيت المقدس» يعني «هميشه گروهي از امت من خواهند بود که بر حق خواهند بود و دشمنانشان را شکست خواهند داد و کساني که با آنها رو به رو ميشوند به آنها آسيبي نميرسانند، جز اندک اذيتي که به آنها خواهد رسيد. تا امر خدا خواهد آمد و آنها همچنان بر حق هستند. گفتند: آنها کجا هستند اي پيامبر خدا؟ فرمود: در بيتالمقدس و اطراف بيتالمقدس»[5.] نويسنده: دکتر يوسف قرضاوي بر گردان: محسن نيکخواه سايت نوار اسلام IslamTape.Com پاورقيها ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ازکتاب «القدس قضية کل مسلم» الدکتور يوسف القرضاوي، الرسالة، ط اول،1421/2001 [1]آلوسي، تفسير روح المعاني، جلد 22، ص 129 [2]تفسير قاسمي، ج17، ص 9196 مفسر اينجا گفته است که عبارت نقل شده از طرف ابن کثير از شيخ الاسلام ابن تيميه است. [3]تاريخ طبري، چاپ دارالمعارف مصر، ج 3، ص 609 [4]اشاره به حديثي متفق عليه که ابن عمر و ابوهريره روايت کردهاند. [5]عبدالله بن احمد در مسند ج 5، ص 269 آن را روايت کرده است و گفته است که آن را با خط پدرم ديدهام. هيثمي گفته است، عبدالله ابن احمد از پدرش و نيز از طبراني آن را روايت کردهاند و رجال اين حديث ثقه هستند. ج 7، ص 288
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|