|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
قرآن و حدیث>تفسیر قرآن>سوره مجادله > تفسیر سوره مجادله از تفسیر راستین ترجمه تیسیر الکریم الرحمن
شماره مقاله : 9455 تعداد مشاهده : 272 تاریخ افزودن مقاله : 17/1/1390
|
تفسیر سوره مجادله
مدنی و 22 آیه است. بسم الله الرحمن الرحیم آیه ی 4-1: قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِی تُجَادِلُكَ فِی زَوْجِهَا وَتَشْتَكِی إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ یسْمَعُ تَحَاوُرَكُمَا إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ خدا سخن زنی را که در باره شوهرش با تو، به مجادله آمده است و به خدا شکوه می کند ، شنید و خدا گفت و گوی شما را می شنود ، زیرا شنوا و بیناست. الَّذِینَ یظَاهِرُونَ مِنكُم مِّن نِّسَائِهِم مَّا هُنَّ أُمَّهَاتِهِمْ إِنْ أُمَّهَاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِی وَلَدْنَهُمْ وَإِنَّهُمْ لَیقُولُونَ مُنكَرًا مِّنَ الْقَوْلِ وَزُورًا وَإِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ از میان شما کسانی که زنانشان را ظهار می کنند بدانند که زنانشان ، مادرانشان نشوند ، مادرانشان فقطزنانی هستند که آنها را زاییده اند ، و سخنی ناپسند و دروغ است که می گویند و خدا از گناهان در گذرنده است و آمرزنده است. وَالَّذِینَ یظَاهِرُونَ مِن نِّسَائِهِمْ ثُمَّ یعُودُونَ لِمَا قَالُوا فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مِّن قَبْلِ أَن یتَمَاسَّا ذَلِكُمْ تُوعَظُونَ بِهِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ آنهایی که زنانشان را ظهار می کنند ، آنگاه از آنچه گفته اند پشیمان می شوند ، پیش از آنکه با یکدیگر تماس یابند ، باید بنده ای آزاد کنند این پندی است که به شما می دهند و خدا به کارهایی که می کنید آگاه است. فَمَن لَّمْ یجِدْ فَصِیامُ شَهْرَینِ مُتَتَابِعَینِ مِن قَبْلِ أَن یتَمَاسَّا فَمَن لَّمْ یسْتَطِعْ فَإِطْعَامُ سِتِّینَ مِسْكِینًا ذَلِكَ لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَلِلْكَافِرِینَ عَذَابٌ أَلِیمٌ اما کسانی که بنده ای نیابند ، پیش از آنکه با یکدیگر تماس یابند ، باید، دو ماه پی در پی روزه بدارند و آن که نتواند ، شصت مسکین را طعام دهد و این بدان سبب است که به خدا و پیامبرش ایمان بیاورید اینها حدود خداست و برای کافران عذابی است دردآور. این آیات کریمه درباره مردی از انصار نازل شده اند،؛ مردی که زنش از او به خدا شکایت برد و درباره شوهرش با پیامبر به بحث و مجادله پرداخت، چون شوهرش بعد از زندگانی طولانی و بعد از آن که از آن زن صاحب فرزندانی شده و به پیرمردی سالخورده تبدیل شده بود او را بر خود حرام کرد. پس زن شکایت را به خدا و پیامبرش رساند و در این باره سخن گفت و چندین بار درخواستش را تکرار کرد. پس خداوند متعال فرمود:« قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِی تُجَادِلُكَ فِی زَوْجِهَا وَتَشْتَكِی إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ یسْمَعُ تَحَاوُرَكُمَا» به راستی خداوند سخن زنی را شنید که درباره همسرش با تو بحث و مجادله می کرد و به خدا شکایت می برد، و خداوند گفتگوی شما دو تا را می شنود. « إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ» بی گمان خداوند شنواست و همه ی صداها را در همه اوقات و علی رغم گوناگون بودن نیازها می شنود. « بَصِیرٌ» و بیناست و خزیدن مورچه سیاه را بر صخره سنگی در شبی ظلمانی و تاریک می بیند. دراین جا خداوند از کمال شنوا و بینا بودن خود خبر می دهد و می فرماید: شنوایی و بینایی خداوند همه امور کوچک و بزرگ را احاطه کرده است، و در ضمن اشاره به این است که خداوند شکایت و بلایی را که این زن بدان گرفتار شده است دفع می کند. بنابراین، حکم آن زن و حکم زنان دیگر را به طور عام بیان کرد و فرمود:« الَّذِینَ یظَاهِرُونَ مِنكُم مِّن نِّسَائِهِم مَّا هُنَّ أُمَّهَاتِهِمْ إِنْ أُمَّهَاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِی وَلَدْنَهُمْ» کسانی از شما که با زنانشان ظهار می کنند. ظهار عبارت از این که شوهر به زنش بگوید: «أنتِ عَلَیً کَظَهرِ أُمَّی» تو بر من هم چون پشت مادرم هستی. یا هر زن دیگری از محارمش. یا بگوید:« أنتِ عَلَیَّ حَرَامُ» تو بر من حرام هستی. و چون آن ها می گفتند تو برای من همانند پشت «ظهر» مادرم هستی خداوند این عمل را ظهار نامید، پس فرمود:« الَّذِینَ یظَاهِرُونَ مِنكُم مِّن نِّسَائِهِم مَّا هُنَّ أُمَّهَاتِهِمْ» کسانی از شما که با زنانشان ظهار می کنند، آنان مادرانشان نیستند. یعنی چگونه این سخن را می گویند! سخنی که آن ها می دانند حقیقت ندارد؟! پس آن ها چگونه آن را بر زبان می آورند و همسرانشان را به مادرانشان که آن ها را زاده اند تشبیه می کنند؟ بنابراین خداوند این را کاری بزرگ و زشت قرار داد و فرمود:« وَإِنَّهُمْ لَیقُولُونَ مُنكَرًا مِّنَ الْقَوْلِ وَزُورًا» و بی گمان آن ها سخن زشت و دروغ می گویند.« وَإِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ» و خداوند بخشنده آمرزنده است و هرکسی که مخالفتی از او سرزده باشد و آن را با توبه نصوح جبران نماید خداوند او را می آمرزد. « وَالَّذِینَ یظَاهِرُونَ مِن نِّسَائِهِمْ ثُمَّ یعُودُونَ لِمَا قَالُوا» علما در مورد معنی« یعُودُونَ» اختلاف کرده اند؛ بعضی می گویند: یعنی اراده آمیزش جنسی با زنی که شوهر با آن ظهار کرده است، و شوهر به محض این که چنین اراده ای کند کفّاره مذکور بر او واجب می شود ، و این که خداوند در مورد کفّاره گفته است که باید قبل از آمیزش باشد بر همین مفهوم دلالت می نماید. و گفته شده که معنی« یعُودُونَ» در حقیقت همان آمیزش جنسی است. و « ثُمَّ یعُودُونَ لِمَا قَالُوا» بر همین معنی دلالت می نماید، چون آن چه آن ها گفته اند که بر آن ها حرام است آمیزش می باشد. و بنا بر هر دو قول« ف» هرگاه برگشتی در کار بود، کفاره ی این تحریم عبارت است از « تَحْرِیرُ رَقَبَةٍ» آزاد کردن برده ای مومن، همانگونه که در آیه ای دیگر چنین قیدی برایش ذکر شده است . این بنده یا کسی که باید آزاد گردد خواه مرد باشد یا زن به شرطی که از عیوبی در امان باشد که به کار کردنِ او ضرر می رساند. « مِّن قَبْلِ أَن یتَمَاسَّا» بر شوهر لازم است از آمیزش با زنی که با آن ظهار کرده خودداری نماید تا این که یک برده را به عنوان کفاره سوگند خود آزاد کند. « ذَلِكُمْ تُوعَظُونَ بِهِ» حکمی که برایتان بیان کردیم درس و پندی است که به شما داده می شود. یعنی حکم ظهار به همراه هشداری که با آن ذکر شده است برایتان بیان می شود. چون «وعظ» به معنی بیان حکم به همراه ترغیب یا ترهیب و هشدار است. پس هرکس بخواهد ظهار کند وقتی که به یاد بیاورد که آزاد کردن یک برده بر او لازم است ، از ظهار کردن خودداری می نماید.« وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ » و خداوند به آن چه می کنید آگاه است و هریک را طبق کاری که کرده است جزا و سزا می دهد. « فَمَن لَّمْ یجِدْ فَصِیامُ شَهْرَینِ مُتَتَابِعَینِ مِن قَبْلِ أَن یتَمَاسَّا فَمَن لَّمْ یسْتَطِعْ فَإِطْعَامُ سِتِّینَ مِسْكِینًا» پس اگر کسی برده ای نیابد که آن را آزاد کند به این صورت که برده ای نداشته باشد و یا پول خرید آن را نداشته باشد که بخرد و آزاد کند بر او واجب است که دو ماه پیاپی بدون فاصله روزه بگیرد و قبل از آن که زن و شوهر با یکدیگر نزدیکی و آمیزش کنند باید این کفّاره را بدهد. و اگر کسی توانایی روزه گرفتن را نداشت باید به شصت نفر فقیر خوراک بدهد. یا آن ها را از خوراکی که در شهر آنان استفاده می شود به اندازه ای بدهد که آنان را کفایت کند، آن طور که بسیاری از مفسّرین چنین گفته اند. یا این که به هر فقیر به اندازه نصف صاع گندم و یا دیگر خوراکی هایی بدهد که در فطریه پرداخت شود، آن گونه که گروهی دیگر از مفّسرین گفته اند. حکمی که برای شما بیان کردیم و توضیح دادیم برای آن است که « لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ» تا به خدا و پیغمبرش ایمان بیاورید. یعنی تا با پایبندی به این حکم و دیگر احکام و عمل کردن به آن ایمان بیاورید. زیرا پایبندی به احکام و فرامین خداوند و عمل به ان جزو ایمان است، بلکه مقصود و هدف از ایمان همین است و این از جمله اموری است که ایمان با آن کامل می گردد و رشد می کند. « وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ» و این حدود مقّرر شده الهی است که نباید به آن وارد شد و نباید از آن تجاوز کرد و در انجام آن نیز نباید کوتاهی ورزید. « وَلِلْكَافِرِینَ عَذَابٌ أَلِیمٌ» و کافران عذابی دردناک دارند. در این آیات شماری از احکام وجود دارند که عبارتند از : 1- لطف خداوند نسبت به بندگانش و توّجه او به آن ها که شکایت این زن گرفتار و رنج دیده را بیان نمود و مشکل او را حل کرد، و این گرفتاری را به طور کلّی رفع نمود و با حکم و دستور کلّی خویش آن را برای هرکس که به این مشکل گرفتار شود حل نمود. 2- ظهار به همسر اختصاص دارد چون خداوند می فرماید:« مِّن نِّسَائِهِم» با زنانشان ظهار می کنند. پس اگر مردی با کنیزش ظهار کرد این ظهار شمرده نمی شود بلکه از نوع حرام کردن حلال است مانند کسی که آب و غذا را بر خود حرام نماید که در این فقط کفّاره قسم لازم می شود. 3- ظهار کردن با زنی که هنوز با آن ازدواج نکرده است اعتبار ندارد، همانطور که طلاق قبل از عقد چه مشروط و معلق باشد یا نه، اعتبار ندارد. 4- ظهار حرام است چون خداوند آن را سخنی زشت و دروغ نامیده است:« مُنكَرًا مِّنَ الْقَوْلِ وَزُورًا» 5- خداوند حکم و حکمت آن را بیان نموده و می فرماید:« مَّا هُنَّ أُمَّهَاتِهِمْ» آنان مادرانشان نیستند. 6- مکروه است که مرد زنش را به نام محرم های خود صدا بزند. مثل این که بگوید: « ای مادرم» « ای خواهرم» و غیره ، چون این، شبیه حرام است. 7- کفّاره زمانی واجب می شود که شوهری که ظهار کرده است از گفته خود بازگردد، طبق اختلافی که در دو قول گذشته بیان شد. نه این که به محض این که ظهار کرد بر او کفاره لازم آید. 8- دو کفّاره آزاد کردن برده، کوچک و بزرگ و زن یا مرد جایزه است چون در آیه به طور مطلق گفته شده که باید برده ای آزاد کند. 9- کفّاره اگر آزاد کردن برده یا روزه باشد باید قبل از آمیزش جنسی انجام بگیرد. همان طور که خداوند با این قید بیان کرده است، به خلاف کفّاره خوراک دادن که در هنگام خوراک دادن آمیزش جایز است. 10- شاید حکمت ادای کفّاره قبل از نزدیکی کردن و آمیزش این باشد که در این صورت شوهر بهتر و زودتر کفاره را می دهد چون وقتی که علاقمند به نزدیکی کردن با همسرش باشد و بداند که بدون دادن کفاره نمی تواند چنین کاری را انجام دهد هرچه زودتر به دادن کفّاره اقدام می کند. 11- باید به شصت نفر مسکین و فقیر خوراک بدهد و اگر خوراک شصت نفر فقیر را به یک نفر یا کمتر از شصت نفر داد جایز نیست، چون خداوند فرموده است:« فَإِطْعَامُ سِتِّینَ مِسْكِینًا» اگر توانایی آزاد کردن برده و دو ماه و روزه گرفتن را نداشت باید به شصت نفر فقیر خوراک بدهد. آیه ی 5: إِنَّ الَّذِینَ یحَادُّونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ كُبِتُوا كَمَا كُبِتَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَقَدْ أَنزَلْنَا آیاتٍ بَینَاتٍ وَلِلْكَافِرِینَ عَذَابٌ مُّهِینٌ کسانی که با خدا و پیامبرش مخالفت می ورزند ذلیل و خوار می شوند ، همچنان که پیشینیانشان خوار شده اند ما آیاتی روشن نازل کردیم و کافران راعذابی است خوار کننده. « إِنَّ الَّذِینَ یحَادُّونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ» بی گمان کسانی که با خدا و پیامبرش مخالفت می ورزند و از آن ها نافرمانی می کنند خصوصا با انجام کارهای بسیار زشت مانند کفر ورزیدن و دشمنی کردن با دوستان خدا، « كُبِتُوا كَمَا كُبِتَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ» مخالفان خدا خوار و ذلیل می شوند همان طور که کسانی که پیش از ایشان بوده اند به سزای کارشان خوار گشته اند. و این ها حجتّی در برابر خدا نخواهند داشت چون خداوند حجّت را بر مردم اتمام کرده و آیات روشنی را نازل کرده است و دلایلی ارائه داده که به وسیله آن حقایق و مقاصد روشن می گردند. پس هرکس از این آیات و دلایل پیروی کند و به آن عمل نماید از راه یافتگان و رستگاران است. « وَلِلْكَافِرِینَ» و کسانی که به این آیات کفر می ورزند، « عَذَابٌ مُّهِینٌ» عذاب خوارکننده ای دارند. پس همان طور که آن ها با برتری جویی و تکبّر در مقابل آیات الهی، اعراض کرده اند خداوند نیز آن ها را خوار و ذلیل می گرداند. آیه ی 7-6: یوْمَ یبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِیعًا فَینَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا أَحْصَاهُ اللَّهُ وَنَسُوهُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَیءٍ شَهِیدٌ روزی که خدا همگان را زنده می کند ، آنان را از کاری که کرده اند آگاه می سازد خدا اعمال آنها را شماره کرده است ، هر چند خود از یاد برده اند ، و خدا ناظر بر هر چیزی است أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یعْلَمُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ مَا یكُونُ مِن نَّجْوَى ثَلَاثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَلَا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ وَلَا أَدْنَى مِن ذَلِكَ وَلَا أَكْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَینَ مَا كَانُوا ثُمَّ ینَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا یوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ آیا ندانسته ای که خدا هر چه را در آسمانها و زمین است می داند ? هیچ سه ، کس با هم نجوا نکنند مگر آنکه خداوند چهارمین آنهاست و هیچ پنج کس نباشند مگر آنکه خداوند ششمین آنهاست و نه کمترازاین هر جا که باشند مگرخدا با آنهاست و نه بیشتر از این ، مگر آنکه خدا با آنهاست سپس همه را در روز قیامت به کارهایی که کرده اند ، آگاه می کند زیرا خدا بر همه چیز آگاه است. خداوند متعال می فرماید:« یوْمَ یبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِیعًا» روزی که خداوند مردم را زنده می گرداند و همه شتابان از گورهایشان برمی خیزند، « فَینَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا» پس آن گاه به نیک و بدی که کرده اند خبرشان می دهد، زیرا خداوند از همه آن چه که کرده اند آگاه است. « أَحْصَاهُ اللَّهُ» و خداوند کار نیک و بد آن ها رادر لوح محفوظ نوشته و به فرشتگان دستور داده است تا آن را ثبت و ضبط نمایند. « وَنَسُوهُ» درحالی که انجام دهندگان، کاری را که کردهاند از یاد برده اند، امّا خداوند حساب آن را نگاه داشته است. « وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَیءٍ شَهِیدٌ» و خداوند بر همه چیز گواه و حاضر و ناظر است. بر آن چه آشکار است و بر پنهانی ها و پوشیدگیها گواه و حاضر و ناظر است. بنابراین از گستردگی آگاهی خویش خبر داد و این که او به همه چیزهای کوچک و بزرگی که در آسمان ها و زمین است آگاه می باشد. « مَا یكُونُ مِن نَّجْوَى ثَلَاثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَلَا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ وَلَا أَدْنَى مِن ذَلِكَ وَلَا أَكْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَینَ مَا كَانُوا» هیچ سه نفری نیست که با همدیگر رازگویی کنند مگر اینکه خداوند چهارمین ایشان است، ونه پنج نفر مگر اینکه خداوند ششمین ایشان است و نه کمتر از این و نه بیش تر مگر اینکه او هرجا که باشند با آنان است. منظور از این همراه بودن این است که علم خدا همراه آن هاست و از رازگویی ای که با یکدیگر می کنند آگاه و با خبر است. بنابراین فرمود:« إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ» هان! خداوند به هرچیزی تواناست. سپس خداوند متعال فرمود: آیه ی 9-8: أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ نُهُوا عَنِ النَّجْوَى ثُمَّ یعُودُونَ لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَیتَنَاجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِیتِ الرَّسُولِ وَإِذَا جَاؤُوكَ حَیوْكَ بِمَا لَمْ یحَیكَ بِهِ اللَّهُ وَیقُولُونَ فِی أَنفُسِهِمْ لَوْلَا یعَذِّبُنَا اللَّهُ بِمَا نَقُولُ حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ یصْلَوْنَهَا فَبِئْسَ الْمَصِیرُآیا آنها را که از نجوا منع شده بودند ندیدی که کاری را که از آن منع ، شده بودند از سر گرفتند و باز هم برای گناه و دشمنی و نافرمانی از پیامبر با هم نجوا می کنند ? و چون نزد تو می آیند ، به گونه ای تو را سلام می گویند که خدا تو را بدان گونه سلام نگفته است ، و در دل می گویند : چرا خداما را بدانچه می گوییم عذاب نمی کند ? جهنم برایشان کافی است بدان داخل می شوند ، و این بد سرانجامی است. یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا تَنَاجَیتُمْ فَلَا تَتَنَاجَوْا بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِیتِ الرَّسُولِ وَتَنَاجَوْا بِالْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی إِلَیهِ تُحْشَرُونَ ای کسانی که ایمان آورده اید ، اگر با یکدیگر نجوا می کنید ، در باب گناه و دشمنی و نافرمانی از پیامبر نجوا مکنید ، بلکه در باب نیکی و پرهیزگاری نجوا کنید از آن خدایی که همگان نزد او گرد می آیید بترسید. نجوی یعنی رازگویی بین دو نفر یا بیش تر، و گاهی این رازگویی برای انجام کار خوب انجام می شود و گاهی برای انجام کار بد. پس خداوند مومنان را فرمان داد که درباره نیکی و پرهیزگاری نجوا کنند. کلمه «بر» به هر کار خوب و هر عبادتی گفته می شود. «بّر» یعنی ادای حقّ خدا و حق بندگانش ، و تقوا یعنی ترک همه کارهای حرام و گناه. پس مومن از این فرمان الهی اطاعت می کند و فقط درباره چیرهایی رازگویی و نجوا می کند که آن چیزها او را به خدا نزدیک می نمایند و از نافرمانی خدا دوری می کنند. امّا فرد بدکار به فرمان الهی بی توجهّی می کند و درباره انجام گناه و دشمنانگی و نافرمانی از پیغمبر به نجوا و رازگویی می پردازد، مانند منافقان که چنین رفتار و شیوه ای با پیامبر(ص) داشتند. خداوند متعال می فرماید:« وَإِذَا جَاؤُوكَ حَیوْكَ بِمَا لَمْ یحَیكَ بِهِ اللَّهُ» و هنگامی که نزد تو می آیند به گونه ای تو را سلام می گویند که خداوند بدان گونه تو را سلام نگفته است. یعنی با بی ادبی به تو سلام می گویند.« وَیقُولُونَ فِی أَنفُسِهِمْ» و در دل خود می گویند:« لَوْلَا یعَذِّبُنَا اللَّهُ بِمَا نَقُولُ» پس چرا خداوند ما را به خاطر آن چه می گوییم عذاب نمی دهد؟ آن ها این را در دلشان می گویند امّا خداوندی که دانای پیدا و پنهان می باشد به آن آگاه است. یعنی در این باره بی اعتنایی می کنند و از این که بلافاصله گرفتار عذاب نمی شوند گمان می برند که این کارشان ممنوع نیست. و خداوند متعال می فرماید : او مهلت می دهد امّا فراموش نمی کند.« حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ یصْلَوْنَهَا فَبِئْسَ الْمَصِیرُ» دوزخ آنان را بس است و داخل آن خواهند شد و چه بد جایگاهی است! یعنی جهنّم آن ها را بسنده است؛ جهنّمی که هر نوع عذاب و بدبختی در آن فراهم است و از هر سو آنان را احاطه می نماید و به وسیله آن عذاب داده می شوند. « فَبِئْسَ الْمَصِیرُ» و بد سرانجام و جایگاهی است جهنّم! کسانی که در این جا ذکر شده اند یا افرادی از منافقان هستند که به ظاهر ایمان آورده اند و در دل کافرند و پیامبر(ص) را این گونه خطاب می کنند انگار که نسبت به او اراده خیره دارند، در حالی که دروغ می گویند، و یا کسانی از اهل کتاب هستند که به پیامبر(ص) سلام نمودند و گفتند:« السَّامُ عَلَیکَ یَا محمّد» یعنی مرگ بر تو ای محمد! آیه ی 10: إِنَّمَا النَّجْوَى مِنَ الشَّیطَانِ لِیحْزُنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَلَیسَ بِضَارِّهِمْ شَیئًا إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْیتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ هر آینه نجوا کردن کار شیطان است که می خواهد مؤمنان را محزون کند و، حال آنکه هیچ زیانی ، جز به فرمان خداوند ، به آنها نمی رساند و مؤمنان باید که بر خدا توکل کنند. « إِنَّمَا النَّجْوَى مِنَ الشَّیطَانِ» رازگویی و نجوای دشمنان مبنی بر توطه علیه مومنان از شیطان است و مکر شیطان ضعیف است. « لِیحْزُنَ الَّذِینَ آمَنُوا» و هدف از این مکر و توطئه این است تا مومنان را اندوهگین سازد. « وَلَیسَ بِضَارِّهِمْ شَیئًا إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ» و جز به اراده خداوند نمی تواند هیچ زیانی به آنان برساند. چراکه خداوند به مومنان وعده داده است که آن ها را کفایت خواهد کرد، و آنان را بر دشمنانشان پیروز می نماید. خداوند متعال می فرماید:« وَلَا یَحیِقُ المَکرُ السَّیِّیُ إِلَّا بِأَهلِهِ» و توطئه و مکر بد فقط به اهل آن بر می گردد. پس دشمنان خدا و پیغمبر ودشمنان مومنان هرچند رازگویی کنند و مکر ورزند زیان این توطئه و رازگویی به خودشان بر می گردد، و هیچ زیانی به مومنان نمی رسد مگر آن چه که خداوند مقّرر نموده است.« وَعَلَى اللَّهِ فَلْیتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ» و باید مومنان بر خداوند توکل نمایند و بر او اعتماد کنند و به وعده خدا اطمینان داشته باشند، چون هرکس بر خداوند توکّل ن ماید خداوند او را از مکر دشمنان محافظت می نماید و در امر دین و دنیایش او را بسنده خواهد بود. آیه ی 11: یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قِیلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِی الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا یفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَإِذَا قِیلَ انشُزُوا فَانشُزُوا یرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ ای کسانی که ایمان آورده اید ، چون شما را گویند در مجالس جای باز کنید، جای باز کنید تا خدا در کار شما گشایش دهد و چون گویند که برخیزید، برخیزید خدا آنهایی را که ایمان آورده اند و کسانی را که دانش یافته اند به درجاتی برافرازد ، و خدا به کارهایی که می کنید آگاه است. خداوند در این جا به بندگان مومنش ادب می آموزد که هرگاه در مجلسی گرد هم آمدند و یکی از آنان، یا یکی از کسانی که بر آنان وارد می شود نیاز داشت که برایش جا باز کنند، ادب اقتضا می کند که جا برایش باز کنند تا مقصود حاصل شود. و اگر کسی جا باز کند زیانی متوّجه او نمی شود. او به برادرش جای می دهد بدون این که زیانی ببیند و پاداش از نوع عمل است. پس هرکس برای برادرش جا باز کند خداوند در کارش گشایش می آورد. « وَإِذَا قِیلَ انشُزُوا» و هرگاه به شما گفته شد به خاطر کاری که پیش آمده است برخیزید،« فَانشُزُوا» بلافاصله برای انجام آن کار برخیزید. چون انجام دادن چنین کارهایی نشانه علم و ایمان است و خداوند مقام اهل علم و ایمان را برحسب علم و ایمانی که به آن ها داده است بالا می برد. « وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ» و خداوند به آن چه می کنید آگاه است و هرکس را طبق کارهایش جزا و سزا می دهد؛ اگر کار خیر کرده باشد به او پاداش نیک می دهد و اگر کار بد کرده باشد به او سزای بد می دهد. در این آیه به فضیلت علم اشاره شده است و بیان شده که زینت و ثمره علم رعایت آداب و عمل به مقتضای آن است. آیه ی 13-12: یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نَاجَیتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَینَ یدَی نَجْوَاكُمْ صَدَقَةً ذَلِكَ خَیرٌ لَّكُمْ وَأَطْهَرُ فَإِن لَّمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ای کسانی که ایمان آورده اید ، چون خواهید که با پیامبر نجوا کنید ،، پیش از نجوا کردنتان صدقه بدهید این برای شما بهتر و پاکیزه تر است واگر برای صدقه چیزی نیافتید ، خدا آمرزنده و مهربان است. أَأَشْفَقْتُمْ أَن تُقَدِّمُوا بَینَ یدَی نَجْوَاكُمْ صَدَقَاتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَتَابَ اللَّهُ عَلَیكُمْ فَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَاللَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ آیا ترسیدید پیش از نجوا کردن صدقه ها بدهید ? حال که صدقه نداده اید وخدا هم توبه شما را پذیرفته است ، پس نماز بگزارید و زکات بدهید و ازخدا و پیامبرش اطاعت کنید ، که خدا به کارهایی که می کنید آگاه است. خداوند به مومنان فرمان می دهد که قبل از رازگویی با پیامبر(ص) صدقه بدهند، این برای آن است تا آن ها ادب بیاموزند و این گونه پیامبر(ص) را تعظیم کنند چون این تعظیم برای مومنان بهتر و پاکیزه تر است. یعنی با این کار خیر و پاداش شما بیش تر می گردد و از آلودگی ها پاک می شوید که از جمله ناپاکی ها احترام نگذاشتن به پیامبر(ص) و عدم رعایت ادب با کثرت رازگویی بی فایده. پس به مومنان امر شد که قبل از نجوا صدقه بدهند و این معیار و میزانی است برای تشخیص کسی که به علم و خیر علاقمند است، چنین کسی از دادن صدقه پروا نمی کند. و هرکس که علاقه ای به خیر نداشته باشد و منظورش فقط پرحرفی باشد از آن جا که باید صدقه بدهد از نجوا با پیامبر دست بر می دارد؛ نجوایی که بر پیامبر دشوار است. و این برای کسی است که توانایی صدقه دادن را دارد. امّا کسی که صدقه ای نمی یابد که بپردازد خداوند کار را برای او دشوار نکرده بلکه از او گذشت نموده و وی را بخشیده است و رازگویی با پیامبر(ص) را برای او بدون این که صدقه ای بپردازد جایز قرار داده است. وقتی خداوند متعال دید که مومنان می ترسند که پیش از هر نجوایی با پیامبر صدقه بدهند، و این کار برایشان دشوار بود، پس کار را برایشان آسان گرداند و آن ها را به خاطر این که پیش از نجوا کردن صدقه هایی نداده اند مواخذه نکرد. و فقط احترام گذاشتن به پیامبر و بزرگداشت او باقی ماند که این امر منسوخ نشده است چون منظور از این رعایت ادب در پیشگاه پیامبر و بزرگداشت اوست. خداوند به مومنان فرمان داد از دستورات بزرگی که باید انجام شوند اطاعت کنند، سپس فرمود:« فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا» اگر دادن صدقه برایتان آسان نبود، هرچند که محض آسان نبودن این کار برای انجام ندادن آن کافی نیست، چرا که شرط نیست اجرای فرمان برای بنده حتما باید آسان باشد بلکه باید بنده آن را اجرا نماید هرچند که بر او دشوار آید. از این رو آن را مقید کرد و فرمود:« وَتَابَ اللَّهُ عَلَیكُمْ» و خداوند هم شما را بخشید. « فَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ» پس نماز را با ارکان و شرایط آن و همه حدود و لوازمش برپای دارید « وَآتُوا الزَّكَاةَ» و زکاتی را که در اموالتان واجب است بپردازید و به مستحقان بدهید. این دو عبادت مادر عبادت های بدنی و مالی می باشند. پس هرکس این دو عبادت را به صورت شرعی انجام دهد به راستی که حقوق خداوند و حقوق بندگانش را انجام داده است. بنابراین بعد از آن فرمود:« وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ» و از خدا و پیغمبرش اطاعت کنید و این فراگیرترین دستور الهی است. پس اطاعت خدا و پیغمبرش با اطاعت از اوامرشان و پرهیز از آن چه از آن نهی کرده اند و تصدیق آن چه از آن خبر داده اند و تجاوز نکردن از حدود و مرزهای شرعی در این داخل است. آن چه در انجام این امور اعتبار دارد اخلاص و نیک انجام دادن است. بنابراین فرمود:« وَاللَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ» و خداوند به آن چه می کنید آگاه است. پس خداوند اعمالشان را می داند و آگاه است که به چه صورت آن را انجام داده اند و خداوند طبق اطلّاعی که از دل هایشان دارد به آن ها جزا می دهد. آیه ی 19-14: أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ تَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ عَلَیهِم مَّا هُم مِّنكُمْ وَلَا مِنْهُمْ وَیحْلِفُونَ عَلَى الْكَذِبِ وَهُمْ یعْلَمُونَ آیا ندیده ای آن کسان را که با مردمی که خدا بر آنها خشم گرفته بود ،، دوستی ورزیدند ? اینان نه از شمایند و نه از ایشان و خود می دانند که بردروغ سوگند می خوردند أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذَابًا شَدِیدًا إِنَّهُمْ سَاء مَا كَانُوا یعْمَلُونَ خدا برایشان عذابی سخت آماده کرده است زیرا کارهایی که می کنند ناپسند است اتَّخَذُوا أَیمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَن سَبِیلِ اللَّهِ فَلَهُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ از سوگندهایشان سپری ساخته اند و از راه خدا رویگردان شده اند پس برای آنهاست عذابی خوار کننده. لَن تُغْنِی عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُم مِّنَ اللَّهِ شَیئًا أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ اموال و اولادشان برایشان در برابر خشم خدا سود نکند اهل جهنمند و در آن جاودان یوْمَ یبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِیعًا فَیحْلِفُونَ لَهُ كَمَا یحْلِفُونَ لَكُمْ وَیحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلَى شَیءٍ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْكَاذِبُونَ روزی که خدا همه آنها را زنده می کند ، همچنان که برای شما قسم می ، خوردند برای او هم قسم خواهند خورد و می پندارند که سودی خواهند برد آگاه باشید که دروغگویانند. اسْتَحْوَذَ عَلَیهِمُ الشَّیطَانُ فَأَنسَاهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ أُوْلَئِكَ حِزْبُ الشَّیطَانِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّیطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ شیطان بر آنها چیره شده است و نام خدا را از یادشان برده است ایشان حزب شیطانند آگاه باش که حزب شیطان زیان کنندگانند. خداوند از زشتی حالت منافقان خبر می دهد؛ آن هایی که یهود و نصاری و دیگر کسانی را به دوستی می گیرند که خداوند بر آن ها خشمگین است و بزرگ ترین بهره از خشم و نفرین الهی را به دست آورده اند. این ها نه از مومنان هستند و نه از کافران. « مُّذَبذَبِینَ بَینَ ذَلِکَ لَآ إِلَی هَوُلآءِ وَلَآ إِلَی هَوُلَآءِ» در این میان سرگردان و دودل هستند؛ نه با این ها هستند و نه با آن ها. پس این منافقان در ظاهر و باطن مومن نیستند، چون باطن آن ها با کافران است. و نه در ظاهر و باطن با کافران هستند چون ظاهر آن ها با مومنان است واین حالت آن هاست که خداوند آنان را با این حالت توصیف کرده است، حال آن که به دروغ سوگند می خورند. پس آن ها سوگند می خورند که مومن هستند در حالی که مومن نیستند. پس سزای این خائنانِ فاسق ودروغگو این است که خداوند عذاب سختی را که اندازه و حالت آن را کسی نمی داند برای آن ها آماده کرده است. این ها چه کار بدی می کنند، چون کاری کرده اند که خداوند را ناشخنودمی نماید و لعنت و عذاب را بر آن ها واجب می گرداند. « اتَّخَذُوا أَیمَانَهُمْ جُنَّةً» آنان سوگندهایشان را سپری قرار داده اند که به وسیله آن از سرزنش خدا و پیامبر و مومنان خود را محافظت می کنند، پس خود و دیگران را از راه خدا بازداشته اند. راه خدا همان راهی است که هرکس آن را در پیش بگیرد او را به باغ های پرناز و نعمت بهشت می رساند و هرکس از راه خدا بازداشته شود تنها راهی که پیش روی او می ماند راهی است که انسان را به جهنّم می رساند. « فَلَهُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ» پس اینان عذاب خوارکننده ای پیش روی دارند، چون وقتی آن ها از ایمان آوردن به خدا و فرمان برداری از آیات الهی سرباز زده اند خداوند آن ها را با عذاب همیشگی که یک لحظه از آن ها دور نمی شود و نه به آنان فرصت داده می شود خوار می گرداند. « لَن تُغْنِی عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُم مِّنَ اللَّهِ شَیئًا» فرزندان و اموالشان چیزی از عذاب خدا را از آن ها دور نخواهند کرد، و نه بهره ای از پاداش به آنها خواهند داد. « أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ» اینان دوزخیانند و همواره در آن خواهند بود و از آن بیرون نمی شوند و در آن جاودانند. و هرکس بر شیوه ای زندگی کند بر همان شیوه می میرد. سپس منافقان همان طور که در دنیا مومنان را گول می زنند و برایشان سوگند می خورند که ما مومن هستیم، روز قیامت که خداوند همه آن ها را زنده می کند برای خداوند سوگند می خورند همان طور که برای مومنان سوگند می خوردند، و گمان می برند که در این سوگند خوردنشان بر چیزی هستند، چون کفر و نفاق و عقاید باطلشان به تدریج در اذهانشان ریشه دوانیده است تا این که آن ها را فریب می دهد و گمان می برند که بر چیزی هستند و پاداش به آن تعلّق می گیرد. آن ها دروغ می گویند و مشّخص است که دروغ گفتن پیش خداوند که دانای پیدا و پنهان است فایده ای ندارد. و آن چه برایشان اتّفاق افتاده به خاطر آن است که شیطان بر آن ها چیره شده و کارهایشان را برای آن ها آراسته است و آنان را از یاد خدا غافل کرده و یاد خدا را از خاطرشان برده است. شیطان دشمن آشکار است و جز شر برای آن ها چیزی دیگر نمی خواهد. « إِنَّمَا یَدعُوا حِزبَهُ لیَکُونُوا مِن أَصحَبِ السَّعیرِ» شیطان فقط بدان خاطر گروهش را دعوت می کند تا از اهل دوزخ باشند. « أُوْلَئِكَ حِزْبُ الشَّیطَانِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّیطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ» اینان حزب شیطان هستند. هان! بدانید که حزب شیطان زیانکارند؛ کسانی که دین و دنیا و خانواده خود را از دست داده اند. آیه ی 21-20: إِنَّ الَّذِینَ یحَادُّونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُوْلَئِكَ فِی الأَذَلِّینَ کسانی که با خدا و پیامبرش مخالفت می ورزند در زمره ذلیل شدگانند. كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِی إِنَّ اللَّهَ قَوِی عَزِیزٌ خدا مقرر داشته که : البته من و پیامبرانم پیروز می شویم زیرا خدا توانا و پیروزمند است. این نوید و هشدار است. هشدار است برای کسی که با کفر ورزیدن و ارتکاب گناه به مخالفت با خدا و پیامبرش برخیزد. خداوند به چنین کسی هشدار داده است که خوار و پست خواهد شد و سرانجامی نیکویی نخواهد داشت و هرگز پیروز نخواهد گردید. و نوید است برای کسی که به خدا و پیامبرش ایمان آورد و از آن چه پیامبران آورده اند پیروی کند. پس چنین کسی از حزب رستگار خداوند است و نوید داده می شود که فتح و پیروزی در دنیا و آخرت از آن او خواهد بود. و این وعده ایست که خلاف آن صورت نخواهد پذیرفت و تغییر نمی یابد چون این وعده را خداوند ِ توانای راستگو داده است که هرچه بخواهد می تواند انجام دهد. آیه ی 22: لَا تَجِدُ قَوْمًا یؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الْآخِرِ یوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءهُمْ أَوْ أَبْنَاءهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُوْلَئِكَ كَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمَانَ وَأَیدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ وَیدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا رَضِی اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُوْلَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ نمی یابی مردمی را که به خدا و روز قیامت ایمان آورده باشند ، ولی با، کسانی که با خدا و پیامبرش مخالفت می ورزند دوستی کنند ، هر چند آن مخالفان ، پدران یا فرزندان یا برادران و یا قبیله آنها باشند خدا بر دلشان رقم ایمان زده و به روحی از خود یاریشان کرده است و آنها را به بهشتهایی که در آن نهرها جاری است در آورد در آنجا جاودانه باشند خدا از آنها خشنود است و آنان نیز از خدا خشنودند اینان حزب خدایند ، آگاه باش که حزب خدا رستگارانند. خداوند متعال می فرماید:« لَا تَجِدُ قَوْمًا یؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الْآخِرِ یوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ» ایمان به خدا و روز قیامت و دوستی کردن با کافران با هم جمع نمی شوند و هر بنده ای که واقعا به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشد به اقتضای ایمانش با اهل ایمان دوستی نموده و با کسانی که ایمان نیاورده اند دشمنی می ورزد، گرچه این هایی که ایمان ندارند نزدیک ترین مردم به او باشند. ایمان واقعی همین است ، که ثمره و هدف آن تحقّق یافته است. و کسانی که چنین هستند خداوند ایمان را در دل هایشان کاشته است و هرگز متزلزل نمی شود و تردیدها و شبهات در ایمان آنها تاثیری نمی گذارد. و آن ها کسانی هستند که خداوند با وحی و معرفت خویش و با مدد و احسان خود آنان را توانایی داده است. آن ها کسانی هستند که در این جهان زندگانی پاکی دارند و در جهان آخرت نیز در باغ های بهشت خواهند بود که در آن باغ ها هر آن چه دل بخواهد و چشم ها از دین آن لذّت ببرند فراهم است. آن ها از بهترین و بزرگ ترین نعمت های که خشنودی همیشگی خداوند است برخوردار می گردند و به خاطر انواع نعمت هایی که پروردگارشان به آنان عطا نموده است از پروردگارشان خشنود می گردند، اما هرکس که ادعا نماید به خدا و روز قیامت ایمان دارد، با وجود این با دشمنان خدا دوستی کند و کسی را که ایمان را پشت سرانداخته است دوست بدارد، چنین ایمانی فقط خیال است، و حقیقتی ندارد. برای صحّت هر کاری باید دلیلی باشد که آن را تصدیق و تائید نماید. پس ادّعای صرفِ فایده ای ندارد و ادّعا کننده را تصدیق نمی کند. پایان تفسیر سوره مجادله
تفسیر راستین (ترجمه تیسیر الکریم الرحمن)، تألیف:علامه شیخ عبدالرحمن بن ناصر السعدی «رحمه الله» متوفای 1376 هجری قمری (1334هجری شمسی)، ترجمه: محمد گل گمشادزهی مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی islamwebpedia.com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|