|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
قرآن و حدیث>تفسیر قرآن>سوره قلم > تفسیر سوره قلم از تفسیر راستین ترجمه تیسیر الکریم الرحمن
شماره مقاله : 9531 تعداد مشاهده : 338 تاریخ افزودن مقاله : 17/1/1390
|
تفسیر سوره قلم
مدنی و 52آیه است. بسم الله الرحمن الرحیم آیه ی 7-1: ن وَالْقَلَمِ وَمَا یسْطُرُونَ نون ، سوگند به قلم و آنچه می نویسند، مَا أَنتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ که تو ، به فضل پروردگارت ، دیوانه نیستی. وَإِنَّ لَكَ لَأَجْرًا غَیرَ مَمْنُونٍ و تو راست پاداشی پایان ناپذیر وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ و تو راست خلقی عظیم فَسَتُبْصِرُ وَیبْصِرُونَ زودا که تو ببینی و آنها نیز ببینند ، بِأَییكُمُ الْمَفْتُونُ که دیوانگی در کدام یک از شماست إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ هر آینه پروردگار تو بهتر می داند چه کسی از طریق او گمراه گشته ، که ، اوبه ره یافتگان داناتر است. خداوند متعال به قلم سوگند می خورد. قلم اسم جنس است و همه قلم ها را شامل می شود؛ قلم هایی که با آنها انواع علوم و انواع سخن هایی که با آن نوشته می شود از آیات خداوند می باشد و سزاوار است که برای اثبات برائت پیامبر اسلام حضرت محمّد(ص) از دیوانگی و غیره که دشمنانش به او نسبت می دادند بدان سوگند خورده شود. پس خداوند بیان نمود که بر پیامبر انعام کرده و به او عقل کامل و رأی پسندیده و سخن قاطع ارزانی نموده است ، و این بهترین چیزی است که قلم ها نگاشته اند و این بهترین سعادت دنیا برای آدمی است . به همین خاطر اتّهام دیوانگی را از پیامبر نفی نمود. سپس سعادت و خوشبختی پیامبر را در آخرت بیان کرد و فرمود:« وَإِنَّ لَكَ لَأَجْرًا غَیرَ مَمْنُونٍ» و همانا تو پاداشی بزرگ داری. همانطور که نکره بودن «اجر» این مطلب را می رساند. این پاداش تمام شدنی نیست بلکه همیشگی است. و این پاداش بزرگ به خاطر کارهای شایسته و اخلاق و رهنمود شدن به هر خیر و خوبی است که پیامبر برای خود پیش فرستاده است. بنابراین فرمود:« وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ» و بی گمان تو از اخلاقی بزرگ برخوردار هستی و با این اخلاق که خداوند به تو ارزانی نموده است والا و برتر هستی. اخلاق بزرگ پیامبر آن است که عایشه رضی الله عنها آن را تفسیر کرده و می فرماید:« اخلاق پیامبر قرآن بود» و این مانند آن است که خداوند متعال فرموده است : « خُذِ العَفَوَ وَامُر بِالعُرفِ وَأَعرِضَ عَنِ الجَهِلینَ» گذشت را پیشه کن و به کار خوب امر نما و از جاهلان روی گردان. « فَبِمَا رَحمَةِ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُم...» پس به سبب رحمتی از جانب خدا برایشان مهربان ونرم گشتی. « لَقَد جَآءَکُم رَسُولُ مِّن أَنفُسِکُم عَزِیزُ عَلَیهِ مَا عَنتُّم...» پیامبری از خودتان به نزد شما آمده که بر او دشوار است شما در رنج بیفتید. و دیگر آیاتی که بر این دلالت می نماید پیامبر به فضایل اخلاقی متصف است، وآیاتی که بر خوی و رفتار زیبا تشویق دلالت می کنند. پیامبر کامل ترین و بزرگ ترین اخلاق را دارا بوده و او در هر خصلتی در آخرین حد بوده است. پس پیامبر(ص) نرم خو مهربان بود، به مردم نزدیک بود و هرکس او را دعوت می کرد دعوتش را می پذیرفت و نیازهای مردم را برطرف می ساخت ودل هرکس را که از او چیزی می خواست شاد می کرد و او را محروم نمی نمود و او را ناکام بر نمی گرداند. وهرگاه یارانش از او چیزی می خواستند با آن ها بر آن چیز توافق می کرد و اگر در آن کار ممنوعّیتی شرعی وجود نداشت از نظر آن ها پیروی می کرد. و اگر تصمیم کاری را می گرفت به خودکامگی عمل نمی کرد بلکه با آن ها مشورت می کرد. او نیکی ِ نیکوکارانشان را می پذیرفت و از بدکارانشان گذشت می کرد و با هرکس که همنشین می شد به بهترین صورت با وی همنشینی می کرد. او چهره اش را در هم نمی کشید و به همنشین خود سخنان تندی نمی گفت و از لغزش زبان همنشین خود خرده نمی گرفت. و اگر جفا می کرد او را مواخذه نمی نمود بلکه با او به نیکی رفتار می کرد و همنشین خود را تا آخرین حد مورد تکریم قرار می داد. وقتی خداوند پیامبرش محمد(ص) را در بالاترین جایگاه قرار داد، دشمنانش او را متهم کردند که دیوانه است، به همین خاطر خداوند متعال فرمود:« فَسَتُبْصِرُ وَیبْصِرُونَ؛ بِأَییكُمُ الْمَفْتُونُ» پس خواهی دید و آنان هم خواهند دید که کدام یک از شما دیوانه است؟ و روشن گردیده است که پیامبر از همه مردم راهیافته تر و در راستای رساندن سود و منفعت به خودش و دیگران کامل ترین انسان است. و مشّخص است که دشمنان پیامبر گمراه ترین مردم و برای دیگران بدترین مردم هستند، زیرا بندگان خدا را به فتنه مبتلا کرده و مردم را از راه خدا گمراه کرده اند و همین کافی است که خداوند به این امور آگاه است و او حسابرس و مجازات کننده است. « إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ» در این جا گمراهان تهدید شده اند و به هدایت یافتگان نوید داده شده است . نیز بیان حکمت الهی است که کسی را هدایت می کند که شایسته ی هدایت است. آیه ی 16-8: فَلَا تُطِعِ الْمُكَذِّبِینَ پس ، از تکذیب کنندگان ، اطاعت مکن وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیدْهِنُونَ دوست دارند که نرمی کنی تا نرمی کنند وَلَا تُطِعْ كُلَّ حَلَّافٍ مَّهِینٍ از هر فرومایه ای که بسیار سوگند می خورد ، پیروی مکن هَمَّازٍ مَّشَّاء بِنَمِیمٍ عیبجویی که برای سخن چینی اینجا و آنجا می رود ، مَنَّاعٍ لِّلْخَیرِ مُعْتَدٍ أَثِیمٍ باز دارنده از خیر ، متجاوز گناهکار ، عُتُلٍّ بَعْدَ ذَلِكَ زَنِیمٍ خشن مردی ، ناشناخته نسب ، أَن كَانَ ذَا مَالٍ وَبَنِینَ بدان جهت که صاحب مال و فرزند است ، إِذَا تُتْلَى عَلَیهِ آیاتُنَا قَالَ أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ چون آیات ما بر او خوانده شود ، گوید : اساطیر پیشینیان است. سَنَسِمُهُ عَلَى الْخُرْطُومِ زودا که بر بینی اش داغ گذاریم. خداوند متعال به پیامبرش(ص) می فرماید: « فَلَا تُطِعِ الْمُكَذِّبِینَ» از کسانی که تو را تکذیب کرده و با حق به مخالفت برخاسته اند پیروی مکن چون آن ها سزاوار نیستندکه از آنان پیروی شود زیرا جز به آن چه که مطابق خواسته هایشان باشد فرمان نمی دهند و جز باطل چیزی را نمی خواهند و کسی که از آن ها اطاعت کند به کاری روی آورده که به زیانش می باشد . و این عام است در مورد هر تکذیب کننده و هر طاعتی که از تکذیب نشأت گرفته باشد گرچه آیه درباره مورد خاصّی بیان گردیده است و آن این که مشرکان از پیامبر خواستند تا از طعنه زدن به معبودان و دینشان دست بردارد تا آن ها نیز او را عیب جویی نکنند. بنابراین فرمود:« وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیدْهِنُونَ» مشرکان دوست دارند که با آن ها سازش کنی. یعنی در رابطه با برخی از آنچه که بر آن هستند با آن ها در سخن یا در عمل موافقت کنی و یا در جایی که باید سخن بگویی ساکت شوی، و آن هم با تو سازش کنند. اما فرمان خداوند را آشکارا بیان کن و دین اسلام را اظهار بدار و کمال اظهار دین این است که آنچه با دین مخالف و متضاد است نقض شود و مورد عیب جویی قرار گیرد. « وَلَا تُطِعْ كُلَّ حَلَّافٍ مَّهِینٍ » کسی که بسیار سوگند می خورد دروغگوست. بنابراین از او پیروی مکن و هرکس که دروغگو باشد فرومایه و فاقد فرزانگی است و به خیر و خوبی علاقه ای ندارد بلکه فقط به دنبال شهوت های فرومایه خودش می باشد. « هَمَّازٍ» زیاد از مردم عیب می گیرد و با غیبت کردن و تمسخر به مردم طعنه می زند. « مَّشَّاء بِنَمِیمٍ» سخن چین است و سخن بعضی از مردم را به بعضی دیگر می رساند تا بین آن ها فساد و دشمنی به وجود بیاورد. « مَنَّاعٍ لِّلْخَیرِ» کارهای خیر و آنچه بر او واجب است از قبیل نفقات واجب و کفاره ها و زکات و غیره را نمی دهد. « مُعْتَدٍ» به مردم تجاوز می کند. یعنی با ستم کردن و حمله به خون و مال و آبروی مردم بر آن ها تجاوز می کند. « أَثِیمٍ» گناهان زیادی در حق خدا مرتکب می شود. « عُتُلٍّ بَعْدَ ذَلِكَ» درشت خو و سنگدل و نافرمان است.« زَنِیمٍ» یعنی اصل و نسبی ندارد که از آن خیر و خوبی برآید بلکه اخلاق او زشت ترین اخلاق است و امید هیچ رستگاری از او نمی رود و دارای نشانه ای در شر و بدی است که با آن شناخته می شود. خداوند متعال ما را از پیروی کردن کسی که بسیار سوگند می خورد و فرومایه و بداخلاق می باشد نهی کرده است خصوصا اخلاق بدی که همراه با خودپسندی و تکّر در برار حق و مردم باشد، و مردم را با غیبت و سخن چینی و عیب جویی تحقیر نماید و گناهان زیادی مرتکب شود. خداوند ما را از اطاعت از چنین کسی نهی کرده است. این آیات در مورد بعضی از مشرکین مانند ولید بن مغیره و غیره نازل شده است که خداوند درباره ی او می فرماید:« أَن كَانَ ذَا مَالٍ وَبَنِینَ؛ إِذَا تُتْلَى عَلَیهِ آیاتُنَا قَالَ أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ» به خاطر مال و فرزندانش سرکشی کرد و با خود بزرگ بینی از پذیرفتن حق سرباز زد. و وقتی حق نزد او آمد آن را نپذیرفت و آن را از افسانه های پیشینیان برشمرد، افسانه هایی که صدق و کذب آن محتمل است. گرچه این آیات در مورد ولید است، اما هرکس را که چنین حالتی داشته باشد شامل می گردد، چون قرآن برای هدایت همه مردم نازل شده است. و اول و آخر امت در آن داخل است. و شاید بعضی از آیه ها به سبب امری و یا فردی از افراد نازل شده باشند تا به وسیله آن قاعده کلی روشن گردد و به وسیله آن امثال جزئیاتی که در قضایای کلی داخل اند شناخته شوند. سپس خداوند چنین کسی را تهدید کرد که بر بینی اش داغ می نهد و به او عذاب آشکاری خواهد داد و بر صورت او که مهم ترین عضو اوست نشانه ای خواهد گذاشت. آیه ی 33-17: إِنَّا بَلَوْنَاهُمْ كَمَا بَلَوْنَا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَیصْرِمُنَّهَا مُصْبِحِینَ ما آنها را آزمودیم ، چنان که ، صاحبان آن بستانها را آزمودیم آنگاه که قسم خوردند که فردا بامداد میوه ها خواهند چید وَلَا یسْتَثْنُونَ و ان شاء الله نگفتند فَطَافَ عَلَیهَا طَائِفٌ مِّن رَّبِّكَ وَهُمْ نَائِمُونَ پس شب هنگام که به خواب بودند آفتی از آسمان آمد ، فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِیمِ و بستانها سیاه شد فَتَنَادَوا مُصْبِحِینَ و سحرگاهان یکدیگر را ندا دادند : أَنِ اغْدُوا عَلَى حَرْثِكُمْ إِن كُنتُمْ صَارِمِینَ اگر می خواهید میوه بچینید ، بامدادان به کشتزار خود بروید فَانطَلَقُوا وَهُمْ یتَخَافَتُونَ به راه افتادند و آهسته می گفتند : أَن لَّا یدْخُلَنَّهَا الْیوْمَ عَلَیكُم مِّسْكِینٌ که امروز نباید بینوایی به بستان شما در آید وَغَدَوْا عَلَى حَرْدٍ قَادِرِینَ صبحگاهان بدین آهنگ که می توانند بینوا را منع کنند بیرون شدند فَلَمَّا رَأَوْهَا قَالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ چون بستانهای خود را دیدند گفتند : راه را گم کرده ایم بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ نه ، ما از، حاصل محروم شده ایم قَالَ أَوْسَطُهُمْ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ لَوْلَا تُسَبِّحُونَ نیکمردشان گفت : شما را نگفتم ، چرا خدا را تسبیح نمی گویید ? قَالُوا سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِینَ گفتند : منزه است پروردگار ما ، ما ستمکار بودیم فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ یتَلَاوَمُونَ پس زبان به ملامت یکدیگر گشودند قَالُوا یا وَیلَنَا إِنَّا كُنَّا طَاغِینَ گفتند : وای بر ما ، ما مردمی سرکش بوده ایم ، عَسَى رَبُّنَا أَن یبْدِلَنَا خَیرًا مِّنْهَا إِنَّا إِلَى رَبِّنَا رَاغِبُونَ باشد که پروردگار ما در عوض ، چیزی بهتر از آن ما را ارزانی دارد ما به پروردگار خود روی آورده ایم. كَذَلِكَ الْعَذَابُ وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا یعْلَمُونَ اینچنین است عذاب و اگر بدانند ، عذاب آخرت بزرگ تر است. خداوند متعال می فرماید: ما کسانی را که خیر را تکذیب کردند آزمودیم و مهلتشان دادیم و به آن ها مال و فرزند و طول عمر و آن چه خواستند دادیم و این بدان خاطر نیست که آن ها نزد ما گرامی و با ارزش هستند بلکه آن ها را از آن جا که نمی دانند دچار استدراج می کنیم. پس فریب خوردن آن ها به مال و دارایی مانند فریب خوردن صاحبان آن باغ است که در باغ شریک بودند و زمانی که میوه های باغ رسید و زمان چیدن میوه ها فرا سید یقین کردند که اینک میوه ها در دستشان است و مانعی نیست که آن ها را از برداشت میوه ها باز دارد. بنابراین انشاءالله نگفتند و سوگند خوردند که آن ها به هنگام صبح زود میوه های آن را خواهند چید و و ندانستند که خداوند در کمین آن هاست و عذاب به سراغشان خواهد آمد. « فَطَافَ عَلَیهَا طَائِفٌ مِّن رَّبِّكَ وَهُمْ نَائِمُونَ» شب هنگام که آن ها خوابیده بودند عذابی بر باغ فرود آمد و آن را نابود کرد. « فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِیمِ» و باغ مانند شب تاریک و سیاه گردید و درختان و میوه ها از بین رفت. این در حالی بود که آن ها این واقعیت دردناک را درک نمی کردند. بنابراین وقتی از خواب بیدار شدند یکدیگر را صدا زدند و به یکدیگر گفتند:« اغْدُوا عَلَى حَرْثِكُمْ إِن كُنتُمْ صَارِمِینَ» اگر می خواهید میوه های باغ خود را بچینید صبح زود حرکت کنید و خویشتن را به کشتزار خود برسانید. « فَانطَلَقُوا وَهُمْ یتَخَافَتُونَ» سپس آن ها به سوی باغ به راه افتادند در حالی که با همدیگر آهسته صحبت می کردند که حق خدا را بر این باغ ندهند و می گفتند:« أَن لَّا یدْخُلَنَّهَا الْیوْمَ عَلَیكُم مِّسْكِینٌ» نباید امروز بینوایی در باغ پیش شما بیاید. یعنی و صبح زود قبل از آن که مردم پخش شوند و حرکت کنند به راه افتادند و یکدیگر را توصیه کردند که بینوایان و مستمندان را به باغ راه ندهند و از بس که آزمند و بخیل بودند این سخن را آهسته با همدیگر می گفتند تا هیچ کس آن را نشنود و آن را به فقیران و بینوایان برساند. « وَغَدَوْا» و با این حالت زشت و سنگدلی و بی مهری، « عَلَى حَرْدٍ قَادِرِینَ» و با این قصد که خواهند توانست حق خداوند را از رسیدن به مستحقان دریغ دارند و به قدرت و توانایی خود یقین داشتند، به سوی باغ حرکت کردند. « فَلَمَّا رَأَوْهَا» وقتی باغ را نابود و همانند شب سیاه و تاریک دیدند، « قَالُوا» از حیرت و پریشانی گفتند:« إِنَّا لَضَالُّونَ» ما راه را گم کرده ایم و شاید این باغ نباشد. وقتی دانستند که این باغ خودشان است و عقلشان سر جایش آمد و گفتند:« بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ » بلکه ما از باغ بی بهره هستیم. پس در این هنگام دانستند که این عقوبت و بلایی است. « قَالَ أَوْسَطُهُمْ» نیک مردترین و بهترین آن ها گفت:« أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ لَوْلَا تُسَبِّحُونَ» آیا به شما نگفته بودم که چرا خداوند را از آنچه شایسته او نیست منزه نمی دارید؟! و از جمله آنچه که شایسته خداوند نیست این است که شما گمان بردید قدرت و توانایی شما مستقل است. پس اگر شما« إن شاء الله» می گفتید و خواست خود را تابع خواست خداوند می دانستید چنین چیزی اتفاق نمی افتاد.» « قَالُوا سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِینَ» سپس متوجه شدند ، ولی بعد از آن که عذابی به سراغشان آمد که برطرف نمی شد. گفتند: « پاک است پروردگار ما، قطعا ما ستمکار بوده ایم» و آنان خدا را به پاکی یاد کردند و اعتراف نمودند که ستم کرده اند، شاید این امر گناه آن ها را سبک تر نماید و توبه ای باشد، بنابراین آن ها به شدت پشیمان شدند. « فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ یتَلَاوَمُونَ» پس به خاطر کاری که کرده بودند رو به همدیگر نموده و یکدیگر را سرزنش کردند. « قَالُوا یا وَیلَنَا إِنَّا كُنَّا طَاغِینَ» امیدواریم پروردگارمان بهتر از این باغ را به ما بدهد، همانا ما رو به سوی پروردگارمان کرده ایم. آن ها به خدا امیدوار شدند که بهتر از این باغ را به آنان بدهد و وعده کردند که رو به سوی خدا نهند. پس اگر آن طور باشند که گفتند ظاهر امر چنین است که خداوند در دنیا بهتر از آن باغ را به آن ها داده است چون هرکس صادقانه خدا را به فریاد بخواند و رو به سوی او کند و به او امید ببندد خداوند خواسته اش را به او می دهد. خداوند متعال با بزرگ شمردن آنچه اتفاق افتاد فرمود:« كَذَلِكَ الْعَذَابُ» عذاب دنیوی این گونه است برای کسی که اسباب عذاب را فراهم نماید آن گاه خداوند چیزی را که سبب سرکشی و تجاوز او شده و باعث شده تا زندگانی دنیا را برآخرت ترجیح دهد از دست او می گیرد و آنچه را که بیش از همه بدان نیاز دارد از دست او خارج می سازد. « وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا یعْلَمُونَ» و عذاب آخرت از عذاب دنیا بزرگتر است اگر می دانستند. دانستن این حقیقت باعث می شود تا آدمی از هر سببی که باعث نزول عذاب می شود و انسان را از پاداش محروم می کند دوری گزیند. آیه ی 41-34: إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتِ النَّعِیمِ برای پرهیزگاران در نزد پروردگارشان بستانهایی است پر نعمت أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِینَ كَالْمُجْرِمِینَ آیا با، تسلیم شدگان چون مجرمان رفتار می کنیم ? مَا لَكُمْ كَیفَ تَحْكُمُونَ شما را چه می شود ? چسان داوری می کنید ? أَمْ لَكُمْ كِتَابٌ فِیهِ تَدْرُسُونَ آیا شما را کتابی است که از آن می خوانید ? إِنَّ لَكُمْ فِیهِ لَمَا یتَخَیرُونَ و هر چه اختیار کنید در آن هست ? أَمْ لَكُمْ أَیمَانٌ عَلَینَا بَالِغَةٌ إِلَى یوْمِ الْقِیامَةِ إِنَّ لَكُمْ لَمَا تَحْكُمُونَ یا با ما پیمانی که به روز قیامت کشد بسته اید ، که به هر چه حکم کنیدحق شما باشد ? سَلْهُم أَیهُم بِذَلِكَ زَعِیمٌ از ایشان بپرس کدام یکشان ضامن چنین پیمانی است ? أَمْ لَهُمْ شُرَكَاء فَلْیأْتُوا بِشُرَكَائِهِمْ إِن كَانُوا صَادِقِینَ یا آنها را بتانی است ? اگر راست می گویند بتان خود را بیاورند. خداوند متعال از آنچه که برای پرهیزگاران و دوری کنندگان از کفر و گناهان آماده کرده است خبر می دهد، و آن انواع نعمت ها و زندگی سالم در کنار خداوند بزرگوار می باشد. پرهیزگارانی که فرمانبردار پروردگارشان بوده و از دستورات او اطاعت کرده و به دنبال خشنودی او بوده اند. پروردگار متعال می فرماید:« حکمت من اقتضا نمی کند که چنین کسانی را مانند مجرمانی قرار دهم که مرتکب گناه و نافرمانی و کفر ورزیدن به آیات خدا و مخالفت با پیامبران و جنگ با دوستانش شده اند». و هرکس گمان برد که خداوند در امان پاداش، مجرمان را با پرهیزگاران برابر قرار می دهد به راستی که بد حکم و قضاوتی کرده است و حکم او باطل و نظرش فاسد است. مجرمان که چنین ادعایی می کنند هیچ مستند و دلیلی ندارند؛ کتابی ندارند که در آن بخوانند که آن ها اهل بهشت هستند و هرچه بخواهند و برگزینند به آنان خواهد رسید. آیا آن ها عهد و سوگندی تا روز قیامت بر ما دارند که هرچه حکم کنند مال آنان باشند؟! خیر، آنان شریکان و یاورانی ندارند که آنها را برای دریافت آنچه خواسته اند یاری کنند و اگر شریکان و یاورانی دارند آن ها را بیاورند اگر راست می گویند. و مشخص است که همه ی این ها منتفی است. پس آن ها نیز نه کتابی دارند و نه با خدا پیمانی بسته اند که آن ها را نجات دهد، و نه شریکانی دارند که آن ها را یاری نمایند. پس معلوم شد که ادعای آن ها و باطل و فاسد است. « سَلْهُم أَیهُم بِذَلِكَ زَعِیمٌ» از آنان بپرس که کدام یک از آن ها ضامن این ادعا است که باطل بودن آن مشخص گردید؟! هیچ کس نمی تواند این کار را بکند و ضامن و کفیل این کار باشد. آیه ی 43-42: یوْمَ یكْشَفُ عَن سَاقٍ وَیدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ فَلَا یسْتَطِیعُونَ روزی که آن واقعه عظیم پدیدار شود و آنها را به سجود فرا خوانند ، ولی نتوانند. خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ وَقَدْ كَانُوا یدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ وَهُمْ سَالِمُونَ وحشت در چشمانشان پیداست ، ذلت بر آنها چیره شده است پیش از این نیز، آنها را در عین تندرستی به سجده فرا خوانده بودند. وقتی روز قیامت فرا می رسد و زلزله ها و هول ها و آشفتگی های که در تصور نمی گنجد آشکار می گردد و خداوند برای قضاوت میان بندگانش و برای مجازات آن ها می آید و سیاق خود را که هیچ چیزی مانند آن نیست آشکار می نماید و مردم چیزهایی از عظمت و شکوه خداوند مشاهده می کنند که نمی توان آن را بر زبان آورد، در این هنگام مردم به سجده فراخوانده می شوند. سپس مومنانی که با اختیار خود در دنیا برای خدا سجده کرده اند به سجده می روند و فاسقانِ منافق نیز درصدد برخواهند آمد تا سجده نمایند اما نمی توانند سجده کنند و پشت هایشان چون پشت و کمر گاو می گردد و نمی توانند خم شوند. این جزا از نوع عملشان است ؛ آن ها در دنیا به سجده کردن برای خدا و به یگانه دانستن خدا و به عبادت او فراخوانده می شدند در حالی که سالم و تندرست بودند و هیچ اشکالی در وجود و سلامتی آن ها نبود اما از سجده کردن ابا می ورزیدند و خود را برتر می دانستند. پس امروز از حالت و سرانجام بد آن ها مپرس چون خداوند بر آن ها خشم گرفته و فرمان عذاب بر آن ها قطعی شده است و هیچ راه چاره ای ندارند و پشیمانی و عذرخواستن در روز قیامت برای آن ها سودی ندارد. بیان این مطلب دل ها را از این که آدمی بر گناهان باقی بماند برحذر می دارد و باعث می شود تا هرچه زودتر گذشته را جبران نماید. بنابراین فرمود:« آیه ی 52-44: فَذَرْنِی وَمَن یكَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِیثِ سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَیثُ لَا یعْلَمُونَ پس مرا با آنها که این سخن را تکذیب می کنند واگذار تا اندک اندک ،چنان که در نیابند ، فرو گیریمشان. وَأُمْلِی لَهُمْ إِنَّ كَیدِی مَتِینٌ و به آنها مهلت دهم هر آینه مکر من مکری استوار است. أَمْ تَسْأَلُهُمْ أَجْرًا فَهُم مِّن مَّغْرَمٍ مُّثْقَلُونَ یا از آنان مزدی طلبیده ای و اکنون از ادای آن در رنجند ? أَمْ عِندَهُمُ الْغَیبُ فَهُمْ یكْتُبُونَ یا علم غیب می دانند و آنهایند که می نویسند ? فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تَكُن كَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَى وَهُوَ مَكْظُومٌ در برابر فرمان پروردگارت صابر باش و چون صاحب ماهی مباش که با دلی پر اندوه ندا در داد. لَوْلَا أَن تَدَارَكَهُ نِعْمَةٌ مِّن رَّبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَرَاء وَهُوَ مَذْمُومٌ اگر نعمت پروردگارش نبود ، در عین بدحالی به صحرایی بی آب و گیاه ، می افتاد. فَاجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحِینَ پس پروردگارش او را برگزید و در زمره صالحانش آورد. وَإِن یكَادُ الَّذِینَ كَفَرُوا لَیزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَیقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ و کافران چون قرآن را شنیدند نزدیک بود که تو را با چشمان خود به سر درآورند و می گویند که او دیوانه است ، وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِینَ و حال آنکه قرآن برای جهانیان جز اندرزی نیست. « فَذَرْنِی وَمَن یكَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِیثِ» مرا با کسانی که قرآن بزرگ را تکذیب می کنند رها کن، به راستی که سزای آن ها بر عهده من است، و برای عذاب دادن ِ آنان شتاب مکن. « سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَیثُ لَا یعْلَمُونَ» ما آنان را اندک اندک و به گونه ای که در نیابند به سوی عذاب خواهیم کشاند. پس به آنان اموال و فرزندان می دهیم و روزی های فراوان می بخشیم تا فریب بخورند و مغرور شوند و به آنچه که به زیانشان است ادامه دهند. این است چاره جویی و نقشه کشی خدا برای آن ها، و نقشه کشی و تدبیر الهی برای دشمانش قوی و محکم است و به آنان سزا و کیفری کامل خواهد داد. « أَمْ تَسْأَلُهُمْ أَجْرًا فَهُم مِّن مَّغْرَمٍ مُّثْقَلُونَ» یعنی سببی برای گریزان بودنشان از تو و تصدیق نکردن آنچه که آورده ای وجود ندارد، چرا که آن ها را فقط در راستای منفعت خودشان تعلیم می دهی و به سوی خدا فرا می خوانی بدون این که از اموالشان چیزی را به عنوان پاداش بخواهی که آنان از تحمل چنین تاوانی گرانبار باشند. « أَمْ عِندَهُمُ الْغَیبُ فَهُمْ یكْتُبُونَ» یا این که اسرار غیب پیش از ایشان است و آنچه می گویند از روی آن می نویسند؟ و از روی اسرار غیب دریافته اند که آن ها بر حق نیستند و نزد خدا پاداش دارند؟ نه چنین نیست، بلکه آن ها ستمگر و لجوج هستند. پس باید در برابر آزار و اذیت آن ها شکیبایی بورزی و آنچه را که از آن ها سر می زند تحمل نمایی و به دعوتشان ادامه دهی. بنابراین فرمود: « فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ» در برابر آنچه که پروردگارت به صورت شعری یا تقدیری بدان حکم می نماید شکیبایی کن، و در برابر فرمانی که مقدر شده و با آن مورد آزار قرار می گیری شکیبا باش و با ناخشنودی و داد و فریاد با آن حکم تقدیری برخورد نکن. نیز باید با پذیرفتن و تسلیم و اطاعت، با حکم شرعی خدا روبرو شوی. « وَلَا تَكُن كَصَاحِبِ الْحُوتِ» و مانند صاحب ماهی مباش. منظور از صاحب ماهی یونس بن متی علیه السلام است . یعنی حالتی چون حالت او اختیار نکن که باعث شد تا در شکم ماهی زندانی شود. و آن حالت این بود که در برابر قومش شکیبایی نورزید و و آن شکیبایی را که از او انتظار می رفت به اتمام نرساند و در حالی بیرون رفت که پروردگارش را خشمگین کرده بود، تا اینکه سوار کشتی شد. پس هنگامی که کشتی به دلیل وجود مسافران زیاد، سنگین شد ، اهل کشتی قرعه کشی کردند و قرعه به نام یونس درآمد و او را در دریا انداختند و آن گاه ماهی او را فرو بلعید در حالی که سزاوار نکوهش بود. « إِذْ نَادَى وَهُوَ مَكْظُومٌ» یعنی یونس در شکم ماهی با دلی سرشار از غم و اندوه فریاد زد یا به این معنی است در حالی که ماهی او را فرو بلعیده بود فریاد زد.« لَآ إِلَّآ أَنتَ سُبحَنَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّلِمیِنَ» هیچ معبود به حقی جز تو نیست بی گمان تو از ستمگران بوده ام. پس خداوند دعای او را پذیرفت و ماهی او را از شکم خود به بیرون از دریا انداخت در حالی که او مریض بود و خداوند درختی از کدو رویاند تا در سایه آن بیارامد. بنابراین فرمود:« لَوْلَا أَن تَدَارَكَهُ نِعْمَةٌ مِّن رَّبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَرَاء وَهُوَ مَذْمُومٌ» اگر نعمت و رحمتی از سوی پروردگارش او را در نمی یافت در سرزمینی بی آب و علف، و نکوهش شده بیرون افکنده می شد ولی خداوند او را با رحمت خویش فروپوشاند و او به بیرون افکنده شد در حالی که حالت او بهتر بود و مورد ستایش قرار گرفت. « فَاجْتَبَاهُ رَبُّهُ» و پروردگارش او را برگزید و وی را از هر آلودگی پاک کرد. « فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحِینَ» واو را از کسانی قرار داد که گفته و کارها و نیت ها و حالاتشان شایسته و درست است. و پیامبر ما محمد(ص) از فرمان خداوند اطاعت نمود و در برابر حکم پروردگارش چنان صبر و شکیبایی از خود نشان داد که هیچ یک از جهانیان نمی تواند چنان صبر و شکیبایی بورزد. و خداوند سرانجام کار را برای او رقم زد. « وَالعِقبَةُ للِمُتَّقینَ» و سرانجام نیک از آن پرهیزگاران است و دشمنان پیامبر نتوانستند به او گزندی برسانند و هرچه کردند به زیان خودشان تمام شد. حتی کافران کوشیدند با چشم های خود به او بلایی برسانند، زیرا نسبت به او کینه و دشمنی داشتند. این نهایت آزار عملی بود که می توانستند به او برسانند، حال آن که خداوند نگهبان و یاور پیامبر بود. و با سخنان و حرف های خود نیز به او آزار می رساندند و در مورد او سخنانی برحسب آنچه دردل هایشان بود می گفتند. پس گاهی می گفتند:« دیوانه » است و گاهی می گفتند:« شاعر» است و گاهی او را « جادوگر» می گفتند. خداوند متعال می فرماید:« وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِینَ » این قرآن بزرگ و با حکمت جز اندرز و پندی برای جهانیان نیست که به وسیله آن منافع دنیوی و منافع دینشان را به یاد می آورند. و ستایش از آن خداست. پایان تفسیر سوره قلم
تفسیر راستین (ترجمه تیسیر الکریم الرحمن)، تألیف:علامه شیخ عبدالرحمن بن ناصر السعدی «رحمه الله» متوفای 1376 هجری قمری (1334هجری شمسی)، ترجمه: محمد گل گمشادزهی مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی islamwebpedia.com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|