Untitled Document
 
 
 
  2024 Nov 21

----

19/05/1446

----

1 آذر 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

 پيامبر صلى الله عليه و سلم فرمودند:
«إياكم‌ والظن‌ فإن‌ الظن‌ أكذب ‌الحديث‌»
« از گمان‌ بپرهيزيد زيرا گمان‌ دروغ ‌ترين‌ سخنهاست» (حديث صحيح)

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

تاریخ اسلام>اشخاص>حارث بن هشام رضی الله عنه > اسلام آوردن وی

شماره مقاله : 9988              تعداد مشاهده : 625             تاریخ افزودن مقاله : 24/2/1390

قصة إسلام الحارث بن هشام رضي الله عنه 
أخرج الحاكم عن عبد الله بن عكرمة قال: لما كان يوم الفتح دخل الحارث بن هشام وعبد الله بن أبي ربيعة على أمِّ هانىء بنت أبي طالب رضي الله عنها فاستجارا بها، فقالا: نحن في جوارك، فأجارتهما. فدخل عليهما علي بن أبي طالب فنظر إليها، فشهر عليها السيف، فتفلَّت عليهما، واعتنقتْه وقالت: تصنع بي هذا من بين الناس؟ لَتَبدأنَّ بي قبلها. فقال: تُجيرين المشركين، فخرج. قالت أمُّ هانىء فأتيت رسول الله صلى الله عليه وسلم فقلت؛ يا رسول الله، ما لقيت من ابن أمي عليَ؟ ما كدت أفلت منه أجرت حَمَوَين لي من المشركين فانفلت عليهما ليقتلهما. فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم «ما كان ذلك له، قد أجرنا من أجرتِ، وآمنَّا من آمنتِ». فرجعت إليهما فأخبرتهما فانصرفا إلى منازلهما. فقيل لرسول الله صلى الله عليه وسلم الحارث بن هشام وعبد الله بن أبي ربيعة جالسان في ناديهما متنضِّلين في المِلاء المزعفرة. فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم «لا سبيل إليهما قد أمنَّاهما». قال الحارث بن هشام: وجعلت أستحيي أن يراني رسول الله صلى الله عليه وسلم وأذكر رؤيته إياي في كل موطن من المشركين، ثم أذكر برَّه ورحمته فألقاه وهو داخل المسجد فتلقَّاني بالبشر، ووقف حتى جئته فسلَّمت عليه وشهدت شهادة الحق. فقال: «الحمد لله الذي هداك، ما كان مثلك يجهل الإِسلام». قال الحارث: فوالله ما رأيت مثل الإِسلام جُهِلَ.

داستان اسلام آوردن حارث بن هشام رضى‏اللَّه عنه
حاكم (277/3) از عبداللَّه بن عِكرَمَه روایت نموده، كه گفت: در روز فتح، حارث بن هشام و عبداللَّه بن ابى ربیعه نزد ام هانى‏ء بنت ابى طالب (رضى‏اللَّه عنها) داخل شدند، و از وى پناه خواسته گفتند: ما در پناه تو هستیم و او به ایشان پناه داد. على بن ابى طالب رضی الله عنه آنجا وارد شد و چون چشمش به آنها افتاد، شمشیر خود را از غلاف كشیده و بر آنها حمله آورد، درین هنگام ام هانى‏ء خود را در میان انداخته و حضرت على رضی الله عنه را محكم گرفته گفت: از میان مردم این كار را در سهم من مى‏كنى؟! باید قبل از آنها مرا بكشى. حضرت على رضی الله عنه به او فرمود: مشركین را پناه مى‏دهى، و بیرون رفت. ام هانى‏ء مى‏گوید: نزد پیامبر خدا  صلی الله علیه و سلم  آمده گفت: آیا مى‏دانى كه از پسر مادرم على چه دیدم؟! شاید از دست وى نجات نیابم!! دو تن از خویشاوندان شوهرم را كه مشرك‏اند پناه داده‏ام، و او به آنها حمله آورد تا به قتل شان برساند. پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «او این حق را نداشت، ما كسى را كه تو پناه داده‏اى پناه دادیم، و كسى را كه تو امان داده‏اى امان دادیم.» ام هانى‏ء برگشته، و آنها را از قضیه آگاه كرد و هر دوى آنها به منازل خود برگشتند. به پیامبر خدا  صلی الله علیه و سلم  گفته شد: حارث بن هشام و عبداللَّه بن ابى ربیعه در حالى كه لباس‏هاى رنگارنگ به زعفران بر تن دارند، باافتخار و شوكت در مجالس خود نشسته‏اند. پیامبر خدا  صلی الله علیه و سلم  فرمود: «راهى اكنون براى زدن آنها نیست، چون ما آن دو را امان داده‏ایم». حارث بن هشام مى‏گوید: از این كه پیامبر صلی الله علیه و سلم مرا ببیند خجالت مى‏كشیدم، و همه موضع هایى را كه بر ضد وى با مشركین شركت نموده بودم، و او مرا دیده بود به یاد مى‏آوردم، ولى بعد از آن نیكى و نیكویى وى را توأم با رحمتش به یاد میآوردم، به این صورت در حالى با وى روبرو شدم كه در مسجد قرار داشت، با من با یك تبسّم و چهره گشاده برخورد نمود، و در جاى خود توقّف كرد تا این كه نزدش آمده و با دادن سلام به كلمه حق شهادت دادم. پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «ستایش خدایى راست كه تو را هدایت نمود، و شخصى مانند تو نمى‏توانست از اسلام غافل بماند». حارث مى‏گوید: به خدا سوگند، ندیدم كه چیزى مانند اسلام ناشناخته شده بماند و از آن تغافل صورت گیرد.[1]


[1] بسیار ضعیف. حاکم (3/277) در اسناد آن واقدی که متروک است وجود دارد.

از کتاب: حیات صحابه، مؤلّف علّامه شیخ محمّد یوسف كاندهلوى، مترجم: مجیب الرّحمن (رحیمى)، جلد اول، به همراه تحقیق احادیث کتاب توسط:محمد احمد عیسی (به همراه حکم بر احادیث بر اساس تخریجات علامه آلبانی)
 
مصدر:
دائرة المعارف شبکه اسلامی
IslamWebPedia.Com


 



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

از عمر بن عبدالعزيز سؤال شد كه چرا اصحاب پيامبر در جنگ صفين با يكديگر به نزاع پرداختند؟ آن حضرت گفت كه: تلك دماء طَهّر الله منها يدي فلا أُحِبّ أن أَخْضِب بها لساني يعنى: "آن خونهايى بود كه خداوند دست من را از آن پاك نگه داشته است، پس نميخواهم كه زبانم را با آن آلوده كنم".

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 3619
دیروز : 5614
بازدید کل: 8793778

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010