Untitled Document
 
 
 
  2024 Apr 26

----

17/10/1445

----

7 ارديبهشت 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

از ابوالدرداء روایت است‌ كه ‌گفت‌: از پیامبر صلی الله علیه و سلم  شنیدم‌كه می‌گفت‌: " ابغونی فی الضعفاء، فإنما ترزقون وتنصرون بضعفائكم   [‌رضای مرا در میان ضعیفان بجوئید - با رسیدگی بحال ایشان رضای مرا بجوئید -‌بدرستی بسبب ضعیفانتان روزی داده می‌شوید و به نصرت و پیروزی می‌رسید]"‌. بروایت صاحبان سنن‌.

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

الهیات و ادیان>مسائل و عقايد اسلامي>توسل

شماره مقاله : 1341              تعداد مشاهده : 463             تاریخ افزودن مقاله : 9/11/1388

توسل 

 

برگرفته از كتاب: منهج اهل السنة و الجماعة في الإعتقاد
تأليف: گروهي از علما و اساتيد متخصص عقيده در دانشگاه اسلامي مدينه منوره


الف: معناي توسل
توسل در لغت به معني تقرب و نزديكي جستن مي باشد و وسيله به سببي گفته مي شود كه شخص را به مقصود و مراد مي رساند .
توسل در اصطلاح شرع به تقرب و نزديك شدن به خدا با عمل به آن چه كه از آن راضي است، گفته مي‌شود .


ب: معناي الوسيله در قرآن
با تأمل و تفكر در تفاسير سلف صالح در خواهيم يافت كه توسل و وسيله فقط معناي تقرب به خداوند تبارك و تعالي با انجام عمل صالح را دارد.
كلمه الوسيله در دو جاي قرآن كريم و در سوره هاي مائده و اسراء ذكر شده است؛ خداوند مي فرمايد:*يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُواْ فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ* «اي كساني كه ايمان آورده‏‌ايد از خدا پروا كنيد و در پي وسيله[براي تقرب] به او باشيد و در راه او جهاد كنيد باشد كه رستگار شويد» و مي فرمايد:* أُولَئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَيَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحْذُورًا* «آن كساني را كه ايشان مي‏خوانند در پي وسيله [براي تقرب] به او هستند كدام يك از آنها [به او] نزديكترند و به رحمت وي اميدوارترند و از عذابش مي‏ترسند چرا كه عذاب پروردگارت در خور پرهيز است ».
در مورد آيه اول امام مفسرين حافظ بن جرير: در تفسير آن گفته است:«اتقوا الله» يعني خدا را در آن چه كه شما را به آن امر كرده و از آن نهي نموده اطاعت كنيد«و ابتغوا اليه الوسيله» يعني با عمل به آنچه كه خداوند از آن راضي است به او تقرب جوييد.
حافظ ابن كثير: از ابن عباس نقل كرده است كه وسيله در اين آيه به معناي قربت و نزديكي مي‌باشد؛ از همه مفسران معناي وسيله بدينسان نقل شده است .
اما در مورد آيه دوم: صحابي بزرگوار عبدالله بن مسعود سبب نزول آن را بيان كرده است كه معناي آيه را روشن مي سازد. مي فرمايد:* كَانَ نَاسٌ مِنْ الْإِنْسِ يَعْبُدُونَ نَاسًا مِنْ الْجِنِّ فَأَسْلَمَ الْجِنُّ وَتَمَسَّكَ هَؤُلَاءِ بِدِينِهِمْ* «عده اي از انسان ها دسته اي از جنيان را پرستش مي كردند؛ جنيان مسلمان شدند ولي آنان (انسان ها) هم چنان بر دين خويش ماندند(بر عقيده گمراه خود ماندند)».
حافظ ابن حجر: مي فرمايد: *أي: استمر الإنس الذين كانوا يعبدون الجن علي عبادة الجن، و الجن لايرضون بذلك لكونهم أسلموا و هم الذين صاروا يبتغون الي ربهم الوسيلة* «يعني آن مردمان هم چنان به عبادت جنيان ادامه دادند و جنيان چون مسلمان شده بودند از عبادت آنان راضي نبودند و بيزاري مي جستند و آنان خود در پي يافتن وسيله اي براي رسيدن به خدا بودند» .
امام بخاري در تفسير اين آيه به همين فرموده ابن مسعود استناد كرده است.
آيه فوق صراحت دارد به اين كه منظور از وسيله چيزي است كه با آن مي توان به خداي تبارك و تعالي تقرب جست و به همين خاطر خداوند مي فرمايد:*يبتغون* يعني آنچه را كه از اعمال صالح با آن مي توان به خداوند تقرب جست، طلب كنيد.
هيچ كدام از اهل علم وسيله را در اين دو آيه به معناي توسل به جاه و منزلت يكي از مخلوقين ندانسته اند .


ج: اقسام توسل:
توسل دو قسم دارد: 1. توسل شرعي 2. توسل بدعي


قسم اول: توسل شرعي
با رجوع به كتاب و سنت در مي يابيم كه توسل مشروع تنها در سه مورد زير منحصر مي گردد:
1. توسل به خداوند با وسيله اسماء و صفاتش .
2. توسل به خداوند به وسيله اعمال صالح.
3. توسل به خداوند به وسيله دعاي مؤمن صالح .
انواع توسل مشروع همراه با دلايلي از قرآن و سنت


1. توسل به خداوند به وسيله اسماء و صفاتش
براي مثال فرد مسلمان در دعايش بگويد:«پروردگارا ازتو حاجت مي طلبم كه تو خداوند رحمان و رحيم هستي پس به من عافيت و سلامت عطا فرما» يا اين كه بگويد:« خدايا به خاطر رحمتت كه همه را در برگرفته است از تو مي خواهم كه مرا مورد رحم و بخشش خود قرار دهي» و از اين قبيل دعاها كه با توسل به نام هاي نيكو و صفات والايش انجام مي گيرد .
و دليل اين نوع توسل اين فرموده الله تعالي مي باشد:* وَلِلّهِ الأَسْمَاء الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُواْ الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمَآئِهِ سَيُجْزَوْنَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ* «و براي خداوند نام هاي نيكو است پس او را با آن نام ها بخوانيد و كساني را كه اسماء خداوند را تحريف مي كنند رها كنيد زودا كه به [سزاي] آنچه انجام مي‏دادند كيفر خواهند يافت ».
و دليل توسل به اسماء و صفات در سنت پيامبر اكرم فرموده ايشان در دعاي استخاره مي باشد آنجا كه مي‌فرمايد:«اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَخِيرُكَ بِعِلْمِكَ وَأَسْتَقْدِرُكَ بِقُدْرَتِكَ وَأَسْأَلُكَ مِنْ فَضْلِكَ الْعَظِيمِ» «خداوندا من به خاطر علمت از تو طلب خير و به خاطر قدرتت از تو طلب قدرت مي كنم و فضل عظيم تو را خواهانم».


2. توسل به خداوند با اعمال صالح: با اعمال صالحي مي توان به خدا توسل كرد كه حاوي دو شرط زير باشد:
الف: آن عمل، خالصانه براي جلب رضايت خداوند انجام گرفته باشد.
ب: آن عمل، موافق قرآن و سنت (شريعت خداوند) باشد.
براي مثال شخصي در دعايش بگويد:«خدايا به خاطر ايمانم به تو و به خاطر محبتي كه نسبت به تو دارم و به خاطر پيروي كردنم از پيامبرت مرا ببخش» و از اين قبيل دعاهاي مشروع.
دليل اين نوع توسل در قرآن كريم اين آيه شريفه مي باشد:* رَبَّنَا آمَنَّا بِمَا أَنزَلَتْ وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ* «پروردگارا به آن چه نازل كردي ايمان آورديم و از رسول تو پيروي كرديم پس ما را در زمره شاهدان و گواهان[در روز قيامت] قرار بده ».
و دليل مشروع بودن توسل به اعمال صالح در سنت پيامبر حديث ابن عمر در مورد داستان سه مردي است كه وارد غار شدند، صخره اي از كوه فرود آمد و ورودي غار را مسدود كرد آن گاه به وسيله اعمال صالحشان به خداوند توسل كردند اولي به وسيله نيكي اي كه در حق پدر و مادرش انجام داده بود به خداوند توسل كرد؛ دومي به وسيله عفت و پاكدامني و پرهيز از گناهاني كه مقدمات و اسباب انجام آن فراهم شده بود و سومي با توسل به عمل صالح امانتداري و پرداخت حقوق مردم.
3. توسل به خدا به وسيله دعاي مؤمن صالح: مثلاً مسلماني در تنگناي شديد قرار گيرد و نزد مسلماني كه به درستكاري و پرهيزكاري[عمل صالح و تقوا] مشهور است برود و از او بخواهد كه از پروردگار برايش طلب رفع حاجت نمايد .
شرط اين نوع توسل آن است كه توسل كننده به دعاي مؤمن صالح كه توانايي دعا كردن را دارد توسل كند و آن شخص نيز اجرتي در قبال اين كار دريافت نكند .
دليل اين نوع توسل سنت پيامبر و عمل صحابه مي باشد:
در سنت از انسس روايت شده است در باره داستان مردي باديه نشين كه وارد مسجد شد در حالي كه پيامبر بر روي منبر، خطبه نماز جمعه را مي خواند و از پيامبر خواست كه از خداوند بخواهد(دعا كند) تا پس از اين خشكسالي شديد برايشان باران نازل كند سپس پيامبر دستانش را به سوي آسمان بلند كرد و براي آن ها دعا كرد آن گاه باران شروع به باريدن كرد.
عملكرد صحابه نيز مؤيد اين نوع توسل مي باشد آن گاه كه عمرس بعد از وفات پيامبر ج از عباس عموي پيامبر خواست تا از خداوند طلب بارش باران نمايد .


قسم دوم: توسل بدعي(غير شرعي)
از آن چه بيان شد توسل مشروع را با دلايل آن شناختيم . 
از اينجا در مي يابيم كه غير از توسل هاي مشروع هر توسلي مانند توسل به جاه يا حق فلان از توسل هاي بدعي به شمار مي آيند و وسيله و مقدمه اي هستند براي گرفتار شدن در منجلاب شرك؛ چرا كه نه در قرآن و نه در سنت رسول اكرم و نه در سيره صحابه و يا افعال تابعين دليلي بر مشروع بودن اين نوع توسل هاي بدعي و پيدا شده وجود ندارد و همين دلايل براي ابطال اين توسل هاي بدعي و ساخته شده كافي است.


شبهاتي در مورد توسل و رد اين شبهات
كساني كه توسل به اشخاص و يا جاه و منزلت افراد را جايز مي دانند دلايلشان از دو حالت زير خارج نيست :
الف: به نصوص(قرآن و سنت) صحيحي استدلال مي كنند كه آن نصوص را از معناي اصلي خود تحريف نموده و يا آن را بر چيزي حمل مي كنند كه آن نص آن معني را نمي رساند .
ب: به احاديثي ضعيف يا موضوعي (به دروغ به پيامبر نسبت داده شده) استدلال مي كنند كه اين احاديث مورد اعتماد نمي باشند(نمي توان به وسيله اين احاديث توسل به جاه و اشخاص را ثابت نمود).


الف: شبهه اول: به كار بردن نصوص در غير جاي خود 

مشهورترين آن ها دو حديث زير مي باشد كه به بررسي آن ها مي پردازيم:
حديث اول: امام بخاري از انسس روايت مي كند كه:«أَنَّ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِت كَانَ إِذَا قَحَطُوا اسْتَسْقَى بِالْعَبَّاسِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَقَالَ اللَّهُمَّ إِنَّا كُنَّا نَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّنَا فَتَسْقِينَا وَإِنَّا نَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِعَمِّ نَبِيِّنَا فَاسْقِنَا قَالَ فَيُسْقَوْنَ» «هرگاه خشكسالي مي‏شد عمر بن خطابت به وسيله عباست طلب باران مي كرد و مي گفت: پروردگارا! ما قبلاً به وسيله پيامبرت ج طلب باران مي‏كرديم و باران نازل مي‌فرموديد، اكنون به وسيله عموي پيامبرمان از شما طلب باران مي‏نماييم. پس بر ما باران نازل فرما. گفت: پس باران مي باريد.»
از اين حديث اين گونه فهم مي كنند كه عمرت به وسيله جاه و منزلت عباست به خداوند متوسل شده است زيرا توسل عمر در دعايش تنها با ذكر نام عباس بوده است و از خداوند خواسته كه به خاطر او(عباس) برايشان باران نازل فرمايد و صحابه نيز به اين اقرار كرده اند پس به گمان غلط خويش اين حديث را سندي براي جواز توسل به جاه و منزلت صالحان ذكر كرده اند.
اين استدلال از پنج جهت مردود مي باشد:
1. اگر توسل به جاه و منزلت اشخاص مشروع بود عمر از توسل به پيامبر –كه افضل خلايق است- به توسل به عباس عدول نمي كرد زيرا جاه و منزلت پيامبر پس از وفاتش نيز پابرجاست و فضل و جاه او به مراتب از عباس بالاتر است اما عمر به جاه پيامبر ج توسل نكرد زيرا مي دانست توسل صحيح، توسل به دعاي پيامبر ج در حال حياتش مي باشد، لذا توسل به جاه ايشان نه در حال حيات و نه بعد از وفاتش جايز و مشروع نمي باشد .
2. انسان بنا به طبيعت و سرشت خويش زماني كه نيازي شديد داشته باشد دنبال بزرگ ترين وسيله مي‌گردد كه با آن به مقصود و هدف خويش برسد پس چگونه عمر توسل به پيامبر بعد از وفاتش را با آن كه مشروع بود ترك كرد (و به عموي پيامبر توسل كرد) در حالي كه آنان در چنان قحطي و خشكسالي شديدي بودند كه آن سال به نام "عام الرماده" يعني سال هلاكت نام گذاري شده است.
3. از لفظ حديث چنين برداشت مي شود كه توسل عمر به عباس در هنگام قحطي بيش از يك بار بوده است زير انس مي فرمايد:«هرگاه خشكسالي مي شد عمر از عباس مي خواست كه از خداوند برايشان طلب باران كند».
4. موافقان توسل بدعي و مخالفان آن ها هر دو بر اين اتفاق دارند كه در كلام عمر"كنا نتوسل اليك" و هم چنين در "نتوسل اليك بعم نبينا" مضاف محذوفي وجود دارد. موافقان توسل بدعي مي گويند كه در اين دو جمله كلمه "جاه" حذف شده است(مضاف محذوف كلمه "جاه" مي باشد) يعني جملات اين طور بوده است:"كنا نتوسل اليك بجاه نبينا" و "نتوسل اليك بجاه عم نبينا" در حالي كه مخالفان توسل بدعي مي گويند كه مضاف محذوف در اين جملات كلمه "دعا" مي باشد يعني جملات اين گونه بوده است:"كنا نتوسل اليك بدعاء نبينا" و "نتوسل اليك بدعاء عم نبينا".
مرجع مضاف محذوف بايستي (دعا) باشد زيرا اين مضاف (دعا) مطابق با سنت پيامبر و روال داستان مي‌باشد زيرا امام عمرس و اصحاب در خانه هايشان ننشسته اند و بگويند «خدايا به عموي پيامبرمان متوسل مي شويم» بلكه آنان از منازل خارج شدند و به مصلي رفتند و عباس عموي پيامبر را آوردند و از او خواستند برايشان دعا كند. توضيحات داده شده اين مطلب را تبيين مي كند كه قصد و منظور امام عمر توسل به دعاي عموي پيامبر بوده است زيرا اگر مقصودش توسل به ذات و جاه او مي بود سزاوارتر اين بود كه آن ها در خانه هايشان مي نشستند و به پيامبر اكرم ج توسل مي كردند زيرا جاه و منزلت پيامبر ج پس از وفاتش نيز باقي است.
5. اين عمل از بعضي اصحاب، نيز تكرار شده است مثلاً معاويه از يزيد بن أسود تابعي مشهور به صلاح و درستكاري خواست كه برايشان از خداوند طلب باران كند .
حديث دوم: حديثي كه امام احمد و ترمذي و غير آن ها از عثمان بن حنيف روايت كرده اند كه:«أَنَّ رَجُلًا ضَرِيرَ الْبَصَرِ أَتَى النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ ادْعُ اللَّهَ أَنْ يُعَافِيَنِي قَالَ إِنْ شِئْتَ دَعَوْتُ وَإِنْ شِئْتَ صَبَرْتَ فَهُوَ خَيْرٌ لَكَ قَالَ فَادْعُهْ قَالَ فَأَمَرَهُ أَنْ يَتَوَضَّأَ فَيُحْسِنَ وُضُوءَهُ فيصلي ركعتين ويَدْعُوَ بِهَذَا الدُّعَاءِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ وَأَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ نَبِيِّ الرَّحْمَةِ يا محمد إِنِّي تَوَجَّهْتُ بِكَ إِلَى رَبِّي فِي حَاجَتِي هَذِهِ لِتُقْضَى لِيَ اللَّهُمَّ فَشَفِّعْهُ فِيَّ و شفعني فيه. قال: ففعل الرجل فبرأ» «نابينايي نزد پيامبر ج آمد و گفت: اي رسول خدا ج از خداوند بخواه كه بينايي را به من برگرداند. رسول الله ج به او فرمود: اگر بخواهي برايت دعا مي كنم و اگر صبر كني برايت بهتر است. گفت: اي رسول خدا برايم دعا كن. رسول الله ج به او فرمود: برو و به بهترين شكل وضو بگير سپس دو ركعت نماز بخوان و بگو: پروردگارا من از تو مي‌خواهم و به وسيله پيامبرت محمد ج كه پيامبر رحمت است به تو توجه مي كنم، من به وسيله تو اي محمد به پروردگارم روي مي آورم تا اين احتياجم را برطرف سازي، بار الها او را در مورد من شفيع گردان و خدايا اين دعاي من را نيز كه مي گويم(دعاي او را در حق من قبول كن)، بپذير» عثمان بن حنيف مي گويد: آن مرد اين كار را كرد آنگاه شفا يافت.
موافقان توسل به اشخاص اين حديث را دليل و جوازي بر توسل به جاه و منزلت پيامبر يا صالحان مي‌انگارند از آنجا كه آن مرد نابينا به پيامبر توسل كرد و بينائيش برگشت .
در واقع اين استدلالشان درست نمي باشد بلكه اين نوع توسل يكي از انواع سه گانه توسل مشروع است كه همان توسل به دعاي مرد صالح مي باشد.
استدلال آن ها به اين حديث را از جهات گوناگوني مورد بررسي قرار مي دهيم:
1. مرد نابينا صرفاً بدين خاطر نزد پيامبر ج آمد تا برايش دعا كند زير او چنين گفت:" اي رسول الله ج از خداوند بخواه كه بينايي را به من برگرداند " و او به وسيله دعاي پيامبر ج به خداوند توسل كرد زيرا او مي‌دانست كه دعاي پيامبر ج خلاف دعاي ديگران نزد خداوند مقبول تر است. اگر توسل او به جاه يا شخص پيامبر ج مي بود شايسته تر آن بود كه او در منزل خود بنشيند و به پيامبر ج توسل كند اما او چنين نكرد بلكه نزد پيامبر ج آمد و از او طلب دعا كرد .
2. پيامبر با وجود نصيحتش در بيان آن چه كه بافضيلت تر است به او وعده دعا نيز داد. همان طور كه مي‌فرمايد:" اگر بخواهي برايت دعا مي كنم و اگر صبر كني برايت بهتر است " اما او بر دعا كردن اصرار ورزيد.
3. پيامبر او را به راه بافضيلت تر ارشاد و راهنمايي فرمود يعني به جمع بين عمل صالح و دعا؛ يعني او دستور مي دهد كه وضو بگيرد و نماز بخواند و سپس دعا كند.
4. پيامبر در دعايي كه تنها به او ياد داده است مي فرمايد:«بار الها او را در مورد من شفيع گردان » از اين جمله چنين برداشت مي شود كه توسل آن مرد به جاه يا حق پيامبر نبوده است به اين علت كه معني اين جمله چنين است: خدايا شفاعت و دعاي او را در حق من قبول كن يعني دعاي او را در بازگشت بيناييم بپذير؛ و يكي از معاني شفاعت در لغت دعا مي باشد .
5. پيامبر به مرد نابينا ياد داد كه بگويد:«و شفعني فيه» كه چنين معني مي دهد:«شفاعت مرا قبول كن (يعني دعاي مرا در قبول دعاي او براي بازگشت بيناييم) بپذير».
6. علما اين حديث را جزو معجزات پيامبر (دعاي مستجابش) بيان نموده اند. و خداوند به خاطر دعاي پيامبر ج ، خوارقي ايجاد كرده و بعضي از بلاها و مريضي ها را شفا داده است. پس به خاطر دعاي پيامبر ج براي اين مرد نابينا، خداوند بيناييش را به او برگرداند و به همين خاطر بعضي از مؤلفان كتاب هاي اسلامي مانند بيهقي و ديگران، آن ها را در كتاب هايشان در فصلي تحت عنوان دلايل نبوت ذكر كرده اند .


ب: شبهه دوم
احاديث ضعيف يا موضوعي كه موافقان توسل بدعي براي جواز توسل به اشخاص به آن استدلال مي كنند و براي رد اين گونه احاديث تنها بيان ضعيف يا موضوع بودنشان كافي است.
برخي از اين احاديث را با علت ضعف آن ها به اختصار بيان مي كنيم:
1. حديث ابوسعيد خدري:*اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّ السَّائِلِينَ عَلَيْكَ* «خداوندا به حق درخواست كنندگان از تو درخواست مي كنم».
2. حديثي كه حاكم از عمر بن خطاب مرفوعاً روايت مي كند:«لما اقترف آدم الخطيئة قال: يا رب أسألك بحق محمد لما غفرت لي، فقال: يا آدم وكيف عرفت محمدا ولم أخلقه؟ قال: يا رب لما خلقتني بيدك ونفخت في من روحك رفعت رأسي فرأيت علي قوائم العرش مكتوبا: لا إله إلا الله محمد رسول الله، فعلمت أنك لم تضف إلي اسمك إلا أحب الخلق إليك» «هنگامي كه آدم گناه كرد گفت: يا رب به حق محمد از تو مي خواهم كه مرا ببخشي. خداوند گفت: اي آدم محمد را از كجا مي شناسي در حالي كه من او را هنوز خلق نكرده ام؟ گفت: يا رب هنگامي كه با دست خودت مرا خلق كردي و در روح خودت در من دميدي سرم را بلند كردم ديدم بر چهار طرف عرش نوشته شده:لا إله إلا الله محمد رسول الله دانستم كه هيچ چيزي به اسم تو اضافه نمي شود مگر اينكه محبوب ترين خلق به تو باشد.»
3. حديث« توسلوا بجاهي فإن جاهي عند الله عظيم» «به جاه من توسل جوييد كه جاه و منزلت من نزد خداوند بزرگ است» اين حديث موضوع مي باشد و اصل و اساسي در كتاب هاي حديث ندارد و تنها در بعضي از كتاب هاي اهل بدعت و اهل قبور يافت مي شود. شكي نيست كه نه تنها جاه و منزلت پيامبر بسيار بزرگ است بلكه او بزرگ ترين و بافضيلت ترين مخلوقات است . همان طور كه پيامبر مي فرمايد:«أَنَا سَيِّدُ وَلَدِ آدَمَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَا فَخْرَ» «من سرور فرزندان آدم در روز قيامت هستم و من فخر نمي‌فروشم». اما با وجود آن كه جاه و منزلت پيامبر بزرگ است و او سرور فرزندان آدم مي باشد توسل به جاه خود را براي ما تشريع نكرده است همان طور كه دلايلي را در بطلان اين گونه توسل ذكر كرديم.

و صلي الله وسلم علي سيدنا محمد و علي آله وصحبه وسلم
به نقل از سايت ايمان




 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

قيل للحسن رحمه الله: إن ناساً يقولون: من قال لا إله إلا الله دخل الجنة، فقال: «من قال لا إله إلا الله فأدى حقها وفرضها دخل الجنة». "جامع العلوم والحكم " (ص : 224). به امام حسن بصری رحمه الله گفته شد: بعضی از مردم می گویند که هرکس بگوید " لا إله إلا الله " وارد بهشت می شود، ایشان فرمودند: « (آری) هرکس بگوید " لا إله إلا الله " بشرطیکه حق آنرا اداء کند و فرضش را بجای آورد داخل بهشت خواهد شد».

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 1452
دیروز : 6572
بازدید کل: 6574818

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010