Untitled Document
 
 
 
  2024 Sep 16

----

12/03/1446

----

26 شهريور 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

پيامبر صلى الله عليه و سلم فرمودند:
" من مات ولم يغزُ ولم يحدث نفسه بالغزو، مات على شعبة من نفاق " (روايت مسلم)
" هر كسى كه بميرد در حالى كه جهاد نكرده باشد و يا در نفس خود فكر و نيت جهاد نداشته باشد در يكى از شعبه هاى نفاق مرده است.

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

فقه>مفاهیم و اصطلاحات فقهی>وصیت

شماره مقاله : 693              تعداد مشاهده : 462             تاریخ افزودن مقاله : 20/6/1388

وصیت‌ 
وصیت بمعنی پیوستن است چون وصیت‌کننده و موصی آنچه راکه در زندگیش وجود دارد ببعد ازمرگش پیوند می‌دهد.
و در اصطلاح شریعت اسلامی آنست ‌که انسان مالی یا وامی یا منفعتی و سودی را بغیر خود هبه‌کند و ببخشد، بشرط اینکه شخصی‌که برایش وصیت و توصیه شده است بعد از مرگ وصیت‌کننده‌، مالک آن مال یا وام یا منفعت شود.
بعضی درتعریف وصیت‌گفته‌اند: تملیکی است بطریق تبرع و خیریه و مضاف ببعد از مرگ یعنی‌کسی‌کسی دیگررا بعد از مرگ خود مالک چیزی بسازد. و از اینجا فرق بین هبه و وصیت ظاهر می‌شو،‌که مالکیت در هبه فوراً ثابت می‌شود، ولی مالکیت مستفاد از وصیت و توصیه‌، بعد از مرگ بخشنده و وصیت‌کننده‌، ثابت می‌شود. و از طرف دیگر هبه تنها در اصل مال و اعیان تحقق می‌پذیرد، در حالیکه وصیت در عین مال و وام و منفعت نیز تحقق می‌پذیرد. 

دلیل شرعی و مشروعیت وصیت 
دلیل شرعی وصیت قرآن و سنت نبوی و اجماع مسلمین است‌. در قرآن آمده است‌: " کتب علیکم إذا حضر أحدکم الموت إن ترک خیرا الوصیة للوالدین والاقربین بالمعروف حقا على المتقین بقره ١٨٠ [‌برشما چنان مقررگشت‌که هرگاه مرگ یکی از شما فرا رسد و مرگ ببالین یکی از شما آمد اگر مالی از خود بجای‌گذاشت‌، آنکه برای پدر و مادر و نزدیکان به گونه‌ای شایسته و بدون اجحاف وصیت کند. این وصیت و سفارش برای پدر و مادر و خویشاوندان نزدیک حق و وظیفه‌ای است بر عهده پرهیزگاران‌]"‌.
و جای د‌یگر گوید: "‌... من بعد وصیة یوصی بها أو دین ... نساء ١١ [‌.. . همه اینها پس از عمل به وصیت میت و پرداختن وام او است‌...]"‌.
باز هم می‌فرماید:" یا ایها الذین آمنوا شهادة بینکم إذا حضر أحدکم الموت حین الوصیة إثنان ذوا عدل منکم مائده ١٠٦ [‌ای‌کسانی‌که ایمان آورده‌اید چون مرگ یکی از شما فرا ر‌سد بهنگام وصیت باید دو فرد عادل از همکیشان خودتان را گواه و شاهد بگیرید...]"‌. و در سنت نبوی احادیث زیرآمده است‌:
1- بروایت بخاری و مسلم از ابن عمر پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت‌:" ما حق امرئ مسلم له شئ یوصی فیه، یبیت لیلتین إلا ووصیته مکتوبة عنده [حق مرد مسلمان آنست‌که اگر چیزی دارد که درآن وصیت می‌کند، هیچ شبی بدون اینکه وصیت نوشته شده‌اش پیش او باشد نخوابد، یعنی احتیاط کند مبادا مرگش ناگهان فرا رسد]‌’‌’‌. ابن عمر گفت‌: ازوقتی‌که این سخن را از پیامبر صلی الله علیه و سلم شنیدم هیچ شبی بدون اینکه وصیتم پیشم باشد نخوابیده‌ام‌. 
امام شافعی‌گفت‌: احتیاط و حزم و دوراندیشی مسلمان آنست‌که همواره وصیت او پیش او و نوشته و آماده باشد. اگربخواهد دراموالی‌که دارد وصیت‌کند،باید چنین باشد چون او نمی‌داندکه چه موقع مرگش فرا می‌رسد و مانع رسیدن بخواسته‌اش می شود. 
٢-‌بروایت احمد و ترمذی و ابوداود و ابن ماجه ازابوهریره پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت‌: " إن الرجل لیعمل والمرأة بطاعة الله ستین سنة ثم یحضرهما الموت فیضاران فی الوصیة فتجب لهما النار [گاهی پیش می‌اید که مرد و زن شصت سال طاعت و عبادت خداوند را می‌کنند سپس مرگشان فرا می‌رسد و در وصیت و سفارششان مرتکب زیان وضرر دیگران می‌شوند و بخاطر آن بدوزخ می‌روند یعنی اشتباه و خطاء در وصیت‌شان طاعتشان را باطل می‌کند]"‌.
سپس ابوهریره بعد ازاین حدیث ایه زیررا خواند:" من بعد وصیة یوصى بها أو دین غیر مضاروصیة من الله والله علیه حلیم ‌نساء ١٢ [... و این‌کار نیز باید پس از انجام وصیت ویا پرداخت بدهی صورت‌گیرد مشروط براینکه وصیت برای ورثه به زبان آنان منجرنشود یعنی از 3/1 ‌نگذرد این وصیت ودستورخدا است و خداوند دانا و بردبار است ]‌".
٣-‌بروایت ابن ماجه ازجابر پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت‌:" من مات على وصیة مات على سبیل وسنة ومات على تقى وشهادة ومات مغفورا له [هرکه بر وصیت بمیرد یعنی وصیت کرده و مرده باشد او بر راه خدا و سنت پیامبر صلی الله علیه و سلم و بر تقوی و شهادت مرده و آمرزیده می‌شود]‌". و امت اسلامی بر مشروعیت وصیت اجماع دارند. 

وصیت اصحاب و یاران پیامبر صلی الله علیه و سلم  
پیامبر صلی الله علیه و سلم به رفیق اعلی پیوست و ازجهان رفت‌، درحالیکه وصیت نکرد، چون مالی از خود بجای نگذاشت تا درآن وصیت‌کند. بروایت بخاری از ابن ابی اوفی پیامبر صلی الله علیه و سلم وصیتی نکرد. علما در علت و سبب آن‌گفته‌اند:
چون پیامبر صلی الله علیه و سلم مالی از خود بجای نگذاشته بود و اما زمینی‌که داشت در راه خدا وقف‌کرد و اما اسلحه و استری‌که داشت خبرداده بودکه به ارث نمی‌رود، و وارث او مسلمانان هستند. نووی آن را ذکرکرده است‌. و اما یاران پیامبر صلی الله علیه و سلم در راه تقرب بخداوند ببعضی ازمال خود وصیت می‌کردند وآنان برای وارثان بعد از خود وصیت مکتوب و نوشته شده‌ای داشتند. عبدالرزاق با سند صحیحی آورده است که انس‌گفت‌: یاران پیامبر صلی الله علیه و سلم در آغاز و اول وصیتهای خویش می‌نوشتند: بسم الله الرحمن الرحیم این وصیت فلان پسر فلان است‌که گواهی می‌دهد باینکه هیچ خدائی و مالکی ومعبودی بحق نیست‌، مگرالله‌که تنها وبی‌شریک است وگواهی می‌دهدکه محمد بن عبدالله بنده ورسول الله است و قیامت ورستاخیز بدون شک می‌اید و خداوند مردگان قبور را زنده می‌کند و بکسانی‌که بعد از او از اهل و خانواده‌اش می‌مانند توصیه و سفارش می‌کندکه تقوای خدا پیشه‌کنند و در میان خود صلح‌ و سازش برقرار سازند و از خداوند و رسولش اطاعت کنند، اگر ایمان دارند و بدانان آن سفارش و وصیتی می‌کندکه ابراهیم خلیل ‌و یعقوب علیهما السلام بفرزندان خود کردند:" إن الله اصطفى لکم الدین فلا تموتن إلا وأنتم مسلمون [‌خداوند دین الهی و اسلام را برای شما برگزیده است پس‌کاری‌کنیدکه مسلمان بمیرید]"‌. سپس آنچه ‌که می‌خواهد بنویسد.

فلسفه و حکمت وصیت
در حدیث از پیامبر صلی الله علیه و سلم روایت شده است که گفت‌:" إن الله تصدق علیکم بثلث أموالکم زیادة فی أعمالکم فضعوها حیث شئتم أو حیث أحببتم " [خداوند یک سوم مالتان را بشما بخشیده است علاوه بر اعمالی‌که انجام داده‌اید، پس آن را در هر جا که می‌خواهید بگذارید و بهرکس ‌که دوست دارید بدهید و بهر طریق‌که دلتان می‌خواهد درآن تصرف‌کنید]‌". این حدیث ضعیف است از این حدیث برمی‌اید که وصیت‌کردن تقرب است بخداوندکه انسان درآخر زندگیش خود را بخداوند نزدیک می‌سازد تا حسنات و خیرات او افزایش یابد یا جبران مافات‌ کند و چیزهائی راکه نتوانسته است انجام دهد اکنون بدان اقدام‌کند و درآن دستگیری و کمک و مواسات بمردم‌ باشد.

حکم وصیت  
حکم و وصف شرعی وصیت ازحیث اینکه مطلوب است یا مطلوب نیست‌، علما درآن اختلاف دارند، اینک باجمال آرای علما را ذکر می‌کنیم‌:
1-‌گروهی وصیت را واجب می‌دانند، برای هرکسی که مالی از خود بجای گذارد، خواه مالش فراوان یا اندک باشد. روی هم رفته این نظر از زهری و ابومجلز و ابن حزم و ابن عمرو طلحه و ز‌بیر و عبدالله بن ابی اوفی و طلحه بن مطرف و طاووس و شعبی و ابوسلیمان و همه یاران شعبی نقل شده است و بدین ایه استدلال ‌کرده‌اند:" کتب علیکم إذا حضر أحدکم الموت إن ترک خیرا الوصیة للوالدین والاقربین بالمعروف حقا على المتقین بقره ١٨٠ .
٢-‌رای گروه دوم اینست‌ که وصیت برای والدین و خویشاوندانی‌ که از میت ارث نمی‌برند واجب است و این مذهب مسروق و ایاس و ابن جریرو زهری است‌.
 ٣-‌رای سوم قول پیشوایان چهارگانه فقهی و زیدیه است‌که وصیت برهرکس‌که مالی از خود بجای می‌گذارد فرض نیست مانند رای اول و وصیت برای والدین و خویشاوندانی‌ که ارث نمی‌برند فرض نیست مانند رای دوم بلکه حکم وصیت با اختلاف اوضاع و احوال فرق می‌کند و اختلاف دارد که‌گاهی واجب وگاهی مندوب و گاهی حرام وگاهی مکروه وگاهی مباح می‌گردد:
وصیت واجب‌: هرگاه برشخص یک حق شرعی باشد و اگر بدان وصیت نکند آن حق ضایع می‌شود، در این حال وصیت واجب است مانند ودیعه یا قرض الهی یا قرض مردم مثل اینکه زکات بدهکار باشدکه نداده است یا بروی حج واجب بوده و انجام نداده است یا امانتی پیش وی بوده‌که واجب است از عهده‌اش بدر اید یا بر وی وا می‌باشد که غیر او از آن اطلاع ندارد یا نزد او ودیعه‌ای است ‌که بر آن‌ گواه نگرفته است‌.
وصیت مستحب‌: برای اعمال تقربی بخدا و بنفع خویشاوندان فقیر و مردمان صالح و درستکار وصیت مستحب است‌.
وصیت حرام‌: هرگاه وصیت موجب ضرر رساندن بورثه باشد حرام است بروایت عبدالرزاق از ابوهریره پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت‌:" إن الرجل لیعمل بعمل أهل الخیر سبعین سنة فإذا أوصى جاف فی وصیته فیختم له بشر عمله فیدخل النار.وان الرجل لیعمل بعمل أهل الشر سبعین سنة فیعدل فی وصیته فیختم له بخیر عمله فیدخل الجنة. [گاهی‌کسی هفتاد سال عمل خیر می‌کند و اعمال خیرانجام می‌دهد ولی هنگام مرگ در وصیت خود مرتکب ظلم و جورمی‌شود و اعمال او بشر خاتمه می‌یابد درنتیجه بعذاب دوزخ گرفتار می‌شود وکسی هست‌که هفتاد سال اعمال شر انجام می‌دهد ولی هنگام مرگ در وصیت خود راه عدالت پیش می‌گیرد و اعمال او با خیر ختم می‌شود و سرانجام ببهشت می‌رود]"‌. ابوهریره گفت‌: اگر مایل هستید این ایه را بخوانید:" تلک حدود الله فلا تعتدوها بقره ٢٢٩ [‌اینها حدود الهی است ازآنها تجاوز نکنید]"‌. بروایت سعید بن منصور باسناد صحیحی از ابن عباس آمده است‌که‌: “‌وصیت بقصد ضرر رساندن بورثه ازگناهان‌کبیره است‌”‌. نسائی آن را بصورت مرفوع و رجال موثوق روایت‌کرده است‌.
اینگونه وصیت ‌که بقصد ضرر رساندن است باطل است اگرچه‌کمتر ازثلث مال هم باشد و همچنین اگروصیت بشراب یا بنای ساختمان‌کلیسا یا خانه قمارو لهو کند، حرام است‌. وصیت مکروه‌: هرگاه وصیت کننده مال اندک و وارثان یا وارث محتاج بدان مال داشته باشد، وصیت او مکروه است‌، همانگونه‌که وصیت بنفع فاسقان مکروه است‌. اگربداند یا ظن غالب داشته باشدکه آنان آن مال را درراه فسق و فجور بکار می‌برند، هرگاه وصیت‌کننده بداند یا ظن غالب داشته باشد وصیت شدگان مال را در راه طاعت بکار می‌برند آنوقت وصیت مستحب است‌.
وصیت مباح‌: اگروصیت برای غنی و بی‌نیاز باشد مباح است‌، خواه وصیت شده خویشاوند باشد یا بیگانه باشد.

رکن وصیت 
رکن وصیت ایجاب است از طرف وصیت‌کننده پس هر لفظی‌که از شخص وصیت ‌کنند‌ه صادر شود و بر تملیک مال او بعد از مرگ او بغیر خودش بدون عوض دلالت‌کند، ایجاب است‌، مثل اینکه بگوید: وصیت می‌کنم‌که فلان چیز بعد از مرگ من ازآن فلانی باشد یا فلان چیز را بعد ازمرگ بفلانی هبه‌ کردم یا آن را بعد از مرگم بملک او درآوردم‌. همانگونه‌ که وصیت یا عبارت منعقد می‌گردد، با اشاره واضح و روشن و مفهوم نیز منعقد می‌شود بشرطی‌که وصیت‌کننده از نطق عاجز باشد و با نوشتن نیز وصیت منعقد می‌گردد.
هرگاه چیزی‌که برای آن وصیت صورت می‌گیرد غیرمعین باشد، مانند اینکه وصیت برای مساجد یا پناهگاهها با مدارس یا بیمارستانها باشد درآن حال نیازی بقبول از طرف دیگری ندارد بلکه همان ایجاب تنها کافی است‌، چون در این حال وصیت جنبه صدقه بخود می‌گیرد اما اگر وصیت برای شخص معینی باشد، آن شخص معین‌که برای او وصیت شده‌، باید پس ازمرگ موصی آن را قبول‌کند یا ولی اوآن را برایش قبول‌کند اگرآن شخص بالغ و رشید نباشد. پس اگرآن را بعد از مرگ وصیت‌کننده قبول‌کرده وصیت‌کامل است و اگرآن را ردکند، وصیت باطل می‌شود، و چیزی‌که دروصیت آمده است درملکیت وصیت‌کننده باقی می‌ماند و ملک ورثه می‌شود، وصیت جزو عقود جائزه است‌،‌که وصیت‌کننده می‌تواند آن را تغییر دهد یا از آن پشیمان‌گردد یا از هر قسمت از آنکه بخواهد پشیمان شود، پشیمان شدن و بازگشت باید با صراحت‌گفتار صورت‌گیرد مانند اینکه بگویند از وصیت خود پشیمان شدم و برگشتم و یا با فعلی‌که برآن دلالت‌کند مثل تصرفش در چیزی‌که بدان وصیت شده است بگونه‌ای‌که آن را از ملکیت موصی له خارج کند مانند فروش آن

‌ چیزی‌که بدان وصیت شده است چه موقع از آن موصی له می‌شود؟
مال وصیت شده زمانی استحقاق ملکیت شخص موصی له پیدا می‌کند وملک او می‌شود، که وصیت‌کننده بمیرد و دیون و وامهای او بازپرداخت شود، هرگاه دیون و وامهای وصیت‌کننده همه دارائی او را در‌بر گیرد، چیزی به موصی له نمی‌رسد، چون در ایه آمده است‌:" من بعد وصیة یوصى بها أو دین 

وصیتی‌که مضاف به چیزی شود یا معلق بشرطی‌ گردد
وصیت مضاف یا معلق بشرطی یا مقترن بشرطی اگر، آن شرط صحیح باشد، آن وصیت نیزصحیح است‌. شرط صحیح آنست‌که مصلحت وصیت‌کننده یا وصیت شده یا مصلحت غیر آنان را در برگیرد و مورد نهی شارع واقع نشده و منافی با مقاصد شرعی نباشد. وقتی‌ که شرط صحیح باشد مراعات آن واجب است‌، مادام که مصلحت درآن باشد پس هرگاه مصلحت مقصود منتفی‌گ شت یا شرط صحیح نبود، مراعات آن واجب نیست‌.

شرایط وصیت 
 وصیت مقتضی وجود موصی = وصیت‌کننده وموصی‌له =‌کسی‌که بنفع او وصیت می‌شود وموصی به = چیزی‌که مورد وصیت قرارمی‌گیرد وبدان توصیه می‌شود، می باشد هریک از این سه تا شرایط خاص خود را دارند.
 
شرایط موصی 
موصی باید دارای اهلیت‌کامل و شایسته برای اعمال خیرو تبرعی باشد وکمال اهلیت بداشتن عقل و بحد بلوغ رسیدن و داشتن حریت و آزادی و دارای اختیار بودن و نداشتن حجر به سفاهت و غفلت‌، تحقق می‌یابد اگر موصی ناقص الاهلیه باشد بدیمنعنی ‌که‌کودک صغیر یا دیوانه یا عبد و بنده یا مجبور و مکره یا محجو‌ر علیه باشد وصیتش صحیح نیست‌.
از این قاعده دو چیز استثناء می‌گردد: 
1- وصیت‌کودک صغیری‌که دارای تمییز است در ارتباط بتجهیز و تکفین و تدفین او مادام‌که در حدود مصلحت باشد قابل اجرا و تنفیذ است‌.
٢-‌وصیت محجور علیه به سبب سفاهت درکارهای خیریه مانند تعلیم قرآن و بنای مساجد و ساختن و اداره بیمارستانها صحیح است‌، سپس اگر ورثه‌ای داشت و ورثه بوصیت او راضی بودند، وصیت او ازک ل دارائیش قابل تنفیذ است و همچنین اگر وارثی هم نداشته باشد باز هم ازگل دارائی او قابل تنفیذ است و اما اگر وارثانی داشت و بوصیت او راضی نبودند، تنها از یک سوم مال او وصیتش قابل تنفیذ و اجرا است‌. و این مذهب علمای حنفی است‌. امام مالک مخالفت کرده و وصیت ضعیف العقل و کودک صغیری ‌که معنی تقرب بخدا را می‌فهمد جایزدانسته است وکسی که مورد اصابت قرار گرفته ودیوانه شده است وگاهی به‌هوش می‌اید، وصیتش جایز است بشرط آنکه آنقدر عقلش برسدکه چیزی راکه بدان وصیت می‌کند بشناسد وآن را تشخیص دهد و همچنین‌ کودک صغیری‌ که چیزی راکه بدان وصیت می‌کند، تعقل نماید و سخن زشت و منکر نگوید، وصیت او جایز و قابل اجرا است‌. 
قانون قضائی مصر وصیت سفیه و نادان و غافل را اگر مقام قضائی مخصوص اجازه دهد قابل تنفیذ و اجرا می‌داند. 

شرایط ‌کسی‌که بنفع او وصیت می‌شود: = موصی له 
1-‌موصی له نباید وارث موصی باشد، چون صاحبان‌ کتب مغازی روایت کرده‌اندکه پیامبر صلی الله علیه و سلم در سال فتح مکه‌گفت‌: " لا وصیة لوارث [‌وصیت برای وارث صحیح نیست چون خداوند سهم او را معین‌کرده است‌]"‌. بروایت احمد و ابوداود و ترمذی‌که آن را حسن دانسته است‌.
این حدیث اگر چه خبر آحاد است ولی علما آن را پذیرفته‌اند و توده مردم و عامه نیز بدان راضی شده‌اند. و در روایتی آمده است‌:" إن الله أعطى کل ذی حق حقه، ألا لا وصیة لوارث [‌براستی خداوند حق هرکس را معین‌کرده و حقش را بوی بخشیده است هان وارث نیازی بوصیت ندارد چون خداوند سهمش را معین‌کرده است‌]‌". و اما ایه " کتب علیکم إذا حضر أحدکم الموت إن ترک خیرا الوصیة للوالدین والاقربین بالمعروف حقا على المتقین" جمهور علما برآنندکه این ایه نسخ شده است‌. امام شافعی‌گفت‌: خداوند ایه وصیت را نازل‌کرده است و ایه میراث را نیز نازل کرده است‌، احتمال داردکه ایه وصیت با ایه میراث باقی باشد و بهر دو عمل شود و احتمال داردکه ایه میراث ایه وصیت را نسخ‌کرده باشد و علما دنبال این می‌گشتندکه چیزی پیداکنندکه یکی از این دو احتمال را ترجیح دهد وآن را در سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم یافتند که صاحبان مغازی از پیامبر صلی الله علیه و سلم روایت کرده‌اند، که در سال فتح مکه پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت‌: " لا وصیة لوارث ا. ه‌.
 علما اتفاق دارند بر اینکه موصی له نباید در روز مرگ موصی وارث او باشد، حتی اگرکسی وصیت‌کرد، برای برادرش‌که ازاو ارث می‌برد، بعلت اینکه موصی فرزندی ندارد، سپس بعد از وصیت و پیش از مرگش‌، پسری برایش بدنیا اید، این وصیت صحیح است و نسبت به برادرش اجرا می‌گردد و چون دراین حال برادر و ارث نیست واگر موصی فرزندی داشت و برای برادرش وصیت‌کرده بود وقبل از مرگ موصی فرزندش مرد، این وصیت برای وارث است و صحیح نیست‌. چون در هنگام مرگ پسرش وارث می‌شود.
٢-‌مذهب علمای حنفی اینست‌که اگر موصی له شخص معینی باشد، شرط صحت وصیت اینست‌که این موصی له دروقت وصیت موجود باشد بوجود حقیقی یا وجود تقدیری یعنی موصی‌له درحین وصیت بالفعل وعملا موجود باشد یا وجود آن دراثنای وصیت مقدرگردد مثل اینکه فلان زن آبستن است و در وقت ادای وصیت حمل آن زن وجود دارد و جنین درشکم او هست‌.
اما اگرموصی‌له شخص معین نباشد باید درهنگام مرگ موصی وجود حقیقی یا تقدیری داشته باشد، پس هرگاه موصی‌گفت‌: توصیه و سفارش می‌کنم‌که خانه‌ام از آن اولاد فلانکس باشد و آن اولاد را معین نکرده بود، سپس مرد و از وصیت خود پشیمان نشد، این خانه ملک اولادی می‌شود،‌که در وقت مرگ موصی وجود داشتند خواه عملا و حقیقتاً موجود باشند و یا تقدیراً بدینمعنی‌که در شکم مادر موجود باشند، اگرچه در وقت ادای صیغه وصیت هم وجود نداشته باشند و از وجود حمل و آبستنی درهنگام وصیت یا هنگام مرگ موصی‌، این نتیجه‌گرفته می‌شودکه اگرکمتر از شش ماه پس از وقت وصیت یا پس از وقت مرگ موصی‌، طفل متولد شد وصیت تحقق می‌یابد.
جمهور علماگفته‌اند اگرکسی وصیت‌کرد،‌که “‌وصی‌” او یک سوم مالش را برابر دستور خداوند صرف و هزینه‌کند، این وصیت او صحیح است و وصی باید یک سوم مال او را درراه خیرهزینه‌کند، و خود ازآن چیزی نخورد وازآن چیزی بوارث میت ندهد.
ابوثور با آن مخالفت‌کرده است وآن را جایز نمی‌داند، شوکانی در نیل الاوطار آن را ذکرکرده است‌.
٣-‌نباید موصی له قاتل موصی باشد بصورت حرام و بناحق و مباشرو مستقیم پس هرگاه موصی له بصورت حرام و بناحق ومستقیماً موصی راکشت‌، وصیت باطل می‌شود، چون هرکس قبل از موقع چیزی برای آن عجله‌کند، مجازات او محروم شدن ازآن است و این مذهب ابی‌یوسف است‌.
و ابوحنیفه و محمدگفته‌اند: وصیت باطل نمی‌شود بلکه متوقف بر اجازه ورثه است‌. 

شرایط موصی به و چیزی‌که بدان وصیت شده است
شرط موصی‌به آنست‌که بعد ازمرگ موصی با یکی ازاسباب وراههای تملیک قابلیت موصی له را داشته باشد، پس وصیت بهر مالی‌که دارای قیمت باشد خواه اعیان یا منافع صحیح است‌. پس وصیت بدانچه ‌که درختش ثمره می‌دهد یعنی به ثمره و میوه درختان یا بدانچه‌ که در شکم‌ گاوش هست‌، صحیح است چون به وسیله ارث تملیک می‌شود، پس مادام‌که درهنگام مرگ موصی وجود موصی به محقق باشد موصی له ستحقاق داشتن و ملکیت آن را پیدا می‌کند، بخلاف اینکه بچیزی وصیت‌کندکه موجود نباشد،‌که آن صحیح نیست‌. وصیت به وام و بمنافع مانند حق سکونت و به حق سرقفلی‌، صحیح است‌.
وصیت بچیزی‌که شرعاً مال نیست صحیح نمی‌باشد مانند لاشه مردار و چیزی که در‌باره طرفین عقد قابل قیمت‌گذاری نیست مانند شراب به نسبت مسلمانان‌که وصیت بدینگونه اشیاء صحیح نیست‌.  

مقدار مالی‌که وصیت در آن مستحب است 
ابن عبدالبر گفته است‌: علمای سلف در مقدار مالی‌که وصیت در آن مستحب است یا بقول بعضی واجب است‌، اختلاف‌کرده‌اند: 
ازامام علی روایت شده است‌،‌که ششصد یا هفتصد درهم مالی نیست‌که قابل وصیت باشد و هزار درهم مالی است‌که قابل وصیت هست‌.
ابن عباس گفته است‌: هشتصد درهم مالی نیست‌که در آن وصیت باشد، حضرت عایشه درباره زنی ‌که چهارفرزند داشت و سه هزاردرهم‌،‌گفت در مال وی وصیت نیست‌، ابراهیم نخعی‌ گفت‌: یکهزار درهم تا پنج هزار درهم مال وصیت ست‌، قتاده در تفسیر" إن ترک خیرا " یکهزار ببالا را خیر تفسیرکرده است‌، بروایت از امام علی آمده است‌که هرکس مال اندک دارد، آن را برای ورثه‌اش بگذارد، بهتر است‌. بروایت از عایشه آمده است‌،‌که کسی‌که هشتصد درهم از خود بجائی گذارد، او خیری بعد از خود نگذاشته و وصیت نکند. ا.ه‌. یعنی خیر که بمعنی مال فراوان است این مقادیر را شامل نمی‌شود. 

وصیت درباره یک سوم مال 
وصیت درباره یک سوم دارائی جایز است و بالاتر و بیشتر از آن جایز نیست‌، بهتر است‌که از یک سوم‌کمتر باشد و اجماع برآنست‌.
بروایت بخاری ومسلم وصاحبان سنن ازسعد بن ابی وقاص آمده است‌که‌گفته است‌: من در مکه بیمار شده بودم و دوست نداشتم در سرزمینی بمیرم ‌که از آن هجرت‌کرده بودم‌، پیامبر صلی الله علیه و سلم به عیادت من آمد وگفت‌: خداوند ابن عفراء را مورد رحمت خود قرار دهد. من‌گفتم یا رسول الله ایا می‌توانم همه مال خود را وصیت کنم‌؟‌گفت‌: نخیر گفتم‌: نصف چطور؟‌ گفت‌: نخیر گفتم یک سوم چطور؟‌گفت‌: آری یک سوم ویک سوم هم بسیاراست" إنک إن تدع ر ورثتک أغنیاء خیر من أن تدعهم عالة ر یتکففون رالناس فی ایدیهم، وانک مهما أنفقت من نفقة فإنها صدقة حتى اللقمة ترفعها إلى فی ر فی امرتک، وعسى الله أن یرفعک فینتفع بک أناس ویضر بک آخرون، ولم یکن له یومئذ إلا ابنة [‌تو اگر ورثه خود را ثروتمند و بی‌نیاز بجای بگذاری‌، بهتر از آن است ‌که آنها را فقیر و تنگ‌دست رهاکنی‌که بسوی مردم دست‌گدائی درازکنند، تو هرنفقه‌ای بکنی برایت صدقه واحسان است‌، حتی لقمه‌ای‌که بدهان زنت بگذاری و امید است خداوند عمر ترا بالا ببردکه مردمان زیادی از تو بهره‌مند شوند و مردمان دیگری از تو زیان ببینند. آن روز سعد تنها یک دختر داشت‌]"‌.

ثلث و یک سوم از جمیع مال حساب می‌شود 
جمهور علماء برآنندکه یک سوم از جمیع مال موصی حساب می‌شودکه از خود بجای‌گذاشته است‌. امام مالک‌گفت‌: یک سوم ازآنچه‌که موصی بدان آگاهی دارد حساب می‌شود، نه از آنچه‌که براو پوشیده است یا برای او تجدید می‌گردد و او بدان علم ندارد، در اینکه ثلث مال درحین وصیت معتبر است یا در حین مرگ، اختلاف است‌؟ 
مالک و نخعی وعمربن عبدالعزیزمی‌گویند اعتباربه ثلث ترکه بهنگام وصیت معتبر است و ابوحنیفه و احمد و اصح اقوال شافعی برآنست‌که ثلث ترکه در حال موت موصی معتبر است و قول امام علی و بعضی از تابعین نیز چنین است‌.

وصیت به بیشتر از ثلث مال 
موصی یا وارث دارد یا وارث ندارد، اگر وارث داشته باشد وصیت به بیش از ثلث دارائیش جایز نیست‌، همانگونه‌که قبلا نیزگفته شد.
اگر دراین حال‌که وارث دارد به بیش از یک سوم دارائیش وصیت‌کرد، وصیت او تنفیذ نمی‌شود، مگر با اجازه ورثه‌اش و با اجازه ورثه هم بدو شرط تنفیذ می‌گردد :
1-‌باید اجازه ورثه بعد از مرگ موصی باشد، چون پیش از مرگ موصی حقی برای ورثه او ثابت نشده است تا اجازه بدهد، پس اجازه‌اش معتبر نیست و هرگاه وارث در اثناء زندگی و حیات موصی اجازه دهد، می‌تواند هر وقت بخواهد، پشیمان‌گردد و اگر بعد از موت اجازه وصیت داد، تنفیذ می‌گردد و زهری و ربیعه گفته‌اند هر وقت ورثه اجازه داد مطلقا حق رجوع و پشیمان شدن را ندارد.
٢- اجازه دهنده در حین اجازه دادن باید دارای اهلیت کامل باشد و بعلت سفاهت و غفلت محجو‌رعلیه نباشد. 
و اگرموصی وارث نداشته باشد بازهم حق ندارد به بیش از یک سوم مال خود وصیت‌کند، و مذهب جمهور علما اینست‌.
علمای حنفی و اسحاق و شریک و احمد بنا بر یکی از اقوالش وقول امام علی و عبدالله بن مسعود بر اینست ‌که در این حال وصیت به بیش از یک سوم مال جایز است‌، چون در این حال موصی‌کسی را بعد از خود بجای نمی‌گذاردکه از فقر و تنگدستی او نگرانی وجود داشته باشد و بعلاوه در ایه وصیت و بصورت مطلق آمده است‌. وسنت آن را نسبت بکسی‌که وارث دارد مقید به ثلث‌کرده است و برای ‌کسی ‌که وارث ندارد بصورت مطلق باقی مانده است‌.

بطلان ‌وصیت 
هرگاه در وصیت یکی از شرایط پیشین نباشد، باطل می‌گردد همانگونه‌که در شرایط و احوال زیر نیز باطل است‌:
1-‌هرگاه موصی دچار جنون مطبق شود و تا زمان مرگ ادامه یابد وصیت باطل می‌شود. 
٢-‌هرگاه موصی له پیش ازمرگ موصی بمیرد بازهم وصیت باطل می‌شود. 



به نقل از:
فقه السنه ، تأليف سيد سابق، مترجم محمود ابراهيمي، تهران، ناشر مردم‌سالاري، دوم 1387.





 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

قال سعيد بن المسيب : «ما أكرمت العباد أنفسها بمثل طاعة الله عز وجل، ولا أهانت أنفسها بمثل معصية الله، وكفى بالمؤمن نصرة من الله أن يرى عدوه يعمل بمعصية الله». الحلية الأولیاء؛ أبي نعيم اصفهانی. ترجمه: سعید بن مسیب رحمه الله فرمودند: «هیچگاه یک مؤمن همانند وقتی که طاعت خداوند عزوجل را بجای می آورد، خود را گرامی نمی دارد، و با انجام معصیت خدا به خودش اهانت نمی کند، و برای مؤمن کافیست که خداوند او را یاری دهد که ببیند دشمنش معصیت خدا را انجام می دهد».

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 12586
دیروز : 3293
بازدید کل: 8247931

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010