Untitled Document
 
 
 
  2024 Apr 19

----

10/10/1445

----

31 فروردين 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

از عائشه صديقه رضي الله عنها روايت شده است كه "أن رسول الله صلى الله عليه وسلم أمرهم عن الغلام شاتان مكافئتان وعن الجارية شاة." (روايت ترمذي ( 1513 ) وگفت : حسن صحيح ، وابن ماجه ( 3163 ) صحيح الترمذي ( 1221 ) .يعنى: "پيامبر صلى الله عليه و سلم به آنها (مسلمانان) امر فرموده كه براى نوزاد پسر دو گوسفند مساوى (در سن، گوشت، بزرگى، ...) و براى نوزاد دختر يك گوسفند ذبح كنند."

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

تاریخ اسلام>اشخاص>عمرو بن عبسه رضی الله عنه > اسلام آوردن عمرو بن عَبَسَه رضی الله عنه

شماره مقاله : 8846              تعداد مشاهده : 416             تاریخ افزودن مقاله : 22/12/1389

پیامبر صلی الله علیه و سلم و دعوت نمودن عمرو بن عَبَسَه رضی الله عنه 

احمد (112/4) از شداد بن عبداللَّه روایت نموده، كه گفت: ابو امامه فرمود: اى عمروبن عبسه روى چه انگیزه‏اى مدّعى مى‏شوى كه تو ربع - (چهارم جزء) - اسلام هستى؟[1] پاسخ داد: من در جاهلیت مردم را در گمراهى مى‏دیدم و بتها را چیزى نمى‏پنداشتم، سپس از مردى در مكّه شنیدم كه خبرهایى را توأم با احادیثى بیان مى‏كند، بنابر آن بر شتر خود سوار شدم تا این كه به مكّه آمدم، و رسول خدا صلی الله علیه و سلم را دریافتم كه در خفاست، و قومش بر وى مسلّط هستند. آنگاه من به آهستگى و مخفیانه نزدش وارد شده به وى گفتم: تو كیستى؟ در پاسخ به من فرمود: «من نبى خدا هستم» بعد پرسیدم: نبى خدا چیست؟ گفت: «فرستاده خدا» مى‏گوید: پرسیدم: آیا تو را خداوند فرستاده است؟ پاسخ داد: «بلى» گفتم: خداوند (جل جلاله) تو را به چه چیز فرستاده است؟ گفت: «به اینكه خداوند یكتا و یگانه شمرده شود، و چیزى براى وى شریك قرار نگیرد، و بت‏ها شكسته شود و صله رحم صورت بگیرد» از وى جویا شدم: در این كار با تو كیست؟ فرمود: «یك آزاد - و یك غلام» - و یا غلام و آزاد كه در آن موقع ابوبكر بن ابى قحافه و بلال آزاد كرده ابوبكر رضی الله عنه با وى بودند. به او گفتم: من از تو پیروى مى‏كنم، پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت: «تو این كار را امروز نمى‏توانى انجام دهى، دوباره به سوى اهل خود برگرد و هرگاه شنیدى كه من غلبه یافته‏ام، آنگاه به من بپیوند»، گوید: در حالى كه اسلام آورده بودم، به اهل خود بازگشت نمودم.
بعد پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم به طرف مدینه هجرت نمود، من اخبار وى را همیشه تعقیب نموده و پیگیرى مى‏كردم تا این كه قافله كوچكى از شتر سواران از مدینه آمدند، از آنها پرسیدم: آن مكّى كه نزدتان آمده چگونه است؟ گفتند: قومش خواستند تا او را به قتل رسانند، ولى از انجام این كار عاجز شدند، و میان او و ایشان حایلى واقع شد (كه آنها را از انجام این عمل باز داشت)، و ما مدینه را درحالى پشت سر گذاشتیم، كه مردم به سرعت طرف وى مى‏شتافتند، عمروبن عبسه گوید: من شتر خود را سوار شدم تا این كه به مدینه آمده، و نزدش وارد گردیده گفتم: اى پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم آیا مرا مى‏شناسى؟ فرمود: «بلى آیا تو همان كسى نیستى كه در مكّه نزدم آمدى؟ وى گوید: جواب دادم بلى، بعد از آن عرض نمودم: اى پیامبر خدا، آنچه را خداوند به تو آموخته و من آن را نمى‏دانم، آن را به من بیاموز... و حدیث را مفصل متذكّر شده.[2] و همچنین این حدیث را ابن سعد (158/4) از عمرو بن عبسه به صورت طویل‏تر روایت كرده. احمد (111/4) نیز این حدیث را از ابوامامه از عمروبن عبسه روایت نموده ... و حدیث را متذكّر شده و در آن آمده: گفتم: خداوند تو را به چه خاطر فرستاده است؟ وى گفت: «به خاطر این كه صله رحم میان مردم احیا گردد، و از ریختن خونها جلوگیرى به عمل آید، و امنیت راه‏ها تأمین شود و بت‏ها شكسته شود، و خداوند به وحدانیتش عبادت شود، و با وى هیچ چیزى شریك گردانیده نشود» من به نوبه خود عرض نمودم: خداوند (جل جلاله) تو را به چیز بهترى مبعوث گردانیده، و تو را گواه مى‏گیرم كه به تو ایمان آوردم، و تو را تصدیق نمودم، آیا با تو اینجا باشم و یا هدایت دیگرى عنایت مى‏فرمایى؟ پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم فرمود: «بد بینى مردم را در مقابل آنچه من به آن مبعوث شده‏ام خود مى‏بینى، در میان اهل خود بمان، و چون شنیدى كه من به جاى دیگرى (یعنى پناه گاه دیگرى) خارج شده‏ام آن وقت نزدم بیا».[3] این را همچنان مسلم[4] و طبرانى و ابونعیم، چنان كه در الاصابه (6/3) آمده، روایت نموده‏اند، و ابن عبدالبر آن را در الاستیعاب (500/2) از طریق ابوامامه به طولش روایت نموده، و ابونعیم این حدیث را در دلائل النبوه (ص:86) نیز روایت كرده است.


[1] هدف از چهارم جزء اسلام در اينجا، چهارمين شخص در اسلام مى‏باشد، و عمرو بن عبسه اين را به خاطرى ميگويد، كه هنگامى وى نزد رسول خدا ص داخل گرديد، او را نزد دو تن يافت ابوبكر t و آزاد كرده‏اش حضرت بلال t و به اين صورت وى چهارم آنها گرديد.
[2] صحیح. احمد (4/112) و ابن سعد (4/185).
[3] صحیح. احمد (4/11).
[4] مسلم (1898).


از کتاب: حیات صحابه، مؤلّف علّامه شیخ محمّد یوسف كاندهلوى، مترجم: مجیب الرّحمن (رحیمى)، جلد اول، به همراه تحقیق احادیث کتاب توسط:محمد احمد عیسی (به همراه حکم بر احادیث بر اساس تخریجات علامه آلبانی)
 
مصدر:
دائرة المعارف شبکه اسلامی
IslamWebPedia.Com




 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

از نصايح لقمان حكيم بر فرزندش: با دوست و دشمن خوش اخلاق باش.

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 1452
دیروز : 6572
بازدید کل: 6574818

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010