قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

اسلام سریع تر از هردین دیگری در آمریکا رشد میکند

تد ویلسون که نسل سوم ایتالیایی_آمریکایی است او غذای مورد علاقه اش پراسکویتو (تکه های خشک شده گوشت خوک) را برای همیشه ترک کرده است. تی لوین که از کمبوجیه مهاجرت کرده است و اکنون عضو یو سی دایویس است. او هم  پیتزای دبیل پیپرونی را که دو بار در هفته می خورد را رها کرده است. ویلسون که سی و یک ساله و لوین بیست و یک  ساله هستند می گویند که خوردن غذاهای مورد علاقه خود را که از گوشت خوک تهیه می شد را متوقف کردند. آنها این کار را برای دست یابی به یک هدف انجام دادند: ایمان و عقیده شان به اسلام. آنها جزئی از جمعییت رو به افزایش ایمان آورندگان هستند که اسلام را در آمریکا سریع تر از هر دین دیگری رشد داده اند.

اکنون تقریبا بیش از هفت میلیون مسلمان در ایالت متحده آمریکا زندگی می کنند که نیمی از آنها متولد خود آمریکا هستند. در سالهای  اخیر، آمریکاییهایی که اصلیت آنها به آفریقا، اروپا، جنوب شرق آسیا، آمریکای لاتین و هند است برای پیروی از اسلام، آیین و روش والدین خود را رها کردند و اسلام دینی است که بیش از یک میلیارد پیرو از سراسر جهان دارد.

در پنج شنبه اخیر در ساعت ده بعد از ظهر ویلسون به همراه دهها عبادت کننده دیگر از نژادها و قومییت های مختلف در مسجد سلام در منطقه سکرامنتو به منظور ادای آخرین وعده نمازهای پنج گانه گرد آمدند.همچنین ویلسون که در دوره ششم ایی ال کی گرو درس می دهدنمازهای روزانه خود را در بین کلاسهایش ادا می کند.

ویلسون که زمانی یکی از پیروان مارکس بود و  تا اکنون  هم پوسترهای انقلابی چی گاورا را دارد بیان می کند که اسلام به او احساس صلح و پیوندی را می دهد که هرگز پیش از این در کاتولیزم (دین والدینش ) نیافته بود( کاتولیک یکی از فرقه های مسیحییت است). او و کسانی که در آمریکا مسلمان شده اند اغلب ارزش های اخلاقی آمریکا را در مورد دموکراسی و برابری حقوق زن و مرد را با نمونه های اخلاقی اسلامی مانند حمایت از خانواده، کمک مالی به فقیران،پوشیدگی( سر و بدن خود را می پوشانند) و ممنوعییت الکل،گوشت خوک، مواد مخدرو روابط جنسی پیش از ازدواج یک جا می سازند.

با رشد اسلام در آمریکا پذیرش حجاب و ادای نمازهای روزانه در زمان تفریح در مکاتب  و محل کار نیز افزایش یافته است.سکرامنتو که جایگاه قدیمی ترین مسجد در غرب می سی سی پی است اکنون دارای نه مسجد، چندین مدرسه اسلامی و یک عبادتگاه اسلامی است.رهبران اجتمایی تخمین زده اند که سی و پنج هزار مسلمان در منطقه سکرامنتو زندگی می کنند.

ویلسون، لوین و دهها مسلمان دیگر که مصاحبه کرده اند بیان نمودند که آنها به اسلام گراییده اند زیرا این دین تاکید بر عبادت می کند نه بر محل عبادت و هیچ سمبول یا نمادی در مساجد یافت نمی شود. نیاز به سمبولها و نمادها در مساجد پوچ و بیهوده به نظر می رسد لذا پیروان زیادی از طبقات مختلف اجتمایی و اقتصادی را به سوی خود جذب می کند.

در حالی که بسیاری از مردم مسسلمانان را مربوط به اعراب می دانند، بسیاری از مسلمانان عرب نیستند و همچنین عده کثیری از اعراب مسلمان نیستند. تابستان گذشته در طی یک سیاحت مسلمانان در پارک هگین اوکس در سکرامنتو، مومنانی از بیست ملیت مختلف یک جا نماز خواندند و غذا خوردند.

در زمان حضرت محمد صلی علی الله علیه و آله سلم ( کسی که مسلمانان معتقدند کلام خدا را دریافت می نمود) در قرن هفدهم، زنان مسلمان اجازه داشتند که همسران خود را انتخاب کنند، طلاق بگیرند، ملک یا زمین داشته باشند؛ حقوقی که تعداد اندکی از زنان غربی در آن زمان از آن برخوردار بودند( به نقل از کاتلین اوکنیراستاد اسلام و قرآن در دانشگاه دایویس در کالیفورنیا).

بر طبق نظریه اکنیر  آمریکایی های آفریقایی الاصل سی درصد مسلمانان ایالات متحده آمریکا را تشکیل می دهند و این آمار و ارقام تعجب آور نیست زیرا  بیش از بیست درصد ازآفریقایی هایی که به عنوان برده آورده شده بودند مسلمان بودند.

اکنیر می گوید که( آمریکایی ها یا آفریقایی الاصل که به آیین اسلام روی آورده اند بیان می کنند که به ریشه فرهنگی دوران پیش از بردگی یعنی دوران احترام به آنها واستقلال بازگشته اند. و اسلام دین عدالت اجتمایی است و این  کلام سیاهپوستان است که اغلب آنها بی عدالتی را تجربه کرده اند.آنها نمی خواهندکه به دوران اسارت که دویست سال طول کشید بازگردند.

مانند بسیاری از مسلمانان آمریکایی آفریقایی الاصل اسکیه محمد عبدالمجید بعد از ارتباط با جامعه مسلمان به اسلام گرایید. این گروه شامل آمریکاییان آفریقایی الاصل می شود که توسط لوئیس فراخان رهبری می شود.

عبدالمجید که پنجاه و شش ساله است درسال 1970 توسط الیجا مجاهد مسلمان شد. او می گوید که او کمک افراد جامعه که در مسیر رفع مشکلات داخلی شهر حرکت می کرد را تحسین می نمود اما او به دلیل سیاست های  ضد عرب زبانان و ضد سفید پوستان این گروه از آن متنفر شد.

او می گوید که الله او را ازاینکه به خود آسیب برساند نجات داد:"من در اعتیاد غرق شده بودم و به مدت طولانی شغلی نداشتم و نگرشم نسبت به زنان نژادپرستانه بود."

سرانجام او امام یا پیشوای نمازگزاران شد و اکنون به عنوان مبلغ دین خدمت می کند به همین منظور از یک مسجد به مسجد دیگر سفر می کند و قرآن را با اصطلاحات جدید آمریکایی توضیح می دهد. عبدالمجید مانند سایرمسلمانان  آمریکایی تلاش می کند تا توازنی بین عقاید آمریکایی در مورد برابری و دموکراسی و قوانین قدیمی تر اسلامی که روش زندگی بر طبق قران است برقرار کند.  همسر وی تا زمانی که از عهده مسولیت همسری  و مادری برآید می تواند یک سر دفتر دار باشد. او می گوید " اگر همسرم تحصیل کرده نباشد و از پیرامون جامعه خود درک نداشته باشد، چگونه فرزندانی تربیت خواهد نمود؟"

ویلسون، عبدالمجید و دیگر ایمان آورندگان به این دین در آمریکا  اسلام را به خاطر ارتباط مستقیم با خدا می ستایند. از مسلمانان انتظار می رود که پنج وعده در روز در حالت سجده که پیشانی با زمین در تماس باشد نماز بخوانند. اهمییت ندارد که نماز گذار کجا نماز به خواند به شرط آنکه رو به قبله باشد.همچنین آنها باید در ماه رمضان روزه بگیرد که آن یک ماه  از سال است و مسلمانان هنگام روزه از غذا، آب، روابط جنسی و مجادله از زمان طلوع خورشید تا غروب آن می پرهیزند.

در ماه آوریل دانشگاه ایالت کالیفورنیا در منطقه سکرامنتو میزبان گفت  و گویی در مورد حضور اسلام در آمریکای لاتین قبل و بعد از کلمبوس ( اولین فرد اروپایی که در سال 1942 قاره آمریکا را کشف کرد) بود.یکی از گویندگان به نام عبدالهادی بزارتو که متولد سلوادور بود بیان نمود که هر چه وی ریشه های خود را بیشتر می آزماید،  درستی کاتولیزم بیشتر مورد سوال قرار می گیرد. از روزی که اسپانیایی ها آمدند مردم ما بیشتر زجر کشیدند. نظریه خدای سفید پوستان در مسیحیت برای مردم من که سفید پوست نبودند آزار دهنده بود.

گوینده دیگر به نام دنیل دنتون که معلم دوره راهنمایی در استاکتون و در مکسیکو متولد شده بودگفت که وی معتاد به الکل ودر سال 1994  سرباز در دوره جنگ گلف ( جنگ بین عراق و نیروهای ناتو)  بود.من در آنجا با اسلام آشنا شدم. در یک دعوت مسلمانان در کالج دلتا او به یک مسجد رفت. او چنین می گوید: " یک فرش بر روی زمین پهن شده بود و دیوارها خالی بودند. متعجب بودم که همه چیز کجاست؟ سپس متوجه شدم که این تمام چیز است. اگر شما به یک کلیسای کاتولیک ها بروید در هر قدمتان یک تصویر و یا یک مجسمه است، اما در اسلام هیچ ارتباطی بین خدا وتصاویر وجود ندارد."

همچنین دنتون تحت تاثیر این مطلب قرار گرفته بود که در روز محشر هر فرد با توجه به اعمالی که انجام داده است مورد قضاوت قرار میگیرد. در آن شب او شهادتین را بر زبان اورد. شهادتین مانند عهدی است که به معنای "تنها یک خداست الله و محمد فرستاده خداست" می باشد.او می گوید هنگامی که  در ماه رمضان روزه گرفتن را شروع کرد " من با خبر شدم که نزدیکانم در استاکتون به مادرم زنگ زده بودند و به او گفته بودند که من یک تروریست شده ام و مواد مخدر مصرف می کنم. هنگامی که ماه رمضان به پایان رسید و من به سن دیاگو بازگشتم، پانزده پوند وزنم را از دست داده بودم و ریشم را بلند گذاشته بودم. آن روز برای مادرم یک روز اشکبار بود.

دنتون ادامه داد که مادرش به زودی متوجه شد که به جای رفتن به مهمانی او در خانه در کنار مادرش می ماند و به صحبت کردن با وی می پردازد که پیش از این هرگز این کار را انجام نمی داد.

" همانطور که تغییرات را  مشاهده می نمود، کم کم می پذیرفت، و اکنون خرسند است. در اسلام می گویند: بهشت زیر پای مادران است.شما باید همیشه با مادرتان رفتار خوب داشته باشید و مواظب آنها باشید. دنتون بیست و نه ساله مشابهتهای زیادی بین اسلام و فرهنگ لاتینو مشاهده کرد." من متوجه شدم که اگر قمار، الکل و گوشت خوک را کنار بگزارید، خانه رنگ و بوی خانه مسلمانان را خواهد گرفت. اخلاق پسندیده شامل احترام به خانواده می شود. این مشابهت ها در خانواده های ایتالیایی مانند ویلسون و نیکل لانیری(کسی که در دیویس و وودلند زبان ایتالیایی درس می داد)  نیز وجود داشت.

بعد از تولد فرزندانم( مایلیز در سال 1996 و داریس در 1998) من یک نیازمندی شدید روحی احساس می کردم. من اگر پنج دفعه در روز نماز نمی خواندم، احساس پریشانی به من دست می داد. به مانند این بود که تمام روزم بد می گذرد.

 پدر لانیری  یک مهاجر ایتالیایی بود، و او را یک کاتولیک سرسخت تربیت کرده بود. او در دوران نوجوانی با یک جوان مسلمان مصری دوست شد و او را در مورد اسلام کنجکاو نمود. چند سال بعد یکی از دوستانش او را به یک  مسجد دعوت نمود. او در این باره می گوید:"به محض ورود به مسجد من احساس کردم که متعلق به اینجا هستم، حسی که در تمام سالهایی که به کلیسا می رفتم هرگز تجربه نکرده بودم. مردم هایی از سراسر جهان حضور داشتند که یک هدف را دنبال می کردند، ابن موضوع اخساسات من را برانگیخت.

سرانجام در ماه رمضان موضوع را به والدینش گفت. در ابتدا آنها بسبار متعجب شدند، چه کسی آنها را می توانست مقصر کند؟ شاید بدترین روش برای خبر دار شدن بود،آنها مرا به نهار  دعوت کردندو من چیزی خورده و یا آشامیده نمی توانستم. من یک روسری پوشیده بودم، متاسفانه ارزان ترین اجناس رنگ مشکی داشت. و من به دلیل غذا نخوردن رنگم پریده بود.پدرم چنین گفت:" تو یک ایتالیایی هستی و ایتالیایی ها کاتولیک هستند.تو کاتولیک متولد شده ای و کاتولیک خواهی مرد."و مادرم گریه می کرد. و دیگر به  او  در گروه فرنگی ایتالیاییان که معاون آن بود خوش آمدید گفته نمی شد. یکی از اعضای ارتباطی گروه که از اقوام او نیز می شد زنگ زد ا بگوید:"من دیگر از ارزش های فرهنگی که آنها از من انتظار داشتند نمایندگی نمی کنم. پنجاه سال پیش در دهکده زنان چه می پوشیدند؟ پیراهن های بلند و روسری، مثل من. آنها محترم بودند."

سر انجام لانیری با یک مهاجر اهل ماراکون ازدواج کرد که والدینش همسرش را با آغوش باز پذیرفتند.

"عمده ترین مشکل والدینم دینم نبود بلکه آنها با نحوه لباس پوشیدنم مشکل داشتند. حجاب که زنان مسلمان می پوشند زندگی را برای جوانان مسلمان در آمریکا مشکل ساخته است."

روحینا دیویان که یست ساله و اهل هند است در یو سی دایویس دانش جو است.به نظر او  رقص های دبیرستان و بیرون رفتن های شبانه کالج عملی بی ارزش بود. او می گوید:"من نمی توانم همه غذاها را بخورم، من نمی توانم مانند زنان دیگر لباس بپوشم. من مشروبات الکلی نمی نوشم. و به ملاقاتهای نامشروع نمی روم...چه اهمیتی دارد؟"

دوست دیویان به نام اسما غوری، دختر جوانی است که از افغانستان مهاجرت کرده و دانش آموز دوره پیش از پزشکی است می گوید که در دوره دبیرستان وی را با لقب هایی چون امامه دار، چادر به سر و غیره صدا می زدند. بعد از بمب گذاری شهر اکلاهامایکی از همکلاسیهایش از او پرسیده بود که آیا او می داند که چطور یک بمب ساخته می شود.

تنها نظریات دیگران در مورد اسلام دیویان را آزرده نمی ساخت بلکه او ادامه می دهد که: "هر زمانی که شما تلویزیون را روشن می کنید، ملیونها بار لغات مربوط به مسایل جنسی تکرار می شود. در دوران دبیرستان من به دلیل مسایل مربوط به ملاقاتهای  نا مشروع و دوست پسر تحت فشار بودم."

در آموزشگاه دایویس، او در مقابل نوشیدن الکل و مسایل غیر اخلاقی که توسط بعضی از دوستان غیر مسلمانش و هم اتاقی هایش انجام می گرفت مبارزه نمود. از آنجایی که ارزشهای اخلاقی مسلمانان معمولا در تضاد با عادات و رفتارهای عمده آمریکاییان است. دیویان به عنوان یک مسلمان خود را به عنوان مسلمان شناخته می شود نه یک آمریکایی، برعلاوه دیویان یک راهنمای روحی و روانی برای دوستانش است.

تی لوین که در کمبوجیه در یک خانواده بودایی متولد شده بود قبل از اسلام آوردنش در آپریل گذشته، به مسیحیت گرویده بود. لوین می گوید که او شبهای کلوپ و لباسهای کوتاه را با آرامشی که حاصل از نمازهای روزانه است، معاوضه کرده است.

لوین ادامه داد که:" وقتی که من با حجاب باشم، من وادارم که مواظب تمام اعمالم باشم و تمام اعمالم را محاسبه کنم و من یک هویت دارم." او وهمسرش که یک کاتولیک و آمریکایی مکزیکی الاصل است و سایر مسلمانان در حال مبارزه با سودی هستند که قرآن آن را حرام بیان نموده است و این مطلب را می رساند که مسلمانان نمی توانند از سود پولی که قرض داده اند بهره گیرند. او می گوید که از شاید با این وسیله از چک کردنهای بی جهت حساب بانکیشان راحت شدند.

جمیله هدا سالم می گوید همسرش که یک مصری است از گرفتن بیمه عمر ممانعت میکند زیرا با توجه به قرآن این کار گناه دارد.

سالم که از والدین یهودی و مسیحی کاتولیک که از یک دیگر جدا شده اند در بروکلین متولد شده می گوید :" این یکی از مشکلات من این است  زیرا در رشته بیمه لیسانس دارم. من معتقدم که خداوند روزی من را می رساند. اگر چه که به دویست و پنجاه هزار دلاری که بیمه در صورت مرگ ناگهانی شوهرمی دهد  برای پرداخت اقساط خانه نیازمند هستم،  اما به طریق حلال کار می کنم."

سالم می گوید که سال گذشته پیش از مسلمان شدنش یازده دین مختلف را مطالعه کرده است. به نظر وی  پذیرفتن عقیده همسرش که می گوید:"مردان رئیس خانواده اند و او باید حرف آخر را بزند" کمی بحث برانگیز است.

به عنوان یک زن آمریکایی که سالها متکی به خود عمل کرده است، عادت دارم که سخنم را بگویم."

نویسنده: استفان مگگنینی